تفسیر مأثور

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۹ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«تفسیر مأثور» یا «تفسیر روایی» به معنی تفسیر و تبیین آیات قرآن کریم با روایات نقل شده از پیامبر اکرم و اهل بیت (علیهم السلام) و بعد از آن، بر روایاتى از صحابه بزرگوار پیامبر و تابعان آنان، که در توضیح دشواریهاى آیات مبهم وارد شده است، می باشد. به‌ لحاظ‌ تاریخی، تفسیر مأثور از جمله‌ کهن‌ترین‌ گونه‌های تدوین‌یافته تفسیر قرآن‌ مجید است‌.

تعریف‌ تفسیر مأثور

واژه «مأثور»، بر گرفته از «اثر» است و مأثور به چیزی گفته می ‎شود که دلالت بر وجود چیزی داشته باشد و به معنای خاص به آن دسته از آثار و سخنانی گفته می‎ شود که از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) به یادگار مانده است، که به آن روایات و اخبار، هم گفته می ‎شود. در نتیجه می ‎توان به جای «تفسیر مأثور»، «تفسیر روائی» نیز تعبیر نمود.

اولین نوع تفسیر قرآن، «تفسیر مأثور» بوده است و راویان و محدثان، نخستین کسانى بودند که به نقل احادیثى در تفسیر قرآن پرداختند. تعریف‌ دقیق‌ «تفسیر مأثور» با معنای واژه «اثر» مرتبط‌ است‌، هر چند عالمان‌ و محدثان‌ در تعریف‌ آن‌ اتفاق‌ نظر ندارند. برخی تاریخ‌نگاران‌ تفسیر، تفسیر آیات‌ قرآن‌ با آیات‌ دیگر را قسمی از تفسیر مأثور دانسته‌اند،[۱] اما ظاهراً با توجه‌ به‌ معنای لغوی و اصطلاحی «اثر»،[۲] اینگونه‌ تفسیر، قسمی از تفسیر اثری یا مأثور به‌ شمار نمی‌آید.

بنابراین می توان گفت تفسیر مأثور، گونه‌ای از تفسیر قرآن است‌ که‌ مبتنی بر احادیث‌ (آثار) منقول‌ از پیامبر اکرم و مطالب‌ صحابه‌ و تابعین‌ (از نظر اهل سنت)، یا مبتنی بر احادیث‌ تفسیری پیامبر و اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام‌ (از نظر شیعه) می باشد.

تاریخچه تفسير مأثور

دانش تفسیر، در آغاز، بخشى از علم حدیث به شمار مى‌رفت تا این که در نخستین گام تکامل خویش از این علم جدا شد و به صورت علمى مستقل درآمد و بر پایه آن، در کنار دیگر مجموعه‌هاى روایى، تفسیرهاى روایى (چون تفسیر قمى، تفسیر عیاشی و فرات کوفى) ظهور نمود. چنانکه تفسیرهایى منسوب به ائمه (علیهم‌السلام‌) و یارانشان، مانند تفسیر منسوب به امام عسکرى (علیه السلام‌) نیز وجود داشت.

این شاخه از علوم اسلامى، در روند رشد خود و در گامى دیگر، پا به عرصه اجتهاد گذاشت و در نتیجه، تفسیرهایى به شیوه اجتهادى و عقلى به صحنه آمد و روایات تفسیرى تا حدّ زیادى کنار نهاده شده، در حاشیه روایات فقهى قرار گرفتند، چرا که با روى کار آمدن شیوه اجتهادى، دیگر به روایات به دید منبع منحصر به فرد نگریسته نمى‌شد، بلکه روایات، در نهایت به عنوان یکى از منابع تفسیر قلمداد مى‌گردید.

یکه تازى شیوه عقلى و اجتهادى همچنان و البته با اندک فراز و فرودى ادامه داشت، تا اینکه در قرن یازدهم (که به گفته مرحوم علامه طباطبایى «عصر اساطین الحدیث و جهابذة الروایة» لقب گرفت)، اوضاع دگرگون شد و شیوه اجتهاد در تفسیر دچار کندى گردید، بدان حد که در طول این قرن، تفسیرى جامع و کامل به سبک اجتهادى تدوین نیافت، مگر تفسیر چند سوره و آیه، و یا تعلیقیه و حاشیه‌اى بر تفاسیر گذشته، براى نمونه مى‌توان به بیش از ده حاشیه بر تفسیر بیضاوى اشاره داشت و نیز حاشیه بر تفسیر کشاف. در این میان، بیشترین تفسیر به شیوه غیر روایى به قلم ملاصدراى شیرازى نگارش یافت که تفسیر سوره‌هاى سجده، فاتحه، یس، حدید، جمعه، طارق، اعلى، زلزال و چند آیه از سوره بقره و آیه‌هاى نور، کرسى و جبال است.

امّا از آن سو، چندین تفسیر به شیوه روایى که طرز تفکر پیروز آن دوران بود، پا به عرصه وجود گذاشت. راز این رویکرد، آن بود که در دهه نخست این قرن، محمد امین استرآبادى (م، ۱۰۳۶ ق) با فکرى تازه نسبت به حدیث به میدان دانش وارد شد و با وجود آنکه خود، در آغاز در جرگه اهل اجتهاد قرار داشت، ولى رفته رفته با اجتهاد و مجتهدان، مخالفت آغاز کرد و در پى آن، اخباریگرى نو را پایه‌گذارى نمود و با نگارش کتاب «الفوائد المدنیة» در رد بر اجتهاد و تقلید، به همراه گروهى از پیروان خود در مقابل اهل اجتهاد قرار گرفت.

به دنبال پیدایش این طرز تفکر و رویارویى آن با اجتهاد، گرایش بیشترى به اخبار پیدا شد و در نتیجه، محدثان بزرگى به تدوین مجموعه‌هاى روایى پرداختند که در کنار جوامع روایى اوّل (کافى، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار)، به عنوان جوامع روایى متأخر شناخته شد، کتاب جوامع الکلم سید محمد جزایرى از مشایخ علامه مجلسى (شامل روایات اصول دین، فقه، اخلاق و تفسیر) تدوین شد. فیض کاشانى «وافى» را تألیف نمود... .

در پرتو این روى آورى به اخبار و احادیث، گرایش به تدوین «تفسیر روایى» نیز آهنگ تندترى به خود گرفت و تفسیرهاى روایى چندى به خامه محدثان، به جهان تفسیر و روایت عرضه گردید. از آن جمله‌اند: تفسیر نور الثقلین حویزى، تفسیر صافى فیض کاشانى، تفسیر البرهان بحرانی و... .[۳]

انواع تفسیر مأثور

روایات‌ و سنت پیامبر:

درباره روایات‌ تفسیری پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه وآله، مفسران‌ معتقدند که‌ ایشان علاوه‌ بر ابلاغ‌ پیام‌ وحی، تبیین‌ و تفسیر کلام‌ الاهی را نیز بر عهده‌ داشته‌ است‌. مفسران‌، آیه ۴۴ و ۶۴ سوره نحل‌ را ناظر به‌ این‌ بُعد از مقام‌ نبوت‌ می دانند و نتیجه‌ می‌گیرند که‌ سخنان‌ یا احادیث‌ تفسیری منسوب‌ به‌ پیامبر، در صورت‌ اثبات‌ صحت‌ آن‌ها، در شمار بهترین‌ و استوارترین‌ گونه‌های تفسیر است‌.[۴]

علاوه‌ بر این‌، محدّثان‌ و فقیهان‌ عموماً از همین‌ طریق‌ و بر پایه آیات‌ ذکر شده‌ و نیز آیات‌ مشابه‌، سنّت‌ نبوی را منبعی مهم‌ و معتبر در شناخت‌ احکام‌ و دستورهای الاهی دانسته‌ و پیوسته‌ در استنباط‌ احکام‌ به‌ آن‌ استناد کرده‌اند.[۵]

تفسیر صحابه و تابعان:

در باب‌ اعتبار و حجیت‌ تفسیر صحابه پیامبر، و تابعین‌، میان‌ اهل‌ سنّت‌ و شیعیان‌ اختلاف‌نظر وجود دارد و با جایگاه‌ و اعتبار صحابه‌ در تفسیر و تشریع‌ دستورهای الاهی در پیوند است‌. این‌ موضوع‌ ریشه‌ در مسئله کهن‌تری دارد، که‌ همان‌ عدالت‌ صحابه‌ است‌ و اصولیان‌ و متکلمان‌ و محدّثان‌ از دیر باز در اثبات‌ یا انکار آن‌ کوشیده‌اند.[۶]

مدافعان‌ با استناد به‌ برخی آیات‌ قرآن‌ و شماری از احادیث‌ نبوی تلاش‌ کرده‌اند که‌ عدالت‌ همه اصحاب‌ پیامبر را ثابت‌ کنند. اینان‌ روایات‌ تفسیری صحابه‌ را معتبر می‌دانند و آن‌ها را برای شناخت‌ و فهم‌ قرآن‌ منبعی اصیل‌ معرفی می کنند. در مقابل‌، مخالفان‌ (غالباً شیعیان‌ و برخی عالمان‌ اهل‌ سنّت‌) عدالت‌ صحابه‌ را، در شکل‌ مطلق‌ آن‌، منکر شده‌ و آیات‌ مورد استناد را به‌ گونه‌ای دیگر تفسیر کرده‌ و در صحت‌ و اعتبار بسیاری از احادیث‌ منقول‌ از پیامبر، در این‌ باره‌، تردید کرده‌اند.[۷]

برخی عالمان‌ اهل‌ سنّت‌ نیز با این‌ دیدگاه‌ شیعی موافق‌اند و معتقدند که‌ حکم‌ صحابه‌ در عدالت‌ مانند دیگران‌ است‌ و در مقام‌ نقل‌ حدیث‌ باید عدالت‌ آن‌ها احراز شود.[۸] بر پایه این‌ دیدگاه‌ سخنان‌ صحابه‌ در تفسیر آیه‌های قرآنی اعتبار ویژه‌ای نداشته‌ و در بهترین‌ صورت‌، همسنگ‌ تلاش‌ یا اجتهاد عالمان‌ و مفسران‌ دیگر در فهم‌ و تبیین‌ آیات‌ قرآنی است‌.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام:

شیعیان‌ با استناد به‌ آیاتی از قرآن‌ و روایت‌های متواتری نظیر حدیث‌ ثقلین‌ و حدیث‌ غدیر که‌ بر امامت‌ و عصمت‌ امامان‌ علیهم السلام دلالت‌ دارد و نیز شماری از احادیث‌ معتبر که‌ حاکی از پیوند دو سویه قرآن‌ و حضرت‌ علی علیه‌السلام‌ است‌، یا احادیثی که‌ بر پیوند بین‌ قرآن‌ و اهل‌بیت‌ تأکید دارد، جایگاه‌ ویژه‌ای برای امامان‌ معصوم‌ قائل‌ شده‌اند و آنان‌ را مرجع‌ علمی امت‌ اسلامی و معتبرترین‌ شارحان‌ و مفسران‌ قرآن‌ دانسته‌اند.[۹]

نتیجه‌ اینکه‌ روایات‌ تفسیری مأثور از امامان‌ در صورت‌ صحت‌ صدور آن‌ها، هم‌ردیف‌ کلام‌ رسول‌اللّه‌ و منبعی معتبر در شناخت‌ و فهم‌ آیات‌ قرآن‌ است‌. از دیدگاه‌ امامیه‌، بیانات‌ پیامبر و امامان جانشین‌ پیامبر در شرح‌ و تفسیر و توضیح‌ مرادات‌ قرآنی، جزئی از سنّت‌ است‌ و قطعاً حجیت‌ و اعتبار دارد.

حجیت تفسیر مأثور

بحث‌ دیگر در تفسیر مأثور، جایگاه‌ روایات‌ حاویِ این‌ مباحث‌ تفسیری است‌. به‌ طور کلی، روایات‌ تفسیری اگر از نظر سند متواتر بوده‌ یا «خبر واحد محفوف‌ به‌ قرائن‌» باشند، اعتبار دارند و در حجیت‌ اینگونه‌ روایات‌، که‌ نوع‌ اول‌ آن‌ بسیار اندک‌ است‌، سخنی نیست‌.

بحث‌ در روایاتی است‌ که‌ صدور و دلالت‌ و جهت‌ آن‌ها یقینی نیست‌ و در حجیت‌ و اعتبار آن‌ها اختلاف‌ هست‌. متکلمان‌ و اصولیان‌، از دیرباز بصراحت‌ بر عدم‌ حجیت‌ اینگونه‌ روایات‌ در مباحث‌ اعتقادی تأکید کرده‌اند، از آنرو که‌ اعتقاد، دایر مدار علم‌ است‌ و خبری که‌ علم‌ آفرین‌ نیست‌ مستند یک‌ اصل‌ اعتقادی قرار نمی گیرد.[۱۰]

بنابراین تمامی روایاتی که در تفسیر قرآن وارد شده‌اند تک‌تک آن‌ها قابل اعتماد نمی‌باشند، بلکه اعتبار آن شرائطی دارد، که از جمله آن شرایط این است، که روایت از نظر سند تمام باشد (ناقل یا ناقلان حدیث عادل و یا لااقل افراد مورد اطمینان باشند) و از نظر دلالت هم تمام باشد. گذشته از این‌ها مخالف و معارض نداشته باشد و مخالفت با قرآن نیز نداشته باشد، و الاّ قابل اعتبار و حجیت نخواهد بود.[۱۱]

آفات تفاسیر مأثور

در تفسیر مأثور، موضوعات‌ دیگری نیز چون‌ ضعف‌ اسانید، جعل‌ و وضع‌ در روایات‌ تفسیری و اسرائیلیات‌، شایان‌ توجه‌ است‌. گذشته‌ از سخن‌ کسانی چون‌ احمد بن‌ حنبل‌ که‌ نقل‌های سه‌ موضوع‌ مغازی و مَلاحِم‌ و تفسیر را از ریشه بی‌اعتبار می‌دانستند، این‌ واقعیت‌ را نمی‌توان‌ انکار کرد که‌ احادیث‌ تفسیری از حیث‌ سند ضعف‌ جدّی دارند.

وضع‌ و جعل‌ که‌ به‌ انگیزه‌ها و علل‌ گوناگونی ـ از جمله‌ تثبیت‌ و تقویت‌ یک‌ عقیده‌ یا ارتقای مقام‌ و منزلت‌ یکی از صحابه‌ و عکس‌ آن‌، رد یک‌ عقیده‌ یا فرو کاستن‌ منزلت‌ یکی از یاران‌ پیامبر ـ شکل‌ می گرفته‌، به‌ مباحث‌ تفسیری نیز راه‌ یافته‌ است‌.[۱۲]

توجه‌ به‌ اسرائیلیات‌، که‌ به‌ نقل‌های دخیل‌ در حوزه معارف‌ و تفسیر و غالباً منقول‌ از راویان‌ یهودی تبار گفته‌ می‌شود، نیز در تفاسیر نقلی از اهمیت‌ شایان‌ توجهی بر خوردار است‌. کمتر مفسری از جریان‌ نقل‌های اسرائیلیات‌ یکسر در امان‌ بوده‌ است‌.[۱۳]

کتبی مشتمل بر تفسیر مأثور

در منابع‌ موجود شیعی از تفاسیری چون‌ تفسیر منسوب به امام‌ حسن‌ عسکری علیه‌السلام‌، تفسیر علی بن‌ ابراهیم‌ قمی، تفسیر عیاشی، تفسیر فرات‌ کوفی و در سده‌های متأخر از تفاسیری چون‌ البرهان‌ فی تفسیرالقرآن‌ از هاشم‌ بن‌ سلیمان‌ بحرانی، تفسیر نورالثقلین‌ از عبدعلی بن‌ جمعه حویزی، تفسیر کنزالدقائق‌ و بحرالغرائب‌ از محمدرضا مشهدی قمی، با عنوان‌ تفاسیر مأثور یا روایی یاد شده‌ است‌.

همچنین در میان‌ تفاسیر اهل‌سنّت‌ با این‌ شیوه‌ و رویکرد می‌توان‌ از این تفاسیر نام برد: تفسیر طبری از طبری، تفسیرالقرآن‌ العظیم‌ مسنداً عن‌ رسول‌اللّه‌ و الصحابه‌ و التابعین‌ از ابن‌ابی‌حاتم رازی، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب‌ العزیز از ابن‌عطیه‌، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن از احمد بن‌ محمد ثعالبی، تفسیر القرآن‌ العظیم‌ از ابن‌کثیر و الدّرالمنثور فی التفسیر بالمأثور از جلال‌الدین‌ سیوطی.[۱۴]

پانویس

  1. محمدحسین‌ ذهبی، التفسیر والمفسرون‌، ج۱، ص۱۵۴.
  2. جمال‌الدین‌ قاسمی، قواعدالتحدیث‌ من‌ فنون‌ مصطلح‌ الحدیث‌، ج۱، ص۶۲.
  3. محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی.
  4. طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج۶، ص۳۹۸.
  5. ابراهیم‌ بن‌ موسی شاطبی، الموافقات‌ فی اصول‌الشریعه، ج۴، ص۳۴.
  6. ابن‌قیّم‌ جوزیّه‌، اعلام ‌الموقعین‌ عن‌ رب‌ العالمین‌، ج۴، ص۱۱۸.
  7. محمدتقی حکیم‌، الاصول‌العامه للفقه‌المقارن‌، ج۱، ص۱۳۸.
  8. علی بن‌ محمد آمدی، الاحکام‌ فی اصول‌الاحکام‌، ج۲، ص۱۰۲.
  9. نوراللّه‌ شوشتری، احقاق‌الحق‌ و ازهاق‌الباطل‌، ج۳، ص۴۸۲.
  10. جعفر بن‌ حسن‌ محقق‌ حلّی، معارج‌الاصول‌، ج۱، ص۱۸۷.
  11. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج ۲، ص ۶۹ـ۷۱.
  12. محمدهادی معرفت‌، التفسیر والمفسرون‌ فی ثوبه‌ القشیب‌، ج۲، ص۳۵ـ۵۶.
  13. محمدهادی معرفت‌، التفسیر والمفسرون‌ فی ثوبه‌ القشیب‌، ج۲، ص۷۹ـ۳۱۱.
  14. محمدحسین‌ ذهبی، التفسیر والمفسرون‌، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۴۵.

منابع

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: