سنجش مقاله انجام نشده است

تأویل قرآن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ تاویل قرآن را به تأویل قرآن منتقل کرد)
 
(۱۱ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
«تاویل» از کلمه «اول» به معنی رجوع است و مراد از «تاویل»آیه آن چیزی است که آیه بسوی آن برمی گردد. تاویل قرآن حقیقت یا حقائقی است که در ام الکتاب پیش خداست و از مختصات غیب می باشد.
+
{{خوب}}{{بخشی از یک کتاب}}
 +
به گفته [[علامه طباطبایی]]، «[[تأویل]]» هر چیزی، حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و این معنی در [[قرآن مجید]] نیز جاری است، زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسم آزاد و از مرحله حس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی است بسی وسیعتر می باشند.
 +
==تأویل در قرآن==
 +
لفظ «[[تأویل]]» در مورد [[قرآن مجید]] در سه زیر آیه آمده است:
  
{{بخشی از یک کتاب}}
+
#آیه کریمه: {{متن قرآن|«هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیک الْکتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ فَیتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تأویلهِ وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلاَّ اللّهُ»}}؛<ref>[[سوره آل عمران]]، آیه ۷.</ref> اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشى از آن کتاب، آیات محکم است آنها اصل و اساس کتاب‏ اند، و بخشى دیگر آیات متشابه است. ولى کسانى که در قلوبشان انحراف است براى فتنه‏ انگیزى و طلب تأویل از آیات متشابهش پیروى مى‏ کنند، و حال آنکه تفسیر واقعى و حقیقى آنها را جز خدا نمى‏ داند. و استواران در دانش مى‏ گویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه [چه محکم، چه متشابه‏] از سوى پروردگار ماست. و [این حقیقت را] جز صاحبان خرد متذکر نمى‏ شوند.
 +
#آیه کریمه: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِکتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یؤْمِنُونَ * هَلْ ینظُرُونَ إِلاَّ تأویلهُ یوْمَ یأْتِی تأویلهُ یقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ»}}؛<ref>[[سوره اعراف]]، آیه ۵۲-۵۳.</ref> سوگند می خورم برای ایشان کتابی آوردیم که آن را روی علم تفصیل دادیم در حالی که هدایت و رحمت است برای جمعی که ایمان می آورند، اینان نگران نیستند مگر تأویل آن را روزی که تأویلش می آید (روز قیامت) کسانی که بیشتر آن را فراموش کرده بودند می گویند (اعتراف می کنند) که فرستادگان خدای - در دنیا - بسوی ما بحق آمده بوده اند.
 +
#آیه کریمه: {{متن قرآن|«وَمَا کانَ هَـذَا الْقُرْآنُ أَن یفْتَرَى... * بَلْ کذَّبُواْ بِمَا لَمْ یحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تأویلهُ کذَلِک کذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ...»}}؛<ref>[[سوره یونس]]، آیه ۳۷-۳۹.</ref> این قرآن افترا نبود... بلکه اینان تکذیب کردند چیزی را که به علمش احاطه نداشتند در حالی که هنوز تأویل آن برای آنان نیامده - برای ایشان مشهود نشده - به همین نحو کسانی که پیش از اینان بودند، تکذیب نمودند... .
  
لفظ «تاویل قرآن» در [[قرآن مجید]] در سه آیه آمده است:
+
و به هر حال «تأویل» از کلمه «اول» به معنی رجوع است و مراد از «تأویل» آیه چیزی است که آیه بسوی آن برمی گردد و مراد از تنزیل در مقابل تأویل معنی روشن و تحت اللفظ آیه می باشد.
  
# آیه محکم و متشابه که سابقاً نقل شد: {{متن قرآن|«فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ»}}. <ref>[[سوره آل عمران]]، آیه 7.</ref>
+
==معنای تأویل قرآن==
# آیه کریمه: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ × هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ»}}.<ref>[[سوره اعراف]]، آیه 52-53.</ref> سوگند می خورم برای ایشان کتابی آوردیم که آن را روی علم تفصیل دادیم در حالی که هدایت و رحمت است برای جمعی که ایمان می آورند، اینان نگران نیستند مگر تاویل آن را روزی که تاویلش می آید (روز قیامت) کسانی که بیشتر آن را فراموش کرده بودند. می گویند - اعتراف می کنند - که فرستادگان خدای - در دنیا - بسوی ما بحق آمده بوده اند.
+
===دیدگاه مفسران و عالمان===
# آیه کریمه: {{متن قرآن|«وَمَا كَانَ هَـذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى... × بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ»}}؛<ref>[[سوره یونس]]، آیه 37-39.</ref> این قرآن افترا نبود... بلکه اینان تکذیب کردند چیزی را که به علمش احاطه نداشتند در حالی که هنوز تاویل آن برای آنان نیامده - برای ایشان مشهود نشده - به همین نحو کسانی که پیش از اینان بودند، تکذیب نمودند پس نگاه کن که سرانجام ستمکاران چگونه بود.
+
مفسرین و علماء در معنی تأویل اختلاف شدید دارند و با تتبع اقوال در تأویل ممکن است به بیشتر از ده قول برخورد ولی آنچه مشهورتر از همه اقوال می باشد دو قول است:
  
و به هر حال «تاویل» از کلمه «اول» به معنی رجوع است و مراد از «تاویل» آن چیزی است که آیه بسوی آن برمی گردد و مراد از تنزیل در مقابل تاویل معنی روشن و تحت اللفظ آیه می باشد.
+
۱- قول قدماء که تأویل را با [[تفسیر قرآن|تفسیر]] - محصل معنی کلام - مرادف می گرفتند و بنابراین همه آیات قرآنی تأویل دارند لکن به مقتضای آیه {{متن قرآن|«وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلَّا اللَّهُ»}} تأویل متشابهات را بالخصوص کسی جز خدای نمی داند.
  
یا- معنی تاویل پیش مفسرین و علماء در معنی تاویل اختلاف شدید دارند و باتتبع اقوال در تاویل ممکن است به بیشتر از ده قول برخورد ولی آنچه مشهورتر از همه اقوال می باشد دو قول است:
+
و ازین روی جمعی از قدماء گفته اند که [[آیات متشابه|آیات متشابه]] قرآن همانند [[حروف مقطعه]] اوایل [[سوره|سور]] می باشد، زیرا در [[قرآن مجید]] آیه ای که معنی محصل آن برای همه مردم مجهول باشد جز حروف مقطعه نامبرده وجود ندارد. ولی ما در فصل های گذشته بطلان این تشخیص را روشن ساختیم. و به هر حال نظر به این که قرآن مجید علم به تأویل برخی از آیات را غیر از خدا سلب می کند و در قرآن مجید آیه ای که تأویل یعنی محصل معنی آن برای همه مجهول باشد نداریم و حروف مقطعه اوایل سور را نیز متشابه نمی شود شناخت، این قول پیش متاخرین باطل شناخته شده است.
  
1- قول قدماء که تاویل را با تفسیر - محصل معنی کلام - مرادف می گرفتند و بنابراین همه آیات قرآنی تاویل دارند لکن به مقتضای آیه «و ما یعلم تاویله الا الله» تاویل متشابهات را بالخصوص کسی جز خدای نمی داند.
+
۲- قول متأخرین که گویند «تأویل» معنی خلاف ظاهری است که از کلام قصد شود و بنابراین همه آیات قرآنی تأویل ندارند و تنها آیات متشابه است که دارای تأویل و معنی خلاف ظاهر دارند که جز خدا کسی را بر آنها احاطه نیست؛ مانند آیاتی که تجسم و آمدن و نشستن و رضا و سخط و تأسف و سایر لوازم مادیت را به خدا نسبت می دهند و آیاتی که نسبت معصیت بفرستادگان خدا و پیغمبران معصوم می دهند.
  
و ازین روی جمعی از قدماء گفته اند که آیات متشابهه قرآن همانند حروف مقطعه اوایل سور می باشد زیرا در [[قرآن مجید]] آیه ای که معنی محصل آن برای همه مردم مجهول باشد جز حروف مقطعه نامبرده وجود ندارد. ولی ما در فصل های گذشته بطلان این تشخیص را روشن ساختیم.
+
این مذهب به اندازه ای عملا دائر شده که فعلا لفظ «تأویل» در معنی خلاف ظاهر یک حقیقت ثانیه گشته است و تأویل آیات قرآنی در مخاصمه های کلامی یعنی صرف کلام از ظاهرش و حمل آن برخلاف ظاهر به واسطه دلیل بنام تأویل روشی دائر گردیده با این که خود این روش خالی از تناقض نیست.<ref>زیرا بیان معنی تأویل با اعتراف باین که جز خدا کسی معنی تأویل را نداند مناقض است ولی اینان به عنوان احتمال ذکر می کنند.</ref>
  
و به هر حال نظر به این که [[قرآن مجید]] علم به تاویل برخی از آیات را غیر از خدا سلب می کند و در [[قرآن مجید]] آیه ای که تاویل یعنی محصل معنی آن برای همه مجهول باشد نداریم و حروف مقطعه اوایل سور را نیز متشابه نمی شود شناخت، این قول پیش متاخرین باطل شناخته شده متروک شد.
+
این قول نیز با این که شهرت بسزائی دارد درست نیست و به آیات قرآنی منطبق نمی شود، زیرا:
  
2- قول متاخرین که «تاویل» معنی خلاف ظاهری است که از کلام قصد شود و بنابراین همه آیات قرآنی تاویل ندارند و تنها آیات متشابه است که دارای تاویل و معنی خلاف ظاهر دارند که جز خدا کسی را بر آنها احاطه نیست مانند آیاتی که تجسم و آمدن و نشستن و رضا و سخط و تاسف و سایر لوازم مادیت را به خدا نسبت می دهند و آیاتی که نسبت معصیت بفرستادگان خدا و پیغمبران معصوم می دهند.
+
اولا- آیه [[سوره اعراف]] {{متن قرآن|«هَلْ ینظُرُونَ إِلاَّ تأویلهُ»}} و آیه [[سوره یونس]] {{متن قرآن|«بَلْ کذَّبُواْ بِمَا لَمْ یحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تأویلهُ»}}، ظاهرند در این که همه قرآن تأویل دارد، نه تنها آیات متشابه، چنان که بنای این قول برآن است.
  
این مذهب به اندازه ای عملا دائر شده که فعلا لفظ «تاویل» در معنی خلاف ظاهر یک حقیقت ثانیه گشته است و تاویل آیات قرآنی در مخاصمه های کلامی یعنی صرف کلام از ظاهرش و حمل آن برخلاف ظاهر به واسطه دلیل بنام تاویل روشی دائر گردیده با این که خود این روش خالی از تناقض نیست.<ref>زیرا بیان معنی تاویل با اعتراف باین که جز خدا کسی معنی تاویل را نداند مناقض است ولی اینان به عنوان احتمال ذکر می کنند.</ref>
+
ثانیا- لازمه این قول اینست که آیاتی در قرآن مجید وجود داشته باشد که مدلول حقیقی آنها مشتبه و برای مردم مجهول باشد و جز خدا کسی بر آنها واقف نباشد و چنین کلامی را که از رسانیدن معنی مراد گنگ باشد کلام بلیغ نمی شود شمرد، تا چه رسد به کلامی که با [[بلاغت]] خود به جهان سخنوری [[تحدی]] و اعلام تفوق می نماید.  
  
این قول نیز با این که شهرت بسزائی دارد درست نیست و به آیات قرآنی منطبق نمیشود، زیرا:
+
ثالثا- بنابراین قول حجت قرآن تمام نمی شود زیرا به موجب احتجاج آیه کریمه {{متن قرآن|«أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کثیر»}} یکی از دلائل این که قرآن کلام بشر نیست، این است که در میان آیات آن (با اختلاف شدیدی که در ازمنه و شرائط و اوضاع و احوال مقارن نزول دارند) هیچگونه اختلاف معنی و مدلول نیست و هر اختلافی که به حسب بادی نظر جلوه کند با [[تدبر]] در آیات رفع می شود. و اگر بنا شود کمیت معتنابهی از آیات بنام متشابهات با مسلمات قرآن که [[آیات محکم و متشابه|محکماتند]] اختلاف داشته باشد و رفع اختلاف به این نحو بشود که بگوئیم ظواهر آنها مراد نیست بلکه مراد یک معانی دیگری است که جز خدا کسی از آنها واقف نیست، این گونه ارتفاع اختلاف هرگز دلالت بر این که قرآن کلام بشر نیست، ندارد.
  
اولا- آیه [[سوره اعراف]] {{متن قرآن|«هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ»}} و آیه [[سوره یونس]] {{متن قرآن|«بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ»}} که در فصل گذشته نقل شدند ظاهرند در این که همه قرآن تاویل دارد نه تنها آیات متشابهه چنان که بنای این قول برآنست.
+
رابعا- اصلا دلیلی بر این که مراد از تأویل در آیه محکم و متشابه معنی خلاف ظاهر است، وجود ندارد و در سایر آیات قرآنی که نام تأویل آورده شده چنین معنائی اراده نشده، مثلاً در سه جا از قصه [[حضرت یوسف]] علیه السلام تعبیر خواب «تأویل» نامیده شده و بدیهی است که تعبیر خواب معنی خلاف ظاهر خواب نیست بلکه حقیقتی است خارجی عینی که در خواب بصورت مخصوصی دیده می شود، چنانکه یوسف علیه السلام به خاک افتادن پدر و مادر و برادران را در صورت سجده خورشید و ماه و ستارگان دیده بود و چنانکه ملک مصر قحطی هفت ساله مصر را در شکل هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق و فربه را می خورند و هفت سنبل سبز و هفت سنبل خشک دیده بود و چنانکه مصاحبان زندان یوسف علیه السلام ساقی گری ملک و صلیب را در هیئت فشردن خوشه انگور و سر گرفتن طبق نان و خوردن مرغان از آن نان دیده بودند.
  
و ثانیا- لازمه این قول اینست که آیاتی در قرآن مجید وجود داشته باشد که مدلول حقیقی آنها مشتبه و برای مردم مجهول باشد و جز خدا کسی بر آنها واقف نباشد و چنین کلامی را که از رسانیدن معنی مراد گنگ باشد کلام بلیغ نمیشود شمرد تا چه رسد به کلامی که با بلاغت خود به جهان سخنوری تحدی و اعلام تفوق می نماید.
+
و همچنین در قصه [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] و [[حضرت خضر علیه السلام|خضر]] از [[سوره کهف]]<ref>آیه ۷۱-۸۲، [[سوره کهف]].</ref> پس از آن که خضر کشتی را سوراخ می کند و پس از آن پسری را می کشد و پس از آن دیوار کجی را راست می کند و در هر مرحله موسی علیه السلام اعتراض می نماید. خضر به مقام جواب آمده حقیقت و منظور اصلی کارهائی را که به امر خدا انجام داده بود، بیان می کند و آن را تأویل می نامد و معلوم است حقیقت کار و منظور واقعی آن که به صورت کار ظهور کرده و به منزله روح کار است، تأویل نامیده شده نه معنی خلاف ظاهر آن.
  
و ثالثا- بنابراین قول حجت قرآن تمام نمی شود زیرا به موجب احتجاج آیه کریمه {{متن قرآن|«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثير»}} یکی از دلائل این که [[قرآن]] کلام بشر نیست. این است که در میان آیات آن (با اختلاف شدیدی که در ازمنه و شرائط و اوضاع و احوال مقارن نزول دارند) هیچگونه اختلاف معنی و مدلول نیست و هر اختلافی که به حسب بادی نظر جلوه کند با تدبر در آیات رفع می شود.
+
و همچنین خدای متعال درباره وزن و کیل می فرماید: {{متن قرآن|«وَأَوْفُوا الْکیلَ إِذا کلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِک خَیرٌ وَأَحْسَنُ تأویلاً»}}؛<ref>[[سوره اسراء]]، آیه ۳۵.</ref> وقتی که کیل می کنید، کیل را ایفاء کنید - مکیال را درست پر کنید - و با ترازوی درست وزن نمائید. این خوب است و از جهت تأویل بهتر می باشد؛ روشن است که مراد از تأویل کیل و وزن وضع اقتصادی خاصی است که در بازار داد و ستد در نقل و انتقال حوائج زندگی به وجود می آید و «تأویل» به این معنی خلاف ظاهر کیل و وزن نیست بلکه حقیقتی خارجی و روحی است که در کالبد کیل و وزن دمیده شده و با درستی و نادرستی آنها در آثار خود توانا و ناتوان می شود.
  
و اگر بنا شود کمیت معتنابهی از آیات بنام متشابهات با مسلمات قرآن که محکماتند اختلاف داشته باشد و رفع اختلاف به این نحو بشود که بگوئیم ظواهر آنها مراد نیست بلکه مراد یک معانی دیگری است که جز خدا کسی از آنها واقف نیست، این گونه ارتفاع اختلاف هرگز دلالت بر این که قرآن کلام بشر نیست، ندارد.
+
و همچنین در جای دیگر می فرماید: {{متن قرآن|«فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِک خَیرٌ وَأَحْسَنُ تأویلاً»}}؛<ref>[[سوره نساء]]، آیه ۵۹.</ref> پس اگر در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و رسول برگردانید... این خوب است و از جهت تأویل بهتر می باشد. پیدا است که مراد از «تأویل» رد منازعه به خدا و رسول همان پابرجا بودن وحدت جامعه و استوار بودن پیوند روحی در جامعه می باشد و این حقیقتی است خارجی نه معنی خلاف ظاهر رد نزاع.
  
و همچنین اگر رفع اختلاف را به این نحو کنیم که هر آیه ای را که مضمون آن مخالف و مناقض محکمات و مسلمات قرآن است از ظاهر آن منصرف کرده (به اصطلاح این قول) با تاویل به معنی خلاف ظاهر حمل کنیم. زیرا به واسطه این نوع تاویل هر گونه تناقضی را حتی از کلام بشر نیز میشود، رفع نمود.
+
و همچنین موارد دیگری که لفظ تأویل در قرآن مجید ذکر شده و جمعاً با آنچه گذشت شانزده مورد می باشد، در هیچکدام از آنها نمی شود تأویل را به معنی «مدلول خلاف ظاهر» گرفت بلکه به معنی دیگری است که به لفظ تأویل که در آیه محکم و متشابه وارد شده نیز انطباق دارد و با این حال موجبی برای این که لفظ تأویل را در آیه نامبرده به معنی «مدلول خلاف ظاهر» بگیریم نیست.<ref>قرآن در اسلام، علامه طباطبائی.</ref>
  
و رابعا- اصلا دلیلی بر این که مراد از تاویل در آیه محکم و متشابه معنی خلاف ظاهر است، وجود ندارد و در سایر آیات قرآنی که نام تاویل آورده شده چنین معنائی اراده نشده مثلاً در سه جا از قصه [[حضرت یوسف]] علیه السلام تعبیر خواب «تاویل» نامیده شده و بدیهی است که تعبیر خواب معنی خلاف ظاهر خواب نیست بلکه حقیقتی است خارجی عینی که در خواب بصورت مخصوصی دیده می شود چنان که <ref>خواب [[حضرت یوسف]] علیه السلام در آیه سوم [[سوره یوسف]] ذکر شده (وقتی که یوسف به پدر خود گفت: ای پدر من در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم در حالی که برای من [[سجده]] می کردند) و تاویل خواب در آیه صدم سوره از زبان یوسف علیه السلام نقل شده است. (یوسف پدر و مادر خود را - پس از آن که بعد از سالها مفارقت در [[مصر]] به دیدارش رسیدند - بالای تخت برد و پدر و مادر و برادران برابر او به خاک افتادند و گفت: ای پدر اینست تاویل خواب من). و خواب ملک مصر در آیه چهل و سوم سوره ذکر شده است (ملک گفت: من در خواب می بینم هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را می خورند و هفت سنبل سبز و سنبل های دیگر خشک) و تاویل آن در آیه 47 و 49 از زبان یوسف علیه السلام نقل شده (یوسف گفت: هفت سال با کوشش تمام می کارید و هر چه درویدید در سنبلش نگهدارید مگر کمی از خوراکی تان را، پس از آن هفت سال سخت می آید که ذخیره پیشین شما را می خورند مگر کمی از آنچه نگه می دارید پس از آن سالی می آید که در آن باران برای مردم می آید) و خواب مصاحبان زندان یوسف هم در آیه سی و ششم سوره ذکر شده (با یوسف دو جوان - یا دو غلام شاه - داخل زندان شدند یکی - به یوسف - گفت: من در خواب دیدم که انگور می فشرم و دیگری گفت: من در خواب دیدم که بسر خود نانی گذاشته ام که پرندگان از آن می خوردند). و تاویل خوابشان از زبان یوسف علیه السلام در آیه چهل و یکم سوره ذکر شده (ای دو رفیق زندان یکی از شما ساقی ملک می شود و دیگری صلب شود و پرندگان از سرش می خورند).</ref> یوسف علیه السلام به خاک افتادن پدر و مادر و برادران را در صورت سجده خورشید و ماه و ستارگان دیده بود و چنانکه ملک مصر قحطی هفت ساله مصر را در شکل هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق و فربه را می خورند و هفت سنبل سبز و هفت سنبل خشک دیده بود و چنانکه مصاحبان زندان یوسف علیه السلام ساقی گری ملک و صلب را در هیئت فشردن خوشه انگور و سر گرفتن طبق نان و خوردن مرغان از آن نان دیده بودند.
+
===دیدگاه علامه طباطبایی===
  
و همچنین در قصه <ref>آیه 71-82، [[سوره کهف]].</ref> موسی و خضر از سوره کهف پس از آن که خضر کشتی را سوراخ می کند و پس از آن پسری را می کشد و پس از آن دیوار کجی را راست می کند و در هر مرحله موسی علیه السلام اعتراض می نماید. خضر به مقام جواب آمده حقیقت و منظور اصلی کارهائی را که به امر خدا انجام داده بود، بیان می کند و آن را تاویل می نامد و معلوم است حقیقت کار و منظور واقعی آن که به صورت کار ظهور کرده و به منزله روح کار است، تاویل نامیده شده نه معنی خلاف ظاهر آن.
+
[[علامه طباطبایى|علامه طباطبائی]] در کتاب «[[قرآن در اسلام (کتاب)|قرآن در اسلام]]» خود پس از نقل دیدگاه عالمان قرآنی می افزاید: آنچه از آیاتی که لفظ تأویل در آنها وارد است و برخی از آنها را در فصل های گذشته نقل نمودیم، بدست می آید، این است که تأویل از قبیل معنی که مدلول لفظ باشد نیست چنانکه روشن است که در خواب هائی که در [[سوره یوسف]] نقل و تأویل شده هرگز لفظی که خواب را شرح می دهد به تأویل خواب دلالت لفظی - اگر چه خلاف ظاهر هم باشد - ندارد.
  
و همچنین خدای متعال درباره وزن و کیل می فرماید: {{متن قرآن|«وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»}}؛<ref>[[سوره اسراء]]، آیه 35.</ref> وقتی که کیل می کنید، کیل را ایفاء کنید - مکیال را درست پر کنید - و با ترازوی درست وزن نمائید. این خوب است و از جهت تاویل بهتر می باشد) روشن است که مراد از تاویل کیل و وزن وضع اقتصادی خاصی است که در بازار داد و ستد در نقل و انتقال حوائج زندگی به وجود می آید و «تاویل» به این معنی خلاف ظاهر کیل و وزن نیست بلکه حقیقتی خارجی و روحی است که در کالبد کیل و وزن دمیده شده و با درستی و نادرستی آنها در آثار خود توانا و ناتوان می شود.
+
و همچنین در قصه های [[حضرت موسی علیه السلام|موسی]] و [[حضرت خضر علیه السلام|خضر]] لفظ قصه ها به تأویلی که خضر برای موسی کرده، دلالت ندارد و همچنین در آیه {{متن قرآن|«وَ أَوْفُوا الْکیلَ إِذا کلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیم»}} این دو جمله دلالت لفظی بر وضع اقتصادی مخصوص که تأویل امر است ندارد. و همچنین در آیه {{متن قرآن|«فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‌ شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُول»}} دلالت لفظی بر تأویل خود که وحدت اسلامی است، ندارد و اگر در سایر آیات دقت کنیم امر از همین قرار می باشد.
  
و همچنین در جای دیگر می فرماید: {{متن قرآن|«فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»}}.<ref>[[سوره نساء]]، آیه 59.</ref> پس اگر در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و رسول برگردانید... این خوب است و از جهت تاویل بهتر می باشد. پیدا است که مراد از «تاویل» رد منازعه به خدا و رسول همان پابرجا بودن وحدت جامعه و استوار بودن پیوند روحی در جامعه می باشد و این حقیقتی است خارجی نه معنی خلاف ظاهر رد نزاع.
+
بلکه در مورد خواب ها تأویل خواب حقیقتی است خارجی که در صورت خاصی برای بیننده خواب جلوه کرده، همچنین در قصه موسی و خضر تأویلی که خضر اظهار می کند حقیقتی است که کارهائی که انجام داده از آن سرچشمه می گیرد و خودکار به نحوی به تأویل خود متضمن است و در آیه ای که به درستی کیل و وزن امر می کند، تأویل آن یک حقیقت و مصلحتی است عمومی که این فرمان تکیه به آن دارد و به نحوی تحقق دهنده او است و در آیه رد نزاع به خدا و رسول نیز به همین قرار است.
  
و همچنین موارد دیگری که لفظ تاویل در [[قرآن]] مجید ذکر شده و جمعاً با آنچه ذشت شانزده مورد می باشد، در هیچکدام از آنها نمی شود تاویل را به معنی «مدلول خلاف ظاهر» گرفت بلکه به معنی دیگری است که (چنان که در فصل آینده روشن خواهد شد) به لفظ تاویل که در آیه محکم و متشابه وارد شده نیز انطباق دارد و با این حال موجبی برای این که لفظ تاویل را در آیه نامبرده به معنی «مدلول خلاف ظاهر» بگیریم نیست.
+
بنابراین تأویل هر چیزی، حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و آن چیز به نحوی تحقق دهنده و حامل و نشانه اوست. این معنی در قرآن مجید نیز جاری است زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق و معنویات سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسمانیت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی ما است بسی وسیعتر می باشند. این حقائق و معنویات به حسب حقیقت در قالب بیان لفظی نمی گنجد، تنها کاری که از ساحت غیب شده اینست که با این الفاظ به جهان بشریت هشیاری داده شده که با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه، خودشان را مستعد درک سعادتی بکنند که جز این که با مشاهده و عیان درک کنند راهی ندارد و روز [[قیامت]] و ملاقات خدا است که این حقائق به طور کامل روشن و هویدا می شود، چنان که دو آیه [[سوره اعراف]] و آیه [[سوره یونس]] بدین معنی دلالت داشتند.
  
==معنی تاویل در عرف قرآن چیست؟==
+
خدای متعال برای اشاره به این معنی می فرماید: {{متن قرآن|«وَالْکتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ * وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتَابِ لَدَینَا لَعَلِی حَکیمٌ»}}؛<ref>[[سوره زخرف]]، آیه ۴.</ref> سوگند به کتاب مبین ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید و به درستی آن -در حالی که پیش ما در ام الکتاب است- بلند است (دست فهم عادی به او نمی رسد) و محکم است. (نمی شود در او رخنه کرد).
  
آنچه از آیاتی که لفظ تاویل در آنها وارد است و برخی از آنها را در فصل های گذشته نقل نمودیم، بدست می آید، اینست که تاویل از قبیل معنی که مدلول لفظ باشد نیست چنانکه روشن است که در خواب هائی که در [[سوره یوسف]] نقل و تاویل شده هرگز لفظی که خواب را شرح می دهد به تاویل خواب دلالت لفظی - اگر چه خلاف ظاهر هم باشد - ندارد.
+
انطباق آخر آیه به تأویل به آن معنی که ذکر شده واضح است و مخصوصاً از آن جهت که فرموده «لعلّکم تعقلون» و نفرموده «لعلکم تعقلونه» (شاید آن را تعقل کنید) زیرا علم بتأویل چنانکه آیه {{متن قرآن|«وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلَّا اللَّهُ»}} حکم می کند اختصاص به خدا دارد و نیز به همین جهت وقتی که در آیه اهل انحراف را به واسطه پیروی متشابهات نکوهش می کند می فرماید با این پیروی فتنه می خواهند و تأویل آن را می جویند و نفرموده می یابند. پس تأویل قرآن حقیقت یا حقائقی است که در ام الکتاب پیش خداست و از مختصات غیب می باشد.
 
 
و همچنین در قصه های موسی و خضر لفظ قصه ها به تاویلی که خضر برای موسی کرده، دلالت ندارد و همچنین در آیه {{متن قرآن|«وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيم»}} این دو جمله دلالت لفظی بر وضع اقتصادی مخصوص که تاویل امر است ندارد.
 
 
 
و همچنین در آیه {{متن قرآن|«فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‌ شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُول»}} دلالت لفظی بر تاویل خود که وحدت اسلامی است، ندارد و اگر در سایر آیات دقت کنیم امر از همین قرار می باشد.
 
 
 
بلکه در مورد خواب ها تاویل خواب حقیقتی است خارجی که در صورت خاصی برای بیننده خواب جلوه کرده، همچنین در قصه موسی و خضر تاویلی که خضر اظهار می کند حقیقتی است که کارهائی که انجام داده از آن سرچشمه می گیرد و خودکار به نحوی به تاویل خود متضمن است و در آیه ای که به درستی کیل و وزن امر می کند، تاویل آن یک حقیقت و مصلحتی است عمومی که این فرمان تکیه به آن دارد و به نحوی تحقق دهنده او است و در آیه رد نزاع به خدا و رسول نیز به همین قرار است.
 
 
 
بنابراین تاویل هر چیزی حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و آن چیز به نحوی تحقق دهنده و حامل و نشانه اوست چنان که صاحب تاویل زنده تاویل است و ظهور تاویل با صاحب تاویل است.
 
 
 
این معنی در قرآن مجید نیز جاری است زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق و معنویات سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسمانیت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی ما است بسی وسیعتر می باشند.
 
 
 
این حقائق و معنویات به حسب حقیقت در قالب بیان لفظی نمی گنجد تنها کاری که از ساخت غیب شده اینست که با این الفاظ به جهان بشریت هشیاری داده شده که با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه خودشان را مستعد درک سعادتی بکنند که جز این که با مشاهده و عیان درک کنند راهی ندارد و روز قیامت و ملاقات خدا است که این حقائق به طور کامل روشن و هویدا می شود چنان که دو آیه [[سوره اعراف]] و آیه [[سوره یونس]] بدین معنی دلالت داشتند.
 
 
 
خدای متعال برای اشاره به این معنی می فرماید: {{متن قرآن|«والکتاب المبین انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم»}}.<ref>[[سوره زخرف]]، آیه 4.</ref>
 
 
 
سوگند به کتاب مبین ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید و به درستی آن در حالی که پیش ما در ام الکتاب است ، بلند است. (دست فهم عادی به او نمی رسد) و محکم است. (نمی شود در او رخنه کرد).
 
 
 
انطباق آخر آیه به تاویل به آن معنی که ذکر شده واضح است و مخصوصاً از آن جهت که فرموده «لعلکم تعقلون» و نفرموده «لعلکم تعقلونه» (شاید آن را تعقل کنید) زیرا علم بتاویل چنان که آیه محکم و متشابه (و ما یعلم تاویله الا الله) حکم می کند اختصاص به خدا دارد و نیز به همین جهت وقتی که در آیه محکم و متشابه اهل انحراف را به واسطه پیروی متشابهات نکوهش می کند می فرماید با این پیروی فتنه می خواهند و تاویل آن را می جویند و نفرموده می یابند.
 
 
 
پس تاویل قرآن حقیقت یا حقائقی است که در ام الکتاب پیش خداست و از مختصات غیب می باشد.
 
 
 
و باز در جای دیگر نزدیک به همین مضمون میفرماید: «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ × وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ × إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ × فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ × لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ × تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ»؛<ref>[[سوره واقعه]]، آیه 75-80.</ref> پس سوگند به موقعه ای ستارگان و به درستی که این سوگندی است که اگر بدانید بزرگ است، این قرآنی است محترم در کتابی که محفوظ و پنهان است. (ام الکتاب) کتابی است که جز پاک شدگان آن را مس نمی کنند تنزیل - فروفرستاده شده - است از پیش خدای جهانیان).
 
 
 
چنانکه پیداست آیات کریمه برای [[قرآن]] دو مقام اثبات می کند. مقام کتاب مکنون که از مس مس کننده ای مصون است و مقام تنزیل که برای مردم قابل فهم می باشد.
 
 
 
چیزی که از این آیات علاوه بر آیات گذشته استفاده می شود استثنای «الا المطهرون» است که به مقتضای آن کسانی می توانند بحقیقت و تاویل قرآن کریم برسند و این اثبات با نفیی که از آیه «و ما یعلم تاویله الا الله» در می آید منافات ندارد زیرا انضمام دو آیه به همدیگر نتیجه استقلال و تبعیت می دهد یعنی می رساند که خدای متعال در علم به این حقائق مستقل است و کسی جز او این حقائق را نخواهد دانست مگر باذن او و تعلیم او.
 
 
 
نظیر علم غیب که به موجب آیات بسیاری اختصاص به خدای متعال دارد و در آیه ای کسان پسندیده اش استثنا شده اند: {{متن قرآن|«عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا × إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ».<ref>[[سوره جن]]، آیه 27.</ref> و از مجموع کلام نتیجه گرفته شده که علم غیب به نحو استقلال اختصاص به خدا دارد و جز او کسی را نشاید مگر به اذن او.
 
 
 
آری مطهرون به دلالت این آیات به حقیقت قرآن مس می کنند و به انضمام آیه کریمه {{متن قرآن|«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»}}<ref>[[سوره احزاب]]، آیه 33.</ref> که به موجب اخبار متواتره در حق اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله نازل شده است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان رسالت علیهم السلام از پاک شدگان و به تاویل قرآن عالمند.
 
  
 +
و باز در جای دیگر نزدیک به همین مضمون می فرماید: {{متن قرآن|«فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ * وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ * إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ * فِی کتَابٍ مَّکنُونٍ * لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ»}}؛<ref>[[سوره واقعه]]، آیه ۷۵-۸۰.</ref> پس سوگند به موقعهای ستارگان و به درستی که این سوگندی است که اگر بدانید بزرگ است، این قرآنی است محترم در کتابی که محفوظ و پنهان است. (ام الکتاب) کتابی است که جز پاک شدگان آن را مس نمی کنند، تنزیل (فروفرستاده شده) است از پیش خدای جهانیان. چنانکه پیداست آیات کریمه برای [[قرآن]] دو مقام اثبات می کند. مقام [[کتاب مکنون]] که از مسّ مس کننده ای مصون است و مقام تنزیل که برای مردم قابل فهم می باشد.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
علامه طباطبائی، قرآن در اسلام.
+
#قرآن در اسلام، علامه طباطبائی.
 
+
==مطالب مرتبط==
 +
* [[تأویل]]
 
{{قرآن}}
 
{{قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}
 
{{تفسیر قرآن}}
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=نشده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب=
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها=
 +
|رعایت سطح مخاطب عام=
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای=
 +
|جامعیت=
 +
|رعایت اختصار=
 +
|سیر منطقی=
 +
}}
  
 
[[رده:علوم قرآنی]]
 
[[رده:علوم قرآنی]]
 
[[رده:تفسیر قرآن]]
 
[[رده:تفسیر قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۳

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

به گفته علامه طباطبایی، «تأویل» هر چیزی، حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و این معنی در قرآن مجید نیز جاری است، زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسم آزاد و از مرحله حس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی است بسی وسیعتر می باشند.

تأویل در قرآن

لفظ «تأویل» در مورد قرآن مجید در سه زیر آیه آمده است:

  1. آیه کریمه: «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیک الْکتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ فَیتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تأویلهِ وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلاَّ اللّهُ»؛[۱] اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشى از آن کتاب، آیات محکم است آنها اصل و اساس کتاب‏ اند، و بخشى دیگر آیات متشابه است. ولى کسانى که در قلوبشان انحراف است براى فتنه‏ انگیزى و طلب تأویل از آیات متشابهش پیروى مى‏ کنند، و حال آنکه تفسیر واقعى و حقیقى آنها را جز خدا نمى‏ داند. و استواران در دانش مى‏ گویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه [چه محکم، چه متشابه‏] از سوى پروردگار ماست. و [این حقیقت را] جز صاحبان خرد متذکر نمى‏ شوند.
  2. آیه کریمه: «وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِکتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یؤْمِنُونَ * هَلْ ینظُرُونَ إِلاَّ تأویلهُ یوْمَ یأْتِی تأویلهُ یقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ»؛[۲] سوگند می خورم برای ایشان کتابی آوردیم که آن را روی علم تفصیل دادیم در حالی که هدایت و رحمت است برای جمعی که ایمان می آورند، اینان نگران نیستند مگر تأویل آن را روزی که تأویلش می آید (روز قیامت) کسانی که بیشتر آن را فراموش کرده بودند می گویند (اعتراف می کنند) که فرستادگان خدای - در دنیا - بسوی ما بحق آمده بوده اند.
  3. آیه کریمه: «وَمَا کانَ هَـذَا الْقُرْآنُ أَن یفْتَرَى... * بَلْ کذَّبُواْ بِمَا لَمْ یحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تأویلهُ کذَلِک کذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ...»؛[۳] این قرآن افترا نبود... بلکه اینان تکذیب کردند چیزی را که به علمش احاطه نداشتند در حالی که هنوز تأویل آن برای آنان نیامده - برای ایشان مشهود نشده - به همین نحو کسانی که پیش از اینان بودند، تکذیب نمودند... .

و به هر حال «تأویل» از کلمه «اول» به معنی رجوع است و مراد از «تأویل» آیه چیزی است که آیه بسوی آن برمی گردد و مراد از تنزیل در مقابل تأویل معنی روشن و تحت اللفظ آیه می باشد.

معنای تأویل قرآن

دیدگاه مفسران و عالمان

مفسرین و علماء در معنی تأویل اختلاف شدید دارند و با تتبع اقوال در تأویل ممکن است به بیشتر از ده قول برخورد ولی آنچه مشهورتر از همه اقوال می باشد دو قول است:

۱- قول قدماء که تأویل را با تفسیر - محصل معنی کلام - مرادف می گرفتند و بنابراین همه آیات قرآنی تأویل دارند لکن به مقتضای آیه «وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلَّا اللَّهُ» تأویل متشابهات را بالخصوص کسی جز خدای نمی داند.

و ازین روی جمعی از قدماء گفته اند که آیات متشابه قرآن همانند حروف مقطعه اوایل سور می باشد، زیرا در قرآن مجید آیه ای که معنی محصل آن برای همه مردم مجهول باشد جز حروف مقطعه نامبرده وجود ندارد. ولی ما در فصل های گذشته بطلان این تشخیص را روشن ساختیم. و به هر حال نظر به این که قرآن مجید علم به تأویل برخی از آیات را غیر از خدا سلب می کند و در قرآن مجید آیه ای که تأویل یعنی محصل معنی آن برای همه مجهول باشد نداریم و حروف مقطعه اوایل سور را نیز متشابه نمی شود شناخت، این قول پیش متاخرین باطل شناخته شده است.

۲- قول متأخرین که گویند «تأویل» معنی خلاف ظاهری است که از کلام قصد شود و بنابراین همه آیات قرآنی تأویل ندارند و تنها آیات متشابه است که دارای تأویل و معنی خلاف ظاهر دارند که جز خدا کسی را بر آنها احاطه نیست؛ مانند آیاتی که تجسم و آمدن و نشستن و رضا و سخط و تأسف و سایر لوازم مادیت را به خدا نسبت می دهند و آیاتی که نسبت معصیت بفرستادگان خدا و پیغمبران معصوم می دهند.

این مذهب به اندازه ای عملا دائر شده که فعلا لفظ «تأویل» در معنی خلاف ظاهر یک حقیقت ثانیه گشته است و تأویل آیات قرآنی در مخاصمه های کلامی یعنی صرف کلام از ظاهرش و حمل آن برخلاف ظاهر به واسطه دلیل بنام تأویل روشی دائر گردیده با این که خود این روش خالی از تناقض نیست.[۴]

این قول نیز با این که شهرت بسزائی دارد درست نیست و به آیات قرآنی منطبق نمی شود، زیرا:

اولا- آیه سوره اعراف «هَلْ ینظُرُونَ إِلاَّ تأویلهُ» و آیه سوره یونس «بَلْ کذَّبُواْ بِمَا لَمْ یحِیطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تأویلهُ»، ظاهرند در این که همه قرآن تأویل دارد، نه تنها آیات متشابه، چنان که بنای این قول برآن است.

ثانیا- لازمه این قول اینست که آیاتی در قرآن مجید وجود داشته باشد که مدلول حقیقی آنها مشتبه و برای مردم مجهول باشد و جز خدا کسی بر آنها واقف نباشد و چنین کلامی را که از رسانیدن معنی مراد گنگ باشد کلام بلیغ نمی شود شمرد، تا چه رسد به کلامی که با بلاغت خود به جهان سخنوری تحدی و اعلام تفوق می نماید.

ثالثا- بنابراین قول حجت قرآن تمام نمی شود زیرا به موجب احتجاج آیه کریمه «أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کثیر» یکی از دلائل این که قرآن کلام بشر نیست، این است که در میان آیات آن (با اختلاف شدیدی که در ازمنه و شرائط و اوضاع و احوال مقارن نزول دارند) هیچگونه اختلاف معنی و مدلول نیست و هر اختلافی که به حسب بادی نظر جلوه کند با تدبر در آیات رفع می شود. و اگر بنا شود کمیت معتنابهی از آیات بنام متشابهات با مسلمات قرآن که محکماتند اختلاف داشته باشد و رفع اختلاف به این نحو بشود که بگوئیم ظواهر آنها مراد نیست بلکه مراد یک معانی دیگری است که جز خدا کسی از آنها واقف نیست، این گونه ارتفاع اختلاف هرگز دلالت بر این که قرآن کلام بشر نیست، ندارد.

رابعا- اصلا دلیلی بر این که مراد از تأویل در آیه محکم و متشابه معنی خلاف ظاهر است، وجود ندارد و در سایر آیات قرآنی که نام تأویل آورده شده چنین معنائی اراده نشده، مثلاً در سه جا از قصه حضرت یوسف علیه السلام تعبیر خواب «تأویل» نامیده شده و بدیهی است که تعبیر خواب معنی خلاف ظاهر خواب نیست بلکه حقیقتی است خارجی عینی که در خواب بصورت مخصوصی دیده می شود، چنانکه یوسف علیه السلام به خاک افتادن پدر و مادر و برادران را در صورت سجده خورشید و ماه و ستارگان دیده بود و چنانکه ملک مصر قحطی هفت ساله مصر را در شکل هفت گاو لاغر که هفت گاو چاق و فربه را می خورند و هفت سنبل سبز و هفت سنبل خشک دیده بود و چنانکه مصاحبان زندان یوسف علیه السلام ساقی گری ملک و صلیب را در هیئت فشردن خوشه انگور و سر گرفتن طبق نان و خوردن مرغان از آن نان دیده بودند.

و همچنین در قصه موسی و خضر از سوره کهف[۵] پس از آن که خضر کشتی را سوراخ می کند و پس از آن پسری را می کشد و پس از آن دیوار کجی را راست می کند و در هر مرحله موسی علیه السلام اعتراض می نماید. خضر به مقام جواب آمده حقیقت و منظور اصلی کارهائی را که به امر خدا انجام داده بود، بیان می کند و آن را تأویل می نامد و معلوم است حقیقت کار و منظور واقعی آن که به صورت کار ظهور کرده و به منزله روح کار است، تأویل نامیده شده نه معنی خلاف ظاهر آن.

و همچنین خدای متعال درباره وزن و کیل می فرماید: «وَأَوْفُوا الْکیلَ إِذا کلْتُمْ وَزِنُواْ بِالقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذَلِک خَیرٌ وَأَحْسَنُ تأویلاً»؛[۶] وقتی که کیل می کنید، کیل را ایفاء کنید - مکیال را درست پر کنید - و با ترازوی درست وزن نمائید. این خوب است و از جهت تأویل بهتر می باشد؛ روشن است که مراد از تأویل کیل و وزن وضع اقتصادی خاصی است که در بازار داد و ستد در نقل و انتقال حوائج زندگی به وجود می آید و «تأویل» به این معنی خلاف ظاهر کیل و وزن نیست بلکه حقیقتی خارجی و روحی است که در کالبد کیل و وزن دمیده شده و با درستی و نادرستی آنها در آثار خود توانا و ناتوان می شود.

و همچنین در جای دیگر می فرماید: «فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِک خَیرٌ وَأَحْسَنُ تأویلاً»؛[۷] پس اگر در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و رسول برگردانید... این خوب است و از جهت تأویل بهتر می باشد. پیدا است که مراد از «تأویل» رد منازعه به خدا و رسول همان پابرجا بودن وحدت جامعه و استوار بودن پیوند روحی در جامعه می باشد و این حقیقتی است خارجی نه معنی خلاف ظاهر رد نزاع.

و همچنین موارد دیگری که لفظ تأویل در قرآن مجید ذکر شده و جمعاً با آنچه گذشت شانزده مورد می باشد، در هیچکدام از آنها نمی شود تأویل را به معنی «مدلول خلاف ظاهر» گرفت بلکه به معنی دیگری است که به لفظ تأویل که در آیه محکم و متشابه وارد شده نیز انطباق دارد و با این حال موجبی برای این که لفظ تأویل را در آیه نامبرده به معنی «مدلول خلاف ظاهر» بگیریم نیست.[۸]

دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبائی در کتاب «قرآن در اسلام» خود پس از نقل دیدگاه عالمان قرآنی می افزاید: آنچه از آیاتی که لفظ تأویل در آنها وارد است و برخی از آنها را در فصل های گذشته نقل نمودیم، بدست می آید، این است که تأویل از قبیل معنی که مدلول لفظ باشد نیست چنانکه روشن است که در خواب هائی که در سوره یوسف نقل و تأویل شده هرگز لفظی که خواب را شرح می دهد به تأویل خواب دلالت لفظی - اگر چه خلاف ظاهر هم باشد - ندارد.

و همچنین در قصه های موسی و خضر لفظ قصه ها به تأویلی که خضر برای موسی کرده، دلالت ندارد و همچنین در آیه «وَ أَوْفُوا الْکیلَ إِذا کلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیم» این دو جمله دلالت لفظی بر وضع اقتصادی مخصوص که تأویل امر است ندارد. و همچنین در آیه «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‌ شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُول» دلالت لفظی بر تأویل خود که وحدت اسلامی است، ندارد و اگر در سایر آیات دقت کنیم امر از همین قرار می باشد.

بلکه در مورد خواب ها تأویل خواب حقیقتی است خارجی که در صورت خاصی برای بیننده خواب جلوه کرده، همچنین در قصه موسی و خضر تأویلی که خضر اظهار می کند حقیقتی است که کارهائی که انجام داده از آن سرچشمه می گیرد و خودکار به نحوی به تأویل خود متضمن است و در آیه ای که به درستی کیل و وزن امر می کند، تأویل آن یک حقیقت و مصلحتی است عمومی که این فرمان تکیه به آن دارد و به نحوی تحقق دهنده او است و در آیه رد نزاع به خدا و رسول نیز به همین قرار است.

بنابراین تأویل هر چیزی، حقیقتی است که آن چیز از آن سرچشمه می گیرد و آن چیز به نحوی تحقق دهنده و حامل و نشانه اوست. این معنی در قرآن مجید نیز جاری است زیرا این کتاب مقدس از یک رشته حقائق و معنویات سرچشمه می گیرد که از قید ماده و جسمانیت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات که محصول زندگی مادی ما است بسی وسیعتر می باشند. این حقائق و معنویات به حسب حقیقت در قالب بیان لفظی نمی گنجد، تنها کاری که از ساحت غیب شده اینست که با این الفاظ به جهان بشریت هشیاری داده شده که با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه، خودشان را مستعد درک سعادتی بکنند که جز این که با مشاهده و عیان درک کنند راهی ندارد و روز قیامت و ملاقات خدا است که این حقائق به طور کامل روشن و هویدا می شود، چنان که دو آیه سوره اعراف و آیه سوره یونس بدین معنی دلالت داشتند.

خدای متعال برای اشاره به این معنی می فرماید: «وَالْکتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ * وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتَابِ لَدَینَا لَعَلِی حَکیمٌ»؛[۹] سوگند به کتاب مبین ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم تا شاید شما تعقل کنید و به درستی آن -در حالی که پیش ما در ام الکتاب است- بلند است (دست فهم عادی به او نمی رسد) و محکم است. (نمی شود در او رخنه کرد).

انطباق آخر آیه به تأویل به آن معنی که ذکر شده واضح است و مخصوصاً از آن جهت که فرموده «لعلّکم تعقلون» و نفرموده «لعلکم تعقلونه» (شاید آن را تعقل کنید) زیرا علم بتأویل چنانکه آیه «وَمَا یعْلَمُ تأویلهُ إِلَّا اللَّهُ» حکم می کند اختصاص به خدا دارد و نیز به همین جهت وقتی که در آیه اهل انحراف را به واسطه پیروی متشابهات نکوهش می کند می فرماید با این پیروی فتنه می خواهند و تأویل آن را می جویند و نفرموده می یابند. پس تأویل قرآن حقیقت یا حقائقی است که در ام الکتاب پیش خداست و از مختصات غیب می باشد.

و باز در جای دیگر نزدیک به همین مضمون می فرماید: «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ * وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ * إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ * فِی کتَابٍ مَّکنُونٍ * لَّا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ * تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ»؛[۱۰] پس سوگند به موقعهای ستارگان و به درستی که این سوگندی است که اگر بدانید بزرگ است، این قرآنی است محترم در کتابی که محفوظ و پنهان است. (ام الکتاب) کتابی است که جز پاک شدگان آن را مس نمی کنند، تنزیل (فروفرستاده شده) است از پیش خدای جهانیان. چنانکه پیداست آیات کریمه برای قرآن دو مقام اثبات می کند. مقام کتاب مکنون که از مسّ مس کننده ای مصون است و مقام تنزیل که برای مردم قابل فهم می باشد.

پانویس

  1. سوره آل عمران، آیه ۷.
  2. سوره اعراف، آیه ۵۲-۵۳.
  3. سوره یونس، آیه ۳۷-۳۹.
  4. زیرا بیان معنی تأویل با اعتراف باین که جز خدا کسی معنی تأویل را نداند مناقض است ولی اینان به عنوان احتمال ذکر می کنند.
  5. آیه ۷۱-۸۲، سوره کهف.
  6. سوره اسراء، آیه ۳۵.
  7. سوره نساء، آیه ۵۹.
  8. قرآن در اسلام، علامه طباطبائی.
  9. سوره زخرف، آیه ۴.
  10. سوره واقعه، آیه ۷۵-۸۰.

منابع

  1. قرآن در اسلام، علامه طباطبائی.

مطالب مرتبط

قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن


***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: