بر و نیکی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۲: سطر ۲:
  
  
 
{<I>منبع اين نوشتار يک سايت است. آن را با نوشته خودتان جايگزين کنيد.</I>}
 
  
 
'''منبع:''' سایت تربیت
 
'''منبع:''' سایت تربیت

نسخهٔ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۳۷

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: سایت تربیت

نویسنده: گروهی از پژوهشگران و محققان

نيكى

نيكى در زبان فارسى و بر در لغت عربى

واژه بر در اصل به معنى وسعـت است، و لذا صحراهاى وسيع را بر (بفتح ب) مى گويند، و به همين جهت به كارهاى نيك كه نتيجه آن گسترده است و به ـ ديگران مى رسد بر (بكسر ب) گفته مى شود، و تفاوت ميان بر و خير از نظر لغت عرب اين است كه بر نيكوكارى توأم با توجه و از روى قصد و اختيار است، ولى خير به هر نوع نيكى كه به ديگرى بشود اگر چه بدون توجه باشد، اطلاق مى گردد.

نيكى، خوبى، حسن مقابل عيب و بدى

به نيكى ببايد تن آراستن

که نيكى نشايد ز كس خواستن

فردوسى

نيكوكارى، كار خير، حسنه، مقابل سيئه

همه خاك دارند بالين و خشت

خنك آن كه جز تخم نيكى نكشت

فردوسى

به نيكى گراى و ميازار كس

ره رست گارى همين است و بس

فردوسى

هركه به نيكى عمل آغاز كرد

نيكى او روى بدو باز كرد

نظامى

نيكى كنى به جاى تو نيكى كنند باز

ور بد كنى به جاى تو از بد بتر كنند

به نيكى ياد كردن؛ ذكر خير.

به خوبى از كسى نام بردن. محاسن او را باز گفتن

نيكى ديدن؛ خير ديدن

نيكى كردن ؛ نكوكارى كردن، كار خير كردن

روايات

1 ـ عـِدَّةٌ مِنْ أَصـْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبِي الْأَحْوَصِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَضَعَ الْإِيمَانَ عَلَى سَبْعَةِ أَسْهُمٍ عَلَى الْبِرِّ وَ الصِّدْقِ وَ الْيَقِينِ وَ الرِّضَا وَ الْوَفَاءِ وَ الْعِلْمِ وَ الْحِلْمِ

امام صادق عليه السلام: خداوند قرار داده ايمان را بر هفت سهم 1) نيكى 2) صداقت و راستى 3) يقين 4) راضى بودن به رضاى الهى 5) وفاى به عهد 6) علم و آگاهى 7) حلم و بردبارى.

(الكافي ج2 ص42)

2 ـ سن، المحاسن أَبِي عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام ثَلَاثٌ مِنْ أَبْوَابِ الْبِرِّ سَخَاءُ النَّفْسِ وَ طِيبُ الْكَلَامِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْأَذَى

على عليه السلام: سه چـيز از درهاى نيكى است 1) سخاوت 2) زيبا سخن گفتن 3) صبر در سختي ها.

(بحار الانوار ج68 ص354)

3 ـ وَرَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ لِلْمُصَلِّي ثَلَاثُ خِصَالٍ إِذَا هُوَ قَامَ فِي صَلَاتِهِ حَفَّتْ بِهِ الْمَلَائِكَةُ مِنْ قَدَمَيْهِ إِلَى أَعْنَانِ السَّمَاءِ وَيَتَنَاثَرُ الْبِرُّ عَلَيْهِ مِنْ أَعـْنَانِ السَّمَاءِ إِلَى مَفْرِقِ رَأْسِهِ وَ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهِ يُنَادِي لَوْ يَعْلَمُ الْمُصَلِّي مَنْ يُنَاجِي مَا انْفَتَلَ

امام باقر عليه السلام: براى مصلى هنگام نماز سه صفت هست 1) ملائكه ها از پاى او تا آسمان او را احاطه نمودند 2) بر و نيكى از آسمان به او ميرسد و ملكى ندا مي دهد اگر نماز گذار مى دانست با چـه كسى مناجات مى كند از نماز غافل نمى شد.

(من لايحضره الفقيه ج1 ص207)

4 ـ وَ قَالَ عليه السلام يَدْخُلُ عَلَى الْمَيِّتِ فِي قَبْرِهِ الصَّلَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الصَّدَقَةُ وَ الْبِرُّ وَ الدُّعَاءُ وَ يُكْتَبُ أَجْرُهُ لِلَّذِي يَفْعَلُهُ وَ لِلْمَيِّتِ

امام صادق عليه السلام: وارد مى شود بر ميت در قبرش نماز و روزه و حج و صدقه و نيكى و دعاء و نوشته مى شود اجر و ثواب براى كسى كه اين كارها را براى ميت انجام داده و براى ميت.

(من لايحضره الفقيه ج1 ص185)

5 ـ قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام خِيَارُكُمْ سُمَحَاؤُكُمْ وَ شِرَارُكُمْ بُخَلَاؤُكُمْ وَ مِنْ خَالِصِ الْإِيمَانِ الْبِرُّ بِالْإِخْوَانِ وَ السَّعْيُ فِي حَوَائِجِهِمْ وَ إِنَّ الْبَارَّ بِالْإِخْوَانِ لَيُحِبُّهُ الرَّحْمَنُ وَ فِي ذَلِكَ مَرْغَمَةُ الشَّيْطَانِ وَ تَزَحْزُحٌ عَنِ النِّيرَانِ وَ دُخُولُ الْجِنَانِ ثُمَّ قَالَ لِجَمِيلٍ يَا جَمِيلُ أَخْبِرْ بِهَذَا غُرَرَ أَصْحَابِكَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ غُرَرُ أَصْحَابِي قَالَ هُمُ الْبَارُّونَ بِالْإِخْوَانِ فِي الْعُسْرِ وَ الْيُسْر

امام صادق عليه السلام: بهترين شما سخاوتمندان شمايند و بدترين شما بخيلانند و از نشانه هاى ايمان خالص نيكى به برادران و سعى در بر آوردن حوائج آنان است و همانا نيكوكار خداوند رحمن او را دوست مى دارد و نيكو كارى سبب دورى شيطان و جهنم و دخول در بهشت مى شود.

سپس حضـرت به جميل فرمودند يا جميل برسان اين را به بزرگان اصحابت، جميل عـرض كرد بزرگان كيانند حضرت فرمودند آنان نيكو كاران به برادرانند در سختى و در راحتى.

(من لايحضره الفقيه ج2 ص61)

6 ـ وَ قَالَ أَبُو جَعـْفَرٍ عليه السلام الْبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْعُمُرِ وَ يَدْفَعَانِ عَنْ صَاحِبِهِمَا سَبْعِينَ مِيتَةَ سَوْءٍ

امام باقر عليه السلام: نيكى و صدقه فقر را نابود مى كنند و عمر را زياد ميكنند و از صاحبش هفتاد مرگ بد را دور مى كنند.

(من لايحضره الفقيه ج2 ص66)

7 ـ أَسْرَعُ الْخَيْرِ ثَوَاباً الْبِرُّ

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: ثواب نيكى زودتر از كارهاى خير ديگر مى رسد.

من لايحضره الفقيه ج4 ص379

8 ـ وَرُوِيَ عـَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله و سلم أَنَّهُ قَالَ لَا يَزَالُ النَّاسُ بِخَيْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَكَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: خير از مردم جدا نمى شود مادامى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در كار نيك و تقوى يكديگر را كمك مى كنند پس هرگاه چنين نكنند بركت از آن ها مى رود و بعضى از آن ها بر بعض ديگر مسلط مى شوند در حالى كه هيچ ياورى در آسمان و زمين براى آن ها نيست.

(تهذيب الاحكام ج6 ص181)

9 ـ عـِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عـَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عنْ آبَائِهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ وَ الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ إِغَاثَةَ اللَّهْفَانِ

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: هر كار نيكى صدقه است و كسى كه ديگرى را بر كار نيك راهنمائى كند همانند كسى است كه كار نيك انجام مى دهد.

(الكافي ج4 ص27)

10 ـ عـِدَّةٌ مِنْ أَصـْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عـَنْ عـُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَتَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِالْبِرِّ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ

امام صـادق عليه السلام: تقرب بجوئيد به خداوند عزوجل با كار نيك و صله رحم.

(الكافي ج4 ص27)

11 ـ علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ اصـْنَعِ الْمَعْرُوفَ إِلَى مَنْ هُوَ أَهْلُهُ وَإِلَى مَنْ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهِ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ هُوَ مِنْ أَهْلِهِ فَكُنْ أَنْتَ مِنْ أَهْلِهِ

امام صادق عليه السلام: نيكى كنى به اهلش اگر هم او اهلش نبود شما اهل نيكو كارى هستيد.

(الكافي ج4 ص28)

12 ـ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْوَلِيدِ عنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم أَوَّلُ مَنْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْمَعْرُوفُ وَ أَهْلُهُ وَ أَوَّلُ مَنْ يَرِدُ عَلَيَّ الْحَوْضَ

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم: اول كسى كه وارد بهشت مى شود نيكو كار است و اول كسى كه بر من در كنار حوض وارد مي شود نيكوكار است.

(الكافي ج4 ص28)

آيات

لَّيْس الْبرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَخِرِ وَ الْمَلَئكةِ وَ الْكِتَبِ وَ النَّبِيِّينَ وَ اتى الْمَالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِى الْقُرْبى وَ الْيَتَمَى وَ الْمَسكِينَ وَ ابْنَ السبِيلِ وَ السائلِينَ وَ فى الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصلَوةَ وَ اتى الزَّكَوةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَهَدُوا وَ الصبرِينَ فى الْبَأْساءِ وَ الضرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولَئك الَّذِينَ صدَقُوا وَ أُولَئك هُمُ الْمُتَّقُونَ (177)

(177) نيكى (تنها) اين نيست (كه به هنگام نماز) صورت خود را به سوى مشرق و مغرب كنيد (و تمام گفتگوى شما از مساله قبله و تغيير قبله باشد و همه وقت خود را مصروف آن سازيد) بلكه نيكى (و نيكوكار) كسانى هستند كه به خدا و روز رستاخيز و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده اند، و مال (خود) را با علاقه اى كه به آن دارند به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان انفاق مى كنند، نماز را بر پا مى دارند، و زكات را مى پردازند و به عهد خود ـ به هنگامى كه عهد بستند ـ وفا مى كنند، در برابر محروميت ها و بيماري ها، و در ميدان جنگ استقامت به خرج مى دهند، اين ها كسانى هستند كه راست مى گويند (و گفتار و رفتار و اعتقادشان هماهنگ است) و اين ها هستند پرهيزگاران.

(سوره بقره آيه 177)

تفسير: ريشه و اساس همه نيكي ها

همان گونه كه در تفسير آيات تغيير قبله گذشت، نصارا به هنگام عبادت رو به سوى شرق و يهود رو به سوى غرب كرده، عبادات خود را انجام مى دادند، اما خدا كعبه را براى مسلمين قبله قرار داد كه در طرف جنوب بود و حد وسط ميان آن دو محسوب مى شد.

و نيز ديديم كه مخالفين اسلام از يكسو و تازه مسلمانان از سوى ديگر چه سر و صدائى پيرامون تغيير قبله به راه انداختند.

آيه فوق روى سخن را به اين گروه ها كرده، مى گويد: نيكى تنها اين نيست كه به هنگام نماز صورت خود را به سوى شرق و غرب كنيد و تمام وقت خود را صرف اين مساله نمائيد ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب.

بر (بر وزن ضد) در اصل به معنى توسعه است، سپس در معنى نيكي ها و خوبي ها و احسان، به كار رفته است، زيرا اين كارها در وجود انسان محدود نمى شود و گسترش مى يابد و به ديگران مى رسد و آن ها نيز بهره مند مى شوند.

و بر (بر وزن نر) جنبه وصفى دارد و به معنى شخص نيكوكار است، در اصل به معـنى بيابان و مكان وسيع مى باشد، و از آن جا كه نيكوكاران روحى وسيع و گسترده دارند اين واژه بر آن ها اطلاق مى شود.

قرآن سپس به بيان مهمترين اصول نيكي ها در ناحيه ايمان و اخلاق و عـمل ضمن بيان شش عنوان پرداخته چنين مى گويد: بلكه نيكى (نيكوكار) كسانى هستند كه به خدا و روز آخر و فرشتگان و كتاب هاى آسمانى و پيامبران ايمان آورده اند ولكن البر من آمن بالله و اليوم الاخر و الملائكة و الكتاب و النبيين.

در حقيقت اين نخستين پايه همه نيكي ها و خوبي ها است: ايمان به مبدا و معاد و برنامه هاى الهى، و پيامبران كه مامور ابلاغ و اجراى اين برنامه ها بودند، و فرشتگانى كه واسطه ابلاغ اين دعوت محسوب مى شدند، ايمان به اصولى كه تمام وجود انسان را روشن مى كند و انگيزه نيرومندى براى حركت به سوى برنامه هاى سازنده و اعمال صالح است.

جالب اين كه نمى گويد نيكوكار كسانى هستند كه... بلكه مى گويد نيكى كسانى هستند كه... اين به خاطر آن است كه در ادبيات عرب و هم چنين بعضى زبان هاى ديگر هنگامى كه مى خواهند آخرين درجه تاكيد را در چيزى بيان كنند آن را بصورت مصدرى مى آورند نه به صـورت وصـف، مثلا گفته مى شود على (عليه السلام) عـدل جهان انسانيت است، يعنى آن چنان عدالت پيشه است كه گوئى تمام وجودش در آن حل شده و سر تا پاى او در عـدالت غرق گشته است، به گونه اى كه هر گاه به او نگاه كنى چـيزى جز عـدالت نمى بينى! و هم چـنين در نقطه مقابل آن مى گوئيم بنى اميه ذلت اسلام بودند گوئى تمام وجودشان تبديل به خوارى شده بود.

(تفسير نمونه ج2 ص9)

يَسئَلُونَك عَنِ الاَهِلَّةِ قُلْ هِىَ مَوَقِيت لِلنَّاسِ وَ الْحَجّ وَ لَيْس الْبرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوت مِن ظهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبرَّ مَنِ اتَّقَى وَ أْتُوا الْبُيُوت مِنْ أَبْوَبِهَا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ (189)

درباره هلال هاى ماه از تو سؤال مى كنند، بگو: آن ها، بيان اوقات (و تقويم طبيعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعيين وقت) حج است.

و (آن چنان كه در جاهليت مرسوم بود كه به هنگام حج، كه جامه احرام مى پوشيدند، از در خانه وارد نمى شدند، و از نقب پشت خانه وارد مى شدند، نكنيد!) كار نيك، آن نيست كه از پشت خانه ها وارد شويد، بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد! و از در خانه ها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد!

(سوره بقره: 189)

شان نزول:

در حديثى مى خوانيم كه معاذ بن جبل خدمت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلّم) رسيد و گفت بسيار از ما سؤال مى كنند كه اين هلال ماه چيست؟ و چه فايده دارد (چرا ماه تدريجا به صورت بدر كامل در مى آيد و باز به حالت اول بر مى گردد) خداوند آيه فوق را نازل فرمود و به آنان پاسخ گفت.

در روايت ديگرى آمده است كه جمعى از يهود از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلّم) پرسيدند هلال ماه براى چـيست؟ و چه فايده دارد آيه فوق نازل شد و فوايد مادى و معنوى آن را در نظام زندگى انسان ها بيان كرد.

تفسير: تقويم طبيعى

همان طور كه در شان نزول آمده است گروهى در مورد هلال ماه از پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلّم) پرسش هائى داشتند و از علت و نتايجى كه اين موضوع در بر دارد وارد شويد بلكه نيكى آن است كه تقوا پيشه كنيد و از در خانه ها وارد شويد و از خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد و ليس البر بان تاتوا البيوت من ظهورها ولكن البر من اتقى و أتوا البيوت من ابوابها و اتقوا الله لعلكم تفلحون.

بسيارى از مفسران گفته اند در زمان جاهليت هنگامى كه لباس احرام به تن مى كردند از راه معمولى و در خانه، به خانه خود وارد نمى شدند و معتقد بودند اين كار براى محرم ممنوع است به همين دليل در پشت خانه نقبى مى زدند و هنگام احرام فقط از آن وارد مى شدند، آن ها معتقد بودند كه اين عمل يك كار نيك است چون ترك عادت است و احرام كه مجموعه اى از ترك عادات است بايد با اين ترك عادت تكميل شود.

و بعضى گفته اند اين كار به خاطر آن بود كه در حال احرام زير سقف نروند زيرا گذشتن از سوراخ ديوار در مقايسه با گذشتن از در براى اين منظور بهتر بود ولى قرآن صريحا مى گويد نيكى در تقوا است نه در عادات و رسوم خرافى و بلافاصله دستور مى دهد حتما از همان طريق عادى به خانه ها وارد شويد.

اين آيه معنى وسيع تر و عمومى ترى نيز دارد و آن اين كه براى اقدام در هر كار خواه دينى باشد يا غـير دينى بايد از طريق صحيح وارد شويد نه از طرق انحرافى و وارونه چـنان كه جابر همين معنى را از قول امام باقر (عليه السلام) نقل كرده است.

و از اين جا مى توان پيوند ديگرى ميان آغاز و پايان آيه پيدا كرد و آن اين كه هر كار بايد از طريق صحيح آن باشد و عبادتى هم چون حج نيز بايد در وقت مقرر كه با هلال ماه تعيين مى شود انجام گيرد.

تفسير سومى براى آيه ذكر شده است و آن اين كه براى يافتن نيكي ها بايد به سراغ اهلش رفت و از غير اهل طلب نكرد ولى اين تفسير را مى توان در تفسير دوم درج كرد در روايات اهل بيت از امام باقر (عليه السلام) نقل شده:

آل محمد ابواب الله و سبله و الدعـاة الى الجنة و القادة اليها و الادلاء عليها الى يوم القيامة،

خاندان پيغـمبر (صلى الله عـليه و آله و سلّم) درهاى الهى و طرق وصول به او و دعوت كنندگان به سوى بهشت و راهنمايان و دليلان آن مى باشند تا روز قيامت.

اين حديث مى تواند اشاره اى به يكى از مصداق هاى مفهوم كلى آيه باشد زيرا مى گويد در تمام امور مذهبى خويش از طريق اصلى يعـنى اهل بيت پيامبر كه طبق حديث ثقلين قرين قرآنند وارد شويد و برنامه هاى خود را از آن ها بگيريد چرا كه وحى الهى در خانه آنان نازل شده و آن ها پرورش يافتگان مكتب قرآنند.

جمله ليس البر... ممكن است اشاره به نكته لطيف ديگرى نيز باشد كه سؤال شما از اهله ماه به جاى سؤال از معـارف دينى همانند عـمل كسى است كه راه اصلى خانه را گذاشته و از سوراخى كه پشت ديوار خانه زده وارد مى شود چه كار نازيبائى.

ضمنا توجه به اين نكته نيز لازم است كه مى فرمايد: لكن البر من اتقى (بلكه نيكى اين است كه تقوا پيشه كنيد) زيرا وجود پرهيزگاران سرچشمه جوشان نيكي ها است به گونه اى كه گوئى خود آن ها عين نيكى هستند.

لَن تَنَالُوا الْبرَّ حَتى تُنفِقُوا مِمَّا تحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا مِن شىْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (92)

(92) هرگز به (حقيقت) نيكو كارى نمى رسيد مگر اين كه از آن چه دوست مى داريد (در راه خدا) انفاق كنيد، و آن چه انفاق مى كنيد خداوند از آن با خبر است.

(سوره آل عمران آيه 92)

تفسير: يك نشانه ايمان

لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون

واژه بر در اصل به معـنى وسعت است، و لذا صحراهاى وسيع را بر (بفتح ب) مى گويند، و به همين جهت به كارهاى نيك كه نتيجه آن گسترده است و به ـ ديگران مى رسد بر (بكسر ب) گفته مى شود، و تفاوت ميان بر و خير از نظر لغت عرب اين است كه بر نيكوكارى توأم با توجه و از روى قصد و اختيار است، ولى خير به هر نوع نيكى كه به ديگرى بشود اگر چه بدون توجه باشد، اطلاق مى گردد.

آيه فوق مى گويد: شما هرگز بحقيقت بر و نيكى نمى رسيد مگر اين كه از آن چه دوست مى داريد در راه خدا انفاق كنيد.

بر و احسان

بر، به معـناى گستردگى انجام كار نيك است. هرگونه اقدامى كه به گونه اى در راستاى خدمت مردم و جامعه قرار بگيرد جامعه و مردم را به سوى خير و نيكى فرا خواند، از مصاديق بر است.

بر و نيكى و نيكوكارى، اين نيست كه انسان وظايف فردى و عبادى خود را به بهترين شيوه انجام دهد و از سرنوشت ديگران بى خبر باشند بلكه آن انسانى نيكوكاراست و در رديف ابرار، قرار دارد كه همپاى انجام اعمال عبادى فردى، به وظايف اجتماعى و تعاون و خدمت به ديگران نيز، توجه داشته باشد:

ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب ولكن البر من آمن بالله و اليوم الاخر و الملائكه و الكتاب و النبيين و آتى المال على حبه ذوى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل و السائلين و فى الرقاب و اقام الصلوه و آتى الزكوه و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا و الصابرين فى الباساء و الضراء و حين الباس...

نيكى آن نيست كه روى خود، به جانب مشرق و مغرب كنيد بلكه نيكوكار كسى است كه به خداوند و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب خدا و پيامبران ايمان آورد و مال خود را، با آن كه دوستش دارد، به خويشاوندان و يتيمان و درماندگان و مسافران و گدايان و در بند ماندگان ببخشد و نماز بگزارد و زكات بدهد واينان چون عهدى مى بندند بدان وفا مى كنند و در بينوايى و بيمارى و به هنگام جنگ، صابرند.

پر واضح است كسى مى توانداز مال و ثروت بگذرد و از آن در راه خدمت به مردم بهره گيرد كه از پشتوانه ايمانى و عقيدتى استوارى برخوردار و از ناخالصي ها پيراسته باشد. همراه با ايمان و انجام فرايض دينى به خدمات اجتماعى دست يازيده و در زمره نيكان و ابراز قرار مى گيرد.

از امام صادق عليه السلام نقل شده است:

... من خالص الايمان البر بالاخوان والسعى فى حوائجهم فى العسر واليسر.

نيكى به برادران دينى و تلاش و جديت براى رفع مشكلات آنان در تمام زمينه ها و در هر شرايط برخاسته از ايمان خالص است.

بدين سان مى يابيم كه بر و نيكوكارى يكى از شاخه هاى مهم اخلاق اجتماعى انسان است كه منشا و ريشه همه خدمات و نيكي ها به شمار مى رود از اين روى امام على عليه السلام مى فرمايد:

جماع الخير فى اعمال البر.

احسان نيز هم افق با بر است احسان هر خدمتى را كه براى مردم انجام گيرد و در برابر آن انتظار پاداشى نباشد شامل مى شود. مرحوم علامه طباطبائى مى فرمايد:

الاحسان الى الغـير... هو ايصـال خير او نفع الى غـير لاعـلى سبيل المجازاه و الماقبله، ان يقابل الخير باكثر منه و يقابل الشر باقل منه و يوصل الخير الى غير متبرعا به ابتداء.

احسان به ديگران... نفع و نيكى رساندن به آنان است بدون انتظار پاداش مقابل.

از مصاديق احسان است: جبران نيكى ديگران به گونه اى فزونتر و شايسته تر و برخورد با بدى آنان در مرتبه اى نازلتر و بالاخره خدمت ابتداءا و بى انتظار پاداش.

احسان يكى ازاصول اساسى ارزش ها در جامعه اسلامى است و خداوند در قرآن همگان را به انجام آن فرمان داده است:

ان الله يامر بالعدل والاحسان وايتاء ذى القربى...

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين آيه را در بردارنده و جامع تمام ارزش ها دانسته است:

جماع التقوى فى قوله: ان الله يامر...

روشن است كه اگر بنياد جامعـه اى بر پايه عدل و احسان و كمك به خويشان استوار گردد و خدمتگزارى در آن پديدار شود، آن جامعه از ارزش هاى زيربنايى و اساسى برخوردار خواهد بود. از اين كه در آيه فوق احسان پس از عدل ذكر شده است استفاده مى شود كه در مفهوم احسان يك نوع گذشت از حق شخصى و ايثار نهفته است.

به همين جهت على عليه السلام سرآمدترين جزء ايمان را احسان و آخرين مرتبه احسان را ايثار دانسته است:

راس الايمان الاحسان الى الناس.

انگيزه ها در خدمتگزارى

خدمت امرى است پسنديده اما آن چه ارزش آن را بالا مى برد و يا از ارزشش مى كاهد، انگيزه هايى است كه خدمت براساس آن ها شكل مى گيرد. برخى از هدف انگيزه خدمتشان احساس نوعـ دوستى و انسان گرايى است. اينان بر اين باورند كه خدمت مرز، نژاد، عقيده، ايمان و... را نمى شناسد بلكه هر جا انسانى يافت شود كه مى توان به او خدمت كرد، بايد سراغـش رفت. صـاحبان اين تفكر، اصل خدمت را ملاك و معيار مى گيرند اما به متعلق آن كارى ندارند.

البته اين طرز تفكر، در حد خودش، در خور ستايش است اما كامل نيست.

انگيزه برخى از مردم، در خدمت رسانى، يك نوع داد و ستد است يعنى قدمى بر مى دارند تا قدمى برايشان برداشته شود. در اين بينش محور خدمت، جلب خدمتگزارى! از ارزشى برخوردار نيست زيرا نه انگيزه مردمى در آن وجود دارد و نه احساس نوع دوستى.

اينان خدمت مى كنند، تا به نام و نانى برسند شهرت و مقامى بدست آورند يا به اغراض و اهداف سياسى و مانند آن دست يابند عشق و علاقه به اصل خدمت ندارند بلكه انگيزه اساسى آنان مقاصد اجتماعى و دنيايى است!

برخى از افقى بالا به انسان ها مى نگرند و در بينش، آنان، همه مردم عـيال خداوندند. خدمت به خلق در تفكر و انديشه اينان، نوعى عبادت و تقرب به پروردگاراست. كار و خدمت صاحبان اين فكر، هم حسن فاعلى دارد و هم از حسن فعلى، برخورداراست.

به عـقيده ايشان تنها مفيد بودن عـمل كافى نيست بلكه بايد فاعل نيز، نيت و هدف خير داشته باشد. صاحبان اين نظر مى كوشند كه ضمن مفيد شكل عمل، روح معنويت را نيز بر آن حاكم سازند، تا ثمره اين حركت خيرخواهانه، آنان را از منزل خودخواهى و هواپرستى خارج و منزل صفا و اخلاص برساند.

پيدايش اين نگرش، تنها در سايه تفكر دينى و جهان بينى الهى ممكن است. در مقام ارزش گزارى خدمتها، خدمت نشات گرفته از اين جهان بينى، از ارزشمندترين آن ها به شمار مى رود به همين جهت، در فرهنگ دينى، عمل و خدمتى مايه ارزش و عامل كمال آدمى است كه انگيزه انجامش، قرب و رضايت خداوند باشد.

(علم اخلاق اسلامى ج2 ص354)

پيوست نيكى به پدر و مادر

ضد عقوق والدين نيكى و احسان به ايشان است، و آن برترين وسيله قرب به خداوند و شريفترين سعادت ها است، و از اين رو آيات و اخبار بسيار در ترغيب به آن وارد شده است. خداى سبحان مى فرمايد:

وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانى صَغيرا

براى ايشان از روى مهربانى جنبه فروتنى و افتادگى پيش آر و بگو پروردگارا پدر و مادر مرا رحمت كن چنان كه مرا در كودكى پروردند.

(بنى اسرائيل: 24)

و مى فرمايد:

وَاعـْبُدُوا اللّهَ وَلا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا

خدا را بپرستيد و چيزى را شريك او مسازيد و به پدر و مادر احسان و نيكى كنيد.

نساء: 36

و رسول خدا صـلى اللّه عـليه و آله و سلّم فرمود: برّ الوالدين أفضـل من الصلاة و الصوم و الحجّ و العمرة و الجهاد في سبيل اللّه.

نيكى به پدر و مادر از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خدا برتر است.

و فرمود: من أصبح مرضيّا لابويه، أصبح له بابان مفتوحان إلى الجنّة.

هر كه روز آغـازد و پدر و مادرش از او راضـى باشند، دو در از بهشت بر او گشوده باشد.

و از حضرت صادق عليه السّلام روايت است كه فرمود: انّ رجلا اتى النّبىّ صلى اللّه عـليه و آله و سلّم فقال: يا رسول اللّه أوصـنى. فقال: لا تشرك باللّه شيئا وان حرّقت بالنّار و عذّبت إلا و قلبك مطمئنّ بالايمان، و والديك فأطعـهما و برّهما حيّين كانا أو ميّتين، و ان امراك ان تخرج من اهلك و مالك فافعل، فانّ ذلك من الايمان.

مردى نزد پيغـمبر اكرم صلى اللّه عـليه و آله و سلّم آمد و عـرض كرد: يا رسول اللّه مرا سفارشى كن، فرمود: چيزى را شريك خدا مگير، هر چند به آتش سوخته شوى و شكنجه بينى، كه دل تو بايد به ايمان مطمئن باشد، و پدر و مادر خود را فرمان بر و با آن ها نيكى كن زنده باشند يا مرده، و اگر تو را فرمان دادند كه دست از اهل و مال خود بردار چنان كن، كه اين عمل نشانه ايمان است.

و نيز از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: مردى نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و از نيكى به پدر و مادر پرسيد. سه بار فرمود: با مادر خود نيكوئى كن و سه بار فرمود: با پدر خود نيكوئى كن، و مادر را قبل از پدر ذكر كرد.

و نيز از آن حضرت است: مردى خدمت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: به كه احسان كنم؟ فرمود: به مادرت. گفت سپس به كه؟ فرمود: به مادرت، پرسيد: سپس به كه؟ فرمود: به مادرت. عرض كرد: سپس به كه؟ فرمود: به پدرت.

و مرد ديگرى خدمت آن حضرت صلى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و عرض كرد: من مردى جوان هستم و جهاد را دوست دارم، و مادرى دارم كه از آن اكراه دارد. فرمود: برگرد و با مادر خود باش، به خدائى كه مرا به حق برانگيخته است آرام گرفتن مادر تو به تو در يك شب بهتر است از يك سال جهاد در راه خدا.

و نيز حضرت صادق عليه السّلام فرمود: خواهر رضاعـى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم نزد آن حضـرت آمد، چون او را ديد شاد شد و روپوش خود را براى او گسترد و او را روى آن نشانيد، سپس به او رو كرد و با تبسّم با او سخن گفت، تا برخاست و رفت و برادرش آمد، حضرت رفتارى كه درباره خواهش كرد نسبت به او نكرد، گفتند:

يا رسول اللّه، با خواهرش رفتارى كردى كه نسبت به او با آن كه مرد است نكردى، فرمود: زيرا آن خواهر با پدر و مادر خود نيكوكارتر بود.

از امام صادق عليه السّلام سؤال شد: اىّ الاعمال افضل؟ قال: الصلاة لوقتها، و برّ الوالدين، و

الجهاد في سبيل اللّه.

چـه اعمالى بهتر است؟ فرمود: نماز در وقت، و نيكوئى با پدر و مادر، و جهاد در راه خدا.

مردى به آن حضرت عرض كرد: انّ أبي قد كبر جدّا وضعف، فنحن نحمله اذا اراد الحاجة. فقال: ان استطعت أن تلى ذلك منه فافعل، ولقّمه بيدك، فإنّه جنّة لك غدا.

پدرم بسيار پير شده و ضـعـف چنان بر او غالب گشته كه براى قضاى حاجت او را برمى داريم، فرمود: اگر توانى خودت چنان كن، و به دست خود لقمه به دهان او گذار كه فردا سپر تو خواهد بود.

مردى به آن حضرت گفت: انّ لي ابوين مخالفين. فقال: برّهما كما تبرّ المسلمين ممّن يتولانا.

پدر و مادرى دارم كه در مذهب مخالف من هستند. فرمود: با آنان نيكوئى كن هم چنان كه با مسلمان هاى دوست و اهل ولاء ما نيكى مى كنى.

مردى به حضرت رضا عليه السّلام عرض كرد: أدعو لوالدىّ اذا كانا لا يعرفان الحقّ؟ قال: ادع لهما و تصدّق عنهما، وان كانا حيّين لا يعـرفان الحقّ فدارهما، فانّ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم قال: انّ اللّه بعثنى بالرّحمة لا بالعقوق.

هر گاه پدر و مادرم مذهب حق را نشاسند دعاشان كنم؟ فرمود: به ايشان دعا كن و براى آن ها صدقه بده، و اگر زنده باشند و مذهب حق را نشناسند با آن ها مدارا كن، كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: خدا مرا براى رحمت فرستاد نه براى نافرمانى و بى مهرى.

و اخبار ديگرى نيز در امر به نيكى و احسان به پدر و مادر، با آن كه بر خلاف حق باشند، رسيده است.

امام صـادق عليه السّلام فرمود: ما يمنع الرّجل منكم أن يتبرّ والديه حيّين و ميّتين، و يصلّى عنهما، و يتصدّق عنهما، و يحجّ عنهما، و يصوم عنهما، فيكون الّذى صنع لهما و له مثل ذلك، فيزيده اللّه عزّوجلّ ببرّه و صلاته (صلته) خيرا كثيرا.

مردى از شما را چه باز مى دارد كه به پدر و مادر خود نيكى كند، زنده باشند يا مرده، كه از جانب ايشان نماز كند و صدقه دهد و حج بجا آورد و روزه بگيرد، تا ثواب آن چه كرده از ايشان باشد و مانند آن هم براى خود او باشد، و خداى عزوجل به سبب احسان و نماز (يا صله) او خير بسيار براى او بيفزايد.

و اخبار در ثواب نيكى به پدر و مادر بى شمار است. و هر مؤمنى را سزاوار است كه در گرامي داشت و بزرگداشت و احترام ايشان اهتمام بسيار نمايد، و در خدمت آنان كوتاهى نكند، و در معاشرت و مصاحبت با آن ها رفتار نيكو داشته باشد، و اگر به چيزى نياز داشته باشند صبر نكند تا آن ها از او بخواهند بلكه پيش از اظهار ايشان تقديمشان كند، كه نياز به سؤال نداشته باشند، هم چنان كه در اخبار آمده است.

و اگر با او درشتى كنند به آن ها اف نگويد، و حتّى اگر او را بزنند چهره درهم نكشد، بلكه به ايشان بگويد: خدا شما را بيامرزد، و نگاه تند به ايشان نيفكند بلكه با نظر رحمت و عطوفت بنگرد، و صداى خود را از صداى آن ها بلندتر نكند، و دست خود را بالاى دست ايشان نگذارد، و جلوتر از ايشان راه نرود، بلكه تا آن جا كه امكان دارد در حضور آن ها ننشيند، و هر چه در فروتنى و خاكسارى براى ايشان مبالغه كند اجر و ثوابش بيشتر و بزرگتر خواهد بود.

و بالجمله: اطاعت و فرمانبردارى ايشان و طلب خشنودى آنان واجب است، و فرزند نبايد بى اجازه ايشان مباح و مستحبّى را به جا آورد، و از اين رو علما فتوا داده اند كه مسافرت در طلب علم بدون اجازه آن ها جايز نيست، مگر در طلب عـلم واجبات مثل نماز و روزه و اصول عقايد، بشرط آن كه در شهر خودش كسى نباشد كه به او بياموزد، و اگر كسى باشد مسافرتش جايز نيست.

و روايت است: مردى از يمن نزد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم آمد كه در خدمت آن حضرت جهاد كند، حضرت فرمود: برگرد و از پدر و مادر خود اجازه بخواه، اگر اجازه دادند جهاد كن، و گر نه تا توانى به آن ها نيكى كن، كه اين بعد از توحيد از همه آن چه نسبت به آن تكليف مقرر شده است بهتر است. و ديگرى براى جهاد نزد آن حضرت آمد، فرمود: آيا مادر دارى؟ گفت: آرى فرمود: ملازم او باش، كه بهشت زير پاى اوست.

و ديگرى آمد كه براى جهاد بيعت كند، و گفت: به خدمت شما نيامدم مگر اين كه پدر و مادرم را به گريه آوردم. فرمود: برگرد نزد ايشان، و آن ها را چنان كه گريانيدى بخندان.

و اگر بين پدر و مادر اختلافى پديد آمد به نحوى كه خشنودى يكى به ناخشنودى ديگرى بسته بود، فرزند بايد در اصلاح و آشتى بين آن ها به هر طريق ممكن بكوشد، اگر چه لازم باشد كه نزد فقيه شهر رود تا آن ها را بخواهد و با پند و اندرز ميانشان توافق برقرار كند، تا هيچ يك از او شكسته خاطر نشود.

و بدان كه حق برادر بزرگتر بر كوچكتر نيز بزرگ و رعايت آن لازم است. و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: حق برادر بزرگ بر كوچـك مثل حق پدر است بر فرزند.