بریده اسلمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۶: سطر ۶:
  
 
==در عصر پیامبر اکرم==
 
==در عصر پیامبر اکرم==
در [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت رسول اکرم]](ص) از [[مکه]] به [[مدینه]]، هنگامی که ایشان در قرارگاه الغمیم توقف فرمود، بریده همراه با هشتاد خانواده از قبیله خود [[اسلام]] آورد؛ اما به گفته [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر عسقلانی]]<ref>ابن حجر، الاصابة، ۱۳۲۸ق، ج۱، ص۱۴۶.</ref> وی پس از [[غزوه بدر|غزوه بَدْر]] مسلمان شد.
+
در [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت رسول اکرم]] (صلي الله عليه و آله) از [[مکه]] به [[مدینه]]، هنگامی که ایشان در قرارگاه الغمیم توقف فرمود، بریده همراه با هشتاد خانواده از قبیله خود [[اسلام]] آورد و [[نماز عشاء]] را به امامت پيامبر خدا به جاي آوردند. اما به گفته [[ابن حجرعسقلانی|ابن حجر عسقلانی]]<ref>ابن حجر، الاصابة، ۱۳۲۸ق، ج۱، ص۱۴۶.</ref> وی پس از [[غزوه بدر|غزوه بَدْر]] مسلمان شد.
بریدة پس از [[غزوه احد|غزوه اُحُد]] به مدینه رفت و به پیامبر(ص) پیوست و در آنجا اقامت گزید و در همه [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] پیامبر(ص) شرکت کرد. در سال نهم هجری قمری، یک بار برای گرفتن [[خراج]] از قبایل اَسلَم و غِفار فرستاده شد، و بار دیگر برای دعوت آنان، که به [[غزوه تبوک]] بپیوندند.
+
 
 +
بریدة در وطن خود (نزديک مدينه) ماند و پس از [[غزوه احد|غزوه اُحُد]] به مدینه آمد و به [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) پیوست و در آنجا اقامت گزید و در [[جنگ خيبر]] و [[فتح مکه]] و در ساير [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]] پیامبر(ص) شرکت کرد و نيز در صلح حديبيه و بيعت رضوان حضور داشت.  
 +
 
 +
وی در سال نهم هجری قمری، یک بار برای گرفتن [[خراج]] از قبایل اَسلَم و غِفار فرستاده شد، و بار دیگر برای دعوت آنان، که به [[غزوه تبوک]] بپیوندند.
  
 
بریده از پیامبر(ص) [[حدیث]] نقل کرده و ابو داوود صاحب مسند، از او روایت کرده است. فرزندش عبدالله بن بریده، و نوادگانش اوس بن عبدالله و سهل بن عبدالله نیز از او روایت کرده‌اند.<ref>[کشّی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۳۰، ۳۸، ۹۴؛ ابن قتیبه، عیون الاخبار، بی‌تا، ج۱، ص۳۸، ج۳، ص۱۱۹.]</ref>
 
بریده از پیامبر(ص) [[حدیث]] نقل کرده و ابو داوود صاحب مسند، از او روایت کرده است. فرزندش عبدالله بن بریده، و نوادگانش اوس بن عبدالله و سهل بن عبدالله نیز از او روایت کرده‌اند.<ref>[کشّی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۳۰، ۳۸، ۹۴؛ ابن قتیبه، عیون الاخبار، بی‌تا، ج۱، ص۳۸، ج۳، ص۱۱۹.]</ref>
 
در روایتی از او نقل شده: پیامبر(ص) به من، [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] دستور داد تا به [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]](ع) به عنوان [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] سلام کنیم و ما چنین کردیم.<ref>[ترجمه الإرشاد، ص۴۲]</ref>
 
در روایتی از او نقل شده: پیامبر(ص) به من، [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] دستور داد تا به [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]](ع) به عنوان [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] سلام کنیم و ما چنین کردیم.<ref>[ترجمه الإرشاد، ص۴۲]</ref>
 
==پس از رحلت پیامبر(ص)==
 
==پس از رحلت پیامبر(ص)==
بریدة اسلمی پس از رحلت پیامبر(ص)، به اقامت در مدینه تا زمان ساخته شدن [[بصره]] ادامه داد و سپس بدانجا نقل مکان کرد. [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]]<ref>[ابن اثیر، الکامل، ۱۴۰۲ق، ج۳، ص۴۸۹.]</ref> و [[احمد بن یحیی بلاذری|بلاذری]]<ref>[بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۵۰۷.]</ref> گفته‌اند که وی با ربیع بن زیاد جزو پنجاه هزار نفری بود که در سال ۵۱ ق. به فرمان [[زیاد بن ابیه]] همراه خانواده خود از بصره و [[کوفه]] به [[خراسان]] کوچ کردند. وی در خراسان جنگید و در مرو اقامت کرد<ref>[ابن اثیر، اسدالغابة، ۱۹۷۳م، ج۱، ص۲۰۹؛ ابن حجر، الاصابة، ۱۳۲۸ق، ج۱، ص۱۴۶.]</ref> و همانجا، در زمان فرمانروایی [[یزید بن معاویه]] (۶۰ـ۶۴ ق)، درگذشت. به نوشته [[ابن حجر عسقلانی]] وی در ۶۳ ق. درگذشته است.<ref>اسد الغابة، ج۱، ص۱۷۵. -الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۱۴۶. -ابن اثیر ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲، ج۳، ص۴۸۹.- فتوح البلدان ج۳، ص۵۰۷.-الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حَجَر عسقلانی ج۱، ص۱۴۶.</ref>
+
بریدة اسلمی پس از رحلت پیامبر(ص)، به اقامت در مدینه تا زمان ساخته شدن [[بصره]] ادامه داد و سپس بدانجا نقل مکان کرد. [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]]<ref>[ابن اثیر، الکامل، ۱۴۰۲ق، ج۳، ص۴۸۹.]</ref> و [[احمد بن یحیی بلاذری|بلاذری]]<ref>[بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۵۰۷.]</ref> گفته‌اند که وی با ربیع بن زیاد جزو پنجاه هزار نفری بود که در سال ۵۱ ق. به فرمان [[زیاد بن ابیه]] همراه خانواده خود از بصره و [[کوفه]] به [[خراسان]] کوچ کردند.  
 
 
==علاقه به حضرت علی علیه السلام==
 
بریدة اسلمی پس از درگذشت [[رسول اکرم]] صلّی اللّه علیه وآله، به هواداری [[حضرت علی]] علیه السّلام، از بیعت با [[ابوبکر]] امتناع ورزید.<ref>قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۸۷ـ۲۸۸، ۲۹۱.قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۹۱.</ref>
 
 
 
علاقه او به حضرت علی(ع) به همراهی وی در مسافرت به [[یمن]] برمی‌گردد. در این سفر [[خالد بن ولید]] که از عملکرد حضرت علی ناراضی بود، بریده را پیش پیامبر(ص) فرستاد تا از حضرت علی شکایت کند.<ref>[تاریخ تحقیقی اسلام، ج۴، ص۳۵۲]</ref> او وقتی نزد پیامبر(ص) آمد و سفارش پیامبر(ص) نسبت به حضرت علی(ع) را شنید از علاقه‌مندان آن حضرت شد.
 
 
 
پس از انتخاب ابوبکر به [[خلافت]] او به میان قبیله بنی اسلم رفت و پرچمی در میان قبیله نصب کرده و مردم را به اعتراض و بیعت با حضرت علی(ع) دعوت کرد.<ref>سید مرتضی، الشافی، ۱۴۱۰ ق، ج۳، ص ۲۴۳؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص ۷۸]</ref>
 
 
 
همچنین او روایات زیادی از پیامبر(ص) در فضیلت حضرت علی(ع) نقل کرده‌ است از جمله: ماجرای [[واقعه غدیر|غدیر خم]]<ref>[الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵]</ref> و نیز داستان گرفتن پرچم از ابوبکر و اعطای آن به حضرت علی توسط پیامبر(ص) در جریان [[جنگ خیبر]]،<ref>[طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص۱۱-۱۲]</ref> که پیامبر در این مورد فرمود: «فردا پرچم را به کسی خواهد داد که خدا و رسولش او را دوست می‌دارند و خداوند به دست او فتح را نصیب مسلمانان خواهد کرد و او گریزنده نیست.»<ref>[طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص ۱۱-۱۲]</ref>
 
  
==از جانبازان و فدائیان ولایت و امامت==
+
وی در فتح خراسان و ديگر شهرهاي [[ايران]] در زمان خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]] جزو مجاهدان سپاه اسلام بود و پس از گسترش [[اسلام]] به تمام نواحي ايران، در شهر مرو (از توابع خراسان) ساکن شد و عاقبت در زمان حکومت [[یزید بن معاویه]] (۶۰ـ۶۴ ق) در همان ديار در گذشت و همان جا به خاک سپرده شد و فرزندانش نيز در مرو ماندگار شدند.<ref>[ اسد الغابه، ج 1، ص 175؛ الاصابه، ج 1، ص 286؛ تهذيب التهذيب، ج 1، ص 452.]</ref> به نوشته [[ابن حجر عسقلانی]] وی در ۶۳ ق. درگذشته است.<ref>الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حَجَر عسقلانی ج۱، ص۱۴۶.</ref> ابن سعد در [[الطبقات الکبری (کتاب)|طبقات الکبری]] از شخصی به نام عبدالله یاد می‌کند که فرزند بریده اسلمی بوده و از پدرش حدیث نقل کرده‌ است.<ref>ترجمه الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳۳.</ref> واقد پدر بزرگ [[محمد بن عمر واقدی]] مورخ، بنده آزاد کردۀ عبدالله بن بریده بوده‌ است.<ref>[تاریخ الإسلام، ج۱۴، ص۳۶۱]</ref>
موقعي که رسول خدا صلي الله عليه و آله در زمان هجرت عازم مدينه بود به محلي به نام «کراء الغميم» رسيد در آن جا بريده و حدود هشتاد نفر از همراهانش به پيامبر اسلام ايمان آورده و نماز عشاء را به امامت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به جاي آوردند.
 
  
بريده در وطن خود (نزديک مدينه) ماند و پس از جنگ اُحد به مدينه آمد و در [[جنگ خيبر]] و [[فتح مکه]] و ساير غزوات شرکت جست و نيز در صلح حديبيه و بيعت رضوان حضور داشت. او در شهر مدينه ساکن شد؛ اما پس از فتح بصره، به آن جا نقل مکان کرد و در آن جا سکنا گزيد. وي در فتح خراسان و ديگر شهرهاي ايران در زمان خلافت عثمان جزو مجاهدان سپاه اسلام بود و پس از گسترش اسلام به تمام نواحي ايران، در شهر [[مرو]] (از توابع خراسان) ساکن شد و عاقبت در زمان حکومت «يزيد بن معاويه» در همان ديار در گذشت. و همان جا به خاک سپرده شد و فرزندانش نيز در مرو ماندگار شدند<ref>[ اسد الغابه، ج 1، ص 175؛ الاصابه، ج 1، ص 286؛ تهذيب التهذيب، ج 1، ص 452.]</ref>
+
==رابطه بریدة با اهل‌البیت==
 +
بریدة اسلمی پس از درگذشت [[رسول اکرم]] صلّی اللّه علیه وآله، به هواداری [[حضرت علی]] علیه السّلام، از [[بیعت]] با [[ابوبکر]] امتناع ورزید.<ref>قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۸۷ـ۲۸۸، ۲۹۱.قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۹۱.</ref> پس از انتخاب ابوبکر به [[خلافت]] او به میان قبیله بنی اسلم رفت و پرچمی در میان قبیله نصب کرده و مردم را به اعتراض و بیعت با حضرت علی(ع) دعوت کرد.<ref>سید مرتضی، الشافی، ۱۴۱۰ ق، ج۳، ص ۲۴۳؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص ۷۸]</ref>  
  
==فرزندان==
+
'''اعتراض به خلافت ابوبکر:'''
ابن سعد در طبقات کبری از شخصی به نام عبدالله یاد می‌کند که فرزند بریده اسلمی بوده و از پدرش حدیث نقل کرده‌است.[رجمه الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳۳واقد پدر بزرگ محمد بن عمر واقدی مورخ، بنده آزاد کردۀ عبدالله بن بریده بوده‌است.<ref>[تاریخ الإسلام، ج۱۴، ص۳۶۱]</ref>
 
امیرالمومنین علیه السّلام:فرمود:علم چراغ عقل است.
 
امیرالمومنین علیه السّلام:نادان مرده است حتّی اگر زنده باشد.
 
بريده پس از رحلت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله همواره از ارادتمندان و حاميان اميرالمؤمنين علي عليه السلام و خاندان رسالت بود، و پس از قتل عثمان در زمره کساني که با حضرت علي عليه السلام تا پاي جان بيعت کردند قرار گرفت<ref>[الجمل، ص 104.]</ref>                                                                                                                            ==شرکت بريده در تجهيز فاطمه==
 
بريده در تمام شرايط طاقت فرسايي که پس از رحلت پيامبر اسلام بر علي بن ابي طالب عليه السلام و اولاد معصومش گذشت، ثابت قدم ماند و از حمايت و فداکاري لازم دريغ نکرد و حتي در نماز بر جنازه فاطمه زهرا عليها السلام و دفن پيکر مطهر آن حضرت عليها السلام که مخفيانه و محرمانه انجام شد، شرکت کرده است.
 
علامه مجلسي از «روضة الواعظين» نقل مي کند که:
 
وقتي فاطمه زهرا عليها السلام در بستر بيماري قرار گرفت به علي عليه السلام وصيّت کرد که جنازه او را شبانه غسل داده و نماز بخواند و شبانه به خاک بسپارد و هيچ کس از افرادي که به او ظلم کرده اند بر جنازه اش حاضر نشوند. چون فاطمه عليها السلام از دنيا رفت تمام اهل مدينه گريستند و صداي ضجه و ناله زنان بني هاشم خانه فاطمه را فرا گرفته بود و همه منتظر شرکت در تشييع جنازه يادگار پيامبر بودند؛ اما ابوذر از خانه علي عليه السلام بيرون آمد و اعلام کرد همه بروند، تشييع جنازه دختر پيامبر عليها السلام به تأخير افتاده است. همه مردم به خانه هاي خود رفتند تا فردا صبح براي تشييع جنازه و نماز و دفن حاضر شوند. اما پس از گذشت پاسي از شب که همه چشم ها به خواب رفت، امير مؤمنان عليه السلام طبق وصيت فاطمه عليها السلام با جمع اندکي بر جنازه مطهرش نماز خواند و محرمانه جنازه آن مظلومه تاريخ را به خاک سپرد، تشييع کنندگان و نمازگزاران و همراهان علي عليه السلام عبارت بودند از:
 
عمار ياسر، مقداد، ابوذر، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام، سلمان، زبير، عقيل، بريدة بن حصيب اسلمي و تعدادي از بني هاشم و خواص آنان.
 
امام علي عليه السلام تعداد هفت قبر در اطراف قبر فاطمه عليها السلام درست کرد تا قبر او شناخته نشود.و برخي از خواص گفته اند:
 
قبر فاطمه را با زمين هموار کرد تا شناخته نشود<ref>[الجمل، ص192]</ref>
 
آري بريده نيز چون سلمان و ابوذر و مقداد از محارم اسرار خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله بود.
 
  
==بريده و اعتراض به خلافت ابوبکر==
+
هنگامي که [[امام علی علیه السلام|اميرالمؤمنين علي]] عليه السلام مشغول [[غسل]] و [[کفن]] پيکر مطهر [[رسول خدا]] صلي الله عليه و آله بود، جمعي در [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقيفه بني ساعده]] اجتماع کردند و با ابوبکر بيعت کردند. «بريدة بن حصيب» در آن روز در [[مدينه]] نبود (چون از پرچم داران سپاه [[اسامة بن زید|اسامه]] در بيرون شهر بود)<ref>[ شرح ابن ابي الحديد، ج 1، ص 160.]</ref> و به محض ورود به شهر با خبر شد که مردم با ابوبکر بيعت کرده و او را به جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله برگزيده اند. فوراً به منزل «عمران بن حصين» رفت و به او گفت: اي عمران، ديدي مردم آن چه از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله درباره علي عليه السلام در باغ و بستانِ بني فلان از [[انصار]] شنيده بودند، چه زود فراموش کردند! آيا يادت هست که در آن باغ هر کس وارد مي شد و به رسول خدا صلي الله عليه و آله سلام مي کرد، حضرت پس از جواب سلام، به او مي فرمود:
هنگامي که اميرالمؤمنين علي عليه السلام مشغول غسل و کفن پيکر مطهر رسول خدا صلي الله عليه و آله بود،جمعي در سقيفه بني ساعده اجتماع کردند و با ابوبکر بيعت کردند. «بريدة بن حصيب» در آن روز در مدينه نبود (چون از پرچم داران سپاه اسامه در بيرون شهر بود) <ref>[ شرح ابن ابي الحديد، ج 1، ص 160.]</ref> به محض ورود به شهر با خبر شد که مردم با ابوبکر بيعت کرده و او را به جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله برگزيده اند. فوراً به منزل «عمران بن حصين» رفت و به او گفت:
 
اي عمران، ديدي مردم آن چه از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله درباره علي عليه السلام در باغ و بستانِ بني فلان از انصار شنيده بودند، چه زود فراموش کردند! آيا يادت هست که در آن باغ هر کس وارد مي شد و به رسول خدا صلي الله عليه و آله سلام مي کرد، حضرت پس از جواب سلام، به او مي فرمود:
 
 
«سلّم علي اميرالمؤمنين، علي بن أبي طالب؛ بر علي بن ابي طالب که امير مؤمنان است، سلام کن.»
 
«سلّم علي اميرالمؤمنين، علي بن أبي طالب؛ بر علي بن ابي طالب که امير مؤمنان است، سلام کن.»
همه سلام کردند و کسي جز «عمر بن خطاب» اعتراض نکرد که:
+
همه سلام کردند و کسي جز «[[عمر بن خطاب]]» اعتراض نکرد که:
آيا اين سلام بر علي عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين به دستور خداست يا به دستور رسول خدا؟
+
آيا اين سلام بر علي به عنوان اميرالمؤمنين به دستور خداست يا به دستور رسول خدا؟
 
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
 
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
«بل من اللَّه و من رسوله؛ اين دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسول خداست.» اي عمران، آيا اين داستان را به ياد داري؟
+
«بل من اللَّه و من رسوله؛ اين دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسول خداست».
 +
 
 
عمران گفت: آري چنين روزي را به ياد دارم.
 
عمران گفت: آري چنين روزي را به ياد دارم.
بريده گفت: پس اکنون برخيز با هم نزد ابوبکر برويم و سؤال کنيم: آيا پس از اين داستان، خبر و دستور جديدي ازپيامبر صلي الله عليه و آله شنيده است که ما از آن بي خبريم؟ چرا که اگر او خبري را نشنيده باشد، به پيامبر دروغ نمي بندد و به ما نيز دروغ نمي گويد.
+
بريده گفت: پس اکنون برخيز با هم نزد ابوبکر برويم و سؤال کنيم: آيا پس از اين داستان، خبر و دستور جديدي از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيده است که ما از آن بي خبريم؟ چرا که اگر او خبري را نشنيده باشد، به پيامبر دروغ نمي بندد و به ما نيز دروغ نمي گويد.
 
بريده و عمران با هم نزد ابوبکر رفتند و موضوع سلام بر اميرالمؤمنين علي عليه السلام در باغ يکي از انصار را يادآور شدند و گفتند:
 
بريده و عمران با هم نزد ابوبکر رفتند و موضوع سلام بر اميرالمؤمنين علي عليه السلام در باغ يکي از انصار را يادآور شدند و گفتند:
در آن روز خودت به علي عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام کردي، ديگر سزاوار نيست کس ديگري بر او امارت و حکومت کند! آيا بعد از آن، دستور جديدي از پيامبر شنيده اي که ما از آن بي خبريم؟ابوبکر تصديق کرد که آن روز را به ياد مي آورم.
+
در آن روز خودت به علي عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام کردي، ديگر سزاوار نيست کس ديگري بر او امارت و حکومت کند! آيا بعد از آن، دستور جديدي از پيامبر شنيده اي که ما از آن بي خبريم؟ ابوبکر تصديق کرد که آن روز را به ياد مي آورم.
 
بريده گفت: بنابراين چگونه کسي سزاوار حکومت بر اميرالمؤمنين است با اين که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله او را امير بر مؤمنان قرار داده است؟
 
بريده گفت: بنابراين چگونه کسي سزاوار حکومت بر اميرالمؤمنين است با اين که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله او را امير بر مؤمنان قرار داده است؟
ابوبکر گفت: راست مي گوييد، اما مسلمانان مرا انتخاب و با من بيعت کرده اند و من هم از رأي آنها پيروي مي کنم.
+
ابوبکر گفت: راست مي گوييد، اما مسلمانان مرا انتخاب و با من بيعت کرده اند و من هم از رأي آنها پيروي مي کنم.
بُريده گفت:   «و اللَّه ما ذلک لک و لا للمسلمين خلاف رسول اللَّه صلي الله عليه و آله؛ نه، سوگند به خدا براي شما و ديگر مسلمانان سزاوار نيست که با پيامبر مخالفت کنيد، بايد امامت و ولايت را به علي بن ابي طالبعليه السلام واگذار کنيد.»
+
بُريده گفت: «و اللَّه ما ذلک لک و لا للمسلمين خلاف رسول اللَّه صلي الله عليه و آله؛ نه، سوگند به خدا براي شما و ديگر مسلمانان سزاوار نيست که با پيامبر مخالفت کنيد...
 +
 
 
چون سخن به اين جا رسيد، ابوبکر گفت:
 
چون سخن به اين جا رسيد، ابوبکر گفت:
بايد با عمر در اين باره مذاکره کنيم. وقتي عمر آمد، گفت [درست است، اما]:
+
بايد با عمر در اين باره مذاکره کنيم. وقتي عمر آمد، گفت:
«لا يجتمع النبوة و الملک في اهل بيت واحد؛ هيچ گاه نبوت و سلطنت در يک خانواده جمع نمي شود!»
+
«لا يجتمع النبوة و الملک في اهل بيت واحد؛ هيچ گاه نبوت و سلطنت در يک خانواده جمع نمي شود!».
 
بريده که مردي دانا و پرجرأت در گفتار بود، گفت:  اي عمر، چرا بر خلاف منطق قرآن سخن مي گويي؟ مگر نمي داني خداوند اين ادعاي تو را اشتباه و خطا خوانده و مي فرمايد:
 
بريده که مردي دانا و پرجرأت در گفتار بود، گفت:  اي عمر، چرا بر خلاف منطق قرآن سخن مي گويي؟ مگر نمي داني خداوند اين ادعاي تو را اشتباه و خطا خوانده و مي فرمايد:
«أَم يَحسُدونَ الناسُ علي ما آتاهُمُ اللَّه مِن فَضْلِه فَقَد آتَيْنَا آلَ إبْراهِيمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَيْناهُم مُّلْکاً عَظِيماً»[ نساء 4، آيه 54 «آيا مردم حسد مي ورزند که خداوند از فضل خويش به آنان (پيامبران) عطا فرمايد؟! همانا ما به خاندان ابراهيم کتاب و دانش و نيز حکومت بزرگي عطا کرديم».]
+
«أَم يَحسُدونَ الناسُ علي ما آتاهُمُ اللَّه مِن فَضْلِه فَقَد آتَيْنَا آلَ إبْراهِيمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَيْناهُم مُّلْکاً عَظِيماً» ([[سوره نساء|نساء]]، 54) آيا مردم حسد مي ورزند که خداوند از فضل خويش به آنان (پيامبران) عطا فرمايد؟! همانا ما به خاندان ابراهيم کتاب و دانش و نيز حکومت بزرگي عطا کرديم».
 +
 
 +
بریده پس از قتل [[عثمان بن عفان|عثمان]] نیز همواره از ارادتمندان و حاميان اميرالمؤمنين علي عليه السلام و خاندان رسالت بود و در زمره کساني که با حضرت علي عليه السلام تا پاي جان بيعت کردند، قرار گرفت.<ref>[الجمل، ص 104.]</ref>
 +
 
 +
علاقه او به حضرت علی(ع) به همراهی وی در مسافرت به [[یمن]] برمی‌گردد. در این سفر [[خالد بن ولید]] که از عملکرد حضرت علی ناراضی بود، بریده را پیش پیامبر(ص) فرستاد تا از حضرت علی شکایت کند.<ref>[تاریخ تحقیقی اسلام، ج۴، ص۳۵۲]</ref> او وقتی نزد پیامبر(ص) آمد و سفارش پیامبر(ص) نسبت به حضرت علی(ع) را شنید از علاقه‌مندان آن حضرت شد.
 +
 
 +
همچنین او روایات زیادی از پیامبر(ص) در فضیلت حضرت علی(ع) نقل کرده‌ است، از جمله: ماجرای [[واقعه غدیر|غدیر خم]]<ref>[الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵]</ref> و نیز داستان گرفتن پرچم از ابوبکر و اعطای آن به حضرت علی توسط پیامبر(ص) در جریان [[جنگ خیبر]]،<ref>[طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص۱۱-۱۲]</ref> که پیامبر در این مورد فرمود: «فردا پرچم را به کسی خواهد داد که خدا و رسولش او را دوست می‌دارند و خداوند به دست او فتح را نصیب مسلمانان خواهد کرد و او گریزنده نیست.»<ref>[طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص ۱۱-۱۲]</ref>
 +
 
 +
'''شرکت بريده در تجهيز حضرت فاطمه:'''
 +
 
 +
بريده در تمام شرايط طاقت فرسايي که پس از رحلت پيامبر اسلام بر علي بن ابي طالب عليه السلام و اولاد معصومش گذشت، ثابت قدم ماند و از حمايت و فداکاري لازم دريغ نکرد و حتي در [[نماز میت|نماز]] بر جنازه [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] عليها السلام و دفن پيکر مطهر آن حضرت که مخفيانه و محرمانه انجام شد، شرکت کرده است.
 +
 
 +
[[علامه مجلسي]] از «روضة الواعظين» [[فتال نیشابوری]] نقل مي کند که:
 +
وقتي فاطمه زهرا عليها السلام در بستر بيماري قرار گرفت به علي عليه السلام وصيّت کرد که جنازه او را شبانه غسل داده و نماز بخواند و شبانه به خاک بسپارد و هيچ کس از افرادي که به او ظلم کرده اند بر جنازه اش حاضر نشوند. چون فاطمه عليها السلام از دنيا رفت تمام اهل مدينه گريستند و صداي ضجه و ناله زنان بني هاشم خانه فاطمه را فرا گرفته بود و همه منتظر شرکت در تشييع جنازه يادگار پيامبر بودند؛ اما ابوذر از خانه علي عليه السلام بيرون آمد و اعلام کرد همه بروند، تشييع جنازه دختر پيامبر عليها السلام به تأخير افتاده است. همه مردم به خانه هاي خود رفتند تا فردا صبح براي تشييع جنازه و نماز و دفن حاضر شوند. اما پس از گذشت پاسي از شب که همه چشم ها به خواب رفت، امير مؤمنان عليه السلام طبق وصيت فاطمه عليها السلام با جمع اندکي بر جنازه مطهرش نماز خواند و محرمانه جنازه آن مظلومه تاريخ را به خاک سپرد، تشييع کنندگان و نمازگزاران و همراهان علي عليه السلام عبارت بودند از: [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|امام حسين]] عليهماالسلام، [[عمار ياسر]]، [[مقداد بن اسود|مقداد]]، [[ابوذر غفاری|ابوذر]]، [[سلمان فارسی|سلمان]]، [[زبیر بن عوام|زبير]]، [[عقیل بن ابیطالب|عقيل]]، بريدة اسلمي و تعدادي از [[بنی هاشم|بني هاشم]] و خواص آنان.
 +
امام علي عليه السلام تعداد هفت قبر در اطراف قبر فاطمه عليها السلام درست کرد تا قبر او شناخته نشود. و برخي گفته اند:
 +
قبر فاطمه را با زمين هموار کرد تا شناخته نشود.<ref>[الجمل، ص192]</ref>
  
 
==شکايتي که سبب حب علي شد==
 
==شکايتي که سبب حب علي شد==

نسخهٔ ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۹

«بُرَیده اسلمی» از صحابه بزرگوار پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بود که در بیشتر غزوات شرکت داشته است. او رئیس قبیله اَسْلَم بن اَفْصی بود و ایمان آوردن او سبب مسلمان شدن افراد زیادی از قبیله‌اش شد. بریده پس از رحلت رسول خدا، به هواداری امام علی (علیه السلام)، از بیعت با ابوبکر امتناع ورزید.

نسب

بُرَيده فرزند «حُصيب بن عبداللَّه بن حارث اسلمي» است. برخي نام او را «عامر» مي گويند و «بريده» لقب اوست.[۱] نام پدر بریده در بیشتر منابع حُصَیب و در برخی از آثار شیعه[۲] خَضیب ذکر شده است. وی رئیس قبیله اَسْلَم بن اَفْصی بوده است. برای او کنیه‌های مختلفی از قبیل ابا عبدالله، أبا سهل، أبا الحصیب و أبا ساسان گفته‌اند که مشهورترین آن اباعبدالله است.[۳]

در عصر پیامبر اکرم

در هجرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) از مکه به مدینه، هنگامی که ایشان در قرارگاه الغمیم توقف فرمود، بریده همراه با هشتاد خانواده از قبیله خود اسلام آورد و نماز عشاء را به امامت پيامبر خدا به جاي آوردند. اما به گفته ابن حجر عسقلانی[۴] وی پس از غزوه بَدْر مسلمان شد.

بریدة در وطن خود (نزديک مدينه) ماند و پس از غزوه اُحُد به مدینه آمد و به پیامبر(ص) پیوست و در آنجا اقامت گزید و در جنگ خيبر و فتح مکه و در ساير غزوات پیامبر(ص) شرکت کرد و نيز در صلح حديبيه و بيعت رضوان حضور داشت.

وی در سال نهم هجری قمری، یک بار برای گرفتن خراج از قبایل اَسلَم و غِفار فرستاده شد، و بار دیگر برای دعوت آنان، که به غزوه تبوک بپیوندند.

بریده از پیامبر(ص) حدیث نقل کرده و ابو داوود صاحب مسند، از او روایت کرده است. فرزندش عبدالله بن بریده، و نوادگانش اوس بن عبدالله و سهل بن عبدالله نیز از او روایت کرده‌اند.[۵] در روایتی از او نقل شده: پیامبر(ص) به من، ابوبکر، عمر، طلحه و زبیر دستور داد تا به حضرت علی(ع) به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنیم و ما چنین کردیم.[۶]

پس از رحلت پیامبر(ص)

بریدة اسلمی پس از رحلت پیامبر(ص)، به اقامت در مدینه تا زمان ساخته شدن بصره ادامه داد و سپس بدانجا نقل مکان کرد. ابن اثیر[۷] و بلاذری[۸] گفته‌اند که وی با ربیع بن زیاد جزو پنجاه هزار نفری بود که در سال ۵۱ ق. به فرمان زیاد بن ابیه همراه خانواده خود از بصره و کوفه به خراسان کوچ کردند.

وی در فتح خراسان و ديگر شهرهاي ايران در زمان خلافت عثمان جزو مجاهدان سپاه اسلام بود و پس از گسترش اسلام به تمام نواحي ايران، در شهر مرو (از توابع خراسان) ساکن شد و عاقبت در زمان حکومت یزید بن معاویه (۶۰ـ۶۴ ق) در همان ديار در گذشت و همان جا به خاک سپرده شد و فرزندانش نيز در مرو ماندگار شدند.[۹] به نوشته ابن حجر عسقلانی وی در ۶۳ ق. درگذشته است.[۱۰] ابن سعد در طبقات الکبری از شخصی به نام عبدالله یاد می‌کند که فرزند بریده اسلمی بوده و از پدرش حدیث نقل کرده‌ است.[۱۱] واقد پدر بزرگ محمد بن عمر واقدی مورخ، بنده آزاد کردۀ عبدالله بن بریده بوده‌ است.[۱۲]

رابطه بریدة با اهل‌البیت

بریدة اسلمی پس از درگذشت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله، به هواداری حضرت علی علیه السّلام، از بیعت با ابوبکر امتناع ورزید.[۱۳] پس از انتخاب ابوبکر به خلافت او به میان قبیله بنی اسلم رفت و پرچمی در میان قبیله نصب کرده و مردم را به اعتراض و بیعت با حضرت علی(ع) دعوت کرد.[۱۴]

اعتراض به خلافت ابوبکر:

هنگامي که اميرالمؤمنين علي عليه السلام مشغول غسل و کفن پيکر مطهر رسول خدا صلي الله عليه و آله بود، جمعي در سقيفه بني ساعده اجتماع کردند و با ابوبکر بيعت کردند. «بريدة بن حصيب» در آن روز در مدينه نبود (چون از پرچم داران سپاه اسامه در بيرون شهر بود)[۱۵] و به محض ورود به شهر با خبر شد که مردم با ابوبکر بيعت کرده و او را به جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله برگزيده اند. فوراً به منزل «عمران بن حصين» رفت و به او گفت: اي عمران، ديدي مردم آن چه از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله درباره علي عليه السلام در باغ و بستانِ بني فلان از انصار شنيده بودند، چه زود فراموش کردند! آيا يادت هست که در آن باغ هر کس وارد مي شد و به رسول خدا صلي الله عليه و آله سلام مي کرد، حضرت پس از جواب سلام، به او مي فرمود: «سلّم علي اميرالمؤمنين، علي بن أبي طالب؛ بر علي بن ابي طالب که امير مؤمنان است، سلام کن.» همه سلام کردند و کسي جز «عمر بن خطاب» اعتراض نکرد که: آيا اين سلام بر علي به عنوان اميرالمؤمنين به دستور خداست يا به دستور رسول خدا؟ پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «بل من اللَّه و من رسوله؛ اين دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسول خداست».

عمران گفت: آري چنين روزي را به ياد دارم. بريده گفت: پس اکنون برخيز با هم نزد ابوبکر برويم و سؤال کنيم: آيا پس از اين داستان، خبر و دستور جديدي از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيده است که ما از آن بي خبريم؟ چرا که اگر او خبري را نشنيده باشد، به پيامبر دروغ نمي بندد و به ما نيز دروغ نمي گويد. بريده و عمران با هم نزد ابوبکر رفتند و موضوع سلام بر اميرالمؤمنين علي عليه السلام در باغ يکي از انصار را يادآور شدند و گفتند: در آن روز خودت به علي عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام کردي، ديگر سزاوار نيست کس ديگري بر او امارت و حکومت کند! آيا بعد از آن، دستور جديدي از پيامبر شنيده اي که ما از آن بي خبريم؟ ابوبکر تصديق کرد که آن روز را به ياد مي آورم. بريده گفت: بنابراين چگونه کسي سزاوار حکومت بر اميرالمؤمنين است با اين که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله او را امير بر مؤمنان قرار داده است؟ ابوبکر گفت: راست مي گوييد، اما مسلمانان مرا انتخاب و با من بيعت کرده اند و من هم از رأي آنها پيروي مي کنم. بُريده گفت: «و اللَّه ما ذلک لک و لا للمسلمين خلاف رسول اللَّه صلي الله عليه و آله؛ نه، سوگند به خدا براي شما و ديگر مسلمانان سزاوار نيست که با پيامبر مخالفت کنيد...».

چون سخن به اين جا رسيد، ابوبکر گفت: بايد با عمر در اين باره مذاکره کنيم. وقتي عمر آمد، گفت: «لا يجتمع النبوة و الملک في اهل بيت واحد؛ هيچ گاه نبوت و سلطنت در يک خانواده جمع نمي شود!». بريده که مردي دانا و پرجرأت در گفتار بود، گفت: اي عمر، چرا بر خلاف منطق قرآن سخن مي گويي؟ مگر نمي داني خداوند اين ادعاي تو را اشتباه و خطا خوانده و مي فرمايد: «أَم يَحسُدونَ الناسُ علي ما آتاهُمُ اللَّه مِن فَضْلِه فَقَد آتَيْنَا آلَ إبْراهِيمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَيْناهُم مُّلْکاً عَظِيماً» (نساء، 54) آيا مردم حسد مي ورزند که خداوند از فضل خويش به آنان (پيامبران) عطا فرمايد؟! همانا ما به خاندان ابراهيم کتاب و دانش و نيز حکومت بزرگي عطا کرديم».

بریده پس از قتل عثمان نیز همواره از ارادتمندان و حاميان اميرالمؤمنين علي عليه السلام و خاندان رسالت بود و در زمره کساني که با حضرت علي عليه السلام تا پاي جان بيعت کردند، قرار گرفت.[۱۶]

علاقه او به حضرت علی(ع) به همراهی وی در مسافرت به یمن برمی‌گردد. در این سفر خالد بن ولید که از عملکرد حضرت علی ناراضی بود، بریده را پیش پیامبر(ص) فرستاد تا از حضرت علی شکایت کند.[۱۷] او وقتی نزد پیامبر(ص) آمد و سفارش پیامبر(ص) نسبت به حضرت علی(ع) را شنید از علاقه‌مندان آن حضرت شد.

همچنین او روایات زیادی از پیامبر(ص) در فضیلت حضرت علی(ع) نقل کرده‌ است، از جمله: ماجرای غدیر خم[۱۸] و نیز داستان گرفتن پرچم از ابوبکر و اعطای آن به حضرت علی توسط پیامبر(ص) در جریان جنگ خیبر،[۱۹] که پیامبر در این مورد فرمود: «فردا پرچم را به کسی خواهد داد که خدا و رسولش او را دوست می‌دارند و خداوند به دست او فتح را نصیب مسلمانان خواهد کرد و او گریزنده نیست.»[۲۰]

شرکت بريده در تجهيز حضرت فاطمه:

بريده در تمام شرايط طاقت فرسايي که پس از رحلت پيامبر اسلام بر علي بن ابي طالب عليه السلام و اولاد معصومش گذشت، ثابت قدم ماند و از حمايت و فداکاري لازم دريغ نکرد و حتي در نماز بر جنازه فاطمه زهرا عليها السلام و دفن پيکر مطهر آن حضرت که مخفيانه و محرمانه انجام شد، شرکت کرده است.

علامه مجلسي از «روضة الواعظين» فتال نیشابوری نقل مي کند که: وقتي فاطمه زهرا عليها السلام در بستر بيماري قرار گرفت به علي عليه السلام وصيّت کرد که جنازه او را شبانه غسل داده و نماز بخواند و شبانه به خاک بسپارد و هيچ کس از افرادي که به او ظلم کرده اند بر جنازه اش حاضر نشوند. چون فاطمه عليها السلام از دنيا رفت تمام اهل مدينه گريستند و صداي ضجه و ناله زنان بني هاشم خانه فاطمه را فرا گرفته بود و همه منتظر شرکت در تشييع جنازه يادگار پيامبر بودند؛ اما ابوذر از خانه علي عليه السلام بيرون آمد و اعلام کرد همه بروند، تشييع جنازه دختر پيامبر عليها السلام به تأخير افتاده است. همه مردم به خانه هاي خود رفتند تا فردا صبح براي تشييع جنازه و نماز و دفن حاضر شوند. اما پس از گذشت پاسي از شب که همه چشم ها به خواب رفت، امير مؤمنان عليه السلام طبق وصيت فاطمه عليها السلام با جمع اندکي بر جنازه مطهرش نماز خواند و محرمانه جنازه آن مظلومه تاريخ را به خاک سپرد، تشييع کنندگان و نمازگزاران و همراهان علي عليه السلام عبارت بودند از: امام حسن و امام حسين عليهماالسلام، عمار ياسر، مقداد، ابوذر، سلمان، زبير، عقيل، بريدة اسلمي و تعدادي از بني هاشم و خواص آنان. امام علي عليه السلام تعداد هفت قبر در اطراف قبر فاطمه عليها السلام درست کرد تا قبر او شناخته نشود. و برخي گفته اند: قبر فاطمه را با زمين هموار کرد تا شناخته نشود.[۲۱]

شکايتي که سبب حب علي شد

ابن ابي الحديد از بريده نقل مي کند: رسول خدا صلي الله عليه و آله، حضرت علي عليه السلام را در سريه اي [سريه: عبارت از گروهي است که بدون پيامبر صلي الله عليه و آله به جانب دشمن مي رفتند.] و «خالد بن وليد» را در سريه ديگري قرار داد و هر دو سريه را به جانب يمن اعزام نمود و به هر دو سريه فرمود: اگر شما دو گروه با هم جمع شديد، فرمانده کل هر دو گروه علي بن ابي طالب است، اما اگر از هم جدا بوديد، فرماندهي يکي از آن گروه با علي عليه السلام و ديگري با خالد است؛ اما چون در يمن همه در قالب يک سپاه در آمدند، فرماندهي سپاه را علي عليه السلام به عهده گرفت و پس از پيروزي بر اهل يمن و به دست آوردن غنايم جنگي از اموال و اسيران، در اين ميان حضرت علي عليه السلام از غنايم جنگي جاريه اي را براي خود برداشت. «خالد بن وليد» چون از اين کار ناراحت گرديد به چهار نفر از جمله «بريده اسلمي» که همراه آن سپاه بود، گفت: شما به نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله برويد و اين موضوع را به عرض او برسانيد و بگوييد: علي عليه السلام چنين کرد. پس از بازگشت سپاه از يمن، بريده و همراهان زودتر از همه خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيدند، يکي از آنها عرض کرد: علي عليه السلام چنين و چنان کرد و از غنايم، جاريه اي براي خود برداشته است! حضرت چون واقف به شأن علي بود و مي دانست هرگز علي مرتکب خلاف نمي شود، لذا از آن شخص معترض روي برتافت، و ديگري پيش آمد باز همين موضوع را تکرار کرد و حضرت از او نيز روي برتافت، در آخر بريده جلو آمد و گفت: علي عليه السلام چنين و چنان کرد و از غنايم يمن، جاريه اي براي خود برداشت. حضرت در اين نوبت به غضب رفت به طوري که رنگ صورتش سرخ گرديد و فرمود: دعوا لي علياً - يکرّرها - إنّ علياً مني و أنا مِن علي، و إنّ حظّه في الخمس أکثر مما أخذ، و هو وليُّ کلِّ مؤمنٍ من بعدي؛ علي را بياوريد (چندين بار تکرار کرد) بعد فرمود: همانا علي از من است و من از علي و همانا سهم او از خمس غنايم، بيش از آن است که او برداشته، و او پيشوا و وليّ هر مؤمني بعد از من است. [۲۲].

بریده در زمان معاویه

یک سرپیچی شیرین «حكم بن عمرو» یکی از یاران پیامبر(ص) است که در ترکمنستان مدفون شده است. او اگرچه در زمان معاویه به حکومت خراسان منصوب شد، اما اخلاق و منش حکومتی اش هیچ سنخیتی با حکومت منافقانه معاویه نداشت. هنگامى كه او به حكومت خراسان منصوب شد، عمران بن حُصين كه يكى از دوستان قديمى او بود در دار الحكومه بصره پيش حكم آمد و گفت: «مى دانى براى چه به ملاقات تو آمدم؟فقط براى اينكه يك جمله از گفتار پيغمبر صلی الله علیه وآله و سلم را يادآورى كنم و آن اين است:ياد دارى موقعى كه به رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم گفتند: يكى از سرداران به سربازى گفت: كه برخيز و در ميان آتش برو و آن سرباز ابتدا خواست اطاعت كند ولى نافرمانى كرد و نرفت.پيامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: اگر رفته بود جهنمى مى شد. در مقام نافرمانى خدا اطاعت هيچ بنده اى را نبايد كرد.» حکم، این فرمایش پیامبر گرامی اسلام(ص) را سرلوحه کارش قرار داده بود. نمونه رفتارهای حکم را می توان در ماجرای پاسخ تندش به والی معاویه دید. سال 50 هجری قمری بود که زياد بن ابيه(والی معاویه در عراق) براي او نوشت كه معاويه تصميم گرفته درهم و دينارها را جمع آوري و ذخيره كند، بنابراین هر چه داريد براي او بفرستيد و بين مردم تقسيم نكنيد. اما حكم در جواب او نوشت:«من نامه شما را خواندم و از مضمون آن اطلاع پيدا كردم. شما براي من نوشته ايد من طلاها و نقره ها را براي معاويه به شام بفرستم. اما من كتاب خدا را برنامه معاويه مقدم مي دارم و قبل از اين كه نامه او را بخوانم كتاب خداوند را قرائت كرده ام و من در كتاب خدا اين چنين دستوري نديده ام كه درهم و دينار را براي او بفرستم و مردمم را از آن محروم سازم. به خداوند سوگند اگر آسمان و زمين به هم بيايند من اين اموال را براي او نخواهم فرستاد. من مطمئن هستم كه خداوند مرا از مشكلاتي كه پيش خواهد آمد نجات خواهد داد و از گزند معاويه نجات پيدا خواهم كرد.» او پس از نوشتن این نامه، همه اموال و غنایم را بین مردم تقسیم کرد و بعد گفت:« بار خدايا اگر عمل نيكي در نزد تو دارم هم اكنون جان مرا بگير و مرا آسوده ساز.» نوشته اند که حكم همان روز درگذشت و در مرو خراسان به خاك سپرده شد. جایی که اکنون در خاک کشور ترکمنستان است. بریده بن حصیب اسلمی دیگر یار وفادار و نزدیک پیامبر اسلام(ص) و امیرالمومنین(ع) است که در ترکمنستان به خاک سپرده شده است. او از جمله 80 نفری بود که در هنگام هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، در محلی بنام «کراع الغمیم» به وی ایمان آورده و نماز عشا را به امامت پیامبر اقامه کردند. قبیله او اولین گروه و قبیله مسلمانان، بعد از هجرت بودند. بریده در جنگ‌های مختلف صدر اسلام حضور داشت و در دوران عثمان در گسترش اسلام در خراسان نیز مشارکت داشت. در مرو ساکن شد و در همان جا هم درگذشت. مقبره بریده هم اکنون در شهر مرو ترکمنستان قرار دارد

وفات

وي در فتح خراسان و ديگر شهرهاي ايران در زمان خلافت عثمان جزو مجاهدان سپاه اسلام بود و پس از گسترش اسلام به تمام نواحي ايران، وی با ربیع بن زیاد جزو پنجاه هزار تنی بود که در ۵۱ به فرمان زیادبن ابیه همراه خانواده خود از بصره و کوفه به خراسان کوچیدند. وی در خراسان جنگید و در مرو اقامت کرد و همانجا، در زمان فرمانروایی یزید بن معاویه (۶۰ـ۶۴)،درگذشت . به نوشته ابن حجر عسقلانی وی در سال ۶۳ درگذشته است[۲۳]. و به گفته ابن اثیر، در زمان فرمانروایی یزید بن معاویه، (۶۰ـ۶۴) در خراسان (در اطراف مرو) درگذشته است.[۲۴] آرامگاه او در ترکمنستان امروزی است. حکم بن غفاری نیز که از اصحاب و یاران پیامبر اکرم(ص) است در کنار قبر برید دفن شده و این دو در بین مردم مسلمان این مرز و بوم به علمداران دوقلوی اسلام معروف هستند. طبرسی در اعلام الوری روایتی از پیامبر(ص) خطاب به بریده نقل می‌کند که مهاجرت وی و تعدادی دیگر را به مرو پیشگویی کرده بود.[۲۵] مجله مهر: یاران خاص پیامبر اکرم(ص)، اگرچه زیاد بودند و بسیاری از آنان در مکه و مدینه و کشورهای اطراف مدفون شده اند، اما بعضی از یاران نزدیک ایشان هم در سرزمین هایی مدفون شده اند. یارانی همچون «حجر بن عدی» که ماجرای نبش مقبره این یار بزرگوار پیامبر(ص) و امام علی(ع) سال گذشته خبرساز شده بود. اما شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید دو تن از نزدیک ترین یاران پیامبر گرامی اسلام(ص) در کشور ترکمنستان به خاک سپرده شده اند. مقبره هایی که دولت ترکیه در حال بازسازی آن است.

بریده بن حصیب اسلمی دیگر یار وفادار و نزدیک پیامبر اسلام(ص) و امیرالمومنین(ع) است که در ترکمنستان به خاک سپرده شده است. او از جمله 80 نفری بود که در هنگام هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، در محلی بنام «کراع الغمیم» به وی ایمان آورده و نماز عشا را به امامت پیامبر اقامه کردند. قبیله او اولین گروه و قبیله مسلمانان، بعد از هجرت بودند. بریده در جنگ‌های مختلف صدر اسلام حضور داشت و در دوران عثمان در گسترش اسلام در خراسان نیز مشارکت داشت. در مرو ساکن شد و در همان جا هم درگذشت.

پانویس

  1. [اسد الغابه، ج 1، ص 175؛ الاصابه، ج 1، ص 286]
  2. [مامقانی، تنقیح المقال، ۱۳۵۲ش، ج۱، بخش۲، ص۱۶۶؛ تستری،]
  3. [الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵]
  4. ابن حجر، الاصابة، ۱۳۲۸ق، ج۱، ص۱۴۶.
  5. [کشّی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۴۸ش، ص۳۰، ۳۸، ۹۴؛ ابن قتیبه، عیون الاخبار، بی‌تا، ج۱، ص۳۸، ج۳، ص۱۱۹.]
  6. [ترجمه الإرشاد، ص۴۲]
  7. [ابن اثیر، الکامل، ۱۴۰۲ق، ج۳، ص۴۸۹.]
  8. [بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۵۶م، ص۵۰۷.]
  9. [ اسد الغابه، ج 1، ص 175؛ الاصابه، ج 1، ص 286؛ تهذيب التهذيب، ج 1، ص 452.]
  10. الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حَجَر عسقلانی ج۱، ص۱۴۶.
  11. ترجمه الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳۳.
  12. [تاریخ الإسلام، ج۱۴، ص۳۶۱]
  13. قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۸۷ـ۲۸۸، ۲۹۱.قاموس الرجال، تستری، ج۲، ص۲۹۱.
  14. سید مرتضی، الشافی، ۱۴۱۰ ق، ج۳، ص ۲۴۳؛ شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص ۷۸]
  15. [ شرح ابن ابي الحديد، ج 1، ص 160.]
  16. [الجمل، ص 104.]
  17. [تاریخ تحقیقی اسلام، ج۴، ص۳۵۲]
  18. [الاستیعاب، ج۱، ص۱۸۵]
  19. [طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص۱۱-۱۲]
  20. [طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۰۱م، ج۳، ص ۱۱-۱۲]
  21. [الجمل، ص192]
  22. [بحارالانوار، ج 40، ص 83]
  23. [الاصابة فی تمییزالصحابة، ابن حَجَر عسقلانی ج۱، ص۱۴۶]
  24. [ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۹۷۳م، ج۱، ص۲۰۹.]
  25. [ترجمه إعلام الوری، ص۴۵]


منابع

  • ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمدابراهیم بنا و محمداحمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳م.
  • ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/۱۹۷۹ـ۱۹۸۲م.
  • ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابة، مصر، ۱۳۲۸ق.
  • ابن سعد، الطبقات الکبیر، چاپ ادوارد سخو، لیدن ۱۳۳۱ـ۱۳۴۷/ ۱۹۰۴ـ۱۹۴۰م.
  • ابن قتیبه، عیون الاخبار، بیروت، بی‌تا.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، چاپ صلاح الدین منجد، قاهره، ۱۹۵۶م.
  • تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم ۱۴۱۰ ـ ۱۴۱۵ق.
  • سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، شریف مرتضی، تحقیق و تعلیق از سید عبد الزهراء حسینی، مؤسسة الصادق ع، تهران، ۱۴۱۰ ق، چاپ دوم.
  • شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ملاحظات مقدمه و تحقیق از حسین بحر العلوم ، انتشارات المحبین، قم، ۱۳۸۲ش، چاپ اول.
  • طبری، محمدبن جریر، تاریخ الرسل والملوک، چاپ دخویه... (و دیگران)، لیدن، ۱۸۷۹ـ۱۹۰۱م.
  • کشّی، محمدبن عمر، اختیار معرفة الرجال، تلخیص محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
  • مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی نجف، ۱۳۴۹ـ۱۳۵۲ق.
  • نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء واللغات، تهران، بی‌تا.
  • دانشنامه جهان اسلام -؛ تهذيب التهذيب، ج 1،- الجمل، ص.
  • شرح ابن ابي الحديد، - نساء 4، آيه 54
  • بحارالانوار، ابوتراب سایت تخصصی امیرمئمنان علیه السلام
  • ویکی شیعه - کتاب اصحاب امام علی علیه السلام سيد اصغر ناظم زاده قمي- پایگاه جامع عاشوراء - راه برتربنها پورتال خبری سبک زندگی - ویکی فقه - و مدارک دیگر.

منبع مقاله

امینی گلستانی، محمد، " درجات بعضی اصحاب... حنظله شستشو شونده ی فرشتگان"، پایگاه اندیشوران