رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مختصر نویسی متوسط است
شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

برزخ: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
«عالم برزخ» در تعالیم [[اسلام|اسلامى]]، به معناى عالم پس از [[مرگ]] و حد فاصل بین [[دنیا]] و [[آخرت]] است. مهم‌ترین ادلّه حیات برزخى، آیات [[قرآن]] و [[حدیث|روایات]] متعدد است.
  
برزخ عالمى ميان مرگ و قيامت است.
+
==برزخ در لغت و اصطلاح==
  
==واژه برزخ==
+
«برزخ» واژه‌اى عربى از ریشه (ب - ر - ز) و در لغت به معناى حایل بین دو چیز است؛ گویا این واژه در اصل به معناى پاره زمینى بوده که بین دو چیز خودنمایى و بروز داشته؛ ولى بعدها این معنا توسعه یافته و بر هر امر حایل بین دو چیز، برزخ اطلاق گشته است.<ref> مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۳۳۳، «برزخ».</ref> برخى معناى اصلى برزخ را حالت ثانوى و جدیدى دانسته‌اند که بر شىء عارض شده و با حالت پیشین فرق مى‌کند.<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۲، «برزخ».</ref>  
 
 
برزخ واژه‌اى عربى از ريشه (ب - ر - ز) و در لغت به معناى حايل بين دو چيز است؛ گويا اين واژه در اصل به معناى پاره زمينى بوده كه بين دو چيز خودنمايى و بروز داشته؛ ولى بعدها اين معنا توسعه يافته و بر هر امر حايل بين دو چيز، برزخ اطلاق گشته است.<ref> مقاييس اللغه، ج‌1، ص‌333، «برزخ».</ref> برخى معناى اصلى برزخ را حالت ثانوى و جديدى دانسته‌اند كه بر شىء عارض شده و با حالت پيشين فرق مى‌كند،<ref>التحقيق، ج‌1، ص‌252، «برزخ».</ref> به هر حال در صورت عربى بودن «برزخ» حرف «خ» در آن زايد بوده، بر مبالغه دلالت دارد؛<ref>التحقيق، ج‌1، ص‌252، «برزخ».</ref> ولى در صورتى كه آن را معرّب «بَرْزَهْ» بدانيم<ref>مفردات، ص‌118، «برزخ».</ref> كه آن نيز به‌ معناى حاجز و حايل است، حرف مزبور جزو حروف اصلى كلمه خواهد بود.
 
 
 
==برزخ در اصطلاح==
 
واژه برزخ در اصطلاح علماى جغرافيا بر قطعه زمينى كه بين دو نهر يا دو دريا واقع شده يا شبه‌جزيره و در اصطلاح حكمت اشراق بر جسم<ref>لغت‌نامه، ج‌3، ص‌3958؛ شرح المنظومه، ج‌3، ص‌662‌؛ مجموعه مصنفات، ج‌2، ص‌177، «حكمة الاشراق».</ref> در اصطلاح اهل معرفت بر عالمى كه از نظر مرتبه بين عالم ماده و عالم عقل قرار گرفته و از‌ آن به عالم مثال تعبير مى‌كنند اطلاق مى‌گردد. اهل معرفت [[برزخ]] را به نزولى و صعودى تقسيم كرده، برزخ نزولى را پيش از دنيا و برزخ صعودى را بعد از آن دانسته‌اند و نيز صور برزخ صعودى را بر‌خلاف صور برزخ نزولى نتيجه افعالى مى‌دانند كه در نشئه دنيا گذشته است.<ref>شرح فصوص‌الحكم، ص‌97‌ـ‌102.</ref>
 
  
 +
به هر حال در صورت عربى بودن «برزخ» حرف «خ» در آن زاید بوده، بر مبالغه دلالت دارد؛<ref>التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۲، «برزخ».</ref> ولى در صورتى که آن را معرّب «بَرْزَهْ» بدانیم<ref>مفردات، ص‌۱۱۸، «برزخ».</ref> که آن نیز به‌ معناى حاجز و حایل است، حرف مزبور جزو حروف اصلى کلمه خواهد بود.
  
 +
«برزخ» در اصطلاح علماى جغرافیا بر قطعه زمینى که بین دو نهر یا دو دریا واقع شده یا شبه‌جزیره؛ و در اصطلاح [[حکمت اشراق]] بر جسم؛<ref>لغت‌نامه، ج‌۳، ص‌۳۹۵۸؛ شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۶۲‌؛ مجموعه مصنفات، ج‌۲، ص‌۱۷۷، «حکمة الاشراق».</ref> در اصطلاح اهل معرفت بر عالمى که از نظر مرتبه بین عالم ماده و عالم عقل قرار گرفته و از‌ آن به عالم مثال تعبیر مى‌کنند اطلاق مى‌گردد. اهل معرفت برزخ را به نزولى و صعودى تقسیم کرده، برزخ نزولى را پیش از دنیا و برزخ صعودى را بعد از آن دانسته‌اند و نیز صور برزخ صعودى را بر‌خلاف صور برزخ نزولى نتیجه افعالى مى‌دانند که در نشئه دنیا گذشته است.<ref>شرح فصوص‌الحکم، ص‌۹۷‌ـ‌۱۰۲.</ref>
 
==برزخ در قرآن و روایات==
 
==برزخ در قرآن و روایات==
  
برزخ در اصطلاح قرآن، روايات و مجموعه تعاليم اسلامى به معناى عالم پس از مرگ و حد فاصل بين دنيا و آخرت است. شايد بتوان ادعا كرد كه برزخ بدين معنا نخستين بار، در تعاليم اسلامى و در [[قرآن]] استعمال گرديده است. واژه برزخ به معناى مذكور تنها يك بار در [[قرآن]] آمده و در آن، حالِ انسانهاى تبهكار و مجرم، هنگام فرارسيدن [[مرگ]] و درخواست غيرقابل قبول آنان مبنى بر بازگشت به دنيا و پاسخ آنان به اين كه فراروى ايشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند، گزارش شده است: {{متن قرآن|«حَتّى اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعون × لَعَلّى اَعمَلُ صلِحـًا فيما‌ تَرَكتُ كَلاّ اِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها و مِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلى يَومِ يُبعَثون»}}. ([[سوره مومنون]]/23، 99 ـ 100)
+
برزخ در [[قرآن]]، [[حدیث|روایات]] و مجموعه تعالیم [[اسلام|اسلامى]] به معناى عالم پس از [[مرگ]] و حد فاصل بین [[دنیا]] و [[آخرت]] است. شاید بتوان ادعا کرد که برزخ بدین معنا نخستین بار، در تعالیم اسلامى و در قرآن استعمال گردیده است. واژه برزخ به معناى مذکور تنها یک بار در قرآن آمده و در آن، حالِ انسانهاى تبهکار و مجرم، هنگام فرارسیدن مرگ و درخواست غیرقابل قبول آنان مبنى بر بازگشت به دنیا و پاسخ آنان به این که فراروى ایشان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند، گزارش شده است: {{متن قرآن|«حَتّى اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعون × لَعَلّى اَعمَلُ صلِحـًا فیما‌ تَرَکتُ کلاّ اِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها و مِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلى یومِ یبعَثون»}}. ([[سوره مومنون]]، ۹۹-۱۰۰)
 
 
افزون بر آيه مزبور كه به صراحت از [[برزخ]] سخن به ميان آورده است. آيات ديگرى را مى‌توان يافت كه به نوعى بر حقايق برزخى دلالت داشته و براى اثبات عالم پس از مرگ (قبل از قيامت) قابل بهره‌بردارى است.
 
 
 
در اين آيات به موضوعات ذيل پرداخته شده‌ است: ادامه حيات شهيدان پس از مرگ ([[سوره آل‌ عمران]]/3، 169، 170؛ [[سوره بقره]]/2،154؛ [[سوره يس]]/36،26ـ27)،<ref>مجمع البيان، ج‌8‌، ص‌658‌ـ‌659‌؛ الميزان، ج‌17، ص‌79.</ref> احوال ارواح انسان ها هنگام انتقال از زندگى دنيوى به سراى ديگر ([[سوره نحل]]/16،32؛ [[سوره نساء]]/4،97؛ [[سوره انفال]]/8‌، 50‌؛ [[سوره انعام]]/6‌، 93؛ [[سوره نوح]]/71،25؛ [[سوره واقعه]]/56‌،88ـ89‌؛ [[سوره فجر]]/89‌، 27-30)، سرگذشت انسان ها پس از مرگ.
 
 
 
به همراه برخى خصوصيات و نحوه حيات آنها ([[سوره غافر]]/40،46؛ [[سوره مريم]]/19، 15)، تعدد حيات و مرگ. ([[سوره بقره]]/ 2، 28؛ سوره مؤمن/ 40، 11 و نيز [[سوره روم]]/30، 55‌، 56) آيات ديگرى نيز مرتبط با بحث است كه دلالت آنها بر برزخ به وضوح آيات سابق نيست؛ مانند: [[سوره سجده]]/32، 21؛ [[سوره طارق]]/86‌،9؛<ref>تفسير صدرالمتالهين، ج‌7، ص‌344.</ref> [[سوره آل‌ عمران]]/3،185؛<ref>الميزان، ج‌4، ص‌83‌.</ref> [[سوره مريم]]/19،62‌؛ [[سوره هود]]11/106؛ [[سوره تكاثر]]/102،3ـ4 و نيز [[سوره فرقان]]/25، 22ـ 24 البته با توجه به آيات 97 [[سوره نساء]]/4 و 93 [[سوره انعام]]/6‌.
 
 
 
برزخ در حقيقت ادامه وجود عالم دنيا و استمرار حيات انسان پس از مرگ تا برپايى قيامت است.<ref>همان، ج‌1، ص‌349؛ ج‌15، ص‌68‌.</ref> در روايتى از [[امام صادق]] علیه السلام آمده كه روح پس از [[مرگ]] به بدنى مانند بدن دنيوى منتقل مى‌شود...‌<ref>الكافى، ج‌3، ص‌244.</ref> روايات ديگرى با همين مضمون را نيز مى‌توان يافت و تلاش هايى نيز براى تطبيق آنها با بدن مثالى صورت گرفته است.<ref> معاد، ج‌2، ص‌266‌ـ‌267.</ref>
 
 
 
به اعتقاد برخى بر پايه روايات خاصه و عامه روح پس از مفارقت بدن به اجسامى كه در نهايت لطافت‌اند تعلق مى‌گيرد. اين اجسام شبيه جسم جن و شبيه بدن عنصرى هستند به نحوى كه اگر كسى آن را ببيند مى‌گويد: اين همان شخصى است كه در دنيا او را مى‌ديديم.<ref> بحارالانوار، ج‌6‌، ص‌271؛ حق اليقين، ج‌2، ص‌64‌.</ref>
 
  
==تفاوت افراد مختلف در مقدار مکث در برزخ==
+
افزون بر [[آیه|آیه]] مزبور که به صراحت از [[برزخ]] سخن به میان آورده است، آیات دیگرى را مى‌توان یافت که به نوعى بر حقایق برزخى دلالت داشته و براى اثبات عالم پس از مرگ (قبل از [[قیامت]]) قابل بهره‌بردارى است. در این آیات به موضوعات ذیل پرداخته شده‌ است: ادامه حیات شهیدان پس از مرگ ([[سوره آل‌ عمران]]، ۱۶۹-۱۷۰؛ [[سوره بقره]]، ۱۵۴)،<ref>مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۵۸‌ـ‌۶۵۹‌؛ المیزان، ج‌۱۷، ص‌۷۹.</ref> احوال ارواح انسان ها هنگام انتقال از زندگى دنیوى به سراى دیگر ([[سوره نحل]]، ۳۲؛ [[سوره نساء]]، ۹۷؛ [[سوره انفال]]، ۵۰‌؛ [[سوره انعام]]، ۹۳؛ [[سوره فجر]]، ۲۷-۳۰)، سرگذشت انسان ها پس از مرگ، به همراه برخى خصوصیات و نحوه حیات آنها ([[سوره غافر]]، ۴۶؛ [[سوره مریم]]، ۱۵)، تعدد حیات و مرگ ([[سوره بقره]]، ۲۸؛ سوره مؤمن، ۱۱).
  
يكى از مباحث مربوط به [[برزخ]]، عموميت آن و مقدار مكث انسان در برزخ است. عالم برزخ مرحله‌اى قهرى از مراتب وجود است و عبور از آن براى همه ضرورى است ولى كسانى كه در دنيا در سعادت يا شقاوت كامل شده و كمالات عقلانى و فضايل يا رذايل كسب كرده‌اند برزخشان كوتاه بوده و زودتر از افراد متوسط وارد بهشت يا جهنم اخروى مى‌شوند،<ref>معاد از ديدگاه امام خمينى، ص‌372.</ref> از اين‌رو بر اساس برخى روايات، برزخ اولياى الهى بيش از سه روز نيست كه آن هم به سبب علاقه طبيعى و تعلّق جبلى آنان است.<ref>همان، ص‌175؛ چهل حديث، ص‌124.</ref>
+
آیات دیگرى نیز مرتبط با بحث است که دلالت آنها بر برزخ به وضوح آیات سابق نیست؛ مانند: [[سوره سجده]]، ۲۱؛ [[سوره طارق]]، ۹؛<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۳۴۴.</ref> [[سوره آل‌ عمران]]، ۱۸۵؛<ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۸۳‌.</ref> [[سوره مریم]]، ۶۲‌؛ [[سوره هود]]، ۱۰۶؛ [[سوره تکاثر]]، ۳ـ۴ و نیز [[سوره فرقان]]، ۲۲ـ۲۴ البته با توجه به آیات ۹۷ [[سوره نساء]] و ۹۳ [[سوره انعام]].
  
برخى نيز از رواياتى استفاده كرده‌اند كه نفوس كامله مانند پيامبر و ائمه عليهم السلام برزخ نداشته، بدون مكث در عالم برزخ، وارد آخرت مى‌شوند؛<ref>دررالفوائد، ج‌2، ص‌419؛ البرهان، ج‌4، ص‌36.</ref> ولى بر اساس روايات ديگرى در برزخ تنها از محض ايمان و محض كفر پرسش مى‌شود و انسانهاى متوسط رها مى‌شوند.<ref>الكافى، ج‌3، ص‌235‌ـ‌236.</ref>
+
برزخ در حقیقت ادامه وجود عالم دنیا و استمرار حیات [[انسان]] پس از مرگ تا برپایى قیامت است.<ref>همان، ج‌۱، ص‌۳۴۹؛ ج‌۱۵، ص‌۶۸‌.</ref> در روایتى از [[امام صادق]] علیه السلام آمده که [[روح]] پس از مرگ به بدنى مانند بدن دنیوى منتقل مى‌شود...<ref>الکافى، ج‌۳، ص‌۲۴۴.</ref> روایات دیگرى با همین مضمون را نیز مى‌توان یافت و تلاش هایى نیز براى تطبیق آنها با بدن مثالى صورت گرفته است.<ref> معاد، ج‌۲، ص‌۲۶۶‌ـ‌۲۶۷.</ref> به اعتقاد برخى، بر پایه روایات [[شیعه|خاصه]] و [[اهل سنت|عامه]]، روح پس از مفارقت بدن به اجسامى که در نهایت لطافت‌اند تعلق مى‌گیرد. این اجسام شبیه جسم [[جن]] و شبیه بدن عنصرى هستند به نحوى که اگر کسى آن را ببیند مى‌گوید: این همان شخصى است که در دنیا او را مى‌دیدیم.<ref> بحارالانوار، ج‌۶‌، ص‌۲۷۱؛ حق الیقین، ج‌۲، ص‌۶۴‌.</ref>
  
در توضيح اين روايات ـ به گونه‌اى كه با آنچه گذشت منافات نداشته باشد ـ شايد بتوان گفت: مقصود آن است كه از انسانهاى كامل در ايمان يا كفر، پرسش مى‌شود تا به سرعت آنان را از برزخ عبور داده، وارد آخرت كنند و انسان هاى متوسط در برزخ رها مى‌شوند. برخى گفته‌اند: در عالم برزخ فقط از مسائلى كه انسان بايد به آنها اعتقاد و ايمان داشته باشد، سؤال مى‌شود و رسيدگى به ساير مسائل، به قيامت موكول مى‌گردد.<ref>مجموعه آثار، ج‌2، ص‌518‌، «زندگى جاويد يا حيات اخروى».</ref>
+
عالم برزخ مرحله‌اى قهرى از مراتب وجود است و عبور از آن براى همه ضرورى است، ولى کسانى که در دنیا در سعادت یا شقاوت کامل شده و کمالات عقلانى و فضایل یا رذایل کسب کرده‌اند برزخشان کوتاه بوده و زودتر از افراد متوسط وارد [[بهشت]] یا [[جهنم]] اخروى مى‌شوند،<ref>معاد از دیدگاه امام خمینى، ص‌۳۷۲.</ref> از این‌رو بر اساس برخى روایات، برزخ اولیاى الهى بیش از سه روز نیست که آن هم به سبب علاقه طبیعى و تعلّق جبلى آنان است.<ref>همان، ص‌۱۷۵؛ چهل حدیث، ص‌۱۲۴.</ref>
  
==تکامل برزخی==
+
برخى نیز از روایاتى استفاده کرده‌اند که نفوس کامله مانند [[پیامبر اسلام|پیامبر]] و [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام برزخ نداشته، بدون مکث در عالم برزخ، وارد آخرت مى‌شوند؛<ref>دررالفوائد، ج‌۲، ص‌۴۱۹؛ البرهان، ج‌۴، ص‌۳۶.</ref> ولى بر اساس روایات دیگرى در برزخ تنها از محض [[ایمان]] و محض [[کفر]] پرسش مى‌شود و انسانهاى متوسط رها مى‌شوند.<ref>الکافى، ج‌۳، ص‌۲۳۵‌ـ‌۲۳۶.</ref>
  
از ديگر مباحث مربوط به برزخ، تكامل برزخى است. تكامل برزخى از منظر روايات امرى مسلم است؛ مانند ثواب بردن شخصى كه از دنيا رفته از صدقات جاريه‌اى كه پس از [[مرگ]] وى نيز براى ديگران سودمند است؛ نظير ساختن مسجد و باقى گذاردن علم مفيد يا سود بردن از كارهاى نيكى كه ديگران انجام داده و ثوابش را به او هديه مى‌كنند،<ref>المعتبر، ج‌1، ص‌341؛ الخصال، ص‌151، 323.</ref> از اين‌رو تكامل برزخى بايد به گونه‌اى تبيين شود كه با مبانى عقلى نيز ناسازگارى نداشته‌ باشد.
+
در توضیح این روایات ـ به گونه‌اى که با آنچه گذشت منافات نداشته باشد ـ شاید بتوان گفت: مقصود آن است که از انسانهاى کامل در ایمان یا کفر، پرسش مى‌شود تا به سرعت آنان را از برزخ عبور داده، وارد آخرت کنند و انسان هاى متوسط در برزخ رها مى‌شوند. برخى گفته‌اند: در عالم برزخ فقط از مسائلى که انسان باید به آنها اعتقاد و ایمان داشته باشد، سؤال مى‌شود و رسیدگى به سایر مسائل، به قیامت موکول مى‌گردد.<ref>مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۵۱۸‌، «زندگى جاوید یا حیات اخروى».</ref>
  
 
==اثبات برزخ==
 
==اثبات برزخ==
  
برخى گفته‌اند: اصولا مسئله برزخ ماهيت نقلى دارد و عقل را به آن راهى نيست<ref>روح‌المعانى، مج2، ج‌2، ص30؛ شرح الاصول الخمسه، ص‌494‌ـ‌495.</ref> و بعضى بر اين عقيده‌اند كه افزون بر ادله نقلى، دلايل عقلى نيز مى‌تواند پاداش و كيفر برزخى را ثابت كند.<ref>التفسير الكبير، ج‌3، ص‌427.</ref> البته تجزيه و تحليل ادله ياد شده نشان مى‌دهد كه اين ادله بيش از آن كه ضرورت برزخ را ثابت كند امكان آن را ثابت مى‌كند، در هر حال اين نكته درخور توجه است كه اولين گام براى اثبات برزخ، اثبات حقيقت روح و تجرد نفس و بقاى آن است، از اين‌رو كسانى كه به سبب جهانبينى مادى خود، همه حقايق موجودات عالم را در ماديات منحصر مى‌دانند به طور كلى منكر عالم پس از مرگ هستند،<ref>گوهر مراد، ص‌649‌ـ‌650‌؛ شرح المقاصد، ج‌5‌، ص‌117؛ التفسير الكبير، ج‌9، ص‌93‌ـ‌94.</ref> افزون بر اين براى اثبات برزخ ممكن است به ادله تجربى و حسّى با استفاده از روش هايى كه مى‌توان با ارواح گذشتگان ارتباط برقرار كرد نيز بهره گرفت. اين روشها كه در علمى به نام فراروانشناسى (Parapsychology) طرح مى‌گردد ثابت مى‌كند كه براى مردگان، نوعى حيات و ادامه زندگى تحقق دارد كه آن همان برزخ است.
+
برخى گفته‌اند: اصولا مسئله برزخ ماهیت نقلى دارد و [[عقل]] را به آن راهى نیست<ref>روح‌المعانى، مج۲، ج‌۲، ص۳۰؛ شرح الاصول الخمسه، ص‌۴۹۴‌ـ‌۴۹۵.</ref> و بعضى بر این عقیده‌اند که افزون بر ادله نقلى، دلایل عقلى نیز مى‌تواند پاداش و کیفر برزخى را ثابت کند.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۴۲۷.</ref> البته تجزیه و تحلیل ادله یاد شده نشان مى‌دهد که این ادله بیش از آن که ضرورت برزخ را ثابت کند، امکان آن را ثابت مى‌کند، در هر حال این نکته درخور توجه است که اولین گام براى اثبات برزخ، اثبات حقیقت [[روح]] و [[تجرد نفس]] و بقاى آن است، از این‌رو کسانى که به سبب [[جهان بینی|جهانبینى]] مادى خود، همه حقایق موجودات عالم را در مادیات منحصر مى‌دانند، به طور کلى منکر عالم پس از [[مرگ]] هستند.<ref>گوهر مراد، ص‌۶۴۹‌ـ‌۶۵۰‌؛ شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۳‌ـ‌۹۴.</ref> افزون بر این براى اثبات برزخ ممکن است به ادله تجربى و حسّى با استفاده از روش هایى که مى‌توان با ارواح گذشتگان ارتباط برقرار کرد نیز بهره گرفت. این روشها که در علمى به نام فراروانشناسى (Parapsychology) طرح مى‌گردد ثابت مى‌کند که براى مردگان، نوعى حیات و ادامه زندگى تحقق دارد که آن همان برزخ است.
  
توجه به اين نكته نيز لازم است كه خواه دليل عقلى را نيز دليلى مستقل براى اثبات حيات برزخى بپذيريم يا آن را تمام ندانيم، در هر صورت اصل اين مسئله در مجموعه معارف اسلامى امرى روشن است و از همين روى برخى از صاحب نظران احتمال ضرورى بودن آن را بعيد ندانسته‌اند،<ref>حق‌اليقين، ج‌2، ص‌64‌.</ref> گرچه به گفته برخى از محققان مسئله حيات برزخى در اواسط عهد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله از ضروريات قرآنى نبوده است و حتى امروزه نيز برخى از مسلمين كه نفس انسان را مجرد نمى‌دانند به نوعى اين حقيقت را نمى‌پذيرند،<ref>الميزان، ج‌1، ص‌346.</ref> به هر حال مهم‌ترين ادلّه حيات برزخى آيات و روايات است كه آيات در اين زمينه به شرح ذيل است:
+
توجه به این نکته نیز لازم است که خواه دلیل عقلى را نیز دلیلى مستقل براى اثبات حیات برزخى بپذیریم یا آن را تمام ندانیم، در هر صورت اصل این مسئله در مجموعه معارف اسلامى امرى روشن است و از همین روى برخى از صاحب نظران احتمال ضرورى بودن آن را بعید ندانسته‌اند،<ref>حق‌الیقین، ج‌۲، ص‌۶۴‌.</ref> گرچه به گفته برخى از محققان، مسئله حیات برزخى در اواسط عهد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله از ضروریات [[قرآن|قرآنى]] نبوده است و حتى امروزه نیز برخى از مسلمین که [[نفس]] انسان را مجرد نمى‌دانند به نوعى این حقیقت را نمى‌پذیرند،<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۳۴۶.</ref> به هر حال مهم‌ترین ادلّه حیات برزخى آیات و روایات است که آیات در این زمینه به شرح ذیل است:
  
# آيه 100 [[سوره مومنون]]/ 23 برزخ را پيشاپيش ظالمان و محيط بر آنان دانسته است:<ref>الدرالمنثور، ج‌6‌، ص‌115؛ الميزان، ج‌15، ص‌68‌.</ref> {{متن قرآن|«ومِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلى يَومِ يُبعَثون»}}. برخى «وراء» را به معناى پشت و برزخ را به منزله مانعى از بازگشت به دنيا دانسته‌اند؛<ref>جامع‌البيان، مج10، ج‌18، ص‌69‌؛ مجمع‌البيان، ج‌7، ص‌187.</ref> ولى قيد «اِلى يَومِ يُبعَثون» به روشنى دلالت بر اين نكته دارد كه كلمه «وراء» به معناى جلو است زيرا اگر آن را به‌ معناى پشت بدانيم ديگر قيد مذكور لغو خواهد‌ بود.<ref>الميزان، ج‌15، ص‌68‌.</ref>
+
#آیه ۱۰۰ [[سوره مومنون]]، برزخ را پیشاپیش ظالمان و محیط بر آنان دانسته است:<ref>الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۱۱۵؛ المیزان، ج‌۱۵، ص‌۶۸‌.</ref> {{متن قرآن|«ومِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلى یومِ یبعَثون»}}. برخى «وراء» را به معناى پشت و برزخ را به منزله مانعى از بازگشت به دنیا دانسته‌اند؛<ref>جامع‌البیان، مج۱۰، ج‌۱۸، ص‌۶۹‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۸۷.</ref> ولى قید «اِلى یومِ یبعَثون» به روشنى دلالت بر این نکته دارد که کلمه «وراء» به معناى جلو است زیرا اگر آن را به‌ معناى پشت بدانیم دیگر قید مذکور لغو خواهد‌ بود.<ref>المیزان، ج‌۱۵، ص‌۶۸‌.</ref>
# در برخى آيات درباره شهيدان چنين آمده است: «كسانى را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد. ايشان زندگان‌اند و نزد خدا روزى داده مى‌شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمان‌اند و براى كسانى كه از پى ايشان‌اند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند شادى مى‌كنند كه نه بيمى برايشان است و نه اندوهگين مى‌شوند» ([[سوره آل‌ عمران]]/3، 169 ـ 170) و نيز [[سوره بقره]]/2، 154)؛ همچنين در آيات 26 - 27 [[سوره يس]]/36 از شهيدى چنين نقل مى‌كند: «هنگامى كه به وى گفته شد: به بهشت درآى گفت: اى كاش قوم من از اين همه رحمت الهى كه مرا دربر گرفته باخبر مى‌شدند». بر اساس آيات مزبور شهيدان لذت ها را درك مى‌كنند و اگر آنان مرده و فاقد حيات باشند ديگر دركى ندارند تا لذت برده و متنعم باشند.<ref>جامع البيان، ج‌2، ص‌53.</ref> گفته شده: آيه 170 [[سوره آل‌ عمران]]/3 به روشنى دلالت دارد كه حيات برزخى شهدا مقارن با حيات دنيوى كسانى است كه به آنان ملحق نگشته‌اند.<ref>مجمع البيان، ج‌1، ص‌434؛ التفسير الكبير، ج‌9، ص‌90؛ الابانه، ص‌76.</ref> برخى از متكلمان خواسته‌اند دلالت عام آيات ياد شده بر حيات برزخ براى همه انسان ها را انكار و آن را محدود به حيات شهيدان بدانند<ref>التحرير والمرسع، ص‌284.</ref> كه دليلى بر اختصاص در دست نيست بلكه سياق آيات‌ 169‌-‌171 [[سوره آل‌ عمران]]/3 مفيد اشتراك ديگر مؤمنان با شهدا در حيات برزخى است.<ref> الميزان، ج‌1، ص‌348‌ـ‌349.</ref>
+
#در برخى آیات درباره شهیدان چنین آمده است: «کسانى را که در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید. ایشان زندگان‌اند و نزد خدا روزى داده مى‌شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمان‌اند و براى کسانى که از پى ایشان‌اند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند شادى مى‌کنند که نه بیمى برایشان است و نه اندوهگین مى‌شوند» ([[سوره آل‌ عمران]]، ۱۶۹-۱۷۰). همچنین در آیات ۲۶-۲۷ [[سوره یس]] از شهیدى چنین نقل مى‌کند: «هنگامى که به وى گفته شد: به بهشت درآى گفت: اى کاش قوم من از این همه رحمت الهى که مرا دربر گرفته باخبر مى‌شدند». بر اساس آیات مزبور شهیدان لذت ها را درک مى‌کنند و اگر آنان مرده و فاقد حیات باشند دیگر درکى ندارند تا لذت برده و متنعم باشند.<ref>جامع البیان، ج‌۲، ص‌۵۳.</ref> گفته شده: آیه ۱۷۰ [[سوره آل‌ عمران]] به روشنى دلالت دارد که حیات برزخى شهدا مقارن با حیات دنیوى کسانى است که به آنان ملحق نگشته‌اند.<ref>مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۴۳۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۰؛ الابانه، ص‌۷۶.</ref> برخى از متکلمان خواسته‌اند دلالت عام آیات یاد شده بر حیات برزخ براى همه انسان ها را انکار و آن را محدود به حیات شهیدان بدانند<ref>التحریر والمرسع، ص‌۲۸۴.</ref> که دلیلى بر اختصاص در دست نیست بلکه [[سیاق آیات|سیاق]] آیات‌ ۱۶۹‌-‌۱۷۱ [[سوره آل‌ عمران]] مفید اشتراک دیگر مؤمنان با شهدا در حیات برزخى است.<ref> المیزان، ج‌۱، ص‌۳۴۸‌ـ‌۳۴۹.</ref>
# برخى آيات با حرف عطف «فاى تعقيب» كه بر پشت سر هم بودن دو امر دلالت دارد حالاتى از حيات را براى انتقال يافتگان از دنيا ترسيم مى‌كند كه از اين آيات نيز براى اثبات برزخ استفاده شده است؛ مانند وارد شدن قوم [[حضرت نوح]] عليه السلام به آتش در پى غرق شدن آنان: {{متن قرآن|«مِمّا خَطيتِهِم اُغرِقوا فَاُدخِلوا نارًا...»}}. ([[سوره نوح]]/71،25)<ref>شرح الاصول الخمسه، ص‌493؛ التفسير الكبير، ج‌4، ص‌164؛ شرح المقاصد، ج‌5‌، ص‌111‌-‌112.</ref> برخى آياتِ {{متن قرآن|«ياَيَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه × اِرجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرضيَّه × فَادخُلى فى عِبدى × وادخُلى جَنَّتى»}} ([[سوره فجر]]/89‌، 27 ـ 30) را نيز به جهت وجود فاى تعقيب (فَادخُلى) دليل بر حيات برزخى دانسته‌اند؛<ref>التفسير الكبير، ج‌9، ص‌91.</ref> همچنين در آياتِ {{متن قرآن|«فَاَمّا اِن كانَ مِنَ المُقَرَّبين × فَرَوحٌ و رَيحانٌ و جَنَّتُ نَعيم»}}. ([[سوره واقعه]]/56‌،88 ـ 89) گفته شده: فاى تعقيب دلالت بر اين دارد كه روح و ريحان و جنّت، پس از مرگ و در برزخ حاصل مى‌شود.<ref>همان، ص‌92؛ جامع‌البيان، مج13، ج‌27، ص‌275‌ـ276.</ref> البته در روايتى از [[امام‌ صادق]] عليه السلام، روح و ريحان در قبر و جنّت نعيم در آخرت دانسته شده است.<ref>تفسير قمى، ج‌2، ص‌361؛ الامالى، صدوق، ص‌365، 561‌.</ref> برخى، آيات 88 - 89 [[سوره واقعه]]/56 را مربوط به آخرت دانسته‌اند.<ref>جامع البيان، مج‌13، ج‌27، ص‌275.</ref> گفتنى است كه نمى‌توان به صرف دلالت آيات مزبور بر فاصله نبودن ميان [[مرگ]] و دخول در آتش يا متنعم شدن استناد كرد و از آنها در اثبات برزخ بهره جست زيرا ممكن است انتقال‌يافتگان از دنيا در آيات ياد شده از جمله كسانى باشند كه بدون توقف در برزخ به جهنم يا بهشت اخروى داخل مى‌شوند.
+
#برخى آیات با حرف عطف «فاى تعقیب» که بر پشت سر هم بودن دو امر دلالت دارد حالاتى از حیات را براى انتقال یافتگان از دنیا ترسیم مى‌کند که از این آیات نیز براى اثبات برزخ استفاده شده است؛ مانند وارد شدن قوم [[حضرت نوح]] علیه السلام به آتش در پى غرق شدن آنان: {{متن قرآن|«مِمّا خَطیتِهِم اُغرِقوا فَاُدخِلوا نارًا...»}}. ([[سوره نوح]]، ۲۵)<ref>شرح الاصول الخمسه، ص‌۴۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۱۶۴؛ شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۱‌-‌۱۱۲.</ref> برخى آیاتِ {{متن قرآن|«یاَیتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه × اِرجِعى اِلى رَبِّک راضِیةً مَرضیه × فَادخُلى فى عِبدى × وادخُلى جَنَّتى»}} ([[سوره فجر]]، ۲۷-۳۰) را نیز به جهت وجود فاى تعقیب (فَادخُلى) دلیل بر حیات برزخى دانسته‌اند؛<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۱.</ref> همچنین در آیاتِ {{متن قرآن|«فَاَمّا اِن کانَ مِنَ المُقَرَّبین × فَرَوحٌ و رَیحانٌ و جَنَّتُ نَعیم»}}. ([[سوره واقعه]]، ۸۸-۸۹) گفته شده: فاى تعقیب دلالت بر این دارد که روح و ریحان و جنّت، پس از مرگ و در برزخ حاصل مى‌شود.<ref>همان، ص‌۹۲؛ جامع‌البیان، مج۱۳، ج‌۲۷، ص‌۲۷۵‌ـ۲۷۶.</ref> البته در روایتى از [[امام‌ صادق]] علیه السلام، روح و ریحان در قبر و جنّت نعیم در آخرت دانسته شده است.<ref>تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۳۶۱؛ الامالى، صدوق، ص‌۳۶۵، ۵۶۱‌.</ref> برخى، آیات ۸۸-۸۹ [[سوره واقعه]] را مربوط به آخرت دانسته‌اند.<ref>جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۷، ص‌۲۷۵.</ref> گفتنى است که نمى‌توان به صرف دلالت آیات مزبور بر فاصله نبودن میان [[مرگ]] و دخول در آتش یا متنعم شدن استناد کرد و از آنها در اثبات برزخ بهره جست زیرا ممکن است انتقال‌یافتگان از دنیا در آیات یاد شده از جمله کسانى باشند که بدون توقف در برزخ به جهنم یا بهشت اخروى داخل مى‌شوند.
# طبق مضمون برخى آيات، [[فرشتگان]] هنگام [[مرگ]] از ستمگران بازخواست مى‌كنند: {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذينَ تَوَفّهُمُ المَلئِكَةُ ظالِمى اَنفُسِهِم قالوا فيمَ كُنتُم...»}} ([[سوره نساء]]/4،97) و به آنها مى‌گويند: جان هاى خود را برآريد: {{متن قرآن|«ولَو تَرَى اِذِ الظّلِمونَ فى غَمَرتِ المَوتِ والمَلئِكَةُ باسِطوا اَيديهِم اَخرِجوا اَنفُسَكُمُ اليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما كُنتُم تَقولونَ عَلَى اللّهِ غَيرَ الحَقِّ و كُنتُم عَن ءايتِهِ تَستَكبِرون»}}. ([[سوره انعام]]/6‌، 93) آيات مزبور نيز مرتبط با سؤال قبر<ref>الميزان، ج‌5‌، ص‌49.</ref> و عذاب برزخى<ref>الميزان، ج‌7، ص‌284.</ref> است و در برخى آثار به اين آيات و همچنين آيات 32 [[سوره نحل]]/16 و 50 [[سوره انفال]]/8 براى اثبات برزخ استدلال شده است.<ref> صحيح البخارى، ج‌2، ص‌123؛ الفرقان، ج‌14، ص‌330؛ ج‌10، ص‌261.</ref>
+
#طبق مضمون برخى آیات، [[فرشتگان]] هنگام [[مرگ]] از ستمگران بازخواست مى‌کنند: {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذینَ تَوَفّهُمُ المَلئِکةُ ظالِمى اَنفُسِهِم قالوا فیمَ کنتُم...»}} ([[سوره نساء]]، ۹۷) و به آنها مى‌گویند: جان هاى خود را برآرید: {{متن قرآن|«ولَو تَرَى اِذِ الظّلِمونَ فى غَمَرتِ المَوتِ والمَلئِکةُ باسِطوا اَیدیهِم اَخرِجوا اَنفُسَکمُ الیومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما کنتُم تَقولونَ عَلَى اللّهِ غَیرَ الحَقِّ و کنتُم عَن ءایتِهِ تَستَکبِرون»}}. ([[سوره انعام]]، ۹۳) آیات مزبور نیز مرتبط با سؤال قبر<ref>المیزان، ج‌۵‌، ص‌۴۹.</ref> و عذاب برزخى<ref>المیزان، ج‌۷، ص‌۲۸۴.</ref> است و در برخى آثار به این آیات و همچنین آیات ۳۲ [[سوره نحل]] و ۵۰ [[سوره انفال]] براى اثبات برزخ استدلال شده است.<ref> صحیح البخارى، ج‌۲، ص‌۱۲۳؛ الفرقان، ج‌۱۴، ص‌۳۳۰؛ ج‌۱۰، ص‌۲۶۱.</ref>
# اثبات برخى ويژگي ها براى حيات پس از مرگ در برخى آيات از جمله وجود شب و روز: {{متن قرآن|«اَلنّارُ يُعرَضونَ عَلَيها غُدُوًّا و عَشيـًّا...»}} ([[سوره غافر]]/40،46) دليل بر وجود حيات برزخى دانسته شده است زيرا بر اساس روايات اهل‌ بيت عليهم السلام كه متكلمان نيز از آنها استفاده كرده‌اند<ref>سلسله مؤلفات، ج‌7، ص‌62‌ـ‌64‌، «مسار الشيعه».</ref> در قيامت شب و روزى وجود ندارد، از اين‌رو بايد گفت عذاب مذكور در آيه، مربوط به حيات برزخى است.<ref>تفسير قمى، ج‌2، ص‌261؛ مجمع البيان، ج‌8‌، ص‌818‌.</ref> البته برخى گفته‌اند: اين بدان معنا نيست كه در برزخ لزوماً شب و روز وجود داشته باشد بلكه مى‌توان گفت عذاب فرعون و پيروان او پس از مرگ مقارن با شب و روز دنيوى است و عذاب آنها با ظرف زمانى دنيا سنجيده شده است.<ref>التفسير الكبير، ج‌27، ص‌73.</ref> برخى نيز از عطف جمله {{متن قرآن|«وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»}} بر ماقبل آن در آيه ياد شده‌ استفاده كرده‌اند كه عذابى كه در جمله قبل، از آن سخن به ميان آمده و شب و روز در آن مطرح گرديده عذابى است كه قبل از قيامت بر مجرمان وارد مى‌شود و عذابى كه در اين جمله وجود دارد و همراه با «أشدّ» است عذاب آخرت است.<ref>الابانه، ص‌75.</ref> برخى از محققان آيه {{متن قرآن|«ولَهُم رِزقُهُم فِيها بُكرَةً و عَشيـّا»}} ([[سوره مريم]]/19،62) را نيز به دليل مطرح كردن صبح و شام مربوط به حيات برزخى دانسته‌اند:<ref>الفرقان، ج‌16، ص‌355‌ـ‌356.</ref> برخى نيز شب و روز را در آيات ياد شده كنايه از دوام عذاب و پاداش دانسته‌اند.<ref>التفسير الكبير، ج‌27، ص‌73.</ref>
+
#اثبات برخى ویژگی ها براى حیات پس از مرگ در برخى آیات از جمله وجود شب و روز: {{متن قرآن|«اَلنّارُ یعرَضونَ عَلَیها غُدُوًّا و عَشیـًّا...»}} ([[سوره غافر]]، ۴۶) دلیل بر وجود حیات برزخى دانسته شده است زیرا بر اساس روایات [[اهل‌ بیت]] علیهم السلام که متکلمان نیز از آنها استفاده کرده‌اند،<ref>سلسله مؤلفات، ج‌۷، ص‌۶۲‌ـ‌۶۴‌، «مسار الشیعه».</ref> در قیامت شب و روزى وجود ندارد، از این‌رو باید گفت [[عذاب]] مذکور در آیه، مربوط به حیات برزخى است.<ref>تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۲۶۱؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۸۱۸‌.</ref> البته برخى گفته‌اند: این بدان معنا نیست که در برزخ لزوماً شب و روز وجود داشته باشد بلکه مى‌توان گفت عذاب [[فرعون]] و پیروان او پس از مرگ مقارن با شب و روز دنیوى است و عذاب آنها با ظرف زمانى دنیا سنجیده شده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۷۳.</ref> برخى نیز از عطف جمله {{متن قرآن|«وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»}} بر ماقبل آن در آیه یاد شده‌ استفاده کرده‌اند که عذابى که در جمله قبل، از آن سخن به میان آمده و شب و روز در آن مطرح گردیده عذابى است که قبل از قیامت بر مجرمان وارد مى‌شود و عذابى که در این جمله وجود دارد و همراه با «أشدّ» است عذاب آخرت است.<ref>الابانه، ص‌۷۵.</ref> برخى از محققان آیه {{متن قرآن|«ولَهُم رِزقُهُم فِیها بُکرَةً و عَشیـّا»}} ([[سوره مریم]]، ۶۲) را نیز به دلیل مطرح کردن صبح و شام مربوط به حیات برزخى دانسته‌اند:<ref>الفرقان، ج‌۱۶، ص‌۳۵۵‌ـ‌۳۵۶.</ref> برخى نیز شب و روز را در آیات یاد شده کنایه از دوام عذاب و پاداش دانسته‌اند.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۷۳.</ref>
# سخن از تعدد حيات و موت و بيان شمار آنها در برخى آيات نيز از ديگر دلايل اثبات برزخ شمرده شده است: {{متن قرآن|«كَيفَ تَكفُرونَ بِاللّهِ وكُنتُم اَموتـًا فَاَحيكُم ثُمَّ يُميتُكُم ثُمَّ يُحييكُم ثُمَّ اِلَيهِ تُرجَعون»}}. ([[سوره بقره]]/2،28) در اين آيه از عبارتِ{{متن قرآن|«ثُمَّ اِلَيهِ تُرجَعون»}} كه به روشنى بر بعث اخروى دلالت دارد مى‌توان برداشت كرد كه عبارتِ {{متن قرآن|«ثُمَّ يُميتُكُم ثُمَّ يُحييكُم»}} مربوط به حيات برزخى است.<ref>التبيان، ج‌1، ص‌122‌ـ‌123؛ روض الجنان، ج‌1، ص‌185.</ref> برخى به دليل آن نيز تصريح كرده‌اند؛<ref>الميزان، ج‌1، ص‌111‌ـ‌112.</ref> يعنى عطف با «ثمّ» كه فاصله و تراخى را مى‌رساند. براى اين تفسير در جوامع روايى نيز مى‌توان شواهدى يافت.<ref>تفسير منسوب به امام عسكرى عليه السلام، ص‌210.</ref> نظير استدلال ياد شده، استدلال به آيه 11 [[سوره غافر]]/40 است: {{متن قرآن|«قالواْ رَبَّنا اَمَتَّنا اثنَتَينِ واَحيَيتَنا اثنَتَينِ فَاعتَرَفنا بِذُنوبِنا فَهَل اِلى خُروج مِن سَبيل»}} كه البته فرق بين دو آيه كاملا مشهود است و آن اين كه در آيه نخست از [[مرگ]] اول به «كُنتُم اَمواتاً» تعبير شده كه به راحتى يا با اندكى تأمّل مى‌تواند بر دوره پيش از تعلق روح منطبق شود؛ اما در آيه دوم موت در قالب لفظ «اماته» طرح گرديده كه به معناى ميراندن است و تطبيق آن بر دوره پيش از حيات دنيوى دشوار است و از اين‌ رو بهتر آن مى‌نمايد كه ميراندن نخست به مرگ پس از حيات دنيوى و ميراندن دوم به مرگ پس از حيات برزخى برگردد. به گفته برخى، بيشتر علما بر همين اساس به اين آيه براى اثبات برزخ استدلال كرده‌اند.<ref>التفسير الكبير، ج‌27، ص‌39؛ الميزان، ج‌17، ص‌313‌ـ‌314.</ref> در اين ميان منكران دلالت دو آيه و نيز منكران عذاب قبر گفته‌اند كه در اين دو آيه سخن از دو مرگ و دو حيات رفته است؛ نه سه مرگ و سه حيات<ref>شرح المقاصد، ج‌5‌، ص‌115.</ref> كه مرگ اول حالت پيشين ابدان، قبل از تعلق روح است كه مرده بودند و مرگ دوم انتقال از نشئه دنيا به آخرت است و حيات اول زندگى دنيا و حيات دوم زندگى آخرت است و اگر حيات و مرگ برزخى وجود داشت و مورد نظر بود بايد در اين آيات از سه مرگ و سه حيات سخن به ميان مى‌آمد. ابن‌مسعود، ابن‌عباس، قتاده و ضحاك بر اين عقيده‌اند كه آيات ياد شده تنها به حيات دنيوى و اخروى اشاره دارد و در ميان متقدمان تنها سدّى دلالت آنها را بر حيات برزخى تمام مى‌داند.<ref>تفسير قرطبى، ج‌15، ص‌194.</ref> اينان براى حل مشكل لفظ «اماته» در آيه دوم كه با بى‌جان بودن در دوره قبل از تعلق روح سازگار نيست به مجاز و كنايه روى آورده‌اند. ايشان بر اين عقيده‌اند كه همان‌طور كه در مثال گفته مى‌شود: «ضيّق فم الركية» و با آن كه دهانه چاه وسيع نيست به چاه كَن گفته مى‌شود كه دهانه آن را تنگ كن همين‌طور هم با آن كه شخص قبل از آمدن به دنيا چيزى نبوده لفظ اماته بر او صادق‌است.<ref>الكشاف، ج‌4، ص‌154.</ref> برخى از محققان اين توجيهات را نوعى تكلف دانسته و گفته‌اند: اين آيه در خصوص حيات برزخى و اخروى است و ارتباطى با حيات دنيوى ندارد. وى با توجه به قرينه كلامى در آيه مورد بحث مى‌گويد: اين آيه سخن كافران در دوزخ اخروى است و آنها براى آن كه از انكار خود در طول زندگى دنيوى پشيمان شده‌اند حال در قيامت آنچه را كه منكر شده‌اند با زبان عجز اقرار مى‌كنند و روشن است كه آنها در عالم دنيا حيات دنيوى خويش را منكر نبوده‌اند، بلكه حيات برزخى و اخروى را منكر شده‌اند.<ref>الميزان، ج‌17، ص‌312‌ـ‌314.</ref> اين تفسير از سوى برخى چنين نقد شده كه كافران در حيات دنيوى نيز احيا و خلق خويش را از هيچ و عدم به دست خداوند منكر بوده‌اند و اقرار مذكور در قيامت مى‌تواند به همين‌ نكته باز‌گردد.<ref>من وحى القرآن، ج‌20، ص‌22‌ـ‌23.</ref>
+
#سخن از تعدد حیات و موت و بیان شمار آنها در برخى آیات نیز از دیگر دلایل اثبات برزخ شمرده شده است: {{متن قرآن|«کیفَ تَکفُرونَ بِاللّهِ وکنتُم اَموتـًا فَاَحیکم ثُمَّ یمیتُکم ثُمَّ یحییکم ثُمَّ اِلَیهِ تُرجَعون»}}. ([[سوره بقره]]، ۲۸) در این آیه از عبارتِ{{متن قرآن|«ثُمَّ اِلَیهِ تُرجَعون»}} که به روشنى بر بعث اخروى دلالت دارد مى‌توان برداشت کرد که عبارتِ {{متن قرآن|«ثُمَّ یمیتُکم ثُمَّ یحییکم»}} مربوط به حیات برزخى است.<ref>التبیان، ج‌۱، ص‌۱۲۲‌ـ‌۱۲۳؛ روض الجنان، ج‌۱، ص‌۱۸۵.</ref> برخى به دلیل آن نیز تصریح کرده‌اند؛<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۱۱۱‌ـ‌۱۱۲.</ref> یعنى عطف با «ثمّ» که فاصله و تراخى را مى‌رساند. براى این [[تفسیر]] در جوامع روایى نیز مى‌توان شواهدى یافت.<ref>تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام، ص‌۲۱۰.</ref> نظیر استدلال یاد شده، استدلال به آیه ۱۱ [[سوره غافر]] است: {{متن قرآن|«قالواْ رَبَّنا اَمَتَّنا اثنَتَینِ واَحییتَنا اثنَتَینِ فَاعتَرَفنا بِذُنوبِنا فَهَل اِلى خُروج مِن سَبیل»}} که البته فرق بین دو آیه کاملا مشهود است و آن این که در آیه نخست از [[مرگ]] اول به «کنتُم اَمواتاً» تعبیر شده که به راحتى یا با اندکى تأمّل مى‌تواند بر دوره پیش از تعلق روح منطبق شود؛ اما در آیه دوم موت در قالب لفظ «اماته» طرح گردیده که به معناى میراندن است و تطبیق آن بر دوره پیش از حیات دنیوى دشوار است و از این‌ رو بهتر آن مى‌نماید که میراندن نخست به مرگ پس از حیات دنیوى و میراندن دوم به مرگ پس از حیات برزخى برگردد. به گفته برخى، بیشتر علما بر همین اساس به این آیه براى اثبات برزخ استدلال کرده‌اند.<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۳۹؛ المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۱۳‌ـ‌۳۱۴.</ref> در این میان منکران دلالت دو آیه و نیز منکران [[عذاب قبر]] گفته‌اند که در این دو آیه سخن از دو مرگ و دو حیات رفته است؛ نه سه مرگ و سه حیات،<ref>شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۵.</ref> که مرگ اول حالت پیشین ابدان، قبل از تعلق روح است که مرده بودند و مرگ دوم انتقال از نشئه دنیا به آخرت است و حیات اول زندگى دنیا و حیات دوم زندگى آخرت است و اگر حیات و مرگ برزخى وجود داشت و مورد نظر بود باید در این آیات از سه مرگ و سه حیات سخن به میان مى‌آمد. [[ابن مسعود]]، [[ابن عباس]]، قتاده و ضحاک بر این عقیده‌اند که آیات یاد شده تنها به حیات دنیوى و اخروى اشاره دارد و در میان متقدمان تنها سدّى دلالت آنها را بر حیات برزخى تمام مى‌داند.<ref>تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۱۹۴.</ref> اینان براى حل مشکل لفظ «اماته» در آیه دوم که با بى‌جان بودن در دوره قبل از تعلق روح سازگار نیست به مجاز و کنایه روى آورده‌اند. ایشان بر این عقیده‌اند که همان‌طور که در مثال گفته مى‌شود: «ضیق فم الرکیة» و با آن که دهانه چاه وسیع نیست به چاه کن گفته مى‌شود که دهانه آن را تنگ کن همین‌طور هم با آن که شخص قبل از آمدن به دنیا چیزى نبوده لفظ اماته بر او صادق‌ است.<ref>الکشاف، ج‌۴، ص‌۱۵۴.</ref> برخى از محققان این توجیهات را نوعى تکلف دانسته و گفته‌اند: این آیه در خصوص حیات برزخى و اخروى است و ارتباطى با حیات دنیوى ندارد. وى با توجه به قرینه کلامى در آیه مورد بحث مى‌گوید: این آیه سخن کافران در دوزخ اخروى است و آنها براى آن که از انکار خود در طول زندگى دنیوى پشیمان شده‌اند حال در قیامت آنچه را که منکر شده‌اند با زبان عجز اقرار مى‌کنند و روشن است که آنها در عالم دنیا حیات دنیوى خویش را منکر نبوده‌اند، بلکه حیات برزخى و اخروى را منکر شده‌اند.<ref>المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۱۲‌ـ‌۳۱۴.</ref> این تفسیر از سوى برخى چنین نقد شده که کافران در حیات دنیوى نیز احیا و خلق خویش را از هیچ و عدم به دست خداوند منکر بوده‌اند و اقرار مذکور در قیامت مى‌تواند به همین‌ نکته باز‌گردد.<ref>من وحى القرآن، ج‌۲۰، ص‌۲۲‌ـ‌۲۳.</ref>
# افزون بر آيات گذشته، آيات ديگرى نيز به برزخ مربوط دانسته شده كه دلالت آنها بر حيات برزخى به وضوح دلالت آيات پيشين نيست، چنان كه در آيه {{متن قرآن|«ولَنُذيقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الاَدنى دونَ‌العَذابِ الاَكبَر»}} ([[سوره سجده]]/32،21) گفته شده: عذاب ادنى مربوط به عذاب قبر و دنياست و برخى آن را فقط عذاب دنيوى دانسته‌اند،<ref>جامع البيان، مج‌10، ج‌21، ص‌132‌ـ‌133.</ref> چنان كه برخى مقصود از«مَعِيشَةً ضَنْكا» را در آيه 124 [[سوره طه]]/20 عذاب قبر دانسته‌اند.<ref>همان، مج‌9، ج‌16، ص‌283؛ مجمع البيان، ج‌7، ص‌55‌.</ref> آيات {{متن قرآن|«يَومَ تُبلَى السَّرائِر»}} ([[سوره طارق]]/86‌،9)، {{متن قرآن|«ولَهُم رِزقُهُم بُكرَةً و عَشيـّا»}} ([[سوره مريم]]/19،62)، {{متن قرآن|«فَاَمَّا الَّذينَ شَقوا فَفِى النّار»}} ([[سوره هود]]/11،106) و {{متن قرآن|«اَلهكُمُ التَّكاثُر × حَتّى زُرتُمُ المَقابِر»}}([[سوره تكاثر]]/ 102، 1-2) نيز در مورد برزخ دانسته شده است.<ref>جامع البيان، مج‌15، ج‌30، ص‌363؛ تفسير صدر المتالهين، ج‌7، ص‌344‌ـ‌345.</ref> در اين ميان برخى آيات نيز با قرينه آيات ديگر بر حالات برزخ دلالت دارد؛ همچون: {{متن قرآن|«قالَ الَّذينَ لايَرجونَ لِقاءَنا لَولاَ اُنزِلَ عَلَينَا المَلئِكَةُ اَو نَرى رَبَّنا × يَومَ يَرَونَ المَلئِكَةَ لابُشرى يَومَئِذ لِلمُجرِمينَ و يَقولونَ حِجرًا مَحجورا»}}. ([[سوره فرقان]]/25، 21 ـ 22) اين آيه درباره كسانى است كه به پيامبر اعتراض مى‌كردند و به عنوان بهانه كفر خويش مى‌گفتند: چرا ملائكه بر ما نازل نمى‌شود. خداوند در پاسخ ايشان مى‌فرمايد: روزى كه ايشان ملائكه را ببينند روز خوشى براى آنها نخواهد بود. اين آيه با توجه به آيات 97 [[سوره نساء]]/4 و 93 [[سوره انعام]]/6 كه برخورد شديد ملائكه را با مجرمان هنگام مرگ و در حيات برزخى مطرح مى‌كند مى‌تواند در گروه آيات دلالت كننده بر حيات برزخى قرار گيرد.<ref>معاد، ج‌1، ص‌233‌ـ‌234.</ref>
+
#افزون بر آیات گذشته، آیات دیگرى نیز به برزخ مربوط دانسته شده که دلالت آنها بر حیات برزخى به وضوح دلالت آیات پیشین نیست، چنان که در آیه {{متن قرآن|«ولَنُذیقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الاَدنى دونَ‌العَذابِ الاَکبَر»}} ([[سوره سجده]]، ۲۱) گفته شده: عذاب ادنى مربوط به عذاب [[قبر]] و دنیاست و برخى آن را فقط عذاب دنیوى دانسته‌اند،<ref>جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۲۱، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۳.</ref> چنان که برخى مقصود از «مَعِیشَةً ضَنْکا» را در آیه ۱۲۴ [[سوره طه]] عذاب قبر دانسته‌اند.<ref>همان، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۲۸۳؛ مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۵۵‌.</ref> آیات {{متن قرآن|«یومَ تُبلَى السَّرائِر»}} ([[سوره طارق]]، ۹)، {{متن قرآن|«ولَهُم رِزقُهُم بُکرَةً و عَشیـّا»}} ([[سوره مریم]]، ۶۲)، {{متن قرآن|«فَاَمَّا الَّذینَ شَقوا فَفِى النّار»}} ([[سوره هود]]، ۱۰۶) و {{متن قرآن|«اَلهکمُ التَّکاثُر × حَتّى زُرتُمُ المَقابِر»}} ([[سوره تکاثر]]، ۱-۲) نیز در مورد برزخ دانسته شده است.<ref>جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۳۶۳؛ تفسیر صدر المتالهین، ج‌۷، ص‌۳۴۴‌ـ‌۳۴۵.</ref> در این میان برخى آیات نیز با قرینه آیات دیگر بر حالات برزخ دلالت دارد؛ همچون: {{متن قرآن|«قالَ الَّذینَ لایرجونَ لِقاءَنا لَولاَ اُنزِلَ عَلَینَا المَلئِکةُ اَو نَرى رَبَّنا × یومَ یرَونَ المَلئِکةَ لابُشرى یومَئِذ لِلمُجرِمینَ و یقولونَ حِجرًا مَحجورا»}} ([[سوره فرقان]]، ۲۱-۲۲). این آیه درباره کسانى است که به پیامبر اعتراض مى‌کردند و به عنوان بهانه کفر خویش مى‌گفتند: چرا [[ملائکه]] بر ما نازل نمى‌شود. خداوند در پاسخ ایشان مى‌فرماید: روزى که ایشان ملائکه را ببینند روز خوشى براى آنها نخواهد بود. این آیه با توجه به آیات ۹۷ [[سوره نساء]] و ۹۳ [[سوره انعام]] که برخورد شدید ملائکه را با مجرمان هنگام مرگ و در حیات برزخى مطرح مى‌کند مى‌تواند در گروه آیات دلالت کننده بر حیات برزخى قرار گیرد.<ref>معاد، ج‌۱، ص‌۲۳۳‌ـ‌۲۳۴.</ref>
# در [[احاديث]] نبوى نيز برخى از آيات بر وقايع برزخ تطبيق شده است؛ از [[رسول خدا]] صلى الله عليه و آله ذيل آيه {{متن قرآن|«يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذينَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِت فِى‌الحَيوةِ الدُنيا وَ فِى‌الآخِرَة»}} ([[سوره ابراهيم]]/14،27) نقل شده كه اين آيه درباره مرده‌اى است كه در قبر از او سؤال مى‌شود.<ref>الامالى، طوسى، ص‌377.</ref> با توجه به همين روايت در مورد اين آيه گفته شده: در [[قرآن]] آخرت گاهى به معناى برزخ مى‌آيد.<ref>مجمع البيان، ج‌6، ص‌482.</ref> بسيارى از مفسران ذيل همين آيه مباحث گسترده‌اى را درباره احوال قبر و برزخ مطرح كرده‌اند.<ref>تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌550 - 557‌.</ref>
+
#در [[احادیث]] نبوى نیز برخى از آیات بر وقایع برزخ تطبیق شده است؛ از [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله ذیل آیه {{متن قرآن|«یثَبِّتُ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِت فِى‌الحَیوةِ الدُنیا وَ فِى‌الآخِرَة»}} ([[سوره ابراهیم]]، ۲۷) نقل شده که این آیه درباره مرده‌اى است که در قبر از او سؤال مى‌شود.<ref>الامالى، طوسى، ص‌۳۷۷.</ref> با توجه به همین روایت در مورد این آیه گفته شده: در [[قرآن]]، آخرت گاهى به معناى برزخ مى‌آید.<ref>مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۴۸۲.</ref> بسیارى از مفسران ذیل همین آیه مباحث گسترده‌اى را درباره احوال قبر و برزخ مطرح کرده‌اند.<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۵۵۰ - ۵۵۷‌.</ref>
  
'''نفى ادلّه منكران برزخ:'''
+
'''نفى ادلّه منکران برزخ:'''
  
به رغم اثبات [[برزخ]] با تمسك به آيات ياد شده، برخى با تمسك به ظاهر بعضى از آيات در وجود عالم برزخ تشكيك كرده‌اند؛ از جمله آيه {{متن قرآن|«لايَذوقونَ فيهَا المَوتَ اِلاَّ المَوتَةَ الاولى»}} ([[سوره دخان]]/44،56) كه دلالت بر [[مرگ]] واحد دارد<ref>شرح المقاصد، ج‌5‌، ص‌112‌ـ‌113.</ref> و ظاهراً مقصود از آن مرگ در دنياست. در جواب اين شبهه گفته شده: «اِلاّ» در آيه استثنا نيست بلكه به معناى «سِوى» بوده و مجموع «اِلاّ» و ما بعد آن بدل از موت است و آيه در صدد نفى مرگى غيرمرگ دنيا يعنى مرگ برزخ است زيرا مرگ دنيا قبلاً تحقق يافته و بازگشت به دنيا و چشيدن دوباره [[مرگ]] آن امكان ندارد و مفاد آيه اين است كه در بهشت آخرت هيچ مرگى وجود ندارد؛ نه مرگ دنيا و نه مرگ برزخ.<ref>الميزان، ج‌18، ص‌150.</ref>
+
به رغم اثبات [[برزخ]] با تمسک به [[آیه|آیات]] یاد شده، برخى با تمسک به ظاهر بعضى از آیات در وجود عالم برزخ تشکیک کرده‌اند؛ از جمله آیه {{متن قرآن|«لایذوقونَ فیهَا المَوتَ اِلاَّ المَوتَةَ الاولى»}} ([[سوره دخان]]، ۵۶) که دلالت بر [[مرگ]] واحد دارد<ref>شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۲‌ـ‌۱۱۳.</ref> و ظاهراً مقصود از آن مرگ در دنیاست. در جواب این شبهه گفته شده: «اِلاّ» در آیه استثنا نیست بلکه به معناى «سِوى» بوده و مجموع «اِلاّ» و ما بعد آن بدل از موت است و آیه در صدد نفى مرگى غیر مرگ دنیا یعنى مرگ برزخ است زیرا مرگ دنیا قبلاً تحقق یافته و بازگشت به دنیا و چشیدن دوباره مرگ آن امکان ندارد و مفاد آیه این است که در [[بهشت]] آخرت هیچ مرگى وجود ندارد؛ نه مرگ دنیا و نه مرگ برزخ.<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۵۰.</ref>
  
برخى در پاسخ از شبهه مذكور چنين گفته‌اند: اشتمال آيه بر ذكر [[مرگ]] نخستين (انتقال از دنيا به برزخ) منافات با وجود مرگ بعدى (انتقال از برزخ به آخرت) ندارد زيرا مؤمنان كه در نشئه برزخ از انواع نعمت هاى برزخى بهره‌مند بوده‌اند هنگام انتقال به آخرت و بهره‌مندى بيشتر، تلخى مرگ را ادراك نمى‌كنند نه اين كه اصلاً مرگى در كار نباشد، برخلاف ديگران كه تلخى مرگ را در هر دو انتقال مى‌چشند.<ref>انوار درخشان، ج‌15، ص‌189.</ref>
+
برخى در پاسخ از شبهه مذکور چنین گفته‌اند: اشتمال آیه بر ذکر مرگ نخستین (انتقال از دنیا به برزخ) منافات با وجود مرگ بعدى (انتقال از برزخ به آخرت) ندارد زیرا مؤمنان که در نشئه برزخ از انواع نعمت هاى برزخى بهره‌مند بوده‌اند هنگام انتقال به آخرت و بهره‌مندى بیشتر، تلخى مرگ را ادراک نمى‌کنند نه این که اصلاً مرگى در کار نباشد، برخلاف دیگران که تلخى مرگ را در هر دو انتقال مى‌چشند.<ref>انوار درخشان، ج‌۱۵، ص‌۱۸۹.</ref>
  
آيه ديگرى كه منكران برزخ بدان استدلال كرده‌اند آيه {{متن قرآن|«و ما اَنتَ بِمُسمِع مَن فِى‌القُبور»}} ([[سوره فاطر]]/35،22) است، زيرا اگر در قبر احيايى در كار بود بايد اسماع (شنواندن) اهل قبور امكان‌پذير بود. در پاسخ اين استدلال گفته شده: در آيه مزبور حال كافران به حال مردگان تشبيه شده و ترديدى نيست كه مرده قابل اسماع نيست.<ref>شرح المقاصد، ج‌5‌، ص‌115‌ـ‌116.</ref>
+
آیه دیگرى که منکران برزخ بدان استدلال کرده‌اند آیه {{متن قرآن|«و ما اَنتَ بِمُسمِع مَن فِى‌القُبور»}} ([[سوره فاطر]]، ۲۲) است، زیرا اگر در قبر احیایى در کار بود باید اسماع (شنواندن) اهل قبور امکان‌پذیر بود. در پاسخ این استدلال گفته شده: در آیه مزبور حال کافران به حال مردگان تشبیه شده و تردیدى نیست که مرده قابل اسماع نیست.<ref>شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۵‌ـ‌۱۱۶.</ref>
  
برخى از معتزله نيز به آيه {{متن قرآن|«اِنَّما تُوَفَّونَ اُجُورَكُم يَومَ القِيمَةِ»}} ([[سوره آل‌ عمران]]/3، 185) استدلال كرده و گفته‌اند: جايگاه عذاب و ثواب تنها قيامت است كه در پاسخ آنها گفته شده: كلمه «توفيه» به معناى تكميل است، پس قسمتى از عذاب در برزخ است و تكميل آن در قيامت صورت مى‌گيرد.<ref>الكشاف، ج1، ص448؛ تفسير المنار، ج4، ص271.</ref>
+
برخى از [[معتزله]] نیز به آیه {{متن قرآن|«اِنَّما تُوَفَّونَ اُجُورَکم یومَ القِیمَةِ»}} ([[سوره آل‌ عمران]]، ۱۸۵) استدلال کرده و گفته‌اند: جایگاه [[عذاب]] و [[ثواب]] تنها قیامت است که در پاسخ آنها گفته شده: کلمه «توفیه» به معناى تکمیل است، پس قسمتى از عذاب در برزخ است و تکمیل آن در قیامت صورت مى‌گیرد.<ref>الکشاف، ج۱، ص۴۴۸؛ تفسیر المنار، ج۴، ص۲۷۱.</ref>
  
آيه ديگرى كه ممكن است مورد استدلال منكران قرار گيرد {{متن قرآن|«قَالوا يوَيلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا»}} ([[سوره يس]]/36،52) است كه در قيامت شخص به يك باره از قبر برانگيخته مى‌شود، بدون اين كه حياتى را در قبر تجربه كرده باشد. در پاسخ اين شبهه گفته شده: آيه دلالتى بر نفى حيات برزخى ندارد زيرا ممكن است عذاب قبر متصل به قيامت نباشد يا اين كه در قيامت به جهت عظمت واقعه گفته مى‌شود كه گويا از خواب بيدار شده‌ايم.<ref>التبيان، ج‌8‌، ص‌466‌ـ‌467.</ref>
+
آیه دیگرى که ممکن است مورد استدلال منکران قرار گیرد {{متن قرآن|«قَالوا یوَیلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا»}} ([[سوره یس]]، ۵۲) است که در قیامت شخص به یک باره از قبر برانگیخته مى‌شود، بدون این که حیاتى را در قبر تجربه کرده باشد. در پاسخ این شبهه گفته شده: آیه دلالتى بر نفى حیات برزخى ندارد زیرا ممکن است عذاب قبر متصل به قیامت نباشد یا این که در قیامت به جهت عظمت واقعه گفته مى‌شود که گویا از خواب بیدار شده‌ایم.<ref>التبیان، ج‌۸‌، ص‌۴۶۶‌ـ‌۴۶۷.</ref>
  
از ديگر آياتى كه ممكن است براى نفى [[برزخ]] به آن استدلال شود. آيات 15 - 16 [[سوره مومنون]] است: {{متن قرآن|«ثُمَّ‌اِنَّكُم بَعدَ ذلِكَ لَمَيِّتون × ثُمَّ اِنَّكُم يَومَ‌القِيمَةِ تُبعَثون»}}،<ref>التفسير الكبير، ج‌23، ص‌87‌.</ref> زيرا در آن سخنى از برزخ بين [[مرگ]] و بعث در قيامت به ميان نيامده است. در پاسخ گفته شده: عدم ذكر برزخ در آيه دليلى بر نفى آن نيست و استعمال هاى عرفى نيز اين مطلب را تأييد مى‌كند.<ref>التبيان، ج‌7، ص‌355.</ref>
+
از دیگر آیاتى که ممکن است براى نفى [[برزخ]] به آن استدلال شود. آیات ۱۵ - ۱۶ [[سوره مومنون]] است: {{متن قرآن|«ثُمَّ‌اِنَّکم بَعدَ ذلِک لَمَیتون × ثُمَّ اِنَّکم یومَ‌القِیمَةِ تُبعَثون»}}،<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۸۷‌.</ref> زیرا در آن سخنى از برزخ بین [[مرگ]] و بعث در قیامت به میان نیامده است. در پاسخ گفته شده: عدم ذکر برزخ در آیه دلیلى بر نفى آن نیست و استعمال هاى عرفى نیز این مطلب را تأیید مى‌کند.<ref>التبیان، ج‌۷، ص‌۳۵۵.</ref>
  
==ويژگي هاى برزخ==
+
==ویژگی‌هاى برزخ==
  
'''1. شباهت به عالم رؤيا:'''
+
از جمله ویژگی هاى برزخ، بروز و ظهور عقاید و اعمال و خلقیات دنیوى در آن، سؤال قبر ([[سوره ابراهیم]]، ۲۷)، فشار قبر و نیز ارتباط اهل برزخ با یکدیگر و با عالم دنیاست که روایات فراوانى موارد یاد شده را به تفصیل بیان‌ کرده‌اند.<ref>اعتقادات، ص‌۹۸‌ـ‌۱۰۲؛ بحار الانوار، ج‌۶‌، ص‌۲۷۹، ۲۶۸.</ref> از دیگر ویژگی هاى برزخ عبارت است از:
  
در برخى آيات، حالت پس از [[مرگ]] به حالت خواب رفتن انسانها تشبيه شده است: {{متن قرآن|«اَللّهُ يَتَوَفَّى الاَنفُسَ حينَ مَوتِها والَّتى لَم تَمُت فى مَنامِها فَيُمسِكُ الَّتى قَضى عَلَيهَا المَوتَ ويُرسِلُ الاُخرى اِلى اَجَل مُسَمًّى اِنَّ فى ذلِكَ لاَيت لِقَوم يَتَفَكَّرون»}}. ([[سوره زمر]]/39،42) در برخى روايات نيز آمده است كه خواب برادر مرگ است. برخى گفته‌اند: بعيد نيست روح انسان به هنگام خواب به جسم مثالى باز‌گردد زيرا در روايات، برزخ به حالت خواب تشبيه شده است.<ref>بحارالانوار، ج‌6‌، ص‌271.</ref>
+
'''۱. شباهت به عالم رؤیا:'''
  
'''2. سنخيت با دنيا:'''
+
در برخى آیات، حالت پس از [[مرگ]] به حالت خواب رفتن انسانها تشبیه شده است: {{متن قرآن|«اَللّهُ یتَوَفَّى الاَنفُسَ حینَ مَوتِها والَّتى لَم تَمُت فى مَنامِها فَیمسِک الَّتى قَضى عَلَیهَا المَوتَ ویرسِلُ الاُخرى اِلى اَجَل مُسَمًّى اِنَّ فى ذلِک لاَیت لِقَوم یتَفَکرون»}}. ([[سوره زمر]]، ۴۲) در برخى روایات نیز آمده است که خواب برادر مرگ است. برخى گفته‌اند: بعید نیست [[روح]] انسان به هنگام خواب به جسم مثالى باز‌گردد زیرا در روایات، برزخ به حالت خواب تشبیه شده است.<ref>بحارالانوار، ج‌۶‌، ص‌۲۷۱.</ref>
  
در قيامت سؤال مى‌شود كه به شمار سالها چه مدت در زمين درنگ كرديد؟ در پاسخ گفته مى‌شود: روزى (يك روز) يا پاره‌اى از روز: {{متن قرآن|«قلَ كَم لَبِثتُم فِى الاَرضِ عَدَدَ سِنين × قالوا لَبِثنا يَومـًا اَو بَعضَ يَوم»}}. ([[سوره مؤمنون]]/23، 112ـ113) از اين پرسش و پاسخ چنين برداشت شده كه مكث در برزخ از نظر [[قرآن]] مكث در زمين به شمار آمده است.<ref>الميزان، ج‌1، ص‌139.</ref>
+
'''۲. سنخیت با دنیا:'''
  
برخى از محققان براى اثبات اين مدعا به آيه {{متن قرآن|«ولَكُم فِى الاَرضِ مُستَقَرٌّ ومَتعٌ اِلى حين»}} ([[سوره اعراف]]/7،24) تمسك كرده و گفته‌اند: چون «حين» در روايات به روز قيامت معنا شده مى‌توان فهميد كه مدت بقا در برزخ هم بقاى در زمين دانسته شده است،<ref>الميزان، ج‌1، ص‌139.</ref> چنان كه «اَرْض» در آيه {{متن قرآن|«ثُمَّ اِذا دَعاكُم دَعوَةً مِنَ الاَرض»}} ([[سوره روم]]/30،25) به قبر تفسير شده<ref>مجمع البيان، ج‌8‌، ص‌471.</ref> و برخى از جنت برزخى به جنت دنيا تعبير كرده‌اند.<ref>سلسله مؤلفات، ج‌7، ص‌63‌ـ‌64‌، «مسار الشيعه».</ref>
+
در قیامت سؤال مى‌شود که به شمار سالها چه مدت در زمین درنگ کردید؟ در پاسخ گفته مى‌شود: روزى (یک روز) یا پاره‌اى از روز: {{متن قرآن|«قلَ کم لَبِثتُم فِى الاَرضِ عَدَدَ سِنین × قالوا لَبِثنا یومـًا اَو بَعضَ یوم»}}. ([[سوره مؤمنون]]، ۱۱۲ـ۱۱۳) از این پرسش و پاسخ چنین برداشت شده که مکث در برزخ از نظر [[قرآن]] مکث در زمین به شمار آمده است.<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹.</ref> برخى از محققان براى اثبات این مدعا به آیه {{متن قرآن|«ولَکم فِى الاَرضِ مُستَقَرٌّ ومَتعٌ اِلى حین»}} ([[سوره اعراف]]، ۲۴) تمسک کرده و گفته‌اند: چون «حین» در روایات به روز قیامت معنا شده مى‌توان فهمید که مدت بقا در برزخ هم بقاى در زمین دانسته شده است،<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹.</ref> چنان که «اَرْض» در آیه {{متن قرآن|«ثُمَّ اِذا دَعاکم دَعوَةً مِنَ الاَرض»}} ([[سوره روم]]، ۲۵) به [[قبر]] تفسیر شده<ref>مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۴۷۱.</ref> و برخى از جنت برزخى، به جنت دنیا تعبیر کرده‌اند.<ref>سلسله مؤلفات، ج‌۷، ص‌۶۳‌ـ‌۶۴‌، «مسار الشیعه».</ref>
  
در روايات نيز اين مضمون مكرر آمده كه برزخ همان قبر است.<ref>الكافى، ج‌3، ص‌242.</ref> البته بايد توجه داشت كه مراد از قبر ياد شده محل دفن بدن انسان نيست بلكه حقيقت ديگرى است كه متفكران اسلامى آن را به شيوه‌هاى گوناگون تبيين كرده‌اند،<ref>اسفار، ج‌9، ص‌219.</ref> با اين حال از مضامين روايات به روشنى برمى‌آيد كه قبر به معناى محل دفن، ارتباط مستقيم و غيرقابل انكارى با عالم قبر به معناى برزخ دارد كه گونه‌هايى از اين ارتباط را در همين متون مى‌توان يافت؛<ref>معاد، ص‌247‌ـ‌260.</ref> همچنين در برخى روايات ارتباط خاصى بين برخى از مكان هاى معين در زمين با جايگاه ارواح پس از [[مرگ]] مطرح‌ گرديده است. در اين [[احاديث]] گفته شده كه روح هر مؤمن متوفا در شرق و غرب عالم به وادى‌السلام مى‌آيد و در برخى روايات ديگر نيز جايگاه ارواح كافران وادى برهوت در حضرموت دانسته شده است.<ref>الكافى، ج‌3، ص‌243، 246‌ـ‌247.</ref>
+
در روایات نیز این مضمون مکرر آمده که برزخ همان قبر است.<ref>الکافى، ج‌۳، ص‌۲۴۲.</ref> البته باید توجه داشت که مراد از قبر یاد شده محل دفن بدن انسان نیست بلکه حقیقت دیگرى است که متفکران اسلامى آن را به شیوه‌هاى گوناگون تبیین کرده‌اند،<ref>اسفار، ج‌۹، ص‌۲۱۹.</ref> با این حال از مضامین روایات به روشنى برمى‌آید که قبر به معناى محل دفن، ارتباط مستقیم و غیرقابل انکارى با عالم قبر به معناى برزخ دارد که گونه‌هایى از این ارتباط را در همین متون مى‌توان یافت؛<ref>معاد، ص‌۲۴۷‌ـ‌۲۶۰.</ref> همچنین در برخى روایات ارتباط خاصى بین برخى از مکان هاى معین در زمین با جایگاه ارواح پس از مرگ مطرح‌ گردیده است. در این [[احادیث]] گفته شده که روح هر مؤمن متوفا در شرق و غرب عالم به [[وادی السلام|وادى‌السلام]] مى‌آید و در برخى روایات دیگر نیز جایگاه ارواح کافران وادى برهوت در [[حضر موت|حضرموت]] دانسته شده است.<ref>الکافى، ج‌۳، ص‌۲۴۳، ۲۴۶‌ـ‌۲۴۷.</ref>
  
'''3. كوتاه بودن برزخ در قياس با آخرت:'''
+
'''۳. کوتاه بودن برزخ در قیاس با آخرت:'''
  
از منظر آيات قرآن، مجموع حيات دنيوى و برزخى در نگاه كسى كه از جايگاهى برتر (آخرت) به آن مى‌نگرد بسيار كوتاه است: {{متن قرآن|«قلَ اِن لَبِثتُم اِلاّ قَليلاً لَو اَنَّكُم كُنتُم تَعلَمون»}}. ([[سوره مؤمنون]]/23،114 و نيز [[سوره روم]]/30،55‌؛ [[سوره احقاف]]/46،35؛ [[سوره يونس]]/10،45؛ [[سوره نازعات]]/79،46) نظير همين مضمون در آيات 103 ـ 104 [[سوره طه]]/20 نيز آمده است. البته برخى توضيح داده‌اند كه كوتاه بودن برزخ و دنيا از آن جهت است كه آنها متناهى هستند، برخلاف حيات اخروى كه اين‌ گونه نيست.<ref>مجمع البيان، ج‌7، ص‌192.</ref>
+
از منظر آیات [[قرآن]]، مجموع حیات دنیوى و برزخى در نگاه کسى که از جایگاهى برتر (آخرت) به آن مى‌نگرد بسیار کوتاه است: {{متن قرآن|«قلَ اِن لَبِثتُم اِلاّ قَلیلاً لَو اَنَّکم کنتُم تَعلَمون»}} ([[سوره مؤمنون]]، ۱۱۴ و نیز [[سوره روم]]، ۵۵‌ و [[سوره احقاف]]، ۳۵). نظیر همین مضمون در آیات ۱۰۳-۱۰۴ [[سوره طه]] نیز آمده است. البته برخى توضیح داده‌اند که کوتاه بودن برزخ و دنیا از آن جهت است که آنها متناهى هستند، برخلاف حیات اخروى که این‌ گونه نیست.<ref>مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۹۲.</ref>
  
بعضى از مفسران آيه 55 [[سوره روم]]/30 را مربوط به برزخ دانسته‌اند<ref>جامع‌البيان، مج‌11، ج‌21، ص‌68‌؛ مجمع‌البيان، ج‌8‌، ص‌486.</ref> و برخى آيه {{متن قرآن|«و تَظُنّونَ اِن لَبِثتُم اِلاّ قَليلا»}} ([[سوره اسراء]]/17،52) را در مورد بهشتيان دانسته و گفته‌اند: ايشان بر اثر تنعم فراوان در بهشت برزخى توقف در آن را كوتاه گمان مى‌كنند،<ref>مجمع البيان، ج‌6‌، ص‌649‌.</ref> به هر حال از ديدگاه قرآن مسلم است كه مجموع حيات دنيا و برزخ، بخش بسيار ناچيزى از مجموعه حيات انسان را تشكيل مى‌دهد.
+
بعضى از مفسران آیه ۵۵ [[سوره روم]] را مربوط به برزخ دانسته‌اند<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۱، ص‌۶۸‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۴۸۶.</ref> و برخى آیه {{متن قرآن|«و تَظُنّونَ اِن لَبِثتُم اِلاّ قَلیلا»}} ([[سوره اسراء]]، ۵۲) را در مورد بهشتیان دانسته و گفته‌اند: ایشان بر اثر تنعم فراوان در بهشت برزخى توقف در آن را کوتاه گمان مى‌کنند.<ref>مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۴۹‌.</ref> به هر حال از دیدگاه قرآن مسلم است که مجموع حیات دنیا و برزخ، بخش بسیار ناچیزى از مجموعه حیات انسان را تشکیل مى‌دهد.
  
از ديگر ويژگي هاى برزخ بروز و ظهور عقايد و اعمال و خلقيات دنيوى در آن، سؤال قبر ([[سوره ابراهيم]]/14،27)، فشار قبر و نيز ارتباط اهل برزخ با يكديگر و با عالم دنياست كه روايات فراوانى موارد ياد شده را به تفصيل بيان‌ كرده‌اند.<ref>اعتقادات، ص‌98‌ـ‌102؛ بحار الانوار، ج‌6‌، ص‌279، 268.</ref>
+
'''۴. تکامل برزخى:'''
  
 +
تکامل برزخى از منظر روایات امرى مسلم است؛ مانند [[ثواب]] بردن شخصى که از دنیا رفته از [[صدقه|صدقات]] جاریه‌اى که پس از [[مرگ]] وى نیز براى دیگران سودمند است؛ نظیر ساختن [[مسجد]] و باقى گذاردن علم مفید یا سود بردن از کارهاى نیکى که دیگران انجام داده و ثوابش را به او هدیه مى‌کنند.<ref>المعتبر، ج‌۱، ص‌۳۴۱؛ الخصال، ص‌۱۵۱، ۳۲۳.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
برزخ، حسين ديبا و بخش فلسفه و كلام دائرة المعارف قرآن کریم، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص467-477.
 
  
 +
* "برزخ"، حسین دیبا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۴۶۷-۴۷۷.
 
{{اعتقادات شیعه}}
 
{{اعتقادات شیعه}}
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۱


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«عالم برزخ» در تعالیم اسلامى، به معناى عالم پس از مرگ و حد فاصل بین دنیا و آخرت است. مهم‌ترین ادلّه حیات برزخى، آیات قرآن و روایات متعدد است.

برزخ در لغت و اصطلاح

«برزخ» واژه‌اى عربى از ریشه (ب - ر - ز) و در لغت به معناى حایل بین دو چیز است؛ گویا این واژه در اصل به معناى پاره زمینى بوده که بین دو چیز خودنمایى و بروز داشته؛ ولى بعدها این معنا توسعه یافته و بر هر امر حایل بین دو چیز، برزخ اطلاق گشته است.[۱] برخى معناى اصلى برزخ را حالت ثانوى و جدیدى دانسته‌اند که بر شىء عارض شده و با حالت پیشین فرق مى‌کند.[۲]

به هر حال در صورت عربى بودن «برزخ» حرف «خ» در آن زاید بوده، بر مبالغه دلالت دارد؛[۳] ولى در صورتى که آن را معرّب «بَرْزَهْ» بدانیم[۴] که آن نیز به‌ معناى حاجز و حایل است، حرف مزبور جزو حروف اصلى کلمه خواهد بود.

«برزخ» در اصطلاح علماى جغرافیا بر قطعه زمینى که بین دو نهر یا دو دریا واقع شده یا شبه‌جزیره؛ و در اصطلاح حکمت اشراق بر جسم؛[۵] در اصطلاح اهل معرفت بر عالمى که از نظر مرتبه بین عالم ماده و عالم عقل قرار گرفته و از‌ آن به عالم مثال تعبیر مى‌کنند اطلاق مى‌گردد. اهل معرفت برزخ را به نزولى و صعودى تقسیم کرده، برزخ نزولى را پیش از دنیا و برزخ صعودى را بعد از آن دانسته‌اند و نیز صور برزخ صعودى را بر‌خلاف صور برزخ نزولى نتیجه افعالى مى‌دانند که در نشئه دنیا گذشته است.[۶]

برزخ در قرآن و روایات

برزخ در قرآن، روایات و مجموعه تعالیم اسلامى به معناى عالم پس از مرگ و حد فاصل بین دنیا و آخرت است. شاید بتوان ادعا کرد که برزخ بدین معنا نخستین بار، در تعالیم اسلامى و در قرآن استعمال گردیده است. واژه برزخ به معناى مذکور تنها یک بار در قرآن آمده و در آن، حالِ انسانهاى تبهکار و مجرم، هنگام فرارسیدن مرگ و درخواست غیرقابل قبول آنان مبنى بر بازگشت به دنیا و پاسخ آنان به این که فراروى ایشان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند، گزارش شده است: «حَتّى اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعون × لَعَلّى اَعمَلُ صلِحـًا فیما‌ تَرَکتُ کلاّ اِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها و مِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلى یومِ یبعَثون». (سوره مومنون، ۹۹-۱۰۰)

افزون بر آیه مزبور که به صراحت از برزخ سخن به میان آورده است، آیات دیگرى را مى‌توان یافت که به نوعى بر حقایق برزخى دلالت داشته و براى اثبات عالم پس از مرگ (قبل از قیامت) قابل بهره‌بردارى است. در این آیات به موضوعات ذیل پرداخته شده‌ است: ادامه حیات شهیدان پس از مرگ (سوره آل‌ عمران، ۱۶۹-۱۷۰؛ سوره بقره، ۱۵۴)،[۷] احوال ارواح انسان ها هنگام انتقال از زندگى دنیوى به سراى دیگر (سوره نحل، ۳۲؛ سوره نساء، ۹۷؛ سوره انفال، ۵۰‌؛ سوره انعام، ۹۳؛ سوره فجر، ۲۷-۳۰)، سرگذشت انسان ها پس از مرگ، به همراه برخى خصوصیات و نحوه حیات آنها (سوره غافر، ۴۶؛ سوره مریم، ۱۵)، تعدد حیات و مرگ (سوره بقره، ۲۸؛ سوره مؤمن، ۱۱).

آیات دیگرى نیز مرتبط با بحث است که دلالت آنها بر برزخ به وضوح آیات سابق نیست؛ مانند: سوره سجده، ۲۱؛ سوره طارق، ۹؛[۸] سوره آل‌ عمران، ۱۸۵؛[۹] سوره مریم، ۶۲‌؛ سوره هود، ۱۰۶؛ سوره تکاثر، ۳ـ۴ و نیز سوره فرقان، ۲۲ـ۲۴ البته با توجه به آیات ۹۷ سوره نساء و ۹۳ سوره انعام.

برزخ در حقیقت ادامه وجود عالم دنیا و استمرار حیات انسان پس از مرگ تا برپایى قیامت است.[۱۰] در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده که روح پس از مرگ به بدنى مانند بدن دنیوى منتقل مى‌شود...[۱۱] روایات دیگرى با همین مضمون را نیز مى‌توان یافت و تلاش هایى نیز براى تطبیق آنها با بدن مثالى صورت گرفته است.[۱۲] به اعتقاد برخى، بر پایه روایات خاصه و عامه، روح پس از مفارقت بدن به اجسامى که در نهایت لطافت‌اند تعلق مى‌گیرد. این اجسام شبیه جسم جن و شبیه بدن عنصرى هستند به نحوى که اگر کسى آن را ببیند مى‌گوید: این همان شخصى است که در دنیا او را مى‌دیدیم.[۱۳]

عالم برزخ مرحله‌اى قهرى از مراتب وجود است و عبور از آن براى همه ضرورى است، ولى کسانى که در دنیا در سعادت یا شقاوت کامل شده و کمالات عقلانى و فضایل یا رذایل کسب کرده‌اند برزخشان کوتاه بوده و زودتر از افراد متوسط وارد بهشت یا جهنم اخروى مى‌شوند،[۱۴] از این‌رو بر اساس برخى روایات، برزخ اولیاى الهى بیش از سه روز نیست که آن هم به سبب علاقه طبیعى و تعلّق جبلى آنان است.[۱۵]

برخى نیز از روایاتى استفاده کرده‌اند که نفوس کامله مانند پیامبر و ائمه علیهم السلام برزخ نداشته، بدون مکث در عالم برزخ، وارد آخرت مى‌شوند؛[۱۶] ولى بر اساس روایات دیگرى در برزخ تنها از محض ایمان و محض کفر پرسش مى‌شود و انسانهاى متوسط رها مى‌شوند.[۱۷]

در توضیح این روایات ـ به گونه‌اى که با آنچه گذشت منافات نداشته باشد ـ شاید بتوان گفت: مقصود آن است که از انسانهاى کامل در ایمان یا کفر، پرسش مى‌شود تا به سرعت آنان را از برزخ عبور داده، وارد آخرت کنند و انسان هاى متوسط در برزخ رها مى‌شوند. برخى گفته‌اند: در عالم برزخ فقط از مسائلى که انسان باید به آنها اعتقاد و ایمان داشته باشد، سؤال مى‌شود و رسیدگى به سایر مسائل، به قیامت موکول مى‌گردد.[۱۸]

اثبات برزخ

برخى گفته‌اند: اصولا مسئله برزخ ماهیت نقلى دارد و عقل را به آن راهى نیست[۱۹] و بعضى بر این عقیده‌اند که افزون بر ادله نقلى، دلایل عقلى نیز مى‌تواند پاداش و کیفر برزخى را ثابت کند.[۲۰] البته تجزیه و تحلیل ادله یاد شده نشان مى‌دهد که این ادله بیش از آن که ضرورت برزخ را ثابت کند، امکان آن را ثابت مى‌کند، در هر حال این نکته درخور توجه است که اولین گام براى اثبات برزخ، اثبات حقیقت روح و تجرد نفس و بقاى آن است، از این‌رو کسانى که به سبب جهانبینى مادى خود، همه حقایق موجودات عالم را در مادیات منحصر مى‌دانند، به طور کلى منکر عالم پس از مرگ هستند.[۲۱] افزون بر این براى اثبات برزخ ممکن است به ادله تجربى و حسّى با استفاده از روش هایى که مى‌توان با ارواح گذشتگان ارتباط برقرار کرد نیز بهره گرفت. این روشها که در علمى به نام فراروانشناسى (Parapsychology) طرح مى‌گردد ثابت مى‌کند که براى مردگان، نوعى حیات و ادامه زندگى تحقق دارد که آن همان برزخ است.

توجه به این نکته نیز لازم است که خواه دلیل عقلى را نیز دلیلى مستقل براى اثبات حیات برزخى بپذیریم یا آن را تمام ندانیم، در هر صورت اصل این مسئله در مجموعه معارف اسلامى امرى روشن است و از همین روى برخى از صاحب نظران احتمال ضرورى بودن آن را بعید ندانسته‌اند،[۲۲] گرچه به گفته برخى از محققان، مسئله حیات برزخى در اواسط عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله از ضروریات قرآنى نبوده است و حتى امروزه نیز برخى از مسلمین که نفس انسان را مجرد نمى‌دانند به نوعى این حقیقت را نمى‌پذیرند،[۲۳] به هر حال مهم‌ترین ادلّه حیات برزخى آیات و روایات است که آیات در این زمینه به شرح ذیل است:

  1. آیه ۱۰۰ سوره مومنون، برزخ را پیشاپیش ظالمان و محیط بر آنان دانسته است:[۲۴] «ومِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلى یومِ یبعَثون». برخى «وراء» را به معناى پشت و برزخ را به منزله مانعى از بازگشت به دنیا دانسته‌اند؛[۲۵] ولى قید «اِلى یومِ یبعَثون» به روشنى دلالت بر این نکته دارد که کلمه «وراء» به معناى جلو است زیرا اگر آن را به‌ معناى پشت بدانیم دیگر قید مذکور لغو خواهد‌ بود.[۲۶]
  2. در برخى آیات درباره شهیدان چنین آمده است: «کسانى را که در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید. ایشان زندگان‌اند و نزد خدا روزى داده مى‌شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمان‌اند و براى کسانى که از پى ایشان‌اند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند شادى مى‌کنند که نه بیمى برایشان است و نه اندوهگین مى‌شوند» (سوره آل‌ عمران، ۱۶۹-۱۷۰). همچنین در آیات ۲۶-۲۷ سوره یس از شهیدى چنین نقل مى‌کند: «هنگامى که به وى گفته شد: به بهشت درآى گفت: اى کاش قوم من از این همه رحمت الهى که مرا دربر گرفته باخبر مى‌شدند». بر اساس آیات مزبور شهیدان لذت ها را درک مى‌کنند و اگر آنان مرده و فاقد حیات باشند دیگر درکى ندارند تا لذت برده و متنعم باشند.[۲۷] گفته شده: آیه ۱۷۰ سوره آل‌ عمران به روشنى دلالت دارد که حیات برزخى شهدا مقارن با حیات دنیوى کسانى است که به آنان ملحق نگشته‌اند.[۲۸] برخى از متکلمان خواسته‌اند دلالت عام آیات یاد شده بر حیات برزخ براى همه انسان ها را انکار و آن را محدود به حیات شهیدان بدانند[۲۹] که دلیلى بر اختصاص در دست نیست بلکه سیاق آیات‌ ۱۶۹‌-‌۱۷۱ سوره آل‌ عمران مفید اشتراک دیگر مؤمنان با شهدا در حیات برزخى است.[۳۰]
  3. برخى آیات با حرف عطف «فاى تعقیب» که بر پشت سر هم بودن دو امر دلالت دارد حالاتى از حیات را براى انتقال یافتگان از دنیا ترسیم مى‌کند که از این آیات نیز براى اثبات برزخ استفاده شده است؛ مانند وارد شدن قوم حضرت نوح علیه السلام به آتش در پى غرق شدن آنان: «مِمّا خَطیتِهِم اُغرِقوا فَاُدخِلوا نارًا...». (سوره نوح، ۲۵)[۳۱] برخى آیاتِ «یاَیتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه × اِرجِعى اِلى رَبِّک راضِیةً مَرضیه × فَادخُلى فى عِبدى × وادخُلى جَنَّتى» (سوره فجر، ۲۷-۳۰) را نیز به جهت وجود فاى تعقیب (فَادخُلى) دلیل بر حیات برزخى دانسته‌اند؛[۳۲] همچنین در آیاتِ «فَاَمّا اِن کانَ مِنَ المُقَرَّبین × فَرَوحٌ و رَیحانٌ و جَنَّتُ نَعیم». (سوره واقعه، ۸۸-۸۹) گفته شده: فاى تعقیب دلالت بر این دارد که روح و ریحان و جنّت، پس از مرگ و در برزخ حاصل مى‌شود.[۳۳] البته در روایتى از امام‌ صادق علیه السلام، روح و ریحان در قبر و جنّت نعیم در آخرت دانسته شده است.[۳۴] برخى، آیات ۸۸-۸۹ سوره واقعه را مربوط به آخرت دانسته‌اند.[۳۵] گفتنى است که نمى‌توان به صرف دلالت آیات مزبور بر فاصله نبودن میان مرگ و دخول در آتش یا متنعم شدن استناد کرد و از آنها در اثبات برزخ بهره جست زیرا ممکن است انتقال‌یافتگان از دنیا در آیات یاد شده از جمله کسانى باشند که بدون توقف در برزخ به جهنم یا بهشت اخروى داخل مى‌شوند.
  4. طبق مضمون برخى آیات، فرشتگان هنگام مرگ از ستمگران بازخواست مى‌کنند: «اِنَّ الَّذینَ تَوَفّهُمُ المَلئِکةُ ظالِمى اَنفُسِهِم قالوا فیمَ کنتُم...» (سوره نساء، ۹۷) و به آنها مى‌گویند: جان هاى خود را برآرید: «ولَو تَرَى اِذِ الظّلِمونَ فى غَمَرتِ المَوتِ والمَلئِکةُ باسِطوا اَیدیهِم اَخرِجوا اَنفُسَکمُ الیومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما کنتُم تَقولونَ عَلَى اللّهِ غَیرَ الحَقِّ و کنتُم عَن ءایتِهِ تَستَکبِرون». (سوره انعام، ۹۳) آیات مزبور نیز مرتبط با سؤال قبر[۳۶] و عذاب برزخى[۳۷] است و در برخى آثار به این آیات و همچنین آیات ۳۲ سوره نحل و ۵۰ سوره انفال براى اثبات برزخ استدلال شده است.[۳۸]
  5. اثبات برخى ویژگی ها براى حیات پس از مرگ در برخى آیات از جمله وجود شب و روز: «اَلنّارُ یعرَضونَ عَلَیها غُدُوًّا و عَشیـًّا...» (سوره غافر، ۴۶) دلیل بر وجود حیات برزخى دانسته شده است زیرا بر اساس روایات اهل‌ بیت علیهم السلام که متکلمان نیز از آنها استفاده کرده‌اند،[۳۹] در قیامت شب و روزى وجود ندارد، از این‌رو باید گفت عذاب مذکور در آیه، مربوط به حیات برزخى است.[۴۰] البته برخى گفته‌اند: این بدان معنا نیست که در برزخ لزوماً شب و روز وجود داشته باشد بلکه مى‌توان گفت عذاب فرعون و پیروان او پس از مرگ مقارن با شب و روز دنیوى است و عذاب آنها با ظرف زمانى دنیا سنجیده شده است.[۴۱] برخى نیز از عطف جمله «وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ» بر ماقبل آن در آیه یاد شده‌ استفاده کرده‌اند که عذابى که در جمله قبل، از آن سخن به میان آمده و شب و روز در آن مطرح گردیده عذابى است که قبل از قیامت بر مجرمان وارد مى‌شود و عذابى که در این جمله وجود دارد و همراه با «أشدّ» است عذاب آخرت است.[۴۲] برخى از محققان آیه «ولَهُم رِزقُهُم فِیها بُکرَةً و عَشیـّا» (سوره مریم، ۶۲) را نیز به دلیل مطرح کردن صبح و شام مربوط به حیات برزخى دانسته‌اند:[۴۳] برخى نیز شب و روز را در آیات یاد شده کنایه از دوام عذاب و پاداش دانسته‌اند.[۴۴]
  6. سخن از تعدد حیات و موت و بیان شمار آنها در برخى آیات نیز از دیگر دلایل اثبات برزخ شمرده شده است: «کیفَ تَکفُرونَ بِاللّهِ وکنتُم اَموتـًا فَاَحیکم ثُمَّ یمیتُکم ثُمَّ یحییکم ثُمَّ اِلَیهِ تُرجَعون». (سوره بقره، ۲۸) در این آیه از عبارتِ«ثُمَّ اِلَیهِ تُرجَعون» که به روشنى بر بعث اخروى دلالت دارد مى‌توان برداشت کرد که عبارتِ «ثُمَّ یمیتُکم ثُمَّ یحییکم» مربوط به حیات برزخى است.[۴۵] برخى به دلیل آن نیز تصریح کرده‌اند؛[۴۶] یعنى عطف با «ثمّ» که فاصله و تراخى را مى‌رساند. براى این تفسیر در جوامع روایى نیز مى‌توان شواهدى یافت.[۴۷] نظیر استدلال یاد شده، استدلال به آیه ۱۱ سوره غافر است: «قالواْ رَبَّنا اَمَتَّنا اثنَتَینِ واَحییتَنا اثنَتَینِ فَاعتَرَفنا بِذُنوبِنا فَهَل اِلى خُروج مِن سَبیل» که البته فرق بین دو آیه کاملا مشهود است و آن این که در آیه نخست از مرگ اول به «کنتُم اَمواتاً» تعبیر شده که به راحتى یا با اندکى تأمّل مى‌تواند بر دوره پیش از تعلق روح منطبق شود؛ اما در آیه دوم موت در قالب لفظ «اماته» طرح گردیده که به معناى میراندن است و تطبیق آن بر دوره پیش از حیات دنیوى دشوار است و از این‌ رو بهتر آن مى‌نماید که میراندن نخست به مرگ پس از حیات دنیوى و میراندن دوم به مرگ پس از حیات برزخى برگردد. به گفته برخى، بیشتر علما بر همین اساس به این آیه براى اثبات برزخ استدلال کرده‌اند.[۴۸] در این میان منکران دلالت دو آیه و نیز منکران عذاب قبر گفته‌اند که در این دو آیه سخن از دو مرگ و دو حیات رفته است؛ نه سه مرگ و سه حیات،[۴۹] که مرگ اول حالت پیشین ابدان، قبل از تعلق روح است که مرده بودند و مرگ دوم انتقال از نشئه دنیا به آخرت است و حیات اول زندگى دنیا و حیات دوم زندگى آخرت است و اگر حیات و مرگ برزخى وجود داشت و مورد نظر بود باید در این آیات از سه مرگ و سه حیات سخن به میان مى‌آمد. ابن مسعود، ابن عباس، قتاده و ضحاک بر این عقیده‌اند که آیات یاد شده تنها به حیات دنیوى و اخروى اشاره دارد و در میان متقدمان تنها سدّى دلالت آنها را بر حیات برزخى تمام مى‌داند.[۵۰] اینان براى حل مشکل لفظ «اماته» در آیه دوم که با بى‌جان بودن در دوره قبل از تعلق روح سازگار نیست به مجاز و کنایه روى آورده‌اند. ایشان بر این عقیده‌اند که همان‌طور که در مثال گفته مى‌شود: «ضیق فم الرکیة» و با آن که دهانه چاه وسیع نیست به چاه کن گفته مى‌شود که دهانه آن را تنگ کن همین‌طور هم با آن که شخص قبل از آمدن به دنیا چیزى نبوده لفظ اماته بر او صادق‌ است.[۵۱] برخى از محققان این توجیهات را نوعى تکلف دانسته و گفته‌اند: این آیه در خصوص حیات برزخى و اخروى است و ارتباطى با حیات دنیوى ندارد. وى با توجه به قرینه کلامى در آیه مورد بحث مى‌گوید: این آیه سخن کافران در دوزخ اخروى است و آنها براى آن که از انکار خود در طول زندگى دنیوى پشیمان شده‌اند حال در قیامت آنچه را که منکر شده‌اند با زبان عجز اقرار مى‌کنند و روشن است که آنها در عالم دنیا حیات دنیوى خویش را منکر نبوده‌اند، بلکه حیات برزخى و اخروى را منکر شده‌اند.[۵۲] این تفسیر از سوى برخى چنین نقد شده که کافران در حیات دنیوى نیز احیا و خلق خویش را از هیچ و عدم به دست خداوند منکر بوده‌اند و اقرار مذکور در قیامت مى‌تواند به همین‌ نکته باز‌گردد.[۵۳]
  7. افزون بر آیات گذشته، آیات دیگرى نیز به برزخ مربوط دانسته شده که دلالت آنها بر حیات برزخى به وضوح دلالت آیات پیشین نیست، چنان که در آیه «ولَنُذیقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الاَدنى دونَ‌العَذابِ الاَکبَر» (سوره سجده، ۲۱) گفته شده: عذاب ادنى مربوط به عذاب قبر و دنیاست و برخى آن را فقط عذاب دنیوى دانسته‌اند،[۵۴] چنان که برخى مقصود از «مَعِیشَةً ضَنْکا» را در آیه ۱۲۴ سوره طه عذاب قبر دانسته‌اند.[۵۵] آیات «یومَ تُبلَى السَّرائِر» (سوره طارق، ۹)، «ولَهُم رِزقُهُم بُکرَةً و عَشیـّا» (سوره مریم، ۶۲)، «فَاَمَّا الَّذینَ شَقوا فَفِى النّار» (سوره هود، ۱۰۶) و «اَلهکمُ التَّکاثُر × حَتّى زُرتُمُ المَقابِر» (سوره تکاثر، ۱-۲) نیز در مورد برزخ دانسته شده است.[۵۶] در این میان برخى آیات نیز با قرینه آیات دیگر بر حالات برزخ دلالت دارد؛ همچون: «قالَ الَّذینَ لایرجونَ لِقاءَنا لَولاَ اُنزِلَ عَلَینَا المَلئِکةُ اَو نَرى رَبَّنا × یومَ یرَونَ المَلئِکةَ لابُشرى یومَئِذ لِلمُجرِمینَ و یقولونَ حِجرًا مَحجورا» (سوره فرقان، ۲۱-۲۲). این آیه درباره کسانى است که به پیامبر اعتراض مى‌کردند و به عنوان بهانه کفر خویش مى‌گفتند: چرا ملائکه بر ما نازل نمى‌شود. خداوند در پاسخ ایشان مى‌فرماید: روزى که ایشان ملائکه را ببینند روز خوشى براى آنها نخواهد بود. این آیه با توجه به آیات ۹۷ سوره نساء و ۹۳ سوره انعام که برخورد شدید ملائکه را با مجرمان هنگام مرگ و در حیات برزخى مطرح مى‌کند مى‌تواند در گروه آیات دلالت کننده بر حیات برزخى قرار گیرد.[۵۷]
  8. در احادیث نبوى نیز برخى از آیات بر وقایع برزخ تطبیق شده است؛ از رسول خدا صلى الله علیه و آله ذیل آیه «یثَبِّتُ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِت فِى‌الحَیوةِ الدُنیا وَ فِى‌الآخِرَة» (سوره ابراهیم، ۲۷) نقل شده که این آیه درباره مرده‌اى است که در قبر از او سؤال مى‌شود.[۵۸] با توجه به همین روایت در مورد این آیه گفته شده: در قرآن، آخرت گاهى به معناى برزخ مى‌آید.[۵۹] بسیارى از مفسران ذیل همین آیه مباحث گسترده‌اى را درباره احوال قبر و برزخ مطرح کرده‌اند.[۶۰]

نفى ادلّه منکران برزخ:

به رغم اثبات برزخ با تمسک به آیات یاد شده، برخى با تمسک به ظاهر بعضى از آیات در وجود عالم برزخ تشکیک کرده‌اند؛ از جمله آیه «لایذوقونَ فیهَا المَوتَ اِلاَّ المَوتَةَ الاولى» (سوره دخان، ۵۶) که دلالت بر مرگ واحد دارد[۶۱] و ظاهراً مقصود از آن مرگ در دنیاست. در جواب این شبهه گفته شده: «اِلاّ» در آیه استثنا نیست بلکه به معناى «سِوى» بوده و مجموع «اِلاّ» و ما بعد آن بدل از موت است و آیه در صدد نفى مرگى غیر مرگ دنیا یعنى مرگ برزخ است زیرا مرگ دنیا قبلاً تحقق یافته و بازگشت به دنیا و چشیدن دوباره مرگ آن امکان ندارد و مفاد آیه این است که در بهشت آخرت هیچ مرگى وجود ندارد؛ نه مرگ دنیا و نه مرگ برزخ.[۶۲]

برخى در پاسخ از شبهه مذکور چنین گفته‌اند: اشتمال آیه بر ذکر مرگ نخستین (انتقال از دنیا به برزخ) منافات با وجود مرگ بعدى (انتقال از برزخ به آخرت) ندارد زیرا مؤمنان که در نشئه برزخ از انواع نعمت هاى برزخى بهره‌مند بوده‌اند هنگام انتقال به آخرت و بهره‌مندى بیشتر، تلخى مرگ را ادراک نمى‌کنند نه این که اصلاً مرگى در کار نباشد، برخلاف دیگران که تلخى مرگ را در هر دو انتقال مى‌چشند.[۶۳]

آیه دیگرى که منکران برزخ بدان استدلال کرده‌اند آیه «و ما اَنتَ بِمُسمِع مَن فِى‌القُبور» (سوره فاطر، ۲۲) است، زیرا اگر در قبر احیایى در کار بود باید اسماع (شنواندن) اهل قبور امکان‌پذیر بود. در پاسخ این استدلال گفته شده: در آیه مزبور حال کافران به حال مردگان تشبیه شده و تردیدى نیست که مرده قابل اسماع نیست.[۶۴]

برخى از معتزله نیز به آیه «اِنَّما تُوَفَّونَ اُجُورَکم یومَ القِیمَةِ» (سوره آل‌ عمران، ۱۸۵) استدلال کرده و گفته‌اند: جایگاه عذاب و ثواب تنها قیامت است که در پاسخ آنها گفته شده: کلمه «توفیه» به معناى تکمیل است، پس قسمتى از عذاب در برزخ است و تکمیل آن در قیامت صورت مى‌گیرد.[۶۵]

آیه دیگرى که ممکن است مورد استدلال منکران قرار گیرد «قَالوا یوَیلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا» (سوره یس، ۵۲) است که در قیامت شخص به یک باره از قبر برانگیخته مى‌شود، بدون این که حیاتى را در قبر تجربه کرده باشد. در پاسخ این شبهه گفته شده: آیه دلالتى بر نفى حیات برزخى ندارد زیرا ممکن است عذاب قبر متصل به قیامت نباشد یا این که در قیامت به جهت عظمت واقعه گفته مى‌شود که گویا از خواب بیدار شده‌ایم.[۶۶]

از دیگر آیاتى که ممکن است براى نفى برزخ به آن استدلال شود. آیات ۱۵ - ۱۶ سوره مومنون است: «ثُمَّ‌اِنَّکم بَعدَ ذلِک لَمَیتون × ثُمَّ اِنَّکم یومَ‌القِیمَةِ تُبعَثون»،[۶۷] زیرا در آن سخنى از برزخ بین مرگ و بعث در قیامت به میان نیامده است. در پاسخ گفته شده: عدم ذکر برزخ در آیه دلیلى بر نفى آن نیست و استعمال هاى عرفى نیز این مطلب را تأیید مى‌کند.[۶۸]

ویژگی‌هاى برزخ

از جمله ویژگی هاى برزخ، بروز و ظهور عقاید و اعمال و خلقیات دنیوى در آن، سؤال قبر (سوره ابراهیم، ۲۷)، فشار قبر و نیز ارتباط اهل برزخ با یکدیگر و با عالم دنیاست که روایات فراوانى موارد یاد شده را به تفصیل بیان‌ کرده‌اند.[۶۹] از دیگر ویژگی هاى برزخ عبارت است از:

۱. شباهت به عالم رؤیا:

در برخى آیات، حالت پس از مرگ به حالت خواب رفتن انسانها تشبیه شده است: «اَللّهُ یتَوَفَّى الاَنفُسَ حینَ مَوتِها والَّتى لَم تَمُت فى مَنامِها فَیمسِک الَّتى قَضى عَلَیهَا المَوتَ ویرسِلُ الاُخرى اِلى اَجَل مُسَمًّى اِنَّ فى ذلِک لاَیت لِقَوم یتَفَکرون». (سوره زمر، ۴۲) در برخى روایات نیز آمده است که خواب برادر مرگ است. برخى گفته‌اند: بعید نیست روح انسان به هنگام خواب به جسم مثالى باز‌گردد زیرا در روایات، برزخ به حالت خواب تشبیه شده است.[۷۰]

۲. سنخیت با دنیا:

در قیامت سؤال مى‌شود که به شمار سالها چه مدت در زمین درنگ کردید؟ در پاسخ گفته مى‌شود: روزى (یک روز) یا پاره‌اى از روز: «قلَ کم لَبِثتُم فِى الاَرضِ عَدَدَ سِنین × قالوا لَبِثنا یومـًا اَو بَعضَ یوم». (سوره مؤمنون، ۱۱۲ـ۱۱۳) از این پرسش و پاسخ چنین برداشت شده که مکث در برزخ از نظر قرآن مکث در زمین به شمار آمده است.[۷۱] برخى از محققان براى اثبات این مدعا به آیه «ولَکم فِى الاَرضِ مُستَقَرٌّ ومَتعٌ اِلى حین» (سوره اعراف، ۲۴) تمسک کرده و گفته‌اند: چون «حین» در روایات به روز قیامت معنا شده مى‌توان فهمید که مدت بقا در برزخ هم بقاى در زمین دانسته شده است،[۷۲] چنان که «اَرْض» در آیه «ثُمَّ اِذا دَعاکم دَعوَةً مِنَ الاَرض» (سوره روم، ۲۵) به قبر تفسیر شده[۷۳] و برخى از جنت برزخى، به جنت دنیا تعبیر کرده‌اند.[۷۴]

در روایات نیز این مضمون مکرر آمده که برزخ همان قبر است.[۷۵] البته باید توجه داشت که مراد از قبر یاد شده محل دفن بدن انسان نیست بلکه حقیقت دیگرى است که متفکران اسلامى آن را به شیوه‌هاى گوناگون تبیین کرده‌اند،[۷۶] با این حال از مضامین روایات به روشنى برمى‌آید که قبر به معناى محل دفن، ارتباط مستقیم و غیرقابل انکارى با عالم قبر به معناى برزخ دارد که گونه‌هایى از این ارتباط را در همین متون مى‌توان یافت؛[۷۷] همچنین در برخى روایات ارتباط خاصى بین برخى از مکان هاى معین در زمین با جایگاه ارواح پس از مرگ مطرح‌ گردیده است. در این احادیث گفته شده که روح هر مؤمن متوفا در شرق و غرب عالم به وادى‌السلام مى‌آید و در برخى روایات دیگر نیز جایگاه ارواح کافران وادى برهوت در حضرموت دانسته شده است.[۷۸]

۳. کوتاه بودن برزخ در قیاس با آخرت:

از منظر آیات قرآن، مجموع حیات دنیوى و برزخى در نگاه کسى که از جایگاهى برتر (آخرت) به آن مى‌نگرد بسیار کوتاه است: «قلَ اِن لَبِثتُم اِلاّ قَلیلاً لَو اَنَّکم کنتُم تَعلَمون» (سوره مؤمنون، ۱۱۴ و نیز سوره روم، ۵۵‌ و سوره احقاف، ۳۵). نظیر همین مضمون در آیات ۱۰۳-۱۰۴ سوره طه نیز آمده است. البته برخى توضیح داده‌اند که کوتاه بودن برزخ و دنیا از آن جهت است که آنها متناهى هستند، برخلاف حیات اخروى که این‌ گونه نیست.[۷۹]

بعضى از مفسران آیه ۵۵ سوره روم را مربوط به برزخ دانسته‌اند[۸۰] و برخى آیه «و تَظُنّونَ اِن لَبِثتُم اِلاّ قَلیلا» (سوره اسراء، ۵۲) را در مورد بهشتیان دانسته و گفته‌اند: ایشان بر اثر تنعم فراوان در بهشت برزخى توقف در آن را کوتاه گمان مى‌کنند.[۸۱] به هر حال از دیدگاه قرآن مسلم است که مجموع حیات دنیا و برزخ، بخش بسیار ناچیزى از مجموعه حیات انسان را تشکیل مى‌دهد.

۴. تکامل برزخى:

تکامل برزخى از منظر روایات امرى مسلم است؛ مانند ثواب بردن شخصى که از دنیا رفته از صدقات جاریه‌اى که پس از مرگ وى نیز براى دیگران سودمند است؛ نظیر ساختن مسجد و باقى گذاردن علم مفید یا سود بردن از کارهاى نیکى که دیگران انجام داده و ثوابش را به او هدیه مى‌کنند.[۸۲]

پانویس

  1. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۳۳۳، «برزخ».
  2. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۲، «برزخ».
  3. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۲، «برزخ».
  4. مفردات، ص‌۱۱۸، «برزخ».
  5. لغت‌نامه، ج‌۳، ص‌۳۹۵۸؛ شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۶۲‌؛ مجموعه مصنفات، ج‌۲، ص‌۱۷۷، «حکمة الاشراق».
  6. شرح فصوص‌الحکم، ص‌۹۷‌ـ‌۱۰۲.
  7. مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۵۸‌ـ‌۶۵۹‌؛ المیزان، ج‌۱۷، ص‌۷۹.
  8. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۳۴۴.
  9. المیزان، ج‌۴، ص‌۸۳‌.
  10. همان، ج‌۱، ص‌۳۴۹؛ ج‌۱۵، ص‌۶۸‌.
  11. الکافى، ج‌۳، ص‌۲۴۴.
  12. معاد، ج‌۲، ص‌۲۶۶‌ـ‌۲۶۷.
  13. بحارالانوار، ج‌۶‌، ص‌۲۷۱؛ حق الیقین، ج‌۲، ص‌۶۴‌.
  14. معاد از دیدگاه امام خمینى، ص‌۳۷۲.
  15. همان، ص‌۱۷۵؛ چهل حدیث، ص‌۱۲۴.
  16. دررالفوائد، ج‌۲، ص‌۴۱۹؛ البرهان، ج‌۴، ص‌۳۶.
  17. الکافى، ج‌۳، ص‌۲۳۵‌ـ‌۲۳۶.
  18. مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۵۱۸‌، «زندگى جاوید یا حیات اخروى».
  19. روح‌المعانى، مج۲، ج‌۲، ص۳۰؛ شرح الاصول الخمسه، ص‌۴۹۴‌ـ‌۴۹۵.
  20. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۴۲۷.
  21. گوهر مراد، ص‌۶۴۹‌ـ‌۶۵۰‌؛ شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۳‌ـ‌۹۴.
  22. حق‌الیقین، ج‌۲، ص‌۶۴‌.
  23. المیزان، ج‌۱، ص‌۳۴۶.
  24. الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۱۱۵؛ المیزان، ج‌۱۵، ص‌۶۸‌.
  25. جامع‌البیان، مج۱۰، ج‌۱۸، ص‌۶۹‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۸۷.
  26. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۶۸‌.
  27. جامع البیان، ج‌۲، ص‌۵۳.
  28. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۴۳۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۰؛ الابانه، ص‌۷۶.
  29. التحریر والمرسع، ص‌۲۸۴.
  30. المیزان، ج‌۱، ص‌۳۴۸‌ـ‌۳۴۹.
  31. شرح الاصول الخمسه، ص‌۴۹۳؛ التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۱۶۴؛ شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۱‌-‌۱۱۲.
  32. التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۱.
  33. همان، ص‌۹۲؛ جامع‌البیان، مج۱۳، ج‌۲۷، ص‌۲۷۵‌ـ۲۷۶.
  34. تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۳۶۱؛ الامالى، صدوق، ص‌۳۶۵، ۵۶۱‌.
  35. جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۷، ص‌۲۷۵.
  36. المیزان، ج‌۵‌، ص‌۴۹.
  37. المیزان، ج‌۷، ص‌۲۸۴.
  38. صحیح البخارى، ج‌۲، ص‌۱۲۳؛ الفرقان، ج‌۱۴، ص‌۳۳۰؛ ج‌۱۰، ص‌۲۶۱.
  39. سلسله مؤلفات، ج‌۷، ص‌۶۲‌ـ‌۶۴‌، «مسار الشیعه».
  40. تفسیر قمى، ج‌۲، ص‌۲۶۱؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۸۱۸‌.
  41. التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۷۳.
  42. الابانه، ص‌۷۵.
  43. الفرقان، ج‌۱۶، ص‌۳۵۵‌ـ‌۳۵۶.
  44. التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۷۳.
  45. التبیان، ج‌۱، ص‌۱۲۲‌ـ‌۱۲۳؛ روض الجنان، ج‌۱، ص‌۱۸۵.
  46. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۱۱‌ـ‌۱۱۲.
  47. تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام، ص‌۲۱۰.
  48. التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۳۹؛ المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۱۳‌ـ‌۳۱۴.
  49. شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۵.
  50. تفسیر قرطبى، ج‌۱۵، ص‌۱۹۴.
  51. الکشاف، ج‌۴، ص‌۱۵۴.
  52. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۱۲‌ـ‌۳۱۴.
  53. من وحى القرآن، ج‌۲۰، ص‌۲۲‌ـ‌۲۳.
  54. جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۲۱، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۳.
  55. همان، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۲۸۳؛ مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۵۵‌.
  56. جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۳۶۳؛ تفسیر صدر المتالهین، ج‌۷، ص‌۳۴۴‌ـ‌۳۴۵.
  57. معاد، ج‌۱، ص‌۲۳۳‌ـ‌۲۳۴.
  58. الامالى، طوسى، ص‌۳۷۷.
  59. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۴۸۲.
  60. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۵۵۰ - ۵۵۷‌.
  61. شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۲‌ـ‌۱۱۳.
  62. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۵۰.
  63. انوار درخشان، ج‌۱۵، ص‌۱۸۹.
  64. شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۵‌ـ‌۱۱۶.
  65. الکشاف، ج۱، ص۴۴۸؛ تفسیر المنار، ج۴، ص۲۷۱.
  66. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۴۶۶‌ـ‌۴۶۷.
  67. التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۸۷‌.
  68. التبیان، ج‌۷، ص‌۳۵۵.
  69. اعتقادات، ص‌۹۸‌ـ‌۱۰۲؛ بحار الانوار، ج‌۶‌، ص‌۲۷۹، ۲۶۸.
  70. بحارالانوار، ج‌۶‌، ص‌۲۷۱.
  71. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹.
  72. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹.
  73. مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۴۷۱.
  74. سلسله مؤلفات، ج‌۷، ص‌۶۳‌ـ‌۶۴‌، «مسار الشیعه».
  75. الکافى، ج‌۳، ص‌۲۴۲.
  76. اسفار، ج‌۹، ص‌۲۱۹.
  77. معاد، ص‌۲۴۷‌ـ‌۲۶۰.
  78. الکافى، ج‌۳، ص‌۲۴۳، ۲۴۶‌ـ‌۲۴۷.
  79. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۹۲.
  80. جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۱، ص‌۶۸‌؛ مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۴۸۶.
  81. مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۴۹‌.
  82. المعتبر، ج‌۱، ص‌۳۴۱؛ الخصال، ص‌۱۵۱، ۳۲۳.

منابع

  • "برزخ"، حسین دیبا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۴۶۷-۴۷۷.
‌اعتقادات شیعه
توحید توحید ذاتی * توحید صفاتی * توحید افعالی * توحید در عبادت * بداء * اسماء و صفات الهی
عدل قضا و قدر * اختیار * امر بین الامرین
نبوت عصمت پیامبران * خاتمیت * وحی * اعجاز * عدم تحریف قرآن
امامت

باورها:

ضرورت وجود امام * عصمت امامان * اهل بیت * چهارده معصوم * ولایت تكوینی * علم غیب امامان * غیبت امام زمان (عج) * انتظار * رجعت * توسل * شفاعت * آخر الزمان

ائمه علیهم السلام:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله * امام علی(ع) * امام حسن(ع) * امام حسین(ع) * امام سجاد(ع) * امام باقر(ع) * امام صادق(ع) * امام کاظم(ع) * امام رضا(ع) * امام جواد(ع) * امام هادی(ع) * امام عسکری(ع) * امام مهدی(عج)

معاد برزخ * معاد جسمانی * حشر * صراط * میزان * بهشت * جهنم