باسط (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ باسط را به باسط (اسم الله) منتقل کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
  
گستراننده، فراخ كننده از اسما و صفات الهى.
+
'''«باسط»''' بر وزن فاعل، از ریشه (ب ـ س ـ ط) از اسماء و صفات [[خداوند]] و به معناى گستراننده و فراخ‌کننده است.<ref>مفردات، ص‌۱۲۲‌ـ‌۱۲۳؛ لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۴۰۸، «بسط»؛ لغت نامه، ج‌۳، ص‌۳۵۷۹، «باسط».</ref> برخى در توضیح اسم باسط گفته‌اند: خداوند حیات را که وجود منبسط بر هر چیز و روح سارى در هر چیزى است، در هر آن بر قالب هاى اعیان و هیاکل ماهیات مى‌گستراند و این وجود سارى، بسط روح بر اشیا و افاضه حیات بر‌ آنهاست.<ref>شرح‌الاسماء، ص‌۳۵۹‌ـ‌۳۶۰.</ref>
  
باسط بر وزن فاعل، از ريشه (ب ـ س ـ ط) از اسماى خداوند و به معناى گستراننده و فراخ‌كننده است.<ref>مفردات، ص‌122‌ـ‌123؛ لسان‌العرب، ج‌1، ص‌408، «بسط»؛ لغت نامه، ج‌3، ص‌3579، «باسط».</ref> بسط در اصطلاح عرفا، ورود چيزى در قلب عارف است كه در آن بشارت به لطف و شادمانى باشد و گاهى صاحب آن، سبب بسط را نمى‌داند.
+
این اسم الهى به صورت مذکور در [[قرآن]] نیامده است؛ ولى در آیاتى به صورت فعلى آمده که یک مورد از آنها در ظاهر مطلق،<ref> المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۵.</ref> یک مورد مربوط به ابر و ۱۰ مورد مربوط به [[رزق]] است؛ همچنین ۴ بار به صورت اسمى (مَبسوطَتانِ، بَسطَةً، بَصطَةً و بَساطاً) به آن اشاره شده است.
  
نسبت بسط به انس نسبت نقص به تمام است زيرا شادمانى در انس بيشتر است و نسبت بسط به رجا نسبت تمام به نقص است زيرا بسط در مقام قلب (مرتبه سوم از مراتب هفت‌گانه وجود انسان) و بالاتر از آن و رجا در مقام نفس (مرتبه دوم از مراتب ياد شده) است. آخرين درجه بسط، شادمانى بنده به جمال مطلق و شهود آن در همه چيز است.<ref>شرح الاسماء، ص‌360؛ اصطلاحات الصوفيه، ص‌14‌ـ‌15؛ دررالفوائد، ج‌1، ص‌131‌ـ‌132.</ref>
+
برخى از آیاتى را که به هیچ نحو مشتمل بر واژه صفت مذکور نیست نیز مى‌توان با بحث مرتبط دانست؛ مانند آیه ۳۰ [[سوره نازعات]] که در آن [[دحوالارض]] آمده و به معناى بسط و گسترش زمین است و آیه ۴۵ [[سوره فرقان]] که در آن «مدّ الظل» به‌ معناى بسط سایه است. در بسیارى از روایات‌ هم اسم باسط در ضمن مجموعه اسماء و صفات الهى ذکر شده است.
  
برخى در توضيح اسم باسط گفته‌اند: خداوند حيات را كه وجود منبسط بر هر چيز و روح سارى در هر چيزى است در هر آن، بر قالب هاى اعيان و هياكل ماهيات مى‌گستراند و اين وجود سارى، بسط روح بر اشيا و افاضه حيات بر‌ آنهاست.<ref>شرح‌الاسماء، ص‌359‌ـ‌360.</ref>
+
از [[امام صادق]] علیه السلام از پدرانش نقل شده که براى خداوند ۹۹ اسم است و آن اسما عبارت است از: الله، حلیم، حکیم، قابض، باسط و... .<ref>شرح توحید الصدوق، ج‌۳، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۴۴۸.</ref>
  
اين اسم الهى به صورت مذكور در [[قرآن]] نيامده است؛ ولى در آياتى به صورت فعلى آمده كه يك مورد از آنها در ظاهر مطلق،<ref> الميزان، ج‌2، ص‌285.</ref> يك مورد مربوط به ابر و 10 مورد مربوط به رزق است؛ همچنين 4 بار به صورت اسمى (مَبسوطَتانِ، بَسطَةً، بَصطَةً، و، بَساطاً) به آن اشاره شده است.
+
باسط در طبقه‌بندى اسماى الهى در زمره اسماى فعل خداست<ref>اصول‌الدین، ص‌۱۲۴.</ref> و با [[قابض]] که به معناى تنگ گیرنده و بازگیرنده است<ref>مفردات، ص‌۶۵۲‌؛ لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۳، «قبض»؛ لغت نامه، ج‌۱۰، ص‌۱۵۳۷۶.</ref> از اسماء و صفات متضاد و متقابل الهى هستند.<ref>شرح تجرید، ج‌۱، ص‌۱۰۱.</ref>
  
برخى از آياتى را كه به هيچ نحو مشتمل بر واژه صفت مذكور نيست نيز مى‌توان با بحث مرتبط دانست؛ مانند آيه 30 [[سوره نازعات]]/ 79 كه در آن [[دحوالارض]] آمده و به معناى بسط و گسترش زمين است و آيه 45 [[سوره فرقان]]/25 كه در آن «مدّ الظل» به‌ معناى بسط سايه است. در بسيارى از روايات‌ هم اسم باسط در ضمن مجموعه اسما و صفات الهى ذكر شده است.
+
خداوند برخلاف [[یهود]] که به وى نسبت [[بخل]] داده و گفته‌اند: دست خدا بسته است: {{متن قرآن|«یدُاللّهِ مَغلولَةٌ...»}} ([[سوره مائده]]، ۶۴) خود را مبسوط الید (گشاده دست) معرفى کرده است که هر گونه بخواهد مى‌بخشد: {{متن قرآن|«بَل یداهُ مَبسوطَتانِ ینفِقُ کیفَ یشاءُ»}} (سوره مائده، ۶۴) و با توجه به این که خدا جسم نیست و دست ندارد، بسته بودن دست وى کنایه از بخل، و گشاده دستى او کنایه از بخشش است و سرّ این گونه تعبیرها آن است که چنانچه معناى غیرمحسوس را به صورت محسوس درآورند بهتر فهمیده مى‌شود.<ref>جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۴۰۵؛ الصافى، ج‌۲، ص‌۵۰‌؛ نثر‌طوبى، ج‌۱، ص‌۷۷‌ـ‌۷۸.</ref>
  
از [[امام صادق]] عليه السلام از پدرانش نقل شده كه براى خداوند 99 اسم است و آن اسما عبارت است از: الله، حليم، حكيم، قابض، باسط و...<ref>شرح توحيد الصدوق، ج‌3، ص‌210‌ـ‌211؛ كنزالعمال، ج‌1، ص‌448.</ref>
+
شایان ذکر است که در روایات و [[دعا|ادعیه]] به معناى کنایى مذکور تصریح شده است؛ مانند: «الحمدلله الناشر فی الخلق فضله والباسط فیهم بالجود یده»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۰.</ref> و «یا دائم الفضل على البریة یا باسط الیدین بالعطیة».<ref>العقائد الاسلامیه، ج‌۱، ص‌۱۴۰.</ref>
  
باسط در طبقه‌بندى اسماى الهى در زمره اسماى فعل خداست<ref>اصول‌الدين، ص‌124.</ref> و با [[قابض]] كه به معناى تنگ گيرنده و بازگيرنده است<ref>مفردات، ص‌652‌؛ لسان‌العرب، ج‌11، ص‌13، «قبض»؛ لغت نامه، ج‌10، ص‌15376.</ref> از اسما و صفات متضاد و متقابل الهى هستند.<ref>شرح تجريد، ج‌1، ص‌101.</ref>
+
شایسته تأکید است که انسان کامل چون در ذات احدیت فانى است در مقام «قرب فرایض» عنوان «یداللّه الباسطة»<ref>اسفار، ج‌۶‌، ص‌۱۰.</ref> بر وى اطلاق مى‌گردد، چنان‌که در [[زیارت]] امیرمؤمنان، [[امام علی علیه السلام|على‌ بن ابى‌طالب]] علیه السلام آمده است: «السلام علیک یا عین اللّه الناظرة و یده الباسطة...».<ref>بحارالانوار، ج‌۹۷، ص‌۳۰۵.</ref>
  
خداوند برخلاف يهود كه به وى نسبت بخل داده و گفته‌اند: دست خدا بسته است: {{متن قرآن|«يَدُاللّهِ مَغلولَةٌ...»}} ([[سوره مائده]]/ 5‌، 64) خود را مبسوط اليد (گشاده دست) معرفى كرده است كه هر گونه بخواهد مى‌بخشد: {{متن قرآن|«بَل يَداهُ مَبسوطَتانِ يُنفِقُ كَيفَ يَشاءُ»}} (سوره مائده/5‌،64) و با توجه به اين كه خدا جسم نيست و دست ندارد، بسته بودن دست وى كنايه از بخل و گشاده دستى او كنايه از بخشش است و سرّ اين گونه تعبيرها آن است كه چنانچه معناى غيرمحسوس را به صورت محسوس درآورند بهتر فهميده مى‌شود.<ref>جامع‌البيان، مج‌4، ج‌6‌، ص‌405؛ الصافى، ج‌2، ص‌50‌؛ نثر‌طوبى، ج‌1، ص‌77‌ـ‌78.</ref>
+
در بسیارى از آیات مربوط به بحث، ارزاق و نعمت ها، متعلق بسط قرار گرفته و خداوند خود را، باسط و قابض روزی ها و نعمت ها معرفى مى‌کند،<ref>علم الیقین، ج‌۱، ص‌۱۷۵؛ روح الارواح، ص‌۱۴۵.</ref> زیرا کلید ارزاق و نعمت هاى آسمان ها و زمین بدست وى و اسباب آنها از آن اوست: {{متن قرآن|«اِنَّ رَبَّک یبسُط الرِّزقَ لِمَن یشاءُ ویقدِرُ»}}. ([[سوره اسراء]]، ۳۰)
  
شايان ذكر است كه در روايات و ادعيه به معناى كنايى مذكور تصريح شده است؛ مانند: «الحمدلله الناشر في الخلق فضله والباسط فيهم بالجود يده»<ref>نهج البلاغه، خطبه 100.</ref> و «يا دائم الفضل على البريّة يا باسط اليدين بالعطيّة».<ref>العقائد الاسلاميه، ج‌1، ص‌140.</ref>
+
او همان کسى است که بادها را مى‌فرستد و ابرها را برمى‌انگیزد و آنها را در آسمان هر گونه بخواهد مى‌گستراند و انبوهشان مى‌گرداند، پس مى‌بینى باران از لابه‌لاى آنها بیرون مى‌آید: {{متن قرآن|«اَللّهُ الَّذى یرسِلُ الرّیحَ فَتُثیرُ سَحابـًا فَیبسُطُهُ فِى السَّماءِ کیفَ یشاءُ ویجعَلُهُ کسَفـًا فَتَرَى الوَدقَ یخرُجُ مِن خِللِهِ»}}. ([[سوره روم]]، ۴۸)
  
شايسته تأكيد است كه انسان كامل چون در ذات احديت فانى است در مقام «قرب فرايض» عنوان «يداللّه الباسطة»<ref>اسفار، ج‌6‌، ص‌10.</ref> بر وى اطلاق مى‌گردد، چنان‌كه در [[زيارت]] اميرمؤمنان، على‌ بن ابى‌طالب عليه السلام آمده است: «السلام عليك يا عين اللّه الناظرة و يده الباسطة...».<ref>بحارالانوار، ج‌97، ص‌305.</ref>
+
خداوند درهاى روزى خود را بر روى هر کس که بخواهد مى‌گشاید و نعمت هاى خود را بر او ارزانى مى‌دارد.<ref>علم الیقین، ج‌۱، ص‌۱۷۵.</ref> البته خدا روزى بندگان را بر اساس [[حکمت]] و مصلحت به اندازه نازل مى‌گرداند تا ظلم و طغیان نکنند: {{متن قرآن|«ولَو بَسَطَ اللّهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِى الاَرضِ ولکن ینَزِّلُ بِقَدَر ما یشاءُ اِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیر»}} ([[سوره شورى]]، ۲۷) و این بدان معنا نیست که نقش بندگان در فراهم ساختن اسباب بسط روزى نادیده گرفته شود، چنان که [[صدقه]] دادن به دیگران مایه افزایش مال مى‌گردد: {{متن قرآن|«... ویربِى الصَّدَقتِ»}} ([[سوره بقره]]، ۲۷۶) زیرا اراده الهى در طول اسباب دیگر است؛ نه در عرض آن.<ref>المیزان، ج‌۷، ص‌۲۸۱.</ref>
  
در بسيارى از آيات مربوط به بحث، ارزاق و نعمت ها، متعلق بسط قرار گرفته و خداوند خود را، باسط و قابض روزي ها و نعمت ها معرفى مى‌كند،<ref>علم اليقين، ج‌1، ص‌175؛ روح الارواح، ص‌145.</ref> زيرا كليد ارزاق و نعمت هاى آسمان ها و زمين بدست وى و اسباب آنها از آن اوست: {{متن قرآن|«اِنَّ رَبَّكَ يَبسُط الرِّزقَ لِمَن يَشاءُ ويَقدِرُ»}}. ([[سوره اسراء]]/ 17، 30)
+
آیه ۲۴۵ [[سوره بقره]] نیز پس از آن که [[انفاق]] در راه خدا را قرض به خدا مى‌شمارد تا بدین وسیله به آن ترغیب کند، به ذکر اسماى سه گانه قابض، باسط و مرجع پرداخته تا به این نکته توجه دهد که آنچه انفاق شده باطل نمى‌گردد بلکه چندین برابر شدن آن بعید نیست زیرا خداوند قابض و باسط است؛ آنچه را بخواهد کاهش یا افزایش مى‌دهد و بازگشت همه به‌ سوى اوست، بنابراین آنچه را به او قرض داده شده به طور کامل پرداخت خواهد کرد: {{متن قرآن|«مَن‌ ذَاالَّذى یقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا فَیضـعِفَهُ لَهُ اَضعافـًا کثیرَةً واللّهُ یقبِضُ و یبصُـطُ و‌ اِلَیهِ‌ تُرجَعون»}} ([[سوره بقره]]، ۲۴۵).<ref>المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۵.</ref> «بصط» همان «بسط» است که حرف «سین» در آن به جهت مجاورت با حرف اطباق و تفخیم (طاء) به حرف «صاد» تبدیل شده‌ است.<ref>المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۵.</ref>
  
او همان كسى است كه بادها را مى‌فرستد و ابرها را برمى‌انگيزد و آنها را در آسمان هر گونه بخواهد مى‌گستراند و انبوهشان مى‌گرداند، پس مى‌بينى باران از لابه‌لاى آنها بيرون مى‌آيد: {{متن قرآن|«اَللّهُ الَّذى يُرسِلُ الرّيحَ فَتُثيرُ سَحابـًا فَيَبسُطُهُ فِى السَّماءِ كَيفَ يَشاءُ ويَجعَلُهُ كِسَفـًا فَتَرَى الوَدقَ يَخرُجُ مِن خِللِهِ»}}. ([[سوره روم]]/30، 48)
+
در آیه ۱۹ [[سوره نوح]] چنین آمده است: و خدا زمین را براى شما فرشى (گسترده) ساخت: {{متن قرآن|«واللّهُ جَعَلَ لَکم الاَرض بَساطاً»}}؛ و در آیاتى نیز بسط و گسترش زمین و جوشاندن چشمه‌ها از آن و جارى ساختن نهرها و رویاندن گیاه و استوارساختن کوه ها بر زمین بیان شده که آن پس از بناى آسمان و برافراشتن سقف آن و ترتیب اجزاى آسمان و ترکیب آنها بر اساس [[حکمت]] و تاریک ساختن شب و همچنین آشکارکردن روز ـ به وسیله گستراندن خورشید ـ صورت گرفته است: {{متن قرآن|«رَفَعَ سَمْکهَا فَسَوَّاهَا * وَأَغْطَشَ لَیلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا * وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِک دَحَاهَا * أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا * وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا»}}. ([[سوره نازعات]]، ۲۸-۳۲)<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۹۰‌ـ‌۱۹۱.</ref>
  
خداوند درهاى روزى خود را بر روى هر كس كه بخواهد مى‌گشايد و نعمت هاى خود را بر او ارزانى مى‌دارد.<ref>علم اليقين، ج‌1، ص‌175.</ref> البته خدا روزى بندگان را بر اساس [[حكمت]] و مصلحت به اندازه نازل مى‌گرداند تا ظلم و طغيان نكنند: {{متن قرآن|«ولَو بَسَطَ اللّهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِى الاَرضِ ولكِن يُنَزِّلُ بِقَدَر ما يَشاءُ اِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبيرٌ بَصير»}}([[سوره شورى]]/42،27) و اين بدان معنا نيست كه نقش بندگان در فراهم ساختن اسباب بسط روزى ناديده گرفته شود، چنان كه [[صدقه]] دادن به ديگران مايه افزايش مال مى‌گردد: {{متن قرآن|«... ويُربِى الصَّدَقتِ»}} ([[سوره بقره]]/2،276) زيرا اراده الهى در طول اسباب ديگر است؛ نه در عرض آن.<ref>الميزان، ج‌7، ص‌281.</ref>
+
گفتنى است که معناى اصلى «ضُحى» انبساط (گسترش یافتن) خورشید و امتداد (گسترده شدن) روز است،<ref>مفردات، ص۵۰۲،«ضحى»؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۱۰.</ref> گرچه در آیه یاد شده به قرینه مقابل قرار گرفتن آن با شب، مراد از آن مطلق روز‌ است.<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۹۰.</ref>
  
آيه 245 [[سوره بقره]]/2 نيز پس از آن كه [[انفاق]] در راه خدا را قرض به خدا مى‌شمارد تا بدين وسيله به آن ترغيب كند، به ذكر اسماى سه گانه قابض، باسط و مرجع پرداخته تا به اين نكته توجه دهد كه آنچه [[انفاق]] شده باطل نمى‌گردد بلكه چندين برابر شدن آن بعيد نيست زيرا خداوند قابض و باسط است؛ آنچه را بخواهد كاهش يا افزايش مى‌دهد و بازگشت همه به‌ سوى اوست، بنابراين آنچه را به او قرض داده شده به طور كامل پرداخت خواهد كرد: {{متن قرآن|«مَن‌ ذَاالَّذى يُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا فَيُضـعِفَهُ لَهُ اَضعافـًا كَثيرَةً واللّهُ يَقبِضُ و يَبصُـطُ و‌ اِلَيهِ‌ تُرجَعون»}}([[سوره بقره]]/2،245).<ref>الميزان، ج‌2، ص‌285.</ref> بصط همان بسط است كه حرف «سين» در آن به جهت مجاورت با حرف اطباق و تفخيم (طاء) به حرف «صاد» تبديل شده‌ است.<ref>الميزان، ج‌2، ص‌285.</ref>
+
خورشید با نور خود بر وجود سایه و با گسترده شدنش بر گسترش تدریجى سایه دلالت مى‌کند زیرا به هر میزان که خورشید پس از زوال ظهر به افق غربى نزدیک‌تر مى‌شود تا غروب کند سایه‌اى که پس از زوال حادث مى‌شود امتداد بیشترى مى‌یابد: {{متن قرآن|«اَلَم تَرَ اِلى رَبِّک کیفَ مَدَّ الظِّلَّ ولَو شاءَ لَجَعَلَهُ ساکنـًا ثُمَّ جَعَلنَا الشَّمسَ عَلَیهِ دَلیلا * ثُمَّ قَبَضنـهُ اِلَینا قَبضـًا یسیرا»}}. ([[سوره فرقان]]، ۴۵ـ۴۶)<ref>المیزان، ج‌۱۵، ص‌۲۲۵.</ref> برخى با استشهاد به آیه مذکور، ماهیات را غواسق و ظلمات و وجود منبسط را سایه بلند پایه خداوند دانسته‌اند.<ref> شرح المنظومه، ص‌۶۱‌.</ref>
  
در آيه 19 [[سوره نوح]]/ 71 چنين آمده است: و خدا زمين را براى شما فرشى (گسترده) ساخت: {{متن قرآن|«واللّهُ جَعَلَ لَكُم الاَرض بَساطاً»}} و در آياتى نيز بسط و گسترش زمين و جوشاندن چشمه‌ها از آن و جارى ساختن نهرها و روياندن گياه و استوارساختن كوه ها بر زمين بيان شده كه آن پس از بناى آسمان و برافراشتن سقف آن و ترتيب اجزاى آسمان و تركيب آنها بر اساس [[حكمت]] و تاريك ساختن شب و همچنين آشكاركردن روز ـ به وسيله گستراندن خورشيد ـ صورت گرفته است: {{متن قرآن|«رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا ×وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا × وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا × أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا ×وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا»}}. ([[سوره نازعات]]/79،28 ـ 32)<ref>الميزان، ج‌20، ص‌190‌ـ‌191.</ref>
+
آیه ۲۴۷ [[سوره بقره]] علت گزینش [[طالوت]] را براى فرماندهى سپاهى در جنگ با [[جالوت]] و لشکریان او این مى‌داند که خداوند وى را در دانش و نیروى بدن بسط و گسترش داده است: {{متن قرآن|«وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ»}}. این سخن پاسخ اعتراض گروهى از بنى‌اسرائیل به پیامبر خویش است که چرا خداوند طالوت را برگزیده، در حالى که گشایش در مال به او داده نشده است: {{متن قرآن|«قالوا اَنّى یکونُ لَهُ المُلک عَلَینا... ولَم یؤتَ سَعَةً مِنَ المال»}}. ([[سوره بقره]]، ۲۴۷)<ref>المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۷.</ref>
  
گفتنى است كه معناى اصلى «ضُحى» انبساط (گسترش يافتن) خورشيد و امتداد (گسترده شدن) روز است،<ref>مفردات، ص502،«ضحى»؛ الميزان، ج20، ص310.</ref> گرچه در آيه ياد شده به قرينه مقابل قرار گرفتن آن با شب، مراد از آن مطلق روز‌ است.<ref>الميزان، ج‌20، ص‌190.</ref>
+
خداوند در آیه ۶۹ [[سوره اعراف]] هم، از باب یادآورى نعمت هایى که به قوم عاد ارزانى داشته به اختصاص ایشان در میان سایر اقوام به بسط در خلق و درشتى هیکل که ملازم با نیروى فراوان است، تصریح کرده است: {{متن قرآن|«وزادَکم فِى الخَلقِ بَصـطَةً فَاذکروا آلاءَ اللّهِ لَعَلَّکم تُفلِحون»}}.<ref>همان، ج‌۸‌، ص‌۱۷۸.</ref>
 
 
خورشيد با نور خود بر وجود سايه و با گسترده شدنش بر گسترش تدريجى سايه دلالت مى‌كند زيرا به هر ميزان كه خورشيد پس از زوال ظهر به افق غربى نزديك‌تر مى‌شود تا غروب كند سايه‌اى كه پس از زوال حادث مى‌شود امتداد بيشترى مى‌يابد: {{متن قرآن|«اَلَم تَرَ اِلى رَبِّكَ كَيفَ مَدَّ الظِّلَّ ولَو شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِنـًا ثُمَّ جَعَلنَا الشَّمسَ عَلَيهِ دَليلا × ثُمَّ قَبَضنـهُ اِلَينا قَبضـًا يَسيرا»}}. ([[سوره فرقان]]/25،45ـ46)<ref>الميزان، ج‌15، ص‌225.</ref> برخى با استشهاد به آيه مذكور، ماهيات را غواسق و ظلمات و وجود منبسط را سايه بلند پايه خداوند دانسته‌اند.<ref> شرح المنظومه، ص‌61‌.</ref>
 
 
 
آيه 247 [[سوره بقره]]/2 علت گزينش طالوت را براى فرماندهى سپاهى در جنگ با جالوت و لشكريان او اين مى‌داند كه خداوند وى را در دانش و نيروى بدن بسط و گسترش داده است: {{متن قرآن|«وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ»}}. اين سخن پاسخ اعتراض گروهى از بنى‌اسرائيل به پيامبر خويش است كه چرا خداوند طالوت را برگزيده، در حالى كه گشايش در مال به او داده نشده است: {{متن قرآن|«قالوا اَنّى يَكونُ لَهُ المُلكُ عَلَينا... ولَم يُؤتَ سَعَةً مِنَ المال»}}. ([[سوره بقره]]/2،247)<ref>الميزان، ج‌2، ص‌287.</ref>
 
 
 
خداوند در آيه 69 [[سوره اعراف]]/ 7 هم، از باب يادآورى نعمت هايى كه به قوم عاد ارزانى داشته به اختصاص ايشان در ميان ساير اقوام به بسط در خلق و درشتى هيكل كه ملازم با نيروى فراوان است، تصريح كرده است: {{متن قرآن|«وزادَكُم فِى الخَلقِ بَصـطَةً فَاذكُروا ءالاءَ اللّهِ لَعَلَّكُم تُفلِحون»}}.<ref>همان، ج‌8‌، ص‌178.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
باسط، سيد رضا اسحاق نيا تربتى، دائرة المعارف قرآن کریم، ج5، ص271-274.
+
 
 +
* "باسط"، دائرة المعارف قرآن کریم، سید رضا اسحاق‌نیا تربتى، ج۵، ص۲۷۱-۲۷۴.
  
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده: اسماء و صفات الهی]]
 
[[رده: اسماء و صفات الهی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۵۳

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«باسط» بر وزن فاعل، از ریشه (ب ـ س ـ ط) از اسماء و صفات خداوند و به معناى گستراننده و فراخ‌کننده است.[۱] برخى در توضیح اسم باسط گفته‌اند: خداوند حیات را که وجود منبسط بر هر چیز و روح سارى در هر چیزى است، در هر آن بر قالب هاى اعیان و هیاکل ماهیات مى‌گستراند و این وجود سارى، بسط روح بر اشیا و افاضه حیات بر‌ آنهاست.[۲]

این اسم الهى به صورت مذکور در قرآن نیامده است؛ ولى در آیاتى به صورت فعلى آمده که یک مورد از آنها در ظاهر مطلق،[۳] یک مورد مربوط به ابر و ۱۰ مورد مربوط به رزق است؛ همچنین ۴ بار به صورت اسمى (مَبسوطَتانِ، بَسطَةً، بَصطَةً و بَساطاً) به آن اشاره شده است.

برخى از آیاتى را که به هیچ نحو مشتمل بر واژه صفت مذکور نیست نیز مى‌توان با بحث مرتبط دانست؛ مانند آیه ۳۰ سوره نازعات که در آن دحوالارض آمده و به معناى بسط و گسترش زمین است و آیه ۴۵ سوره فرقان که در آن «مدّ الظل» به‌ معناى بسط سایه است. در بسیارى از روایات‌ هم اسم باسط در ضمن مجموعه اسماء و صفات الهى ذکر شده است.

از امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل شده که براى خداوند ۹۹ اسم است و آن اسما عبارت است از: الله، حلیم، حکیم، قابض، باسط و... .[۴]

باسط در طبقه‌بندى اسماى الهى در زمره اسماى فعل خداست[۵] و با قابض که به معناى تنگ گیرنده و بازگیرنده است[۶] از اسماء و صفات متضاد و متقابل الهى هستند.[۷]

خداوند برخلاف یهود که به وى نسبت بخل داده و گفته‌اند: دست خدا بسته است: «یدُاللّهِ مَغلولَةٌ...» (سوره مائده، ۶۴) خود را مبسوط الید (گشاده دست) معرفى کرده است که هر گونه بخواهد مى‌بخشد: «بَل یداهُ مَبسوطَتانِ ینفِقُ کیفَ یشاءُ» (سوره مائده، ۶۴) و با توجه به این که خدا جسم نیست و دست ندارد، بسته بودن دست وى کنایه از بخل، و گشاده دستى او کنایه از بخشش است و سرّ این گونه تعبیرها آن است که چنانچه معناى غیرمحسوس را به صورت محسوس درآورند بهتر فهمیده مى‌شود.[۸]

شایان ذکر است که در روایات و ادعیه به معناى کنایى مذکور تصریح شده است؛ مانند: «الحمدلله الناشر فی الخلق فضله والباسط فیهم بالجود یده»[۹] و «یا دائم الفضل على البریة یا باسط الیدین بالعطیة».[۱۰]

شایسته تأکید است که انسان کامل چون در ذات احدیت فانى است در مقام «قرب فرایض» عنوان «یداللّه الباسطة»[۱۱] بر وى اطلاق مى‌گردد، چنان‌که در زیارت امیرمؤمنان، على‌ بن ابى‌طالب علیه السلام آمده است: «السلام علیک یا عین اللّه الناظرة و یده الباسطة...».[۱۲]

در بسیارى از آیات مربوط به بحث، ارزاق و نعمت ها، متعلق بسط قرار گرفته و خداوند خود را، باسط و قابض روزی ها و نعمت ها معرفى مى‌کند،[۱۳] زیرا کلید ارزاق و نعمت هاى آسمان ها و زمین بدست وى و اسباب آنها از آن اوست: «اِنَّ رَبَّک یبسُط الرِّزقَ لِمَن یشاءُ ویقدِرُ». (سوره اسراء، ۳۰)

او همان کسى است که بادها را مى‌فرستد و ابرها را برمى‌انگیزد و آنها را در آسمان هر گونه بخواهد مى‌گستراند و انبوهشان مى‌گرداند، پس مى‌بینى باران از لابه‌لاى آنها بیرون مى‌آید: «اَللّهُ الَّذى یرسِلُ الرّیحَ فَتُثیرُ سَحابـًا فَیبسُطُهُ فِى السَّماءِ کیفَ یشاءُ ویجعَلُهُ کسَفـًا فَتَرَى الوَدقَ یخرُجُ مِن خِللِهِ». (سوره روم، ۴۸)

خداوند درهاى روزى خود را بر روى هر کس که بخواهد مى‌گشاید و نعمت هاى خود را بر او ارزانى مى‌دارد.[۱۴] البته خدا روزى بندگان را بر اساس حکمت و مصلحت به اندازه نازل مى‌گرداند تا ظلم و طغیان نکنند: «ولَو بَسَطَ اللّهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِى الاَرضِ ولکن ینَزِّلُ بِقَدَر ما یشاءُ اِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیر» (سوره شورى، ۲۷) و این بدان معنا نیست که نقش بندگان در فراهم ساختن اسباب بسط روزى نادیده گرفته شود، چنان که صدقه دادن به دیگران مایه افزایش مال مى‌گردد: «... ویربِى الصَّدَقتِ» (سوره بقره، ۲۷۶) زیرا اراده الهى در طول اسباب دیگر است؛ نه در عرض آن.[۱۵]

آیه ۲۴۵ سوره بقره نیز پس از آن که انفاق در راه خدا را قرض به خدا مى‌شمارد تا بدین وسیله به آن ترغیب کند، به ذکر اسماى سه گانه قابض، باسط و مرجع پرداخته تا به این نکته توجه دهد که آنچه انفاق شده باطل نمى‌گردد بلکه چندین برابر شدن آن بعید نیست زیرا خداوند قابض و باسط است؛ آنچه را بخواهد کاهش یا افزایش مى‌دهد و بازگشت همه به‌ سوى اوست، بنابراین آنچه را به او قرض داده شده به طور کامل پرداخت خواهد کرد: «مَن‌ ذَاالَّذى یقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا فَیضـعِفَهُ لَهُ اَضعافـًا کثیرَةً واللّهُ یقبِضُ و یبصُـطُ و‌ اِلَیهِ‌ تُرجَعون» (سوره بقره، ۲۴۵).[۱۶] «بصط» همان «بسط» است که حرف «سین» در آن به جهت مجاورت با حرف اطباق و تفخیم (طاء) به حرف «صاد» تبدیل شده‌ است.[۱۷]

در آیه ۱۹ سوره نوح چنین آمده است: و خدا زمین را براى شما فرشى (گسترده) ساخت: «واللّهُ جَعَلَ لَکم الاَرض بَساطاً»؛ و در آیاتى نیز بسط و گسترش زمین و جوشاندن چشمه‌ها از آن و جارى ساختن نهرها و رویاندن گیاه و استوارساختن کوه ها بر زمین بیان شده که آن پس از بناى آسمان و برافراشتن سقف آن و ترتیب اجزاى آسمان و ترکیب آنها بر اساس حکمت و تاریک ساختن شب و همچنین آشکارکردن روز ـ به وسیله گستراندن خورشید ـ صورت گرفته است: «رَفَعَ سَمْکهَا فَسَوَّاهَا * وَأَغْطَشَ لَیلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا * وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِک دَحَاهَا * أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا * وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا». (سوره نازعات، ۲۸-۳۲)[۱۸]

گفتنى است که معناى اصلى «ضُحى» انبساط (گسترش یافتن) خورشید و امتداد (گسترده شدن) روز است،[۱۹] گرچه در آیه یاد شده به قرینه مقابل قرار گرفتن آن با شب، مراد از آن مطلق روز‌ است.[۲۰]

خورشید با نور خود بر وجود سایه و با گسترده شدنش بر گسترش تدریجى سایه دلالت مى‌کند زیرا به هر میزان که خورشید پس از زوال ظهر به افق غربى نزدیک‌تر مى‌شود تا غروب کند سایه‌اى که پس از زوال حادث مى‌شود امتداد بیشترى مى‌یابد: «اَلَم تَرَ اِلى رَبِّک کیفَ مَدَّ الظِّلَّ ولَو شاءَ لَجَعَلَهُ ساکنـًا ثُمَّ جَعَلنَا الشَّمسَ عَلَیهِ دَلیلا * ثُمَّ قَبَضنـهُ اِلَینا قَبضـًا یسیرا». (سوره فرقان، ۴۵ـ۴۶)[۲۱] برخى با استشهاد به آیه مذکور، ماهیات را غواسق و ظلمات و وجود منبسط را سایه بلند پایه خداوند دانسته‌اند.[۲۲]

آیه ۲۴۷ سوره بقره علت گزینش طالوت را براى فرماندهى سپاهى در جنگ با جالوت و لشکریان او این مى‌داند که خداوند وى را در دانش و نیروى بدن بسط و گسترش داده است: «وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ». این سخن پاسخ اعتراض گروهى از بنى‌اسرائیل به پیامبر خویش است که چرا خداوند طالوت را برگزیده، در حالى که گشایش در مال به او داده نشده است: «قالوا اَنّى یکونُ لَهُ المُلک عَلَینا... ولَم یؤتَ سَعَةً مِنَ المال». (سوره بقره، ۲۴۷)[۲۳]

خداوند در آیه ۶۹ سوره اعراف هم، از باب یادآورى نعمت هایى که به قوم عاد ارزانى داشته به اختصاص ایشان در میان سایر اقوام به بسط در خلق و درشتى هیکل که ملازم با نیروى فراوان است، تصریح کرده است: «وزادَکم فِى الخَلقِ بَصـطَةً فَاذکروا آلاءَ اللّهِ لَعَلَّکم تُفلِحون».[۲۴]

پانویس

  1. مفردات، ص‌۱۲۲‌ـ‌۱۲۳؛ لسان‌العرب، ج‌۱، ص‌۴۰۸، «بسط»؛ لغت نامه، ج‌۳، ص‌۳۵۷۹، «باسط».
  2. شرح‌الاسماء، ص‌۳۵۹‌ـ‌۳۶۰.
  3. المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۵.
  4. شرح توحید الصدوق، ج‌۳، ص‌۲۱۰‌ـ‌۲۱۱؛ کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۴۴۸.
  5. اصول‌الدین، ص‌۱۲۴.
  6. مفردات، ص‌۶۵۲‌؛ لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۳، «قبض»؛ لغت نامه، ج‌۱۰، ص‌۱۵۳۷۶.
  7. شرح تجرید، ج‌۱، ص‌۱۰۱.
  8. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶‌، ص‌۴۰۵؛ الصافى، ج‌۲، ص‌۵۰‌؛ نثر‌طوبى، ج‌۱، ص‌۷۷‌ـ‌۷۸.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۰.
  10. العقائد الاسلامیه، ج‌۱، ص‌۱۴۰.
  11. اسفار، ج‌۶‌، ص‌۱۰.
  12. بحارالانوار، ج‌۹۷، ص‌۳۰۵.
  13. علم الیقین، ج‌۱، ص‌۱۷۵؛ روح الارواح، ص‌۱۴۵.
  14. علم الیقین، ج‌۱، ص‌۱۷۵.
  15. المیزان، ج‌۷، ص‌۲۸۱.
  16. المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۵.
  17. المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۵.
  18. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۹۰‌ـ‌۱۹۱.
  19. مفردات، ص۵۰۲،«ضحى»؛ المیزان، ج۲۰، ص۳۱۰.
  20. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۹۰.
  21. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۲۲۵.
  22. شرح المنظومه، ص‌۶۱‌.
  23. المیزان، ج‌۲، ص‌۲۸۷.
  24. همان، ج‌۸‌، ص‌۱۷۸.

منابع

  • "باسط"، دائرة المعارف قرآن کریم، سید رضا اسحاق‌نیا تربتى، ج۵، ص۲۷۱-۲۷۴.