اِسترجاع

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۲ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی 'گفتن «إنّا لِلّهِ و إنّا إليهِ رجِعون» هنگام ‌مصيبت. استرجاع، مصدر باب استفعا...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

گفتن «إنّا لِلّهِ و إنّا إليهِ رجِعون» هنگام ‌مصيبت.

استرجاع، مصدر باب استفعال و از ريشه (ر‌ـ‌ج‌ـ‌ع) در لغت به معناى طلب رجوع و بازپس ‌گرفتن چيزى است.[۱] اين واژه بر پايه روايات فراوان براى گفتن آيه 156 سوره بقره/2: «إنّا لِلّهِ و إنّا إليهِ رجِعون» هنگام بروز مصيبت، اصطلاح شده است.[۲] راز نامگذارى گفتن اين جمله به استرجاع را مى‌توان در جزء دوم آن «إنّا إليه رجعون» جست كه اقرار به بازگشت به سوى خداست.

موارد استرجاع

خداوند در آيات 155ـ156 سوره بقره/2 مواردى از قبيل مواجهه با ترس و گرسنگى و ضررهاى مالى و جانى و از دست دادن محصولات را آزمون الهى و مصيبت و محل استرجاع دانسته و به صابرانى كه هنگام مصيبت «إنّا لِلّهِ و إنّا إليهِ رجِعون» مى‌گويند، بشارت داده‌است: «وَلَنَبلُوَنَّكُم بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَ نَقص مِنَ الاْمول والأنفُسِ والثَّمرتِ وَ بَشِّرِ الصّبِرينِ × الّذينِ إذا اَصبَتهُم مُصِيبةٌ قالوا إنّا لِلّهِ وَ إنّا إِليهِ رجِعُون» در شأن نزول آيه آمده است: اميرمؤمنان عليه‌السلام هنگام شنيدن خبر شهادت حمزه[۳] يا جعفر[۴] كلمه استرجاع را بر زبان آورد سپس اين آيه نازل شد.

در روايات فراوانى استرجاع به ‌هنگام روبرو شدن با هر گونه مصيبت، سفارش[۵] و از ويژگي‌هاى امت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگام بروز مصيبت شمرده شده است.[۶] بر اساس رواياتى از پيامبر، هر چه موجب اذيت مؤمنى شود، گرچه خاموش شدن چراغ[۷] يا فرو رفتن خارى در دست باشد از مصاديق مصيبت و جاى گفتن استرجاع است.[۸]

تكيه بر ايمان مخاطبان در آيه 153 سوره بقره/2: «يأيّها الّذينَ ءَامَنُوا استَعينوا بِالصّبرِ والصَّلوة» در فرمانِ كمك گرفتن از صبر و نماز مى‌تواند اشاره به منشأ استرجاعِ صابران يعنى ايمان ايشان باشد. به نقل جابر از امام ‌باقر عليه‌السلام صبرِ مصيبت ديده مسترجع، از رضاى او به فعل خداوند حكايت ‌دارد.[۹]

پاداش استرجاع

خداوند در ادامه آيه 153 سوره بقره/2 معيت خويش با صابران را اعلام فرموده است: «إنَّ اللّهَ مَع الصّبِرين» و در آيه ‌155 همين سوره با مسكوت گذاشتن متعلق «بَشِّرْ» بشارت بزرگى به صابران داده است[۱۰] و در آيه 157، صابران مسترجع را داراى مقامى والا و مشمول درود و رحمت و برخوردار از هدايت الهى مى‌داند: «اُولئِكَ عَلَيهِم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و اُولئِكَ هُمُ المُهتَدون». (سوره بقره/2،157)

برخى مفسران مقصود از «صلوت» را ثنا، مدح و تعظيم و «رَحمَةٌ» را نعمت‌هاى دنيايى و آخرتى و «اهتدا» را هدايت و رسيدن به ثواب و بهشت مى‌دانند.[۱۱] برخى اهتدا را رسيدن به نعمت‌ها و سعادت دنيا و آخرت دانسته، تحقق آن را فقط در سايه استرجاع عملى و قلبى ميسر مى‌دانند كه در آن مرتبه، شخص خود را نزد خداوند حاضر مى‌بيند.[۱۲]

بر پايه روايتى از امام صادق عليه‌السلام خداوند سه ويژگى صلوات، رحمت و اهتدا را به مسترجعانِ صابر عطا كرده است كه اگر يكى از آن‌ها به فرشتگان داده مى‌شد، به آن راضى مى‌شدند.[۱۳]

بر اساس روايتى ديگر مسترجعان، اهل بهشت[۱۴] و در سايه نور اعظم الهى هستند[۱۵] و هرگاه با يادكرد مصيبت گذشته استرجاع كنند، خداوند گناهان پيشين آن‌ها را مى‌بخشايد و ثواب زمان مصيبت را به آنان عطا مى‌كند.[۱۶] سيوطى نيز رواياتى به اين مضمون نقل كرده ‌است.[۱۷]

آثار استرجاع

گفتن «إنّا لِلّهِ و إنّا إليهِ راجِعون» از يك سو اقرار به مبدأ و معاد و اظهار تسليم در برابر قضا و قدر بوده، مايه آرامش قلب[۱۸] و اميد به پاداش الهى مى‌گردد[۱۹] و از سوى ديگر يادآور اين نكته است كه بلاها و مصيبت‌هاى زودگذر دنيايى از ناحيه خداوند بوده و تصرف مالك در مملوك و ملك حقيقى خويش است: «إنّا لِلّهِ» و مملوك حق اعتراض ندارد: «عَبدًا مَملوكًا لاّيَقدِرُ على شَىء». (سوره نحل/16،75)[۲۰]

استرجاع همچنين موجب دورى استرجاع كننده از سخنان نامناسب و شكايت و مانع وسوسه‌هاى شيطان يا موجب دلدارى و تسلى قلب و كاهش حزن و اندوه مصيبت ديده[۲۱] و همچنين اشتغال به ‌كارى مستحب[۲۲] و اظهار عقايد حق است. البته اين آثار در صورتى است كه استرجاع تنها زبانى نباشد بلكه به معناى آن نيز توجه شود.[۲۳]

پانویس

  1. الصحاح، ج‌ 3، ص‌ 1216‌ـ‌1218؛ لغت نامه، ج‌ 2، ص‌ 1813.
  2. جامع‌البيان، مج ‌2، ج‌ 2، ص‌ 58‌ـ‌59؛ روض الجنان، ج‌ 2، ص 241‌ـ‌242؛ النهايه، ج‌ 2، ص‌ 202.
  3. كنزالدقائق، ج ‌2، ص‌ 201.
  4. روض‌الجنان، ج 2، ص 251؛ مناقب، ج ‌2، ص‌ 138.
  5. جامع‌البيان، مج ‌2، ج‌ 2، ص ‌57؛ مجمع البيان، ج‌ 1، ص ‌437؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 378‌ـ‌379.
  6. روض‌الجنان، ج‌ 2، ص 241؛ تفسير قرطبى، ج‌ 2، ص‌ 119؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 377.
  7. روضة‌الواعظين، ص‌ 423؛ روض الجنان، ج‌ 2، ص‌ 241؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 380.
  8. تفسير قرطبى، ج‌ 2، ص‌ 118؛ الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 381.
  9. مسكن الفؤاد، ص‌ 99.
  10. الميزان، ج‌ 1، ص‌ 353.
  11. مجمع‌البيان، ج‌ 1، ص‌ 437؛ التفسيرالكبير، ج‌ 2، ص‌ 133‌ـ‌134.
  12. مواهب‌الرحمن، ج‌ 2، ص 194‌ـ‌195؛ اطيب‌البيان، ج‌ 2، ص 262.
  13. الكافى، ج‌ 2، ص‌ 92.
  14. تفسير عياشى، ج‌ 1، ص‌ 69، ح 127؛ مجمع البيان، ج‌ 1، ص‌ 437.
  15. تفسير عياشى، ج‌ 1، ص‌ 69، ح 128.
  16. نورالثقلين، ج‌ 1، ص‌ 144؛ البرهان، ج‌ 1، ص‌ 362‌ـ‌363.
  17. الدرالمنثور، ج‌ 1، ص‌ 378‌ـ‌379.
  18. روح‌البيان، ج‌ 1، ص‌ 261؛ مواهب الرحمن، ج‌ 2، ص‌ 194.
  19. جامع‌البيان، مج‌ 2، ج‌ 2، ص ‌58.
  20. اطيب البيان، ج‌ 2، ص‌ 260.
  21. روح البيان، ج‌ 1، ص‌ 261.
  22. احكام القرآن، ج‌ 1، ص‌ 134؛ جواهرالكلام، ج‌ 4، ص‌ 310.
  23. الميزان، ج‌ 1، ص‌ 353؛ حاشيه شيخ زاده، ج‌ 2، ص‌ 395.

منابع

اللّه‌مراد انصارى‌نيا، محمود گودرزى زاهدى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 86-88