اَصحاب رَقيم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'نام ديگر اصحاب كهف به ‌سبب نگاشته شدن نام و سرگذشت آنان در يك لوح. فرهنگ نويس...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
نام ديگر [[اصحاب كهف]] به ‌سبب نگاشته شدن نام و سرگذشت آنان در يك لوح.
+
===اَصحاب رَقیم===
  
فرهنگ نويسان عربى، رقيم را به معناى «مرقوم» و برگرفته از ريشه «ر‌ـ‌ق‌ـ‌م» دانسته و معانى «نوشته»،<ref> الصحاح، ج‌ 5، ص‌ 1936؛ النهايه، ج‌ 2، ص‌ 254، «رقم».</ref> «خط و نوشته برجسته»<ref> مفردات، ص‌ 362، «رقم».</ref> و برخى نيز «دوات»<ref> جمهرة‌اللغه، ج‌ 2، ص‌ 790؛ لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 291، «رقم».</ref> را براى آن گفته‌اند. شمارى از ‌آن‌ها، «رقم» را نقطه و اعراب گذارى كردن نوشته<ref> ترتيب العين، ص‌ 323؛ لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 291؛ القاموس‌المحيط، ج‌ 2، ص‌ 1469، «رقم».</ref> و گروهى نيز نوشتن<ref> القاموس ‌المحيط، ج‌ 2، ص‌ 1469؛ مقاييس ‌اللغه، ج‌ 2، ص‌ 425؛ الصحاح، ج‌ 5، ص‌ 1936، «رقم».</ref> معنا كرده‌اند؛ اما چنان كه برخى نيز در جمع ميان معانى گفته‌اند كاربردهاى گوناگون «رقم» و واژگان برگرفته از آن نشان مى‌دهد كه ريشه ياد شده در اصل به معناى ايجاد نشانه در هر چيزى است كه متناسب با موارد كاربرد، معناى متفاوتى دارد؛ رَقَم الكتاب يعنى كتاب را نوشت.
+
نام دیگر [[اصحاب كهف]] به ‌سبب نگاشته شدن نام و سرگذشت آنان در یك لوح.
  
رَقَمَ الشىء؛ يعنى آن چيز را با نشانه‌اى متمايز كرد. رَقَمَ الكلمات؛ يعنى واژگان را نقطه و اعراب‌گذارى كرد.<ref> التحقيق، ج‌ ص‌ 174؛ المصباح، ج‌ ص‌ 236؛ القاموس ‌المحيط، ج‌ 2، ص‌ 1469، «رقم».</ref> در مقابل، پاره‌اى از قرآن پژوهان «رقيم» را از واژگان دخيل مى‌دانند؛ از جمله آن را واژه‌اى رومى و به معناى «لوح»<ref> الاتقان، ج‌ ص‌ 293؛ البرهان فى علوم‌القرآن، ج‌ ص‌ 384.</ref> و واژه‌اى سريانى و به احتمال، نام مكانى دانسته‌اند.<ref> واژه‌هاى دخيل، ص‌ 224.</ref>
+
فرهنگ نویسان عربى، رقیم را به معناى «مرقوم» و برگرفته از ریشه «ر‌ـ‌ق‌ـ‌م» دانسته و معانى «نوشته»،<ref> الصحاح، ج‌ ص‌ 1936؛ النهایه، ج‌ 2، ص‌ 254، «رقم».</ref> «خط و نوشته برجسته»<ref> مفردات، ص‌ 362، «رقم».</ref> و برخى نیز «دوات»<ref> جمهرة‌اللغه، ج‌ 2، ص‌ 790؛ لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 291، «رقم».</ref> را براى آن گفته‌اند. شمارى از ‌آن‌ها، «رقم» را نقطه و اعراب گذارى كردن نوشته<ref> ترتیب العین، ص‌ 323؛ لسان‌العرب، ج‌ ص‌ 291؛ القاموس‌المحیط، ج‌ ص‌ 1469، «رقم».</ref> و گروهى نیز نوشتن<ref> القاموس ‌المحیط، ج‌ 2، ص‌ 1469؛ مقاییس ‌اللغه، ج‌ 2، ص‌ 425؛ الصحاح، ج‌ 5، ص‌ 1936، «رقم».</ref> معنا كرده‌اند؛ اما چنان كه برخى نیز در جمع میان معانى گفته‌اند كاربردهاى گوناگون «رقم» و واژگان برگرفته از آن نشان مى‌دهد كه ریشه یاد شده در اصل به معناى ایجاد نشانه در هر چیزى است كه متناسب با موارد كاربرد، معناى متفاوتى دارد؛ رَقَم الكتاب یعنى كتاب را نوشت.
  
واژه «رقيم» فقط يك بار در [[قرآن]] آمده است: «اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحبَ الكَهفِ والرَّقيمِ كانوا مِن ءايتِنا عَجَبا». ([[سوره كهف]]/18،9) هويت اصحاب رقيم كه از آيات شگفت الهى خوانده شده‌اند و نيز وجه تسميه آنان به اين نام، اصلى‌ترين موضوع مورد چالش در ميان صاحب نظران است. منابع نخست تفسيرى [[شيعه]]<ref> تفسير عياشى، ج‌ ص‌ 322؛ تفسير قمى، ج‌ ص‌ 31؛ التبيان، ج‌ ص‌ 11.</ref> و سنى<ref> تفسير عبدالرزاق، ج‌ ص‌ 325؛ جامع البيان، مج‌ 9، ج‌ 15، ص 247‌ـ‌248؛ معانى القرآن، ج 2، ص 134.</ref> نشان مى‌دهد كه در عصر نزول و سده‌هاى آغازين تاريخ اسلام همه مفسران، هماهنگ با سياق آيات، [[اصحاب كهف]] و رقيم را گروه واحدى مى‌دانسته‌اند و تنها موضوع مورد اختلاف آنان، معناى «رقيم» و وجه تسميه اصحاب كهف به آن بوده است؛ اين گروه معانى متفاوتى را براى رقيم گفته‌اند.
+
رَقَمَ الشىء؛ یعنى آن چیز را با نشانه‌اى متمایز كرد. رَقَمَ الكلمات؛ یعنى واژگان را نقطه و اعراب‌گذارى كرد.<ref> التحقیق، ج‌ ص‌ 174؛ المصباح، ج‌ ص‌ 236؛ القاموس ‌المحیط، ج‌ ص‌ 1469، «رقم».</ref> در مقابل، پاره‌اى از قرآن پژوهان «رقیم» را از واژگان دخیل مى‌دانند؛ از جمله آن را واژه‌اى رومى و به معناى «لوح»<ref> الاتقان، ج‌ ص‌ 293؛ البرهان فى علوم‌القرآن، ج‌ 1، ص‌ 384.</ref> و واژه‌اى سریانى و به احتمال، نام مكانى دانسته‌اند.<ref> واژه‌هاى دخیل، ص‌ 224.</ref>
  
بيشتر آنان با استناد به ريشه لغوى<ref> مجمع البحرين، ج‌ 2، ص‌ 725، «رقم»؛ الصافى، ج‌ ص‌ 231؛ الميزان، ج‌ 13، ص‌ 245، 246.</ref> و پاره‌اى از [[احاديث]]<ref> تفسير العياشى، ج‌ 2، ص‌ 321؛ تفسير القمى، ج‌ 2، ص‌ 31؛ نورالثقلين، ج‌ 3، ص‌ 244، 246.</ref> و نيز احتمالاً برخى منابع اهل كتاب، آن را به معناى كتيبه و لوحى دانسته‌اند كه نام و سرگذشت اصحاب كهف در آن نگاشته شده بود. سنگ يا مس بودن لوح، نويسندگان و محل نصب يا نگهدارى آن، مورد اختلاف اين گروه است. رقيم به عنوان نام قريه اصحاب كهف، كتاب دينى، درهم‌ها و سگ آنان و همچنين وادى و كوهى كه غار در آن قرار داشت، ديدگاه‌هاى ديگرى است كه از سوى اين مفسران ارائه شده است.<ref> جامع‌البيان، مج ‌9، ج‌ 15، ص‌ 247‌ـ‌249؛ التبيان، ج‌ 7، ص‌ 11؛ زادالمسير، ج‌ 5، ص‌ 107‌ـ‌108.</ref> انگاره‌هاى ياد شده، گاه با پذيرش<ref> تفسير ابى‌السعود، ج‌ 5، ص 206؛ تفسير بيضاوى، ج 3، ص 7‌ـ‌8؛ روح‌المعانى، مج 9، ج 15، ص 303‌ـ‌304.</ref> يا نقد<ref> الفرقان، ج‌ 15، ص‌ 24‌ـ‌25.</ref> مفسران متأخر روبرو گشته و گاهى نيز بدون هيچ اظهارنظرى گزارش شده است.<ref> التبيان، ج 7، ص 11؛ مجمع‌البيان، ج 6، ص 697ـ698؛ زادالمسير، ج‌ 5، ص‌ 108.</ref>
+
واژه «رقیم» فقط یك بار در [[قرآن]] آمده است: «اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحبَ الكَهفِ والرَّقیمِ كانوا مِن ءایتِنا عَجَبا». ([[سوره كهف]]/18،9) هویت اصحاب رقیم كه از آیات شگفت الهى خوانده شده‌اند و نیز وجه تسمیه آنان به این نام، اصلى‌ترین موضوع مورد چالش در میان صاحب نظران است. منابع نخست تفسیرى [[شیعه]]<ref> تفسیر عیاشى، ج‌ 2، ص‌ 322؛ تفسیر قمى، ج‌ ص‌ 31؛ التبیان، ج‌ ص‌ 11.</ref> و سنى<ref> تفسیر عبدالرزاق، ج‌ 2، ص‌ 325؛ جامع البیان، مج‌ 9، ج‌ 15، ص 247‌ـ‌248؛ معانى القرآن، ج ص 134.</ref> نشان مى‌دهد كه در عصر نزول و سده‌هاى آغازین تاریخ اسلام همه مفسران، هماهنگ با سیاق آیات، [[اصحاب كهف]] و رقیم را گروه واحدى مى‌دانسته‌اند و تنها موضوع مورد اختلاف آنان، معناى «رقیم» و وجه تسمیه اصحاب كهف به آن بوده است؛ این گروه معانى متفاوتى را براى رقیم گفته‌اند.
  
بنابراين ديدگاه كه مورد پذيرش مشهور مفسران متأخر از اهل سنت نيز بوده<ref> جامع البيان، مج ‌9، ج‌ 15، ص‌ 248؛ التفسير الكبير، ج‌ 21، ص ‌82؛ تفسير بيضاوى، ج‌ ص‌ 7.</ref> عطف «الرقيم» بر «الكهف» عطف بيان<ref> اضواء البيان فى تفسيرالقرآن، ج‌ ص‌ 12.</ref> و براى متمايز‌كردن اصحاب كهف از ديگر گروه‌هاى مشابه است.<ref> المحررالوجيز، ج‌ ص‌ 497؛ تفسير قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 232؛ التحقيق، ج‌ ص‌ 175.</ref> البته در دوره‌هاى بعد گويا كشف اجسادى از مردگان در غارهايى چند و مشابهت‌ها و تفاوت‌هاى آن با داستان اصحاب كهف<ref> المحرر الوجيز، ج‌ 10، ص‌ 367؛ تفسير قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 232؛ التحقيق، ج‌ 4، ص‌ 173.</ref> و نيز روايت مرفوعه‌اى از پيامبر صلى الله عليه و آله<ref> مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحيح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ مجمع الزوائد، ج‌ 8، ص‌ 140‌ـ‌142.</ref> زمينه چالش بر سر هويت اصحاب رقيم شد.
+
بیشتر آنان با استناد به ریشه لغوى<ref> مجمع البحرین، ج‌ ص‌ 725، «رقم»؛ الصافى، ج‌ 3، ص‌ 231؛ المیزان، ج‌ 13، ص‌ 245، 246.</ref> و پاره‌اى از [[احادیث]]<ref> تفسیر العیاشى، ج‌ 2، ص‌ 321؛ تفسیر القمى، ج‌ 2، ص‌ 31؛ نورالثقلین، ج‌ ص‌ 244، 246.</ref> و نیز احتمالاً برخى منابع اهل كتاب، آن را به معناى كتیبه و لوحى دانسته‌اند كه نام و سرگذشت اصحاب كهف در آن نگاشته شده بود. سنگ یا مس بودن لوح، نویسندگان و محل نصب یا نگهدارى آن، مورد اختلاف این گروه است. رقیم به عنوان نام قریه اصحاب كهف، كتاب دینى، درهم‌ها و سگ آنان و همچنین وادى و كوهى كه غار در آن قرار داشت، دیدگاه‌هاى دیگرى است كه از سوى این مفسران ارائه شده است.<ref> جامع‌البیان، مج ‌9، ج‌ 15، ص‌ 247‌ـ‌249؛ التبیان، ج‌ ص‌ 11؛ زادالمسیر، ج‌ ص‌ 107‌ـ‌108.</ref> انگاره‌هاى یاد شده، گاه با پذیرش<ref> تفسیر ابى‌السعود، ج‌ 5، ص 206؛ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7‌ـ‌8؛ روح‌المعانى، مج 9، ج 15، ص 303‌ـ‌304.</ref> یا نقد<ref> الفرقان، ج‌ 15، ص‌ 24‌ـ‌25.</ref> مفسران متأخر روبرو گشته و گاهى نیز بدون هیچ اظهارنظرى گزارش شده است.<ref> التبیان، ج 7، ص 11؛ مجمع‌البیان، ج 6، ص 697ـ698؛ زادالمسیر، ج‌ 5، ص‌ 108.</ref>
  
در مقابل نظريه اول برخى، اصحاب رقيم را گروهى ديگر دانسته و داستان موسوم به «حديث غار» در روايت مرفوعه نعمان ‌بن ‌بشير از پيامبر صلى الله عليه و آله را سرگذشت آنان پنداشته‌اند.<ref> تفسير قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 232‌ـ‌233.</ref> بر اساس اين روايت، روزى سه نفر در بيابان و در پى بارش شديد باران به غارى پناه ‌مى‌برند. دهانه غار بر اثر سقوط سنگى بزرگ از بالاى كوه بسته شده و آنان در آنجا محبوس مى‌شوند.
+
بنابراین دیدگاه كه مورد پذیرش مشهور مفسران متأخر از اهل سنت نیز بوده<ref> جامع البیان، مج ‌9، ج‌ 15، ص‌ 248؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 21، ص ‌82؛ تفسیر بیضاوى، ج‌ 3، ص‌ 7.</ref> عطف «الرقیم» بر «الكهف» عطف بیان<ref> اضواء البیان فى تفسیرالقرآن، ج‌ 9، ص‌ 12.</ref> و براى متمایز‌كردن اصحاب كهف از دیگر گروه‌هاى مشابه است.<ref> المحررالوجیز، ج‌ 3، ص‌ 497؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 232؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 175.</ref> البته در دوره‌هاى بعد گویا كشف اجسادى از مردگان در غارهایى چند و مشابهت‌ها و تفاوت‌هاى آن با داستان اصحاب كهف<ref> المحرر الوجیز، ج‌ 10، ص‌ 367؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 232؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 173.</ref> و نیز روایت مرفوعه‌اى از پیامبر صلى الله علیه و آله<ref> مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحیح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ مجمع الزوائد، ج‌ 8، ص‌ 140‌ـ‌142.</ref> زمینه چالش بر سر هویت اصحاب رقیم شد.
  
پس از استغاثه فراوان بر آن مى‌شوند كه هر يك به بيان كار نيكى از خود بپردازند، باشد كه خداوند از سر رحمت نجاتشان دهد پس چنين مى‌كنند و دهانه غار گشوده مى‌شود.<ref> مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحيح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ مجمع الزوائد، ج‌ ص‌ 140‌ـ‌142.</ref> اين انگاره از ‌سوى صاحبان ديدگاه نخست رد شده است.<ref> تفسير بيضاوى، ج 3، ص 7‌ـ‌8؛ التفسير الكبير، ج‌ 21، ص‌ 82؛ الميزان، ج‌ 13، ص‌ 246، 281.</ref>
+
در مقابل نظریه اول برخى، اصحاب رقیم را گروهى دیگر دانسته و داستان موسوم به «حدیث غار» در روایت مرفوعه نعمان ‌بن ‌بشیر از پیامبر صلى الله علیه و آله را سرگذشت آنان پنداشته‌اند.<ref> تفسیر قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 232‌ـ‌233.</ref> بر اساس این روایت، روزى سه نفر در بیابان و در پى بارش شدید باران به غارى پناه ‌مى‌برند. دهانه غار بر اثر سقوط سنگى بزرگ از بالاى كوه بسته شده و آنان در آنجا محبوس مى‌شوند.
  
برخى از آنان با بيان وجه ارتباط سرگذشت اصحاب كهف با آيات پيش از آن، [[حديث]] غار را با ‌سياق آيات مذكور ناسازگار دانسته و نيز معتقدند كه نام بردن از دو گروه جداگانه و پرداختن به سرگذشت يكى و وانهادن ديگرى از بلاغت دور ‌است.<ref> الميزان، ج‌ 13، ص‌ 246.</ref>
+
پس از استغاثه فراوان بر آن مى‌شوند كه هر یك به بیان كار نیكى از خود بپردازند، باشد كه خداوند از سر رحمت نجاتشان دهد پس چنین مى‌كنند و دهانه غار گشوده مى‌شود.<ref> مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحیح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ مجمع الزوائد، ج‌ 8، ص‌ 140‌ـ‌142.</ref> این انگاره از ‌سوى صاحبان دیدگاه نخست رد شده است.<ref> تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7‌ـ‌8؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 21، ص‌ 82؛ المیزان، ج‌ 13، ص‌ 246، 281.</ref>
  
نكته مهم‌تر اين كه افزون بر گزارش متفاوت حديث غار در منابع گوناگون، در متن آن نامى از اصحاب رقيم نيامده است،<ref> مسند احمد، ج‌ ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحيح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ مجمع الزوائد، ج‌ 8، ص‌ 140‌ـ‌142.</ref> گويا برخى راويان، افراد ياد شده را كه همانند اصحاب كهف به غار پناهنده شده‌اند بر اصحاب رقيم تطبيق كرده‌اند.
+
برخى از آنان با بیان وجه ارتباط سرگذشت اصحاب كهف با آیات پیش از آن، [[حدیث]] غار را با ‌سیاق آیات مذكور ناسازگار دانسته و نیز معتقدند كه نام بردن از دو گروه جداگانه و پرداختن به سرگذشت یكى و وانهادن دیگرى از بلاغت دور ‌است.<ref> المیزان، ج‌ 13، ص‌ 246.</ref>
  
هويت و سرگذشت اصحاب رقيم و سبب اين نامگذارى در [[احاديث]] اسلامى و منابع مربوط به آن نيز بازتاب يافته است.<ref> مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحيح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ ج‌ 5، ص‌ 273؛ بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 408‌ـ‌422.</ref> در پاره‌اى از روايات شيعى، اصحاب كهف و رقيم، گروه واحدى معرفى شده‌اند كه نام و سرگذشت آنان در لوحى از مس نگاشته شده بود. در اين روايات به جزئيات بيشترى درباره نام، زمان، مكان، سرگذشت و پادشاه عصر آنان پرداخته شده است.<ref> تفسير عياشى، ج 2، ص 321؛ تفسير قمى، ج 2، ص 31؛ [[بحارالانوار]]، ج‌ 14، ص‌ 426.</ref>(‌=>‌[[اصحاب ‌كهف]])
+
نكته مهم‌تر این كه افزون بر گزارش متفاوت حدیث غار در منابع گوناگون، در متن آن نامى از اصحاب رقیم نیامده است،<ref> مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحیح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ مجمع الزوائد، ج‌ 8، ص‌ 140‌ـ‌142.</ref> گویا برخى راویان، افراد یاد شده را كه همانند اصحاب كهف به غار پناهنده شده‌اند بر اصحاب رقیم تطبیق كرده‌اند.
 +
 
 +
هویت و سرگذشت اصحاب رقیم و سبب این نامگذارى در [[احادیث]] اسلامى و منابع مربوط به آن نیز بازتاب یافته است.<ref> مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحیح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ ج‌ 5، ص‌ 273؛ بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 408‌ـ‌422.</ref> در پاره‌اى از روایات شیعى، اصحاب كهف و رقیم، گروه واحدى معرفى شده‌اند كه نام و سرگذشت آنان در لوحى از مس نگاشته شده بود. در این روایات به جزئیات بیشترى درباره نام، زمان، مكان، سرگذشت و پادشاه عصر آنان پرداخته شده است.<ref> تفسیر عیاشى، ج 2، ص 321؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 31؛ [[بحارالانوار]]، ج‌ 14، ص‌ 426.</ref>(‌=>‌[[اصحاب ‌كهف]])
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۳

اَصحاب رَقیم

نام دیگر اصحاب كهف به ‌سبب نگاشته شدن نام و سرگذشت آنان در یك لوح.

فرهنگ نویسان عربى، رقیم را به معناى «مرقوم» و برگرفته از ریشه «ر‌ـ‌ق‌ـ‌م» دانسته و معانى «نوشته»،[۱] «خط و نوشته برجسته»[۲] و برخى نیز «دوات»[۳] را براى آن گفته‌اند. شمارى از ‌آن‌ها، «رقم» را نقطه و اعراب گذارى كردن نوشته[۴] و گروهى نیز نوشتن[۵] معنا كرده‌اند؛ اما چنان كه برخى نیز در جمع میان معانى گفته‌اند كاربردهاى گوناگون «رقم» و واژگان برگرفته از آن نشان مى‌دهد كه ریشه یاد شده در اصل به معناى ایجاد نشانه در هر چیزى است كه متناسب با موارد كاربرد، معناى متفاوتى دارد؛ رَقَم الكتاب یعنى كتاب را نوشت.

رَقَمَ الشىء؛ یعنى آن چیز را با نشانه‌اى متمایز كرد. رَقَمَ الكلمات؛ یعنى واژگان را نقطه و اعراب‌گذارى كرد.[۶] در مقابل، پاره‌اى از قرآن پژوهان «رقیم» را از واژگان دخیل مى‌دانند؛ از جمله آن را واژه‌اى رومى و به معناى «لوح»[۷] و واژه‌اى سریانى و به احتمال، نام مكانى دانسته‌اند.[۸]

واژه «رقیم» فقط یك بار در قرآن آمده است: «اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحبَ الكَهفِ والرَّقیمِ كانوا مِن ءایتِنا عَجَبا». (سوره كهف/18،9) هویت اصحاب رقیم كه از آیات شگفت الهى خوانده شده‌اند و نیز وجه تسمیه آنان به این نام، اصلى‌ترین موضوع مورد چالش در میان صاحب نظران است. منابع نخست تفسیرى شیعه[۹] و سنى[۱۰] نشان مى‌دهد كه در عصر نزول و سده‌هاى آغازین تاریخ اسلام همه مفسران، هماهنگ با سیاق آیات، اصحاب كهف و رقیم را گروه واحدى مى‌دانسته‌اند و تنها موضوع مورد اختلاف آنان، معناى «رقیم» و وجه تسمیه اصحاب كهف به آن بوده است؛ این گروه معانى متفاوتى را براى رقیم گفته‌اند.

بیشتر آنان با استناد به ریشه لغوى[۱۱] و پاره‌اى از احادیث[۱۲] و نیز احتمالاً برخى منابع اهل كتاب، آن را به معناى كتیبه و لوحى دانسته‌اند كه نام و سرگذشت اصحاب كهف در آن نگاشته شده بود. سنگ یا مس بودن لوح، نویسندگان و محل نصب یا نگهدارى آن، مورد اختلاف این گروه است. رقیم به عنوان نام قریه اصحاب كهف، كتاب دینى، درهم‌ها و سگ آنان و همچنین وادى و كوهى كه غار در آن قرار داشت، دیدگاه‌هاى دیگرى است كه از سوى این مفسران ارائه شده است.[۱۳] انگاره‌هاى یاد شده، گاه با پذیرش[۱۴] یا نقد[۱۵] مفسران متأخر روبرو گشته و گاهى نیز بدون هیچ اظهارنظرى گزارش شده است.[۱۶]

بنابراین دیدگاه كه مورد پذیرش مشهور مفسران متأخر از اهل سنت نیز بوده[۱۷] عطف «الرقیم» بر «الكهف» عطف بیان[۱۸] و براى متمایز‌كردن اصحاب كهف از دیگر گروه‌هاى مشابه است.[۱۹] البته در دوره‌هاى بعد گویا كشف اجسادى از مردگان در غارهایى چند و مشابهت‌ها و تفاوت‌هاى آن با داستان اصحاب كهف[۲۰] و نیز روایت مرفوعه‌اى از پیامبر صلى الله علیه و آله[۲۱] زمینه چالش بر سر هویت اصحاب رقیم شد.

در مقابل نظریه اول برخى، اصحاب رقیم را گروهى دیگر دانسته و داستان موسوم به «حدیث غار» در روایت مرفوعه نعمان ‌بن ‌بشیر از پیامبر صلى الله علیه و آله را سرگذشت آنان پنداشته‌اند.[۲۲] بر اساس این روایت، روزى سه نفر در بیابان و در پى بارش شدید باران به غارى پناه ‌مى‌برند. دهانه غار بر اثر سقوط سنگى بزرگ از بالاى كوه بسته شده و آنان در آنجا محبوس مى‌شوند.

پس از استغاثه فراوان بر آن مى‌شوند كه هر یك به بیان كار نیكى از خود بپردازند، باشد كه خداوند از سر رحمت نجاتشان دهد پس چنین مى‌كنند و دهانه غار گشوده مى‌شود.[۲۳] این انگاره از ‌سوى صاحبان دیدگاه نخست رد شده است.[۲۴]

برخى از آنان با بیان وجه ارتباط سرگذشت اصحاب كهف با آیات پیش از آن، حدیث غار را با ‌سیاق آیات مذكور ناسازگار دانسته و نیز معتقدند كه نام بردن از دو گروه جداگانه و پرداختن به سرگذشت یكى و وانهادن دیگرى از بلاغت دور ‌است.[۲۵]

نكته مهم‌تر این كه افزون بر گزارش متفاوت حدیث غار در منابع گوناگون، در متن آن نامى از اصحاب رقیم نیامده است،[۲۶] گویا برخى راویان، افراد یاد شده را كه همانند اصحاب كهف به غار پناهنده شده‌اند بر اصحاب رقیم تطبیق كرده‌اند.

هویت و سرگذشت اصحاب رقیم و سبب این نامگذارى در احادیث اسلامى و منابع مربوط به آن نیز بازتاب یافته است.[۲۷] در پاره‌اى از روایات شیعى، اصحاب كهف و رقیم، گروه واحدى معرفى شده‌اند كه نام و سرگذشت آنان در لوحى از مس نگاشته شده بود. در این روایات به جزئیات بیشترى درباره نام، زمان، مكان، سرگذشت و پادشاه عصر آنان پرداخته شده است.[۲۸](‌=>‌اصحاب ‌كهف)

پانویس

  1. الصحاح، ج‌ 5، ص‌ 1936؛ النهایه، ج‌ 2، ص‌ 254، «رقم».
  2. مفردات، ص‌ 362، «رقم».
  3. جمهرة‌اللغه، ج‌ 2، ص‌ 790؛ لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 291، «رقم».
  4. ترتیب العین، ص‌ 323؛ لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 291؛ القاموس‌المحیط، ج‌ 2، ص‌ 1469، «رقم».
  5. القاموس ‌المحیط، ج‌ 2، ص‌ 1469؛ مقاییس ‌اللغه، ج‌ 2، ص‌ 425؛ الصحاح، ج‌ 5، ص‌ 1936، «رقم».
  6. التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 174؛ المصباح، ج‌ 1، ص‌ 236؛ القاموس ‌المحیط، ج‌ 2، ص‌ 1469، «رقم».
  7. الاتقان، ج‌ 1، ص‌ 293؛ البرهان فى علوم‌القرآن، ج‌ 1، ص‌ 384.
  8. واژه‌هاى دخیل، ص‌ 224.
  9. تفسیر عیاشى، ج‌ 2، ص‌ 322؛ تفسیر قمى، ج‌ 2، ص‌ 31؛ التبیان، ج‌ 7، ص‌ 11.
  10. تفسیر عبدالرزاق، ج‌ 2، ص‌ 325؛ جامع البیان، مج‌ 9، ج‌ 15، ص 247‌ـ‌248؛ معانى القرآن، ج 2، ص 134.
  11. مجمع البحرین، ج‌ 2، ص‌ 725، «رقم»؛ الصافى، ج‌ 3، ص‌ 231؛ المیزان، ج‌ 13، ص‌ 245، 246.
  12. تفسیر العیاشى، ج‌ 2، ص‌ 321؛ تفسیر القمى، ج‌ 2، ص‌ 31؛ نورالثقلین، ج‌ 3، ص‌ 244، 246.
  13. جامع‌البیان، مج ‌9، ج‌ 15، ص‌ 247‌ـ‌249؛ التبیان، ج‌ 7، ص‌ 11؛ زادالمسیر، ج‌ 5، ص‌ 107‌ـ‌108.
  14. تفسیر ابى‌السعود، ج‌ 5، ص 206؛ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7‌ـ‌8؛ روح‌المعانى، مج 9، ج 15، ص 303‌ـ‌304.
  15. الفرقان، ج‌ 15، ص‌ 24‌ـ‌25.
  16. التبیان، ج 7، ص 11؛ مجمع‌البیان، ج 6، ص 697ـ698؛ زادالمسیر، ج‌ 5، ص‌ 108.
  17. جامع البیان، مج ‌9، ج‌ 15، ص‌ 248؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 21، ص ‌82؛ تفسیر بیضاوى، ج‌ 3، ص‌ 7.
  18. اضواء البیان فى تفسیرالقرآن، ج‌ 9، ص‌ 12.
  19. المحررالوجیز، ج‌ 3، ص‌ 497؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 232؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 175.
  20. المحرر الوجیز، ج‌ 10، ص‌ 367؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 232؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 173.
  21. مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحیح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ مجمع الزوائد، ج‌ 8، ص‌ 140‌ـ‌142.
  22. تفسیر قرطبى، ج‌ 10، ص‌ 232‌ـ‌233.
  23. مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحیح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ مجمع الزوائد، ج‌ 8، ص‌ 140‌ـ‌142.
  24. تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7‌ـ‌8؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 21، ص‌ 82؛ المیزان، ج‌ 13، ص‌ 246، 281.
  25. المیزان، ج‌ 13، ص‌ 246.
  26. مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحیح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ مجمع الزوائد، ج‌ 8، ص‌ 140‌ـ‌142.
  27. مسند احمد، ج‌ 5، ص‌ 343‌ـ‌344؛ صحیح البخارى، ج‌ 3، ص‌ 50؛ ج‌ 5، ص‌ 273؛ بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 408‌ـ‌422.
  28. تفسیر عیاشى، ج 2، ص 321؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 31؛ بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 426.

منابع

على اسدى، مرتضى اورعى؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 405-408