مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ام سلمه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

أُمّ سَلَمه یکی از همسران پیامبر اسلام است. او و همسر اولش ابوسلمه مخزومی در سال‌های نخستین بعثت اسلام آورده و از مسلمانانی بودند که به سرپرستی جعفر بن ابیطالب به حبشه مهاجرت کردند. ام سلمه در سال چهارم هجری پس از وفات شوهرش به عقد پیامبر در آمد. او در بین همسران پیامبر جایگاه بلندی دارد تا جایی که امام صادق علیه السلام او را برترین همسر رسول خدا پس از خدیجه معرفی می نماید. ام سلمه با اهل بیت پیامبر رابطه ای قوی داشت و تا پایان عمر از آنها حمایت نموده و بدانها وفادار بود. او در سال 61 یا 62 هجری وفات نمود و آخرین همسر پیامبر بود که از دنیا رفت.

ام‌سلمه پیش از ازدواج با پیامبر اسلام

نام او هند است. پدرش ابي امية بن مغيره معروف به زاد الراکب[۱] بود و مادرش به روایتی عاتكه بنت عبدالمطلب[۲] و به روایتی دیگر عاتکه دختر عامر ابن ربیعه کنانی[۳] بود.

ام سلمه در ابتدا همسر ابوسلمه مخزومی پسر عمه[۴] و برادر رضاعی رسول خدا[۵] بود. و از او صاحب چهار فرزند (سلمة، عمر، دره و زينب) شد.[۶]

ام سلمه در زمره اسلام آورندگان در سالهای نخستین بعثت بود. او بعدا به همراه همسرش به حبشه هجرت نمود. و در آنجا بود که اولین فرزندش سلمه را به دنیا آورد. سپس به مکه آمد و بعدا به مدینه مهاجرت نمود.[۷] در جریان جنگ احد ابوسلمه مخزونی زخمی شد و بعدا بر اثر این جراحت وفات نمود.[۸]

زندگی ام‌سلمه با پیامبر اسلام

ام سلمه پس از وفات شوهرش در سال چهارم هجري به عقد پيامبر درآمد.[۹] مطابق با آنچه در برخی منابع آمده است پیش از پیامبر، ابوبکر و عمر از او خواستگاری کرده بودند، اما ام سلمه نپذیرفت.[۱۰]

ام سلمه زنی زیباروی بود تا جایی که زیبایی او رشک و حسادت عایشه همسر دیگر رسول خدا را برانگیخت.[۱۱] ام سلمه در منابع زنی بالغه و تیز بین معرفی شده است.[۱۲] که حتی گاه پیامبر(ص) با او مشورت می‌کرد.[۱۳]

ام سلمه در غزوات و سریه‌های متعددی چون مُرَیسیع، خیبر، حدیبیه، خندق، فتح مکه و حنین، رسول خدا را همراهی کرد.[۱۴]

امام صادق علیه السلام ام‌سلمه را برترین همسر رسول خدا پس از خدیجه دانسته است.[۱۵] در جریان حدیث کساء و نزول آیه تطهیر ام سلمه از پیامبر اکرم (ص) سوال می کند که آیا من در شمار اهل بیت نیستم؟ پیامبر(ص) خدا فرمود: تو بر خیر و نیکی هستی[۱۶]

ام سلمه و اهل بیت

منابع شیعه و اهل ‌سنت از همراهی‌ ام سلمه با اهل ‌بیت علیهم السلام در موارد گوناگون خبر داده اند. در برخی ‌گزارش‌ها، ارتباط عمیق میان او و حضرت زهرا سلام الله علیها به خوبی آشکار است. این ارتباط در پی ورود او به خانه پیامبر(ص) گسترده‌تر شد؛ اما پیشتر نیز وجود داشت. اوج این پیوند هنگامی است که میان آن‌ها عقد خواهری برقرار شد.[۱۷] او در ازدواج امیرمؤمنان علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها نقشی ویژه داشت و در این زمینه، روایاتی از پیامبر(ص) ‌گزارش کرده است.[۱۸] وی در دوران ولادت فرزندان فاطمه نیز حاضر بود و به فرمان پیامبر گرامی(ص) در گوش فرزندش حسن(ع) اذان و اقامه گفت.[۱۹]

وی همچنین راوی حدیث‌هایی درباره جایگاه امام علی(ع) مانند حدیث «علیّ مع الحق و الحق مع علیّ و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض یوم القیامه»[۲۰] و حدیث غدیر به‌ویژه جمله «من کنتُ مولاه فهذا علیّ مولاه» است.[۲۱]

نقش‌ ام سلمه در پی رحلت پیامبر(ص) چشمگیر‌تر شد. او پیوسته وفاداری خود را به امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) و فرزندان او نشان می‌داد و در بیان فضیلت‌های علی(ع) و توجه دادن مردم به ولایت وی بسیار کوشید.[۲۲] او از موقعیت علی(ع) نزد پیامبر(ص) به خوبی آگاهی داشت؛ زیرا بار‌ها رابطه تنگاتنگ آن دو، از جمله ماجرای خلوت طولانی پیامبر(ص) با علی را در خانه خود دیده بود.[۲۳] در همان روزها بود که پیامبر‌ ام سلمه را از نزول جبرئیل و رخدادهای آینده آگاه ساخت و او را شاهد بر وصایت علی(ع) قرار داد و به او فرمود: علی بن ابی‌طالب وصی و خلیفه پس از من و در دنیا و آخرت حامل پرچم من است. سپس علی(ع) را قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین دانست و نشانه‌های این سه گروه را برایش بیان کرد.[۲۴]

در شماری از منابع شیعی یاد شده که پیامبر(ص) وصیت خود را درباره جانشینی علی(ع) نوشت و آن را به‌ ام سلمه سپرد تا به جانشینش بدهد. هنگامی که مردم با علی(ع) بیعت کردند، ‌ام سلمه امانتی را که همسرش به او سپرده بود، به علی(ع) سپرد و به فرزندش گفت: همواره همراه علی باش که من در پی پیامبر(ص) امامی جز او نمی‌بینم.[۲۵] بر پایه ‌گزارش شماری از منابع شیعی، دوران بیماری پیامبر(ص) در خانه‌ ام سلمه سپری شد.[۲۶] هنگامی که پیامبر(ص) خواست برادرش علی را فراخوانند، عایشه و حفصه در پی پدر خود فرستادند و‌ ام سلمه نیز علی(ع) را آگاه نمود تا خود را به پیامبر(ص) برساند.[۲۷] روشنگری‌های‌ ام سلمه در پی رحلت پیامبر(ص) در حمایت از علی(ع) بر پایه همین وصایای رسول خدا(ص) بود. او در رویداد فدک به دفاع از حضرت زهرا(س) برخاست و به عنوان شاهد زهرا و معترض بر ابو‌بکر سخن گفت. آورده‌اند که به همین سبب، مقرری وی از بیت المال قطع شد.[۲۸]

ام سلمه روایات بسیاری از حضرت فاطمه سلام الله علها نقل نموده است.

حضور در خاکسپاری حضرت زهرا

هنگامی که حضرت فاطمه(س) در بستر بیماری بود، ‌ام سلمه به عیادتش آمد و از حال او جویا شد. حضرت زهرا(س) در پاسخ او، وضع خود و همسرش و ستمی را که بر آنان رفته بود و نیز علل غصب خلافت را بیان کرد.[۲۹] طبق وصیت حضرت زهرا(س)، ‌ام سلمه در مراسم خاکسپاری ایشان شرکت داشت و از محل دفن او آگاه بود.[۳۰]

هواداری از حضرت علی

در شورش مردم بر ضدّ عثمان، ‌ام سلمه که مانند بسیاری از عملکرد عثمان ناخرسند بود، نزد او رفت و وی را نصیحت و فرجام کارش را گوشزد کرد. عثمان نیز عهد بست که به این سفارش‌ها عمل کند.[۳۱] پس از کشته شدن عثمان، هنگامی که عایشه به خون‌خواهی وی با همراهی طلحه و زبیر بر علی(ع) شورید، ‌ام سلمه مردم را به حمایت علی(ع) فرا‌خواند و ‌گفت: از علی پیروی کنید. به خدا سوگند! در روزگار شما بهتر از او را سراغ ندارم.[۳۲] عایشه برای همراه کردن‌ ام سلمه با خود بسیار کوشید و‌ ام سلمه نیز برای باز‌گرداندن او از راه‌های گوناگون وارد شد. او در ملاقاتی که با عایشه داشت، به پیشگویی‌های رسول خدا اشاره کرد که خود عایشه شاهد آن‌ها بوده است. از مهم‌‌ترین سخنان‌ ام سلمه، تغییر روش عایشه در رفتار با عثمان و حکومت وی بود. عایشه پیشتر مردم را بر ضد عثمان تحریک می‌کرد و او را نَعْثَل(پیر نادان) می‌خواند؛ اما بعد ندای خون‌خواهی او را سر ‌داد. ‌ام سلمه به او سفارش نمود که به توصیه پیامبر(ص) برای خارج نشدن از خانه عمل ‌کند و وصایای پیامبر(ص) را درباره پسر عمویش علی(ع) نادیده نگیرد.[۳۳] وی در پی اتمام حجت‌ با عایشه و دیگر مخالفان، فرزندش عُمَر را نزد علی(ع) فرستاد و اهداف مخالفان را برای امام روشن کرد و پیغام داد: اگر امر خدا و سفارش پیامبر(ص) درباره بیرون نشدن از خانه نبود، تو را همراهی می‌کردم. اکنون محبوب‌‌ترین فرد نزد رسول خدا و شما، فرزندم عمر، را همراه شما می‌فرستم.[۳۴]

ایستادگی در مقابل معاویه

‌ام سلمه پس از شهادت علی(ع) از مخالفان سرسخت معاویه و کار‌گزاران او بود. هنگامی که بدعت لعن بر علی(ع) در همه‌جا مرسوم شد، او مردم کوفه را چنین سرزنش می‌کرد: شما پیامبر را شتم کرده‌اید؛ زیرا کسی را لعن می‌نمایید که پیامبر(ص) او را دوست می‌داشت.[۳۵] سبّ علی(ع) سبّ رسول خدا(ص) است.[۳۶] در ماجرای ترور و غارت که به دست معاویه برای نا‌امن کردن منطقه حکومتی علی(ع) انجام می‌شد، هنگامی که بُسْر بن ارطاة به تعقیب صحابه در مدینه و مکه از جمله جابر بن عبد‌الله پرداخت، جابر به خانه‌ ام سلمه پناه برد و با او درباره بیعت با ظالمان مشورت کرد. ‌ام سلمه از او خواست با بیعت جان خود را حفظ کند.[۳۷]

محبت نسبت به امام حسین

بر پایه ‌گزارش شماری از منابع، هنگامی که امام حسین(ع) به سوی عراق رفت، وصیت‌نامه و دیگر امانت‌ها را به‌ ام سلمه سپرد و از او خواست هرگاه فرزند بزرگش نزد وی آمد، آن‌ها را به او بسپارد. ‌ام سلمه در پی شهادت حسین(ع) هنگامی که امام سجاد(ع) به دیدنش آمد، آن امانت را به ایشان سپرد.[۳۸] برخی‌ ام سلمه را نخستین گریه‌کننده بر امام حسین(ع) در مدینه می‌دانند. در این هنگام، ‌ام سلمه دوران کهولت خود را سپری می‌کرد و همواره نگران واپسین بازمانده اصحاب کساء بود. او دوران کودکی امام حسین(ع) را به یاد می‌آورد که در خانه‌اش بازی می‌کرد و پیامبر(ص) به او می‌نگریست و می‌گریست. چون‌ ام سلمه علت را ‌پرسید، پیامبر(ص) از آینده حسین(ع) خبر داد و مقداری از تربت او را که جبرئیل آورده بود، به‌ ام سلمه داد و فرمود: هرگاه این خاک خونین شد، بدان که حسین کشته شده است. ‌ام سلمه پیوسته آن تربت را می‌نگریست تا روزی آن را خونین دید و چنان ناله برآورد و ضجه زد که زنان از هر سو آمدند و از کشته شدن حسین(ع) آگاه شدند.[۳۹]

ام سلمه؛ محرم اسرار ولایت

ام‌سلمه حافظ ودایع و محرم اسرار اهل بیت علیه‌السلام بود. علامه مجلسی به نقل از کتاب بصائر الدرجات روایتی ذکر می‌کند که مضمون آن چنین است: رسول خدا صلی الله علیه و آله ام‌سلمه را طلبید و پوست گوسفندی را که مملو از علم بود به او سپرد و فرمود: هر که پس از من آن را طلب کند، او امام و خلیفه بعد از من خواهد بود. همچنین روایت می‌کند که چون امیرالمومنین علیه‌السلام به طرف عراق رفت، کتب و سلاح و ودایع امامت را به ام‌سلمه سپرد تا پس از شهادت آن حضرت به امام حسن علیه‌السلام بسپارد و هنگامی که امام حسن علیه السلام مسموم شد، آن سلاح و ودایع را به ام‌سلمه سپرد تا به امام حسین علیه السلام بدهد.

امام حسین علیه‌السلام نیز هنگام حرکت به سوی عراق آن ودایع را به او سپرد تا به امام علی بن الحسین علیه‌السلام بسپارد. از این گفتار معلوم می‌شود که ام‌سلمه نزد اهل بیت علیه السلام چنان ارج و منزلتی داشت که محرم اسرار و حافظ امانات ایشان بود.

وفات ام سلمه

در تاریخ وفات او اختلاف وجود دارد برخی منابع سال 59 برخی سال 61 و برخی سال 62 را سال وفات او دانسته اند.[۴۰] اما روایتی که در خصوص واقعه عاشورا از او نقل شده نشان می‌دهد که او در زمان واقعه عاشورا که در سال 61 هجری رخ داد زنده بوده است و بنابراین وفات او پس از این واقعه بوده است. او در شهر مدینه وفات کرد و در بقیع مدفون شد[۴۱] و آخرین نفر از امهات المؤمنین بود که از دنیا رفت.[۴۲] مطابق با نقلی او به هنگام وفات 84 سال سن داشت[۴۳]

پانویس

  1. این لقب را به علت جود و بخشش زیادش گرفته بود چرا که در سفرها او زاد و توشه همراهانش را بر عهده می گرفت و آنها را از حمل زاد و توشه سفر بی نیاز می نمود.(الإصابة، ج‏8، ص404)
  2. رياحين الشريعه، ج2، ص283
  3. ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۸۶
  4. ابوسلمه فرزند برّه دختر عبدالمطلب بود. (الطبقات، ج۳، ص۱۸۱)
  5. چون ثُوَیبه کنیز ابولهب، پیامبر، حمزه و ابوسلمه را شیر داده بود، آنان برادر رضاعی یکدیگر نیز شمرده می‌شدند. (دانشنامه حج و حرمین شریفین، ص450.)
  6. الاستيعاب، ج‏4، ص1939
  7. الإصابة، ج‏8، ص404
  8. رياحين الشريعه، ج2، ص284
  9. رياحين الشريعه، ج2، ص284
  10. ذهبی، سیراعلام النبلاء، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۰۳.
  11. الطبقات، ج8، ص94؛الاصابه، ج8، ص343؛تاریخ الاسلام، ج5، ص284.
  12. الاصابه، ج8، ص406؛سبل الهدی، ج5، ص79.
  13. المغازی، ج2، ص613؛ سبل الهدی، ج5، ص79.
  14. واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۶۷
  15. شیخ صدوق، الخصال، ج1، ص419
  16. اربلی، کشف الغمه، ج1، ص66
  17. الغدیر، ج3، ص112.
  18. الامالی، طوسی، ج1، ص41؛بحار الانوار، ج43، ص95-96.
  19. کشف الغمه، ج2، ص148؛بحار الانوار، ج43، ص255.
  20. تاریخ بغداد، ج14، ص322؛الامالی، صدوق، ص150؛تاریخ دمشق، ج42، ص449؛نک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج2، ص239.
  21. کنز العمال، ج11، ص602؛الغدیر، ج1، ص17.
  22. الغدیر، ج3، ص177-178.
  23. الامالی، صدوق، ص463-464؛المناقب، خوارزمی، ص146؛المناقب، ابن مردویه، ص105.
  24. الامالی، صدوق، ص463-464؛المناقب، ابن مردویه، ص105؛تاریخ دمشق، ج42، ص471؛المناقب، خوارزمی، ص87.
  25. الامامة و التبصره، ص45-46؛الکافی، ج1، ص235-236؛بصائر الدرجات، ص206.
  26. الارشاد، ج1، ص182؛اعلام الوری، ج1، ص264.
  27. مناقب آل ابی طالب، ج1، ص203.
  28. دلائل الامامه، ص124.
  29. مناقب آل ابی طالب، ج2، ص49؛بحار الانوار، ج43، ص156.
  30. دلائل الامامه، ص132.
  31. بلاغات النساء، ص7.
  32. انساب الاشراف، ص224.
  33. الفتوح، ج2، ص454-456؛الامامة و السیاسه، ج1، ص76؛رسائل المرتضی، ج4، ص66-68.
  34. تاریخ طبری، ج4، ص470-471؛الفتوح، ج2، ص456.
  35. المعجم الاوسط، ج1، ص111.
  36. شرح الاخبار، ج1، ص167-168.
  37. تاریخ طبری، ج4، ص106-107؛الکامل، ج3، ص383.
  38. الکافی، ج1، ص304.
  39. تاریخ یعقوبی، ج2، ص245-246؛الفتوح، ج4، ص324؛تهذیب الکمال، ج6، ص408-409.
  40. رجوع کنید: الاصابه، ج8، ص406 و 407
  41. ذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۹
  42. الاصابه، ج8، ص407
  43. ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۶وذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲، ص۲۰۲

منابع

  • ابن اثیر جرزی، أسد الغابة فى معرفة الصحابة،، بيروت، دار الفكر، 1409ق.
  • ابن عبد البر، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، تحقيق على محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، 1412/1992.
  • اربلی، كشف الغمة في معرفة الأئمة، قم، رضی، 1421ق.
  • باقری، رویا، مدخل ام‌سلمه در دانشنامه حج و حرمین شریفین (ج3، ص218 تا 230)
  • جوادي، سيد خليل، مدخل ابوسلمه بن عبدالاسد مخزومی در دانشنامه حج و حرمین شریفین.
  • ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق.
  • محلاتى، ذبيح الله، رياحين الشريعة در ترجمه دانشمندان بانوان شيعه، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول.
  • ميانجي، محمد، ام سلمه انیس فاطمه(س)، فرهنگ كوثر، شماره 31، مهر 1378.
  • معاونت پژوهش مرکز حوزه‌های علمیه خواهران، بانوان عالمه و آثار آن‌ها.