منابع و پی نوشتهای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اسماء بنت عمیس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اسماء بنت عُمَیس»، یکی از همسران امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. اسماء در ابتدا با جعفر بن ابى طالب، ازدواج كرد و با او به حبشه هجرت كرد و براى او سه فرزند آورد اما جعفر بن ابيطالب در جنگ موته به شهادت رسيد و اسماء پس از آن به همسرى ابوبكر در آمد و محمّد بن ابى بكر را به دنيا آورد که بعدا از اصحاب امام علی علیه السلام و والی آن حضرت در مصر شد. اسماء پس از مرگ ابو بكر، به ازدواج امام على عليه السلام درآمد و تا زمان شهادت امام عليه السلام با او بود.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) اسماء را از زنان بهشتی خواند.

زندگی‌نامه اسماء

نام و نسب

نام پدر اسماء «عُمَیس» است و مادرش «خَوْلَه» یا «هند» نام دارد. نسب اسماء از طرف پدر و مادر به قبایل یمنی می‌رسد. مادر اسماء را به اعتبار دامادهایش برترین زن جهان می‌دانستند. زیرا رسول‌ خدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، جعفر بن ابی‌طالب (جعفر طیار)، حمزه سیدالشهداء، عباس بن عبدالمطلب، همگی دامادهای او هستند.

ازدواج با جعفر و هجرت به حبشه‌

اسماء در سال‌های نخستین بعثت به ازدواج جعفر بن ابی‌طالب درآمد و در همان ابتدای دعوت پیامبر(ص) اسلام را پذیرفت و ایمان آورد. او در سال پنجم بعثت به همراه جعفر به حبشه هجرت نمود و در آنجا سه فرزند به نام‌های عبدالله، محمد و عَون به دنیا آورد.[۱] عبدالله نخستین فرزند آنان و نخستین مولود مسلمان در حبشه بود. فرزند نجاشی نیز هم‌زمان با فرزند جعفر به دنیا آمد و نجاشی به دلیل دوستی‌اش با جعفر نام فرزند خود را عبدالله نامید. اسماء علاوه بر فرزند خود، فرزند نجاشی را نیز شیر داد که این مطلب نشان از جایگاه و منزلت اسماء نزد نجاشی و درایت و تلاش اسماء در جهت برقراری رابطه و استحکام آن میان پادشاه حبشه و مهاجران مسلمان دارد. آنچه این دوستی را پایدارتر می‌کرد، آن بود که فرزند نجاشی و عبدالله بن جعفر برادران رضاعی بودند و آنان پیوسته با یکدیگر ارتباط داشتند.

اسماء در سال هفتم هجری و هم‌زمان با فتح خیبر، همراه با جعفر و دیگر مهاجرانِ حبشه، به مدینه بازگشت.

شهادت همسر

اسماء در سال نهم شوهر خود، یعنی جعفر را از دست داد. در برخی روایات چنین آمده که، رسول‌خدا (ص) پس از آنکه جعفر در سرزمین مُوتَه (منطقه‌ای در ۱۲۰ کیلومتری جنوب «عمان»، پایتخت «اردن») به شهادت رسید، به خانه اسماء آمد، با فرزندان وی مهربانی کرد و آنها را نوازش نمود. اسماء از این کار متوجه یتیمی فرزندانش شد. رسول‌خدا (ص) از عقل و تیزهوشی اسماء به شگفت آمد و او را از شهادت جعفر آگاه کرد. اسماء در مرگ شوهرش گریه می‌کرد و صیحه می‌زد. حضرت فاطمه (س) نیز بر جعفر می‌گریست و فریاد «واعمّاه» سر می‌داد. رسول‌خدا (ص) فرمود: «گریه‌کنندگان بایستی بر مثل جعفر گریه کنند». اما در عین حال اسماء را به صبر دعوت کرد و او را از تندگویی و به سینه‌کوفتن نهی کرد و برای تسلی خاطرش فرمود: «جبرئیل برای جعفر دو بال در بهشت از یاقوت قرار داده است». حضرت فاطمه (س) به فرمان رسول‌خدا (ص) به مدت سه روز نزد اسماء ماند و برای خانواده عزادار جعفر، غذا فراهم می‌کرد. از این رو در میان مسلمانان سنت شد که سه روز به خانواده عزادار غذا بدهند.[۲]

ازدواج با ابوبکر

اسماء به هنگام جنگ حُنین، با ابوبکر ازدواج کرد و به گفته ابن‌ابی‌هلال، رسول‌خدا (ص) وی را به تزویج ابوبکر درآورد. ابوبکر برای جشن و ولیمه عروسی، مردم را دعوت کرد. نقل شده که خانه ابوبکر مقابل خانه عثمان در کوچه بقیع و خانه‌ای دیگر کنار مسجد مدینه داشت[۳] که اسماء بنت عُمیس در آن می‌زیست.[۴]

اسماء از ابوبکر صاحب فرزندی به نام محمد شد. محمّد بن ابى بكر بعدا از اصحاب وفادار امام علی علیه السلام شد و مدتی والی آن حضرت در مصر گردید.

حضور در حجةالوداع

اسماء در سال دهم هجری قمری در حجةالوداع شرکت کرد و چهار روز مانده به ابتدای ماه ذیقعده، محمدبن ابی‌بکر را در «ذی‌الحُلَیفه» یا «بَیداء» به‌دنیا آورد که این فرزند بعدها از دوستان اهل بیت و از یاران نزدیک امام علی (ع) شد. اسماء از نزول آیه اکمال :«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ»[۵] در غدیر خم نیز خبر داده است.

اسماء در عصر خلافت

پس از رسول‌خدا (ص) ابوبکر با نادیده گرفتن حق امام علی (ع) به خلافت رسید. با این وجود، همسرش اسماء همواره در گفتار و کردارش به اهل بیت(ع) گرایش داشت و ارتباط نزدیکی با خانه امیرالمومنین داشت. اسماء شاهد آخرین لحظات زندگانی فاطمه (س) بوده است. وی، امام‌حسن (ع) و امام‌حسین (ع) را از شهادت مادرشان با خبر کرد،[۶] و طبق وصیت فاطمه (س)، در غسل ایشان با امام‌علی (ع) همکاری نمود. اسماء خدمتگزار و پرستار فاطمه (س) بود. حضرت به وی گفت: آیا آشکارا روی تخته‌ای حمل خواهم شد؟ اسماء گفت: ای دختر رسول‌خدا (ص) چیزی مانند آنچه در حبشه دیده‌ام، برایت می‌سازم. اسماء با استفاده از چوب‌های خرمای تازه و تخته‌ای که در اختیار داشت، تابوتی ساخت. حضرت با دیدن آن لبخندی زد و جز آن روز با لبخند دیده نشد.[۷]

ازدواج با امام‌ علی (ع)

اسماء پس از ابوبکر با امام علی (ص) ازدواج کرد و از ایشان یحیی و عون را به دنیا آورد.[۸] وقتی اسماء در سال ۳۸ ه.ق، از شهادت فرزندش محمدبن ابی‌بکر خبر یافت، به مصلای خانه‌اش رفت و چنان خشم خود را فروخورد که خون از سینه‌هایش جاری شد.[۹] او هنوز در غم فراغ فرزندش می‌سوخت که خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) را نیز دریافت کرد.

وفات

اسماء پس از این وقایع تلخ، در شوق ملاقات شوهران و فرزندان شهیدش بی‌تاب شد و در حالی از دنیا پرکشید که همسری دو شهید و مادری سه شهید را در کارنامه پرافتخار زندگانی خویش ثبت نمود. درباره زمان درگذشت و مکان دفن اسماء ابهامات زیادی وجود دارد. ذهبی[۱۰] درگذشت او را پس از شهادت امام‌علی (ع) در رمضان سال ۴۰ ه.ق و برخی دیگر در سال ۳۸ ه.ق می‌دانند.[۱۱] امروزه صورت قبری به نام اسماء در قبرستان باب‌الصغیر دِمَشق وجود دارد. همچنین آرامگاهی در حومه هاشمیه عراق به او منسوب است و در نزدیکی آن، قبر فرزندش یحیی از نسل امام‌علی (ع) وجود دارد.

فضایل اسماء

  • پیامبر خدا (ص) اسماء را از زنان بهشتی خواند و بر صدق ایمان او شهادت داد[۱۲] و از وی و خواهرانش با تعبیر خواهرانِ مؤمن یاد کرد.[۱۳]
  • امام باقر (ع) (یا امام‌صادق (ع)) هم فرموده است: خداوند رحمت کند خواهرانى که اهل بهشت مى باشند و آنها عبارتند از: اسما دختر عمیس، همسر جعفربن ابى طالب و سلمى دختر عمیس، همسر حمزه سیدالشهدا.[۱۴] این دعا نشان می‌دهد که اسماء تا پایان زندگی بر ایمان خود استوار بود و هیچ‌گاه در لغزش‌گاه‌های فکری و سیاسی نلغزید.
  • اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (ص) است که با نقل ۶۰ روایت، نقش مهمی در حوزه فکر و فرهنگ جامعه ایفا نموده است. به گفته عَجّاج (متوفای‌حدود ۹۰ ه.ق)، او در دوره منع تدوین حدیث، برخی احادیث را جمع‌آوری کرد.
  • سراسر زندگى اسماء دختر عمیس، هجرت و فداکارى و نقل حدیث و خدمات فرهنگى و تربیتى بوده، و آن طور که امام صادق (ع) هم فرموده: محمدبن ابى بکر، فرزند اسماء هم، نجابت و شخصیت را از مادر خود به ارث برده است.

احادیث اسماء

احادیثى را که اسماء دختر عمیس روایت کرده فراوان است، همانطور که بسیارى از افراد مانند: جعفر شوهر او، عبداللّه و محمد فرزندان اسماء، سعید بن مسیب، عبیداللّه بن رفاعه، ابوبردة ابى موسى، فاطمه دختر على (ع)، عبداللّه بن عباس، و افراد دیگرى احادیثى را از زبان او بازگو کرده و دانشمندانى مانند: شیخ صدوق، فیض کاشانى، ابن عبدالبر و ابن حجر عسقلانى و دیگران به مقام ارزشمند روایت حدیث اسماء اعتراف نموده اند. از باب نمونه سه حدیثى را که از زبان اسماء روایت شده، از نظر مى گذرانیم:

۱ـ شیخ صدوق مى نویسد: اسماء دختر عمیس روایت مى کند: یک وقت پیامبر اسلام خوابیده بود و سر آن بـزرگوار در دامن على (ع) قرار داشت، اما آفتاب غروب کرد و نماز عصر على (ع) از دست رفت، وقتى پیامبر بیدار شد و از این وضع مطلع گردید، گفت: خدایا! على در حال اطاعت تو و پیامبرت بوده اکنون خورشید را براى او بازگردان. اسماء مى گوید: من با دو چشم خود دیدم با قدرت الهى باز خورشید طلوع کرد، و آن گاه على (ع) وضو گرفت و نماز خود را خواند و خورشید همچنان غروب کرد!

۲ـ اسماء روایت مى کند: در شبى که عایشه خود را آماده مى کرد که نزد پیامبر برود، من با تعدادى از بـانوان همراه عایشه بودیم، وقتى به حضور آن حضرت رسیدیم، به غیر از ظرف شیرى چیز دیگرى در آنجا وجود نداشت، پیامبر از آن شیر نوشید و سپس ظرف شیر را به عایشه داد تا وى هم بنوشد، اما عایشه خجالت کشید و ظرف شیر را نمى گرفت! گفتم: دست پیغمبر(ص) را کوتاه نکن، آن گاه که عایشه شیر را نوشید، پیغمبر(ص ) فرمود: شیر را به دوستانت نیز بده، اما بانوان همراه که گویا خجالت مى کشیدند، گفتند: ما شیر میل نداریم، ولى پیامبر(ص) فرمود: گرسنگى را با دروغ جمع و مخلوط نکنید! اسماء مى گوید: من گفتم: اى رسول خدا! آیا اگر کسى از ما چیزى را میل داشته باشد، ولى بگوید: میل ندارم، این دروغ حساب مى شود؟ آن حضرت فرمود: دروغ هرچند کوچک باشد، دروغ است و در پرونده عمل انسان نوشته مى شود!

۳ـ ابن سعد روایت مى کند: وقتى اسما دختر عمیس از حبشه به مدینه وارد شد، عمر به منظور یک افتخار براى خود، اسما را مورد خطاب قرارداد و گفت: اى بانوى حبشى! ما بخاطر رسیدن به مقام هجرت از شما گوى سبقت را ربوده ایم! اما اسما هم در جواب گفت: درست مى گوئى، شما همراه پیامبر بودید، و آن حضرت گرسنگان شـما را سیر و نا آگاههاى شما را علم مى آموخت، ولى ما از وطن خود دور و آواره بودیم، در عین حال من سخن افتخارآمیز ترا با پیغمبر(ص) مطرح مى کنم، تا ببینم نظر او چیست؟ سپس به حضور رسول خدا رفتم و آنچه را شنیده بودم معروض داشتم. پیامبر هم در جواب فرمود: اى اسما! این را بدان که، شما دو هجرت انجام داده اید، و دیگران یک هجرت.

پانویس

  1. طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۱۹.
  2. المغنی، ابن‌قدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۱.
  3. تاریخ المدینة المنورة، ابن شَبّه، ج ۱، ص ۲۴۲.
  4. تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج ۲، ص ۲۷.
  5. سوره مائده: آیه ۳
  6. کشف الغمّه، ج ۲، ص ۱۲۲
  7. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۵.۱۲۲
  8. طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۲۲.۱۲۲
  9. الغارات، ج ۱، ص ۲۸۷.
  10. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۸۷
  11. ر. ک: مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج ۱، ص ۴۴۱.
  12. طرائف، ابن طاووس، ص ۲۴۹
  13. طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۰۹.
  14. خصال، صدوق، ص ۳۶۳.

منابع

  • احمد صادقى اردستانی، زنان دانشمند و راوى حدیث.
  • زنان اسوه، حسین حسینیان مقدم.