منابع و پی نوشتهای متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اسماء بنت عمیس: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(۱۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
{{خوب}}
 +
«اسماء بنت عُمَیس»،  یکی از همسران [[امیرالمؤمنین|امیرالمؤمنین علی]] (علیه السلام) است. اسماء در ابتدا با [[جعفر طیار|جعفر بن ابى طالب]]، ازدواج كرد و با او به [[حبشه]] و بعدا به مدینه هجرت كرد و از او صاحب سه فرزند شد اما جعفر در جنگ [[جنگ موته|موته]] به شهادت رسيد و اسماء پس از آن به همسرى [[ابوبکر|ابوبكر]] در آمد و [[محمد بن ابی بكر|محمّد بن ابى بكر]] را به دنيا آورد که بعدا از اصحاب [[امام علی علیه السلام]] و والی آن حضرت در مصر شد. اسماء پس از مرگ ابو بكر، به ازدواج امام على عليه السلام درآمد و تا زمان شهادت امام عليه السلام با او بود و از او صاحب فرزندی به نام یحیی شد.
  
 +
[[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) اسماء را از زنان بهشتی خواند.
  
اسـمـا دخـتـر عميس بن معدبن تيم بن حارث كه مادرش خوله نام داشت , از بانوانى است , كه در همان روزهاى آغازين بعثت پيامبر(ص ) با آن حضرت بيعت كرد, به آستان مقدس اسلام وارد شد, و كـار دانـش آمـوزى و دريـافت مطالب دينى او بجايى رسيد, كه مى نويسند: اسما ازپيغمبر(ص ) شصت حديث روايت كرده است .
+
==زندگی‌نامه اسماء==
  
بـا توجه به اين مقام بلند و شخصيت والاى اسما,لازم است , قبل از آن كه از وضع احاديث او سخن به ميان آوريم , پيرامون شخصيت و رفتارهاى شجاعانه و دلاورانه او, اندكى بررسى داشته باشيم :.
+
===نام و نسب===
 +
نام پدر اسماء «عُمَیس» است و مادرش «خَوْلَه» یا «هند» نام دارد.  نسب اسماء از طرف پدر و مادر به قبایل [[یمن|یمنی]] می‌رسد. مادر اسماء را به اعتبار دامادهایش برترین زن جهان می‌دانستند. زیرا [[پیامبر اسلام|رسول‌ خدا]] (ص)، [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] (ع)، [[جعفر بن ابی طالب|جعفر بن ابی‌طالب]] (جعفر طیار)، [[حضرت حمزه علیه السلام|حمزه]] سیدالشهداء، [[عباس بن عبدالمطلب]]، همگی دامادهای او هستند.  
  
اسما دختر عميس , از بانوانى است كه در سال پنجم بعثت به همراه شوهر خود جعفربن ابيطالب و حدود 80 نفر از مردان و زنان مخلص ومجاهد, براى حفظ دين خود از مكه به حبشه هجرت كرده و پـس از سـيـزده سـال اقـامـت در آن كـشور, به سال هشتم هجرت بعد از جنگ خ يبر به مدينه مهاجرت نموده است . اسـمـا, داراى نـه خـواهـر بود, كه معروفترين آنها ميمونه همسر رسول اللّه (ص ), ام الفضل - لبابه همسر عباس عموى بزرگوار پيامبر(ص ) و سلمى همسر حمزه سيدالشهدا بوده اند.
+
===ازدواج با جعفر و هجرت به حبشه‌===
 +
اسماء در سال‌های نخستین [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] به ازدواج [[جعفر بن ابی طالب|جعفر بن ابی‌طالب]] درآمد و در همان ابتدای دعوت پیامبر(ص) [[اسلام]] را پذیرفت و [[ایمان]] آورد. او در سال پنجم بعثت به همراه جعفر به [[حبشه]] هجرت نمود و در آنجا سه فرزند به نام‌های [[عبدالله بن جعفر طيار|عبدالله]]، محمد و عَون به دنیا آورد.<ref> طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۱۹.</ref> عبدالله نخستین فرزند آنان و نخستین مولود مسلمان در حبشه بود. فرزند نجاشی نیز هم‌زمان با فرزند جعفر به دنیا آمد و نجاشی به دلیل دوستی‌اش با جعفر نام فرزند خود را عبدالله نامید. اسماء علاوه بر فرزند خود، فرزند نجاشی را نیز شیر داد که این مطلب نشان از جایگاه و منزلت اسماء نزد نجاشی و درایت و تلاش اسماء در جهت برقراری رابطه و استحکام آن میان پادشاه حبشه و مهاجران مسلمان دارد. آنچه این دوستی را پایدارتر می‌کرد، آن بود که فرزند نجاشی و عبدالله بن جعفر برادران رضاعی بودند و آنان پیوسته با یکدیگر ارتباط داشتند.  
  
'''وضع خانوادگى '''
+
اسماء در سال هفتم هجری و هم‌زمان با [[فتح خیبر]]، همراه با جعفر و دیگر مهاجرانِ حبشه، به [[مدینه]] بازگشت.
  
همانطور كه خوانديم , اسما دختر عميس , همسر جعفربن ابيطالب برادر امام على (ع ) بود, وى در مدت اقامت خود در حبشه سه فرزند به نامهاى :عبداللّه , همسر زينب كبرى دختر على (ع ),ومحمد وعـون بـه دنـيـا آورده وآن گـاه هـم كـه شـوهرش جعفر در جنگ موته شهيد گرديد,با ابوبكر ازدواج كرد,و از او هم داراى فرزندى به نام محمد شد.
+
===شهادت همسر===
 +
اسماء در سال نهم شوهر خود، یعنی جعفر را از دست داد. در برخی روایات چنین آمده که، رسول‌خدا (ص) پس از آنکه جعفر در سرزمین [[موته|مُوتَه]] (منطقه‌ای در ۱۲۰ کیلومتری جنوب «[[عمان]]»، پایتخت «[[اردن]]») به [[شهادت]] رسید، به خانه اسماء آمد، با فرزندان وی مهربانی کرد و آنها را نوازش نمود. اسماء از این کار متوجه یتیمی فرزندانش شد. رسول‌خدا (ص) از عقل و تیزهوشی اسماء به شگفت آمد و او را از شهادت جعفر آگاه کرد. اسماء در مرگ شوهرش گریه می‌کرد و صیحه می‌زد. [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]] (س) نیز بر جعفر می‌گریست و فریاد «واعمّاه» سر می‌داد. رسول‌خدا (ص) فرمود: «گریه‌کنندگان بایستی بر مثل جعفر گریه کنند».
 +
اما در عین حال اسماء را به صبر دعوت کرد و او را از تندگویی و به سینه‌کوفتن نهی کرد و برای تسلی خاطرش فرمود: «[[جبرئیل]] برای جعفر دو بال در [[بهشت]] از یاقوت قرار داده است». حضرت فاطمه (س) به فرمان رسول‌خدا (ص) به مدت سه روز نزد اسماء ماند و برای خانواده عزادار جعفر، غذا فراهم می‌کرد. از این رو در میان مسلمانان سنت شد که سه روز به خانواده عزادار غذا بدهند.<ref> المغنی، ابن‌قدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۱.</ref>
  
آن وقـتـى هـم كـه ابـوبـكـر از دنـيـا رفـت ,اسـمـا در حالى كه از سن فرزندش محمد سه سال مـى گذشت ,وى به شرف همسرى با امام على (ع ) توفيق يافت و براى آن حضرت هم فرزند پسرى بدنيا آورد كه , يحيى نامگذارى گرديد.
+
===ازدواج با ابوبکر===
 +
اسماء به هنگام [[جنگ حنین|جنگ حُنین]]، با [[ابوبکر]] ازدواج کرد و به گفته ابن‌ابی‌هلال، رسول‌خدا (ص) وی را به تزویج ابوبکر درآورد. ابوبکر برای جشن و ولیمه عروسی، مردم را دعوت کرد. نقل شده که خانه ابوبکر مقابل خانه [[عثمان بن عفان|عثمان]] در کوچه [[بقیع]] و خانه‌ای دیگر کنار مسجد مدینه داشت<ref> تاریخ المدینة المنورة، ابن شَبّه، ج ۱، ص ۲۴۲.  </ref> که اسماء بنت عُمیس در آن می‌زیست.<ref> تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج ۲، ص ۲۷.</ref>
  
زنـدگـى اسـما, با تحولات و حوادث تلخ و سختى همراه بوده است , يك روز براى حفظ عقيده و مرام خويش يك مهاجرت سيزده ساله آغازمى كند, روزگارى هم كه از مشكلات آوارگى تا حدى مـى آسـايد, در مدينه خبر شهادت شوهر خود جعفر را كه به عنوان فرمانده ارتش در جبهه حضور يـافـتـه بود مى شنود, و پيامبر براى تسليت به خانه اش مى رود, و آن گاه هم كه رسول خدا(ص ) دخـتـر خـود فـاطمه (س ) را در حال گريه وسوگوارى زياد مشاهده مى كند, مى فرمايد: وعلى جعفر فلتبك الباكيه .
+
اسماء از ابوبکر صاحب فرزندی به نام محمد شد. [[محمد بن ابی بكر|محمّد بن ابى بكر]] بعدا از اصحاب وفادار امام علی علیه السلام شد و مدتی والی آن حضرت در مصر گردید.
  
آرى , واقعا براى عزاى شخصيتى مانند جعفر طيار بايد سوگواران گريه كنند.
+
===حضور در حجةالوداع===
 +
اسماء در سال دهم هجری قمری در [[حجةالوداع]] شرکت کرد و چهار روز مانده به ابتدای [[ماه ذی القعده|ماه ذیقعده]]، [[محمد بن ابی بکر|محمدبن ابی‌بکر]] را در «[[ذو الحلیفه|ذی‌الحُلَیفه]]» یا «[[بیداء|بَیداء]]» به‌دنیا آورد که این فرزند بعدها از دوستان [[اهل البیت|اهل بیت]] و از یاران نزدیک [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (ع) شد. اسماء از نزول [[آیه اکمال]] {{متن قرآن|:«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ»}}<ref> سوره مائده: آیه ۳</ref>  در [[واقعه غدیر|غدیر خم]] نیز خبر داده است.
  
سپس رسول خدا دستور مى دهد, براى خانواده سوگوار جعفر, كه عزادارى فرصت تهيه غذا را به آنها نمى دهد مدت سه روز غذا ببرند, و اين كاربعد به عنوان يك رسم پسنديده در بين مسلمانان معمول مى گردد.
+
===اسماء در عصر خلافت===
  
يـك روز هـم كـه هـمـيـن اسـمـا خـبر شهادت مظلومانه فرزندش محمدبن ابى بكر را كه براى اسـتاندارى مصر از سوى على بن ابيطالب (ع ) اعزام گرديده بود مى شنود, بسيار آشفته و ناراحت مى گردد و در خانه خود مسجد و محلى را براى عبادت اختصاص مى دهد و آنقدر گريه مى كند و غـم وانـدوه را بـه دل مـى ريـزد كـه از شدت ناراحتى و فشار روحى از پستانهايش خون جارى مى شود!.
+
پس از رسول‌خدا (ص) [[ابوبکر]] با نادیده گرفتن حق امام علی (ع) به [[خلافت]] رسید. با این وجود، همسرش اسماء همواره در گفتار و کردارش به [[اهل البیت|اهل بیت]](ع) گرایش داشت و ارتباط نزدیکی با خانه امیرالمومنین داشت. اسماء شاهد آخرین لحظات زندگانی [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] (س) بوده است. وی، [[امام حسن علیه السلام|امام‌حسن]] (ع) و [[امام حسین علیه السلام|امام‌حسین]] (ع) را از شهادت مادرشان با خبر کرد،<ref> کشف الغمّه، ج ۲، ص ۱۲۲</ref>
 +
و طبق وصیت فاطمه (س)، در [[غسل]] ایشان با امام‌علی (ع) همکاری نمود.  اسماء خدمتگزار و پرستار فاطمه (س) بود. حضرت به وی گفت: آیا آشکارا روی تخته‌ای حمل خواهم شد؟ اسماء گفت: ای دختر رسول‌خدا (ص)
 +
چیزی مانند آنچه در [[حبشه]] دیده‌ام، برایت می‌سازم. اسماء با استفاده از چوب‌های خرمای تازه و تخته‌ای که در اختیار داشت، [[تابوت|تابوتی]] ساخت. حضرت با دیدن آن لبخندی زد و جز آن روز با لبخند دیده نشد.<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۵.۱۲۲</ref>
  
در كنار على و فاطمه (ع ). دانــايـى و هـوشـيـارى و خـردمندى اسمـا دختر عميس تا آنجا قابل اهميت است كه , اين بانوى شـايسته در خانه على (ع ) و فاطمه (س ) رفت وآمد زياددارد و بخصوص براى فاطمه (ع ) محرم راز محسوب مى شود.
+
===ازدواج با امام‌ علی (ع)===
 +
اسماء پس از ابوبکر با [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (ص) ازدواج کرد و از ایشان یحیی و عون را به دنیا آورد.<ref> طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۲۲.۱۲۲</ref> وقتی اسماء در سال ۳۸ ه.ق، از شهادت فرزندش محمدبن ابی‌بکر خبر یافت، به مصلای خانه‌اش رفت و چنان خشم خود را فروخورد که خون از سینه‌هایش جاری شد.<ref> الغارات، ج ۱، ص ۲۸۷.</ref> او هنوز در غم فراغ فرزندش می‌سوخت که خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) را نیز دریافت کرد.
  
بـه هنگام بيمارى دخـتر والا گهر رسول اللّه , پرستار دلسوز ومراقب مخلص اوست , و آن گاه هم كه اسما در روزهاى آخر عمر, بانوى خويش فاطمه (ع ) را غمناك و افسرده مشاهده مى كند, علت ناراحتى آن بانوى بزرگ را جويا مى شود, وى مى فرمايد: بخـاطر نحوه حمل جنازه زنان , بگونه ايكه حـجم بدن آنان از زير پارچه روى جنازه , نمايش خوشى ندارد ناراحت است , آن وقت اسما صورت تـابـوتـى را كـه در حـبــشه ديده بود, بـراى آن بـزرگوار ترسيم مى كند, آن صورت مورد پسند فـاطـمـه (س ) قـرار مـى گـيـرد و لبخندى هم مى زند و سپس مى گويد: اين تابوت براى حمل جنازه خوب است , چون حجم بدن زن و مرد تشخيص داده نمى شود.
+
===وفات===
  
بعدهم فاطمه (ع ) وصيت مى كند: اى اسما! آن گاه كه من از دنيا رفتم , بايد تو با على (ع ) بدن مرا غسل بدهى و هيچكس حق ندارد كنار جنازه من حاضر شود.
+
اسماء پس از این وقایع تلخ، در شوق ملاقات شوهران و فرزندان شهیدش بی‌تاب شد و در حالی از دنیا پرکشید که همسری دو شهید و مادری سه شهید را در کارنامه پرافتخار زندگانی خویش ثبت نمود. درباره زمان درگذشت و مکان دفن اسماء ابهامات زیادی وجود دارد. ذهبی<ref> سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۸۷</ref> درگذشت او را پس از شهادت امام‌علی (ع) در [[ماه رمضان|رمضان]] سال ۴۰ ه.ق و برخی دیگر در سال ۳۸ ه.ق می‌دانند.<ref> ر. ک: مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج ۱، ص ۴۴۱.</ref> امروزه صورت قبری به نام اسماء در [[قبرستان باب الصغیر|قبرستان باب‌الصغیر]] [[دمشق|دِمَشق]] وجود دارد. همچنین آرامگاهی در حومه هاشمیه [[عراق]] به او منسوب است و در نزدیکی آن، قبر فرزندش یحیی از نسل امام‌علی (ع) وجود دارد.
  
آنـوقـت اسـمـا بـه كمك على (ع ) مى رود, و بدن بى جان فاطمه (س ) دختر پيامبر بزرگ اسلام را (شبانه ) غسل مى دهند و كفن مى نمايند. الـبـتـه برخى هم در اينجا به جاى اسما خواهر او سلمى را در كنار على (ع ) و يارى دهنده مراسم غسل دانسته اند. آرى , هـمـانطور كه در بالا اشاره كرديم , داستان زندگى اسما, داستان شگفتى است , زيرا همين اسما بر اثر لياقت همنشينى و خدمت به فاطمه زهرا(س ) آن چنان مقامى پيدا كرده , كه آنروز هم كـه فـاطـمـه (س ) فـرزنـدان خـود, حـسـن و حـسـيـن (ع ) را بـه دنـيـا مـى آورد, اسما قابله و خـدمـتـگـزارفـاطـمـه (س ) مـى شـود, به دستور پيامبر آن كودكان را به نوبت در هر دو زايمان فـاطـمـه (ع ) در پـارچـه سـفـيـد قـرار مـى دهـد, وبـعـد هم با كمال افتخار وسربلندى به امام زين العابدين (ع ) مى گويد:.
+
==فضایل اسماء==
  
قبلت جدتك فاطمه (س ) بالحسن والحسين (ع ). من در مورد ولادت حسن و حسين (ع ) براى جده ات فاطمه (ع ) قابلگى كرده ام .
+
* پیامبر خدا (ص) اسماء را از زنان [[بهشت|بهشتی]] خواند و بر صدق ایمان او شهادت داد<ref> طرائف، ابن طاووس، ص ۲۴۹</ref> و از وی و خواهرانش با تعبیر خواهرانِ مؤمن یاد کرد.<ref> طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۰۹.</ref>
 +
* [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]] (ع) (یا [[امام صادق علیه السلام|امام‌صادق]] (ع)) هم فرموده است: خداوند رحمت کند خواهرانى که اهل بهشت مى باشند و آنها عبارتند از: اسما دختر عمیس، همسر جعفربن ابى طالب و سلمى دختر عمیس، همسر [[حضرت حمزه علیه السلام|حمزه]] سیدالشهدا.<ref> خصال، صدوق، ص ۳۶۳.</ref> این دعا نشان می‌دهد که اسماء تا پایان زندگی بر ایمان خود استوار بود و هیچ‌گاه در لغزش‌گاه‌های فکری و سیاسی نلغزید. 
 +
* اسماء از زنان [[محدث|محدثه]] و راویان اخبار نبوی (ص) است که با نقل ۶۰ روایت، نقش مهمی در حوزه فکر و فرهنگ جامعه ایفا نموده است. به گفته عَجّاج (متوفای‌حدود ۹۰ ه.ق)، او در دوره منع [[تدوین حدیث]]، برخی احادیث را جمع‌آوری کرد.
 +
* سراسر زندگى اسماء دختر عمیس، هجرت و فداکارى و نقل [[حدیث]] و خدمات فرهنگى و تربیتى بوده، و آن طور که [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] (ع) هم فرموده: [[محمد بن ابی بکر|محمدبن ابى بکر]]، فرزند اسماء هم، نجابت و شخصیت را از مادر خود به ارث برده است.  
  
'''احاديث اسما'''
+
==احادیث اسماء==
  
احـاديـثى را كه اسما دختر عميس روايت كرده فراوان است , همانطور كه بسيارى از افراد مانند: جـعـفـر شـوهـر او, عـبـداللّه و مـحـمـد فـرزنـدان اسـمـاسـعـيدبن مسيب , عبيداللّه بن رفاعه , ابـوبـردة ابـى موسى , فاطمه دختر على (ع ), عبداللّه بن عباس , و افراد ديگرى احاديثى را از زبان او بـازگـو كرده ودانشمندانى مانند: شيخ صدوق فيض كاشانى ابن عبدالبر و ابن حجر عسقلانى و ديـگران به مقام ارزشمند روايت حديث اسما اعتراف نموده اند, واز باب نمونه سه حديثى را كه از زبان اسما روايت شده , از نظر مى گذرانيم :.
+
احادیثى را که اسماء دختر عمیس روایت کرده فراوان است، همانطور که بسیارى از افراد مانند: جعفر شوهر او، [[عبدالله بن جعفر طيار|عبداللّه]] و محمد فرزندان اسماء، [[سعید بن مسیب]]، عبیداللّه بن رفاعه، ابوبردة ابى موسى، فاطمه دختر على (ع)، [[ابن عباس|عبداللّه بن عباس]]، و افراد دیگرى احادیثى را از زبان او بازگو کرده و دانشمندانى مانند: [[شیخ صدوق]]، [[فیض کاشانی|فیض کاشانى]]، ابن عبدالبر و [[ابن حجر عسقلانى]] و دیگران به مقام ارزشمند روایت حدیث اسماء اعتراف نموده اند. از باب نمونه سه حدیثى را که از زبان اسماء روایت شده، از نظر مى گذرانیم:
  
1 ـ شـيخ صدوق مى نويسد: اسما دختر عميس روايت مى كند: يكوقت پيامبر اسلام خوابيده بود و سـر آن بـزرگوار در دامن على (ع ) قرار داشت , اماآفتاب غروب كرد و نماز عصر على (ع ) ازدست رفـت , وقـتـى پيامبر بيدار شد و از اين وضع مطلع گرديد, گفت : خدايا! على در حال اطاعت تو وپيامبرت بوده اكنون خورشيد را براى او بازگردان .
+
۱ـ [[شیخ صدوق|شیخ صدوق]] مى نویسد: اسماء دختر عمیس روایت مى کند: یک وقت پیامبر اسلام خوابیده بود و سر آن بـزرگوار در دامن على (ع) قرار داشت، اما آفتاب غروب کرد و [[نماز عصر]] على (ع) از دست رفت، وقتى پیامبر بیدار شد و از این وضع مطلع گردید، گفت: خدایا! على در حال اطاعت تو و پیامبرت بوده اکنون خورشید را براى او بازگردان. اسماء مى گوید: من با دو چشم خود دیدم با قدرت الهى باز خورشید طلوع کرد، و آن گاه على (ع) [[وضو]] گرفت و نماز خود را خواند و خورشید همچنان غروب کرد!
  
اسـمـا مـى گـويـد: مـن بـا دو چشم خود ديدم با قدرت الهى باز خورشيد طلوع كرد, و آن گاه على (ع ) وضو گرفت و نماز خود را خواند و خورشيدهمچنان غروب كرد!.
+
۲ـ اسماء روایت مى کند: در شبى که [[عایشه]] خود را آماده مى کرد که نزد پیامبر برود، من با تعدادى از بـانوان همراه عایشه بودیم، وقتى به حضور آن حضرت رسیدیم، به غیر از ظرف شیرى چیز دیگرى در آنجا وجود نداشت، پیامبر از آن شیر نوشید و سپس ظرف شیر را به عایشه داد تا وى هم بنوشد، اما عایشه خجالت کشید و ظرف شیر را نمى گرفت! گفتم: دست پیغمبر(ص) را کوتاه نکن، آن گاه که عایشه شیر را نوشید، پیغمبر(ص ) فرمود: شیر را به دوستانت نیز بده، اما بانوان همراه که گویا خجالت مى کشیدند، گفتند: ما شیر میل نداریم، ولى پیامبر(ص) فرمود: گرسنگى را با دروغ جمع و مخلوط نکنید! اسماء مى گوید: من گفتم: اى رسول خدا! آیا اگر کسى از ما چیزى را میل داشته باشد، ولى بگوید: میل ندارم، این دروغ حساب مى شود؟ آن حضرت فرمود: دروغ هرچند کوچک باشد، دروغ است و در پرونده عمل انسان نوشته مى شود!
  
2 ـ اسما روايت مى كند: در شبى كه عايشه خود را آماده مى كرد كه نزد پيامبر برود, من با تعدادى از بـانـوان هـمـراه عـايشه بوديم , وقتى به حضور آن حضرت رسيديم , به غير از ظرف شيرى چيز ديـگـرى در آنـجا وجود نداشت , پيامبر از آن شير نوشيد و سپس ظرف شير را به عايشه داد تا وى هم بنوشد, اما عايشه خجالت كشيد و ظرف شير را نمى گرفت !.
+
۳ـ [[ابن سعد]] روایت مى کند: وقتى اسما دختر عمیس از [[حبشه]] به مدینه وارد شد، [[عمر بن خطاب|عمر]] به منظور یک افتخار براى خود، اسما را مورد خطاب قرارداد و گفت: اى بانوى حبشى! ما بخاطر رسیدن به مقام هجرت از شما گوى سبقت را ربوده ایم! اما اسما هم در جواب گفت: درست مى گوئى، شما همراه پیامبر بودید، و آن حضرت گرسنگان شـما را سیر و نا آگاههاى شما را علم مى آموخت، ولى ما از وطن خود دور و آواره بودیم، در عین حال من سخن افتخارآمیز ترا با پیغمبر(ص) مطرح مى کنم، تا ببینم نظر او چیست؟ سپس به حضور رسول خدا رفتم و آنچه را شنیده بودم معروض داشتم. پیامبر هم در جواب فرمود: اى اسما! این را بدان که، شما دو هجرت انجام داده اید، و دیگران یک هجرت.
  
گفتم : دست پيغمبر(ص ) را كوتاه نكن , آن گاه كه عايشه شير را نوشيد, پيغمبر(ص ) فرمود:.
+
==پانویس==
 +
<references />
 +
==منابع==
 +
*احمد صادقى اردستانی، زنان دانشمند و راوى حدیث.
 +
*زنان اسوه، حسین حسینیان مقدم.
  
شـيـر را به دوستانت نيز بده , اما بانوان همراه كه گويا خجالت مى كشيدند, گفتند: ما شير ميل نداريم , ولى پيامبر(ص ) فرمود: گرسنگى را با دروغ جمع و مخلوط نكنيد!.
+
{{سنجش کیفی
 
+
|سنجش=شده
اسـمـا مـى گـويد: من گفتم : اى رسول خدا! آيا اگر كسى از ما چيزى را ميل داشته باشد, ولى بگويد: ميل ندارم , اين دروغ حساب مى شود؟ آن حضرت فرمود: دروغ هرچند كوچك باشد, دروغ است و در پرونده عمل انسان نوشته مى شود!.
+
|شناسه= خوب
 
+
|عنوان بندی مناسب= خوب
3 ـ ابـن سعد روايت مى كند: وقتى اسما دختر عميس از حبشه به مدينه وارد شد, عمر به منظور يك افتخار براى خود, اسما را مورد خطاب قرارداد و گفت : اى بانوى حبشى ! ما بخاطر رسيدن به مقام هجرت از شما گوى سبقت را ربوده ايم !.
+
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 
+
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
اما اسما هم در جواب گفت : درست مى گوئى , شما همراه پيامبر بوديد, و آن حضرت گرسنگان شـما را سير و نا آگاههاى شما را علم مى آموخت ,ولى ما از وطن خود دور و آواره بوديم , در عين حـال مـن سـخـن افتخارآميز ترا با پيغمبر(ص ) مطرح مى كنم , تا ببينم نظر او چيست ؟ سپس به حضوررسول خدا رفتم و آنچه را شنيده بودم معروض داشتم .
+
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 
+
|جامعیت= خوب
پـيامبر هم در جواب فرمود: اى اسما! اين را بدان كه , شما دو هجرت انجام داده ايد, و ديگران يك هجرت .
+
|رعایت اختصار= خوب
 
+
|سیر منطقی= خوب
به هر حال , سراسر زندگى اسما دختر عميس , هجرت و فداكارى و نقل حديث و خدمات فرهنگى و تربيتى بوده , و آن طور كه امام صادق (ع ) هم فرموده : محمدبن ابى بكر, فرزند اسما هم , نجابت و شـخـصــيـت را از مــادر خـود بـه ارث بـرده و امـام باقر(ع ) هـم فرموده است : خداوند رحمـت كـندخـواهـرانى كه اهـل بهـشـت مى باشند و آنها عبارتند از: اسما دختر عميس , همسر جعفربن ابى طالب و سلمى دختر عميس , همسر حمزه سيدالشهدا.
+
|کیفیت پژوهش= خوب
 
+
|رده= دارد
== منبع ==
+
}}
احمد صادقى اردستانی،زنان دانشمند و راوى حديث
 
  
 
[[Category:زنان نمونه قرن اول]]
 
[[Category:زنان نمونه قرن اول]]
 
[[Category:زنان راوی حدیث]]
 
[[Category:زنان راوی حدیث]]
 
[[Category:وابستگان امام علی علیه السلام]]
 
[[Category:وابستگان امام علی علیه السلام]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]
 +
{{شناختنامه امام علی (ع)}}

نسخهٔ ‏۸ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۳۲

«اسماء بنت عُمَیس»، یکی از همسران امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. اسماء در ابتدا با جعفر بن ابى طالب، ازدواج كرد و با او به حبشه و بعدا به مدینه هجرت كرد و از او صاحب سه فرزند شد اما جعفر در جنگ موته به شهادت رسيد و اسماء پس از آن به همسرى ابوبكر در آمد و محمّد بن ابى بكر را به دنيا آورد که بعدا از اصحاب امام علی علیه السلام و والی آن حضرت در مصر شد. اسماء پس از مرگ ابو بكر، به ازدواج امام على عليه السلام درآمد و تا زمان شهادت امام عليه السلام با او بود و از او صاحب فرزندی به نام یحیی شد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) اسماء را از زنان بهشتی خواند.

زندگی‌نامه اسماء

نام و نسب

نام پدر اسماء «عُمَیس» است و مادرش «خَوْلَه» یا «هند» نام دارد. نسب اسماء از طرف پدر و مادر به قبایل یمنی می‌رسد. مادر اسماء را به اعتبار دامادهایش برترین زن جهان می‌دانستند. زیرا رسول‌ خدا (ص)، امیرالمؤمنین (ع)، جعفر بن ابی‌طالب (جعفر طیار)، حمزه سیدالشهداء، عباس بن عبدالمطلب، همگی دامادهای او هستند.

ازدواج با جعفر و هجرت به حبشه‌

اسماء در سال‌های نخستین بعثت به ازدواج جعفر بن ابی‌طالب درآمد و در همان ابتدای دعوت پیامبر(ص) اسلام را پذیرفت و ایمان آورد. او در سال پنجم بعثت به همراه جعفر به حبشه هجرت نمود و در آنجا سه فرزند به نام‌های عبدالله، محمد و عَون به دنیا آورد.[۱] عبدالله نخستین فرزند آنان و نخستین مولود مسلمان در حبشه بود. فرزند نجاشی نیز هم‌زمان با فرزند جعفر به دنیا آمد و نجاشی به دلیل دوستی‌اش با جعفر نام فرزند خود را عبدالله نامید. اسماء علاوه بر فرزند خود، فرزند نجاشی را نیز شیر داد که این مطلب نشان از جایگاه و منزلت اسماء نزد نجاشی و درایت و تلاش اسماء در جهت برقراری رابطه و استحکام آن میان پادشاه حبشه و مهاجران مسلمان دارد. آنچه این دوستی را پایدارتر می‌کرد، آن بود که فرزند نجاشی و عبدالله بن جعفر برادران رضاعی بودند و آنان پیوسته با یکدیگر ارتباط داشتند.

اسماء در سال هفتم هجری و هم‌زمان با فتح خیبر، همراه با جعفر و دیگر مهاجرانِ حبشه، به مدینه بازگشت.

شهادت همسر

اسماء در سال نهم شوهر خود، یعنی جعفر را از دست داد. در برخی روایات چنین آمده که، رسول‌خدا (ص) پس از آنکه جعفر در سرزمین مُوتَه (منطقه‌ای در ۱۲۰ کیلومتری جنوب «عمان»، پایتخت «اردن») به شهادت رسید، به خانه اسماء آمد، با فرزندان وی مهربانی کرد و آنها را نوازش نمود. اسماء از این کار متوجه یتیمی فرزندانش شد. رسول‌خدا (ص) از عقل و تیزهوشی اسماء به شگفت آمد و او را از شهادت جعفر آگاه کرد. اسماء در مرگ شوهرش گریه می‌کرد و صیحه می‌زد. حضرت فاطمه (س) نیز بر جعفر می‌گریست و فریاد «واعمّاه» سر می‌داد. رسول‌خدا (ص) فرمود: «گریه‌کنندگان بایستی بر مثل جعفر گریه کنند». اما در عین حال اسماء را به صبر دعوت کرد و او را از تندگویی و به سینه‌کوفتن نهی کرد و برای تسلی خاطرش فرمود: «جبرئیل برای جعفر دو بال در بهشت از یاقوت قرار داده است». حضرت فاطمه (س) به فرمان رسول‌خدا (ص) به مدت سه روز نزد اسماء ماند و برای خانواده عزادار جعفر، غذا فراهم می‌کرد. از این رو در میان مسلمانان سنت شد که سه روز به خانواده عزادار غذا بدهند.[۲]

ازدواج با ابوبکر

اسماء به هنگام جنگ حُنین، با ابوبکر ازدواج کرد و به گفته ابن‌ابی‌هلال، رسول‌خدا (ص) وی را به تزویج ابوبکر درآورد. ابوبکر برای جشن و ولیمه عروسی، مردم را دعوت کرد. نقل شده که خانه ابوبکر مقابل خانه عثمان در کوچه بقیع و خانه‌ای دیگر کنار مسجد مدینه داشت[۳] که اسماء بنت عُمیس در آن می‌زیست.[۴]

اسماء از ابوبکر صاحب فرزندی به نام محمد شد. محمّد بن ابى بكر بعدا از اصحاب وفادار امام علی علیه السلام شد و مدتی والی آن حضرت در مصر گردید.

حضور در حجةالوداع

اسماء در سال دهم هجری قمری در حجةالوداع شرکت کرد و چهار روز مانده به ابتدای ماه ذیقعده، محمدبن ابی‌بکر را در «ذی‌الحُلَیفه» یا «بَیداء» به‌دنیا آورد که این فرزند بعدها از دوستان اهل بیت و از یاران نزدیک امام علی (ع) شد. اسماء از نزول آیه اکمال :«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ»[۵] در غدیر خم نیز خبر داده است.

اسماء در عصر خلافت

پس از رسول‌خدا (ص) ابوبکر با نادیده گرفتن حق امام علی (ع) به خلافت رسید. با این وجود، همسرش اسماء همواره در گفتار و کردارش به اهل بیت(ع) گرایش داشت و ارتباط نزدیکی با خانه امیرالمومنین داشت. اسماء شاهد آخرین لحظات زندگانی فاطمه (س) بوده است. وی، امام‌حسن (ع) و امام‌حسین (ع) را از شهادت مادرشان با خبر کرد،[۶] و طبق وصیت فاطمه (س)، در غسل ایشان با امام‌علی (ع) همکاری نمود. اسماء خدمتگزار و پرستار فاطمه (س) بود. حضرت به وی گفت: آیا آشکارا روی تخته‌ای حمل خواهم شد؟ اسماء گفت: ای دختر رسول‌خدا (ص) چیزی مانند آنچه در حبشه دیده‌ام، برایت می‌سازم. اسماء با استفاده از چوب‌های خرمای تازه و تخته‌ای که در اختیار داشت، تابوتی ساخت. حضرت با دیدن آن لبخندی زد و جز آن روز با لبخند دیده نشد.[۷]

ازدواج با امام‌ علی (ع)

اسماء پس از ابوبکر با امام علی (ص) ازدواج کرد و از ایشان یحیی و عون را به دنیا آورد.[۸] وقتی اسماء در سال ۳۸ ه.ق، از شهادت فرزندش محمدبن ابی‌بکر خبر یافت، به مصلای خانه‌اش رفت و چنان خشم خود را فروخورد که خون از سینه‌هایش جاری شد.[۹] او هنوز در غم فراغ فرزندش می‌سوخت که خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) را نیز دریافت کرد.

وفات

اسماء پس از این وقایع تلخ، در شوق ملاقات شوهران و فرزندان شهیدش بی‌تاب شد و در حالی از دنیا پرکشید که همسری دو شهید و مادری سه شهید را در کارنامه پرافتخار زندگانی خویش ثبت نمود. درباره زمان درگذشت و مکان دفن اسماء ابهامات زیادی وجود دارد. ذهبی[۱۰] درگذشت او را پس از شهادت امام‌علی (ع) در رمضان سال ۴۰ ه.ق و برخی دیگر در سال ۳۸ ه.ق می‌دانند.[۱۱] امروزه صورت قبری به نام اسماء در قبرستان باب‌الصغیر دِمَشق وجود دارد. همچنین آرامگاهی در حومه هاشمیه عراق به او منسوب است و در نزدیکی آن، قبر فرزندش یحیی از نسل امام‌علی (ع) وجود دارد.

فضایل اسماء

  • پیامبر خدا (ص) اسماء را از زنان بهشتی خواند و بر صدق ایمان او شهادت داد[۱۲] و از وی و خواهرانش با تعبیر خواهرانِ مؤمن یاد کرد.[۱۳]
  • امام باقر (ع) (یا امام‌صادق (ع)) هم فرموده است: خداوند رحمت کند خواهرانى که اهل بهشت مى باشند و آنها عبارتند از: اسما دختر عمیس، همسر جعفربن ابى طالب و سلمى دختر عمیس، همسر حمزه سیدالشهدا.[۱۴] این دعا نشان می‌دهد که اسماء تا پایان زندگی بر ایمان خود استوار بود و هیچ‌گاه در لغزش‌گاه‌های فکری و سیاسی نلغزید.
  • اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (ص) است که با نقل ۶۰ روایت، نقش مهمی در حوزه فکر و فرهنگ جامعه ایفا نموده است. به گفته عَجّاج (متوفای‌حدود ۹۰ ه.ق)، او در دوره منع تدوین حدیث، برخی احادیث را جمع‌آوری کرد.
  • سراسر زندگى اسماء دختر عمیس، هجرت و فداکارى و نقل حدیث و خدمات فرهنگى و تربیتى بوده، و آن طور که امام صادق (ع) هم فرموده: محمدبن ابى بکر، فرزند اسماء هم، نجابت و شخصیت را از مادر خود به ارث برده است.

احادیث اسماء

احادیثى را که اسماء دختر عمیس روایت کرده فراوان است، همانطور که بسیارى از افراد مانند: جعفر شوهر او، عبداللّه و محمد فرزندان اسماء، سعید بن مسیب، عبیداللّه بن رفاعه، ابوبردة ابى موسى، فاطمه دختر على (ع)، عبداللّه بن عباس، و افراد دیگرى احادیثى را از زبان او بازگو کرده و دانشمندانى مانند: شیخ صدوق، فیض کاشانى، ابن عبدالبر و ابن حجر عسقلانى و دیگران به مقام ارزشمند روایت حدیث اسماء اعتراف نموده اند. از باب نمونه سه حدیثى را که از زبان اسماء روایت شده، از نظر مى گذرانیم:

۱ـ شیخ صدوق مى نویسد: اسماء دختر عمیس روایت مى کند: یک وقت پیامبر اسلام خوابیده بود و سر آن بـزرگوار در دامن على (ع) قرار داشت، اما آفتاب غروب کرد و نماز عصر على (ع) از دست رفت، وقتى پیامبر بیدار شد و از این وضع مطلع گردید، گفت: خدایا! على در حال اطاعت تو و پیامبرت بوده اکنون خورشید را براى او بازگردان. اسماء مى گوید: من با دو چشم خود دیدم با قدرت الهى باز خورشید طلوع کرد، و آن گاه على (ع) وضو گرفت و نماز خود را خواند و خورشید همچنان غروب کرد!

۲ـ اسماء روایت مى کند: در شبى که عایشه خود را آماده مى کرد که نزد پیامبر برود، من با تعدادى از بـانوان همراه عایشه بودیم، وقتى به حضور آن حضرت رسیدیم، به غیر از ظرف شیرى چیز دیگرى در آنجا وجود نداشت، پیامبر از آن شیر نوشید و سپس ظرف شیر را به عایشه داد تا وى هم بنوشد، اما عایشه خجالت کشید و ظرف شیر را نمى گرفت! گفتم: دست پیغمبر(ص) را کوتاه نکن، آن گاه که عایشه شیر را نوشید، پیغمبر(ص ) فرمود: شیر را به دوستانت نیز بده، اما بانوان همراه که گویا خجالت مى کشیدند، گفتند: ما شیر میل نداریم، ولى پیامبر(ص) فرمود: گرسنگى را با دروغ جمع و مخلوط نکنید! اسماء مى گوید: من گفتم: اى رسول خدا! آیا اگر کسى از ما چیزى را میل داشته باشد، ولى بگوید: میل ندارم، این دروغ حساب مى شود؟ آن حضرت فرمود: دروغ هرچند کوچک باشد، دروغ است و در پرونده عمل انسان نوشته مى شود!

۳ـ ابن سعد روایت مى کند: وقتى اسما دختر عمیس از حبشه به مدینه وارد شد، عمر به منظور یک افتخار براى خود، اسما را مورد خطاب قرارداد و گفت: اى بانوى حبشى! ما بخاطر رسیدن به مقام هجرت از شما گوى سبقت را ربوده ایم! اما اسما هم در جواب گفت: درست مى گوئى، شما همراه پیامبر بودید، و آن حضرت گرسنگان شـما را سیر و نا آگاههاى شما را علم مى آموخت، ولى ما از وطن خود دور و آواره بودیم، در عین حال من سخن افتخارآمیز ترا با پیغمبر(ص) مطرح مى کنم، تا ببینم نظر او چیست؟ سپس به حضور رسول خدا رفتم و آنچه را شنیده بودم معروض داشتم. پیامبر هم در جواب فرمود: اى اسما! این را بدان که، شما دو هجرت انجام داده اید، و دیگران یک هجرت.

پانویس

  1. طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۱۹.
  2. المغنی، ابن‌قدامه، ج ۱۰، ص ۵۱۱.
  3. تاریخ المدینة المنورة، ابن شَبّه، ج ۱، ص ۲۴۲.
  4. تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج ۲، ص ۲۷.
  5. سوره مائده: آیه ۳
  6. کشف الغمّه، ج ۲، ص ۱۲۲
  7. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۵.۱۲۲
  8. طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۲۲.۱۲۲
  9. الغارات، ج ۱، ص ۲۸۷.
  10. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۸۷
  11. ر. ک: مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج ۱، ص ۴۴۱.
  12. طرائف، ابن طاووس، ص ۲۴۹
  13. طبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۰۹.
  14. خصال، صدوق، ص ۳۶۳.

منابع

  • احمد صادقى اردستانی، زنان دانشمند و راوى حدیث.
  • زنان اسوه، حسین حسینیان مقدم.