ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

يکي از زوجات رسول خدا، زينب بنت جحش، خواهر عبدالله‌ بن جحش است. مادر او «اميمه»، دختر عبدالمطلب، بود و لذا او نيز هم چون ام سلمه دختر عمه رسول خدا بود.

او ابتدا با زيد بن ‌حارثه پسر خوانده رسول خدا که مردم او را از کمال نزديکي به پيامبر، زيد بن محمد مي‌ گفتند، ازدواج کرد. سپس از زيد طلاق گرفت و به رسول خدا ازدواج کرد.

داستان ازدواج او با رسول خدا طي آيات 4، 6، 36 تا 40 سوره احزاب آمده است. زيد بن ‌حارثه غلام خديجه بود که پس از ازدواج، او را به پيامبر بخشيد. پيامبر او را آزاد کرد و به فرزند خواندگي درآورد.

او همواره ملازم و همراه و ياور پيامبر اسلام بود تا اين که در جنگ موته به شهادت رسيد. پيامبر از مرگ او بسيار متأثر شد. او يکي از سابقون اسلام بود و وقتي که خانواده‌اش براي پيدا کردن فرزند خود وارد مکه شدند، علي رغم آن که پيامبر او را مختار کرده بود که در صورت تمايل به نزد خانواده خود‌ برگردد، اما او محضر رسول خدا را بر مراجعت به نزد خانواده ترجيح داد.

ازدواج زينب بنت جحش با زيد بن حارثه و طلاق گرفتن او و ازدواج مجدد با پيامبر، 2 سنت غلط از سنن عهد جهالت اعراب را مورد هدف قرار داد، يکي اين که اعراب زمان جاهليت به امتياز و اصالت قبيله و خاندان خود بسيار مغرور بودند و ديگر اعتقادي که بر طبق آن پسر خوانده ‌ها را مانند پسران حقيقي مي پنداشتند و در ارث بردن و ساير احکام ميان آنان و فرزندات حقيقي، اختلافي قائل نمي شدند.

آنان مطابق اين نظر زنان مطلقه پسر خوانده ‌ها را نيز بر پدر خوانده‌ هايشان (مانند زنان پسران حقيقي) حرام مي‌ دانستند. پيامبر به عنوان مجري قوانين الهي و بزرگ ترين سنت شکن سنن جاهلي، براي زيد که غلامي آزاد شده بود، به خواستگاري زينب، نوه عبدالمطلب، که از جايگاه خانواده ‌اي و قبيله‌ اي والايي برخوردار بود، رفت. اما او و برادرش، عبدالله‌ بن جحش، به علت اين تفاوت طبقاتي و سوابق برده‌ بودن زيد به اين ازدواج راضي نشدند.

آيه ‌36 سوره احزاب در اين باره نازل شد: «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضي الله و رسوله امراً ان يکون لهم الخيره من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبيناً».

چون خدا و فرستاده‌اش دستور دهند، براي هيچ مرد و زن مؤمني اختيار نافرماني نيست و هر کس خدا و فرستاده‌اش را نافرمان باشد، به گمراهي سختي افتاده ‌است.

پيامبر آيه را براي زينب و برادرش خواند. آن دو که ايمان قلبي و اعتقادي راسخ داشتند، امر الهي را اطاعت کردند و به اين ازدواج رضايت دادند.

پس از مدتي، اين ازدواج روي عللي به طلاق منجر شد. عده‌اي مي‌ گويند عامل جدايي روحيات زينب بوده است چرا که او حسب و نسب و عظمت قبيله‌ اي و طائفه‌ اي خود را به رخ پستي حسب و نسب و برده بودن شوهر مي‌ کشاند و هم چنان در قلب، خود را از او برتر مي‌ دانست و رضايت به ازدواج نداشت.

اما اين مطلب بعيد به نظر مي‌ رسد و احتمال مي‌ رود که عامل طلاق اخلاق خاص زيد باشد. چرا که مطالعه زندگي او به ما مي نماياند که او کراراً ازدواج کرد و همه را طلاق داد جز آخرين همسر که در هنگام شهادتش از او جدا نشده بود.

گواه ديگر بر اين که زيد مقصر اصلي اين جدايي بود اين که وقتي پيامبر از تصميم او براي طلاق دادن زينب آگاه شد بنابر آيه 37 سوره احزاب، زيد را چنين خطاب قرار داد که: امسک عليک زوجک و اتق الله: همسرت را نگاه دار و از خداي بترس.

در صورتي که تقصير متوجه همسر او بود عمل زيد خلاف تقوي و پرهيزکاري و مستوجب سرزنش پيامبر شمرده نمي‌ شد. ولي سرانجام زيد او را طلاق داد. پيامبر به مصداق آيه 4 سوره احزاب: «ما جعل الله لرجل من قلبين في جوفه و ما جعل ازواجکم الئ تظاهرون منهن امهاتکم و ما جعل ادعياءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافواهکم و الله يقول الحق و هو يهدي السبيل».

خدا در درون هيچ مردي دو قلب ننهاده‌ است و زنان را که مادر خود مي‌ خوانيد، مادرتان قرار نداد و فرزند خواندگان تان را فرزندان تان نساخت. اين ها چيزهايي است که به زبان مي‌ گوييد و سخن حق از آن خداست و اوست که راه مي ‌نمايد.

و آيه 40 اين سوره که مي‌ فرمايد: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبيين و کان الله بکل شيء عليماً: محمد پدر هيچ يک از مردان شما نيست. او رسول خدا و خاتم پيامبران است و خدا به هر چيزي داناست».

و براي مبارزه با آن سنت جاهلي که پسر خوانده را چون پسر حقيقي و زن مطلقه او را بر پدر خوانده حرام مي‌ دانست، پس از طلاق زيد و زينب، با زينب ازدواج کرد.ازدواج پيامبر با زينب در ماه محرم سال پنجم هجرت به وقوع پيوست.

خداوند به مصداق آيه 37 سوره احزاب: «و اذ تقول للذي انعم الله عليه وانعمت عليه امسک عليک زوجک و اتق الله و تخفي في نفسک ما الله مبديه و تخشي الناس و الله احق ان تخشيه فلما قضي زيد منها وطراً زوجناکها لکي لا يکون علي المؤمنين حرج في ازواج ادعيائهم اذا قضوا منهن وطراً و کان امر الله مفعولاً».

و تو به آن مرد که خدا نعمتش داده بود و تو نيز نعمتش داده بودي، گفتي: زنت را براي خود نگه ‌دار و از خداي بترس. و در دل خود آن چه را خدا آشکار ساخت، مخفي داشته بودي و از مردم مي‌ ترسيدي، حال آن که خدا از هر کس ديگر سزاوارتر بود که از او بترسي.

پس چون زيد از او حاجت خويش بگزارد (او را طلاق داد.)، به همسري تواش درآورديم تا مؤمنان را در زناشويي با زنان فرزند خواندگان خود، اگر حاجت خويش از او بگزارده باشند (طلاق داده باشند.)، منعي نباشد و حکم خداوند شدني است.

به پيامبر مي‌ فرمايد که ما براي اين که مؤمنين در ازدواج با زنان پسر خوانده‌هاي خود که از آن ها طلاق گرفته ‌اند، براي خود گناهي نپندارند، زينب را به نکاح تو درآورديم.

اين آيه هميشه مايه فخر زينب بر ديگر زنان پيامبر بود. چرا که مي‌ گفت شما را پيامبر به همسري اختيار کرد و مرا خداي عزوجل، براي او برگزيد.

برخي از مستشرقين مغرض بر اساس قسمتي از آيه 37 سوره احزاب که مي‌ فرمايد: «تخفي في نفسک ما الله مبديه و تخشي الناس و الله احق ان تخشيه»

در دل خود آن چه را خدا آشکار ساخت، مخفي داشته بودي و از مردم مي‌ ترسيدي، حال آن که خدا از هر کس ديگر سزاوارتر بود که از او بترسي.

و با استناد به قسمتي موهوم از اقوال گوناگون و متشتت تاريخي، که جز ساخته و پرداخته ذهن داستان سازان و يا يهوديان نيست، اين گونه استناد مي‌ کنند که پيامبر روزي که به در خانه زيد رفته بود زينب را ديد.

چون چشم پيامبر بر جمال او افتاد، دلباخته او شد. زيد به دليل علاقه مفرطي که بر پيامبر داشت، همسر خود را با اصرار طلاق داد، تا او به عقد پيامبر درآيد. و منظور از آن چه که در اين آيه آمده‌ است که «در دل پنهان مي‌ داشتي و از مخالفت خلق مي ترسيدي»، همين عشق قلبي به زينب است.

البته بي‌ پايگي چنين سخني مشهود است چرا که از رفتار زيد در طول زندگي مشخص مي‌ شود که او با همسرانش معمولاً سازگار نبود، جز‌ آخري که در هنگام شهادتش با او همسر بود و جدايي او و همسرش از يکديگر نيز معلول همين ناسازگاري‌ ها بوده‌ است.

ديگر اين که در همين آيه از قول پيامبر به زيد آمده‌است که: «امسک عليک زوجک و اتق‌ الله».

اين مي‌ رساند که پيامبر از جدايي زيد و زينب رضايت نداشته و پيامبر را نشايد که بر زبان سخني بگويد در حالي که در قلب نيت ديگري بگذرد.

منظور از آن چه که پيامبر به مقتضاي «تخشي‌ الناس و الله احق ان تخشيه»، در دل پنهان مي‌ داشته، همان رسالت الهي است که پيامبر براي شکستن اين دو امر باطل جاهلي که ذکر آن ها گذشت، بر دوش مي‌ کشيده است.

چرا که در چنين جامعه ‌اي که چنين اعتقاداتي ساليان متمادي در فرهنگ آنان رسوخ کرده است، تلاش براي از بين بردن اين رسومات و سنت شکني سنن جاهلي، کاري سخت و دشوار بود.

همان گونه که خداوند در آيه بعد يعني در آيه 39 همين سوره و درباره همين عمل پيامبر مي‌ فرمايد: «الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لايخشون احداً الا الله و کفي بالله حسيباً: کساني که پيام‌ هاي خدا را مي‌ رسانند و از او مي‌ ترسند و از هيچ کس جز او نمي‌ ترسند، خدا براي حساب‌ کردن اعمالشان کافي است».

گويند که مقارن همين ايام بود که آيه حجاب نازل شد و احکام راجع به زن ها عموماً و امهات مومنين ـ همسران پيامبر ـ خصوصاً مقرر گرديد.


منابع

  • محمد؛ پیام آور خداوند، محمد مهدی توکلی در دسترس در [۱]