احمد بن داوود قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تولد

ابوالحسين[۱] احمد بن داوود بن على قمى،[۲] محدث و عالم بنام شيعى بود كه - احتمالاً - در نيمه دوم قرن سوم هجرى زاده شد. او بخش زيادى از عمرش را در شهر قم گذراند و به همين دليل به «احمد بن داوود قمى» نيز معروف شد. محل تولدش همانند بسيارى از صحنه هاى زندگى او نامعلوم است. پدرش داوود بن على بود كه در منابع موجود، گزارشى از شرح حال او ديده نشد.

ازدواج

احمد بن داوود با خواهر سلامة بن محمد - از شيعيان جليل‌القدر - پيمان زناشويى بست، بعد از آن به اتفاق همسرش رهسپار قم شد و در آنجا سكنى گرفت. حاصل اين ازدواج مبارك، فرزندى شد كه او را «محمد» نام كردند و بعدها در زمره عالمان و فقيهان نامدار آن روزگار جاى گرفت.[۳]

سفرها

احمد بن داوود در طول حيات خود به شهرهاى زيادى سفر كرد، ابتدا به شهر قم كوچيد و چندين سال همان جا زيست، بعد از مرگ پدرش به سوى بغداد شتافت و مدتى آنجا ماند، در سال 333 هـ.ق به شام رفت اما دوباره به شهر بغداد بازگشت و تا آخر عمر همان جا ماند.[۴]

انگيزه احمد بن داوود از مسافرت به شهرهاى بزرگ آن روزگار، معلوم نيست؛ زيرا در گزارش هاى موجود سخنى در اين باره به ميان نيامده است؛ اما با توجه به جايگاه والائى كه احمد بن داوود در ميان عالمان و راويان شيعى روزگار خود داشته است، - احتمالاً - عزيمت او به شهرهاى قم، شام و بغداد علاوه بر انگيزه هاى شخصى كه نامعلوم است، براى بدست آوردن معارف شيعى و انتشار آن به ديگر بلاد بوده است. به همين منظور كار فرهنگى خود را در شهر قم آغاز و در كنار بزرگانى همچون «ابن بابويه قمى» فعاليت هاى فرهنگى را تعميق و سرانجام با سفر به بغداد و شام تكميل كرد.

روزگار احمد بن داوود

عصر حيات احمد بن داوود قمى در كنار دگرگونى هاى اجتماعى آن زمان و حوادث و وقايع گوناگون، دربردارنده نكات مهم ديگرى نيز بوده است كه از لابلاى گزارش هاى محدود موجود مى توان روزنه اى كوچك به آن‌ها يافت.

نخستين نكته اى كه از چشم انداز روزگار احمد بن داوود به نظر مى آيد، زيستن در عصر غيبت صغرى امام مهدى عجل الله فرجه است؛ احمد بن داوود قمى بيشتر عمرش را در اوضاعى گذراند كه شيعيان مى توانستند از طريق نامه و به وسيله نايبان خاص حضرت صاحب الامر عجل الله فرجه با امام و مقتداى خود ارتباط برقرار كنند؛ اگر چه از چگونگى رابطه او با نايبان ويژه امام عصر عجل الله فرجه اطلاعى در دست نيست، اما با رسيدن به محضر بزرگانى همانند «محمد بن عبدالله حميرى» كه با امام زمان عجل الله فرجه در ارتباط بود، روح و جانش را از پرتوافشانى آن وجود مقدس نور و گرمى بخشيد.

محمد بن عبدالله حميرى، عالم و محدث والامقام شيعى و از بزرگانى بود كه با حضرت بقية الله عجل الله فرجه مكاتبه داشت. او يكى از نامه‌هايش به امام زمان عجل الله فرجه را به احمد بن داوود نشان داد و احمد نيز با مشاهده دست خط مبارك حضرت و شنيدن آن از محمد بن عبدالله حميرى، آن را نقل كرد. اين نامه شريف در بخش روايت هاى احمد بن داوود قمى آمده است.

نكته ديگرى كه در روزگار احمد بن داوود قمى قابل ذكر است، هم عصر بودن وى با بسيارى از دانشوران و فقيهان به نام شيعه است، او در زمان عالمان بزرگى همچون: على بن حسين بن بابويه قمى - پدر شيخ صدوق و فقيه و بزرگ شهر قم - مى زيست و از محضر وى استفاده هاى فراوان مى برد، احمد بن داوود همپاى ابن بابويه قمى به ترويج و تبليغ مذهب تشيع مى پرداخت و در پاسداشت مرزهاى بنيادين مكتب اهل بيت نبوت علیهم‌السلام مى كوشيد.

مرحوم نجاشى (متوفى 450 هـ.ق) در اين باره گفته است: «...احمد بن داوود با على بن حسين بن بابويه مصاحبت و همراهى داشته است».[۵] نيز مرحوم آقا بزرگ تهرانى در كتاب ارزنده «الذريعه الى تصانيف الشيعه» چنين گفته است: «...احمد بن داوود قمى از ياران ابن بابويه بود...».[۶]

نكته آخرى كه درباره عصر زندگانى اين عالم و محدث والامقام شيعى مى شود گفت، همزمانى با حكومت شمارى از خلفاى عباسى است؛ سلسله اى كه از سال 132 هـ.ق آغاز و تا سال 656 هـ.ق ادامه يافت. آل عباس كه با غصب خلافت، توده مردم را از حكومت صالحان محروم كردند، بيش از شش قرن بر ممالك اسلامى حكم راندند و از به قدرت رسيدن شيعيان و دست يازى آنان به مجارى حكومتى شديداً در هراس بودند.

نام برخى از حاكمان عباسى در روزگار احمد بن داوود قمى از اين قرار است: معتضد، مكتفى، مقتدر، قاهر، راضى، متقى، مستكفى و مطيع.[۷] اين چند تن از سال 279 هـ.ق تا سال 363 هـ.ق بر اريكه قدرت تكيه زدند، كه احمد بن داوود نيز در اين دوران تاريك مى زيست.

در منابع موجود گزارشى از اين بخش زندگانى احمد بن داوود مشاهده نمى گردد، از اين رو تحليل و بررسى فعاليت هاى سياسى و اجتماعى و موضع گيرى هاى او در مقابل حكومت، دشوار به نظر مى آيد.

جايگاه علمى

از ويژگى هاى بارز احمد بن داوود قمى، قرار داشتن در ميان فقيهان و عالمان شيعى آن روزگار است. هر چند منابع موجود به جزئيات اين بخش از زندگى او نپرداخته اند، گزارش هاى محدودى كه در دست هست، نشان مى دهد كه وى در پى كسب دانش و معرفت و نشر آن‌ها، با حضور نزد اساتيد و دانشمندان بزرگ آن عصر، تعليم و تربيت شاگردان و تأليف كتاب به جايگاه والايى از علوم و معارف اسلامى دست يافت.

اين بخش از زندگانى احمد بن داوود در سه قسمت: استادان، شاگردان و تأليف كتاب قابل بررسى است.

استادان

برخى دانشورانى كه احمد بن داوود قمى توفيق شاگردى آنان را يافته و از محضر آن‌ها حديث نقل كرده است، از اين قرارند:

  • ابوالحسن على بن حسين بن بابويه قمى؛ از عالمان بنام شيعه، فقيه و مرجع دينى مردم قم و مورد اعتماد آن‌ها بود.[۸] او استاد بزرگ احمد بن داوود قمى به شمار مى آمد و در جهت آموزش معارف حقيقى به شاگردانى همچون احمد بن داوود و رشد شخصيت علمى ايشان به خوبى كوشيد. احمد بن داوود با استفاده از محضر چنين استاد ارجمندى به كسب علوم و معارف پرداخت و شمار زيادى از روايت هايش را از او نقل كرد، اين امر نشان مى دهد كه وى - نسبت به ساير اساتيد - بيشتر به نزد ابن بابويه مى رفته و اغلب معارف و آموزه هاى دينى خود را از او مى آموخته است. ابن بابويه قمى در سال 329 هـ.ق درگذشت. شرح حال اين عالم توانمند شيعى در مجموعه ستارگان حرم (دفتر دوم، ص 23) نيز آمده است.
  • ابوجعفر محمد بن عبدالله حميرى قمى؛ راوى ثقه و شخصيت وارسته شيعى بود، كه با امام زمان عجل الله فرجه مكاتبه داشت.[۹] احمد بن داوود از محضر وى نيز بهره برد و به نقل روايت پرداخت، شرح حال اين راوى بنام شيعى نيز در مجموعه ستارگان حرم (دفتر هفتم، ص 303) آمده است.
  • ابوجعفر محمد بن جعفر المؤدب القمى؛ معروف به ابن بطّه، از عالمان بنام شيعه بود كه بهره فراوان از علم و فضل داشت و نزد قمى ها از مقام و منزلت بزرگى برخوردار بود.[۱۰] احمد بن داوود با استفاده از محضر اين دانشمند توانمند شيعى به كسب دانش و نقل حديث پرداخت.
  • اساتيد ديگر: احمد بن جعفر المؤدّب؛ محمد بن السندى؛ محمد بن قولويه؛ محمد بن الحسن الصفار...[۱۱] بزرگان ديگرى بودند كه احمد بن داوود قمى با حضور نزد آنان از خرمن دانش و معرفت ايشان خوشه هاى فراوان چيد.

شاگردان

- احتمالاً - اشخاص فراوانى پاى درس احمد بن داوود قمى مى نشسته و ضمن بهره مندى از محضرش به نقل حديث مى پرداختند، اما در ميان روايت هاى موجود تنها نام دو تن از آنها ديده مى شود:

  • محمد بن احمد بن داوود قمى؛ فرزند احمد بن داوود كه از عالمان و محدثان بزرگ شيعه به شمار مى رفت، نجاشى - رجال‌نويس قرن پنجم هجرى - در تجليل مقام او گفته است: «...محمد بن احمد بن داوود، فقيه و بزرگ شهر قم بود...».[۱۲]

محمد بن احمد جايگاه والايى از علم و عدالت داشت،[۱۳] و جز مواردى اندك تمام روايت هاى پدرش - احمد بن داوود - را خود نقل كرد. محمد بن احمد بن داوود در سال 368 هـ.ق درگذشت.[۱۴]

  • سلامة بن محمد؛ در ميان عالمان شيعى مقام بزرگى داشت و از محدثان ثقه و عالمان جليل‌القدر به شمار مى آمد؛ او برادرزن احمد بن داوود بود[۱۵] و شمار اندكى از روايت هاى وى را نقل كرد، از اين رو در رديف شاگردان احمد بن داوود نيز جاى گرفت. سلامة بن محمد در سال 339 هجرى وفات يافت.[۱۶]

تأليف كتاب

بر اساس آنچه كه مرحوم نجاشى و شيخ طوسى[۱۷] - دو تن از عالمان برجسته شيعه در قرن پنجم هجرى - آورده اند، احمد بن داوود نيز در شمار نويسندگان شيعى قرار داشت و به تأليف كتاب پرداخت. شيخ طوسى در اين باره چنين گفته است: «...او دارنده كتاب نوادر بود كه فوايد فراوان داشت».[۱۸]

مرحوم آقا بزرگ تهرانى از عالمان معاصر - كه آثار و نوشته هاى علماى شيعه را در طول چهارده قرن گذشته جمع‌آورى و در مجموعه ارزشمند «الذريعه» تدوين كرده است. - نيز با عنوان «كتاب النوادر لاحمد بن داوود بن على القمى»[۱۹] از تنها اثر احمد بن داوود نام برده است.

اكنون پس از گذشت يازده قرن فقط نام اين اثر در كتاب‌هاى فهرست‌نگارى و رجال شيعه باقى مانده است و هيچ اثرى از خود كتاب - به طور مستقل - وجود ندارد.

بديهى است، با توجه به موضوع كتاب كه احاديث اهل بيت علیهم‌السلام بوده است، احتمال مى رود اين اثر نيز در كتاب‌هاى بزرگ روائى شيعه ادغام شده باشد زيرا بسيارى از روايت هاى موجود احمد بن داوود در ميان كتاب هاى روائى موجود شيعه همانند، تهذيب شيخ طوسى، بحارالانوار، وسايل الشيعه و... به چشم مى خورد.

احمد بن داوود در سخن دانشوران

ابوالعباس نجاشى متوفى 450 هـ.ق - كه از دانشمندان بنام شيعه در قرن پنجم هجرى بود و در علم رجال تخصص و دقت زيادى داشت. - در تمجيد شخصيت ممتاز احمد بن داوود قمى از كلمه «ثقه» دو بار استفاده كرده و گفته است: «...كان ثقة ثقة...؛ احمد بن داوود مورد اعتماد بود، مورد اعتماد بود...».[۲۰]

اين جمله پرمعناى نجاشى كه با تأكيد فراوان همراه است، نشان‌دهنده جايگاه والاى احمد بن داوود نزد عالمان آن روزگار است، زيرا مرحوم نجاشى فقط در تعريف اشخاص بلندمرتبه از چنين جمله اى بهره مى گرفته است.

دانشوران ديگرى از رجال شناسان همچون: شيخ طوسى متوفى 460 هـ.ق،[۲۱] ابن داوود حلى متوفى بعد از 707 هـ.ق،[۲۲]... نيز صريحاً احمد بن داوود را توثيق كرده، جايگاه رفيع او را در ميان محدثان و عالمان بزرگ شيعه ستوده اند. سخن آخر آن كه احمد بن داوود در نگاه و سخن همه عالمان شيعى، راوى و عالمى ثقه بوده است.[۲۳]

روايت نور

ارزشمندترين بخش زندگى احمد بن داوود قمى - كه رمز بقاء نام و ياد او در يازده قرن گذشته بوده است. - نقل سخنان نورانى اهل بيت نبوت علیهم‌السلام است. او با پيوستن به درياى بیكران معارف ناب كه از سرچشمه نبوت و امامت فيض مى گرفت، خود را در حلقه محدثان ممتاز شيعى جاى داد و نامش را جاودانه كرد.

در اين بخش برآنيم شمار و موضوع روايت هاى احمد بن داوود را - با توجه به گزارش هاى بسيار محدود - بيان كرده، در آخر با رايحه احاديثى كه وى نقل كرده است، جان و دلمان را معطر سازيم.

علماى پيشين - از جمله مرحوم نجاشى، شيخ طوسى، ابن داوود...،[۲۴] احمد بن داوود را كثيرالحديث، يعنى كسى كه زياد روايت نقل كرده است، معرفى كرده اند ولى هيچ اشاره اى به شمار روايت هاى او نكرده اند.

از ميان دانشمندان معاصر، مرحوم خوئى عدد روايت هاى احمد بن داوود را برشمرده و در اين باره چنين گفته است: «...عنوان احمد بن داوود در سند بيست حديث واقع شده است».[۲۵]

موضوع كلى روايت هاى احمد بن داوود شامل بخش‌هاى: اخلاق و آداب اسلامى، فقه، عقايد و تفسير است كه در هر بخش به روايت هاى گوناگون برمى خوريم.

بخش اخلاق و آداب اسلامى بيشترين حديث را در خود جاى داده است؛ در اين قسمت، روايت‌هايى درباره ارزش زيارت قبور ائمه اطهار علیهم‌السلام، آداب زيارت ايشان و... مشاهده مى گردد. مرگ كه نقطه آغازين زندگانى ابدى انسان است - به همراه آداب و مسائل آن - دسته ديگرى از روايت هاى احمد بن داوود را تشكيل داده است.

فقه پوياى تشيع كه برگرفته از چشمه لايزال قرآن و عترت است، بخش ديگرى از موضوع احاديث احمد بن داوود است؛ او در اين قسمت نيز چند روايت درباره نماز، مسايل ضرورى ميت و... نقل كرده است.

شمار اندكى از روايت هاى احمد بن داوود نيز در موضوع عقايد (امامت) و تفسير قرآن نقل شده است. اكنون جان خود را در مسير چشمه‌سار سخنان گوهرزا و گواراى اهل بيت نبوت علیهم‌السلام كه احمد بن داوود با چند واسطه از ايشان نقل كرده است، قرار مى دهيم تا روشنى بخش ظلمت هاى درون و سيراب كننده كوير تشنه جان مان گردد.

پرستش بى ولايت

پرستش خداوند كه هدف نهايى آفرينش است، وقتى كامل و صحيح است كه با اعتقاد به امامت عجين گرديده، دستوراتش را از واسطه هاى صادقى همانند امامان معصوم علیهم‌السلام بگيرد؛ در غير اين صورت بندگى نه تنها كامل نيست كه با گفته امام جعفرصادق علیه‌السلام سر از نيستى و شرك در خواهد آورد. احمد بن داوود سخن ارزشمند حضرت را در اين باره با چندين واسطه چنين نقل كرده است: «هر كس بدون شنيدن از امامى راستگو خداى را بپرستد، خداوند او را به سختى و فنا افكند و كسى كه ادعاى شنيدن از امامى كند، چنانچه غير از درى باشد كه خداوند آن را براى خلقش گشوده است، مشرك خواهد بود و آن درى كه خداوند گشوده امامى است كه خدا او را امانت دار سر نهان خود كرده است».[۲۶]

ستاره درخشنده

در قرآن كريم آيه هاى فراوانى درباره مسئله امامت نازل و يا تفسير و تأويل شده است، از جمله آيه شريفه: «فلا اقسم بالخنّس، الجوار الكنّس؛ قسم به ستارگانى كه بازمى گردند، حركت مى كنند و از ديده ها پنهان مى شوند».[۲۷] كه به امام مهدى علیه‌السلام تأويل گرديده است.

احمد بن داوود - با چند واسطه - حديثى را از امام محمدباقر علیه‌السلام در اين باره نقل كرده است كه حضرت آيه شريفه را به زمان تولد، غيبت و ظهور حضرت صاحب الأمر علیه‌السلام معنا كرده است؛ مضمون گفتار امام پنجم علیه‌السلام از اين قرار است: ««خنّس» امامى است كه مى آيد و در سال 260 از نظرها پنهان شده، سپس همانند ستاره اى درخشان در شبى تاريك، آشكار خواهد شد».[۲۸]

پيمان زيارت

امام رضا علیه‌السلام سخنى درباره ارزش و اهميت زيارت قبور ائمه طاهرين علیه‌السلام دارد كه احمد بن داوود - با چند واسطه - از آن حضرت نقل كرده است، مضمون اين روايت چنين است: «حسن بن على (بن زياد) وشّاء - كه از راويان جليل‌القدر شيعه و ياران امام رضا علیه‌السلام به شمار مى رفت. - گفته است: از امام رضا علیه‌السلام شنيدم كه فرمود: «هر امامى بر گردن دوستان و پيروان خود عهد و پيمانى دارد كه زيارت بارگاه ايشان، نشانه كامل شدن عهد و حسن اداء پيمان است، هر كس از سر شوق و شناخت به زيارت آنان رود، امامان نيز در روز جزا شفيع آن‌ها خواهند شد».[۲۹]

زيارت امام كاظم علیه‌السلام

مزيت زيارت بارگاه امام هفتم علیه‌السلام عنوان روايتى است كه احمد بن داوود با واسطه از حضرت رضا علیه‌السلام چنين نقل كرده است: «حسين بن بشّار - محدث بزرگوار شيعى و از اصحاب امام رضا علیه‌السلام - گفته است: از حضرت رضا علیه‌السلام پرسيدم: كسى كه قبر پدرت را زيارت كند، چه چيز نصيبش مى شود؟ امام علیه‌السلام فرمود: زيارتش كن. گفتم: چه فضيلتى دارد؟ پاسخ داد: همانند فضيلت زيارت قبر پدرش رسول الله صلی الله علیه و آله...».[۳۰]

زيارت امام رضا علیه‌السلام

فضيلت زيارت امام هشتم علیه‌السلام روايت ديگرى است كه احمد بن داوود قمى - با چند واسطه - از خود امام رضا علیه‌السلام نقل كرده كه مضمون گفتار حضرت چنين است: «هر كس مرا زيارت كند، سه جا در روز قيامت سراغش مى روم و از هراس آن روز مى رهانم: هنگام دادن نامه هاى عمل، وقت گذشتن از پل صراط و لحظه سنجش اعمال».[۳۱]

در حديث ديگرى كه احمد بن داوود از امام جواد علیه‌السلام درباره ثواب زيارت حضرت رضا علیه‌السلام روايت كرده است، چنين آمده است: «...من زار ابى فله الجنّة؛ ...هر كس پدرم را زيارت كند بهشت بر او واجب است».[۳۲]

آداب زيارت

از جمله روايت‌هايى كه احمد بن داوود نقل كرده است، نامه اى است كه استادش «محمد بن عبداللّه حميرى»[۳۳] به حضرت صاحب الأمر عجل الله تعالى فرجه الشريف نوشت و در آن از حكم سجده بر قبر امامان علیهم‌السلام و كيفيت نماز در اطراف ضريح ايشان پرسيد، كه مضمون[۳۴] پاسخ امام علیه‌السلام از اين قرار است: «سجده بر قبر در هيچ يك از نمازهاى واجب، نافله و زيارت جايز نيست، بلكه گونه راست را بر قبر نهد و اما نماز در پشت ضريح به منزله نماز در پشت امام جماعت است. همان گونه كه نمازگزار در نماز جماعت نبايد جلوتر از امام بايستد، در نماز اطراف ضريح نيز نبايد جلوتر از قبر نماز بگزارد، بلكه در طرف چپ قبر يا راست آن نماز بخواند.[۳۵]

آداب نماز

احمد بن داوود قمى - با چند واسطه - از امام صادق علیه‌السلام سخنى را در زمينه مكان و لباس نمازگزار نقل كرده كه مضمون آن چنين است: «در خانه اى كه شراب يا مسكرات هست، نماز مخوان؛ زيرا فرشتگان وارد آن خانه نمى شوند و در لباسى كه آلوده به شراب و مسكر است، نماز مگزار مگر آن كه بشويى».[۳۶]

دعا وقت غسل ميت

در فرهنگ متعالى اسلام، جسم مؤمن همانند جان او عزيز و ارزشمند است؛ به همين منظور، آداب ويژه اى درباره غسل، كفن، دفن،... ميت مسلمان وضع گرديده، كه يكى از اين آداب، خواندن دعا در وقت غسل دادن ميت مسلمان است.

امام باقر علیه‌السلام در اين زمينه فرموده است: «مؤمنى كه بدن ميت مؤمن را غسل مى دهد، چنانچه اين دعا را بخواند: اللهم هذا بدن عبدك المؤمن و قد اخرجت روحه منه و فرّقت بينهما فعفوك عفوك. خداوند گناهان يك سالش را - بجز كبائر - مى بخشد».[۳۷]

تلقين

تلقين ميت به هنگام دفن، از جمله آدابى است كه سفارش زيادى به انجام آن شده است. امام صادق علیه‌السلام در اين باره رهنمودى دارند كه مضمونش از اين قرار است: «راوى مى گويد: شنيدم حضرت صادق علیه‌السلام مى فرمود: چرا شما بستگان ميت منكر و نكير را از مرده خود بازنمى داريد؟ عرض كردم: چكار كنيم؟ حضرت پاسخ داد: وقتى كه ميت در قبر گذاشته شد، نزديك ترين كس به او پيشش بماند، دهانش را نزد مرده نهد و با صداى بلند بخواند: «يا فلان بن فلان...».[۳۸]

امام علیه‌السلام فرمود: پس از اين، منكر به نكير مى گويد: (اين شخص) ما را از اين ميت بازگرداند زيرا ميت سخن و حجت خود را از دهان وى فهميد و گرفت».[۳۹]

آداب در آمدن به قبر

احمد بن داوود - با چند واسطه - روايتى را از امام جعفرصادق علیه‌السلام درباره داخل شدن قبر به منظور دفن و تلقين ميت نقل كرده است كه از اين قرار است: «با كفش، كلاه، بالاپوش و عمامه داخل قبر مشو...».[۴۰]

نياز به چهار چيز

امام كاظم علیه‌السلام فرمود: «شيعه، از چهار چيز بى‌نياز نيست:

  1. سجاده اى كه بر آن نماز گزارد.
  2. انگشترى كه به انگشت كند.
  3. مسواكى كه به وسيله آن مسواك بزند.
  4. و تسبيح سى و سه دانه اى از خاك قبر ابا عبدالله الحسين علیه‌السلام كه هرگاه آن را بگرداند و با آن ذكر خدا بگويد به عدد هر دانه، چهل حسنه پاداش دارد و اگر بيهوده بچرخاند و يا بازى كند، بيست حسنه برايش نوشته مى شود».[۴۱]

وفات

احمد بن داوود قمى پس از عمرى تبليغ دين، ترويج معارف تشيع و تلاش پي‌گير، سرانجام بر بالين مرگ آرام خفت و روح پاكش به سوى معبود شتافت. زمان دقيقى از وفات او در دست نيست ولى به احتمال زياد بعد از سال 333 هـ.ق درگذشته است، زيرا او تا سال 333 هـ.ق كه به شام سفر كرده و سپس به بغداد برگشت، زنده بوده است.

او در شهر بغداد وفات كرد و پيكرش در مقابر قريش - كاظمين فعلى - و در جوار بارگاه امام كاظم و حضرت امام جواد علیهم السلام دفن گرديد. روحش شاد.[۴۲]

پانویس

  1. فهرست شيخ طوسى، ص 29-87.
  2. رجال نجاشى، ص 95، رقم 235.
  3. همان، ص 192، رقم 514.
  4. همان.
  5. همان، ص 95، رقم 235.
  6. الذريعه، ج 24، ص 320، رقم 1660.
  7. فرهنگ دهخدا، ج 1، ص 144. (آل عباس)
  8. همان و فرهنگ دائرة المعارف فارسى، دكتر مصاحب، ج 2، ص 1663.
  9. رجال نجاشى، ص 261، رقم 684.
  10. همان.
  11. همان، ص 354، رقم 949.
  12. همان، ص 372، رقم 1019.
  13. معجم رجال الحديث، ج 2، ص 110 و 114، رقم 555 و 559.
  14. رجال نجاشى، ص 384، رقم 1045.
  15. معجم الثقات، ص 101، رقم 676 به نقل از اقبال الأعمال ابن طاووس، ص 710.
  16. رجال نجاشى، ص 384، رقم 1045.
  17. فهرست شيخ طوسى، ص 29 و رجال نجاشى، ص 95، رقم 235.
  18. فهرست شيخ طوسى، ص 29.
  19. الذريعه، ج 24، ص 320، رقم 1660.
  20. رجال نجاشى، ص 95، رقم 235.
  21. فهرست شيخ طوسى، ص 29.
  22. رجال ابن داوود، ص 27.
  23. الجامع فى الرجال، ج 1، ص 115.
  24. رجال نجاشى، ص 95، رقم 235؛ فهرست شيخ طوسى، ص 29؛ رجال ابن داوود، ص 27.
  25. معجم رجال الحديث، ج 2، ص 110، رقم 555.
  26. بحارالأنوار، ج 2، ص 105، ح 68 و اصول كافى، ج 1، ص 377، ح 4، با اختلاف سند. «قال ابوعبداللّه علیه‌السلام من دان اللّه بغير سماع من عالم ج عن ج صادق الزمه اللّه التيه ج البتة ج الى الفناء ج العناء ج، و من ادعى سماعاً من غير الباب الذى فتحه اللّه لخلقه فهو مشرك، و ذلك الباب هو الامين المأمون على سراللّه المكنون» كلمات داخل قلاب از اصول كافى است.
  27. سوره تكوير، آيات 15 و 16.
  28. بحارالانوار، ج 51، ص 137، ح 6. «...عن ام هانى قالت: قلت لأبى جعفر علیه‌السلام: ما معنى قول الله عزوجل فلا اقسم بالخنّس؟ قال لى: يا ام هانى امام يخنس نفسه حتى ينقطع عن الناس علمه سنة ستين و مأتين ثم يبدو كالشهاب الواقد فى الليلة الظلماء، فان ادركت ذالك الزمان قرت عيناك». علامه مجلسى اين روايت را از غيبت نعمانى نقل كرده است. علاوه از اين روايت مذكور با اندك اختلافى در سند و متن در تفاسير نورالثقلين، ج 5، ص/ 517 برهان، ج 4، ص 432 صافى، ج 2، ص 791، ذيل آيه شريفه مزبور نيز آمده است.
  29. تهذيب الاحكام، ج 6، ص 78، ح 3. «...عن الحسن بن على الوشّا قال: سمعت ابالحسن الرضا علیه‌السلام يقول: ان لكل امام عهداً فى عنق اوليائهم و شيعتهم و انّ من تمام الوفاء بالعهد و حسن الاداء زيارة قبورهم فمن زارهم رغبة فى زيارتهم و تصديقاً لما رغبوا فيه كان ائمتهم شفعائهم يوم القيامة».
  30. همان، ج 6، ص 82، ح 4. «...عن الحسين بن بشار الواسطى، قال: سألت ابالحسن الرضا علیه‌السلام: ما لمن زار قبر ابيك؟ قال: زُره. فقلت: اى شيى ء فيه من الفضل؟ قال: فيه من الفضل كفضل من زار قبر والده يعنى رسول الله صلی الله علیه و آله،...».
  31. همان، ج 6، ص 85، ح 5. «...قال الرضا علیه‌السلام من زارنى على بعد دارى و مزارى، اتيته يوم القيامة فى ثلاثة مواطن حتى اخلصه من اهوالها، اذا تطايرت الكتب يميناً و شمالاً و عندالصراط، والميزان».
  32. همان، حديث 6.
  33. در بخش هاى (روزگار احمد و استادان وى) يادى از محمد بن عبدالله حميرى به ميان آمد.
  34. اين مضمون از بيان مرحوم علامه مجلسى ذيل روايت مزبور اقتباس شده است. ر.ك: بحارالانوار، ج 83، ص 315، ح 7.
  35. تهذيب الاحكام، ج 2، ص 228، ح 106. «...روى محمد بن احمد بن داوود عن ابيه قال: حدثنا محمد بن عبدالله الحميرى قال: كتبت الى الفقيه علیه‌السلام اسأله عن الرجل يزور قبور الائمة علیه‌السلام هل يجوز له ان يسجد على القبر ام لا؟ و هل يجوز لمن صلى عند قبورهم ان يقوم وراءالقبر و يجعل القبر قبلة ج أو ج و يقوم عند رأسه ج أو ج و رجليه؟ و هل يجوز ان يتقدم القبر و يصلى و يجعله خلفه أم لا؟ فاجاب علیه‌السلام و قرأت التوقيع و منه نسخت: اما السجود على القبر فلا يجوز فى نافلة ولافريضة ولازيارة، بل يضع خده الايمن على القبر، واما الصلاة فانها خلفه يجعله الامام، ولايجوز ان يصلى بين يديه لان الامام لايتقدم، و يصلى عن يمينه و شماله».
  36. همان، ج 1، ص 278، ح 104. «...عن ابى عبدالله علیه‌السلام قال: لاتصلّ فى بيت فيه خمر ولامسكر، لأن الملائكة لاتدخله، ولاتصل فى ثوب قداصابه خمر او مسكر حتى تغسل».
  37. همان، ج 1، ص 303، ح 52.
  38. «يا فلان بن فلان او يا فلانة بنت فلان هل انت على العهد الذى فارقتنا عليه من شهادة ان لا اله الا اللّه وحده لاشريك له و ان محمدا عبده و رسوله سيد النبيين و ان عليا اميرالمؤمنين و سيد الوصيين و ان ما جاء به محمد حق و ان الموت حق والبعث حق و ان اللّه تعالى يبعث من فى القبور».
  39. همان، ص 321، ح 13.
  40. همان، ص 313، ح 78.
  41. همان، ج 6، ص 75، ح 16.
  42. رجال نجاشى، ص 192، رقم 514 و فرهنگ دهخدا، ج 13، ص 18795.

منابع

على محمدى يدك، ستارگان حرم، جلد 10.