احمد بن حنبل: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
'''«احمد بن حنبل»''' (۱۶۴-۲۴۱ ق) پیشوای [[حنبلی|حنبلیان]] - یکی از چهار مذهب فقهی [[اهل سنت]] - و یکی از شاخص‌ ترین افراد مکتب اصحاب [[حدیث]] است. پس از وی اصحاب حدیث بیش از هرکس به گفته‌ها و نوشته‌های وی در تأیید افکار خویش استناد جسته‌اند. کتاب «[[مسند احمد بن حنبل (کتاب)|مُسند]]» او، از معتبرترین کتب در نزد اهل سنت است.
+
'''«احمد بن حنبل»''' (۱۶۴-۲۴۱ ق) پیشوای مذهب «[[حنبلی|حنبلی]]»، از فقها و محدثان نامدار [[اهل سنت]] و یکی از شاخص‌‌ترین افراد مکتب اهل [[حدیث]] است. کتاب «[[مسند احمد بن حنبل (کتاب)|مُسند]]» او از کتب معتبر در نزد اهل سنت می‌باشد، که در آن، احادیث متعددی در فضیلت [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه‌السلام) نقل کرده است.
  
 +
== زندگی‌نامه ==
 +
احمد بن محمد بن حنبل شیبانى، در [[ربیع الاول]] سال ۱۶۴ قمرى دیده به جهان گشود. پدر و مادرش از اهالى "مَرو"<ref>هم‌اکنون در کشور ترکمنستان قرار دارد.</ref> بوده و به دلایلی، به [[بغداد]] کوچ کردند. هنگامى که به بغداد مى‌ رفتند، مادر احمد بن حنبل وى را حامله بود و در بغداد او را به دنیا آورد. روایت دیگرى حاکى است که وى در "مرو" به دنیا آمد و در ایام نوزادیش، پدر و مادرش وى را برداشته و به بغداد مهاجرت نمودند. به هر روى وى در میان عرب‌ ها رشد و بر مذهب اهل سنت تربیت یافت.
  
احمد بن محمد بن حنبل شيبانى، در [[ربيع الاول]] سال 164 قمرى ديده به جهان گشود. پدر و مادرش از اهالى "مَرو"<ref>هم‌اكنون در كشور تركمنستان قرار دارد.</ref> بوده و به خاطر موقعيت كارى خود، به [[بغداد]] كوچ كردند. هنگامى كه به بغداد مى‌ رفتند، مادر احمد بن حنبل وى را حامله بود و در بغداد او را به دنيا آورد. روايت ديگرى حاكى است كه وى در "مرو" به دنيا آمد و در ايام نوزاديش، پدر و مادرش وى را برداشته و به بغداد مهاجرت نمودند. به هر روى وى در ميان عرب‌ ها رشد و بر مذهب اهل سنت تربيت يافت.
+
زندگى هفتاد و هفت ساله وى با [[خلافت]] هشت تن از [[حکومت بنی عباس|خلفاى بنی‌عباس]] (یعنی از [[مهدی (خلیفه عباسی)|مهدى عباسى]] تا [[متوکل|متوکل عباسى]]) معاصر بود. وى مورد پذیرش و تقویت دستگاه خلافت عباسى بود و جز در عصر [[معتصم]] و [[واثق عباسی|واثق]] که براى وى ناراحتى‌هایى به وجود آوردند، در بقیه عمر از احترام [[عباسیان]] برخوردار بود.  
  
 +
در عصر وى بحث اختلاف ازلى بودن [[قرآن]] و یا مخلوق بودن آن، بسیار گرم بوده و دانشمندان و عامه مردم را به خود سرگرم کرده بود. برخى مى‌ گفتند که قرآن از ازل بوده و ایجاد تازه اى نداشت و برخى دیگر مى‌ گفتند که قرآن همانند سایر مخلوقات از سوى خداوند متعال آفریده شد و خلق تازه اى داشت. خلفاى عباسى نیز در این رابطه بر دو دسته بودند؛ [[مأمون]] و معتصم عباسى از جمله قائلین به خلق قرآن بودند. در زمان معتصم از احمد بن حنبل خواسته شد که به خلق قرآن [[فتوا]] دهد؛ ولی او از این کار امتناع ورزید و در مناظره با سایر درباریان معتصم عباسى به این گفتار رضا نداد. معتصم دستور داد وى را دستگیر و بر او تازیانه زنند و سپس وى را زندانى نمود و به مدت بیست و هشت روز در زندان نگه داشت. آنگاه، وى را از زندان آزاد کرد.
  
احمد بن حنبل در نزد مدرسانى چند به فراگيرى دانش پرداخت و از اساتيد مبرزى بهره يافت. وى براى تحصيل [[علوم اسلامى]] به برخى از شهرهاى اسلامى مانند [[كوفه]]، [[بصره]]، [[مكه]]، [[مدينه]]، [[يمن]]، [[شام]]، جزيره و [[مصر]] سفر نمود. برخى از تاريخ‌نگاران نوشته اند، وى از شاگردان نزديك [[محمد بن ادریس شافعی]] (بنيانگذار مكتب شافعى، از مذاهب چهارگانه اهل سنت) و هميشه با وى همراه بود تا اين كه شافعى در مصر وفات يافت.
+
احمد پس از مرگ معتصم در حاکمیت واثق عباسى نیز در خانه خویش محصور بود و اجازه بیرون آمدن از آن را نداشت. تا این که در سال ۲۳۲ قمرى، واثق وفات یافت و متوکل عباسى به حکومت رسید. متوکل به او اکرام و احترام زیادى نمود و بدرفتارى ‌هاى معتصم و واثق عباسى را جبران کرد.
  
احمد پس از شافعى، خود به ايجاد مكتب تازه اى در [[فقه]] اسلامى پرداخت و در رشته [[حديث]]، مهارتى ستودنى داشت و در همين رشته كتاب گرانسنگ «[[مسند احمد بن حنبل (کتاب)|المسند]]» را تأليف نمود و در آن احاديث و روايات زيادى كه ديگران به آن دست نيافته بودند، گردآورى كرد.  
+
احمد بن حنبل، سرانجام در ۱۲ [[ربیع الاول]] و به روایتى در ۲۳ ربیع الاول سال ۲۴۱ قمرى در ۷۷ سالگی در [[بغداد]] وفات یافت و در مقبره "باب حرب" به خاک سپرده شد. گفته شده که در [[تشییع جنازه|تشییع جنازه]] وى حدود هشتصد هزار مرد و شصت هزار زن شرکت نمودند.<ref>نک: وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۴۰؛ الانساب، ج ۲، ص ۲۲۷.</ref> ولیکن همه آنان از دوستان وى نبوده و بسیارى از آن‌ها از مخالفان و دشمنان او بودند که در میان آن‌ها، کسى را گماشته بودند که با صداى بلند مى‌ گفت: اى مردم! لعنت کنید این کس را که بر ضد [[احکام]] [[شریعت]] حکم مى‌ داد. گفته شده که احمد بن حنبل، [[لعن|لعنت]] کردن بر [[یزید بن معاویه]] را جایز مى‌ شمرد.<ref>وقایع الایام، ص ۲۱۳.</ref>
  
علاوه بر مسند، کتب دیگر او عبارتند از: الفضائل، الزهد، الملل، التفسير، الأيمان، الأشربة و السنّة.
+
== فعالیت‌های علمی ==
 +
احمد بن حنبل در نزد مدرسانى چند به فراگیرى دانش پرداخت و از اساتید مبرزى بهره یافت. وى براى تحصیل [[علوم اسلامى]] به برخى از شهرهاى اسلامى مانند [[کوفه]]، [[بصره]]، [[مکه]]، [[مدینه]]، [[یمن]]، [[شام]]، جزیره و [[مصر]] سفر نمود. برخى از تاریخ‌نگاران نوشته اند، وى از شاگردان نزدیک [[محمد بن ادریس شافعی]] (بنیانگذار مکتب شافعى، از مذاهب چهارگانه اهل سنت) و همیشه با وى همراه بود تا این که شافعى در مصر وفات یافت.
  
از میان محدّثان [[اهل‌سنّت]]، [[محمد بن اسماعیل بخاری]]، [[مسلم بن حجاج نیشابوری]]، [[ابو داوود سجستانی|ابوداود سجستانی]] و بسیاری دیگر از او روایت کرده‌اند.  
+
ابن حنبل پس از شافعى، خود به ایجاد مکتب تازه اى در [[فقه]] اسلامى پرداخت و پیشوای «[[حنبلی|حنبلیان]]» - یکی از چهار مذهب فقهی [[اهل سنت]] - گردید. او در رشته [[حدیث]]، مهارتى ستودنى داشت و در همین رشته کتاب گرانسنگ «[[مسند احمد بن حنبل (کتاب)|المُسند]]» را تألیف نمود و در آن احادیث و روایات زیادى که دیگران به آن دست نیافته بودند، گردآورى کرد. از ویژگی های بارز این کتاب، ذکر احادیث متعددی در فضیلت [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (علیه‌السلام) توسط مؤلف آن است.
  
زندگى هفتاد و هفت ساله وى با [[خلافت]] هشت تن از [[حکومت بنی عباس|خلفاى بنی‌عباس]] (یعنی از [[مهدی (خلیفه عباسی)|مهدى عباسى]] تا [[متوكل عباسى]]) معاصر بود.  وى مورد پذيرش و تقويت دستگاه خلافت عباسى بود و جز در عصر [[معتصم]] و [[واثق عباسی|واثق]] كه براى وى ناراحتى‌هايى به وجود آوردند، در بقيه عمر از احترام [[عباسيان]] برخوردار بود. در عصر وى بحث اختلاف ازلى بودن [[قرآن]] و يا مخلوق بودن آن، بسيار گرم بوده و دانشمندان و عامه مردم را به خود سرگرم كرده بود. برخى مى‌ گفتند كه قرآن از ازل بوده و ايجاد تازه اى نداشت و برخى ديگر مى‌ گفتند كه قرآن همانند ساير مخلوقات از سوى خداوند متعال آفريده شد و خلق تازه اى داشت.  
+
علاوه بر «مسند»، کتب دیگر احمد بن حنبل عبارتند از: الفضائل، الزهد، الملل، التفسیر، الأیمان، الأشربة و السنّة.
  
خلفاى عباسى نيز بر دو دسته بودند. [[مأمون]] و معتصم عباسى از جمله قائلين به خلق قرآن بودند. در زمان معتصم از احمد بن حنبل خواسته شد كه به خلق قرآن [[فتوا]] دهد؛ ولی او از اين كار امتناع ورزيد و در مناظره با ساير درباريان معتصم عباسى به اين گفتار رضا نداد. معتصم دستور داد وى را دستگير و بر او تازيانه زنند و سپس وى را زندانى نمود و به مدت بيست و هشت روز در زندان نگه داشت. آنگاه، وى را از زندان آزاد كرد.
+
از میان محدّثان [[اهل‌سنّت]]، [[محمد بن اسماعیل بخاری]]، [[مسلم بن حجاج نیشابوری]]، [[ابو داوود سجستانی|ابوداود سجستانی]] و بسیاری دیگر از او روایت کرده‌اند. پس از وی اصحاب حدیث بیش از هرکس به گفته‌ها و نوشته‌های وی در تأیید افکار خویش استناد جسته‌اند.
  
احمد پس از مرگ معتصم در حاكميت واثق عباسى نيز در خانه خويش محصور بود و اجازه بيرون آمدن از آن را نداشت. تا اين كه در سال 232 قمرى، واثق وفات يافت و متوكل عباسى به حكومت رسيد. متوكل به او اكرام و احترام زيادى نمود و بدرفتارى ‌هاى معتصم و واثق عباسى را جبران كرد.
+
==ابن‌حنبل و امیرالمؤمنین==
 
 
== ابن‌حنبل و امیرالمؤمنین ==
 
 
احمد بن حنبل سخنانی درخور توجه در مورد [[امام علی علیه السلام|حضرت امیرالمؤمنین علی]] (علیه السلام) دارد، از جمله:  
 
احمد بن حنبل سخنانی درخور توجه در مورد [[امام علی علیه السلام|حضرت امیرالمؤمنین علی]] (علیه السلام) دارد، از جمله:  
  
* در [[تاریخ دمشق (کتاب)|تاريخ دمشق]] به نقل از احمد بن سعيد رِباطى آمده است: از احمد بن حنبل شنيدم كه مى گفت: «لَم يَزَل عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَهُ حَيثُ كانَ»؛ على بن ابى طالب، همواره با حق بود و حق با او بود، هر جا كه بود.<ref>تاريخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۹ .</ref>
+
*در [[تاریخ دمشق (کتاب)|تاریخ دمشق]] به نقل از احمد بن سعید رِباطى آمده است: از احمد بن حنبل شنیدم که مى گفت: «لَم یزَل عَلِی بنُ أبی طالِبٍ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَهُ حَیثُ کانَ»؛ على بن ابى طالب، همواره با حق بود و حق با او بود، هر جا که بود.<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۹ .</ref>
* همچنین از عبداللّه بن احمد بن حنبل نقل می کند: روزى نزد پدرم نشسته بودم. گروهى از كَرْخيان آمدند و از خلافت [[ابوبکر|ابوبكر]]، [[عمر بن خطاب|عمر بن خطّاب]] و [[عثمان بن عفان|عثمان بن عفّان]] ياد كردند و بسيار سخن گفتند و از خلافت على بن ابى طالب عليه السلام ياد كردند و درباره آن، بسيار سخن گفتند. پدرم سرش را به طرف آنان گردانيد و گفت: اى مردم! درباره رابطه على با خلافت و خلافت با على، بسيار سخن گفتيد. خلافت، على را نياراست، بلكه على، خلافت را آراست.<ref>همان، ج42 ص446.</ref>
+
*همچنین از عبداللّه بن احمد بن حنبل نقل می کند: روزى نزد پدرم نشسته بودم. گروهى از کرْخیان آمدند و از خلافت [[ابوبکر|ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر بن خطّاب]] و [[عثمان بن عفان|عثمان بن عفّان]] یاد کردند و بسیار سخن گفتند و از خلافت على بن ابى طالب علیه السلام یاد کردند و درباره آن، بسیار سخن گفتند. پدرم سرش را به طرف آنان گردانید و گفت: اى مردم! درباره رابطه على با خلافت و خلافت با على، بسیار سخن گفتید. خلافت، على را نیاراست، بلکه على، خلافت را آراست.<ref>همان، ج۴۲ ص۴۴۶.</ref>
* و در الصواعق المُحرقة آمده است: عبداللّه بن احمد بن حنبل گفت: از پدرم درباره على عليه السلام و [[معاویه|معاويه]] پرسيدم. گفت: على عليه السلام دشمنان بسيارى داشت. دشمنانش بسيار كوشيدند چيزى عليه او پيدا كنند و نيافتند. پس به سوى مردى آمدند كه با او جنگيده و درگير شده بود و از روى مكر عليه على، به ستايش بیجاى او پرداختند.<ref>ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ص ۱۲۷ .</ref>
+
*و در الصواعق المُحرقة آمده است: عبداللّه بن احمد بن حنبل گفت: از پدرم درباره على علیه السلام و [[معاویه|معاویه]] پرسیدم. گفت: على علیه السلام دشمنان بسیارى داشت. دشمنانش بسیار کوشیدند چیزى علیه او پیدا کنند و نیافتند. پس به سوى مردى آمدند که با او جنگیده و درگیر شده بود و از روى مکر علیه على، به ستایش بیجاى او پرداختند.<ref>ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ص ۱۲۷ .</ref>
* محمد بن منصور طوسى می گوید: از احمد بن حنبل شنيدم كه مى گفت: براى هيچ كدام از ياران پيامبر خدا، فضايلى كه براى على نقل شده، نقل نشده است.<ref>المستدرك على الصحيحين، ج ۳ ص ۱۱۶؛ تاريخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۸ ؛ الكامل في التاريخ، ج ۲ ص ۴۴۱.</ref>
+
*محمد بن منصور طوسى می گوید: از احمد بن حنبل شنیدم که مى گفت: براى هیچ کدام از یاران پیامبر خدا، فضایلى که براى على نقل شده، نقل نشده است.<ref>المستدرک على الصحیحین، ج ۳ ص ۱۱۶؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۸ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲ ص ۴۴۱.</ref>
 
+
*شخصی از احمد بن حنبل پرسید: نظر تو در مورد این حدیث که خود آن‌را نقل کرده‌ای چیست که [[امام علی علیه السلام|علی]](ع) فرمود: «أنا قسیم النار و الجنة» احمد گفت: چه چیزی را انکار می‌کنید! آیا ندیده‌اید روایتی را که ما نیز نقل کرده‌ایم که [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «لا یحبّک إلّا مؤمن و لا یبغضک إلّا منافق»؛<ref>مسند أحمد بن حنبل، ج ۲، ص ۳۱۶.</ref> (ای علی، تو را کسی دوست ندارد مگر مؤمن و تو را دشمن نمی‌دارد مگر منافق). گفتند: بله! شنیده‌ایم. احمد گفت: مؤمن در کجاست؟ پاسخ دادند: بهشت. احمد گفت: منافق در کجاست؟ گفتند: جهنم. بنابراین علی(ع) تقسیم کننده آتش جهنم است.<ref>منتجب الدین رازی، الأربعون حدیثا عن أربعین شیخا من أربعین صحابیا فی فضائل الإمام أمیرالمؤمنین، ص۸۷.</ref>
== وفات ==
+
==پانویس==
احمد بن حنبل سرانجام در 12 [[ربيع الاول]] و به روايتى در 23 ربيع  الاول سال 241 قمرى در ۷۷ سالگی در [[بغداد]] وفات يافت و در مقبره "باب حرب" به خاك سپرده شد. گفته شده كه در [[تشییع جنازه|تشييع جنازه]] وى حدود هشتصد هزار مرد و شصت هزار زن شركت نمودند.<ref>نك: وفيات الاعيان، ج ص 40؛ الانسباب، ج 2، ص 227.</ref> وليكن همه آنان از دوستان وى نبوده و بسيارى از آن‌ها از مخالفان و دشمنان او بودند كه در ميان آن‌ها، كسى را گماشته بودند كه با صداى بلند مى‌ گفت: اى مردم! لعنت كنيد اين كس را كه بر ضد [[احكام]] [[شريعت]] حكم مى‌ داد. گفته شده كه احمد بن حنبل، [[لعن|لعنت]] كردن بر [[يزيد بن معاويه]] را جايز مى‌ شمرد.<ref>وقايع الايام، ص 213.</ref>
+
{{پانویس}}
 
+
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
 
 
*[http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=187435 سایت مؤسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان].
 
*[http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=187435 سایت مؤسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان].
 
*سيد تقى واردى، روزشمار تاريخ اسلام، جلد سوم، ماه ربیع الاول.
 
*سيد تقى واردى، روزشمار تاريخ اسلام، جلد سوم، ماه ربیع الاول.
سطر ۳۸: سطر ۳۹:
 
[[رده:محدثان]]
 
[[رده:محدثان]]
 
[[رده:مذاهب فقهی اهل سنت]]
 
[[رده:مذاهب فقهی اهل سنت]]
<references />
 

نسخهٔ ‏۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۴

«احمد بن حنبل» (۱۶۴-۲۴۱ ق) پیشوای مذهب «حنبلی»، از فقها و محدثان نامدار اهل سنت و یکی از شاخص‌‌ترین افراد مکتب اهل حدیث است. کتاب «مُسند» او از کتب معتبر در نزد اهل سنت می‌باشد، که در آن، احادیث متعددی در فضیلت امام علی (علیه‌السلام) نقل کرده است.

زندگی‌نامه

احمد بن محمد بن حنبل شیبانى، در ربیع الاول سال ۱۶۴ قمرى دیده به جهان گشود. پدر و مادرش از اهالى "مَرو"[۱] بوده و به دلایلی، به بغداد کوچ کردند. هنگامى که به بغداد مى‌ رفتند، مادر احمد بن حنبل وى را حامله بود و در بغداد او را به دنیا آورد. روایت دیگرى حاکى است که وى در "مرو" به دنیا آمد و در ایام نوزادیش، پدر و مادرش وى را برداشته و به بغداد مهاجرت نمودند. به هر روى وى در میان عرب‌ ها رشد و بر مذهب اهل سنت تربیت یافت.

زندگى هفتاد و هفت ساله وى با خلافت هشت تن از خلفاى بنی‌عباس (یعنی از مهدى عباسى تا متوکل عباسى) معاصر بود. وى مورد پذیرش و تقویت دستگاه خلافت عباسى بود و جز در عصر معتصم و واثق که براى وى ناراحتى‌هایى به وجود آوردند، در بقیه عمر از احترام عباسیان برخوردار بود.

در عصر وى بحث اختلاف ازلى بودن قرآن و یا مخلوق بودن آن، بسیار گرم بوده و دانشمندان و عامه مردم را به خود سرگرم کرده بود. برخى مى‌ گفتند که قرآن از ازل بوده و ایجاد تازه اى نداشت و برخى دیگر مى‌ گفتند که قرآن همانند سایر مخلوقات از سوى خداوند متعال آفریده شد و خلق تازه اى داشت. خلفاى عباسى نیز در این رابطه بر دو دسته بودند؛ مأمون و معتصم عباسى از جمله قائلین به خلق قرآن بودند. در زمان معتصم از احمد بن حنبل خواسته شد که به خلق قرآن فتوا دهد؛ ولی او از این کار امتناع ورزید و در مناظره با سایر درباریان معتصم عباسى به این گفتار رضا نداد. معتصم دستور داد وى را دستگیر و بر او تازیانه زنند و سپس وى را زندانى نمود و به مدت بیست و هشت روز در زندان نگه داشت. آنگاه، وى را از زندان آزاد کرد.

احمد پس از مرگ معتصم در حاکمیت واثق عباسى نیز در خانه خویش محصور بود و اجازه بیرون آمدن از آن را نداشت. تا این که در سال ۲۳۲ قمرى، واثق وفات یافت و متوکل عباسى به حکومت رسید. متوکل به او اکرام و احترام زیادى نمود و بدرفتارى ‌هاى معتصم و واثق عباسى را جبران کرد.

احمد بن حنبل، سرانجام در ۱۲ ربیع الاول و به روایتى در ۲۳ ربیع الاول سال ۲۴۱ قمرى در ۷۷ سالگی در بغداد وفات یافت و در مقبره "باب حرب" به خاک سپرده شد. گفته شده که در تشییع جنازه وى حدود هشتصد هزار مرد و شصت هزار زن شرکت نمودند.[۲] ولیکن همه آنان از دوستان وى نبوده و بسیارى از آن‌ها از مخالفان و دشمنان او بودند که در میان آن‌ها، کسى را گماشته بودند که با صداى بلند مى‌ گفت: اى مردم! لعنت کنید این کس را که بر ضد احکام شریعت حکم مى‌ داد. گفته شده که احمد بن حنبل، لعنت کردن بر یزید بن معاویه را جایز مى‌ شمرد.[۳]

فعالیت‌های علمی

احمد بن حنبل در نزد مدرسانى چند به فراگیرى دانش پرداخت و از اساتید مبرزى بهره یافت. وى براى تحصیل علوم اسلامى به برخى از شهرهاى اسلامى مانند کوفه، بصره، مکه، مدینه، یمن، شام، جزیره و مصر سفر نمود. برخى از تاریخ‌نگاران نوشته اند، وى از شاگردان نزدیک محمد بن ادریس شافعی (بنیانگذار مکتب شافعى، از مذاهب چهارگانه اهل سنت) و همیشه با وى همراه بود تا این که شافعى در مصر وفات یافت.

ابن حنبل پس از شافعى، خود به ایجاد مکتب تازه اى در فقه اسلامى پرداخت و پیشوای «حنبلیان» - یکی از چهار مذهب فقهی اهل سنت - گردید. او در رشته حدیث، مهارتى ستودنى داشت و در همین رشته کتاب گرانسنگ «المُسند» را تألیف نمود و در آن احادیث و روایات زیادى که دیگران به آن دست نیافته بودند، گردآورى کرد. از ویژگی های بارز این کتاب، ذکر احادیث متعددی در فضیلت امام علی (علیه‌السلام) توسط مؤلف آن است.

علاوه بر «مسند»، کتب دیگر احمد بن حنبل عبارتند از: الفضائل، الزهد، الملل، التفسیر، الأیمان، الأشربة و السنّة.

از میان محدّثان اهل‌سنّت، محمد بن اسماعیل بخاری، مسلم بن حجاج نیشابوری، ابوداود سجستانی و بسیاری دیگر از او روایت کرده‌اند. پس از وی اصحاب حدیث بیش از هرکس به گفته‌ها و نوشته‌های وی در تأیید افکار خویش استناد جسته‌اند.

ابن‌حنبل و امیرالمؤمنین

احمد بن حنبل سخنانی درخور توجه در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دارد، از جمله:

  • در تاریخ دمشق به نقل از احمد بن سعید رِباطى آمده است: از احمد بن حنبل شنیدم که مى گفت: «لَم یزَل عَلِی بنُ أبی طالِبٍ مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَهُ حَیثُ کانَ»؛ على بن ابى طالب، همواره با حق بود و حق با او بود، هر جا که بود.[۴]
  • همچنین از عبداللّه بن احمد بن حنبل نقل می کند: روزى نزد پدرم نشسته بودم. گروهى از کرْخیان آمدند و از خلافت ابوبکر، عمر بن خطّاب و عثمان بن عفّان یاد کردند و بسیار سخن گفتند و از خلافت على بن ابى طالب علیه السلام یاد کردند و درباره آن، بسیار سخن گفتند. پدرم سرش را به طرف آنان گردانید و گفت: اى مردم! درباره رابطه على با خلافت و خلافت با على، بسیار سخن گفتید. خلافت، على را نیاراست، بلکه على، خلافت را آراست.[۵]
  • و در الصواعق المُحرقة آمده است: عبداللّه بن احمد بن حنبل گفت: از پدرم درباره على علیه السلام و معاویه پرسیدم. گفت: على علیه السلام دشمنان بسیارى داشت. دشمنانش بسیار کوشیدند چیزى علیه او پیدا کنند و نیافتند. پس به سوى مردى آمدند که با او جنگیده و درگیر شده بود و از روى مکر علیه على، به ستایش بیجاى او پرداختند.[۶]
  • محمد بن منصور طوسى می گوید: از احمد بن حنبل شنیدم که مى گفت: براى هیچ کدام از یاران پیامبر خدا، فضایلى که براى على نقل شده، نقل نشده است.[۷]
  • شخصی از احمد بن حنبل پرسید: نظر تو در مورد این حدیث که خود آن‌را نقل کرده‌ای چیست که علی(ع) فرمود: «أنا قسیم النار و الجنة» احمد گفت: چه چیزی را انکار می‌کنید! آیا ندیده‌اید روایتی را که ما نیز نقل کرده‌ایم که پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «لا یحبّک إلّا مؤمن و لا یبغضک إلّا منافق»؛[۸] (ای علی، تو را کسی دوست ندارد مگر مؤمن و تو را دشمن نمی‌دارد مگر منافق). گفتند: بله! شنیده‌ایم. احمد گفت: مؤمن در کجاست؟ پاسخ دادند: بهشت. احمد گفت: منافق در کجاست؟ گفتند: جهنم. بنابراین علی(ع) تقسیم کننده آتش جهنم است.[۹]

پانویس

  1. هم‌اکنون در کشور ترکمنستان قرار دارد.
  2. نک: وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۴۰؛ الانساب، ج ۲، ص ۲۲۷.
  3. وقایع الایام، ص ۲۱۳.
  4. تاریخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۹ .
  5. همان، ج۴۲ ص۴۴۶.
  6. ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقة، ص ۱۲۷ .
  7. المستدرک على الصحیحین، ج ۳ ص ۱۱۶؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۸ ؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲ ص ۴۴۱.
  8. مسند أحمد بن حنبل، ج ۲، ص ۳۱۶.
  9. منتجب الدین رازی، الأربعون حدیثا عن أربعین شیخا من أربعین صحابیا فی فضائل الإمام أمیرالمؤمنین، ص۸۷.


منابع