احمد بن حمزه اشعری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«احمد بن حمزة بن یسَع اشعری قمی»، از راویان و محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری و از یاران و وکلای امام هادی علیه‌السلام است. احمد بن حمزه علاوه بر توثیق نزد رجالیان، در توقیعی از ناحیه امام زمان علیه‌السلام نیز مورد تأیید و عنایت قرار گرفته است.

نام کامل احمد بن حمزة بن یسع اشعری قمی
زادگاه قم
وفات قرن سوم هجری

Line.png

اساتید

ابان بن عثمان، یاسر خادم قمی، زکریا بن آدم قمی، محمد بن خالد برقی قمی،...

شاگردان

محمد بن احمد بن یحیی، علی بن مهزیار اهوازی، حسین بن سعید اهوازی، عبدالله بن جعفر حمیری، سعد بن عبدالله اشعری قمی،...

آثار

النوادر،...

زندگی‌نامه

احمد بن حمزة بن یسَع اشعری قمی در اواخر سده دوم هجری در شهر قم و در خاندان اشعری به دنیا آمد. البته تاریخ دقیق ولادت او، معلوم نیست. احمد بن حمزه، در خاندانی پا به عرصه گیتی نهاد که بیشتر افراد آن، از یاران امامان بزرگوار شیعه و از محدثان فرزانه و نامور بودند؛ پدرش حمزة بن یسع قمی، یکی از راویان برجسته و مورد عنایت علمای تراجم بوده و از یاران امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام به شمار می‌آمده است.

جناب احمد بن حمزه قمی در شمار یاران امام هادی علیه‌السلام بوده است. شیخ طوسی در کتاب ارزشمند خود، او را در سلسله روایتگران و یاران حضرت هادی علیه‌السلام به شمار آورده است. آیة الله خویی در «معجم الرجال» و علامه شوشتری در «قاموس الرجال» نیز تصریح داشته اند که احمد بن حمزه، از اصحاب امام دهم شیعیان بوده است. نیز از پاره ای روایات به دست می آید که او وکیل امام هادی (ع) در شهر قم بوده و وجوهات شرعیه را به امام می رسانده است.

احمد بن حمزه، به عنوان یک محدث ولایت‌مدار در تکاپوی شنیدن و گردآوری سخنان اهل بیت، تلاش مقدسی را آغاز کرد. وی برای فراگیری حدیث و شنیدن کلمات امام خود، از قم به سامرا هجرت می‌کند. با وجود آن که در آن عصر دو تن از امامان بزرگوار شیعه، حضرت هادی و حضرت عسکری علیهماالسلام در این شهر به حالت تبعید و تحت نظر حکومت ستم‌پیشه عباسی زندگی می‌کردند، اما او موفق به ملاقات با امام هادی علیه‌السلام می‌شود و از محضر نورانی و دریای مواج دانش آن حضرت، بهره گرفته و بسیاری از مشکلات علمی و مسائل شرعی خویش را بدین گونه حل می‌نماید.

از آنچه گذشت، به خوبی معلوم می گردد که احمد بن حمزه محدّثی ارجمند و گرانقدر بوده است. درستی این سخن هنگامی آشکار می شود که حجّت خدا، امام زمان علیه‌السلام او را مورد تأیید و عنایت خویش قرار داده است؛ چنانکه شیخ کشّی و شیخ طوسی نقل کرده اند: ابو محمد رازی گفت: من و احمد بن محمد بن خالد برقی، در عسکر - سامراء - بودیم. در این هنگام، فرستاده ای از طرف امام زمان (ع) به سوی ما آمد و گفت: احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابراهیم بن محمد هَمْدانی و احمد بن حمزة بن یسع، موثّق و موجّه اند.[۱]

همچنین از قراین تاریخی و احادیث شیعه بر می آید که احمد بن حمزه در ارتباط با نماینده حضرت ولی عصر (ع) در غیبت صغرا، بوده است. شیخ طوسی در این زمینه، می گوید: «برای گروهی از بزرگان، توقیعات و نامه هایی از ناحیه حضرت حجت (ع) به وسیله سفیران ویژه آن حضرت می رسید، که از آن گروهند: محمد بن جعفر اسدی، احمد بن اسحاق قمی، ابراهیم بن محمد همدانی و احمد بن حمزه بن یسع.»[۲]

احمد بن حمزه اشعری قمی، تا آخرین لحظه از عمر بابرکت خود، از نشر حدیث و ترویج مکتب ناب تشیع دست نکشید. اینکه او در کدامین سال و کدامین سرزمین از دنیا رفت، نمی توان قاطعانه اظهار نظر کرد؛ ظاهراً در نیمه دوم سده سوم هجری رحلت نموده و امکان دارد او هم مانند دهها محدّث قمی، در این شهر دانش پرور آرمیده باشد.

استادان

از میان استادان احمد بن حمزه اشعری قمی، می‌توان افراد ذیل را نام برد:

  • حسین بن مختار؛
  • محمد بن خَلَف؛
  • مرزبان بن عمران قمی.

شاگردان

احمد بن حمزه، با تلاش و جدّیت و تحمل رنج سفر، توانست به درجات بلندی از موقعیّت علمی برسد؛ به گونه ای که گروهی از شیفتگان روایات اهل بیت، به گرد او جمع شده و از این سرچشمه زلال بهره ها بردند، از جمله:

بر اهل نظر پوشیده نیست که وجود افرادی مانند علی بن مهزیار، عبدالله بن جعفر و سعد بن عبدالله در میان شاگردان احمد بن حمزه، نشانه شخصیّت بلند مرتبه او است.

در نظر عالمان

تمامی رجال شناسان، احمد بن حمزه را به عنوان محدثی مورد اعتماد و موجّه یاد کرده اند. در اینجا به سخنان چند تن از آنها بسنده می کنیم:

  • نجاشی در رجال ارزشمند خود می گوید: احمد بن حمزه، چهره ای بسیار بسیار موجّه و بلند مرتبه است.[۳]
  • شیخ طوسی در این زمینه چنین می نگارد: احمد بن حمزة بن یسع قمی، مورد اعتماد و از وجاهت بلندی برخوردار است.[۴]
  • علامه حلّی می گوید: احمد بن حمزه چهره برجسته است.[۵]

آثار و روایات

با وجود آن که از احمد بن حمزه قمی، اخبار زیادی در منابع اصیل روایتی شیعه نقل شده، اما گویا ایشان به جز کتاب «النوادر»، کتاب دیگری نداشته است. از این کتاب شیخ نجاشی و آقا بزرگ تهرانی نام برده اند.

این محدث بزرگوار روایات فراوانی نقل کرده است که برخی از آنها را در اینجا ذکر می کنیم:

زکات به شیعیان:

عبدالله بن جعفر حمیری از احمد بن حمزه قمی روایت می کند که: از امام هادی (ع) پرسیدم: مردی از شیعیان شما، قوم و قبیله ای دارد که همه آنان از شیعیان شما به شمار می روند؛ آیا می شود تمام زکات مال را به آنها داد؟ امام در پاسخ فرمود: بله.[۶]

ذبیحه مخالفان تشیّع:

احمد بن حمزه از زکریا بن آدم روایت می کند که امام هادی (ع) فرمود: «انّی انهک عَنْ ذبیحة کلّ مَنْ کان علی خلافِ الذی انتَ علیه و اصحابک الّا فی وقتِ الضرورة الیه»؛ من تو را نهی می کنم از ذبیحه هر کسی که مخالف و معاند با عقاید شما شیعیان است، مگر در هنگام ضرورت و ناچاری.[۷]

وضوی پیامبر اسلام:

احمد بن حمزه نقل می کند: امام باقر (ع) روزی به ابان بن عثمان فرمود: آیا برای تو بگویم که رسول خدا چگونه وضو می گرفتند؟ در این هنگام امام (ع) با کف دست خود مقداری آب برداشت و به صورت خود ریخت. دوباره مقداری آب برداشت و بر دست راست خود ریخت و بعد با مقداری آب دست چپ را شست. سپس سر و پاها را مسح کرد و هنگام مسح پاها، دست ها را بر روی پاها کشیدند و فرمودند: اینجا کعب است.[۸]

وکالت در اخذ اموال:

علی بن مهزیار از احمد بن حمزه نقل می کند: به حضرت امام هادی (ع) گفتم: در شهر ما چه بسا افرادی اموالی برای آل محمّد (ص) وصیّت می کنند و آن اموال را نزد من می آورند. من دوست دارم آن اموال را با اذن شما، به خدمت شما بیاورم. امام فرمود: نزد من نیاور و خود را در معرض خطر دشمنان قرار مده.[۹]

رفتار با مخالفان:

احمد بن حمزه با واسطه از امام باقر (ع) روایت می کند: «خالطوهم بالبرّانیة و خالفوهم بالجوانیّة اذا کانَتِ الْاِمْرِةُ صِبْیانیّة»؛ در روزگاری که حکومت در دست بچّه ها (و افراد کم سن و سال) است، با مخالفان ما معاشرت کنید؛ اما در دل با آنان مخالفت ورزید.[۱۰]

پانویس

  1. رجال کشی، ج ۲، ص ۸۳۱؛ غیبة شیخ طوسی، ص ۲۵۸ و بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۶۳.
  2. الغیبة طوسی، ص ۲۵۸.
  3. رجال نجاشی، ص ۲۲۹.
  4. رجال طوسی، ص ۴۰۹.
  5. خلاصه الاقوال، علامه حلی، ص ۱۴.
  6. من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۳۹.
  7. تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۸۰، حدیث ۳۳.
  8. همان، ج ۱، ص ۷۸، حدیث ۳۹.
  9. همان، ج ۷، ص ۵۸، حدیث ۳.
  10. اصول کافی، ج ۲، ص ۲۲۰، حدیث ۲۰.

منابع