منابع و پی نوشتهای متوسط
رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مقاله بدون شناسه یا دارای شناسه ضعیف است
عنوان بندی ضعیف
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابن فارض: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|معارف و معاریف}}
+
{{خوب}}
 +
'''«عمر بن علی بن مرشد»''' معروف به '''«ابن فارض»''' (۵۷۶ـ۶۳۲ ق)، عارف و شاعر نامدار مسلمان و بزرگ‌ترین سرایندۀ [[شعر]] صوفیانه در  قرن هفتم قمری است. برخی علمای‌ ظاهر به‌ انکار ابن فارض برخاسته‌ و به داشتن آراء الحادی و کفرآمیز متهم کرده‌اند، و در مقابل، برخی مقامش را شناخته و از او با القاب و عناوینی چون «سلطان العاشقین» یاد کرده‌اند. قصیدۀ [[عرفان|عرفانی]] «تائیۀ کبری»، از آثار مشهور ابن فارض است.
 +
{{شناسنامه عالم
 +
||نام کامل = ابن فارض، عمر بن علی بن مرشد
 +
||تصویر=
 +
||زادروز = ۵۷۶ قمری
 +
|زادگاه = [[مصر]]
 +
|وفات =  ۶۳۲ قمری
 +
|مدفن = مصر
 +
|اساتید =  عمر بن علی بن مرشد، قاسم بن عساکر،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = دیوان ابن فارض،...
 +
}}
 +
==زندگی‌نامه==
 +
ابوحفص (ابوالقاسم) شرف‌الدین عمر بن علی بن مرشد بن علی، معروف به ابن فارض، در ۴ [[ماه ذی القعده|ذی القعده]] سال ۵۷۶ قمری در قاهره [[مصر]] به دنیا آمد.<ref>منذری، تکمله، ۳ / ۳۸۹؛ ابن خلکان، وفیات، ۳ / ۴۵۵.</ref>
  
ابوحفص ابوالقاسم عمر بن ابى الحسن على بن المرشد بن على (576 ـ 632) اصل او از حماة (از شهرهاى سوريه)، زادگاه و مسكن و مدفنش مصر بوده، عارف و شاعرى معروف او را به اشعر المتصوفين وصف نمودهاند و سلطان العاشقينش لقب داده اند و از اشعارش [[فلسفه]] وحدت وجود استشمام مىشود.
+
نسبت ابن فارض به گفتۀ شیخ علی (نوادۀ دختری او)، به قبیلۀ بنی سعد (قبیلۀ [[حلیمه سعدیه|حلیمه سعدیه]]) می‌رسید و اصل خاندانش به شهر حماه، در سرزمین [[شام]] تعلق داشت. پدرش از حماه به دیار مصر که در آن روزگار، مهم‌ترین مرکز تمدن اسلامی بود، مهاجرت کرد. او در علم فرائض (احکام ارث و مواریث) خبره بود و چون در محاکم قضایی سهم الارث زنان را بر مردان می‌نوشت، به «فارض» مشهور شد.<ref>ابن خلکان، ۳ / ۴۵۶؛ ابن عماد، ۵ / ۱۴۹.</ref>
  
پدرش از حماة به [[مصر]] هجرت كرد و در آنجا سكنى گزيد، او در علم فرائض (احكام ارث و مواريث) خبرويتى تامّ داشت و در محاكم قضائيه از ارث زنان و حق آنها بر مردان دفاع مى كرده، از اين رو وى را فارض مى گفتند. فرزندش عمر در مصر متولد شد و در بيت علم نشو و نما يافت و از ابتداى سن خود به فراگيرى فقه شافعى پرداخت و [[حديث]] را از ابن عساكر استماع نمود. سپس‌ به‌ تصوف‌ روي‌ آورد و به‌ وادي‌ «مستضعفين‌» در كوه‌ مقطّم‌ رفت‌ و به‌ رياضت‌ و مجاهدت‌ پرداخت‌. گويند روزي‌، هنگامى‌ كه‌ به‌ قاهره‌ بازگشته‌ بود و قصد ورود به‌ مدرسة «سيوفيه‌» داشت‌، پيرمرد بقالى‌ را ديد كه‌ برخلاف‌ قاعدة مقرر وضو مى‌گرفت‌. ابن‌ فارض‌ به‌ قصد اعتراض‌ با او به‌ سخن‌ گفتن‌ پرداخت‌، ولى‌ پيرمرد كه‌ از اولياءالله‌ بود به‌ او گفت‌ كه‌ اي‌ عمر! گشايش‌ كار تو در مصر نخواهد بود بلكه‌ در مكه‌ به‌ مقصود خواهى‌ رسيد و اكنون‌ هنگام‌ آن‌ فرارسيده‌ است‌.
+
ابن فارض مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت. پدرش مردی عالم و زاهد و مدتی نایب‌الحکم ملک عزیز ایوبی در قاهره بود و گاهی فرزند خویش را هم با خود به مجالس حکم می‌برد. ابن فارض از ابتداى سن خود به فراگیرى فقه [[شافعی|شافعى]] پرداخت و [[حدیث]] را از قاسم [[ابن عساکر|ابن عساکر]] استماع نمود.<ref>ذهبی، سیر اعلام النبلا، ۲۲ / ۳۶۸.</ref> سپس‌ به‌ [[تصوف|تصوف‌]] روی‌ آورد و به‌ وادی‌ «مستضعفین‌» در کوه‌ مقطّم‌ رفت‌ و به‌ ریاضت‌ و مجاهدت‌ پرداخت‌. گویند روزی‌، هنگامى‌ که‌ به‌ قاهره‌ بازگشته‌ بود و قصد ورود به‌ مدرسه «سیوفیه‌» داشت‌، پیرمرد بقالى‌ را دید که‌ برخلاف‌ قاعده مقرر [[وضو]] مى‌گرفت‌. ابن‌ فارض‌ به‌ قصد اعتراض‌ با او به‌ سخن‌ گفتن‌ پرداخت‌، ولى‌ پیرمرد که‌ از [[اولیاء الله|اولیاءالله‌]] بود به‌ او گفت‌ که‌ ای‌ عمر! گشایش‌ کار تو در مصر نخواهد بود بلکه‌ در [[مکه‌]] به‌ مقصود خواهى‌ رسید و اکنون‌ هنگام‌ آن‌ فرارسیده‌ است‌.
  
پس‌ از اين‌ ديدار ابن‌ فارض‌ به‌ حجاز رفت‌ و مدت‌ 15 سال‌ در كوهستانهاي‌ پيرامون‌ مكه‌ به‌ تزكية نفس‌ پرداخت‌. سالهايى‌ كه‌ در اين‌ ناحيه‌ به‌ سر آورد، در زندگى‌ روحانى‌ و ذوقى‌ وي‌ تأثيرات‌ عميق‌ برجاي‌ گذارد، چنانكه‌ در تائية صغري‌ اشارات‌ بسيار به‌ اين‌ دوران‌ دارد  و قصيدة دالية او نيز كه‌ در مصر و بعد از بازگشت‌ از سفر حجاز سروده‌ شده‌ است‌، آكنده‌ از اشارات‌ و سخنان‌ شورانگيز دربارة مكه‌ و اماكن‌ متبركة آنجاست‌.
+
پس‌ از این‌ دیدار، ابن‌ فارض‌ به‌ [[حجاز]] رفت‌ و مدت‌ ۱۵ سال‌ در کوهستانهای‌ پیرامون‌ مکه‌ به‌ [[تزکیه نفس|تزکیه نفس‌]] پرداخت‌. سالهایى‌ که‌ در این‌ ناحیه‌ به‌ سر آورد، در زندگى‌ روحانى‌ و ذوقى‌ وی‌ تأثیرات‌ عمیق‌ برجای‌ گذارد، چنانکه‌ در تائیه صغری‌ اشارات‌ بسیار به‌ این‌ دوران‌ دارد  و [[قصیده]] دالیه او نیز که‌ در مصر و بعد از بازگشت‌ از سفر حجاز سروده‌ شده‌ است‌، آکنده‌ از اشارات‌ و سخنان‌ شورانگیز درباره مکه‌ و اماکن‌ متبرکه آنجاست‌.
  
از آن‌ شيخ‌ بقال‌ ديگر سخنى‌ در ميان‌ نيست‌ تا آنكه‌ به‌ گفتة شيخ‌ على‌، بعد از 15 سال‌ روزي‌ در باطن‌ ابن‌ فارض‌ ندا مى‌دهد كه‌ به‌ قاهره‌ باز آي‌ و بر من‌ نماز بگزار. ابن‌ فارض‌ به‌ قاهره‌ مى‌شتابد و بر جنازة او نماز مى‌گزارد و او را به‌ ترتيبى‌ كه‌ خود وصيت‌ كرده‌ بود، در «قرافه‌»، در دامنة كوه‌ مقطّم‌ و در مسجد عارض‌ به‌ خاك‌ مى‌سپارد. شيخ‌ على‌ و اكثر تذكره‌نويسان‌، نام‌ اين‌ شيخ‌ را نگفته‌ و از او تنها به‌ عنوان‌ «شيخ‌ بقال‌» ياد كرده‌اند، اما ابن‌ زيات‌، نام‌ او را شيخ‌ ابوالحسن‌ على‌ بقال‌ ضبط كرده‌ است‌ و ابن‌ اياس‌ او را به‌ نام‌ شيخ‌ محمد بقال‌ مى‌شناسد.
+
از آن‌ شیخ‌ بقال‌ دیگر سخنى‌ در میان‌ نیست‌ تا آنکه‌ به‌ گفته شیخ‌ على‌، بعد از ۱۵ سال‌ روزی‌ در باطن‌ ابن‌ فارض‌ ندا مى‌دهد که‌ به‌ قاهره‌ باز آی‌ و بر من‌ [[نماز میت|نماز]] بگزار. ابن‌ فارض‌ به‌ قاهره‌ مى‌شتابد و بر جنازه او نماز مى‌گزارد و او را به‌ ترتیبى‌ که‌ خود وصیت‌ کرده‌ بود، در «قرافه‌»، در دامنه کوه‌ مقطّم‌ و در [[مسجد]] عارض‌ به‌ خاک‌ مى‌سپارد. شیخ‌ على‌ و اکثر تذکره‌نویسان‌، نام‌ این‌ شیخ‌ را نگفته‌ و از او تنها به‌ عنوان‌ «شیخ‌ بقال‌» یاد کرده‌اند، اما [[ابن زیات|ابن‌ زیات‌]]، نام‌ او را شیخ‌ ابوالحسن‌ على‌ بقال‌ ضبط کرده‌ است‌.
  
ابن‌ فارض‌، پس‌ از بازگشت‌ از حجاز، در صحن‌ خطابة جامع‌ ازهر ساكن‌ شد. وي‌ مورد احترام‌ خاص‌ سلاطين‌ ايوبى‌ و اميران‌ و درباريان‌ بود، ولى‌ هرگز به‌ دربار و درباريان‌ روي‌ خوش‌ نشان‌ نداد و در مجالس‌ آنان‌ حاضر نشد و هرگونه‌ اقدامى‌ را كه‌ از طرف‌ سلاطين‌ براي‌ نزديك‌ شدن‌ به‌ او به‌ عمل‌ آمد، رد مى‌كرد.
+
ابن‌ فارض‌، پس‌ از بازگشت‌ از حجاز، در صحن‌ خطابه جامع‌ ازهر ساکن‌ شد. وی‌ مورد احترام‌ خاص‌ سلاطین‌ ایوبى‌ و امیران‌ و درباریان‌ بود، ولى‌ هرگز به‌ دربار و درباریان‌ روی‌ خوش‌ نشان‌ نداد و در مجالس‌ آنان‌ حاضر نشد و هرگونه‌ اقدامى‌ را که‌ از طرف‌ سلاطین‌ برای‌ نزدیک‌ شدن‌ به‌ او به‌ عمل‌ آمد، رد مى‌کرد.
  
نام‌ ابن‌ فارض‌، در حوزة عرفان‌ و تصوف‌ قرن‌ 7ق‌، در كنار نام‌ كسانى‌ چون‌ ابن‌ عربى‌ و صدرالدين‌ قونوي‌ جاي‌ مى‌گيرد و قصايد او مخصوصاً تائية كبري‌، همراه‌ با فصوص‌ الحكم‌ و فكوك‌ در خانقاهها و حلقه‌هاي‌ صوفيه‌ تدريس‌ مى‌شده‌ است‌. تائية ابن‌ فارض‌ آكنده‌ از مفاهيم‌ و اصطلاحات‌ عرفان‌ نظري‌ است‌، مانند اتحاد، فنا و بقا، وجد و فقد، فرق‌ و جمع‌، صحو الجمع‌ و فرق‌ الثانى‌ و... كه‌ با توانايى‌ اعجاب‌انگيزي‌ در قالب‌ تمثيلها و تعبيرهاي‌ شاعرانه‌ بسط و گسترش‌ يافته‌ است‌. از همين‌ روست‌ كه‌ علماي‌ ظاهر پيوسته‌ به‌ انكار او برخاسته‌ و از او به‌ عنوان‌ «شيخ‌ اتحادي‌» نام‌ برده‌ و تائيه‌اش‌ را همچون‌ حلوايى‌ دانسته‌اند كه‌ روغنش‌ از سم‌ افعى‌ است‌ و چنان‌ در اظهار اين‌ نظر مبالغه‌ كرده‌اند كه‌ تائيه‌ را سرچشمة ضلال‌ و زندقه‌ شمرده‌ و بزرگان‌ دين‌ را به‌ دفع‌ و محو آثار آن‌ فراخوانده‌اند
+
ابن‌ فارض‌ سرانجام در ۵۶ سالگی در روز سه‌شنبه دوم [[ماه جمادی الاول|جمادی‌الاول]] ۶۳۲ قمری در صحن خطابۀ جامع ازهر [[مصر]] درگذشت،<ref>ابن خلکان، ۳ / ۴۵۵.</ref> و فردای آن روز در قرافه، دامنۀ کوه مقطّم در کنار مسجد معروف به «عارض» نزدیک آرامگاه شیخ بقال مدفون شد.
  
در ديوان ابن فارض خصوصا در قصيده تائية او اشعارى وجود دارد كه باعث شده است جمعى از علما و اصحاب تراجم آنها را حمل بر تشيع وى كنند، چنان كه محدث نيشابورى و قاضى نورالله شوشترى هر دو بالصراحه وى را شيعه خوانده اند و شيخ بهائى در چندين جا از كشكول اشعار زيادى از وى نقل كرده و در مجلد سوم آن كتاب قصيده تائيه صغرى را به تمامه ذكر كرده است و با ترحم و دعاى خير يادش مىكند  . صاحب روضات الجنات در حق وى گويد: «تكتاز در ميدان ولايت اهل بيت رسول و اعتصام به ريسمان محكم الهى».
+
==ویژگی‌های اخلاقی و علمی==
 +
شیخ کمال‌الدین محمد، فرزند ابن فارض در وصف سیمای پدر خود گفته است که وی مردی نیکو منظر بود و رنگ چهره‌اش به سرخی تمایل داشت و در مجالس وقار و هیبت او به گونه‌ای بود که حاضران از هر گروه و طبقه‌ای که بودند، کمال ادب و فروتنی را نسبت به او مراعات می‌کردند. با آنکه از کسی چیزی نمی‌پذیرفت، در معاش خود سهل‌گیر و بی‌تکلف بود و با نزدیکان و آشنایان با بخشندگی و گشاده دستی رفتار می‌کرد.
  
ديوان شعر ابن فارض معروف است كه على بن محمد دخترزاده اش آن را جمع آورى كرده و عده اى آن را شرح كرده، از آن جمله: حسن بورينى و عبدالغنى نابلسى. از اشعار او است:
+
تذکره‌نویسانی که به شرح حال ابن فارض پرداخته‌اند<ref>برای نمونه: ابن حجر، لسان المیزان، ۴ / ۳۱۹.</ref> کراماتی به وی نسبت داده‌اند که غالباً دایر بر فراست یا اشراف او بر ضمایر است. از ویژگیهای زندگی صوفیانۀ ابن فارض، توجه خاص او به «سماع» است که برای او معنا و مفهومی بسیار گسترده داشت. لطافت روح ابن فارض چنان بود که گاهی از مشاهدۀ اشیایی که در اطرافش بود، به شدت متأثّر می‌شد. وی از دیدن کوزه‌ای زیبا در دکان عطاری، به یاد جمال مطلق الهی می‌افتاد و از خود بی‌خود می‌گشت.
{{بیت|شربنا على ذكر الحبيب مدامةسكرنا|بها من قبل ان يخلق الكرم}}
 
{{بیت|و قالو شربت الاثم كلا و انّما|شربت التى فى تركها عندى الاثم}}
 
و نيز:
 
{{بیت|بآل محمد عرف الصواب|و فى ابياتهم نزل الكتاب}}
 
{{بیت|وهم حجج الاله على البرايا|بهم و بجدهم لا يستراب}}
 
{{بیت|ولا سيما ابوحسن على|له فى الحرب مرتبة تهاب}}
 
{{بیت|طعام سيوفه مهج الاعادى|وفيض دم الرقاب لها شراب}}
 
{{بیت|و ضربته كبيعته بخم|معاقدها من القوم الرقاب}}
 
{{بیت|علىّ الدر و الذهب المصفى|و باقى الناس كلهم تراب}}
 
{{بیت|هو البكّاء فى المحراب ليلا|هو الضحاك اذا اشتد الضراب}}
 
{{بیت|هو النبأ العظيم و فلك نوح|و باب الله و انقطع الخطاب}}
 
  
 +
ابن فارض شاعر ممتازی است که از یک سو قدرت و استعداد شاعری را به کمال داراست و از سوی دیگر احساس و ادراک دینی و عرفانی او در غایت کمال و علو است. از آثار ابن فارض و نیز از آنچه دربارۀ او نوشته‌اند، به روشنی برمی‌آید که وی یکی از درخشان‌ترین چهره‌های [[عرفان اسلامی]] بوده است، اما هرگز نمی‌توان او را یک صوفی به مفهوم متعارف آن به شمار آورد و در چهارچوب نظام [[تصوف]] خانقاهی قرار داد. چنانکه به گفتۀ فرزندش او لباس نیکو می‌پوشید و بوی خوش به کار می‌برد.
 +
 +
نام‌ ابن‌ فارض‌، در حوزه [[عرفان|عرفان‌]] و تصوف‌ قرن‌ ۷ق‌، در کنار نام‌ کسانى‌ چون‌ [[محیی الدین ابن عربی|ابن‌ عربى‌]] و [[محمد بن اسحاق صدرالدین قونوی|صدرالدین‌ قونوی‌]] جای‌ مى‌گیرد و [[قصیده|قصاید]] او مخصوصاً تائیه کبری‌، همراه‌ با [[فصوص الحکم ابن عربی (کتاب)|فصوص‌ الحکم‌]] و فکوک‌ در خانقاهها و حلقه‌های‌ صوفیه‌ تدریس‌ مى‌شده‌ است‌. تائیه ابن‌ فارض‌ آکنده‌ از مفاهیم‌ و اصطلاحات‌ عرفان‌ نظری‌ است‌، مانند اتحاد، فنا و بقا، وجد و فقد، فرق‌ و جمع‌، صحو الجمع‌ و فرق‌ الثانى‌ و... که‌ با توانایى‌ اعجاب‌انگیزی‌ در قالب‌ تمثیلها و تعبیرهای‌ شاعرانه‌ بسط و گسترش‌ یافته‌ است‌.
 +
 +
در [[دیوان (شعر)|دیوان]] ابن فارض خصوصا در قصیده تائیه او اشعارى وجود دارد که باعث شده است جمعى از علما و اصحاب تراجم آنها را حمل بر [[تشیع]] وى کنند، چنان که محدث نیشابورى و [[قاضی نورالله شوشتری|قاضى نورالله شوشترى]] هر دو بالصراحه وى را شیعه خوانده اند و [[شیخ بهائى]] در چندین جا از کشکول اشعار زیادى از وى نقل کرده و در مجلد سوم آن کتاب قصیده تائیه صغرى را به تمامه ذکر کرده است و با ترحم و دعاى خیر یادش مى کند . صاحب [[روضات الجنات (کتاب)|روضات الجنات]] در حق وى گوید: «تکتاز در میدان ولایت [[اهل البیت|اهل بیت]] رسول و اعتصام به ریسمان محکم الهى».
 +
 +
== ابن فارض در نظر عالمان ==
 +
برخی علمای‌ ظاهر پیوسته‌ به‌ انکار ابن فارض برخاسته‌ و از او به‌ عنوان‌ «شیخ‌ اتحادی‌» نام‌ برده‌ و تائیه‌اش‌ را سرچشمه ضلال‌ و زندقه‌ شمرده‌ و بزرگان‌ دین‌ را به‌ دفع‌ و محو آثار آن‌ فراخوانده‌اند. از سرسخت‌ترین مخالفان و دشمنان ابن فارض، [[ابن تیمیه|ابن تیمیه]] (م، ۷۲۸ق) عالم [[حنبلی]] است که به شدت با رقص و سماع ابن فارض مخالف است. [[ابن خلدون]] نیز در این باره نظری مشابه دارد و ابن فارض را به حلول و وحدت نسبت می‌دهد.<ref>مقدمه، ۱ / ۴۷۳.</ref> [[ابن حجر عسقلانی|ابن حجر]] گوید که [[شعر]] ابن فارض در ظاهر پوششی از [[عرفان]] و اشارات صوفیان دارد، ولی در زیر آن افکار [[فلسفه|فلسفی]] و آراء الحادی و [[کفر|کفر]]<nowiki/>آمیز نهفته است. وی خوانندگان را از خطر افتادن در ورطۀ افکار او برحذر می‌دارد، ولی در عین حال معترف است که ابن فارض به سبب [[زهد]] و [[ورع]] و انقطاع از امور دنیوی، نزد مردم چهره‌ای مقبول و شخصیتی بزرگ داشته است.<ref>لسان المیزان، ۴ / ۳۱۷.</ref>
 +
 +
با وجود مخالفان بسیار، بزرگانی هم بوده‌اند که مقام ابن فارض را شناخته و از او با القاب و عناوینی چون سلطان عاشقان یاد کرده‌اند. یکی از مدافعان ابن فارض، [[جلال الدین سیوطی|سیوطی]] است که به عقیدۀ او اعتراض برخی از فقها بر اشعار ابن فارض نه از سر دشمنی و اهانت است، بلکه به سبب بیم از آن است که عوام، معنای حقیقی اشعار او را درک نکنند و معنای ظاهر ابیات، آنان را گمراه کند. 
 +
 +
در ۹۲۶ق. قاضی شافعی زکریا بن محمد انصاری، [[فتوا|فتوایی]] در برائت ابن فارض از تهمتهایی که دایر بر فساد عقیده بر او وارد می‌کردند، صادر کرد. فقیه شافعی، احمد ابن هجر هیتمی (م، ۹۷۳ق) نیز از مدافعان ابن فارض بوده است. [[شهاب الدین سهروردی|شیخ شهاب‌الدین سهروردی]] (م، ۶۳۲ق) نیز از جملۀ بزرگانی بود که نسبت به ابن فارض، ارادت خاص نشان می‌داد.
 +
 +
مهم‌ترین کسی که ابن فارض را به اشتراک عقیده با او معرفی کرده‌اند، [[محیی الدین ابن عربی|محیی‌الدین ابن عربی]] (م، ۶۳۸ق) است. ابن عربی به تائیۀ ابن فارض توجهی خاص داشت و گویند که می‌خواست بر آن شرحی بنویسد، ولی ابن فارض به او گفت که [[فتوحات مکیه (کتاب)|فتوحات مکیۀ]] تو شرح تائیه است. ظاهراً محیی‌الدین شاگردان خود را به شرح کردن تائیه تشویق می‌کرده است.
 +
 +
مرحوم [[سید علی آقا قاضی|سید علی قاضى]] با اینکه [[حافظ شیرازی|حافظ شیرازى]] را عارفى کامل می‌دانستند، و اشعار مختلف او را شرح منازل و مراحل سلوک تفسیر می‌فرمودند؛ ولى معتقد بودند که ابن فارض از وى اکمل است؛ و از «دیوان حافظ» و از اشعار ابن فارض در «نَظمُ السُّلوک» (تائیه کبرى) و غیره بر این مطلب شواهدى ‌ذکر مى‌نموده‌اند. 
 +
 +
[[علامه طباطبایی]] می گوید: ابن فارض انصافاً در رقاء و علوّ درجه شعرى و رسانیدن مطالب عرفانى بیداد مى‌کند و حقّاً مى‌توان گفت که ابن فارض در عرفان و شعر عرب، به مثابه حافظ شیرازى در عرفان و شعر فارسى است.
 +
 +
==آثار==
 +
[[دیوان (شعر)|دیوان]] ابن فارض که توسط شیخ علی نوۀ دختری او گردآوری شده است، شامل [[قصیده|قصاید]]، دوبیتی ها و... که شروح متعددی بر آن نوشته شده است. علاوه بر دیوان، [[حاجی خلیفه|حاجی خلیفه]] قصیده‌ای به نام «الدر النضید» به ابن فارض نسبت داده است.
 +
 +
مهم‌ترین اثر ابن فارض، قصیدۀ «تائیۀ کبری» یا «نظم السلوک» است که «نظم الدر» نیز نامیده شده و شروح بسیار بر آن نوشته شده است.
 +
 +
پس از تائیۀ کبری، مهم‌ترین و مشهورترین قصیدۀ ابن فارض، قصیدۀ عرفانی «میمیه» یا «خمریۀ» اوست که در وصف شراب حب الهی است و شروح متعددی دارد.
 +
 +
اقبال مستشرقان به آثار ابن فارض سبب شده است که قصاید او به زبانهای مختلف چون آلمانی، ایتالیایی، انگلیسی، فرانسوی و دانمارکی ترجمه شود.
 +
==پانویس==
 +
<references />
 
==منابع==
 
==منابع==
*سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف.
+
*دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۴، مدخل "ابن فارض"، اکرم‌ جودی‌ نعمتى‌.
*دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج4، مدخل "ابن فارض" از اكرم‌ جودي‌ نعمتى‌
+
*معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی.
[[رده:شعرا]]
+
*[http://erfanvahekmat.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B6 "ابن فارض"، سایت عرفان و حکمت].
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= ضعیف
 +
|عنوان بندی مناسب= ضعیف
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= متوسط
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= متوسط
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده=دارد
 +
}}
 +
[[رده:علمای قرن هفتم]][[رده:شعرای عرب]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:فیلسوفان]]
 
[[رده:عارفان]]
 
[[رده:عارفان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۶

«عمر بن علی بن مرشد» معروف به «ابن فارض» (۵۷۶ـ۶۳۲ ق)، عارف و شاعر نامدار مسلمان و بزرگ‌ترین سرایندۀ شعر صوفیانه در قرن هفتم قمری است. برخی علمای‌ ظاهر به‌ انکار ابن فارض برخاسته‌ و به داشتن آراء الحادی و کفرآمیز متهم کرده‌اند، و در مقابل، برخی مقامش را شناخته و از او با القاب و عناوینی چون «سلطان العاشقین» یاد کرده‌اند. قصیدۀ عرفانی «تائیۀ کبری»، از آثار مشهور ابن فارض است.

نام کامل ابن فارض، عمر بن علی بن مرشد
زادروز ۵۷۶ قمری
زادگاه مصر
وفات ۶۳۲ قمری
مدفن مصر

Line.png

اساتید

عمر بن علی بن مرشد، قاسم بن عساکر،...


آثار

دیوان ابن فارض،...

زندگی‌نامه

ابوحفص (ابوالقاسم) شرف‌الدین عمر بن علی بن مرشد بن علی، معروف به ابن فارض، در ۴ ذی القعده سال ۵۷۶ قمری در قاهره مصر به دنیا آمد.[۱]

نسبت ابن فارض به گفتۀ شیخ علی (نوادۀ دختری او)، به قبیلۀ بنی سعد (قبیلۀ حلیمه سعدیه) می‌رسید و اصل خاندانش به شهر حماه، در سرزمین شام تعلق داشت. پدرش از حماه به دیار مصر که در آن روزگار، مهم‌ترین مرکز تمدن اسلامی بود، مهاجرت کرد. او در علم فرائض (احکام ارث و مواریث) خبره بود و چون در محاکم قضایی سهم الارث زنان را بر مردان می‌نوشت، به «فارض» مشهور شد.[۲]

ابن فارض مقدمات علوم را نزد پدر فراگرفت. پدرش مردی عالم و زاهد و مدتی نایب‌الحکم ملک عزیز ایوبی در قاهره بود و گاهی فرزند خویش را هم با خود به مجالس حکم می‌برد. ابن فارض از ابتداى سن خود به فراگیرى فقه شافعى پرداخت و حدیث را از قاسم ابن عساکر استماع نمود.[۳] سپس‌ به‌ تصوف‌ روی‌ آورد و به‌ وادی‌ «مستضعفین‌» در کوه‌ مقطّم‌ رفت‌ و به‌ ریاضت‌ و مجاهدت‌ پرداخت‌. گویند روزی‌، هنگامى‌ که‌ به‌ قاهره‌ بازگشته‌ بود و قصد ورود به‌ مدرسه «سیوفیه‌» داشت‌، پیرمرد بقالى‌ را دید که‌ برخلاف‌ قاعده مقرر وضو مى‌گرفت‌. ابن‌ فارض‌ به‌ قصد اعتراض‌ با او به‌ سخن‌ گفتن‌ پرداخت‌، ولى‌ پیرمرد که‌ از اولیاءالله‌ بود به‌ او گفت‌ که‌ ای‌ عمر! گشایش‌ کار تو در مصر نخواهد بود بلکه‌ در مکه‌ به‌ مقصود خواهى‌ رسید و اکنون‌ هنگام‌ آن‌ فرارسیده‌ است‌.

پس‌ از این‌ دیدار، ابن‌ فارض‌ به‌ حجاز رفت‌ و مدت‌ ۱۵ سال‌ در کوهستانهای‌ پیرامون‌ مکه‌ به‌ تزکیه نفس‌ پرداخت‌. سالهایى‌ که‌ در این‌ ناحیه‌ به‌ سر آورد، در زندگى‌ روحانى‌ و ذوقى‌ وی‌ تأثیرات‌ عمیق‌ برجای‌ گذارد، چنانکه‌ در تائیه صغری‌ اشارات‌ بسیار به‌ این‌ دوران‌ دارد و قصیده دالیه او نیز که‌ در مصر و بعد از بازگشت‌ از سفر حجاز سروده‌ شده‌ است‌، آکنده‌ از اشارات‌ و سخنان‌ شورانگیز درباره مکه‌ و اماکن‌ متبرکه آنجاست‌.

از آن‌ شیخ‌ بقال‌ دیگر سخنى‌ در میان‌ نیست‌ تا آنکه‌ به‌ گفته شیخ‌ على‌، بعد از ۱۵ سال‌ روزی‌ در باطن‌ ابن‌ فارض‌ ندا مى‌دهد که‌ به‌ قاهره‌ باز آی‌ و بر من‌ نماز بگزار. ابن‌ فارض‌ به‌ قاهره‌ مى‌شتابد و بر جنازه او نماز مى‌گزارد و او را به‌ ترتیبى‌ که‌ خود وصیت‌ کرده‌ بود، در «قرافه‌»، در دامنه کوه‌ مقطّم‌ و در مسجد عارض‌ به‌ خاک‌ مى‌سپارد. شیخ‌ على‌ و اکثر تذکره‌نویسان‌، نام‌ این‌ شیخ‌ را نگفته‌ و از او تنها به‌ عنوان‌ «شیخ‌ بقال‌» یاد کرده‌اند، اما ابن‌ زیات‌، نام‌ او را شیخ‌ ابوالحسن‌ على‌ بقال‌ ضبط کرده‌ است‌.

ابن‌ فارض‌، پس‌ از بازگشت‌ از حجاز، در صحن‌ خطابه جامع‌ ازهر ساکن‌ شد. وی‌ مورد احترام‌ خاص‌ سلاطین‌ ایوبى‌ و امیران‌ و درباریان‌ بود، ولى‌ هرگز به‌ دربار و درباریان‌ روی‌ خوش‌ نشان‌ نداد و در مجالس‌ آنان‌ حاضر نشد و هرگونه‌ اقدامى‌ را که‌ از طرف‌ سلاطین‌ برای‌ نزدیک‌ شدن‌ به‌ او به‌ عمل‌ آمد، رد مى‌کرد.

ابن‌ فارض‌ سرانجام در ۵۶ سالگی در روز سه‌شنبه دوم جمادی‌الاول ۶۳۲ قمری در صحن خطابۀ جامع ازهر مصر درگذشت،[۴] و فردای آن روز در قرافه، دامنۀ کوه مقطّم در کنار مسجد معروف به «عارض» نزدیک آرامگاه شیخ بقال مدفون شد.

ویژگی‌های اخلاقی و علمی

شیخ کمال‌الدین محمد، فرزند ابن فارض در وصف سیمای پدر خود گفته است که وی مردی نیکو منظر بود و رنگ چهره‌اش به سرخی تمایل داشت و در مجالس وقار و هیبت او به گونه‌ای بود که حاضران از هر گروه و طبقه‌ای که بودند، کمال ادب و فروتنی را نسبت به او مراعات می‌کردند. با آنکه از کسی چیزی نمی‌پذیرفت، در معاش خود سهل‌گیر و بی‌تکلف بود و با نزدیکان و آشنایان با بخشندگی و گشاده دستی رفتار می‌کرد.

تذکره‌نویسانی که به شرح حال ابن فارض پرداخته‌اند[۵] کراماتی به وی نسبت داده‌اند که غالباً دایر بر فراست یا اشراف او بر ضمایر است. از ویژگیهای زندگی صوفیانۀ ابن فارض، توجه خاص او به «سماع» است که برای او معنا و مفهومی بسیار گسترده داشت. لطافت روح ابن فارض چنان بود که گاهی از مشاهدۀ اشیایی که در اطرافش بود، به شدت متأثّر می‌شد. وی از دیدن کوزه‌ای زیبا در دکان عطاری، به یاد جمال مطلق الهی می‌افتاد و از خود بی‌خود می‌گشت.

ابن فارض شاعر ممتازی است که از یک سو قدرت و استعداد شاعری را به کمال داراست و از سوی دیگر احساس و ادراک دینی و عرفانی او در غایت کمال و علو است. از آثار ابن فارض و نیز از آنچه دربارۀ او نوشته‌اند، به روشنی برمی‌آید که وی یکی از درخشان‌ترین چهره‌های عرفان اسلامی بوده است، اما هرگز نمی‌توان او را یک صوفی به مفهوم متعارف آن به شمار آورد و در چهارچوب نظام تصوف خانقاهی قرار داد. چنانکه به گفتۀ فرزندش او لباس نیکو می‌پوشید و بوی خوش به کار می‌برد.

نام‌ ابن‌ فارض‌، در حوزه عرفان‌ و تصوف‌ قرن‌ ۷ق‌، در کنار نام‌ کسانى‌ چون‌ ابن‌ عربى‌ و صدرالدین‌ قونوی‌ جای‌ مى‌گیرد و قصاید او مخصوصاً تائیه کبری‌، همراه‌ با فصوص‌ الحکم‌ و فکوک‌ در خانقاهها و حلقه‌های‌ صوفیه‌ تدریس‌ مى‌شده‌ است‌. تائیه ابن‌ فارض‌ آکنده‌ از مفاهیم‌ و اصطلاحات‌ عرفان‌ نظری‌ است‌، مانند اتحاد، فنا و بقا، وجد و فقد، فرق‌ و جمع‌، صحو الجمع‌ و فرق‌ الثانى‌ و... که‌ با توانایى‌ اعجاب‌انگیزی‌ در قالب‌ تمثیلها و تعبیرهای‌ شاعرانه‌ بسط و گسترش‌ یافته‌ است‌.

در دیوان ابن فارض خصوصا در قصیده تائیه او اشعارى وجود دارد که باعث شده است جمعى از علما و اصحاب تراجم آنها را حمل بر تشیع وى کنند، چنان که محدث نیشابورى و قاضى نورالله شوشترى هر دو بالصراحه وى را شیعه خوانده اند و شیخ بهائى در چندین جا از کشکول اشعار زیادى از وى نقل کرده و در مجلد سوم آن کتاب قصیده تائیه صغرى را به تمامه ذکر کرده است و با ترحم و دعاى خیر یادش مى کند . صاحب روضات الجنات در حق وى گوید: «تکتاز در میدان ولایت اهل بیت رسول و اعتصام به ریسمان محکم الهى».

ابن فارض در نظر عالمان

برخی علمای‌ ظاهر پیوسته‌ به‌ انکار ابن فارض برخاسته‌ و از او به‌ عنوان‌ «شیخ‌ اتحادی‌» نام‌ برده‌ و تائیه‌اش‌ را سرچشمه ضلال‌ و زندقه‌ شمرده‌ و بزرگان‌ دین‌ را به‌ دفع‌ و محو آثار آن‌ فراخوانده‌اند. از سرسخت‌ترین مخالفان و دشمنان ابن فارض، ابن تیمیه (م، ۷۲۸ق) عالم حنبلی است که به شدت با رقص و سماع ابن فارض مخالف است. ابن خلدون نیز در این باره نظری مشابه دارد و ابن فارض را به حلول و وحدت نسبت می‌دهد.[۶] ابن حجر گوید که شعر ابن فارض در ظاهر پوششی از عرفان و اشارات صوفیان دارد، ولی در زیر آن افکار فلسفی و آراء الحادی و کفرآمیز نهفته است. وی خوانندگان را از خطر افتادن در ورطۀ افکار او برحذر می‌دارد، ولی در عین حال معترف است که ابن فارض به سبب زهد و ورع و انقطاع از امور دنیوی، نزد مردم چهره‌ای مقبول و شخصیتی بزرگ داشته است.[۷]

با وجود مخالفان بسیار، بزرگانی هم بوده‌اند که مقام ابن فارض را شناخته و از او با القاب و عناوینی چون سلطان عاشقان یاد کرده‌اند. یکی از مدافعان ابن فارض، سیوطی است که به عقیدۀ او اعتراض برخی از فقها بر اشعار ابن فارض نه از سر دشمنی و اهانت است، بلکه به سبب بیم از آن است که عوام، معنای حقیقی اشعار او را درک نکنند و معنای ظاهر ابیات، آنان را گمراه کند.

در ۹۲۶ق. قاضی شافعی زکریا بن محمد انصاری، فتوایی در برائت ابن فارض از تهمتهایی که دایر بر فساد عقیده بر او وارد می‌کردند، صادر کرد. فقیه شافعی، احمد ابن هجر هیتمی (م، ۹۷۳ق) نیز از مدافعان ابن فارض بوده است. شیخ شهاب‌الدین سهروردی (م، ۶۳۲ق) نیز از جملۀ بزرگانی بود که نسبت به ابن فارض، ارادت خاص نشان می‌داد.

مهم‌ترین کسی که ابن فارض را به اشتراک عقیده با او معرفی کرده‌اند، محیی‌الدین ابن عربی (م، ۶۳۸ق) است. ابن عربی به تائیۀ ابن فارض توجهی خاص داشت و گویند که می‌خواست بر آن شرحی بنویسد، ولی ابن فارض به او گفت که فتوحات مکیۀ تو شرح تائیه است. ظاهراً محیی‌الدین شاگردان خود را به شرح کردن تائیه تشویق می‌کرده است.

مرحوم سید علی قاضى با اینکه حافظ شیرازى را عارفى کامل می‌دانستند، و اشعار مختلف او را شرح منازل و مراحل سلوک تفسیر می‌فرمودند؛ ولى معتقد بودند که ابن فارض از وى اکمل است؛ و از «دیوان حافظ» و از اشعار ابن فارض در «نَظمُ السُّلوک» (تائیه کبرى) و غیره بر این مطلب شواهدى ‌ذکر مى‌نموده‌اند.

علامه طباطبایی می گوید: ابن فارض انصافاً در رقاء و علوّ درجه شعرى و رسانیدن مطالب عرفانى بیداد مى‌کند و حقّاً مى‌توان گفت که ابن فارض در عرفان و شعر عرب، به مثابه حافظ شیرازى در عرفان و شعر فارسى است.

آثار

دیوان ابن فارض که توسط شیخ علی نوۀ دختری او گردآوری شده است، شامل قصاید، دوبیتی ها و... که شروح متعددی بر آن نوشته شده است. علاوه بر دیوان، حاجی خلیفه قصیده‌ای به نام «الدر النضید» به ابن فارض نسبت داده است.

مهم‌ترین اثر ابن فارض، قصیدۀ «تائیۀ کبری» یا «نظم السلوک» است که «نظم الدر» نیز نامیده شده و شروح بسیار بر آن نوشته شده است.

پس از تائیۀ کبری، مهم‌ترین و مشهورترین قصیدۀ ابن فارض، قصیدۀ عرفانی «میمیه» یا «خمریۀ» اوست که در وصف شراب حب الهی است و شروح متعددی دارد.

اقبال مستشرقان به آثار ابن فارض سبب شده است که قصاید او به زبانهای مختلف چون آلمانی، ایتالیایی، انگلیسی، فرانسوی و دانمارکی ترجمه شود.

پانویس

  1. منذری، تکمله، ۳ / ۳۸۹؛ ابن خلکان، وفیات، ۳ / ۴۵۵.
  2. ابن خلکان، ۳ / ۴۵۶؛ ابن عماد، ۵ / ۱۴۹.
  3. ذهبی، سیر اعلام النبلا، ۲۲ / ۳۶۸.
  4. ابن خلکان، ۳ / ۴۵۵.
  5. برای نمونه: ابن حجر، لسان المیزان، ۴ / ۳۱۹.
  6. مقدمه، ۱ / ۴۷۳.
  7. لسان المیزان، ۴ / ۳۱۷.

منابع