ابلّه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
 
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
شهرى است بر كنار رودى به همين نام و يكى از جنّات اربعه دنياى قديم بوده است. ابلّه معرّب كلمه يونانى «آپولوگوس» «2» است. سابقه آن از زمان ساسانيان،
 
__________________________________________________
 
(1). سفرنامه ابن بطوطه؛ ج 1، ص 195- 198.
 
(2). sogolopA
 
                        جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، ج‌1، ص: 284
 
بلكه قديمتر است. «1» بلاذرى مى‌نويسد: هنگامى كه خالد بن وليد در سال دوازده هجرى قمرى به بصره آمد و عزم رفتن به كوفه كرد سويد بن قحطبه را در جنگ با مردم ابلّه يارى داد. «2» ابن خرداذبه از ابلّه نام برده و از گفته او چنين برمى‌آيد كه در زمان او ابلّه هنوز عنوان بندرى تجارى را در كنار شط العرب داشته است. او مى‌نويسد: ... از بغداد با كشتى از راه دجله به ابلّه مى‌رسند و از آنجا به سوى عمان و سند و هند و چين حركت مى‌كنند. «3» اصطخرى در وصف ابلّه مى‌نويسد: شهرى كوچك است ليكن نعمت فراوان دارد و آبادان است ... ابلّه هورى بزرگ دارد كه بيم غرق كشتيها در آن مى‌رود و آن را هور ابلّه خوانند. «4» صاحب حدود العالم مى‌نويسد: از ابلّه دستار و عمّامه بلّى خيزد. «5» به نوشته مقدسى، ابلّه بر كنار دجله و در دهانه نهر بصره در سمت شمال آن قرار دارد. مسجد جامع شهر در قسمت بالاى آن آباد و بزرگ است و شهر از بصره جمع‌وجورتر و مرفّه‌تر است، در ابلّه از كتان، پارچه‌اى چون قصب مى‌بافند. «6» ناصر خسرو قباديانى كه نيم قرن بعد از مقدسى، ابلّه را ديده در وصف آن مى‌نويسد:
 
آن را شهرى آبادان ديدم با قصرها و بازارها و مساجد و اربطه (رباطها) كه حدّ و وصف نتوان كرد. اصل شهر بر جانب شمال رود بود و در جانب جنوب رود، محله‌ها و مساجد و رباطها و بازارها و بناهاى عظيم بود، چنانكه از آن نزه‌تر در عالم نباشد و آن را شقّ عثمان مى‌گويند. شط بزرگ آن، فرات و دجله است و آن را شط العرب گويند. «7» در زمان قديم گردابى خطرناك در جايى كه نهر ابلّه به دجله مى‌ريخت وجود داشت كه غالب كشتيها در آنجا غرق مى‌شدند. به گفته ابن حوقل يكى از زنان عباسيان (بعضى مى‌گويند، زبيده بوده است) آن خطر را از كشتيها بدينگونه دور ساخت كه چند كشتى را از سنگ پر كرد، در آن گرداب فرو ريخت و گرداب انباشته شد و خطر رفع گرديد. «8» در نيمه دوّم‌
 
__________________________________________________
 
(1). سرزمينهاى خلافت شرقى؛ ص 51.
 
(2). فتوح البلدان؛ ص 477.
 
(3). المسالك و الممالك؛ ص 129.
 
(4). مسالك و ممالك؛ ص 83.
 
(5). حدود العالم؛ ص 152.
 
(6). احسن التقاسيم؛ بخش 1، ص 163 و 178.
 
(7). سفرنامه ناصر خسرو؛ ص 133.
 
(8). صورة الارض؛ جزء اوّل، ص 213 و سرزمينهاى خلافت شرقى؛ ص 52.
 
                        جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، ج‌1، ص: 285
 
قرن هفتم، قزوينى در وصف ابلّه مى‌نويسد: طرف شرقى ابلّه آباد است و باغات و بساتين بسيار دارد ... آب از دجله خورند و انواع ميوه در آن است ... گويند درخت سدر بزرگى در ابلّه بوده كه براى تب نافع بوده است. ابلّه غربى نيز سابق بر اين آباد و معمور بوده، ولى اكنون خراب است. «1» ابن بطوطه كه در نيمه اوّل قرن هشتم به بصره آمده و ابلّه را نيز ديده در وصف آن مى‌نويسد: ابلّه شهر بزرگى بوده كه تجار هند و فارس اجناس خود را به آنجا مى‌آورده‌اند. بعدها ويران شد و اكنون قريه‌اى است كه آثار كاخها و عمارات قديمى آنجا نشان از عظمت آن در گذشته دارد. «2»
 
  
__________________________________________________
+
شهرى است بر كنار رودى به همين نام و يكى از جنّات اربعه دنياى قديم بوده است. ابلّه معرّب كلمه يونانى «آپولوگوس»<ref>sogolopA.</ref> است. سابقه آن از زمان ساسانيان بلكه قديمتر است.<ref>سرزمين هاى خلافت شرقى؛ ص 51.</ref>
(1). آثار البلاد و اخبار العباد؛ ص 345.
+
 
(2). سفرنامه ابن بطوطه؛ ج 1، ص 199.
+
بلاذرى مى‌نويسد: هنگامى كه خالد بن وليد در سال دوازده هجرى قمرى به بصره آمد و عزم رفتن به [[كوفه]] كرد. سويد بن قحطبه را در جنگ با مردم ابلّه يارى داد.<ref>فتوح البلدان؛ ص 477.</ref>
 +
 
 +
ابن خرداذبه از ابلّه نام برده و از گفته او چنين برمى‌آيد كه در زمان او ابلّه هنوز عنوان بندرى تجارى را در كنار شط العرب داشته است. او مى‌نويسد: ...از بغداد با كشتى از راه دجله به ابلّه مى‌رسند و از آنجا به سوى عمان و سند و هند و چين حركت مى‌كنند. <ref>المسالك والممالك؛ ص 129.</ref>
 +
 
 +
اصطخرى در وصف ابلّه مى‌نويسد: شهرى كوچك است ليكن نعمت فراوان دارد و آبادان است... ابلّه هورى بزرگ دارد كه بيم غرق كشتي ها در آن مى‌رود و آن را هور ابلّه خوانند.<ref>مسالك و ممالك؛ ص 83.</ref>
 +
 
 +
صاحب حدود العالم مى‌نويسد: از ابلّه دستار و عمّامه بلّى خيزد.<ref>حدود العالم؛ ص 152.</ref> به نوشته مقدسى، ابلّه بر كنار دجله و در دهانه نهر بصره در سمت شمال آن قرار دارد. مسجد جامع شهر در قسمت بالاى آن آباد و بزرگ است و شهر از بصره جمع‌وجورتر و مرفّه‌تر است، در ابلّه از كتان، پارچه‌اى چون قصب مى‌بافند.<ref>احسن التقاسيم؛ بخش 1، ص 163 و 178.</ref>
 +
 
 +
ناصرخسرو قباديانى كه نيم قرن بعد از مقدسى، ابلّه را ديده در وصف آن مى‌نويسد: آن را شهرى آبادان ديدم با قصرها و بازارها و مساجد و اربطه (رباطها) كه حدّ و وصف نتوان كرد. اصل شهر بر جانب شمال رود بود و در جانب جنوب رود، محله‌ها و مساجد و رباط ها و بازارها و بناهاى عظيم بود، چنانكه از آن نزه‌تر در عالم نباشد و آن را شقّ عثمان مى‌گويند.
 +
 
 +
شط بزرگ آن فرات و دجله است و آن را شط العرب گويند.<ref>سفرنامه ناصرخسرو؛ ص 133.</ref> در زمان قديم گردابى خطرناك در جايى كه نهر ابلّه به دجله مى‌ريخت وجود داشت كه غالب كشتي ها در آنجا غرق مى‌شدند. به گفته ابن حوقل يكى از زنان [[عباسيان]] (بعضى مى‌گويند، زبيده بوده است) آن خطر را از كشتي ها بدين گونه دور ساخت كه چند كشتى را از سنگ پر كرد، در آن گرداب فرو ريخت و گرداب انباشته شد و خطر رفع گرديد.<ref>صورة الارض؛ جزء اوّل، ص 213 و سرزمين هاى خلافت شرقى؛ ص 52.</ref>
 +
 
 +
در نيمه دوّم‌ قرن هفتم، قزوينى در وصف ابلّه مى‌نويسد: طرف شرقى ابلّه آباد است و باغات و بساتين بسيار دارد... آب از دجله خورند و انواع ميوه در آن است... گويند: درخت سدر بزرگى در ابلّه بوده كه براى تب نافع بوده است. ابلّه غربى نيز سابق بر اين آباد و معمور بوده ولى اكنون خراب است.<ref>آثار البلاد و اخبار العباد؛ ص 345.</ref>
 +
 
 +
ابن بطوطه كه در نيمه اوّل قرن هشتم به [[بصره]] آمده و ابلّه را نيز ديده در وصف آن مى‌نويسد: ابلّه شهر بزرگى بوده كه تجار هند و فارس اجناس خود را به آنجا مى‌آورده‌اند. بعدها ويران شد و اكنون قريه‌اى است كه آثار كاخ ها و عمارات قديمى آنجا نشان از عظمت آن در گذشته دارد.<ref>سفرنامه ابن بطوطه؛ ج1، ص199.</ref>
 +
 
 +
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
  
 
==منابع==
 
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۳ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۵۲

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


شهرى است بر كنار رودى به همين نام و يكى از جنّات اربعه دنياى قديم بوده است. ابلّه معرّب كلمه يونانى «آپولوگوس»[۱] است. سابقه آن از زمان ساسانيان بلكه قديمتر است.[۲]

بلاذرى مى‌نويسد: هنگامى كه خالد بن وليد در سال دوازده هجرى قمرى به بصره آمد و عزم رفتن به كوفه كرد. سويد بن قحطبه را در جنگ با مردم ابلّه يارى داد.[۳]

ابن خرداذبه از ابلّه نام برده و از گفته او چنين برمى‌آيد كه در زمان او ابلّه هنوز عنوان بندرى تجارى را در كنار شط العرب داشته است. او مى‌نويسد: ...از بغداد با كشتى از راه دجله به ابلّه مى‌رسند و از آنجا به سوى عمان و سند و هند و چين حركت مى‌كنند. [۴]

اصطخرى در وصف ابلّه مى‌نويسد: شهرى كوچك است ليكن نعمت فراوان دارد و آبادان است... ابلّه هورى بزرگ دارد كه بيم غرق كشتي ها در آن مى‌رود و آن را هور ابلّه خوانند.[۵]

صاحب حدود العالم مى‌نويسد: از ابلّه دستار و عمّامه بلّى خيزد.[۶] به نوشته مقدسى، ابلّه بر كنار دجله و در دهانه نهر بصره در سمت شمال آن قرار دارد. مسجد جامع شهر در قسمت بالاى آن آباد و بزرگ است و شهر از بصره جمع‌وجورتر و مرفّه‌تر است، در ابلّه از كتان، پارچه‌اى چون قصب مى‌بافند.[۷]

ناصرخسرو قباديانى كه نيم قرن بعد از مقدسى، ابلّه را ديده در وصف آن مى‌نويسد: آن را شهرى آبادان ديدم با قصرها و بازارها و مساجد و اربطه (رباطها) كه حدّ و وصف نتوان كرد. اصل شهر بر جانب شمال رود بود و در جانب جنوب رود، محله‌ها و مساجد و رباط ها و بازارها و بناهاى عظيم بود، چنانكه از آن نزه‌تر در عالم نباشد و آن را شقّ عثمان مى‌گويند.

شط بزرگ آن فرات و دجله است و آن را شط العرب گويند.[۸] در زمان قديم گردابى خطرناك در جايى كه نهر ابلّه به دجله مى‌ريخت وجود داشت كه غالب كشتي ها در آنجا غرق مى‌شدند. به گفته ابن حوقل يكى از زنان عباسيان (بعضى مى‌گويند، زبيده بوده است) آن خطر را از كشتي ها بدين گونه دور ساخت كه چند كشتى را از سنگ پر كرد، در آن گرداب فرو ريخت و گرداب انباشته شد و خطر رفع گرديد.[۹]

در نيمه دوّم‌ قرن هفتم، قزوينى در وصف ابلّه مى‌نويسد: طرف شرقى ابلّه آباد است و باغات و بساتين بسيار دارد... آب از دجله خورند و انواع ميوه در آن است... گويند: درخت سدر بزرگى در ابلّه بوده كه براى تب نافع بوده است. ابلّه غربى نيز سابق بر اين آباد و معمور بوده ولى اكنون خراب است.[۱۰]

ابن بطوطه كه در نيمه اوّل قرن هشتم به بصره آمده و ابلّه را نيز ديده در وصف آن مى‌نويسد: ابلّه شهر بزرگى بوده كه تجار هند و فارس اجناس خود را به آنجا مى‌آورده‌اند. بعدها ويران شد و اكنون قريه‌اى است كه آثار كاخ ها و عمارات قديمى آنجا نشان از عظمت آن در گذشته دارد.[۱۱]

پانویس

  1. sogolopA.
  2. سرزمين هاى خلافت شرقى؛ ص 51.
  3. فتوح البلدان؛ ص 477.
  4. المسالك والممالك؛ ص 129.
  5. مسالك و ممالك؛ ص 83.
  6. حدود العالم؛ ص 152.
  7. احسن التقاسيم؛ بخش 1، ص 163 و 178.
  8. سفرنامه ناصرخسرو؛ ص 133.
  9. صورة الارض؛ جزء اوّل، ص 213 و سرزمين هاى خلافت شرقى؛ ص 52.
  10. آثار البلاد و اخبار العباد؛ ص 345.
  11. سفرنامه ابن بطوطه؛ ج1، ص199.


منابع

حسین قره چانلو، جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، سمت، تهران، 1380، ج‌1، ص 283 تا 285.