رعایت سطح مخاطب عام متوسط است
مختصر نویسی متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابراهیم موصلی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو


Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف بزرگ اسلامی است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«ابراهیم موصلی» (۱۸۸-۱۲۵ ق)، موسیقى‌دان‌، خواننده و شاعر مشهور دربار عباسى‌ است. وی یکى‌ از سه موسیقى‌دان‌ نامداری‌ به‌ شمار مى‌رود که‌ در همه مقامهای‌ موسیقى‌ روزگار خود استاد بوده‌اند. نوازندگى‌، خنیاگری‌، باده‌‌نوشى‌ و کامرانى‌ و به‌ دیگر سخن‌ موسیقى‌ و لذت‌، اجزاءِ اصلى‌ زندگى‌ و هنر او بوده‌ است‌.

زندگی‌نامه

ابواسحاق‌ ابراهیم‌ بن‌ ماهان‌ موصلی، در ۱۲۵ قمری در کوفه به‌ دنیا آمد.[۱] پدر وی‌ ماهان‌ که‌ از نجیب‌ زادگان‌ ایرانى‌[۲] ریبرا و ساکن‌ اَرّجان‌ فارس‌ بود، برای‌ گریز از ستم‌ کارگزاران‌ِ اموی‌ که‌ خراجى‌ سنگین‌ از او مطالبه‌ مى‌کردند، به‌ کوفه‌ مهاجرت‌ کرد[۳] و در آن‌ شهر دختر یکى‌ از دهگانان‌ ایرانى‌ را که‌ همچون‌ خود وی‌ از ستم‌ امویان‌ به‌ کوفه‌ گریخته‌ بود، به‌ زنى‌ گرفت‌.[۴] گرچه‌ از پاره‌ای‌ روایات‌ چنین‌ برمى‌آید که‌ این‌ وصلت‌ پیش‌ از مهاجرت‌ به‌ کوفه‌ و احتمالاً در اَرّجان‌ صورت‌ گرفته‌ بوده‌، چه‌ روایت‌ شده‌ که‌ مادر ابراهیم‌ هنگام‌ خروج‌ از اَرّجان‌ و ورود به‌ کوفه‌ باردار بوده‌ است‌.[۵] ابراهیم‌ زاده این‌ پیوند بود. او دو یا سه‌ ساله‌ بود که‌ پدرش‌ ماهان‌ در اثر ابتلا به‌ طاعون‌ در کوفه‌ درگذشت‌[۶] و خاندان‌ خُزَیمة بن‌ خازم‌ که‌ از تمیمیان‌ بودند، کفالت‌ او و دو برادر صلبى‌ وی‌ را به‌ عهده‌ گرفتند.[۷] و او با فرزندان‌ خُزِیمة بن‌ خازم‌ پرورش‌ یافت‌ و به‌ مکتب‌ رفت‌ و بدین‌ سبب‌ وی‌ را از موالى‌ بنى‌ تمیم‌ شمرده‌اند.[۸]

زندگى‌ ابراهیم‌ موصلی را به‌ طور کلى‌ به‌ دو دوره‌ مى‌توان‌ تقسیم‌ کرد: دوره نخست‌ که‌ در سفرهای‌ گوناگون‌ و با بى‌پیرایگى‌ گذشت‌، تا اواسط عمر وی‌ ادامه‌ داشت‌. اما دوره دوم‌ یکسره‌ در بغداد و در بارگاه‌ پرشکوه‌ خلفای‌ عباسى‌ سپری‌ شد.

گویند در جوانى‌ میلى‌ به‌ فراگیری‌ علم‌ از خود نشان‌ نمى‌داده‌[۹] و ظاهراً در همین‌ دوره‌ شوقى‌ به‌ موسیقى‌ در او پدیدار گشته‌ است‌.[۱۰] علت‌ دلبستگى‌ او را به‌ موسیقى‌ همنشینى‌ با جوانان‌ کوفه‌ دانسته‌اند.[۱۱] روایتى‌ افسانه‌آمیز هم‌ در این‌ باره‌ نقل‌ شده‌ حاکى‌ از آنکه‌ وی‌ در سفر موصل‌ با گروهى‌ همراه‌ شد که‌ راهزنى‌ مى‌کردند و با مالى‌ که‌ از این‌ طریق‌ بدست‌ مى‌آوردند، به‌ باده‌نوشى‌ و آوازخوانى‌ مى‌پرداختند و او در میان‌ ایشان‌ به‌ موسیقى‌ علاقه‌مند شد.[۱۲] اما بستگانش‌ موسیقى‌ و خنیاگری‌ را زیبنده او نمى‌یافتند و عرصه‌ را بر او تنگ‌ مى‌کردند. وی‌ سرانجام‌ نکوهش‌ ایشان‌ را برنتافت‌ و نه‌ تنها از آنان‌ که‌ از زادگاه‌ خود کوفه‌ نیز گریخته‌ روی‌ به‌ جانب‌ موصل‌ آورد.[۱۳]

ظاهراً هدف‌ وی‌ از عزیمت‌ به‌ موصل‌ پرداختن‌ به‌ هنر مورد علاقه‌اش‌ موسیقى‌ بوده‌ است‌،[۱۴] گرچه‌ از پسرش‌ اسحاق‌ روایت‌ کرده‌اند که‌ «طلب‌ روزی‌» او را به‌ موصل‌ کشانده‌ است‌.[۱۵] وی‌ در طول‌ اقامت‌ کوتاه‌ خود در موصل‌ که‌ مدت‌ آن‌ را بین‌ چهار ماه‌ تا یک‌ سال‌ نوشته‌اند[۱۶] به‌ فراگیری‌ موسیقى‌ پرداخت‌.[۱۷]

با توجه‌ به‌ چندگونگى‌ اجتماعى‌ و فرهنگى‌ موصل‌ِ آن‌ روزگار، بعید نیست‌ که‌ در آن‌ مدت‌ علاوه‌ بر موسیقى‌ عربى‌ با موسیقى‌ سرزمین های‌ دیگر نیز آشنا شده‌ باشد.[۱۸] پس‌ از این‌ اقامت‌ کوتاه‌ به‌ کوفه‌ بازگشت‌.[۱۹] معروف‌ است‌ که‌ در بازگشت‌ به‌ کوفه‌ او را موصلى‌ خطاب‌ کردند[۲۰] و از آن‌ پس‌ به‌ موصلى‌ شهرت‌ یافت‌.

دلبستگى‌ ابراهیم‌ به‌ موسیقى‌ سبب‌ شد که‌ وی‌ دیگر بار عزم‌ سفر کند و این‌ بار ظاهراً برای‌ همیشه‌ زادگاه‌ خود کوفه را ترک‌ گوید. او این‌ بار رهسپار ری‌ شد و دیرزمانى‌ در آن‌ شهر زیست‌ و به‌ فراگیری‌ موسیقى‌ ایرانى‌ و عربى‌ همت‌ گماشت‌[۲۱] و در همین‌ شهر با دو زن‌ ایرانى‌ به‌ نامهای‌ دُوشار و شاهَک‌ ازدواج‌ کرد.[۲۲] گویند دُوشار که‌ ظاهراً بیشتر مورد محبت‌ او قرار داشت‌، نوازنده دف‌ بوده‌ و ابراهیم‌ او را در حال‌ نوازندگى‌ و خنیاگری‌ در ری‌ دیده‌ و دلباخته‌اش‌ شده‌ بود.[۲۳] شعری‌ نیز که‌ ابراهیم‌ در ستایش‌ وی‌ سروده‌، سخت‌ معروف‌ است‌.[۲۴]

وی‌ ظاهراً در مدت‌ اقامت‌ در ری‌ در خنیاگری‌ مهارتى‌ یافته‌ بوده‌، چه‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ یکى‌ از خادمان‌ منصور عباسى‌ را با آواز شیفته خود ساخت‌ و از او صله‌ گرفت‌.[۲۵] این‌ صله‌ که‌ به‌ تصریح‌ خود وی‌ نخستین‌ درآمد او از موسیقى‌ و خنیاگری‌ بود،[۲۶] وی‌ را یاری‌ داد که‌ برای‌ تکمیل‌ هنر خود، از نو بار سفر بربندد و برای‌ دیدار جُوانویه‌ موسیقى‌دان‌ زرتشتى‌ که‌ آوازه‌اش‌ را در ری‌ شنیده‌ بوده‌، رهسپار اُبُلّه‌ شود.[۲۷]

ابراهیم‌ چندی‌ در جوار وی‌ به‌ سر برد و از او تعلیم‌ موسیقى‌ گرفت‌.[۲۸] ظاهراً وی‌ طى‌ همین‌ مدت‌ در موسیقى‌ و خنیاگری‌ آوازه‌ای‌ بلند یافته‌ بوده‌ است‌، چه‌ توجه‌ محمد بن‌ سلمان‌ بن‌ على‌ والى‌ بصره‌ یا برادرش‌ على‌ بن‌ سلیمان‌ را (ظاهراً توسط جُوانویه‌) به‌ خود جلب‌ کرده‌ و مدتى‌ در ملازمت‌ وی‌ به‌ سر برده‌ و در مقام‌ خیناگر بارگاه‌ وی‌ از عزت‌ و احترامى‌ وافر برخوردار بوده‌ است‌.[۲۹] با این‌ حال‌ به‌ نقل‌ از وی‌ روایت‌ کرده‌اند که‌ مایل‌ نبوده‌ است‌ که‌ موسیقى‌ و آواز را وسیله امرار معاش‌ سازد و ترجیح‌ مى‌داده‌ است‌ که‌ به‌ شهر خود کوفه‌ بازگردد.[۳۰] پس‌ از چندی‌ مهدی‌ عباسى‌ که‌ آوازه او را شنیده‌ بود، وی‌ را به‌ بغداد پایتخت‌ عباسیان‌ فراخواند.[۳۱]

عزیمت‌ وی‌ به‌ بغداد و ورودش‌ به‌ بارگاه‌ مهدی‌ سرآغاز دوران‌ ثروت‌ و عزت‌ است‌ که‌ تا پایان‌ عمر وی‌ ادامه‌ یافت‌. این‌ دوره‌ از زندگى‌ او که‌ یکسره‌ در بغداد و در ملازمت‌ سه‌ تن‌ از خلفای‌ عباسى‌ سپری‌ گشت‌، سرشار از کامیابى‌ است‌، گرچه‌ مهدی‌ خلیفه‌ گه‌گاه‌ به‌ کیفر شرابخواری‌ او را گرفتار تازیانه‌ و سیاهچال‌ مى‌ساخت‌.[۳۲]

تاریخ‌ ورود ابراهیم‌ به‌ بغداد روشن‌ نیست‌، اما از پاره‌ای‌ قرائن‌ مى‌توان‌ به‌ تقریب‌ زمان‌ آن‌ را مشخص‌ کرد. مى‌دانیم‌ که‌ آمدن‌ ابراهیم‌ به‌ بغداد مقارن‌ دوران‌ خلافت‌ مهدی‌ عباسى‌ بوده‌ است‌؛ پس‌ با توجه‌ به‌ تاریخ‌ آغاز خلافت‌ مهدی‌ (۱۵۸ق‌) به‌ یقین‌ مى‌توان‌ گفت‌ که‌ ورود ابراهیم‌ به‌ پایتخت‌ پس‌ از این‌ تاریخ‌، یعنى‌ پس‌ از ۲۳ سالگى‌ وی‌ بوده‌ است‌.

دوره نخست‌ زندگى‌ ابراهیم‌ که‌ عمدتاً به‌ سفر و فراگیری‌ موسیقى‌ گذشته‌ تا سى‌ و چند سالگى‌ وی‌ یعنى‌ تا زمان‌ ورودش‌ به‌ بغداد ادامه‌ داشته‌ است‌.[۳۳]

در بغداد در حضور مهدی‌ که‌ خود شیفته موسیقى‌ بود[۳۴] آواز مى‌خواند.[۳۵] وی‌ پس‌ از فُلَیح‌ بن‌ ابى‌ العَوْراء و سَیاط سومین‌ موسیقى‌ دانى‌ بود که‌ به‌ بارگاه‌ مهدی‌ راه‌ مى‌یافت‌.[۳۶] سَیاط نسبت‌ به‌ وی‌ سمت‌ استادی‌ داشت‌.[۳۷] چنانکه‌ پس‌ از مرگ‌ وی‌ نیز به‌ مناسبتى‌ او را سخت‌ ستود.[۳۸] ابراهیم‌ در بارگاه‌ مهدی‌ از مقام‌ و منزلتى‌ والا برخوردار بود[۳۹] و با فرزندان‌ وی‌ موسى‌ و هارون‌ نیز روابطى‌ نزدیک‌ داشت‌، چنانکه‌ در مجالس‌ بزم‌ آنان‌ شرکت‌ مى‌جست‌ اما مهدی‌ با آنکه‌ دلبسته موسیقى‌ و آواز بود و خود نیز صدایى‌ دلنشین‌ داشت‌،[۴۰] همنشینى‌ فرزندان‌ خود را با خنیاگران‌، زیبندة ایشان‌ نمى‌یافت‌ و از آنجا که‌ ابراهیم‌ در باده‌ گساری‌ افراط میکرد، مهدی‌ که‌ ظاهراً اهل‌ باده‌ نوشى‌ نبود او را از همنشینى‌ با فرزندانش‌ منع‌ کرد و چون‌ ابراهیم‌ به‌ فرمان‌ وی‌ وقعى‌ ننهاد، دستور داد تا او را تازیانه‌ زدند و به‌ زندان‌ افکندند. البته‌ مهدی‌ چندی‌ بعد او را رها ساخت‌ اما سوگندش‌ داد که‌ دیگر با موسى‌ و هارون‌ معاشرت‌ نداشته‌ باشد.[۴۱]

گفتنى‌ است‌ که‌ ابن‌ جامع‌ دیگر موسیقى‌دان‌ برجسته روزگار مهدی‌ نیز در این‌ ماجرا همراه‌ ابراهیم‌ بود و همچون‌ وی‌ مورد خشم‌ مهدی‌ قرار گرفت‌، اما چون‌ نسب‌ قریشى‌ داشت‌، خلیفه‌ از مجازات‌ او درگذشت‌ و تنها به‌ تبعید او از بغداد اکتفا کرد.[۴۲] ابراهیم‌ در دوران‌ کوتاه‌ خلافت‌ موسى‌ الهادی‌ (۱۶۹-۱۷۰ق‌) فرزند مهدی‌ مال‌ و حشمت‌ فراوان‌ بدست‌ آورد، چه‌ هادی‌ به‌ جبران‌ جفایى‌ که‌ در دوران‌ خلافت‌ پدرش‌ بر ابراهیم‌ رفته‌ بود، او را سخت‌ اکرام‌ کرد و پاداشهای‌ گران‌ داد.[۴۳] وی‌ و ابن‌ جامع‌ و حَکم‌ الوادی‌، سه موسیقى‌دان‌ محبوب‌ هادی‌ بودند.[۴۴]

در دوران‌ خلافت‌ هارون‌ الرشید (۱۷۰-۱۹۳ق‌) ابراهیم‌ به‌ اوج‌ شهرت‌ و کامیابى‌ رسید. درباره روابط میان‌ ابراهیم‌ و هارون‌ روایات‌ بسیاری‌ نقل‌ شده‌ است‌، چنانکه‌ از میان‌ بیش‌ از ۲۰۰ روایت‌ کوتاه‌ و بلندی‌ که‌ صاحب‌ اغانى‌ در شرح‌ احوال‌ ابراهیم‌ نقل‌ کرده‌، بیش‌ از یک‌ سوم‌ به‌ زندگى‌ وی‌ در این‌ دوره‌ مربوط مى‌شود.

گویند نخستین‌ خنیاگری‌ که‌ پس‌ از به‌ خلافت‌ رسیدن‌ هارون‌ در حضور وی‌ آواز خوانده‌، ابراهیم‌ بوده‌ است‌.[۴۵] نیز وی‌ را نخستین‌ شاعری‌ دانسته‌اند که‌ پس‌ از به‌ خلافت‌ رسیدن‌ هارون‌ الرشید با سرودن‌ مدیحه‌ای‌ از او صله‌ گرفته‌ است‌.[۴۶] وی‌ در این‌ دوره‌ که‌ مصادف‌ با دو دهه آخر عمرش‌ بود، از هنرمندان‌ طراز اول‌ بارگاه‌ هارون‌ الرشید محسوب‌ مى‌شد.[۴۷]

از میان‌ این‌ هنرمندان‌ به‌ ویژه‌ باید از یحیى‌ مکى‌ نام‌ برد که‌ استاد موسیقى‌ کهن‌ عرب‌ بود و ابراهیم‌ سنن‌ موسیقى‌ حجازی‌ را نزد وی‌ آموخت‌.[۴۸] ابراهیم‌ که‌ موسیقى‌دان‌ محبوب‌ هارون‌ شمرده‌ مى‌شد، در سفر و حضر ملازم‌ و همنشین‌ وی‌ بود و لقب‌ ندیم‌ را نیز از همینجا داشت‌.[۴۹] علاقه هارون‌ به‌ وی‌ و هنرش‌ چنان‌ بود که‌ او همواره‌ مى‌بایست‌ آماده باریابى‌ به‌ حضور خلیفه‌ و عرضه هنرش‌ باشد، گرچه‌ این‌ دلبستگى‌ مانع‌ از آن‌ نبود که‌ هارون‌ گاه‌ همچون‌ پدرش‌، به‌ دلائل‌ مختلف‌ بر وی‌ خشم‌ گیرد و روانه محبسش‌ سازد.[۵۰] در یکى‌ از این‌ موارد دوستش‌ ابوالعتاهیه‌، شاعر معروف‌، شعری‌ در ستایش‌ وی‌ سرود و در آن‌ حبس‌ ابراهیم‌ را حبس‌ «شادی‌» و فقدان‌ وی‌ را مایه تلخکامى‌ خواند.[۵۱]

دلبستگى‌ خلفا به‌ ویژه‌ هارون‌ به‌ ابراهیم‌ گذشته‌ از مقام‌ و منزلت‌ والا، ثروتى‌ عظیم‌ نیز به‌ وی‌ ارزانى‌ کرد.[۵۲] به‌ روایت‌ پسرش‌ اسحاق‌، دارایى‌ وی‌ افزون‌ بر مقرری‌ ماهانه ۱۰ هزار درهم و عواید مستغلاتش‌ و صله‌های‌ گرانبهایى‌ که‌ از بزرگان‌ مى‌گرفته‌ به‌ ۲۴ میلیون‌ درهم‌ مى‌رسیده‌ است‌.[۵۳] گویند: در بغداد خانه‌ای‌ مُزین‌ به‌ فرشهای‌ ابریشمین‌ داشت‌ که‌ در وسعت‌ و نیکویى‌ بى‌همتا بوده‌ است‌.[۵۴] جاه‌ و منزلت‌ ابراهیم‌ در دربار هارون‌ تا پایان‌ عمر وی‌ پایدار بود. حتى‌ گویند هنگامى‌ که‌ در اواخر عمر به‌ سبب‌ بیماری‌ از خدمت‌ در دربار کناره‌ گرفت‌ و خانه‌نشین‌ شد، هارون‌ شخصاً از وی‌ عیادت‌ کرد.[۵۵]

ابراهیم‌ در مدت‌ خدمت‌ در دستگاه‌ خلافت‌ بغداد با برمکیان‌ نیز پیوندهای‌ نزدیک‌ و دوستانه‌ داشت‌. دوستى‌ وی‌ با ایشان‌ نه‌ تنها از روایات‌ متعددی‌ که‌ ابوالفرج‌ در این‌ باره‌ نقل‌ کرده‌ که‌ از شعری‌ نیز که‌ ابراهیم‌ پس‌ از به‌ خلافت‌ رسیدن‌ هارون‌ در مدح‌ وی‌ سروده‌، آشکار است‌. در این‌ مدیحه‌ که‌ پیش‌تر بدان‌ اشاره‌ شد، ابراهیم‌ پس‌ از تحسین‌ هارون‌ انتخاب‌ یحیى‌ برمکى‌ را به‌ وزارت‌ مى‌ستاید.[۵۶]

با آنکه‌ ابراهیم‌ دو سه‌ دهه آخر عمر خود را یکسره‌ در بغداد و در ملازمت‌ خلفای‌ عباسى‌ به‌ ویژه‌ هارون‌ سپری‌ کرده‌ است‌، از پاره‌ای‌ روایات‌ چنین‌ برمى‌آید که‌ در این‌ سالها گاه‌ سفرهایى‌ نیز به‌ سرزمینهای‌ دیگر به‌ ویژه‌ ایران‌ و حجاز داشته‌ است‌، فى‌ المثل‌ از روایت‌ در اغانى‌[۵۷] چنین‌ برمى‌آید که‌ سفری‌ به‌ ری‌ کرده‌ و در آن‌ شهر تصادفاً با کنیزی‌ از شاگردان‌ قدیمیش‌ ملاقات‌ نموده‌ است‌.

البته‌ بعید مى‌نماید که‌ این‌ خبر مربوط به‌ دوره نخست‌ زندگى‌ وی‌ یعنى‌ روزگاری‌ باشد که‌ در پى‌ فراگیری‌ موسیقى‌ به‌ شهرهای‌ مختلف‌ و از آن‌ جمله‌ ری‌ سفر مى‌کرده‌ است‌، چه‌ در نخستین‌ سفرش‌ به‌ ری‌ او خود شاگردی‌ بیش‌ نبوده‌ است‌. در دو سفر دیگر نیز یکى‌ به‌ طوس‌ [۵۸] و دیگری‌ به‌ شام‌، [۵۹] او را همراه‌ و همدم‌ هارون‌ مى‌یابیم‌. افزون‌ بر این‌ دو روایت‌ دیگر حضور او را در مکه‌[۶۰] و مدینه‌ [۶۱] نشان‌ مى‌دهد. ریبرا (ص‌ روایت‌ اخیر و نیز روایتى‌ دیگر از[۶۲] را دال‌ بر کوشش‌ ابراهیم‌ در گردآوری‌ ترانه‌های‌ عامیانة عرب‌ و فراگیری‌ موسیقى‌ کهن‌ حجازی‌ دانسته‌ است‌.

روایات‌ دیگری‌ نیز در دست‌ است‌ که‌ به‌ طور ضمنى‌ حضور او را در مکه‌ در حج‌ سال‌ ۱۸۶ق‌، یعنى‌ دو سال‌ پیش‌ از مرگش‌ نشان‌ می دهد. هارون‌ در این‌ سفر برای‌ خلافت‌ سه فرزندش‌ به‌ ترتیب‌ امین‌ و مأمون‌ و قاسم‌ بیعت‌ مجدد گرفت‌ و فرمان‌ داد که‌ بیعت‌نامه‌ را در کعبه‌ بیاویزند و ابراهیم‌ نیز که‌ ظاهراً در این‌ سفر در رکاب‌ هارون‌ بود، شعری‌ در ستایش‌ این‌ بیعت‌ سروده‌ است‌.[۶۳]

ابراهیم‌ موصلی شاگردان‌ برجسته‌ای‌ نیز تربیت‌ کرده‌ است‌. از آن‌ جمله‌اند: ابوجعفر محمد بن‌ حمزه‌، ابوصَدَقه‌، فرزندش اسحاق‌، بَرصَوما، زَلْزَل‌ْ برادر زن‌ وی‌، سُلَیم‌ بن‌ سَلاّم‌، عَلُّویه‌، مُخارِق‌، مُعَلَّى‌ بن‌ طَریف‌ و نیز بسیاری‌ کنیزان‌ خنیاگر که‌ از آن‌ میان‌ نیز مى‌توان‌ از بَذْل‌، دَنانیر و مُتیم‌ نام‌ برد.[۶۴]

ابراهیم‌ هنرمندی‌ بود که‌ آسودگى‌ و بهره‌ مندی‌ از مواهب‌ زندگى‌ را بر مبارزه‌جویى‌ و درگیری‌ در کشاکشهای‌ اجتماعى‌ ترجیح‌ مى‌داد. از سیاست‌ دوری‌ مى‌جست‌، عشرت‌ طلب‌ و کامجوی‌ بود. صفحات‌ اغانى‌ مشحون‌ از ذکر مجالس‌ لهو و کامرانى‌ او و دوستانش‌ در بارگاه‌ خلفاست‌. هنرمندی‌ را از ثروت‌ اندوزی‌ جدا نمى‌دانست‌. چندان که‌ از برکت‌ هنر و قریحه خود ثروتى‌ افسانه‌ای‌ به‌ چنگ‌ آورد و از آنجا که‌ از زیرکى‌ نیز بهره‌ای‌ وافر داشت‌، مى‌ کوشید در کنار بذل‌ و بخششهای‌ فراوان‌[۶۵] از جهالت‌ برخى‌ اعراب‌ توانگر اما ساده‌دل‌ نیز به‌ سود خود و هنرش‌ بهره‌ گیرد.[۶۶]

او با دینداری‌ و پارسایى‌ میانه‌ای‌ نداشت‌ و در بند رعایت‌ حلال‌ و حرام‌ نبود. پس‌ از مرگ‌ وی‌، دِعبل‌ (۱۴۸- ۲۴۶ق‌) در رثایش‌ شعری‌ سرود که‌ شاید بیش‌ از هر توصیف‌ دیگری‌ روشنگر شخصیت‌ و هنر او باشد. در تصاویر این‌ مرثیه‌، تارهای‌ عود، کنیزان‌ خنیانگر، خمهای‌ شراب‌ و مهره‌های‌ شطرنج‌ را مى‌بینیم‌ که‌ در سوگ‌ ابراهیم‌ به‌ عزا نشسته‌اند.[۶۷] می توان‌ گفت‌ آنچه‌ این‌ تصاویر بدان‌ اشاره‌ دارند، یعنى‌ نوازندگى‌، خنیاگری‌، باده‌ نوشى‌ و کامرانى‌ و به‌ دیگر سخن‌ موسیقى‌ و لذت‌، اجزاءِ اصلى‌ زندگى‌ و هنر ابراهیم‌ بوده‌ است‌.

ابراهیم‌ موصلی در ۱۸۸ق‌. در ۶۳ سالگى‌ در بغداد درگذشت‌.[۶۸] سبب‌ مرگ‌ وی‌ را بیماری‌ قولنج‌ دانسته‌اند.[۶۹] در برخى‌ منابع‌ افزون‌ بر تاریخ‌ یاد شده‌، سال‌ ۲۱۳ق‌. را نیز تاریخ‌ احتمالى‌ وفات‌ وی‌ دانسته‌اند.[۷۰] اما همه‌ تاریخ‌ نخست‌ را بر آن‌ ترجیح‌ داده‌اند و هیچ‌ نشانه تاریخى‌ نیز مبنى‌ بر این که‌ وی‌ دوران‌ پس‌ از هارون‌ (د ۱۹۳ق‌) را درک‌ کرده‌ باشد، در دست‌ نیست‌.

به‌ روایت‌ بعضى‌ از منابع‌، وفات‌ ابراهیم‌ موصلى‌ با وفات‌ کسائى‌ نحوی‌[۷۱] در یک‌ روز روی‌ داده‌ و مأمون‌ نیز به‌ امر هارون‌ بر جنازه‌های‌ ایشان‌ نماز خوانده‌ است‌.[۷۲] گرچه برخی در صحت‌ آن‌ تردید کرده‌اند.

ویژگی‌های‌ هنری‌

ابراهیم‌ در دورانى‌ مى‌زیست‌ که‌ عموماً آن‌ را «عصر زرین‌» تمدن‌ عباسى‌ خوانده‌اند.[۷۳] دورانى‌ که‌ در آن‌ بغداد باشکوه‌ و ثروت‌ خیره‌کننده‌اش‌ کانون‌ علم‌ و هنر مشرق‌ زمین‌ شده‌ بود و موسیقى‌ عرب‌ نیز در اوج‌ شکوفایى‌ خود بود. ابراهیم‌ که‌ خود در این‌ شکوفایى‌ سهمى‌ بسزا داشته‌ است‌[۷۴] طى‌ سفرهای‌ مختلف‌ خود و در محضر استادان‌ گوناگون‌ با سنن‌ موسیقى‌ ایرانى‌ و عربى‌ آشنا شده‌ و در این‌ هنر تسلط و مهارت‌ یافته‌ بود.[۷۵] وی‌ یکى‌ از سه موسیقى‌دان‌ نامداری‌ به‌ شمار مى‌رود که‌ در همه مقامهای‌ موسیقى‌ روزگار خود استاد بوده‌اند.[۷۶] خنیاگری‌ توانا بود و صدایى‌ بس‌ دلنشین‌ داشت‌[۷۷]، چنانکه‌ گویند: هرگاه‌ آواز او با نوای‌ عود شاگردش‌ زَلْزَل‌ْ همراه‌ مى‌شد، شنوندگان‌ را به‌ وجد مى‌آورد.[۷۸]

در نوازندگى‌ چیره‌ دست‌ بود و عود را نیکو مى‌نواخت‌.[۷۹] بنابر روایتى‌ مشهور زبردستى‌ و دقت‌ وی‌ در نوازندگى‌ تا اندازه‌ای‌ بوده‌ که‌ مى‌توانسته‌ است‌ از میان‌ گروه‌ بیشماری‌ عود نواز که‌ همگى‌ آهنگ‌ واحدی‌ را مى‌نواخته‌اند، نوازنده‌ای‌ را که‌ خارج‌ مى‌نواخته‌ و حتى‌ زهى‌ را که‌ در عود وی‌ با دیگر زهها همساز نبوده‌ است‌، به‌ دقت‌ تشخیص‌ دهد.[۸۰]

در آهنگسازی‌ نیز ابراهیم‌ را بى‌بدیل‌ دانسته‌اند.[۸۱] به‌ روایت‌ پسرش‌ اسحاق‌، وی‌ در طول‌ فعالیت‌ هنری‌ خود ۹۰۰ آهنگ‌ ساخته‌ بود که‌ از آن‌ میان‌ ۳۰۰ آهنگ‌ به‌ نظر اسحاق‌ بى‌همتا بوده‌ است‌.[۸۲] در روایتى‌ دیگر، اسحاق‌ پدر خود را آفریننده ۶۰۰ آهنگ‌ دانسته‌ که‌ او از آن‌ میان‌ ۲۰۰ آهنگ‌ را به‌ سبک‌ موسیقى‌ کهن‌ و به‌ غایت‌ نغز و دلکش‌ یافته‌ است‌.[۸۳]

ابراهیم‌ خود درباره روش‌ آهنگسازیش‌ گفته‌ است‌: «نخست‌ هر آنچه‌ فکرم‌ را به‌ خود مشغول‌ مى‌دارد از اندیشه‌ دور مى‌کنم‌ و جلوه‌های‌ طرب‌ را در نظرم‌ مجسم‌ مى‌سازم‌. در این‌ هنگام‌ رشته‌های‌ آهنگ‌ به‌ سویم‌ روان‌ مى‌شوند، پس‌ به‌ هدایت‌ ایقاع‌ به‌ راه‌ آنها مى‌روم‌ و بر آهنگى‌ که‌ خواسته من‌ است‌، دست‌ مى‌یابم‌ و آن‌ را به‌ تکرار مى‌خوانم‌».[۸۴]

از ابتکارات‌ ابراهیم‌ در موسیقى‌ عرب‌ ابداع‌ مقام‌ ماخوری‌ یا «خفیف‌ ثقیل‌ ثانى‌» است‌ و آن‌ نوعى‌ موسیقى‌ سبک‌ و طرب‌ انگیز بوده‌ که‌ نغمه آن‌ از ۶ مضراب‌ تشکیل‌ مى‌شده‌ است‌: دو مضراب‌ سبک‌ و یک‌ مضراب‌ سنگین‌، سپس‌ سکون‌ و بعد دو مضراب‌ سبک‌ و یک‌ مضراب‌ سنگین‌ دیگر.[۸۵] در وجه‌ تسمیة آن‌ گوید که‌ چون‌ ابراهیم‌ در این‌ مقام‌ آوازهای‌ فراوانى‌ در میکده‌ها (ماخورها) مى‌خوانده‌ لاجرم‌ این‌ نوع‌ آهنگ‌ نام‌ ماخوری‌ به‌ خود گرفته‌ است‌. با این همه‌ شباهت‌ لفظى‌ و معنائى‌ دو اصطلاح‌ «ماخور» و «ماهور» در خور تأمل‌ است‌ و پژوهش‌ عمیق‌تری‌ را ایجاب‌ مى‌کند.

ابراهیم‌ در روایتى‌ مشهور مدعى‌ شده‌ که‌ ماخوری‌ را ابلیس‌ به‌ وی‌ آموخته‌ است‌.[۸۶] ارتباط با ابلیس‌ نکتة جالبى‌ است‌. با توجه‌ به‌ این که‌ ابراهیم‌ تنها کسى‌ نیست‌ که‌ مدعى‌ ملاقات‌ با ابلیس‌ یا جن‌ شده‌، موسیقى‌دانان‌ دیگری‌ نیز چون‌ شاگردش‌ زَرْیاب‌ (ه م‌) برجسته‌ترین‌ موسیقى‌دان‌ اندلس‌ پسرش‌ اسحاق‌، ابراهیم‌ بن‌ مهدی‌ و حتى‌ برخى‌ موسیقى‌دانان‌ معاصر اروپا و به‌ طور کلى‌ غالب‌ هنرمندان‌ بزرگ‌ ادعاهایى‌ از این‌ دست‌ کرده‌اند.[۸۷] بعید نیست‌ که‌ این گونه‌ ادعاها با الهامات‌ و تجربه‌های‌ روحى‌ این‌ هنرمندان‌ مرتبط بوده‌ باشد. چنانکه‌ به‌ گفته حسن‌ کاتب‌ [۸۸]برخى‌ منشأ موسیقى‌ را گاه‌ در ابلیس‌ جست‌وجو مى‌کرده‌اند.

معروف‌ است‌ که‌ هارون‌ الرشید ابراهیم‌ را مأمور ساخته‌ بود که‌ به‌ یاری‌ این‌ جامع‌ و فُلَیح‌ بن‌ ابى‌ العَورا، ۱۰۰ ترانه‌ از زیباترین‌ آن‌ روزگار را برای‌ او گردآوری‌ کنند.[۸۹] مجموعه‌ای‌ که‌ این‌ سه تن‌ فراهم‌ آوردند بعدها مبنای‌ اغانى‌ ابوالفرج‌ اصفهانى‌ شد. ابوالفرج‌ ترانه‌های‌ مزبور را همراه‌ با اطلاعاتى‌ درباره «ایقاع‌» و «اصبع‌» خاص‌ هر آهنگ‌ و نیز زندگى‌نامه سراینگان‌ اشعار و سازندگان‌ آهنگها در اغانى‌ گردآوری‌ کرده‌ است‌.[۹۰]

ابراهیم‌ نخستین‌ موسیقى‌دانى‌ است‌ که‌ به‌ کنیزان‌ سفیدپوست‌ تعلیم‌ نوازندگى‌ و خنیاگری‌ داده‌ است‌.[۹۱] وی‌ در این‌ کار افزون‌ بر ملاحظات‌ هنری‌، منافع‌ مادی‌ خود را نیز در نظر داشت‌، چه‌ نوازندگى‌ و خنیاگری‌ ارزش‌ و اعتبار کنیزان‌ سفیدپوست‌ را که‌ خود بهائى‌ گران‌ داشتند، دوچندان‌ مى‌کرد.[۹۲] در واقع‌ تربیت‌ و فروش‌ کنیزان‌ سفیدپوست‌ که‌ ابراهیم‌ و یزید حَوراء موسیقى‌دان‌ برجسته دربار مهدی‌ و هارون‌، مشترکاً بدان‌ مى‌پرداختند[۹۳] از منابع‌ مهم‌ درآمد ابراهیم‌ محسوب‌ مى‌شد.[۹۴]

در تاریخ‌ موسیقى‌ شرق‌ اسلامى‌، ابراهیم‌ نماینده سنت‌ کهن‌ موسیقى‌ عرب‌ به‌ شمار مى‌رود و این‌ نکته‌ای‌ است‌ درخور تأمل‌، چه‌ وی‌ و پسرش‌ اسحاق‌ که‌ خود بعدها نامورترین‌ نمانیده این‌ سنت‌ کهن‌ و بزرگ‌ترین‌ استاد موسیقى‌ در عصر خود و بلکه‌ در تمامى‌ تاریخ‌ اسلام‌ شدند،[۹۵] تبار ایرانى‌ داشتند و طبعاً موسیقى‌ ایرانى‌ را نیک‌ مى‌شناختند. با این همه‌ چون‌ شیفته موسیقى‌ کهن‌ عرب‌ بودند به‌ روش‌ موسیقى‌دانان‌ حجاز که‌ گاهواره هنر عرب‌ شمرده‌ مى‌شد[۹۶] سخت‌ پای‌ بند بودند و تخطى‌ از آن‌ را مجاز نمى‌دانستند.

ظاهراً دلبستگى‌ ابراهیم‌ به‌ موسیقى‌ کهن‌ عرب‌ همچون‌ پاره‌ای‌ خصوصیات‌ دیگر وی‌ با محیط تربیتى‌ و نیز خوی‌ و خصلت‌ او بى‌ارتباط نبوده‌ است‌. او «عجم‌»ی‌ بود که‌ از اوان‌ کودکى‌ جذب‌ فرهنگ‌ عربى‌ِ زادگاه‌ خود کوفه شده‌ بود. با آنکه‌ پدر و مادرش‌ ایرانى‌ بودند، در خانواده‌ای‌ عرب‌ پرورش‌ یافته‌ و با زبان‌ و سنن‌ قومى‌ عرب‌ خو گرفته‌ بود. دوران‌ کودکى‌ و نوجوانى‌ او یکسره‌ به‌ دور از سرزمین‌ پدریش‌ سپری‌ شده‌ بود.

ابراهیم‌ در شعر نیز صاحب‌ ذوق‌ بوده‌ و منابع‌ مختلف‌ به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ کرده‌اند.[۹۷] تنها ابوالفرج‌ حدود ۱۳۰ بیت‌ از اشعار وی‌ را عمدتاً در جلدهای‌ ۵ و ۶ اغانى‌ نقل‌ کرده‌ است‌. این‌ سروده‌ها که‌ از قطعات‌ کوچک‌ ۲ تا ۶ بیتى‌ تشکیل‌ شده‌اند، معمولاً مضامینى‌ ساده‌ و اوزانى‌ پُر ایقاع‌ دارند و مى‌توان‌ آنها را از زمره اشعار ساده‌ و ترانه‌وار شعرای‌ «نوخاسته‌» به‌ شمار آورد. وی‌ این‌ سروده‌ها را اغلب‌ دستمایه ترانه‌های‌ خود مى‌ساخته‌ است‌.

عامری‌[۹۸] ابراهیم‌ را صاحب‌ مصنفات‌ بسیار در فقه‌ و غریب‌ الحدیث‌ نیز شمرده‌ است‌، اما نظر به‌ این که‌ در جای‌ دیگری‌ به‌ مصنفات‌ او اشاره‌ نرفته‌ و نیز با توجه‌ به‌ شناختى‌ که‌ از زندگى‌ و شخصیت‌ ابراهیم‌ داریم‌، این‌ روایت‌ را باید بى‌اساس‌ تلقى‌ کرد.

آوازه ابراهیم‌ موصلى‌ به‌ غرب‌ نیز رسیده‌ است‌ و این‌ به‌ برکت‌ کتاب‌ هزار و یک‌ شب‌ است‌ که‌ حکایات‌ ابراهیم‌، گاه‌ در هاله‌ای‌ از افسانه‌ به‌ صفحات‌ آن‌ راه‌ یافته‌ است‌.

پانویس

  1. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۵؛ ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌، ۱۵۷؛ خطیب‌، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۵؛ سمعانى‌، الانساب، ج۱۲، ص۴۸۲.
  2. ابوالفرج‌، اغانى،ج۵، ص۱۵۴؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۲؛ یافعى‌، مرآةالجنان، ج۱، ص۴۲۰.
  3. ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌، ص۱۵۷
  4. ابوالفرج‌، اغانى،ج۵، ص۱۵۴
  5. خطیب، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۵؛ سمعانى‌، الانساب، ج۱۲، ص۴۸۲
  6. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۴-۱۵۵.
  7. همانجا؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۳؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۸.
  8. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۴-۱۵۵؛ ابن‌ کثیر، البدایة، ج۹، ص۲۰۱.
  9. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۷.
  10. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۶.
  11. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۶؛ خطیب‌، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۵؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۸؛ ذهبى‌، سیراعلام‌ النبلاء، ج۹، ص۸۰؛ ابن‌ کثیر، البدایة، ج۹، ص۲۰۰.
  12. ابوالفرج‌ اغانى، ج۵، ص۱۵۶-۱۵۷؛ ریبرا، همانجا.
  13. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۶-۱۵۷؛ خطیب‌، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۵؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۸؛ ذهبى‌، سیراعلام‌ النبلاء، ج۹، ص۸۰
  14. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۷.
  15. خطیب‌، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۵-۱۷۶.
  16. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۶؛ خطیب‌، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۶؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۸
  17. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۷.
  18. نک: خانلری‌، مجلة موسیقى(۴۰)، ص۴-۵.
  19. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۶؛ ابن‌ اثیر، الکامل، ج۶، ص۴۱۱؛ سمعانى‌، الانساب، ج۱۲، ص۴۸۲، نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۸، ابن‌ کثیر، البدایة، ج۹، ص۲۰۰.
  20. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۶؛ خطیب‌، تاریخ‌ بغداد،، ج۶، ص۱۷۵؛ سمعانى‌، الانساب، ج۱۲، ص۴۸۲؛ ابن‌ اثیر، الکامل، ج۶، ص۴۱۱؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۲.
  21. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۷-۱۵۸؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۸.
  22. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۷-۱۵۸.
  23. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۲۷۱؛ خانلری‌، مجلة موسیقى‌(۴۰)، ص۶-۷.
  24. نک: ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۸
  25. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۸؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۸.
  26. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۸؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۸.
  27. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۱۵۸؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۸-۳۲۹؛ قس‌: فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۱۶.
  28. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۵۸-۱۵۹؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۹.
  29. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۵۹-۱۶۰؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۹.
  30. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۵۹؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۹.
  31. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۵۹؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۹.
  32. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۶۰-۱۶۱.
  33. سلطانى‌، موسیقى‌ و موسیقى‌ شناسان‌ ایران‌، (۱،۲)، ص۴۰، حاشیه‌.
  34. فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۹۳.
  35. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۶۰؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۲؛ صفدی‌، الوافى‌ بالوفیات، ج۶، ص۹۹؛ یافعى‌، مرآةالجنان؛ عامری‌، غربال‌ الزمان‌، ص۱۷۵؛ ابن‌ عماد، شذرات‌ الهذب، ۱/۳۱۹.
  36. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۶۰؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۹.
  37. ابوالفرج‌، اغانی، ج۶، ص۱۵۲؛ فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ۱۱۶؛ دانش‌ پژوه‌، مداومت‌ در اصول‌ موسیقى‌ ایران‌، ص۹.
  38. ابوالفرج‌، اغانی، ج۶، ص۱۵۳؛ قس‌: فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ۱۱۳.
  39. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۵۹؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۲۹.
  40. فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۹۳.
  41. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۶۰-۱۶۲؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۳۰-۳۲۱.
  42. ابوالفرج‌، اغانی، ج۶، ص۳۰۳؛ قس‌: فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۱۵.
  43. ابوالفرج‌، اغانی،ج۵، ص۱۶۳؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۳۱.
  44. فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۹۳.
  45. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۰۳-۲۰۴.
  46. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۴۲.
  47. جاحظ، التاج، ص۳۷-۳۸؛ ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۶، ص۳۱؛ ابشیهى‌، المستطرف‌ فى‌ کل‌ فن‌ مستظرف، ج۱، ص۱۷۰.
  48. ابوالفرج‌، اغانی، ج۶، ص۱۷۵؛ قارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۱۳.
  49. فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۱۶.
  50. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۶۶، ۲۲۰.
  51. ص‌۲۲۰؛ خطیب‌، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۷؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۳.
  52. ذهبى‌، سیراعلام‌ النبلاء، ج۹، ص۸۰، ابن‌ کثیر، البدایة، ج۹، ص۲۰۰.
  53. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۶۳؛ ابن‌ کثیر، البدایة، ج۹، ص۲۰۰-۲۰۱؛ ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌ الزاهرة، ج۲، ص۱۲۶؛ فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۱۷.
  54. ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۶، ص۳۲؛ فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۱۷.
  55. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۵۳؛ نویری‌، نهایةالادب، ج۴، ص۳۴۱؛ فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۱۷.
  56. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۴۲؛ طبری‌، تاریخ‌، ج۸، ص۲۳۳؛ مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۶، ص۲۸۸-۲۸۹؛ ابن‌ اثیر، الکامل، ج۶، ص۱۰۸.
  57. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۸۸-۱۸۹
  58. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۶۸-۱۶۹.
  59. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۰۳.
  60. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۲۲-۲۲۳.
  61. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۵۱.
  62. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۰۲.
  63. طبری‌، تاریخ، ج۸، ص۲۸۶؛ ازدی‌، تاریخ‌ الموصل، ج۱۳، ص۳۰۲؛ مقدسى‌، البدء والتاریخ، ج۶، ص۱۰۶؛ العیون‌ والحدائق‌، ج۳، ص۳۰۴-۳۰۵؛ ابن‌ تغری‌ بردی‌،النجوم‌ الزاهرة، ج۲، ص۱۱۹.
  64. نک: ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۲۷، ج۶، ص۱۶۴، ص۲۳۹-۲۴۰، ج ۷، ص۲۹۳، ج۱۱، ص۳۳۳، ج۱۵، ص۳۵۶، ج۱۷،ص۷۵، ج۱۸، ص۶۵؛ قس‌: ریبرا، ص۵۰ ؛ فارمر، مصادر موسیقی العربیة، ۱۱۷.
  65. نک: ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۶۹.
  66. ابوالفرج‌، اغانی، ص۱۹۰-۱۹۱
  67. نک: راغب‌، محاضرات‌ الادباء، ج۲، ص۳۱۴؛ دعبل‌، شعر دعبل، ص۲۶۲-۲۶۳.
  68. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۵۵؛ ابن‌ ندیم‌، الفهرست، ص۱۵۷؛ خطیب‌، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۷؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۳.
  69. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۵۳؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۳؛ صفدی‌، الوافى‌ بالوفیات‌، ج۶، ص۱۰۰؛ یافعى‌، مرآةالجنان، ج۱، ص۴۲۱.
  70. خطیب‌، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۷-۱۷۸؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۳؛ صفدی‌، الوافى‌ بالوفیات‌، ج۶، ص۱۰۰؛ یافعى‌، مرآةالجنان، ج۱، ص۴۲۱.
  71. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۵۴؛ ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۵، ص۳۷۷؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۳؛ ابن‌ کثیر، البدایة ، ج۹، ص۲۰۹.
  72. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۵۴؛ ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۵، ص۳۷۷-۳۷۸؛ سراج‌ قاری‌، مصارع‌ العشاق، ج۱، ص۲۳۱؛ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌ الزاهرة، ج۲، ص۱۱۹؛ قس‌: فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۱۷.
  73. فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۹۱.
  74. ابن‌ خلدون‌، مقدمه‌، ۴۲۷؛ بروکلمان‌، تاریخ‌ ملل‌ و دول‌ اسلامى، ص۱۶۲.
  75. خطیب‌، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۵؛ سمعانى‌، الانساب، ج۱۲، ص۴۸۲، ذهبى‌، سیراعلام‌ النبلاء، ج۹، ص۸۰؛ صفدی‌، الوافى‌ بالوفیات، ج۶، ص۹۹؛ ابن‌ تغری‌ بردی‌، النجوم‌ الزاهرة، ج۲، ص۱۲۶.
  76. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۳۰-۲۳۱.
  77. ذهبى‌، سیراعلام‌ النبلاء، ج۹، ص۸۰
  78. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۰۱-۲۰۲؛ ابن‌ خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۲؛ صفدی‌، الوافى‌ بالوفیات، ج۶، ص۹۹؛ابن‌ کثیر، البدایة ، ج۹، ص۲۰۹
  79. ذهبى‌، سیراعلام‌ النبلاء، ج۹، ص۸۰؛ ابن‌ نغری‌ بردی‌، ج۲، ص۲۶۰.
  80. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۴۳؛ قس‌: ریبرا، ص۴۹ ؛ فامر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۱۷
  81. ابن‌خلکان‌، وفیات‌ الاعیان، ج۱، ص۴۲؛ یافعى‌، مرآةالجنان‌، ج۱، ص۴۲۰.
  82. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۸۷، ریبرا، ص۵۰.
  83. ابوالفرج‌، اغانی، ج۲۱، ص۵۶.
  84. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۲۳۰؛ ریبرا، ص۴۹.
  85. نک: فارابى‌، الموسیقى‌ الکبیر، ص۱۰۴۲-۱۰۴۳؛ خوارزمى‌، مفاتیح‌ العلوم‌، ص۲۴۶؛ مسعودی‌، مروج‌ الذهب، ج۸، ص۹۸.
  86. ابوالفرج‌، اغانى، ج۵، ص۲۳۱-۲۳۶؛ قس‌: مقری‌، نفح‌ الطیب، ج۴، ص۱۲۲-۱۲۳.
  87. نک: مقری‌، نفح‌ الطیب، ج۴، ص۱۲۲-۱۲۳؛ باربیه‌ دومنار، ص۳۰۷؛ ریبرا، ص۱۰۳؛ شیلُوا، ص۱۹۵، حاشیه‌.
  88. حسن‌ کاتب‌، کمال‌ ادب‌ الغناء، ص‌۱۳۸-۱۳۹.
  89. ابوالفرج‌، اغانی، ج۱، ص۷-۹؛ قس‌؛ ریبرا، ص۹۴؛ فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۲۲؛ فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۱۹.
  90. نک: بلاشر، تاریخ‌ ادبیات‌ عرب، ج۱، ص۲۱۱ به‌ بعد.
  91. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۷۰؛ قس‌: فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۰۲.
  92. ریبرا، ص۴۶.
  93. ابوالفرج‌، اغانی، ج۳، ص۲۵۱.
  94. ابوالفرج‌، اغانی، ج۵، ص۱۶۳.
  95. نک: فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۱۲۶-۱۲۴.
  96. فارمر، مصادر موسیقى‌ العربیة، ص۹۱.
  97. ابوالفرج‌، اغانی، ۵/۱۶۹-۱۷۰؛ خطیب‌، تاریخ‌ بغداد، ج۶، ص۱۷۵؛ سمعانى‌، الانساب، ج۱۲، ص۴۸۲؛ ذهبى‌، ج۸، ص۹۸.
  98. عامری‌، غربال‌ الزمان‌، ص‌۱۷۵.

منابع

  • "ابراهیم موصلی"، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مهران‌ ارزنده‌، ج۲.