آیه 56 سوره مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<55 آیه 56 سوره مائده 57>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و هر کس که خدا و رسول و اهل ایمان را ولیّ و فرمانروای خود داند (فیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود.

و کسانی که خدا و رسولش و مؤمنانی [چون علی بن ابی طالب] را به سرپرستی و دوستی بپذیرند [حزب خدایند،] و یقیناً حزب خدا [در هر زمان و همه جا] پیروزند.

و هر كس خدا و پيامبر او و كسانى را كه ايمان آورده‌اند ولىّ خود بداند [پيروز است، چرا كه‌] حزب خدا همان پيروزمندانند.

و هر كه خدا و پيامبر او و مؤمنان را ولىّ خود گزيند، بداند كه پيروزمندان گروه خداوندند.

و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند؛ (زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Whoever takes for his guardians Allah, His Apostle and the faithful [should know that] the confederates of Allah are indeed the victorious.

And whoever takes Allah and His apostle and those who believe for a guardian, then surely the party of Allah are they that shall be triumphant.

And whoso taketh Allah and His messenger and those who believe for guardian (will know that), lo! the party of Allah, they are the victorious.

As to those who turn (for friendship) to Allah, His Messenger, and the (fellowship of) believers,- it is the fellowship of Allah that must certainly triumph.

معانی کلمات آیه

يتول: يَتَوَلَّ اللَّهَ  يعنى ولى و سرپرست اخذ كند خدا را.

حزب: دسته. گروه.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

ابن شهر آشوب از امام باقر عليه‌السلام نقل كند كه اين آيه درباره امام على مرتضى عليه‌السلام نازل شده است.[۳] ابن بابويه بعد از چهار واسطه از ابوالجارود و او از امام باقر عليه‌السلام نقل نمايد كه عده اى از يهوديان كه مسلمان شده بودند، نزد پيامبر آمدند كه از زمره آن‌ها عبدالله بن سلام و اسيد بن ثعلبه (در كتاب وافى اسد بن ثعلبه ذكر شده است) و ابن يامين و ابن صوريا بودند، گفتند: يا نبى اللّه، موسى بعد از خود به يوشع بن نون وصيت كرد به ما بگو كه بعد از تو چه كسى وصى تو خواهد بود؟ سپس آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» نازل گرديد. بعد از نزول اين آيه، پيامبر فرمود: برخيزيد همه از جا برخاستند و به طرف مسجد رفتند. در همين موقع بود كه سائلى از مسجد بيرون آمد، پيامبر از او پرسيد: اى سائل آيا كسى به تو چيزى بخشيده است؟ گفت: بلى يا رسول اللّه اين انگشترى را به من بخشيده اند. پيامبر فرمود: چه كسى به تو بخشيده؟ سائل گفت: اين مرد كه مشغول نماز است و اشاره به سوى على نمود، پيامبر فرمود: در چه حالتى به تو بخشيد؟ گفت: در حالتى كه در ركوع بوده است سپس پيامبر تكبير گفت و تمام اهل مسجد تكبير گفتند.

سپس پيامبر فرمود: اى مردم على بن ابى‌طالب بعد از من ولى امر شما است. مردم گفتند: يا رسول الله ما خشنوديم به خدائى پروردگار ما و به رسالت و نبوت پيامبر ما و به پذيرفتن اسلام كه دين ما است و به ولايت على بن ابى‌طالب علیه‌السلام ولى ما، سپس اين آية نازل گرديد.[۴]

محمد بن السائب از ابوصالح او از ابن عباس نقل نمايد كه عبدالله بن سلام با عده اى از يهوديان كه اسلام اختيار كرده بودند، نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: يا رسول الله خانه هاى ما دور است و كسى نيست از براى ما حديثى و خبرى از شما بياورد و قوم ما هم وقتى كه مسلمان شديم ما را ترك گفتند و با ما نشست و برخاست نمى كنند و ازدواج و نكاح را از ما بريده اند و با ما تكلم هم نمى نمايند و اين امر از براى ما مشكلاتى بوجود آورده است سپس پيامبر آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» را تلاوت فرمود و از منزل بيرون آمد و به طرف مسجد رفت. در حالتى كه مردم در مسجد مشغول نماز بودند. در اين ميان سائلى را مشاهده فرمود كه از مسجد بيرون مى آمد به او فرمود: آيا كسى به تو چيزى بخشيده است؟ گفت: بلى يا رسول اللّه، انگشترى به من بخشيده شده است. پيامبر فرمود: چه كسى آن را به تو بخشيده است؟ گفت: اين مرد كه در حال نماز ايستاده و اشاره به على نمود. پيامبر فرمود: در چه حالتى به تو بخشيد؟ گفت: در حالتى كه در ركوع بوده است سپس پيامبر تكبير گفت و اين آية را قرائت فرمود[۵].[۶]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ «56»

و هركس كه خدا و پيامبرش وچنان مؤمنانى را (كه در آيه قبل بيان شد) ولىّ خود بگيرد (از حزب خداست) همانا حزب خدا پيروز است.

نکته ها

در آيه‌ى قبل بيان شد كه مراد از «الَّذِينَ آمَنُوا»، حضرت على عليه السلام و امامان معصوم عليهم السلام هستند.

اوصاف حزب اللّه در سوره‌ى مجادله آيه 22 چنين بيان شده است:

1. به مبدأ و معاد ايمان دارند.

2. با دشمنان خدا، دوستى نمى‌كنند.

اين آيه كه لزوم پذيرش ولايت خدا و رسول و امامان را بيان مى‌كند، مى‌فهماند كه مراد از «وَلِيُّكُمُ» در آيه‌ى قبل، سرپرست و حاكم است نه دوست و ياور، چون تعبير «حزب اللّه» و غالب بودن آنان، اشاره به نظام قدرتمند و حكومت دارد.

«حِزْبَ»، در لغت به معناى گروه با قدرت و با صلابت است. «1»

چون پيروزى، بدون تشكيلات، مديريّت، قدرت، وحدت، جرأت و ... امكان ندارد، پس «حزب‌اللّه» بايد براى حاكميّت و غلبه اين صفات را داشته باشند.

حزب‌اللَّه نه تنها غالب و پيروزند، بلكه رستگار نيز هستند. «حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»، «حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «2»

درآيه‌ى 52 همين سوره خوانديم كه گروهى از ترس حوادث، كفّار را ولّى خود مى‌گيرند، در اين آيه مى‌فرمايد: حزب اللَّه غالب است؛ يعنى وابستگان به كفّار مغلوبند، پس به سراغ آنان نرويد. فَتَرَى الَّذِينَ‌ ... يُسارِعُونَ فِيهِمْ‌ ...، وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ‌ ... هُمُ الْغالِبُونَ‌


«1». معجم‌الوسيط.

«2». مجادله، 22.

جلد 2 - صفحه 322

پیام ها

1- حزب اللّه، تنها كسانى‌اند كه ولايت خدا، پيامبر و اهل‌بيت عليهم السلام را پذيرفته باشند. وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ‌ ... فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ‌

2- غلبه‌ى نهايى با كسانى است كه ولايت خدا، پيامبر و اهل‌بيت عليهم السلام را بپذيرند. وَ مَنْ يَتَوَلَ‌ ... هُمُ الْغالِبُونَ‌

3- چون خداوند غالب است، «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‌ أَمْرِهِ» «1»، وابستگان به او هم غالبند. «حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»

4- با وعده‌هاى الهى، حزب اللَّه به آينده‌ى خود مطمئن است. «هُمُ الْغالِبُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (56)

«1» نهج البلاغه، خطبه 68 (طبع عبده)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 117

چون حق تعالى در آيه سابقه اثبات ولايت خود و رسول و وصى رسول صلى اللّه عليه و آله نمود، در عقب آن مى‌فرمايد:

وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‌: هر كه دوست دارد خدا و رسول او را. وَ الَّذِينَ آمَنُوا: و آن كسانى كه ايمان آورده‌اند. فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ‌: پس بدرستى كه گروه و حزب خداى تعالى ايشانند غالبان بحجت.

تكميل: 1- تفسير صافى- عن عمر بن الخطّاب انّه قال: و اللّه لقد تصدّقت باربعين خاتما و انا راكع لينزل فىّ ما نزل فى علىّ بن أبي طالب عليه السّلام فما نزل. «1» روايت شده از عمر بن خطاب بدرستى كه گفت: قسم به خدا هر آينه تصدق نمودم به چهل انگشتر در حال ركوع تا نازل شود در حق من آنچه در شأن على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شد، پس نازل نشد.

2- كتاب احتجاج از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام «و الّذين امنوا فى هذا الموضع هم المؤتمنون على الخلايق من الحجج و الاوصياء فى عصر بعد عصر. «2» يعنى «و الّذين امنوا» در اين موضع ايشان امامان بر خلايقند از حجج و اوصياء در هر عصر بعد عصرى.

3- توحيد از حضرت صادق عليه السّلام: يجي‌ء رسول اللّه يوم القيمة آخذا بحجزة ربّه و نحن آخذون بحجزة نبيّنا و شيعتنا آخذون بحجزتنا فنحن و شيعتنا حزب اللّه و حزب اللّه هم الغالبون و اللّه ما يزعم انّها جحزة الازار و لكنّها اعظم من ذلك يجي‌ء رسول اللّه آخذا بدين اللّه و نجي‌ء نحن آخذين بدين نبيّنا و تجي‌ء شيعتنا آخذين بديننا. «3» فرمود حضرت صادق عليه السّلام: مى‌آيد پيغمبر خدا روز قيامت در حالتى كه گيرنده است به دامن لطف پروردگارش، و ما گيرنده‌ايم به دامن پيغمبر ما، و شيعيان ما گيرنده‌اند به دامن ما. پس ما و شيعيان ما حزب خدا، و حزب خدا ايشانند غالبان. و قسم به خدا گمان باطلى نكند كسى بدرستى كه آن دامن چادر است، و لكن آن اعظم از اين باشد. مى‌آيد رسول خدا در

«1» تفسير صافى، جلد دوّم، صفحه 47.

«2» تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 537، حديث 270.

«3» توحيد صدوق، باب 23، صفحه 166، حديث 3.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 118

حالتى كه تمسك يافته به دين خدا، و ما مى‌آئيم تمسك جسته به دين پيغمبرمان، و مى‌آيند شيعيان ما متمسك شده به دين ما.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (56)

ترجمه‌

و كسانيكه قبول نمايند ولايت خدا و پيغمبرش را و آنانكه ايمان آوردند پس همانا لشگر خدا ايشانند غالبان.

تفسير

تولّى قبول ولايت نمودن است در اين صورت اگر ولايت بمعنى صاحب اختيارى باشد قبول آن عبارت از تمكين و فرمان بردارى است و اگر بمعنى دوستى باشد قبول آن بمعنى دوستى در مقابل دوستى يا التزام بآن است و چون در آيه قبل معلوم شد كه معنى حقيقى ولايت صاحب اختيارى است البته در اين آيه هم حمل بر معنى حقيقى بايد بشود علاوه بر آنكه حاصل مفاد اين آيه و تقدير جزا آنستكه كسانيكه قبول ولايت نمايند لشگر خدايند و آنها غالبانند و لشگر شدن بدون زير بار ولايت رفتن و تمكين داشتن و فرمانبردار بودن ممكن نيست ولى بدون دوستى ممكن است پس ولايت بمعنى اختيار دارى در شرط انسب بجزاى مذكور در آيه است و در جزاء اشاره شده است بآنكه كسانيكه زير بار ولايت نرفتند آنها حزب‌

جلد 2 صفحه 235

شيطانند و معلوم است كه مراد از آنانكه ايمان آوردند در اين آيه همان مراد در آيه قبل است كه ولايت آنان مقرون بولايت خدا و پيغمبر (ص) است و انفكاك ندارد و غلبه حقيقيّه منحصر بآنها است و در مجالس از حضرت باقر (ع) در ذيل آيه قبل روايت نموده كه جمعى از يهود از قبيل عبد اللّه بن سلام و اسد و ثعلبه و ابن امين و ابن صوريا اسلام اختيار نمودند و از حضرت رسول (ص) سؤال نمودند كه وصى تو و ولىّ ما مردم بعد از تو كيست خوب است بيان فرمائى چنانچه حضرت موسى (ع) يوشع بن نون را وصى و جانشين خود قرار داد و آيه انما وليّكم اللّه نازل شد پس پيغمبر (ص) فرمود برخيزيد برويم بمسجد برخواستند رفتند ديدند سائلى از مسجد بيرون آمد پس پيغمبر (ص) فرمود آيا كسى بتو چيزى داد عرض كرد بلى اين انگشترى را داد حضرت فرمود كه داد عرض كرد اين مرد كه نماز مى‌خواند فرمود در چه حال بود عرض كرد در حال ركوع پس پيغمبر (ص) تكبير گفت و اهل مسجد تكبير گفتند و پيغمبر (ص) فرمود على بن ابى طالب ولى شما است بعد از من آنها گفتند راضى شديم بدين اسلام و نبوت محمد (ص) و ولايت على بن أبي طالب عليه السّلام پس از جانب خداوند آيه و من يتول اللّه نازل شد و در احتجاج از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه مراد بآنانكه ايمان آوردند در اين آيه ائمه هدى و حجج و اوصياء هستند در هر عصرى و در توحيد از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه روز قيامت پيغمبر (ص) ميآيد در صورتى كه متشبّث بدين خدا است و ما متشبث بدين او هستيم و شيعيان ما متشبث بدين ما هستند پس ما و شيعيان ما حزب خدا هستيم و حزب خدا آنها غالبانند خداوند ما را از شيعيان آنها محسوب فرمايد و دست ما را از دامانشان كوتاه نفرمايد و از اخبار خاصه استفاده ميشود كه قبول ولايت اختصاص به بشر ندارد بر حيوانات و نباتات و جمادات هم عرض ولايت مولى شده است آنها كه قبول نموده‌اند در دنيا و آخرت سعيد شده‌اند و آنها كه قبول ننموده‌اند بشقاوت دارين نائل گرديده‌اند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَن‌ يَتَوَل‌َّ اللّه‌َ وَ رَسُولَه‌ُ وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا فَإِن‌َّ حِزب‌َ اللّه‌ِ هُم‌ُ الغالِبُون‌َ (56)

و كساني‌ ‌که‌ قبول‌ كنند ولاية ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند ‌پس‌ محققا حزب‌ الهي‌ ‌آنها‌ غالب‌ هستند.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ متفرع‌ ‌بر‌ ‌آيه‌ قبل‌ ‌است‌ ‌بعد‌ ‌از‌ اينكه‌ خداوند ولاية ‌خود‌ و ‌رسول‌ و امير المؤمنين‌ ‌را‌ معين‌ فرمود تكليف‌ مؤمنين‌ ‌که‌ مخاطب‌ بخطاب‌ (كم‌) ‌در‌ جمله‌ انّما وليّكم‌ بودند معين‌ ميفرمايد ‌که‌ ‌بر‌ ‌شما‌ واجب‌ و حتم‌ ‌است‌ قبول‌ ولايت‌ اينها ‌را‌ لذا فرمود وَ مَن‌ يَتَوَل‌َّ اللّه‌َ تولي‌ قبول‌ ولايت‌ و قبولي‌ ولاية الهي‌ تسليم‌ اوامر ‌او‌ اطاعت‌ فرامين‌ ‌او‌ و ترك‌ مخالفت‌ ‌او‌ و رضاي‌ بتقديرات‌ ‌او‌ و اتّكال‌ امور باو ‌است‌ و نحو اينها.

جلد 6 - صفحه 405

و رسوله‌ و قبول‌ ولاية ‌رسول‌ اينست‌ ‌که‌ فرمود (النَّبِي‌ُّ أَولي‌ بِالمُؤمِنِين‌َ مِن‌ أَنفُسِهِم‌) ‌هر‌ نوع‌ تصرفي‌ ‌در‌ جان‌ و مال‌ ‌شما‌ كند قبول‌ كنيد و كليه‌ اختيارات‌ ‌را‌ بدست‌ ‌او‌ دهيد.

وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا اشاره‌ بجمله‌ مذكوره‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا الاية ‌که‌ قبولي‌ ولاية امير المؤمنين‌ (ع‌) ‌باشد‌ و ميتوان‌ ‌گفت‌ ‌که‌ اصلا غرض‌ الهي‌ همين‌ بوده‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ دو ‌آيه‌ شريفه‌ زيرا خطاب‌ چنانچه‌ گذشت‌ بمؤمنين‌ بوده‌ ‌يعني‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ بخدا و ‌رسول‌ آورده‌اند البته‌ ولاية ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌را‌ قبول‌ دارند خصوصا ‌بعد‌ ‌از‌ صدور آيات‌ شريفه‌ اللّه‌ُ وَلِي‌ُّ الَّذِين‌َ آمَنُوا و النَّبِي‌ُّ أَولي‌ بِالمُؤمِنِين‌َ مِن‌ أَنفُسِهِم‌ و اما ولاية امير المؤمنين‌ ‌بر‌ تمام‌ مؤمنين‌ واضح‌ نبود ‌پس‌ مقصود ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ همان‌ ولاية ‌علي‌ (ع‌) ‌است‌ و نكته‌ ذكر ولاية ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ولاية ‌علي‌ (ع‌) ‌را‌ تنها فرموده‌ ‌بود‌ توهّم‌ ميشد ‌که‌ معناي‌ اطلاقي‌ نداشته‌ زيرا مراتب‌ ولاية مختلف‌ ‌است‌ ميخواهد بفرمايد ‌که‌ همان‌ مرتبه‌ ولايتي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ دارند ‌علي‌ ‌هم‌ دارد.

فَإِن‌َّ حِزب‌َ اللّه‌ِ هُم‌ُ الغالِبُون‌َ حزب‌ عبارت‌ ‌از‌ جماعتيست‌ ‌که‌ يك‌ رأي‌ و يك‌ عقيده‌ و يك‌ مسلك‌ باشند مثل‌ حزب‌ سياسي‌، حزب‌ دمكراسي‌ و امثال‌ ‌آنها‌ و حزب‌ الهي‌ عبارت‌ ‌از‌ جماعتيست‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ مسلك‌ ‌هم‌ رأي‌ و ‌هم‌ عقيده‌ باشند و تابع‌ دستورات‌ الهي‌ مقابل‌ حزب‌ شيطان‌ ‌که‌ ميفرمايد أُولئِك‌َ حِزب‌ُ الشَّيطان‌ِ أَلا إِن‌َّ حِزب‌َ الشَّيطان‌ِ هُم‌ُ الخاسِرُون‌َ مجادله‌ ‌آيه‌ 19، و نيز ميفرمايد أُولئِك‌َ حِزب‌ُ اللّه‌ِ أَلا إِن‌َّ حِزب‌َ اللّه‌ِ هُم‌ُ المُفلِحُون‌َ مجادله‌ ‌آيه‌ 22، و مراد ‌از‌ غلبه‌ همان‌ فلاح‌ ‌است‌ ‌که‌ رستگاري‌ دنيا و آخرت‌ ‌است‌، و بكمال‌ وضوح‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ آيات‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ كساني‌ ‌که‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحلت‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ زير بار ولاية ‌علي‌ (ع‌) نرفتند حزب‌ شيطان‌ هستند حال‌ اسم‌ شيطان‌ ‌را‌ روي‌ ‌هر‌ كس‌ ‌که‌ بخواهي‌ بگذاري‌ صحيح‌ و حق‌ّ ‌است‌.

406

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه‌ 56)

این آیه تکمیلی برای مضمون آیه پیش است و هدف آن را تأکید و تعقیب می کند، و به مسلمانان اعلام می دارد که: «کسانی که ولایت و سرپرستی و رهبری خدا و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و افراد با ایمانی را که در آیه قبل به آنها اشاره شد بپذیرند پیروز خواهند شد، زیرا آنها در حزب خدا خواهند بود و حزب خدا پیروز است» (وَ مَن یتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّهِ هُمُ الغالِبُونَ).

در این آیه قرینه دیگری بر معنی ولایت که در آیه پیش اشاره شد دیده می شود، زیرا تعبیر به «حزب اللّه» و «غلبه آن» مربوط به حکومت اسلامی است، نه یک دوستی ساده و عادی و این خود می رساند که ولایت در آیه به معنی سرپرستی و حکومت و زمامداری اسلام و مسلمین است، زیرا در معنی حزب یک نوع تشکل و همبستگی و اجتماع برای تأمین اهداف مشترک افتاده است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌3، ص 231.
  3. البرهان في تفسير القرآن.
  4. البرهان في تفسير القرآن.
  5. كتاب المناقب از موفق بن احمد از علماى عامه.
  6. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 295.

منابع