آیه 40 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ ۖ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<39 آیه 40 سوره قصص 41>>
سوره : سوره قصص (28)
جزء : 20
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

ما هم از آن ظالم و لشکر و اتباعش سخت مؤاخذه کردیم و همه را به دریا افکندیم، پس بنگر تا عاقبت کار ستمکاران به کجا کشید؟!

پس او و سپاهیانش را گرفتیم و در دریا افکندیم؛ پس با تأمل بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بود؟

تا او و سپاهيانش را فرو گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم، بنگر كه فرجام كار ستمكاران چگونه بود.

پس او و لشكرهايش را گرفتيم و به دريا افكنديم. بنگر كه عاقبت كار ستمكاران چگونه بود.

ما نیز او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم؛ اکنون بنگر پایان کار ظالمان چگونه بود!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

So We seized him and his hosts, and threw them into the sea. So observe how was the fate of the wrongdoers!

So We caught hold of him and his hosts, then We cast them into the sea, and see how was the end of the unjust.

Therefor We seized him and his hosts, and abandoned them unto the sea. Behold the nature of the consequence for evil-doers!

So We seized him and his hosts, and We flung them into the sea: Now behold what was the end of those who did wrong!

معانی کلمات آیه

  • نبذناهم: نبذ: انداختن چيزى از روى بى اعتنايى. بعضى مطلق انداختن‏ گفته‏‌اند «نبذناهم» انداختيم آنها را.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ «40»

پس ما (نيز) او و لشگريانش را (با قهر خود) گرفتيم و به دريا افكنديم. پس بنگر كه پايان كار ستمگران چگونه است.

«1». اعراف، 114.

«2». آل‌عمران، 196.

«3». شعراء، 111.

«4». غافر، 36.

جلد 7 - صفحه 60

نکته ها

در اين آيه فرعون و لشكرش به چيز بى‌ارزشى كه از زمين برگرفته وبه‌دريا پرتاب شود، تشبيه شده‌اند. اين تحقير براى آن است كه تمام قدرت‌ها در برابرقدرت وقهر الهى ناچيزند.

«نبذ»، يعنى دورانداختن اشياى بى‌ارزش و بى‌مقدار است.

پیام ها

1- كيفرهاى الهى، اختصاص به آخرت ندارد. (فرعون در همين دنيا غرق شد) «فَأَخَذْناهُ»

2- ياران فرد ستمكار، در سرنوشت او سهيم و شريكند. «فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ»

3- سرانجام مستكبران، ذلّت و قهر است. «فَنَبَذْناهُمْ»

4- براى ريشه‌كنى فساد، بايد هر چيزى كه آلوده باشد از بين برود. «فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ»

5- به حوادث تاريخى به ديده‌ى عبرت بنگريم. «فَانْظُرْ»

6- ستمگران، سرنوشت مشتركى دارند. «عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ» (به جاى عاقبت فرعون فرمود: عاقبت همه ستمگران چنين است)

7- مهم عاقبت كار است، نه جلوه‌هاى زودگذر آن. فَانْظُرْ ... عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (40)

فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ‌: پس گرفتيم فرعون و سپاه او را به قهر و غضب، فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِ‌: پس در افكنديم ايشان را در درياى نيل يا طبريه كه‌

جلد 10 - صفحه 142

بحرى است در راه مصر و همه در آن غرق شدند، چنانكه در آيات ديگر بيان آن شده.

تبصره: اين كلام متضمن فخامت و تعظيم آخذ و استحقار مأخوذ است؛ كأنّه خداوند سبحان اخذ همه ايشان نموده در تحت يد قدرت خود با وجود كثرت آنها، و طرح ايشان نموده در دريا مانند كسى كه قبضه‌اى از سنگريزه‌ها در كف گيرد و يك مرتبه بياندازد؛ و اين از قبيل تصوير و تمثيل است مر اقتدار حق سبحانه و تعالى را، و اظهار اينكه جميع مقدّرات با آنكه عظيم و جليل باشد، در جنب قدرت قادر متعال مستصغر است.

فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ‌: پس بنگر و تأمل كن كه چگونه بود سر انجام ستمكاران و از حد درگذشتگان و سركشان از فرمان حضرت سبحان. و قوم را از اين وقايع آگاه گردان تا به ديده دل تفكر و تدبر نمايند كه عاقبت مخالفت و كفر و فسق و فجور پايان ندارد، بلكه وبال و خسران آن به اندك زمانى صاحبش را گرفتار سازد؛ و اگر بصيرتى باشد، هر آينه دوران گذشتگان و شآمت عاقبت گردنكشان، عبرت و تنبهى خواهد بود براى جلوگيرى عنان نفس سركش در وادى عصيان و طغيان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى‌ إِلهِ مُوسى‌ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ (38) وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ (39) فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (40) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ (41) وَ أَتْبَعْناهُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ (42)

ترجمه‌

و گفت فرعون اى گروه اشراف نميدانم براى شما خدائى غير از خود پس برافروز آتش براى من اى هامان بر گل پس بنا كن براى من قصرى باشد كه من اطلاع يابم بر خداى موسى و همانا من ميپندارم او را از دروغگويان‌

و گردنكشى كردند او و لشگريانش در زمين بنا حق و پنداشتند كه آنها بسوى ما باز گردانيده نميشوند

پس گرفتيم او و لشگريانش را پس انداختيم آنها را در دريا پس بنگر چگونه بود سر انجام ستمكاران‌

و قرار داديم آنها را پيشوايانى كه‌

جلد 4 صفحه 189

ميخوانند بسوى آتش و روز قيامت يارى كرده نميشوند

و از پى در آورديم آنانرا در اين دنيا لعنت و دورى از رحمت و روز قيامت آنها از زشت رويانند.

تفسير

بعد از آنكه فرعون در مقابل معجزه و آيات بيّنات الهى از معارضه با حضرت موسى عاجز شد براى اشتباه كارى بعوام و تشبيه وجود حق بوجود خلق در احتياج بمكان و زمان باعيان قوم خود گفت منكه خدائى غير از خودم كه قابل ستايش و پرستش باشد براى شما پيدا نكردم و رو بهامان وزير خود نمود و گفت تو از امروز مشغول بتهيّه خشت و پختن آجر شو و بزودى قصر بسيار بلندى بساز كه ما بالاى بام آن برويم شايد خداى موسى را به بينيم اگر چه گمان من آنستكه چنين خدائى كه او ميگويد در آسمان وجود ندارد و محتمل است آنملعون اينكلام را بر سبيل استهزاء و سخريّه گفته باشد چون هر كس مختصر شعورى داشته باشد ميداند خداوند برفتن روى بام بلند مشهود نميشود ولى قمّى ره نقل فرموده كه هامان برحسب دستور قصر بلندى ساخت كه از بلندى كسى نميتوانست روى بام آن بايستد چون باد او را پرت ميكرد و خداوند بادهايى را فرستاد كه آنرا خراب كرد لذا فرعون و هامان صندوقى تهيه نمودند و چهار كركس را گرفته و گرسنه نگهداشتند و چهار چوب در چهار كنج صندوق نصب نمودند و بر سر هر چوبى پاره گوشتى گذاردند و پاهاى كركس‌ها را بچوب‌ها بستند و خودشان در صندوق نشستند و كركس‌ها بهواى رسيدن بگوشت پرواز كردند و آنها را بردند تا جائيكه از پائين جز آب مشهود نبود و از بالا آسمان بهمان دورى سابق از آنها بود تا شب شد و از زمين جز تاريكى نميديدند و در آسمان ستاره‌ها بهمان دورى سابق مشهود بود پس بادها صندوق را بجانب زمين معطوف نمود و فرود آمدند و موجب مزيد سركشى فرعون شد چنانچه خداوند فرموده پس تكبّر و سركشى كردند فرعون و لشگريانش در زمين بناحق و گمان كردند كه آنها بازگشت بحكم الهى نميكنند در روز حشر براى آنكه از شدّت جهل و نادانى تصوّر كردند كه خدائى نيست چون اگر بود ديده ميشد و يكسره منكر مبدء و معاد شدند چنانچه فعلاهم ماديّون دنيا ميگويند ما چيزيرا كه احساس نميكنيم تصديق نمى‌نمائيم و چون خدا محسوس نيست پس نيست و اين عزل نمودن اشرف موجودات و اول مخلوق الهى‌

جلد 4 صفحه 190

است از حكم فرمائى در دستگاه خلقت كه آن عقل است و حقّ بشر آنستكه در تمام امور خود اول بآن مراجعه نمايد چون حاكم على الاطلاق در مملكت وجود از طرف خداوند او است و باو حق شناخته ميشود و از باطل ممتاز مى‌گردد و باو ثواب داده و عقاب كرده مى‌شوند بندگان و خداوند آنها را باعمال ناشايسته خودشان گرفت و در رود نيل يا درياى قلزم انداخت مانند كسيكه مشت ريگى را بردارد و پرتاب نمايد در حقارت و خفّت و سهولت و همه غرق شدند چنانچه در سور سابقه گذشت و خداوند از آنها در كتاب خود معرّفى فرمود بغوايت و ضلالت و آنكه هر كس پيروى از آنها نمايد مستحق عقوبت و آتش جهنم است پس قرار داد آنها را مقتداى اهل ضلال و گمراهى باعلام از حالشان يا بآنكه قوّه نافرمانى بآنها داد و براى اعراضشان از ذكر بحال خودشان واگذار فرمود تا گمراه شدند و گمراه كردند مردم را باقوال و اعمالشان و خواندند آنها را بسوى آتش جهنم قولا و عملا و روز قيامت كسى نميتواند عذاب الهى را از آنها دفع نمايد يا تخفيفى در عذاب آنها دهد بنصرت يا شفاعت و غيرها در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ائمه در كتاب خدا دو نوعند يكى آنانكه خدا فرموده و قرار داديم ايشانرا امامان كه هدايت مينمايند بامر ما نه بامر مردم و مقدّم ميدارند امر و حكم خدا را بر امر و حكم مردم، ديگر آنانكه فرموده و قرار داديم آنها را امامان كه ميخوانند بسوى آتش و مقدم ميدارند امر و حكم خودشان را بر امر و حكم خدا و عمل ميكنند بهواى نفس خودشان بر خلاف فرموده او تعالى شأنه و خداوند بدرقه نموده است آنها را در دنيا بلعنت خود و بلعنت اهل ايمان آنها را بامر خدا و دورى از رحمت و حرمان از نعمت و روز قيامت از زشت رويان و تقبيح شدگانند و لا يرجعون بفتح ياء و كسر جيم نيز قرائت شده است و تكرار قصه حضرت موسى و فرعون در قرآن زيادتر از ساير انبياء شايد بملاحظه زيادى پيروان آنحضرت در عربستان و محبوبيّت او در آن اقوام و كثرت موجبات عبرت در آن حكايت باشد و اللّه اعلم.

جلد 4 صفحه 191

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَخَذناه‌ُ وَ جُنُودَه‌ُ فَنَبَذناهُم‌ فِي‌ اليَم‌ِّ فَانظُر كَيف‌َ كان‌َ عاقِبَةُ الظّالِمِين‌َ (40)

‌پس‌ گرفتيم‌ ‌ما فرعون‌ و لشكريانش‌ ‌را‌ ‌پس‌ انداختيم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ يم‌ دريا ‌پس‌ نظر كن‌ اي‌ پيغمبر اكرم‌ چگونه‌ ‌است‌ عاقبت‌ ستمگران‌.

شرح‌ هلاكت‌ فرعون‌ و اتباعش‌ ‌را‌ خداوند ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ سور قرآن‌ بيان‌ ميفرمايد و تفصيل‌ ‌آنها‌ مكرر بيان‌ ‌شده‌ و گذشت‌ و خلاصه‌ ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ حضرت‌ موسي‌ چون‌ ديد ‌که‌ بني‌ اسرائيل‌ و كساني‌ ‌که‌ باو ايمان‌ آورده‌ بودند ‌در‌ شكنجه‌، ظلم‌ و اذيت‌ فرعونيان‌ هستند و ‌آنها‌ بحضرت‌ موسي‌ گفتند أُوذِينا مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ تَأتِيَنا وَ مِن‌ بَعدِ ما جِئتَنا (اعراف‌ ‌آيه‌ 129) حضرت‌ موسي‌ ‌آنها‌ ‌را‌ برداشت‌ ‌که‌ ‌از‌ مصر خارج‌ شوند و ‌از‌ ظلم‌ فرعونيان‌ نجات‌ يابند و چون‌ فرعون‌ خبر شد ‌خود‌ ‌با‌ جنودش‌ ‌در‌ تعقيب‌ ‌آنها‌ حركت‌ كردند ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دستگير كنند اصحاب‌ موسي‌ رسيدند كنار رود مصر ‌که‌ ديگر راه‌ نبود و سياهي‌ لشگر فرعون‌ ‌هم‌ نمايان‌ شد اصحاب‌ موسي‌ بسيار وحشت‌ پيدا كردند و بموسي‌ گفتند «إِنّا لَمُدرَكُون‌َ» حضرت‌ موسي‌ فرمود كَلّا إِن‌َّ مَعِي‌ رَبِّي‌ سَيَهدِين‌ِ (شعراء ‌آيه‌ 62) خطاب‌ رسيد بموسي‌ ‌که‌ عصا ‌را‌ بزن‌ بدريا شكاف‌ ‌بر‌ داشت‌ دوازده‌ جاده‌ خشك‌ ظاهر شد موقعي‌ ‌که‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌از‌ دريا خارج‌ شدند فرعونيان‌ رسيدند بساحل‌ دريا ‌که‌ دو لشكر همديگر ‌را‌ ميديدند اصحاب‌ موسي‌ ‌آن‌ طرف‌ دريا و جنود فرعون‌ ‌اينکه‌ طرف‌ فرعونيان‌ وارد ‌در‌ ‌اينکه‌ شكافهاي‌ دريا شدند ‌تا‌ آخرين‌ ‌آنها‌ وارد شدند و پيشينيان‌ هنوز خارج‌ نشده‌ بودند ‌که‌ يك‌ مرتبه‌ دريا سر بهم‌ آورد و اينست‌ مفاد:

جلد 14 - صفحه 240

فَأَخَذناه‌ُ وَ جُنُودَه‌ُ فَنَبَذناهُم‌ فِي‌ اليَم‌ِّ تمام‌ غرق‌ شدند.

فَانظُر خطاب‌ ‌به‌ پيغمبر ‌است‌ لكن‌ تمام‌ بايد بنظر عبرت‌ نظر كنند و بخود بيايند.

كَيف‌َ كان‌َ عاقِبَةُ الظّالِمِين‌َ ‌اينکه‌ جمله‌ تهديد ‌است‌ ‌براي‌ ظلم‌ ‌که‌ عاقبت‌ ظلم‌ چنين‌ ‌است‌ لذا ‌در‌ اخبار داريم‌

«الملك‌ يبقي‌ ‌مع‌ الكفر و ‌لا‌ يبقي‌ ‌مع‌ الظلم‌»

«الظلم‌ ظلمات‌ يوم القيمة»

حديث‌ قدسيست‌

«و عزتي‌ و جلالي‌ ‌لا‌ يجوزني‌ ظلم‌ ظالم‌»

بلكه‌ ‌در‌ احفاد ‌هم‌ اثر دارد و ‌در‌ خبر ‌است‌ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌

«نودي‌ ‌اينکه‌ الظلمه‌ و ‌اينکه‌ اعوان‌ الظلمه‌ و ‌اينکه‌ اشباه‌ الظلمه‌ فيضرب‌ ‌لهم‌ سرادق‌ ‌من‌ نار ‌حتي‌ يفرق‌ ‌من‌ الحساب‌»

و مكرر گفته‌ايم‌ ظلم‌ سه‌ قسم‌ ‌است‌ ظلم‌ بدين‌، ظلم‌ بغير، ظلم‌ بنفس‌ و اينها مشمول‌ تمام‌ اقسام‌ بودند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 40)- اما ببینیم سر انجام این کبر و غرور به کجا رسید، قرآن می‌گوید:

«ما او و لشکریانش را گرفتیم و آنها را در دریا پرتاب کردیم»! (فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ).

آری! مرگ آنها را به دست عامل حیاتشان سپردیم، و نیل را که رمز عظمت و قدرت آنها بود به گورستانشان مبدل ساختیم! و در پایان آیه روی سخن را به پیامبر اسلام کرده، می‌فرماید: «پس ببین عاقبت کار ظالمان چگونه بود»؟ (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏8، ص: 42

منابع