آیه 32 سوره توبه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<31 آیه 32 سوره توبه 33>>
سوره : سوره توبه (9)
جزء : 10
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

کافران می‌خواهند که نور خدا را با دهانشان (به نَفَس تیره و گفتار جاهلانه خود) خاموش کنند و خدا نگذارد تا آنکه نور خود را در منتهای ظهور و حد اعلای کمال برساند هر چند کافران ناراضی و مخالف باشند.

همواره می خواهند نور خدا را با سخنان باطل [و تبلیغاتِ بی پایه] خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز اینکه نور خود را کامل کند، نمی خواهد، هر چند کافران خوش نداشته باشند.

مى‌خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند، ولى خداوند نمى‌گذارد، تا نور خود را كامل كند، هر چند كافران را خوش نيايد.

مى‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند، و خدا جز به كمال‌رساندن نور خود نمى‌خواهد. هر چند كافران را خوش نيايد.

آنها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They desire to put out the light of Allah with their mouths, but Allah is intent on perfecting His light though the faithless should be averse.

They desire to put out the light of Allah with their mouths, and Allah will not consent save to perfect His light, though the unbelievers are averse.

Fain would they put out the light of Allah with their mouths, but Allah disdaineth (aught) save that He shall perfect His light, however much the disbelievers are averse.

Fain would they extinguish Allah's light with their mouths, but Allah will not allow but that His light should be perfected, even though the Unbelievers may detest (it).

معانی کلمات آیه

يطفئوا: طفء: خاموش شدن. اطفاء: خاموش كردن «ان يطفئوا»: اينكه خاموش كنند.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ «32»

مى‌خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش سازند، ولى خداوند جزاين نمى‌خواهد كه نور خود را به كمال برساند، هرچند كفّار، ناراحت باشند.

نکته ها

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: خداوند به اهل زمين نگاه كرد و من را انتخاب كرد، سپس بار ديگر نگاه كرد و على‌بن ابى‌طالب عليهما السلام را انتخاب فرمود، او بعد از من نور زمين است. آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت كردند. «1»

پیام ها

1- توطئه دشمنان، دائمى وبى‌وقفه است. «يُرِيدُونَ» (فعل‌مضارع، نشانه استمرار و تداوم است)

2- احكام اسلام ودين خدا، نور است ونور، سرچشمه‌ى حيات. «نُورَ اللَّهِ»

3- هرچند گروه‌هاى كفّار هر دسته‌اى به نوعى تلاش مى‌كنند، امّا هدف همه‌ى آنها خاموش ساختنِ فروغ دين است. «يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ»

4- تلاش‌هاى كافران در مبارزه با دين، مثل فوت كردن به خورشيد است. «2» «يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»

5- يكى از تلاش‌هاى دشمنان دين، تبليغات است. «بِأَفْواهِهِمْ»

6- اگر نداى اسلام از زبان پيامبر نور است، تداوم آن در شكل امامت، اتمام نور است. «3» «يُتِمَّ نُورَهُ»


«1». بحار، ج 23، ص 320.

«2». نمرودها، فرعون‌ها، بنى‌اميه و بنى‌عباس و امثال آنان، نمونه‌هاى عملى تلاش كفّارند.

«3». چنانكه در آيه‌ى اكمال دين، مسأله‌ى امامت به عنوان اتمام نعمت به حساب آمده است: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى». مائده، 3.

جلد 3 - صفحه 410

7- خداوند به طرفداران حق، وعده‌ى پيروزى داده است. أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ‌ ...

8- خداوند، فروغ دين را نه تنها حفظ مى‌كند، بلكه گسترش مى‌دهد. «يُتِمَّ نُورَهُ»

9- كفّار بدانند كه با اراده‌ى حتمى خداوند براى پيروزى دين حقّ، طرف‌اند و هرگونه تلاش بر عليه مكتب اسلام محكوم به شكست است. «يُتِمَّ نُورَهُ»

10- اسلام مكتبى جاودانه بوده، «يُتِمَّ نُورَهُ» و مخالف آن كافر است. «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»

11- اراده‌ى الهى، در مسير راضى ساختن پيامبر خويش است، هرچند كفّار را خوش نيايد. «1» «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»


«1». در داستان تغيير قبله نيز خداوند قبله‌اى قرار داد كه پيامبر اسلام راضى باشد؛ «قِبْلَةً تَرْضاها» (بقره، 144) و نيز: «وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌» ضحى، 5.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (32)

يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ‌: مى‌خواهند تا خاموش كنند نور الهى و حجج سبحانى را به زبانهاى خود. نزد اكثر مفسرين مراد از نور، قرآن و اسلام است كه معاندين در اضمحلال آن كوشند. و نزد بعضى دلالت و برهان است، زيرا به سبب اين دو، مهتدى شوند چنانچه به انوار هدايت يابند. و چون معارضه آنها تعبير به اطفاء فرمود، لذا نسبت به افواه داده شد، زيرا اطفاء به افواه است كه آن دميده باشد. علامه طبرسى فرمايد: اين بيان عجيبى است با تضمن تصغير شأن و تضعيف كيد ايشان، زيرا دميدن به دهان اثر نمايد در انوار ضعيفه نه اقباس عظيمه.

فخر رازى گويد: مقصود آيه شريفه بيان نوع سوم افعال قبيحه رؤساى يهود و نصارى است كه سعى در ابطال امر حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و جديت در اخفاء دلائل داله بر صحت شريعت و قوت دين آن سرور است، و مراد از نور براهين داله بر صحت نبوت آن حضرت و آن امور كثيره‌اى باشد جدا:

ج5، ص 69

1- معجزات قاهره صادره از آن حضرت، زيرا معجزه يا برهان بر صدق او باشد يا نه؛ بنابر اول، لابد است حصول صدق پس ثابت گردد صادقيت و نبوت آن حضرت. و بنابر ثانى لازم آيد قدح نبوت موسى عليه السّلام و عيسى عليه السّلام.

2- قرآن عظيم- با آنكه از اول عمر تا آخر تعلمى و مطالعه و استفاده از كسى و كتابى ننمود، و اين برهان قاطعى است بر صحت نبوت با عجز تمام عالم از اتيان آيه به مثل آن.

3- جامعيت شريعت آن حضرت، تعظيم الهى و ثناء سبحانى و انقياد به طاعت اوامر و نواهى ربانى و صرف نفس از حب دنيا و ترغيب در سعادت عقبى است، و عقل سليم حكم نمايد به اينكه طريق الى اللّه نيست مگر به اين وجه.

4- شريعت آن حضرت عارى از جميع عيوب و برى از نسبت ناشايسته به ساحت حضرت علّام الغيوب و عدم دعوت به غير مالك الملوك، و با آنكه بلاد عظيمه را مالك شد، جز استحقار دنيا و التفات نكردن به زخارف آن، چيزى از آن حضرت ظاهر نشد؛ و اگر مقصود او طلب دنيا بودى، بدين طريقه سلوك ننمودى، و تاريخ احوالات آن سرور خود شاهد صادقى است بر صدق ادعاى آن حضرت. با اين وصف قوم مى‌خواستند به كلمات ركيكه و شبهات سخيفه و حيل ضعيفه، ابطال نمايند اين دلايل نيّره و براهين قاهره را؛ پس كأنّ ايشان كسانى هستند كه بخواهند محو كنند نور شمس را به دميدن دهان خود، پس چنانچه عمل اين اشخاص ضايع و فاسد است، بازار آنان نيز مهمل و كاسد خواهد بود.

وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ‌: و ابا و امتناع فرموده خداى تعالى و نمى‌خواهد مگر تماميت نور خود را، و ايشان مى‌خواهند محو آن را؛ و مسلم است كه اراده الهى به وجود اولى‌تر باشد از مراد آنها، بلكه بقا و وجود ايشان منوط و مربوط به اراده حق است. وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ‌: اگرچه كراهت دارند و نمى‌خواهند كافران ظهور و اعلاى دين الهى و اعزاز شريعت نبوى صلّى اللّه عليه و آله را. فى الاكمال عن الصّادق عليه السّلام: و قد ذكر شقّ فرعون بطون‌

ج5، ص 70

الحوامل فى طلب موسى عليه السّلام كذلك بنو العبّاس لمّا ان وقفوا على انّ زوال ملك الامراء و الجبابرة منهم على يد القائم منّا ناصبونا العداوة، و وضعوا سيوفهم فى قتل اهل بيت رسول اللّه و ابادة نسله طمعا منهم فى الوصول الى قتل القائم و يأبى اللّه عزّ و جلّ ان يكشف امره لواحد من الظّلمة الّا ان يتمّ نوره و لو كره المشركون.

در اكمال الدين صدوق (رحمه الله) در حديثى حضرت ذكر فرمود پاره كردن فرعون شكمهاى حامله‌ها را، همچنين بنو اميه و بنى عباس، چون مطلع شدند بر اينكه زوال ملك امراء تو جبابره بدست قائم عليه السّلام باشد، عداوت به ما ورزيدند و در قتل اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شمشيرها كشيدند و قطع نسل آن حضرت به طمع وصول به قتل قائم عليه السّلام، پس خداى تعالى امتناع فرمود امر كشف آن حضرت را بر احدى از ظلمه مگر آنكه تمام فرمايد نور خود را از ظهور موفور السرور آن سرور را و اضمحلال دولت جبابره و سلطه آن حضرت بر تمام عالم، اگرچه مشركان كاره باشند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (32) هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‌ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (33)

ترجمه‌

ميخواهند آنكه فرو نشانند نور خدا را بدهنهاشان و نمى‌گذارد خدا مگر آنكه تمام كند نور خود را و اگر چه نخواسته باشند آنرا كافران‌

اوست آنكه فرستاد پيغمبرش را براهنمائى و دين حقّ تا غالب كند آنرا بر همه دينها و اگر چه نخواسته باشند مشركان.

تفسير

نور خدا دين اسلام است كه عالم را روشن نموده و كفار ميخواهند بوسيله انكار و تكذيب كه بمنزله بادى است كه از دهان آنها بيرون مى‌آيد خاموش كنند نور خدا را كه بمنزله آفتاب عالمتاب است و خدا نمى‌گذارد قدرت پيدا كنند مگر آنكه آشكار كند حقّ بودن دين خود را و بكمال برساند آنرا در عالم كه احدى خارج از دين اسلام نباشد تا بخواهد اين نور را خاموش كند اگر چه اين معنى بطبع كفّار گران مى‌آيد و از اين تقدير الهى كراهت دارند چون او آنچنان خدائى است كه مبعوث كرد پيغمبر خود را بهدايت و نشر دين حق براى آنكه غالب كند دين او را بر تمام اديان چگونه ميشود خدا از مقصود خود صرف نظر فرمايد پس بر خداوند واجب است اگر يكروز از عمر دنيا باقى مانده باشد آنروز را بقدرى طولانى كند كه امام زمان ظاهر گردد و عالم را از شرك و كفر پاك و پاكيزه فرمايد اگر چه آنها كراهت داشته باشند و بعضى غلبه دين حق را بر ساير اديان بحجّت دانسته‌اند و انصاف آن است كه از جهاتى خلاف ظاهر است و در كافى از امام كاظم (ع) در تفسير اين آيه نقل نموده كه او آنچنان خدائى است كه امر كرد پيغمبر خود را بولايت براى وصىّ او و ولايت دين حق است براى آنكه غالب كند آنرا بر تمام اديان در وقت قيام قائم و خدا باتمام رساننده است ولايت قائم را اگر چه كراهت دارند منكران ولايت على (ع) سؤال نمودند اين تنزيل‌

جلد 2 صفحه 576

آيه است فرمود بلى اين تنزيل است و غير آن تأويل و در مجمع از امام باقر (ع) نقل نموده در تفسير اين آيه كه اين امر در وقت ظهور مهدى است از آل محمد (ص) كه در آنزمان احدى باقى نمى‌ماند مگر آنكه اسلام مياورد و در اكمال و عياشى از امام باقر (ع) نقل نموده كه قائم ما منصور است برعب و مؤيّد است بنصرت الهى تمام زمين را مسخّر مى‌كند و گنجها براى او آشكار ميگردد و سلطنت او بر مشرق و مغرب احاطه پيدا ميكند و خدا بوجود او دين خود را بر تمام اديان غالب ميفرمايد و در زمين خرابه باقى نمى‌ماند مگر آنكه آباد ميشود و حضرت عيسى عليه السلام نازل ميشود و باو اقتدا مى‌كند و در اين باب روايات بقدرى زياد است كه حقير از نقلش عاجزم و براى تقويت قلوب و استشهاد بر مطلوب بهمين مقدار اكتفا ميشود.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يُرِيدُون‌َ أَن‌ يُطفِؤُا نُورَ اللّه‌ِ بِأَفواهِهِم‌ وَ يَأبَي‌ اللّه‌ُ إِلاّ أَن‌ يُتِم‌َّ نُورَه‌ُ وَ لَو كَرِه‌َ الكافِرُون‌َ (32)

اراده‌ ميكنند ‌که‌ خاموش‌ كنند نور ‌خدا‌ ‌را‌ بدهنهاي‌ ‌خود‌ و خداوند اباء ميفرمايد مگر آنكه‌ تمام‌ فرمايد نور ‌خود‌ ‌را‌ و ‌لو‌ اينكه‌ كراهت‌ داشته‌ باشند كفار

جلد 8 - صفحه 210

يريدون‌ اراده‌ آيا ‌از‌ صفات‌ فعل‌ ‌است‌ بمعني‌ مشيئت‌ ‌که‌ اراد بمعني‌ شاء ‌است‌ چنانچه‌ متكلمين‌ گفتند، ‌ يا ‌ ‌از‌ صفات‌ ذات‌ ‌است‌ بمعني‌ علم‌ بصلاح‌ ‌که‌ ‌از‌ شئونات‌ علم‌ ‌است‌ چنانچه‌ حكماء گفتند حق‌ ثاني‌ ‌است‌ و ‌در‌ اراده‌ ‌عبد‌ علم‌ ‌به‌ انفع‌ ‌است‌، كفار همچه‌ توهّم‌ كردند ‌که‌ قول‌ شرك‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ انفع‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ مورد اصنام‌ ‌خود‌ گفتند ما نَعبُدُهُم‌ إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي‌ اللّه‌ِ زُلفي‌ و نصاري‌ بتوهم‌ اينكه‌ مسيح‌ فداي‌ لعنة ناموس‌ (تورية) شد و ‌در‌ جهنم‌ رفت‌ و ديگر ‌آنها‌ بجهنم‌ نخواهند رفت‌ چنانچه‌ گفتند (فدانا ‌من‌ لعنة الناموس‌) عبادت‌ عيسي‌ كردند و ‌اينکه‌ شرك‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ انفع‌ ‌است‌ أَن‌ يُطفِؤُا نُورَ اللّه‌ِ بِأَفواهِهِم‌ نور اللّه‌ توحيد ‌است‌ ‌که‌ روز بروز ظاهرتر و آشكارتر ميشود ‌هر‌ چه‌ آثار قدرت‌ و علم‌ و حكمت‌ ‌در‌ مخلوقات‌ بيشتر كشف‌ ميشود معرفت‌ بتوحيد زيادتر ميگردد، كفار ميخواهند باين‌ مزخرفات‌ و ترهاتي‌ ‌که‌ ‌از‌ دهان‌ ‌خود‌ ميبافند نور ‌خدا‌ ‌را‌ خاموش‌ كنند.

وَ يَأبَي‌ اللّه‌ُ إِلّا أَن‌ يُتِم‌َّ نُورَه‌ُ خداوند تمام‌تر ميفرمايد نور ‌خود‌ ‌را‌ مخصوصا بمعجزات‌ صادره‌ بدست‌ انبياء وَ لَو كَرِه‌َ الكافِرُون‌َ و ‌لو‌ اينكه‌ ‌بر‌ كفار خيلي‌ گران‌ تمام‌ ميشود زيرا دستگاه‌ شرك‌ ‌آنها‌ درهم‌ پيچيده‌ ميشود و عناد و عصبيت‌ و كفر ‌آنها‌ ظاهرتر و واضح‌تر ميگردد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 32)- در این آیه تشبیه جالبی برای تلاشهای مذبوحانه و بی‌سرانجام یهود و نصاری و یا همه مخالفان اسلام حتی مشرکان کرده، می‌گوید: «اینها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خداوند جز این نمی‌خواهد که این نور الهی را همچنان گسترده‌تر و کاملتر سازد (تا همه جهان را فراگیرد، و تمام جهانیان از پرتو آن بهره گیرند) هر چند کافران را خوشایند نباشد» (یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ).

و برای مجسم کردن حقارت تلاشهای آنها تعبیری از این رساتر به نظر نمی‌رسد و در واقع کوششهای یک مخلوق ناتوان در برابر اراده بی‌پایان و قدرت بی‌انتهای حق غیر از این نخواهد بود.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع