شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابن خشاب

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۳۳ توسط Akbari (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ابومحمد عبدالله‌ بن‌ احمد بن خَشّاب‌، معروف به ابن‌خشاب یمنی، عالم‌ نامور نحو، لغت‌، ادب‌، حدیث‌، منطق‌ و نسب‌شناسى‌ است. شهرت او بیشتر در زمینه علم نحو است.

Ibn-khashab.jpg
نام کامل ابوعبدالله‌ محمد بن ‌احمد بن خَشّاب‌
زادروز ۴۹۲ قمری

Line.png

اساتید

ابن‌ دبّاس‌، جوالیقى‌، حسن‌ بن‌ على‌ محولى‌، ابوبکر ابن‌ جُوامرد قطان‌،...

شاگردان

عمادالدین‌ کاتب‌، ابوبدر اسکافى‌، ابن‌ دهّان‌،...

آثار

استدراکات‌، المرتجل‌، تواریخ‌ میلاد الائمه و وفیاتهم‌،...

ولادت

از اصل‌ و نسب‌ وی‌ اطلاع‌ دقیقى‌ در دست‌ نیست‌. شاگرد وی‌ عمادالدین‌ کاتب‌ او را بغدادی‌ دانسته‌ و نیز به‌ گفته همو «خشاب‌» لقب‌ نیای‌ دوم‌ وی‌ بوده‌ است‌ . ابن‌ خلکان‌ درباره تاریخ‌ تولد او که‌ از زبان‌ خود وی‌ ۴۹۲ق‌ نقل‌ شده‌، تردید روا داشته‌ و گفته‌ است‌ که‌ احتمالاً وی‌ پیش‌ از این‌ تاریخ‌ به‌ دنیا آمده‌ است‌. درباره دوران‌ کودکى‌ و جوانى‌ او نیز به‌ اشاراتى‌ مختصر بسنده‌ شده‌ و از این‌ رو بخش‌ وسیعى‌ از زندگى‌ وی‌ در پرده ابهام‌ باقى‌ مانده‌ است‌.

ویژگی های اخلاقی

ابن‌ خشاب‌ با مردم‌ فرودست‌ بسیار فروتنانه‌ رفتار مى‌کرد، اما در برابر فرمانروایان‌ و اشراف‌ تکبر نشان‌ مى‌داد. در مجلس‌ درس‌ نیز با خودخواهان‌ بى‌اعتنایى‌ و تندی‌ مى‌کرد و با فروتنان‌ به‌ نرمى‌ سخن‌ مى‌گفت‌ . از درباریان‌ که‌ دوستدار همیشگى‌ او بودند، مى‌گریخت‌، اما ساعتها با دوستى‌ زنگى‌ و زشت‌روی‌ در بازار و دکانها مى‌نشست‌ و به‌ گفت‌وگو و شوخى‌ مى‌پرداخت‌ .

ابن‌ خشاب‌ به‌ زندگى‌ مادی‌ و حتى‌ نظافت‌ خود بى‌اعتنا بود. خانه قدیمى‌ او با فرش‌ بوریا و تخته‌های‌ چوب‌ که‌ کتابهایش‌ را بر آنها نهاده‌ بود، ویرانه‌ای‌ را مى‌مانست‌. چنانکه‌ گویند پرندگان‌ در میان‌ کتابهای‌ او آشیان‌ مى‌ساختند. عمامه‌اش‌ را تا از چرک‌ سیاه‌ نمى‌شد، از سر بر نمى‌گرفت‌ و چون‌ آن‌ را بر سر مى‌نهاد، به‌ آراستگى‌ آن‌ توجهى‌ نمى‌کرد و ملامتگر را با این‌ پاسخ‌ که‌ هیچ‌ گاه‌ عمامه‌ای‌ بر سر عاقلى‌ راست‌ نیامده‌ است‌، خاموش‌ مى‌ساخت‌.

درباره طنزگویى‌ و حاضرجوابى‌ او داستانهای‌ بسیاری‌ نقل‌ شده‌ است‌. وی‌ زبان‌ ملامتگران‌ را که‌ چرا به‌ تماشای‌ شعبده‌بازان‌ و دلقکان‌ مى‌ایستد نیز با پاسخى‌ چنین‌ مى‌بست‌: اینان‌ سخنان‌ نادری‌ بر زبان‌ مى‌آورند و لطایفى‌ در سخن‌ خویش‌ دارند که‌ دلپذیرتر از آن‌ نتوان‌ یافت‌ و در گفتارشان‌ اندیشه‌هایى‌ است‌ که‌ هرگاه‌ به‌ کتابهای‌ علمى‌ راه‌ یابند، ارزش‌ واقعى‌ آنها شناخته‌ مى‌شود.

همین‌ آسان‌ گیری‌ وی‌ در زندگى‌ شخصى‌ برخى‌ را بر آن‌ داشته‌ تا او را بخیل‌ بخوانند، اما از سوی‌ دیگر مى‌دانیم‌ که‌ او به‌ طالبان‌ علم‌ توصیه‌ مى‌کرد که‌ کالای‌ خود را وسیله جمع‌آوری‌ زر و زور قرار ندهند و آن‌ را فقط در راه‌ خدا به‌ کار گیرند و مزد از وی‌ بخواهند. اما کج‌ روی‌ و سنت‌ گریزی‌ ابن‌ خشاب‌ هرگز نتوانست‌ چیزی‌ از اعتبار علمى‌ او بکاهد و نویسندگان‌ از اینکه‌ او را «حجت‌ عرب‌» و «حجه الاسلام‌» و «امام‌ و علامه‌» بخوانند، ابایى‌ نداشتند.

اساتید

تا حدود ۱۳ سالگى‌ از ابن‌ دبّاس‌ به‌ عنوان‌ استاد خویش‌ یاد کرده‌ است‌، پس از آن ابن‌ خشاب‌ در محضر استادان‌ متعدد به‌ فراگرفتن‌ دانش های‌ گوناگون‌ پرداخت‌. لغت‌ و ادب‌ را از جوالیقى‌ و حسن‌ بن‌ على‌ محولى‌ فراگرفت‌. از ابوبکر ابن‌ جُوامرد قطان‌، على‌ بن‌ ابى‌ زید فصیحى‌ و ابن‌ شجری‌ نحو آموخت‌.

و ابوالغنائم‌ نَرْسى‌، یحیى‌ بن‌ عبدالوهاب‌ مَنْده‌، ابوالقاسم‌ بن‌ حُصَین‌ و ابوالعزّ بن‌ کادش‌ استادان‌ حدیث‌ او بودند. قرائت‌ و نیز علوم‌ قرآنى‌ را افزون‌ بر دو تن‌ اخیر از ابوالقاسم‌ سمرقندی‌، ابوغالب‌ بن‌ بنّا و دیگران‌ و علم‌ فرائض‌ (تقسیم‌ ارث‌) را از ابوبکر مرزوقى‌ آموخت‌ و نزد ابوبکر بن‌ عبدالباقى‌ انصاری‌ به‌ تحصیل‌ حساب‌ و هندسه‌ پرداخت‌. علاوه‌ بر اینان‌ از بسیاری‌ از استادان‌ دیگر نیز بهره‌ برده‌ است‌.

شخصیت علمی

شخصیت‌ علمى‌ وی‌ را دیگران‌ نیز ستوده‌اند، اما سخن‌ دوست‌ و شاگرد او عمادالدین‌از همه‌ ستایش‌آمیزتر است‌. وی‌ ابن‌ خشاب‌ را داناترین‌ مردم‌ به‌ زبان‌ عرب‌، نحو، لغت‌، تفسیر، حدیث‌ و نسب‌شناسى‌ و از همه بزرگان‌ روزگارش‌ برتر دانسته‌ است‌. یاقوت‌او را هم‌سنگ‌ِ ابوعلى‌ فارسى‌ دانسته‌ و ابن‌ فرات‌ او را از لحاظ علمى‌ برتر از ابوعلى‌ شمرده‌ است‌.

افزون‌ بر این‌ گفته‌اند که‌ او در علم‌ فرائض‌، ادب‌ و شعر، منطق‌، حساب‌ و هندسه‌ چیره‌دست‌ بود و خطى‌ به‌ غایت‌ خوش‌ داشت‌ و دست‌ نوشته‌های‌ او به‌ قیمت‌ گزاف‌ به‌ فروش‌ مى‌رفت‌ و طالبان‌ برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ آنها رقابت‌ مى‌کردند. در حسن‌ قرائت‌ و سریع‌ خواندن‌ و فهمیدن‌ قرآن‌ نیز سرآمد اقران‌ به‌ حساب‌ مى‌آمد و قرآن‌ را با قرائتهای‌ گوناگون‌، حفظ داشت‌ .

با اینهمه‌ شهرت‌ ابن‌ خشاب‌ مدیون‌ نحودانى‌ اوست‌ و گفته‌اند زعامت‌ و پیشگامى‌ دانش‌ نحو در آن‌ روزگار به‌ وی‌ منتهى‌ مى‌گشت‌.

وی‌ پژوهشگری‌ کم‌نظیر بود. چنانکه‌ ابوالخیر مصدق‌ بن‌ شبیب‌ واسطى‌، استاد ابن‌ ابى‌ الحدید، گفته‌ است‌ آنگاه‌ که‌ خطبه شقشقیه‌ را نزد او مى‌خواند، درباره استاد آن‌ از وی‌ جویا شد و گفت‌ که‌ برخى‌ این‌ گفته‌ها را به‌ سید رضى‌ منسوب‌ مى‌دانند. ابن‌ خشاب‌ پاسخ‌ داد که‌ «این‌ شیوه گفتار از سیدرضى‌ نیست‌، چه‌ ما سبک‌ و اسلوب‌ او را مى‌شناسیم‌ و من‌ متن‌ خطبه‌ را در کتابهای‌ مختلفى‌ که‌ حدود ۲۰۰ سال‌ پیش‌ از سید رضى‌ نوشته‌ شده‌، یافته‌ و چندین‌ نسخه دست‌نویس‌ از آنها مى‌شناسم‌ که‌ پیش‌ از تولد پدر سید رضى‌ نوشته‌ شده‌ است‌ و مشخصات‌ خط و نویسنده آنها را به‌ خوبى‌ مى‌دانم‌» (ابن‌ ابى‌ الحدید، همانجا). مؤلف‌ الجوهر المنتخب‌ فى‌ اخبار العلم‌ و الادب‌ نیز گفته‌ است‌ که‌ ابن‌ خشاب‌ در رساله مربوط به‌ نسب‌ مسدد بن‌ مسمر از حماد راویه‌ (ه م‌) و از ادعای‌ او مبنى‌ بر اینکه‌ ۶۰۰ قصیده‌ با مطلع‌ «بانَت‌ْ سُعادُ» مى‌شناخته‌، یاد کرده‌ است‌، اما چون‌ این‌ مطلب‌ برای‌ او شگفت‌آور بوده‌، خود به‌ تحقیق‌ پرداخته‌ و موفق‌ به‌ جمع‌آوری‌ ۶۰۰ قصیده مذکور گردیده‌ است‌.

علاوه‌ بر هوش‌ و حافظه نیرومند، عامل‌ دیگری‌ که‌ در تکوین‌ شخصیت‌ علمى‌ ابن‌ خشاب‌ مؤثر بوده‌ است‌، کتاب‌دوستى‌ شدید اوست‌ که‌ گاه‌ چون‌ دیگر رفتارهای‌ وی‌ رنگى‌ بیمارگونه‌ دارد. پیری‌ و سالخوردگى‌ نیز هرگز از شور و اشتیاق‌ او به‌ مطالعه‌ نکاست‌. به‌ گفته ذهبى‌ وی‌ با وجود سالخوردگى‌ سخت‌ شیفته شنیدن‌ و سود بردن‌ از گفته‌های‌ دیگران‌ بود و در آموختن‌ هیچ‌ مطلبى‌ تردید نمى‌کرد. وی‌ انبوهى‌ از کتابهای‌ سودمند داشت‌ و هرگاه‌ دانشوری‌ زندگى‌ را بدرود مى‌گفت‌، کتابهای‌ او را مى‌خرید و بر مجموعه خود مى‌افزود

شاگردان

ابن‌ خشاب‌ شاگردان‌ بسیاری‌ تربیت‌ کرد که‌ از جمله‌ مى‌توان‌ به‌ اینان‌ اشاره‌ کرد:

الف‌ - در شعر و ادب‌ و نحو: عمادالدین‌ کاتب‌، ابوبدر اسکافى‌، از دبیران‌ نوپرداز و مبرز در ادب‌ عربى‌، ابوالحسن‌ على‌ بن‌ عنتر بن‌ ثابت‌ معروف‌ به‌ شُمَیم‌. ابن‌ دهّان‌ و نیز ابوغالب‌ بن‌ میمون‌ که‌ قصاید گزیده خود را برای‌ تدوین‌ منتهى‌ الطلب‌ برای‌ استاد برمى‌خواند

ب‌ - در حدیث‌: حافظ ابوسعید سمعانى‌، ابومحمد بن‌ اخضر و ابواحمد بن‌ سُکینه‌


تالیفات

آثار چاپى‌:

  1. استدراکات‌: این‌ کتاب‌ نقد ابن‌ خشاب‌ بر مقامات‌ حریری‌ است‌ که‌ همراه‌ با نقد ابن‌ بری‌ بر ابن‌ خشاب‌ در ۱۳۲۸ق‌ در آستانه‌ (استانبول‌) و همچنین‌ در ۱۳۲۶ق‌ در قاهره‌ در پایان‌ مقامات‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.
  2. المرتجل‌: این‌ اثر شرح‌ او بر الجمل‌ فى‌ النحو عبدالقاهر جرجانى‌ است‌ و در ۱۹۷۲م‌ به‌ کوشش‌ على‌ حیدر در دمشق‌ چاپ‌ شده‌ است‌.

آثار خطى‌:

  1. تواریخ‌ میلاد الائمه و وفیاتهم‌ که‌ به‌ روایت‌ ابن‌ خشاب‌ ضمن‌ مجموعه‌ای‌ در کتابخانه فخرالدین‌ نصیری‌ در تهران‌.
  2. القصیده البدیعیه الجامعه لشتات‌ الفضائل‌ والرموز العلمیه، ابن‌ خشاب‌ این‌ قصیده‌ را به‌ ابن‌ انباری‌ هدیه‌ کرده‌ است‌ و آن‌ شامل‌ بخش هایى‌ در شیوه کتابت‌، بلاغت‌ و نحو و لغات‌ دشوار، عروض‌ وقافیه‌، قرآن‌ و فقه‌ و سیر و اخبار اوائل‌.
  3. لمعه فى‌ الکلام‌ على‌ لفظه آمین‌ المستعمله فى‌ الدعاه و حکمها فى‌ العربیه که‌ ضمن‌ مجموعه‌ای‌ در کتابخانه کوپریلى‌ موجود است‌.
  4. مسائل‌ فى‌ النحو.

آثار منسوب‌:

  1. شرحى‌ ناتمام‌ بر اللمع‌ ابن‌ جنى‌ در ۳ مجلد.
  2. شرح‌ مقدمه ابن‌ هبیره وزیر در نحو
  3. حاشیه‌ بر درّه الغوّاص‌ حریری‌ که‌ ابن‌ بری‌ ردّی‌ موسوم‌ به‌ اللباب‌ على‌ ابن‌ الخشاب‌ بر آن‌ نوشته‌ بوده‌ است‌.
  4. ردّیه‌ای‌ بر تهذیب‌ اصلاح‌ المنطق‌ ابن‌ سکیت‌، این‌ تهذیب‌ از خطیب‌ تبریزی‌ بوده‌ است‌.
  5. ردیه‌ای‌ بر امالى‌ ابن‌ شجری‌ با عنوان‌ انتصار
  6. ردیه‌ای‌ بر شرح‌ الجمل‌ ابن‌ بابشاذ با نام‌ هادیه الهادیه.


منابع