آیه 59 سوره یوسف

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۴ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۱۶ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ ۚ أَلَا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<58 آیه 59 سوره یوسف 60>>
سوره : سوره یوسف (12)
جزء : 13
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(برادران از یوسف در مقابل متاعی که آورده بودند طعام خواستند) و یوسف چون بار غلّه آنها را بست گفت: می‌خواهم در سفر دیگر برادر پدری خود (بنیامین) را نزد من بیاورید، نمی‌بینید که من پیمانه را تمام می‌دهم و بهترین میزبانم؟

و هنگامی که زاد و توشه آنان را در اختیارشان قرار داد، گفت: برادر پدری خود را نزد من آورید، آیا نمی بینید که من پیمانه را کامل و تمام می پردازم و بهتر از هر کس مهمانداری می کنم؟

و چون آنان را به خوار و بارشان مجهز كرد، گفت: «برادر پدرى خود را نزد من آوريد. مگر نمى‌بينيد كه من پيمانه را تمام مى‌دهم و من بهترين ميزبانانم؟

چون بارهايشان را مهيا ساخت، گفت: برادر پدريتان را نيز نزد من بياوريد، آيا نمى‌بينيد كه پيمانه را كامل ادا مى‌كنم و بهترين ميزبانم؟

و هنگامی که (یوسف) بارهای آنان را آماده ساخت، گفت: «(نوبت آینده) آن برادری را که از پدر دارید، نزد من آورید! آیا نمی‌بینید من حق پیمانه را ادا می‌کنم، و من بهترین میزبانان هستم؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

When he had furnished them with their provision, he said, ‘Bring me a brother that you have through your father. Do you not see that I give the full measure and that I am the best of hosts?

And when he furnished them with their provision, he said: Bring to me a brother of yours from your father; do you not see that I give full measure and that I am the best of hosts?

And when he provided them with their provision he said: Bring unto me a brother of yours from your father. See ye not that I fill up the measure and I am the best of hosts?

And when he had furnished them forth with provisions (suitable) for them, he said: "Bring unto me a brother ye have, of the same father as yourselves, (but a different mother): see ye not that I pay out full measure, and that I do provide the best hospitality?

معانی کلمات آیه

جهزهم: جهاز: شى‏ء آماده شده. تجهيز: آماده كردن‏ . جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ :‏ آنها را با متاعشان آماده كرد. طبرسى فرموده: «جهاز البيت: متاعه».

اوفى: وفا: تمام كردن . همچنين است ايفاء. أُوفِي الْكَيْلَ‏: تمام مى‏كنم پيمانه را و آن را كم نمى ‏كنم.

كيل: پيمانه و پيمانه كردن. منظور از كيل در آيات ، طعام پيمانه شده است . اگر گوئيم: «كلته الطعام» يعنى طعام را با پيمانه به او دادم و اگر گوئيم: «اكتلت عليه» يعنى از او كيل گرفتم «نكتل»: كيل مى‏ گيريم.

منزلين: نازل كنندگان‏ . خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ‏: بهترين پذيرايى كنندگان.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ «59»

و چون يوسف بارهاى (غذايى) آنان را آماده ساخت، گفت: برادر پدرى خود را (در نوبت آينده) نزد من آوريد. آيا نمى‌بينيد كه من پيمانه را كامل مى‌دهم و بهترين ميزبان هستم.

نکته ها

يوسف گفت: «ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ» يعنى برادرى كه شما از پدر داريد و نگفت: برادر من، از اين كلام معلوم مى‌شود كه يوسف در چهره‌ى ناشناس، باب گفتگو را با برادران باز كرد و آنها همچنان كه در تفاسير آمده گزارش دادند كه ما فرزندان يعقوب نواده‌ى ابراهيم مى‌باشيم.

جلد 4 - صفحه 238

پدر ما پيرمردى است كه به خاطر حزن و اندوه فرزندش كه گرگ او را پاره كرده، سالهاست گريان وگوشه‌گير است و يكى از برادرانمان را نيز به خدمت او گمارده‌ايم، اگر ممكن است سهم آن پدر و برادر را نيز به ما بدهيد كه با خوشحالى برگرديم. يوسف دستور داد علاوه بر بار ده شتر، دو بار ديگر سهم يعقوب و برادر ديگر نيز افزوده شود.

يوسف براى جذب برادران گفت: «أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ» من بهترين ميزبانم، و آن برادران جذب شدند، ولى خداوند براى جذب مردم تعبيرات زيادى دارد:

«خَيْرُ الرَّازِقِينَ» «1» او بهترين روزى رسان است.

«خَيْرُ الْغافِرِينَ» «2» او بهترين بخشنده است.

«خَيْرُ الْفاتِحِينَ» «3» او بهترين گشايشگر است.

«خَيْرُ الْماكِرِينَ» «4» او بهترين تدبير كننده است.

«خَيْرُ الْوارِثِينَ» «5» او بهترين وارث است.

«خَيْرُ الْحاكِمِينَ» «6» او بهترين داور است.

امّا گروه بسيارى از مردم جذب نمى‌شوند.

پیام ها

1- يوسف برتوزيع ارزاق ذخيره شده مصر، نظارت مستقيم داشت. «جَهَّزَهُمْ»

2- مديريّت صحيح يوسف عليه السلام موجب شد در زمان قحطى نه تنها مشكلى براى مردم مصر پيش نيايد بلكه به اطراف نيز كمك كند. «جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ»*

3- هم رازدارى لازم است و هم راستگويى. يوسف گفت: «بِأَخٍ لَكُمْ» و نگفت: برادر من، تا راستگويى و رازدارى با هم رعايت شود.

4- اشخاص يا مؤسسه‌ها و يا كشورهايى كه كمك‌هاى اقتصادى مى‌كنند، مى‌توانند بعضى از شرايط را در جهت رشد و يا مصالح ديگر، مطرح كنند. ائْتُونِي بِأَخٍ‌ ...


«1». جمعه، 11.

«2». اعراف، 155.

«3». اعراف، 89.

«4». انفال، 30.

«5». انبياء، 89.

«6». يونس، 109.

جلد 4 - صفحه 239

5- حتّى در زمان بحران و قحطى نيز بى‌عدالتى و كم‌فروشى ممنوع است. «أُوفِي الْكَيْلَ»

6- در معامله بايد مقدار جنس مشخص باشد. «الْكَيْلَ»

7- بدى‌ها را با خوبى پاسخ دهيم. (يوسف سهم برادران را كامل داد و درباره‌ى ظلمى كه به او كرده بودند سخن نگفت) وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ‌ ... أُوفِي الْكَيْلَ*

8- كم‌فروشى يا عدالت كارگزاران، كارگران ودستياران، به حساب مسئول اصلى و مافوق است. «أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ»

9- خريد و فروش و توزيع غلات در مصر زمان يوسف عليه السلام با پيمانه بوده است. «أُوفِي الْكَيْلَ»*

10- مسئولين توزيع امكاناتِ عمومى بايد عادل باشند. «أُوفِي الْكَيْلَ»*

11- قدرت را وسيله‌ى انتقام قرار ندهيم. «أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ»*

12- مهمان‌نوازى از اخلاق انبياست. «خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ»

13- به مسافران و كاروان‌هايى كه وارد منطقه شما مى‌شوند حتّى در زمان نياز و قحطى، احترام كنيد. «خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ (59)

وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ‌: پس چون يوسف كار سفر ايشان آماده و هريك را يك شتر بار دارد، گفتند: يك شتر بار براى برادر ما كه در خدمت پدر است بدهيد. فرمود: من بعدد اشخاص بار دهم نه به عدد شتران. ايشان مبالغه نمودند.

قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ‌: فرمود يوسف بياوريد به من برادرى كه براى شما باشد از پدر شما يعنى بنيامين. أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ‌: آيا نمى‌بينيد

«1» تفسير منهج الصادقين ج 5 ص 57 و 58.

جلد 6 - صفحه 248

بدرستى كه من مى‌پيمايم پيمانه را و حق كسى را باز نمى‌گيرم. وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ‌: و من بهترين فرود آرندگانم، يعنى در فرود آوردن مهمانان و اكرام و احسان با ايشان دقيقه‌اى فروگذار نكنم و كمال محبت به آنان منظور دارم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ جاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ (58) وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَ لا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ (59) فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لا تَقْرَبُونِ (60) قالُوا سَنُراوِدُ عَنْهُ أَباهُ وَ إِنَّا لَفاعِلُونَ (61) وَ قالَ لِفِتْيانِهِ اجْعَلُوا بِضاعَتَهُمْ فِي رِحالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَها إِذَا انْقَلَبُوا إِلى‌ أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (62)

ترجمه‌

و آمدند برادران يوسف پس وارد شدند بر او پس شناخت آنها را و ايشان بودند مر او را ناشناسندگان‌

و چون مرتّب كرد وسائل حركت آنها را بترتيب لوازم سفرشان گفت بياوريد نزد من برادرى كه مر شما را است از پدرتان آيا نمى‌بينيد كه من تمام ميدهم پيمانه را و من بهترين پذيرائى كنندگانم‌

پس اگر نياوريد نزد من او را پس نباشد چيزيكه پيمانه كنم آنرا براى شما نزد من و نزديك مشويد مرا

گفتند زود باشد كه كوشش كنيم براى آوردن او برخصت پدرش و همانا ما بجا آورندگانيم‌

و گفت مر غلامانش را كه بگذاريد سرمايه آنها را در بار بندهاشان باشد كه آنها بشناسند آنرا چون باز گردند بسوى كسانشان باشد كه آنها بازگشت كنند.

تفسير

در سالهاى قحطى و سختى كه حضرت يوسف عليه السّلام براى پيش بينى از آن سنوات تهيّه غلّه كرده بود بسيارى از بلاد بسختى و قحطى دچار شدند و از آن جمله كنعان بود كه حضرت يعقوب عليه السّلام و فرزندانش در آن سرزمين منزل داشتند و قمى ره‌

جلد 3 صفحه 158

فرموده ميان حضرت يوسف عليه السّلام و پدرش هيجده روز راه فاصله بود و مردم از بلاد دور و نزديك مى‌آمدند در مصر براى خريدارى غلّه و حضرت يعقوب و پسرانش در صحرائى منزل داشتند كه در آن مقل زياد بود برادران حضرت از آن مقلها گرفته و حمل نمودند بمصر براى خريدارى غلّه و يوسف عليه السّلام در آن اوان خودش متصدّى فروش بود و چون وارد بر او شدند آنحضرت آنها را شناخت ولى آنها او را نشناختند و گفته‌اند جهت شناختن حضرت آنها را آن بود كه كاملا ترقّب و انتظار ورود آنها را داشت و هيئت آنها چندان اختلاف با سابق پيدا نكرده بود و جهت نشناختن آنها آن حضرت را آن بود كه آنها بهيچ وجه انتظار ملاقات او را نداشتند و شمايل حضرت با حال كودكى كاملا تفاوت پيدا كرده بود بعلاوه هيبت و عظمت مقام او مانع بود كه آنها تامّل و دقت در سيماى او كنند و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه نشناختند او را برادرانش براى هيبت سلطنت و عزّتش و گفته‌اند در آن اوقات حضرت يعقوب عليه السّلام فرزندان خود را مجتمع فرمود و بآنها دستور حركت بمصر را براى خريد طعام داد و فرمود شنيده‌ام فرمانفرماى آن مملكت مرد صالحى است و اميدوارم بشما احسان كند انشاء اللّه تعالى و فقط بنيامين را براى كمك و استيناس خود نگاه داشت و آنها ده نفر بودند كه در مصر بر برادر خود وارد شدند و از ابن عباس ره نقل شده كه از روز كه او را در چاه انداختند تا آنروز چهل سال فاصله شده بود و قمّى ره فرموده در كيل طعام بآنها خوبى كرد و فرمود شما كيانيد گفتند ما پسران يعقوب بن اسحق بن ابراهيم خليل اللّه ميباشيم كه نمرود او را در آتش انداخت و نسوخت و خدا آنرا بر او برد و سلام كرد فرمود پدر شما چه ميكند گفتند پيرمرد ضعيفى است فرمود برادر ديگرى هم داريد گفتند يك برادر ديگر داريم از مادر ما نيست فرمود وقتى برگشتيد او را هم با خودتان بياوريد و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يوسف عليه السّلام فرمود من شنيدم شما دو برادر پدرى ديگر هم داشتيد چه شدند آن دو گفتند بزرگتر از آن دو را گرگ خورد و كوچكتر را گذارديم نزد پدرمان چون او را از خود جدا نميكند و محبّت زيادى باو دارد يوسف عليه السّلام فرمود من دوست دارم او را با خودتان در مراجعت براى خريد طعام بياوريد و مراد از تجهيز آنها آنستكه بعدّه آنها هر يك نفر يك بار شتر طعام براى ايشان حمل فرمود چون جهاز متاع مهيا شده براى كاروان است و

جلد 3 صفحه 159

مراد از وفاء كيل معلوم است كه تمام كردن پيمانه و ناقص نگذاردن آنست براى مشتريان و مراد از خير المنزلين بودن آنحضرت خوب مهماندارى و پذيرائى كردن او است از آنها خواه مأخوذ از نزل باشد كه طعام حاضر شده براى مهمان است و خواه مأخوذ از منزل باشد كه بمعناى خانه و جايگاه است و اخيرا بآنها گوشزد فرمود كه اگر دفعه ديگر بدون آن برادر كوچكتر خودتان بيائيد من با شما معامله نميكنم و مكيل و موزونى براى شما نزد من نمى‌باشد و نزديك من نيائيد و حق ورود بمملكت مرا نداريد برادران عرضه داشتند در مراجعت ما سعى ميكنيم براى تحصيل اجازه او از پدرش و شما مطمئن باشيد كه ما موفق بمقصود خواهيم شد و او را با رضايت پدر همراه مى‌آوريم و حضرت يوسف بغلامان خود كه متصدّى كيل طعام بودند امر فرمود كه آنچه را حضرات در بهاء طعام پرداخته بودند بگذارند در ظروف آنها كه مهيّا براى رحيل و كوچ كردن شده تا بعدا متوجّه شوند كه سرمايه آنها بايشان مسترد شده و طعام را هم خريدارى نموده‌اند و حق اين احسان را كه جمع بين عوض و معوّض است و از طرف آن حضرت نسبت بآنها شده بشناسند و اين موجب شود كه با برادر كهتر خودشان بزودى مراجعت نمايند و البتّه مقام حضرت يوسف عليه السّلام هم اجلّ از اين بوده كه پس از سالها طعامى براى پدر و برادران خود در سال قحط بفرستد در حاليكه عوض آنرا از ايشان گرفته باشد و چون صلاح نبوده كه خود را بآنها معرفى فرمايد براى تكميل اجر فراق پدر و اشتياق بملاقات برادر ناچار بايد اين عمل انجام شود كه موجب خرسندى پدر و تمامى برادران در موقع مراجعت بوطن گردد و مشتاق بسفر ديگر با برادر كهتر خودشان شوند و بنابراين مراد از شناختن بضاعت معرفت بحق ردّ آن و احسان از اين جهت است و بنظر حقير محتمل است مراد شناختن خود بضاعت باشد كه تفضلا ردّ شده بآنها چون در اين موارد احتمال ميرود عين مال آنها يا ديگرى اشتباها دربار بند آنها گذارده شود و بنابراين آيه شريفه احتياج بتقدير ندارد و بعضى گفته‌اند مقصود اجبار آنها بمراجعت بوده براى اداء وظيفه شرعيّه كه ردّ ثمن باشد و بنظر حقير از جهاتى صحت ندارد.

جلد 3 صفحه 160

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَمّا جَهَّزَهُم‌ بِجَهازِهِم‌ قال‌َ ائتُونِي‌ بِأَخ‌ٍ لَكُم‌ مِن‌ أَبِيكُم‌ أَ لا تَرَون‌َ أَنِّي‌ أُوفِي‌ الكَيل‌َ وَ أَنَا خَيرُ المُنزِلِين‌َ (59)

‌پس‌ چون‌ بار گندم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌بر‌ شترها بار كرد و خواستند مرخص‌ شوند ‌گفت‌ بياوريد نزد ‌من‌ ‌آن‌ برادر ‌خود‌ ‌را‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌هم‌ ملاقات‌ كنم‌ ‌که‌ ‌از‌ مادر جدا ‌باشد‌ و فقط برادر پدري‌ ‌شما‌ ‌است‌ آيا نمي‌بينيد ‌که‌ ‌من‌ چه‌ اندازه‌ كيل‌ ‌شما‌ ‌را‌ وافي‌ و كافي‌ قرار دادم‌ و ‌من‌ بسيار مهمان‌ دوست‌ هستم‌ كاملا ‌از‌ ‌شما‌ پذيرايي‌ ميكنم‌.

فَلَمّا جَهَّزَهُم‌ بِجَهازِهِم‌ بهر يك‌ يك‌ بار شتر گندم‌ داد ‌که‌ شايد بهر كدام‌ يك‌ خروار گندم‌ داده‌ ‌باشد‌ بقيمت‌ بسيار نازلي‌.

قال‌َ ائتُونِي‌ بِأَخ‌ٍ لَكُم‌ مِن‌ أَبِيكُم‌ اينها ‌براي‌ تخلص‌ ‌از‌ يوسف‌ گفتند ‌ما ميآوريم‌ حضرت‌ يوسف‌ ‌گفت‌ ‌من‌ ‌از‌ ‌شما‌ يك‌ نفر بعنوان‌ گرو و رهن‌ نگاه‌ ميدارم‌ ‌که‌ ‌اگر‌ آورديد ‌آن‌ يك‌ برادر ‌خود‌ ‌را‌ رها ميكنم‌ ‌آنها‌ ‌در‌ ميان‌ ‌خود‌ قرعه‌ زدند بنام‌ شمعون‌ درآمد و بعضي‌ گفتند ‌که‌ ‌آنها‌ بيوسف‌ گفتند ‌هر‌ كدام‌ ‌ما ‌را‌ اختيار ميكني‌ نگاه‌ دار يوسف‌ شمعون‌ ‌را‌ اختيار كرد چون‌ اعقل‌ ‌آنها‌ ‌بود‌.

أَ لا تَرَون‌َ أَنِّي‌ أُوفِي‌ الكَيل‌َ ديديد ‌که‌ ‌من‌ نظر ببضاعت‌ ‌شما‌ نداشتم‌ و كيل‌ ‌شما‌ ‌را‌ كافي‌ و وافي‌ قرار دادم‌ وَ أَنَا خَيرُ المُنزِلِين‌َ ‌يعني‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌من‌ وارد شود كمال‌ احترام‌ و پذيرايي‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ ميكنم‌ و دوست‌ ميدارم‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌من‌ وارد شويد لكن‌ مشروط ‌بر‌ آوردن‌ برادر ‌خود‌ ‌را‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 59)- یوسف برادران را مورد لطف و محبت فراوان قرار داد، و در گفتگو را با آنها باز کرد، برادران گفتند: ما، ده برادر از فرزندان یعقوب هستیم، و او نیز فرزند زاده ابراهیم خلیل پیامبر بزرگ خداست، اگر پدر ما را می‌شناختی احترام بیشتری می‌کردی، ما پدر پیری داریم که از پیامبران الهی است، ولی اندوه عمیقی سراسر وجود او را در بر گرفته! یوسف فورا پرسید: این همه اندوه چرا؟

گفتند: او پسری داشت، که بسیار مورد علاقه‌اش بود و از نظر سن از ما کوچکتر بود، روزی همراه ما برای شکار و تفریح به صحرا آمد، و ما از او غافل ماندیم و گرگ او را درید! و از آن روز تاکنون، پدر برای او گریان و غمگین است.

بعضی از مفسران چنین نقل کرده‌اند که عادت یوسف این بود که به هر کس یک بار شتر غلّه بیشتر نمی‌فروخت، و چون برادران یوسف، ده نفر بودند، ده بار غلّه به آنها داد، آنها گفتند: ما پدر پیری داریم که به خاطر شدت اندوه نمی‌تواند مسافرت کند و برادر کوچکی که برای خدمت و انس، نزد او مانده است، سهمیه‌ای هم برای آن دو به ما مرحمت کن.

یوسف دستور داد و بار دیگر بر آن افزودند، سپس رو کرد به آنها و گفت: در سفر آینده برادر کوچک را به عنوان نشانه همراه خود بیاورید.

در اینجا قرآن می‌گوید: «و هنگامی که (یوسف) بارهای آنها را آماده ساخت به آنها گفت: آن برادری را که از پدر دارید نزد من بیاورید» (وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِی بِأَخٍ لَکُمْ مِنْ أَبِیکُمْ).

سپس اضافه کرد: «آیا نمی‌بینید، حق پیمانه را ادا می‌کنم، و من بهترین میزبانها هستم»؟ (أَ لا تَرَوْنَ أَنِّی أُوفِی الْکَیْلَ وَ أَنَا خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع