ملا خلیل قزوینی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
'''ملا خليل قزوينى''' (۱۰۰۱-۱۰۸۹ ق)، از [[محدث|محدثین]] و فقهاى [[شیعه]] در قرن یازده هجری و از شاگردان [[شیخ بهایى]] و [[میرداماد|میرداماد]] است.
 +
او را از علمای [[اخباریان|اخبارى]] شمرده‌اند که با [[فلسفه]] و [[اجتهاد]] مخالفت می‌ورزید. همچنین در برخى از کتب تراجم، نظریات و عقاید شاذّى به ملّا خلیل نسبت داده اند. دو شرح فارسى و عربى ملای قزوینی بر کتاب «[[الکافی (کتاب)|الکافى‌]]»، از مهم‌ترین آثار او است. 
 +
 
{{شناسنامه عالم
 
{{شناسنامه عالم
||نام کامل = خليل بن غازى قزوينى
+
||نام کامل = ملا خليل قزوينى
||زادروز =   سوم [[رمضان]] سال 1001 قمری
+
|تصویر= [[پرونده:Ghazvini.jpg]]
 +
||زادروز =  ۱۰۰۱ قمری
 
|زادگاه = قزوین
 
|زادگاه = قزوین
|وفات =  1089 قمری
+
|وفات =  ۱۰۸۹ قمری
|مدفن =  قزوین،  مدرسه خليلا
+
|مدفن =  قزوین
|اساتید = [[شيخ بهايى]]، [[میرداماد]]، حاج محمود رنانى،...
+
|اساتید = [[شيخ بهايى]]، [[میرداماد]]، ملا محمود رنانی، امیر ابوالحسن قائنی مشهدی...
|شاگردان =  اميرمحمّد مؤمن بن محمّد زمان الطالقانى،  ملّا محمّدباقر بن غازى قزوينى، احمد بن خليل قزوينى،...  
+
|شاگردان =  اميرمحمد مؤمن بن محمد زمان طالقانى، محمدباقر بن غازى قزوينى، احمد بن خلیل قزوینى، محمدصالح روغنى قزوینى،...  
|آثار =  الشافي في شرح الكافي، صافى در شرح كافى به فارسى، حاشيه شرح شمسيّه،...
+
|آثار =  الشافی فی شرح الكافی، حاشيه شرح شمسيّه، حاشیه مجمع البیان، شرح عدّة الاصول، الأسئلة الخلیلیة،...
 
}}
 
}}
  
 +
==زندگی‌نامه‌==
  
 +
'''ولادت و نسب:'''
  
خليل بن غازى قزوينى، مكنّى (1001-1089ق)، معروف به «برهان العلماء» فاضل، عالم، متكلّم اصولى، محدث که در زمان شاه عباس صفوی می زیسته است. وی از شاگردان، شیخ بهایی و میرداماد است.
+
خلیل بن غازى قزوینى در شهر قزوین در سوم [[رمضان]] سال ۱۰۰۱ ق، چشم به جهان گشود.<ref>ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۲.</ref>
 +
ملّا خلیل قزوینى، مکنّى به ابوحامد معروف به «ملّا خلیلا» و «خلیلاى قزوینى» و «ملّا خلیل قزوینى» و ملقّب به «برهان العلماء»<ref>جامع الرواة، ج ۱، ص ۲۹۸.</ref> است. نقش مهر او را «الْعِلْمُ خَلِیلُ الْمُؤْمِن» گزارش کرده‌اند<ref>برگى از تاریخ قزوین، حسین مدرسى طباطبایى، ص ۲۰۶ (پاورقى).</ref> و برخى نام وى را «خلیل اللَّه» نیز ذکر کرده‌اند.<ref>تمیم أمل الآمل، ص ۶۰؛ الذریعة، ج ۲۲، ص ۳۵۱.</ref>
  
ملّا خليل بخش زيادى از عمر خود را در تأليف و تصنيف كتاب گذرانيده است. مهم‌ترين اثر او دو شرح فارسى و عربى است كه بر كافى‌ نگاشته است.  
+
چند دانشمند دیگر به نام ملّا خلیل در قزوین بوده‌اند که نباید صاحب این ترجمه را با آنها اشتباه گرفت: یکى ملّا خلیل بن محمّد زمان قزوینى (نگارنده رساله اثبات حُدوث الإراده) در سال ۱۱۴۸ ق؛<ref>الذریعة، ج ۱، ص ۸۸.</ref> دیگرى ملّا خلیل بن حاجى بابا قزوینى، معروف به زرکش؛<ref>تمیم أمل الآمل، ص ۱۴۶.</ref> و سومى آقا خلیل بن محمّد اشرف قاینى اصفهانى (م ۱۱۳۶ ق) ساکن قزوین؛<ref>برگى از تاریخ قزوین، ص ۲۰۵- ۲۰۶ (پاورقى).</ref> و دیگرى سید خلیل قزوینى (زنده در ۱۲۳۹ ق) صاحب تفسیر سید خلیل.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ج ۳۵، ص ۲۶۲.</ref>
  
==زيست نامه‌==
+
'''تولیت اوقاف رى‌:'''
===نام و نسب‌===
 
  
خليل بن غازى قزوينى، مكنّى به ابوحامد معروف به «ملّا خليلا» و «خليلاى قزوينى» و «ملّا خليل قزوينى» و ملقّب به «برهان العلماء»<ref>جامع الرواة، ج 1، ص 298.</ref> است. نقش مهر او را «الْعِلْمُ خَلِيلُ الْمُؤْمِن» گزارش كرده‌اند<ref>برگى از تاريخ قزوين، حسين مدرسى طباطبايى، ص 206 (پاورقى).</ref> و برخى نام وى را «خليل اللَّه» نيز ذكر كرده‌اند.<ref>تميم أمل الآمل، ص 60؛ الذريعة، ج 22، ص 351.</ref>
+
ملّا خلیل در سن ۲۷ سالگى به سِمَت مدرّسى آستانه [[حضرت عبدالعظیم حسنى]] علیه السلام و تولیت [[وقف|اوقاف]] آن آستانه، از سوى همدرس خود [[خلیفه سلطان]] - که به وزارت شاه عباس نائل شده بود - منصوب گردید. ولى پس از مدتى از آن سمت برکنار گردیده و مولى نظام الدین قرشى ساوجى (حدود ۱۰۴۰ ق) به جاى وى منصوب‌ گردید. برخى از شرح حال نویسان، تحریم [[نماز جمعه]] از سوى ملّا خلیل را علت عزل او از تولیت دانسته‌اند.<ref>طبقات أعلام الشیعة (قرن ۱۱ ق)، ص ۲۰۴.</ref>  
  
چند دانشمند ديگر به نام ملّا خليل در قزوين بوده‌اند كه نبايد مصنف اين اثر را با آنها اشتباه گرفت: يكى ملّا خليل بن محمّد زمان قزوينى (نگارنده رساله اثبات حُدوث الإراده) در سال 1148 ق؛<ref>الذريعة، ج 1، ص 88.</ref> ديگرى ملّا خليل بن حاجى بابا قزوينى، معروف به زركش؛<ref>تميم أمل الآمل، ص 146.</ref> و سومى آقا خليل بن محمّد اشرف قاينى اصفهانى (م 1136 ق) ساكن قزوين؛<ref>برگى از تاريخ قزوين، ص 205- 206 (پاورقى).</ref> و ديگرى سيّد خليل قزوينى (زنده در 1239 ق) صاحب تفسير سيّد خليل.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ج 35، ص 262.</ref>
+
[[میرزا عبدالله افندی|افندى]] در شرح حالش، متذکر شده که وى را با حاکم [[تهران]] و قزوین قصه‌هاى زیادى است که مى‌تواند به ناسازى وى با حاکمان رى و طهران در هنگام داشتن تولیت موقوفات باشد.
  
===تولّد و وفات‌===
+
'''مهاجرت به مکه‌:'''
  
ملّا خليل قزوينى در شهر قزوين در سوم [[رمضان]] سال 1001 ق، چشم به جهان گشود. او در همان شهر، در سال 1089 ق، در سن 88 سالگى دار فانى را وداع گفت.<ref>رياض العلماء، ج ص 262.</ref>  
+
ملّا خلیل پس از عزل از تولیت آستانه حضرت عبدالعظیم علیه السلام راهى [[مکه]] مکرمه مى‌شود. او چند سالى مقیم آن بلده طیبه مى‌گردد ولى زندگیش در آنجا نیز متلاطم بوده است. در کتاب‌هاى تذکره، مناظرات گوناگونى نقل شده که بین ملّا خلیل و عالمان [[شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت|سنى]] در مسائل مختلف رخ داده است. [[شیخ حر عاملى]] نقل مى‌کند اولین بار که به مکه مشرف شده ملّا خلیل را ملاقات نموده که مشغول حاشیه نوشتن بر [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع البیان]] بوده است.<ref>أمل الآمل، ج ۲، ص ۱۱۲.</ref>  
  
===اساتيد===
+
عبدالحى رضوى در کتاب حدیقة الشیعة<ref>این کتاب غیر از حدیقة الشیعة منسوب به ملّا احمد اردبیلى است و تا حال، منتشر نشده است و تنها نسخه ‌شناخته شده از آن در کتابخانه آیت اللَّه مرعشى به ش ۱۱۲۴ نگهدارى مى‌شود. (فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه آیت اللَّه مرعشى، ج ۳، ص ۲۹۵-۲۹۷).</ref> هنگامى که درباره [[حج]] گزارش مى‌دهد، مى‌نویسد که حکام [[مکه]] هنگامى که [[عید قربان|عید قربان]] مصادف با روز [[جمعه‌‌‌‌|جمعه]] مى‌شده آن را حج اکبر اعلام مى‌کردند و از این طریق، منافعى عائد آنها مى‌شده است. به همین دلیل آنها گاهى که عید مصادف با روز شنبه مى‌شد، عید اعلام مى‌کردند و این براى شیعیان امر را مشکل مى‌کرد؛ آنها یا باید با آنها همراهى مى‌کردند و در غیر این صورت، حج آنها ناتمام مى‌ماند و آنها مُحِلّ نمى‌شدند. او از پدرش نقل مى‌کند که ملّا خلیل قزوینى به حج مشرف شده و این مشکل مطرح شد؛ او از آنان پیروى نکرده و زمانى که‌ رؤساى آنان متوجه شدند، حکم به قتل او کردند. ملّا خلیل در تنورى مخفى شده و به نقطه‌اى از [[حجاز]] رفت و تا موسم آینده در آنجا باقى ماند. در وقت آمدن به موسم در قیافه هیزم‌کش و خارکن در میان قافله به مکه درآمده، [[حج]] انجام داد و برگشت.<ref>رسول جعفریان، مجلّه میقات حج، ش ۴، سال ۱۳۷۲، ص ۱۱۷، مقاله «حجّاج شیعى در دوره صفوى».</ref>
  
بنا به تصريح افندى، ملّا خليل در اوان سنّش، نزد بهاءالدين محمّد عاملى معروف به [[شيخ بهايى]] (م 1030 ق) و مير محمدباقر استرآبادى معروف به ميرداماد (م 1041 ق)، تحصيل علم نموده است و مصنف در همين شرح حاضر، در شرح حديث «جنود عقل» مطلبى را از مرحوم شيخ بهايى با تعبير «استادى شيخ بهاءالدين محمّد رحمه اللَّه تعالى» نقل نموده است.
+
'''بازگشت به قزوین‌:'''
  
پس از آن نزد مولى حاج محمود رنانى،<ref>وى منسوب به رُنان از قراء اصفهان است. ر.ك: مراصد الاطّلاع على أسماء الأمكنة والبقاع، ج 2، ص 635؛ معجم البلدان، ج ص 73. جمعى از محدثان قرن ششم و هفتم، منسوب به اين منطقه هستند.</ref> زانوى ادب به زمين زده و مشغول فراگيرى علم شده است. پس از آن در [[مشهد]] مقدس نزد مولى حاجى حسين يزدى، حاشيه قديم ملّا جلال دوانى را بر شرح تجريد قوشچى (موسوم به شرح جديد) قرائت نموده است. در اين زمان با خليفه سلطان (م 1064 ق) همدرس بود.
+
ملّا خلیل پس از اقامت چند ساله در مکه به قزوین بازگشته و تا آخر عمر در این شهر مشغول تدریس و تصنیف بوده است. از آثار باقى مانده از ملّا خلیل در قزوین مدرسه‌اى در محلّه آخوند قزوین، معروف به مدرسه آخوند یا مدرسه خلیلا است.<ref>دایرة المعارف تشیع، ج ۷، ص ۲۴۸.</ref>
  
يكى ديگر از اساتيد ملّا خليل، امير ابوالحسن قائنى مشهدى است. قزوينى در ايام اقامتش در مكه حواشى قائنى بر كتاب الكافى كلينى را جمع آورى و تدوين نموده است.<ref>رياض العلماء، ج 2، ص 266.</ref>
+
'''وفات و مدفن‌:'''
  
آنچه در مصادر از اساتيد ملّا خليل ياد شده همين چهار عالم بودند و از ديگر اساتيد وى در مصادر يادى نشده است. خصوصاً استادى كه ملّا خليل تحت تأثير تعاليم وى بوده و طبق آن حتى با مجتهدان مخالفت مى‌كرده، شناسايى نشده است.
+
ملّا خلیل قزوینی در آخر عمر نابینا شد و در سال ۱۰۸۹ قمری در سن ۸۸ سالگى چشم از جهان فروبست و بنا به وصیتش در محل تدریس خود - مدرسه خلیلا - قرار ابدى گرفت. در همین سال ملّا رفیعا - شاگرد ملّا خلیل - نیز وفات نمود. یکى از شاعران، ماده تاریخ وفات آنها را چنین سروده:
 +
{{بیت|دُرّ دریاى دین مولا خلیلا|چو نور از دیده مردم نهان شد}}
 +
{{بیت|یگانه گوهر بحر معانى‌|رفیعا واعظ دهر از میان شد}}
 +
{{بیت|پى تاریخ شان غوّاص دل گفت‌|دو دُرّ بیرون زیک درج جهان شد<ref>عبارت «دو دُرّ بیرون زیک درج جهان شد» به حساب ابجد برابر با ۱۰۸۹ مى‌شود که تاریخ فوت ملّا خلیل و ملّا رفیعا هست.</ref>}}
  
چون اساتيدى كه نامشان ذكر شد چنين انديشه‌هايى ندارند. شايد با تأمّل و دقّت در آثار وى بتوان اسامى ديگر اساتيد او را بدست آورد.
+
در جوار آرامگاه ملّا خلیل، سه فرزند وى: سلمان، احمد و ابوذر نیز آرمیده‌اند. این مدرسه در آن روزگار محل حضور دانشمندانى نامى همچون [[فیض کاشانی|فیض کاشانى]]، [[شیخ حر عاملى]]، ملّا رفیعاى واعظ و... بوده و هم اکنون در اختیار بنیاد ایران‌شناسى شعبه استان قزوین قرار دارد.
  
===شاگردان‌===
+
بناى آرامگاه ملّا خلیل در کتاب بناهاى آرامگاهى ([[دائرة المعارف بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی (کتاب)|دائرة المعارف بناهاى تاریخى ایران در دوره اسلامى]]) چنین توصیف شده است: از محوّطه میدان محله آخوند از کوچه‌اى که به طرف جنوب غربى مى‌رود، به فاصله ۵۰-۶۰ متر، به کوچه باریکى مى‌توان رسید که به جانب غرب امتداد دارد. در سر دو نبشى این کوچه، ورودى مقبره مرحوم مبرور مولا خلیلا «طیب اللَّه رمسه» متوفى سال ۱۰۸۹ ق واقع شده است. این آرامگاه داراى دو در بزرگى است و حیاط متوسطى با دیوار آجرى دارد. امروزه این محوطه هیچ گونه بنایى ندارد. در انتهاى جنوبى حیاط، چند مزار دیده مى‌شود که یکى آرامگاه مرحوم مولا خلیلا و سه قبر دیگر از آنِ فرزندان آن مرحوم به نام سلمان، احمد و ابوذر است. این محوّطه همچنان که معلوم است، سابقاً مدرسه و جایگاه تدریس مرحوم مولا خلیلا بوده که اکنون بناهاى آن از بین رفته است.<ref>بناهاى آرامگاهى (دائرة المعارف بناهاى تاریخى ایران در دوره اسلامى)، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامى، ویرایش محمّدمهدى عقابى، ص ۴۰ (به نقل از کتاب «مینودر یا باب الجنّه قزوین» سید محمّدعلى گلریز قزوینى، ج ۱ ص ۷۱۷).</ref> در سال‌هاى اخیر این مدرسه و آرامگاه، تعمیر مختصرى شده و پابرجاست.
 +
==اساتید==
  
عالمان زيادى نزد ملّا خليل قزوينى پيمانه علم و معرفت پر نموده و خوشه چين خرمن فضل و ادب وى شده ‌اند. برخى از شاگردان وى عبارتند از:
+
بنا به تصریح [[میرزا عبدالله افندی|افندى]]، ملّا خلیل در اوان سنّش، نزد بهاءالدین محمّد عاملى معروف به [[شیخ بهایى]] (م ۱۰۳۰ ق) و میر محمدباقر استرآبادى معروف به [[میرداماد]] (م ۱۰۴۱ ق)، تحصیل علم نموده است و مصنف در همین شرح حاضر، در شرح حدیث «جنود عقل» مطلبى را از مرحوم شیخ بهایى با تعبیر «استادى شیخ بهاءالدین محمّد رحمه اللَّه تعالى» نقل نموده است.
  
# اميرمحمّد مؤمن بن محمّد زمان الطالقانى.
+
پس از آن نزد مولى حاج محمود رنانى،<ref>وى منسوب به رُنان از قراء اصفهان است. ر.ک: مراصد الاطّلاع على أسماء الأمکنة والبقاع، ج ۲، ص ۶۳۵؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۷۳. جمعى از محدثان قرن ششم و هفتم، منسوب به این منطقه هستند.</ref> زانوى ادب به زمین زده و مشغول فراگیرى علم شده است. پس از آن در [[مشهد]] مقدس نزد مولى حاجى حسین یزدى، حاشیه قدیم ملّا جلال دوانى را بر شرح تجرید قوشچى (موسوم به شرح جدید) قرائت نموده است. در این زمان با [[خلیفه سلطان]] (م ۱۰۶۴ ق) همدرس بود.
# ملّا محمّدباقر بن غازى قزوينى (برادرش).
 
# احمد بن خليل قزوينى (فرزندش).
 
# ابوذر بن خليل قزوينى (فرزندش).
 
# مولى سلمان بن خليل قزوينى (فرزندش).
 
# حاج محمدتقى دهخوارقانى.
 
# مولى محمدباقر بن الحافظ كيجى بيك التبريزى.
 
# مولى على أصغر ابن المولى محمّد يوسف قزوينى.
 
# مولى رفيع الدين محمّد بن فتح اللَّه واعظ قزوينى.
 
# مولى محمدمحسن بن نظام الدين قرشى ساوجى.
 
# مولى محمدتقى بن حيدر على زنجانى.
 
# مولى محمدامين وقارى طبسى بن مولانا عبدالفتاح.
 
# مولى محمديوسف بن پهلوان صفر قزوينى.
 
# مولى مهدى بن حاج على اصغر قزوينى.
 
# مولى محمّد مؤمن بن شاه قاسم سبزوارى.
 
# مولى ابوالوفا بن محمّد يوسف مشهور به قاضى قزوينى.
 
# مولى محمدصالح بن محمدباقر روغنى قزوينى.
 
# مولى عاشور بن محمّد تبريزى كه كتاب خلّة المؤمنين را در سال 1063 ق به نام ملّا خليل، تأليف نموده است.<ref>تراجم الرجال، سيد احمد حسينى، ج 1، ص 258.</ref>
 
  
===توليت اوقاف رى‌===
+
یکى دیگر از اساتید ملّا خلیل، امیر ابوالحسن قائنى مشهدى است. قزوینى در ایام اقامتش در مکه حواشى قائنى بر کتاب «[[الکافی (کتاب)|الکافى]]» [[شیخ کلینی|شیخ کلینى]] را جمع آورى و تدوین نموده است.<ref>ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۶.</ref>
  
ملّا خليل در سن 27 سالگى به سِمَت مدرّسى آستانه [[حضرت عبدالعظيم حسنى]] عليه السلام و توليت اوقاف آن آستانه، از سوى همدرس خود خليفه سلطان - كه به وزارت شاه عباس نائل شده بود - منصوب گرديد. ولى پس از مدتى از آن سمت بركنار گرديده و مولى نظام الدين قرشى ساوجى (حدود 1040 ق) به جاى وى منصوب‌ گرديد. برخى از شرح حال نويسان، تحريم [[نماز جمعه]] از سوى ملّا خليل را علت عزل او از توليت دانسته‌اند.<ref>طبقات أعلام الشيعة (قرن 11 ق)، ص 204.</ref>
+
آنچه در مصادر از اساتید ملّا خلیل یاد شده همین چهار عالم بودند و از دیگر اساتید وى در مصادر یادى نشده است. خصوصاً استادى که ملّا خلیل تحت تأثیر تعالیم وى بوده و طبق آن حتى با مجتهدان مخالفت مى‌کرده، شناسایى نشده است؛ چون اساتیدى که نامشان ذکر شد چنین اندیشه‌هایى ندارند.  
  
افندى در شرح حالش، متذكر شده كه وى را با حاكم تهران و قزوين قصه‌هاى زيادى است كه مى‌تواند به ناسازى وى با حاكمان رى و طهران در هنگام داشتن توليت موقوفات باشد.
+
==شاگردان‌==
  
===مهاجرت به مكه‌===
+
عالمان زیادى نزد ملّا خلیل قزوینى علم و معرفت کسب کرده ‌اند. برخى از شاگردان وى عبارتند از:
  
ملّا خليل پس از عزل از توليت آستانه حضرت عبدالعظيم عليه السلام راهى [[مكه]] مكرمه مى‌شود. او چند سالى مقيم آن بلده طيّبه مى‌گردد ولى زندگيش در آنجا نيز متلاطم بوده است. در كتاب‌هاى تذكره، مناظرات گوناگونى نقل شده كه بين ملّا خليل و عالمان شيعه و سنى در مسائل مختلف رخ داده است. [[شيخ حر عاملى]] نقل مى‌كند اولين بار كه به مكه مشرف شده ملّا خليل را ملاقات نموده كه مشغول حاشيه نوشتن بر مجمع البيان بوده است.<ref>أمل الآمل، ج ص 112.</ref>  
+
#امیرمحمّد مؤمن بن محمّد زمان الطالقانى.
 +
#ملّا محمّدباقر بن غازى قزوینى (برادرش).
 +
#احمد بن خلیل قزوینى (فرزندش).
 +
#ابوذر بن خلیل قزوینى (فرزندش).
 +
#مولى سلمان بن خلیل قزوینى (فرزندش).
 +
#حاج محمدتقى دهخوارقانى.
 +
#مولى محمدباقر بن الحافظ کیجى بیک التبریزى.
 +
#مولى على اصغر ابن المولى محمّد یوسف قزوینى.
 +
#مولى رفیع الدین محمّد بن فتح اللَّه واعظ قزوینى.
 +
#مولى محمدمحسن بن نظام الدین قرشى ساوجى.
 +
#مولى محمدتقى بن حیدرعلى زنجانى.
 +
#مولى محمدامین وقارى طبسى بن مولانا عبدالفتاح.
 +
#مولى محمدیوسف بن پهلوان صفر قزوینى.
 +
#مولى مهدى بن حاج على اصغر قزوینى.
 +
#مولى محمّد مؤمن بن شاه قاسم سبزوارى.
 +
#مولى ابوالوفا بن محمّد یوسف مشهور به قاضى قزوینى.
 +
#مولى محمدصالح بن محمدباقر روغنى قزوینى.
 +
#مولى عاشور بن محمّد تبریزى که کتاب خلّة المؤمنین را در سال ۱۰۶۳ ق به نام ملّا خلیل، تألیف نموده است.<ref>تراجم الرجال، سید احمد حسینى، ج ۱، ص ۲۵۸.</ref>
  
عبدالحى رضوى در كتاب حديقة الشيعة<ref>اين كتاب غير از حديقة الشيعة منسوب به ملّا احمد اردبيلى است و تا حال، منتشر نشده است و تنها نسخه ‌شناخته شده از آن در كتابخانه آيت اللَّه مرعشى به ش 1124 نگهدارى مى‌شود. (فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه مرعشى، ج 3، ص 295-297).</ref> هنگامى كه درباره [[حج]] گزارش مى‌دهد، مى‌نويسد كه حكام [[مكه]] هنگامى كه عيد قربان مصادف با روز جمعه مى‌شده آن را حج اكبر اعلام مى‌كردند و از اين طريق، منافعى عائد آنها مى‌شده است.
+
==آثار و تألیفات==
  
به همين دليل آنها گاهى كه عيد مصادف با روز شنبه مى‌شد، عيد اعلام مى‌كردند و اين براى شيعيان امر را مشكل مى‌كرد؛ آنها يا بايد با آنها همراهى مى‌كردند و در غير اين صورت، حج آنها ناتمام مى‌ماند و آنها مُحِل نمى‌شدند. او از پدرش نقل مى‌كند كه ملّا خليل قزوينى به حج مشرف شده و اين مشكل مطرح شد؛ او از آنان پيروى نكرده و زمانى كه‌ رؤساى آنان متوجه شدند، حكم به قتل او كردند.
+
ملّا خلیل بخش زیادى از عمر خود را در تألیف و تصنیف کتاب گذرانیده است. او در موضوعات مختلفى همچون: [[ادبیات عرب|ادبیات عرب]]، [[منطق]]، [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]] و [[حدیث]]، صاحب تألیفات است. مهم‌ترین اثر او، دو شرح فارسى و عربى است که بر [[الکافی (کتاب)|کافى‌]] نگاشته است. او ابتدا شرح عربى خود را نگاشته که «شافى» نام دارد و در اثناى نگارش به دستور شاه عباس صفوى به شرح فارسى پرداخته و مدت بیست سال مشغول نگارش آن بوده است.
  
ملّا خليل در تنورى مخفى شده و به نقطه‌اى از [[حجاز]] رفت و تا موسم آينده در آنجا باقى ماند. در وقت آمدن به موسم در قيافه هيزم‌كش و خاركن در ميان قافله به مكه درآمده، [[حج]] انجام داد و برگشت.<ref>رسول جعفريان، مجلّه ميقات حج، ش 4، سال 1372، ص 117، مقاله «حجّاج شيعى در دوره صفوى».</ref>  
+
اولین گزارش تفصیلى از آثار ملّا خلیل را افندى در [[رياض العلماء (کتاب)|ریاض العلماء]] درج نموده است.<ref>ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۵-۲۶۶.</ref> آثار شناحته شده از ملّا خلیل عبارتند از:
  
===بازگشت به قزوين‌===
+
#الشافی فی شرح الکافی‌<ref>الذریعة، ج ۱۳، ص ۵؛ و ج ۱۴، ص ۲۷؛ التراث العربی، ج ۳، ص ۲۲۳.</ref> (به عربى). شرح مزجى مفصلى است بر کتاب کافى ثقة الاسلام [[شیخ کلینی|محمد بن یعقوب کلینى]] که به دستور [[خلیفه سلطان|خلیفه سلطان حسین مرعشى]] (م ۱۰۶۴ ق) - که همدرس ملّا خلیل بوده - نگاشته است. قزوینى تنها [[اصول كافى]] و کتاب الطهارة از فروع کافى را شرح نموده و موفق به اتمام آن نشده است. او شرح کتاب التوحید را در آخر ماه [[ذى الحجه]] ۱۰۵۷ ق در [[مکه]] به پایان رسانده است. در فهرستگان نسخه‌هاى خطى [[حدیث]] [[شیعه]]، تعداد ۴۶ نسخه از این شرح معرفى شده است.<ref>فهرستگان نسخه‌هاى خطى حدیث و علوم حدیث شیعه، ج ۴، ص ۱۶۳-۱۶۸.</ref>
 +
#صافى در شرح کافى (به فارسى). مولا خلیل در سال ۱۰۶۴ ق در محله دیلمیه قزوین به این شرح آغاز نموده و آن را به نام شاه عباس صفوى که در همین محله قزوین اقامت گزیده بود شروع کرده است. او این شرح را به مدت بیست سال مشغول بوده و در ۱۰۸۴ ق به پایان رسانده است.<ref>الذریعة، ج ۶، ص ۱۴۵؛ و ج ۱۵، ص ۶.</ref>
 +
#المجمل (الجمل) فی النحو. این کتاب را ملّا خلیل در [[علم نحو]] نوشته است. درباره نام این کتاب اختلاف وجود دارد؛ در [[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض]] و [[أمل الآمل في علماء جبل عامل (کتاب)|أمل الآمل]] نام آن «المجمل» نقل شده ولى در [[روضات الجنات (کتاب)|روضات الجنّات]] نام آن را «الجمل» ذکر کرده است.<ref>الذریعة، ج ۵، ص ۱۴۲؛ و ج ۲۰، ص ۱۴۲.</ref> بر این کتاب، محمدمهدى ابن المولى على أصغر القزوینى - که شاگرد ملّا خلیل بوده - شرحى نوشته است.<ref>الذریعة، ج ۱۳، ص ۱۷۷.</ref>
 +
#حاشیه شرح شمسیه. اصل کتاب شمسیه تألیف نجم الدیم عمر کاتبى قزوینى (م ۶۷۵ ق) و شرح آن، تألیف [[قطب الدين رازی|قطب الدین محمّد رازى]] (م ۷۶۶ ق) است. ملّا خلیل بر مبحث قضایا از این شرح حاشیه نوشته است.<ref>الذریعة، ج ۶، ص ۳۵.</ref> در [[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]] عنوان شده که نسخه‌اى از این حاشیه در قم نزد [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|آیت اللَّه مرعشى]] موجود است.<ref>همان.</ref>
 +
#شرح (حاشیه) عدّة الاصول. کتاب [[العدة فی اصول الفقه (کتاب)|عدّة الاصول]]، تألیف شیخ الطائفة [[شیخ طوسی|محمّد بن جعفر طوسى]] (م ۴۶۰ ق) در دو بخش [[اصول دین|اصول دین]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول فقه]]، نوشته شده است. ملّا خلیل بر هر دو بخشِ این کتاب حاشیه نوشته است. افندى متذکر شده که ملّا خلیل در این حاشیه، مسائل متعدد جدیدى را در اصول و فروع دین مطرح نموده و اقوال عجیبى را طرح نموده است.<ref>ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۵.</ref> ملّا خلیل تا آخر عمر در این حاشیه تجدیدنظر مى‌نموده و به همین دلیل نسخه‌هاى آن به شدت با هم اختلاف دارند.<ref>الذریعة، ج ۶، ص ۷۸ و ص ۱۴۸.</ref> بر این حاشیه چند تن از عالمان حاشیه نوشته‌اند.
 +
#حاشیه مجمع البیان. [[مجمع البیان (کتاب)|مجمع البیان در تفسیر قرآن کریم]]، تألیفِ [[شیخ طبرسی|فضل بن حسن طبرسى]] (م ۵۴۸ ق) است. ملّا خلیل در ایامى که در [[مکه]] بوده این حاشیه را نوشته است. [[شیخ حر عاملى]] بیان نموده که بار اوّلى که به مکه مشرف شدم ملّا خلیل را ملاقات نمودم که مشغول نوشتن این حاشیه بوده است.<ref>أمل الآمل، ج ۲، ص ۱۱۲.</ref>
 +
#رسالة فی‌ حرمة شرب التتن.<ref>الذریعة، ج ۱۱، ص ۱۷۳.</ref> [[سید محمد باقر شفتی|حجة الاسلام شفتى اصفهانى]] گوید: مرحوم حاج ملّا خلیل استعمال دخانیات را [[حرام]] مى‌دانست و رساله‌اى در این خصوص تصنیف نمود و نسخه‌اى زیبا و نفیس از آن را به حضور [[علامه مجلسى]] - که به طور مفرط قلیان مى‌کشیده - فرستاد، تا علّامه با مطالعه آن، قلیان را ترک کند. علّامه که پس از مطالعه دلایل او را کافى ندانست، آن را پر از تنباکو کرد و به حضور ملّا خلیل عودت داد.<ref>روضات الجنّات، ج ۳، ص ۲۷۱.</ref>
 +
#رسالة فی صلاة الجمعة. صاحب [[ریاض العلماء (کتاب)|ریاض]] متذکر شده که ملّا خلیل مطالب این رساله را ابتدا در شرح فارسى خود بر کافى آورده بود و بعد به صورت رساله مستقلّى درآورد و [[ملا محمدطاهر قمی|ملّا محمدطاهر قمّى]] در ردّ آن رساله‌اى تألیف نمود. پس از آن ملّا خلیل رساله دیگرى باز به فارسى نوشت و در آن باز بر انکار خود اصرار نمود. ولى او بعداً رساله سومى در این موضوع نوشته و در آن میانه روى را در پیش گرفته است.<ref>ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۶؛ الذریعة، ج ۱۴، ص ۲۷؛ و ج ۱۵، ص ۷۱.</ref> نسخه‌هاى متعددى از رساله‌هاى [[نماز جمعه]] ملّا خلیل - از جمله: نسخه‌اى به شماره ۸۶۰۲ در کتابخانه [[آستان قدس رضوی|آستان قدس رضوى]]،<ref>فهرست الفبایى آستان قدس رضوى، ص ۳۸۵.</ref> و دو نسخه در کتابخانه [[مسجد اعظم قم|مسجد اعظم قم‌]] به شماره ۱۳۵۹ و ۱۴۳۲،<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه مسجد اعظم، ص ۲۸۱.</ref> در دست است.
 +
#رموز التفاسیر الواقعة فی الکافی والروضة.<ref>الذریعة، ج ۱۱، ص ۲۵۱ رقم ۱۵۳۸.</ref> ملّا خلیل در این اثر، آدرس احادیثى را که در کتاب کافى در تفسیر [[آیه|آیات]] شده، نقل کرده و با قرار دادن رموزى براى کتاب و باب‌هاى کافى، موضع آنها مشخص نموده است. چهار نسخه از این کتاب تاکنون شناسایى شده است، از جمله: [[کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی|کتابخانه آیت اللَّه مرعشى]]، نسخه شماره ۴۹۸۹، بدون نام کاتب و تاریخ کتابت، ۱۲۴ برگ، ۱۹ سطر.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه آیت اللَّه مرعشى، ج ۱۳، ص ۱۸۳.</ref>
 +
#الأسئلة الخلیلیة. سوالاتى است که ملّا خلیل از علّامه [[علامه مجلسى|محمدباقر مجلسى]] درباره [[تصوف|تصوّف]] پرسیده و علّامه به آنها پاسخ داده است. این رساله را مرحوم خیابانى در وقایع الأیام (جلد محرم الحرام) درج نموده و در ضمن کتاب تشویق السالکین نیز به چاپ رسیده است.<ref>الذریعة، ج ۲، ص ۸۲.</ref>
 +
#تفسیر [[سوره الفاتحه]]. [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|شیخ آقا بزرگ]] در [[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعة]] این کتاب را از آثار ملّا خلیل ذکر نموده است و در توصیف آن نوشته: «حکى بعض الفضلاء أنّه رآه، وهو کبیر جدّاً، و فیه لباب کلّ علم نافع».<ref>الذریعة، ج ۴، ص ۳۳۹.</ref> ولى ظاهراً این تفسیر از سید خلیل قزوینى از دانشمندان سده سیزدهم هجرى و موسوم به کشف الحقائق یا فوائد الفاتحه و تفسیر سید خلیل قزوینى است و تألیف آن در سال ۱۲۳۹ ق به پایان رسیده و نسخه‌اى از آن در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى در تهران موجود است.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ج ۳۵، ص ۲۶۲، نسخه ش ۱۲۲۹۶، تحریر شده از روى نسخه اصل در رجب ۱۲۳۹ ق.</ref>
 +
#رسالة أقوال الأئمّة. نسخه این رساله در کتابخانه راجه الفیض آبادى نگهدارى مى‌شود و در فهرست آن کتابخانه نامش ذکر شده و نوشته‌اند که: موضوع آن در [[حدیث]] است؛ و توضیح دیگرى داده نشده است. شیخ آقا بزرگ که این مطلب را نقل نموده متذکر شده که این رساله را ملّا خلیل هنگامى که در شهر رى در آستانه عبدالعظیم حسنى تدریس مى‌کرده، نوشته است.<ref>الذریعة، ج ۲، ص ۲۷۶ با عنوان «اقوال الائمة»؛ و ج ۱۱، ص ۱۰۳ با عنوان «رسالة اقوال الائمة».</ref>
 +
#رسالة فی الأمر بین الأمرین. آقا بزرگ نسخه این رساله را در یکى از کتابخانه‌هاى نجف ملاحظه نموده که آغازش چنین بوده: «سبحان من تنزّه عن الفحشاء، و سبحان من لایجری فی ملکه إلّا ما یشاء».<ref>الذریعة، ج ۱۱، ص ۱۱۵.</ref>
 +
#شرح الصحیفة. در الذریعة بدون هیچ توضیحى این کتاب را معرفى نموده و اظهار داشته که نسخه‌اى از آن را در کتابخانه [[شیخ الشریعه اصفهانی|شیخ الشریعه اصفهانى]] در [[نجف]]، ملاحظه‌ نموده است.<ref>الذریعة، ج ۱۳، ص ۳۵۱.</ref>
 +
#فهرست الکافی. نسخه این رساله در قزوین، در کتابخانه میر حسینا نگهدارى مى‌شود که با نسخه اصل در ۲۵ [[ذی الحجه]] ۱۰۸۹ ق، مقابله شده است.<ref>نشریه نسخه‌هاى خطى دانشگاه تهران، دفتر ششم، ص ۳۴۶.</ref>
 +
#اجوبة مسائل محمّد مؤمن. پاسخى است به ایرادهایى که ملّا محمّد مؤمن بن شاه قاسم بر عبارتِ «العمل بظاهر القرآن لیس لإفادته الظنّ بمراده تعالى و بحمکه الواقعی، بل لعلمنا بأنّه یجب علینا اتّباع ظاهره» نموده و ملّا خلیل به آنها پاسخ داده است. این پرسش‌ها در روز [[عید فطر]] ۱۰۶۷ ق در قزوین به دست ملّا خلیل رسیده و او در همان سال هنگامى که به [[مشهد]] مقدّس براى [[زیارت]] رفته بود بر آنها پاسخ نوشته است. نسخه‌اى از این رساله در کتابخانه آیت اللَّه مرعشى به شماره ۳۰۲۸ موجود است.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه آیت اللَّه مرعشى، ج ۸، ص ۲۱۴.</ref>
 +
#رساله نجفیه‌<ref>کشف الحجب والاستار، سید اعجاز حسین، ص ۵۷۷؛ الذریعة، ج ۱۱ ص ۲۲۸ با عنوان «الرسالة النجفیة»؛ و ج ۲۰، ص ۳۷۱ با عنوان «المسائل النجفیة».</ref> (به فارسى). پاسخ پرسش‌هاى برخى از فضلا است که از نجف براى وى ارسال نموده است. این رساله در غره ۱۰۸۰ ق به پایان رسیده و در مجله علوم حدیث ش ۱۹، بهار ۱۳۸۰ ش ص ۱۴۴-۱۶۲ به کوشش مسعود طبرى چاپ شده است.
 +
#رساله قمّیه‌<ref>الذریعة، ج ۵، ص ۲۳۰ با عنوان «جوابات المسائل القمیة»؛ و ج ۱۱، ص ۲۲۲ با عنوان «الرسالة القمیة»؛ و ج ۱۷، ص ۱۷۱ «القمیة»؛ و ج ۲۰، ص ۳۶۳ با عنوان «المسائل القمیة».</ref> (به فارسى). پاسخ پرسش‌هایى نذر على بیک خصى از [[قم]] است. چون پرسش کننده نمى‌توانسته درست از حاشیه «عدّة الاصول» قزوینى استفاده کند، این سه پرسش را تقدیم داشته و از وى پاسخ مى‌خواهد. این پرسش‌ها پیرامون: ترجیح بلا مرجّح، تخلّف معلول از علّت و مسائلى که متوقف بر فکرند، مى‌باشد و پاسخ‌ها مختصر و استدلالى است. این رساله در الذریعة با عنوان «رسالة فی ترجیح بلامرجّح» معرفى شده است.<ref>الذریعة، ج ۱۱، ص ۱۴۴ با عنوان «رسالة فى الترجیح بلا مرجّح».</ref> چند رساله نیز در ذریعة با عنوان «رسالة فی امتناع الترجیح بلا مرجّح» معرفى شده که گویا در ردّ نظرات مطرح شده در این رساله ملّا خلیل نوشته شده است.<ref>الذریعة، ج ۱۱، ص ۱۱۳.</ref> چهار نسخه از رساله قمیه در کتابخانه آیت اللَّه مرعشى به شماره ۴۰۷۶ و ۶۵۴۳ و ۹۵۶۲ و ۱۱۵۲۰ موجود است.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه آیت اللَّه مرعشى، ج ۱۱، ص ۸۱؛ و ج ۱۷ ص ۱۲۶ با عنوان «ترجیح بلا مرجّح»؛ و ج ۲۴ ص ۳۰۵ و ج ۲۹ ص ۱۶۶ هر دو با عنوان «پاسخ پرسش‌هاى نذر على».</ref>
 +
#تعلیقة على التوحید. تعلیقاتى که بر کتاب «[[التوحید (کتاب)|توحید]]» [[شیخ صدوق]] نوشته است. این اثر را افندى گزارش نموده و امروزه اثرى از آن در دست نیست.<ref>ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۶.</ref>
 +
#حاشیة الکافی. ملّا خلیل در ایامى که در [[مکه]] اقامت داشته، حاشیه‌هاى [[محمدامین استرآبادی|محمدامین استرآبادى]] بر کتاب [[الکافی (کتاب)|الکافى]] کلینى را جمع آورى و تدوین نموده است.<ref>همان.</ref>
 +
#حاشیة الکافی. همچنین ملّا خلیل در ایامى که در مکه اقامت داشته، حاشیه‌هاى استادش امیر ابوالحسن قائنى مشهدى بر کتاب الکافى کلینى را نیز جمع‌آورى و تدوین نموده است.<ref>همان.</ref>
  
ملّا خليل پس از اقامت چند ساله در مكه به قزوين بازگشت و تا آخر عمر در اين شهر مشغول تدريس و تصنيف بوده است. وى در آخر عمر نابينا مى‌گردد و در سن هشتاد و هشت سالگى دار فانى را وداع مى‌كند. از آثار باقى مانده از ملّا خليل در قزوين مدرسه‌اى در محلّه آخوند قزوين، معروف به مدرسه آخوند يا مدرسه خليلا است.<ref>دايرة المعارف تشيّع، ج 7، ص 248.</ref>
+
==خصوصیات علمى و اخلاقی==
  
===مدح شعرا===
+
ملّا خلیل از شیوخ [[محدث|محدثین]] و [[فقها|فقهای]] سده یازدهم و از علماى [[اخباریان|اخبارى]] بود. جزئیات زندگانى ملّا خلیلا در اغلب کتاب‌هاى شرح حال که در عصر وى تدوین شده، درج شده است. معاصران ملّا خلیل، وى را ستوده‌اند و در شرح حال وى او را با القابى مانند «رأس و رئیس فقهاء [[امامیه|امامیه]] و اسوه و قدوه علماء اثنا عشریه»<ref>قصص الخاقانى، ولى قلى بن داود قلى شاملو، ج ۲، ص ۳۶.</ref> و «فاضل عالم، حکیم متکلم محقق مدقق، فقیه محدث، ثقة ثقة، جامع للفضائل ماهر معاصر»<ref>أمل الآمل، شیخ محمدحسن حر عاملى، ج ۲، ص ۱۱۲.</ref> و «المولى الکبیر الجلیل مولانا خلیل بن الغازى القزوینى، فاضل عالم، متکلّم اصولى، جامع دقیق النظر قوى الفکر، من أجلّة مشاهیر علماء عصرنا و أکمل أکابر فضلاء دهرنا»<ref>همان، با ترجمه.</ref> و مانند آن یاد کرده‌اند که نشانگر علوّ مقام علمى او و توجه اندیشمندان به آرا و اندیشه‌هاى وى است.
  
شعراى قزوين اشعار بسيارى در مدح ملّا خليل سروده‌اند. از جمله محمدابراهيم سالك قزوينى‌<ref>براى شرح حال وى ر.ك: فرهنگ سخنوران، خيامپور، ج 1، ص 430.</ref> قصيده‌اى سروده با اين مطلع:
+
'''مناظره با عالمان‌:'''
  
{{بیت|قزوين كه جنانْ صفت جميل است‌|از دولت حضرت خليل است‌}}
+
از جمله مناظرات ملّا خلیل با دانشمندان، مناظره‌اى است که با [[سید علیخان حویزی|سید على خان حویزى]] (۱۰۸۸-۱۰۱۸ ق) انجام داده است. این مناظره را سید على‌خان در باب سوم کتابش «نکت البیان و أدب الأعیان‌»<ref>الذریعة، ج ۲۴، ص ۳۰۳.</ref> نقل نموده و مرحوم خیابانى آن را در وقایع الأیام ([[ماه محرم]]) به نقل از آن کتاب آورده است.<ref>در مقدمه "صافی در شرح کافی" متن آن به نقل از وقایع الأیام (وقایع محرّم الحرام)، ملّا على خیابانى، با تصحیح محمّد الوانساز خویى، ج ۲، ص ۴۳۹-۴۴۱. آمده است.</ref>
{{بیت|گر مرتبه جليل دارد|از موهبت خليل دارد<ref>دايرة المعارف تشيّع، ج ص 248.</ref>}}
 
  
===مزار و مدفن‌===
+
'''گرایش به اخبارى‌گرى‌:'''
  
ملّا خليل در سال 1089 ق چشم از جهان فروبست و بنا به وصيت در محل تدريس خود - مدرسه خليلا - قرار ابدى گرفت. در همين سال ملّا رفيعا - شاگرد ملّا خليل - نيز وفات نمود. يكى از شاعران، ماده تاريخ وفات آنها را چنين سروده:
+
ملّا خلیل، خیلى در [[حدیث|اخبار]] غوطه ور بود و اغلب صاحب تراجم او را از علماى [[اخباریان|اخبارى]] شمرده‌اند. او با [[اجتهاد]] مخالفت مى‌ورزید، چنانچه در جاى جاى این شرح‌ و سایر آثارش به صراحت این عقیده را اظهار مى‌دارد و براى اثبات آن دست به دامن برخى از [[احادیث]] مى‌شود، ولى اغلب شاگردان وى مانند آقا رضى قزوینى و شیخ محمدکاظم طالقانى قزوینى و میر محمد معصوم قزوینى، از زمره مجتهدان و طرفداران اجتهاد بودند.<ref>دایرة المعارف تشیع، ج ۷، ص ۲۴۸.</ref>
  
{{بیت|دُرّ درياى دين مولا خليلا|چو نور از ديده مردم نهان شد}}
+
او با این که اخبارى است، ولى تنکابنى مى‌نویسد: «معلوم نشد که او از که [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] دارد، لکن اخبارى مسلک است».<ref>قصص العلماء، تنکابنى، ص ۲۶۳.</ref> [[محدث نوری|محدث نورى]] در خاتمه [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مستدرک]] عنوان نموده که ملّا خلیل از [[شیخ بهایی|شیخ بهایى]] روایت نقل مى‌کند.<ref>مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۱۹۹.</ref> سماهیجى هم در اجازه‌اش به ناصرالدین قطیفى عنوان نموده که [[علامه مجلسى|علامه محمدباقر مجلسى]] از ملّا خلیل نقل روایت مى‌کند.<ref>الإجازة الکبیرة إلى الشیخ ناصر الجارودی القطیفی، شیخ عبداللَّه بن صالح سماهیجى بحرانى، ص ۱۳۱.</ref>  
{{بیت|يگانه گوهر بحر معانى‌|رفيعا واعظ دهر از ميان شد}}
 
{{بیت|پى تاريخ شان غوّاص دل گفت‌|دو دُرّ بيرون زيك درج جهان شد<ref>عبارت «دو دُرّ بيرون زيك درج جهان شد» به حساب ابجد برابر با 1089 مى‌شود كه تاريخ فوت ملّا خليل و ملّا رفيعا هست.</ref>}}
 
  
در جوار آرامگاه ملّا خليل، سه فرزند وى: سلمان، احمد و ابوذر نيز آرميده‌اند.
+
در فهرست نسخه‌هاى کتابخانه مجلس، گزارش اجازه‌اى است از ناصرالدین محمّد بن احمد معروف به نصر تونى‌<ref>ر.ک: مستدرکات أعیان الشیعة، ج ۷، ص ۲۳۱.</ref> به خلیل اللَّه بن ابوالفتح (مشهور به غازى قزوینى). در این اجازه، علاوه بر این که گواهى قرائت و شاگردى قزوینى را نزد خودش ذکر مى‌کند به او اجازه روایت نیز داده است.<ref>ر.ک: فهرست نسخه‌هاى خطّى کتابخانه مجلس، ج ۱۱، ص ۲۱۸.</ref> اگر همان گونه که فهرست‌نگار محترم استفاده کرده‌اند، منظور از خلیل اللَّه بن ابوالفتح غازى قزوینى، همان ملّا خلیل بن غازى قزوینى باشد، باید نصر تونى را از اساتید و همچنین مشایخ ملّا خلیل به حساب آورد.
  
اين مدرسه در آن روزگار محل حضور دانشمندانى نامى همچون فيض كاشانى، شيخ حر عاملى، ملّا رفيعاى واعظ، آقا رضى و... بوده و هم اكنون در اختيار بنياد ايران‌شناسى شعبه استان قزوين قرار دارد.
+
اما این که در [[طبقات اعلام الشیعه (کتاب)|طبقات أعلام الشیعة]] در شرح حال ملّا خلیل عنوان شده که احتمالاً ملّا خلیل تظاهر به اخبارى‌گرى مى‌کرد - و علت آن هم مماشات با حاکمیت بود که با [[فلسفه]] و اجتهاد به شدت مخالف بود<ref>الإجازة الکبیرة إلى الشیخ ناصر الجارودی القطیفی، شیخ عبداللَّه بن صالح سماهیجى بحرانى، ص ۲۰۴.</ref> - با توجه به مطالبى که از معاصران ملّا خلیل نقل خواهد شد و همچنین با مطالعه آثار بر جاى مانده از وى، همچون صافى و شافى، هیچ وجهى ندارد و گویا این مطالب از افزده‌هایى است که بعد از مؤلّف به طبقات‌ اضافه شده است. او تنها در دو شرح خود بر کافى با بسیارى از نظریه‌هاى بسیار مشهور فلسفى و حتى با برخى از مسائل مسلم تجربى با تمسّک به مدلول دریافته از برخى [[احادیث]]، مخالفت کرده و به صاحبان آن به تندى سخن مى‌گوید.
  
بناى آرامگاه ملّا خليل در كتاب بناهاى آرامگاهى (دائرة المعارف بناهاى تاريخى ايران در دوره اسلامى) چنين توصيف شده است: از محوّطه ميدان محله آخوند از كوچه‌اى كه به طرف جنوب غربى مى‌رود، به فاصله 50-60 متر، به كوچه باريكى مى‌توان رسيد كه به جانب غرب امتداد دارد.
+
'''آراء و نظرات‌:'''
  
در سر دو نبشى اين كوچه، ورودى مقبره مرحوم مبرور مولا خليلا «طيّب اللَّه رمسه» متوفى سال 1089 ق واقع شده است. اين آرامگاه داراى دو در بزرگى است و حياط متوسطى با ديوار آجرى دارد. امروزه اين محوطه هيچ گونه بنايى ندارد. در انتهاى جنوبى حياط، چند مزار ديده مى‌شود كه يكى آرامگاه مرحوم مولا خليلا و سه قبر ديگر از آنِ فرزندان آن مرحوم به نام سلمان، احمد و ابوذر است. اين محوّطه همچنان كه معلوم است، سابقاً مدرسه و جايگاه تدريس مرحوم مولا خليلا بوده كه اكنون بناهاى آن از بين رفته است.<ref>بناهاى آرامگاهى (دائرة المعارف بناهاى تاريخى ايران در دوره اسلامى)، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامى، ويرايش محمّدمهدى عقابى، ص 40 (به نقل از كتاب «مينودر يا باب الجنّه قزوين» سيد محمّدعلى گلريز قزوينى، ج 1 ص 717).</ref> در سال‌هاى اخير اين مدرسه و آرامگاه، تعمير مختصرى شده و پابرجاست.
+
در برخى از نوشته‌هاى عالمان قدیم و جدید، نظریات و عقاید شاذّ و بى‌بنیانى به ملّا خلیل نسبت داده شده است که برخى از این نظریه‌ها به نام وى مشهور شده است. افندى در شرح حال ملّا خلیل، از جمله نظرات غریب ملّا خلیل را نظریه او درباره کتاب [[الکافی (کتاب)|کافى]] نقل کرده است. وى معتقد بود که: تمامى کتاب کافى را [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام دوزادهم]] علیه السلام مشاهده و تأیید نموده و هر چه در آن به لفظ «رُوی» آمده، بدون واسطه از آن حضرت گرفته شده است. بنابراین، عمل به تمامى اخبار کتاب کافى [[واجب]] است و همچنین هیچ حدیثى در آن، از روى [[تقیه|تقیه]] صادر نشده است.
  
==خصوصيات علمى و روحى‌==
+
همچنین گفته شده است که: او بخش روضه را جزء کافى نمى‌دانست و معتقد بوده که آن را [[ابن ادریس حلی|ابن ادریس]] تألیف نموده است. افندى مى‌گوید: برخى از عالمان دیگر نیز در این نظر او را تأیید کرده‌اند و برخى نیز این نظریه را به [[شهید ثانی|شهید ثانى]] نسبت داده‌اند ولى ثابت نشده است.<ref>ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۵.</ref> البته ملّا خلیل در ادامه شرح کافى، روضه را نیز شرح کرده و در مقدمه هیچ اشاره‌اى به این که روضه از [[شیخ کلینی|کلینى]] نیست، نکرده است. فلذا انتساب این قول به ملّا خلیل چندان قطعى نیست و کسانى که نقل کرده‌اند نیز استناد خود را بیان ننموده‌اند.
  
ملّا خليل از رجال بزرگ سده يازدهم بود. او از شيوخ محدثين و فقها و از علماى اخبارى بود. جزئيات زندگانى ملّا خليلا در اغلب كتاب‌هاى شرح حال كه در عصر وى تدوين شده، درج شده است. به همين دليل در اين‌جا شرح حال وى را از همان مصدرها درج مى‌كنيم كه ما را از مصدرهاى بعدى كه در آنها اغلب مطالب مصادر كهن تكرار شده بى‌نياز مى‌سازد.
+
از دیگر آراء متفرد ملّا خلیل و آنچه به او نسبت داده شده است مى‌توان به امکان تخلف معلول از علت تامه، امکان ترجیح بلا مرجح، ثبوت معدومات، ردّ تجرد نفس ناطقه و مراتب چهارگانه آن، ردّ قدیم زمانى بودن عالم، عدم انتاج شکل اوّل قیاس، انکار کرویت زمین و وجوب عمل به علم (نه‌گمان) در مسائل فرعى فقهى در زمان [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]] و... اشاره کرد. وى به تمام موارد فوق در جاى جاى صافى و شافى تصریح نموده است.
  
===عالمى بى نظير===
+
ملّا خلیل با آن که اخبارى تند بود، ولى با اقامه [[نماز جمعه]] مخالفت مى‌کرد و عقیده داشت که در عصر [[غیبت امام زمان (عج)|غیبت]]، نخواندنِ آن اولى است. او رساله‌اى مفصل در [[حرام|تحریم]] نماز جمعه نگاشت که مورد نقد و ردّ معاصرین خود قرار گرفت.<ref>ر.ک: دین و سیاست در دوره صفوى، رسول جعفریان، ص ۱۲۶-۱۳۱: «رساله‌هاى نماز جمعه و اخباری ها» و «سابقه تاریخى اقامه جمعه در میان شیعیان».</ref> برادر وى محمدباقر بن غازى و همچنین پسرش ملّا سلمان بن خلیل قزوینى نیز قائل به تحریم نماز جمعه در زمان غیبت بوده و رساله‌هایى در این زمینه نگاشته‌اند. سماهیجى در رساله خود «القامعة البدعة فی ترک صلاة الجمعة» (فصل سوّم) به ردّ نظر ملّا خلیل و [[فاضل هندی|فاضل هندى]] درباره نماز جمعه پرداخته است.<ref> همان، ص ۱۵۶.</ref>
  
معاصران ملّا خليل، وى را ستوده‌اند و در شرح حال وى او را با القابى «رأس و رئيس فقهاء اماميه و اسوه و قدوه علماء اثنا عشريه»<ref>قصص الخاقانى، ولى قلى بن داود قلى شاملو، ج 2، ص 36.</ref> و «فاضل عالم، حكيم متكلم محقق مدقق، فقيه محدث، ثقة ثقة، جامع للفضائل ماهر معاصر»<ref>أمل الآمل، شيخ محمدحسن حر عاملى، ج 2، ص 112.</ref> و «المولى الكبير الجليل مولانا خليل بن الغازى القزوينى، فاضل عالم، متكلّم اصولى، جامع دقيق النظر قوى الفكر، من أجلّة مشاهير علماء عصرنا و أكمل أكابر فضلاء دهرنا»<ref>همان، با ترجمه.</ref> و مانند آن ياد كرده‌اند كه نشانگر علوّ مقام علمى او و توجه انديشمندان به آرا و انديشه‌هاى وى است.
+
و دیگر اینکه ملّا خلیل با فلاسفه مخالف بود که در دو شرح خود بر کافى در موارد متعدد بدان تصریح نموده است. او استدلال را در رسیدن به [[معرفت]] عقیم مى‌دانست. شعر زیر از [[میرداماد]] نقل شده که در آن متعرض این نطریه ملّا خلیل شده و آن را نقد کرده است.
 
+
{{بیت|اى که گفتى پاى چوبین شد علیل|ورنه بودى فخر رازى بى بدیل‌}}
===مناظره با عالمان‌===
+
{{بیت|فخر رازى نیست جز مرد شکوک‌|گر تو مردى از نصیرالدین بکوک‌}}
 
+
{{بیت|هست در تحقیق برهان اوستاد|داده خاک خرمن شبهت به باد}}
از جمله مناظرات ملّا خليل با دانشمندان، مناظره‌اى است كه با سيد على خان بن خلف مشعشعى حويزى انجام داده است. اين مناظره را سيد على‌خان در باب سوم كتابش نكت البيان و أدب الأعيان‌<ref>الذريعة، ج 24، ص 303.</ref> نقل نموده و مرحوم خيابانى آن را در وقايع الأيّام (ماه [[محرم]]) به نقل از آن كتاب آورده است.<ref>در مقدمه "صافی در شرح کافی" متن آن به نقل از وقايع الأيّام (وقايع محرّم الحرام)، ملّا على خيابانى، با تصحيح محمّد الوانساز خويى، ج 2، ص 439-441. آمده است.</ref>
+
{{بیت|در کتاب حق اولوالالباب بین‌|و آن تدبّر را که کرده آفرین؟}}
 
+
{{بیت|چیست آن جز مسلک عقل مصون|گر ندارى هستى از لایعقلون‌}}
===مردى نيرومند===
+
{{بیت|خوار شبهت نیست جز در راه وهم|در خرد بد ظن مشو اى کور فهم‌}}
 
+
{{بیت|از هیولا وهم را پاى کج است‌|کج نظر پندارد این ره اعوج است‌<ref>منیة المرید شهید ثانى، ترجمه محمدباقر ساعدى، ص ۲۵۰.</ref>}}
حاج ملّا خليل از نظر جسمى نيز مردى قوى و نيرومند بود، به دست خود زمين را بيل مى‌زد و دانه مى‌كشت. صاحب روضات نوشته كه: كشتى‌گيرى وارد قزوين شد و در مجلس درس ملّا خليل حاضر شد و از وى خواست دستخطى در تأييد حرفه وى بنويسد. ملّا خليل گفت: من چگونه نيازموده، كشتى‌گيرى تو را تأييد كنم. سپس از مجلس درس بلند شده و آماده مصاف با وى شد و پشت بزرگ‌ترين كشتى‌گير عصر خود را به زمين آورد. پس كشتى گير به او گفت: تو اهل علم نيستى بلكه كشتى گيرى هستى كه به لباس اهل علم درآمدى!<ref>روضات الجنّات، ج 3، ص 272.</ref>
+
 
+
وى هم‌چنین با [[اجتهاد]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] نیز مخالف بود و در موارد متعددى به ‌خصوص در صافى و شافى به آن تصریح کرده و براى اثبات نظر خود به ظاهر برخى از [[احادیث]] متمسک شده و در برخى از موارد نیز به تأویل احادیث پرداخته است.
===گرايش به اخبارى‌گرى‌
 
 
 
ملّا خليل، خيلى در اخبار غوطه ور بود و اغلب صاحب تراجم او را از علماى اخبارى شمرده‌اند. او با اجتهاد مخالفت مى‌ورزيد، چنانچه در جاى جاى اين شرح‌ و ساير آثارش به صراحت اين عقيده را اظهار مى‌دارد و براى اثبات آن دست به دامن برخى از [[احاديث]] مى‌شود ولى اغلب شاگردان وى مانند آقا رضى قزوينى و شيخ محمدكاظم طالقانى قزوينى و مير محمّد معصوم قزوينى، از زمره مجتهدان و طرفداران اجتهاد بودند.<ref>دايرة المعارف تشيّع، ج 7، ص 248.</ref>
 
 
 
او با اين كه اخبارى است ولى تنكابنى مى‌نويسد كه: «معلوم نشد كه او از كه اجازه دارد، لكن اخبارى مسلك است».<ref>قصص العلماء، تنكابنى، ص 263.</ref> محدث نورى در خاتمه مستدرك عنوان نموده كه ملّا خليل از شيخ بهايى روايت نقل مى‌كند.<ref>مستدرك الوسائل، ج 2، ص 199.</ref> سماهيجى هم در اجازه‌اش به ناصرالدين قطيفى عنوان نموده كه علامه محمدباقر مجلسى از ملّا خليل نقل روايت مى‌كند.<ref>الإجازة الكبيرة إلى الشيخ ناصر الجارودي القطيفي، شيخ عبداللَّه بن صالح سماهيجى بحرانى، ص 131.</ref>
 
 
 
در فهرست نسخه‌هاى كتابخانه مجلس، گزارش اجازه‌اى است از ناصرالدين محمّد بن احمد معروف به نصر تونى‌<ref>ر.ك: مستدركات أعيان الشيعة، ج 7، ص 231.</ref> به خليل اللَّه بن ابوالفتح (مشهور به غازى قزينى). در اين اجازه، علاوه بر اين كه گواهى قرائت و شاگردى قزوينى را نزد خودش ذكر مى‌كند به او اجازه روايت نيز داده است.<ref>ر.ك: فهرست نسخه‌هاى خطّى كتابخانه مجلس، ج 11، ص 218.</ref>
 
 
 
اگر همان گونه كه فهرست‌نگار محترم استفاده كرده‌اند، منظور از خليل اللَّه بن ابوالفتح غازى قزوينى، همان ملّا خليل بن غازى قزوينى باشد، بايد نصر تونى را از اساتيد و همچنين مشايخ ملّا خليل به حساب آورد.
 
 
 
اما اين كه در طبقات أعلام الشيعة در شرح حال ملّا خليل عنوان شده كه احتمالاً ملّا خليل تظاهر به اخبارى‌گرى مى‌كرد - و علت آن هم مماشات با حاكميت بود كه با [[فلسفه]] و اجتهاد به شدت مخالف بود<ref>الإجازة الكبيرة إلى الشيخ ناصر الجارودي القطيفي، شيخ عبداللَّه بن صالح سماهيجى بحرانى، ص 204.</ref> - با توجه به مطالبى كه از معاصران ملّا خليل نقل خواهد شد و همچنين با مطالعه آثار بر جاى مانده از وى، همچون صافى و شافى هيچ وجهى ندارد و گويا اين مطالب از افزده‌هايى است كه بعد از مؤلّف به طبقات‌ اضافه شده است. او تنها در دو شرح خود بر كافى با بسيارى از نظريّه‌هاى بسيار مشهور فلسفى و حتى با برخى از مسائل مسلم تجربى با تمسّك به مدلول دريافته از برخى [[احاديث]]، مخالفت كرده و به صاحبان آن به تندى سخن مى‌گويد.
 
 
 
===تحريم نماز جمعه‌===
 
 
 
ملّا خليل با آن كه اخبارى تند بود ولى با اقامه [[نماز جمعه]] مخالفت مى‌كرد و عقيده داشت كه در عصر غيبت، نخواندنِ آن اولى است. او رساله‌اى مفصل در تحريم نماز جمعه نگاشت كه مورد نقد و ردّ معاصرين خود قرار گرفت.<ref>ر.ك: دين و سياست در دوره صفوى، رسول جعفريان، ص 126-131: «رساله‌هاى [[نماز جمعه]] و اخباري ها» و «سابقه تاريخى اقامه جمعه در ميان شيعيان».</ref> برادر وى محمدباقر بن غازى و همچنين پسرش ملّا سلمان بن خليل قزوينى نيز قائل به تحريم نماز جمعه در زمان غيبت بوده و رساله‌هايى در اين زمينه نگاشته‌اند.
 
 
 
سماهيجى در رساله خود القامعة البدعة في ترك صلاة الجمعة (فصل سوّم) به ردّ نظر ملّا خليل و فاضل هندى درباره نماز جمعه پرداخته است.<ref> همان، ص 156.</ref>
 
 
 
===آراء و نظرات‌===
 
 
 
در برخى از نوشته‌هاى عالمان قديم و جديد، نظريات و عقايد شاذّ و بى‌بنيانى به ملّا خليل نسبت داده شده است كه برخى از اين نظريّه‌ها به نام وى مشهور شده است.
 
 
 
افندى در شرح حال ملّا خليل، از جمله نظرات غريب ملّا خليل را نظريه او درباره كتاب كافى نقل كرده است. وى معتقد بود كه: تمامى كتاب كافى را امام دوزادهم عليه السلام مشاهده و تأييد نموده و هر چه در آن به لفظ «رُويَ» آمده، بدون واسطه از آن حضرت گرفته شده است. بنابراين، عمل به تمامى اخبار كتاب كافى واجب است و همچنين هيچ حديثى در آن، از روى تقيّه صادر نشده است.
 
 
 
همچنين گفته شده است كه: او بخش روضه را جزء كافى نمى‌دانست و معتقد بوده كه آن را ابن ادريس تأليف نموده است. افندى مى‌گويد: برخى از عالمان ديگر نيز در اين نظر او را تأييد كرده‌اند و برخى نيز اين نظريه را به شهيد ثانى نسبت داده‌اند ولى ثابت نشده است.<ref>رياض العلماء، ج 2، ص 265.</ref>  
 
 
 
البته ملّا خليل در ادامه شرح كافى، روضه را نيز شرح كرده و در مقدمه هيچ اشاره‌اى به اين كه روضه از كلينى نيست، نكرده است. فلذا انتساب اين قول به ملّا خليل چندان قطعى نيست و كسانى كه نقل كرده‌اند نيز استناد خود را بيان ننموده‌اند.
 
 
 
از ديگر آراء متفرد ملّا خليل و آنچه به او نسبت داده شده است مى‌توان به امكان تخلف معلول از علت تامه، امكان ترجيح بلا مرجح، ثبوت معدومات، ردّ تجرد نفس ناطقه و مراتب چهارگانه آن، ردّ قديم زمانى بودن عالم، عدم انتاج شكل اوّل قياس، انكار كرويت زمين و وجوب عمل به علم (نه‌گمان) در مسائل فرعى فقهى در زمان غيبت و... اشاره كرد. وى به تمام موارد فوق در جاى جاى صافى و شافى تصريح نموده است.
 
 
 
===شهامت و جوانمردى‌===
 
 
 
ملّا خليل عالمى جوانمرد و باشهامت بود. به محض اين كه متوجه مى‌شد در نظرى اشتباه كرده به اشتباه خود اعتراف و از طرف مقابل خود عذرخواهى مى‌كرد.
 
 
 
همچنين در بذل مال براى كمك به ضعيفان كوتاهى نمى‌كرد. در اين مورد چند داستان از ملّا خليل نقل شده است.
 
 
 
* ملّا خليل را در مسئله‌اى با جناب ملّا محسن فيض كاشانى مدت‌ها بحث و مناظره و مكاتبه داشت و آخرالامر متقاعد نشد. بعدها متوجه شد كه خود اشتباه نموده و حق با فيض است، پاى پياده از قزوين به كاشان رفت، نرسيده به ديوار خانه فيض فرياد زد: «يا محسن قد أتاك المسي‌ء». فيض تا صداى او را شنيد از داخل منزل، يار قديمى خود را شناخت و دويد و او را در آغوش كشيد. ملّا خليل پس از مذاكراتى به قزوين مراجعت نمود و اصرار دوست، در ماندن او مؤثّر واقع نشد.<ref>روضات الجنّات، ج 3، ص 271.</ref>
 
 
 
* ملّا خليل قزوينى، وقتى متوجه شد كه نظر وى درباره «ترجيح بلامرجح» و فاسد بودن شكل اول در منطق، از سوى آقاحسين خوانسارى نقد شده از قزوين به اصفهان رفت تا با وى به گفتگو پردازد. از باب اتفاق با يكى از شاگردان خوانسارى - ملّا ميرزا شروانى (م 1099 ق) - برخورد كرد و انگيزه خود را از سفر بيان كرد. شاگرد براى وى نادرستى ديدگاهش را بيان نمود و ديدگاه استاد خود محقق خوانسارى را بازگفت. ملّا خليل در همين ديدار پى به اشتباه خود برد و به سوى قزوين بازگشت.<ref>قصص العلماء، تنكابنى، ص 264.</ref>
 
 
 
* نقل مى‌كنند كه: مامورانى از طرف حكام جور براى اخذِ جو به سوى كشاورزان بى بضاعت رفته و با ملّا خليل مواجه مى‌گردند، ملّا خليل، حواله آن جو را از مأمور گرفتى و خود را به اسم آن كشاورز جا زدى و خواسته ستمگران را پرداخت نمود. چون آن جو را جلوى اسبان ريختند، اسبانِ آنها، دسترنج آخوند را نخوردند و همگان متحيّر ماندند.<ref>روضات الجنّات، ج 3، ص 271.</ref>
 
 
 
===رد استدلاليان‌===
 
 
 
ملّا خليل با فلاسفه مخالف بود كه در دو شرح خود بر كافى در موارد متعدد بدان تصريح نموده است. او استدلال را در رسيدن معرفت عقيم مى‌دانست. شعر زير از ميرداماد نقل شده كه در آن متعرض اين نطريه ملّا خليل شده و آن را نقد كرده است.
 
  
{{بیت|اى كه گفتى پاى چوبين شد عليل|ورنه بودى فخر رازى بى بدليل‌}}
+
'''مردى نیرومند:'''
{{بیت|فخر رازى نيست جز مرد شكوك‌|گر تو مردى از نصيرالدين بكوك‌}}
 
{{بیت|هست در تحقيق برهان اوستاد|داده خاك خرمن شبهت به باد}}
 
{{بیت|در كتاب حق اولوالالباب بين‌|و آن تدبّر را كه كرده آفرين؟}}
 
{{بیت|چيست آن جز مسلك عقل مصون|گر ندارى هستى از لايعقلون‌}}
 
{{بیت|خوار شبهت نيست جز در راه وهم|در خرد بد ظن مشو اى كور فهم‌}}
 
{{بیت|از هيولا وهم را پاى كج است‌|كج نظر پندارد اين ره اعوج است‌<ref>منية المريد شهيد ثانى، ترجمه محمدباقر ساعدى، ص 250.</ref>}}
 
 
وى هم‌چنين با [[اجتهاد]] و اصول نيز مخالف بود و در موارد متعددى به ‌خصوص در صافى و شافى به آن تصريح كرده و براى اثبات نظر خود به ظاهر برخى از [[احاديث]] متمسك شده و در برخى از موارد نيز به تأويل احاديث پرداخته است.
 
  
==آثار علمى‌==
+
حاج ملّا خلیل از نظر جسمى نیز مردى قوى و نیرومند بود، به دست خود زمین را بیل مى‌زد و دانه مى‌کشت. صاحب [[روضات الجنات (کتاب)|روضات]] نوشته که: کشتى‌گیرى وارد قزوین شد و در مجلس درس ملّا خلیل حاضر شد و از وى خواست دستخطى در تأیید حرفه وى بنویسد. ملّا خلیل گفت: من چگونه نیازموده، کشتى‌گیرى تو را تأیید کنم. سپس از مجلس درس بلند شده و آماده مصاف با وى شد و پشت بزرگ‌ترین کشتى‌گیر عصر خود را به زمین آورد. پس کشتى گیر به او گفت: تو اهل علم نیستى بلکه کشتى گیرى هستى که به لباس اهل علم درآمدى!<ref>روضات الجنّات، ج ۳، ص ۲۷۲.</ref>
  
ملّا خليل بخش زيادى از عمر خود را در تأليف و تصنيف كتاب گذرانيده است. او در موضوعات مختلفى همچون: ادبيات عرب، منطق، تفسير، اصول [[فقه]] و [[حديث]]، صاحب تأليفات است. مهم‌ترين اثر او دو شرح فارسى و عربى است كه بر كافى‌ نگاشته است. او ابتدا شرح عربى خود را نگاشته كه «شافى» نام دارد و در اثناى نگارش به دستور شاه عباس صفوى به شرح فارسى پرداخته و مدت بيست سال مشغول نگارش آن بوده است.
+
'''شهامت و جوانمردى‌:'''
  
اولين گزارش تفصيلى از آثار ملّا خليل را افندى در رياض العلماء درج نموده است.<ref>رياض العلماء، ج 2، ص 265-266.</ref> آثار شناحته شده از ملّا خليل عبارتند از:
+
ملّا خلیل عالمى جوانمرد و باشهامت بود. به محض این که متوجه مى‌شد در نظرى اشتباه کرده به اشتباه خود اعتراف و از طرف مقابل خود عذرخواهى مى‌کرد. همچنین در بذل مال براى کمک به ضعیفان کوتاهى نمى‌کرد. در این دو مورد چند داستان از ملّا خلیل نقل شده است.
  
# الشافي في شرح الكافي‌<ref>الذريعة، ج 13، ص 5؛ و ج 14، ص 27؛ التراث العربي، ج 3، ص 223.</ref> (به عربى). شرح مزجى مفصلى است بر كتاب كافى ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى كه به دستور خليفه سلطان حسين مرعشى (م 1064 ق) - كه همدرس ملّا خليل بوده - نگاشته است. قزوينى تنها [[اصول كافى]] و كتاب الطهارة از فروع كافى را شرح نموده و موفق به اتمام آن نشده است. او شرح كتاب التوحيد را در آخر ماه [[ذى الحجه]] 1057 ق در [[مكه]] به پايان رسانده است. در فهرستگان نسخه‌هاى خطى [[حديث]] [[شيعه]]، تعداد 46 نسخه از اين شرح معرفى شده است.<ref>فهرستگان نسخه‌هاى خطى حديث و علوم حديث شيعه، ج 4، ص 163-168.</ref>
+
*ملّا خلیل را در مسئله‌اى با جناب [[فیض کاشانی|ملا محسن فیض کاشانى]] مدت‌ها بحث و مناظره و مکاتبه داشت و آخرالامر متقاعد نشد. بعدها متوجه شد که خود اشتباه نموده و حق با فیض است، پاى پیاده از قزوین به کاشان رفت، نرسیده به دیوار خانه فیض فریاد زد: «یا محسن قد أتاک المسی‌ء». فیض تا صداى او را شنید از داخل منزل، یار قدیمى خود را شناخت و دوید و او را در آغوش کشید. ملّا خلیل پس از مذاکراتى به قزوین مراجعت نمود و اصرار دوست، در ماندن او مؤثّر واقع نشد.<ref>روضات الجنّات، ج ۳، ص ۲۷۱.</ref>
# صافى در شرح كافى به فارسى. مولا خلیل در سال 1064 ق در محله ديلميّه قزوين به اين شرح آغاز نموده و آن را به نام شاه عباس صفوى كه در همين محله قزوين اقامت گزيده بود شروع كرده است. او اين شرح را به مدت بيست سال مشغول بوده و در 1084 ق به پايان رسانده است.<ref>الذريعة، ج 6، ص 145؛ و ج 15، ص 6.</ref>
 
# المجمل (الجمل) في النحو. اين كتاب را ملّا خليل در علم نحو نوشته است. درباره نام اين كتاب اختلاف وجود دارد؛ در رياض و أمل الآمل نام آن «المجمل» نقل شده ولى در روضات الجنّات نام آن را «الجمل» ذكر كرده است.<ref>الذريعة، ج 5، ص 142؛ و ج 20، ص 142.</ref> بر اين كتاب، محمدمهدى ابن المولى على أصغر القزوينى - كه شاگرد ملّا خليل بوده - شرحى نوشته است.<ref>الذريعة، ج 13، ص 177.</ref>
 
# حاشيه شرح شمسيّه. اصل كتاب شسميّه تأليف نجم الديم عمر كاتبى قزوينى (م 675 ق) و شرح آن، تأليف قطب الدين محمّد رازى (م 766 ق) است. ملّا خليل بر مبحث قضايا از اين شرح حاشيه نوشته است.<ref>الذريعة، ج 6، ص 35.</ref> در ذريعه عنوان شده كه نسخه‌اى از اين حاشيه در قم نزد آيت اللَّه مرعشى موجود است.<ref>همان.</ref>
 
# شرح (حاشيه) عدّة الاصول. كتاب عدّة الاصول، تأليف شيخ الطائفة محمّد بن جعفر طوسى (م 460 ق) در دو بخش اصول دين و اصول فقه، نوشته شده است. ملّا خليل بر هر دو بخشِ اين كتاب حاشيه نوشته است. افندى متذكر شده كه ملّا خليل در اين حاشيه، مسائل متعدد جديدى را در اصول و فروع دين مطرح نموده و اقوال عجيبى را طرح نموده است.<ref>رياض العلماء، ج 2، ص 265.</ref> ملّا خليل تا آخر عمر در اين حاشيه تجديدنظر مى‌نموده و به همين دليل نسخه‌هاى آن به شدت با هم اختلاف دارند.<ref>الذريعة، ج 6، ص 78 و ص 148.</ref> درباره اين حاشيه، استاد معظم آيت اللَّه روضاتى - دامت إفاضاته - توضيح مبسوطى نگاشته‌اند.<ref>فهرست كتب خطى كتابخانه‌هاى اصفهان، ص 289-298.</ref> اين حاشيه با تحقيق محمدمهدى [[نجف]]، از سوى مؤسّسه آل البيت به همراه عدّة الاصول چاپ شده است.<ref>كتابشناسى اصول فقه، مهدى مهريزى، ص 84.</ref> بر اين حاشيه چند تن از عالمان حاشيه نوشته‌اند كه عبارتند از: حاشيه مولى احمد طالقانى، حاشيه مولى احمد بن ملّا خليل بن غازى (فرزند مؤلّف)، حاشيه مولى محمدباقر بن غازى قزوينى (برادر و شاگرد مؤلّف) و حاشيه مولى على اصغر ابن مولى محمّد يوسف قزوينى (شاگرد مؤلّف) كه آن را «تنقيح المرام» ناميده است.<ref>كشف الحجب والاستار، ص 145؛ الذريعة، ج 4، ص 464-465؛ و ج 6، ص 79؛ مرآة الكتب، ثقة الاسلام‌تبريزى، ص 306.</ref> نسخه‌اى از جلد اول تنقيح المرام در دست است.<ref>فهرست كتب خطى كتابخانه‌هاى اصفهان، آيت اللَّه سيد محمّدعلى روضاتى، نسخه ش 65، ص 298-303.</ref> اين كتاب در قزوين مورد عنايت عالمان اخبارى بوده و آن را تدريس و قرائت مى‌كردند. عبدالنبى قزوينى در تتميم أمل الآمل عنوان نموده كه حاج محمدرضا قزوينى حاشيه عدّة الاصول ملّا خليل را همراه با حواشى متعددى كه مؤلّف بر آن نوشته بود، نزد اساتيد تلمّذ و عمر خود را در اين مقصود صرف نمود تا در آراء ملّا خليل، تبحر كامل به هم رسانيد.<ref>تتميم أمل الآمل، عبدالنبى قزوينى، ص 157.</ref>
 
# حاشية مجمع البيان. مجمع البيان در تفسير [[قرآن كريم]]، تأليفِ ابوعلى فضل بن حسن بن فضل طبرسى (م 548 ق) است. ملّا خليل در ايامى كه در [[مكه]] بوده اين حاشيه را نوشته است. [[شيخ حر عاملى]] بيان نموده كه بار اوّلى كه به مكه مشرف شدم ملّا خليل را ملاقات نمودم كه مشغول نوشتن اين حاشيه بوده است.<ref>أمل الآمل، ج 2، ص 112.</ref>
 
# رسالة في‌حرمة شرب التتن.<ref>الذريعة، ج 11، ص 173.</ref> حجة الاسلام شفتى اصفهانى گويد: مرحوم حاج ملّا خليل استعمال دخانيات را [[حرام]] مى‌دانست و رساله‌اى در اين خصوص تصنيف نمود و نسخه‌اى زيبا و نفيس از آن را را به حضور علامه مجلسى- كه به طور مفرط قليان مى‌كشيده - فرستاد، تا علّامه با مطالعه آن، قليان را ترك كند. علّامه كه پس از مطالعه دلايل او را كافى ندانست، آن را پر از تنباكو كرد و به حضور ملّا خليل عودت داد.<ref>روضات الجنّات، ج 3، ص 271.</ref>
 
# رسالة في صلاة الجمعة. صاحب رياض متذكر شده كه ملّا خليل مطالب اين رساله را ابتدا در شرح فارسى خود بر كافى آورده بود و بعد به صورت رساله مستقلّى درآورد و ملّا محمدطاهر قمّى در ردّ آن رساله‌اى تأليف نمود. پس از آن ملّا خليل رساله ديگرى باز به فارسى نوشت و در آن باز بر انكار خود اصرار نمود. ولى او بعداً رساله سومى در اين موضوع نوشته و در آن ميانه روى را در پيش گرفته است.<ref>رياض العلماء، ج 2، ص 266؛ الذريعة، ج 14، ص 27؛ و ج 15، ص 71.</ref> نسخه‌هاى متعددى از رساله‌هاى [[نماز جمعه]] ملّا خليل - از جمله: نسخه‌اى به شماره 8602 در كتابخانه آستان قدس رضوى،<ref>فهرست الفبايى آستان قدس رضوى، ص 385.</ref> دو نسخه در كتابخانه مسجد اعظم قم‌ به شماره 1359 و 1432،<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه مسجد اعظم، ص 281.</ref> و نسخه‌اى در كتابخانه ملك طهران به شماره 1920<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه ملك، ج 5، ص 397.</ref> - در دست است.
 
# رموز التفاسير الواقعة في الكافي والروضة.<ref>الذريعة، ج 11، ص 251 رقم 1538.</ref> ملّا خليل در اين اثر، آدرس احاديثى را كه در كتاب كافى در تفسير آيات شده، نقل كرده و با قرار دادن رموزى براى كتاب و باب‌هاى كافى، موضع آنها مشخص نموده است. چهار نسخه از اين كتاب تاكنون شناسايى شده است كه عبارتند از:
 
## كتابخانه مجلس، نسخه شماره 13992، بدون نام كاتب و تاريخ كتابت، 204 برگ، 16 سطر.<ref> فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه مجلس، ج 37، ص 589.</ref>
 
## كتابخانه مدرسه خاتم الانبياء (صدر) بابل، نسخه شماره 219، بدون نام كاتب و تاريخ كتابت، 20 سطر.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى مدرسه خاتم الانبياء (صدر) بابل، ص 151.</ref>
 
## كتابخانه آيت اللَّه مرعشى، نسخه شماره 4989، بدون نام كاتب و تاريخ كتابت، 124 برگ، 19 سطر.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه مرعشى، ج 13، ص 183.</ref>
 
## تهران، كتابخانه ملك، نسخه شماره 1453، به خط ابوالقاسم بن محمّد حسن در 1235، 205 برگ، 16 سطر.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه ملك، ج 1 (چاپ دوم)، ص 246.</ref> گويا كتاب «رموز التفاسير الواقعة في الكتب الأربعة و غيرها من الكتب الحديث» تأليف شاگرد مبرّز ملّا خليل - مولى على اصغر بن محمّد يوسف قزوينى - تكميل اين اثر ملّا خليل است.<ref>الذريعة، ج 11، ص 251، رقم 1539.</ref>
 
# الأسئلة الخليليّة. سوالاتى است كه ملّا خليل از علّامه محمدباقر مجلسى درباره تصوّف پرسيده و علّامه به آنها پاسخ داده است. اين رساله را مرحوم خيابانى در وقايع الأيّام (جلد محرم الحرام) درج نموده و در ضمن كتاب تشويق السالكين نيز به چاپ رسيده است.
 
<ref>الذريعة، ج 2، ص 82.</ref>
 
# تفسير [[سوره الفاتحه]]. شيخ آقا بزرگ در الذريعة اين كتاب را از آثار ملّا خليل ذكر نموده است و در توصيف آن نوشته كه: «حكى بعض الفضلاء أنّه رآه، وهو كبير جدّاً، و فيه لباب كلّ علم نافع».<ref>الذريعة، ج 4، ص 339.</ref> ولى ظاهراً اين تفسير از سيد خليل قزوينى از دانشمندان سده سيزدهم هجرى و موسوم به كشف الحقائق يا فوائد الفاتحه و تفسير سيد خليل قزوينى است و تأليف آن در سال 1239 ق به پايان رسيده و نسخه‌اى از آن در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى در تهران موجود است.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ج 35، ص 262، نسخه ش 12296، تحرير شده از روى نسخه اصل در [[رجب]] 1239 ق.</ref>
 
# رسالة أقوال الأئمّة. نسخه اين رساله در كتابخانه راجه الفيض آبادى نگهدارى مى‌شود و در فهرست آن كتابخانه نامش ذكر شده و نوشته‌اند كه: موضوع آن در [[حديث]] است؛ و توضيح ديگرى داده نشده است. شيخ آقا بزرگ كه اين مطلب را نقل نموده متذكر شده كه اين رساله را ملّا خليل هنگامى كه در شهر رى در آستانه عبدالعظيم حسنى تدريس مى‌كرده، نوشته است.<ref>الذريعة، ج 2، ص 276 با عنوان «اقوال الائمة»؛ و ج 11، ص 103 با عنوان «رسالة اقوال الائمة».</ref>
 
# رسالة في الأمر بين الأمرين. آقا بزرگ نسخه اين رساله را در يكى از كتابخانه‌هاى نجف ملاحظه نموده كه آغازش چنين بوده: «سبحان من تنزّه عن الفحشاء، وسبحان من لايجري في ملكه إلّاما يشاء».<ref>الذريعة، ج 11، ص 115.</ref>
 
# شرح الصحيفة. در الذريعة بدون هيچ توضيحى اين كتاب را معرفى نموده و اظهار داشته كه نسخه‌اى از آن را در كتابخانه شيخ شريعه اصفهانى در [[نجف]]، ملاحظه‌ نموده است.<ref>الذريعة، ج 13، ص 351.</ref>
 
# فهرست الكافي. نسخه اين رساله در قزوين، در كتابخانه مير حسينا نگهدارى مى‌شود كه با نسخه اصل در 25 [[ذی الحجه]] 1089 ق، مقابله شده است.<ref>نشريه نسخه‌هاى خطى دانشگاه تهران، دفتر ششم، ص 346.</ref>
 
# اجوبه مسائل محمّد مؤمن. پاسخى است به ايرادهايى كه ملّا محمّد مؤمن بن شاه قاسم بر عبارتِ «العمل بظاهر القرآن ليس لإفادته الظنّ بمراده تعالى و بحمكه الواقعي، بل لعلمنا بأنّه يجب علينا اتّباع ظاهره» نموده و ملّا خليل به آنها پاسخ داده است. اين پرسش‌ها در روز [[عيد فطر]] 1067 ق در قزوين به دست ملّا خليل رسيده و او در همان سال هنگامى كه به مشهد مقدّس براى [[زيارت]] رفته بود بر آنها پاسخ نوشته است. نسخه‌اى از اين رساله در كتابخانه آيت اللَّه مرعشى به شماره 3028 موجود است.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه مرعشى، ج 8، ص 214.</ref>
 
# رساله نجفيّه‌<ref>كشف الحجب والاستار، سيد اعجاز حسين، ص 577؛ الذريعة، ج 11 ص 228 با عنوان «الرسالة النجفية»؛ و ج 20، ص 371 با عنوان «المسائل النجفية».</ref> (به فارسى). پاسخ پرسش‌هاى برخى از فضلا است كه از نجف براى وى ارسال نموده است. اين رساله در غره 1080 ق به پايان رسيده و در مجله علوم حديث ش 19، بهار 1380 ش ص 144-162 به كوشش مسعود طبرى چاپ شده است. سه نسخه از اين رساله در دست است:
 
## تهران، دانشكده ادبيات، به شماره (امام جمعه 216)<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه دانشكده ادبيات تهران، ج 3، ص 35.</ref>
 
## بروجرد، مدرسه [[امام صادق]] عليه السلام، به شماره (8) كه عكس آن در [[قم]] كتابخانه مركز احياء ميراث اسلامى، به شماره 1191 موجود است.<ref>مجله وقف ميراث جاويدان، ش 21، ص 126؛ فهرست نسخه‌هاى عكسى مركز احياء ميراث اسلامى، ج 3، ص 477.</ref>
 
## كتابخانه آيت اللَّه مرعشى نسخه ش 7/ 11520.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه مرعشى، ج 24، ص 166.</ref>
 
# رساله قمّيّه‌<ref>الذريعة، ج ص 230 با عنوان «جوابات المسائل القمية»؛ و ج 11، ص 222 با عنوان «الرسالة القمية»؛ و ج 17، ص 171 «القمية»؛ و ج 20، ص 363 با عنوان «المسائل القمية».</ref> (به فارسى). پاسخ پرسش‌هايى نذر على بيك خصى از قم است. چون پرسش كننده نمى‌توانسته درست از حاشيه «عدّة الاصول» قزوينى استفاده كند، اين سه پرسش را تقديم داشته و از وى پاسخ مى‌خواهد. اين پرسش‌ها پيرامون: ترجيح بلا مرجّح، تخلّف معلول از علّت و مسائلى كه متوقف بر فكرند، مى‌باشد و پاسخ‌ها مختصر و استدلالى است. اين رساله در الذريعة با عنوان «رسالة في ترجيح بلامرجّح» معرفى شده است.<ref>الذريعة، ج 11، ص 144 با عنوان «رسالة فى الترجيح بلا مرجّح».</ref> چند رساله نيز در ذريعة با عنوان «رسالة في امتناع الترجيح بلا مرجّح» معرفى شده كه گويا در ردّ نظرات مطرح شده در اين رساله ملّا خليل نوشته شده است.<ref>الذريعة، ج 11، ص 113.</ref> چهار نسخه از رساله قميّه در كتابخانه آيت اللَّه مرعشى به شماره 4076 و 6543 و 9562 و 11520 موجود است.<ref>فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه آيت اللَّه مرعشى، ج 11، ص 81؛ و ج 17 ص 126 با عنوان «ترجيح بلا مرجّح»؛ و ج 24 ص 305 و ج 29 ص 166 هر دو با عنوان «پاسخ پرسش‌هاى نذر على».</ref>
 
# تعليقة على التوحيد. تعليقاتى كه بر كتاب توحيد [[شيخ صدوق]] نوشته است. اين اثر را افندى گزارش نموده و امروزه اثرى از آن در دست نيست.<ref>رياض العلماء، ج 2، ص 266.</ref>
 
# حاشية الكافي. ملّا خليل در ايامى كه در [[مكه]] اقامت داشته، حاشيه‌هاى محمدامين استرآبادى بر كتاب الكافى كلينى را جمع آورى و تدوين نموده است.<ref>همان.</ref>
 
# حاشية الكافي. همچنين ملّا خليل در ايامى كه در مكه اقامت داشته، حاشيه‌هاى استادش امير ابوالحسن قائنى مشهدى بر كتاب الكافى كلينى را نيز جمع‌آورى و تدوين نموده است.<ref>همان.</ref>  
 
  
==مصادر شرح حال ملاخلیل==
+
*ملّا خلیل قزوینى، وقتى متوجه شد که نظر وى درباره «ترجیح بلامرجّح» و فاسد بودن شکل اول در [[منطق]]، از سوى [[آقا حسین خوانساری|آقا حسین خوانسارى]] نقد شده، از قزوین به [[اصفهان]] رفت تا با وى به گفتگو پردازد. از باب اتفاق با یکى از شاگردان خوانسارى - ملّا میرزا شروانى (م ۱۰۹۹ ق) - برخورد کرد و انگیزه خود را از سفر بیان کرد. شاگرد براى وى نادرستى دیدگاهش را بیان نمود و دیدگاه استاد خود محقق خوانسارى را بازگفت. ملّا خلیل در همین دیدار پى به اشتباه خود برد و به سوى قزوین بازگشت.<ref>قصص العلماء، تنکابنى، ص ۲۶۴.</ref>
  
در مصادر متعدد نام و ياد ملّا خليل ذكر شده كه اغلب آنها تكرار مطالب أمل الآمل، رياض العلماء، روضات الجنّات، قصص العلماء و نجوم السماء است.  
+
*نقل مى‌کنند که: مامورانى از طرف حکام جور براى اخذِ جو به سوى کشاورزان بى بضاعت رفته و با ملّا خلیل مواجه مى‌گردند، ملّا خلیل، حواله آن جو را از مأمور گرفتى و خود را به اسم آن کشاورز جا زدى و خواسته ستمگران را پرداخت نمود. چون آن جو را جلوى اسبان ریختند، اسبانِ آنها، دسترنج آخوند را نخوردند و همگان متحیر ماندند.<ref>روضات الجنّات، ج ۳، ص ۲۷۱.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 +
==منابع==
  
==منابع==
+
* صافى در شرح كافى‌ (تحقیق دارالحدیث)، ج1، ص 8 تا 49.
صافى در شرح كافى‌ (تحقیق دارالحدیث)، ج1، ص 8 تا 49.
 
  
 
[[رده:علمای قرن یازدهم]]
 
[[رده:علمای قرن یازدهم]]
سطر ۲۲۷: سطر ۱۷۳:
 
[[رده:محدثان]]
 
[[رده:محدثان]]
 
[[رده:نحویون]]
 
[[رده:نحویون]]
 +
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۲

ملا خليل قزوينى (۱۰۰۱-۱۰۸۹ ق)، از محدثین و فقهاى شیعه در قرن یازده هجری و از شاگردان شیخ بهایى و میرداماد است. او را از علمای اخبارى شمرده‌اند که با فلسفه و اجتهاد مخالفت می‌ورزید. همچنین در برخى از کتب تراجم، نظریات و عقاید شاذّى به ملّا خلیل نسبت داده اند. دو شرح فارسى و عربى ملای قزوینی بر کتاب «الکافى‌»، از مهم‌ترین آثار او است.

Ghazvini.jpg
نام کامل ملا خليل قزوينى
زادروز ۱۰۰۱ قمری
زادگاه قزوین
وفات ۱۰۸۹ قمری
مدفن قزوین

Line.png

اساتید

شيخ بهايى، میرداماد، ملا محمود رنانی، امیر ابوالحسن قائنی مشهدی...

شاگردان

اميرمحمد مؤمن بن محمد زمان طالقانى، محمدباقر بن غازى قزوينى، احمد بن خلیل قزوینى، محمدصالح روغنى قزوینى،...

آثار

الشافی فی شرح الكافی، حاشيه شرح شمسيّه، حاشیه مجمع البیان، شرح عدّة الاصول، الأسئلة الخلیلیة،...


زندگی‌نامه‌

ولادت و نسب:

خلیل بن غازى قزوینى در شهر قزوین در سوم رمضان سال ۱۰۰۱ ق، چشم به جهان گشود.[۱] ملّا خلیل قزوینى، مکنّى به ابوحامد معروف به «ملّا خلیلا» و «خلیلاى قزوینى» و «ملّا خلیل قزوینى» و ملقّب به «برهان العلماء»[۲] است. نقش مهر او را «الْعِلْمُ خَلِیلُ الْمُؤْمِن» گزارش کرده‌اند[۳] و برخى نام وى را «خلیل اللَّه» نیز ذکر کرده‌اند.[۴]

چند دانشمند دیگر به نام ملّا خلیل در قزوین بوده‌اند که نباید صاحب این ترجمه را با آنها اشتباه گرفت: یکى ملّا خلیل بن محمّد زمان قزوینى (نگارنده رساله اثبات حُدوث الإراده) در سال ۱۱۴۸ ق؛[۵] دیگرى ملّا خلیل بن حاجى بابا قزوینى، معروف به زرکش؛[۶] و سومى آقا خلیل بن محمّد اشرف قاینى اصفهانى (م ۱۱۳۶ ق) ساکن قزوین؛[۷] و دیگرى سید خلیل قزوینى (زنده در ۱۲۳۹ ق) صاحب تفسیر سید خلیل.[۸]

تولیت اوقاف رى‌:

ملّا خلیل در سن ۲۷ سالگى به سِمَت مدرّسى آستانه حضرت عبدالعظیم حسنى علیه السلام و تولیت اوقاف آن آستانه، از سوى همدرس خود خلیفه سلطان - که به وزارت شاه عباس نائل شده بود - منصوب گردید. ولى پس از مدتى از آن سمت برکنار گردیده و مولى نظام الدین قرشى ساوجى (حدود ۱۰۴۰ ق) به جاى وى منصوب‌ گردید. برخى از شرح حال نویسان، تحریم نماز جمعه از سوى ملّا خلیل را علت عزل او از تولیت دانسته‌اند.[۹]

افندى در شرح حالش، متذکر شده که وى را با حاکم تهران و قزوین قصه‌هاى زیادى است که مى‌تواند به ناسازى وى با حاکمان رى و طهران در هنگام داشتن تولیت موقوفات باشد.

مهاجرت به مکه‌:

ملّا خلیل پس از عزل از تولیت آستانه حضرت عبدالعظیم علیه السلام راهى مکه مکرمه مى‌شود. او چند سالى مقیم آن بلده طیبه مى‌گردد ولى زندگیش در آنجا نیز متلاطم بوده است. در کتاب‌هاى تذکره، مناظرات گوناگونى نقل شده که بین ملّا خلیل و عالمان شیعه و سنى در مسائل مختلف رخ داده است. شیخ حر عاملى نقل مى‌کند اولین بار که به مکه مشرف شده ملّا خلیل را ملاقات نموده که مشغول حاشیه نوشتن بر مجمع البیان بوده است.[۱۰]

عبدالحى رضوى در کتاب حدیقة الشیعة[۱۱] هنگامى که درباره حج گزارش مى‌دهد، مى‌نویسد که حکام مکه هنگامى که عید قربان مصادف با روز جمعه مى‌شده آن را حج اکبر اعلام مى‌کردند و از این طریق، منافعى عائد آنها مى‌شده است. به همین دلیل آنها گاهى که عید مصادف با روز شنبه مى‌شد، عید اعلام مى‌کردند و این براى شیعیان امر را مشکل مى‌کرد؛ آنها یا باید با آنها همراهى مى‌کردند و در غیر این صورت، حج آنها ناتمام مى‌ماند و آنها مُحِلّ نمى‌شدند. او از پدرش نقل مى‌کند که ملّا خلیل قزوینى به حج مشرف شده و این مشکل مطرح شد؛ او از آنان پیروى نکرده و زمانى که‌ رؤساى آنان متوجه شدند، حکم به قتل او کردند. ملّا خلیل در تنورى مخفى شده و به نقطه‌اى از حجاز رفت و تا موسم آینده در آنجا باقى ماند. در وقت آمدن به موسم در قیافه هیزم‌کش و خارکن در میان قافله به مکه درآمده، حج انجام داد و برگشت.[۱۲]

بازگشت به قزوین‌:

ملّا خلیل پس از اقامت چند ساله در مکه به قزوین بازگشته و تا آخر عمر در این شهر مشغول تدریس و تصنیف بوده است. از آثار باقى مانده از ملّا خلیل در قزوین مدرسه‌اى در محلّه آخوند قزوین، معروف به مدرسه آخوند یا مدرسه خلیلا است.[۱۳]

وفات و مدفن‌:

ملّا خلیل قزوینی در آخر عمر نابینا شد و در سال ۱۰۸۹ قمری در سن ۸۸ سالگى چشم از جهان فروبست و بنا به وصیتش در محل تدریس خود - مدرسه خلیلا - قرار ابدى گرفت. در همین سال ملّا رفیعا - شاگرد ملّا خلیل - نیز وفات نمود. یکى از شاعران، ماده تاریخ وفات آنها را چنین سروده:

دُرّ دریاى دین مولا خلیلا چو نور از دیده مردم نهان شد

یگانه گوهر بحر معانى‌ رفیعا واعظ دهر از میان شد

پى تاریخ شان غوّاص دل گفت‌ دو دُرّ بیرون زیک درج جهان شد[۱۴]

در جوار آرامگاه ملّا خلیل، سه فرزند وى: سلمان، احمد و ابوذر نیز آرمیده‌اند. این مدرسه در آن روزگار محل حضور دانشمندانى نامى همچون فیض کاشانى، شیخ حر عاملى، ملّا رفیعاى واعظ و... بوده و هم اکنون در اختیار بنیاد ایران‌شناسى شعبه استان قزوین قرار دارد.

بناى آرامگاه ملّا خلیل در کتاب بناهاى آرامگاهى (دائرة المعارف بناهاى تاریخى ایران در دوره اسلامى) چنین توصیف شده است: از محوّطه میدان محله آخوند از کوچه‌اى که به طرف جنوب غربى مى‌رود، به فاصله ۵۰-۶۰ متر، به کوچه باریکى مى‌توان رسید که به جانب غرب امتداد دارد. در سر دو نبشى این کوچه، ورودى مقبره مرحوم مبرور مولا خلیلا «طیب اللَّه رمسه» متوفى سال ۱۰۸۹ ق واقع شده است. این آرامگاه داراى دو در بزرگى است و حیاط متوسطى با دیوار آجرى دارد. امروزه این محوطه هیچ گونه بنایى ندارد. در انتهاى جنوبى حیاط، چند مزار دیده مى‌شود که یکى آرامگاه مرحوم مولا خلیلا و سه قبر دیگر از آنِ فرزندان آن مرحوم به نام سلمان، احمد و ابوذر است. این محوّطه همچنان که معلوم است، سابقاً مدرسه و جایگاه تدریس مرحوم مولا خلیلا بوده که اکنون بناهاى آن از بین رفته است.[۱۵] در سال‌هاى اخیر این مدرسه و آرامگاه، تعمیر مختصرى شده و پابرجاست.

اساتید

بنا به تصریح افندى، ملّا خلیل در اوان سنّش، نزد بهاءالدین محمّد عاملى معروف به شیخ بهایى (م ۱۰۳۰ ق) و میر محمدباقر استرآبادى معروف به میرداماد (م ۱۰۴۱ ق)، تحصیل علم نموده است و مصنف در همین شرح حاضر، در شرح حدیث «جنود عقل» مطلبى را از مرحوم شیخ بهایى با تعبیر «استادى شیخ بهاءالدین محمّد رحمه اللَّه تعالى» نقل نموده است.

پس از آن نزد مولى حاج محمود رنانى،[۱۶] زانوى ادب به زمین زده و مشغول فراگیرى علم شده است. پس از آن در مشهد مقدس نزد مولى حاجى حسین یزدى، حاشیه قدیم ملّا جلال دوانى را بر شرح تجرید قوشچى (موسوم به شرح جدید) قرائت نموده است. در این زمان با خلیفه سلطان (م ۱۰۶۴ ق) همدرس بود.

یکى دیگر از اساتید ملّا خلیل، امیر ابوالحسن قائنى مشهدى است. قزوینى در ایام اقامتش در مکه حواشى قائنى بر کتاب «الکافى» شیخ کلینى را جمع آورى و تدوین نموده است.[۱۷]

آنچه در مصادر از اساتید ملّا خلیل یاد شده همین چهار عالم بودند و از دیگر اساتید وى در مصادر یادى نشده است. خصوصاً استادى که ملّا خلیل تحت تأثیر تعالیم وى بوده و طبق آن حتى با مجتهدان مخالفت مى‌کرده، شناسایى نشده است؛ چون اساتیدى که نامشان ذکر شد چنین اندیشه‌هایى ندارند.

شاگردان‌

عالمان زیادى نزد ملّا خلیل قزوینى علم و معرفت کسب کرده ‌اند. برخى از شاگردان وى عبارتند از:

  1. امیرمحمّد مؤمن بن محمّد زمان الطالقانى.
  2. ملّا محمّدباقر بن غازى قزوینى (برادرش).
  3. احمد بن خلیل قزوینى (فرزندش).
  4. ابوذر بن خلیل قزوینى (فرزندش).
  5. مولى سلمان بن خلیل قزوینى (فرزندش).
  6. حاج محمدتقى دهخوارقانى.
  7. مولى محمدباقر بن الحافظ کیجى بیک التبریزى.
  8. مولى على اصغر ابن المولى محمّد یوسف قزوینى.
  9. مولى رفیع الدین محمّد بن فتح اللَّه واعظ قزوینى.
  10. مولى محمدمحسن بن نظام الدین قرشى ساوجى.
  11. مولى محمدتقى بن حیدرعلى زنجانى.
  12. مولى محمدامین وقارى طبسى بن مولانا عبدالفتاح.
  13. مولى محمدیوسف بن پهلوان صفر قزوینى.
  14. مولى مهدى بن حاج على اصغر قزوینى.
  15. مولى محمّد مؤمن بن شاه قاسم سبزوارى.
  16. مولى ابوالوفا بن محمّد یوسف مشهور به قاضى قزوینى.
  17. مولى محمدصالح بن محمدباقر روغنى قزوینى.
  18. مولى عاشور بن محمّد تبریزى که کتاب خلّة المؤمنین را در سال ۱۰۶۳ ق به نام ملّا خلیل، تألیف نموده است.[۱۸]

آثار و تألیفات

ملّا خلیل بخش زیادى از عمر خود را در تألیف و تصنیف کتاب گذرانیده است. او در موضوعات مختلفى همچون: ادبیات عرب، منطق، تفسیر، اصول فقه و حدیث، صاحب تألیفات است. مهم‌ترین اثر او، دو شرح فارسى و عربى است که بر کافى‌ نگاشته است. او ابتدا شرح عربى خود را نگاشته که «شافى» نام دارد و در اثناى نگارش به دستور شاه عباس صفوى به شرح فارسى پرداخته و مدت بیست سال مشغول نگارش آن بوده است.

اولین گزارش تفصیلى از آثار ملّا خلیل را افندى در ریاض العلماء درج نموده است.[۱۹] آثار شناحته شده از ملّا خلیل عبارتند از:

  1. الشافی فی شرح الکافی‌[۲۰] (به عربى). شرح مزجى مفصلى است بر کتاب کافى ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینى که به دستور خلیفه سلطان حسین مرعشى (م ۱۰۶۴ ق) - که همدرس ملّا خلیل بوده - نگاشته است. قزوینى تنها اصول كافى و کتاب الطهارة از فروع کافى را شرح نموده و موفق به اتمام آن نشده است. او شرح کتاب التوحید را در آخر ماه ذى الحجه ۱۰۵۷ ق در مکه به پایان رسانده است. در فهرستگان نسخه‌هاى خطى حدیث شیعه، تعداد ۴۶ نسخه از این شرح معرفى شده است.[۲۱]
  2. صافى در شرح کافى (به فارسى). مولا خلیل در سال ۱۰۶۴ ق در محله دیلمیه قزوین به این شرح آغاز نموده و آن را به نام شاه عباس صفوى که در همین محله قزوین اقامت گزیده بود شروع کرده است. او این شرح را به مدت بیست سال مشغول بوده و در ۱۰۸۴ ق به پایان رسانده است.[۲۲]
  3. المجمل (الجمل) فی النحو. این کتاب را ملّا خلیل در علم نحو نوشته است. درباره نام این کتاب اختلاف وجود دارد؛ در ریاض و أمل الآمل نام آن «المجمل» نقل شده ولى در روضات الجنّات نام آن را «الجمل» ذکر کرده است.[۲۳] بر این کتاب، محمدمهدى ابن المولى على أصغر القزوینى - که شاگرد ملّا خلیل بوده - شرحى نوشته است.[۲۴]
  4. حاشیه شرح شمسیه. اصل کتاب شمسیه تألیف نجم الدیم عمر کاتبى قزوینى (م ۶۷۵ ق) و شرح آن، تألیف قطب الدین محمّد رازى (م ۷۶۶ ق) است. ملّا خلیل بر مبحث قضایا از این شرح حاشیه نوشته است.[۲۵] در الذریعه عنوان شده که نسخه‌اى از این حاشیه در قم نزد آیت اللَّه مرعشى موجود است.[۲۶]
  5. شرح (حاشیه) عدّة الاصول. کتاب عدّة الاصول، تألیف شیخ الطائفة محمّد بن جعفر طوسى (م ۴۶۰ ق) در دو بخش اصول دین و اصول فقه، نوشته شده است. ملّا خلیل بر هر دو بخشِ این کتاب حاشیه نوشته است. افندى متذکر شده که ملّا خلیل در این حاشیه، مسائل متعدد جدیدى را در اصول و فروع دین مطرح نموده و اقوال عجیبى را طرح نموده است.[۲۷] ملّا خلیل تا آخر عمر در این حاشیه تجدیدنظر مى‌نموده و به همین دلیل نسخه‌هاى آن به شدت با هم اختلاف دارند.[۲۸] بر این حاشیه چند تن از عالمان حاشیه نوشته‌اند.
  6. حاشیه مجمع البیان. مجمع البیان در تفسیر قرآن کریم، تألیفِ فضل بن حسن طبرسى (م ۵۴۸ ق) است. ملّا خلیل در ایامى که در مکه بوده این حاشیه را نوشته است. شیخ حر عاملى بیان نموده که بار اوّلى که به مکه مشرف شدم ملّا خلیل را ملاقات نمودم که مشغول نوشتن این حاشیه بوده است.[۲۹]
  7. رسالة فی‌ حرمة شرب التتن.[۳۰] حجة الاسلام شفتى اصفهانى گوید: مرحوم حاج ملّا خلیل استعمال دخانیات را حرام مى‌دانست و رساله‌اى در این خصوص تصنیف نمود و نسخه‌اى زیبا و نفیس از آن را به حضور علامه مجلسى - که به طور مفرط قلیان مى‌کشیده - فرستاد، تا علّامه با مطالعه آن، قلیان را ترک کند. علّامه که پس از مطالعه دلایل او را کافى ندانست، آن را پر از تنباکو کرد و به حضور ملّا خلیل عودت داد.[۳۱]
  8. رسالة فی صلاة الجمعة. صاحب ریاض متذکر شده که ملّا خلیل مطالب این رساله را ابتدا در شرح فارسى خود بر کافى آورده بود و بعد به صورت رساله مستقلّى درآورد و ملّا محمدطاهر قمّى در ردّ آن رساله‌اى تألیف نمود. پس از آن ملّا خلیل رساله دیگرى باز به فارسى نوشت و در آن باز بر انکار خود اصرار نمود. ولى او بعداً رساله سومى در این موضوع نوشته و در آن میانه روى را در پیش گرفته است.[۳۲] نسخه‌هاى متعددى از رساله‌هاى نماز جمعه ملّا خلیل - از جمله: نسخه‌اى به شماره ۸۶۰۲ در کتابخانه آستان قدس رضوى،[۳۳] و دو نسخه در کتابخانه مسجد اعظم قم‌ به شماره ۱۳۵۹ و ۱۴۳۲،[۳۴] در دست است.
  9. رموز التفاسیر الواقعة فی الکافی والروضة.[۳۵] ملّا خلیل در این اثر، آدرس احادیثى را که در کتاب کافى در تفسیر آیات شده، نقل کرده و با قرار دادن رموزى براى کتاب و باب‌هاى کافى، موضع آنها مشخص نموده است. چهار نسخه از این کتاب تاکنون شناسایى شده است، از جمله: کتابخانه آیت اللَّه مرعشى، نسخه شماره ۴۹۸۹، بدون نام کاتب و تاریخ کتابت، ۱۲۴ برگ، ۱۹ سطر.[۳۶]
  10. الأسئلة الخلیلیة. سوالاتى است که ملّا خلیل از علّامه محمدباقر مجلسى درباره تصوّف پرسیده و علّامه به آنها پاسخ داده است. این رساله را مرحوم خیابانى در وقایع الأیام (جلد محرم الحرام) درج نموده و در ضمن کتاب تشویق السالکین نیز به چاپ رسیده است.[۳۷]
  11. تفسیر سوره الفاتحه. شیخ آقا بزرگ در الذریعة این کتاب را از آثار ملّا خلیل ذکر نموده است و در توصیف آن نوشته: «حکى بعض الفضلاء أنّه رآه، وهو کبیر جدّاً، و فیه لباب کلّ علم نافع».[۳۸] ولى ظاهراً این تفسیر از سید خلیل قزوینى از دانشمندان سده سیزدهم هجرى و موسوم به کشف الحقائق یا فوائد الفاتحه و تفسیر سید خلیل قزوینى است و تألیف آن در سال ۱۲۳۹ ق به پایان رسیده و نسخه‌اى از آن در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى در تهران موجود است.[۳۹]
  12. رسالة أقوال الأئمّة. نسخه این رساله در کتابخانه راجه الفیض آبادى نگهدارى مى‌شود و در فهرست آن کتابخانه نامش ذکر شده و نوشته‌اند که: موضوع آن در حدیث است؛ و توضیح دیگرى داده نشده است. شیخ آقا بزرگ که این مطلب را نقل نموده متذکر شده که این رساله را ملّا خلیل هنگامى که در شهر رى در آستانه عبدالعظیم حسنى تدریس مى‌کرده، نوشته است.[۴۰]
  13. رسالة فی الأمر بین الأمرین. آقا بزرگ نسخه این رساله را در یکى از کتابخانه‌هاى نجف ملاحظه نموده که آغازش چنین بوده: «سبحان من تنزّه عن الفحشاء، و سبحان من لایجری فی ملکه إلّا ما یشاء».[۴۱]
  14. شرح الصحیفة. در الذریعة بدون هیچ توضیحى این کتاب را معرفى نموده و اظهار داشته که نسخه‌اى از آن را در کتابخانه شیخ الشریعه اصفهانى در نجف، ملاحظه‌ نموده است.[۴۲]
  15. فهرست الکافی. نسخه این رساله در قزوین، در کتابخانه میر حسینا نگهدارى مى‌شود که با نسخه اصل در ۲۵ ذی الحجه ۱۰۸۹ ق، مقابله شده است.[۴۳]
  16. اجوبة مسائل محمّد مؤمن. پاسخى است به ایرادهایى که ملّا محمّد مؤمن بن شاه قاسم بر عبارتِ «العمل بظاهر القرآن لیس لإفادته الظنّ بمراده تعالى و بحمکه الواقعی، بل لعلمنا بأنّه یجب علینا اتّباع ظاهره» نموده و ملّا خلیل به آنها پاسخ داده است. این پرسش‌ها در روز عید فطر ۱۰۶۷ ق در قزوین به دست ملّا خلیل رسیده و او در همان سال هنگامى که به مشهد مقدّس براى زیارت رفته بود بر آنها پاسخ نوشته است. نسخه‌اى از این رساله در کتابخانه آیت اللَّه مرعشى به شماره ۳۰۲۸ موجود است.[۴۴]
  17. رساله نجفیه‌[۴۵] (به فارسى). پاسخ پرسش‌هاى برخى از فضلا است که از نجف براى وى ارسال نموده است. این رساله در غره ۱۰۸۰ ق به پایان رسیده و در مجله علوم حدیث ش ۱۹، بهار ۱۳۸۰ ش ص ۱۴۴-۱۶۲ به کوشش مسعود طبرى چاپ شده است.
  18. رساله قمّیه‌[۴۶] (به فارسى). پاسخ پرسش‌هایى نذر على بیک خصى از قم است. چون پرسش کننده نمى‌توانسته درست از حاشیه «عدّة الاصول» قزوینى استفاده کند، این سه پرسش را تقدیم داشته و از وى پاسخ مى‌خواهد. این پرسش‌ها پیرامون: ترجیح بلا مرجّح، تخلّف معلول از علّت و مسائلى که متوقف بر فکرند، مى‌باشد و پاسخ‌ها مختصر و استدلالى است. این رساله در الذریعة با عنوان «رسالة فی ترجیح بلامرجّح» معرفى شده است.[۴۷] چند رساله نیز در ذریعة با عنوان «رسالة فی امتناع الترجیح بلا مرجّح» معرفى شده که گویا در ردّ نظرات مطرح شده در این رساله ملّا خلیل نوشته شده است.[۴۸] چهار نسخه از رساله قمیه در کتابخانه آیت اللَّه مرعشى به شماره ۴۰۷۶ و ۶۵۴۳ و ۹۵۶۲ و ۱۱۵۲۰ موجود است.[۴۹]
  19. تعلیقة على التوحید. تعلیقاتى که بر کتاب «توحید» شیخ صدوق نوشته است. این اثر را افندى گزارش نموده و امروزه اثرى از آن در دست نیست.[۵۰]
  20. حاشیة الکافی. ملّا خلیل در ایامى که در مکه اقامت داشته، حاشیه‌هاى محمدامین استرآبادى بر کتاب الکافى کلینى را جمع آورى و تدوین نموده است.[۵۱]
  21. حاشیة الکافی. همچنین ملّا خلیل در ایامى که در مکه اقامت داشته، حاشیه‌هاى استادش امیر ابوالحسن قائنى مشهدى بر کتاب الکافى کلینى را نیز جمع‌آورى و تدوین نموده است.[۵۲]

خصوصیات علمى و اخلاقی

ملّا خلیل از شیوخ محدثین و فقهای سده یازدهم و از علماى اخبارى بود. جزئیات زندگانى ملّا خلیلا در اغلب کتاب‌هاى شرح حال که در عصر وى تدوین شده، درج شده است. معاصران ملّا خلیل، وى را ستوده‌اند و در شرح حال وى او را با القابى مانند «رأس و رئیس فقهاء امامیه و اسوه و قدوه علماء اثنا عشریه»[۵۳] و «فاضل عالم، حکیم متکلم محقق مدقق، فقیه محدث، ثقة ثقة، جامع للفضائل ماهر معاصر»[۵۴] و «المولى الکبیر الجلیل مولانا خلیل بن الغازى القزوینى، فاضل عالم، متکلّم اصولى، جامع دقیق النظر قوى الفکر، من أجلّة مشاهیر علماء عصرنا و أکمل أکابر فضلاء دهرنا»[۵۵] و مانند آن یاد کرده‌اند که نشانگر علوّ مقام علمى او و توجه اندیشمندان به آرا و اندیشه‌هاى وى است.

مناظره با عالمان‌:

از جمله مناظرات ملّا خلیل با دانشمندان، مناظره‌اى است که با سید على خان حویزى (۱۰۸۸-۱۰۱۸ ق) انجام داده است. این مناظره را سید على‌خان در باب سوم کتابش «نکت البیان و أدب الأعیان‌»[۵۶] نقل نموده و مرحوم خیابانى آن را در وقایع الأیام (ماه محرم) به نقل از آن کتاب آورده است.[۵۷]

گرایش به اخبارى‌گرى‌:

ملّا خلیل، خیلى در اخبار غوطه ور بود و اغلب صاحب تراجم او را از علماى اخبارى شمرده‌اند. او با اجتهاد مخالفت مى‌ورزید، چنانچه در جاى جاى این شرح‌ و سایر آثارش به صراحت این عقیده را اظهار مى‌دارد و براى اثبات آن دست به دامن برخى از احادیث مى‌شود، ولى اغلب شاگردان وى مانند آقا رضى قزوینى و شیخ محمدکاظم طالقانى قزوینى و میر محمد معصوم قزوینى، از زمره مجتهدان و طرفداران اجتهاد بودند.[۵۸]

او با این که اخبارى است، ولى تنکابنى مى‌نویسد: «معلوم نشد که او از که اجازه دارد، لکن اخبارى مسلک است».[۵۹] محدث نورى در خاتمه مستدرک عنوان نموده که ملّا خلیل از شیخ بهایى روایت نقل مى‌کند.[۶۰] سماهیجى هم در اجازه‌اش به ناصرالدین قطیفى عنوان نموده که علامه محمدباقر مجلسى از ملّا خلیل نقل روایت مى‌کند.[۶۱]

در فهرست نسخه‌هاى کتابخانه مجلس، گزارش اجازه‌اى است از ناصرالدین محمّد بن احمد معروف به نصر تونى‌[۶۲] به خلیل اللَّه بن ابوالفتح (مشهور به غازى قزوینى). در این اجازه، علاوه بر این که گواهى قرائت و شاگردى قزوینى را نزد خودش ذکر مى‌کند به او اجازه روایت نیز داده است.[۶۳] اگر همان گونه که فهرست‌نگار محترم استفاده کرده‌اند، منظور از خلیل اللَّه بن ابوالفتح غازى قزوینى، همان ملّا خلیل بن غازى قزوینى باشد، باید نصر تونى را از اساتید و همچنین مشایخ ملّا خلیل به حساب آورد.

اما این که در طبقات أعلام الشیعة در شرح حال ملّا خلیل عنوان شده که احتمالاً ملّا خلیل تظاهر به اخبارى‌گرى مى‌کرد - و علت آن هم مماشات با حاکمیت بود که با فلسفه و اجتهاد به شدت مخالف بود[۶۴] - با توجه به مطالبى که از معاصران ملّا خلیل نقل خواهد شد و همچنین با مطالعه آثار بر جاى مانده از وى، همچون صافى و شافى، هیچ وجهى ندارد و گویا این مطالب از افزده‌هایى است که بعد از مؤلّف به طبقات‌ اضافه شده است. او تنها در دو شرح خود بر کافى با بسیارى از نظریه‌هاى بسیار مشهور فلسفى و حتى با برخى از مسائل مسلم تجربى با تمسّک به مدلول دریافته از برخى احادیث، مخالفت کرده و به صاحبان آن به تندى سخن مى‌گوید.

آراء و نظرات‌:

در برخى از نوشته‌هاى عالمان قدیم و جدید، نظریات و عقاید شاذّ و بى‌بنیانى به ملّا خلیل نسبت داده شده است که برخى از این نظریه‌ها به نام وى مشهور شده است. افندى در شرح حال ملّا خلیل، از جمله نظرات غریب ملّا خلیل را نظریه او درباره کتاب کافى نقل کرده است. وى معتقد بود که: تمامى کتاب کافى را امام دوزادهم علیه السلام مشاهده و تأیید نموده و هر چه در آن به لفظ «رُوی» آمده، بدون واسطه از آن حضرت گرفته شده است. بنابراین، عمل به تمامى اخبار کتاب کافى واجب است و همچنین هیچ حدیثى در آن، از روى تقیه صادر نشده است.

همچنین گفته شده است که: او بخش روضه را جزء کافى نمى‌دانست و معتقد بوده که آن را ابن ادریس تألیف نموده است. افندى مى‌گوید: برخى از عالمان دیگر نیز در این نظر او را تأیید کرده‌اند و برخى نیز این نظریه را به شهید ثانى نسبت داده‌اند ولى ثابت نشده است.[۶۵] البته ملّا خلیل در ادامه شرح کافى، روضه را نیز شرح کرده و در مقدمه هیچ اشاره‌اى به این که روضه از کلینى نیست، نکرده است. فلذا انتساب این قول به ملّا خلیل چندان قطعى نیست و کسانى که نقل کرده‌اند نیز استناد خود را بیان ننموده‌اند.

از دیگر آراء متفرد ملّا خلیل و آنچه به او نسبت داده شده است مى‌توان به امکان تخلف معلول از علت تامه، امکان ترجیح بلا مرجح، ثبوت معدومات، ردّ تجرد نفس ناطقه و مراتب چهارگانه آن، ردّ قدیم زمانى بودن عالم، عدم انتاج شکل اوّل قیاس، انکار کرویت زمین و وجوب عمل به علم (نه‌گمان) در مسائل فرعى فقهى در زمان غیبت و... اشاره کرد. وى به تمام موارد فوق در جاى جاى صافى و شافى تصریح نموده است.

ملّا خلیل با آن که اخبارى تند بود، ولى با اقامه نماز جمعه مخالفت مى‌کرد و عقیده داشت که در عصر غیبت، نخواندنِ آن اولى است. او رساله‌اى مفصل در تحریم نماز جمعه نگاشت که مورد نقد و ردّ معاصرین خود قرار گرفت.[۶۶] برادر وى محمدباقر بن غازى و همچنین پسرش ملّا سلمان بن خلیل قزوینى نیز قائل به تحریم نماز جمعه در زمان غیبت بوده و رساله‌هایى در این زمینه نگاشته‌اند. سماهیجى در رساله خود «القامعة البدعة فی ترک صلاة الجمعة» (فصل سوّم) به ردّ نظر ملّا خلیل و فاضل هندى درباره نماز جمعه پرداخته است.[۶۷]

و دیگر اینکه ملّا خلیل با فلاسفه مخالف بود که در دو شرح خود بر کافى در موارد متعدد بدان تصریح نموده است. او استدلال را در رسیدن به معرفت عقیم مى‌دانست. شعر زیر از میرداماد نقل شده که در آن متعرض این نطریه ملّا خلیل شده و آن را نقد کرده است.

اى که گفتى پاى چوبین شد علیل ورنه بودى فخر رازى بى بدیل‌

فخر رازى نیست جز مرد شکوک‌ گر تو مردى از نصیرالدین بکوک‌

هست در تحقیق برهان اوستاد داده خاک خرمن شبهت به باد

در کتاب حق اولوالالباب بین‌ و آن تدبّر را که کرده آفرین؟

چیست آن جز مسلک عقل مصون گر ندارى هستى از لایعقلون‌

خوار شبهت نیست جز در راه وهم در خرد بد ظن مشو اى کور فهم‌

از هیولا وهم را پاى کج است‌ کج نظر پندارد این ره اعوج است‌[۶۸]

وى هم‌چنین با اجتهاد و اصول نیز مخالف بود و در موارد متعددى به ‌خصوص در صافى و شافى به آن تصریح کرده و براى اثبات نظر خود به ظاهر برخى از احادیث متمسک شده و در برخى از موارد نیز به تأویل احادیث پرداخته است.

مردى نیرومند:

حاج ملّا خلیل از نظر جسمى نیز مردى قوى و نیرومند بود، به دست خود زمین را بیل مى‌زد و دانه مى‌کشت. صاحب روضات نوشته که: کشتى‌گیرى وارد قزوین شد و در مجلس درس ملّا خلیل حاضر شد و از وى خواست دستخطى در تأیید حرفه وى بنویسد. ملّا خلیل گفت: من چگونه نیازموده، کشتى‌گیرى تو را تأیید کنم. سپس از مجلس درس بلند شده و آماده مصاف با وى شد و پشت بزرگ‌ترین کشتى‌گیر عصر خود را به زمین آورد. پس کشتى گیر به او گفت: تو اهل علم نیستى بلکه کشتى گیرى هستى که به لباس اهل علم درآمدى![۶۹]

شهامت و جوانمردى‌:

ملّا خلیل عالمى جوانمرد و باشهامت بود. به محض این که متوجه مى‌شد در نظرى اشتباه کرده به اشتباه خود اعتراف و از طرف مقابل خود عذرخواهى مى‌کرد. همچنین در بذل مال براى کمک به ضعیفان کوتاهى نمى‌کرد. در این دو مورد چند داستان از ملّا خلیل نقل شده است.

  • ملّا خلیل را در مسئله‌اى با جناب ملا محسن فیض کاشانى مدت‌ها بحث و مناظره و مکاتبه داشت و آخرالامر متقاعد نشد. بعدها متوجه شد که خود اشتباه نموده و حق با فیض است، پاى پیاده از قزوین به کاشان رفت، نرسیده به دیوار خانه فیض فریاد زد: «یا محسن قد أتاک المسی‌ء». فیض تا صداى او را شنید از داخل منزل، یار قدیمى خود را شناخت و دوید و او را در آغوش کشید. ملّا خلیل پس از مذاکراتى به قزوین مراجعت نمود و اصرار دوست، در ماندن او مؤثّر واقع نشد.[۷۰]
  • ملّا خلیل قزوینى، وقتى متوجه شد که نظر وى درباره «ترجیح بلامرجّح» و فاسد بودن شکل اول در منطق، از سوى آقا حسین خوانسارى نقد شده، از قزوین به اصفهان رفت تا با وى به گفتگو پردازد. از باب اتفاق با یکى از شاگردان خوانسارى - ملّا میرزا شروانى (م ۱۰۹۹ ق) - برخورد کرد و انگیزه خود را از سفر بیان کرد. شاگرد براى وى نادرستى دیدگاهش را بیان نمود و دیدگاه استاد خود محقق خوانسارى را بازگفت. ملّا خلیل در همین دیدار پى به اشتباه خود برد و به سوى قزوین بازگشت.[۷۱]
  • نقل مى‌کنند که: مامورانى از طرف حکام جور براى اخذِ جو به سوى کشاورزان بى بضاعت رفته و با ملّا خلیل مواجه مى‌گردند، ملّا خلیل، حواله آن جو را از مأمور گرفتى و خود را به اسم آن کشاورز جا زدى و خواسته ستمگران را پرداخت نمود. چون آن جو را جلوى اسبان ریختند، اسبانِ آنها، دسترنج آخوند را نخوردند و همگان متحیر ماندند.[۷۲]

پانویس

  1. ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۲.
  2. جامع الرواة، ج ۱، ص ۲۹۸.
  3. برگى از تاریخ قزوین، حسین مدرسى طباطبایى، ص ۲۰۶ (پاورقى).
  4. تمیم أمل الآمل، ص ۶۰؛ الذریعة، ج ۲۲، ص ۳۵۱.
  5. الذریعة، ج ۱، ص ۸۸.
  6. تمیم أمل الآمل، ص ۱۴۶.
  7. برگى از تاریخ قزوین، ص ۲۰۵- ۲۰۶ (پاورقى).
  8. فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ج ۳۵، ص ۲۶۲.
  9. طبقات أعلام الشیعة (قرن ۱۱ ق)، ص ۲۰۴.
  10. أمل الآمل، ج ۲، ص ۱۱۲.
  11. این کتاب غیر از حدیقة الشیعة منسوب به ملّا احمد اردبیلى است و تا حال، منتشر نشده است و تنها نسخه ‌شناخته شده از آن در کتابخانه آیت اللَّه مرعشى به ش ۱۱۲۴ نگهدارى مى‌شود. (فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه آیت اللَّه مرعشى، ج ۳، ص ۲۹۵-۲۹۷).
  12. رسول جعفریان، مجلّه میقات حج، ش ۴، سال ۱۳۷۲، ص ۱۱۷، مقاله «حجّاج شیعى در دوره صفوى».
  13. دایرة المعارف تشیع، ج ۷، ص ۲۴۸.
  14. عبارت «دو دُرّ بیرون زیک درج جهان شد» به حساب ابجد برابر با ۱۰۸۹ مى‌شود که تاریخ فوت ملّا خلیل و ملّا رفیعا هست.
  15. بناهاى آرامگاهى (دائرة المعارف بناهاى تاریخى ایران در دوره اسلامى)، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامى، ویرایش محمّدمهدى عقابى، ص ۴۰ (به نقل از کتاب «مینودر یا باب الجنّه قزوین» سید محمّدعلى گلریز قزوینى، ج ۱ ص ۷۱۷).
  16. وى منسوب به رُنان از قراء اصفهان است. ر.ک: مراصد الاطّلاع على أسماء الأمکنة والبقاع، ج ۲، ص ۶۳۵؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۷۳. جمعى از محدثان قرن ششم و هفتم، منسوب به این منطقه هستند.
  17. ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۶.
  18. تراجم الرجال، سید احمد حسینى، ج ۱، ص ۲۵۸.
  19. ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۵-۲۶۶.
  20. الذریعة، ج ۱۳، ص ۵؛ و ج ۱۴، ص ۲۷؛ التراث العربی، ج ۳، ص ۲۲۳.
  21. فهرستگان نسخه‌هاى خطى حدیث و علوم حدیث شیعه، ج ۴، ص ۱۶۳-۱۶۸.
  22. الذریعة، ج ۶، ص ۱۴۵؛ و ج ۱۵، ص ۶.
  23. الذریعة، ج ۵، ص ۱۴۲؛ و ج ۲۰، ص ۱۴۲.
  24. الذریعة، ج ۱۳، ص ۱۷۷.
  25. الذریعة، ج ۶، ص ۳۵.
  26. همان.
  27. ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۵.
  28. الذریعة، ج ۶، ص ۷۸ و ص ۱۴۸.
  29. أمل الآمل، ج ۲، ص ۱۱۲.
  30. الذریعة، ج ۱۱، ص ۱۷۳.
  31. روضات الجنّات، ج ۳، ص ۲۷۱.
  32. ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۶؛ الذریعة، ج ۱۴، ص ۲۷؛ و ج ۱۵، ص ۷۱.
  33. فهرست الفبایى آستان قدس رضوى، ص ۳۸۵.
  34. فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه مسجد اعظم، ص ۲۸۱.
  35. الذریعة، ج ۱۱، ص ۲۵۱ رقم ۱۵۳۸.
  36. فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه آیت اللَّه مرعشى، ج ۱۳، ص ۱۸۳.
  37. الذریعة، ج ۲، ص ۸۲.
  38. الذریعة، ج ۴، ص ۳۳۹.
  39. فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ج ۳۵، ص ۲۶۲، نسخه ش ۱۲۲۹۶، تحریر شده از روى نسخه اصل در رجب ۱۲۳۹ ق.
  40. الذریعة، ج ۲، ص ۲۷۶ با عنوان «اقوال الائمة»؛ و ج ۱۱، ص ۱۰۳ با عنوان «رسالة اقوال الائمة».
  41. الذریعة، ج ۱۱، ص ۱۱۵.
  42. الذریعة، ج ۱۳، ص ۳۵۱.
  43. نشریه نسخه‌هاى خطى دانشگاه تهران، دفتر ششم، ص ۳۴۶.
  44. فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه آیت اللَّه مرعشى، ج ۸، ص ۲۱۴.
  45. کشف الحجب والاستار، سید اعجاز حسین، ص ۵۷۷؛ الذریعة، ج ۱۱ ص ۲۲۸ با عنوان «الرسالة النجفیة»؛ و ج ۲۰، ص ۳۷۱ با عنوان «المسائل النجفیة».
  46. الذریعة، ج ۵، ص ۲۳۰ با عنوان «جوابات المسائل القمیة»؛ و ج ۱۱، ص ۲۲۲ با عنوان «الرسالة القمیة»؛ و ج ۱۷، ص ۱۷۱ «القمیة»؛ و ج ۲۰، ص ۳۶۳ با عنوان «المسائل القمیة».
  47. الذریعة، ج ۱۱، ص ۱۴۴ با عنوان «رسالة فى الترجیح بلا مرجّح».
  48. الذریعة، ج ۱۱، ص ۱۱۳.
  49. فهرست نسخه‌هاى خطى کتابخانه آیت اللَّه مرعشى، ج ۱۱، ص ۸۱؛ و ج ۱۷ ص ۱۲۶ با عنوان «ترجیح بلا مرجّح»؛ و ج ۲۴ ص ۳۰۵ و ج ۲۹ ص ۱۶۶ هر دو با عنوان «پاسخ پرسش‌هاى نذر على».
  50. ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۶.
  51. همان.
  52. همان.
  53. قصص الخاقانى، ولى قلى بن داود قلى شاملو، ج ۲، ص ۳۶.
  54. أمل الآمل، شیخ محمدحسن حر عاملى، ج ۲، ص ۱۱۲.
  55. همان، با ترجمه.
  56. الذریعة، ج ۲۴، ص ۳۰۳.
  57. در مقدمه "صافی در شرح کافی" متن آن به نقل از وقایع الأیام (وقایع محرّم الحرام)، ملّا على خیابانى، با تصحیح محمّد الوانساز خویى، ج ۲، ص ۴۳۹-۴۴۱. آمده است.
  58. دایرة المعارف تشیع، ج ۷، ص ۲۴۸.
  59. قصص العلماء، تنکابنى، ص ۲۶۳.
  60. مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۱۹۹.
  61. الإجازة الکبیرة إلى الشیخ ناصر الجارودی القطیفی، شیخ عبداللَّه بن صالح سماهیجى بحرانى، ص ۱۳۱.
  62. ر.ک: مستدرکات أعیان الشیعة، ج ۷، ص ۲۳۱.
  63. ر.ک: فهرست نسخه‌هاى خطّى کتابخانه مجلس، ج ۱۱، ص ۲۱۸.
  64. الإجازة الکبیرة إلى الشیخ ناصر الجارودی القطیفی، شیخ عبداللَّه بن صالح سماهیجى بحرانى، ص ۲۰۴.
  65. ریاض العلماء، ج ۲، ص ۲۶۵.
  66. ر.ک: دین و سیاست در دوره صفوى، رسول جعفریان، ص ۱۲۶-۱۳۱: «رساله‌هاى نماز جمعه و اخباری ها» و «سابقه تاریخى اقامه جمعه در میان شیعیان».
  67. همان، ص ۱۵۶.
  68. منیة المرید شهید ثانى، ترجمه محمدباقر ساعدى، ص ۲۵۰.
  69. روضات الجنّات، ج ۳، ص ۲۷۲.
  70. روضات الجنّات، ج ۳، ص ۲۷۱.
  71. قصص العلماء، تنکابنى، ص ۲۶۴.
  72. روضات الجنّات، ج ۳، ص ۲۷۱.

منابع

  • صافى در شرح كافى‌ (تحقیق دارالحدیث)، ج1، ص 8 تا 49.