محمدحسين سبحاني: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
==خاندان و دوران كودكي محمدحسين سبحاني==
+
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل =  آیت الله محمدحسین سبحانی
 +
|تصویر= [[پرونده:M.sobhani.jpg]]
 +
|زادروز =  1300 قمری
 +
|زادگاه = [[تبریز]]
 +
|وفات =  1392 قمرى
 +
|مدفن =  [[قم]]
 +
|اساتید =  [[سید ضیاء الدین عراقی|آقا ضیاءالدین عراقی]]، [[شیخ الشریعه اصفهانی|ملا فتح‌الله شریعت اصفهانی]]،...
 +
|شاگردان = 
 +
|آثار = نخبةالازهار، ارشاد الأفاضل الی مطالب الرسائل،...
 +
}}
 +
==دوران کودکی ==
  
آيت الله محمدحسين سبحاني، فرزند حاج محمدجعفر است. جد وي حاج فرج‌الله سبحاني خياباني تبريزي نام داشت.<ref> مقدمه نخبةالازهار في احكام الخيار، شيخ محمدحسين سبحاني، چاپخانه علميه قم، 1398 ق، ص 13.</ref> و مادرش نيز شهربانو، دختر اسماعيل ميرزا، از فرزندان فتحعلي شاه قاجار بود.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 314 (والده موسومه به شهربانو، دختر مرحوم اسماعيل ميرزا فرزند مرحوم فتحعلي شاه).</ref>
+
آیت الله محمدحسین سبحانی، فرزند حاج محمدجعفر، در شب نوزده [[رمضان]] المبارک ۱۳۰۰ ق.<ref> علماء معاصرین، ص ۲۹۷.</ref> در شهر تبریز<ref> هر چند حوزه‌های علمیه در آذربایجان پیشینه تاریخی طولانی دارد، اما دوره صفویان تا پایان قاجاریه (اوایل قرن دهم تا اواخر قرن ۱۳) دوران شکوفایی حوزه‌های علمیه از جمله مدارس تبریز است. حوزه علمیه تبریز در این دوره به پرورش خوشنویسان، شاعران، حکما، فقها و محدثان شیعی پرداخت. البته گرایش اولیه به فلسفه و حکمت و حدیث بود و آن گاه به فقه و اصول منعطف شد. مدارس علمیه‌ای که در این دوره تأسیس شدند، عبارت بودند از: طالبیه، صادقیه، صفویه، حاج صفرعلی، حاج علی‌اصغر و میرزا علی‌اکبر. از علمای این دوره هم می‌توان به میرزا اویس نصر، حسین کربلایی، زین العابدین، عبدالباقی، عبدالوهاب، میرقاسم و خواجه جلال الدین محمد تبریزی اشاره کرد. علاوه بر این سابقه درخشان، عصر شکوفایی حوزه‌های علمیه تبریز مربوط به دوره بعدی است. قرن‌های چهاردهم و پانزدهم هجری از پررونق ترین ادوار حوزه علمیه تبریز است و در این دوره حوزه تبریز به شکوفایی کامل رسید. برخی از مشاهیر عبارتند از آیات عظام: سید محمد حجت (ولادت: ۱۳۱۰ ق)، سید حسین کوه‌کمری (وفات: ۱۳۲۹ ق)، فاضل شربیانی، میرزا رضی تبریزی (ولادت: ۱۲۹۴ ق)، ابوالحسن انگجی (وفات: ۱۳۵۷ ق)، سید مهدی انگجی، عبدالحسین غروی (ولادت: ۱۳۲۸ ق)، احمد خسروشاهی (ولادت: ۱۲۶۶ ق)، محمدعلی قاضی طباطبایی، ابراهیم دروازه‌ای (۱۲۷۴-۱۳۵۱ ق)، حجت ایروانی (ولادت: ۱۳۵۴ ق)، عبدالمجید ایروانی (۱۳۱۳-۱۳۷۱ ق) و رضا توحیدی (ولادت: ۱۳۳۲ ق). (ر.ک: تاریخ مدارس ایران، ص ۳۰۶-۳۰۸؛ تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ص ۱۵۳، ۱۵۷ و ۱۵۸، به نقل از حوزه‌های علمیه شیعه در گستره جهان، سید علیرضا سیدکباری، ص ۴۷۸).</ref> به دنیا آمد. وی در هفت سالگی، به رسم آن دوره، به تحصیل و آموزش [[قرآن کریم]] و کتاب های فارسی آن روزگار پرداخت: «چون به هفت سالگی رسیدم، مشغول تعلم قرآن مجید و بعض کتب فارسیه شدم».<ref> همان، ص ۳۹۷.</ref>
  
آيت الله شيخ جعفر سبحاني مي‌نويسد: «پدر مرحوم آيت الله سبحاني، بازرگاني به نام حاج محمدجعفر بود كه به تجارت جوراب مي‌پرداخت. وي فرزند مرحوم حاج فرج‌الله و او نيز فرزند مرحوم حاج الله وردي فرزند كربلايي علي فرزند مرادقلي بود. آن چه از اين خاندان شنيده‌ايم، فرد اخير در دوران زنديه از منطقه غرب آذربايجان به تبريز مهاجرت كرده و هم اكنون خانه وقفي كه مرحوم كربلايي علي براي فرزندان ذكور خود وقف نموده، در اختيار ماست و تاريخ وقف‌نامه، كه به مهر علماي وقت ممهور است، به سال 1212 ش. برمي‌گردد».<ref> دست نوشته آيت الله جعفر سبحاني براي نويسنده.</ref>
+
تولد آیت الله محمدحسین تبریزی مصادف با ایام حکومت ناصرالدین شاه قاجار بود؛ دوره‌ای که حوادث مختلفی در ایران روی داد و تبریز نیز از آثار آن بی‌نصیب نماند. در این دوره محمدحسین کودکی نه ساله بود که به تحصیل [[قرآن]] و فراگیری دروس مکتب‌خانه‌ای مشغول بود. مهمترین حوادث این دوره مربوط به واگذاری امتیاز تنباکو است که با شب عید نوروز ۱۲۶۹ ش. (۱۳۰۹ ق) مصادف بود.  
  
شيخ محمدحسين در شب نوزده [[رمضان]] المبارك 1300 ق.<ref> علماء معاصرين، ص 297.</ref> در شهر تبريز<ref> هر چند حوزه‌هاي علميه در آذربايجان پيشينه تاريخي طولاني دارد، اما دوره صفويان تا پايان قاجاريه (اوايل قرن دهم تا اواخر قرن 13) دوران شكوفايي حوزه‌هاي علميه از جمله مدارس تبريز است. حوزه علميه تبريز در اين دوره به پرورش خوشنويسان، شاعران، حكما، فقها و محدثان شيعي پرداخت. البته گرايش اوليه به [[فلسفه]] و [[حكمت]] و [[حديث]] بود و آن گاه به [[فقه]] و [[اصول]] منعطف شد. مدارس علميه‌اي كه در اين دوره تأسيس شدند، عبارت بودند از: طالبيه، صادقيه، صفويه، حاج صفرعلي، حاج علي‌اصغر و ميرزا علي‌اكبر. از علماي اين دوره هم مي‌توان به ميرزا اويس نصر، حسين كربلايي، زين العابدين، عبدالباقي، عبدالوهاب، ميرقاسم و خواجه جلال الدين محمد تبريزي اشاره كرد. علاوه بر اين سابقه درخشان، عصر شكوفايي حوزه‌هاي علميه تبريز مربوط به دوره بعدي است. قرن‌هاي چهاردهم و پانزدهم هجري از پررونق ترين ادوار حوزه علميه تبريز است و در اين دوره حوزه تبريز به شكوفايي كامل رسيد. برخي از مشاهير عبارتند از آيات عظام: سيد محمد حجت (ولادت: 1310 ق)، سيد حسين كوه‌كمري (وفات: 1329 ق)، فاضل شربياني، ميرزا رضي تبريزي (ولادت: 1294 ق)، ابوالحسن انگجي (وفات: 1357 ق)، سيد مهدي انگجي، عبدالحسين غروي (ولادت: 1328 ق)، احمد خسروشاهي (ولادت: 1266 ق)، محمدعلي قاضي طباطبايي، ابراهيم دروازه‌اي (1274-1351 ق)، حجت ايرواني (ولادت: 1354 ق)، عبدالمجيد ايرواني (1313-1371 ق) و رضا توحيدي (ولادت: 1332 ق). (ر.ك: تاريخ مدارس ايران، ص 306-308؛ تاريخ و جغرافي دارالسلطنه تبريز، ص 153، 157 و 158، به نقل از حوزه‌هاي علميه شيعه در گستره جهان، سيد عليرضا سيدكباري، ص 478).</ref> به دنيا آمد. حاج ملا علي واعظ خياباني در كتاب علماي معاصرين به نقل از آيت الله شيخ محمدحسين مي‌نويسد: «مطابق آن چه خودشان در ترجمه و شرح حالش مرقوم فرموده‌اند، بدين قرار است كه مي‌فرمايد: تولد؛ عبدالفقير آثم مفتقر الي رحمة ربه العاصم محمدحسين بن حاج محمدجعفر تبريزي خياباني، در تبريز شب نوزده شهر رمضان المبارك سنه 1300 واقع شده».<ref> علماء معاصرين، ص 396. در مقدمه نخبةالازهار تولد وي را 19 [[رمضان]] 1299 بيان مي كند. (نخبةالازهار، ص 13).</ref>
+
==تحصیل در حوزه علمیه تبریز==
  
وي در هفت سالگي، به رسم آن دوره، به تحصيل و آموزش [[قرآن كريم]] و كتاب هاي فارسي آن روزگار پرداخت: «چون به هفت سالگي رسيدم، مشغول تعلم قرآن مجيد و بعض كتب فارسيه شدم».<ref> همان، ص 397.</ref>
+
میرزا محمدحسین پس از فراگیری آموزش‌های اولیه و فراگیری قرآن کریم، در مسیر تحصیل علوم دینی قدم گذاشت و وارد یکی از مدارس علمیه مهم تبریز، یعنی «مدرسه طالبیه»،<ref> مدرسه طالبیه تبریز از جمله مراکز علمی مهم در روزگاران مختلف بوده است و علمای بزرگواری طی صدها سال به تعلیم و تعلم در آن مرکز عظیم علمی پرداخته‌اند. در حقیقت علمای بزرگ آذربایجان در این مهد و مرکز عظیم علمی توانسته‌اند پرورش یابند و گاه افراد مختلفی نسل در نسل از این منبع بزرگ دینی بهره برده‌اند که آیت الله محمدحسین سبحانی و همین طور بعدها فرزندش آیت الله جعفر سبحانی از آن جمله‌اند. هر چند از علمای تبریز و آذربایجان تاکنون در مجموعه‌های مختلف یاد شده، ولی به معرفی تاریخی این مدرسه اشاره نشده است. از این روی، ما به اختصار نکاتی را درباره تاریخ ساخت این مدرسه بزرگ یادآور می‌شویم: مدرسه طالبیه در بازار مسجد جامع تبریز واقع شده است. بانی عمارت غربی مدرسه معلوم نیست؛ ولی عمارت شمالی آن در نیمه دوم قرن یازده هجری از طرف طالب خان، پسر اسحاق تبریزی، ساخته شد و وقفنامه آن به امضای چهارده تن از علمای بزرگ رسید. بخشی از وقفنامه مدرسه چنین است: «...وقف مؤبد صحیح شرعی نمود بر حضرات مدرس و طلبه علوم دینیه ساکنین حجرات معلومه کانیه در طرف شمالی... به طلبه‌ای که لیلاً و نهاراً به مطالعه و مذاکره علوم دینی و تحصیل معارف یقینیه داشته باشد. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه و کان ذلک فی شهر جمادی الاولی من شهور سنه سبع و ثمانین بعد الف من الهجرة.» قیاس الدین منصور الحسنی الحسینی، محمدنصر، محمد زمان، حبیب الله الخواند امیری، محمدصادق الحسینی، محمد سعید فراهانی، خداویردی ترکمان، محمدحسین منجم، شاه وفی، محمد امضاء کنندگان وقفنامه مذکور می‌باشند. کتابخانه این مدرسه نیز در سال ۱۳۲۷ ش ساخته شد. (آثار باستانی آذربایجان، عبدالعلی کارنگ، ج ۱، ص ۲۱۴-۲۲۴ (با تلخیص فراوان).</ref> شد. از آن پس تا ۲۷ سالگی در آن مدرسه کهن به تحصیل پرداخت و مراحل عالی تحصیلی را در آنجا پیمود. مراحل تحصیل وی در مدرسه طالبیه به دو دوره تقسیم می شود:
  
تولد آيت الله محمدحسين تبريزي مصادف با ايام حكومت ناصرالدين شاه قاجار بود؛ دوره‌اي كه حوادث مختلفي در ايران روي داد و تبريز نيز از آثار آن بي‌نصيب نماند. در اين دوره محمدحسين كودكي نه ساله بود كه به تحصيل [[قرآن]] و فراگيري دروس مكتب‌خانه‌اي مشغول بود. مهمترين حوادث اين دوره مربوط به واگذاري امتياز تنباكو است كه با شب عيد نوروز 1269 ش. (1309 ق) مصادف بود. به موجب فرمان شاه خريد و فروش و ساختن توتون و تنباكو (در داخل و خارج) را كه در ممالك محروسه ايران به عمل آورده مي‌شود تا انقضاي مدت پنجاه سال از تاريخ امضاي اين انحصارنامه به ژورتالبوت و شركاي ايشان... واگذار فرموده‌ايم.<ref> داستان انقلاب، محمود طلوعي، ص 21.</ref>
+
'''<I>۱. مقدمات:</I>'''
  
مبارزه ميرزاي شيرازي با انحصار مذكور، كه از [[محرم]] سال 1309 ق. آغاز شد، و به تدريج فراگير شد و علماي طراز اول شهرها، مانند ميرزا حسن آشتياني در [[تهران]] و ميرزا جوادآقا مجتهد تبريزي در تبريز<ref> تأثير وي بر ميرزا حسن آشتياني، عالم بزرگ تهران، چنان بود كه ناصرالدين شاه در نامه خود به وي مي‌نويسد: من شما را آدم فقير و شخص ملاي بي غرضي و دولتخواه مي‌دانستم؛ حالا بر ضد آن مي‌بينم كه اقتباس بر مجتهد تبريز... مي‌كنيد. (همان، ص 30 و مقدمه فكري نهضت مشروطيت، علي‌اكبر ولايتي، ص 115؛ فقهاي نامدار شيعه، ص 365).</ref> به مخالفت علني با عمليات شركت انگليسي پرداختند؛ به نقل منابع تاريخي، مقاومت در تبريز از نقاط ديگر شديدتر بود. در اين دوره، والي آذربايجان اميرنظام گروسي بود و كار در اين شهر به مقاومت مسلحانه كشيد و مردم، مأموران شركت انگليسي را از شهر بيرون كردند. ناگفته نماند كه در اين دوره روس ها نفوذ زيادي در تبريز داشتند.<ref> داستان انقلاب، ص 26.</ref> اين غائله در پنجم [[جمادی الثانی]] 1309 ق. به پايان رسيد.
+
میرزا محمدحسین تبریزی، تنها به ذکر گذراندن این دوره بسنده می کند و به استادان خود در این دوره اشاره نمی‌کند؛ دوره‌ای که می‌تواند مربوط به حدود سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ ق. باشد؛ چنان که می‌نویسد: «پس از آن به تحصیل مقدمات عربیه در مدرسه طالبیه... (پرداختم)».<ref> علماء معاصرین، ص ۳۹۷.</ref> وی در همین دوره به آموختن «نجوم» و «حساب استدلالی» نیز روی آورد.<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۴.</ref> استاد وی در این درس، مرحوم میرزا علی منجم لنکرانی نام داشت<ref> مقدمه نخبةالازهار، ص ۱۳.</ref> که متوفای ۱۳۴۰ ق. است. کاملترین اطلاعات ما از این دوره مربوط به یادداشت [[جعفر سبحانی|آیت الله جعفر سبحانی]] (از فرزندان ایشان) است. وی می‌نویسد: او مقدمات را نزد مرحوم ملا کاظم، که در تدریس ادبیات استاد بود، فراگرفت و قسمتی از [[قوانين الاصول (کتاب)|قوانین]] را نزد مرحوم آیت الله سید محمد مولانا (۱۲۹۰-۱۳۶۳ ق) آموخت و قسمتی از رسائل را قبل از تشرف به [[نجف]] نزد مرحوم آیت الله انگجی فراگرفت.<ref> دست نوشته آیت الله سبحانی.</ref>
  
==تحصيل ایشان در حوزه علميه طالبيه==
+
'''<I>۲. دوره سطح و خارج:</I>'''
  
ميرزا محمدحسين پس از فراگيري آموزش‌هاي اوليه و فراگيري قرآن كريم، در مسير تحصيل علوم ديني قدم گذاشت و وارد يكي از مدارس علميه مهم تبريز، يعني «مدرسه طالبيه»،<ref> مدرسه طالبيه تبريز از جمله مراكز علمي مهم در روزگاران مختلف بوده است و علماي بزرگواري طي صدها سال به تعليم و تعلم در آن مركز عظيم علمي پرداخته‌اند. در حقيقت علماي بزرگ آذربايجان در اين مهد و مركز عظيم علمي توانسته‌اند پرورش يابند و گاه افراد مختلفي نسل در نسل از اين منبع بزرگ ديني بهره برده‌اند كه آيت الله محمدحسين سبحاني و همين طور بعدها فرزندش آيت الله جعفر سبحاني از آن جمله‌اند. هر چند از علماي تبريز و آذربايجان تاكنون در مجموعه‌هاي مختلف ياد شده، ولي به معرفي تاريخي اين مدرسه اشاره نشده است. از اين روي، ما به اختصار نكاتي را درباره تاريخ ساخت اين مدرسه بزرگ يادآور مي‌شويم: مدرسه طالبيه در بازار مسجد جامع تبريز واقع شده است. باني عمارت غربي مدرسه معلوم نيست؛ ولي عمارت شمالي آن در نيمه دوم قرن يازده هجري از طرف طالب خان، پسر اسحاق تبريزي، ساخته شد و وقفنامه آن به امضاي چهارده تن از علماي بزرگ رسيد. بخشي از وقفنامه مدرسه چنين است: «...وقف مؤبد صحيح شرعي نمود بر حضرات مدرس و طلبه علوم دينيه ساكنين حجرات معلومه كانيه در طرف شمالي... به طلبه‌اي كه ليلاً و نهاراً به مطالعه و مذاكره علوم ديني و تحصيل معارف يقينيه داشته باشد. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه و كان ذلك في شهر جمادي الاولي من شهور سنه سبع و ثمانين بعد الف من الهجرة.» قياس الدين منصور الحسني الحسيني، محمدنصر، محمد زمان، حبيب الله الخواند اميري، محمدصادق الحسيني، محمد سعيد فراهاني، خداويردي تركمان، محمدحسين منجم، شاه وفي، محمد امضاء كنندگان وقفنامه مذكور مي‌باشند. كتابخانه اين مدرسه نيز در سال 1327 ش ساخته شد. (آثار باستاني آذربايجان، عبدالعلي كارنگ، ج 1، ص 214-224 (با تلخيص فراوان).</ref> شد. از آن پس تا 27 سالگي در آن مدرسه كهن به تحصيل پرداخت و مراحل عالي تحصيلي را در آنجا پيمود. مراحل تحصيل وي در مدرسه طالبيه به دو دوره تقسيم مي شود:
+
میرزا محمدحسین سبحانی بعد از تحصیل مقدمات، به فراگیری علوم اسلامی در دوره سطح و آن گاه خارج روی آورد و نزد علمای بزرگ حوزه علمیه طالبیه به تحصیل پرداخت. وی خود می‌نویسد: به علم [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] در حضور جمعی از اجله، که مراجع شیعه در [[احکام]] دینیه بودند، مشغول شده، فرائد و [[مکاسب|مکاسب]] و ریاضی و جمله از درس خارج را خواندم. و در خلال این حال، به معقول نیز نزد بعضی تلامیذ مولا علی لنکرانی پرداختم.<ref> علماء معاصرین، ص ۳۹۷.</ref>
  
'''<I>1. مقدمات:</I>'''
+
=== برخی استادان وی: ===
 +
۱. آیت الله انگجی. صاحب کتاب گنجینه دانشمندان می‌نویسد: «سطوح عالی فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله انگجی خواند».<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۴.</ref>
 +
آیت الله جعفر سبحانی در مورد عشق و علاقه وی به آیت الله انگجی می‌نویسد: در میان اساتید خود نسبت به مرحوم آیت الله انگجی عشق می‌ورزید و از احاطه فقهی او تعریف می‌کرد.<ref> دست نوشته آیت الله سبحانی.</ref>
  
ميرزا محمدحسين تبريزي، تنها به ذكر گذراندن اين دوره بسنده مي كند و به استادان خود در اين دوره اشاره نمي‌كند؛ دوره‌اي كه مي‌تواند مربوط به حدود سال‌هاي 1310 تا 1314 ق. باشد؛ چنان كه مي‌نويسد: «پس از آن به تحصيل مقدمات عربيه در مدرسه طالبيه... (پرداختم)».<ref> علماء معاصرين، ص 397.</ref>
+
۲. شیخ محمدحسین قراچه داغی. آیت الله تبریزی نزد مرحوم قراچه داغی به تحصیل [[فلسفه]] (اشارات) پرداخت.<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۴.</ref>
 
+
آیت الله جعفر سبحانی نیز می نویسد: «فلسفه را نزد دو نفر آموخته است: ۱. مرحوم شیخ حسین لنکرانی از شاگردان مرحوم جلوه؛ ۲. مرحوم محمدحسین قراچه داغی که پس از ۱۳۴۰ قمری درگذشته است. همچنین نجوم را نزد مرحوم میرزا علی منجم (متوفای ۱۳۴۰ ق) فراگرفت».<ref> دست نوشته آیت الله سبحانی.</ref>
وي در همين دوره به آموختن «نجوم» و «حساب استدلالي» نيز روي آورد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 314.</ref> استاد وي در اين درس، مرحوم ميرزا علي منجم لنكراني نام داشت<ref> مقدمه نخبةالازهار، ص 13.</ref> كه متوفاي 1340 ق. است. كاملترين اطلاعات ما از اين دوره مربوط به يادداشت آيت الله جعفر سبحاني است. وي مي‌نويسد: او مقدمات را نزد مرحوم ملا كاظم، كه در تدريس ادبيات استاد بود، فراگرفت و قسمتي از قوانين را نزد مرحوم آيت الله سيد محمد مولانا (1290-1363 ق) آموخت و قسمتي از رسائل را قبل از تشرف به [[نجف]] نزد مرحوم آيت الله انگجي فراگرفت.<ref> دست نوشته آيت الله سبحاني.</ref>
 
 
 
'''<I>2. دوره سطح و خارج:</I>'''
 
 
 
ميرزا محمدحسين سبحاني بعد از تحصيل مقدمات، به فراگيري علوم اسلامي در دوره سطح و آن گاه خارج روي آورد و نزد علماي بزرگ حوزه علميه طالبيه به تحصيل پرداخت. وي خود مي‌نويسد: به علم [[فقه]] و [[اصول]] در حضور جمعي از اجله، كه مراجع شيعه در [[احكام]] دينيه بودند، مشغول شده، فرائد و مكاسب و رياضي و جمله از درس خارج را خواندم. و در خلال اين حال، به معقول نيز نزد بعضي تلاميذ مولا علي لنكراني پرداختم.<ref> علماء معاصرين، ص 397.</ref>
 
 
 
==برخي استادان وي==
 
 
 
1. آيت الله انگجي. صاحب كتاب گنجينه دانشمندان مي‌نويسد: «سطوح عالي فقه و اصول را نزد مرحوم آيت الله انگجي خواند».<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 314.</ref>
 
 
 
آيت الله جعفر سبحاني در مورد عشق و علاقه وي به آيت الله انگجي می‌نويسد: در ميان اساتيد خود نسبت به مرحوم آيت الله انگجي عشق مي‌ورزيد و از احاطه فقهي او تعريف مي‌كرد.<ref> دست نوشته آيت الله سبحاني.</ref>
 
 
 
2. شيخ محمدحسين قراچه داغي. آيت الله تبريزي نزد مرحوم قراچه داغي به تحصيل فلسفه (اشارات) پرداخت.<ref> گنجينه دانشمندان، ج ص 314.</ref>
 
 
 
آيت الله جعفر سبحاني نيز مي نويسد: «فلسفه را نزد دو نفر آموخته است: 1. مرحوم شيخ حسين لنكراني از شاگردان مرحوم جلوه؛ 2. مرحوم محمدحسين قراچه داغي كه پس از 1340 قمري درگذشته است. همچنين نجوم را نزد مرحوم ميرزا علي منجم (متوفاي 1340 ق) فراگرفت».<ref> دست نوشته آيت الله سبحاني.</ref>
 
 
 
'''تبريز در سال‌هاي 1270 تا 1280 ش.'''
 
 
 
دهه دوم از عمر ميرزا محمدحسين تبريزي نيز با حوادث گوناگوني همراه بود. در اين سال ها، در حالي كه عده‌اي در مدرسه جديد رشديه<ref> ميرزا علي خان امين الدوله در آغاز سلطنت مظفرالدين شاه، پيشكار وليعهد در آذربايجان بود و مظفرالدين شاه به جانشيني وي علاقه داشت. وي اساساً با دخالت روحانيان در امور سياسي مخالف بود و مدارس ابتدايي به شيوه اروپايي را در تهران تأسيس كرد. وي هنگامي كه حاكم آذربايجان بود، ميرزا حسن رشديه، مدرس مدرسه رشديه، را كه الفبا را به شيوه‌هاي جديد ياد مي‌داد، به تبريز بازخواند و او در سايه حمايت امين الدوله اين مدرسه را كه با مخالفت علما ويران شده بود، دوباره تأسيس كرد. (داستان انقلاب، ص 42).</ref> تحصيل مي كردند و يا در مدارس ميسيونري درس مي‌خواندند، او وارد مدارس علوم ديني شد. در همين ايام (هفده [[ذی القعده]] 1313 ق) ناصرالدين شاه به دست ميرزا رضاي كرماني در حرم [[حضرت عبدالعظيم حسنی]] عليه السلام به ضرب گلوله كشته شد. به اين ترتيب، مظفرالدين شاه از تبريز راهي [[تهران]] شد و حكومت را بدست گرفت و امين الدوله را در [[رجب]] 1315 ق. به عنوان صدراعظم برگزيد. از اقدامات مهم امين الدوله اين بود كه يك گروه بلژيكي را براي تجديد سازمان گمركات ايران به سبك اروپا، استخدام كرد كه رهبري آنان با ميسيونوژ بود. اين اقدام، بعدها حادثه‌اي مانند نهضت تنباكو را در پي داشت و در واقع، به عنوان يكي از عوامل زمينه‌ساز مشروطيت مطرح است.
 
  
 
==هجرت به نجف اشرف==
 
==هجرت به نجف اشرف==
  
ميرزا محمدحسين بعد از آن كه مقدمات، سطح و مقداري از درس خارج را در مدرسه طالبيه فراگرفت، در 27 سالگي و به سال 1327 ق. بار سفر را بست و راهي [[نجف]] اشرف شد تا در آن ديار به تكميل اندوخته‌هاي علمي خود بپردازد.
+
میرزا محمدحسین بعد از آن که مقدمات، سطح و مقداری از درس خارج را در مدرسه طالبیه فراگرفت، در ۲۷ سالگی و به سال ۱۳۲۷ ق. بار سفر را بست و راهی [[نجف]] اشرف شد تا در آن دیار به تکمیل اندوخته‌های علمی خود بپردازد.
 
 
اين دوره از عمر بابركت وي، كه از سال 1327 تا 1339 ق<ref> نخبةالازهار، ص 13 و 14.</ref> است و حدود دوازده سال طول كشيد، داراي اهميت ويژه‌اي است؛ زيرا وي در اين دوره طولاني به تحكيم مباني علمي خود پرداخت و با مراجع بزرگ شيعه ارتباط علمي برقرار كرد. زمان مهاجرت وي به نجف اشرف از يك نظر نيز بسيار مهم است و آن، همزماني با انقلاب مشروطه و حوادث مربوط به آن است.
 
 
 
در سال 1324 ق. انقلاب مشروطه به پيروزي رسيد. و در سال 1327 ق. مجاهد بزرگ مشروطه مشروعه، آيت الله شيخ فضل الله نوري، به فيض [[شهادت]] نائل آمد. در اين مقطع بسياري از شهرهاي ايران، به ويژه تبريز، به دليل ارتباط اشخاص ذي نفوذ و كارگزار مشروطه، مانند تقي زاده يا كسروي، دچار بحران‌هاي سياسي شدند، كه مهاجرت تعداد زيادي از عالمان [[ايران]] را به [[عراق]] در پي داشت. در چنين موقعيتي است كه محمدحسين تبريزي خياباني به [[نجف]] اشرف عزيمت كرد. وي در زندگينامه خود، از كنار اين موضوع مي‌گذرد و به آن اشاره‌اي نمي‌كند، در حالي كه هجرت وي در سال 1327 ق. روي داده است.<ref> همان.</ref>
 
 
 
==بررسي اوضاع و احوال شهر تبريز==
 
 
 
شهرهاي مختلف از جمله تبريز، كه مركز حاكمان قاجار بود، به شدت از حوادث پايتخت متأثر بود و تعارض ميان مشروطه‌خواهان و مشروعه‌خواهان در آن جا نيز علماي طرفدار مشروطه مشروعه را تهديد مي‌كرد. در تبريز، ميرزا محمدحسن مجتهد و ميرهاشم دَوَچي رهبري مشروعه‌خواهان را عهده‌دار بودند. در طول نهضت مشروطه، روحانيان و عالمان در حمايت از نهضت، فعاليت مي‌كردند و عده‌اي براي اين كار انجمن تشكيل دادند. ثقة الاسلام، شيخ سليم، ميرزا حسين واعظ، ميرزا جواد ناطق، ميرزا علي ويجويه‌اي، علي‌اصغر ليل آبادي، غفار زنوزي و شيخ محمد خياباني از آن جمله بودند.<ref> انجمن، ارگان انجمن ايالتي آذربايجان، منصوره رفيعي، ص 43-45. با قتل ناصرالدين شاه، حكومت مظفرالدين شاه آغاز شد و به دليل ضعف اراده و بي تدبيري وي اوضاع كشور بدتر از قبل شد. لذا مردم تحت ستم، كه يك بار در نهضت تنباكو پيروزي را تجربه كرده بودند، به خروش آمدند و كوشيدند اوضاع را عوض كنند. در [[محرم]] 1323 ق. سخنرانان عليه حكومت به افشاگري پرداختند و حوادث گوناگوني، مثل قضيه ميسيونوژهم مزيد علت شد و نارضايتي، تمام شهرها را فراگرفت و علما و مردم با تحصن در حرم [[حضرت عبدالعظيم حسنی]] علیه السلام خواهان اجراي قوانين اسلامي، ايجاد عدالتخانه و... شدند. در اين ميان عده‌اي هم در سفارت انگليس تحصن كردند و روند دوگانه‌اي را در آينده نهضت رقم زدند. رهبري مشروطه مشروعه خواهان با شيخ فضل الله نوري بود. وي مي‌گفت: «مشروطه‌اي كه از ديگ پلو سفارت انگليس بيرون آيد، به درد ما ايراني‌ها نمي‌خورد». سرانجام مجلس شوراي اسلامي تشكيل شد كه آنان كوشيدند نام اسلامي را نيز حذف كنند. تكيه‌گاه مجلس در اين دوره، علماي بزرگي چون: بهبهاني، طباطبايي و فضل الله نوري بودند. از مهمترين كارهاي مجلس، تدوين قانون اساسي بود كه روشنفكرنمايان مثل كسروي، برخلاف خواست علما (قانون بر پايه اسلام)، خواهان قوانين همسان با غربي‌ها بودند. تعارض بين اين دو گروه روزبروز بيشتر شد؛ تا آن جا كه شيخ فضل الله به حرم حضرت عبدالعظيم عليه السلام هجرت كرد و با انتشار روزنامه لايحه كوشيد نهضت خود را ادامه دهد. با مرگ مظفرالدين شاه، محمدعلي شاه به حكومت رسيد و با استبدادي كه در پيش گرفت، مجلس را مورد حمله قرار داد و بساط مشروطه را برچيد. در مقابل، طرفداران مشروطه به تهران حمله بردند و محمدعلي شاه به سفارت روس پناهنده شد. به اين ترتيب مشروطه خواهان پيروز شدند و فصل انتقام فرارسيد. شيخ فضل الله پيشنهادهاي ذلت بار پناهندگي به روس و انگليس را نپذيرفت و به دست آنان، در سال 1327 ق اعدام شد.</ref>
 
 
 
روحانيان تبريز علاوه بر شوراندن مردم عليه استبداد، خط ارتباطي تهران با حوزه [[نجف]] بودند و اكثر آنان در اين مسير يا به شهادت رسيدند و يا به شهرهايي مانند قفقاز و... تبعيد شدند.<ref> حوزه‌هاي علميه شيعه در گستره جهان، ص 487.</ref>
 
 
 
آيت الله جعفر سبحاني در مورد ديدگاه پدر بزرگوارش درباره اين نهضت مي‌نويسد: «او نسبت به محقق خراساني علاقمند بود و اقدام او را در پذيرش مشروطه كاملاً مي‌ستود و مي‌فرمود: هدف او با هدف مرحوم شيخ فضل الله نوري يكي بود. هدف اجراي [[عدالت]] و جلوگيري از زورگويي بود و اگر نتيجه نبخشيد، ارتباطي به مرحوم خراساني ندارد».<ref> دست نوشته آيت الله جعفر سبحاني.</ref>
 
 
 
==استادان محمدحسين سبحاني در نجف==
 
 
 
مرحوم سبحاني، در دوره نزديك به دوازده ساله حضور در نجف اشرف، از خرمن اساتيد زيادي خوشه‌هاي علم و [[معرفت]] چيد و بر غناي علمي و استحكام مباني خود افزود. با اين حال، در كتب تراجم تنها به برخي از استادان مهم وي اشاره شده است. بهره‌گيري وي از دانش شخصیت هاي علمي در نجف به گونه‌اي بود كه از شخصيت فاضل تبريز، عالمي متبحر در [[فقه]]، [[اصول]]، [[تفسير]]، [[رجال]]، [[كلام]]، [[حديث]]، [[ادبيات]] و... ساخت.
 
 
 
استادان بزرگ وي عبارتند از:
 
 
 
1. آيت الله سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي. ايشان در سال 1248 ق. در روستاي كِسنَويه يزد متولد شد.<ref> اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 10، ص 43.</ref> در حوزه هاي علمي «دومنار» يزد، [[مشهد]]، [[اصفهان]] به تحصيل و تدريس پرداخت و در سال 1281 ق. راهي [[نجف]] اشرف شد و از محضر آيات عظام: محمدحسن شيرازي، شيخ راضي، مهدي جعفري و مهدي آل كاشف الغطاء استفاده برد. وي بعد از هجرت ميرزاي شيرازي به [[سامرا]] به طور رسمي حوزه درس خود را در نجف اشرف تشكيل داد و به تدريس دروس عالي فقه و اصول پرداخت. و بزودي شاگردان زيادي، كه تعدادشان را دويست نفر ذكر كرده‌اند، در حلقه درسي وي گرد آمدند.<ref> مجله نور علم، دوره دوم، ش 3، ص 78.</ref>
 
 
 
مهمترين حادثه‌اي كه وي در زندگي با آن روبرو شد، انقلاب مشروطه ايران (1324 ق) بود كه طي آن عده‌اي از علما، مانند شيخ فضل الله نوري در ايران و آيت الله سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي در نجف، خواستار برپايي نظام مشروطه مشروعه (موافق با شرع اسلام) شدند. وي به شاگردانش مي‌گفت: عاقبت مشروطه را تاريك مي‌بينم؛ چوان آقايان، به [[اسلام]] و روحانيت رحم نخواهند كرد. مي‌بينم روزي را كه عمامه از سر روحانيت برداشته، آنان را از صحنه كنار خواهند زد.<ref> اعيان الشيعه، ج 10، ص 43.</ref>
 
 
 
وي به دليل موضعگيري هاي تندش، از سوي بعضي مشروطه خواهان تحت فشار بود و روحيه اي ضد استعماري و ضد استبدادي داشت. او صاحب كتاب هاي متعددي از جمله عروة الوثقي است. اين روحيات و ويژگي‌ها براي طلاب جواني كه وارد نجف اشرف مي شدند، همواره جذاب و گيرا بود و آنان را به سوي وي جذب مي كرد. در اين ميان، ميرزا محمدحسين در سال 1327 ق. يعني همان سالي كه آيت الله شيخ فضل الله نوري در تهران به دست آنان به [[شهادت]] رسيد و تنور مشروطه داغ بود، راهي نجف اشرف مي شود و به حضور استاد بزرگ نجف آيت الله طباطبايي مي رسد.
 
 
 
2. آيت الله آقا ضياءالدين عراقي. وي از اكابر علماي قرن چهارده قمري است. فقيهي بزرگ، اصولي، محدث، رجالي متبحر و از مراجع طراز اول عصر خود و از شاگردان آخوند خراساني بود. در لطافت بيان و طلاقت لسان، جودت تقرير و حسن تحرير ممتاز بود. دو كتاب مقالات الاصول، شرح تبصره علامه از آثار او است. در [[فقه]] نيز تأليفات زيادي دارد. آقا ضياء در [[ذی القعده]] 1361 ق. در [[نجف]] اشرف وفات يافت. آيت الله ميرزا محمدحسين تبريزي ضمن حضور در درس استاد، مباحث او را نيز تقرير مي‌كرد.<ref>علماء معاصرين، ص 398.</ref>
 
 
 
مقام علمي وي براي استاد چنان والا مي‌نمود كه به وي اجازه اجتهاد داد و در آن نوشت: الشيخ محمدحسين التبريزي قد هاجر عن وطنه الشريف طالباً لتحصيل الكمال و مجّداً لتحصيل العزّ والاستقلال فجّد واجتهد الي ان بلغ الي درجة الاجتهاد فانه منتهي المراد؛<ref> علماء معاصرين، ص 398.</ref> شيخ محمدحسين تبريزي از وطن شريف خود جهت طلب تحصيل كمال و كوشش براي دستيابي به عزت و استقلال مهاجرت كرد. پس كوشش كرد و به درجه اجتهاد رسيد كه آن، نهايت مراد است.
 
 
 
3. آيت الله ملا فتح‌الله شريعت اصفهاني. در اصفهان به دنيا آمد. ايشان در اصفهان و [[مشهد]] تحصيل كرد و در سال 1295 ق. به نجف اشرف رفت.<ref> اعيان الشيعه، ج 8، ص 391.</ref> وي در نجف اشرف دروس عالي [[فقه]] و [[اصول]]، رجال و درايه، [[تفسير]] و علوم [[قرآن]]، [[فلسفه]] و [[كلام]] و دروس خلافيات (علت اختلاف فتواهاي فقيه) را تدريس مي‌كرد. به علاوه، خطيب توانمندي هم بود و جمعه‌ها بر منبر مي‌رفت و به وعظ و خطابه مي‌پرداخت. حضرات آيات: شيخ عبدالكريم حائري، بروجردي، خويي، سيد ضياءالدين عراقي، مرعشي نجفي، سيد محسن طباطبايي، حكيم، محمد كوه‌كمره‌اي (حجت)، محمدتقي خوانساري و محمدعلي شاه آبادي از جمله شاگردان وي بودند. وي در مقابل تقسيم ايران بعد از انقلاب مشروطه به دست انگليس و روسيه، اعلام [[جهاد]] كرد و در جنگ جهاني اول، ضمن صدور فتواي جهاد، خود نيز به ميدان جنگ شتافت. وي سرانجام در سال 1339 ق وفات يافت.
 
 
 
آيت الله ميرزا محمدحسين تبريزي، از هنگام ورود به [[حوزه علميه]] نجف شيفته آيت الله شريعت اصفهاني مي‌شود و از همان لحظه، بيش از يازده سال، در محضر وي به كسب علم مي‌پردازد. خود مي‌نويسد: سنه 1327 به نجف اشرف مسافرت كرده، به درس جمله از اعلام عظام منهم المولي المحقق العلامة شيخ الشريعه الاصفهاني... حاضر شده و تقريرات ابحاث ايشان را در [[فقه]] و [[اصول]] نوشتم و زياده از يازده سال در خدمت شريعت اصفهاني بودم.<ref> علماء معاصرين، ص 397.</ref>
 
 
 
آيت الله جعفر سبحاني هم در مورد شدت علاقه وي به شيخ الشريعه مي‌نويسد: در ميان اساتيد نجف نسبت به شيخ الشريعه اصفهاني عشق مي‌ورزيد و تا مي‌توانست آثار او را همراه خويش آورده بود و علاوه بر انديشه‌هاي علمي او حتي مطايبات او را نقل مي‌كرد و از نقل آن ها لذت مي‌برد.<ref> دست نوشته آيت الله جعفر سبحاني.</ref>
 
 
 
سيد احمد حسيني در مقدمه كتاب نخبةالازهار ميزان تأثير پذيري وي از آيت الله شريعت را چنين توصيف مي‌كند: «وي يازده سال در نجف اشرف ماند و نزد بزرگان مشايخ علم تحصيل كرد كه پيشاپيش آنان، آيات عظام: سيد محمدكاظم طباطبايي يزدي، شيخ ضياءالدين عراقي و شيخ شريعت اصفهاني قرار دارند. و اين فردِ آخر از لحاظ تأثيرگذاري بر مسير علمي آيت الله محمدحسين تبريزي، از بقيه زيادتر اثر گذاشت؛ چون بيش از يازده سال ملازم و همراه او بود و دروس عمومي و مجالس خصوصي وي را درك مي كرد».<ref> نخبةالازهار، ص 14.</ref>
 
 
 
به اين ترتيب روشن مي شود كه وي نزد آيت الله شريعت، فردي شناخته شده بوده و علاوه بر تحصيل، به تقرير دروس وي مي‌پرداخته و در مجالس خصوصي وي رفت و آمد مي‌كرده است. همين امر گوياي آن است كه وي به احتمال زياد در فعاليت‌هاي فراوان و پرحادثه شريعت اصفهاني نيز حضور داشته است. اين ارتباط چنان بود كه وي در همان سال وفات آيت الله شريعت اصفهاني اسباب و اثاث خويش را بسته، از [[نجف]] اشرف به سوي تبريز بازگشت. نمونه‌اي ديگر از ارادت و خضوع قلبي وي به استادش را مي توان در مقدمه تقريراتش يافت. وي از استادش با عناويني چون: «شيخنا العلامه انموذج السلف، زبدةالخلف، شيخ الفقهاء والمجتهدين، رئيس الملة والدين، استاد العلماء المتأخرين»<ref> مقدمه نخبةالازهار.</ref>، «الشريعة الاصفهاني ما زالت مدارس العلم عامرة بابحاثه و معاهد الفضل زاهرة بافكاره»<ref> مقدمه رساله تحديدالكر بالوزن والمساحة.</ref> ياد مي‌كند.
 
 
 
==تشكيل دادن خانواده==
 
 
 
به موازات تحصيل علوم ديني و تحقيق و فعاليت‌هاي علمي، شيخ محمدحسين در [[نجف]] اشرف به فكر تشكيل خانواده مي‌افتد و بعد از مدتي با بيت مرحوم نمازي وصلت مي‌كند.
 
 
 
آيت الله جعفر سبحاني در اين باره مي‌نويسد: آيت الله سبحاني به هنگام اقامت در نجف با بيت مرحوم نمازي شيرازي وصلت نموده و از آن همسر، دختري داشته كه در دوران كودكي درگذشته است. او پيوسته از اين همسر به خوبي ياد مي‌كرد و مي‌گفت: كاملاً به آداب اسلامي آراسته بود و حتي براي تشرف به حرم اجازه مي‌گرفت. به هنگام بازگشت به وطن شرايط ايجاب نمي‌كرد كه او را به وطن بياورد. كاملاً راه ها ناامن و در هر منطقه‌اي اميري حكومت مي‌كرد.<ref> دست نوشته آيت الله سبحاني.</ref>
 
 
 
==ويژگي‌هاي علمي ایشان==
 
 
 
آيت الله محمدحسين تبريزي از آن هنگام كه پاي در حوزه علميه نجف گذاشت، به تحصيل [[فقه]] و [[اصول]] همت گمارد. اما در كنار آن به نگارش و تأليف نيز پرداخت كه از جمله آن ها تأليف رساله در تعريف بيع است. وي اين كتاب را در نجف اشرف به پايان رساند.
 
 
 
خود مي‌نويسد: تمت الرسالة مؤلفها الفقير محمدحسين السبحاني الخياباني التبريزي في النجف الاشرف في جوار الحضرة العلوية (علي ساحتها الصلاة والتحية) ولكن حالت العوائق بين شيخنا العلامه دام ظله و ماكان يرومه من ادامة البحث حسب ما في المتاجر الشيخ الانصاري قدس الله سره فلاجل ذلك نختم البحث في هذا المقام...؛<ref> پايان رسالة في تعريف البيع.</ref> تأليف اين رساله كه مؤلفش فقير محمدحسين سبحاني خياباني تبريزي، است در نجف اشرف و جوار حضرت [[امام علی]] عليه السلام (كه بر ساحت او درود و تحيت باد)، تمام شد...
 
 
 
در آثار بزرگان و استادان، از وي با عناوين گوناگوني ياد شده است كه گوياي مقام علمي والاي او است. آيت الله ميرزا محمدتقي شيرازي از وي با عنوان «عالم عامل، فاضل كامل و مروج احكام»<ref> علماء معاصرين، ص 397.</ref> ياد مي كند. آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهاني و سيد محمد فيروزآبادي نيز چنين كلماتي درباره او بكار برده‌اند.<ref> علماء معاصرين، ص 397.</ref>
 
 
 
آيت الله آقا ضياءالدين عراقي نيز او را «عالم عامل، فاضل كامل، بحر تقي، علم الهدي، جامع المعقول والمنقول، حاوي الفروع والاصول، فخرالفضلاء الفخام، افتخار الفقهاء، القمقام، شيخنا المكرم، مولانا الاعظم» مي‌نامد.<ref>همان، ص 398.</ref> وي تا بدان جا پيش مي‌رود كه موفق مي شود از آيت الله آقا ضياءالدين عراقي اجازه اجتهاد دريافت كند.<ref> همان، ص 398.</ref>
 
 
 
محمدهادي اميني نيز در معجم الرجال الفكر والادب في النجف از وي چنين ياد مي‌كند: «محمدحسين بن ميرزا محمدجعفر التبريزي، عالم، فقيه، جليل، متتبع...».<ref> معجم الرجال الفكر والادب في النجف خلال الف عام، ص 177، با ارجاع به طبقات، ج 1، ص 559 و شخصيت شيخ انصاري، ص 367.</ref>
 
 
 
==آثار علمي محمدحسين سبحاني==
 
 
 
آيت الله محمدحسين تبريزي آثار متعددي از خود برجاي گذاشت. طبق آن چه خود نوشته است تا بيستم [[شعبان]] سال 1366 ق. (26 سال قبل از رحلت) مجموعه آثارش عبارت بودند از:
 
 
 
# حاشيه بر كفايه، (از اول تا آخر)؛
 
# حاشيه بر رسائل (كل كتاب)؛
 
# حاشيه بر طهارت شيخ انصاري؛
 
# رساله مستقل و استدلالي در صلاة؛
 
# رساله در بيع و خيارات؛
 
# تقريرات درس شيخ شريعت اصفهاني و ضياءالدين عراقي؛
 
# مجموعه‌اي در فوائد مختلف.<ref> علماء معاصرين، ص 398.</ref>
 
 
 
مجموعه آثار وي را كه تا پايان عمر نوشته‌اند، به طور خلاصه چنين مي‌توان معرفي كرد:
 
 
 
1. نخبةالازهار في احكام الخيار. اين كتاب، مجموعه بحث‌هاي آيت الله شيخ شريعت اصفهاني است.
 
 
 
آيت الله سبحاني در آغاز كتاب، درباره نحوه تأليف آن مي‌نويسد: اما بعد: فيقول... محمدحسين بن الحاج محمدجعفر بن الحاج فرج الله السبحاني التبريزي، هذه درر فوائد و غرر فرائد، التقصلتها من بحث خيارات شيخنا العلامة، انموزج السلف و زبدة الخلف، شيخ الفقهاء والمجتهدين، رئيس الملة والدين، استاد العلماء المتأخرين آيت الله العظمي و حجته الكبري العالم الرباني الشيخ فتح الله الشهير بشيخ الشريعةالاصفهاني اعلي الله مقامه و رفع في الخلد مكانه جعلها تذكرة لنفسي و تبصرة لغيري ان شاء الله.<ref> ر.ك: نخبة الازهار.</ref>
 
 
 
مباحث اين كتاب عبارتند از:
 
 
 
* يك. مباحثي پيرامون تعريف خيار و...؛
 
 
 
* دو. ادله اصالت لزوم در بيع (هفت دليل)؛
 
 
 
* سه. اقسام خيار (خيار مجلس، حيوان، شرط، غبن) و مسقطات آن.
 
 
 
ضمناً در آغاز كتاب، كه به قلم سيد احمد حسيني است، بعد از مقدمه به معرفي استاد (آيت الله شريعت) و شاگرد (آيت الله محمدحسين سبحاني) در دو بخش جداگانه پرداخته شده است. كتاب نخبةالازهار با مقدمه سيد احمد حسيني، به همت انتشارات علميه [[قم]] در سال 1398 ق. (به همراه دو رساله ديگر) در 262 صفحه به چاپ رسيده است و تا صفحه 193 آن به اين عنوان (نخبةالازهار) اختصاص دارد.
 
 
 
2. رسالة تحديد الكر بالوزن والمساحة. آيت الله سبحاني در مقدمه اين كتاب مي‌نويسد: اما بعد: فهذه رسالة موجزة في تحديد الكر وزناً و مساحة و هي مما تلقيتها من بحث شيخنا العلامة نادرة الافاق و نابغتها و... الشريعة الاصفهاني، ما زالت مدارس العلم عامرة بابحاثه و معاهدالفضل زاهرة بافكاره حرس الله مهجته وابقي بهجته و ارجو ان تكون تلك الصحائف العز، ذخراً في يوم لاينفع مالا و لابنون الاّ من اتقي الله بقلب سليم.
 
 
 
اين رساله كه در ضمن نخبةالازهار (از صفحه 194 تا 207) به چاپ رسيده است، شامل مباحث زير است: مقدمه؛ في تحديدالكر؛ تقدير بالمساحة؛ تقديرالكر بالأشبار.
 
  
3. رسالة في تعريف البيع. مؤلف در آغاز كتاب مي‌نويسد: فهذه نتيجة ما تلفيته من بحث شريعة الاصفهاني... و هذه الرسالة المؤجزة تشير الي لباب القول في حقيقته البيع و اركانه و ما يصح ان يقع عوضاً او معوضاً و تحقق الحال في الفرق بين الحق والحكم الي غير ذلك من شوارد المطالب.
+
این دوره از عمر بابرکت وی، که از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۹ ق<ref> نخبةالازهار، ص ۱۳ و ۱۴.</ref> است و حدود دوازده سال طول کشید، دارای اهمیت ویژه‌ای است؛ زیرا وی در این دوره طولانی به تحکیم مبانی علمی خود پرداخت و با مراجع بزرگ [[شیعه|شیعه]] ارتباط علمی برقرار کرد. زمان مهاجرت وی به نجف اشرف از یک نظر نیز بسیار مهم است و آن، همزمانی با انقلاب مشروطه و حوادث مربوط به آن است.
  
رساله تعريف بيع در 44 صفحه در ضمن نخبةالازهار با عنوان «رسالة الثانية» به چاپ رسيده و شامل مطالب زير است: ما هو البيع؛ الكلام في المبيع الكلي؛ الفرق بين الحق والحكم؛ هل يقع الحق عوضاً عن المبيع اولا؛ عود الي بدء «ما هو حقيقة البيع؟».
+
در سال ۱۳۲۴ ق. انقلاب مشروطه به پیروزی رسید. و در سال ۱۳۲۷ ق. مجاهد بزرگ مشروطه مشروعه، آیت الله [[شیخ فضل الله نورى|شیخ فضل الله نوری]]، به فیض [[شهادت]] نائل آمد. در این مقطع بسیاری از شهرهای ایران، به ویژه تبریز، به دلیل ارتباط اشخاص ذی نفوذ و کارگزار مشروطه، مانند تقی زاده یا کسروی، دچار بحران‌های سیاسی شدند، که مهاجرت تعداد زیادی از عالمان [[ایران]] را به [[عراق]] در پی داشت. در چنین موقعیتی است که محمدحسین تبریزی خیابانی به [[نجف]] اشرف عزیمت کرد. وی در زندگینامه خود، از کنار این موضوع می‌گذرد و به آن اشاره‌ای نمی‌کند، در حالی که هجرت وی در سال ۱۳۲۷ ق. روی داده است.<ref> همان.</ref>
  
4. رسالة في بيان امرين. اين رساله مختصر، كه در بخش پاياني كتاب نخبةالازهار آمده است، به دو موضوع مي‌پردازد. مؤلف خود مي‌نويسد: فهذه رسالة مؤجزة في بيان امرين: الاول، احكام ملاقي الشبهات المحصورة ولم استوف الصدر لكن يعلم حكم مالم نذكر، مماذكر؛ الثاني، احكام صورة الاضطرار، فيما اذا اضطر الي ارتكاب احدالطرفين بعينه او لابعينه.
+
=== استادان محمدحسین سبحانی در نجف: ===
 +
مرحوم سبحانی، در دوره نزدیک به دوازده ساله حضور در نجف اشرف، از خرمن اساتید زیادی خوشه‌های علم و [[معرفت]] چید و بر غنای علمی و استحکام مبانی خود افزود. با این حال، در کتب تراجم تنها به برخی از استادان مهم وی اشاره شده است. بهره‌گیری وی از دانش شخصیت های علمی در نجف به گونه‌ای بود که از شخصیت فاضل تبریز، عالمی متبحر در فقه، اصول، [[تفسیر]]، [[رجال]]، [[کلام]]، [[حدیث]]، ادبیات و... ساخت.  
  
چهار اثر فوق، كه جملگي در كتاب نخبةالازهار گردآوري شده‌اند، با تلاش آيت الله رضا استادي به زيور چاپ آراسته و [[احاديث]] آن نيز به وسيله ايشان استخراج شده است.
+
استادان بزرگ وی عبارتند از:
  
5. ارشاد الأفاضل الي مطالب الرسائل. اين كتاب تعليقه‌اي است بر رسائل شيخ انصاري، در دو جزء، كه مؤلف در سال 1365 ق. از نوشتن آن فراغت يافته است.
+
۱. آیت الله [[آیت الله سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (صاحب عروه)|سید محمدکاظم طباطبایی یزدی]]. ایشان در سال ۱۲۴۸ ق. در روستای کسنَویه یزد متولد شد.<ref> اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۱۰، ص ۴۳.</ref> مهمترین حادثه‌ای که وی در زندگی با آن روبرو شد، انقلاب مشروطه ایران (۱۳۲۴ ق) بود که طی آن عده‌ای از علما، مانند شیخ فضل الله نوری در ایران و آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی در نجف، خواستار برپایی نظام مشروطه مشروعه (موافق با شرع اسلام) شدند. وی به شاگردانش می‌گفت: عاقبت مشروطه را تاریک می‌بینم؛ چان آقایان، به [[اسلام]] و روحانیت رحم نخواهند کرد. می‌بینم روزی را که عمامه از سر روحانیت برداشته، آنان را از صحنه کنار خواهند زد.<ref> اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۳.</ref> او صاحب کتاب های متعددی از جمله [[عروة الوثقى|عروة الوثقی]] است.  
  
6. نكت الكفاية. تعليقه مختصري بر كفايه است كه اغلب بخش هاي آن را در دوران حيات صاحب كفايه نوشته است و نگارش آن را در سال 1330 ق. به پايان برده است. اين كتاب از جمله آثار تأليفي وي در [[نجف]] اشرف است. آيت الله محمدحسين تبريزي در زندگينامه يك صفحه‌اي خود، كه در بيست [[شعبان]] المعظم 1366 ق. نوشته است، يادآور مي‌شود كه نكت الكفايه را در 25 [[ربیع الثانی]] 1330 به پايان برده است.
+
۲. آیت الله [[سید ضیاء الدین عراقی|آقا ضیاءالدین عراقی]]. وی از اکابر علمای قرن چهارده قمری است. فقیهی بزرگ، اصولی، [[محدث]]، [[علم رجال|رجالی]] متبحر و از مراجع طراز اول عصر خود و از شاگردان [[آخوند خراسانی|آخوند خراسانی]] بود. آیت الله میرزا محمدحسین تبریزی ضمن حضور در درس استاد، مباحث او را نیز تقریر می‌کرد.<ref>علماء معاصرین، ص ۳۹۸.</ref> مقام علمی وی برای استاد چنان والا می‌نمود که به وی اجازه اجتهاد داد و در آن نوشت: الشیخ محمدحسین التبریزی قد هاجر عن وطنه الشریف طالباً لتحصیل الکمال و مجّداً لتحصیل العزّ والاستقلال فجّد واجتهد الی ان بلغ الی درجة الاجتهاد فانه منتهی المراد؛<ref> علماء معاصرین، ص ۳۹۸.</ref> شیخ محمدحسین تبریزی از وطن شریف خود جهت طلب تحصیل کمال و کوشش برای دستیابی به عزت و استقلال مهاجرت کرد. پس کوشش کرد و به درجه اجتهاد رسید که آن، نهایت مراد است.
  
آيت الله جعفر سبحاني مي‌نويسد: حاشيه كفايه را در [[نجف]] به پايان رسانده و تاريخ آن مصادف با [[محرم]] 1330 و حاكي است كه اين تعليقه را در دوران حيات محقق خراساني نوشته است.<ref> دست نوشته آيت الله جعفر سبحاني.</ref>
+
۳. آیت الله [[شیخ الشریعه اصفهانی|ملا فتح‌الله شریعت اصفهانی]]. در اصفهان به دنیا آمد. ایشان در اصفهان و [[مشهد]] تحصیل کرد و در سال ۱۲۹۵ ق. به نجف اشرف رفت.<ref> اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۳۹۱.</ref> آیت الله میرزا محمدحسین تبریزی، از هنگام ورود به [[حوزه علمیه]] نجف شیفته آیت الله شریعت اصفهانی می‌شود و از همان لحظه، بیش از یازده سال، در محضر وی به کسب علم می‌پردازد. خود می‌نویسد: سنه ۱۳۲۷ به نجف اشرف مسافرت کرده، به درس جمله از اعلام عظام منهم المولی المحقق العلامة شیخ الشریعه الاصفهانی... حاضر شده و تقریرات ابحاث ایشان را در [[فقه]] و اصول نوشتم و زیاده از یازده سال در خدمت شریعت اصفهانی بودم.<ref> علماء معاصرین، ص ۳۹۷.</ref> آیت الله جعفر سبحانی هم در مورد شدت علاقه وی به شیخ الشریعه می‌نویسد: در میان اساتید نجف نسبت به شیخ الشریعه اصفهانی عشق می‌ورزید و تا می‌توانست آثار او را همراه خویش آورده بود و علاوه بر اندیشه‌های علمی او حتی مطایبات او را نقل می‌کرد و از نقل آن ها لذت می‌برد.<ref> دست نوشته آیت الله جعفر سبحانی.</ref>
  
7. كتاب الصلاة. اثري استدلالي و گسترده است. آيت الله سبحاني درباره اين اثر خود مي‌نويسد: رسالة مستقلة استدلالية في الصلوة، متضمنة لابوابها من المواقيت و الاذان و الاقامة والخلل و صلوة المسافر والمواسعة والمضايقه و ذكرنا فيها مداركها من الآيات والاخبار.<ref> علماء معاصرين، ص 398.</ref>
+
==ویژگی‌های علمی ==
  
8. توقف الاجتهاد علي العلم بالرجال.
+
آیت الله محمدحسین تبریزی از آن هنگام که پای در حوزه علمیه نجف گذاشت، به تحصیل [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] همت گمارد. اما در کنار آن به نگارش و تألیف نیز پرداخت که از جمله آن ها تألیف رساله در تعریف بیع است. وی این کتاب را در نجف اشرف به پایان رساند.  
  
9. حاشيه كتاب طهارت. اين اثر مجموعه حاشيه‌هاي آيت الله سبحاني بر كتاب طهارت شيخ انصاري است. در اين كتاب عبارات [[شیخ مرتضی انصاری]] را توضيح داده و آن گاه موارد مغلق و غلط انداز آن را توضيح داده است. ظاهراً اين كتاب، اولين حاشيه‌اي است كه بر كتاب شيخ انصاري نوشته شده است.<ref> همان، ص 388.</ref>
+
در آثار بزرگان و استادان، از وی با عناوین گوناگونی یاد شده است که گویای مقام علمی والای او است. آیت الله [[میرزا محمد تقی شیرازی|میرزا محمدتقی شیرازی]] از وی با عنوان «عالم عامل، فاضل کامل و مروج احکام»<ref> علماء معاصرین، ص ۳۹۷.</ref> یاد می کند. آیات عظام: [[سید ابوالحسن اصفهانی|سید ابوالحسن اصفهانی]] و سید محمد فیروزآبادی نیز چنین کلماتی درباره او بکار برده‌اند.<ref> علماء معاصرین، ص ۳۹۷.</ref>
  
10. المواعظ والاخلاق.
+
آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی نیز او را «عالم عامل، فاضل کامل، بحر تقی، علم الهدی، جامع المعقول والمنقول، حاوی الفروع والاصول، فخرالفضلاء الفخام، افتخار الفقهاء، القمقام، شیخنا المکرم، مولانا الاعظم» می‌نامد.<ref>همان، ص ۳۹۸.</ref> وی تا بدان جا پیش می‌رود که موفق می شود از آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی اجازه اجتهاد دریافت کند.<ref> همان، ص ۳۹۸.</ref>
  
==بازگشت وی به وطن==
+
محمدهادی امینی نیز در معجم الرجال الفکر والادب فی النجف از وی چنین یاد می‌کند: «محمدحسین بن میرزا محمدجعفر التبریزی، عالم، فقیه، جلیل، متتبع...».<ref> معجم الرجال الفکر والادب فی النجف خلال الف عام، ص ۱۷۷، با ارجاع به طبقات، ج ۱، ص ۵۵۹ و شخصیت شیخ انصاری، ص ۳۶۷.</ref>
  
فاضل تبريز، با گذراندن نزديك به دوازده سال از عمر خود در [[نجف]] اشرف، به مجتهدي توانا تبديل شد و با درك محضر اساتيد بزرگ آن و نيز برخي تأليفات، به توانايي هاي زيادي دست يافت كه مي‌توانست در اصلاح اوضاع وطن آن ها را بكار گيرد؛ آن هم در موقعيتي كه به وجود عالماني چون وي نياز فراواني وجود داشت. از آن روز كه وي تبريز را ترك كرد، تحولات زيادي روي داد كه برخي از آن ها عبارتند از:
+
علاوه بر اجازه اجتهاد، فاضل تبریز موفق به کسب اجازات در امور حسبیه نیز شد. آیت الله محمدتقی شیرازی چنین اجازه می‌دهد: جناب مستطاب العالم العامل والفاضل الکامل مروج احکام دین مبین، آقا میرزا محمدحسین آقا التبریزی دامت توفیقاته از قبل اینجانب مأذون هستند در تصدی امور حسبیه... اخوان مؤمنین که از اهل آن ولایت از سکنه و اهالی از علما والتجار و غیرهم وفقهم الله تعالی وجود آن جناب را مغتنم دانسته و از فوائد ایشان محظوظ باشند و احترامات را در حق ایشان کما ینبغی مرعی بدارند... الاحقر محمدتقی الحائری.<ref> همان. وی می نویسد: «اجازه مرحوم آقا سید ابوالحسن آقا اصفهانی، و اجازه مرحوم آقا سید محمد فیروزآبادی نیز همین طور است».</ref>
  
1. تهاجم روس ها به آذربايجان: آنان پس از شكست اقدامات محمدعلي ميرزا براي بازگشت مجدد به ايران و اشغال حكومت، طي اولتيماتومي به دولت، خواهان اخراج مورگان شوستر آمريكايي شدند و در پي امتناع مجلس، نيروهاي خود را به ايران سرازير كردند. در مقابل، مردم تبريز در 29 آذر 1290 ش. (29 [[ذی الحجه]] 1329 ق) مردانه قد علم كردند و تحت رهبري مجتهد تبريز ميرزا علي خان ثقة الاسلام تبريزي به نبرد با مهاجمان پرداختند؛ ولي در پنجم دي 1290 ش. (پنجم [[محرم]] 1330 ق) با ورود نيروهاي جديد روس، قيام مردم شكست خورد و عده زيادي از علما، از جمله ثقة الاسلام، اعدام شدند. اين فاجعه، در دهم محرم همان سال رخ داد.
+
آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی نیز مرقوم می‌فرماید: له التصدی فی الامور الحسبیة التی شأن المجتهدین تصدیها وله العمل بما استنبط علی الطریقته المعروفة و علیه التجنب عن الشبهات لکی لایهلک من حیث لایعلم و اوصیه ان لاینسانی عن الدعا فی مظان استجابته و انا الأحقر الضعیف ضیاءالدین بن محمد العراقی عفی عنهما. الراجی ضیاء الدین.<ref> همان، ص ۳۸۹.</ref>
  
2. آغاز جنگ جهاني اول: احمد شاه هنگامي كه به سن قانوني رسيد، در سي ام تير 1293 تاجگذاري كرد و يك هفته بعد، جنگ جهاني اول شروع شد. هر چند ايران اعلام بي طرفي كرد، ولي دو ماه بعد عثماني‌ها، اروميه و تبريز را اشغال كردند. روس ها هم وارد كارزار شدند و بعد از درگيري، عثماني ها را شكست دادند و بخش اعظم آذربايجان را اشغال كردند. همزمان انگليسي ها هم از جنوب وارد شدند و بعد از چند سال نيروهاي مختلف از ايران عقب نشيني كردند؛ ولي انگليسي ها با امضاي قرارداد 1919 به نوعي ايران را به پذيرش تحت الحمايگي وادار كردند. از نتايج اين قرار داد، قيام شيخ محمد خياباني در آذربايجان و نهضت جنگل بود. اين قيام در سال 1299 ش. آغاز شد. شيخ محمد سرانجام به دست نيروهاي دولتي به شهادت رسيد.
+
==آثار علمی ==
  
به اين ترتيب زمان ورود آيت الله محمدحسين تبريزي به اين شهر نيز مانند زمان خروجش، حساس و پرماجرا بود و مردم از قبال حوادث مختلف آسيب‌هاي رواني، معنوي، اعتقادي و مادي فراواني ديده بودند و اين گونه بود كه آيت الله محمدحسين تبريزي تصميم مي گيرد در شهر ماندگار شود و به اندازه مقدور، به اوضاع سامان دهد. حضور وي در اين عرصه از سال 1298 تا 1352 ش (1338-1392 ق)، بيش از نيم قرن (54 سال) به درازا كشيد.
+
آیت الله محمدحسین تبریزی آثار متعددی از خود برجای گذاشت. طبق آن چه خود نوشته است تا بیستم [[شعبان]] سال ۱۳۶۶ ق. (۲۶ سال قبل از رحلت) مجموعه آثارش عبارت بودند از:
  
==تشكيل خانواده و فرزندان محمدحسين سبحاني==
+
#حاشیه بر کفایه، (از اول تا آخر)؛
 +
#حاشیه بر رسائل (کل کتاب)؛
 +
#حاشیه بر کتاب طهارت [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصاری]]؛
 +
#رساله مستقل و استدلالی در صلاة؛
 +
#رساله در بیع و خیارات؛
 +
#تقریرات درس شیخ شریعت اصفهانی و ضیاءالدین عراقی؛
 +
#مجموعه‌ای در فوائد مختلف.<ref> علماء معاصرین، ص ۳۹۸.</ref>
  
آيت الله محمدحسين سبحاني پس از ترك همسر، در تبريز تشكيل خانواده داد كه حكايت آن از زبان آيت الله جعفر سبحاني شنيدني است. وي مي‌نويسد: «پس از ورود به تبريز، با بيوه برادرش [[ازدواج]] كرد و از او صاحب دختري شد كه اكنون نيز در قيد حيات است؛ ولي اين وصلت به صورت موقت بود. لذا پس از دو سال اقامت در تبريز با بيت مرحوم ميرزا جعفر رازي، كه از منبري هاي تبريز بود، وصلت كرد و دختر ايشان را گرفت و تاريخ عقد طبق عقدنامه 1341 ق است. و از آن همسر فرزندان متعددي داشت كه غالباً در دوران كودكي درگذشته؛ ولي هم اكنون دو پسر و دو دختر از ايشان باقي است: 1. اينجانب؛ 2. جواد سبحاني (بازرگان)؛ 3. رفعت سبحاني (خانه دار)؛ 4. زهرا سبحاني (خانه دار).<ref> دست نوشته آيت الله جعفر سبحاني.</ref>
+
مجموعه آثار وی را که تا پایان عمر نوشته‌اند، به طور خلاصه چنین می‌توان معرفی کرد:  
  
==فعالیت های مختلف آیت الله سبحانی==
+
۱. نخبةالازهار فی احکام الخیار. این کتاب، مجموعه بحث‌های آیت الله شیخ شریعت اصفهانی است.
  
آيت الله محمدحسين تبريزي در طي نيم قرن حضور در تبريز، فعاليت‌هاي مختلفي داشت كه مي توان در بخش‌هاي زير خلاصه كرد:  
+
۲. رسالة تحدید الکر بالوزن والمساحة. این رساله که در ضمن نخبةالازهار (از صفحه ۱۹۴ تا ۲۰۷) به چاپ رسیده است، شامل مباحث زیر است: مقدمه؛ فی تحدیدالکر؛ تقدیر بالمساحة؛ تقدیرالکر بالأشبار.
  
1. تبليغ دين. وي از بدو ورود به تبريز، با توجه به وضعيت فرهنگي و اعتقادي تبريز، كه زمينه‌هاي آن توضيح داده شد، به تبليغ دين در قالب منبر و سخنراني پرداخت. اقامه نمازهاي جماعت و... از ديگر فعاليت‌هاي وي در اين سال ها است كه خود شرح مفصلي را مي‌طلبد.<ref> «و بعد ان بلغ العالية من العلم والفضيلة و قطع اُسواطاً سامية من الفقاهة، رأي ضرورة العود الي وطنه للارشاد والتبليغ و العمل علي اقامة دين الله تعالي في العباد و تعليم الناس معالم دينهم معاد في سنة 1339 الي مسقط رأسه به مشتغلاً بالشّئون العلمية والاجتماعية. (نخبةالازهار، ص 14).</ref>
+
۳. رسالة فی تعریف البیع. رساله تعریف بیع در ۴۴ صفحه در ضمن نخبةالازهار با عنوان «رسالة الثانیة» به چاپ رسیده و شامل مطالب زیر است: ما هو البیع؛ الکلام فی المبیع الکلی؛ الفرق بین الحق والحکم؛ هل یقع الحق عوضاً عن المبیع اولا؛ عود الی بدء «ما هو حقیقة البیع؟».
  
2. تدريس علوم ديني. بخش ديگري از فعاليت‌هاي آيت الله تبريزي مربوط به تدريس علوم ديني در حوزه‌هاي آن روزگار مي شود. هر چند از شاگردان ايشان اطلاعي در دست نيست، ولي با توجه به نوشته‌هاي فرزند بزرگوارشان آيت الله جعفر سبحاني مي‌توان به بخشي از متون تدريسي ايشان پي برد.  
+
۴. رسالة فی بیان امرین. این رساله مختصر، که در بخش پایانی کتاب نخبةالازهار آمده است، به دو موضوع می‌پردازد. مؤلف خود می‌نویسد: فهذه رسالة مؤجزة فی بیان امرین: الاول، احکام ملاقی الشبهات المحصورة ولم استوف الصدر لکن یعلم حکم مالم نذکر، مماذکر؛ الثانی، احکام صورة الاضطرار، فیما اذا اضطر الی ارتکاب احدالطرفین بعینه او لابعینه.
  
وي مي‌نويسد: اينجانب جعفر سبحاني، فرزند علامه فقيد آيت الله حاج شيخ محمدحسين خياباني تبريزي، در 28 [[شوال]] 1347 ق. (بيست فروردين 1308 ش) در تبريز ديده به جهان گشودم. پس از فراگيري خواندن و نوشتن در دبستان صابر و سپس در مكتب‌خانه ميرزا محمود فاضل، به فراگرفتن ادبيات عرب و بعداً سطوح [[فقه]] و [[اصول]] را نزد اساتيد فن همچون: مرحوم والد و علامه ميرزا محمدعلي مدرس خياباني، فراگرفتم».<ref> قرآن پژوهان، بهاءالدين خرمشاهي، ج 2، ص 1183.</ref>
+
چهار اثر فوق، که جملگی در کتاب نخبةالازهار گردآوری شده‌اند، با تلاش آیت الله رضا استادی به زیور چاپ آراسته و [[احادیث]] آن نیز به وسیله ایشان استخراج شده است.
  
به اين ترتيب روشن مي شود آيت الله محمدحسين تبريزي در اين دوره به تدريس دروس سطح مي‌پرداختند. مرحوم رازي نيز مي‌نويسد: «پس از بازگشت به وطن به امر تدريس و تربيت محصلين... پرداخت».<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 315.</ref>
+
۵. ارشاد الأفاضل الی مطالب الرسائل. این کتاب تعلیقه‌ای است بر رسائل شیخ انصاری، در دو جزء، که مؤلف در سال ۱۳۶۵ ق. از نوشتن آن فراغت یافته است.
  
3. تأليف و تصنيف. بخش ديگري از فعاليت‌هاي آيت الله محمدحسين تبريزي مربوط به تأليفات و تصنيفات او است. هر چند اين كار را از همان [[نجف]] اشرف آغاز كرده بود، ولي فرصت نيم قرن حضور در تبريز اجازه مي داد تا او فعاليت‌هاي خود را پي گيرد. لذا آثار متعددي را نوشت كه در بخش «آثار استاد» به آن ها اشاره شده است. به خصوص اين كه وي بعد از مدتي تدريس مصمم مي شود مطالب رسائل را براي طلاب شرح كند. از اين روي، كتاب ارشاد الأفاضل الي مطالب الرسائل را در دو جلد مي‌نويسد و در سال 1365 ق از تأليف آن فراغت مي‌يابد. وي اين اثر را در حدود 27 سال بعد از اقامت در تبريز نوشته است.
+
۶. نکت الکفایة. تعلیقه مختصری بر [[کفاية الاصول (کتاب)|کفایه]] است که اغلب بخش های آن را در دوران حیات صاحب کفایه نوشته است و نگارش آن را در سال ۱۳۳۰ ق. به پایان برده است. این کتاب از جمله آثار تألیفی وی در [[نجف]] اشرف است.  
  
==فعاليت‌ها و ويژگي‌هاایشان==
+
۷. کتاب الصلاة. اثری استدلالی و گسترده است. آیت الله سبحانی درباره این اثر خود می‌نویسد: رسالة مستقلة استدلالیة فی الصلوة، متضمنة لابوابها من المواقیت و الاذان و الاقامة والخلل و صلوة المسافر والمواسعة والمضایقه و ذکرنا فیها مدارکها من الآیات والاخبار.<ref> علماء معاصرین، ص ۳۹۸.</ref>
  
شايسته است با گوشه‌هايي از تلاش هاي آيت الله شيخ محمدحسين سبحاني در تبريز، به قلم فرزندش آيت الله جعفر سبحاني، آشنا شويم: ورود ايشان به تبريز در اواسط سال 1339 ق بود كه با قيام مردم تبريز به رهبري شيخ محمد خياباني، كه از دوستان و همدرسان ايشان بود، مصادف شد. پس از كشته شدن خياباني و تسلط دولت بر شهر، فعاليت هاي علمي كاملاً متوقف شد. تنها كار كه مي شد انجام داد، تدريس سطوح متوسط و عالي بود.
+
۸. توقف الاجتهاد علی العلم بالرجال.
  
چيزي نگذشت كه دوران سياه رضاخان 1304-1320 ش (1344-1360 ق) كه تضييقات عظيمي براي روحانيت به وجود آمد و در سال قيام 1347 به تار و مار كردن علما و مخفي شدن گروهي انجاميد. در آن سال آيتين جليلين، مرحوم سيدابوالحسن انگجي و ميرزا صادق انگجي، از طريق [[همدان]] به [[مشهد]] تبعيد شده و افراد ديگر كه پشت سر اين دو مرجع بودند، تا مدتي متواري و در خانه پنهان شدند. كار مهم (پدرم) اين بود كه در مسجد بعد از [[نماز]]، به عنوان مسأله گفتن به تبليغ بپردازد و روزها در بيروني خود، به تدريس سطوح ادامه دهند و همين سال ها موفق شدند كه نوشته‌هاي خود را پاكنويس كرده و آماده چاپ سازد.
+
۹. حاشیه کتاب طهارت. این اثر مجموعه حاشیه‌های آیت الله سبحانی بر کتاب طهارت شیخ انصاری است. در این کتاب عبارات [[شیخ مرتضی انصاری]] را توضیح داده و آن گاه موارد مغلق و غلط انداز آن را توضیح داده است. ظاهراً این کتاب، اولین حاشیه‌ای است که بر کتاب شیخ انصاری نوشته شده است.<ref> همان، ص ۳۸۸.</ref>
  
در دوره پهلوي دوم كه از شهريور 1320 ش شروع شد، مدارس رونق گرفت و مجالس درس و بحث رواج كاملي يافت و او توانست در اين مدت گروهي را پرورش دهد كه اكثر آن ها درگذشته‌اند و كمي از آن ها باقي مانده‌اند.
+
۱۰. المواعظ والاخلاق.
  
آيت الله سبحاني همچنين مي‌نويسد: آن چه كه مي‌توان سوگمندانه ياد كرد، اين است كه اين عالم فرزانه بسيار عفيف و رازدار بود. زندگي را به سختي اداره مي‌كرد. من خاطره كوچكي از همان دوران يادآور مي‌شوم: جنگ جهاني دوم شروع شده بود و تبريز در آستانه اشغال نيروهاي متفقين بود. نگراني همه جا را فراگرفته بود. طرف عصر، ايشان و مادرم و فرزندان گردهم آمده بوديم و براي رفع نياز آن شب گويا سه ريال و ده شاهي بيشتر در اختيار نداشت.
+
==فعالیت های اجتماعی ==
  
نه ناني در بساط بود،نه نفت چراغي و نه چيزهاي ديگر. با خود فكر مي‌كرد كه چگونه امشب را بگذرانند. به هم نگاه مي‌كرديم كه ناگهان در خانه زده شد، خود ايشان رفت و در خانه را باز كرد. فردي ناشناس پاكتي را به ايشان داد و گفت: مربوط به شماست. و خداحافظي كرد و رفت. مبلغ آن صد ريال بود كه در آن روز براي زندگي يك هفته بلكه ده روز ما كافي بود. همگي متحير بوديم كه اين فرد كه بود؟<ref> دست نوشته آيت الله جعفر سبحاني.</ref>
+
آیت الله محمدحسین تبریزی در طی نیم قرن حضور در تبریز، فعالیت‌های مختلفی داشت که می توان در بخش‌های زیر خلاصه کرد:  
  
==ويژگي‌هاي اخلاقي وی==
+
۱. تبلیغ دین. وی از بدو ورود به تبریز، با توجه به وضعیت فرهنگی و اعتقادی تبریز، که زمینه‌های آن توضیح داده شد، به تبلیغ دین در قالب منبر و سخنرانی پرداخت. اقامه نمازهای جماعت و... از دیگر فعالیت‌های وی در این سال ها است که خود شرح مفصلی را می‌طلبد.<ref> «و بعد ان بلغ العالیة من العلم والفضیلة و قطع اُسواطاً سامیة من الفقاهة، رأی ضرورة العود الی وطنه للارشاد والتبلیغ و العمل علی اقامة دین الله تعالی فی العباد و تعلیم الناس معالم دینهم معاد فی سنة ۱۳۳۹ الی مسقط رأسه به مشتغلاً بالشّئون العلمیة والاجتماعیة. (نخبةالازهار، ص ۱۴).</ref>
  
ايشان، علاوه بر آن كه حامل علم استادان نجف بود، ويژگي‌هاي اخلاقي زيادي هم داشت كه در تبريز، در طول 54 سال، بر دل و جان عاشقان و دينداران تأثيرات فراواني گذاشت. مرحوم رازي مي‌نويسد: مرحوم آيت الله خياباني در خلق و حلم و [[تواضع]] و فروتني و [[زهد]] و [[تقوا]] در ميان علما و بزرگان شهر تبريز ضرب المثل بود. طرز زندگي و نحوه معاشرت و شيوه سخن گفتن او انسان را به ياد خدا افكنده، در دل افراد مستعد اثر عميق و انقلاب خاصي به وجود مي‌آورد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج ص 315.</ref>
+
۲. تدریس علوم دینی. بخش دیگری از فعالیت‌های آیت الله تبریزی مربوط به تدریس علوم دینی در حوزه‌های آن روزگار می شود. هر چند از شاگردان ایشان اطلاعی در دست نیست، ولی با توجه به نوشته‌های فرزند بزرگوارشان آیت الله جعفر سبحانی می‌توان به بخشی از متون تدریسی ایشان پی برد. مرحوم رازی نیز می‌نویسد: «پس از بازگشت به وطن به امر تدریس و تربیت محصلین... پرداخت».<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۵.</ref>  
  
استاد جعفر سبحاني هم ضمن شرح اوضاع آذربايجان در سال هاي 1324 ش به بعد، به نمونه‌اي از ويژگي هاي اخلاقي پدر اشاره مي‌كند: در آذر ماه سال 1324 بلواي دمكرات‌ها تحت عنوان حكومت ملي آذربايجان به رهبري پيشه وري آغاز شد و يك سال تمام طول كشيد. به ظاهر فشاري نبود؛ ولي اساس در حال تهديد بود. نظر اين بود كه اين بخش آذربايجان، تحت عنوان حكومت ملي به بخش ديگرِ غصب شده بپيوندند. ولي آن چه من به خاطر دارم در شب بيست و يكم آذر ماه 1324 كه فرقه دمكرات بر تبريز مسلط شده از سر شب تا صبح، شهر ناآرام بود و صداي تيراندازي‌ها يك لحظه هم قطع نمي‌شد، ولي ايشان همان برنامه شبانه خود كه خواندن نوافل و سپس نگارش حواشي بر رسائل بود را ترك نكرد و در روحيه او اثري نگذاشت. او در سخت‌ترين شرايط به مسجد مي‌رفت و [[نماز جماعت]] را اقامه مي‌كرد و به خانه برمي‌گشت و دلش كاملاً آرام بود.<ref>دست نوشته آيت الله جعفر سبحاني.</ref>
+
۳. تألیف و تصنیف. بخش دیگری از فعالیت‌های آیت الله محمدحسین تبریزی مربوط به تألیفات و تصنیفات او است. هر چند این کار را از همان [[نجف]] اشرف آغاز کرده بود، ولی فرصت نیم قرن حضور در تبریز اجازه می داد تا او فعالیت‌های خود را پی گیرد. لذا آثار متعددی را نوشت که در بخش «آثار استاد» به آن ها اشاره شده است. به خصوص این که وی بعد از مدتی تدریس مصمم می شود مطالب رسائل را برای طلاب شرح کند. از این روی، کتاب ارشاد الأفاضل الی مطالب الرسائل را در دو جلد می‌نویسد و در سال ۱۳۶۵ ق از تألیف آن فراغت می‌یابد. وی این اثر را در حدود ۲۷ سال بعد از اقامت در تبریز نوشته است.
  
==معاصرین محمدحسين سبحاني==
+
شایسته است با گوشه‌هایی از تلاش های آیت الله شیخ محمدحسین سبحانی در تبریز، به قلم فرزندش آیت الله جعفر سبحانی، آشنا شویم: ورود ایشان به تبریز در اواسط سال ۱۳۳۹ ق بود که با قیام مردم تبریز به رهبری [[شیخ محمد خیابانی|شیخ محمد خیابانی]]، که از دوستان و همدرسان ایشان بود، مصادف شد. پس از کشته شدن خیابانی و تسلط دولت بر شهر، فعالیت های علمی کاملاً متوقف شد. تنها کار که می شد انجام داد، تدریس سطوح متوسط و عالی بود. چیزی نگذشت که دوران سیاه رضاخان ۱۳۰۴-۱۳۲۰ ش (۱۳۴۴-۱۳۶۰ ق) که تضییقات عظیمی برای روحانیت به وجود آمد و در سال قیام ۱۳۴۷ به تار و مار کردن علما و مخفی شدن گروهی انجامید. در آن سال آیتین جلیلین، مرحوم سیدابوالحسن انگجی و میرزا صادق انگجی، از طریق [[همدان]] به [[مشهد]] تبعید شده و افراد دیگر که پشت سر این دو مرجع بودند، تا مدتی متواری و در خانه پنهان شدند. کار مهم (پدرم) این بود که در مسجد بعد از [[نماز]]، به عنوان مسأله گفتن به تبلیغ بپردازد و روزها در بیرونی خود، به تدریس سطوح ادامه دهند و همین سال ها موفق شدند که نوشته‌های خود را پاکنویس کرده و آماده چاپ سازد. در دوره پهلوی دوم که از شهریور ۱۳۲۰ ش شروع شد، مدارس رونق گرفت و مجالس درس و بحث رواج کاملی یافت و او توانست در این مدت گروهی را پرورش دهد که اکثر آن ها درگذشته‌اند و کمی از آن ها باقی مانده‌اند.
  
حضور طولاني وي در تبريز، موجب شد تا وي با علماي زيادي معاصر شود كه يكي از آن ها ميرزا محمدعلي مدرس خياباني (صاحب ريحانة الادب) است. آيت الله جعفر سبحاني مي‌نويسد: پدرم در ميان معاصرين، به مرحوم استاد بزرگ ميرزا محمدعلي خياباني مؤلف كتاب ريحانة الادب احترام مي‌گذاشت. او در حالي كه از فرنگي مآبي به دور بود، اما نسبت به آموزش علوم امروز اظهار علاقه مي‌كرد و سخناني مي‌گفت كه در محيط آن زمان چندان مشتري نداشت؛ ولي مرور زمان صحت آن ها را ثابت كرد. در تدريس بسيار بردبار بود؛ تا حدي كه برخي از شاگردان ايشان، اظهار علاقه مي‌كردند كه يك بار درس را پس از فراگيري نزد او تكرار كنند. او به اين كار تن مي‌داد و در حلم و صبر كم نظير بود.<ref> دست نوشته آيت الله جعفر سبحاني.</ref>
+
آیت الله سبحانی همچنین می‌نویسد: آن چه که می‌توان سوگمندانه یاد کرد، این است که این عالم فرزانه بسیار عفیف و رازدار بود. زندگی را به سختی اداره می‌کرد. من خاطره کوچکی از همان دوران یادآور می‌شوم: جنگ جهانی دوم شروع شده بود و تبریز در آستانه اشغال نیروهای متفقین بود. نگرانی همه جا را فراگرفته بود. طرف عصر، ایشان و مادرم و فرزندان گردهم آمده بودیم و برای رفع نیاز آن شب گویا سه ریال و ده شاهی بیشتر در اختیار نداشت. نه نانی در بساط بود، نه نفت چراغی و نه چیزهای دیگر. با خود فکر می‌کرد که چگونه امشب را بگذرانند. به هم نگاه می‌کردیم که ناگهان در خانه زده شد، خود ایشان رفت و در خانه را باز کرد. فردی ناشناس پاکتی را به ایشان داد و گفت: مربوط به شماست. و خداحافظی کرد و رفت. مبلغ آن صد ریال بود که در آن روز برای زندگی یک هفته بلکه ده روز ما کافی بود. همگی متحیر بودیم که این فرد که بود؟<ref> دست نوشته آیت الله جعفر سبحانی.</ref>  
  
==اجازات و امور حسبيه==
+
==ویژگی‌های اخلاقی ==
  
علاوه بر اجازه اجتهاد، فاضل تبريز موفق به كسب اجازات در امور حسبيه نيز شد. وي نام برخي از اجازه دهندگان را نگاشته است. اجازات عديده كه عمادالدين و رؤساء المذاهب نوشته‌اند: بخطوطهم و خواتيمهم و امضائهم نزد حقير موجود است و ايشان حجج الاسلام و رأية الله العظام شيخ الشريعة الاصفهاني والمولي ميرزا محمدتقي الشيرازي و السيد محمد فيروزآبادي و الحاج شيخ عبدالكريم حائري و الآغاضياءالدين العراقي و السيد ابوالحسن الاصفهاني و غيرهم (اعلي الله مقامهم) هستند.<ref> علماي معاصرين، ص 397.</ref>
+
ایشان، علاوه بر آن که حامل علم استادان نجف بود، ویژگی‌های اخلاقی زیادی هم داشت که در تبریز، در طول ۵۴ سال، بر دل و جان عاشقان و دینداران تأثیرات فراوانی گذاشت. مرحوم رازی می‌نویسد: مرحوم آیت الله خیابانی در خلق و حلم و [[تواضع]] و فروتنی و [[زهد]] و [[تقوا]] در میان علما و بزرگان شهر تبریز ضرب المثل بود. طرز زندگی و نحوه معاشرت و شیوه سخن گفتن او انسان را به یاد خدا افکنده، در دل افراد مستعد اثر عمیق و انقلاب خاصی به وجود می‌آورد.<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۵.</ref>
  
آيت الله محمدتقي شيرازي چنين اجازه مي‌دهد: جناب مستطاب العالم العامل والفاضل الكامل مروج احكام دين مبين، آقا ميرزا محمدحسين آقا التبريزي دامت توفيقاته از قبل اينجانب مأذون هستند در تصدي امور حسبيه... اخوان مؤمنين كه از اهل آن ولايت از سكنه و اهالي از علما والتجار و غيرهم وفقهم الله تعالي وجود آن جناب را مغتنم دانسته و از فوائد ايشان محظوظ باشند و احترامات را در [[حق]] ايشان كما ينبغي مرعي بدارند... الاحقر محمدتقي الحائري.<ref> همان. وي مي نويسد: «اجازه مرحوم آقا سيد ابوالحسن آقا اصفهاني، و اجازه مرحوم آقا سيد محمد فيروزآبادي نيز همين طور است».</ref>
+
استاد جعفر سبحانی هم ضمن شرح اوضاع آذربایجان در سال های ۱۳۲۴ ش به بعد، به نمونه‌ای از ویژگی های اخلاقی پدر اشاره می‌کند: در آذر ماه سال ۱۳۲۴ بلوای دموکرات‌ها تحت عنوان حکومت ملی آذربایجان به رهبری پیشه وری آغاز شد و یک سال تمام طول کشید. به ظاهر فشاری نبود؛ ولی اساس در حال تهدید بود. نظر این بود که این بخش آذربایجان، تحت عنوان حکومت ملی به بخش دیگرِ غصب شده بپیوندند. ولی آن چه من به خاطر دارم در شب بیست و یکم آذر ماه ۱۳۲۴ که فرقه دمکرات بر تبریز مسلط شده از سر شب تا صبح، شهر ناآرام بود و صدای تیراندازی‌ها یک لحظه هم قطع نمی‌شد، ولی ایشان همان برنامه شبانه خود که خواندن نوافل و سپس نگارش حواشی بر رسائل بود را ترک نکرد و در روحیه او اثری نگذاشت. او در سخت‌ترین شرایط به مسجد می‌رفت و [[نماز جماعت]] را اقامه می‌کرد و به خانه برمی‌گشت و دلش کاملاً آرام بود.<ref>دست نوشته آیت الله جعفر سبحانی.</ref>
  
آيت الله آقا ضياءالدين عراقي همچنين مرقوم مي‌فرمايد: له التصدي في الامور الحسبية التي شأن المجتهدين تصديها وله العمل بما استنبط علي الطريقته المعروفة و عليه التجنب عن الشبهات لكي لايهلك من حيث لايعلم و اوصيه ان لاينساني عن الدعا في مظان استجابته و انا الأحقر الضعيف ضياءالدين بن محمد العراقي عفي عنهما. الراجي ضياء الدين.<ref> همان، ص 389.</ref>
+
حضور طولانی وی در تبریز، موجب شد تا وی با علمای زیادی معاصر شود که یکی از آن ها میرزا محمدعلی مدرس خیابانی (صاحب [[ریحانة الادب]]) است. آیت الله جعفر سبحانی می‌نویسد: او در حالی که از فرنگی مآبی به دور بود، اما نسبت به آموزش علوم امروز اظهار علاقه می‌کرد و سخنانی می‌گفت که در محیط آن زمان چندان مشتری نداشت؛ ولی مرور زمان صحت آن ها را ثابت کرد. در تدریس بسیار بردبار بود؛ تا حدی که برخی از شاگردان ایشان، اظهار علاقه می‌کردند که یک بار درس را پس از فراگیری نزد او تکرار کنند. او به این کار تن می‌داد و در حلم و صبر کم نظیر بود.<ref> دست نوشته آیت الله جعفر سبحانی.</ref>
  
==وفات محمدحسين سبحاني==
+
==وفات آیت الله سبحانی==
  
آيت الله محمدحسين تبريزي بعد از سال‌ها تلاش علمي و كوشش اجتماعي و مذهبي براي احياء و زنده داشت مكتب علوي، سرانجام در يازده [[شوال]] 1392 (1352 ش) در 92 سالگي در تبريز وفات يافت و پيكر پاكش به [[قم]] منتقل و در قبرستان ابوحسين به خاك سپرده شد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج ص 315.</ref>
+
آیت الله محمدحسین تبریزی بعد از سال‌ها تلاش علمی و کوشش اجتماعی و مذهبی برای احیاء و زنده داشت مکتب علوی، سرانجام در یازده [[شوال]] ۱۳۹۲ (۱۳۵۲ ش) در ۹۲ سالگی در تبریز وفات یافت و پیکر پاکش به [[قم]] منتقل و در قبرستان ابوحسین به خاک سپرده شد.<ref> گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۵.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
==منابع==
+
==منبع==
  
محمد عابدي، ستارگان حرم، جلد 16، صفحه 246-270
+
محمد عابدي، [[ستارگان حرم]]، جلد 16، صفحه 246-270
  
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۱۱

M.sobhani.jpg
نام کامل آیت الله محمدحسین سبحانی
زادروز 1300 قمری
زادگاه تبریز
وفات 1392 قمرى
مدفن قم

Line.png

اساتید

آقا ضیاءالدین عراقی، ملا فتح‌الله شریعت اصفهانی،...


آثار

نخبةالازهار، ارشاد الأفاضل الی مطالب الرسائل،...

دوران کودکی

آیت الله محمدحسین سبحانی، فرزند حاج محمدجعفر، در شب نوزده رمضان المبارک ۱۳۰۰ ق.[۱] در شهر تبریز[۲] به دنیا آمد. وی در هفت سالگی، به رسم آن دوره، به تحصیل و آموزش قرآن کریم و کتاب های فارسی آن روزگار پرداخت: «چون به هفت سالگی رسیدم، مشغول تعلم قرآن مجید و بعض کتب فارسیه شدم».[۳]

تولد آیت الله محمدحسین تبریزی مصادف با ایام حکومت ناصرالدین شاه قاجار بود؛ دوره‌ای که حوادث مختلفی در ایران روی داد و تبریز نیز از آثار آن بی‌نصیب نماند. در این دوره محمدحسین کودکی نه ساله بود که به تحصیل قرآن و فراگیری دروس مکتب‌خانه‌ای مشغول بود. مهمترین حوادث این دوره مربوط به واگذاری امتیاز تنباکو است که با شب عید نوروز ۱۲۶۹ ش. (۱۳۰۹ ق) مصادف بود.

تحصیل در حوزه علمیه تبریز

میرزا محمدحسین پس از فراگیری آموزش‌های اولیه و فراگیری قرآن کریم، در مسیر تحصیل علوم دینی قدم گذاشت و وارد یکی از مدارس علمیه مهم تبریز، یعنی «مدرسه طالبیه»،[۴] شد. از آن پس تا ۲۷ سالگی در آن مدرسه کهن به تحصیل پرداخت و مراحل عالی تحصیلی را در آنجا پیمود. مراحل تحصیل وی در مدرسه طالبیه به دو دوره تقسیم می شود:

۱. مقدمات:

میرزا محمدحسین تبریزی، تنها به ذکر گذراندن این دوره بسنده می کند و به استادان خود در این دوره اشاره نمی‌کند؛ دوره‌ای که می‌تواند مربوط به حدود سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ ق. باشد؛ چنان که می‌نویسد: «پس از آن به تحصیل مقدمات عربیه در مدرسه طالبیه... (پرداختم)».[۵] وی در همین دوره به آموختن «نجوم» و «حساب استدلالی» نیز روی آورد.[۶] استاد وی در این درس، مرحوم میرزا علی منجم لنکرانی نام داشت[۷] که متوفای ۱۳۴۰ ق. است. کاملترین اطلاعات ما از این دوره مربوط به یادداشت آیت الله جعفر سبحانی (از فرزندان ایشان) است. وی می‌نویسد: او مقدمات را نزد مرحوم ملا کاظم، که در تدریس ادبیات استاد بود، فراگرفت و قسمتی از قوانین را نزد مرحوم آیت الله سید محمد مولانا (۱۲۹۰-۱۳۶۳ ق) آموخت و قسمتی از رسائل را قبل از تشرف به نجف نزد مرحوم آیت الله انگجی فراگرفت.[۸]

۲. دوره سطح و خارج:

میرزا محمدحسین سبحانی بعد از تحصیل مقدمات، به فراگیری علوم اسلامی در دوره سطح و آن گاه خارج روی آورد و نزد علمای بزرگ حوزه علمیه طالبیه به تحصیل پرداخت. وی خود می‌نویسد: به علم فقه و اصول در حضور جمعی از اجله، که مراجع شیعه در احکام دینیه بودند، مشغول شده، فرائد و مکاسب و ریاضی و جمله از درس خارج را خواندم. و در خلال این حال، به معقول نیز نزد بعضی تلامیذ مولا علی لنکرانی پرداختم.[۹]

برخی استادان وی:

۱. آیت الله انگجی. صاحب کتاب گنجینه دانشمندان می‌نویسد: «سطوح عالی فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله انگجی خواند».[۱۰] آیت الله جعفر سبحانی در مورد عشق و علاقه وی به آیت الله انگجی می‌نویسد: در میان اساتید خود نسبت به مرحوم آیت الله انگجی عشق می‌ورزید و از احاطه فقهی او تعریف می‌کرد.[۱۱]

۲. شیخ محمدحسین قراچه داغی. آیت الله تبریزی نزد مرحوم قراچه داغی به تحصیل فلسفه (اشارات) پرداخت.[۱۲] آیت الله جعفر سبحانی نیز می نویسد: «فلسفه را نزد دو نفر آموخته است: ۱. مرحوم شیخ حسین لنکرانی از شاگردان مرحوم جلوه؛ ۲. مرحوم محمدحسین قراچه داغی که پس از ۱۳۴۰ قمری درگذشته است. همچنین نجوم را نزد مرحوم میرزا علی منجم (متوفای ۱۳۴۰ ق) فراگرفت».[۱۳]

هجرت به نجف اشرف

میرزا محمدحسین بعد از آن که مقدمات، سطح و مقداری از درس خارج را در مدرسه طالبیه فراگرفت، در ۲۷ سالگی و به سال ۱۳۲۷ ق. بار سفر را بست و راهی نجف اشرف شد تا در آن دیار به تکمیل اندوخته‌های علمی خود بپردازد.

این دوره از عمر بابرکت وی، که از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۹ ق[۱۴] است و حدود دوازده سال طول کشید، دارای اهمیت ویژه‌ای است؛ زیرا وی در این دوره طولانی به تحکیم مبانی علمی خود پرداخت و با مراجع بزرگ شیعه ارتباط علمی برقرار کرد. زمان مهاجرت وی به نجف اشرف از یک نظر نیز بسیار مهم است و آن، همزمانی با انقلاب مشروطه و حوادث مربوط به آن است.

در سال ۱۳۲۴ ق. انقلاب مشروطه به پیروزی رسید. و در سال ۱۳۲۷ ق. مجاهد بزرگ مشروطه مشروعه، آیت الله شیخ فضل الله نوری، به فیض شهادت نائل آمد. در این مقطع بسیاری از شهرهای ایران، به ویژه تبریز، به دلیل ارتباط اشخاص ذی نفوذ و کارگزار مشروطه، مانند تقی زاده یا کسروی، دچار بحران‌های سیاسی شدند، که مهاجرت تعداد زیادی از عالمان ایران را به عراق در پی داشت. در چنین موقعیتی است که محمدحسین تبریزی خیابانی به نجف اشرف عزیمت کرد. وی در زندگینامه خود، از کنار این موضوع می‌گذرد و به آن اشاره‌ای نمی‌کند، در حالی که هجرت وی در سال ۱۳۲۷ ق. روی داده است.[۱۵]

استادان محمدحسین سبحانی در نجف:

مرحوم سبحانی، در دوره نزدیک به دوازده ساله حضور در نجف اشرف، از خرمن اساتید زیادی خوشه‌های علم و معرفت چید و بر غنای علمی و استحکام مبانی خود افزود. با این حال، در کتب تراجم تنها به برخی از استادان مهم وی اشاره شده است. بهره‌گیری وی از دانش شخصیت های علمی در نجف به گونه‌ای بود که از شخصیت فاضل تبریز، عالمی متبحر در فقه، اصول، تفسیر، رجال، کلام، حدیث، ادبیات و... ساخت.

استادان بزرگ وی عبارتند از:

۱. آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی. ایشان در سال ۱۲۴۸ ق. در روستای کسنَویه یزد متولد شد.[۱۶] مهمترین حادثه‌ای که وی در زندگی با آن روبرو شد، انقلاب مشروطه ایران (۱۳۲۴ ق) بود که طی آن عده‌ای از علما، مانند شیخ فضل الله نوری در ایران و آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی در نجف، خواستار برپایی نظام مشروطه مشروعه (موافق با شرع اسلام) شدند. وی به شاگردانش می‌گفت: عاقبت مشروطه را تاریک می‌بینم؛ چان آقایان، به اسلام و روحانیت رحم نخواهند کرد. می‌بینم روزی را که عمامه از سر روحانیت برداشته، آنان را از صحنه کنار خواهند زد.[۱۷] او صاحب کتاب های متعددی از جمله عروة الوثقی است.

۲. آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی. وی از اکابر علمای قرن چهارده قمری است. فقیهی بزرگ، اصولی، محدث، رجالی متبحر و از مراجع طراز اول عصر خود و از شاگردان آخوند خراسانی بود. آیت الله میرزا محمدحسین تبریزی ضمن حضور در درس استاد، مباحث او را نیز تقریر می‌کرد.[۱۸] مقام علمی وی برای استاد چنان والا می‌نمود که به وی اجازه اجتهاد داد و در آن نوشت: الشیخ محمدحسین التبریزی قد هاجر عن وطنه الشریف طالباً لتحصیل الکمال و مجّداً لتحصیل العزّ والاستقلال فجّد واجتهد الی ان بلغ الی درجة الاجتهاد فانه منتهی المراد؛[۱۹] شیخ محمدحسین تبریزی از وطن شریف خود جهت طلب تحصیل کمال و کوشش برای دستیابی به عزت و استقلال مهاجرت کرد. پس کوشش کرد و به درجه اجتهاد رسید که آن، نهایت مراد است.

۳. آیت الله ملا فتح‌الله شریعت اصفهانی. در اصفهان به دنیا آمد. ایشان در اصفهان و مشهد تحصیل کرد و در سال ۱۲۹۵ ق. به نجف اشرف رفت.[۲۰] آیت الله میرزا محمدحسین تبریزی، از هنگام ورود به حوزه علمیه نجف شیفته آیت الله شریعت اصفهانی می‌شود و از همان لحظه، بیش از یازده سال، در محضر وی به کسب علم می‌پردازد. خود می‌نویسد: سنه ۱۳۲۷ به نجف اشرف مسافرت کرده، به درس جمله از اعلام عظام منهم المولی المحقق العلامة شیخ الشریعه الاصفهانی... حاضر شده و تقریرات ابحاث ایشان را در فقه و اصول نوشتم و زیاده از یازده سال در خدمت شریعت اصفهانی بودم.[۲۱] آیت الله جعفر سبحانی هم در مورد شدت علاقه وی به شیخ الشریعه می‌نویسد: در میان اساتید نجف نسبت به شیخ الشریعه اصفهانی عشق می‌ورزید و تا می‌توانست آثار او را همراه خویش آورده بود و علاوه بر اندیشه‌های علمی او حتی مطایبات او را نقل می‌کرد و از نقل آن ها لذت می‌برد.[۲۲]

ویژگی‌های علمی

آیت الله محمدحسین تبریزی از آن هنگام که پای در حوزه علمیه نجف گذاشت، به تحصیل فقه و اصول همت گمارد. اما در کنار آن به نگارش و تألیف نیز پرداخت که از جمله آن ها تألیف رساله در تعریف بیع است. وی این کتاب را در نجف اشرف به پایان رساند.

در آثار بزرگان و استادان، از وی با عناوین گوناگونی یاد شده است که گویای مقام علمی والای او است. آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی از وی با عنوان «عالم عامل، فاضل کامل و مروج احکام»[۲۳] یاد می کند. آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی و سید محمد فیروزآبادی نیز چنین کلماتی درباره او بکار برده‌اند.[۲۴]

آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی نیز او را «عالم عامل، فاضل کامل، بحر تقی، علم الهدی، جامع المعقول والمنقول، حاوی الفروع والاصول، فخرالفضلاء الفخام، افتخار الفقهاء، القمقام، شیخنا المکرم، مولانا الاعظم» می‌نامد.[۲۵] وی تا بدان جا پیش می‌رود که موفق می شود از آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی اجازه اجتهاد دریافت کند.[۲۶]

محمدهادی امینی نیز در معجم الرجال الفکر والادب فی النجف از وی چنین یاد می‌کند: «محمدحسین بن میرزا محمدجعفر التبریزی، عالم، فقیه، جلیل، متتبع...».[۲۷]

علاوه بر اجازه اجتهاد، فاضل تبریز موفق به کسب اجازات در امور حسبیه نیز شد. آیت الله محمدتقی شیرازی چنین اجازه می‌دهد: جناب مستطاب العالم العامل والفاضل الکامل مروج احکام دین مبین، آقا میرزا محمدحسین آقا التبریزی دامت توفیقاته از قبل اینجانب مأذون هستند در تصدی امور حسبیه... اخوان مؤمنین که از اهل آن ولایت از سکنه و اهالی از علما والتجار و غیرهم وفقهم الله تعالی وجود آن جناب را مغتنم دانسته و از فوائد ایشان محظوظ باشند و احترامات را در حق ایشان کما ینبغی مرعی بدارند... الاحقر محمدتقی الحائری.[۲۸]

آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی نیز مرقوم می‌فرماید: له التصدی فی الامور الحسبیة التی شأن المجتهدین تصدیها وله العمل بما استنبط علی الطریقته المعروفة و علیه التجنب عن الشبهات لکی لایهلک من حیث لایعلم و اوصیه ان لاینسانی عن الدعا فی مظان استجابته و انا الأحقر الضعیف ضیاءالدین بن محمد العراقی عفی عنهما. الراجی ضیاء الدین.[۲۹]

آثار علمی

آیت الله محمدحسین تبریزی آثار متعددی از خود برجای گذاشت. طبق آن چه خود نوشته است تا بیستم شعبان سال ۱۳۶۶ ق. (۲۶ سال قبل از رحلت) مجموعه آثارش عبارت بودند از:

  1. حاشیه بر کفایه، (از اول تا آخر)؛
  2. حاشیه بر رسائل (کل کتاب)؛
  3. حاشیه بر کتاب طهارت شیخ انصاری؛
  4. رساله مستقل و استدلالی در صلاة؛
  5. رساله در بیع و خیارات؛
  6. تقریرات درس شیخ شریعت اصفهانی و ضیاءالدین عراقی؛
  7. مجموعه‌ای در فوائد مختلف.[۳۰]

مجموعه آثار وی را که تا پایان عمر نوشته‌اند، به طور خلاصه چنین می‌توان معرفی کرد:

۱. نخبةالازهار فی احکام الخیار. این کتاب، مجموعه بحث‌های آیت الله شیخ شریعت اصفهانی است.

۲. رسالة تحدید الکر بالوزن والمساحة. این رساله که در ضمن نخبةالازهار (از صفحه ۱۹۴ تا ۲۰۷) به چاپ رسیده است، شامل مباحث زیر است: مقدمه؛ فی تحدیدالکر؛ تقدیر بالمساحة؛ تقدیرالکر بالأشبار.

۳. رسالة فی تعریف البیع. رساله تعریف بیع در ۴۴ صفحه در ضمن نخبةالازهار با عنوان «رسالة الثانیة» به چاپ رسیده و شامل مطالب زیر است: ما هو البیع؛ الکلام فی المبیع الکلی؛ الفرق بین الحق والحکم؛ هل یقع الحق عوضاً عن المبیع اولا؛ عود الی بدء «ما هو حقیقة البیع؟».

۴. رسالة فی بیان امرین. این رساله مختصر، که در بخش پایانی کتاب نخبةالازهار آمده است، به دو موضوع می‌پردازد. مؤلف خود می‌نویسد: فهذه رسالة مؤجزة فی بیان امرین: الاول، احکام ملاقی الشبهات المحصورة ولم استوف الصدر لکن یعلم حکم مالم نذکر، مماذکر؛ الثانی، احکام صورة الاضطرار، فیما اذا اضطر الی ارتکاب احدالطرفین بعینه او لابعینه.

چهار اثر فوق، که جملگی در کتاب نخبةالازهار گردآوری شده‌اند، با تلاش آیت الله رضا استادی به زیور چاپ آراسته و احادیث آن نیز به وسیله ایشان استخراج شده است.

۵. ارشاد الأفاضل الی مطالب الرسائل. این کتاب تعلیقه‌ای است بر رسائل شیخ انصاری، در دو جزء، که مؤلف در سال ۱۳۶۵ ق. از نوشتن آن فراغت یافته است.

۶. نکت الکفایة. تعلیقه مختصری بر کفایه است که اغلب بخش های آن را در دوران حیات صاحب کفایه نوشته است و نگارش آن را در سال ۱۳۳۰ ق. به پایان برده است. این کتاب از جمله آثار تألیفی وی در نجف اشرف است.

۷. کتاب الصلاة. اثری استدلالی و گسترده است. آیت الله سبحانی درباره این اثر خود می‌نویسد: رسالة مستقلة استدلالیة فی الصلوة، متضمنة لابوابها من المواقیت و الاذان و الاقامة والخلل و صلوة المسافر والمواسعة والمضایقه و ذکرنا فیها مدارکها من الآیات والاخبار.[۳۱]

۸. توقف الاجتهاد علی العلم بالرجال.

۹. حاشیه کتاب طهارت. این اثر مجموعه حاشیه‌های آیت الله سبحانی بر کتاب طهارت شیخ انصاری است. در این کتاب عبارات شیخ مرتضی انصاری را توضیح داده و آن گاه موارد مغلق و غلط انداز آن را توضیح داده است. ظاهراً این کتاب، اولین حاشیه‌ای است که بر کتاب شیخ انصاری نوشته شده است.[۳۲]

۱۰. المواعظ والاخلاق.

فعالیت های اجتماعی

آیت الله محمدحسین تبریزی در طی نیم قرن حضور در تبریز، فعالیت‌های مختلفی داشت که می توان در بخش‌های زیر خلاصه کرد:

۱. تبلیغ دین. وی از بدو ورود به تبریز، با توجه به وضعیت فرهنگی و اعتقادی تبریز، که زمینه‌های آن توضیح داده شد، به تبلیغ دین در قالب منبر و سخنرانی پرداخت. اقامه نمازهای جماعت و... از دیگر فعالیت‌های وی در این سال ها است که خود شرح مفصلی را می‌طلبد.[۳۳]

۲. تدریس علوم دینی. بخش دیگری از فعالیت‌های آیت الله تبریزی مربوط به تدریس علوم دینی در حوزه‌های آن روزگار می شود. هر چند از شاگردان ایشان اطلاعی در دست نیست، ولی با توجه به نوشته‌های فرزند بزرگوارشان آیت الله جعفر سبحانی می‌توان به بخشی از متون تدریسی ایشان پی برد. مرحوم رازی نیز می‌نویسد: «پس از بازگشت به وطن به امر تدریس و تربیت محصلین... پرداخت».[۳۴]

۳. تألیف و تصنیف. بخش دیگری از فعالیت‌های آیت الله محمدحسین تبریزی مربوط به تألیفات و تصنیفات او است. هر چند این کار را از همان نجف اشرف آغاز کرده بود، ولی فرصت نیم قرن حضور در تبریز اجازه می داد تا او فعالیت‌های خود را پی گیرد. لذا آثار متعددی را نوشت که در بخش «آثار استاد» به آن ها اشاره شده است. به خصوص این که وی بعد از مدتی تدریس مصمم می شود مطالب رسائل را برای طلاب شرح کند. از این روی، کتاب ارشاد الأفاضل الی مطالب الرسائل را در دو جلد می‌نویسد و در سال ۱۳۶۵ ق از تألیف آن فراغت می‌یابد. وی این اثر را در حدود ۲۷ سال بعد از اقامت در تبریز نوشته است.

شایسته است با گوشه‌هایی از تلاش های آیت الله شیخ محمدحسین سبحانی در تبریز، به قلم فرزندش آیت الله جعفر سبحانی، آشنا شویم: ورود ایشان به تبریز در اواسط سال ۱۳۳۹ ق بود که با قیام مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی، که از دوستان و همدرسان ایشان بود، مصادف شد. پس از کشته شدن خیابانی و تسلط دولت بر شهر، فعالیت های علمی کاملاً متوقف شد. تنها کار که می شد انجام داد، تدریس سطوح متوسط و عالی بود. چیزی نگذشت که دوران سیاه رضاخان ۱۳۰۴-۱۳۲۰ ش (۱۳۴۴-۱۳۶۰ ق) که تضییقات عظیمی برای روحانیت به وجود آمد و در سال قیام ۱۳۴۷ به تار و مار کردن علما و مخفی شدن گروهی انجامید. در آن سال آیتین جلیلین، مرحوم سیدابوالحسن انگجی و میرزا صادق انگجی، از طریق همدان به مشهد تبعید شده و افراد دیگر که پشت سر این دو مرجع بودند، تا مدتی متواری و در خانه پنهان شدند. کار مهم (پدرم) این بود که در مسجد بعد از نماز، به عنوان مسأله گفتن به تبلیغ بپردازد و روزها در بیرونی خود، به تدریس سطوح ادامه دهند و همین سال ها موفق شدند که نوشته‌های خود را پاکنویس کرده و آماده چاپ سازد. در دوره پهلوی دوم که از شهریور ۱۳۲۰ ش شروع شد، مدارس رونق گرفت و مجالس درس و بحث رواج کاملی یافت و او توانست در این مدت گروهی را پرورش دهد که اکثر آن ها درگذشته‌اند و کمی از آن ها باقی مانده‌اند.

آیت الله سبحانی همچنین می‌نویسد: آن چه که می‌توان سوگمندانه یاد کرد، این است که این عالم فرزانه بسیار عفیف و رازدار بود. زندگی را به سختی اداره می‌کرد. من خاطره کوچکی از همان دوران یادآور می‌شوم: جنگ جهانی دوم شروع شده بود و تبریز در آستانه اشغال نیروهای متفقین بود. نگرانی همه جا را فراگرفته بود. طرف عصر، ایشان و مادرم و فرزندان گردهم آمده بودیم و برای رفع نیاز آن شب گویا سه ریال و ده شاهی بیشتر در اختیار نداشت. نه نانی در بساط بود، نه نفت چراغی و نه چیزهای دیگر. با خود فکر می‌کرد که چگونه امشب را بگذرانند. به هم نگاه می‌کردیم که ناگهان در خانه زده شد، خود ایشان رفت و در خانه را باز کرد. فردی ناشناس پاکتی را به ایشان داد و گفت: مربوط به شماست. و خداحافظی کرد و رفت. مبلغ آن صد ریال بود که در آن روز برای زندگی یک هفته بلکه ده روز ما کافی بود. همگی متحیر بودیم که این فرد که بود؟[۳۵]

ویژگی‌های اخلاقی

ایشان، علاوه بر آن که حامل علم استادان نجف بود، ویژگی‌های اخلاقی زیادی هم داشت که در تبریز، در طول ۵۴ سال، بر دل و جان عاشقان و دینداران تأثیرات فراوانی گذاشت. مرحوم رازی می‌نویسد: مرحوم آیت الله خیابانی در خلق و حلم و تواضع و فروتنی و زهد و تقوا در میان علما و بزرگان شهر تبریز ضرب المثل بود. طرز زندگی و نحوه معاشرت و شیوه سخن گفتن او انسان را به یاد خدا افکنده، در دل افراد مستعد اثر عمیق و انقلاب خاصی به وجود می‌آورد.[۳۶]

استاد جعفر سبحانی هم ضمن شرح اوضاع آذربایجان در سال های ۱۳۲۴ ش به بعد، به نمونه‌ای از ویژگی های اخلاقی پدر اشاره می‌کند: در آذر ماه سال ۱۳۲۴ بلوای دموکرات‌ها تحت عنوان حکومت ملی آذربایجان به رهبری پیشه وری آغاز شد و یک سال تمام طول کشید. به ظاهر فشاری نبود؛ ولی اساس در حال تهدید بود. نظر این بود که این بخش آذربایجان، تحت عنوان حکومت ملی به بخش دیگرِ غصب شده بپیوندند. ولی آن چه من به خاطر دارم در شب بیست و یکم آذر ماه ۱۳۲۴ که فرقه دمکرات بر تبریز مسلط شده از سر شب تا صبح، شهر ناآرام بود و صدای تیراندازی‌ها یک لحظه هم قطع نمی‌شد، ولی ایشان همان برنامه شبانه خود که خواندن نوافل و سپس نگارش حواشی بر رسائل بود را ترک نکرد و در روحیه او اثری نگذاشت. او در سخت‌ترین شرایط به مسجد می‌رفت و نماز جماعت را اقامه می‌کرد و به خانه برمی‌گشت و دلش کاملاً آرام بود.[۳۷]

حضور طولانی وی در تبریز، موجب شد تا وی با علمای زیادی معاصر شود که یکی از آن ها میرزا محمدعلی مدرس خیابانی (صاحب ریحانة الادب) است. آیت الله جعفر سبحانی می‌نویسد: او در حالی که از فرنگی مآبی به دور بود، اما نسبت به آموزش علوم امروز اظهار علاقه می‌کرد و سخنانی می‌گفت که در محیط آن زمان چندان مشتری نداشت؛ ولی مرور زمان صحت آن ها را ثابت کرد. در تدریس بسیار بردبار بود؛ تا حدی که برخی از شاگردان ایشان، اظهار علاقه می‌کردند که یک بار درس را پس از فراگیری نزد او تکرار کنند. او به این کار تن می‌داد و در حلم و صبر کم نظیر بود.[۳۸]

وفات آیت الله سبحانی

آیت الله محمدحسین تبریزی بعد از سال‌ها تلاش علمی و کوشش اجتماعی و مذهبی برای احیاء و زنده داشت مکتب علوی، سرانجام در یازده شوال ۱۳۹۲ (۱۳۵۲ ش) در ۹۲ سالگی در تبریز وفات یافت و پیکر پاکش به قم منتقل و در قبرستان ابوحسین به خاک سپرده شد.[۳۹]

پانویس

  1. علماء معاصرین، ص ۲۹۷.
  2. هر چند حوزه‌های علمیه در آذربایجان پیشینه تاریخی طولانی دارد، اما دوره صفویان تا پایان قاجاریه (اوایل قرن دهم تا اواخر قرن ۱۳) دوران شکوفایی حوزه‌های علمیه از جمله مدارس تبریز است. حوزه علمیه تبریز در این دوره به پرورش خوشنویسان، شاعران، حکما، فقها و محدثان شیعی پرداخت. البته گرایش اولیه به فلسفه و حکمت و حدیث بود و آن گاه به فقه و اصول منعطف شد. مدارس علمیه‌ای که در این دوره تأسیس شدند، عبارت بودند از: طالبیه، صادقیه، صفویه، حاج صفرعلی، حاج علی‌اصغر و میرزا علی‌اکبر. از علمای این دوره هم می‌توان به میرزا اویس نصر، حسین کربلایی، زین العابدین، عبدالباقی، عبدالوهاب، میرقاسم و خواجه جلال الدین محمد تبریزی اشاره کرد. علاوه بر این سابقه درخشان، عصر شکوفایی حوزه‌های علمیه تبریز مربوط به دوره بعدی است. قرن‌های چهاردهم و پانزدهم هجری از پررونق ترین ادوار حوزه علمیه تبریز است و در این دوره حوزه تبریز به شکوفایی کامل رسید. برخی از مشاهیر عبارتند از آیات عظام: سید محمد حجت (ولادت: ۱۳۱۰ ق)، سید حسین کوه‌کمری (وفات: ۱۳۲۹ ق)، فاضل شربیانی، میرزا رضی تبریزی (ولادت: ۱۲۹۴ ق)، ابوالحسن انگجی (وفات: ۱۳۵۷ ق)، سید مهدی انگجی، عبدالحسین غروی (ولادت: ۱۳۲۸ ق)، احمد خسروشاهی (ولادت: ۱۲۶۶ ق)، محمدعلی قاضی طباطبایی، ابراهیم دروازه‌ای (۱۲۷۴-۱۳۵۱ ق)، حجت ایروانی (ولادت: ۱۳۵۴ ق)، عبدالمجید ایروانی (۱۳۱۳-۱۳۷۱ ق) و رضا توحیدی (ولادت: ۱۳۳۲ ق). (ر.ک: تاریخ مدارس ایران، ص ۳۰۶-۳۰۸؛ تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ص ۱۵۳، ۱۵۷ و ۱۵۸، به نقل از حوزه‌های علمیه شیعه در گستره جهان، سید علیرضا سیدکباری، ص ۴۷۸).
  3. همان، ص ۳۹۷.
  4. مدرسه طالبیه تبریز از جمله مراکز علمی مهم در روزگاران مختلف بوده است و علمای بزرگواری طی صدها سال به تعلیم و تعلم در آن مرکز عظیم علمی پرداخته‌اند. در حقیقت علمای بزرگ آذربایجان در این مهد و مرکز عظیم علمی توانسته‌اند پرورش یابند و گاه افراد مختلفی نسل در نسل از این منبع بزرگ دینی بهره برده‌اند که آیت الله محمدحسین سبحانی و همین طور بعدها فرزندش آیت الله جعفر سبحانی از آن جمله‌اند. هر چند از علمای تبریز و آذربایجان تاکنون در مجموعه‌های مختلف یاد شده، ولی به معرفی تاریخی این مدرسه اشاره نشده است. از این روی، ما به اختصار نکاتی را درباره تاریخ ساخت این مدرسه بزرگ یادآور می‌شویم: مدرسه طالبیه در بازار مسجد جامع تبریز واقع شده است. بانی عمارت غربی مدرسه معلوم نیست؛ ولی عمارت شمالی آن در نیمه دوم قرن یازده هجری از طرف طالب خان، پسر اسحاق تبریزی، ساخته شد و وقفنامه آن به امضای چهارده تن از علمای بزرگ رسید. بخشی از وقفنامه مدرسه چنین است: «...وقف مؤبد صحیح شرعی نمود بر حضرات مدرس و طلبه علوم دینیه ساکنین حجرات معلومه کانیه در طرف شمالی... به طلبه‌ای که لیلاً و نهاراً به مطالعه و مذاکره علوم دینی و تحصیل معارف یقینیه داشته باشد. فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه و کان ذلک فی شهر جمادی الاولی من شهور سنه سبع و ثمانین بعد الف من الهجرة.» قیاس الدین منصور الحسنی الحسینی، محمدنصر، محمد زمان، حبیب الله الخواند امیری، محمدصادق الحسینی، محمد سعید فراهانی، خداویردی ترکمان، محمدحسین منجم، شاه وفی، محمد امضاء کنندگان وقفنامه مذکور می‌باشند. کتابخانه این مدرسه نیز در سال ۱۳۲۷ ش ساخته شد. (آثار باستانی آذربایجان، عبدالعلی کارنگ، ج ۱، ص ۲۱۴-۲۲۴ (با تلخیص فراوان).
  5. علماء معاصرین، ص ۳۹۷.
  6. گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۴.
  7. مقدمه نخبةالازهار، ص ۱۳.
  8. دست نوشته آیت الله سبحانی.
  9. علماء معاصرین، ص ۳۹۷.
  10. گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۴.
  11. دست نوشته آیت الله سبحانی.
  12. گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۴.
  13. دست نوشته آیت الله سبحانی.
  14. نخبةالازهار، ص ۱۳ و ۱۴.
  15. همان.
  16. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۱۰، ص ۴۳.
  17. اعیان الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۳.
  18. علماء معاصرین، ص ۳۹۸.
  19. علماء معاصرین، ص ۳۹۸.
  20. اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۳۹۱.
  21. علماء معاصرین، ص ۳۹۷.
  22. دست نوشته آیت الله جعفر سبحانی.
  23. علماء معاصرین، ص ۳۹۷.
  24. علماء معاصرین، ص ۳۹۷.
  25. همان، ص ۳۹۸.
  26. همان، ص ۳۹۸.
  27. معجم الرجال الفکر والادب فی النجف خلال الف عام، ص ۱۷۷، با ارجاع به طبقات، ج ۱، ص ۵۵۹ و شخصیت شیخ انصاری، ص ۳۶۷.
  28. همان. وی می نویسد: «اجازه مرحوم آقا سید ابوالحسن آقا اصفهانی، و اجازه مرحوم آقا سید محمد فیروزآبادی نیز همین طور است».
  29. همان، ص ۳۸۹.
  30. علماء معاصرین، ص ۳۹۸.
  31. علماء معاصرین، ص ۳۹۸.
  32. همان، ص ۳۸۸.
  33. «و بعد ان بلغ العالیة من العلم والفضیلة و قطع اُسواطاً سامیة من الفقاهة، رأی ضرورة العود الی وطنه للارشاد والتبلیغ و العمل علی اقامة دین الله تعالی فی العباد و تعلیم الناس معالم دینهم معاد فی سنة ۱۳۳۹ الی مسقط رأسه به مشتغلاً بالشّئون العلمیة والاجتماعیة. (نخبةالازهار، ص ۱۴).
  34. گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۵.
  35. دست نوشته آیت الله جعفر سبحانی.
  36. گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۵.
  37. دست نوشته آیت الله جعفر سبحانی.
  38. دست نوشته آیت الله جعفر سبحانی.
  39. گنجینه دانشمندان، ج ۳، ص ۳۱۵.

منبع

محمد عابدي، ستارگان حرم، جلد 16، صفحه 246-270