https://wiki.ahlolbait.com/api.php?action=feedcontributions&user=Zamani&feedformat=atomدانشنامهی اسلامی - مشارکتهای کاربر [fa]2024-03-28T22:03:17Zمشارکتهای کاربرMediaWiki 1.32.0https://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2&diff=149684تبریز2024-03-26T09:43:26Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>«تبریز» یکی از شهرهای بزرگ [[ایران]] و مرکز استان آذربایجان شرقی است. این شهر بزرگترین شهر منطقهٔ شمالغرب ایران و مناطق آذرینشین و قطب اداری، ارتباطی، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و نظامی این منطقه شناخته میشود.[[پرونده:Tabriz_Urbanization.jpg|left]]<br />
جمعیت تبریز در سال ۱۳۹۰ خورشیدی بالغ بر ۱٬۴۹۴٬۹۹۸ نفر بوده که این رقم با احتساب جمعیت ساکن در حومهٔ شهر به حدود ۱٬۸ میلیون نفر میرسد. تبریز در سال ۱۵۰۰ میلادی و در زمان پایتختی [[صفویان]] بهعنوان پنجمین شهر بزرگ جهان شناخته میشدهاست. این شهر همچنین بزرگترین، مهمترین و متجددترین شهر ایران در عصر [[قاجار]] بودهاست. زبان محاوره در بین مردمان تبریز زبان ترکی آذربایجانی و لهجهٔ تبریزی است. برخی اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد که تا سده یازدهم هجری زبان آذری، شاخهای از زبانی ایرانی، در این شهر تکلم میشدهاست.<br />
تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهیالیه مشرق و جنوب شرق جلگهٔ تبریز قرار گرفتهاست. این شهر از سمت شمال به کوههای پکهچین و عون بن علی، از سمت شمالشرق به کوههای باباباغی و گوزنی، از سمت شرق به گردنهٔ پایان و از سمت جنوب به دامنههای کوه سهند محدود شدهاست. آب و هوای تبریز در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها خشک و گرم است.<br />
==نام تبریز==<br />
<br />
[[پرونده:Mount-Sahand.jpg|بندانگشتی]]<br />
[[یاقوت حموی]] در «[[معجم البلدان (کتاب)|معجمالبلدان]]» گزارش میدهد که نام شهر در زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان محلی «تِبریز» تلفظ میشدهاست.<ref name="yaq">یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۳</ref> با توجه به این، مینورسکی معتقد است که تلفظ تِبریز باید به گویش ایرانی آذری قدیم تعلق داشته باشد. این گویش به گویشهای موسوم به گویشهای ایرانی جنوب دریای خزر وابستهاست؛ یا به احتمال بیشتر، تلفظ تِبریز معربشدهٔ نام شهر در باب فِعلیل (در زبان عربی) است. همچنین شیوهٔ نگارش نام این شهر در زبان ارمنی و تجزیه و تحلیل صیغهٔ ارمنی، نمایانگر وابستگی واژهٔ تَوریژ به «زبان پهلوی شمالی» میباشد. مینورسکی در پایان چنین نتیجه میگیرد که این مسئله نشان میدهد که ریشهٔ نام شهر به زمانهای بسیار دور تا اوایل سلسلهٔ ساسانی یا شاید قبل از اشکانیان برمیگردد.<br />
<br />
بنابر گفتهٔ مصطفی مؤمنی در [[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامهٔ جهان اسلام]]، اهالی بومی آذربایجان تبریز را توری (چشمه یا رود گرم) میخواندهاند. تا اوایل سدهٔ چهاردهم خورشیدی نیز روستاییان اطراف تبریز این شهر را توری مینامیدهاند. حتی در حال حاضر مردمان «قنبرآباد» در اطراف تبریز به این شهر توری میگویند. در نوشتههای کهن (برای نمونه ابوالفداء) نام این شهر به شکل «تُوریز» آمده و هنوز هم در زبانهای کردی و تاتی «توریز» و «تُوْری» به کار میرود.<br />
<br />
[[پرونده:AZARBAIJAN MAP.JPG|بندانگشتی|راست|بخشی از نقشهٔ ایران و توران در دورهٔ قاجاریه؛ نام تبریز در میانهٔ نقشه مشهود است.]]<br />
عدهای از شرقشناسان و منابع کهن، نام شهر را دارای ریشهای کهن در پارسی میانه و کهن و مرتبط با گرما و فعالیتهای گرمایی کوه سهند دانستهاند. همچنین منابع ارمنی که نام شهر را در سدهٔ پنجم (یا چهارم) میلادی، «تورژ» و «تَوْرِش» دانستهاند و به فارسی هم تَورز تلفظ کردهاند و با توجه به معنای متداول فارسی «تبریز» و «تبپنهانکن» و احتمالاً نام تبریز «پنهانکنندهٔ تف و گرما» و با «جنبشهای آتشفشانی کوه سهند» مرتبط بودهاست.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> دانشنامهٔ بریتانیکا نیز نظری مشابه دارد و تبریز را در اصل «تپ + ریز» میداند، چیزی که باعث روان شدن گرما میشود و احتمالاً بهخاطر چشمههای آبگرم اطراف آن است.<br />
<br />
==تبریز پیش از اسلام==<br />
<br />
بسیاری از باستانشناسان و تاریخنویسان، معتقدند جای دژِ «تارویی ـ تارمکیس»، تبریز کنونی است. از عبارتهای کتیبة سارگن معلوم میشود که شهر دو باروی تودرتو و خانهها و انبارهای گندم و علوفه و اصطبلهای بزرگ برای نگهداری اسبهای مادی و خندقی ژرف در گرداگرد باروها داشته است.<ref name="دانشنامه جهان اسلام"> دانشنامه جهان اسلام، ج۶، تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش، مدخل تبریز از مصطفی مومنی (ص۳۸۱)</ref> اما این ارتباط تبریز با شهرها و قلعههای دوران مادها، مورد اختلاف بین محققین است.<ref name="EI"> Tabrīz, Encyclopaedia of Islam</ref><br />
<br />
در کتاب تاریخ ایران (چاپ دانشگاه کمبریج) آمده که تبریز در اوایل دورهٔ ساسانی (سدهٔ سه یا چهار میلادی) بنا شده یا به احتمال بیشتر در سدهٔ هفتم این واقعه روی دادهاست.<ref name="Cambridge">William Bayne Fisher, J. A. Boyle (1968), p. 14</ref> شهر کنونی تبریز برروی خرابههای شهر «تَوْرِژ» (بارها) بنا شدهاست. تورژ یکی از بااهمیتترین مراکز بازرگانی منطقه بوده و به عنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب اهمیت فراوانی داشتهاست. این شهر در زمان حکمرانان اشکانیتبار ارمنستان، پایتخت این منطقه بودهاست.<ref name="Encarta">Tabrīz, Microsoft Encarta</ref><ref name="Faria">Ramirez-faria, Carlos, p. 704</ref><br />
<br />
ولادیمیر مینورسکی در دانشنامهٔ اسلام بیان میکند، این داستان که شاه اشکانیتبار ارمنستان بهخاطر انتقام کشتهشدن اردوان (آخرین پادشاه اشکانی) به دست اردشیر بابکان (بنیانگذار سلسلهٔ ساسانی) تبریز را اشغال کرده و این شهر را پایتخت ارمنستان قرار داده، تنها براساس نوشتههای واردان (تاریخنگار ارمنی در سدهٔ چهاردهم میلادی) در منابع قدیمی به چنین چیزی اشاره نشده و این روایت ریشهای عامیانه دارد.<ref name="EI" /><br />
<br />
==تبریز پس از اسلام==<br />
[[پرونده:Azerbajan in Abbasid Caliphate.jpg|بندانگشتی|راست|جایگاه تبریز در نقشهٔ استان آذربایجان در دورهٔ [[خلافت عباسیان|خلفای عباسی]]]]<br />
در زمان فتح آذربایجان به دست اعراب در سال ۲۲ هجری، آنگونه که در کتاب «[[فتوح البلدان (کتاب)|فتوحالبلدان]]» [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|بلاذری]] آمده، توجه سپاه اعراب بیشتر متوجه شهر اردبیل بوده و حتی نامی از تبریز در فهرست شهرهایی که مرزبان پارسی از آنها سربازگیری کرده بود، نیامدهاست. چنین پیدا است که تبریز همانگونه که «فاستوس بیزانسی» اشاره کرده، در سدهٔ چهارم میلادی ویران شده بود و در زمان حملهٔ اعراب، قریهای کوچک بیش نبودهاست.<ref name="EI" /><br />
<br />
پس از فتح آذربایجان، گروهی از اعراب در آذربایجان ساکن شدند. در زمان خلافت [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور عباسی]] (۱۵۸–۱۳۶) و در حدود سال ۱۳۷ هجری، مردی به نام «رَوّاد» از قبیلهٔ «اَزْد» از قبایل مشهور [[یمن]] در تبریز مسکن گزید و پسران او اقدام به ساخت نخستین دیوار شهر کردند.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> به گفتهٔ [[یاقوت حموی]]، تبریز قریهای بود تا آنکه رواد ازدی در زمان [[متوکل|متوکل عباسی]] به آن درآمد. پس از رواد، پسرش «وجنا» با برادرانش در آنجا قصرها ساختند و گرد شهر دیوار کشیدند. سپس مردم به آن شهر درآمدند.<ref name="yaq" /><br />
<br />
نویسندگانی مانند [[ابن خرداذبه]]،<ref>ابن خرداذبه، ''المسالک والممالک''، ۱۱۹–۱۲۰ و ۲۱۳.</ref> [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|احمدبن یحیی بلاذری]]<ref>Al-Balâdhuri, ''The origins of the Islamic state vol 2'' 27</ref> و [[محمد بن جریر طبری|طبری]]، تبریز را در بین شهرهای کوچک آذربایجان نام بردهاند.<ref name="EI" /> درحالی که مطهر بن طاهر مقدسی شهر را تحسین کرده و همعصر او ابن حوقل (حدود ۳۶۷ هجری) تبریز را آبادتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان میشمارد.<br />
<br />
تبریز از نیمهٔ نخست سدهٔ سوم هجری روبه گسترش نهاد و اهمیت آن در منطقهٔ آذربایجان به اندازهای بود که متوکل عباسی پس از زمینلرزهٔ سخت و ویرانگر تبریز در سال ۲۴۴ هجری، بیدرنگ فرمان بازسازی شهر را صادر نمود.<ref name="دانشنامه جهان اسلام"> دانشنامه جهان اسلام، ج۶، تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش، مدخل تبریز از مصطفی مومنی (ص۳۸۱)</ref> این شهر که در دورهٔ فرمانروایی «ابومنصور وهسودان روادی» روبه گسترش و آبادانی نهاده بود، در اثر زمینلرزهٔ سال ۴۳۴ هجری مجدداً بهشدت آسیب دید.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> به طوری که [[ناصرخسرو]] که در ۴۳۸ هجری از این شهر دیدن کرده، مساحت تبریز را ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰ گام بیان کرده که بر این اساس به نظر نمیرسد مساحت شهر متجاوز از یک کیلومتر مربع بوده باشد.<br />
<br />
اعضای خاندان روادیان تا ۴۴۶ هجری با چند وقفه، حاکمان تبریز بودهاند. در این سال طغرل سلجوقی، وهسودان روادی را خراجگزار خود کرد و به گفتهٔ [[ابن اثیر]]، طغرل در سال ۴۵۰ هجری «مملان بن وهسودان» را به حکمرانی آذربایجان گماشت. الب ارسلان (جانشین طغرل) در ۴۶۳ حملان را از حکومت آذربایجان برکنار نمود و نزدیک به چهارصدسال فرمانروایی خاندان روادی را در این سرزمین پایان داد.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /><br />
<br />
در نوشتههای تاریخی از دوران سلجوقی، اشارههای زیادی به تبریز یافت نمیشود. در «راحةالصدور» آمده که طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت.<ref>ابن راوندی، ''راحةالصدور''، ۱۱۱.</ref> بعد از وفات سلطان محمود غزنوی (به سال ۵۲۵ هجری) بین داود پسر سلطان محمود و مسعود برادر وی تنشی جهت تصاحب تبریز پیش آمد که در این میان داود پیروز شد و تبریز را مقر حکومت خود ساخت. آنچنانکه از شواهد تاریخی برمیآید از زمان قزل ارسلان (۵۸۷–۵۸۲ هجری) به بعد تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید. در ابتدای سدهٔ هفتم هجری مغولان دوبار به تبریز حمله بردند؛ ولی با دریافت غرامت بازگشتند. در سال ۶۲۷ هجری مغولها در نهایت بر تمام آذربایجان و به ویژه تبریز دست یافتند.<ref name="EI" /><br />
<br />
در دوران [[ایلخانان]] تبریز به اوج شکوفایی خود رسید. ابقا خان دومین پادشاه از سلسله ایلخانان تبریز پایتخت قلمرو این سلسله برگزید و حکمرانی خود را بر قلمرویی از نیل تا آسیای مرکزی در این شهر ادامه داد. در زمان حکمرانی غازان خان اصلاحات غازانی از این شهر شروع شد و بناهای متعددی از جمله بنای دو شهر اقماری و نمونه شنب غازان و ربع رشیدی در این دوران انجام شد. مارکو پولو جهانگرد ونیزی که در سال ۱۲۷۵ میلادی از این شهر عبور نمود دربارهٔ شکوفایی این شهر در آن دوران نوشتهاست:<br />
«... شهری بسیار بزرگ که با باغهای زیبا و دلانگیز محصور شدهاست. موقعیت قرار گرفتن این شهر بسیار عالی است بطوریکه کالاها از همه نقاط به این شهر آورده میشوند. بازرگانان لاتین و بویژه ژنویها به این شهر میروند تا کالاهایی که از سایر نقاط به این شهر آورده شدهاند را خریداری نمایند».<ref> Marco Polo , The travels of Marco Polo: the Venetian , G. Bell & sons , London 1854 , page44</ref><br />
<br />
دوران شکوه تبریز در سلسلههای تیموریان، [[قراقویونلوها]] و اوایل سلسلهٔ [[صفویان|صفویه]] ادامه یافت.<ref name="Cambridge" /> به سال ۱۵۰۰ میلادی (۹۰۶ هجری) شاه اسماعیل تبریز را به تصرف خود درآورد و نخستین پایتخت ایران جدید در دورهٔ صفویه را در این شهر بنیان گذارد. در این زمان حدود دو سوم جمعیت ۳۰۰–۲۰۰ هزار نفری تبریز [[اهل سنت|سنی]] مذهب بودند و بهزودی سیاستهای سختی جهت تحمیل مذهب [[شیعه]] بر سنیان اعمال گردید. نزدیکی این شهر به مرز [[ایران]] و عثمانی موجب شد که تبریز در برابر تهدیدهای این حکومت آسیبپذیر شود؛ به طوری که چندینبار به تصرف عثمانیان درآمد تا این که شاه طهماسب صفوی در سال ۱۵۱۴ میلادی (۹۲۰ هجری) پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل نمود.<ref name="EI" /> در اواخر دوران صفویان این شهر دچار خسارات فراوانی شد. در زلزله مهیبی در ۱۷۲۱ میلادی هشتاد هزار تن از ساکنان این شهر کشته شدند. در اشغال مجدد شهر توسط عثمانیها ما بین سالهای ۱۷۲۴–۱۷۲۵ میلادی حدود دویست هزار تن از مردم این شهر بدست قوای عثمانی کشتهشدند.<ref>Tadeusz Jan Krusiński, Du Cerceau (Jean-Antoine, père), The history of the revolution of Persia, Volume 1, Edition of Father du Cerceau, London 1728</ref> در سال ۱۷۸۰ میلادی (۱۱۹۳شمسی) زلزله مهیب دیگری شهر را تقریباً بتمامی و حدود چهارصد روستا را ویران کرد. این زمینلرزه سختترین زمینلرزة تبریز تا آن زمان بود. مطابق با دانشنامه اسلامی شمار کشتهشدگان این زمین لرزه احتمالاً حدود پنجاه هزار تن بوده است، هرچند که بعضی، تلفات را تا بیش از دویست هزار تن دانستهاند.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> این بلایای متعدد باعث شدند تا در اواخر قرن هیجدهم میلادی تبریز با جمعیتی سیهزار نفری به شهر ارواح مبدل شود. در این سالها هر قسمتی از شهر توسط خانوادهای اداره میشد.<br />
<br />
با آغاز دوران قاجار این شهر دوباره مورد توجه قرار گرفت. تبریز در دورهٔ قاجاریان به عنوان ولیعهدنشین این سلسله انتخاب شد.<ref name="EI" /> در این دوران با آغاز جنگهای ایران و روسیه این شهر یکی از اهداف قوای روس به شمار میرفت. روسها سرانجام در سال ۱۸۲۶ م. این شهر را به تصرف خود درآوردند. با امضای توافقنامه صلح بین ایران و روس این شهر دوباره به دست نیروهای ایرانی افتاد. با آرامش حاصل از صلح عباس میرزا ولیعهد وقت و والی آذربایجان، شروع به اصلاحات گسترده و مدرن سازی این شهر نمود. او نقشه جدیدی از شهر تهیه کرد و به بازسازی بقایای تبریز پرداخت. سیستم پستی و مالیاتی نوینی را در این شهر بنیان نهادهشد و صنایع جدید و همچنین مدرنسازی نظامی ارتش ایران در این شهر آغاز شد.<ref > Vartan Gregorian, The Road to Home: My Life and Times ,2008 Simon and Schuster, http://books.google.com/books?id=ItHMQaSdGEIC</ref><br />
<br />
<br />
مردم تبریز شیعة دوازده امامیاند و تعدادی مسیحی، از ارمنیان، نیز در این شهر سکونت دارند. <ref name="دانشنامه جهان اسلام" /><br />
==پانویس==<br />
{{پانویس}}<br />
==منابع==<br />
*دانشنامه جهان اسلام، ج۶، تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش، مدخل تبریز از مصطفی مومنی<br />
* ویکیپدیای فارسی<br />
<br />
[[رده:شهرهای اسلامی]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2&diff=149673تبریز2024-03-26T07:14:09Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>«تبریز» یکی از شهرهای بزرگ [[ایران]] و مرکز استان آذربایجان شرقی است. این شهر بزرگترین شهر منطقهٔ شمالغرب ایران و مناطق آذرینشین و قطب اداری، ارتباطی، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و نظامی این منطقه شناخته میشود.[[پرونده:Tabriz_Urbanization.jpg|left]]<br />
جمعیت تبریز در سال ۱۳۹۰ خورشیدی بالغ بر ۱٬۴۹۴٬۹۹۸ نفر بوده که این رقم با احتساب جمعیت ساکن در حومهٔ شهر به حدود ۱٬۸ میلیون نفر میرسد. تبریز در سال ۱۵۰۰ میلادی و در زمان پایتختی [[صفویان]] بهعنوان پنجمین شهر بزرگ جهان شناخته میشدهاست. این شهر همچنین بزرگترین، مهمترین و متجددترین شهر ایران در عصر [[قاجار]] بودهاست. زبان محاوره در بین مردمان تبریز زبان ترکی آذربایجانی و لهجهٔ تبریزی است. برخی اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد که تا سده یازدهم هجری زبان آذری، شاخهای از زبانی ایرانی، در این شهر تکلم میشدهاست.<br />
تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهیالیه مشرق و جنوب شرق جلگهٔ تبریز قرار گرفتهاست. این شهر از سمت شمال به کوههای پکهچین و عون بن علی، از سمت شمالشرق به کوههای باباباغی و گوزنی، از سمت شرق به گردنهٔ پایان و از سمت جنوب به دامنههای کوه سهند محدود شدهاست. آب و هوای تبریز در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها خشک و گرم است.<br />
==نام تبریز==<br />
<br />
[[پرونده:Mount-Sahand.jpg|بندانگشتی]]<br />
[[یاقوت حموی]] در «[[معجم البلدان (کتاب)|معجمالبلدان]]» گزارش میدهد که نام شهر در زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان محلی «تِبریز» تلفظ میشدهاست.<ref name="yaq">یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۳</ref> با توجه به این، مینورسکی معتقد است که تلفظ تِبریز باید به گویش ایرانی آذری قدیم تعلق داشته باشد. این گویش به گویشهای موسوم به گویشهای ایرانی جنوب دریای خزر وابستهاست؛ یا به احتمال بیشتر، تلفظ تِبریز معربشدهٔ نام شهر در باب فِعلیل (در زبان عربی) است. همچنین شیوهٔ نگارش نام این شهر در زبان ارمنی و تجزیه و تحلیل صیغهٔ ارمنی، نمایانگر وابستگی واژهٔ تَوریژ به «زبان پهلوی شمالی» میباشد. مینورسکی در پایان چنین نتیجه میگیرد که این مسئله نشان میدهد که ریشهٔ نام شهر به زمانهای بسیار دور تا اوایل سلسلهٔ ساسانی یا شاید قبل از اشکانیان برمیگردد.<br />
<br />
بنابر گفتهٔ مصطفی مؤمنی در [[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامهٔ جهان اسلام]]، اهالی بومی آذربایجان تبریز را توری (چشمه یا رود گرم) میخواندهاند. تا اوایل سدهٔ چهاردهم خورشیدی نیز روستاییان اطراف تبریز این شهر را توری مینامیدهاند. حتی در حال حاضر مردمان «قنبرآباد» در اطراف تبریز به این شهر توری میگویند. در نوشتههای کهن (برای نمونه ابوالفداء) نام این شهر به شکل «تُوریز» آمده و هنوز هم در زبانهای کردی و تاتی «توریز» و «تُوْری» به کار میرود.<br />
<br />
[[پرونده:AZARBAIJAN MAP.JPG|بندانگشتی|راست|بخشی از نقشهٔ ایران و توران در دورهٔ قاجاریه؛ نام تبریز در میانهٔ نقشه مشهود است.]]<br />
عدهای از شرقشناسان و منابع کهن، نام شهر را دارای ریشهای کهن در پارسی میانه و کهن و مرتبط با گرما و فعالیتهای گرمایی کوه سهند دانستهاند. همچنین منابع ارمنی که نام شهر را در سدهٔ پنجم (یا چهارم) میلادی، «تورژ» و «تَوْرِش» دانستهاند و به فارسی هم تَورز تلفظ کردهاند و با توجه به معنای متداول فارسی «تبریز» و «تبپنهانکن» و احتمالاً نام تبریز «پنهانکنندهٔ تف و گرما» و با «جنبشهای آتشفشانی کوه سهند» مرتبط بودهاست.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> دانشنامهٔ بریتانیکا نیز نظری مشابه دارد و تبریز را در اصل «تپ + ریز» میداند، چیزی که باعث روان شدن گرما میشود و احتمالاً بهخاطر چشمههای آبگرم اطراف آن است.<br />
<br />
==تبریز پیش از اسلام==<br />
<br />
بسیاری از باستانشناسان و تاریخنویسان، معتقدند جای دژِ «تارویی ـ تارمکیس»، تبریز کنونی است. از عبارتهای کتیبة سارگن معلوم میشود که شهر دو باروی تودرتو و خانهها و انبارهای گندم و علوفه و اصطبلهای بزرگ برای نگهداری اسبهای مادی و خندقی ژرف در گرداگرد باروها داشته است.<ref name="دانشنامه جهان اسلام"> دانشنامه جهان اسلام، ج۶، تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش، مدخل تبریز از مصطفی مومنی (ص۳۸۱)</ref> اما این ارتباط تبریز با شهرها و قلعههای دوران مادها، مورد اختلاف بین محققین است.<ref name="EI"> Tabrīz, Encyclopaedia of Islam</ref><br />
<br />
در کتاب تاریخ ایران (چاپ دانشگاه کمبریج) آمده که تبریز در اوایل دورهٔ ساسانی (سدهٔ سه یا چهار میلادی) بنا شده یا به احتمال بیشتر در سدهٔ هفتم این واقعه روی دادهاست.<ref name="Cambridge">William Bayne Fisher, J. A. Boyle (1968), p. 14</ref> شهر کنونی تبریز برروی خرابههای شهر «تَوْرِژ» (بارها) بنا شدهاست. تورژ یکی از بااهمیتترین مراکز بازرگانی منطقه بوده و به عنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب اهمیت فراوانی داشتهاست. این شهر در زمان حکمرانان اشکانیتبار ارمنستان، پایتخت این منطقه بودهاست.<ref name="Encarta">Tabrīz, Microsoft Encarta</ref><ref name="Faria">Ramirez-faria, Carlos, p. 704</ref><br />
<br />
ولادیمیر مینورسکی در دانشنامهٔ اسلام بیان میکند، این داستان که شاه اشکانیتبار ارمنستان بهخاطر انتقام کشتهشدن اردوان (آخرین پادشاه اشکانی) به دست اردشیر بابکان (بنیانگذار سلسلهٔ ساسانی) تبریز را اشغال کرده و این شهر را پایتخت ارمنستان قرار داده، تنها براساس نوشتههای واردان (تاریخنگار ارمنی در سدهٔ چهاردهم میلادی) در منابع قدیمی به چنین چیزی اشاره نشده و این روایت ریشهای عامیانه دارد.<ref name="EI" /><br />
<br />
==تبریز پس از اسلام==<br />
[[پرونده:Azerbajan in Abbasid Caliphate.jpg|بندانگشتی|راست|جایگاه تبریز در نقشهٔ استان آذربایجان در دورهٔ [[خلافت عباسیان|خلفای عباسی]]]]<br />
در زمان فتح آذربایجان به دست اعراب در سال ۲۲ هجری، آنگونه که در کتاب «[[فتوح البلدان (کتاب)|فتوحالبلدان]]» [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|بلاذری]] آمده، توجه سپاه اعراب بیشتر متوجه شهر اردبیل بوده و حتی نامی از تبریز در فهرست شهرهایی که مرزبان پارسی از آنها سربازگیری کرده بود، نیامدهاست. چنین پیدا است که تبریز همانگونه که «فاستوس بیزانسی» اشاره کرده، در سدهٔ چهارم میلادی ویران شده بود و در زمان حملهٔ اعراب، قریهای کوچک بیش نبودهاست.<ref name="EI" /><br />
<br />
پس از فتح آذربایجان، گروهی از اعراب در آذربایجان ساکن شدند. در زمان خلافت [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور عباسی]] (۱۵۸–۱۳۶) و در حدود سال ۱۳۷ هجری، مردی به نام «رَوّاد» از قبیلهٔ «اَزْد» از قبایل مشهور [[یمن]] در تبریز مسکن گزید و پسران او اقدام به ساخت نخستین دیوار شهر کردند.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> به گفتهٔ [[یاقوت حموی]]، تبریز قریهای بود تا آنکه رواد ازدی در زمان [[متوکل|متوکل عباسی]] به آن درآمد. پس از رواد، پسرش «وجنا» با برادرانش در آنجا قصرها ساختند و گرد شهر دیوار کشیدند. سپس مردم به آن شهر درآمدند.<ref name="yaq" /><br />
<br />
نویسندگانی مانند [[ابن خرداذبه]]،<ref>ابن خرداذبه، ''المسالک والممالک''، ۱۱۹–۱۲۰ و ۲۱۳.</ref> [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|احمدبن یحیی بلاذری]]<ref>Al-Balâdhuri, ''The origins of the Islamic state vol 2'' 27</ref> و [[محمد بن جریر طبری|طبری]]، تبریز را در بین شهرهای کوچک آذربایجان نام بردهاند.<ref name="EI" /> درحالی که مطهر بن طاهر مقدسی شهر را تحسین کرده و همعصر او ابن حوقل (حدود ۳۶۷ هجری) تبریز را آبادتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان میشمارد.<br />
<br />
تبریز از نیمهٔ نخست سدهٔ سوم هجری روبه گسترش نهاد و اهمیت آن در منطقهٔ آذربایجان به اندازهای بود که متوکل عباسی پس از زمینلرزهٔ سخت و ویرانگر تبریز در سال ۲۴۴ هجری، بیدرنگ فرمان بازسازی شهر را صادر نمود.<ref name="دانشنامه جهان اسلام"> دانشنامه جهان اسلام، ج۶، تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش، مدخل تبریز از مصطفی مومنی (ص۳۸۱)</ref> این شهر که در دورهٔ فرمانروایی «ابومنصور وهسودان روادی» روبه گسترش و آبادانی نهاده بود، در اثر زمینلرزهٔ سال ۴۳۴ هجری مجدداً بهشدت آسیب دید.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> به طوری که [[ناصرخسرو]] که در ۴۳۸ هجری از این شهر دیدن کرده، مساحت تبریز را ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰ گام بیان کرده که بر این اساس به نظر نمیرسد مساحت شهر متجاوز از یک کیلومتر مربع بوده باشد.<br />
<br />
اعضای خاندان روادیان تا ۴۴۶ هجری با چند وقفه، حاکمان تبریز بودهاند. در این سال طغرل سلجوقی، وهسودان روادی را خراجگزار خود کرد و به گفتهٔ [[ابن اثیر]]، طغرل در سال ۴۵۰ هجری «مملان بن وهسودان» را به حکمرانی آذربایجان گماشت. الب ارسلان (جانشین طغرل) در ۴۶۳ حملان را از حکومت آذربایجان برکنار نمود و نزدیک به چهارصدسال فرمانروایی خاندان روادی را در این سرزمین پایان داد.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /><br />
<br />
در نوشتههای تاریخی از دوران سلجوقی، اشارههای زیادی به تبریز یافت نمیشود. در «راحةالصدور» آمده که طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت.<ref>ابن راوندی، ''راحةالصدور''، ۱۱۱.</ref> بعد از وفات سلطان محمود غزنوی (به سال ۵۲۵ هجری) بین داود پسر سلطان محمود و مسعود برادر وی تنشی جهت تصاحب تبریز پیش آمد که در این میان داود پیروز شد و تبریز را مقر حکومت خود ساخت. آنچنانکه از شواهد تاریخی برمیآید از زمان قزل ارسلان (۵۸۷–۵۸۲ هجری) به بعد تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید. در ابتدای سدهٔ هفتم هجری مغولان دوبار به تبریز حمله بردند؛ ولی با دریافت غرامت بازگشتند. در سال ۶۲۷ هجری مغولها در نهایت بر تمام آذربایجان و به ویژه تبریز دست یافتند.<ref name="EI" /><br />
<br />
در دوران [[ایلخانان]] تبریز به اوج شکوفایی خود رسید. ابقا خان دومین پادشاه از سلسله ایلخانان تبریز پایتخت قلمرو این سلسله برگزید و حکمرانی خود را بر قلمرویی از نیل تا آسیای مرکزی در این شهر ادامه داد. در زمان حکمرانی غازان خان اصلاحات غازانی از این شهر شروع شد و بناهای متعددی از جمله بنای دو شهر اقماری و نمونه شنب غازان و ربع رشیدی در این دوران انجام شد. مارکو پولو جهانگرد ونیزی که در سال ۱۲۷۵ میلادی از این شهر عبور نمود دربارهٔ شکوفایی این شهر در آن دوران نوشتهاست:<br />
«... شهری بسیار بزرگ که با باغهای زیبا و دلانگیز محصور شدهاست. موقعیت قرار گرفتن این شهر بسیار عالی است بطوریکه کالاها از همه نقاط به این شهر آورده میشوند. بازرگانان لاتین و بویژه ژنویها به این شهر میروند تا کالاهایی که از سایر نقاط به این شهر آورده شدهاند را خریداری نمایند».<ref> Marco Polo , The travels of Marco Polo: the Venetian , G. Bell & sons , London 1854 , page44</ref><br />
<br />
دوران شکوه تبریز در سلسلههای تیموریان، [[قراقویونلوها]] و اوایل سلسلهٔ [[صفویان|صفویه]] ادامه یافت.<ref name="Cambridge" /> به سال ۱۵۰۰ میلادی (۹۰۶ هجری) شاه اسماعیل تبریز را به تصرف خود درآورد و نخستین پایتخت ایران جدید در دورهٔ صفویه را در این شهر بنیان گذارد. در این زمان حدود دو سوم جمعیت ۳۰۰–۲۰۰ هزار نفری تبریز [[اهل سنت|سنی]] مذهب بودند و بهزودی سیاستهای سختی جهت تحمیل مذهب [[شیعه]] بر سنیان اعمال گردید. نزدیکی این شهر به مرز [[ایران]] و عثمانی موجب شد که تبریز در برابر تهدیدهای این حکومت آسیبپذیر شود؛ به طوری که چندینبار به تصرف عثمانیان درآمد تا این که شاه طهماسب صفوی در سال ۱۵۱۴ میلادی (۹۲۰ هجری) پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل نمود.<ref name="EI" /> در اواخر دوران صفویان این شهر دچار خسارات فراوانی شد. در زلزله مهیبی در ۱۷۲۱ میلادی هشتاد هزار تن از ساکنان این شهر کشته شدند. در اشغال مجدد شهر توسط عثمانیها ما بین سالهای ۱۷۲۴–۱۷۲۵ میلادی حدود دویست هزار تن از مردم این شهر بدست قوای عثمانی کشتهشدند.<ref>Tadeusz Jan Krusiński, Du Cerceau (Jean-Antoine, père), The history of the revolution of Persia, Volume 1, Edition of Father du Cerceau, London 1728</ref> در سال ۱۷۸۰ میلادی (۱۱۹۳شمسی) زلزله مهیب دیگری شهر را تقریباً بتمامی و حدود چهارصد روستا را ویران کرد. این زمینلرزه سختترین زمینلرزة تبریز تا آن زمان بود. مطابق با دانشنامه اسلامی شمار کشتهشدگان این زمین لرزه احتمالاً حدود پنجاه هزار تن بوده است، هرچند که بعضی، تلفات را تا بیش از دویست هزار تن دانستهاند.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> این بلایای متعدد باعث شدند تا در اواخر قرن هیجدهم میلادی تبریز با جمعیتی سیهزار نفری به شهر ارواح مبدل شود. در این سالها هر قسمتی از شهر توسط خانوادهای اداره میشد.<br />
<br />
با آغاز دوران قاجار این شهر دوباره مورد توجه قرار گرفت. تبریز در دورهٔ قاجاریان به عنوان ولیعهدنشین این سلسله انتخاب شد.<ref name="EI" /> در این دوران با آغاز جنگهای ایران و روسیه این شهر یکی از اهداف قوای روس به شمار میرفت. روسها سرانجام در سال ۱۸۲۶ م. این شهر را به تصرف خود درآوردند. با امضای توافقنامه صلح بین ایران و روس این شهر دوباره به دست نیروهای ایرانی افتاد. با آرامش حاصل از صلح عباس میرزا ولیعهد وقت و والی آذربایجان، شروع به اصلاحات گسترده و مدرن سازی این شهر نمود. او نقشه جدیدی از شهر تهیه کرد و به بازسازی بقایای تبریز پرداخت. سیستم پستی و مالیاتی نوینی را در این شهر بنیان نهادهشد و صنایع جدید و همچنین مدرنسازی نظامی ارتش ایران در این شهر آغاز شد.<ref name="Gregorian2008"> book|author=Vartan Gregorian|title=The Road to Home: My Life and Times|url=http://books.google.com/books?id=ItHMQaSdGEIC|date=30 June 2008|publisher=Simon and Schuster|isbn=978-1-4391-2911-1</ref><br />
<br />
<br />
مردم تبریز شیعة دوازده امامیاند و تعدادی مسیحی، از ارمنیان، نیز در این شهر سکونت دارند. <ref name="دانشنامه جهان اسلام" /><br />
==پانویس==<br />
{{پانویس}}<br />
==منابع==<br />
*دانشنامه جهان اسلام، ج۶، تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش، مدخل تبریز از مصطفی مومنی<br />
* ویکیپدیای فارسی<br />
<br />
[[رده:شهرهای اسلامی]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2&diff=149672تبریز2024-03-26T07:13:19Z<p>Zamani: اضافاتی از دانشنامه جهان اسلام + درست کردن مشخصات برخی منابع</p>
<hr />
<div>«تبریز» یکی از شهرهای بزرگ [[ایران]] و مرکز استان آذربایجان شرقی است. این شهر بزرگترین شهر منطقهٔ شمالغرب ایران و مناطق آذرینشین و قطب اداری، ارتباطی، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و نظامی این منطقه شناخته میشود.[[پرونده:Tabriz_Urbanization.jpg|left]]<br />
جمعیت تبریز در سال ۱۳۹۰ خورشیدی بالغ بر ۱٬۴۹۴٬۹۹۸ نفر بوده که این رقم با احتساب جمعیت ساکن در حومهٔ شهر به حدود ۱٬۸ میلیون نفر میرسد. تبریز در سال ۱۵۰۰ میلادی و در زمان پایتختی [[صفویان]] بهعنوان پنجمین شهر بزرگ جهان شناخته میشدهاست. این شهر همچنین بزرگترین، مهمترین و متجددترین شهر ایران در عصر [[قاجار]] بودهاست. زبان محاوره در بین مردمان تبریز زبان ترکی آذربایجانی و لهجهٔ تبریزی است. برخی اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد که تا سده یازدهم هجری زبان آذری، شاخهای از زبانی ایرانی، در این شهر تکلم میشدهاست.<br />
تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهیالیه مشرق و جنوب شرق جلگهٔ تبریز قرار گرفتهاست. این شهر از سمت شمال به کوههای پکهچین و عون بن علی، از سمت شمالشرق به کوههای باباباغی و گوزنی، از سمت شرق به گردنهٔ پایان و از سمت جنوب به دامنههای کوه سهند محدود شدهاست. آب و هوای تبریز در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها خشک و گرم است.<br />
==نام تبریز==<br />
<br />
[[پرونده:Mount-Sahand.jpg|بندانگشتی]]<br />
[[یاقوت حموی]] در «[[معجم البلدان (کتاب)|معجمالبلدان]]» گزارش میدهد که نام شهر در زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان محلی «تِبریز» تلفظ میشدهاست.<ref name="yaq">یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۳</ref> با توجه به این، مینورسکی معتقد است که تلفظ تِبریز باید به گویش ایرانی آذری قدیم تعلق داشته باشد. این گویش به گویشهای موسوم به گویشهای ایرانی جنوب دریای خزر وابستهاست؛ یا به احتمال بیشتر، تلفظ تِبریز معربشدهٔ نام شهر در باب فِعلیل (در زبان عربی) است. همچنین شیوهٔ نگارش نام این شهر در زبان ارمنی و تجزیه و تحلیل صیغهٔ ارمنی، نمایانگر وابستگی واژهٔ تَوریژ به «زبان پهلوی شمالی» میباشد. مینورسکی در پایان چنین نتیجه میگیرد که این مسئله نشان میدهد که ریشهٔ نام شهر به زمانهای بسیار دور تا اوایل سلسلهٔ ساسانی یا شاید قبل از اشکانیان برمیگردد.<br />
<br />
بنابر گفتهٔ مصطفی مؤمنی در [[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامهٔ جهان اسلام]]، اهالی بومی آذربایجان تبریز را توری (چشمه یا رود گرم) میخواندهاند. تا اوایل سدهٔ چهاردهم خورشیدی نیز روستاییان اطراف تبریز این شهر را توری مینامیدهاند. حتی در حال حاضر مردمان «قنبرآباد» در اطراف تبریز به این شهر توری میگویند. در نوشتههای کهن (برای نمونه ابوالفداء) نام این شهر به شکل «تُوریز» آمده و هنوز هم در زبانهای کردی و تاتی «توریز» و «تُوْری» به کار میرود.<br />
<br />
[[پرونده:AZARBAIJAN MAP.JPG|بندانگشتی|راست|بخشی از نقشهٔ ایران و توران در دورهٔ قاجاریه؛ نام تبریز در میانهٔ نقشه مشهود است.]]<br />
عدهای از شرقشناسان و منابع کهن، نام شهر را دارای ریشهای کهن در پارسی میانه و کهن و مرتبط با گرما و فعالیتهای گرمایی کوه سهند دانستهاند. همچنین منابع ارمنی که نام شهر را در سدهٔ پنجم (یا چهارم) میلادی، «تورژ» و «تَوْرِش» دانستهاند و به فارسی هم تَورز تلفظ کردهاند و با توجه به معنای متداول فارسی «تبریز» و «تبپنهانکن» و احتمالاً نام تبریز «پنهانکنندهٔ تف و گرما» و با «جنبشهای آتشفشانی کوه سهند» مرتبط بودهاست.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> دانشنامهٔ بریتانیکا نیز نظری مشابه دارد و تبریز را در اصل «تپ + ریز» میداند، چیزی که باعث روان شدن گرما میشود و احتمالاً بهخاطر چشمههای آبگرم اطراف آن است.<br />
<br />
==تبریز پیش از اسلام==<br />
<br />
بسیاری از باستانشناسان و تاریخنویسان، معتقدند جای دژِ «تارویی ـ تارمکیس»، تبریز کنونی است. از عبارتهای کتیبة سارگن معلوم میشود که شهر دو باروی تودرتو و خانهها و انبارهای گندم و علوفه و اصطبلهای بزرگ برای نگهداری اسبهای مادی و خندقی ژرف در گرداگرد باروها داشته است.<ref name="دانشنامه جهان اسلام"> دانشنامه جهان اسلام، ج۶، تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش، مدخل تبریز از مصطفی مومنی (ص۳۸۱)</ref> اما این ارتباط تبریز با شهرها و قلعههای دوران مادها، مورد اختلاف بین محققین است.<ref name="EI"> Tabrīz, Encyclopaedia of Islam</ref><br />
<br />
در کتاب تاریخ ایران (چاپ دانشگاه کمبریج) آمده که تبریز در اوایل دورهٔ ساسانی (سدهٔ سه یا چهار میلادی) بنا شده یا به احتمال بیشتر در سدهٔ هفتم این واقعه روی دادهاست.<ref name="Cambridge">William Bayne Fisher, J. A. Boyle (1968), p. 14</ref> شهر کنونی تبریز برروی خرابههای شهر «تَوْرِژ» (بارها) بنا شدهاست. تورژ یکی از بااهمیتترین مراکز بازرگانی منطقه بوده و به عنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب اهمیت فراوانی داشتهاست. این شهر در زمان حکمرانان اشکانیتبار ارمنستان، پایتخت این منطقه بودهاست.<ref name="Encarta">Tabrīz, Microsoft Encarta</ref><ref name="Faria">Ramirez-faria, Carlos, p. 704</ref><br />
<br />
ولادیمیر مینورسکی در دانشنامهٔ اسلام بیان میکند، این داستان که شاه اشکانیتبار ارمنستان بهخاطر انتقام کشتهشدن اردوان (آخرین پادشاه اشکانی) به دست اردشیر بابکان (بنیانگذار سلسلهٔ ساسانی) تبریز را اشغال کرده و این شهر را پایتخت ارمنستان قرار داده، تنها براساس نوشتههای واردان (تاریخنگار ارمنی در سدهٔ چهاردهم میلادی) در منابع قدیمی به چنین چیزی اشاره نشده و این روایت ریشهای عامیانه دارد.<ref name="EI" /><br />
<br />
==تبریز پس از اسلام==<br />
[[پرونده:Azerbajan in Abbasid Caliphate.jpg|بندانگشتی|راست|جایگاه تبریز در نقشهٔ استان آذربایجان در دورهٔ [[خلافت عباسیان|خلفای عباسی]]]]<br />
در زمان فتح آذربایجان به دست اعراب در سال ۲۲ هجری، آنگونه که در کتاب «[[فتوح البلدان (کتاب)|فتوحالبلدان]]» [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|بلاذری]] آمده، توجه سپاه اعراب بیشتر متوجه شهر اردبیل بوده و حتی نامی از تبریز در فهرست شهرهایی که مرزبان پارسی از آنها سربازگیری کرده بود، نیامدهاست. چنین پیدا است که تبریز همانگونه که «فاستوس بیزانسی» اشاره کرده، در سدهٔ چهارم میلادی ویران شده بود و در زمان حملهٔ اعراب، قریهای کوچک بیش نبودهاست.<ref name="EI" /><br />
<br />
پس از فتح آذربایجان، گروهی از اعراب در آذربایجان ساکن شدند. در زمان خلافت [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور عباسی]] (۱۵۸–۱۳۶) و در حدود سال ۱۳۷ هجری، مردی به نام «رَوّاد» از قبیلهٔ «اَزْد» از قبایل مشهور [[یمن]] در تبریز مسکن گزید و پسران او اقدام به ساخت نخستین دیوار شهر کردند.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> به گفتهٔ [[یاقوت حموی]]، تبریز قریهای بود تا آنکه رواد ازدی در زمان [[متوکل|متوکل عباسی]] به آن درآمد. پس از رواد، پسرش «وجنا» با برادرانش در آنجا قصرها ساختند و گرد شهر دیوار کشیدند. سپس مردم به آن شهر درآمدند.<ref name="yaq" /><br />
<br />
نویسندگانی مانند [[ابن خرداذبه]]،<ref>ابن خرداذبه، ''المسالک والممالک''، ۱۱۹–۱۲۰ و ۲۱۳.</ref> [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|احمدبن یحیی بلاذری]]<ref>Al-Balâdhuri, ''The origins of the Islamic state vol 2'' 27</ref> و [[محمد بن جریر طبری|طبری]]، تبریز را در بین شهرهای کوچک آذربایجان نام بردهاند.<ref name="EI" /> درحالی که مطهر بن طاهر مقدسی شهر را تحسین کرده و همعصر او ابن حوقل (حدود ۳۶۷ هجری) تبریز را آبادتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان میشمارد.<br />
<br />
تبریز از نیمهٔ نخست سدهٔ سوم هجری روبه گسترش نهاد و اهمیت آن در منطقهٔ آذربایجان به اندازهای بود که متوکل عباسی پس از زمینلرزهٔ سخت و ویرانگر تبریز در سال ۲۴۴ هجری، بیدرنگ فرمان بازسازی شهر را صادر نمود.<ref name="دانشنامه جهان اسلام"> دانشنامه جهان اسلام، ج۶، تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش، مدخل تبریز از مصطفی مومنی (ص۳۸۱)</ref> این شهر که در دورهٔ فرمانروایی «ابومنصور وهسودان روادی» روبه گسترش و آبادانی نهاده بود، در اثر زمینلرزهٔ سال ۴۳۴ هجری مجدداً بهشدت آسیب دید.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> به طوری که [[ناصرخسرو]] که در ۴۳۸ هجری از این شهر دیدن کرده، مساحت تبریز را ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰ گام بیان کرده که بر این اساس به نظر نمیرسد مساحت شهر متجاوز از یک کیلومتر مربع بوده باشد.<br />
<br />
اعضای خاندان روادیان تا ۴۴۶ هجری با چند وقفه، حاکمان تبریز بودهاند. در این سال طغرل سلجوقی، وهسودان روادی را خراجگزار خود کرد و به گفتهٔ [[ابن اثیر]]، طغرل در سال ۴۵۰ هجری «مملان بن وهسودان» را به حکمرانی آذربایجان گماشت. الب ارسلان (جانشین طغرل) در ۴۶۳ حملان را از حکومت آذربایجان برکنار نمود و نزدیک به چهارصدسال فرمانروایی خاندان روادی را در این سرزمین پایان داد.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /><br />
<br />
در نوشتههای تاریخی از دوران سلجوقی، اشارههای زیادی به تبریز یافت نمیشود. در «راحةالصدور» آمده که طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت.<ref>ابن راوندی، ''راحةالصدور''، ۱۱۱.</ref> بعد از وفات سلطان محمود غزنوی (به سال ۵۲۵ هجری) بین داود پسر سلطان محمود و مسعود برادر وی تنشی جهت تصاحب تبریز پیش آمد که در این میان داود پیروز شد و تبریز را مقر حکومت خود ساخت. آنچنانکه از شواهد تاریخی برمیآید از زمان قزل ارسلان (۵۸۷–۵۸۲ هجری) به بعد تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید. در ابتدای سدهٔ هفتم هجری مغولان دوبار به تبریز حمله بردند؛ ولی با دریافت غرامت بازگشتند. در سال ۶۲۷ هجری مغولها در نهایت بر تمام آذربایجان و به ویژه تبریز دست یافتند.<ref name="EI" /><br />
<br />
در دوران [[ایلخانان]] تبریز به اوج شکوفایی خود رسید. ابقا خان دومین پادشاه از سلسله ایلخانان تبریز پایتخت قلمرو این سلسله برگزید و حکمرانی خود را بر قلمرویی از نیل تا آسیای مرکزی در این شهر ادامه داد. در زمان حکمرانی غازان خان اصلاحات غازانی از این شهر شروع شد و بناهای متعددی از جمله بنای دو شهر اقماری و نمونه شنب غازان و ربع رشیدی در این دوران انجام شد. مارکو پولو جهانگرد ونیزی که در سال ۱۲۷۵ میلادی از این شهر عبور نمود دربارهٔ شکوفایی این شهر در آن دوران نوشتهاست:<br />
«... شهری بسیار بزرگ که با باغهای زیبا و دلانگیز محصور شدهاست. موقعیت قرار گرفتن این شهر بسیار عالی است بطوریکه کالاها از همه نقاط به این شهر آورده میشوند. بازرگانان لاتین و بویژه ژنویها به این شهر میروند تا کالاهایی که از سایر نقاط به این شهر آورده شدهاند را خریداری نمایند».<ref> Marco Polo , The travels of Marco Polo: the Venetian , G. Bell & sons , London 1854 , page44</ref><br />
<br />
دوران شکوه تبریز در سلسلههای تیموریان، [[قراقویونلوها]] و اوایل سلسلهٔ [[صفویان|صفویه]] ادامه یافت.<ref name="Cambridge" /> به سال ۱۵۰۰ میلادی (۹۰۶ هجری) شاه اسماعیل تبریز را به تصرف خود درآورد و نخستین پایتخت ایران جدید در دورهٔ صفویه را در این شهر بنیان گذارد. در این زمان حدود دو سوم جمعیت ۳۰۰–۲۰۰ هزار نفری تبریز [[اهل سنت|سنی]] مذهب بودند و بهزودی سیاستهای سختی جهت تحمیل مذهب [[شیعه]] بر سنیان اعمال گردید. نزدیکی این شهر به مرز [[ایران]] و عثمانی موجب شد که تبریز در برابر تهدیدهای این حکومت آسیبپذیر شود؛ به طوری که چندینبار به تصرف عثمانیان درآمد تا این که شاه طهماسب صفوی در سال ۱۵۱۴ میلادی (۹۲۰ هجری) پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل نمود.<ref name="EI" /> در اواخر دوران صفویان این شهر دچار خسارات فراوانی شد. در زلزله مهیبی در ۱۷۲۱ میلادی هشتاد هزار تن از ساکنان این شهر کشته شدند. در اشغال مجدد شهر توسط عثمانیها ما بین سالهای ۱۷۲۴–۱۷۲۵ میلادی حدود دویست هزار تن از مردم این شهر بدست قوای عثمانی کشتهشدند.<ref>Tadeusz Jan Krusiński, Du Cerceau (Jean-Antoine, père), The history of the revolution of Persia, Volume 1, Edition of Father du Cerceau, London 1728</ref> در سال ۱۷۸۰ میلادی (۱۱۹۳شمسی) زلزله مهیب دیگری شهر را تقریباً بتمامی و حدود چهارصد روستا را ویران کرد. این زمینلرزه سختترین زمینلرزة تبریز تا آن زمان بود. مطابق با دانشنامه اسلامی شمار کشتهشدگان این زمین لرزه احتمالاً حدود پنجاه هزار تن بوده است، هرچند که بعضی، تلفات را تا بیش از دویست هزار تن دانستهاند.<ref name="دانشنامه جهان اسلام" /> این بلایای متعدد باعث شدند تا در اواخر قرن هیجدهم میلادی تبریز با جمعیتی سیهزار نفری به شهر ارواح مبدل شود. در این سالها هر قسمتی از شهر توسط خانوادهای اداره میشد.<br />
<br />
با آغاز دوران قاجار این شهر دوباره مورد توجه قرار گرفت. تبریز در دورهٔ قاجاریان به عنوان ولیعهدنشین این سلسله انتخاب شد.<ref name="EI" /> در این دوران با آغاز جنگهای ایران و روسیه این شهر یکی از اهداف قوای روس به شمار میرفت. روسها سرانجام در سال ۱۸۲۶ م. این شهر را به تصرف خود درآوردند. با امضای توافقنامه صلح بین ایران و روس این شهر دوباره به دست نیروهای ایرانی افتاد. با آرامش حاصل از صلح عباس میرزا ولیعهد وقت و والی آذربایجان، شروع به اصلاحات گسترده و مدرن سازی این شهر نمود. او نقشه جدیدی از شهر تهیه کرد و به بازسازی بقایای تبریز پرداخت. سیستم پستی و مالیاتی نوینی را در این شهر بنیان نهادهشد و صنایع جدید و همچنین مدرنسازی نظامی ارتش ایران در این شهر آغاز شد.<ref name="Gregorian2008"> book|author=Vartan Gregorian|title=The Road to Home: My Life and Times|url=http://books.google.com/books?id=ItHMQaSdGEIC|date=30 June 2008|publisher=Simon and Schuster|isbn=978-1-4391-2911-1</ref><br />
<br />
<br />
مردم تبریز شیعة دوازده امامیاند و تعدادی مسیحی، از ارمنیان، نیز در این شهر سکونت دارند. <ref name="دانشنامه جهان اسلام" /><br />
==پانویس==<br />
{{پانویس}}<br />
==منابع==<br />
* ویکیپدیای فارسی<br />
<br />
[[رده:شهرهای اسلامی]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2&diff=149669تبریز2024-03-26T05:16:08Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>«تبریز» یکی از شهرهای بزرگ [[ایران]] و مرکز استان آذربایجان شرقی است. این شهر بزرگترین شهر منطقهٔ شمالغرب ایران و مناطق آذرینشین و قطب اداری، ارتباطی، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و نظامی این منطقه شناخته میشود.[[پرونده:Tabriz_Urbanization.jpg|left]]<br />
جمعیت تبریز در سال ۱۳۹۰ خورشیدی بالغ بر ۱٬۴۹۴٬۹۹۸ نفر بوده که این رقم با احتساب جمعیت ساکن در حومهٔ شهر به حدود ۱٬۸ میلیون نفر میرسد. تبریز در سال ۱۵۰۰ میلادی و در زمان پایتختی [[صفویان]] بهعنوان پنجمین شهر بزرگ جهان شناخته میشدهاست. این شهر همچنین بزرگترین، مهمترین و متجددترین شهر ایران در عصر [[قاجار]] بودهاست. زبان محاوره در بین مردمان تبریز زبان ترکی آذربایجانی و لهجهٔ تبریزی است. برخی اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد که تا سده یازدهم هجری زبان آذری، شاخهای از زبانی ایرانی، در این شهر تکلم میشدهاست.<br />
تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهیالیه مشرق و جنوب شرق جلگهٔ تبریز قرار گرفتهاست. این شهر از سمت شمال به کوههای پکهچین و عون بن علی، از سمت شمالشرق به کوههای باباباغی و گوزنی، از سمت شرق به گردنهٔ پایان و از سمت جنوب به دامنههای کوه سهند محدود شدهاست. آب و هوای تبریز در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها خشک و گرم است.<br />
==نام تبریز==<br />
<br />
[[پرونده:Mount-Sahand.jpg|بندانگشتی]]<br />
[[یاقوت حموی]] در «[[معجم البلدان (کتاب)|معجمالبلدان]]» گزارش میدهد که نام شهر در زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان محلی «تِبریز» تلفظ میشدهاست.<ref name="yaq">یاقوت حموی، «تبریز»، ''معجم البلدان ج۲''، ۱۳</ref> با توجه به این، مینورسکی معتقد است که تلفظ تِبریز باید به گویش ایرانی آذری قدیم تعلق داشتهباشد. این گویش به گویشهای موسوم به گویشهای ایرانی جنوب دریای خزر وابستهاست؛ یا به احتمال بیشتر، تلفظ تِبریز معربشدهٔ نام شهر در باب فِعلیل (در زبان عربی) است. همچنین شیوهٔ نگارش نام این شهر در زبان ارمنی و تجزیه و تحلیل صیغهٔ ارمنی، نمایانگر وابستگی واژهٔ تَوریژ به «زبان پهلوی شمالی» میباشد. مینورسکی در پایان چنین نتیجه میگیرد که این مسئله نشان میدهد که ریشهٔ نام شهر به زمانهای بسیار دور تا اوایل سلسلهٔ ساسانی یا شاید قبل از اشکانیان برمیگردد.<br />
<br />
بنابر گفتهٔ مصطفی مؤمنی در [[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامهٔ جهان اسلام]]، اهالی بومی آذربایجان تبریز را توری (چشمه یا رود گرم) میخواندهاند. تا اوایل سدهٔ چهاردهم خورشیدی نیز روستاییان اطراف تبریز این شهر را توری مینامیدهاند. حتی در حال حاضر مردمان «قنبرآباد» در اطراف تبریز به این شهر توری میگویند. در نوشتههای کهن (برای نمونه ابوالفداء) نام این شهر به شکل «تُوریز» آمده و هنوز هم در زبانهای کردی و تاتی «توریز» و «تُوْری» به کار میرود.<br />
<br />
[[پرونده:AZARBAIJAN MAP.JPG|بندانگشتی|راست|بخشی از نقشهٔ ایران و توران در دورهٔ قاجاریه؛ نام تبریز در میانهٔ نقشه مشهود است.]]<br />
عدهای از شرقشناسان و منابع کهن، نام شهر را دارای ریشهای کهن در پارسی میانه و کهن و مرتبط با گرما و فعالیتهای گرمایی کوه سهند دانستهاند. همچنین منابع ارمنی که نام شهر را در سدهٔ پنجم (یا چهارم) میلادی، «تورژ» و «تَوْرِش» دانستهاند و به فارسی هم تَورز تلفظ کردهاند و با توجه به معنای متداول فارسی «تبریز» و «تبپنهانکن» و احتمالاً نام تبریز «پنهانکنندهٔ تف و گرما» و با «جنبشهای آتشفشانی کوه سهند» مرتبط بودهاست.<ref name="TabrizDaneshnaameEslamy" /> دانشنامهٔ بریتانیکا نیز نظری مشابه دارد و تبریز را در اصل «تپ + ریز» میداند، چیزی که باعث روان شدن گرما میشود و احتمالاً بهخاطر چشمههای آبگرم اطراف آن است.<br />
<br />
در مورد نام شهر توجیه مصطلح ولی عامیانهٔ دیگری وجود دارد؛ از جمله اینکه زبیده زن [[هارون الرشید|هارونالرشید]] به بیماری تب نوبه مبتلا شده بود؛ چند روزی در آن حوالی اقامت کرده، در اثر هوای لطیف و دلانگیز آنجا بیماری وی زایل شده، فرموده شهری در آنمحل بنا کنند و نام آن را «تبریز» بگذارند.<ref name="OnGeo">عنوان=آشنایی با تبریز؛ پیشینهٔ تبریز، برگرفته از کتاب آشنایی با تبریز: از انتشارات شهرداری تبریز|نویسنده=عباداله فتح الهی |ناشر=وبگاه دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تبریز|نشانی=http://www.tbzmed.ac.ir/abouttabriz/history%20of%20tabriz%203.htm|تاریخ بازدید=۱۳ نوامبر ۲۰۰۸| پیوند بایگانی = http://www.webcitation.org/67VIIbpo5 | تاریخ بایگانی = ۰۸ مه ۲۰۱۲</ref> هرچند احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان توجیهات از این دست را عامیانه و نادرست میداند.<ref>احمد کسروی (۱۳۲۲)، صفحهٔ ۹</ref><br />
<br />
==تبریز پیش از اسلام==<br />
شماری از محققان بر این عقیدهاند که دژ «تارویی–تارمکیس» که نام آن در کتیبهٔ سارگن دوم (پادشاه آشور در بین سالهای ۷۰۵ تا ۷۲۱ پیش از میلاد) آمده، در محل شهر کنونی تبریز قرار داشتهاست. در کتیبهٔ سارگن دوم این دژ را دژی بزرگ و آباد و دارای باروی تودرتو وصف شدهاست. این دژ بنابر نوشتههای کتیبهٔ سارگن، محل نگهداری اسبهای ذخیرهٔ سواران اورارتو بوده که در حملهٔ آشوریها ویران شدهاست.<ref name="TabrizDaneshnaameEslamy" /> اما این ارتباط تبریز با شهرها و قلعههای دوران مادها، مورد اختلاف بین محققین است.<ref name="EI"> Tabrīz, Encyclopaedia of Islam</ref><br />
<br />
در کتاب تاریخ ایران (چاپ دانشگاه کمبریج) آمده که تبریز در اوایل دورهٔ ساسانی (سدهٔ سه یا چهار میلادی) بنا شده یا به احتمال بیشتر در سدهٔ هفتم این واقعه روی دادهاست.<ref name="Cambridge">William Bayne Fisher, J. A. Boyle (1968), p. 14</ref> شهر کنونی تبریز برروی خرابههای شهر «تَوْرِژ» (بارها) بنا شدهاست. تورژ یکی از بااهمیتترین مراکز بازرگانی منطقه بوده و به عنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب اهمیت فراوانی داشتهاست. این شهر در زمان حکمرانان اشکانیتبار ارمنستان، پایتخت این منطقه بودهاست.<ref name="Encarta">Tabrīz, Microsoft Encarta</ref><ref name="Faria">Ramirez-faria, Carlos, p. 704</ref><br />
<br />
ولادیمیر مینورسکی در دانشنامهٔ اسلام بیان میکند، این داستان که شاه اشکانیتبار ارمنستان بهخاطر انتقام کشتهشدن اردوان (آخرین پادشاه اشکانی) به دست اردشیر بابکان (بنیانگذار سلسلهٔ ساسانی) تبریز را اشغال کرده و این شهر را پایتخت ارمنستان قرار داده، تنها براساس نوشتههای واردان (تاریخنگار ارمنی در سدهٔ چهاردهم میلادی) در منابع قدیمی به چنین چیزی اشاره نشده و این روایت ریشهای عامیانه دارد.<ref name="EI" /><br />
<br />
==تبریز پس از اسلام==<br />
[[پرونده:Azerbajan in Abbasid Caliphate.jpg|بندانگشتی|راست|جایگاه تبریز در نقشهٔ استان آذربایجان در دورهٔ [[خلافت عباسیان|خلفای عباسی]]]]<br />
در زمان فتح آذربایجان به دست اعراب در سال ۲۲ هجری، آنگونه که در کتاب «[[فتوح البلدان (کتاب)|فتوحالبلدان]]» [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|بلاذری]] آمده، توجه سپاه اعراب بیشتر متوجه شهر اردبیل بوده و حتی نامی از تبریز در فهرست شهرهایی که مرزبان پارسی از آنها سربازگیری کرده بود، نیامدهاست. چنین پیدا است که تبریز همانگونه که «فاستوس بیزانسی» اشاره کرده، در سدهٔ چهارم میلادی ویران شده بود و در زمان حملهٔ اعراب، قریهای کوچک بیش نبودهاست.<ref name="EI" /><br />
<br />
پس از فتح آذربایجان، گروهی از اعراب در آذربایجان ساکن شدند. در زمان خلافت [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور عباسی]] (۱۵۸–۱۳۶) و در حدود سال ۱۳۷ هجری، مردی به نام «رَوّاد» از قبیلهٔ «اَزْد» از قبایل مشهور [[یمن]] در تبریز مسکن گزید و پسران او اقدام به ساخت نخستین دیوار شهر کردند.<ref name="TabrizDaneshnaameEslamy" /> به گفتهٔ [[یاقوت حموی]]، تبریز قریهای بود تا آنکه رواد ازدی در زمان [[متوکل|متوکل عباسی]] به آن درآمد. پس از رواد، پسرش «وجنا» با برادرانش در آنجا قصرها ساختند و گرد شهر دیوار کشیدند. سپس مردم به آن شهر درآمدند.<ref name="yaq" /><br />
<br />
نویسندگانی مانند [[ابن خرداذبه]]،<ref>ابن خرداذبه، ''المسالک والممالک''، ۱۱۹–۱۲۰ و ۲۱۳.</ref> [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|احمدبن یحیی بلاذری]]<ref>Al-Balâdhuri, ''The origins of the Islamic state vol 2'' 27</ref> و [[محمد بن جریر طبری|طبری]]، تبریز را در بین شهرهای کوچک آذربایجان نام بردهاند.<ref name="EI" /> درحالی که مطهر بن طاهر مقدسی شهر را تحسین کرده و همعصر او ابن حوقل (حدود ۳۶۷ هجری) تبریز را آبادتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان میشمارد.<br />
<br />
تبریز از نیمهٔ نخست سدهٔ سوم هجری روبه گسترش نهاد و اهمیت آن در منطقهٔ آذربایجان به اندازهای بود که متوکل عباسی پس از زمینلرزهٔ سخت و ویرانگر تبریز در سال ۲۴۴ هجری، بیدرنگ فرمان بازسازی شهر را صادر نمود.<ref name="TabrizDaneshnaameEslamy"> تبریز، دانشنامه جهان اسلام، جلد ۶، ت، زیرنظر: غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۸۰، سرواژه تبریز، ص۳۸۱.</ref> این شهر که در دورهٔ فرمانروایی «ابومنصور وهسودان روادی» روبه گسترش و آبادانی نهاده بود، در اثر زمینلرزهٔ سال ۴۳۴ هجری مجدداً بهشدت آسیب دید.<ref name="TabrizDaneshnaameEslamy" /> به طوری که [[ناصرخسرو]] که در ۴۳۸ هجری از این شهر دیدن کرده، مساحت تبریز را ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰ گام بیان کرده که بر این اساس به نظر نمیرسد مساحت شهر متجاوز از یک کیلومتر مربع بوده باشد.<br />
<br />
اعضای خاندان روادیان تا ۴۴۶ هجری با چند وقفه، حاکمان تبریز بودهاند. در این سال طغرل سلجوقی، وهسودان روادی را خراجگزار خود کرد و به گفتهٔ [[ابن اثیر]]، طغرل در سال ۴۵۰ هجری «مملان بن وهسودان» را به حکمرانی آذربایجان گماشت. الب ارسلان (جانشین طغرل) در ۴۶۳ حملان را از حکومت آذربایجان برکنار نمود و نزدیک به چهارصدسال فرمانروایی خاندان روادی را در این سرزمین پایان داد.<ref name="TabrizDaneshnaameEslamy" /><br />
<br />
در نوشتههای تاریخی از دوران سلجوقی، اشارههای زیادی به تبریز یافت نمیشود. در «راحةالصدور» آمده که طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت.<ref>ابن راوندی، ''راحةالصدور''، ۱۱۱.</ref> بعد از وفات سلطان محمود غزنوی (به سال ۵۲۵ هجری) بین داود پسر سلطان محمود و مسعود برادر وی تنشی جهت تصاحب تبریز پیش آمد که در این میان داود پیروز شد و تبریز را مقر حکومت خود ساخت. آنچنانکه از شواهد تاریخی برمیآید از زمان قزل ارسلان (۵۸۷–۵۸۲ هجری) به بعد تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید. در ابتدای سدهٔ هفتم هجری مغولان دوبار به تبریز حمله بردند؛ ولی با دریافت غرامت بازگشتند. در سال ۶۲۷ هجری مغولها در نهایت بر تمام آذربایجان و به ویژه تبریز دست یافتند.<ref name="EI" /><ref name="DehKhoda">نشانی=http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-aa8ed0320c04444b9063a47502e6138a-fa.html|عنوان=تبریز|تاریخ بازدید=۱۶ ژانویه ۲۰۰۸|نویسنده=دهخدا|نشانی نویسنده=|نویسندگان دیگر=|تاریخ=|سال=|ماه=|قالب=|اثر=لغتنامهٔ دهخدا|ناشر=|صفحه=|زبان=|نشانی بایگانی=|تاریخ بایگانی=|نقل قول=</ref><br />
<br />
در دوران [[ایلخانان]] تبریز به اوج شکوفایی خود رسید. ابقا خان دومین پادشاه از سلسله ایلخانان تبریز پایتخت قلمرو این سلسله برگزید و حکمرانی خود را بر قلمرویی از نیل تا آسیای مرکزی در این شهر ادامه داد. در زمان حکمرانی غازان خان اصلاحات غازانی از این شهر شروع شد و بناهای متعددی از جمله بنای دو شهر اقماری و نمونه شنب غازان و ربع رشیدی در این دوران انجام شد. مارکو پولو جهانگرد ونیزی که در سال ۱۲۷۵ میلادی از این شهر عبور نمود دربارهٔ شکوفایی این شهر در آن دوران نوشتهاست:<br />
«... شهری بسیار بزرگ که با باغهای زیبا و دلانگیز محصور شدهاست. موقعیت قرار گرفتن این شهر بسیار عالی است بطوریکه کالاها از همه نقاط به این شهر آورده میشوند. بازرگانان لاتین و بویژه ژنویها به این شهر میروند تا کالاهایی که از سایر نقاط به این شهر آورده شدهاند را خریداری نمایند».<ref> book | title=Marco Polo (1854) The travels of Marco Polo: the Venetian | publisher=G. Bell & sons | year=1854 | page=44</ref><br />
<br />
دوران شکوه تبریز در سلسلههای تیموریان، [[قراقویونلوها]] و اوایل سلسلهٔ [[صفویان|صفویه]] ادامه یافت.<ref name="Cambridge" /> به سال ۱۵۰۰ میلادی (۹۰۶ هجری) شاه اسماعیل تبریز را به تصرف خود درآورد و نخستین پایتخت ایران جدید در دورهٔ صفویه را در این شهر بنیان گذارد. در این زمان حدود دو سوم جمعیت ۳۰۰–۲۰۰ هزار نفری تبریز [[اهل سنت|سنی]] مذهب بودند و بهزودی سیاستهای سختی جهت تحمیل مذهب [[شیعه]] بر سنیان اعمال گردید. نزدیکی این شهر به مرز [[ایران]] و عثمانی موجب شد که تبریز در برابر تهدیدهای این حکومت آسیبپذیر شود؛ به طوری که چندینبار به تصرف عثمانیان درآمد تا این که شاه طهماسب صفوی در سال ۱۵۱۴ میلادی (۹۲۰ هجری) پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل نمود.<ref name="EI" /> در اواخر دوران صفویان این شهر دچار خسارات فراوانی شد. در زلزله مهیبی در ۱۷۲۱ میلادی هشتاد هزار تن از ساکنان این شهر کشته شدند. در اشغال مجدد شهر توسط عثمانیها ما بین سالهای ۱۷۲۴–۱۷۲۵ میلادی حدود دویست هزار تن از مردم این شهر بدست قوای عثمانی کشتهشدند.<ref>Tadeusz Jan Krusiński, Du Cerceau (Jean-Antoine, père), The history of the revolution of Persia, Volume 1, Edition of Father du Cerceau, London 1728</ref> در سال ۱۷۸۰ زلزله مهیب دیگری دویست هزار نفر دیگر از مردمان این شهر را کشت.<ref>web |first=David | last=Hall |url=http://across.co.nz/WorldsWorstDisasters.html |title=Worlds Worst Natural Disasters |publisher=Across.co.nz |date=1999-12-14 |accessdate=2012-04-02</ref> این بلایای متعدد باعث شدند تا در اواخر قرن هیجدهم میلادی تبریز با جمعیتی سیهزار نفری به شهر ارواح مبدل شود. در این سالها هر قسمتی از شهر توسط خانوادهای اداره میشد.<br />
<br />
با آغاز دوران قاجار این شهر دوباره مورد توجه قرار گرفت. تبریز در دورهٔ قاجاریان به عنوان ولیعهدنشین این سلسله انتخاب شد.<ref name="EI" /> در این دوران با آغاز جنگهای ایران و روسیه این شهر یکی از اهداف قوای روس به شمار میرفت. روسها سرانجام در سال ۱۸۲۶ م. این شهر را به تصرف خود درآوردند. با امضای توافقنامه صلح بین ایران و روس این شهر دوباره به دست نیروهای ایرانی افتاد. با آرامش حاصل از صلح عباس میرزا ولیعهد وقت و والی آذربایجان، شروع به اصلاحات گسترده و مدرن سازی این شهر نمود. او نقشه جدیدی از شهر تهیه کرد و به بازسازی بقایای تبریز پرداخت. سیستم پستی و مالیاتی نوینی را در این شهر بنیان نهادهشد و صنایع جدید و همچنین مدرنسازی نظامی ارتش ایران در این شهر آغاز شد.<ref name="Gregorian2008"> book|author=Vartan Gregorian|title=The Road to Home: My Life and Times|url=http://books.google.com/books?id=ItHMQaSdGEIC|date=30 June 2008|publisher=Simon and Schuster|isbn=978-1-4391-2911-1</ref><br />
<br />
==پانویس==<br />
{{پانویس}}<br />
==منابع==<br />
* ویکیپدیای فارسی<br />
<br />
[[رده:شهرهای اسلامی]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A7%D9%85_%D9%88%D9%84%D8%AF&diff=149666ام ولد2024-03-26T05:14:20Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>'''اُمّ وَلَد''' یا '''استیلاد''' اصطلاحی فقهی است درباره کنیزی که از مالک خود باردار شود.<ref>حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۹۵؛ هاشمی شاهرودی، المعجم الفقهی لکتب الشیخ الطوسی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۸۴.</ref> این اصطلاح در لغت به معنای مادر فرزند است.<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۳۴۲ش، ج۸، ص۲۱۴.</ref> استیلاد اصطلاح دیگری برای این مفهوم است که در باب [[نکاح]] از آن بحث میشود. این کلمه به معنای توانایی و استعداد باروری است و در [[ابواب فقهی|ابواب دیگر فقهی]] نیز به کار رفته است.<ref>أنصاری، الموسوعة الفقهیة المیسرة، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۶۵؛ هاشمی شاهرودی، المعجم الفقهی لکتب الشیخ الطوسی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۸۴.</ref><br />
<br />
در فقه برای تحقق وصف ام ولد باید پدر فرزند آزاد باشد و برده نباشد.<ref>حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۹۵.</ref> فرزند به دنیا آمده، برده نخواهد بود.<ref>حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۹۵.</ref> ام ولد پس از مرگ مالک (پدرفرزند) به واسطه ارث فرزند خود یا بخشی از آن، آزاد خواهد شد. در غیر این صورت برده خواهد ماند.<ref>طوسی، المبسوط، المکتبه المرتضویه، ج۶، ص۱۸۶؛ حلی، تحریر الأحکام الشرعیة، مؤسسه آل البیت، ج۲، ص۹۵</ref><br />
<br />
بر اساس نقل [[شیخ مفید]] در [[ارشاد]]، مادر هفت تن از [[امامان شیعه]] از جمله [[شهربانو]] مادر [[امام سجاد]] و [[نرجس]] مادر [[امام مهدی]] ام ولد بودهاند.<ref>مفید، إرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۷، ۲۱۵، ۲۴۷، ۲۷۳، ۲۹۷، ۳۱۳، ۳۳۹.</ref><br />
<br />
==پانویس==<br />
{{پانویس}}<br />
<br />
==منابع==<br />
* انصاری، محمدعلی، الموسوعة الفقهیة المیسرة، قم، مجمع الفكر الإسلامی، ۱۴۱۵ق.<br />
* حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام الشرعیة، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، بیتا.<br />
* دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، بینا، ۱۳۴۲ش. <br />
* هاشمی شاهرودی، سید محمود، المعجم الفقهی لکتب الشیخ الطوسی، قم، موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، ۱۳۸۳ش.<br />
* طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، به تحقیق: محمدباقر بهبودی، تهران، المکتبه المرتضویه، بیتا.<br />
* مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.<br />
<br />
==منبع==<br />
ویکی شیعه<br />
<br />
[[رده:اصطلاحات فقهی]]<br />
[[رده:احکام خانواده]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%DB%8C%D9%87_39_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85&diff=149665آیه 39 سوره ابراهیم2024-03-26T05:11:15Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>{{قرآن در قاب|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ ۚ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ|سوره=14|آیه =39}}<br />
{{مشخصات آیه<br />
|شماره آیه = 39 <br />
|شماره بعدی = 40<br />
|شماره قبلی = 38<br />
|سوره= ابراهیم<br />
|شماره سوره= 14<br />
|جزء= 13<br />
|نزول = مکه<br />
}}<br />
==ترجمه های فارسی==<br />
<tabber><br />
الهی قمشهای=<br />
ستایش خدای را که به من در زمان پیری دو فرزندم اسماعیل و اسحاق را عطا فرمود (و درخواست مرا اجابت کرد) که پروردگار من البته دعای بندگان را شنواست.<br />
|-|<br />
انصاریان=<br />
همه ستایش ها ویژه خدایی است که اسماعیل واسحاق را در سنّ پیری به من بخشید؛ یقیناً پروردگارم شنونده دعاست.<br />
|-|<br />
فولادوند=<br />
سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد. به راستى پروردگار من شنونده دعاست.<br />
|-|<br />
آیتی=<br />
سپاس خدايى را كه در اين پيرى اسماعيل و اسحاق را به من عطا كرد. پروردگار من دعاها را مىشنود.<br />
|-|<br />
مکارم شیرازی=<br />
حمد خدای را که در پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید؛ مسلّماً پروردگار من، شنونده (و اجابت کننده) دعاست.<br />
</tabber><br />
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==<br />
<tabber><br />
Qarai=<br />
{{چپ به راست|All praise belongs to Allah, who gave me Ishmael and Isaac despite [my] old age. Indeed my Lord hears all supplications.}}<br />
|-|<br />
Shakir=<br />
{{چپ به راست|Praise be to Allah, Who has given me in old age Ismail and Ishaq; most surely my Lord is the Hearer of prayer:}}<br />
|-|<br />
Pickthall=<br />
{{چپ به راست|Praise be to Allah Who hath given me, in my old age, Ishmael and Isaac! Lo! my Lord is indeed the Hearer of Prayer.}}<br />
|-|<br />
yusufali=<br />
{{چپ به راست|"Praise be to Allah, Who hath granted unto me in old age Isma'il and Isaac: for truly my Lord is He, the Hearer of Prayer!}}<br />
</tabber><br />
==معانی کلمات آیه==<br />
الكبر: كبر (بر وزن عنب و قفل): بزرگى قدر و مقام در بزرگى سن نيز آيد . <br />
مانند اين آيه «الكبر»: پيرى و بزرگسالى.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref><br />
<br />
== تفسیر آیه ==<br />
<tabber><br />
تفسیر نور=<br />
<br />
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===<br />
<br />
{{ نمایش فشرده تفسیر|<br />
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ «39»<br />
<br />
ستايش خداوندى را كه در پيرى، اسماعيل و اسحاق را به من عطا فرمود.<br />
قطعاً پروردگارم شنونده دعاست (و آن را مستجاب مىكند.)<br />
<br />
===نکته ها=== <br />
<br />
اسماعيل و اسحاق، از نعمتهاى ويژهى خداوند هستند، زيرا:<br />
<br />
الف: با دعاى پيامبر خدا ابراهيم به وجود آمدند.<br />
<br />
ب: در زمان پيرىِ پدر به دنيا آمدند.<br />
<br />
جلد 4 - صفحه 424<br />
<br />
ج: اولاد صالح بودند.<br />
<br />
د: سرسلسلهى انبياى بعدى شدند.<br />
<br />
ضمناً آنچه مهم است، اولاد صالح است، چه از كنيز باشد و چه از غير آن. (اسماعيل از كنيز و اسحاق از آزاده بود)<br />
<br />
===پیام ها===<br />
<br />
1- به هنگام ذكر نعمتهاى الهى از خداوند تشكر كنيم. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»<br />
<br />
2- خدا را به خاطر دعاهاى مستجاب شده، شكر كنيم. «إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ»<br />
<br />
3- فرزند، هديه الهى است. «وَهَبَ لِي»<br />
<br />
4- براى اراده و قدرت الهى، هيچ مانعى وجود ندارد. «عَلَى الْكِبَرِ» پيرى مانع فرزنددار شدن نيست.<br />
<br />
5- هنگام تشكّر از خداوند، نعمتها را جداگانه ذكر كنيد. «إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ»<br />
<br />
6- استجابت دعا سنت خداوند است. «إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ»<br />
}}<br />
<br />
|-|<br />
اثنی عشری=<br />
<br />
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===<br />
<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
<br />
<br />
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ (39)<br />
<br />
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ: شكر و سپاس آن خداى را كه به محض فضل خود بخشيد و عطا فرمود مرا به پيرى و بزرگسالى، يعنى در وقتى كه پير و نااميد از فرزند بودم، بخشش نمود، إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ: اسمعيل را در شصت و چهار سالگى يا نود و نه سالگى، و اسحق را در نود سالگى يا صد و دوازده سالگى. از سعيد بن جبير نقل است «1» كه: ابراهيم عليه السّلام را فرزند نشد مگر در حالت صد و هفده سالگى. إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ: بدرستى كه پروردگار من اجابت كننده دعا است. و در آيه اشعار است به آنكه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرزندان را به دعا از خدا خواسته و حق تعالى ايشان را به جهت آن به او مرحمت فرمود.<br />
<br />
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 319.<br />
<br />
جلد 7 - صفحه 67<br />
<br />
<br />
}}<br />
|-|<br />
روان جاوید=<br />
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ (35) رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (36) رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (37) رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (38) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ (39)<br />
<br />
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ (40) رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ (41)<br />
<br />
ترجمه<br />
<br />
و ياد كن وقتى را كه گفت ابراهيم پروردگار من بگردان اين شهر را ايمن و دور دار مرا و فرزندانم را از آنكه بپرستيم بتان را<br />
<br />
پروردگار من همانا آنها گمراه كردند بسيارى از مردم را پس هر كس پيروى كرد مرا پس همانا او از من است و هر كس نافرمانى كرد مرا پس همانا تو آمرزنده مهربانى<br />
<br />
پروردگار ما همانا من سكونت دادم بعضى از فرزندانم را در دامنه كوهى غير داراى زراعت نزد خانه تو كه حرام شده است هتك آن پروردگار ما تا بر پا دارند نماز را پس بگردان دلهائى از مردم را كه بشتابند با شوق بسوى ايشان و روزى ده آنها را از ميوهها باشد كه ايشان شكر گذارى كنند<br />
<br />
پروردگار ما همانا تو ميدانى آنچه پنهان ميداريم و آنچه آشكار ميكنيم و پوشيده نمىباشد بر خدا هيچ چيز در زمين و نه در آسمان<br />
<br />
ستايش مر خداوندى را است كه بخشيد بمن در پيرى اسمعيل و اسحق را همانا پروردگار من هر آينه شنونده دعا است<br />
<br />
پروردگار من بگردان مرا بر پا دارنده نماز و از فرزندانم پروردگار من اجابت كن دعاء مرا<br />
<br />
پروردگار ما بيامرز مرا و پدر و مادر مرا و مؤمنان را روز كه بپا ميشود حساب..<br />
<br />
تفسير<br />
<br />
در ذيل اين آيه در سوره بقره حديثى از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده و گفتهاند جهت آنكه اينجا رب اجعل هذا البلد فرموده و آنجا رب اجعل هذا بلدا آنستكه نكره وقتى مكرّر شود و اعاده گردد معرفه ميشود مانند قول خداوند فيها<br />
<br />
جلد 3 صفحه 234<br />
<br />
مصباح المصباح فى زجاجه الزّجاجة كانها كوكب درى و ايمن بودن شهر مكّه و حرم براى انسان و حيوان محتاج به بيان نيست و دعاء حضرت ابراهيم كه خداوند بلطف خود فرزندان او را باز دارد از عبادت بتها يا بطور عموم است و بنابراين بايد ملتزم شد كه فرزندان حقيقى آن حضرت عبادت بتها را ننمودند اگر چه بعضى از آنها قائل بودند بآنكه بتها شفعاء ايشانند چنانچه از روايت عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود نسبت باولاد حضرت اسمعيل كه مقصود بدعاء بودند يا بنحو خصوص است و بنابراين بايد قائل شد بآنكه مراد حضرت آن فرزندانى بودند كه بايد به نبوّت و امامت برسند و چون آنحضرت ميدانست كه باين مقام نميرسد مگر كسيكه سجده در مقابل بت نكرده باشد از خدا طلب نمود كه حفظ فرمايد بلطف خود قابليّت ايشانرا براى اين مقام و مؤيّد اين معنى است آنكه در دعاء ابتداء بنفس شريف خود فرمود با آنكه معصوم بود بعنايت الهى و اين معنى را در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده و در امالى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعلاوه آنكه پس منتهى شد دعاء آنحضرت بمن و برادرم على كه من و او هرگز براى بتى سجده نكرديم پس خدا مرا برگزيد به پيغمبرى و على را وصى من قرار داد و اين معنى اقوى و اظهر و امتن است در هر حال چون پيغمبر الو العزم بوده بايد دعائش باجابت رسيده باشد لذا خداوند تمام انبياء بنى اسرائيل و خاتم پيغمبران و اوصياء او را از نسل آنحضرت بوجود آورد و تمام اولاد حضرت اسمعيل يا بسيارى از ايشانرا با آنكه ساكن مكّه بودند و در ميان اعراب بت پرست زندگى ميكردند از اين بليّه و ساير آفات نجات داد و نسبت اضلال به بتها بمناسبت آنستكه مردم بسبب آنها گمراه شدند مانند قول خداوند و غرّتهم الحيوة الدنيا و هر كس متابعت كند حضرت ابراهيم را در توحيد و ملّت و شريعت در تحت لواء و حمايت او خواهد بود و بمنزله اولاد بلكه پاره تن آنحضرت است و هر كس مخالفت نمايد و معصيت كند اختيارش با خدا است مىتواند او را بيامرزد و مشمول رحمت خود فرمايد اگر چه بتوفيق توبه از كفر باشد چنانچه هر كس از شيعيان كه صالح و متقى باشد از اهل بيت محسوب خواهد شد بمقتضاى روايت عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام بلكه كسيكه دوست اين خانواده باشد از ايشان است بمقتضاى فرمايش امام باقر عليه السّلام كه براى اثبات اين معنى تمسك باين قسمت از آيه شريفه<br />
<br />
جلد 3 صفحه 235<br />
<br />
فرمودهاند و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حضرت ابراهيم در شام اقامت داشت و چون حضرت اسمعيل از هاجر متولّد شد ساره بسيار غمگين گشت چون ابراهيم عليه السّلام از او اولاد نداشت و او حضرت را اذيّت ميكرد براى هاجر و غمگين مينمود لذا آنحضرت از اين پيش آمد بخداوند شكايت نمود و باو وحى شد كه مثل زن مثل دنده كج است اگر آنرا بحال خود واگذارى از او بهرهمند خواهى شد و اگر خواسته باشى راستش كنى مىشكنى آنرا پس امر فرمود او را كه اسمعيل و مادرش را از شام خارج نمايد و او عرضه داشت پروردگارا كجا ببرم فرمود در حرم امن من و اوّل بقعهاى كه خلق نمودم آنرا از زمين كه مكّه است پس جبرئيل نازل شد با براق و حمل نمود ابراهيم و اسمعيل و هاجر را و هر وقت حضرت ابراهيم بموضع خوبى ميرسيد كه درخت و نخل و زرع داشت از جبرئيل سؤال ميفرمود اينجا آنجاست و او عرض ميكرد خير تا رسيدند بمكّه پس در محلّ خانه كعبه فرود آورد ايشانرا ولى حضرت ابراهيم با ساره عهد كرده بود كه از مركب پياده نشود تا برگردد و در آنمكان درختى بود هاجر گليمى را كه با خود آورده بود روى آندرخت انداخت و سايبانى براى خودشان تهيّه كرد پس چون حضرت ابراهيم آندو را واگذارد و خواست مراجعت كند نزد ساره هاجر عرض كرد اى ابراهيم چرا ما را در محلّيكه مونسى و آب و گياهى نيست گذاردى حضرت فرمود خداوندى كه امر نمود مرا كه شما را در اين مكان منزل دهم حاضر است نزد شما و مراجعت فرمود تا رسيد بكوهيكه در ذى طوى بود متوجّه بآنها شد و عرضه داشت ربّنا انّى اسكنت من ذريّتى تا آخر آيه و رفت و هاجر ماند و چون پارهاى از روز گذشت اسمعيل تشنه شد و طلب آب نمود و هاجر در آن وادى جائيكه حجّاج سعى ميكنند ايستاد و فرياد زد آيا در اين وادى انيسى براى ما هست ناگاه اسمعيل از نظر او غائب شد پس هاجر رفت بالاى كوه صفا و از ميان وادى سرابى بنظرش رسيد و بگمان آب بزير آمد و سعى كرد تا مروه و اسمعيل از نظرش غائب شد پس سرابى بنظرش در طرف صفا رسيد و متوجّه بآنجانب شد باز اسمعيل از نظرش غائب شد و بصفا بر آمد تا هفت مرتبه و در شوط هفتم كه هاجر بالاى مروه بود باسماعيل نظر نمود ديد آب از زير پاى او جارى شده نشست و شنها را دور آب جمع كرد و جلو آب را گرفت و نگذارد جارى شود و باين جهت آن چشمه را زمزم<br />
<br />
جلد 3 صفحه 236<br />
<br />
ناميدند و قبيله جرهم در ذى المجاز و عرفات منزل داشتند چون آب در مكّه پيدا شد پرندگان و چرندگان دور آب جمع شدند و آن قبيله هم از توجّه پرندگان بآن جانب متوجّه بمكّه شدند و در دنبال آنها آمدند ديدند زنى و بچهاى در آن وادى زير سايه درختى منزل نمودهاند و آب براى آنها از زمين بيرون آمده بهاجر گفتند تو كيستى و كار تو و اين بچّه اينجا چيست او گفت من كنيز ابراهيم خليل الرّحمن و مادر اين پسر اويم كه بامر خدا ما را اينجا منزل داده و استجازه نمودند از او كه نزديك ايشان منزل نمايند و چون روز سوّم حضرت ابراهيم عليه السّلام بديدار ايشان آمد هاجر باو عرض كرد كه قبيله جرهم اينجا آمدند و خواهش نمودند كه نزديك ما منزل نمايند آيا اجازه ميفرمائى حضرت فرمود بلى و هاجر بآنها اجازه داد و آمدند نزديك ايشان چادرهاشان را زدند و منزل نمودند و هاجر و اسمعيل با آنها مأنوس شدند و حضرت ابراهيم مرتبه سوّم كه آنجا آمد ديد مردم بسيارى در اطراف آنها جمع شدهاند خوشحال و مسرور گرديد و عيّاشى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آن ذريّه مائيم و ما و اللّه بقيّه آن عترتيم و قمّى ره نيز اين معنى را از آنحضرت نقل نموده و در مجمع علاوه نموده كه و دعاء حضرت ابراهيم عليه السّلام براى خصوص ما بود و اطلاق بيت با آنكه هنوز بنا نشده بود يا باعتبار بقاء اساس و پايه آن بود بعد از طوفان نوح يا باعتبار وجود آن در علم الهى و علم حضرت ابراهيم بآنكه بر پا خواهد شد بامر خدا و نيز عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه مراد از افئدة من النّاس دلهاى تمام مردم نيست مراد دلهاى شيعيان است سزاوار است كه حج كنند بيت را و تعظيم نمايند آنرا براى تعظيم خدا از آن و آنكه ملاقات نمايند ما را هر جا باشيم چون ما دلالت كنندگانيم براه خدا و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه اراده نفرموده است از تهوى اليهم بيت را والا ميفرمود اليه مراد از دعاء ابراهيم عليه السّلام و اللّه مائيم و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام و در بصائر از امام صادق عليه السّلام اين معنى تأكيد شده است و در جوامع از اهل بيت عليهم السلام تهوى بفتح و او نقل شده كه قرائت فرمودهاند يعنى و بگردان دلهائى را از مردم محب و مايل بسوى ايشان و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از ثمرات ميوه دلها است يعنى محبوب مردم گردان آنانرا تا بيايند بسوى ايشان و برگردند و در علل از آنحضرت نقل نموده است كه آن ثمرات، ثمرات قلوب<br />
<br />
جلد 3 صفحه 237<br />
<br />
است و ظاهرا مراد بيان فرد خفى است و از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ميوهها حمل ميشود از آفاق بسوى ايشان و بتحقيق مستجاب فرمود خدا دعاى آنحضرت را بنحويكه يافت نميشود در بلاد شرق و غرب ميوهاى كه يافت نشود در آن حتى آنكه نقل كردهاند يافت ميشود در آن در يكروز ميوه چهار فصل بهار و تابستان و پائيز و زمستان و عيّاشى ره از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه حضرت ابراهيم بعد از آنكه دعاء كرد بمضمون آيه شريفه خداوند باو وحى فرمود كه برو بالاى كوه ابو قبيس و ندا كن در ميان مردم كه اى گروه خلائق خدا امر نموده است شما را بحج اين خانه كه در مكّه است با احرام، واجب است بر كسيكه استطاعت داشته باشد بحكم خدا پس خداوند رساند صوت ابراهيم عليه السّلام را كه شنيدند اهل مشرق و مغرب عالم و ما بين آندو حتّى نطفههائيكه در اصلاب مردان مقدّر فرموده بود خدا و آنچه در ارحام زنان مقدّر فرموده بود تا روز قيامت پس آنهنگام واجب شد حجّ بر تمام خلائق و لبّيك گفتن حاجّ در ايّام حج، اجابت نداء ابراهيم عليه السّلام است بحج در آنروز و چون معمولا عرض حال و حاجت بكسى ميشود كه مطّلع از ضمائر و عالم باحوال نباشد و دعاء و طلب مناسب است از كسى شود كه كرم و لطف و رحمتش اقتضاء عطاء بر وفق مصلحت نداشته باشد حضرت ابراهيم عليه السّلام بعد از عرض حال و دعاء دفع اين توهم را فرمود باين بيان كه پروردگارا تو عالمى بسرّ و علانيه ما و چيزى از احوال و افعال و حوائج و آمال ما بر تو مخفى نيست و تو ارحم الرّاحمينى بر بندگان خود و دعاء و توسل ما براى اظهار بندگى و احتياج برحمت تو است و اينكه خودت فرمودى ما عرض حاجت كنيم و صبر ننمائيم از سؤال در پيشگاه اقدس تو در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند تعالى ميداند چيزيرا كه ميخواهد بنده در وقتى كه ميخواند او را ولى دوست دارد كه عرض حوائج كنند نزد او پس وقتى خوانديد او را حاجت خود را ذكر نمائيد و علم ذاتى الهى احاطه دارد بيك نسبت بر تمام موجودات ارضيّه و سماويّه و هيچ چيز از او مخفى و پوشيده نبوده و نيست و نخواهد بود و از ابن عباس نقل شده كه خداوند بحضرت ابراهيم عليه السّلام اسمعيل عليه السّلام را عطا فرمود در سن نود و نه سالگى و اسحق عليه السّلام را در سن يكصد و دوازده سالگى و اين بعد از آن بود كه مأيوس شده بود بر حسب عادت از اولاد با آنكه از خداوند خواسته بود كه باو خلف صالح<br />
<br />
جلد 3 صفحه 238<br />
<br />
عنايت فرمايد لذا حمد و شكر نعمت الهى را بجاى آورد و اعتراف فرمود بآنكه خداوند اجابت ميفرمايد دعاء بندگانرا اگر چه بطول انجامد تا مأيوس شوند و بنابراين سميع بمعناى مجيب است مانند سمع اللّه لمن حمده و پس از آن دعاء فرمود در باره خود و بعض ذريّه قابل خويش كه موفق فرمايد خداوند ايشانرا باقامه نماز اعم از تهيّه وسائل و اسباب آن و بجا آوردن و مواظبت اوقات آن و آنكه قبول فرمايد از او عبادتش را يا اجابت فرمايد دعائش را و پس از آن طلب مغفرت نمود از براى خود و پدر و مادرش و اهل ايمان و اين دلالت دارد بر آنكه آندو مؤمن بودند چون طلب مغفرت براى كافر جائز نيست و عيّاشى ره از يكى از صادقين عليهما السّلام نقل نموده كه مراد آدم و حواء است و لو لدىّ نيز قرائت شده است و در جوامع آنرا نسبت باهل بيت داده و در چند روايت اين قرائت تأكيد شده و فرمودهاند مراد اسمعيل و اسحق عليهما السّلام است و در يك روايت تصريح شده كه قرائت مشهوره كه و لو الدى باشد از تصحيف كتّاب است و روز كه بر پا ميشود حساب بندگان معلوم است كه روز قيامت است و اللّه اعلم ..<br />
}}<br />
|-|<br />
اطیب البیان=<br />
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
الحَمدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَي الكِبَرِ إِسماعِيلَ وَ إِسحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ (39)<br />
<br />
جنس حمد مختص آن خدائيست که بمن بخشيد در سنّ پيري اسماعيل و اسحاق را محققا پروردگار من اجابت ميفرمايد دعاء دعوت كنندگان را که معني سميع الدعاء است.<br />
<br />
الحمد للّه شرح معني حمد و فرق آن با مدح و شكر و وجه اختصاص<br />
<br />
جلد 11 - صفحه 398<br />
<br />
بذات اقدس او و معناي مقام محمود و وجه تسميه حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم به احمد و محمود را مفصلا در سوره حمد مجلد اول بيان كردهايم.<br />
<br />
الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَي الكِبَرِ إِسماعِيلَ وَ إِسحاقَ اسمعيل را از هاجر و اسحق را از ساره و شرح هر دو گذشت تكرار نشود.<br />
<br />
إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ سميع دو معني دارد يكي علم بمسموعات و ديگر اجابت دعوات.<br />
}}<br />
|-|<br />
برگزیده تفسیر نمونه=<br />
<br />
===برگزیده تفسیر نمونه===<br />
{{نمایش فشرده تفسیر|<br />
]<br />
<br />
(آیه 39)- سپس به شکر نعمتهای خداوند که یکی از مهمترین آنها در حق ابراهیم همان صاحب دو فرزند برومند شدن به نام اسماعیل و اسحاق، آن هم در سن پیری بود، اشاره کرده، میگوید: «حمد و سپاس خدایی را که در پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید» و دعای مرا به اجابت رسانید (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ).<br />
<br />
«آری! خدای من حتما دعاها را میشنود» (إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ).<br />
}}<br />
|-|<br />
<br />
سایر تفاسیر=<br />
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:<br />
<br />
==تفسیر های فارسی==<br />
==={{ترجمه تفسیر المیزان|سوره=14 |آیه=39}}===<br />
==={{تفسیر خسروی|سوره=14 |آیه=39}}===<br />
==={{تفسیر عاملی|سوره=14 |آیه=39}}===<br />
==={{تفسیر جامع|سوره=14 |آیه=39}}===<br />
<br />
==تفسیر های عربی==<br />
==={{تفسیر المیزان|سوره=14 |آیه=39}}===<br />
==={{تفسیر مجمع البیان|سوره=14 |آیه=39}}===<br />
==={{تفسیر نور الثقلین|سوره=14 |آیه=39}}===<br />
==={{تفسیر الصافی|سوره=14 |آیه=39}}===<br />
==={{تفسیر الکاشف|سوره=14 |آیه=39}}===<br />
</tabber><br />
<br />
==پانویس==<br />
<div style="font-size:smaller"><references/></div><br />
<br />
==منابع==<br />
* [[تفسیر نور]]، [[محسن قرائتی]]، [[تهران]]:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم<br />
* [[اطیب البیان فی تفسیر القرآن]]، [[سید عبدالحسین طیب]]، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم<br />
* [[تفسیر اثنی عشری]]، [[حسین حسینی شاه عبدالعظیمی]]، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول<br />
* [[تفسیر روان جاوید]]، [[محمد ثقفی تهرانی]]، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم<br />
* [[برگزیده تفسیر نمونه]]، [[ناصر مکارم شیرازی]] و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش<br />
* [[تفسیر راهنما]]، [[علی اکبر هاشمی رفسنجانی]]، [[قم]]:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم<br />
<br />
==آرشیو عکس و تصویر==<br />
<gallery mode="packed" heights="320"><br />
پرونده:آیه 39 سوره ابراهیم (1).jpg<br />
پرونده:آیه 39 سوره ابراهیم (2).jpg<br />
پرونده:آیه 39 سوره ابراهیم (3).jpg<br />
</gallery><br />
<br />
[[رده:آیات سوره ابراهیم]]<br />
[[رده:ترجمه و تفسیر آیات قرآن]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4_%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87_%D8%AF%D9%88_%D8%B7%D8%B1%D9%81_%D8%AF%D8%B1_%D8%B1%D9%88%D8%B2_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7_/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1&diff=149664آرایش سپاه دو طرف در روز عاشورا /تصویر2024-03-26T05:09:45Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ashora1.jpg]]<br />
[[رده:واقعه عاشورا]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B4_%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87_%D8%AF%D9%88_%D8%B7%D8%B1%D9%81_%D8%AF%D8%B1_%D8%B1%D9%88%D8%B2_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7_/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1&diff=149663آرایش سپاه دو طرف در روز عاشورا /تصویر2024-03-26T05:09:30Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ashora1.jpg]]<br />
رده:واقعه عاشورا</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B3%D9%86%D9%86_%D8%A7%D8%A8%DB%8C_%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%AF&diff=149661سنن ابی داوود2024-03-25T12:47:55Z<p>Zamani: تغییرمسیر به سنن ابی داوود (کتاب)</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر [[سنن ابی داوود (کتاب)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&diff=149660همسران و فرزندان امام حسن علیه السلام2024-03-25T12:47:09Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>{{مقاله از یک نشریه}}<br />
<br />
<br />
==تعداد همسران و فرزندان امام حسن علیه السلام==<br />
<br />
يكى از ابعاد و زواياى قابل تأمل و كنكاش در زندگانى اشخاص، به ويژه شخصيت هاى بزرگ جهانى، بررسى تعداد همسران و فرزندان و كيفيت برخورد با آن هاست. به همين جهت در اين نوشتار، برآنيم تا در خصوص خانواده [[امام حسن]] مجتبى عليه السلام بحثى را ارائه دهيم. اين بحث از سوى مورخان زيادى مورد پژوهش قرار گرفته است؛ ولى متأسفانه مطالب غيرواقعى و دور از حقيقت نيز در كتاب هاى تاريخى آمده؛ تا جايى كه امروزه كه «عصر فضا و اتم» نام گرفته است بانهايت بى دقتى و يا دشمنى، در كتاب دائرة المعارف اسلامى<ref> دائرة المعارف اسلامى، ج 7، ص 400، واژه «حسن» مقاله رامنس.</ref> (نوشته مستشرقين) چه نسبت هاى ناروايى به ساحت مقدس امام حسن عليه السلام داده مى شود! بنابراين چه نيك و ضرورى است كه در اين مقوله، بحث هاى دقيقى ارائه شود؛ تا حقايق روشن شده، نسبت هاى ناروا نيز از ساحت قدسى آن معصوم زدوده گردد.<br />
<br />
در خصوص فرزندان آن حضرت چندان اختلافى نيست و چنانچه اختلافات جزيى در تعداد آن ها وجود داشته باشد، اما اين اختلافات دست مايه اتهامات و نسبت هاى ناشايست نشده است؛ بلكه در محدوده بحث هاى تاريخى، محدود مانده است. ولى در خصوص تعداد همسران آن حضرت، بسيارى از مورخان راه افراط را پيش گرفته اند و در اين وادى بسى جولان داده اند، لاجرم فرسنگ ها از حقايق و واقعيت ها فاصله گرفته اند. <br />
<br />
از اين رو برمااست كه به بررسى و تحقيق بپردازيم؛ تا در حد امكان، حقايق مجهول آشكار گردد. آن چه در زبان مردم و در نوشتار بسيارى از مورخان؛ حتى برخى از مورخان [[شيعه]] راه يافته است و شايد تا مرز پندار مسلم نيز پيشرفته، اين است كه امام حسن عليه السلام داراى همسران متعدد و كثيرى بوده است. گرچه تعدادى از تاريخ نگاران در اين مورد اتفاق نظر دارند؛ اما در مورد تفسير و تحليل آن، هرگز يك رأى وجود ندارد. <br />
<br />
دشمنان [[اهل البیت|اهل بيت]] عليهم السلام و هم چنين كسانى كه پى به حقيقت والاى امامت نبرده اند و هرگز كام معرفتشان با چشمه زلال و شفاف ولايت آشنا نگشته است، اين مطلب (ازدواج هاى آن حضرت) را دست آويز خود قرار داده، براى سركوب شخصيت بى نظير امام حسن عليه السلام، به او معترض گشته اند. آنان، امام عليه السلام را به عنوان يك شخص عياش قلمداد كرده اند و علت صلح او را نيز در همين راستا تحليل و تفسير نموده اند. معاندان مى گويند: امام براى راحت ماندن از مشكلات حكومت و براى رسيدن به بزم، ترك رزم نمود و تن به صلح داد. اينان در تأييد كلامشان به هر چيزى تمسك جسته و در اين وادى چنان پيشرفته اند كه مواد صلح نامه را نيز در همين راستا تفسير كرده اند.<br />
<br />
در مقابل گروه فوق، دوستداران اهل بيت عليهم السلام هستند كه ضمن قبول اصل مطلب (كثرت زوجات) در تحليل و تفسير آن نظر ديگرى دارند كه با نظريه فوق در تضاد كامل است؛ چه اين كه اينان، مطلب را نه تنها كسر شأن شخصيت امام عليه السلام ندانسته اند، بلكه آن را توجيه كرده و يكى از فضايل و مناقب آن حضرت به حساب آورده اند.<br />
<br />
دليل اين گروه هم اين است كه امام عليه السلام شخصاً اقدام به اين كار نمى كرده است بلكه خود زنان و والدين آن ها اقدام به وصلت با امام كرده و به اين كار افتخار مى نمودند. در چنين فضايى بود كه آن حضرت بنا به مصالحى، مى پذيرفت. حال كه اين دو نظريه متضاد در يك موضوع تاريخى وجود دارد، سزاوار است يك تحقيق و بررسى دقيقى انجام گيرد؛ تا اولاً: ماهيت و صحت و سقم آن روشن شود و ثانياً: در صورت اثبات مطلب، علل آن بررسى گردد؛ تا روشن شود حق با كدامين گروه است؟ <br />
<br />
'''<I>نماى كلى بحث</I>'''<br />
<br />
با توجه به مطالبى كه پيشتر مطرح شد، بحث در اين رابطه در چند مقام خواهد بود:<br />
<br />
#تعداد فرزندان امام حسن مجتبى عليه السلام؛<br />
#تعداد همسران امام حسن مجتبى عليه السلام؛<br />
#ذكر روايات و گزارشات و نقد و بررسى آن ها؛<br />
#نقل اقوال نظريه پردازان؛<br />
#نقد، بررسى، تحليل و نتيجه گيرى مى رسد.<br />
<br />
يكى از آن ها، قول يعقوبى است كه معتقد است امام داراى 15 فرزند بوده است كه هشت نفر از آن ها پسر و هفت نفر دختر بودند. يعقوبى در كتاب خود، اسامى پسران امام عليه السلام را نيز متذكر شده، ولى به اسامى دختران اشاره اى نكرده است.<br />
<br />
مرحوم [[طبرسى]] نيز در [[اعلام الورى]] نقل كرده، [[امام حسن]] عليه السلام داراى 16 فرزند دختر و پسر بوده است. او در كتاب خود، اسامى آن ها را نيز با ذكر نام مادرانشان يادآور شده كه عبارتند از:<br />
<br />
ـ زيد بن حسن و دو خواهرش ام الحسن و ام الحسين، مادرشان ام بشير بنت ابى مسعود خزرجى.<br />
ـ حسن بن حسن، مادرش خوله بنت منظور فزاريه.<br />
ـ عمر بن حسن و دو برادرش عبدالله و [[حضرت قاسم]]، مادرشان ام ولد بوده و عبدالله و قاسم در كنار عمويشان [[امام حسين]] عليه السلام در [[كربلا]] به [[شهادت]] رسيدند.<br />
ـ عبدالرحمن بن حسن، مادرش ام ولد بود.<br />
ـ حسين بن حسن و برادرش طلحه و خواهرش فاطمه، مادرشان ام اسحاق بنت [[طلحة بن عبیدالله|طلحة بن عبيدالله]] تيمى<br />
ـ ابوبكر بن حسن، كه بنا به نقلى در كربلا شهيد شد.<br />
ـ ام عبدالله، ام فاطمه، [[ام سلمه]] و رقيه كه از مادران مختلف بوده اند.<ref>حقايق پنهان، ص 358، به نقل از [[ناسخ التواريخ]].</ref><br />
<br />
مناسب است در اين جا عقيده [[شيخ مفيد]] را نيز يادآور شويم كه در رديف نظريه هاى ميانه است. ايشان در كتاب [[الارشاد]] تعداد فرزندان امام حسن عليه السلام را 15 نفر 3 دانسته است. با توجه به اعتبار و دقتِ علمى شيخ مفيد و مطابقت نظريه او با اقوال بسيارى از مورخان، مى توان اين نظريه را مورد پسندتر دانست. نام فرزندان امام در ارشاد همان است كه در كتاب اعلام الورى نقل شده، به استثناى ابوبكر؛ زيرا شيخ مفيد او را همان عبدالله مى داند كه در كربلا شهيد شده است. به هرحال، نظريه اخير معقول تر به نظر مى رسد.<br />
<br />
==فرزندان امام حسن عليه السلام==<br />
<br />
نكته قابل توجه در خصوص فرزندان و نوادگان امام حسن مجتبى عليه السلام كه كارنامه آن ها را زرين و درخور توجه و تحسين قرار داده است اين كه عده اى از آنان توفيق حضور و شركت در ماجراى خونين كربلا را پيدا كرده و اغلب هم شهيد شده اند. برخى ديگر از فرزندان آن حضرت كه چنين توفيقى پيدا نكردند، در ميان مردم از چنان حُسن معاشرتى برخوردار بودند كه تاريخ، همواره نام و ياد نيك آن ها را يادآور شده است، كه به يك نمونه از آن ها اشاره مى كنيم.<br />
<br />
'''<I>حسن مثنى</I>'''<br />
<br />
يكى از فرزندان امام حسن مجتبى عليه السلام معروف به «حسن مثنى» است كه با عموى گرامى اش در كربلا حضور داشت. وى قهرمانانه جنگيد؛ تا بر اثر زخم هاى متعدد به زمين افتاد. مردم گمان كردند كه او كشته شده است؛ آن گاه خواستند سرش را از بدن جدا كنند، ولى معلوم شد كه او هنوز زنده است. در اين حال، «اسما» پسر خارجه فزارى، شفاعتش كرد. چون مادر او (حسن بن حسن) فزارى بود، از اين رو اسما، وى را معالجه نمود؛ تا اين كه بهبود يافت. وى با فاطمه دختر امام حسين عليه السلام ازدواج كرد. بيشتر حسنى هايى كه در دوران [[حکومت بنی عباس|عباسيان]]، عليه ظلم و ستم قيام كردند، از نوادگان همين شخصيت عظيم و انسان با فضيلت بودند.<ref> [[اعلام الورى]]، طبرسى، ج 1، ص 416.</ref><br />
<br />
==تعداد همسران==<br />
<br />
نظرات در خصوص تعداد همسران امام به دو طريق، از كانال منابع تاريخى، به ما رسيده است: الف) به صورت گزارش؛ ب) به صورت روايت. حال بايد هريك از موارد فوق را به طور جداگانه مورد بحث و بررسى قرار دهيم و در نهايت، ضمن نقد مطالب مطروحه، نتيجه مطلوب را بدست آوريم.<br />
<br />
'''<I> گزارش هاى تاريخى </I>'''<br />
<br />
در كتاب هاى تاريخى، گزارشات مختلفى در اين رابطه آمده است كه به بعضى از آن ها اشاره خواهيم كرد.<br />
<br />
[[ابوالحسن مدائنى]]: «كان الحسن كثير التزويج... و قال اُحصِىَ زوجات الحسن فكن سبعين امرأة؛ حسن بن علی، بسيار ازدواج مى كرد؛ وقتى همسرانش را شمردند، به هفتاد تن رسيد».<ref> ارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 20.</ref><br />
<br />
بلخى: «و كان ارخى ستره على مأتين حُرة؛ حسن بن على با دويست زن آزاده ازدواج نمود».<ref> زندگانى دوازده امام، [[هاشم معروف الحسنى]]، ج 1، ص 607.</ref><br />
<br />
[[ابوطالب مكى]]: «انه تزوج مأتين و خمسين امرأةً و قيل ثلثمائة و كان علىّ يضجرُ من ذلك؛ حسن بن على 250 زن به همسرى خود درآورد و بلكه گفته شده با سيصد زن ازدواج نمود و پدرش على بن ابى طالب از اين امر، رنج مى برد».<ref> [[بحارالانوار]]، مجلسى، ج 44، ص 173، ح 9.</ref><br />
<br />
[[حسين عمادزاده]]: «امام حسن عليه السلام با چهارصد زن ازدواج كرده است».<ref> البداء والتاريخ، ج 5، ص 74.</ref><br />
<br />
[[شيخ راضى آل ياسين]]: «تعداد همسران امام مجتبى عليه السلام، با توجه به فرزندان او، از هشت نفر تا ده نفر تجاوز نمى كند».<ref> مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 34.</ref><br />
<br />
*بررسى و تحليل<br />
<br />
اندك تأملى در تاريخ، نشان می دهد كه هيچ گونه گزارش معتبرى در اين خصوص از على و خود امام حسن و ديگر امامان معصوم عليهم السلام نرسيده است. روايات و گزارش هايى را كه به [[امام علی علیه السلام|على]] عليه السلام منتسب كرده اند، فقط صرف انتساب است، آن هم بعد از قرن يكم هجرى؛ كه خود اين فاصله زمانى، اعتبار اين اخبار را مخدوش مى كند. و مهمتر اين كه اگر چنين چيزى در مورد امام حسن عليه السلام حقيقت داشت، دستگاه تبليغاتى [[بنى اميه]]، به سركردگى [[معاویه|معاوية]] بن ابى سفيان، به سادگى از كنار آن نمى گذشتند، و بدون ترديد در راستاى مخدوش نمودن چهره امام، از آن بهره مى جستند. چنان كه اين كار سابقه هم دارد؛ به طورى كه پدر بزرگوارش على عليه السلام را در نظر مردم [[شام]] بى نماز جلوه داده بودند. <br />
<br />
با توجه به اين نكته، هيچ گونه گزارشى در اين خصوص از آن زمان دريافت نشده است. بنابراين، نكته فوق به تنهايى دليل محكمى است بر كذب بودن مطلب ادعايى.<br />
<br />
'''<I>شايعه ساز چه كسى است؟</I>'''<br />
<br />
اكنون جاى طرح اين سؤال است كه: چه كسى و با چه انگيزه اى منشأ رواج اين گونه گزارشات شده است؟ تحقيق در تاريخ نشان مى دهد، وقتى كه در سال 136 هجرى، [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور دوانقى]] به رغم بيعت با حسنى ها، خود به حكومت رسيد و بنى الحسن، به ويژه برجستگان و مجاهدان آن ها را در مقابل خود مزاحم ديد خصوصاً كه در آن ايام نهضت هاى مهمى هم از طرف [[علویان|علويان]] و سادات حسنى، صورت مى گرفت كه گاهى تا حد سقوط و نابودى منصور هم پيش می رفت. در اين رويداد مهم است كه منصور جهت خاموش كردن قيام هاى مردمى، شروع به «ترور شخصيت» مى كند. و در همين راستا اولين تير افتراء و بُهتان خود را به شجره طيبه امام حسن عليه السلام نشانه مى رود. منصور در همين جهت براى توجيه خلافت غاصبانه خود، در خطابه اى براى مردم [[خراسان]] به صراحت مى گويد: «فرزندان ابوطالب در امر خلافت بهره اى ندارند. پدرشان على براى خلافت به پا خاست ولى سرانجام با شكست مواجه شد و نهايت امر، خود نيز قربانى گشت. پس از آن، فرزندش حسن به پاخاست. به خدا قسم! پول هايى را كه به وى عرضه شده بود، پذيرفت و معاويه او را فريب داد و از حكومت محرومش كرد تا اين كه او از شهر [[كوفه]] به شهر خود ([[مدينه]]) بازگشت و روى به زنان نمود؛ امروز با يكى ازدواج مى كرد و فرداى آن روز، يكى را طلاق مى داد؛ با اين شيوه به سر برد تا در بستر خويش بمرد».<ref> زندگانى چهارده معصوم، عمادزاده، ج 1، ص 552.</ref><br />
<br />
حركت شوم و شيطانى منصور (دومين خليفه عباسى) كه عمدتاً با انگيزه سياسى آغاز شده بود، در قالب تبليغات مسموم عليه امام عليه السلام، زمينه اى فراهم نمود تا حاميان منصور، به ويژه قلم به دستان مزدور و حتى گاهى دوستان نا آگاه و نا آشنا به مصالح امت اسلامى نيز به طور ناخواسته با آنان همراهى نمايند. اين مسأله تا بدان جا كشيد كه سرانجام از كاه، كوه ساختند و از موى، مناره، و تعداد همسران امام را در حد ارقام نجومى به 400 نفر هم رساندند! اين دروغ پردازان همين مطلب را حربه اى عليه اهل بيت عليهم السلام و [[شیعه|تشيع]] قرار دادند؛ تا در سايه آن به حكومت غاصبانه خود استحكام بخشند. با اين وصف، جاى تعجب است كه هيچ نام و نشانى از چهار صد همسر ادعايى وجود ندارد؛ الا تعداد اندكى، كه آن هم در آن زمان كاملاً معمول و معقول بوده است.<br />
<br />
بنابراين، پر واضح است كه اغلب اين گونه گزارش ها با اهداف شوم سياسى و غرض آلود از طرف رقباى نالايق و غاصب مطرح شده و متأسفانه در كتاب هاى تاريخى نيز جاى گرفته است. و اين مطلب جاى چندان تعجبى هم نيست كه چگونه اين دروغ هاى شاخ دار در كتاب ها نيز آمده است؟ چرا كه حكومت در دست آن ها بود و از اين روى، مورخان و كاتبانِ بى تعهد نيز با امكانات و خط و نشان آنان كار مى كردند و مطالب غير واقعى را در منابع تاريخى وارد مى نمودند؛ هم چنان كه در خصوص «جعل حديث» نيز چنين خيانتى انجام گرفت.<br />
<br />
'''<I>اشكالات ديگر</I>'''<br />
<br />
ضمن اين كه با نقل جريان خطابه منصور و دروغ پردازى آن، پى به عدم صحت گزارشات و بى اساس بودن آن برديم، اشكالات عديده ديگرى هم مطرح است كه به اختصار به بعضى از آن ها اشاره خواهيم كرد.<br />
<br />
'''<I>تضاد فاحش، علامت دروغ فاحش</I>'''<br />
<br />
با توجه به اختلاف شديد در گزارشات و نظرات رسيده در خصوص همسران [[امام حسن]] عليه السلام، كه از هشت نفر تا چهارصد نفر نوشته شده است، مشخص مى گردد دست هاى پنهانى در جريان بوده اند؛ تا براى خدشه دار نمودن چهره تابناك و ملكوتى امام عليه السلام شايعات بى اساس، طرح و رواج يابد؛ تا فضائل اين شخصيت والاى امامت را تحت الشعاع قرار دهند.<br />
<br />
'''<I>معلول، بيانگر علت است</I>'''<br />
<br />
يكى ديگر از راه هاى اثبات گزافه گويى ها و دروغ پردازى ها در اين خصوص، اين است كه اگر كسى اين تعداد همسر داشته باشد، مى بايد چندين برابر آن، فرزند داشته باشد. به ويژه در آن مقطع زمانى كه توجه و اهميت زيادى به كثرت فرزندان داده مى شد، و بر فراوانى آن (خصوصاً پسر) فخر مى كردند؛ احاديث نبوى هم به امر ازدواج و زيادى فرزندان، تشويق مى نمود همچون: «تناكحوا تكثروا انى اُباهى بكم الاُمم يوم القيامة و لو بالسقط؛<ref> صلح الحسن، شيخ راضى آل ياسين، ص 25.</ref> ازدواج كنيد تا فرزندانتان زياد گردد. من (پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ) افتخار مى كنم [[روز قيامت]] بر زيادى امتم، گر چه از كسانى باشند كه در رحم مادرانشان مرده باشند». با همه اين ها، حداكثر فرزندى كه براى امام حسن عليه السلام نوشته اند 31 نفر<ref> [[مروج الذهب]]، مسعودى، ج 3، ص 311، ترجمه ج 2، ص 304.</ref> است و اين، در حالى است كه تعداد 7 نفر<ref> بحارالانوار، ج 100، ص 220.</ref> نيز در كتاب هاى تاريخى آمده است.<br />
<br />
'''<I>جواب سؤال مقدر</I>'''<br />
<br />
چنانچه كسى تصور كند كه: «امام حسن عليه السلام زنانِ نازا مى گرفته است يا خود آن ها از حاملگى جلوگيرى مى كرده اند و يا فرزندان زيادى متولد شده و بعداً از دنيا رفته اند.» جواب، روشن است كه اولاً: چنين تصورى عقلاً مورد قبول نيست و بسيار بعيد مى نمايد. ثانياً: هيچ گونه خبر و گزارشى در اين مقوله در كتاب هاى تاريخى نيامده است. بنابر اين، كذب بودن ادعاهاى اين چنينى، روشن و روشن تر مى شود. جاى تعجب نيست كه چرا دروغ پردازانِ خناس از اين نكته غافل مانده اند؛ زيرا نسيان و فراموشى، از علائم و شاخصه هاى بارز دروغگويان است. دروغگو، كم حافظه است؛ [[امام صادق]] عليه السلام مى فرمايد: «ان مما اعان الله به على الكذابين النسيان؛ از چيز هايى كه خداوند به وسيله آن عليه دروغگويان و به نفع حق كمك كرده است، فراموشى است».<ref> حقايق پنهان، ص 358، به نقل از ناسخ التواريخ.</ref><br />
<br />
'''<I>زنان ناشناخته</I>'''<br />
<br />
دليل ديگر بر رد ادعاى مذكور، اين است كه اين همه همسر براى امام حسن عليه السلام مطرح كرده اند؛ آيا نبايد حداقل نصف يا یک سوم از آنان از جهت پدر، مادر، قبيله و... مشخص مى شدند؟ در حالى كه خيلى از اين زنان ادعايى، حتى نامشان نيز مجهول است.<br />
<br />
'''<I>فقط سه داماد!</I>'''<br />
<br />
با آن همه زنان ادعايى كه براى امام عليه السلام نوشته اند، به جا بود كه حداقل 50 دختر داشته باشد و بالتبع همين تعداد، داماد هم برايش ثبت مى كردند. ولكن در اين خصوص فقط سه داماد براى آن حضرت معرفى شده است كه عبارتند از:<br />
<br />
#[[امام زين العابدين]] عليه السلام، شوهر فاطمه (ام عبدالله)؛<br />
#[[عبدالله بن زبير]]، شوهر ام الحسن؛<br />
#عمرو بن منذر، شوهر ام سلمه.<ref>البداء والتاريخ، ج 5، ص 74.</ref><br />
<br />
حال در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه: آيا معقول است از چهار صد زن، فقط سه دختر و يا حداكثر هفت دختر، متولد شده باشد و تنها سه تن از آنان ازدواج كرده و از بقيه نام و نشانى نباشد؟! پرواضح است كه اگر مطالب ادعا شده درست می بود، بايد تاريخ، فرزندان و داماد هاى زيادى براى امام ثبت مى نمود؛ ولى همان گونه كه اشاره شد، فقط سه داماد براى امام ذكر شده است.<br />
<br />
==مقايسه زمان امام حسن عليه السلام با عصر حاضر==<br />
<br />
با اندكى دقت و مقايسه عصر امام عليه السلام با عصر كنونى، صحت و اعتبار اشكالات مطروحه، مورد تأييد قرار مى گيرد؛ زيرا در شرايط نوين اقتصادى و به رغم تبليغات گسترده جهانى و منطقه اى كه براى كاهش و كنترل جمعيت مى شود و بسيار هم مؤثر افتاده است، تا جايى كه طبق يك نظر سنجى كه از مردم آلمان به عمل آمده بود «65 % از مصاحبه شوندگان اظهار داشته بودند، ترجيح مى دهند سگ داشته باشند تا فرزند!»<ref> [[اصول كافى]]، كلينى، ج 4، ص 38.</ref><br />
<br />
اما با همه اين احوال، چندى پيش در روزنامه ها نوشته شد: «مردى با دوازده زن داراى چهل فرزند است.» البته اين خبر از باب يك نمونه است و گرنه، نمونه هاى فراوان ديگر نيز ديده و يا شنيده شده است، مثل مردى كه با داشتن دو زن، صاحب نوزده فرزند و مرد ديگرى با چهار زن، صاحب چهل فرزند بود.<br />
<br />
خلاصه اين كه امروزه ميانگين فرزند براى هر زن، 3 نفر است. بنابراين با همين آمار امروزى و با همه محدوديت ها، شخصى كه داراى چهار صد زن بوده باشد، حداقل بايد 1200 فرزند داشته باشد. در صورتى كه براى امام عليه السلام در آن زمان خاص كه اهميت زيادى به كثرت اولاد مى دادند و حتى بدان فخر و مباهات مى كردند حداكثر 31 فرزند و تنها سه داماد ثبت شده است. بنابراين، مقايسه فوق نيز دروغ بودن كثرت زوجات امام عليه السلام را ثابت و تأييد مى كند.<br />
<br />
'''<I>اشكال ديگر</I>'''<br />
<br />
اشكال مهمتر ديگرى به مسأله جنجالى تعدد زوجات، مطرح است كه: گرفتارى هاى اجتماعى سياسى امام، هرگز فرصت و اجازه چنين سرگرمى هاى مبتذل و خوش گذرانى هاى مسأله ساز و لغو را به امام نمى داد. چه اين كه حل و فصل امور مردم در خيلى از مواقع، به عهده ايشان بوده است. در اين باره مدائنى نقل مى كند: «امام مجتبى عليه السلام هر روز بعد از [[نماز صبح]]، تا طلوع آفتاب در [[محراب]] عبادت مى نشست؛ لكن پس از طلوع آفتاب تا ظهر، جواب گوى گرفتارى هاى مردم بود.»<ref> حياة الامام الحسن، ج 2، ص 450، به نقل از حقايق پنهان، ص 340.</ref><br />
<br />
و بالاَخره، نكته مهم ديگر اين كه با توجه به علاقه زيادى كه امام به عبادت، تهجد، شب زنده دارى و [[روزه]] داشته است به طورى كه حتى روز شهادتش نيز روزه داشت.<ref> به گزارش تلويزيون جمهورى اسلامى.</ref> و عبادت هايش زبانزد عام و خاص بوده و تعداد سفر هاى حجش از [[مدینه|مدينه]] تا [[مکه]] با فاصله 450 كيومتر آن هم با پاى پياده، به بيست و پنج بار مى رسيد.<ref> [[انساب الاشراف]]، بلاذرى، ج 3، ص 21.</ref> و نيز اموال خويش را سه مرتبه در راه خدا تقسيم كرد؛<ref> [[جلاءالعيون]]، مجلسى، ص 271.</ref> آيا چنين شخصى با گرفتارى ها و علائق فوق، مى تواند چهارصد زن داشته باشد؟ آيا داستان كثيرالعيال بودن امام، به داستان كوسه و ريش پهن نمى ماند؟ آيا انسان منصف و حقيقت جو، اطمينان به وجود توطئه عظيم از سوى دشمنان اسلام و اهل بيت عليهم السلام پيدا نمى كند؟ و آيا آمار ادعايى را كذب محض نمى بيند؟<br />
<br />
'''<I>روايات شيعه</I>'''<br />
<br />
علاوه بر گزارش هايى كه نقل و نقادى شد، رواياتى هم در خصوص موضوع بحث نقل شده است كه ضمن اشاره به بعضى از آن ها، در حد امكان به نقد آن ها خواهيم پرداخت.<br />
<br />
[[عبدالله بن سنان]] از [[امام صادق]] عليه السلام نقل مى كند: «ان عليا قال و هو على المنبر: لاتزوجوا الحسن فانه رجلٌ مِطلاق. فقام رجلٌ من هَمْدان فقال: بلى و الله لنزوجنهُ و هو ابن رسول صلى الله عليه و آله و سلم و ابن اميرالمؤمنين فإنْ شاء امسك و إنْ شاء طلق<ref> بحارالانوار، ج 43، ص 239.</ref>؛ على بن ابيطالب در حالى كه بر روى منبر بود، فرمود: دخترانتان را به ازدواج فرزندم حسن درنياوريد؛ زيرا او، مردى است كه زياد طلاق مى دهد. در آن هنگام مردى از اهل هَمْدان برخاست و گفت: سوگند به خدا! ما دخترانمان را به ازدواج او درخواهيم آورد؛ زيرا او فرزند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين عليه السلام است. پس چنان چه او را خواست، نگه مى دارد و اگر نخواست، طلاق مى دهد.»<br />
<br />
[[مرحوم كلينى]] از يحيى بن ابى يعلا نقل مى كند از قول امام صادق عليه السلام: «همانا حسن بن على پنجاه زن را طلاق داد و اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى مردم كوفه! به حسن زن ندهيد؛ زيرا وى، مردى است كه زنان را طلاق مى دهد...».<ref> [[منتهى الآمال]]، [[شيخ عباس قمى]]، ص 222.</ref><br />
<br />
در محاسن برقى از امام صادق عليه السلام روايت شده است: «مردى خدمت اميرالمؤمنين رسيد، عرض كرد: آمده ام با شما مشورتى بكنم؛ زيرا حسن و حسين و عبدالله بن جعفر جهت خواستگارى دخترم آمده اند. حضرت فرمود: كسى كه مورد مشورت قرار مى گيرد، بايد امين باشد؛ راجع به فرزندم حسن، همانا او زنان را طلاق مى دهد و اما حسين براى دخترت بهتر است، پس دخترت را به ازدواج حسين درآور.»<ref> فروع كافى، ج 6، ص 56، ح 4.</ref><br />
<br />
'''<I>بررسى روايات</I>'''<br />
<br />
گرچه روايات فوق از روى حُسن نيت و البته مقدارى هم از روى ساده انديشى و كم دقتى، در بعضى از كتاب هاى شيعه به مناسبت هاى خاص آمده است؛ اما بررسى سند و محتواى احاديث، وجود ضعف و خدشه در آن ها را ثابت مى كند.<br />
<br />
'''<I>اما ضعف سند حديث</I>'''<br />
<br />
در سلسله سند حديث اول، كه از عبدالله بن سنان نقل شده بود، دو نفر از راويان به نام هاى حميد بن زياد و حسن بن محمد بن سماعه، قرار دارند كه هر دو از «[[واقفیه|واقفيه]]» هستند و قولشان در صورتى مورد قبول است كه معارضِ قطعى نداشته باشد و حال آن كه در اين جا معارض وجود دارد؛ زيرا مبغوضيت [[طلاق]] از ديدگاه اسلام و احاديث نورانى بركسى پوشيده نيست. و حديث نبوى «اَبْغَضُ الحلالِ الى الله، الطلاق؛<ref> همان.</ref> مبغوض ترين كار حلال در نزد خدا، طلاق است». مؤيد مطلب است.<br />
<br />
و حديث دوم، كه از يحيى بن ابى يعلا نقل شده است، اين نام در كتاب هاى رجال براى دو شخص آمده است كه يكى معروف به «كوفى» است و البته توثيق هم شده و اما ديگرى معروف به «رازى» است كه مورد بحث بوده و توثيق نشده و چگونگى وضعيت وى مجهول است.<ref> محاسن برقى، ج 2، ص 436.</ref><br />
<br />
و اما روايت سوم كه از محمد بن على برقى كوفى نقل شده، باز هم به رغم توثيقش، خالى از اشكال نيست؛ چون او در نقل روايات به افراد ضعيف اطمينان مى كرده. مرحوم [[نجاشى]] گفته است: «محمد بن على برقى، مردى صد درصد قابل اطمينان است ولكن در نقل احاديث، بر افراد ضعيف اعتماد كرده است و هم چنين داراى روايات مرسله فراوانى است.» از اين رو اعتماد بر روايات ايشان، كه معارض هم دارد، مشكل است.<ref> [[سنن ابی داوود]]، ج 2، ص 632.</ref><br />
<br />
'''<I>نقد و بررسى محتواى احاديث</I>'''<br />
<br />
اشكالات مهم ديگرى هم از حيث محتوا بر آن وارد است؛ چرا كه در روايات فوق، واژه «مِطلاق» آمده كه به امام حسن عليه السلام نسبت داده شده بود. در حالى كه طلاق هاى مكرر، مستلزم ازدواج هاى متعدد است؛ كه در بحث قبل، اين اتهامات رد شد. ضمناً در اين جا سؤالى پيش مى آيد كه: چرا امام عليه السلام بدون مطالعه و شناخت، ازدواج مى كرده تا بعد از مدت كوتاهى مجبور به طلاق شود؟ وانگهى زنان مُطلقه، از چه خانواده هايى بوده اند و سبب جدايى چه بوده است؟ چه كسانى بر طلاق شهادت داده اند و زن هاى مطلقه، پس از طلاق، به همسرى چه كسانى درآمده اند؟<br />
<br />
همه اين سؤالات، بى جواب مانده است. در صورتى كه افراد ديگرى كه اصلاً قابل قياس با امام نبوده اند؛ احوالاتشان مورد به مورد آمده است. مجموع مطالب فوق اشكالاتى است كه بر احاديث نقل شده وارد شده است. اما اشكال ويژه اى هم بر حديث سوم، يعنى حديث برقى، مطرح است كه در ذيل به صورت پرسش مطرح خواهد شد:<br />
<br />
'''<I>مشورت كننده چه كسى بود؟</I>'''<br />
<br />
ـ آيا او به صلاح ديد حضرت امير عليه السلام عمل كرد تا بتوان آن را شناخت؟<br />
ـ برترى حسين عليه السلام بر حسن عليه السلام روشن شده است؛ اما برترى او بر عبدالله بن جعفر چه بوده است؟<br />
ـ چه شد كه يك دفعه، سه نفر (دو برادر و يك عموزاده) باهم به خواستگارى دخترى رفتند؛ آن دختر كه بود و چه امتيازى داشت؟<br />
ـ آيا اين مشورت قبل از سفارش على عليه السلام نسبت به زن ندادن به حسن عليه السلام بوده است يا بعد از آن؟<br />
<br />
'''<I>روايات اهل سنت</I>'''<br />
<br />
الف) [[ابن شهر آشوب]]، به نقل از كتاب «قوت القلوب» [[ابوطالب مكى]] مى گويد: «همانا او (حسن بن على) با 250 زن ازدواج نمود و گفته شده 300 زن! على از اين ماجرا رنج مى برد و زجر مى كشيد تا اين كه روزى در خطبه اش فرمود: حسن را زن ندهيد كه او زياد طلاق مى دهد...»<ref> معجم رجال الحديث، خويى، ج 21، ص 25.</ref><br />
<br />
ب) [[بلاذرى]] مى نويسد: «حسن بن على با 90 زن ازدواج كرد، سپس على عليه السلام فرمود: آن قدر حسن ازدواج كرد و طلاق داد كه مى ترسم عمل او سبب دشمنى ديگر اقوام و قبايل عليه ما گردد.»<ref> همان.</ref><br />
<br />
نقد و بررسى احايث فوق، به ويژه راويان آن، نشان مى دهد مصدر و مرجع بيشتر اين گونه احاديث، يكى از سه راوى ذيل است:<br />
<br />
#[[ابوطالب مكى]]، محمد بن على بن عطيه، (م 380 ه.ق.)؛<br />
#[[محمد بن عمر واقدى]]، (مشهور به واقدى) مورخ معروف، (م 207 ه.ق.)؛<br />
#[[ابوالحسن مدائنى]]، على بن محمد بن عبدالله بصرى، (م 225 ه.ق.).<br />
<br />
راويان فوق كه اغلب سر منشأ روايات مورد بحث بودند، نه تنها از ديدگاه عالمان رجالى شيعه مورد وثوق و اطمينان نيستند؛ بلكه از ديدگاه عالمان [[اهل سنت]] هم مورد خدشه قرار گرفته اند. ابوطالب مكى: بسيارى، اخبار او را سست شمرده و گفته اند: او در آخر عمرش گرفتار جنون شده است.<ref> بحارالانوار، ج 44، ص 169، ح 4.</ref> عالمان رجال گفته اند: او (ابوطالب مكى) احاديثى را نقل كرده كه اصل و اساسى ندارد.<ref> انساب الاشراف، ج 3، ص 25، ح 36.</ref><br />
<br />
[[خطيب بغدادى]] گفته است: در كتاب «قوت القلوب» مطالب نازيبا و زشتى وجود دارد كه خود، گواه بر [[دروغ]] بودن آن هاست.<ref> الكنى والالقاب، ج 1، ص 106؛ حقايق پنهان، ص 352.</ref> و چنانچه كسى چيزى را از او نقل كند، بايد گفت از چگونگى حالش بى خبر بوده است. حال، با توجه به مطالب فوق، آيا مى توان به گفته هاى اغراق آميز او (مكى) اعتماد كرد؟<br />
<br />
واقدى: روايات واقدى نيز خالى از خدشه و اشكال نيست؛ چرا كه اولاً او را محكوم به سرقت علمى كرده اند و [[شافعى]] گفته است: نوشته هاى واقدى كذب محض است. معاوية بن صالح نيز احاديث او را ضعيف شمرده، و عبدالله بن على مدنى از قول پدرش گفته است: نزد واقدى 20000 حديث بود كه هرگز شنيده نشده بود.<ref> ميزان الاعتدال، ذهبى، ج 3، ص 655.</ref><br />
<br />
ابوالحسن مدائنى: گفته شده است كه مدائنى از ثناگويان اموى بود. او اخبار خود را از عوانة بن حكم (م 158 ه .ق.) گرفته است، كه وى عثمانى بوده و براى حكام [[بنى اميه]] حديث مى ساخته است. و ديگر اين كه مدائنى تحت تأثير افكار سمرة بن حبيب كه مولاى او بود، قرار گرفته و صد در صد از دشمنان اهل بيت عليهم السلام بوده است.<ref> الاعلام، ج 6، ص 274؛ معجم رجال الحديث، ج 17، ص 73؛ حقايق پنهان، ص 352.</ref> وى در ثناى معاويه نيز اشعارى سروده است. <br />
<br />
مؤلفِ [[صحیح مسلم|صحيح مسلم]] نيز از نقل مطالب و روايات توسط مدائنى خوددارى مى كرد. و ابن عدى در كتاب خود ( الكامل) گفته است: احاديث مدائنى از قوت و اعتبار برخوردار نيست و كمتر روايتى را نقل مى كند كه مسند باشد.<ref> حقايق پنهان، ص 353.</ref><br />
<br />
==نام همسران امام حسن عليه السلام==<br />
<br />
حال مناسب است از باب نتيجه گيرى كلى اعتراف نماييم كه مورخان آن عصر اعم از شيعه و سنى با همه تفحصاتى كه داشته اند، حداكثر نام و نشانى كه از همسران امام حسن عليه السلام ارائه داده اند، 18 نفر مى باشد كه در ذيل به آن ها اشاره مى كنيم:<br />
<br />
#حفصه؛ دختر عبدالرحمن بن ابى بكر؛<br />
#زنى از خاندان بنى ثقيف؛<br />
#هند؛ دختر سهل بن عمر؛<br />
#زنى از خاندان علقمة بن زرارة؛<br />
#زنى از قبيله عمرو بن ابراهيم منقرى؛<br />
#زنى از قبيله بنى شيبان؛ كه به جهت هم فكرى با [[خوارج]]، طلاق داده شد.<ref> [[لسان الميزان]]، ابن حجر، ج 4، ص 386؛ زندگى دوازده امام، ج 1، ص 602.</ref><br />
#زنى از قبيله كلب (بنى كلاب)؛<br />
#خوله؛ دختر منظور بن زياد فزارى؛<br />
#ام اسحاق؛ دختر [[طلحة بن عبیدالله|طلحة بن عبيدالله]] تيمى؛<br />
#ام بشير؛ دختر ابومسعود عقبة بن عمر انصارى خزرجى؛<br />
#جُعده؛ دختر [[اَشْعَث بن قَيس|اشعث بن قيس]] كِندى، همان كه به امام عليه السلام زهر خورانيد و او را شهيد كرد؛<br />
#ام كلثوم؛ دختر [[فضل بن عباس]] بن عبدالمطلب؛<br />
#نفيله (ام ولد) و يا رمله؛ كه مادر قاسم بن حسن عليه السلام است؛<br />
#زينب؛ دختر سُبَيْع بن عبدالله (برادر جرير بن عبدالله)؛<br />
#عايشه خثعميه؛<ref> ميزان الاعتدال، ج 3، ص 153؛ زندگى دوازده امام، ج 1، ص 604.</ref><br />
#صافيه (ام ولد)؛<ref> حياة الامام حسن، ج 2، ص 260 و ترجمه حجازى، ص 669.</ref><br />
#شهربانو؛<ref> همان.</ref><br />
#ام رباب؛ دختر امرءالقيس بن عدى تيم.<br />
<br />
آرى با كمال تعجب بايد قبول كرد كه همين تعداد هيجده نفر به عنوان همسران امام حسن عليه السلام در تاريخ ذكر شده است و نه بيشتر! و اما اين كه 382 نفر ديگر به چه انگيزه و منظورى بدان افزوده شده است؟ قضاوت با شما!<br />
<br />
==پانویس==<br />
<references /><br />
<br />
==منابع==<br />
حسين ايمانى، پژوهشی پیرامون تعداد همسران و فرزندان امام حسن(ع)، مجله کوثر، شماره 55.<br />
<br />
{{شناختنامه امام حسن (ع) }}<br />
<br />
[[Category:امام حسن علیه السلام]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B0%D8%AE%D8%A7%D8%A6%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%82%D8%A8%DB%8C_%D9%81%DB%8C_%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%A8_%D8%B0%D9%88%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%A8%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149659ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی (کتاب)2024-03-25T12:15:39Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab264.jpg|240px|بندانگشتی|ذخائرالعقبی فی مناقب ذویالقربی]]<br />
<br />
'''«ذخائر العقبی فی مناقب ذویالقربی»'''، تألیف [[محب الدین طبری|محبالدین احمد طبرى]] (متوفی ۶۹۴ ق) در موضوع احوال و مناقب اهل بیت [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) می باشد. این اثر از این لحاظ که مناقب [[اهل البیت|اهلبیت]](ع) را از منابع [[اهل سنت]] گردآوری نموده، حائز اهمیت است.<br />
<br />
==ساختار کتاب==<br />
کتاب با مقدمه مختصری از ناشر، شرح حالی از مؤلف به نقل از «شذرات الذهب» ابن عماد و مقدمه مؤلف آغاز شده است. مؤلف درباره ویژگیهای کتاب، در مقدمه تصریح مىکند که اسناد روایات را حذف کردم تا مطالعه آن براى خواننده راحتتر باشد<ref>ر.ک: همان، ص۵</ref>؛ درعینحال راوى اصلى و گاه چند نفر از راویان را ذکر مىکند. <br />
<br />
متن اثر مشتمل بر دو قسم (بخش) است. خود مؤلف چنین نوشته که در قسم اول موضوع قرابت به [[پیامبر اسلام|رسولالله]](ص) بهنحو عموم و اجمال، و در بخش دوم قرابت به آن حضرت بهگونه تخصیص و تفصیل ذکر شده است.<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص۶</ref><br />
<br />
در قسم اول، مطالب متنوعى درباره فضایل [[اهل البیت|اهلبیت]](ع) و یا نوادگان آن بزرگواران طرح شده است. قسم دوم نیز مشتمل بر ابواب و فصول متعددی است. <br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
در قسم اول کتاب، نویسنده مباحث خود را با ذکر روایاتی در فضیلت قرابت با رسولالله(ص) و فضیلت [[قریش]]، [[بنی هاشم|بنیهاشم]] و بنیعبدالمطلب آغاز کرده است. پس از آن روایاتی را گردآوری نموده که بر موالات [[اهل البیت|اهلبیت]](ع) و [[صلوات]] فرستادن و دعای برای آنان تحریض کردهاند. نویسنده در ادامه روایات فراوانی را گرد آورده که در آنها به [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه زهرا]](س) و نامگذاری، [[ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)|ازدواج ایشان با حضرت علی]](ع) و جزئیات ازدواج آنها، محبت نسبت به ایشان و در آخر وفات، وصیت و مکان قبرشان اشاره شده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص۵۵-۲۶</ref><br />
<br />
باب واسعی از کتاب به [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی]](ع) اختصاص یافته است. نویسنده با ذکر نسب، اسم و صفات علی(ع)، به این موضوع که حضرت اولین مسلمان و اولین نمازگزار بودهاند اشاره کرده است. احادیث [[حدیث منزلت|منزلت]]، باب الحکمة، [[حدیث مدینة العلم|باب مدینة العلم]] و دهها روایت دیگر در این باب از کتاب ذکر شده است.<ref>ر.ک: همان، ص۱۱۶-۵۵</ref><br />
<br />
نویسنده، باقی قسم اول از کتاب را به شرح حال [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](ع) و ذکر روایات [[اهل سنت]] در رابطه با آن دو بزرگوار اختصاص داده است. در انتهای این قسم پیش از ذکر اولاد امام حسین(ع)، روایتی ذکر شده که [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](ع) از پدر بزگوارشان نقل میکنند که هرکس با معرفت، [[حرم امام حسین علیه السلام|قبر حسین]](ع) را زیارت کند، خداوند نام او را در علّیین ثبت میکند و فرمود: اطراف قبر حسین(ع) ۷۰ هزار [[فرشته|ملک]] آشفتهحال و خاکآلود هستند که تا روز [[قیامت]] بر آن حضرت میگریند.<ref>ر.ک: همان، ص۱۵۱</ref><br />
<br />
در قسم دوم کتاب به ترتیب مناقب اولاد [[پیامبر اسلام|رسولالله]](ص) با ذکر ابراهیم فرزند آن حضرت آغاز و پس از ذکر دیگر اولاد آن حضرت و نیز [[عقیل بن ابیطالب|عقیل بن ابیطالب]]، [[ابن عباس|عبدالله بن عباس]] و دیگر پسرعموها با یادی از [[آمنه]] مادر حضرت رسول و خواهر رضاعی ایشان ختم شده است.<br />
<br />
محبالدین طبری از جمله علمای [[اهل سنت|اهل سنت]] است که به نزول آیه {{متن قرآن|«الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّیلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِیةً»}} ([[سوره بقره]]/آیه۲۷۴) و نیز [[آیه ولایت]]: {{متن قرآن|«إِنَّمَا وَلِیکمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا»}} ([[سوره مائده]]/ آیه۵۵) و آیه {{متن قرآن|«وَیطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکینًا وَیتِیمًا وَأَسِیرًا»}} ([[سوره انسان]]/آیه۸)<br />
در حق [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی]](ع) اشاره کرده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص۸۸</ref><br />
<br />
مؤلف در پایان هر روایتى منبع یا راوى آن را ذکر کرده است. محقق کتاب نیز در پاورقى نام کامل این مؤلفان و کتابى که محبالدین طبری از آن نقل کرده را بیان نموده است. ضمن اینکه منابع دیگرى را ارائه داده است؛ بهعنوان مثال در باب فضیلت اهلبیت(ع) پس از نقل [[حدیث ثقلین]] از [[زید بن ارقم]]، آن را به ترمذی نسبت میدهد؛<ref>ر.ک: متن کتاب، ص۱۶</ref> یا در روایت دیگری شیوه [[صلوات]] فرستادن بر پیامبر و آل او را به بخاری نسبت میدهد.<ref>ر.ک: همان، ص۱۹</ref><br />
<br />
در باب دیگری با عنوان: «در بیان اینکه فاطمه و علی و حسن و حسین همان اهلبیتی هستند که در [[آیه تطهیر]] به آنها اشاره شده است و رسولالله(ص) با کساء از آنها تجلیل کرد و آنها را دعا نمود»، از عمر بن ابیسلمه نقل شده که آیه تطهیر در بیت [[ام سلمه|امسلمه]] بر رسولالله(ص) نازل شد؛ پیامبر(ص)، فاطمه و حسن و حسین را دعا کرد و آنها را زیر کساء قرار داد و فرمود: خداوندا اینها اهل بیت من هستند، پس از آنها ناپاکی را دور کن و پاک و مطهرشان گردان.<ref>همان، ص۲۱</ref><br />
<br />
گرچه به قول [[مجدالدین ابن اثیر|ابن اثیر]] حدیث [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]] کم است، ولی نویسنده در این کتاب، دو حدیث از احادیث وی را که از رسول خدا روایت شده، نقل نموده است.<ref>ر.ک: نجمی، محمدصادق، ص۶۵؛ متن کتاب، ص۲۲۳</ref> <br />
<br />
نویسنده در ذیل برخى از روایات که کلمات دشوارى در آنها آمده، شرحى را افزوده و آن واژهها را توضیح داده است.<ref>ر.ک: همان، ص۱۸ و ۳۷</ref><br />
==وضعیت کتاب==<br />
کتاب به چاپ سنگی در سال ۱۳۵۶ در قاهره چاپ شده و فاقد تحقیق مناسب است. در انتهای کتاب تاریخ فراغت از استنساخ اثر روز جمعه ۱۶ ربیعالاول سال ۱۱۰۱ به دست محفوظ بن احمد قوصی [[اشاعره|اشعری مذهب]] ذکر شده است. نسخه تیموریه، نسخه دیگری است که در روز چهارشنبه ۱۲ ماه محرم سال ۸۶۰ به دست ابن ابیجراده [[حنفی]] استنساخ شده است.<ref>ر.ک: همان، ص۲۶۱</ref><br />
<br />
==پانویس==<br />
<references /><br />
<br />
==منابع ==<br />
*نجمی، محمدصادق، «بقعه عقیل بن ابیطالب و حارث بن عبدالمطلب»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله میقات حج، زمستان ۱۳۷۴، صفحات ۵۶ تا ۷۷.<br />
[[رده:کتابهای فضایل اهل البیت (ع)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1_%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C_(%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87_%D9%86%D8%A8%D9%88%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C)_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149658دستور زندگی (سیره نبوی از دیدگاه امام خمینی) (کتاب)2024-03-25T12:14:15Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab258.jpg|بندانگشتی|دستور زندگی (سيره نبوی از ديدگاه امام خمینی)]]<br />
کتاب '''دستور زندگى (سیره نبوى از دیدگاه امام خمینى)'''، اثر فاضل عرفان و مرتضى حبیبى کرهرودى، شامل بررسى سیره و ابعاد مختلف زندگى [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]](ص) از دیدگاه [[امام خمینى]](ره) است. مؤلف در این رساله، به بحث در خصوص بازتاب آداب و [[سنت]] نبوى در زندگى و سلوک امام خمینی مىپردازد و بهمناسبت، سخنانى از حضرت امام را در بیان زوایایى از سیره نبوى نقل مىکند.<br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
<br />
این کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در چهار فصل، تنظیم شده است. نویسنده در مقدمه، بحث را با ذکر جایگاه سیره آغاز کرده و آنگاه با موضوعاتى چون انحراف از سیره نبوى، [[قرآن]] و نقل [[تاریخ|تاریخ]]، معنا و مفهوم سیره، لزوم آشنایى مسلمانان با سیره نبوى و پیروى از آن، حجیت و اعتبار سیره نبوى ادامه داده است.<ref>مقدمه، ص الف- ف</ref><br />
<br />
در فصل اول، به ابعاد مختلفى از سیره فردى [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) که در بیانات [[امام خمینی]](ره) مورد تأکید و سفارش قرار گرفته، پرداخته شده است. این ابعاد عبارتند از: عبادت؛ توکل به خدا؛ اطاعت کامل از خداوند؛ سادهزیستى و بىتوجهى به مادیات؛ صبر و استقامت؛ تواضع؛ حسن معاشرت؛ دلسوزى؛ عفو و جلب قلوب؛ منع از غیبت؛ درمان غضب و رعایت بهداشت.<ref>متن کتاب، ص۱-۵۹</ref><br />
<br />
دیرزمانى است که دانشمندان شرق و غرب درباره مؤثرترین عامل اصلاح جامعه بحث و گفتگو مىکنند و نظریات گوناگونى دادهاند. هریک از ایشان عاملى را معرفى کرده و از عوامل دیگر غفلت ورزیده است. برخى علم و دانش و فرهنگ و بعضى دیگر اقتصاد و گروهى هم ایمان به خدا و روز رستاخیز و گروهى کیفر را ضامن اصلاحات اجتماعى مىدانند. به نظر نویسنده مسلما در صورت اجتماع این چهار عنصر، مىتوان جامعهاى سالم و دور از فساد و جنایت داشته باشیم و هیچیک بهتنهایى نمىتواند جامعه بشرى را اصلاح کند. در فصل دوم، به بررسى اجمالى چهار عنصر مذکور پرداخته شده است.<ref>همان، ص۵۹-۱۰۳</ref><br />
<br />
مباحثى چون توأم بودن دیانت و سیاست، تشکیل حکومت، عمل به تکلیف الهى، حامیان سیاسى از میان مردم، ایجاد روابط سیاسى، موضوعهاى فصل سوم با عنوان «سیره سیاسى» است.<ref>همان، ص۱۰۳-۱۳۳</ref><br />
<br />
[[خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمینى]](س) اولین اصلى را که مىتوان از سیره سیاسى پیامبر(ص) استفاده کرد، اصل همراهى سیاسى و دیانت مىداند و معتقد است عدم انزواطلبى و گوشهگیرى در امور سیاسى و براندازى سلطههاى جور و ستم و داشتن نقش فعال و اساسى در امور سیاست مسلمانان، نقطه شروع تبلیغ رسول خدا(ص) با مخالفتهاى بنیادین سیاسى با سردمداران کفر و حاکمان جور همراه بود.<ref>همان، ص۱۰۵</ref><br />
<br />
نویسنده، معتقد است با اندکى تأمل و دقت در سیره حضرت مىتوان به دست آورد که ایشان هیچگاه راضى نبودند که دین تنها به معناى احکام فردى تبلیغ شود و ابعاد دیگر دین مورد غفلت قرار گیرد. در حرکتهاى رسول خدا دیانت و سیاست لازم و ملزوم یکدیگر و هریک از آن دو در خدمت دیگرى بوده تا انسانها را به صلاح و سعادت واقعى برسانند. [[خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] (ره) در بیان این واقعیت و ارائه تفسیر دقیقى از سیاست مىفرماید: «سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزى که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمىتوانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست.... انبیا (ع) شغلشان سیاست است. دیانت، همان سیاستى است که مردم را از اینجا حرکت مىدهد و تمام چیزهایى که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است، آنها را از آن راه مىبرد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است».<ref>همان، ص۱۰۵-۱۰۶</ref><br />
<br />
به عقیده مرحوم امام(ره)، انحراف در [[اسلام]] با جدا شدن دیانت از سیاست آغاز گردید: «سیاستى که در صدر اسلام بود، یک سیاست جهانى بود. پیغمبر اسلام دستش را دراز کرده بود در اطراف عالم و عالم را داشت دعوت مىکرد به اسلام و دعوت مىکرد به سیاست اسلامى و حکومت تشکیل داد و خلفاى بعد حکومت تشکیل دادند و از صدر اسلام از زمان رسول خدا تا آن وقتى که انحراف در کار نبود، سیاست و دیانت توأم بودند».<ref>همان، ص۱۰۶</ref><br />
<br />
موضوعات فصل چهارم نیز با عنوان «سیره نظامى» عبارتند از: هدف نبودن جنگ، حضور مستقیم و استقامت در میدان نبرد، سرداران سپاه، مسجد و بسیج.<ref>همان</ref><br />
<br />
از آنجا که جنگ از ضروریات و مقتضیات طبیعى اجتماع بشرى است، به همین جهت اسلام آن را انکار نکرده و به مخالفت با مقتضیات فطرت و طبیعت برنخاسته است. اسلام استفاده از جنگ را تا مرز ضرورت، محدود ساخته و آن را بهعنوان آخرین وسیله براى جلوگیرى از تجاوز و طغیان و تأدیب مفسدان و ظالمان پذیرفته است؛ مفسدانى که بر اساس امیال شیطانى خود همیشه در صدد پایمالکردن حقوق مادى و معنوى انسانها بوده و هیچگاه جوامع بشرى از وجود چنین افرادى خالى نبوده است. به اعتقاد نویسنده، حال که دین اسلام، [[شریعت|شریعتى]] کاربردى و اصلاحى بوده و براى خوشبختى فرد و جامعه برنامههایى ارائه مىدهد، نمىتواند از واقعیات خارجى چشمپوشى کند و به نظریهها و تئورىهاى ذهنى و خیالى بپردازد.<ref>همان، ص۱۳۵-۱۳۶</ref><br />
<br />
به باور وى، در سیره پیامبر(ص) هرگز شعارهاى فریبکارانه و حرکتهاى غیر واقعبینانه وجود ندارد. اسلام، شریعتى است صریح و گویا و در برابر مشکلات انسانها، داراى روشهایى قاطع و قابل اجراست. در اوج عطوفت و مهربانى و در راستاى آن، داراى شدت عمل در برابر ستمکاران و جباران است. [[خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمینى]](ره) در تبیین این حقیقت ملموس، چنین مىفرماید: «اسلام از اول، وقتى زاییده شده است، آن روزى که اعلام شد به اینکه حالا دیگر باید قیام کرد در مقابل [طاغوت]، از آن روز برنامهاش این بود که بزند و بکشد و کشته بشود براى اصلاح حال جامعه؛ براى اینکه این دزدها و این خیانتکارها را قطع ایادیشان را بکند، قطع حیاتشان را بکند؛ اینها مضر به جامعه هستند. این باغدارها و این کارواندارهاى [[قریش|قریش]]، مضر به جامعه هستند، اینها باید از بین بروند».<ref>همان، ص۱۳۶</ref><br />
<br />
به اعتقاد نویسنده، جاى تردید نیست که اگر اسلام جنگ را تأیید نمىکرد و آن را بهعنوان یکى از وسایل مقاومت و جلوگیرى از تجاوز و تعدى و برطرف کردن موانع از سر راه دعوت توحیدى خود، نمىپذیرفت، عوامل شر و فساد و نیروهاى شیطانى مانع از گسترش این آیین شده و هرگز انسانها بهسوى کمال و سعادت رهنمون نمىگردیدند.<ref>همان</ref><br />
<br />
==پانویس==<br />
<references /><br />
==منابع ==<br />
#مقدمه و متن کتاب.<br />
#علیرضا کریمى، «سیره نبوى از دیدگاه امام خمینى(ره)»، مجله حضور، شماره ۱۲، برگرفته از پایگاه اینترنتى صالحین آذربایجان غربى.<br />
<br />
[[رده:کتابهای با موضوع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%B0%DA%A9%D8%B1%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D9%86_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149657تذکرة الأعیان (کتاب)2024-03-25T12:09:20Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab196.jpg|بندانگشتی]]<br />
'''«تذکرة الأعیان»''' اثر آیتالله [[سبحانی تبریزی، جعفر|جعفر سبحانى]]، مشتمل بر شرح احوال، اندیشهها، آثار و خدمات برخى از [[محدثان]]، متکلمان و فقیهان بزرگ [[شیعه]] در طول تاریخ است. این اثر بیشتر از آنکه تراجم صرف باشد، حاوى نکات و تأملاتى در تاریخ [[علوم اسلامى]] و شرح اندیشهها، مبانى و ادوار تفکر اسلامى است.<br />
<br />
<br />
== مؤلف ==<br />
آیت اللّه [[جعفر سبحانی|شیخ جعفر سبحانى]] در سال ۱۳۰۸ شمسی (۱۳۴۷ ق) در [[تبریز]] به دنیا آمد. وی در [[قم]] به تکمیل سطوح و مقدمات همت گماشت و پس از تکمیل سطوح عالیه، به درسهاى خارج فقه و اصول راه یافت و به کسب علم از محضر [[آیت الله بروجردی]]، [[سید محمد حجت کوه کمره ای|سید محمد حجت کوه کمرى]] و [[امام خمینی]] پرداخت. آیت الله سبحانی مجموع درسهاى مرحوم امام خمینی را به دقت ضبط و تحریر نمود و به چاپ رسانید.<br />
<br />
عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسى، مشارکت در «مجله مکتب اسلام» و تأسیس «مؤسسه تحقیقاتی امام صادق علیهالسلام» از جمله فعالیتهای اجتماعی ایشان است.<br />
<br />
آیت الله سبحانى علاوه بر تدریس [[فقه]]، [[اصول فقه|اصول]]، [[فلسفه]]، [[علم کلام|کلام]]، [[رجال]]، [[تفسیر]]، [[درایه]]، تاریخ [[اسلام]] و [[تشیع]]، ملل و نحل و ادبیات، در هر یک از آن رشتهها آثار مفید و متعددى را به جامعه اسلامى تقدیم نموده است. از مهمترین آثار ایشان می توان به کتابهای [[فروغ ابدیت]]، منشور جاوید، مفاهیم القرآن، الموجز فی علم الأصول، [[آیین وهابیت (کتاب)|آیین وهابیت]]، [[تاریخ فقه اسلامی (کتاب)|تاریخ الفقه الاسلامی ادواره]] و المحاضرات فی الالهیات، اشاره نمود.<br />
<br />
==انگیزه تألیف==<br />
<br />
[[جعفر سبحانی|آیت اللّه سبحانى]]، تراجم علما و اطلاع بر زندگى ابرار و نیکان را از اهداف علمآموزى خویش دانسته و مى گوید که نزد [[محمدعلی مدرس تبریزی|مدرس تبریزى]] صاحب [[ریحانة الادب]] تلمذ کرده و فنون و روشهاى ترسیم زندگى و شخصیت افراد را یاد گرفته است.<br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
<br />
کتاب «تذکرة الأعیان»، حاوى بررسى احوال ۲۰ تن از [[محدث|محدثان]]، فقیهان و فرهیختگان بزرگ [[شیعه]] از اعصار کهن تا دوران معاصر است.<br />
<br />
مؤلف نخست به شخصیت، نقش و اقدامات حدیثى [[محمد بن مسلم ثقفی کوفی|محمد بن مسلم ثقفى]] و خدمات او در حفظ مجموعههاى [[حدیث|حدیثى]] و اخذ آنها از [[امام صادق]](ع) پرداخته و نکاتى ارزنده راجع به [[اصول اربعمائه|اصول اربعمائه]]، دانشگاه امام صادق، [[مسند|مُسند]] نویسى و مسند محمد بن مسلم طرح کرده و آراى رجالیان را بارها آورده است.<br />
<br />
از میان دیگر محدثان مهم شیعه، [[زرارة بن اعین|زراره بن اعین]] و نقش حدیثى وى و مجموعههایى که از اقوال [[اهل بیت]] تهیه کرده در این کتاب مطرح شده و با بررسى زندگى و کارهاى او تأکید شده که زراره در تدوین حدیث شیعه نقطه عطف بوده است. نویسنده میان مسند نویسى و مدونات حدیثى شیعه و [[اهل سنت]] مقایسه کرده است.<br />
<br />
در ادامه شرح احوال [[سید مرتضى]]، [[ابن براج|سعدالدین بن براج]]، احمد بن على طبرسى، على بن حسن حلبى، [[ابن زهره|سید ابوالمکارم بن زهره]]، [[یحیی بن بطریق|یحیى بن بطریق]]، قطبالدین کیدرى، یحیى حلى و [[علی بن عیسی اربلی|على بن عیسى اربلى]] از عالمان و فقیهان قرن پنجم تا قرن هفتم مطرح شده و به اجمال در شرح اندیشهها و آثار این شخصیتها، مسیرى از تاریخ و ادوار [[فقه]] و [[اجتهاد]] شیعى و نقش هر یک از این عالمان در تداوم آن ارائه کرده است.<br />
<br />
نیز رفع شبهات علمى و عقیدتى، تأسیس مناهج فقهى، گسترش علوم [[تفسیر قرآن|تفسیرى]] در میان شیعه، شکلگیرى کتب [[فتوا|فتوایى]] و استدلالى فقهى از امتیازات تفکر شیعه است که توسط این فقیهان صورت گرفته است. فقه شیعه با [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] در قرن هشتم به اوج استحکام، گستردگى، مستدل بودن، جامعیت و فروعات فتوایى مىرسد؛ به این جهت نویسنده موسوعههاى فقهى علامه حلى مانند تبصره، ارشاد الاذهان، [[قواعد الأحکام (کتاب)|قواعد الاحکام]]، [[مختلف الشیعه (کتاب)|مختلف الشیعه]]، تذکرة الفقهاء، منتهى المطلب و تحریر و نهایه را معرفى و مشخصات و مباحث هر یک را توضیح داده است.<br />
<br />
سپس از آراى [[فلسفه|فلسفى]] و مکتب سرنوشت ساز [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهین شیرازى]] و شرح احوال و آثار او بحث کرده و در شش اصل، خطوط کلى اندیشه وى را که بر پایه اصالت وجود و تشکیک در وجود قرار دارد توضیح داده است. سپس تأثیر این اصول در پاسخ به شبهات معاد مورد بررسى قرار گرفته است.<br />
<br />
در ادامه، زندگىنامه و آثار [[عبد الفتاح حسینی مراغی|عبدالفتاح مراغى]] عالم شیعى قرن سیزدهم هجرى و تأثیر او در شناسایى [[قواعد فقهی|قواعد فقهى]] طرح شده و به اجمال کتاب [[العناوین (کتاب)|العناوین]] وى معرفى شده است. [[شیخ انصارى]] و اندیشههاى فقهى و منهج و مکتب او در ادامه به تفصیل با مراجعه به آثار و کتب تأثیرگذارش معرفى گردیده است. درباره [[سید زین العابدین کاشانی|زینالعابدین گلپایگانى]]، عبدالصمد خامنهاى و فضل الله نورى و غلامرضا قمى که از عالمان قرن سیزده و چهارده هستند اطلاعاتى ارائه شده است و بخش پایانى به شرح مفصل زندگى، تحصیلات، سفرها و آثار و اندیشههاى مفسر بزرگ معاصر [[علامه طباطبایى]] صاحب [[المیزان فی تفسیر القرآن|المیزان]] اختصاص یافته و علاوه بر توضیح این تفسیر و آراى تفسیرى وى، گزیدهاى از خدمات و اقدامات فلسفى و آثار علمى فلسفى ایشان و تأثیرى که در [[حوزه علمیه]] گذاشته و مشخصات تدریس و روش فلسفى وى ارائه شده است.<br />
==منابع==<br />
<br />
* [[نرم افزار جامع فقه اهلبیت (علیهم السلام) ۲|نرم افزار جامع فقه أهل البیت علیهم السلام]]، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.<br />
<br />
[[رده:سرگذشت نامه ها]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%85%D8%A7_%D8%A3%D8%AE%D9%81%D8%A7%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A9_%D9%85%D9%86_%D9%84%D9%8A%D9%84%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A8%D9%8A%D8%AA_%D8%B9%D9%84%D9%8A_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B4_%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%A8%D9%8A_%D8%B5%D9%84%D9%8A%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%E2%80%8C%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D9%88%D8%B3%D9%84%D9%85_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149656ما أخفاه الرواة من ليلة المبيت علي فراش النبي صلياللهعليهوالهوسلم (کتاب)2024-03-25T12:06:24Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab386.jpg|بندانگشتی|ما أخفاه الرواة من ليلة المبيت علي فراش النبي صلياللهعليهوالهوسلم]]<br />
<br />
==معرفی اجمالی==<br />
'''ما أخفاه الرواة من ليلة المبيت علي فراش النبي صلياللهعليهوالهوسلم''' نوشته نبیل حسنی، کتابی است که به بررسی واقعه تاریخی [[لیلة المبیت|لیلة المبیت]] در صدر [[اسلام]] میپردازد. <br />
<br />
نویسنده در این کتاب با تمسک به ادله تاریخی–روایی و آیاتی چون آیه 207 [[سوره بقره]] که به آیه شراء معروف است، فضیلت [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین علی]](ع) را به نمایش گذاشته است.<br />
<br />
==ساختار==<br />
کتاب شامل دو مقدمه و سه فصل است. فصل اول و دوم دارای سه مبحث و فصل سوم دارای چهار مبحث است و هرکدام از مباحث حاوی چندین مسئله است.<br />
<br />
نویسنده در بیان مطالب از آیات و روایاتی از فریقین بهره برده است.<br />
<br />
==گزارش محتوا==<br />
مقدمه نویسنده درباره راویان و جاعلان [[حدیث]] است؛ در وقایع صدر اسلام، تحریفات بسیاری توسط نویسندگان سیره و روات، صورت گرفته است؛ درعینحال منابع بکر و قابل استناد هم موجود است؛ منابعی که وقایع را با شفافیت ضبط کردهاند.<br />
<br />
در ادامه به حدیث نبوی مبنی بر، اختلاف مسلمین اشاره شده است. سپس از [[خدیجه کبری|حضرت خدیجه]] و خدمات و کتاب او سخن به میان آمده است.<ref>ر.ک: متن کتاب ص 9-18</ref><br />
<br />
در فصل اول به لیلةالمبیت، وقایع آن شب و کیفیت خروج [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) از مدینه و پناه بردن به غار اشاره شده است.<br />
<br />
نویسنده در مبحث اول از این فصل، روایتی از [[محمد ابن اسحاق]] را نقل میکند.<br />
<br />
ابن اسحاق در این [[روایت]]، کیفیت تجمع [[قریش]] در [[دار الندوه|دارالندوة]]، تصمیم شورا برای یکسره کردن کار آن حضرت، چگونگی پیبردن پیامبر از تصمیم شورا، مقابله آن حضرت با تصمیم قریش، خوابیدن [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]](ع) در بستر پیامبر(ص) و دیگر مسائل لیلةالمبیت را گزارش کرده است.<br />
<br />
در مبحث دوم، نویسنده با بیان یک جمله کلیدی از روایت ابن اسحاق، از خواننده کتاب میپرسد: «من هذا الشخص الذی أتی، فأخبرهم – یعنی قریش – بخروج رسولالله(ص) و لماذا لم یصرَّح الراوی به و لم یعرَّف بشخصه؟!»؛ آن شخصی که قریش را از خروج پیامبر باخبر کرد کیست؟ چرا راوی به نام او تصریح نکرده است؟<br />
<br />
در ادامه، پیرامون این سؤال، مباحثی طولانی مطرح میشود. ازجمله نظرات نویسنده در ادامه فصل این است که خروج رسولالله(ص)، پیش از [[ابوبکر]] بوده و ابوبکر بعداً به آن جناب ملحق شده است؛ و کسی جز ابوبکر و علی(ع) و آل ابوبکر از خروج پیامبر مطلع نبودند. پس از بین آنها چه کسی خبر خروج پیامبر(ص) را به قریش رسانده است؟<br />
<br />
در مبحث سوم، به علت آمدن ابوبکر به منزل رسولالله(ص) در آن شب پرداخته شده و از سؤالات ابوبکر از امیرالمؤمنین(ع) در آن شب و جواب آن حضرت به او و نیز بررسی حکمت آن جواب، سخن به میان آمده است.<br />
<br />
بهطورکلی در این فصل، نویسنده ادعا میکند که روات، بسیاری از حقایق لیلةالمبیت را مخفی نمودهاند.<ref>ر.ک: همان ص20-51</ref><br />
<br />
در فصل دوم نویسنده، اقدام رسول خدا(ص) به شکستن بتهای قریش، درست در همان شب هجرت را پیش میکشد و ابتدا ادله وقوع این حادثه تاریخی را ذکر کرده و سپس در باب حکمت این عمل از ناحیه پیامبر اکرم(ص) سخن به میان میآورد و نتایجی قابل توجه را مطرح میکند.<br />
<br />
در مبحث دوم از این فصل، در تشابه بین عمل [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] خلیلالله(ص) و این اقدام از ناحیه رسول خدا(ص) و نیز در مباحث [[توحید]]، [[نبوت]] و [[امامت]]، مطالبی ارزنده بیان شده است. یکی از حکمتهای شکستن بتها و خوابیدن حضرت علی(ع) در بستر پیامبر(ص) در یک شب، این است که بین توحید، نبوت و امامت ملازمت وجود دارد.<br />
<br />
در مبحث سوم از این فصل، به بررسی دلایل انکار واقعه «تکسیر اصنام (شکستن بتها)» در لیلةالمبیت پرداخته شده و به سه احتمال تحریف و انکار این واقعه اشاره گردیده است.<ref>ر.ک: همان ص 55-88</ref><br />
<br />
نویسنده در فصل سوم، کیفیت بیتوته امیرالمؤمنین(ع) و مجموعه فرمایشات مطرح شده بین آن جناب و رسول خدا(ص) را بررسی میکند. و از اینکه برخی روات مغرض و متعصب، این ایثار بزرگ را به یک خوابیدن معمولی تعبیر کردهاند، اظهار تأسف میکند.<br />
<br />
مؤلف در پاسخ به شبههای که در آینده مطرح میشود به ذکر راویانی از فریقین (15 راوی) میپردازد که [[اسباب نزول|شأن نزول]] آیه 207 سوره بقره که به آیه شراء معروف است را به حضرت علی(ع) نسبت دادهاند.<br />
<br />
در مسئله دوم از مبحث سوم، به طرح شبهات [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] و [[البانی، محمد ناصرالدین|البانی]] و پاسخ آنها اختصاص یافته است.<br />
<br />
در این قسمت نویسنده بیان میکند که [[معاویه]] با بذل دراهم و دنانیر از بیتالمال به [[سمرة بن جندب]]، شأن نزول آیه مذکور را از امیرالمؤمنین(ع) به [[ابن ملجم|ابن ملجم مرادی]] تحریف و تغییر داده است.<br />
<br />
و ابن تیمیه، آیه شریفه را مختص به علی(ع) ندانسته و البانی با ابتکاری جدید، اساس روایت مربوط به لیلةالمبیت را «موضوع (مجعول)» بیان کرده است؛ بدون اینکه علتی برایش بیاورد.<br />
<br />
در مبحث آخر از این فصل، شبهه حلبیه و دو شبهه دیگر بیان شده و نویسنده بر این شبهات بهصورت گسترده به آنها پاسخ داده است.<br />
<br />
شبهه حلبیه چنین است: طبق یک نقل از رسولالله(ص)، در لیلةالمبیت، به علی(ع) فرمودند که آسیبی بر آن جناب وارد نمیشود؛ پس علی(ع) میدانسته است که خطری متوجهشان نیست؛ پس این خوابیدن در بستر رسول خدا(ص)، ایثار و فداکاری نیست؛ بلکه موضوعی ساده و یک خوابیدن معمولی است.<br />
<br />
در پاسخ، نویسنده با تمسک به ادله روایی، چند پاسخ جانانه در رد شبهه او بیان کرده است که در قسمتی از آن چنین آمده:<br />
<br />
«و لعمری! فلقد أراد الحلبی أن یذم، فمدح! اذ حصول الطمأنینة لعلی(ع)، لا یتحقق ذلک، الّا بایمانه الراسخ برسول الله(ص)»؛ قسم به جانم حلبی تلاش کرده ذم امیرالمؤمنین(ع) را بیان کند، لکن مدح علی(ع) کرده؛ زیرا حصول طمأنینه (اطمینان قلبی) در علی(ع) حاصل نمیشود الا به اینکه حضرت علی(ع) ایمان راسخ به رسول گرامی اسلام(ص) داشته باشد.<br />
<br />
در پایان، نویسنده با ذکر چند فرمایش از حضرت امیرالمؤمنین(ع) و یک نتیجهگیری کوتاه، کتاب را به پایان میرساند.<ref>ر.ک: همان ص 91-158</ref><br />
<br />
==وضعیت کتاب==<br />
در انتهای کتاب فهارس فنی ازجمله مصادر و مراجع و فهرست مطالب کتاب ذکر شده است.<br />
<br />
در پاورقیها آدرس و توضیح برخی مطالب ذکر شده است.<br />
<br />
==پانویس==<br />
<references /><br />
==منابع مقاله==<br />
مقدمه و متن کتاب.<br />
==منبع==<br />
ویکی نور<br />
<br />
[[رده:کتابهای فضایل اهل البیت (ع)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%83%D9%81%D8%A7%D9%8A%D8%A9%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8_%D9%81%D9%8A_%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%A8_%D8%B9%D9%84%D9%8A_%D8%A8%D9%86_%D8%A3%D8%A8%D9%8A%E2%80%8C%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8_%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149655كفايةالطالب في مناقب علي بن أبيطالب عليهالسلام (کتاب)2024-03-25T12:00:52Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab381.jpg|بندانگشتی|کفاية الطالب في مناقب علي بن أبيطالب عليهالسلام]]<br />
<br />
== معرفى اجمالى ==<br />
'''كفايةالطالب في مناقب علي بن أبيطالب عليهالسلام'''، اثرى است كه درباره مناقب اميرمومنان [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]]، كه به وسيله [[گنجی، محمد بن یوسف|محمد بن يوسف شافعى]] نگارش يافته است و در آن از فرزندان بزرگوار آن حضرت نيز ياد مىشود.اين كتاب مشتمل بر صد باب است.<br />
<br />
== انگيزه تألیف ==<br />
مؤلف در مقدمه كتاب به انگيزه خود از نگارش چنين اثرى اشاره مىكند و مىنويسد، در انتهاى مجلسى كه در حصباء در شهر موصل برگذار بود، به نقل حديث زيد بن ارقم درباره غدير خم و نيز حديث عمار ياسر كه از پيامبر(ص) خطاب به على(ع) روايت كرده بود كه: (طوبى لمن احبك و صدّق فيك) پرداختم و مورد طعن و قدح برخى از حاضرين در مجلس كه شناخت چندانى از دانش نقل حديث نداشتند، قرار گرفتم. سپس به خاطر علاقه و محبت و تعصبى كه به خاندان عصمت و طهارت داشتم، به املاء احاديثى كه از محدثان شهرهاى مختلف درباره مناقب آن بزرگواران شنيده بودم، پرداختم و آن را «كفاية الطالب في مناقب عليّ بن أبيطالب» نام نهادم.<br />
<br />
== ساختار و گزارش محتوا ==<br />
كتاب؛ مشتمل چهار فصل كه فصل اول و چهارم خود دربردارنده بابهاى متعددى در مناقب [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|اميرالمومنين على(ع)]] است كه ذيلا به برخى از آن بابها اشاره مىشود:<br />
<br />
الباب الأوّل - في صحّة خطبة النبيّ صلّى الله عليه وآله بماء يُدعى (غدير خُمّ).<br />
<br />
الباب الثاني - في حديث عمّار بن ياسر وطرقه.<br />
<br />
الباب الثالث - في أنّ محبّة عليّ عليهالسّلام آية الإيمان، و بغضه آية النفاق.<br />
<br />
الباب الرابع - أنّ محبّة عليّ عليهالسّلام أو بغضه دلالةٌ على محبّة النبيّ صلّى الله عليه و آله أو بغضه.<br />
<br />
الباب الخامس - إنّ مَن تولّى عليّاً عليهالسّلام فقد تولّى اللهَ و رسوله صلّى الله عليه و آله.<br />
<br />
الباب السادس - في كرامة الله تعالى لعليّ عليهالسّلام و فضل محبّته.<br />
<br />
الباب السابع - في شدّة محبّة الله لعليّ بن أبيطالب عليهالسّلام.<br />
<br />
الباب الثامن - في حبّ الحسن و الحسين و عليّ و فاطمة عليهم السّلام.<br />
<br />
الباب العاشر - في كفر مَن سبّ عليّاً عليهالسّلام.<br />
<br />
الباب الثاني عشر - في أمر الله تعالى رسولَه صلّى الله عليه وآله بحبّ عليٍّ عليهالسّلام.<br />
<br />
الباب الرابع و الثلاثون - في أنّ النظر إلى وجه عليٍّ عليهالسّلام عبادة.<br />
<br />
الباب الحادي و الأربعون، إلى الباب السابع و السبعين - في جملة من خصائص الإمام عليّ عليهالسّلام اختصّ بها دون غيره، منها.<br />
<br />
الباب الخامس و الثمانون - في أنّ عليّاً و فاطمة و ولديها عليهم السّلام يوم القيامة في قبّةٍ تحت العرش.<br />
<br />
الباب الثالث و التسعون - في قول النبيّ صلّى الله عليه و آله لعليّ و فاطمة و الحسن و الحسين عليهم السّلام: أنا حربٌ لمَن حاربتُم، و سلْمٌ لمن سالمتُم.<br />
<br />
الباب التاسع و التسعون - في ذكْر فضائل سيّدة نساء العالمين (فاطمة) عليها السّلام.<br />
<br />
الباب المائة - في تطهيرهم عليهم السّلام من الأنجاس؛ لقوله عزّوجلّ:'''«إنّما يُريدُ اللهُ لِيُذهِبَ عنكمُ الرِّجْسَ أهلَ البيتِ و يُطهِّرَكم تطهيرا'''.<br />
<br />
بعد از اين ابواب گنجى شافعى اشارهاى كوتاه به زندگى على(ع) و برخى از وصايا و اندرزها و خطبههاى حضرت و نيز تواضع و عبادت و ويژگىهاى ايشان نموده و از ميلاد حضرت و نسب پاك ايشان و نيز همسران و فرزندان حضرت و داستان شهادت و غسل و دفن ايشان سخن مىگويد و از پرداختن اجمالى به برخى حالات امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و فرزندان گرامى ايشان؛ يعنى امامان دوازده گانه شيعه فروگذار نمىكند و در پايان به بيان تفصيلى حادثه جانگداز كربلا و شهادت امام حسين(ع) و ياران گرامى ايشان مىپردازد.<br />
<br />
كفايه الطالب از قديم الايام به عنوان مرجع بسيار مهمى براى مؤلفان و نويسندگانى نظير [[ابن طاووس، علی بن موسی|ابن طاووس]] مطرح بوده است و محققين امروز نيز در بررسى مناقب حضرت، بى نياز از اين اثر ارزشمند نيستند، چرا كه اين كتاب حاوى احاديث صحيحه و مشهوره فراوانى است كه مورد وثوق و اطمينان است.<br />
<br />
== نسخه شناسى ==<br />
از نسخههاى خطى اين اثر اطلاعى نيافتيم؛ اما اين كتاب بار نخست در مصر با حذف سند احاديث به طبع رسيد و سپس در سال 1356ق/ 1937م. در قطع وزيري به صورت مسند در نجف اشرف به چاپ رسيده است.<br />
<br />
نسخه حاضر در برنامه با تحقيق [[امینی، محمد هادی|محمد هادى امينى]]، فرزند مرحوم [[علامه امينى]] در قطع وزيرى با جلد گالينگور در 581 صفحه منتشر شده است.<br />
<br />
==منابع مقاله==<br />
#مقدمه محقق([[امینی، محمد هادی|محمد هادى امينى]]).<br />
#الامينى، محمد هادى، معجم المطبوعات النجفيه، ص 285.<br />
#مقدمه مؤلف و متن كتاب.<br />
<br />
==منبع==<br />
ویکی نور<br />
[[رده:کتابهای فضایل اهل البیت (ع)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B9%D9%85%D8%AF%D8%A9_%D8%B9%DB%8C%D9%88%D9%86_%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%AD_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1_%D9%81%DB%8C_%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149654عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار (کتاب)2024-03-25T11:59:35Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab337.jpg|بندانگشتی|عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار]]<br />
کتاب «عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب امام الأبرار» در موضوع مناقب [[امام علی علیه السلام|امیرالمؤمنین على]](ع) و برخى از [[اهل البیت|اهلبیت]] پیامبر(ص) به دست یحیى بن حسن اسدى حلى، معروف به [[یحیی بن بطریق|ابن بطریق]] (م، ۶۰۰ ق) تدوین شده و بنا به گفته مؤلف در مقدمه کتاب نام کامل آن چنین است: «عمدةُ عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب وصی المختار صلى الله علیه و على الأئمة من ذریته الأطهار». مؤلف فقط روایات [[اهل سنت]] را مرجع و منبع خود قرار داده است.<br />
<br />
==محتواى کتاب==<br />
<br />
این کتاب داراى ۹۱۳ [[روایت]] است که با احتساب روایات بدون شماره به ۹۹۶ مىرسد. تعداد فصول کتاب بنا به شمارش مؤلف ۴۵ فصل است که گویا در چاپ حاضر دو فصل مربوط به حسنین علیهماالسلام یکى حساب شده است. ۳۶ فصل از کتاب شرح زندگانى و فضائل و آیات وارده در شأن [[امام علی علیه السلام|على]](ع) و روایات [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) در عظمت آن حضرت است.<br />
<br />
فصول دیگر در شرح فضائل [[ائمه اطهار|ائمه]] یا [[صحابی|صحابه]] جلیل القدر است، از جمله: [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا]](س)، [[خدیجه کبری|حضرت خدیجه کبرى]](س)، [[ابوطالب علیه السلام|ابوطالب]]، [[جعفر طیار|جعفر بن ابىطالب]] و یک فصل در وقایع پس از [[رحلت پيامبر اسلام|رحلت پیامبر]](ص).<br />
<br />
==منابع کتاب==<br />
<br />
«العمده» یکى از بهترین تألیفات در موضوع فضائل [[معصوم|معصومین]] است که در اواخر قرن ششم هجرى تألیف شده و فقط روایات [[اهل سنت]] را مرجع و منبع خود قرار داده است. [[یحیی بن بطریق|ابن بطریق]] تقریبا تمام آنچه را در کتب معتبر اهل سنت اعم از صحاح و مسانید آمده جمع نموده و ضمن نقل آنها مطالب محتاج به توضیح را توضیح داده است.<br />
<br />
ابن بطریق، کتاب خود را از منابعى نظیر [[صحیح مسلم]] و [[صحیح بخاری (کتاب)|بخارى]]، الجمع بین الصحیحین حمیدى، الجمع بین الصحاح الستة ابوالحسن رزین بن معاویه عبدرى، [[مسند ابن حنبل]]، تفسیر قرآن ثعلبى و [[مناقب ابن مغازلی|مناقب ابن مغازلى]] نقل کرده و در ابتداى کتاب، سلسله [[سند حدیث|سند]] خود را به هر یک از کتب فوق ذکر کرده است. در هر فصل نیز ترتیب نقل روایات بر اساس تقدم زمانى کتب است، مثلا ابتدا روایات [[احمد بن حنبل|ابن حنبل]] را نقل کرده، سپس بخارى، مسلم و ثعلبى را. در پاورقى کتاب احادیث از بیش از ۴۰ منبع استخراج شده است.<br />
==منبع==<br />
ویکی نور<br />
<br />
[[رده:کتابهای فضایل اهل البیت (ع)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B6_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%B1_%D9%81%DB%8C_%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%A8_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%A6%D9%85%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B7%D9%87%D8%A7%D8%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149653ریاض الابرار فی مناقب الائمة الاطهار (کتاب)2024-03-25T11:58:29Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab278.jpg|بندانگشتی|ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار]]<br />
<br />
'''«ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار»'''، تألیف [[سید نعمت الله جزائری|سید نعمتالله جزائری]] (۱۰۵۰-۱۱۱۲ ق)، کتابی است به زبان عربی، پیرامون مناقب و زندگینامه [[ائمه اطهار]] (علیهم السلام). البته در این کتاب به جای زندگینامه [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]](علیه السلام)، زندگینامه [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا]](علیها السلام) اضافه شده است.<br />
<br />
==مؤلف==<br />
[[سید نعمت الله جزائری|سید نعمتاللّه جزایری]] (۱۱۱۲-۱۰۵۰ ق)، [[فقیه|فقیه]]، [[محدث|محدّث]] و ادیب [[امامیه|امامی]] قرن یازدهم و دوازدهم هجری و از شاگردان [[علامه مجلسى|علامه مجلسی]] و [[آقا حسین خوانساری|محقق خوانسارى]] است. وی سرسلسله خاندان مشهور علمی و دینی [[سادات|سادات]] جزایری بود که سه قرن در منطقه خوزستان به ویژه شوشتر، خدمات ارزندهای کردند. <br />
<br />
علامه جزایری صاحب آثار متعددی از جمله [[قصص الانبیاء جزائری (کتاب)|قصص الانبیاء]]، الانوار النعمانیه، انیس الفرید، تحفة الاسرار و زهر الربیع می باشد.<br />
<br />
==ساختار کتاب==<br />
کتاب با مقدمه کوتاهی از نویسنده آغاز و مطالب در سه جلد، تنظیم شده است.<br />
<br />
این اثر، گرایشی [[حدیث|حدیثی]] دارد و مؤلف در برخی موارد توضیحاتی پیرامون احادیث را ارائه کرده است. منبع نقل روایات در این کتاب، آثار کهن و متأخر [[شیعه]] است؛ هرچند غالب ارجاعات در پاورقیها که بهوسیله ناشر استخراج شده، به منابع یادشده در متن نیست.<br />
<br />
توجه مؤلف در بیشتر موارد به آثار شیعه بوده، ولی گاه روایاتی هم از منابع یا محدثان [[اهل سنت]] نقل کرده است.<br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
با توجه به گرایش حدیثی مؤلف، کتاب شکل روایی به خود گرفته و با استفاده از منابع مختلف، روایات فراوانی درباره زندگی و مناقب [[ائمه اطهار|ائمه]](علیهم السلام) نقل شده است. نویسنده در مواردی از کتاب به اظهار نظر نیز پرادخته و یا برخی از اخبار و گزارشها را توضیح داده است.<br />
<br />
هرچند از نام کتاب چنین برمیآید که مطالب آن، در مورد ائمه شیعه(علیهم السلام) باشد، اما مناقب [[امام علی علیه السلام|حضرت علی]](علیه السلام) در آن ذکر نگردیده و مناقب [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا]](علیها السلام) که جزء ائمه(علیهم السلام) نمیباشد، در آن آمده است.<br />
<br />
جلد اول، به مناقب و زندگینامه حضرت زهرا(علیها السلام) و حسنین(علیهما السلام) اختصاص یافته است. از جمله مطالب مذکور در این جلد، عبارتند از: ولادت، اسماء، [[معجزه|معجزات]] و مکارم اخلاقی حضرت زهرا(علیها السلام)؛ [[ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)|ازدواج حضرت زهرا با حضرت علی(علیه السلام)]]؛ احوال فاطمه(علیها السلام) پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]](صلی الله علیه وآله) و چگونگی محبان او در [[قیامت]]؛ ولادت حسنین و نقش انگشتری آنان؛ احوال [[امام حسن علیه السلام|امام مجتبی]](علیه السلام)؛ عمر و شهادت آن حضرت(علیه السلام)؛ احوال [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](علیه السلام) اعم از معجزات، احتجاجات با [[معاویه]] و خبردادن انبیا درباره شهادت ایشان؛ عظمت مصیبت [[سیدالشهداء]](علیه السلام) و [[ثواب]] گریه بر وی؛ [[مقتل]] امام حسین(علیه السلام)؛ وقایع پس از [[روز عاشورا|عاشورا]] و احوال [[مختار ثقفی|مختار]] و قیام او.<br />
<br />
جلد دوم، مناقب و زندگینامه [[امام سجاد علیه السلام|امام سجاد]](علیه السلام) تا [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]] را در خود جای داده است که از جمله مطالب آن میتوان به امور زیر اشاره نمود: احوال امام سجاد(علیه السلام) از اسما و القاب، معجزات، دعاها، مکارم اخلاق، همسران و فرزندان، نوادگان خروجکننده علیه [[بنی امیه|بنیامیه]] و [[حکومت بنی عباس|بنیعباس]]؛ احوال [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]](علیه السلام) شامل اسماء، ولادت و شهادت، مناقب، اصحاب و برخی اخبار؛ احوال [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]](علیه السلام) و کیفیت مواجهه با مخالفین و علمای آنان؛ احوال [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام کاظم]](علیه السلام)، اصحاب امام و احتجاجات [[هشام بن حکم]]، زندانهای حضرت، ابطال مذهب [[واقفیه|واقفه]] پس از شهادت امام(علیه السلام)؛ احوال [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]](علیه السلام)، ماجرای [[ولایتعهدى امام رضا علیه السلام|ولایتعهدی]]، آثار و برکات روضه مبارکه آن حضرت؛ احوال [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]](علیه السلام)، ازدواج با امالفضل و کیفیت شهادت؛ احوال [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]](علیه السلام)، عصر امام، [[جعفر کذاب]] و احوال [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]](علیه السلام).<br />
<br />
جلد آخر نیز به مناقب [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدی]](علیه السلام) و مسائل مربوط به ایشان اختصاص یافته است که از جمله آنها عبارتند از: اخبار [[پیامبر اسلام|پیامبر]](صلی الله علیه وآله) و [[ائمه اطهار|ائمه]](علیهم السلام) از قائم(علیه السلام)؛ دلائل [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]] بر [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]] امام(علیه السلام)؛ احوال سفرای امام(علیه السلام)؛ علت غیبت و علائم ظهور؛ وقایع هنگام ظهور؛ [[رجعت]] و چگونگی آن و [[نواب اربعه]] و جانشینان پس از او.<br />
<br />
==منابع==<br />
*ویکی نور<br />
<br />
[[رده:کتابهای فضایل اهل البیت (ع)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87_%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7_(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D8%A7%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149652زندگانی فاطمه زهرا (علیهاالسلام) (کتاب)2024-03-25T11:56:47Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab284.jpg|240px|بندانگشتی|[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/42451/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7--%D8%B9/&from=search&&query=%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%8A%20%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87%20%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7&count=20&execute=true#!resource زندگانى فاطمهزهرا(علیهاالسلام)]]]<br />
<br />
'''«زندگانى فاطمه زهرا (علیهاالسلام)»'''، اثر سید جعفر شهیدى (۱۳۸۶-۱۲۹۷ ش) به زبان فارسى است. نویسنده در این کتاب، ضمن بیان سرگذشت [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا]] (سلام الله علیها)، به تشریح دو نکته مىپردازد: یکى نگهبانى از سنت [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] (صلی الله علیه وآله) و دیگرى اجتهاد و تجدید نظر در نظام سیاسى و حقوق دینى.<ref>ر.ک: فهرست کتابهاى منتشرشده بهمنماه ۱۳۷۶، ص۴۶</ref><br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
<br />
موضوع این کتاب گزارشى از زندگانى دختر [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) است، ولى آنچه در این مجموعه فراهم آمده، تنها سرگذشت زندگى شخصى نیست، رویدادهایى است آموزنده و عبرتآمیز؛ هرچند گزارش زندگى شخصیتهاى بزرگ و برجسته تاریخ خود درسى آموزنده است.<ref>متن کتاب، ص۷</ref><br />
<br />
آنچه در این کتاب آمده، تحلیلى از چند حادثه شگفت است که قرنها پیش از زمان ما رخ داده است، اما اگر قهرمانان این حادثهها را از حادثهها جدا کنیم، خواهیم دید آن حادثهها در طول تاریخ حتى در زمان ما نیز، در گوشهاى از جهان رخ داده است و مىدهد. نویسنده، معقتد است اگر زمان و مکان رویدادهایى که درباره آن سخن مىگوییم، با ما فاصله بسیار دارد، آثارى که از آنها بهجاى مانده، نهتنها دیرینگى نگرفته، بلکه تازگى خود را همچنان نگاه داشته است.<ref>ر.ک: همان</ref><br />
<br />
آن حادثهها که نویسنده، کتاب را بر محور آن سامان داده است، دو جنبش متضادى است که پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]](ص) در [[مدینه|مدینه]] - مرکز استقرار و نشر [[اسلام|دین اسلام]] - پدید گردید:<br />
<br />
*جنبشى که مىکوشید روش پیامبر(ص) را در اداره حوزه اسلامى دنبال کند و به تعبیر دیگر، مىخواست نگاهبان [[سنت]] رسول خدا(ص) باشد.<br />
*حرکت دیگرى که به گمان و یا به اجتهاد خویش، به تناسب پیشرفت زمان، تجدید نظر در نظام سیاسى و احیانا بعضى نظام حقوقى دین را ضرورى مىدانست و معتقد بود سنتگرایان، واقعیت را چنانکه باید، درک نمىکنند و این دگرگونى متناسب با خواستههاى عصر و به سود مسلمانان و موجب تقویت قدرت مرکزى و حفظ وحدت اسلام است.<ref>همان، ص۸</ref><br />
<br />
نویسنده، خواهان اثبات آن است که [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]](س) و شوهرش و خاندان پیغمبر و تنى چند از یاران آنان، پیشروان حرکت نخستین بودند و گروهى (بیشتر [[مهاجرین|مهاجران]] و کمتر [[انصار]]) رهبران حرکت دیگر. چنانکه در لابهلاى متون کتاب خواهیم دید، رویدادهاى پىدرپى، دختر پیامبر(ص) را ناچار ساخت که خود پیشرو سنتگرایان گردد. او با سخنرانى، اندرز، اعتراض، ناخشنودى نمودن و سرزنش، سنتشکنان و یا تجددطلبان را از عاقبت نامطلوب روشى که پیش گرفتند، آگاه ساخت.<ref>ر.ک: همان، ص۸-۹</ref><br />
<br />
نویسنده تأکید دارد برخلاف آنچه بعض نویسندگان نوشتهاند و ظاهر بعض روایات هم شاید آن را تأیید کند، آنچه در آن روزها گفتند و کردند، جنبه شخصى ندارد. نه آن روز و نه این زمان، تنها سخن بر سر آن نبوده و نیست که: شخصیتى که سال ۳۵ هجرى زمامدار مسلمانان شد باید سال یازدهم به خلافت رسیده باشد؛ یا فلان مزرعه ([[فدک]]) را چرا گرفتند؟ و چه مبلغ درآمد داشته؟ به اعتقاد نویسنده، دقت در اسناد دست اول و سخنان [[امام علی علیه السلام|على]](ع) و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]](ع) و فرزندانش(ع) و مطالعه روشى که در زندگانى پیش گرفتند، روشن مىسازد که این خاندان بدانچه نمىاندیشیدهاند، مهترى یا مالدارى بوده است.<ref>همان، ص۹</ref><br />
<br />
کتاب حاضر وظیفه ندارد این دو حرکت را تحلیل کند و درباره رفتار سران دو نهضت به داورى برخیزد، یا درباره آن دسته از مسلمانان که در چنان دوره پرآشوب مىزیستند قضاوت نماید، بلکه نویسنده کوشیده است تا حد ممکن گزارش خود را بر اساس سندهاى دست اول و یا نزدیک به دست اول تنظیم کند؛ چه، در این سندها احتمال دستخوردگى کمتر است و نیز تا آنجا که توانسته است گزارشها را با قرینههاى خارجى تطبیق کرده و بالاخره از میان گفتههاى گوناگون، آن را پذیرفته است که همه و یا اکثریت در قبول آن، همداستانند و یا بهگونهاى آن را تأیید مىکنند.<ref>ر.ک: همان، ص۱۰-۱۲</ref><br />
<br />
==پانویس==<br />
<references /><br />
==منابع ==<br />
* مقدمه و متن کتاب.<br />
* فهرست کتابهاى منتشرشده بهمنماه ۱۳۷۶، پایگاه مجلات تخصصى نور، مجله: کتاب ماه دین، شماره ۴ و ۵، اسفند ۱۳۷۶، (از ص۴۰ تا ۴۷).<br />
<br />
==متن کتاب==<br />
'''[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/42451/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7--%D8%B9/&from=search&&query=%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%8A%20%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87%20%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7&count=20&execute=true#!resource زندگانى فاطمه زهرا (سلام الله علیها)]'''<br />
<br />
[[رده:منابع تاریخ زندگی ائمه (ع)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%DB%8C_%DA%A9%D9%87_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7_%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%AE%D8%AA_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149651درسی که حسین علیه السلام به انسانها آموخت (کتاب)2024-03-25T11:55:34Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab256.jpg|230px|بندانگشتی|درسی که حسین علیهالسلام به انسانها آموخت]]<br />
<br />
کتاب '''«درسى که حسین علیهالسلام به انسانها آموخت»'''، نوشته [[شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد|شهید سید عبدالکریم هاشمىنژاد]] است که در آن، نهضت مقدس [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] (علیه السلام) و جوانب مختلف آن بررسى شده است. <br />
<br />
== محتوای کتاب ==<br />
نویسنده پیش از آنکه به قیام [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]](ع) بپردازد، به بررسى حوادث پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]](ص) و دلایل قیام [[روز عاشورا|عاشورا]] مىپردازد.<br />
<br />
کتاب از سه بخش که هرکدام از بخشها داراى فصولى چند مىباشد، تشکیل شده است. از فصل اول تا فصل ششم در بخش اول، از فصل هفتم تا فصل دوازدهم در بخش دوم و از فصل سیزدهم تا فصل بیست و دوم در بخش سوم قرار دارد.<br />
<br />
در بخش اول، عواملى که ضرورت نهضت حسین(ع) را ایجاب مىنمود، از هنگام انعقاد نطفه آن، قدمبهقدم مورد تعقیب قرار گرفته و بهخوبى نشان داده شده است که چگونه در آن عصر، سرنوشت [[اسلام]] و [[قرآن]]، [[عدالت]] و آزادى، انسانیت و فضیلت بهطور مستقیم به آن قیام آسمانى بستگى داشت.<br />
<br />
در بخش دوم، روش و سیاست خاصى که فرزند [[پیامبر اسلام|پیغمبر]](ص) در آن شرایط خفقانآور و دردناک در پیش گرفت تا توانست با رهبرى صحیح و همهجانبه خود جنبش خونین و انسانى خویش را به ثمر برساند و آن را از دستبرد تحریف حکومتهاى فاسد و دیکتاتور محافظت نماید، بهطور کامل مورد توجه قرار داده شده است.<br />
<br />
در سومین بخش، نقش حیاتى و بزرگ کاروان [[اسرای اهل بیت علیهم السلام|اسیران کربلا]] در بهثمررساندن نهضت و کوششهایى که آن خاندان فضیلت بهصورتهاى گوناگون براى رسیدن به این آرمان مقدس انجام دادهاند، دقیقا بررسى گردیده و در پایان کتاب، طرحهاى مفیدى بهمنظور بهرهبردارى صحیح از آن نهضت در شرایط حاضر ارائه داده شده و بالاخره با پیش کشیدن مباحث علمى دیگر که طرح آنها ضرورى به نظر مىرسد، کتاب پایان مىیابد.<br />
==منابع==<br />
<br />
* ویکی نور<br />
<br />
[[رده:منابع با موضوع اهل البیت علیهم السلام]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D9%85%D8%B2%D9%87_%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%A1(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149650حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) (کتاب)2024-03-25T11:53:23Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab231.jpg|230px|بندانگشتی|[https://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/59155/%D8%AD%D9%85%D8%B2%D9%87--%D8%B3%D9%8A%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7--%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/&from=search&&query=%D8%AD%D9%85%D8%B2%D9%87&count=20&execute=true حمزه سيدالشهداء عليه السلام]]]<br />
کتاب «'''حمزه سیدالشهداء علیهالسلام»'''، اثر محمدصادق نجمى (۱۳۱۵-۱۳۹۰ ش) است که در آن، شخصیت و زندگى و فعالیتهاى [[حضرت حمزه علیه السلام|حضرت حمزه]] (علیه السلام) را از نظر [[قرآن]]، روایات [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (صلی الله علیه وآله) و [[ائمه اطهار]] (علیهم السلام) و [[تاریخ|تاریخ]]، مورد بررسى و پژوهش علمى قرار داده است.<br />
<br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
<br />
کتاب حاضر - که در فروردین ۱۳۸۳ در [[قم]] نوشته شده-، از مقدمه نویسنده و متن اصلى (شامل ۵ بخش) تشکیل شده است. <br />
<br />
چند مورد از مطالب مفید کتاب به شرح ذیل است:<br />
<br />
نویسنده در مقدمهاش یادآور شده است: [[حضرت حمزه علیه السلام|حضرت حمزه]]، عموى [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) از شخصیتهاى بزرگ در [[تاریخ اسلام|تاریخ اسلام]] است که در دفاع از [[اسلام]] تا پاى جان ایستاد و آنگاه که [[توحید|توحید]] در مقابل [[شرک|شرک]] و خداپرستى در برابر [[بت پرستی|بتپرستى]] قرار گرفت و رسولالله(ص) نیاز به یاران صدیق و حامیان مخلص داشت، به یارى آن حضرت شتافت... لیکن با تأسف باید گفت: دشمنان براى تخریب شخصیت آن بزرگوار، به ابزار فرهنگى متوسل شده، کوشیدند با ذکر نکردن اوصاف و فضایل وى و ساختن داستانها و افسانههاى دروغین، شخصیت او را کمرنگ کنند.<br />
<br />
مراجعه به منابع [[حدیث|حدیثى]] و مجموعههاى اولى [[اهل سنت]]، نشانگر این است که خلفاى [[بنی امیه|اموى]]، همان سعى و تلاشى را که در کمرنگ کردن شخصیت [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان على]](ع) و تحقیر [[ابوطالب علیه السلام|ابوطالب]] و [[عقیل بن ابیطالب|عقیل]] به کار بردهاند، به علل و انگیزههاى خاصى، درباره حضرت حمزه عمیقتر و در حذف شخصیت او قوىتر عمل کردهاند... با این مقدمه لازم است در این مختصر پنج موضوع به ترتیب زیر مورد بحث و بررسى قرار گیرد:<br />
<br />
#حضرت حمزه از دیدگاه [[قرآن]]؛ ۲. حضرت حمزه در کلام [[پیامبر اسلام|رسولالله]](ص) و [[ائمه اطهار|ائمه هدى]](ع)؛ ۳. حضرت حمزه در جنگها؛ ۴. تلاش فرهنگى در مخدوش کردن شخصیت حضرت حمزه؛ ۵. حرم حضرت حمزه در بستر تاریخ...<ref>مقدمه کتاب، ص۱۱-۱۴</ref><br />
#حمزه انجامدهنده نیکىها و بهجاآورنده [[صله رحم]]: [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]] نقل مىکند که پیامبر خدا چون در کنار جسد مُثلهشده عمویش حمزه نشست، خطاب به وى چنین فرمود: «رَحِمَک الله أی عم، لَقَدْ کنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخَیرات»؛ «اى عمو، خداى رحمت کند تو را که در صله رحم و انجام دادن کارهاى نیک فعال و کوشا بودى» و این توصیف از زبان رسولالله(ص) و معرفى حضرت حمزه بهعنوان «وَصُول رَحِم» و «فَعول خیرات» امتیازى است که اختصاص به آن حضرت دارد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص۳۳</ref><br />
#حمزه(ع) اولین پرچمدار اسلام: شش ماه اول پس از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]]، در [[مدینه|مدینه]] سپرى گردید و در ماه هفتم که مصادف با ماه مبارک [[ماه رمضان|رمضان]] بود، پیامبر خدا(ص) براى نخستین بار جهت مقابله با کفار و مشرکین پرچم برافراشت و حمزة بن عبدالمطلب را به پرچمدارى مفتخر ساخت. مورخان مىنویسند: رسولالله(ص) در این ماه، پرچم سفید رنگى را به عمویش حمزه سپرد و او را به فرماندهى سى تن از مسلمانان به جانب محلى به نام «سیف البحر»، براى مقابله با [[ابوجهل]] که سرپرستى یک قافله سیصد نفرى از مشرکین [[مکه|مکه]] را به عهده داشت، فرستاد. گرچه در این برخورد، به علت وساطت یکى از سران قبایل عرب، به نام «مجدى بن عمرو جُهَنى» جنگ رخ نداد و ابوجهل از این معرکه و از درگیرى با حمزه نجات یافت...<ref>همان، ص۶۰-۶۱</ref> پس از خاتمه جنگ و در هنگام انتقال اسیران به پشت جبهه، یکى از آنان به نام «امیة بن خلف» که از مشرکین سرشناس بود، چون چشمش به حضرت حمزه افتاد، از عبدالرحمان بن عوف پرسید: «مَنْ هذا المُعلَّم؟»؛ «این جنگجوى نشاندار کیست؟» گفتنى است، حضرت حمزه در جنگها با نصب پرِ شترمرغى بر کلاهخودِ خویش، از دیگر سرداران متمایز بود. عبدالرحمان پاسخ داد: او «حمزة بن عبدالمطلب است». امیه با تأسف و تحسر شدید از شکست سپاه شرک، گفت: «ذاک الَّذی فَعَلَ بنا الأفاعیل»؛ «این بود که صفوف ما را در هم شکست و ما را به خاک سیاه نشاند».<br />
#کرامت شهداى [[غزوه احد|احد]] و شکست سیاست [[معاویه|معاویه]]: در سال چهل و نه هجرى و پس از گذشت چهل و شش سال از جنگ احد و در دوران ریاست بلامنازع معاویة بن ابوسفیان، از طرف او دستور صادر شد که در احد، قناتى حفر و مجراى آن را از کنار و یا داخل قبور شهدا قرار دهند و با آماده شدن قنات، منادى در مدینه اعلان کرد: افرادى که در احد، شهید دارند، براى در امان ماندن اجساد و قبور آنان از نفوذ و جریان آب، این قبور را نبش و اجساد شهدا را به محل دیگر انتقال دهند و بر اساس این دستور به [[نبش قبر|نبش قبور]] شهدا اقدام گردید. از جمله قبر حمزه(ع) و عمرو بن جموح و عبدالله پدر جابر شکافته شد. عمّال معاویه با تعجب مشاهده کردند که این اجساد، تر و تازه ماندهاند؛ بهگونهاى که گویى دیروز دفن شدهاند...؛ بهطورىکه وقتى بیل کارگران به پاى حضرت حمزه خورد، خون جارى گردید و یا آنگاه که دست یکى از شهدا، که در روى زخم پیشانىاش قرار داشت برداشته شد، خون جارى شد و این کرامت شهدا موجب شد که عمّال معاویه از تصمیم خود منصرف شده، قبور شهدا را به حال خود بگذارند.<ref>همان، ص۱۹۵-۱۹۶</ref><br />
#[[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]](س) نخستین کسى که قبر حمزه را ترمیم کرد: قبر شریف حمزه از قرن دوم هجرى در زیر سقف و داراى ساختمان بود، ولى طبق نقل [[محدث|محدثان]] و مورخان از [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]](ع)، اولین کسى که این قبر را پس از گذشت چند سال و ظهور آثار فرسودگى در آن، به تعمیر و ترمیم و سنگچینى و علامتگذارى پرداخت و از سایر قبور مشخص ساخت، حضرت زهرا(س) بود و جالب این است که این روایت، در منابع اهل سنت بیش از منابع [[شیعه|شیعه]] منعکس گردیده است! متن روایت چنین است: «... عن سعد بن طریف، عن أبیجعفر(ع) إن فاطمة بنت رسولالله(ص) کانت تزور قبر حمزة(ع) ترُمُّهُ و تُصْلحُهُ و قد تعلمتْه بحجرٍ»؛ سعد بن طریف از امام باقر(ع) نقل مىکند که دختر پیامبر خدا، فاطمه زهرا، قبر عمویش حمزه را زیارت و آن را ترمیم و اصلاح مىکرد و این قبر را با سنگچینى، علامتگذارى و مشخص ساخت.<ref>همان، ص۱۹۸-۱۹۹</ref><br />
<br />
==پانويس==<br />
<references /><br />
==منابع==<br />
<br />
* ویکی نور<br />
<br />
== متن کتاب ==<br />
'''[https://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/59155/%D8%AD%D9%85%D8%B2%D9%87--%D8%B3%D9%8A%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7--%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/&from=search&&query=%D8%AD%D9%85%D8%B2%D9%87&count=20&execute=true حمزه سيدالشهداء عليه السلام]'''<br />
<br />
[[رده:کتابهای شخصیت شناسی]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C_%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA_%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149649حضرت مهدی فروغ تابان ولایت (کتاب)2024-03-25T11:52:39Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>{{مشخصات کتاب<br />
<br />
|عنوان=<br />
<br />
|تصویر= [[پرونده:Ketab229.jpg|240px|وسط]]<br />
<br />
|نویسنده= محمد محمدى اشتهاردى<br />
<br />
|موضوع= زندگینامه امام زمان (ع)<br />
<br />
|زبان= فارسی <br />
<br />
|تعداد جلد= ۱<br />
<br />
|عنوان افزوده1= انتشارات<br />
<br />
|افزوده1= مسجد مقدس جمکران<br />
<br />
|عنوان افزوده2=<br />
<br />
|افزوده2=<br />
<br />
|لینک= [https://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/34974/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%8A-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%AA/&from=search&&query=%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA%20%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%8A%20%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA%20%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%AA&count=20&execute=true حضرت مهدى، فروغ تابان ولايت]<br />
<br />
}}<br />
کتاب '''«حضرت مهدى، فروغ تابان ولایت»'''، اثر محمد محمدى اشتهاردى، در موضوع تاریخ زندگانى [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت مهدى]] (عجل الله تعالی فرجه) به زبان فارسى نوشته شده است. مؤلف ابتدا نماى کلى از سیماى حضرت مهدى (علیه السلام)، ویژگىهاى ایشان و وقایع هنگام ولادت آن حضرت را ارائه کرده و در قالب پرسش و پاسخ به بحث پیرامون [[غیبت صغری|غیبت صغری]]، [[نواب اربعه]]، [[غیبت کبری|غیب کبرى]] و... پرداخته است.<br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
<br />
کتاب با پیشگفتار مؤلف در بیان [[حدیث|احادیثى]] درباره [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت مهدى]](عجل الله تعالی فرجه) آغاز شده و مطالب در هشت فصل به شیوه گزارشى-تحلیلى نگارش یافته است.<br />
<br />
* فصل اول کتاب به معرفى پدر و مادر امام زمان(ع) و ویژگىهاى ایشان پرداخته و توضیحاتى راجع به [[جعفر کذاب|جعفر کذاب]] و اعمال او داده مىشود.<br />
* در فصل دوم، دوران زندگى امام زمان(ع) به سه دوران کودکى، [[غیبت صغری|غیبت صغرى]] و [[غیبت کبری|غیبت کبرى]] تقسیم شده و بعد از توضیح مختصرى در مورد غیبت صغرى و [[نواب اربعه|نواب چهارگانه]]، شرح کوتاهى درباره [[ولایت فقیه]] و احادیث مربوط به آن ارائه شده است.<br />
* در فصل سوم، به بیستوهفت پرسش پیرامون عقیده [[مهدویت|مهدویت]] و خصوصیات شخصى امام زمان(ع)، [[نشانه های ظهور امام زمان (عج)|نشانههاى ظهور]]، بحث [[رجعت]] و حکومت آن حضرت پاسخ داده شده است؛ به عنوان مثال، مؤلف در پاسخ به این سؤال که آیا عقیده به ظهور مصلح جهانى مخصوص [[شیعه|شیعیان]] است؟ چنین پاسخ مىدهد که این عقیده حتى در کتب [[زرتشت|زرتشتیان]]، هندویان، [[مصر|مصرىها]] و [[تورات]] و [[انجیل|انجیل]] وجود داشته و منابعى از [[اهل سنت|اهلسنت]] که روایات [[خبر متواتر|متواترى]] در این زمینه در آنها آمده را نام مىبرد.<br />
* فصل چهارم، با اشاره به این نکته که مفهوم واقعى [[انتظار ظهور امام زمان (عج)|انتظار]] که در روایات به عنوان بالاترین عمل شمرده شده، زمینهسازى است نه امید ذهنى، به ذکر و توضیح یازده عامل مهم که در انقلاب عظیم [[اسلام]] به رهبرى [[پیامبر اسلام|پیامبر]](صلی الله علیه وآله) نقش مهمى در زمینهسازى حکومت اسلامى داشت مىپردازد؛ برخى از این عوامل عبارتند از: جاذبه [[قرآن]] و حقانیت اسلام، ایمان و [[توکل|توکل]] به خدا، [[تعاون]] و همکارى، برخوردها و روشهاى منطقى با یکدیگر، اتحاد و انسجام مسلمانان.<br />
* در فصل پنجم، مؤلف معتقد است با توجه به اینکه بهترین حکومت آن است که به طور طبیعى و خودجوش روى کار آید، نه به صورت تحمیلى، آنان که مىگویند حکومت حضرت مهدى(ع) بدون [[معجزه]] امکانپذیر نیست، به این اشکال توجه ندارند که اگر بنا بر معجزه و [[جبر|اجبار]] - هرچند اجبار فکرى- باشد، نظام حالت طبیعى خود را از دست داده و یک نوع حکومت تحمیلى درست مىشود. وى در پى آن است تا اثبات کند همانگونه که یاران آگاه و با استقامت پیامبر(ص) در صدر اسلام نقش مؤثر و مهمى در تشکیل حکومت اسلامى ایفا کردند، حکومت حضرت حجت(ع) نیز از این قانون مستثنى نیست و لذا به بیان ویژگىهاى یاران آن حضرت از منظر [[آیه|آیات]] و روایات پرداخته است. <br />
* فصل ششم، به ذکر چند نمونه از ماجراى کسانى که در زمان [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]] به حضور حضرت قائم(ع) شرفیاب شدهاند مىپردازد، به امید آنکه شاید رهگشایى براى پاکسیرتان باشد و آنها نیز با ایجاد شرایط به این سعادت نائل شوند.<br />
* نویسنده در فصل هفتم، سعى کرده با ذکر چند ویژگى از خصوصیات حکومت حضرت مهدى(ع) در همه زمینهها، دورنمایى از این نظام سراسر [[عدالت|عدل]] را توصیف کرده و آن را در معرض خواننده قرار دهد؛ ویژگىهایى همچون: [[توحید|توحید]] سراسرى در همه زمینهها، پیشرفت عجیب علوم، برادرى و صمیمیت، امنیت و وفور نعمت، توسعه [[عدالت]] و ... .<br />
* در فصل هشتم، مهمترین هدف امام زمان(ع) پس از ظهور را [[تهذیب نفس|تهذیب نفوس]] معرفى کرده و به بیان فواید و مؤلفههاى خودسازى در عصر غیبت از جمله رعایت حقوق برادران، مبارزه و [[جهاد]] براى خدا، ایستادگى در سختىها، معرفت امام(ع) و پیروى از آن حضرت، توجه به [[قرآن]] و اجراى آن پرداخته است. <br />
<br />
==منابع ==<br />
<br />
* "امام مهدى(ع) در آینه قلم، کارنامه منابع پیرامون امام مهدى(ع) و مهدویت"، قم، مؤسسه اطلاعرسانى اسلامى مرجع، جلد۱، ص۴۴۷.<br />
<br />
== متن کتاب ==<br />
'''[https://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/34974/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%8A-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%AA/&from=search&&query=%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA%20%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%8A%20%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA%20%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%AA&count=20&execute=true حضرت مهدى فروغ تابان ولايت]'''<br />
<br />
[[رده:کتابهای با موضوع امام مهدی (عج)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%AD%D9%81%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B2%D9%87%D8%A7%D8%B1_%D9%88_%D8%B2%D9%84%D8%A7%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%B1_%D9%81%DB%8C_%D9%86%D8%B3%D8%A8_%D8%A7%D8%A8%D9%86%D8%A7%D8%A1_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%A6%D9%85%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B7%D9%87%D8%A7%D8%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149648تحفة الأزهار و زلال الأنهار فی نسب ابناء الأئمة الأطهار (کتاب)2024-03-25T11:50:20Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab188.jpg|بندانگشتی|]]<br />
<br />
کتاب '''«تحفة الأزهار و زلال الأنهار فی نسب آبناء الأئمة الأطهار علیهم صلوات الملک الغفار»''' از جمله آثار مربوط به علم انساب و تراجم است که توسط عالم قرن یازده هجرى ضامن بن شدقم حسینی مدنی به رشته تحریر در آمده است. در این اثر بهطور خاص به انساب فرزندان [[ائمه اطهار|امامان]] [[شیعه]] پرداخته شده است.<br />
<br />
==معرفی کتاب==<br />
عدهاى از علماى مسلمان اعم از [[شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت|سنى]] به دلیل علاقه به خاندان [[پیامبر]]، کتابهایى به انساب [[اهل بیت]] و [[علویان]] و [[سادات]] اختصاص دادهاند. این آثار علاوه بر شناساندن خاندان پیامبر(ص) و سلسله انساب و شرح حال آنان، راهى براى دستیابى به روایات و گزارشهاى تاریخى است و کتب انساب، خود از منابع مهم [[تاریخ اسلام]] و [[تشیع]] به شمار مىرود.<br />
<br />
کتاب «تحفة الأزهار و زلال الأنهار»، علاوه بر شرح حال [[ائمه]] و فرزندان ایشان و امامان [[زیدیه|زیدیه]]، منبعى مهم درباره سادات معاصر مؤلف یعنى سده یازدهم هجرى است. گفته مىشود مؤلف چندان دستى در علم الانساب نداشته و اطلاعات خود را بیشتر از نیاکان و خاندان خود که نسب شناس بودهاند، آورده است. یکى از منابع وى شرح قصیده بسامه است که به شرح حال ائمه زیدیه مىپردازد. در این اثر که بر زندگى [[امام حسن]] و [[امام حسین]](علیهم الاسلام) بیشتر تکیه مىکند، اطلاعاتى از دوران [[صفویه|صفویه]]، عالمان شیعه هند و [[مدینه]] در قرن ۱۰ و ۱۱، خاندان مشعشعیان و موضوعاتى در این دوره وجود دارد.<br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
کتاب تحفة الأزهار شامل یک مقدمه تحقیقی و یازده باب است که مباحث هر باب در ضمن فصولی مطرح شده است.<br />
<br />
نویسنده هر باب را به اعقاب یک [[امام]] اختصاص داده است. در ابتدا شرححال مختصری از هنگام ولادت تا وفات آن امام را ذکر و سپس اصول که فرزندان بیواسطه او هستند و اعقاب دیگری که از آن اصول نشئت میگیرند را ذکر کرده است. در رابطه با هر اسم نیز، مواردی از مدح و ثنا یا قدح و تجریح نسبت به آن شخصیت را بدون جانبداری از مصادر مکتوب و مسموع ذکر کرده است.<br />
<br />
تحفة الأزهار از مفصلترین آثار در زمینه انساب [[علویان]] و دقیقترین آنهاست. نویسنده آن علم انساب را از پدرانش به ارث برده است. سپس به تحقیقات میدانی وسیعی در کشورهایی چون [[ایران]] و [[عراق]] و هند دست زده است. زمان طولانی را در این کشورها توقف کرده و بر پیشینیان این علم و نوشتههای آنها اطلاع یافته است. پسازآن اطلاعات بخشی را که به ذکر ائمه و اشراف از خاندان [[پیامبر]](ص) و ذراری ایشان ممتاز گردیده را خلاصه نموده؛ البته اشاره به مهمترین حوادث تاریخی و قبیلهای و ادبی را فراموش نکرده است.<br />
<br />
از ویژگیهای کتاب این است که مؤلف در شرح احوال [[ائمه اطهار|امامان]](ع) و امامزادگان مشهور و حتی امامان زیدی، به شرح احوال ایشان پرداخته و در این راستا از منابع متعدد حدیثی و تاریخی چون [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|الارشاد]] شیخ مفید و الحدائق الوردیه محلی بهره گرفته است؛ گرچه در این زمینه گویا بیشتر متکی به زهر الریاض بوده است. بههرحال بر این نکته تأیید میکنیم که اهمیت این کتاب در اینجاست که با توجه به مشجرات موجود در عصر خود توانسته است که در مورد انساب سادات قرون متأخر، اطلاعات قابلتوجهی عرضه کرده و نسب آنان را به گذشتگان ایشان متصل کند. <br />
<br />
کتابهایی مانند تحفة الأزهار به دلیل اشتمال بر برخی از سلاسل سادات حتی اگر در مواردی تأیید شده نیز نباشند، اهمیت بسیار مییابند، چراکه از محتوای شجرهنامههای سادات در قرون متأخرتر خبر میدهند.<br />
<br />
از ویژگیهایی که این اثر را از دیگر آثار متمایز میکند دقت و التزامی است که سبب شده نویسنده بین علویان تمام نواحی زمین ارتباط برقرار کند و تاریخ آنها را نوشته و ریشهها و انسابی که به دلایل مختلف در سرزمینهای جدید پراکنده شدهاند را وصل کند. <br />
<br />
باب اول کتاب به [[امام حسن مجتبی]](ع) اختصاص یافته است. نویسنده پس از مدح و ثنای آن امام همام و شهادت و مسموم شدن و سپس مدفن ایشان در [[بقیع]]، روایتی از ارشاد [[شیخ مفید]] نقل کرده که چگونگی ولادت با سعادت آن حضرت در نیمه [[رمضان]] اشاره شده است. سپس روایاتی در شباهت خُلقی و خَلقی امام به جدش [[پیامبر اسلام|رسولالله]](ص) ذکر شده است. <br />
<br />
در بین دیگر ابواب کتاب، باب دوم ویژگی دارد؛ چراکه نویسنده پیش از ذکر اولاد [[امام حسین]](ع)، قریب به یکصد صفحه از کتاب را به ذکر [[مناقب]] و فضائل، حرکت آن حضرت بهسوی [[کربلا]]، شهادت و دیگر موضوعات پیرامون حضرتش اختصاص داده است.<br />
<br />
آخرین باب کتاب نیز به [[امام زمان]](ع) اختصاص یافته و در دو فصل شرححال مختصر والده آنحضرت و سپس مولد امام ذکر شده است.<br />
<br />
تحفة الأزهار البته به همه علویان نپرداخته بلکه نویسنده همت خود را در نسبشناسی نسل امامین همامین حسنین(ع) قرار داده و در میان نسل امام حسین(ع) نیز تکیه خود را بر فرزندان و فرزندزادگان امامان دوازدهگانه(ع) قرار داده است.<br />
<br />
کتاب تحفة الأزهار مانند هر کتاب نسب دیگری، بخشی مهم و ارزشمند از تاریخ اسلامی ما را روشن میکند، چراکه علویان و طالبیان چنانکه میدانیم در سرنوشت سیاسی و اجتماعی و دینی و علمی مسلمانان نقش مهم و بسزایی داشتهاند. از اطلاعات مهم این کتاب، اطلاعات بسیاری است که در باب علمای شیعه هند و مدینه در قرون دهم و یازدهم قمری به دست میدهد که حائز اهمیت بسیار است.<br />
<br />
از دیگر اطلاعات بسیار ارزشمند این کتاب این موارد است: اطلاعات بسیار در باب دوره [[صفویه]] و عالمان و سادات و شیخالاسلامهای صفوی و... .<br />
<br />
==منابع==<br />
<br />
*ویکی نور<br />
<br />
[[رده:کتابهای شخصیت شناسی]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF_%D9%88_%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&diff=149647رده:منابع فرهنگ و تمدن اسلام2024-03-25T11:48:45Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[رده:منابع اسلامی]]<br />
[[رده:فرهنگ و تمدن اسلام]]<br />
[[رده:تاریخ و تمدن اسلام]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7_%D8%AF%D8%B1_%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149646تاریخچه جغرافیا در تمدن اسلامی (کتاب)2024-03-25T11:45:47Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>كتاب «'''تاريخچه جغرافيا در تمدن اسلامى'''»، تأليف "فرانتس تشنر" مستشرق آلمانى (۱۸۸۸ م) و "مقبول احمد هندی"، شامل تاريخچه جامعی از جغرافيا در تمدن [[اسلام|اسلامى]] است. این کتاب از دو بخش «جغرافیا» و «نقشه جغرافیایى» تشکیل شده که به ترتیب، توسط محمدحسن گنجى و عبدالحسین آذرنگ ترجمه شده است.<br />
{{مشخصات کتاب<br />
<br />
|عنوان=<br />
<br />
|تصویر= [[پرونده:Ketab184.jpg|240px|وسط]]<br />
<br />
|نویسنده= فرانتس تشنر، مقبول احمد<br />
<br />
|موضوع= تاریخ و جغرافيای اسلام<br />
<br />
|زبان= فارسی <br />
<br />
|تعداد جلد= ۱<br />
<br />
|عنوان افزوده1= ترجمه<br />
<br />
|افزوده1= محمدحسن گنجى، عبدالحسين آذرنگ<br />
<br />
|عنوان افزوده2=<br />
<br />
|افزوده2=<br />
<br />
|لینک= <br />
<br />
}}<br />
==محتوای کتاب==<br />
<br />
کتاب «تاريخچه جغرافيا در تمدن اسلامى» از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش اول «جغرافیا» ترجمه دکتر محمدحسن گنجى و بخش دوم «نقشه جغرافیایى» ترجمه عبدالحسین آذرنگ مىباشد.<br />
<br />
'''بخش اول:'''<br />
<br />
تطورات علم جغرافیا به پنج دوره تقسیم و وضعیت این علم در آن مقطع زمانى به خوبى تشریح شده است. آنچه در ذیل ارائه مىشود، خلاصهاى از مطالب این بخش از کتاب به این شرح است:<br />
<br />
*اصطلاح جغرافیا عنوان آثار مرینوس صورى (حدود ۷۰-۱۳۲ م) و بطلمیوس قلوذى (حدود ۹۰-۱۶۸ م) در زبان عربى به «صورة الارض» ترجمه شده و عنوان برخى آثار جغرافیدانان مسلمان قرار گرفته است. [[مسعودی|مسعودى]] (متوفى ۳۴۵ ق) این اصطلاح را به معنى «قطع الارض» (در نوردیدن زمین) دانسته است. به هر حال، این اصطلاح اول بار در رسائل اخوانالصفا به معناى «نقشه جهان و اقالیم» به کار رفته است. مسلمانان، جغرافیا را به منزله علمى که همچون امروز، داراى تعریفى روشن و حدود و چارچوب و محتوایى مشخص باشد، نمىشناختند. متون جغرافیایى مسلمانان در میان علوم متعدد پراکنده بود و رسالههاى مستقلى که درباره جنبههاى مختلف جغرافیا نوشته مىشد، عناوینى مانند «کتابالبلدان»، «صورةالارض»، «المسالک و الممالک»، «علمالطرق» و امثال آن داشت.<br />
*پیش از [[اسلام]]، دانش جغرافیا نزد اعراب به پارهاى تصورات سنتى و قدیمى جغرافیایى یا نام امکنه در [[عربستان]] و سرزمینهاى مجاور محدود بود. پس از ظهور اسلام، توسعه سیاسى مسلمانان در افریقا و آسیا فرصتى به آنها داد تا اطلاعاتى جمعآورى کرده و تجارب و مشاهدات خود را از سرزمینهاى که زیر سلطه آنها قرار داشت، یا در همسایگى امپراتورى مسلمین واقع بود، ثبت کنند.<br />
*در آغاز حکومت [[حکومت بنی عباس|عباسیان]] و استقرار [[بغداد]] به عنوان پایتخت امپراتورى بود که مسلمانان رفته رفته با جغرافیاى علمى به معناى واقعى آشنا شدند. فتح [[ایران|ایران]]، [[مصر]]، و سند به مسلمانان این فرصت را داد که از موفقیتهاى علمى و فرهنگى مردمان این سه مهد تمدن اطلاعات دست اولى کسب کنند، یا به مراکز علمى، آزمایشگاهها، و رصدخانههاى آنها به سهولت دسترسى بیابند.<br />
*بیش از نیم قرن مطالعه و آشنایى با جغرافیاى هندى، ایرانى، و یونانى از زمان [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] تا زمان [[مأمون]] سبب شد که به طور کلى در تفکر جغرافیایى مسلمانان انقلابى به وجود آید. مفاهیمى نظیر این که زمین گرد است و نه مسطح، و در مرکز عالم قرار دارد، براى اولین بار به گونهاى درست و منظم به ایشان عرضه گردید. از آن به بعد آیات [[قرآن|قرآنى]]، و نیز [[احادیث|احادیثى]] که با خلقت جهان، جغرافیا و امثال آن ارتباط پیدا مىکرد، فقط بدین منظور مورد استفاده قرار مىگرفت که براى آثار جغرافیایى تأیید مذهبى کسب نمایند، یا این که مسلمانان را به تحصیل جغرافیا و [[علم نجوم|نجوم]] ترغیب کنند. به این ترتیب در اوایل قرن سوم، بنیاد واقعى تدوین آثار جغرافیایى به زبان عربى نهاده شد. در طول قرن سوم کتابهایى با عنوان عام «المسالک و الممالک» تألیف شد. به احتمال قوى اولین کتاب از این نوع از آن ابن خرداذبه بوده که نخستین نسخه آن در ۲۳۱ ق. و دومین آن در ۲۷۲ ق. تهیه شده است. این اثر خود مبنا و سرمشق نویسندگان جغرافیاى عمومى گردید و مورد ستایش فراوان تقریبا تمام جغرافیدانانى قرار گرفت که از آن استفاده کردهاند. یکى از جنبههاى مهم گسترش آثار جغرافیایى مسلمانان، فراهم آمدن کتابهاى مربوط به دریانوردى و [[سفرنامه|سفرنامهها]] بود که موجب غناى دانش مسلمین درباره جغرافیاى محلى و توصیفى گردید. این امر در نتیجه دو عامل به وجود آمد، اول توسعه سیاسى اسلام و وابستگى دینى، که مسلمانان بدون در نظر گرفتن ملیت و نژاد نسبت به همدیگر احساس مىکردند، دوم ازدیاد شگفتانگیز فعالیتهاى تجارتى بازرگانان مسلمان. قرن پنجم را مىتوان اوج رونق جغرافیاى مسلمانان دانست، لذا در نتیجه باید گفت که در دوره کلاسیک (قرن سوم - پنجم)، دانش جغرافیایى مسلمین، اعم از آنچه از یونانیان و دیگران اقتباس کرده، یا خود از طریق پژوهش و مشاهده و مسافرت به دست آورده بودند، در بالاترین سطح پیشرفت قرار داشت.<br />
*از قرن ششم تا دهم (دوره تلفیق)، نشانههاى انحطاط مداوم در جغرافیاى مسلمین به چشم مىخورد. جریان امر بسیار آشفته بوده و به استثناى آثار کسانى چون ادریسى و ابوالفداء، سطح عمومى نوشتهها در مقام مقایسه با کتب دوره قبل پایین بوده است. روحیه علمى و انتقادى نسبت به موضوع جغرافیا، و تأکید بر اعتبار و اصالت اطلاعات که شاخص کار نویسندگان پیشین به شمار مىرفت، جاى خود را به تلخیص و نقل معلومات سنتى و نظرى از کتب نویسندگان گذشته داده بود. این دوره به تعبیرى دوره تلفیق دانش جغرافیا محسوب مىشد، و آثار مربوط به آن را مىتوان به هشت دسته کلّى: جغرافیاى جهان، متون کیهانشناسى، معجمها یا فرهنگهاى جغرافیایى، سفرنامهها، متون دریانوردى، آثار نجومى و متون جغرافیاى محلى تقسیم کرد.<br />
<br />
'''بخش دوم:'''<br />
<br />
«خریطه» یا «خارطه»، که در زبان عربى امروز به نقشه جغرافیایى گفته مىشود، از «Carte» فرانسوى گرفته شده است. در زبان عربى قدیم چندین اصطلاح براى نقشه وجود داشته که از آن جمله است: «جغرافیا» یا «جغرافیه»، که به عربى «صورةالارض» و نیز «رسمالارض»، «صفةالدنیا»، و جز آنها ترجمه شده است.<br />
<br />
از دوران [[باستان شناسی|باستان]] نقشهنگارى در [[خاور میانه|خاورمیانه]] مرسوم بود؛ ولى با ظهور [[اسلام]]، به لحاظ مقتضیات سیاسى و ادارى دنیاى رو به گسترش اسلام، توجه ویژهاى بدان مبذول گشت. در اوایل قرن سوم هجرى به نخستین نقشههاى عالم به زبان عربى و حاوى جزئیات برمىخوریم. آشنایى جهان اسلام در قرن دوم و اوایل قرن سوم با آثار نجومى و جغرافیایى یونانیان، هندیان و ایرانیان چنین کارى را ممکن ساخت. بدین ترتیب از این دوران تا قرن یازدهم، نقشهنگارى به صورت علمى انجام مىشد و چندین مرحله تکوینى را پشت سرگذاشت که در ادامه این بخش مورد بررسى قرار گرفته است.<br />
<br />
«نقشههاى برّى و بحرى ترکان» از دیگر عناوینى است که در آن تأثیرات نقشهنگاران ترک بر نقشهنگارى اسلامى مورد مطالعه قرار گرفته است. در واقع مىتوان گفت که آنها میان نقشه نگارى سنّتى اسلامى و نقشه نگارى جدید پلى زدند.<br />
<br />
«نقشههاى اعراب از اقیانوس هند» دیگر مطلبى است که به طور خاص به آن پرداخته شده است. دریانوردان مسلمان اقیانوس هند به تکوین شیوهاى بومى براى تهیه نقشههاى دریایى با خطوط مدرج نایل آمدند که در آن، مدارات نمایانگر ارتفاع ستارگان بر میزان اصبع، و «نصفالنهارها» نمایانگر فاصلههاى ثابت بوده است.<br />
<br />
تشنر در پایان این مقاله چنین مىنویسد: «در خاتمه مىتوان گفت که نقشهنگارى اسلامى، به رغم کمبودهاى فنّى آن، همان طور که دانشمندانى چون بیرونى تذکر دادهاند، در سراسر سدههاى میانه وافى به مقصود کشورگشایان، سیاحان و دانشمندان بوده است. خطاهاى نخستین ادامه یافت، گو اینکه از بعضى جهات، از قبیل نقشههاى منطقهاى، نشانههایى از پیشرفت دیده مىشود. نفوذ نقشهنگارى در عالم اسلام تا قرن یازدهم هجرى (هفدهم میلادى) ادامه پیدا کرد و در آن زمان ظاهرا نقشه نگارى جدید جایگزین آن شد».<br />
<br />
==منابع==<br />
<br />
* [[نرم افزار جغرافیای جهان اسلام]]، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).<br />
<br />
[[رده:منابع فرهنگ و تمدن اسلام]]<br />
[[رده:منابع جغرافیای اسلامی]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7_%D8%AF%D8%B1_%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149645تاریخچه جغرافیا در تمدن اسلامی (کتاب)2024-03-25T11:43:05Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>كتاب «'''تاريخچه جغرافيا در تمدن اسلامى'''»، تأليف "فرانتس تشنر" مستشرق آلمانى (۱۸۸۸ م) و "مقبول احمد هندی"، شامل تاريخچه جامعی از جغرافيا در تمدن [[اسلام|اسلامى]] است. این کتاب از دو بخش «جغرافیا» و «نقشه جغرافیایى» تشکیل شده که به ترتیب، توسط محمدحسن گنجى و عبدالحسین آذرنگ ترجمه شده است.<br />
{{مشخصات کتاب<br />
<br />
|عنوان=<br />
<br />
|تصویر= [[پرونده:Ketab184.jpg|240px|وسط]]<br />
<br />
|نویسنده= فرانتس تشنر، مقبول احمد<br />
<br />
|موضوع= تاریخ و جغرافيای اسلام<br />
<br />
|زبان= فارسی <br />
<br />
|تعداد جلد= ۱<br />
<br />
|عنوان افزوده1= ترجمه<br />
<br />
|افزوده1= محمدحسن گنجى، عبدالحسين آذرنگ<br />
<br />
|عنوان افزوده2=<br />
<br />
|افزوده2=<br />
<br />
|لینک= <br />
<br />
}}<br />
==محتوای کتاب==<br />
<br />
کتاب «تاريخچه جغرافيا در تمدن اسلامى» از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش اول «جغرافیا» ترجمه دکتر محمدحسن گنجى و بخش دوم «نقشه جغرافیایى» ترجمه عبدالحسین آذرنگ مىباشد.<br />
<br />
'''بخش اول:'''<br />
<br />
تطورات علم جغرافیا به پنج دوره تقسیم و وضعیت این علم در آن مقطع زمانى به خوبى تشریح شده است. آنچه در ذیل ارائه مىشود، خلاصهاى از مطالب این بخش از کتاب به این شرح است:<br />
<br />
*اصطلاح جغرافیا عنوان آثار مرینوس صورى (حدود ۷۰-۱۳۲ م) و بطلمیوس قلوذى (حدود ۹۰-۱۶۸ م) در زبان عربى به «صورة الارض» ترجمه شده و عنوان برخى آثار جغرافیدانان مسلمان قرار گرفته است. [[مسعودی|مسعودى]] (متوفى ۳۴۵ ق) این اصطلاح را به معنى «قطع الارض» (در نوردیدن زمین) دانسته است. به هر حال، این اصطلاح اول بار در رسائل اخوانالصفا به معناى «نقشه جهان و اقالیم» به کار رفته است. مسلمانان، جغرافیا را به منزله علمى که همچون امروز، داراى تعریفى روشن و حدود و چارچوب و محتوایى مشخص باشد، نمىشناختند. متون جغرافیایى مسلمانان در میان علوم متعدد پراکنده بود و رسالههاى مستقلى که درباره جنبههاى مختلف جغرافیا نوشته مىشد، عناوینى مانند «کتابالبلدان»، «صورةالارض»، «المسالک و الممالک»، «علمالطرق» و امثال آن داشت.<br />
*پیش از [[اسلام]]، دانش جغرافیا نزد اعراب به پارهاى تصورات سنتى و قدیمى جغرافیایى یا نام امکنه در [[عربستان]] و سرزمینهاى مجاور محدود بود. پس از ظهور اسلام، توسعه سیاسى مسلمانان در افریقا و آسیا فرصتى به آنها داد تا اطلاعاتى جمعآورى کرده و تجارب و مشاهدات خود را از سرزمینهاى که زیر سلطه آنها قرار داشت، یا در همسایگى امپراتورى مسلمین واقع بود، ثبت کنند.<br />
*در آغاز حکومت [[حکومت بنی عباس|عباسیان]] و استقرار [[بغداد]] به عنوان پایتخت امپراتورى بود که مسلمانان رفته رفته با جغرافیاى علمى به معناى واقعى آشنا شدند. فتح [[ایران|ایران]]، [[مصر]]، و سند به مسلمانان این فرصت را داد که از موفقیتهاى علمى و فرهنگى مردمان این سه مهد تمدن اطلاعات دست اولى کسب کنند، یا به مراکز علمى، آزمایشگاهها، و رصدخانههاى آنها به سهولت دسترسى بیابند.<br />
*بیش از نیم قرن مطالعه و آشنایى با جغرافیاى هندى، ایرانى، و یونانى از زمان [[منصور (خلیفه عباسی)|منصور]] تا زمان [[مأمون]] سبب شد که به طور کلى در تفکر جغرافیایى مسلمانان انقلابى به وجود آید. مفاهیمى نظیر این که زمین گرد است و نه مسطح، و در مرکز عالم قرار دارد، براى اولین بار به گونهاى درست و منظم به ایشان عرضه گردید. از آن به بعد آیات [[قرآن|قرآنى]]، و نیز [[احادیث|احادیثى]] که با خلقت جهان، جغرافیا و امثال آن ارتباط پیدا مىکرد، فقط بدین منظور مورد استفاده قرار مىگرفت که براى آثار جغرافیایى تأیید مذهبى کسب نمایند، یا این که مسلمانان را به تحصیل جغرافیا و [[علم نجوم|نجوم]] ترغیب کنند. به این ترتیب در اوایل قرن سوم، بنیاد واقعى تدوین آثار جغرافیایى به زبان عربى نهاده شد. در طول قرن سوم کتابهایى با عنوان عام «المسالک و الممالک» تألیف شد. به احتمال قوى اولین کتاب از این نوع از آن ابن خرداذبه بوده که نخستین نسخه آن در ۲۳۱ ق. و دومین آن در ۲۷۲ ق. تهیه شده است. این اثر خود مبنا و سرمشق نویسندگان جغرافیاى عمومى گردید و مورد ستایش فراوان تقریبا تمام جغرافیدانانى قرار گرفت که از آن استفاده کردهاند. یکى از جنبههاى مهم گسترش آثار جغرافیایى مسلمانان، فراهم آمدن کتابهاى مربوط به دریانوردى و [[سفرنامه|سفرنامهها]] بود که موجب غناى دانش مسلمین درباره جغرافیاى محلى و توصیفى گردید. این امر در نتیجه دو عامل به وجود آمد، اول توسعه سیاسى اسلام و وابستگى دینى، که مسلمانان بدون در نظر گرفتن ملیت و نژاد نسبت به همدیگر احساس مىکردند، دوم ازدیاد شگفتانگیز فعالیتهاى تجارتى بازرگانان مسلمان. قرن پنجم را مىتوان اوج رونق جغرافیاى مسلمانان دانست، لذا در نتیجه باید گفت که در دوره کلاسیک (قرن سوم - پنجم)، دانش جغرافیایى مسلمین، اعم از آنچه از یونانیان و دیگران اقتباس کرده، یا خود از طریق پژوهش و مشاهده و مسافرت به دست آورده بودند، در بالاترین سطح پیشرفت قرار داشت.<br />
*از قرن ششم تا دهم (دوره تلفیق)، نشانههاى انحطاط مداوم در جغرافیاى مسلمین به چشم مىخورد. جریان امر بسیار آشفته بوده و به استثناى آثار کسانى چون ادریسى و ابوالفداء، سطح عمومى نوشتهها در مقام مقایسه با کتب دوره قبل پایین بوده است. روحیه علمى و انتقادى نسبت به موضوع جغرافیا، و تأکید بر اعتبار و اصالت اطلاعات که شاخص کار نویسندگان پیشین به شمار مىرفت، جاى خود را به تلخیص و نقل معلومات سنتى و نظرى از کتب نویسندگان گذشته داده بود. این دوره به تعبیرى دوره تلفیق دانش جغرافیا محسوب مىشد، و آثار مربوط به آن را مىتوان به هشت دسته کلّى: جغرافیاى جهان، متون کیهانشناسى، معجمها یا فرهنگهاى جغرافیایى، سفرنامهها، متون دریانوردى، آثار نجومى و متون جغرافیاى محلى تقسیم کرد.<br />
<br />
'''بخش دوم:'''<br />
<br />
«خریطه» یا «خارطه»، که در زبان عربى امروز به نقشه جغرافیایى گفته مىشود، از «Carte» فرانسوى گرفته شده است. در زبان عربى قدیم چندین اصطلاح براى نقشه وجود داشته که از آن جمله است: «جغرافیا» یا «جغرافیه»، که به عربى «صورةالارض» و نیز «رسمالارض»، «صفةالدنیا»، و جز آنها ترجمه شده است.<br />
<br />
از دوران [[باستان شناسی|باستان]] نقشهنگارى در [[خاور میانه|خاورمیانه]] مرسوم بود؛ ولى با ظهور [[اسلام]]، به لحاظ مقتضیات سیاسى و ادارى دنیاى رو به گسترش اسلام، توجه ویژهاى بدان مبذول گشت. در اوایل قرن سوم هجرى به نخستین نقشههاى عالم به زبان عربى و حاوى جزئیات برمىخوریم. آشنایى جهان اسلام در قرن دوم و اوایل قرن سوم با آثار نجومى و جغرافیایى یونانیان، هندیان و ایرانیان چنین کارى را ممکن ساخت. بدین ترتیب از این دوران تا قرن یازدهم، نقشهنگارى به صورت علمى انجام مىشد و چندین مرحله تکوینى را پشت سرگذاشت که در ادامه این بخش مورد بررسى قرار گرفته است.<br />
<br />
«نقشههاى برّى و بحرى ترکان» از دیگر عناوینى است که در آن تأثیرات نقشهنگاران ترک بر نقشهنگارى اسلامى مورد مطالعه قرار گرفته است. در واقع مىتوان گفت که آنها میان نقشه نگارى سنّتى اسلامى و نقشه نگارى جدید پلى زدند.<br />
<br />
«نقشههاى اعراب از اقیانوس هند» دیگر مطلبى است که به طور خاص به آن پرداخته شده است. دریانوردان مسلمان اقیانوس هند به تکوین شیوهاى بومى براى تهیه نقشههاى دریایى با خطوط مدرج نایل آمدند که در آن، مدارات نمایانگر ارتفاع ستارگان بر میزان اصبع، و «نصفالنهارها» نمایانگر فاصلههاى ثابت بوده است.<br />
<br />
تشنر در پایان این مقاله چنین مىنویسد: «در خاتمه مىتوان گفت که نقشهنگارى اسلامى، به رغم کمبودهاى فنّى آن، همان طور که دانشمندانى چون بیرونى تذکر دادهاند، در سراسر سدههاى میانه وافى به مقصود کشورگشایان، سیاحان و دانشمندان بوده است. خطاهاى نخستین ادامه یافت، گو اینکه از بعضى جهات، از قبیل نقشههاى منطقهاى، نشانههایى از پیشرفت دیده مىشود. نفوذ نقشهنگارى در عالم اسلام تا قرن یازدهم هجرى (هفدهم میلادى) ادامه پیدا کرد و در آن زمان ظاهرا نقشه نگارى جدید جایگزین آن شد».<br />
<br />
==منابع==<br />
<br />
* [[نرم افزار جغرافیای جهان اسلام]]، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).<br />
<br />
[[رده:منابع فرهنگ و تمدن اسلام]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AD%D8%AF%D8%A7%D8%A6%D9%82_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1_%D9%88_%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1_%D9%81%DB%8C_%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%A8%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149644حدائق الانوار و مطالع الاسرار فی سیرة النبی المختار (کتاب)2024-03-25T11:39:33Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab225.jpg|بندانگشتی|حدائق الأنوار و مطالع الأسرار فی سیرة النبی المختار]]<br />
<br />
کتاب '''«حدائق الأنوار و مطالع الأسرار فی سیرة النّبی المختار»''' که عنوان دیگرش «تبصرة الحضرة الشّاهیة الأحمدیة بسیرة الحضرة النّبویة الأحمدیة» است، تألیف محمد بن عمر بحرق در موضوع سیره [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) می باشد.<br />
<br />
==محتواى کتاب==<br />
نویسنده در دو بخش و یک خاتمه به بیان زندگانى [[پیامبر اسلام|حضرت محمد]] (صلی الله علیه وآله) پرداخته است. بخش اول «المبادی و السّوابق» با خطبهاى در مورد [[ولادت پیامبر اسلام|میلاد پیامبر]] و جایگاه و منزلت والاى ایشان آغاز مىشود و مشتمل بر هشت باب ذیل مىباشد: <br />
<br />
* در باب اول خلاصهاى از محتواى کتاب یعنى وقایع و حوادثى که از میلاد پیامبر تا وفات ایشان روى داده است، ارائه کرده است. <br />
* باب دوم، بیان شرافت دو شهر [[مکه|مکه]] و [[مدینه|مدینه]] و نیز شرف [[خاندان اهل البیت علیهم السلام|خاندان پیامبر]](ص) و شرافت نسب ایشان و... <br />
* باب سوم، بشارتهاى ظهور و بعثت <br />
* باب چهارم، بررسى سیره حضرت از ولادت تا [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]] و برخى وقایع همچون جریان شیرخوارگى ایشان، شرح صدر و برخى سفرهاى آن حضرت<br />
* باب پنجم، جهانى بودن [[رسالت]] پیامبر اسلام و [[نسخ]] دیگر ادیان توسط [[اسلام]] و برترى پیامبر اسلام بر سایر انبیاء <br />
* باب ششم، معجزات مشهور <br />
* باب هفتم، حوادث دوران مکه<br />
* باب هشتم به بیان حدیث إسراء اختصاص دارد.<br />
<br />
بخش دوم کتاب تحت عنوان «المقاصد و اللواحق» با نقل روایاتى درباره برترى [[جهاد]] آغاز شده و سپس به شرح حوادث پس از هجرت و دوران مدنى پرداخته است. مؤلف پس از بیان [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]](ص)، به موضوع [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه]] پرداخته و از عقیده [[اهل سنت]] در موضوع [[خلافت]] دفاع کرده است.<br />
<br />
خاتمه این کتاب نیز مشتمل بر دو باب درباره [[اخلاق]] نبوى و [[زهد]] و همچنین گفتار و سخنان آن حضرت است. در ملحقات کتاب که البته از نویسنده نیست، فهرستى از حوادث دوران رسالت همراه با زمان آنها ارائه شده است.<br />
<br />
==منابع کتاب==<br />
نویسنده منابع کتاب را نام نبرده و مطالب را به صورت پیوسته و بدون اسناد یا ذکر منبع آورده است. اما از پاورقىهاى مصحح روشن مىشود که جز مواردى که به [[سیره ابن هشام|سیره ابن هشام]] ارجاع شده، بقیه منابع مؤلف کتب [[حدیث|حدیثى]] و بخصوص [[صحاح سته]] است. وى هنگام نقل روایات نیز فراوان به نام بخارى و امثال او تصریح کرده است.<br />
==منابع==<br />
<br />
* ویکی نور<br />
<br />
[[رده:منابع تاریخ زندگی حضرت محمد(ص)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B1%D8%AF%D9%87:%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%81%D8%B6%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D8%A7%D9%87%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C%D8%AA_(%D8%B9)&diff=149643رده:کتابهای فضایل اهل البیت (ع)2024-03-25T11:36:18Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[رده:منابع با موضوع اهل البیت علیهم السلام]]<br />
[[رده:کتابهای شخصیت شناسی]]<br />
[[رده:کتابهای با موضوع اهل البیت علیهم السلام]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%AE%D9%85%D8%B3%D9%87_%D9%85%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%AD%D8%A7%D8%AD_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%AA%D9%87_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149642فضائل الخمسه من الصحاح السته (کتاب)2024-03-25T11:35:37Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>کتاب «'''فضائل الخمسة من الصحاح الستّة و غیرها من الکتب المعتبرة عند اهل السنة و الجماعه»'''، تألیف [[سید مرتضی حسینی فیروزآبادی|سید مرتضى حسینی فیروزآبادى]] (۱۴۱۰-۱۳۲۹ ق)، در بردارنده [[حدیث|احادیث]] فضائل و مناقب [[پنج تن|پنج تن آل عبا]]، برگرفته از مهمترین کتابهاى [[اهل سنت]] مىباشد که در بلاد اسلامى مورد توجه قرار گرفته و [[علامه امینى]] در نشر آن به به بلاد اسلامى کوشش داشته است.<br />
{{مشخصات کتاب<br />
|عنوان=<br />
<br />
|تصویر= [[پرونده:فضائل خمسه.png|250px|وسط]]<br />
<br />
|نویسنده= سید مرتضی حسینی فیروزآبادی|سید مرتضى حسینی فیروزآبادى<br />
<br />
|موضوع= فضایل اهل بیت<br />
<br />
|زبان= عربی <br />
<br />
|تعداد جلد= ۳<br />
<br />
|عنوان افزوده1=<br />
<br />
|افزوده1=<br />
<br />
|عنوان افزوده2=<br />
<br />
|افزوده2=<br />
<br />
|لینک= <br />
<br />
}}<br />
<br />
==انگیزه نگارش==<br />
<br />
انگیزه تألیف کتاب «فضائل الخمسة» آن بوده که مؤلف در سفر [[حج]] با یکى از دانشمندان [[اهل سنت]] به بحث مىنشیند و پس از گفتگوهاى مذهبى ضمن اعتراف مىگوید: شما شیعیان با ادله متقنى که در دست دارید، در نشر و تبلیغ ضعیف هستید و آن طور که باید و شاید مذهب [[اهل البیت|اهل بیت]] را بین مسلمانان اشاعه نمىدهید. همین سخن، انگیزه [[سید مرتضی حسینی فیروزآبادی|آیت الله فیروزآبادی]] برای نگارش این کتاب شد.<br />
<br />
==ساختار کتاب==<br />
<br />
کتاب «فضائل الخمسة» مشتمل بر پنج مقصد است که هر مقصد به بیان فضائل یکى از [[پنج تن|خمسه طیبه]] (علیهم السلام) مىپردازد. مقصد اول به [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله) اختصاص دارد. مقصد دوم و سوم، مختص [[امام علی علیه السلام|علی بن ابیطالب]] (علیه السلام) و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] (علیهاالسلام) است. مقصد چهارم و پنجم هر دو درباره [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] (علیهماالسلام) است که مقصد چهارم به مناقب مشترک آن دو بزرگوار و مقصد پنجم به مناقب اختصاصی آنان مىپردازد. <br />
<br />
از آنجا که بیشتر اختلافات [[شیعه]] و [[اهل سنت]] به مسأله [[ولايت|ولایت]] و [[امامت]] بازمیگردد، بیشتر مطالب کتاب به مناقب [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]] (علیه السلام) اختصاص یافته است.<br />
<br />
==روش تألیف==<br />
<br />
مؤلف مطالب مربوط به مناقب [[اهل البیت|اهل البیت]] (علیهم السلام) را از کتب [[اهل سنت]] جمعآورى کرده و پس از نام منبع به نقل [[حدیث|روایت]] به طور کامل پرداخته است. البته وى سلسله [[سند حدیث|اسناد]] را حذف کرده و فقط به راوى اصلى اشاره مىکند. نویسنده علاوه بر یادآورى هر منبع در ابتداى روایت، تمامى منابع و مصادر خود را در ابتداى جلد اول و دوم کتاب با مشخصات نشر ذکر کرده است. این منابع عبارتند از: [[صحاح سته|صحاح ششگانه]] و مسانید و سنن و کتب مختلف [[حدیث|حدیث]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] و [[تاریخ]] و [[علم رجال|رجال]] اهل سنت.<br />
<br />
شیوه مؤلف آن بوده که سرتاسر کتابهاى تفسیر و رجال و حدیث را با دقت کامل و حوصله فراوان ملاحظه نموده تا اگر در موردى غیر از ابواب فضایل و مطاعن روایتى قابل استفاده باشد، از وى فوت نشود.<br />
<br />
تلاش مؤلف بر آن است که از کتابهاى طراز اول اهل سنت؛ مانند [[صحاح سته|صحاح ستّه]] و مسانید معتبر نقل کند و از کتبى مانند «الفصول المهمة» ابن صباغ مالکی یا «کفایة الطالب» گنجى شافعی یا «[[ینابیع الموده لذوی القربی (کتاب)|ینابیع الموده]]» [[سلیمان بن ابراهیم قندوزى]] حدیثى نمىآورد، هر چند این کتابها هم تا اندازهاى از اعتبار برخوردار مىباشند.<br />
<br />
از ویژگىهاى این اثر، تعدد و فراوانى ابواب و فصول آن است که حتى براى یک حدیث، عنوان بابى گشوده و در واقع فهرستى از مناقب را ارائه داده است.<br />
<br />
==ترجمه کتاب==<br />
این کتاب توسط محمدباقر ساعدى ترجمه شده است. همچنین علی شیروانی بخش مربوط به فضایل [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه]] (علیهاالسلام) از این کتاب ارزشمند را تحت عنوان «[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/42463/%D8%B3%D9%8A%D9%85%D8%A7%D9%8A-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D8%AB-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AA/&from=search&&query=%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A6%D9%84%20%D8%A7%D9%84%D8%AE%D9%85%D8%B3%D9%87&count=20&execute=true#!resource سیمای حضرت فاطمه علیها السلام در احادیث اهل سنت]» ترجمه کرده است.<br />
==منابع==<br />
<br />
*ویکی نور<br />
*ویکی شیعه<br />
<br />
[[رده:کتابهای فضایل اهل البیت (ع)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%A6%D9%85%D8%A9_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149641مکاتیب الأئمة (کتاب)2024-03-25T11:33:30Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>'''«مکاتیب الأئمة علیهمالسلام»''' از آثار مهم مرحوم [[علی احمدی میانجی|آیتالله احمدى میانجى]] (م، ۱۳۷۹ ش) مىباشد. وى پس از آنکه کتاب ارزشمند «[[مکاتیب الرسول (کتاب)|مکاتیب الرسول]]» را منتشر کرد، «مکاتیب الائمه» را هم تدوین کرد و به جمع آورى نامه هاى [[ائمه اطهار|ائمه معصومین]] (علیهم السلام) پرداخت.<br />
{{مشخصات کتاب<br />
<br />
|عنوان=<br />
<br />
|تصویر= [[پرونده:Ketab441.jpg|240px|وسط]]<br />
<br />
|نویسنده= علی احمدی میانجی<br />
<br />
|موضوع= نامههاى ائمه (علیهمالسلام)<br />
<br />
|زبان= عربی <br />
<br />
|تعداد جلد= ۷<br />
<br />
|عنوان افزوده1=انتشارات <br />
<br />
|افزوده1=دارالحدیث<br />
<br />
|عنوان افزوده2=<br />
<br />
|افزوده2=<br />
<br />
|لینک=<br />
}}<br />
== مؤلف ==<br />
آیتالله [[علی احمدی میانجی|علی احمدى میانجى]] (۱۳۰۵-۱۳۷۹ ش)، از فقها و اساتید اخلاق [[حوزه علمیه قم]] در دوره معاصر و از شاگردان [[بروجردی، حسین|آیتالله بروجردی]]، [[علامه طباطبایی|علّامه طباطبایی]] و [[میرزا رضی زنوزی|میرزا رضی زنوزى]] بود.<br />
<br />
وی علاوه بر «[[مکاتیب الأئمة (کتاب)|مکاتیب الائمه]]»، آثار مهم دیگری چون [[مکاتیب الرسول (کتاب)|مکاتیب الرسول]]، مواقف الشیعه، التبرک، مالکیت خصوصی در اسلام، احادیث اهل البیت عن طرق اهل السنة، را نیز تألیف نمود.<br />
<br />
مرحوم آیتالله احمدی میانجى در ۲۱ شهریور ۱۳۷۹ شمسی چشم از جهان فروبست و پیکر ایشان در [[حرم حضرت معصومه علیها السلام|حرم حضرت معصومه]] (علیهاالسلام) به خاک سپرده شد.<br />
<br />
== محتوای کتاب ==<br />
[[علی احمدی میانجی|علی احمدى میانجى]] تلاش کرده آنچه نامه از [[ائمه اطهار|ائمه]] (علیهم السلام) در منابع مختلف [[تاریخ|تاریخى]] و [[حدیث|حدیثى]] وجود داشته جمع آورى کند و منابع را در پاورقى به تفصیل بیاورد. وى سلسله اسناد را آنگونه که در منابع وجود داشته آورده است.<br />
<br />
از امتیازات کتاب، نقل روایات مختلف، شرح حال اعلام مهم و اظهار نظرهاى مؤلف است. هر چند به نظر مى رسد بررسىها و اظهار نظرهاى وى به اندازه کتاب «[[مکاتیب الرسول (کتاب)|مکاتیب الرسول]]» نیست. در موارد بسیار، مؤلف برای تبیین شرایط نگارش نامه هایی که مخاطب خاصی دارند، به شرح حال مخاطبان پرداخته است. در تکمیل این گونه اطلاعات، کوشش شده که در حد توان، اطلاعاتی درباره همه کسانی که نقشی در نامه مورد نظر دارند، ارائه شود.<br />
<br />
کتاب «مکاتیب الائمه» یک مجموعه ۷ جلدی به این ترتیب است:<br />
<br />
* جلد اوّل و دوم به نامه های [[امام علی علیه السلام|امام علی]](علیه السلام) اختصاص دارد. <br />
* جلد سوم: نامه های [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]]، [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]]، [[امام سجاد علیه السلام|امام سجاد]] و [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]](علیهم السلام) <br />
* جلد چهارم: نامه های [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] و [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام کاظم]](علیهما السلام) <br />
* جلد پنجم: نامه های [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] و [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]](علیهما السلام) <br />
* جلد ششم: نامه های [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] و [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]](علیهما السلام)<br />
* جلد هفتم: [[توقیعات امام زمان (عج)|توقیعات]] و نوشته های [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدی]](علیه السلام).<br />
<br />
==منابع==<br />
* "مکاتیب الائمة"، کتابخانه دیجیتال نور.<br />
* پایگاه اطلاعرسانی حدیث شیعه.<br />
[[رده:منابع تاریخ تشیع]]<br />
[[رده:منابع با موضوع اهل البیت علیهم السلام]]<br />
[[رده:نامه های ائمه علیهم السلام]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF_%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_(%D8%B9%D8%AC)_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149640فرهنگ سخنان امام زمان (عج) (کتاب)2024-03-25T11:32:08Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab356.jpg|250px|بندانگشتی|فرهنگ سخنان امام زمان(عج)]]<br />
کتاب «فرهنگ سخنان امام زمان (عجل الله فرجه)» اثر فارسى [[محمد دشتى]]، گردآورى روایاتى از [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]] (علیه السلام) در موضوعات گوناگونى از قبیل فضیلت [[امامان معصوم]] و ضرورت اطاعت از ایشان است. آنچه موجب اهمیت این اثر شده، آن است که روایات پس از استخراج، ترجمه و دستهبندى شده و با نظم الفبایى ارائه گردیده است.<br />
<br />
==ساختار کتاب==<br />
<br />
دو مقدمه از مؤلف و ناشر آغازگر مطالب کتاب مىباشد. در اثر حاضر، سعى شده است مجموعهى سخنان وارده از ناحیه [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت مهدى]] (ع)، ذیل موضوعهاى مختلف [[فقه|فقهى]]، [[اخلاق|اخلاقى]]، اجتماعى، [[عقاید|عقیدتى]] و سیاسى به ترتیب حروف الفبا ارائه گشته است.<br />
<br />
سخنان امام زمان(ع) چه در قالب [[توقیعات امام زمان (عج)|توقیع]] و چه به صورت شفاهى، خطاب به علما یا نائبان یا هر کسى که به نحوى به تشرف آن حضرت نایل آمده، در کتاب جمعآورى و اصل روایت به همراه ترجمه فارسى آن نقل شده که دربردارنده ۱۷۱ [[روایت]] در این زمینه است.<br />
<br />
براى بهتر روشن شدن اهداف آموزشى معصومین(ع) و جلوگیرى از سرگردانى مراجعهکنندگان در پیداکردن معانى واقعى روایات، دو کار انجام شده است: ۱- انتخاب سوژهها، ۲- زمینهسازى براى درک روایت؛ بدین صورت که قبل از آوردن یک [[حدیث|حدیث]]، در چند خط، علت صدور، مکان و زمان روایت و هدف امام(ع) به روشنى بیان شده تا مطالعه کننده به آسانى اهداف سیاسى و عقیدتى آن بزرگوار را بشناسد. در این رابطه از روش [[مطهری، مرتضی|شهید مطهرى]] در کتاب «[[داستان راستان]]» رهنمود گرفته شده است.<br />
<br />
در تعیین جایگاه اصلى احادیث، سعى شده است تا علت لطف و محبت یا خشم و غضب در آغاز یا پایان روایات آورده شود.<br />
<br />
مؤلف در کنار هر روایتى، سعى کرده است تا نتیجههاى لازم و ضرورى را به دست آورده و اهداف آموزشى خود را مشخص نماید.<br />
<br />
براى روایات مطرح شده در کتاب، اسناد و مدارک متعددى از منابع دست اول اسلامى ارائه گردیده و نام راویان احادیث بهطور کامل ذکر شده است.<br />
<br />
با توجه به اینکه هدف اصلى در این مجموعه، نقل سخنان صاحب الزمان(عج) است، مؤلف سه محور اصلى که در طول تاریخ در مورد ایشان مورد توجه بوده، مدنظر قرار داده و به همین دلیل گاهى در ضمن مقدمه احادیث یا در ترجمه و توضیح متن حدیث و یا در پاورقىها، از بیان اشارات لازم در مورد این سه محور کوتاهى نکرده است. این سه محور عبارتند از:<br />
<br />
۱- بشارت به اصل ظهور مصلح کل به طور عموم.<br />
<br />
۲- در ضمن این بشارت، شخص ظهورکننده نیز مشخص شده که از چه نسلى است.<br />
<br />
۳- سؤال از جریان [[رجعت]] امامان معصوم(ع) و زندگى آنان در زمان ظهور و حتى پس از شهادت [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت ولی عصر]](عج).<br />
<br />
در ترجمه روایات، سعى بر این شده تا اهداف اصلى معصومین(ع) در قالب عبارات فارسى گنجانده شود و مقید بودن به عبارات عربى، مشکلى را در فهم مباحث پدید نیاورد.<br />
<br />
==گزارش محتوا==<br />
<br />
مقدمه مؤلف، ضمن اشاره به درست بودن این مطلب که همه چیز را باید از قرآن خواست و در آن جستجو کرد، و تذکر اینکه بدون رهنمودهاى [[عترت]] پیامبر(ص) در قالب هزاران حدیث که در [[تأویل|تأویل]] و [[تفسیر قرآن|تفسیر]] آیات مطرح شده، هرگز نمىتوان حقایق قرآنى را شناخت و به ارزشهاى واقعى آن راه یافت؛ مجموعه «نهج الحیاة» -که کتاب حاضر جزئى از این مجموعه است- توضیح داده و ویژگىهاى آن را بیان کرده است.<br />
<br />
هدف مؤلف معرفى الگوهاى اصیل و ارزشهاى ناب اسلامى براى شناسایى بایدها و نبایدها از دیدگاه معصومین(ع) است؛ لذا زحمت ارزیابى و مشکلات تشخیص صحت یا بطلان روایات را بر خود هموار ساخته و از اینرو با ملاکها و مبانى اصولى و فقهى [[شیعه|شیعه]] و اصول مسلم اعتقادى، به نقد و ارزیابى روایات پرداخته است. در این راستا سعى کرده است تا روایات مطرح شدهى مخالف [[قرآن]]، [[سنت]] رسول خدا(ص)، [[عقل]] مستفاد از قرآن و حدیث، [[اجماع]] علماى شیعه، اصول مسلم اعتقادى و صفات و ویژگىهاى معصومین(ع) نباشد.<br />
<br />
برخى از روایات مطرح شده عبارتند از:<br />
<br />
حرف الف: که موضوعاتى از قبیل [[ائمه اطهار|ائمه]]، ارتش امام زمان(ع)، احسان و نیکوکارى، امتحان و انتظار در آن مطرح شده است.<br />
<br />
مطالب مربوط به ائمه، در دو مبحث دنبال شده است:<br />
<br />
۱- فضیلت امامان معصوم(ع): جایگاه امامان معصوم(ع) در آفرینش، هیچ استقلالى از خود ندارد، بلکه هرچه هست از ذات پروردگار است. این جایگاه بزرگى است که گروهى از بندگان خدا، واسطه حاجات دیگر بندگان باشند و این ویژگى مخصوص امامان معصوم(ع) است که واسطه فیض پروردگارند و هیچ اقدامى را بدون اذن خداوند انجام نمىدهند.<br />
<br />
۲- ضرورت اطاعت از آنان: انتخاب امام معصوم و دستیابى به پیشواى عدل، کار آسانى نیست و اساساً اینگونه انتخابها لغزشگاههاى فراوانى دارد. براى عبور از این لغزشگاهها فقط یک راه ممکن است و آن هم راه [[ولایت]] و الگوگیرى از گفتار امام معصوم(ع) است.<br />
<br />
در بخش ج: بعد از بیان روایتى که به افشاى چهره [[جعفر کذاب|جعفر کذاب]] و رد ادعاهاى باطل او در خصوص ارث بردن از حضرت [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]](ع) توسط حضرت مهدى(ع) پرداخته، روش امام زمان(ع) در جنگ تشریح شده است.<br />
<br />
چون تعداد روایات نقل شده از امام زمان(عج) محدود بوده و از طرفى هم سعى مؤلف بر این است که هر آنچه از زبان مبارک امام زمان(ع) صادر شده، هرقدر که کوتاه باشد، را ثبت کند، لذا در بعضى موارد، سخن آن حضرت فقط یک کلمه است؛ اما چون بار فرهنگى حدیث زیاد بوده، با توجه به قبل و بعد حدیث و مطالب آنها، آن حدیث آورده شده است.<br />
<br />
در برخى موارد هم، روایت نقل شده، جنبه [[فقه]] و بیان مسئله شرعى دارد که مؤلف آنها را یادآور شده و تذکر داده است تا در این موارد هر کسى به رساله عملیه مرجع تقلید خود مراجعه نماید.<br />
<br />
==منابع مقاله==<br />
<br />
* مقدمه و متن کتاب.<br />
* «امام مهدى(عج) در آینه قلم، کارنامه منابع پیرامون امام مهدى(علیهالسلام) و مهدویت»، قم، مؤسسه اطلاعرسانى اسلامى ۱۳۸۸، مرجع، ج۱، ص۳۲۰.<br />
<br />
==منبع==<br />
ویکی نور<br />
<br />
[[رده:کتابهای با موضوع امام مهدی (عج)]]<br />
[[رده:منابع حدیثی]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C(%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149639دین شناسی از دیدگاه حضرت مهدی(علیه السلام) (کتاب)2024-03-25T11:30:06Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab263.jpg|240px|بندانگشتی|دینشناسى از دیدگاه حضرت مهدی (علیهالسلام)]]<br />
کتاب '''«دینشناسى از دیدگاه حضرت مهدى(علیهالسلام)»''' اثر فارسى علىاصغر رضوانى، مجموعهاى است از سخنان، [[توقیعات امام زمان (عج)|توقیعات]] و دعاهاى [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت مهدى]] (عجل الله تعالی فرجه) که به صورت تقطیع شده و با موضوعات مختلف دستهبندى شده است.<br />
<br />
==ساختار کتاب ==<br />
<br />
کتاب با مقدمه مؤلف در بیان اهمیت بحث و بررسى توقیعات حضرت مهدى (عجل الله تعلی فرجه) آغاز شده و مطالب در نه فصل ارائه گردیده است.<br />
<br />
فصلهاى مختلف کتاب، عباراتى از [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام زمان]](ع) در موضوعات ذیل است: خداشناسى، پیامبرشناسى، امامشناسى، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا]](س)، معاد شناسى، احکام، اخلاق، گناهشناسى و دعا.<br />
<br />
نویسنده بر این عقیده است که متن [[دعا]] و [[توقیعات امام زمان (عج)|توقیعات]] به صورت تفکیکى، مىتواند به صورت [[حدیث|احادیث]] کوتاه و کاربردى مورد استفاده علاقمندان قرار گیرد.<br />
<br />
وى معتقد است که بحث و بررسى کلمات، توقیعات و دعاهاى حضرت مهدى(عج) مىتواند افقهاى جدید و وسیعى را درباره معارف اسلامى اعم از اعتقادى، [[فقه|فقهى]] و [[اخلاق|اخلاقى]] در برابر محققان بگشاید.<br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
<br />
* فصل اول، خداشناسى از دیدگاه [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت مهدى]](عج) را بررسى کرده است. نویسنده، پس از نقل فرمایشات حضرت مهدى(عج) مبنى عدم احاطه عقل به کنه ذات [[الله|خداوند]]، حیرت صاحب نظران از درک ذات او و شناخت خداوند به وسیله آیاتش، براهینى که براى اثبات خداوند در کلمات ایشان ذکر شده را توضیح داده است؛ از جمله: برهان هدایت و رهیابى بر وجود خداوند، [[برهان نظم|برهان نظم و اتقان]] و برهان محدودیت مخلوقات. در ادامه، به جنبههاى [[توحید|توحیدى]] که در این کلمات وجود دارد اشاره شده و در مورد برخى، توضیح مختصرى داده شده است؛ از جمله: توحید در الوهیت، معبودیت، کبریایى، مالکیت، فاعلیت، عبودیت، عظمت، علم، قدرت، ستایش، خالقیت، رازقیت، حق و عزت. <br />
* در فصل دوم، پیامبر شناسى از دیدگاه حضرت مهدى(عج) مورد بررسى قرار گرفته است. نویسنده با استفاده از کلمات آن حضرت، دو خصوصیت را براى پیامبران اثبات کرده است: فرستادن کتاب و [[وحی|وحى]] به سوى آنها و فرستادن فرشته وحى بر ایشان. لزوم ایمان به [[پیامبر اسلام|رسول خدا]](ص)، بشارت انبیا به پیامبر اسلام(ص)، [[عصمت]] ایشان، وسیله بین خدا و خلق بودن او، رسیدن ایشان به مقام محمود، مظهر رحمت و نور الهى بودن، [[معراج]]، خاتمیت و مبعوث شدن ایشان به جن و انس، از دیگر امورى است که از خلال فرمایشات حضرت مهدى(عج) اثبات شده است.<br />
* امامشناسى از دیدگاه حضرت مهدى(عج)، در فصل سوم بررسى شده است. در این فصل، پس از اثبات وجود [[حجت]] در بین مؤمنین، علت وجوب نص الهى بر [[امام]] و عامل اختیار در رسیدن اولیاى الهى به مقام [[خلافت]]، مورد تحلیل قرار گرفته است. نویسنده تمام شدن حجت بر بندگان، جلوگیرى از تحریف، غلبه باطل و عذر تراشى را از اهداف بزرگ نصب اوصیا دانسته و با استفاده از کلام حضرت مهدى(عج)، [[معصوم]] بودن امام از گناه، مبرا بودن از عیوب، بطلان تفویض در حق ائمه(ع)، عصمت اهل بیت(ع) و وجوب پیروى از ایشان، ارتباط ایشان با ملائکه، عالم به مقدرات الهى بودن، شقاوت مخالفان ایشان و صفات هر یک از ائمه(ع) را اثبات کرده است.<br />
* در فصل چهارم، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا]](س) از دیدگاه حضرت مهدى(عج) و [[توسل به اهل بیت علیهم السلام|توسل]] ایشان به این بانوى بزرگ، بررسى شده است. نویسنده با استفاده از کلمات امام زمان(عج)، صفاتى را براى حضرت زهرا(س) برشمرده است؛ از قبیل: بهترین انتخاب شدهها، مادر امامانى که همگى نور هدایتاند و... .<br />
* فصل پنجم، به فرازهایى در کلمات امام زمان(ع) که به مسائل مربوط به [[معاد]] اشاره مىکند، اختصاص دارد؛ مسائلى از قبیل: حقانیت [[مرگ]]، لزوم اقرار به حقانیت برزخ و معاد، سؤال در [[برزخ]]، پایان پذیرفتن خلقت عالم، احیاى اموات به وسیله روح القدس، محشور شدن مردم، حقانیت صراط، مرصاد، میزان، حساب و سؤال از ولادت در [[بهشت]].<br />
* فصل ششم، اختصاص دارد به آن جنبههایى از سخنان آن حضرت که مربوط به [[احکام شرعی|احکام]] الله مىباشد، از جمله: حرمت [[نماز]] در پوست سمور و انواع روباه، حکم حیوان مأکول الحم، مس میت در حال گرمى بدن، رکوع و سجود طولانى، نماز خواندن پشت قبور امامان(ع)، حکم گرداندن تسبیح در حال نماز، سجده بر قبور امامان(ع) در حال نماز، ملحق شدن به جماعت در حال رکوع و...<br />
* فصل هفتم، به فرازهایى پرداخته است که مربوط به مسائل اخلاقى مىشود، از جمله: منشأ امان از فتنه بودن [[تقوا]]، عاریه بودن نعمتهاى خداوند در دست ما، [[سخاوت]] نسبت به ارحام، موفقیت انسان در اطاعت خدا، اخلاص در [[دین|دین]]، امکان گمراهى بعد از هدایت و...<br />
* گناهشناسى از دیدگاه حضرت مهدى(عج) در فصل هشتم مورد بررسى قرار گرفته است. ظلم، ناامیدى، عاقبت به شرّى، پیروى از هواى نفس، مجالست با منحرفان، دیون مردم، غرور و تجاهر به فسق، زنا و خیانت چشم، از جمله گناهانى هستند که حضرت مهدى(ع) از شر آنها به خدا پناه برده است.<br />
* در آخرین فصل، به فرازهایى از کلمات امام زمان(عج) اشاره شده است که مىتوان اهمیت [[دعا]] کردن از دیدگاه ایشان را به وسیله آنها بررسى کرد. استحباب دعا براى اموات، دعا براى ریشهکن شدن مرض، ضمانت اجابت بر عموم دعاکنندگان، توصیف خداوند قبل از درخواست حاجت و فرستادن [[صلوات]] قبل از دعا، از امورى است که نویسنده از خلال فرمایشات امام زمان(عج) استنباط کرده است.<br />
<br />
==منابع==<br />
<br />
* ویکی نور<br />
<br />
[[رده:کتابهای با موضوع امام مهدی (عج)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149638تحلیلی از زندگانی امام هادی علیه السلام (کتاب)2024-03-25T11:29:03Z<p>Zamani: رده</p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab194.jpg|بندانگشتی|تحلیلی از زندگانی امام هادی علیهالسلام]]<br />
<br />
کتاب «'''تحلیلی از زندگانی امام هادی علیهالسلام»''' ترجمه کتاب «حیاة الامام الهادى علیهالسلام» تألیف باقر شریف القرشى می باشد که توسط محمدرضا عطائى انجام شده است. این کتاب گوشه ای از زندگی و شخصیت والاى [[امام هادی علیه السلام|امام هادى]] علیه السلام را ترسیم کرده است.<br />
==محتوای کتاب==<br />
باقر شریف القرشى نویسنده معاصر [[عراق|عراقى]]، مجموعهاى از زندگى [[ائمه اطهار|ائمه]] علیهم السلام را به زبان عربى تألیف کرده که همه آنها با عنوان «حیاة الامام...» آغاز مىشود. از این جمله کتاب «تحلیلی از زندگانى [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] علیهالسلام» ترجمه محمدرضا عطائى است.<br />
<br />
ویژگى این مجموعه و از جمله کتاب حاضر، تتبع فراوانى است که مؤلف انجام داده و به منابع بسیارى مراجعه کرده است. این منابع، منحصر به کتب تاریخ و [[حدیث|حدیث]] یا فقط منابع معتبر نیست، همانگونه که به مآخذ کهن و دست اول اکتفا نکرده و آثار متأخران را نیز دیده است. نام این منابع در پاورقىها ذکر شده است. همچنین منابع وى در فرقهاى خاص منحصر نشده و کتب [[شیعه|شیعه]] و [[اهل سنت|سنى]] را دیده است. از این رو ارجاع به منابع متعدد و متنوع از ویژگىهاى دیگر آثار این نویسنده است. <br />
<br />
از خصوصیات دیگر کتاب، تنوع در عناوین است. مؤلف همه موضوعات و مباحث مربوط به زندگى یک امام را به خوبى گزارش کرده و عنوانى خاص براى هر یک قرار داده است. لذا تنوع تیترها و سرفصلها در دستیابى خواننده به زندگى هر امام مؤثر است. پس از بیان شرح کاملى از زندگى هر امام، روایات منقول از آن امام در موضوعات مختلف کلامى، تفسیرى، اخلاقى، فقهى و... را به تفصیل نقل کرده و گاه بخش قابل توجهى از یک مجموعه را به این روایات اختصاص مىدهد. کتب و آثار منسوب به ائمه نیز بخش دیگرى از این مجموعهها را تشکیل مىدهد. همچنین در هر مجموعه به تفصیل از یاران و راویان ائمه نام برده و شرح حال مختصرى از آنان ارائه مىدهد. مؤلف به شرح حال امام و یارانش اکتفا نکرده و از اوضاع دوران معاصرش نیز سخن مى گوید. <br />
<br />
باقر شریف تلاش کرده از تحلیل و اظهار نظر درباره روایات فروگذار نکند و بخصوص در مواردى که یک خبر با مسلمات تاریخى و گاه با اصول مذهبى شیعه سازگار نیست، به بررسى آن بپردازد.<br />
<br />
به رغم دقت و تحقیق مؤلف، به نظر مىرسد در مواردى هم به قلمفرسایى و توضیح واضحات دچار شده و هم نگاه غالب سنتى در آثار مربوط به ائمه را از دست نداده و جنبه جمعآورى کتاب بیشتر آشکار شده است. چنانکه در خصوص معرفى اصحاب و راویان، به ذکر نام آنان بسنده شده و بررسى کافى انجام نشده و مشترکات تفکیک نشدهاند.<br />
<br />
مترجم در این اثر، متن عربى روایات و متون مهم را آورده و از ذکر نام منابع در پاورقىها غفلت نکرده است.<br />
==منابع==<br />
<br />
* ویکی نور<br />
<br />
[[رده:منابع تاریخ زندگی ائمه (ع)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B3%D8%AC%D8%A7%D8%AF_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149637تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیهالسلام (کتاب)2024-03-25T11:28:28Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab193.jpg|بندانگشتی|تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیهالسلام]]<br />
<br />
کتاب «'''تحلیلى از زندگانى امام سجاد علیهالسلام»'''، ترجمه فارسى کتاب «حیاة الإمام زینالعابدین علیهالسلام، دراسة و تحلیل»، اثر باقر شریف القرشى است که توسط محمدرضا عطائى صورت گرفته است. این کتاب درباره زندگانی [[امام سجاد علیه السلام|امام سجاد]] (علیهالسلام) و ابعاد شخصیتی آن بزرگوار است.<br />
<br />
== محتوای کتاب ==<br />
نویسنده با بهره گیری از منابع حدیثی و تاریخی و نیز نوشته های سایر نویسندگان، این کتاب را به رشته تحریر در آورده و کوشیده است تا ابعاد پر فراز و نشیب حیات [[امام سجاد علیه السلام|امام سجاد]](علیهالسلام) را ترسیم کند. <br />
<br />
کتاب از شرح زندگی مادر امام سجاد، [[حضرت شهربانو سلام الله علیها|شاه زنان]]، و ازدواجش با [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیهالسلام آغاز می شود و با گزارش تولد و نام و لقب ها و وفات مادر و دایه و اوصاف جسمانی و دوران رشد امام و خصوصیات روحی ایشان ادامه می یابد.<br />
<br />
حضور امام سجاد در ماجرای اندوهناک شهادت پدر و عموها و برادران و اصحاب امام حسین(ع) در [[کربلا]] از مباحث دیگر این اثر است که امام سجاد در کنار پدر از آغاز حرکت از [[مدینه]] تا بازگشت به آنجا تشریح شده است.<br />
<br />
در ادامه، عبادات امام از قبیل نماز، روزه، دعا، حج، سجده و تسبیح به بررسی گذاشته شده است. در بخش دیگری از آن که در باره علوم امام می باشد، روایاتی که امام(ع) از [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) و [[امیرالمومنین|امیرمؤمنان]](ع) نقل کرده، نمونه هایی از [[تفسیر قرآن]] آن بزرگوار، دیدگاه های آن حضرت در موضوعات گوناگون کلامی و اخلاقی آمده و در قسمتی از آن، میراث علمی امام سجاد(ع) بررسی شده است. به مناسبت همین مطالب، [[صحیفه سجادیه]] از جهت سند، امتیازات و شرح های آن تحقیق شده و دعاهای آن حضرت در صحیفه و مناجات های پانزده گانه در باره موضوعات مختلف نقل و ترجمه شده است.<br />
<br />
در قسمت دیگری از کتاب، [[متن رساله حقوق امام سجاد علیه السلام|رساله حقوق]] امام سجاد و حقوق مختلفی که در آن به آنها اشاره شده، یک به یک طرح شده است. از جمله میراث علمی امام که در این کتاب به آن پرداخته شده، کتابی است با نام «کتاب علی بن الحسین»، که به گفته نویسنده، از میان رفته است و [[دیوان (شعر)|دیوان]] شعری منسوب به آن حضرت از دیگر گزارش های در باره میراث علمی آن امام همام است.<br />
<br />
گزارشی از مدرسه و شاگردان و اصحاب امام سجاد(ع) که یکصد و شصت و چهار نفر هستند به ترتیب حروف الفبا ذکر و شرح کوتاهی در باره آنها نگاشته شده است.<br />
<br />
حاکمان معاصر امام سجاد(ع) و خصوصیات آنها و وضعیت سیاسی دوران ایشان و قیام های صورت گرفته، از جمله بحث های طرح شده در این پژوهش است، و سرانجام، در پایان کتاب چگونگی [[شهادت امام سجاد علیه السلام|شهادت امام سجاد]](ع) تبیین شده است.<br />
<br />
ترجمه این کتاب با پیشنهاد کنگره جهانى [[امام رضا علیه السلام|حضرت رضا]](ع) به مترجم جهت استفاده عموم از آن انجام گرفته است. ترجمه کتاب از نوع ترجمه معنوى است؛ یعنى در ترجمه علاوه بر اینکه ترجمه مطابق با متن است، به زبان مقصد و نحوه ترکیب کلمات در آن زبان نیز توجه شده است. مترجم در ابتداى کتاب، مقدمهاى در فضیلت [[امام سجاد(ع)|امام سجاد]](ع) ذکر کرده است که در آن با استفاده از دعاهاى صحیفه سجاده، جایگاه این امام بزرگوار را ترسیم نموده است.<br />
<br />
==منابع==<br />
<br />
* ویکی نور<br />
* پایگاه اطلاعرسانی حدیث شیعه<br />
<br />
[[رده:منابع تاریخ زندگی ائمه (ع)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D9%BE%D8%B3_%D8%A7%D8%B2_%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149636تاریخ پس از ظهور (کتاب)2024-03-25T11:27:27Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab183.jpg|240px|بندانگشتی|]]<br />
'''«تاریخ پس از ظهور»''' ترجمه فارسى حسن سجادی پور از کتاب «تاریخ ما بعد الظهور» اثر [[شهید سید محمدباقر صدر|سید محمد صدر]]، مشتمل بر شرح وقایعى است که هنگام ظهور [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدى]] (عجل الله تعالی فرجه) و پس از استقرار دولت ایشان رخ مىدهد. این کتاب در واقع سومین جلد از دائرة المعارف چهار جلدی شهید صدر با عنوان «موسوعة الامام المهدى(ع)» در حوزة [[مهدویت]] است.<br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
<br />
کتاب با دو مقدمه از مترجم و مؤلف آغاز شده و مطالب در سه بخش و هر بخش در چندین فصل، ارائه شده است. مقدمه مترجم، ضمن نگاهى به زندگى مؤلف، به این نکته اشاره دارد که سخن از «تاریخ پس از ظهور»، به همان اندازه که جالب و درسآموز است، به همان اندازه نیز پُرچالش و لبالب از نادانستههاست؛ زیرا تنها منبع آگاهى از آن، روایات اندکى است که به گشودن روزنهاى محدود در برابر دیدگان ما بسنده کرده و در مواردى، داراى مشکلات و کاستىهاى فراوانى مىباشد.<br />
<br />
مقدمه مؤلف به بیان اهمیت مسأله تاریخ آینده جهان پرداخته و آن را وامدار بحث درباره [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدى]](عج) دانسته است؛ زیرا معتقد است این تاریخ، یکى از شاخههاى مباحث [[مهدویت|مهدویت]] مىباشد.<br />
<br />
وى پس از توضیح مشکلات موجود در این بحث از قبیل رمزى بودن روایات نقل شده، درباره حوادث آینده و کلىگویى آنها، راههاى برون رفت از این مشکلات را بررسى کرده است؛ از جمله رفع آنها از طریق اصول کلى برگرفته از [[قرآن]] و [[سنت]].<br />
<br />
بخش اول کتاب، به نشانهها و مقدمات ظهور پرداخته و بعد از بیان مسائل اصلى که روز موعود برمبناى آنها پدید مىآید، ارتباط روز ظهور با برنامه کلى الهى براى بشریت را بررسى کرده است. نویسنده در این بخش، درباره نتایج و تأثیرات [[غیبت کبری|غیبت کبرى]] در دوران پس از ظهور، نسبت به خود امام مهدى(عج)، اصحاب و امت اسلامى سخن گفته و معتقد است غیبت کبرى در مفهوم پردامنهاش، مىتواند سه معنا داشته باشد:<br />
<br />
۱- به تأخیر افتادن روز موعود تا زمانى دور و موعودى نامعلوم<br />
<br />
۲- طول عمر امام و معاصر بودن وى با نسلهاى بسیارى از امت اسلامى<br />
<br />
۳- غیبت رهبر و بىاطلاعى مردم از شخص او<br />
<br />
وى تعیین زمان ظهور از نظر شرایط و نشانهها را به معناى تعیین زمان ظهورى که در روایات از آن نهى شده، ندانسته و کوشیده است تا خواننده را از برخى عناوین کلى که تصور مىشود، رویکرد عقاید مهدوى بدان سوست، در چهار محور زیر، آگاه سازد:<br />
<br />
۱- دینى که امام(ع) بدان مىگرود و به جهانیان اعلام مىنماید.<br />
<br />
۲- مذهبى که برمىگزیند.<br />
<br />
۳- موضع او در برابر مفاهیمى چون: نژادپرستى، ملىگرایى و...<br />
<br />
۴- شباهت یا عدم شباهت نظام حکومتى مهدوى با نظامهاى پیش از ظهور؛ مانند: سرمایهدارى و سوسیالیسم.<br />
<br />
در مبحث بررسى [[نشانه های ظهور امام زمان (عج)|علائم ظهور]]، همچون شورش [[سفیانی|سفیانى]]، فتنه [[دجال]] و کشته شدن نفس زکیه، تحلیل جدیدى از آنها بدست داده است.<br />
<br />
بخش دوم، حوادث دروان ظهور و برپایى دولت جهانى امام مهدى(عج) تا وفات ایشان را بررسى کرده است. درباره مدت حکومت امام مهدى(ع)، دو گونه روایات وجود دارد: شمارى مدت حاکمیت امام(ع) را ده سال یا کمتر دانسته و شمارى بیشتر از ده سال که روایات دسته نخست، شهرت بیشترى داشته و مؤلف در تحلیلى مبسوط، همان را ترجیح داده است.<br />
<br />
نویسنده مهمترین مؤلفه ایدئولوژى دولت مهدوى را امر جدید و کتاب جدیدى دانسته است که آن امام(ع) خواهد آورد و معتقد است، عباراتى هم چون سنّت و دعوت جدید، به این معنا نیست که امام عصر(ع) مردم را به [[دین|دین]] جدید دعوت مىنماید. نویسنده به طور مستوفى، براى ارائه برداشتى صحیح و فراگیر از این روایات، به تلاشى درخور پرداخته است.<br />
<br />
وى در مورد ضمانتهایى که براى تحقق سریع عدالت در جهان وجود خواهد داشت، به سه نوع ضمانت اشاره کرده است: ۱. ضمانتهاى موجود در سطح جامعه ۲. ویژگىهاى شخصیتى امام(ع) ۳. خصوصیات یاران آن حضرت.<br />
<br />
مؤلف، پس از نقل روایاتى که به قابلیتهاى فرماندهى در یاران امام(ع) اشاره دارند، به ذکر روایاتى منسوب به [[امام على(ع)|امام على]] (ع) پرداخته که به طور مبسوط، نام و شهر یاران خاص امام مهدى(ع) در آن آمده و در ادامه، این روایات را نقد و رد کرده است.<br />
<br />
نویسنده در بخش سوم، به طور خلاصه، به بررسى جهان پس از امام مهدى(ع)، ویژگىهاى دولت و جامعه مهدوى و برپایى [[قیامت|قیامت]] پرداخته و تفصیل آن را مؤکول به کتاب بعدى خود با عنوان «الیوم الموعود بین الفکر المادى والدینى» کرده است.<br />
<br />
از جمله مباحث مورد نقد کتاب، مطالبى است که در فصل "آزمون امام از یاران خاص و امت اسلامى" مطرح شده است.<br />
<br />
با آن که پارهاى از مطالب، محل گفتگو بوده و نویسنده در برخى مسائل؛ همچون [[معجزه]]، [[رجعت]] و تاثیر [[غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)|غیبت]] در تکامل رهبرى امام مهدى(ع) داراى دیدگاههاى خاصى است؛ اما در نگاهى کلى، این کتاب اثرى ارزشمند است که چارچوب مباحث آن، علمى و تحلیلى بوده و هر کدام از عناوین آن مىتواند فتح بابى نوین در پژوهشهاى مهدوى باشد و در مجموع، مى تواند بخش عمدهاى از نیازهاى جامعه به آثار مستدل و متقن در زمینه معارف مهدوى را برآورده سازد.<br />
==منابع==<br />
<br />
*نرم افزار تا حضور، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.<br />
<br />
[[رده:کتابهای با موضوع امام مهدی (عج)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%A8%D8%A7_%D9%85%D9%88%D8%B6%D9%88%D8%B9_%D8%A7%D9%87%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&diff=149635رده:منابع با موضوع اهل البیت علیهم السلام2024-03-25T11:17:28Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[رده:اهل البیت]]<br />
[[رده:منابع اسلامی]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C_%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87_(%D8%B9)&diff=149634رده:منابع تاریخ زندگی ائمه (ع)2024-03-25T11:17:07Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[رده:منابع با موضوع اهل البیت علیهم السلام]]<br />
[[رده:ائمه اطهار]]<br />
[[رده:منابع تاریخ تشیع]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C_%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87_(%D8%B9)&diff=149633رده:منابع تاریخ زندگی ائمه (ع)2024-03-25T11:16:50Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[رده:منابع با موضوع اهل البیت علیهم السلام]]<br />
[[رده:ائمه اطهار]]<br />
رده:منابع تاریخ تشیع</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF(%D8%B5)&diff=149632رده:منابع تاریخ زندگی حضرت محمد(ص)2024-03-25T11:14:56Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[رده:منابع با موضوع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله]]<br />
[[رده:منابع تاریخ اسلام]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149631فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام (کتاب)2024-03-25T11:14:09Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[پرونده:Ketab354.jpg|240px|بندانگشتی| فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام]]<br />
کتاب '''«فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام»''' اثر [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله جعفر سبحانى]]، کتابى است جامع درباره [[تاریخ اسلام|تاریخ صدر اسلام]] که به زندگى و وقایع عمر شریف [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه وآله)، از آغاز تولد تا پایان عمر پربرکت ایشان پرداخته است. کتاب به زبان فارسى و در سال ۱۳۴۹ش نوشته شده است.<br />
<br />
==ساختار کتاب==<br />
<br />
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در چهلوپنج عنوان تنظیم شده است. مباحث کتاب، دربردارنده دورهاى کامل و گویا درباره زندگى [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) است که با استناد به معتبرترین مدارک تاریخى و با قلمى روان و شیوا، فراهم آمده است.<br />
<br />
سعى نویسنده براى تجزیه و تحلیل حوادث گوناگون، از مزایاى مهم این کتاب است تا تاریخى آموزنده به جامعه بشرى عرضه شود. گرچه تاکنون صدها کتاب به زبانهاى گوناگون، از طرف مورّخین شرق و غرب، درباره زندگى پیامبر(ص) نوشته شده و هریک به سهم خود، قدم مؤثرى براى روشن ساختن نقاط مختلف این تاریخ بزرگ برداشتهاند، ولى متأسفانه غالب آنها خالى از نقاط ضعف نیست؛ مخصوصاً نوشتههاى مستشرقان و خاورشناسان، گاهى چنان آمیخته به اشتباهات روشنى شده، که انسان را به حیرت مىاندازد. بدینمنظور، نویسنده اقدام به تألیف کتابى نموده است که تاریخى روشن و گویا از زندگى آن حضرت، با اتکاء به معتبرترین مدارک تاریخى [[اسلام]]، ارائه نماید.<ref>ر.ک: مقدمه، ص۲</ref><br />
<br />
==گزارش محتوا==<br />
<br />
در مقدمه، به برخى امتیازات و ویژگىهاى کتاب اشاره شده است.<ref>مقدمه، ص۱- ۳</ref> نویسنده معتقد است که پرارزشترین فرازهاى تاریخ، صفحاتى است که از زندگانى مردان بزرگ بحث مىکند؛ زیرا زندگى آنها، امواج مخصوصى داشته و مملو از انواع حوادث است. آنها بزرگ بودهاند و آنچه مربوط به آنهاست، از جمله تاریخشان، بزرگ و با عظمت است و درخشندگى خیرهکنندهاى دارد.<ref>ر.ک: همان، ص۱</ref> به اعتقاد وى، در میان این مردان بزرگ تاریخ، هیچیک به اندازه [[پیامبر اسلام|پیامبر اسلام]](ص)، زندگى پرموج، پرحادثه و پرانقلاب نداشته است. هیچیک با این سرعت در محیط خود و سپس در تمام جهان، چنین نفود عمیقى نکرده است و هیچیک از آنها، از میان چنان جامعهاى منحط و عقبافتاده، تمدنى آنچنان عالى و شکوهمند به وجود نیاورده است.<ref>ر.ک: همان</ref> نویسنده ابراز امیدوارى کرده است که مسلمانان و بهخصوص حجاج و زوار [[مکه]] معظمه و [[مدینه|مدینه]] منوره، قبل از تشرف به [[حج]]، این کتاب را مطالعه کنند و از حوادثى که در نقاط مختلف [[حجاز]] در زمان پیامبر(ص) رخ داده است مطلع شوند تا پس از تشرف به حج، با شناخت کافى از سرزمین [[وحی|وحى]] و تجدید خاطره زحمات پیامبر(ص) و مسلمین صدر اسلام، سفر خود را پربارتر و اندوختههاى فکرى خود را غنىتر سازند.<ref>ر.ک: همان، ص۳</ref><br />
<br />
نویسنده در ابتداى کتاب، به معرفى شبه جزیره [[عربستان]]، به عنوان گهواره تمدن اسلامى پرداخته و سپس زندگى عرب پیش از [[اسلام]] را مورد واکاوى قرار داده است. عربستان، شبه جزیره بزرگى است که در جنوب غربى آسیا قرار داشته و از زمانهاى گذشته این سرزمین را به سه بخش تقسیم کردهاند: بخش شمالى و غربى که «[[حجاز]]» مىنامند؛ بخش مرکزى و شرقى که آن را «صحراى غرب» مىگویند و بخش جنوبى که «[[یمن|یمن]]» نامیده مىشود.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص۵</ref> این شبه جزیره از زمانهاى گذشته مسکن قبایل زیادى بوده، که برخى از آنان در طى حوادث نابود گردیدهاند. ولى در تاریخ این سرزمین، سه قبیله که تیرههایى از آنها جدا شده است، بیش از همه نام و نشان دارند که عبارتند از: «بائده»، «قحطانیان» و «عدنانیان». فرزندان عدنان به تیرههاى گوناگونى تقسیم شدند و از میان آنان، قبیلهاى که شهرتى به دست آورد، قبیله [[قریش|قریش]] و در میان آنان، [[بنی هاشم|بنىهاشم]] بودند.<ref>ر.ک: همان، ص۹- ۱۰</ref><br />
<br />
در ادامه، به معرفى نیاکان پیامبر(ص) پرداخته شده و سپس مراحل مختلف زندگى آنحضرت از میلاد، دوران کودکى و جوانى، از شبانى تا تجارت، از تجارت تا [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]]، دعوت سرى و عمومى و نخستین هجرت توضیح داده شده است.<ref>همان، ص۲۷- ۱۲۷</ref><br />
<br />
از جمله عناوین و سرفصلهاى مهم کتاب، عبارتند از: حربههاى زنگ زده، [[محاصره بنی هاشم در شعب ابیطالب|محاصره اقتصادى]]، مرگ [[ابوطالب علیه السلام|ابوطالب]]، [[معراج]]، سفرى به [[طائف]]، پیمان عقبه، سرگذشت [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]]، [[تغییر قبله|تبدیل قبله]]، [[غزوه بدر|جنگ بدر]]، دفاع از حریم آزادى، فاجعه سپاه تبلیغ، غزوه [[بنی نضیر|بنى النضیر]]، سرگذشت [[فدک|فدک]]، [[عمرة القضاء|عمره قضا]]، [[جنگ موته]]، [[فتح مکه|فتح مک]]<nowiki/>ه، [[غزوه حنین|جنگ حنین]]، [[غزوه طائف]]، [[غزوه تبوک|غزوه تبوک]]، [[حجة الوداع]]، نامهاى که نوشته نشد و آخرین شعلههاى زندگى.<br />
<br />
یکى از مزایاى مهم کتاب این است که تنها به ذکر حوادث تاریخى قناعت نشده است؛ بلکه سعى شده تجزیه و تحلیل لازم، درباره علل حوادث گوناگون و نتایج آنها، آنچنان که شیوه یک نویسنده محقق است به عمل آید تا هدف نهایى که همان آموزنده بودن تاریخ است، بهطور کامل تأمین گردد.<ref>ر.ک: مقدمه، ص۲</ref> امتیاز دیگر کتاب این است که با مدارک تاریخى [[شیعه|شیعه]]، کاملاً منطبق است و از افسانهها و [[خرافات|خرافاتى]] که دستهاى آلوده به تاریخ زندگى پیشواى بزرگ اسلام آمیخته است، خالى مىباشد.<ref>همان</ref><br />
==پانویس==<br />
<references /><br />
==منابع==<br />
<br />
* ویکی نور<br />
<br />
[[رده:منابع تاریخ زندگی حضرت محمد(ص)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D9%88_%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&diff=149630فهرست منابع تاریخ و تمدن اسلام2024-03-25T11:11:54Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>در لیست ارائه شده زیر سعی شده منابع مهم در هر موضوع به ترتیب تاریخی ذکر شود که البته بیشتر منابع اصلی و قدیمیتر بوده و به مآخذ و کتب جدید نیز به طور گزینشی اشاره شده است و طبیعتاً میتوان موارد دیگری را نیز اضافه نمود. همچنین سعی شده اگر کتابی ترجمه هم داشته، مورد اشاره قرار گیرد.<br />
<br />
==تاریخ اسلام==<br />
#[[سیره ابن اسحاق]]؛ محمد بن اسحاق بن يسار (م ۱۵۱ق).<br />
#[[سیره ابن هشام]] (۴ جلد)؛ ابن هشام (م ۲۱۸ق)(ترجمه دارد).<br />
#[[مغازی واقدی]]؛ محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[وقعه الصفین]]؛ نصر بن مزاحم (م ۲۱۲ ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[طبقات ابن سعد]] (۸ جلد)؛ ابن سعد كاتب واقدى (م ۲۳۰ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[الغارات]]؛ [[ابراهیم بن محمد ثقفی]] (م ۲۸۳) (ترجمه دارد).<br />
#[[الاصنام کلبی]] (م ۲۰۷ق)؛ (ترجمه جلالی).<br />
#[[الموفقیات]]؛ زبیر بن بکار (م ۲۵۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الامامه والسیاسه]]؛ ابن قتیبه (م ۲۷۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[انساب الاشراف]]؛ [[احمد بن یحیی بلاذری]](م ۲۷۹ق).<br />
#[[فتوح البلدان]]؛ بلاذری(م ۲۷۹ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[اخبار الطوال]]؛ دینوری (م ۲۸۲ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[اخبار الدوله العباسیه]].<br />
#[[تاریخ یعقوبی]]؛ ابن واضح یعقوبی (م ۲۸۴ق) (ترجمه دارد).<br />
#تاریخ الرسل والملوک ([[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]])؛ [[محمد بن جریر طبری]] (م ۳۱۰ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الفتوح]]؛ [[ابن اعثم کوفی|ابن اعثم]] (م ۳۱۴ق)(ترجمه ۲ جلد را دارد).<br />
#[[مروج الذهب]] (۴ جلد)؛ [[مسعودی]] (م ۳۴۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[مقاتل الطالبیین]]؛ [[ابوالفرج اصفهانی]] (م ۳۵۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الجمل (کتاب)|الجمل]]؛ [[شیخ مفید]] (م ۳۳۶ق)(ترجمه دارد).<br />
#[[المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم (کتاب)]]؛ [[عبدالرحمان بن جوزی]] (م ۵۹۷ق)<br />
#[[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (کتاب)|شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید]] (ترجمه: جلوههای تاریخ در شرح [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]]، (۸ جلد)، مترجم دامغانی).<br />
#[[خلاصة التواریخ]]؛ [[قاضی احمد قمی]].<br />
#تاریخ اسلام کمبریج.<br />
#تاریخ سیاسی اسلام؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ اسلام؛ منتظر القائم.<br />
#تاریخ [[پیامبر اسلام]]؛ آیتی.<br />
#تاریخ سیاسی اسلام؛ حسن ابراهیم حسن.<br />
#دولت عباسیان؛ طقوش؛ مترجم: جودکی (با اضافات رسول جعفریان).<br />
#تاریخ عثمانی؛ احمد یاقی.<br />
#تاریخ امپراطوری عثمانی و [[ترکیه]] جدید؛ جی شاو.<br />
<br />
==تاریخ تمدن==<br />
<br />
#فرهنگ و تمدن اسلامی؛ (۴ جلد)؛ دکتر ولایتی.<br />
#نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران؛ ولایتی.<br />
#علم و تمدن در اسلام؛ نصر.<br />
#[[کارنامه اسلام (کتاب)|کارنامه اسلام]]؛ [[عبدالحسین زرین کوب|عبدالحسین زرین کوب]].<br />
<br />
==تاریخنگاری==<br />
<br />
#منابع تاریخ اسلام؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ و تاریخنگاری؛ ناجی.<br />
#علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی؛ آئینهوند.<br />
#تاریخنگاری در [[اسلام]]؛ سجادی.<br />
#نقد و بررسی منابع سیره نبوی.<br />
<br />
==تاریخ تشیع==<br />
<br />
#[[تشیع]] در مسیر تاریخ؛ جعفری.<br />
#تاریخ تشیع؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ تشیع؛ (۲ جلد)؛ خضری.<br />
<br />
==زندگانی امامان شیعه==<br />
<br />
#[[الارشاد]]؛ (۲ جلد)؛ [[شیخ مفید]].<br />
#ترجمه الارشاد؛ مترجم: رسولی محلاتی.<br />
#[[کشف الغمه]]؛ (۳ جلد)؛ [[علی بن عیسی اربلی]] (ترجمه دارد).<br />
#[[اعلام الورى]]؛ [[شیخ طبرسی|طبرسی]] (ترجمه دارد).<br />
#[[اللهوف (کتاب)|اللهوف]]؛ [[سید بن طاووس]] (ترجمه دارد).<br />
#[[وقعة الطف (کتاب)|وقعة الطف]]؛ [[ابومخنف]] (ترجمه دارد).<br />
#[[مناقب ابن شهر آشوب (کتاب)|مناقب آل ابیطالب]] (۴ جلد)؛ [[ابن شهر آشوب]].<br />
#[[شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار (کتاب)|شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار علیهمالسلام]] (۳ جلد)؛ [[قاضی نعمان مغربی|قاضی نعمان]] (م، ۳۶۳).<br />
#موسوعه الامام العسکری علیهالسلام؛ (۶ جلد).<br />
#موسوعه الامام الرضا علیهالسلام؛ (۸ جلد).<br />
#[[موسوعة الإمام الجواد عليهالسلام (کتاب)|موسوعه الامام الجواد علیهالسلام]]، (۲ جلد)؛ مؤسسه ولى عصر با نظارت آیتالله خزعلى.<br />
#[[موسوعة الإمام الهادی علیهالسلام (کتاب)|موسوعه الامام الهادی علیهالسلام]]، (۴ جلد)؛ مؤسسه ولى عصر.<br />
#[[دانشنامه امیرالمومنین علیه السلام (کتاب)|دانشنامه امیرالمومنین علیهالسلام]] (۱۳ جلد)؛ مؤسسه دارالحدیث.<br />
#[[دانشنامه]] امام علی علیهالسلام (۱۲ جلد)؛ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.<br />
#[[دانشنامه امام حسین علیهالسلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ (کتاب)|دانشنامه امام حسین علیهالسلام]]؛ مؤسسه دارالحدیث.<br />
#الامام الصادق و مذاهب الاربعه؛ (۳ جلد).<br />
#معجم احادیث الامام المهدی (۸ جلد)؛ موسسه المعارف الاسلامیه.<br />
#زندگانی [[حضرت فاطمه|حضرت فاطمه زهرا]] سلام الله علیها (ترجمه جلد ۴۳ [[بحارالانوار]])؛ مترجم: علی آبادی.<br />
#[[زندگانی فاطمه زهراء (س) (کتاب)|زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها]]؛ سید جعفر شهیدی.<br />
#صلح [[امام حسن]] علیهالسلام؛ آل یاسین (ترجمه دارد).<br />
#[[تاملی در نهضت عاشورا (کتاب)|تأملی در نهضت عاشورا]]؛ رسول جعفریان.<br />
#جهاد الامام السجاد علیهالسلام؛ جلالی حسینی (ترجمه: موسی دانش).<br />
#زندگانی علی بن حسین علیهالسلام؛ شهیدی.<br />
#حیاة الامام العسکری علیهالسلام؛ طبسی (ترجمه شده به عنوان: با خورشید [[سامرا]]).<br />
#[[زندگانی امام حسن عسکری(علیهالسلام) (کتاب)|زندگانی امام حسن عسکری علیهالسلام]]؛ [[باقر شریف القرشی]] (ترجمه سید حسن اسلامى).<br />
#الحیاة السیاسیه للامام الرضا علیهالسلام؛ [[جعفر مرتضی عاملی]] (ترجمه کامل اتابکی و ترجمه برگزیده: خلیلیان).<br />
#[[حیوة القلوب]] (۵ جلد)؛ [[علامه مجلسى|علامه مجلسی]].<br />
#[[حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهمالسلام (کتاب)|حیات فکری و سیاسی امامان شیعه]]؛ رسول جعفریان.<br />
#[[مکاتیب الأئمة (کتاب)|مکاتیب الأئمة]]؛ [[علی احمدی میانجی|آیتالله احمدى میانجى]] (م ۱۳۷۹ش) <br />
==جغرافیا==<br />
<br />
#[[معجم البلدان]]؛ [[یاقوت حموی]].<br />
#اطلس شیعه؛ رسول جعفریان.<br />
#اطلس تاریخ اسلام.<br />
#جغرافیایی تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی؛ لسترنج.<br />
<br />
==فِرَق==<br />
<br />
#[[فرق الشیعه]]؛ نوبختی (ترجمه مشکور).<br />
#[[المقالات والفرق]]؛ اشعری (ترجمه دارد).<br />
#[[الزینه]]؛ ابوحاتم رازی (ترجمه: گرایشهای و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست).<br />
#فرهنگ فرق اسلامی؛ مشکور.<br />
#بحوث فی الملل والنحل؛ (۸ جلد)؛ [[جعفر سبحانی]] (ترجمه ۵ جلد آن به نام: فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی).<br />
<br />
==تراجم==<br />
<br />
#[[روضات الجنات]]؛ (۸ جلد)؛ [[سید محمدباقر موسوی خوانساری]].<br />
#[[ریاض العلماء]] (۷ جلد)؛ [[میرزا عبدالله افندی]] (۶ جلد آن ترجمه شده).<br />
#[[طبقات اعلام الشیعه]] (۱۵ جلد)؛ [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|آقا بزرگ تهرانی]].<br />
#[[اعیان الشیعه]]؛ (به همراه مستدرکات)؛ [[سید محسن امین]].<br />
#[[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]؛ جمعی از نویسندگان.<br />
<br />
[[رده:منابع فرهنگ و تمدن اسلام]]<br />
[[رده:فهرست ها]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%85%DA%A9%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%A6%D9%85%D8%A9_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149629مکاتیب الأئمة (کتاب)2024-03-25T11:11:26Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>'''«مکاتیب الأئمة علیهمالسلام»''' از آثار مهم مرحوم [[علی احمدی میانجی|آیتالله احمدى میانجى]] (م، ۱۳۷۹ ش) مىباشد. وى پس از آنکه کتاب ارزشمند «[[مکاتیب الرسول (کتاب)|مکاتیب الرسول]]» را منتشر کرد، «مکاتیب الائمه» را هم تدوین کرد و به جمع آورى نامه هاى [[ائمه اطهار|ائمه معصومین]] (علیهم السلام) پرداخت.<br />
{{مشخصات کتاب<br />
<br />
|عنوان=<br />
<br />
|تصویر= [[پرونده:Ketab441.jpg|240px|وسط]]<br />
<br />
|نویسنده= علی احمدی میانجی<br />
<br />
|موضوع= نامههاى ائمه (علیهمالسلام)<br />
<br />
|زبان= عربی <br />
<br />
|تعداد جلد= ۷<br />
<br />
|عنوان افزوده1=انتشارات <br />
<br />
|افزوده1=دارالحدیث<br />
<br />
|عنوان افزوده2=<br />
<br />
|افزوده2=<br />
<br />
|لینک=<br />
}}<br />
== مؤلف ==<br />
آیتالله [[علی احمدی میانجی|علی احمدى میانجى]] (۱۳۰۵-۱۳۷۹ ش)، از فقها و اساتید اخلاق [[حوزه علمیه قم]] در دوره معاصر و از شاگردان [[بروجردی، حسین|آیتالله بروجردی]]، [[علامه طباطبایی|علّامه طباطبایی]] و [[میرزا رضی زنوزی|میرزا رضی زنوزى]] بود.<br />
<br />
وی علاوه بر «[[مکاتیب الأئمة (کتاب)|مکاتیب الائمه]]»، آثار مهم دیگری چون [[مکاتیب الرسول (کتاب)|مکاتیب الرسول]]، مواقف الشیعه، التبرک، مالکیت خصوصی در اسلام، احادیث اهل البیت عن طرق اهل السنة، را نیز تألیف نمود.<br />
<br />
مرحوم آیتالله احمدی میانجى در ۲۱ شهریور ۱۳۷۹ شمسی چشم از جهان فروبست و پیکر ایشان در [[حرم حضرت معصومه علیها السلام|حرم حضرت معصومه]] (علیهاالسلام) به خاک سپرده شد.<br />
<br />
== محتوای کتاب ==<br />
[[علی احمدی میانجی|علی احمدى میانجى]] تلاش کرده آنچه نامه از [[ائمه اطهار|ائمه]] (علیهم السلام) در منابع مختلف [[تاریخ|تاریخى]] و [[حدیث|حدیثى]] وجود داشته جمع آورى کند و منابع را در پاورقى به تفصیل بیاورد. وى سلسله اسناد را آنگونه که در منابع وجود داشته آورده است.<br />
<br />
از امتیازات کتاب، نقل روایات مختلف، شرح حال اعلام مهم و اظهار نظرهاى مؤلف است. هر چند به نظر مى رسد بررسىها و اظهار نظرهاى وى به اندازه کتاب «[[مکاتیب الرسول (کتاب)|مکاتیب الرسول]]» نیست. در موارد بسیار، مؤلف برای تبیین شرایط نگارش نامه هایی که مخاطب خاصی دارند، به شرح حال مخاطبان پرداخته است. در تکمیل این گونه اطلاعات، کوشش شده که در حد توان، اطلاعاتی درباره همه کسانی که نقشی در نامه مورد نظر دارند، ارائه شود.<br />
<br />
کتاب «مکاتیب الائمه» یک مجموعه ۷ جلدی به این ترتیب است:<br />
<br />
* جلد اوّل و دوم به نامه های [[امام علی علیه السلام|امام علی]](علیه السلام) اختصاص دارد. <br />
* جلد سوم: نامه های [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]]، [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]]، [[امام سجاد علیه السلام|امام سجاد]] و [[امام باقر علیه السلام|امام باقر]](علیهم السلام) <br />
* جلد چهارم: نامه های [[امام صادق علیه السلام|امام صادق]] و [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام کاظم]](علیهما السلام) <br />
* جلد پنجم: نامه های [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] و [[امام جواد علیه السلام|امام جواد]](علیهما السلام) <br />
* جلد ششم: نامه های [[امام هادی علیه السلام|امام هادی]] و [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسکری]](علیهما السلام)<br />
* جلد هفتم: [[توقیعات امام زمان (عج)|توقیعات]] و نوشته های [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|امام مهدی]](علیه السلام).<br />
<br />
==منابع==<br />
* "مکاتیب الائمة"، کتابخانه دیجیتال نور.<br />
* پایگاه اطلاعرسانی حدیث شیعه.<br />
[[رده:منابع تاریخ تشیع]]<br />
[[رده:منابع با موضوع اهل البیت علیهم السلام]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%A8%D8%A7_%D9%85%D9%88%D8%B6%D9%88%D8%B9_%D8%A7%D9%87%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%A8%DB%8C%D8%AA_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&diff=149627رده:منابع با موضوع اهل البیت علیهم السلام2024-03-25T11:11:05Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>[[رده:اهل البیت]]<br />
[[رده:منابع اسلامی]]<br />
[[رده:منابع تاریخ تشیع]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D9%85_%D9%81%DB%8C_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%88%DA%A9_%D9%88_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%85_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149626المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم (کتاب)2024-03-25T11:02:03Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>کتاب '''«المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم»'''، مهمترین اثر [[عبدالرحمان بن جوزی|عبدالرحمان بن جوزی]] (م، ۵۹۷ ق)، مشتمل بر تاریخ عالم از آغاز تا عصر مؤلف (۵۷۴ ق) است. نویسنده در تاریخ هر سال نخست اخبار مهم و حوادثی را که از نظر وی جالب یا شگفتانگیز بوده است میآورد و سپس به وفیات بزرگان میپردازد. میتوان این کتاب را آیینه تمامنمای روزگار ابن جوزی دانست، که از لحاظ مطالعات علوم انسانی و اجتماعی حائز اهمیت فراوان است. <br />
{{مشخصات کتاب<br />
<br />
|عنوان=<br />
<br />
|تصویر= [[پرونده:المنتظم.jpg|240px|وسط]]<br />
<br />
|نویسنده= عبدالرحمان بن جوزی<br />
<br />
|موضوع= تاریخ جهان <br />
<br />
|زبان= عربی<br />
<br />
|تعداد جلد= ۱۰ جلد<br />
<br />
|عنوان افزوده1= <br />
<br />
|افزوده1= <br />
<br />
|عنوان افزوده2=<br />
<br />
|افزوده2=<br />
<br />
|لینک=[https://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/39909/%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D9%85-%D9%81%D9%8A-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D8%AE-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%88%D9%83-%D9%88-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%85%D9%85/&from=search&&query=%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D9%85%E2%80%8C&count=20&execute=true المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم]<br />
<br />
}}<br />
<br />
== مؤلف ==<br />
«[[عبدالرحمان بن جوزی|ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزى]]» (۵۱۰-۵۹۷ ق)، متکلم، مورخ، [[محدث]] و [[فقیه]] [[حنبلی]] در قرن ششم هجری است. بیشترین مایه شهرت ابن جوزی، وعظ و خطابه و تدریس بود، که بخش مهمی از زندگی اجتماعی او را در برمیگرفت.<br />
<br />
وی کتب فراوانی در علوم مختلف علاوه بر «المنتظم» تألیف کرده است، از جمله: [[تلبیس ابلیس (کتاب)|تلبیس ابلیس]]، [[زاد المسیر فی علم التفسیر (کتاب)|زاد المسیر فی علم التفسیر]]، آفة اصحاب الحدیث، بستان الواعظین، صید الخاطر، صفوة الصفوة.<br />
<br />
[[سبط بن جوزی|سبط ابن جوزی]] (۶۵۴-۵۸۲ ق)، واعظ و مورخ نامدار [[اهل سنت]] در قرن هفتم هجری، نوه عبدالرحمن بن جوزى است.<br />
<br />
== محتوای کتاب ==<br />
در این کتاب مؤلف پس از خطبه که با عبارت «الحمدلله الذی سبق الازمان و ابتدعها و الالوان واخترعها...» شروع میشود، به اقامه دلیل بر وجود [[الله|خدای تعالی]] و سپس ذکر نخستین مخلوقات میپردازد و تاریخ عالم را از آغاز تا دوران [[پیامبر اسلام|حضرت رسول]] صلی الله علیه وآله و از آن زمان تا ۵۷۴ق (خلافت [[مستضىء|المستضی]]، ۵۶۶ - ۵۷۵ق) میآورد. <br />
<br />
وی حوادث تاریخی قبل از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] را بر حسب ابواب و بعد از آن را به ترتیب سنوات ذکر میکند. در تاریخ هر سال نخست اخبار مهم و حوادثی را که از نظر وی جالب یا شگفتانگیز بوده است، میآورد. سپس به وفیات بزرگان میپردازد و در این بخش نام آنان را که گاه همراه شرح مختصری از احوال و آثارشان است، به ترتیب الفبایی ذکر میکند.<br />
<br />
ابن جوزی در المنتظم نظیر آنچه در روزنامههای روزگار ما میآید، از حوادث گوناگون سخن میگوید: رویدادهای مهم سیاسی، توطئهها، اخبار مربوط به جنگها، اخبار فرهنگی (برگزاری مجالس وعظ و خطابه و مناظره، تأسیس مدارس و نام مدرسان و معیدان آنها...)، منازعات مذهبی و [[علم کلام|کلامی]]، تاریخ آغاز و پایان بناها، قتلها، سرقتها، نیرنگها، آتشسوزیها، رویدادهای شگفتانگیز، اخبار مربوط به خلیفه (شکار، سیاحت، بیماری...)، گزارش برخی نرخها در روزهای گرانی و ارزانی، قحطی، شیوع بیماریها، سوانح طبیعی (طغیان رودها، بارانهای شدید، تگرگهای درشت...)، گزارش گرمترین روز سال، اخبار مربوط به افطاری و مهمانیها به مناسبتهای مختلف، گزارش اعدامها (دزدان، قاتلان، بدمذهبها...) و...، تا آنجا که اگر صحت این گزارشها محقق گردد، میتوان این کتاب را آیینه تمامنمای روزگار او دانست که از لحاظ مطالعات علوم انسانی به ویژه علوم اجتماعی حائز اهمیت فراوان است. <br />
<br />
== المنتظم در نظر دیگران ==<br />
<br />
* [[حاجی خلیفه|حاجی خلیفه]] پس از معرفی «المنتظم» و اشاره به فواید جنبی آن در علم [[حدیث|حدیث]] از قول مولا علی بن حنابی، میافزاید: در این کتاب مطالب بیاساس و اغلاط آشکار بسیار است که من به برخی از آنها در حاشیه نسخهای که به خط مؤلف است، اشاره کردهام. آنگاه میافزاید که این کتاب را شیخ علاءالدین علی بن محمد مشهور به مصنفک در ۸۷۰ق در یک مجلد خلاصه کرده و آن را مختصر المنتظم و ملتقط الملتزم نامیده است.<br />
* بروکلمان از این کتاب با عنوان «المنتظم فی ملتقط الملتزم» سخن گفته است، که به نظر میرسد تصحیفی از نام مختصر مصنف باشد. وی مینویسد قسمت اول این کتاب مأخوذ از [[محمد طبری|طبری]] است که مطالب بسیاری در وفیات بدان افزوده شده است و قسمتهای اخیر آن مقتبس از «[[الکامل فی التاریخ (کتاب)|الکامل]]» [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]] است، هر چند که ابن جوزی خود در المنتظم، ابن اثیر را مورد انتقاد قرار داده است. در مقایسهای اجمالی که میان مطالب المنتظم و [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]] و همچنین الکامل ابن اثیر به عمل آمد، معلوم شد که نظر بروکلمان در مورد قسمت اول صحیح است، اما اقتباس قسمتهای اخیر المنتظم از الکامل ثابت نشد. بنابراین و با توجه به سخن عبدالمنعم در مقدمه بر کتاب العسجد المسبوکِ غسانی که مینویسد: گروهی از مؤلفان پس از ابن جوزی از جمله ابن اثیر از المنتظم سود جستهاند، میتوان احتمال داد که بروکلمان تلخیص مصنفک را با المنتظم اشتباه کرده و آن را با تاریخ طبری و الکامل ابن اثیر مقایسه نموده باشد.<br />
* ابن قفطی در بحث از علم تاریخ و کتب تاریخی، المنتظم ابن جوزی را به مثابه یکی از تکملههای متوالی تاریخ طبری که هر یک برای کامل کردن کتابهای پیش از خود تألیف شده، به شمار آمده است و میگوید: ذکر حوادث پس از المنتظم را ابن قادسی تا ۶۱۶ق ادامه داده و آن را تکمیل کرده است. <br />
<br />
== کتب مرتبط ==<br />
ابن جوزی خود کتاب المنتظم را که در ۱۰ جلد بزرگ تألیف کرده بود، در یک مجلد کوچک مختصر ساخت و آن را «شذور العقود فی تاریخ العهود» نامید. سخاوی این کتاب را به خط ابن جوزی دیده است.<br />
<br />
[[سبط بن جوزی|سبط ابن جوزی]] مینویسد تاریخ نیایم یعنی «المنتظم» در سال ۵۷۴ق به پایان رسید. او تاریخ کوچکی به نام «درة الاکلیل» دارد که ذیلی بر «المنتظم» و حاوی حوادث سالهای ۵۷۵ -۵۹۰ق (سال تبعید او به [[واسط]]) است و در این کتاب حوادث به طور کامل استقصا نشده است. <br />
<br />
کسانی دیگر نیز بر «المنتظم» ذیلهایی نوشتهاند: محمد بن احمد بن محمد قادسی (م، ۶۹۴ق) ذیل خود را که در چند مجلد است، «الفاخر فی ذکر حوادث ایام الامام الناصر» نامیده است. امام العز ابوبکر محفوظ بن معتوق بن بزوری نیز ذیلی بر المنتظم دارد.<br />
<br />
== منابع ==<br />
<br />
* [[دائرة المعارف بزرگ اسلامی (کتاب)|دائرةالمعارف بزرگ اسلامی]]، برگرفته از مقاله «ابن جوزی، ابوالفرج»، ج۴، ص۱۴۸۴.<br />
<br />
== متن کتاب ==<br />
'''[https://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/39909/%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D9%85-%D9%81%D9%8A-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D8%AE-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%88%D9%83-%D9%88-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%85%D9%85/&from=search&&query=%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D9%85%E2%80%8C&count=20&execute=true المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم]'''<br />
<br />
[[رده:منابع تاریخ اسلام]]<br />
[[رده:منابع تاریخ سیاسی اسلام]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A8_%D9%85%D9%86_%D8%AA%D9%81%D8%B3%D9%8A%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D9%86&diff=149625المنتخب من تفسير التبيان2024-03-25T10:59:53Z<p>Zamani: تغییرمسیر به المنتخب من تفسیر القرآن (کتاب)</p>
<hr />
<div>#تغییر_مسیر[[المنتخب من تفسیر القرآن (کتاب)]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%A2%D8%A8_%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%B2_%D9%86%D9%85%DB%8C_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AF&diff=149624آب هرگز نمی میرد2024-03-25T10:59:06Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>{{مشخصات کتاب<br />
<br />
|عنوان=آب هرگز نمی میرد<br />
<br />
|تصویر=[[پرونده:کتاب-آب-هرگز-نمی-میرد.jpg|240px|وسط]]<br />
<br />
|نویسنده=حمید حسام<br />
<br />
|موضوع=جنگ ایران و عراق/ سرگذشتنامه سرداران ایران<br />
<br />
|زبان=فارسی<br />
<br />
|تعداد جلد=1<br />
<br />
|عنوان افزوده1=<br />
<br />
|افزوده1=<br />
<br />
|عنوان افزوده2=<br />
<br />
|افزوده2=<br />
<br />
|لینک=<br />
<br />
}}<br />
<br />
کتاب " آب هرگز نمی میرد " دربردارنده خاطرات جانباز سرافراز دفاع مقدس حاج میرزا محمد سلگی است که به قلم توانا و زیبای نویسنده نام آشنای دفاع مقدس، جناب آقای حمید حسام به رشته تحریر درآمده است. پیش از این کتاب های پرفروش خداحافظ سالار، غواص ها بوی نعنا می دهند و.. از این نویسنده چاپ و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته بود. میرزا محمد سلگی از رزمندگان فعال عرصه جهاد و دفاع مقدس می باشد کتاب " آب هرگز نمیمرد" از جمله کتاب هایی است که با تکنیک [[تاریخ]] شفاهی جمع آوری و تدوین شده است. نگارنده این کتاب سردار حمید حسام به همراه مصاحبه گر کتاب، جمشید طالبی هر دو از جانیازان دفاع مقدس بوده که پای صحبت های بزرگ مردی از خطه همدان نشسته و خاطرات وی را جمع آوری کرده اند.<br />
حمید حسام در جهت تدوین هرچه بهتر کتاب پای صحبت های تعداد دیگری از رزمندگان لشکر انصار الحسین و فرماندهان این لشکر سرافراز همدان نشسته و خاطرات این عزیزان را هم جمع آوری کرده و پس از تدوین تمامی این خاطرات حاصل زحماتشان را در کتاب آب هرگز نمی میرد به رشته تحریر در آوردند که مزد این زحمات بعد از خوانده شدن کتاب توسط مقام معظم رهبری و تحسین این کتاب توسط معظه له بود که به نویسنده عنایت شد.<br />
<br />
<br />
فصل اول کتاب به معرفی راوی و نحوه بزرگ شدن او در خانواده ای مذهبی در روستا و ارادت مردم لر زبان این خطه به [[حضرت ابوالفضل علیه السلام|حضرت ابوالفضل (ع)]] و شخصیت های [[عاشورا]]یی می پردازد، در بخشی از فصل دوم راوی از روستا برای کار نقاشی ساختمان به همراه برادرش به [[تهران]] سفر می کند در بخش هایی از این قسمت به دوران انقلاب و فرهنگ حاکم در پوشش زنان و دختران و فرهنگ غربی نیز اشاره می شود که در شهر فرنگ، تهران آن زمان حاکم بود و راوی در سال ۵۴ عازم خدمت سربازی می شود و در سایر فصول نیز به فعالیت ها و مصاحبه های انجام شده و عملیات های آن دوران پرداخته می شود.<br />
<br />
<br />
کتاب «آب هرگز نمی میرد» شامل ۱۱ فصل و عنوان های کُر شیخ علی ممد، رنگ خدا، زیر علم عباس، گردان سقاها، مجنون؛ جنگ آب و آتش، شب عاشورایی انصار الحسین، فاو؛ سلام بر تشنگی، آب هرگز نمی میرد، ما گردان ابالفضلیم، با دو پای بریده و فصلی با عنوان خدا با ما بود می باشد و در خلال کتاب نیز تصاویر مرتبط با هر فصل نیز آورده شده است.<br />
<br />
<br />
==منبع==<br />
[https://rabi.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D8%A8-%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%B2-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AF/6548.html کتاب آب هرگز نمی میرد، سایت ربیع]، بازیابی: 15 بهمن 1398.<br />
<br />
[[رده:کتابهای درباره شهدای جنگ عراق با ایران]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&diff=149530تاریخ یعقوبی (کتاب)2024-03-18T05:04:36Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>{{خوب}}<br />
{{مشخصات کتاب<br />
<br />
|عنوان=<br />
<br />
|تصویر= [[پرونده:تاریخ یعقوبی.jpg|240px|وسط]]<br />
<br />
|نویسنده= ابن واضح یعقوبی<br />
<br />
|موضوع= تاریخ اسلام<br />
<br />
|زبان= عربی <br />
<br />
|تعداد جلد= ۲<br />
<br />
|عنوان افزوده1= <br />
<br />
|افزوده1=<br />
<br />
|عنوان افزوده2=<br />
<br />
|افزوده2=<br />
<br />
|لینک= [http://lib.ahlolbait.com/parvan/resource/38779/ تاریخ الیعقوبی]<br />
<br />
}}<br />
<br />
'''«تاریخ یعقوبی»'''، نوشته [[ابن واضح یعقوبی]] (م، ۲۸۴ ق)، از قدیمیترین کتب تاریخی است که در تمدن اسلامی نوشته شده است. این کتاب به زبان عربی است و در دو جلد، خلاصه ای از [[تاریخ]] جهان از آغاز تا اواسط قرن سوم هجری را دربر دارد. <br />
<br />
==مؤلف==<br />
<br />
احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وَهْب بن واضح یعقوبی (م، ۲۸۴ ق)، معروف به [[ابن واضح یعقوبی]]، به عنوان «کاتب» و «اخباری» شهرت دارد. لقب نخست اشاره به شغل دبیری در دربار [[حکومت بنی عباس|عباسی]] است و لقب دوم به اعتبار مورخ بودن وی و آشنایی او با اخبار تاریخی است. گفته شده که «واضح» جد یعقوبی، علایق [[شیعه|شیعی]] داشته و هم او بوده است که در زمانی که مسئول «برید» [[مصر]] بوده، ادریس بن عبدالله بن حسن برادر [[نفس زکیه|نفس زکیه]] را به مغرب فراری داده و جانش را بر سر این کار گذاشته بود.<ref> تاریخ طبری، ج ۱۰، ص ۵۹۱.</ref><br />
<br />
همچنین به احتمال قوی، یعقوبی [[شیعه]] بوده است، زیرا نشانههای تشیع وی در کتاب تاریخش کاملاً روشن است؛ از جمله این نشانهها، اخبار وی در داستان [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه]] و کیفیت برخوردهای [[خلفای نخستین|خلفا]] و نیز شیوه گزارشهایی است که از تاریخ حوادث [[اسلام]] ارائه داده است.<br />
<br />
==محتوای کتاب==<br />
<br />
این کتاب یک دوره [[تاریخ]] عمومی است که از هبوط [[حضرت آدم]] علیهالسلام آغاز شده و تا حوادث سال ۲۵۹ هجری ادامه یافته است. <br />
<br />
شیوه نگارش کتاب، تاریخی است نه [[حدیث|حدیثی]]؛ بدین معنی که یعقوبی مانند برخی از مورخان [[محدث]]، حوادث تاریخی را به صورت حدیث با ذکر سلسله [[سند حدیث|سند]] نیاورده است، بلکه به عنوان مورخ پس از استفاده از مآخذ مختلف، کتاب خود را تألیف کرده است.<br />
<br />
یعقوبی در مقدمه جلد دوم یادآور شده است که قصد تألیف کتابی مختصر را داشته ولذا بسیاری از اشعار و همچنین اخبار طولانی را حذف کرده است.<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶.</ref><br />
<br />
بخش نخست کتاب ـ که در باره تاریخ پیش از [[اسلام]] است ـ مقدمه ای داشته که در دست نیست. در بخش فعلی کتاب، که از میانه داستان آفرینش آغاز شده، سرگذشت پیامبران از [[حضرت آدم علیه السلام|آدم]] تا [[حضرت عیسی علیه السلام|عیسی]] علیهم السلام و پس از آن تاریخچه ای از پادشاهان و ملل و ممالک جهان آمده است. <br />
<br />
یعقوبی در بیان تاریخ پیامبران، از [[قرآن مجید]] و مآخذ اسلامی و کتب عهدین از جمله [[انجیل|اناجیل اربعه]] نقل و اقتباس کرده است<ref> رجوع کنید به ترجمة آیتی ، ج ۱، حواشی ، جاهای متعدد </ref>. وی هرگاه از تاریخ سیاسی اقوام اطلاعات کافی نداشته، تاریخ فرهنگی آنان را آورده است<ref> روزنتال ، ص ۱۵۵ </ref>. به گفته هوتسما، مستشرق هلندی، مأخذ عمده یعقوبی در باره تاریخ [[بنی اسرائیل]]، پس از کتاب مقدّس، کتابی بوده به نام «غار گنجینه ها» که یعقوبی بعضی مطالب آن را که با اصول عقاید اسلامی موافق ندیده حذف کرده است.<ref> یعقوبی ، چاپ هوتسما، ج ۱، مقدمه ، ص VIII </ref> <br />
<br />
یعقوبی در فصل «ملوک فارس» به فرهنگ اساطیری و تاریخ [[ایران]] باستان پرداخته و در باره نظام کشورداری و سلسله مراتب دولتی ساسانیان اطلاعات ارزشمندی داده است<ref> رجوع کنید به چاپ بیروت ، ج ۱، ص ۱۷۵ـ۱۷۷ </ref>. ظاهراً مأخذ وی در این باره گاهنامگ پهلوی بوده که خود قسمتی از کتاب بزرگتری به نام آیین نامگ بوده است. خوذای نامگ، تاریخ رسمی ساسانیان، از دیگر منابع یعقوبی است<ref> کریستن سن ، ص ۸۰ ـ۸۲ ، ۹۱ </ref>. ازینرو تاریخ یعقوبی از قدیمترین و مهمترین منابع برای شناخت دوره ساسانیان به شمار می رود.<ref> همان ، ص ۸۸ </ref><br />
<br />
مجلد دوم تاریخ یعقوبی به تاریخ [[اسلام]] اختصاص دارد. در آغاز مجلد، شرح زندگی [[پیامبر اسلام]] صلی اللّه علیه وآله وسلم از ولادت تا [[مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله|بعثت]]، [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]]، [[غزوات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله|غزوات]]، سفیران عرب، کاتبان و همسران پیامبر، خطبه ها و مواعظ او، [[حجة الوداع]]، وفات و سپس اوصاف و نسب پیامبر آمده است. <br />
<br />
شرح رویدادهای روزگار نخستین جانشینان پیامبر، یعنی [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عثمان بن عفان|عثمان]] و [[امام علی علیه السلام|امام علی]] و [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] علیهماالسلام، مبحث بعدی است. سپس به دوران حکومت خلفای [[بنی امیه|اموی]] و [[حکومت بنی عباس|عباسی]] به ترتیب تاریخ جلوس آنان تا حوادث ۲۵۹ پرداخته شده است. تاریخ عباسیان نزدیک به یک پنجم کتاب را شامل می شود، چنانکه [[مسعودی]]<ref> ج ۱، ص ۱۶ </ref> از کتابی با عنوان تاریخ «در اخبار عباسیان و جز ایشان» یاد کرده که احتمالاً همان تاریخ یعقوبی است.<ref> قس حاجی خلیفه ، ج ۱، ستون ۲۶، ذیل «اخبار بنی العباس ».</ref><br />
<br />
روش یعقوبی در مجلد دوم، تحقیق در روایات و گزینش آنهاست؛ او، برخلاف مورخان اخباری، چون [[محمد بن جریر طبری|طبری]]، سلسله [[سند حدیث|اسناد]] روایات را به دست نداده، بلکه پس از بررسی و تدقیق در اخبار راویان و سیره نویسان و مورخان و تفاوتهای آنها گزارشی جامع از اخبار و روایات فراهم آورده است<ref> چاپ بیروت ، ج ۲، ص ۵ </ref>. یعقوبی در مقدمه این جلد، ضمن معرفی مآخذ خود، شماری از راویان و اخباریان و نسب شناسان مشهور سده های دوم و سوم را نام برده است.<ref> رجوع کنید به همان ، ج ۲، ص ۶. </ref><br />
<br />
ویژگی بارز تاریخ یعقوبی، که نشان از [[شیعه]] بودن مؤلف دارد، ذکر احوال [[ائمه اطهار|امامان]] شیعه علیهم السلام است. وی به مناسبت ذکر وفات ائمه، خلاصه ای از سرگذشت و سخنان آنان را تا [[امام هادی علیه السلام|امام علی النقی]] علیه السلام (۲۵۴ ق) آورده است. یعقوبی ضمن یاد کردن از امام علی علیه السلام و منزلت او و فضایل [[اهل بیت]] علیهم السلام، در باره شخصیت [[ابوطالب علیه السلام|ابوطالب]]، [[حدیث غدیر|حدیث غدیرخم]] و [[حدیث ثقلین]]، ماجرای [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه]]، [[خلفای نخستین|خلفای نخست]] و [[امام حسن علیه السلام|امام حسن]] علیه السلام، [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] و زبیریان و [[امویان]] و [[قیام زید بن علی بن حسین (ع)|قیام زید بن علی]] نیز مطالبی آورده است.<ref> چاپ بیروت ، جاهای متعدد؛ نیز رجوع کنید به دوری ، ص ۵۲ ـ۵۳. </ref> <br />
<br />
وی در باره [[حکومت بنی عباس|عباسیان]] میانه رو بوده و از حوادثی که برای آنان ناخوشایند بوده، مانند قتل ابن هُبَیره و [[ابومسلم خراسانى|ابومسلم خراسانی]] و سقوط برمکیان، به صورتی مناسب سخن گفته و حتی در وفات [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسی کاظم]] علیه السلام به ذکر روایت عباسی بسنده کرده است.<ref> رجوع کنید به چاپ بیروت ، ج ۲، ص ۴۱۴ </ref> یعقوبی در باره حوادث نزدیک به عصر خود، مانند قیام علی بن محمد صاحب الزنج (متوفی ۲۷۰)، به ملاحظاتی کوتاه اکتفا کرده است. اما این نکات از ارزش و اهمیت تاریخ یعقوبی در تحول علم تاریخ نزد مسلمانان نمی کاهد.<ref> دوری ، ص ۵۳.<br />
</ref><br />
<br />
یعقوبی در تاریخ نگاری شیوه ای معتدل داشته و اطلاعاتی که داده، از جمله خطبه ها و وصایای سیاسی و اخلاقی و نامه های رسمی<ref> رجوع کنید به فهارس تاریخ الیعقوبی ، ص ۴۵۵ـ۴۷۴، ۴۹۱ـ۴۹۲ </ref>، دقیق و گاه منحصر به فرد است.<ref> دوری ، ص ۵۲؛ نیز رجوع کنید به یعقوبی ، چاپ بیروت ، ج ۲، ص ۳۹۷ـ ۳۹۸. </ref> یعقوبی در اثر خویش برخی مباحث جغرافیایی را نیز مطرح کرده<ref> برای نمونه رجوع کنید به چاپ بیروت ، ج ۱، ص ۸۴ ـ ۸۵، ۱۷۶ـ۱۷۷، ۱۸۲ـ۱۸۳ </ref> و به گاهشماری [[ایران|ایرانی]] و رومی نیز توجه نشان داده است<ref> رجوع کنید به همان ، ج ۱، ص ۱۵۶، ۱۷۴ـ ۱۷۵ </ref>. او در ذکر ولادت [[حضرت عیسی]] علیه السلام و ولادت و بعثت و وفات [[پیامبر اسلام]] و آغاز دوره هر یک از خلفا اطلاعاتی نجومی داده که برگرفته از منجمانی همچون [[محمد بن موسی خوارزمی]] (متوفی ۲۳۲) و ماشاءاللّه یهودی (متوفی ۲۰۰ یا ۲۰۵) است.<ref> همان ، ج ۱، ص ۶۸، ج ۲، ص ۶، ۱۱۳ </ref><br />
<br />
== کتب مرتبط با تاریخ یعقوبی ==<br />
[[مسعودی]] (متوفی ۳۴۵ یا ۳۴۶) در نگارش تاریخ پیش از اسلام کتاب «[[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]»، از یعقوبی پیروی کرده و مطالب بسیاری از او اقتباس نموده است.<ref> یعقوبی ، چاپ هوتسما، مقدمه ، ص VIII </ref> در سده ششم هجری، مؤلف «مجمل التواریخ و القصص»، تاریخ یعقوبی را در دست داشته و از آن نقل و اقتباس کرده است.<ref> رجوع کنید به ص ۲۲۹، ۲۷۱، ۲۷۸ </ref><br />
<br />
«تاریخ یعقوبی» را محمدابراهیم آیتی به فارسی ترجمه و در ۱۳۴۱ شمسی در تهران چاپ کرده است.<br />
<br />
==پانویس==<br />
<references /><br />
<br />
==منابع==<br />
<br />
*محمدرضا ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، ص ۳۰۳-۳۰۴.<br />
*[[دانشنامه جهان اسلام (کتاب)|دانشنامه جهان اسلام]]، "مدخل تاریخ یعقوبی" از محمدرضا ناجی.<br />
<br />
[[رده:منابع تاریخ اسلام]]<br />
[[رده: مقاله های مهم]]<br />
{{سنجش کیفی<br />
|سنجش=شده<br />
|شناسه= خوب<br />
|عنوان بندی مناسب= خوب<br />
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب<br />
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب<br />
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب<br />
|جامعیت= خوب<br />
|رعایت اختصار= خوب<br />
|سیر منطقی= خوب<br />
|کیفیت پژوهش= خوب<br />
|رده= دارد<br />
}}</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D9%81%D9%82%D9%87_%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87&diff=149529فهرست منابع فقه شیعه2024-03-18T04:48:53Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div><br />
== تاریخ فقه و تحولات آن ==<br />
<br />
*۱. مراحل تطور الاجتهاد فی الفقه الإمامی؛ طباطبائى حکیم، سید منذر.<br />
<br />
*۲. تاریخ الفقه و تطوراته (المنتخب)؛ جمعى از بزرگان.<br />
<br />
*۳. منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى؛ شاهرودى، محمدابراهیم جناتى.<br />
<br />
*۴. مقدمه اى بر فقه شیعه؛ طباطبائى، سید حسین مدرسى.<br />
<br />
*۵. مصادر الفقه الإسلامی و منابعه؛ [[جعفر سبحانی|سبحانى، جعفر]].<br />
<br />
*۶. توضیح الرشاد فی تاریخ حصر الاجتهاد؛ [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|تهرانى، آقا بزرگ]].<br />
<br />
*۷. کلمة حول الفقه و تطوره؛ طبرى آملى، عبدالله جوادى.<br />
<br />
*۸. تاریخ فقه و فقها؛ گرجى، ابوالقاسم.<br />
<br />
*۹. تاریخ الفقه الإسلامی و أدواره؛ سبحانى، جعفر.<br />
<br />
*۱۰. ادوار فقه و کیفیت بیان آن؛ شاهرودى، محمدابراهیم جناتى.<br />
<br />
*۱۱. ادوار فقه؛ شهابى، محمود.<br />
<br />
== اصطلاحات فقهى ==<br />
<br />
*۱. القاموس الفقهی لغة و اصطلاحا؛ سعدى ابوجیب.<br />
<br />
*۲. الاصطلاحات الفقهیة فی الرسائل العملیة؛ عاملى، یاسین عیسى.<br />
<br />
*۳. مصطلحات الفقه؛ مشکینى، میرزا على.<br />
<br />
*۴. معجم المصطلحات والألفاظ الفقهیة؛ محمود عبدالرحمان.<br />
<br />
== آیات الأحکام ==<br />
<br />
*۱. [[مسالك الأفهام الى آيات الأحكام (کتاب)|مسالک الأفهام إلى آیات الأحکام]]؛ [[فاضل جواد کاظمى|فاضل جواد کاظمى، جواد بن سعد]].<br />
<br />
*۲. [[فقه القرآن فی شرح آیات الاحکام (کتاب)|فقه القرآن]]؛ [[قطب راوندى|راوندى، قطب الدین سعید بن عبدالله]].<br />
<br />
*۳. بدائع الکلام فی تفسیر آیات الأحکام؛ ملکى میانجى، محمدباقر.<br />
<br />
*۴. [[کنز العرفان فی فقه القرآن]]؛ [[فاضل مقداد|فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله]].<br />
<br />
*۵. تفسیر شاهی؛ جرجانى، سید امیر ابوالفتح حسینى.<br />
<br />
*۶. [[زبدة البیان فی أحکام القرآن]]؛ [[مقدس اردبيلی|مقدس اردبیلى، احمد بن محمد]].<br />
<br />
*۷. آیات الأحکام (للأسترآبادی)؛ استرآبادى، محمد بن على بن ابراهیم.<br />
<br />
== فقه روایى ==<br />
<br />
*۱. [[دعائم الاسلام (کتاب)|دعائم الإسلام]]؛ [[نعمان بن محمد تمیمی|تمیمى مغربى، ابوحنیفه، نعمان بن محمد]].<br />
<br />
*۲. مناهج الأخیار فی شرح الاستبصار؛ عاملى، میر سید احمد بن زین العابدین علوى.<br />
<br />
*۳. [[من لایحضره الفقیه]]؛ [[شیخ صدوق|شیخ صدوق، محمد بن على بن بابویه]].<br />
<br />
*۴. التعلیقة على الاستبصار؛ [[ميرداماد|استرآبادى، میرداماد، محمدباقر بن محمد حسینى]].<br />
<br />
*۵. الحاشیة على من لایحضره الفقیه؛ [[شیخ بهایی|بهائى، بهاءالدین محمد بن حسین عاملى]].<br />
<br />
*۶. استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار؛ ابن الشهید، ابوجعفر، محمد بن حسن بن زین الدین.<br />
<br />
*۷. [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل]]؛ [[محدث نوری|نورى، میرزا حسین]].<br />
<br />
*۸. [[غوالی اللئالی العزیزیه|غوالی اللئالی العزیزیة]]؛ [[ابن أبى جمهور الأحسائى|احسائى، ابن ابى جمهور، محمد بن علی]].<br />
<br />
*۹. [[الجعفریات (کتاب)|الجعفریات - الأشعثیات]]؛ [[محمد بن اشعث کوفی|کوفى، محمد بن محمد اشعث]].<br />
<br />
*۱۰. [[الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام (کتاب)|الفقه - فقه الرضا]]؛ [[امام رضا علیه السلام|امام رضا، على بن موسى علیهماالسلام]].<br />
<br />
*۱۱. [[الاستبصار (کتاب)|الاستبصار فیما اختلف من الأخبار]]؛ [[شیخ طوسی|طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن]].<br />
<br />
*۱۲. [[تهذیب الأحکام]]؛ [[شیخ طوسی|طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن]].<br />
<br />
*۱۳. [[الکافی (کتاب)|الکافى]]؛ [[شیخ کلینی|کلینى، ابوجعفر محمد بن یعقوب]].<br />
<br />
*۱۴. [[النوادر اشعرى (کتاب)|النوادر (للأشعری)]]؛ [[احمد بن محمد بن عیسی اشعری|اشعرى قمى، احمد بن محمد بن عیسى]].<br />
<br />
*۱۵. [[قرب الاسناد|قرب الإسناد]]؛ [[عبدالله بن جعفر حمیری|حمیرى، عبدالله بن جعفر]].<br />
<br />
*۱۶. [[روضة المتقين (کتاب)|روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه]]؛ [[محمدتقی مجلسی|مجلسى اول، محمدتقى بن مقصودعلى اصفهانى]].<br />
<br />
*۱۷. [[مسائل علی بن جعفر]]؛ [[على بن جعفر|على بن جعفر علیهماالسلام]].<br />
<br />
*۱۸. [[ملاذ الاخیار (کتاب)|ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار]]؛ [[علامه مجلسى|مجلسى دوم، مولى محمدباقر بن محمدتقى]].<br />
<br />
*۱۹. [[بحارالانوار]]؛ [[علامه مجلسى|مجلسى دوم، مولى محمدباقر بن محمدتقى]].<br />
<br />
*۲۰. [[وسائل الشیعة]]؛ [[شيخ حر عاملى|حر عاملى، محمد بن حسن بن على]].<br />
<br />
*۲۱. [[هدایة الامة إلى احکام الائمه|هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة - منتخب المسائل]]؛ [[شيخ حر عاملى|حر عاملى، محمد بن حسن بن على]].<br />
<br />
*۲۲. [[مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول (کتاب)|مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول]]؛ [[علامه مجلسى|مجلسى دوم، مولى محمدباقر بن محمدتقى]].<br />
<br />
*۲۳. [[الوافی]]؛ [[فیض کاشانی|فیض کاشانى، محمدمحسن ابن شاه مرتضى]].<br />
<br />
*۲۴. [[لوامع صاحبقرانی]]؛ [[محمدتقی مجلسی|مجلسى اول، محمدتقى بن مقصود على اصفهانى]].<br />
<br />
*۲۵. کشف الأسرار فی شرح الاستبصار؛ [[سيد نعمت الله جزائری|جزائرى، سید نعمة الله]].<br />
<br />
*۲۶. [[المتعه|المتعه (للشیخ المفید)]]؛ [[شیخ مفید|مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى]].<br />
<br />
== فقه استدلالى ==<br />
<br />
*۱. غایة الآمال فی شرح کتاب المکاسب؛ مامقانى، محمدحسن بن عبدالله.<br />
<br />
*۲. کتاب الخمس (للشیخ الأنصاری)؛ [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى، مرتضى بن محمدامین]].<br />
<br />
*۳. نهایة المقال فی تکملة غایة الآمال؛ [[عبدالله مامقانی|مامقانى، عبدالله بن محمدحسن]].<br />
<br />
*۴. [[مستند الشیعه فی احکام الشریعه|مستند الشیعة فی أحکام الشریعة]]؛ [[ملا احمد نراقی|نراقى، مولى احمد بن محمدمهدى]].<br />
<br />
*۵. [[مکاسب]]؛ [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى، مرتضى بن محمدامین]].<br />
<br />
*۶. [[جواهر الکلام (کتاب)|جواهرالکلام فی شرح شرائع الإسلام]]؛ [[شیخ محمدحسن نجفی|نجفى، محمدحسن بن باقر]].<br />
<br />
*۷. [[مستمسك العروة الوثقى (کتاب)|مستمسک العروة الوثقى]]؛ [[سید محسن حکیم|طباطبائى حکیم، سید محسن]].<br />
<br />
*۸. نهج الفقاهة؛ طباطبائى حکیم، سید محسن.<br />
<br />
*۹. بحوث فقهیة (للحلی)؛ حلى، شیخ حسین.<br />
<br />
*۱۰. دلیل العروة الوثقى؛ حلى، شیخ حسین.<br />
<br />
*۱۱. [[ذکری الشیعه فی احکام الشریعه (کتاب)|ذکرى الشیعة فى احکام الشریعة]]؛ [[شهید اول|شهید اول، محمد بن مکى عاملى]].<br />
<br />
*۱۲. غایة المرام فی شرح شرائع الإسلام؛ راشد صیمرى، مفلح بن حسن (حسین).<br />
<br />
*۱۳. کشف الالتباس عن موجز أبی العباس؛ راشد صیمرى، مفلح بن حسن (حسین).<br />
<br />
*۱۴. [[جامع المقاصد فى شرح القواعد (کتاب)|جامع المقاصد فی شرح القواعد]]؛ [[محقق ثانی|کرکى، محقق ثانى، على بن حسین عاملى]].<br />
<br />
*۱۵. [[البیان شهید اول (کتاب)|البیان]]؛ [[شهید اول|شهید اول، محمد بن مکى عاملى]].<br />
<br />
*۱۶. روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان؛ [[شهید ثانی|شهید ثانى، زین الدین بن على بن احمد عاملى]].<br />
<br />
*۱۷. [[الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (کتاب)|الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة]]؛ شهید ثانى، زین الدین بن على بن احمد عاملى.<br />
<br />
*۱۸. [[المبسوط فى فقه الامامية (کتاب)|المبسوط فی فقه الإمامیة]]؛ [[شیخ طوسی|طوسى، محمد بن حسن]].<br />
<br />
*۱۹. جواهر الفقه؛ [[ابن براج|طرابلسى، ابن برّاج قاضى، عبدالعزیز]].<br />
<br />
*۲۰. [[السرائر الحاوى لتحرير الفتاوى (کتاب)|السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى]]؛ [[ابن ادریس حلی|حلّى، ابن ادریس، محمد بن منصور بن احمد]].<br />
<br />
*۲۱. [[الدروس الشرعية فى فقه الامامية (کتاب)|الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة]]؛ [[شهید اول|شهید اول، محمد بن مکى عاملى]].<br />
<br />
*۲۲. نهایة المرام فی شرح مختصر شرائع الإسلام؛ [[صاحب مدارک|عاملى، صاحب مدارک، محمد بن على موسوى]].<br />
<br />
*۲۳. أجوبة المسائل المُهَنَّائیة؛ [[علامه حلی|حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر]].<br />
<br />
*۲۴. مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة؛ حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر.<br />
<br />
*۲۵. نهایة الإحکام فی معرفة الأحکام؛ حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر.<br />
<br />
*۲۶. کنزالفوائد فی حل مشکلات القواعد؛ عمیدى، سید عمیدالدین عبدالمطلب بن محمد اعرج حسین.<br />
<br />
*۲۷. [[فرج المهموم (کتاب)|فرج المهموم فی معرفة نهج الحلال من علم النجوم]]؛ [[سید بن طاووس|سید بن طاووس، رضى الدین على بن موسى]].<br />
<br />
*۲۸. [[مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه|مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة]]؛ [[سید جواد حسینی عاملی|عاملى، جواد بن محمد حسینى]].<br />
<br />
*۲۹. [[کشف الغطاء عن مبهمات شریعة الغراء (کتاب)|کشف الغطاء عن مبهمات شریعة الغراء]]؛ [[شیخ جعفر کاشف الغطاء|کاشف الغطاء، جعفر بن خضر]].<br />
<br />
*۳۰. [[معتمد الشیعه فی احکام الشریعه|معتمد الشیعة فی أحکام الشریعة]]؛ [[ملا محمد مهدی نراقی|نراقى، مولى محمدمهدى بن ابىذر]].<br />
<br />
*۳۱. عیون المسائل؛ [[ميرداماد|استرآبادى، میرداماد، محمدباقر بن محمدحسینى]].<br />
<br />
*۳۲. مقامات السالکین؛ دارابى، محمد بن محمد.<br />
<br />
*۳۳. [[كشف اللثام عن قواعد الاحكام (کتاب)|کشف اللثام عن قواعد الاحکام]]؛ [[فاضل هندی|فاضل هندى، محمد بن حسن بن محمداصفهانى]].<br />
<br />
*۳۴. [[مدارک الاحکام (کتاب)|مدارک الاحکام فى شرح شرایع الاسلام]]؛ [[صاحب مدارک|عاملى، صاحب مدارک، محمد بن على موسوى]].<br />
<br />
*۳۵. کتاب القصاص للفقهاء والخواص؛ مدنى کاشانى، حاج آقا رضا.<br />
<br />
*۳۶. مصباح الفقاهة (المکاسب)؛ [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|خویى، سید ابوالقاسم موسوى]].<br />
<br />
*۳۷. مصباح المنهاج؛ طباطبائى حکیم، سید محمد سعید.<br />
<br />
*۳۸. فقه الشیعة؛ خویى، سید ابوالقاسم موسوى.<br />
<br />
*۳۹. فقه الإمام الصادق علیهالسلام؛ [[شيخ محمد جواد مغنيه|مغنیه، محمدجواد]].<br />
<br />
*۴۰. مستند تحریرالوسیلة؛ [[سید مصطفی خمينی|خمینى، سید مصطفى موسوى]].<br />
<br />
*۴۱. مقالات فقهیة؛ [[سید محمود هاشمی شاهرودی|شاهرودى، سید محمود هاشمى]].<br />
<br />
*۴۲. أحکام الرضاع فی فقه الشیعة؛ [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|خویى، سید ابوالقاسم موسوى]].<br />
<br />
*۴۳. الاجتهاد والتقلید (للخوئی)؛ خویى، سید ابوالقاسم موسوى.<br />
<br />
*۴۴. [[مدارک العروة (کتاب)|مدارک العروة]] (للإشتهاردی)؛ اشتهاردى، على پناه.<br />
<br />
*۴۵. نخبة الأفکار فی حرمان الزوجة من الأراضی والعقار؛ بروجردى، شیخ محمدتقى نجفى.<br />
<br />
*۴۶. [[المکاسب المحرمه (کتاب)|المکاسب المحرمة]] (للإمام الخمینی)؛ [[امام خمینی|خمینى، سید روح اللَّه موسوى]].<br />
<br />
*۴۷. کتاب البیع (للإمام الخمینی)؛ خمینى، سید روح اللَّه موسوى.<br />
<br />
*۴۸. کتاب الطهارة (تقریرات، للإمام الخمینی)؛ خمینى، سید روح اللَّه موسوى.<br />
<br />
== فقه استدلالى تطبیقى ==<br />
<br />
*۱. الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف؛ [[جعفر سبحانی|سبحانى، جعفر]].<br />
<br />
*۲. نهایة الإقدام فی وجوب المسح على الأقدام؛ [[قاضی نورالله شوشتری|شهید ثالث، قاضى سید نورالله شوشترى]].<br />
<br />
*۳. المسائل الناصریات؛ [[سید مرتضی|شریف مرتضى، على بن حسین موسوى]].<br />
<br />
*۴. [[الانتصار (کتاب)|الانتصار]]؛ شریف مرتضى، على بن حسین موسوى.<br />
<br />
*۵. القول المبین عن وجوب مسح الرجلین؛ [[محمد بن علی کراجکی|کراجکى، ابوالفتح محمد بن على]].<br />
<br />
*۶. حرمة ذبائح أهل الکتاب؛ [[شیخ بهایی|بهائى، بهاءالدین محمد بن حسین عاملى]].<br />
<br />
*۷. المؤتلف من المختلف بین أئمة السلف؛ [[شیخ طبرسی|طبرسى، امین الإسلام فضل بن حسن]].<br />
<br />
*۸. المسح على الرجلین (للشیخ المفید)؛ [[شیخ مفید|مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى]].<br />
<br />
*۹. السجود على الأرض؛ احمدى میانجى، على.<br />
<br />
*۱۰. المسائل الصاغانیة؛ [[شیخ مفید|مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى]].<br />
<br />
*۱۱. الإعلام بما اتفقت علیه الإمامیة من الأحکام؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى.<br />
<br />
*۱۲. الموجز فی المتعة؛ [[محقق ثانی|کرکى، محقق ثانى، على بن حسین عاملى]].<br />
<br />
*۱۳. منتهى المطلب فی تحقیق المذهب (ط-القدیمة)؛ [[علامه حلی|حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر]].<br />
<br />
*۱۴. الخلاف؛ [[شیخ طوسی|طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن]].<br />
<br />
*۱۵. المتعة و أثرها فی الإصلاح الاجتماعی؛ توفیق فکیکى.<br />
<br />
*۱۶. وضوء النبی صلى الله علیه و آله و سلم؛ شهرستانى، سید على.<br />
<br />
*۱۷. الفقه على المذاهب الأربعة و مذهب أهل البیت؛ جزیرى، عبدالرحمن - غروى، سید محمد - یاسر مازح.<br />
<br />
*۱۸. المسح فی وضوء الرسول صلى الله علیه و آله؛ آمدى، محمدحسن.<br />
<br />
*۱۹. تلخیص الخلاف و خلاصة الاختلاف - منتخب الخلاف؛ راشد صیمرى، مفلح بن حسن (حسین).<br />
<br />
*۲۰. تذکرة الفقهاء؛ [[علامه حائری مازندرانی|حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر]].<br />
<br />
*۲۱. دراسات فقهیة فی مسائل خلافیة؛ طبسى، نجمالدین.<br />
<br />
*۲۲. تذکرة الفقهاء (ط-القدیمة)؛ حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر.<br />
<br />
*۲۳. أحکام الغصب فی الفقه الإسلامی؛ عبدالجبار حمد شراره.<br />
<br />
*۲۴. إحیاء الأراضی الموات؛ مظفر، محمود بن محمدحسن.<br />
<br />
*۲۵. جامع الخلاف و الوفاق؛ سبزوارى، على مؤمن قمى.<br />
<br />
*۲۶. منتهى المطلب فی تحقیق المذهب؛ [[علامه حلی|حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر]].<br />
<br />
*۲۷. نظریة العقد فی الفقه الجعفری؛ [[هاشم معروف حسنی|حسنى، هاشم معروف]].<br />
<br />
*۲۸. الأرض والتربة الحسینیة؛ [[محمد حسین کاشف الغطاء|کاشف الغطاء، محمدحسین]].<br />
<br />
*۲۹. مسائل فقهیة (لشرف الدین)؛ [[سید عبدالحسین شرف الدین|موسوى، علامه شرف الدین، سید عبدالحسین]].<br />
<br />
*۳۰. المسح على الأرجل أو غسلها فی الوضوء؛ موسوى، علامه شرفالدین، سید عبدالحسین.<br />
<br />
*۳۱. الفقه على المذاهب الخمسة؛ [[محمدجواد مغنیه|مغنیه، محمدجواد]].<br />
<br />
*۳۲. السجود على التربة الحسینیة؛ [[علامه امینی|امینى، علامه شیخ عبدالحسین]].<br />
<br />
== فقه استدلالى تطبیقى و قواعد فقهى ==<br />
<br />
*۱. [[الاصول العامه للفقه المقارن (کتاب)|الأصول العامة للفقه المقارن]]؛ [[سید محمد تقی حکیم|طباطبائى حکیم، سید محمدتقى]].<br />
<br />
*۲. [[تهذیب الاصول (کتاب)|تهذیب الأصول]]؛ [[امام خمینی|خمینى، سید روح اللَّه موسوى]].<br />
<br />
*۳. مطارح الأنظار؛ [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى، مرتضى بن محمدامین]].<br />
<br />
*۴. مشارق الأحکام؛ نراقى، مولى محمد بن احمد.<br />
<br />
*۵. مجمع الأفکار و مطرح الأنظار؛ آملى، میرزا هاشم.<br />
<br />
*۶. [[بلغة الفقهيه (کتاب)|بلغة الفقهیه]]؛ [[سید محمد بحر العلوم|بحرالعلوم، محمد بن محمدتقى]].<br />
<br />
*۷. [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایة الأصول]]؛ [[آخوند خراسانی|خراسانى، آخوند محمدکاظم بن حسین]].<br />
<br />
*۸. [[منتهی الدرایه (کتاب)|منتهى الدرایة]]؛ [[سید محمدجعفر مروج جزائری|مروج جزائرى، سید محمدجعفر]].<br />
<br />
*۹. [[عنایة الاصول (کتاب)|عنایة الأصول]]؛ [[سيدمرتضى حسينى فيروزآبادى|فیروزآبادى، سید مرتضى حسینى یزدى]].<br />
<br />
*۱۰. [[مقالات الاصول (کتاب)|مقالات الأصول]]؛ [[آقا ضیاءالدین عراقی|عراقى، آقا ضیاءالدین على بن ملا محمد]].<br />
<br />
*۱۱. تحریر المجلة؛ [[محمد حسین کاشف الغطاء|کاشف الغطاء، محمدحسین]].<br />
<br />
*۱۲. الأصول الأصلیة والقواعد الشرعیة؛ [[سید عبدالله شبر|شبر، سید عبدالله حسینى]].<br />
<br />
*۱۳. رسائل فقهى (علامه جعفرى)؛ [[علامه محمدتقی جعفری|جعفرى، شیخ محمدتقى]].<br />
<br />
*۱۴. دروس الأعلام و نقدها؛ [[سید مصطفی خمينی|خمینى، سید مصطفى موسوى]].<br />
<br />
*۱۵. ماوراء الفقه؛ صدر، شهید، سید محمد.<br />
<br />
*۱۶. محاضرات فی فقه الإمامیة؛ [[سید محمدهادی میلانی|میلانى، سید محمدهادى بن جعفر حسینى]].<br />
<br />
*۱۷. منابع فقه؛ [[علامه محمدتقی جعفری|جعفرى، شیخ محمدتقى]].<br />
<br />
== فقه فتوایى ==<br />
<br />
*۱. صراط النجاة (المحشى للشیخ الأنصاری)؛ [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى، مرتضى بن محمدامین]].<br />
<br />
*۲. [[منهاج الصالحین (کتاب)|منهاج الصالحین]] (المحشَّى للحکیم)؛ [[سید محسن حکیم|طباطبائى حکیم، سید محسن]].<br />
<br />
*۳. وسیلة النجاة (مع حواشی الگلپایگانی)؛ [[سید ابوالحسن اصفهانی|اصفهانى، سید ابوالحسن]].<br />
<br />
*۴. إصباح الشیعة بمصباح الشریعة؛ کیدرى، قطبالدین محمد بن حسین.<br />
<br />
*۵. الفتاوى الواضحة؛ [[شهید سید محمدباقر صدر|صدر، سید محمدباقر]].<br />
<br />
*۶. [[شرایع الاسلام (کتاب)|شرائع الإسلام فی مسائل الحلال والحرام]]؛ [[محقق حلی|محقق حلّى، نجمالدین جعفر بن حسن]].<br />
<br />
*۷. المختصر النافع فی فقه الإمامیة؛ حلّى، محقق نجمالدین جعفر بن حسن.<br />
<br />
*۸. أجوبة الاستفتاءات (بالعربیة)؛ [[سید علی حسینی خامنه ای|خامنه اى، سید على بن جواد حسینى]].<br />
<br />
*۹. أجوبة الاستفتاءات (بالفارسیة)؛ خامنه اى، سید على بن جواد حسینى.<br />
<br />
*۱۰. مناسک حج (للخامنئی)؛ خامنه اى، سید على بن جواد حسینى.<br />
<br />
*۱۱. الجامع للشرائع؛ حلى، یحیى بن سعید.<br />
<br />
*۱۲. مختصر الأحکام؛ [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|گلپایگانى، سید محمدرضا موسوى]].<br />
<br />
*۱۳. توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)؛ [[امام خمینی|خمینى، سید روح اللَّه موسوى]].<br />
<br />
*۱۴. [[قواعد الأحکام (کتاب)|قواعد الأحکام فی معرفة الحلال والحرام]]؛ [[علامه حلی|حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر]].<br />
<br />
*۱۵. الوسیلة إلى نیل الفضیلة؛ [[ابن حمزه|ابن حمزه، محمد بن على بن حمزه طوسى]].<br />
<br />
*۱۶. النهایة فی مجرد الفقه والفتاوى؛ [[شیخ طوسی|طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن]].<br />
<br />
*۱۷. إرشاد الأذهان إلى أحکام الإیمان؛ حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر.<br />
<br />
*۱۸. تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین؛ حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر.<br />
<br />
*۱۹. [[تحریر الاحکام الشرعیه علی مذهب الامامیه (کتاب)|تحریر الأحکام الشرعیة على مذهب الإمامیة]]؛ حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر.<br />
<br />
*۲۰. مجمع المسائل (للگلپایگانی)؛ [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|گلپایگانى، سید محمدرضا موسوى]].<br />
<br />
*۲۱. [[تحریر الوسیله (کتاب)|تحریر الوسیلة]]؛ [[امام خمینی|خمینى، سید روح الله موسوى]].<br />
<br />
*۲۲. الغایة القصوى فی ترجمة العروة الوثقى؛ [[حاج شیخ عباس قمی|قمى، شیخ عباس]].<br />
<br />
*۲۳. حاشیه بر رساله ارث ملا هاشم خراسانى؛ خمینى، سید روح اللَّه موسوى.<br />
<br />
*۲۴. تحریر العروة الوثقى؛ خمینى، شهید، سید مصطفى موسوى.<br />
<br />
*۲۵. کلمة التقوى؛ زین الدین، شیخ محمدامین.<br />
<br />
*۲۶. المقتطف من کتاب الجوهرة؛ بحرانى، آل عصفور، حسین بن محمد.<br />
<br />
*۲۷. سداد العباد و رشاد العباد؛ بحرانى، آل عصفور، حسین بن محمد.<br />
<br />
*۲۸. مجموعة فتاوى ابن بابویه؛ [[علی بن بابویه قمی|قمى، شیخ صدوق اول، على بن بابویه]].<br />
<br />
*۲۹. مجموعة فتاوى ابن جنید؛ [[ابن جنيد اسکافی|اسکافى، ابن الجنید، محمد بن احمد کاتب بغدادى]].<br />
<br />
*۳۰. [[المقنع (کتاب)|المقنع]] (للشیخ الصدوق)؛ [[شیخ صدوق|قمى، شیخ صدوق، محمد بن على بن بابویه]].<br />
<br />
*۳۱. المسائل الواضحة؛ اراکى، شیخ محمدعلى.<br />
<br />
*۳۲. [[الهدايه (کتاب)|الهدایة فی الأصول والفروع]]؛ [[شیخ صدوق|قمى، شیخ صدوق، محمد بن على بن بابویه]].<br />
<br />
*۳۳. أحکام النساء؛ [[شیخ مفید|مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى]].<br />
<br />
*۳۴. الإشراف فی عامّة فرائض أهل الإسلام؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى.<br />
<br />
*۳۵. توضیح المناسک؛ مرتضوى لنگرودى، سید محمدحسن.<br />
<br />
*۳۶. العویص - جوابات المسائل النیسابوریة؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى.<br />
<br />
*۳۷. إشارة السبق إلى معرفة الحق؛ حلبى، ابن ابى المجد علاءالدین على بن حسن.<br />
<br />
*۳۸. المسائل الطوسیة؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى.<br />
<br />
*۳۹. الألفیة فی فقه الصلاة الیومیة؛ [[شهید اول|شهید اول، محمد بن مکى عاملى]].<br />
<br />
*۴۰. [[المقنعة (کتاب)|المقنعة]] (للشیخ المفید)؛ [[شیخ مفید|مفید، محمد بن محمد بن نعمان عکبرى]].<br />
<br />
*۴۱. جمل العلم والعمل؛ [[سید مرتضی|شریف مرتضى، على بن حسین موسوى]].<br />
<br />
*۴۲. الکافی فی الفقه؛ ابوالصلاح حلبى، ابوالصلاح تقىالدین بن نجمالدین.<br />
<br />
*۴۳. المراسم العلویة والأحکام النبویة؛ [[سلار بن عبدالعزيز|سلاّر، حمزة بن عبدالعزیز دیلمى]].<br />
<br />
*۴۴. ترجمه و شرح تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین؛ [[علامه شعرانی|شعرانى، شیخ ابوالحسن]].<br />
<br />
*۴۵. مجمع الرسائل (المحشَّى لصاحب الجواهر)؛ [[شیخ محمدحسن نجفی|نجفى، محمدحسن بن باقر]].<br />
<br />
*۴۶. الاقتصاد الهادی إلى طریق الرشاد (للشیخ الطوسی)؛ [[شیخ طوسی|طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن]].<br />
<br />
*۴۷. نجاة العباد (المحشَّى، لصاحب الجواهر)؛ نجفى، محمدحسن بن باقر.<br />
<br />
*۴۸. الجمل والعقود فی العبادات؛ طوسى، ابوجعفر محمد بن حسن.<br />
<br />
*۴۹. هدایة العباد؛ [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|گلپایگانى، سید محمدرضا موسوى]].<br />
<br />
*۵۰. منهاج الصالحین (للسیستانی)؛ سیستانى، سید على.<br />
<br />
*۵۱. المهذب (لابن البراج)؛ [[ابن براج|طرابلسى، ابن براج قاضى، عبدالعزیز بن نحریر]].<br />
<br />
*۵۲. التعلیقة على العروة الوثقى؛ [[سید مصطفی خمينی|خمینى، سید مصطفى موسوى]].<br />
<br />
*۵۳. تکملة العروة الوثقى؛ [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|یزدى، سید محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائى]].<br />
<br />
*۵۴. حواریات فقهیة؛ طباطبائى حکیم، سید محمدسعید.<br />
<br />
*۵۵. منهاج الصالحین (للسید محمدسعید)؛ طباطبائى حکیم، سید محمدسعید.<br />
<br />
*۵۶. مناسک حج (المحشَّى للشیخ الأنصاری)؛ [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى، مرتضى بن محمدامین]].<br />
<br />
*۵۷. صراط النجاة (للخوئی مع حواشی التبریزی)؛ [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|خویى، سید ابوالقاسم موسوى]].<br />
<br />
*۵۸. وسیلة النجاة (مع حواشی الإمام الخمینی)؛ [[سید ابوالحسن اصفهانی|اصفهانى، سید ابوالحسن]].<br />
<br />
*۵۹. تلخیص المرام فی معرفة الأحکام؛ [[علامه حلی|حلى، علامه حسن بن یوسف بن مطهر]].<br />
<br />
*۶۰. إرشاد السائل؛ [[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|گلپایگانى، سید محمدرضا موسوى]].<br />
<br />
*۶۱. [[عروة الوثقى (کتاب)|عروة الوثقى]] (للسید الیزدی)؛ [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|یزدى، سید محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائى]].<br />
<br />
*۶۲. العروة الوثقى (المحشَّى)؛ یزدى، سید محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائى.<br />
<br />
*۶۳. تکملة المنهاج؛ خویى، سید ابوالقاسم موسوى.<br />
<br />
*۶۴. منهاج الصالحین (للخوئی)؛ خویى، سید ابوالقاسم موسوى.<br />
<br />
*۶۵. حاشیة شرائع الإسلام؛ [[شهید ثانی|شهید ثانى، زین الدین بن على بن احمد عاملى]].<br />
<br />
*۶۶. منیة السائل (للخوئی)؛ خویى، سید ابوالقاسم موسوى.<br />
<br />
*۶۷. حول مسائل الحج (للگلپایگانی)؛ گلپایگانى، سید محمدرضا موسوى.<br />
<br />
*۶۸. جامع المسائل (للبهجة)؛ [[آیت الله محمدتقی بهجت|بهجت، محمدتقى]].<br />
<br />
*۶۹. صراط النجاة (للتبریزی)؛ تبریزى، جواد بن على.<br />
<br />
*۷۰. جامع عباسى و تکمیل آن (محشى)؛ بهائى، بهاءالدین محمد بن حسین عاملى و نظام بن حسی.<br />
<br />
*۷۱. التعلیقات على العروة الوثقى؛ [[آیت الله محمدفاضل لنکرانی|فاضل لنکرانى، محمد موحدى]].<br />
<br />
*۷۲. النخبة (للفیض)؛ [[فیض کاشانی|فیض کاشانى، محمد محسن ابن شاه مرتضى]].<br />
<br />
*۷۳. الأحکام الواضحة؛ [[آیت الله محمدفاضل لنکرانی|فاضل لنکرانى، محمد موحدى]].<br />
<br />
*۷۴. مناسک حج و عمره (للبهجة)؛ بهجت، محمدتقى.<br />
<br />
*۷۵. وسیلة النجاة (للبهجة)؛ بهجت، محمدتقى.<br />
<br />
*۷۶. سؤال و جواب (للسید الیزدی)؛ یزدى، سید محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائى.<br />
<br />
*۷۷. [[الاقطاب الفقهيه على مذهب الاماميّة (کتاب)|الأقطاب الفقهیة على مذهب الإمامیة]]؛ [[ابن أبى جمهور الأحسائى|احسائى، ابن ابى جمهور، محمد بن علی بن ابراهیم]].<br />
<br />
*۷۸. الدر المنضود فی معرفة صیغ النیات و...؛ فقعانى، زین الدین على بن على بن محمد بن طى.<br />
<br />
*۷۹. ترجمة الجمل والعقود فی العبادات؛ خراسانى، واعظزاده محمد.<br />
<br />
*۸۰. أجوبة الاستفتاءات فی الصوم؛ [[سید علی حسینی خامنه ای|خامنه اى، سید على بن جواد حسینى]].<br />
<br />
*۸۱. الفتاوى المیسَّرة؛ [[سید علی حسینی سیستانی|سیستانى، سید على]].<br />
<br />
*۸۲. منهاج المؤمنین؛ [[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|مرعشى نجفى، سید شهابالدین]].<br />
<br />
*۸۳. الفقه المأثور؛ مشکینى، میرزا على.<br />
<br />
*۸۴. حدود و قصاص و دیات(مجلسى)؛ [[علامه مجلسى|مجلسى دوم، مولى محمدباقر بن مولى محمدتقى]].<br />
<br />
*۸۵. [[اللمعة الدمشقية (کتاب)|اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة]]؛ [[شهید اول|شهید اول، محمد بن مکى عاملى]].<br />
<br />
*۸۶. المسائل المنتخبة (للسیستانی)؛ سیستانى، سید على.<br />
<br />
*۸۷. مسائل ابن طی-المسائل الفقهیة؛ ابن طى فقعانى، زین الدین على بن على بن محمد بن طى.<br />
<br />
*۸۸. نجاة العباد (للإمام الخمینی)؛ [[امام خمینی|خمینى، سید روح اللَّه موسوى]].<br />
<br />
*۸۹. النفلیة؛ شهید اول، محمد بن مکى عاملى.<br />
<br />
*۹۰. مناسک حج (المحشَّى للإمام الخمینی)؛ خمینى، سید روح اللَّه موسوى.<br />
<br />
== قواعد فقهى ==<br />
<br />
*۱. [[العناوین (کتاب)|العناوین الفقهیة]]؛ [[عبد الفتاح حسینی مراغی|مراغى، سید میر عبدالفتاح بن على حسینى]].<br />
<br />
*۲. قاعدة لاضرر (للآغا ضیاء)؛ [[آقا ضیاءالدین عراقی|عراقى، آقا ضیاءالدین على بن ملا محمدکبیر کزازى]].<br />
<br />
*۳. [[بحر الفوائد (کتاب)|بحر الفوائد فی شرح الفرائد]]؛ [[میرزا محمد حسن آشتیانی|آشتیانى، میرزا محمدحسن بن جعفر]].<br />
<br />
*۴. قاعدة لاضرر و لاضرار (للسیستانی)؛ [[سید علی حسینی سیستانی|سیستانى، سید على]].<br />
<br />
*۵. درر الفوائد (للفشارکی)؛ طباطبائى فشارکى، سید محمد بن قاسم.<br />
<br />
*۶. رفع الغرر عن قاعدة لاضرر؛ خالصى، محمدباقر.<br />
<br />
*۷. مائة قاعدة فقهیة؛ مصطفوى، سید محمدکاظم.<br />
<br />
*۸. أوثق الوسائل؛ تبریزى، موسى بن جعفر بن احمد.<br />
<br />
*۹. [[القواعد و الفوائد شهید اول (کتاب)|القواعد و الفوائد]]؛ [[شهید اول|شهید اول، محمد بن مکى عاملى]].<br />
<br />
*۱۰. [[فرائد الاصول (کتاب)|فرائد الأصول]]؛ [[شیخ مرتضی انصاری|شیخ انصارى، مرتضى بن محمدامین]].<br />
<br />
*۱۱. قاعدة لاضرر ولاضرار (للشهید الصدر)؛ [[شهید سید محمدباقر صدر|صدر، شهید، سید محمدباقر]].<br />
<br />
*۱۲. [[حقائق الاصول (کتاب)|حقائق الأصول]]؛ [[سید محسن حکیم|طباطبائى حکیم، سید محسن]].<br />
<br />
*۱۳. القواعد الفقهیة (للمکارم)؛ [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازى، ناصر]].<br />
<br />
*۱۴. [[تسهيل المسالك الى المدارك فى رؤوس القواعد الفقهيه (کتاب)|تسهیل المسالک الى المدارک فى رؤوس القواعد الفقهیه]]؛ [[ملا حبيب الله کاشانی|شریف کاشانى، ملا حبیب الله]].<br />
<br />
*۱۵. الفقه، القواعد الفقهیة؛ شیرازى، سید محمد حسینى.<br />
<br />
*۱۶. [[نضد القواعد الفقهية على مذهب الامامية (کتاب)|نضد القواعد الفقهیة على مذهب الإمامیة]]؛ [[فاضل مقداد|فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله]].<br />
<br />
*۱۷. مباحث الأصول؛ [[شهید سید محمدباقر صدر|صدر، شهید، سید محمدباقر]].<br />
<br />
*۱۸. القواعد الفقهیة (للبجنوردی)؛ بجنوردى، حسن بن آقا بزرگ موسوى.<br />
<br />
*۱۹. مستقصى مدارک القواعد؛ شریف کاشانى، ملا حبیب الله.<br />
<br />
*۲۰. منتقى الأصول؛ روحانى، سید محمد حسینى.<br />
<br />
*۲۱. قاعدة لاضرر (لشیخ الشریعة)؛ [[شیخ الشریعه اصفهانی|اصفهانى، شیخ الشریعة، فتح اللَّه بن محمدجواد]].<br />
<br />
*۲۲. [[اجود التقريرات (کتاب)|أجود التقریرات]]؛ [[میرزا محمدحسین نائینی|نائینى، میرزا محمدحسین بن عبدالرحیم غروى]].<br />
<br />
*۲۳. القواعد الفقهیة (للفاضل)؛ [[آیت الله محمدفاضل لنکرانی|فاضل لنکرانى، محمد موحدى]].<br />
<br />
*۲۴. [[بحوث فی علم الاصول (کتاب)|بحوث فی علم الأصول]] (للصدر)؛ [[شهید سید محمدباقر صدر|صدر، شهید، سید محمدباقر]].<br />
<br />
*۲۵. قاعدة القرعة (للفاضل)؛ [[آیت الله محمدفاضل لنکرانی|فاضل لنکرانى، محمد موحدى]] - کریمى قمى، حسین.<br />
<br />
*۲۶. [[تمهید القواعد شهید ثانی (کتاب)|تمهید القواعد الأصولیة والعربیة]]؛ [[شهید ثانی|شهید ثانى، زین الدین بن على بن احمد عاملى]].<br />
<br />
[[رده:منابع فقه شیعه]]<br />
[[رده:فهرست ها]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D9%88_%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&diff=149528فهرست منابع تاریخ و تمدن اسلام2024-03-18T04:37:14Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>در لیست ارائه شده زیر سعی شده منابع مهم در هر موضوع به ترتیب تاریخی ذکر شود که البته بیشتر منابع اصلی و قدیمیتر بوده و به مآخذ و کتب جدید نیز به طور گزینشی اشاره شده است و طبیعتاً میتوان موارد دیگری را نیز اضافه نمود. همچنین سعی شده اگر کتابی ترجمه هم داشته، مورد اشاره قرار گیرد.<br />
<br />
==تاریخ اسلام==<br />
#[[سیره ابن اسحاق]]؛ محمد بن اسحاق بن يسار (م ۱۵۱ق).<br />
#[[سیره ابن هشام]] (۴ جلد)؛ ابن هشام (م ۲۱۸ق)(ترجمه دارد).<br />
#[[مغازی واقدی]]؛ محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[وقعه الصفین]]؛ نصر بن مزاحم (م ۲۱۲ ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[طبقات ابن سعد]] (۸ جلد)؛ ابن سعد كاتب واقدى (م ۲۳۰ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[الغارات]]؛ [[ابراهیم بن محمد ثقفی]] (م ۲۸۳) (ترجمه دارد).<br />
#[[الاصنام کلبی]] (م ۲۰۷ق)؛ (ترجمه جلالی).<br />
#[[الموفقیات]]؛ زبیر بن بکار (م ۲۵۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الامامه والسیاسه]]؛ ابن قتیبه (م ۲۷۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[انساب الاشراف]]؛ [[احمد بن یحیی بلاذری]](م ۲۷۹ق).<br />
#[[فتوح البلدان]]؛ بلاذری(م ۲۷۹ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[اخبار الطوال]]؛ دینوری (م ۲۸۲ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[اخبار الدوله العباسیه]].<br />
#[[تاریخ یعقوبی]]؛ ابن واضح یعقوبی (م ۲۸۴ق) (ترجمه دارد).<br />
#تاریخ الرسل والملوک ([[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]])؛ [[محمد بن جریر طبری]] (م ۳۱۰ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الفتوح]]؛ [[ابن اعثم کوفی|ابن اعثم]] (م ۳۱۴ق)(ترجمه ۲ جلد را دارد).<br />
#[[مروج الذهب]] (۴ جلد)؛ [[مسعودی]] (م ۳۴۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[مقاتل الطالبیین]]؛ [[ابوالفرج اصفهانی]] (م ۳۵۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الجمل (کتاب)|الجمل]]؛ [[شیخ مفید]] (م ۳۳۶ق)(ترجمه دارد).<br />
#[[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (کتاب)|شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید]] (ترجمه: جلوههای تاریخ در شرح [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]]، (۸ جلد)، مترجم دامغانی).<br />
#[[خلاصة التواریخ]]؛ [[قاضی احمد قمی]].<br />
#تاریخ اسلام کمبریج.<br />
#تاریخ سیاسی اسلام؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ اسلام؛ منتظر القائم.<br />
#تاریخ [[پیامبر اسلام]]؛ آیتی.<br />
#تاریخ سیاسی اسلام؛ حسن ابراهیم حسن.<br />
#دولت عباسیان؛ طقوش؛ مترجم: جودکی (با اضافات رسول جعفریان).<br />
#تاریخ عثمانی؛ احمد یاقی.<br />
#تاریخ امپراطوری عثمانی و [[ترکیه]] جدید؛ جی شاو.<br />
<br />
==تاریخ تمدن==<br />
<br />
#فرهنگ و تمدن اسلامی؛ (۴ جلد)؛ دکتر ولایتی.<br />
#نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران؛ ولایتی.<br />
#علم و تمدن در اسلام؛ نصر.<br />
#[[کارنامه اسلام (کتاب)|کارنامه اسلام]]؛ [[عبدالحسین زرین کوب|عبدالحسین زرین کوب]].<br />
<br />
==تاریخنگاری==<br />
<br />
#منابع تاریخ اسلام؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ و تاریخنگاری؛ ناجی.<br />
#علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی؛ آئینهوند.<br />
#تاریخنگاری در [[اسلام]]؛ سجادی.<br />
#نقد و بررسی منابع سیره نبوی.<br />
<br />
==تاریخ تشیع==<br />
<br />
#[[تشیع]] در مسیر تاریخ؛ جعفری.<br />
#تاریخ تشیع؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ تشیع؛ (۲ جلد)؛ خضری.<br />
<br />
==زندگانی امامان شیعه==<br />
<br />
#[[الارشاد]]؛ (۲ جلد)؛ [[شیخ مفید]].<br />
#ترجمه الارشاد؛ مترجم: رسولی محلاتی.<br />
#[[کشف الغمه]]؛ (۳ جلد)؛ [[علی بن عیسی اربلی]] (ترجمه دارد).<br />
#[[اعلام الورى]]؛ [[شیخ طبرسی|طبرسی]] (ترجمه دارد).<br />
#[[اللهوف (کتاب)|اللهوف]]؛ [[سید بن طاووس]] (ترجمه دارد).<br />
#[[وقعة الطف (کتاب)|وقعة الطف]]؛ [[ابومخنف]] (ترجمه دارد).<br />
#[[مناقب ابن شهر آشوب (کتاب)|مناقب آل ابیطالب]] (۴ جلد)؛ [[ابن شهر آشوب]].<br />
#[[شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار (کتاب)|شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار علیهمالسلام]] (۳ جلد)؛ [[قاضی نعمان مغربی|قاضی نعمان]] (م، ۳۶۳).<br />
#موسوعه الامام العسکری علیهالسلام؛ (۶ جلد).<br />
#موسوعه الامام الرضا علیهالسلام؛ (۸ جلد).<br />
#[[موسوعة الإمام الجواد عليهالسلام (کتاب)|موسوعه الامام الجواد علیهالسلام]]، (۲ جلد)؛ مؤسسه ولى عصر با نظارت آیتالله خزعلى.<br />
#[[موسوعة الإمام الهادی علیهالسلام (کتاب)|موسوعه الامام الهادی علیهالسلام]]، (۴ جلد)؛ مؤسسه ولى عصر.<br />
#[[دانشنامه امیرالمومنین علیه السلام (کتاب)|دانشنامه امیرالمومنین علیهالسلام]] (۱۳ جلد)؛ مؤسسه دارالحدیث.<br />
#[[دانشنامه]] امام علی علیهالسلام (۱۲ جلد)؛ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.<br />
#[[دانشنامه امام حسین علیهالسلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ (کتاب)|دانشنامه امام حسین علیهالسلام]]؛ مؤسسه دارالحدیث.<br />
#الامام الصادق و مذاهب الاربعه؛ (۳ جلد).<br />
#معجم احادیث الامام المهدی (۸ جلد)؛ موسسه المعارف الاسلامیه.<br />
#زندگانی [[حضرت فاطمه|حضرت فاطمه زهرا]] سلام الله علیها (ترجمه جلد ۴۳ [[بحارالانوار]])؛ مترجم: علی آبادی.<br />
#[[زندگانی فاطمه زهراء (س) (کتاب)|زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها]]؛ سید جعفر شهیدی.<br />
#صلح [[امام حسن]] علیهالسلام؛ آل یاسین (ترجمه دارد).<br />
#[[تاملی در نهضت عاشورا (کتاب)|تأملی در نهضت عاشورا]]؛ رسول جعفریان.<br />
#جهاد الامام السجاد علیهالسلام؛ جلالی حسینی (ترجمه: موسی دانش).<br />
#زندگانی علی بن حسین علیهالسلام؛ شهیدی.<br />
#حیاة الامام العسکری علیهالسلام؛ طبسی (ترجمه شده به عنوان: با خورشید [[سامرا]]).<br />
#[[زندگانی امام حسن عسکری(علیهالسلام) (کتاب)|زندگانی امام حسن عسکری علیهالسلام]]؛ [[باقر شریف القرشی]] (ترجمه سید حسن اسلامى).<br />
#الحیاة السیاسیه للامام الرضا علیهالسلام؛ [[جعفر مرتضی عاملی]] (ترجمه کامل اتابکی و ترجمه برگزیده: خلیلیان).<br />
#[[حیوة القلوب]] (۵ جلد)؛ [[علامه مجلسى|علامه مجلسی]].<br />
#[[حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهمالسلام (کتاب)|حیات فکری و سیاسی امامان شیعه]]؛ رسول جعفریان.<br />
==جغرافیا==<br />
<br />
#[[معجم البلدان]]؛ [[یاقوت حموی]].<br />
#اطلس شیعه؛ رسول جعفریان.<br />
#اطلس تاریخ اسلام.<br />
#جغرافیایی تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی؛ لسترنج.<br />
<br />
==فِرَق==<br />
<br />
#[[فرق الشیعه]]؛ نوبختی (ترجمه مشکور).<br />
#[[المقالات والفرق]]؛ اشعری (ترجمه دارد).<br />
#[[الزینه]]؛ ابوحاتم رازی (ترجمه: گرایشهای و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست).<br />
#فرهنگ فرق اسلامی؛ مشکور.<br />
#بحوث فی الملل والنحل؛ (۸ جلد)؛ [[جعفر سبحانی]] (ترجمه ۵ جلد آن به نام: فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی).<br />
<br />
==تراجم==<br />
<br />
#[[روضات الجنات]]؛ (۸ جلد)؛ [[سید محمدباقر موسوی خوانساری]].<br />
#[[ریاض العلماء]] (۷ جلد)؛ [[میرزا عبدالله افندی]] (۶ جلد آن ترجمه شده).<br />
#[[طبقات اعلام الشیعه]] (۱۵ جلد)؛ [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|آقا بزرگ تهرانی]].<br />
#[[اعیان الشیعه]]؛ (به همراه مستدرکات)؛ [[سید محسن امین]].<br />
#[[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]؛ جمعی از نویسندگان.<br />
<br />
[[رده:منابع فرهنگ و تمدن اسلام]]<br />
[[رده:فهرست ها]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D9%88_%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&diff=149517فهرست منابع تاریخ و تمدن اسلام2024-03-17T11:15:45Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>در لیست ارائه شده زیر سعی شده منابع مهم در هر موضوع به ترتیب تاریخی ذکر شود که البته بیشتر منابع اصلی و قدیمیتر بوده و به مآخذ و کتب جدید نیز به طور گزینشی اشاره شده است و طبیعتاً میتوان موارد دیگری را نیز اضافه نمود. همچنین سعی شده اگر کتابی ترجمه هم داشته، مورد اشاره قرار گیرد.<br />
<br />
==تاریخ اسلام==<br />
#[[سیره ابن اسحاق]]؛ محمد بن اسحاق بن يسار (م ۱۵۱ق).<br />
#[[سیره ابن هشام]] (۴ جلد)؛ ابن هشام (م ۲۱۸ق)(ترجمه دارد).<br />
#[[مغازی واقدی]]؛ محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[وقعه الصفین]]؛ نصر بن مزاحم (م ۲۱۲ ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[طبقات ابن سعد]] (۸ جلد)؛ ابن سعد كاتب واقدى (م ۲۳۰ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[الغارات]]؛ [[ابراهیم بن محمد ثقفی]] (م ۲۸۳) (ترجمه دارد).<br />
#[[الاصنام کلبی]] (م ۲۰۷ق)؛ (ترجمه جلالی).<br />
#[[الموفقیات]]؛ زبیر بن بکار (م ۲۵۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الامامه والسیاسه]]؛ ابن قتیبه (م ۲۷۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[انساب الاشراف]]؛ [[احمد بن یحیی بلاذری]](م ۲۷۹ق).<br />
#[[فتوح البلدان]]؛ بلاذری(م ۲۷۹ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[اخبار الطوال]]؛ دینوری (م ۲۸۲ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[اخبار الدوله العباسیه]].<br />
#[[تاریخ یعقوبی]] (ترجمه دارد).<br />
#تاریخ الرسل والملوک ([[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]])؛ [[محمد بن جریر طبری]] (م ۳۱۰ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الفتوح]]؛ [[ابن اعثم کوفی|ابن اعثم]] (ترجمه ۲ جلد را دارد).<br />
#[[مروج الذهب]] (۴ جلد)؛ [[مسعودی]] (م ۳۴۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[مقاتل الطالبیین]]؛ [[ابوالفرج اصفهانی]] (م ۳۵۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الجمل (کتاب)|الجمل]]؛ [[شیخ مفید]] (ترجمه دارد).<br />
#[[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (کتاب)|شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید]] (ترجمه: جلوههای تاریخ در شرح [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]]، (۸ جلد)، مترجم دامغانی).<br />
#[[خلاصة التواریخ]]؛ [[قاضی احمد قمی]].<br />
#تاریخ اسلام کمبریج.<br />
#تاریخ سیاسی اسلام؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ اسلام؛ منتظر القائم.<br />
#تاریخ [[پیامبر اسلام]]؛ آیتی.<br />
#تاریخ سیاسی اسلام؛ حسن ابراهیم حسن.<br />
#دولت عباسیان؛ طقوش؛ مترجم: جودکی (با اضافات رسول جعفریان).<br />
#تاریخ عثمانی؛ احمد یاقی.<br />
#تاریخ امپراطوری عثمانی و [[ترکیه]] جدید؛ جی شاو.<br />
<br />
==تاریخ تمدن==<br />
<br />
#فرهنگ و تمدن اسلامی؛ (۴ جلد)؛ دکتر ولایتی.<br />
#نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران؛ ولایتی.<br />
#علم و تمدن در اسلام؛ نصر.<br />
#[[کارنامه اسلام (کتاب)|کارنامه اسلام]]؛ [[عبدالحسین زرین کوب|عبدالحسین زرین کوب]].<br />
<br />
==تاریخنگاری==<br />
<br />
#منابع تاریخ اسلام؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ و تاریخنگاری؛ ناجی.<br />
#علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی؛ آئینهوند.<br />
#تاریخنگاری در [[اسلام]]؛ سجادی.<br />
#نقد و بررسی منابع سیره نبوی.<br />
<br />
==تاریخ تشیع==<br />
<br />
#[[تشیع]] در مسیر تاریخ؛ جعفری.<br />
#تاریخ تشیع؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ تشیع؛ (۲ جلد)؛ خضری.<br />
<br />
==زندگانی امامان شیعه==<br />
<br />
#[[الارشاد]]؛ (۲ جلد)؛ [[شیخ مفید]].<br />
#ترجمه الارشاد؛ مترجم: رسولی محلاتی.<br />
#[[کشف الغمه]]؛ (۳ جلد)؛ [[علی بن عیسی اربلی]] (ترجمه دارد).<br />
#[[اعلام الورى]]؛ [[شیخ طبرسی|طبرسی]] (ترجمه دارد).<br />
#[[اللهوف (کتاب)|اللهوف]]؛ [[سید بن طاووس]] (ترجمه دارد).<br />
#[[وقعة الطف (کتاب)|وقعة الطف]]؛ [[ابومخنف]] (ترجمه دارد).<br />
#[[مناقب ابن شهر آشوب (کتاب)|مناقب آل ابیطالب]] (۴ جلد)؛ [[ابن شهر آشوب]].<br />
#[[شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار (کتاب)|شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار علیهمالسلام]] (۳ جلد)؛ [[قاضی نعمان مغربی|قاضی نعمان]] (م، ۳۶۳).<br />
#موسوعه الامام العسکری علیهالسلام؛ (۶ جلد).<br />
#موسوعه الامام الرضا علیهالسلام؛ (۸ جلد).<br />
#[[موسوعة الإمام الجواد عليهالسلام (کتاب)|موسوعه الامام الجواد علیهالسلام]]، (۲ جلد)؛ مؤسسه ولى عصر با نظارت آیتالله خزعلى.<br />
#[[موسوعة الإمام الهادی علیهالسلام (کتاب)|موسوعه الامام الهادی علیهالسلام]]، (۴ جلد)؛ مؤسسه ولى عصر.<br />
#[[دانشنامه امیرالمومنین علیه السلام (کتاب)|دانشنامه امیرالمومنین علیهالسلام]] (۱۳ جلد)؛ مؤسسه دارالحدیث.<br />
#[[دانشنامه]] امام علی علیهالسلام (۱۲ جلد)؛ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.<br />
#[[دانشنامه امام حسین علیهالسلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ (کتاب)|دانشنامه امام حسین علیهالسلام]]؛ مؤسسه دارالحدیث.<br />
#الامام الصادق و مذاهب الاربعه؛ (۳ جلد).<br />
#معجم احادیث الامام المهدی (۸ جلد)؛ موسسه المعارف الاسلامیه.<br />
#زندگانی [[حضرت فاطمه|حضرت فاطمه زهرا]] سلام الله علیها (ترجمه جلد ۴۳ [[بحارالانوار]])؛ مترجم: علی آبادی.<br />
#[[زندگانی فاطمه زهراء (س) (کتاب)|زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها]]؛ سید جعفر شهیدی.<br />
#صلح [[امام حسن]] علیهالسلام؛ آل یاسین (ترجمه دارد).<br />
#[[تاملی در نهضت عاشورا (کتاب)|تأملی در نهضت عاشورا]]؛ رسول جعفریان.<br />
#جهاد الامام السجاد علیهالسلام؛ جلالی حسینی (ترجمه: موسی دانش).<br />
#زندگانی علی بن حسین علیهالسلام؛ شهیدی.<br />
#حیاة الامام العسکری علیهالسلام؛ طبسی (ترجمه شده به عنوان: با خورشید [[سامرا]]).<br />
#[[زندگانی امام حسن عسکری(علیهالسلام) (کتاب)|زندگانی امام حسن عسکری علیهالسلام]]؛ [[باقر شریف القرشی]] (ترجمه سید حسن اسلامى).<br />
#الحیاة السیاسیه للامام الرضا علیهالسلام؛ [[جعفر مرتضی عاملی]] (ترجمه کامل اتابکی و ترجمه برگزیده: خلیلیان).<br />
#[[حیوة القلوب]] (۵ جلد)؛ [[علامه مجلسى|علامه مجلسی]].<br />
#[[حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهمالسلام (کتاب)|حیات فکری و سیاسی امامان شیعه]]؛ رسول جعفریان.<br />
==جغرافیا==<br />
<br />
#[[معجم البلدان]]؛ [[یاقوت حموی]].<br />
#اطلس شیعه؛ رسول جعفریان.<br />
#اطلس تاریخ اسلام.<br />
#جغرافیایی تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی؛ لسترنج.<br />
<br />
==فِرَق==<br />
<br />
#[[فرق الشیعه]]؛ نوبختی (ترجمه مشکور).<br />
#[[المقالات والفرق]]؛ اشعری (ترجمه دارد).<br />
#[[الزینه]]؛ ابوحاتم رازی (ترجمه: گرایشهای و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست).<br />
#فرهنگ فرق اسلامی؛ مشکور.<br />
#بحوث فی الملل والنحل؛ (۸ جلد)؛ [[جعفر سبحانی]] (ترجمه ۵ جلد آن به نام: فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی).<br />
<br />
==تراجم==<br />
<br />
#[[روضات الجنات]]؛ (۸ جلد)؛ [[سید محمدباقر موسوی خوانساری]].<br />
#[[ریاض العلماء]] (۷ جلد)؛ [[میرزا عبدالله افندی]] (۶ جلد آن ترجمه شده).<br />
#[[طبقات اعلام الشیعه]] (۱۵ جلد)؛ [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|آقا بزرگ تهرانی]].<br />
#[[اعیان الشیعه]]؛ (به همراه مستدرکات)؛ [[سید محسن امین]].<br />
#[[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]؛ جمعی از نویسندگان.<br />
<br />
[[رده:منابع فرهنگ و تمدن اسلام]]<br />
[[رده:فهرست ها]]</div>Zamanihttps://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D9%88_%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&diff=149516فهرست منابع تاریخ و تمدن اسلام2024-03-17T11:00:27Z<p>Zamani: </p>
<hr />
<div>در لیست ارائه شده زیر سعی شده منابع مهم در هر موضوع به ترتیب تاریخی ذکر شود که البته بیشتر منابع اصلی و قدیمیتر بوده و به مآخذ و کتب جدید نیز به طور گزینشی اشاره شده است و طبیعتاً میتوان موارد دیگری را نیز اضافه نمود. همچنین سعی شده اگر کتابی ترجمه هم داشته، مورد اشاره قرار گیرد.<br />
<br />
==تاریخنگاری==<br />
<br />
#منابع تاریخ اسلام؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ و تاریخنگاری؛ ناجی.<br />
#علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی؛ آئینهوند.<br />
#تاریخنگاری در [[اسلام]]؛ سجادی.<br />
#نقد و بررسی منابع سیره نبوی.<br />
<br />
==تاریخ تشیع==<br />
<br />
#[[تشیع]] در مسیر تاریخ؛ جعفری.<br />
#تاریخ تشیع؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ تشیع؛ (۲ جلد)؛ خضری.<br />
<br />
==تاریخ اسلام==<br />
#سيرة ابن إسحاق؛ محمد بن اسحاق بن يسار (م 151 ق).<br />
#[[سیره ابن هشام]] (۴ جلد)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[مغازی واقدی]]؛ محمد بن عمر واقدى (م 207 ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[وقعه الصفین]]؛ نصر بن مزاحم (م ۲۱۲ ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[طبقات ابن سعد]] (۸ جلد)؛ ابن سعد كاتب واقدى (م ۲۳۰ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[الغارات]]؛ [[ابراهیم بن محمد ثقفی]] (م ۲۸۳) (ترجمه دارد).<br />
#[[الاصنام کلبی]] (م ۲۰۷ق)؛ (ترجمه جلالی).<br />
#[[الموفقیات]]؛ زبیر بن بکار (م ۲۵۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الامامه والسیاسه]]؛ ابن قتیبه (م ۲۷۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[انساب الاشراف]]؛ [[ابوالحسن احمد ابوجعفر بلاذری|احمد بن يحيى بلاذرى]](م 279ق).<br />
#[[فتوح البلدان]]؛ بلاذری(م 279ق) (ترجمه دارد).<br />
#[[اخبار الطوال]]؛ دینوری (م ۲۸۲ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[اخبار الدوله العباسیه]].<br />
#[[تاریخ یعقوبی]] (ترجمه دارد).<br />
#تاریخ الرسل والملوک ([[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]])؛ [[محمد بن جریر طبری]] (م ۳۱۰ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الفتوح]]؛ [[ابن اعثم کوفی|ابن اعثم]] (ترجمه ۲ جلد را دارد).<br />
#[[مروج الذهب]] (۴ جلد)؛ [[مسعودی]] (م ۳۴۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[مقاتل الطالبیین]]؛ [[ابوالفرج اصفهانی]] (م ۳۵۶ق)؛ (ترجمه دارد).<br />
#[[الجمل (کتاب)|الجمل]]؛ [[شیخ مفید]] (ترجمه دارد).<br />
#[[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (کتاب)|شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید]] (ترجمه: جلوههای تاریخ در شرح [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]]، (۸ جلد)، مترجم دامغانی).<br />
#[[خلاصة التواریخ]]؛ [[قاضی احمد قمی]].<br />
#تاریخ اسلام کمبریج.<br />
#تاریخ سیاسی اسلام؛ رسول جعفریان.<br />
#تاریخ اسلام؛ منتظر القائم.<br />
#تاریخ [[پیامبر اسلام]]؛ آیتی.<br />
#تاریخ سیاسی اسلام؛ حسن ابراهیم حسن.<br />
#دولت عباسیان؛ طقوش؛ مترجم: جودکی (با اضافات رسول جعفریان).<br />
#تاریخ عثمانی؛ احمد یاقی.<br />
#تاریخ امپراطوری عثمانی و [[ترکیه]] جدید؛ جی شاو.<br />
<br />
==تاریخ تمدن==<br />
<br />
#فرهنگ و تمدن اسلامی؛ (۴ جلد)؛ دکتر ولایتی.<br />
#نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران؛ ولایتی.<br />
#علم و تمدن در اسلام؛ نصر.<br />
#[[کارنامه اسلام (کتاب)|کارنامه اسلام]]؛ [[عبدالحسین زرین کوب|عبدالحسین زرین کوب]].<br />
<br />
==جغرافیا==<br />
<br />
#[[معجم البلدان]]؛ [[یاقوت حموی]].<br />
#اطلس شیعه؛ رسول جعفریان.<br />
#اطلس تاریخ اسلام.<br />
#جغرافیایی تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی؛ لسترنج.<br />
<br />
==فِرَق==<br />
<br />
#[[فرق الشیعه]]؛ نوبختی (ترجمه مشکور).<br />
#[[المقالات والفرق]]؛ اشعری (ترجمه دارد).<br />
#[[الزینه]]؛ ابوحاتم رازی (ترجمه: گرایشهای و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست).<br />
#فرهنگ فرق اسلامی؛ مشکور.<br />
#بحوث فی الملل والنحل؛ (۸ جلد)؛ [[جعفر سبحانی]] (ترجمه ۵ جلد آن به نام: فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی).<br />
<br />
==زندگانی امامان شیعه==<br />
<br />
#[[الارشاد]]؛ (۲ جلد)؛ [[شیخ مفید]].<br />
#ترجمه الارشاد؛ مترجم: رسولی محلاتی.<br />
#[[کشف الغمه]]؛ (۳ جلد)؛ [[علی بن عیسی اربلی]] (ترجمه دارد).<br />
#[[اعلام الورى]]؛ [[شیخ طبرسی|طبرسی]] (ترجمه دارد).<br />
#[[اللهوف (کتاب)|اللهوف]]؛ [[سید بن طاووس]] (ترجمه دارد).<br />
#[[وقعة الطف (کتاب)|وقعة الطف]]؛ [[ابومخنف]] (ترجمه دارد).<br />
#[[مناقب ابن شهر آشوب (کتاب)|مناقب آل ابیطالب]] (۴ جلد)؛ [[ابن شهر آشوب]].<br />
#[[شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار (کتاب)|شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار علیهمالسلام]] (۳ جلد)؛ [[قاضی نعمان مغربی|قاضی نعمان]] (م، ۳۶۳).<br />
#موسوعه الامام العسکری علیهالسلام؛ (۶ جلد).<br />
#موسوعه الامام الرضا علیهالسلام؛ (۸ جلد).<br />
#[[موسوعة الإمام الجواد عليهالسلام (کتاب)|موسوعه الامام الجواد علیهالسلام]]، (۲ جلد)؛ مؤسسه ولى عصر با نظارت آیتالله خزعلى.<br />
#[[موسوعة الإمام الهادی علیهالسلام (کتاب)|موسوعه الامام الهادی علیهالسلام]]، (۴ جلد)؛ مؤسسه ولى عصر.<br />
#[[دانشنامه امیرالمومنین علیه السلام (کتاب)|دانشنامه امیرالمومنین علیهالسلام]] (۱۳ جلد)؛ مؤسسه دارالحدیث.<br />
#[[دانشنامه]] امام علی علیهالسلام (۱۲ جلد)؛ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.<br />
#[[دانشنامه امام حسین علیهالسلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ (کتاب)|دانشنامه امام حسین علیهالسلام]]؛ مؤسسه دارالحدیث.<br />
#الامام الصادق و مذاهب الاربعه؛ (۳ جلد).<br />
#معجم احادیث الامام المهدی (۸ جلد)؛ موسسه المعارف الاسلامیه.<br />
#زندگانی [[حضرت فاطمه|حضرت فاطمه زهرا]] سلام الله علیها (ترجمه جلد ۴۳ [[بحارالانوار]])؛ مترجم: علی آبادی.<br />
#[[زندگانی فاطمه زهراء (س) (کتاب)|زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها]]؛ سید جعفر شهیدی.<br />
#صلح [[امام حسن]] علیهالسلام؛ آل یاسین (ترجمه دارد).<br />
#[[تاملی در نهضت عاشورا (کتاب)|تأملی در نهضت عاشورا]]؛ رسول جعفریان.<br />
#جهاد الامام السجاد علیهالسلام؛ جلالی حسینی (ترجمه: موسی دانش).<br />
#زندگانی علی بن حسین علیهالسلام؛ شهیدی.<br />
#حیاة الامام العسکری علیهالسلام؛ طبسی (ترجمه شده به عنوان: با خورشید [[سامرا]]).<br />
#[[زندگانی امام حسن عسکری(علیهالسلام) (کتاب)|زندگانی امام حسن عسکری علیهالسلام]]؛ [[باقر شریف القرشی]] (ترجمه سید حسن اسلامى).<br />
#الحیاة السیاسیه للامام الرضا علیهالسلام؛ [[جعفر مرتضی عاملی]] (ترجمه کامل اتابکی و ترجمه برگزیده: خلیلیان).<br />
#[[حیوة القلوب]] (۵ جلد)؛ [[علامه مجلسى|علامه مجلسی]].<br />
#[[حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهمالسلام (کتاب)|حیات فکری و سیاسی امامان شیعه]]؛ رسول جعفریان.<br />
<br />
==تراجم==<br />
<br />
#[[روضات الجنات]]؛ (۸ جلد)؛ [[سید محمدباقر موسوی خوانساری]].<br />
#[[ریاض العلماء]] (۷ جلد)؛ [[میرزا عبدالله افندی]] (۶ جلد آن ترجمه شده).<br />
#[[طبقات اعلام الشیعه]] (۱۵ جلد)؛ [[شیخ آقا بزرگ تهرانی|آقا بزرگ تهرانی]].<br />
#[[اعیان الشیعه]]؛ (به همراه مستدرکات)؛ [[سید محسن امین]].<br />
#[[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]؛ جمعی از نویسندگان.<br />
<br />
[[رده:منابع فرهنگ و تمدن اسلام]]<br />
[[رده:فهرست ها]]</div>Zamani