کمیل بن زیاد نخعی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

کمیل بن زیاد از یاران امام علی(ع) و مردی شجاع و سلحشور و زاهدی عابد بود. برخی از سخنان نقل شده از امام علی علیه السلام توسط او نشان می دهد که او از یاران خاص و اصحاب سرّ آن حضرت بوده است. او مدتی در زمان امیر المومنین علیه السلام از جانب آن حضرت والی شهر «هیت» بود.

کمیل پس از شهادت امام علی علیه السلام همواره از یاران اهل بیت علیهم السلام بود تا اینکه سرانجام به جرم اخلاص به مقام ولایت امیرمومنان علیه السلام در سال ۸۲ هجری به دست حجاج بن یوسف ثقفی به شهادت رسید.


ولادت و نسب

از زمان دقيق تولد كميل، اطلاعي در دست نيست؛ ولي با توجه به اين كه وي در سال 83 هجري (زمان شهادت) 90 سال از عمرش مي‌گذشته، مي‌توان تولد او را 7 سال قبل از هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم؛ يعني سال پنجم بعثت دانست.

کمیل پسر زیاد بن نهیک بن هیثم بن سعد بن مالک بن حارث بن صهبان بن سعد بن مالک بن نخع از قبیله مذحج (یکی از قبایل یمن) می‌باشد.[۱]

اسلام آوردن کمیل

کمیل، دوران نوجوانی عمر خویش را سپری می کرد که حضرت علی علیه السلام از طرف پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در سال هشتم هجری مامور شد که برای تبلیغ احکام و معارف الهی به سرزمین یمن برود؛ در همین سفر بود که کمیل به اسلام گروید و از همان زمان شیفته امام علی علیه السلام شد.[۲]

کمیل صحابی یا تابعی؟

بيشتر رجال شناسان، كميل را «تابعي»[۳] معرفي نموده و صحابه‌نگاران رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نيز نامي از وي به ميان نياورده‌اند؛ ولي از آن جا كه او بخشي از دوران جواني خود را در حيات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گذرانده، صحابي بودن وي با گمان قوي همراه است؛ چرا كه طبق آنچه برآورد نموديم، در زمان رحلت آن حضرت، كميل 18 سال داشته است.

از اين رو، ابن حجر عسقلاني (773-852 ق) مي‌گويد: له ادراك، قد ادرك من الحياة النبوية ثماني عشرة سنة[۴]؛ كميل 18 سال از عمر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را درك نموده است.

تحقيق و جمع بين سخنان مختلف، آن است كه چنانچه «صحابي» را كسي بدانيم كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را درك كرده يا ديده باشد، در حالي كه مسلمان بوده، كميل جزء اصحاب آن حضرت بشمار مي‌رود؛ ولي اگر «صحابي» را كسي بدانيم كه از ايشان بدون واسطه روايت هم نقل كرده باشد، او را نمي‌توان جزء اصحاب محسوب نمود؛ چرا كه كميل روايتي را از حضرتش بدون واسطه نقل نكرده است. و اما معصومان ديگري كه كميل در خدمت آنان بوده، عبارتند از: امام علی، امام حسن، امام حسين و امام سجاد عليهم السلام؛ بلكه به گواهي دانشمندان رجال، او از خواص آن بزرگواران محسوب مي‌شود.

کمیل فرد با نفوذی در بین قومش و از عباد کوفه بود[۵]

کمیل در دوران اميرمؤمنان عليه السلام

کمیل از کسانی است که در زمان امام علی علیه السلام از مدافعان سرسخت آن حضرت بود. امام علي عليه السلام در خطبه 118 نهج البلاغه به نام برخي از ياران مورد اعتماد خود، اشاره مي‌نمايد[۶] و كميل را مي‌توان يكي از مصاديق اين سخن يافت. چه اینکه روزي آن حضرت به كاتب خود، عبدالله بن ابي رافع فرمان داد تا ده نفر از معتمدان ايشان را حاضر نمايد. عبدالله عرض كرد: اي اميرمؤمنان! آنان را مشخص فرماييد. حضرتش ده نفر، از جمله كميل را نام برد.[۷] اين حديث، بيانگر جايگاه ويژه كميل نزد امام علي عليه السلام است.

برخی روایات که کمیل از امام علی علیه السلام نقل نموده است به خوبی نشان از جایگاه رفیع معنوی او و قرب او به آن حضرت دارد. به عنوان نمونه او خود نقل مي‌كند: با علي عليه السلام در مسجد كوفه بودم. نماز عشاء را به جاي مي‌آورديم كه حضرت دست مرا گرفت و از مسجد خارج شديم. او راه را در پيش گرفت تا اين كه به بيرون شهر رسيديم. در اين مدت، حضرتش هيچ سخني با من نگفت. چون به بيابان رسيديم، حضرت نفسي تازه كرد و فرمود: اي كميل! اين قلب‌ها ظروفي هستند و بهترينشان با ظرفيت‌ترين آن‌هاست.

آن چه را مي‌گويم به خاطر بسپار! مردم بر سه قسمند: عالِمٌ رَبَّانيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلي سَبيلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ؛ دانشمندانِ هدايت يافته از جانب خداوند، فراگيرندگان دانش كه راه نجات را در پيش گرفته‌اند و افراد ناداني كه به هر سو متمايل و هر بانگي را پيروي مي‌نمايند. آن‌ها، هم جهت بادند و هرگز به فروغ علم، نوراني نگشته و به ملجأ مورد اعتمادي نيز پناه نبرده‌اند.

يا كميل! العلمُ خيرٌ مِنَ المال؛ اي كميل! علم از مال بهتر است؛ چرا كه دانش، تو را حفظ مي‌كند؛ اما تو نگهبان ثروت هستي. مال با پرداخت، كاسته مي‌گردد؛ ولي علم با انفاق، افزون مي شود...

آن گاه اشاره به سينه مبارك خود كرد و فرمود: هاهْ، هاه اِنَّ ههُنا لَعِلْماً جَمّاً؛ آه! آه! در اين جا علوم فراواني است؛ ولي حاملي براي آن ها نمي‌يابم، بلكه آنچه هست (يكي از سه گروه‌اند:) تيزهوشاني كه دين را وسيله كسب دنيا قرار داده و بر بندگان خدا فخر مي‌فروشند. متديناني نادان كه با اولين شبهه بر آنها شك عارض مي‌گردد و يا شهوت‌پرستان و مال‌اندوزاني كه كاري به دين نداشته و به چهارپايان شبيه‌ترند و اين چنين است كه علم با مرگ حاملانش مي‌ميرد...[۸]

مخالفت و اعتراض های کمیل به عثمان

در کتب مشهور تاریخی از حالات کمیل در زمان خلافت ابوبکر(11-13هجری) و عمر(13-23هجری) که او در سنین جوانی بوده، گزارشی نقل نشده است، ولی در زمان خلافت عثمان (24-35) حضور پررنگ کمیل به خوبی مشاهده می شود که نقش آفرینی او عمدتاً به صورت اعتراض و مخالفت با شیوه حکومتی عثمان و تحمل آزار و اذیت های عثمان بود. نمونه بارز این اعتراض، قیام بر ضد سعید بن عاص، والی کوفه، بود که باعث دستگیری آنان شد و داروغه و پلیس شهر، آنان را به بهانه زیاده خواهی به شدت مورد ضرت و شتم قرار داد و سخت مورد غضب سعید بن عاص و عثمان قرار گرفتند.

در پی آن عثمان با اطلاع از موضوع دستور داد که کمیل و بعضی از دوستانش مانند مالک اشتر و صعصعة بن صوحان را از کوفه به شام تبعید و از خانواده و دوستانشان جدا کنند.[۹] اما آنان در شام نیز به مبارزات سیاسی خود بر ضد حکومت عثمان و معاویه - که والی عثمان در شام - بود. ادامه دادند. آنان مخالفت ها و اعتراضات خود را با شیوه های مختلف ابراز می داشتند؛ به طوری که معاویه در نامه ای به عثمان، از کنترل آنها اظهار عجز کرد. اینجا بود که آنها به دستور عثمان دوباره از شام به کوفه نزد سعید بن عاص برگشتند.

آنان در کوفه بیش از پیش به انتقاد خود ادامه دادند. با شکایت سعید بن عاص به عثمان، او دستور داد که آنان را نزد عبد الرحمن بن خالد بن ولید به حمص بفرستد. بدین ترتیب کمیل، مالک، صعصعه، جندب و ...، به جرم دفاع از حضرت علی علیه السلام و مبارزه با ظلم به حمص تبعید شدند. عبد الرحمن بن خالد به شدت ایشان را مورد آزار و اذیت و بی احترامی قرار می داد و حتی هرگاه سوار اسب می شد، ایشان را با پای پیاده به دنبال خود در شهر می گرداند و با آنان بد رفتاری می کرد. بعد از مدتی عبد الرحمن بن خالد به عثمان نامه ای نوشت و تقاضای عفو ایشان را کرد و آنان را به کوفه برگرداند که عثمان هم پیشنهاد او را پذیرفت.

در اواخر حکومت عثمان کمیل بن زیاد به همراه مالک اشتر و چند تن از اصحاب دیگر از کوفه پیش عثمان آمدند و از او خواستند سعید بن‌ عاص را از کوفه عزل کند. سعید هم از کوفه حرکت کرد و همان هنگام که آنان پیش عثمان بودند، او هم رسید و عثمان از عزل او خوددارى کرد و به او دستور داد به کار خویش بازگردد.[۱۰]

این اقدام موجب شد که در بازگشت این جمع به کوفه مالک اشتر برای مردم خطبه بخواند و قیام مسلحانه انجام داده با تهدید سعید بن عاص به قتل مانع بازگشت او گردد و ابوموسی اشعری را به جای او بگمارد.[۱۱]

مطابق با گفته بلاذری در کتاب انساب الاشراف کمیل از اولین کسانی است که برای خلع عثمان دعا کرد و با علی(ع) بیعت کرد.[۱۲]

کمیل و عمرو بن زراره فرزند قیس نخعی مردم را دور خود جمع کرده و در جمع آنها به سخنرانی پرداخته و گفتند:

«ای مردم، عثمان در حالی که حق و باطل را به خوبی از هم تشخیص می دهد، عمداً آن را پشت سر انداخته و نادیده گرفته است. اشخاص پست و ناشایست را بر جان و مال پاکان و صلحای شما مسلّط کرده و به آنها قدرت و حکومت داده است... .»[۱۳]

حضور کمیل بن زیاد در جنگ های امام علی علیه السلام

کمیل در جنگ صفین حضور داشت[۱۴] و هم چنین در جنگ دیرالجماجم که بین ابن اشعث و حجاج واقع شد در لشکر ابن اشعث حضور داشت. حجاج سپاه خود را به مقابله کمیل بن زیاد فرستاد. وی مردی بود که در نبرد معتبر و دلیر و در نزد افراد مورد اطمینان و معتمد بود. دسته سواره نظام وی دسته سوار قاریان نام داشت که از حمله حریفان از جا نمی‌رفتند و زمانی که حمله می‌کردند با تمام توان خود می‌جنگیدند و به این ترتیب مشهور بودند.[۱۵]

كميل در جنگ نهروان نیز حضور داشت، اما در نبرد جمل (سال 36)، ابن اثير (630-555 ق) مي‌گويد: به علي عليه السلام گزارش داده شد كه عايشه و طلحه و زبير همدست شده، آهنگ خروج بر عليه حكومت وي را دارند. آن حضرت، مردم مدينه را در جريان قرار داده، از ايشان براي مقابله با دشمن دعوت به عمل آورد؛ ولي آنان سستي به خرج دادند. آن گاه علي عليه السلام كميل نخعي را نزد عبدالله بن عُمر فرستاد و از او درخواست ياري نمود، كه او نيز همكاري خود را مشروط به همراهي مردم مدينه نمود.[۱۶]

فرمانداری امام علي عليه السلام

در سال 39هـ . ق. کمیل بن زیاد از طرف امیرالمؤمین(علیه السلام) به فرمانداری شهر هیت منصوب شد. پس از مدتی خبر به وی رسید که یاران معاویه به فرماندهی «سفیان بن عوف» قصد یورش به هیت را دارند، به خیال اینکه آنها در «قرقیسا» هستند، بدون اجازه امام علی(علیه السلام) 50 نیروی مسلح را برای دفاع در شهر گذاشت و خود و یارانش به طرف آنجا حرکت کرد، تا در جنگ پیشدستی کرده باشد. سپاهیان معاویه از فرصت استفاده کرده به هیت حمله کردند و به غارت پرداختند. امام علی(علیه السلام) نامه ای به کمیل بن زیاد نوشت و او را سرزنش کرد.[۱۷]

«پس از یاد خدا و درود! سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست، و پافشاری در کاری که از مسؤولیّت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار،و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردنِ مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آنجا نیست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه ای باطل است. تو در آنجا پلی شده ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند، نه قدرتی داری که در کنار تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می توانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را می توانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می کنی، و نه امام خود را راضی نگه می داری.»[۱۸]

کمیل از اینکه اسباب ناراحتی امام را فراهم کرده بود، به شدّت رنج می برد و دنبال فرصتی می گشت که ضعفش را جبران کند تا اینکه معاويه، لشكري را به فرماندهي «عبدالرحمان بن قباث» براي غارت شهرهاي جزيره[۱۹] رهسپار كرد. از قضا «شبيب بن عامر» (يار مخلص علي عليه السلام) در شهر «نصيبين» كه در همين محدوده واقع شده است، مي‌زيست؛ او ماجراي ورود سپاه معاويه را در ضمن نامه‌اي به كميل، كه در هيت بود، گزارش داد.

كميل، لشكري متشكل از 600 نفر سواره ترتيب داده، به آن منطقه گسيل كرد. دو لشكر در منطقه‌اي به نام «كَفَرتوثا» به يكديگر برخورد نمودند و جنگ درگرفت؛ اما كميل توانست سپاه شام را درهم شكسته، افراد زيادي از آنان را از بين ببرد. او دستور داد نه به تعقيب فراري بپردازند و نه به مصدومان آسيب رسانند. در اين جنگ تنها دو نفر از ياران كميل به شهادت رسيدند.

پس از اين واقعه، كميل نامه‌اي به امام علي عليه السلام نوشته و پيروزي خود را به ايشان گزارش داد. آن حضرت نيز پاداش خوبي به كميل عنايت كرد و نامه‌اي همراه با ابراز رضايت از وي ارسال نمود.[۲۰]

کمیل در زمان امام حسن و امام حسین علیهما السلام

پس از شهادت حضرت امیر در ماه رمضان 40هجری، مردم کوفه با امام حسن مجتبی علیه السلام بیعت کردند. جناب کمیل هم که همه خصایص حضرت امیر را در فرزندش امام حسن علیه السلام متجلی می دید، با حضرتش بیعت کرد و جزء سربازان و فدائیان حضرتش گردید. مرحوم مجلسی به نقل از ابن شهر آشوب، کمیل بن زیاد را از اصحاب امام حسن علیه السلام می شمارد.

در زمان امام حسین علیه السلام مردانی چون: کمیل و قنبر غلام حضرت علی علیه السلام به دستور معاویه و یزید و به جرم دلدادگی و طرف داری از اهل بیت علیهم السلام به زندان افتادند و درست یک روز بعد از واقعه عاشورا از زندان آزاد شدند.

شهادت

شيخ مفيد، ماجراي شهادت كميل را چنين آورده است: چون حجاج بن یوسف فرماندار كوفه شد، در پي كميل برآمد. كميل گريخت و پنهان شد. حجاج كه اين خبر را شنيد، حقوق فاميل و قبيله كميل را از بيت المال قطع نمود. وقتي كميل از جريان مطلع شد، با خود گفت: من پيري سالخورده هستم و عمرم بسر آمده است؛ روا نيست كه به خاطر من حقوق قبيله‌ام قطع گردد. پس، از مخفيگاه خود بيرون آمده، وارد كوفه شد و خود را تسليم حجاج نمود. هنگامي كه حجاج او را ديد، گفت: بسيار دوست داشتم تو را بيابم!

كميل گفت: آوازت را بر من درشت نكن و مرا به مرگ تهديد منما! به خدا سوگند كه از عمرم چيزي باقي نمانده جز مانند باقي مانده غبار. هر چه مي‌خواهي درباره من انجام بده، فان الموعدلله؛ زيرا وعدگاه ما نزد خداست و بعد از كشتن، حساب در كار است. و همانا اميرمؤمنان عليه السلام به من خبر داده كه تو قاتل من هستي!

حجاج گفت: پس حجت بر تو تمام است! كميل گفت: اين در صورتي است كه قضا و قدر به دست تو باشد! حجاج گفت: آري، به دست من است. تو در زمره قاتلان عثمان بن عفان هستي! سپس به مأمورانش اشاره كرد: بزنيد گردنش را...!

شيخ مفيد در پايان اين ماجرا مي‌نويسد: اين روايتي است كه راويان عامه از راستگويان خود نقل كرده‌اند و شيعيان نيز در نقل با آن‌ها شريكند، كه مضمون آن از معجزات علي عليه السلام و جزء براهين و بينات دانش‌هاي غيبي علي عليه السلام است.[۲۱]

کمیل بن زیاد در نگاه دیگران

جايگاه والاي «كميل بن زياد» نزد دانشمندان شيعه بر كسي پوشيده نيست. همه محدثان، مورخان و اهل رجال، او را در زمره مقربان حضرت علي عليه السلام ثبت نموده‌اند. او به خلوص در بارگاه ائمه اطهار عليهم السلام معروف است.

آيت الله سيد ابوالقاسم خويي مي‌فرمايد: شيخ طوسی، كميل را از اصحاب امام علي عليه السلام و امام حسن عليه السلام شمرده و شيخ مفيد در كتاب اختصاص او را از سابقين و مقربين به علي عليه السلام معرفي نموده و ابن داود نيز كميل را از خواص اصحاب اين دو امام معصوم عليهماالسلام ياد كرده است.

آيت الله خويي در پايان مي‌گويد: اقول جلالة كميل و اختصاصه به اميرالمؤمنين عليه السلام من الواضحات التي لايدخلها ريب[۲۲]؛ عظمت و قرب كميل نزد علي عليه السلام از واضحاتي است كه شكي در آن‌ها نيست.

اكثر دانشمندان اهل سنت نيز كميل را به نيكي و عظمت ياد نموده‌اند.

ابن سعد زهري (متوفي 230 ق) مي‌گويد: كان شريفاً مطاعاً في قومه[۲۳]؛ كميل، مردي شريف و در خاندان و قبيله خود فرمانروا بود.

حافظ ابوحجاج يوسف المزي (742-654 ق) مي‌نويسد: كان شريفاً مطاعاً في قومه و كان ثقة[۲۴]؛ كميل، مردي شريف و در خاندانش مورد اعتماد بود.

البته برخي از عالمان اهل سنت چون: ابن حبان (متوفي 354 ق) زبان به مذمت كميل گشوده و اشكالاتي نسبت به او ايراد نموده‌اند؛ مانند: رافضي بودن، افراط در حُبّ علي عليه السلام و نقل معجزات علي عليه السلام و بدين سبب برخي از آنان در مورد كميل گفته‌اند: وكان بلاءً من البلاء.[۲۵]

دعای کمیل

مبحث ديگري كه در بررسي زندگينامه كميل شايان توجه است، «دعای كميل» است .این دعا یکی از ادعيه معروف است. علامه مجلسى آن را از بهترين دعاها می داند و آن دعاى حضرت خضر عليه السلام است. حضرت امیرالمومنین عليه السلام آن را به كميل كه از خواصّ اصحاب آن حضرت است، تعليم داد.

کمیل و روایت حدیث

مطابق با گفته ابن حجر و ذهبی کمیل از عمر، عثمان، علی(ع) و عبدالله بن مسعود و جماعت بسیاری از تابعین حدیث نقل کرده است.[۲۶] اهل سنت، كميل را به «قليل الحديث» بودن، متصف نموده‌اند [۲۷]اما اين، مربوط به جوامع حديثي اهل سنت است؛ چرا كه در جوامع و منابع حديثي شيعه، روايات كميل بسيار است.[۲۸]

کمیل را ابن معین و ابن حبان توثیق کرده‌اند.[۲۹]

از کمیل افراد بسیار چون عبدالرحمن بن جندب و ابوحمزه ثمالی، عبدالرحمن بن عابس، ابواسحاق السّبیعی، الاعمش و دیگران روایت نقل کرده‌اند.[۳۰]

چند حدیث به روایت کمیل

  • 1. امام علی عليه السلام فرمود: يا كميل! مر اهلك ان يروحوا في كسب المكارم و يدلجوا في حاجة من هو نائم[۳۱]؛ اي كميل! به خاندانت امر كن در كسب اخلاق كريمانه، سرعت ورزند و به رفع حاجت نيازمندي كه در خواب است، بپردازند.
  • 2. امام رضا عليه السلام فرمود: از جمله فرمايشات علي عليه السلام به كميل اين بود كه يا كميل اخوك دينك فاحتط لدينك بما شئت[۳۲]؛ دين تو برادرت است پس تا مي‌تواني در مورد دينت احتياط نما!
  • 3. امام علي عليه السلام در مورد آداب غذاخوردن به كميل فرمود: هرگاه غذا مي‌خوري، آرام ميل كن، تا ديگران كه هم غذاي تو هستند نيز بهره‌مند شوند و هنگامي كه بر سر سفره قرار مي‌گيري، با صداي بلند حمد خدا كن تا ديگران نيز حمد خدا نمايند و بدين سبب براي تو اجر خواهد بود. معده خود را مملو از غذا قرار نده، بلكه بخشي را براي آب و بخشي را براي هوا (نفس) قرار ده.[۳۳]
  • 4. كميل مي‌گويد: از امام علي عليه السلام سؤال كردم اركان اسلام كدام است؟ حضرت فرمود: هفت چيز:

1. عقل كه اساس صبر است؛

2. حفظ آبرو و راستگويي؛

3. تلاوت قرآن، آن چنان كه شايسته است؛

4. دوست داشتن و دشمن داشتن در راه خدا؛

5. شناخت حق آل محمد و معرفت به ايشان؛

6. به جا آوردن حق برادران ديني و حمايت از ايشان؛

7. با مردم رفتار نيك داشتن.[۳۴]

  • 5. اميرمؤمنان علي عليه السلام در ضمن وصاياي بسيار مهم به كميل فرمود: هيچ علمي نيست مگر اين كه من گشاینده آنم و هيچ سِري نيست مگر اين كه قائم عليه السلام خاتم آن است.[۳۵]

پانویس

  1. . ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق، ج 6، ص 217 و السمعانی؛ الأنساب، حیدرآباد، مجلس دایرة المعارف العثمانیة، 1382ش، ج 8، ص 251 و ابن حزم؛ جمهرة أنساب العرب، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1403ق، ص 415.
  2. کمیل از اصحاب سر امیرالمؤمنین(ع)/سمت دوم، خُلُق مهر و آبان 1387 - شماره 7، در دسترس در سایت حوزه
  3. كسي كه رسول خدا صلی الله علیه و آله را درك نكرده يا از ايشان روايت ننموده باشد.
  4. الاصابة في تمييز الصحابة، احمد بن علي بن حجرالعسقلاني، ج 3، ص 325، دارالكتب العلميّة، بيروت.
  5. . ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق، ج 6، ص 217 و ابن حجر عسقلانی؛ الاصابة، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1415ق، ج 5، ص 486.
  6. انتم الانصار علي الحقّ والاخوان في الدّين، والجُنن يوم البأس، والبِطانة دون النّاس، بكم اَضرِبُ المدبِر، و ارجو طاعةَ المُقبل... (نهج البلاغه، صبحي صالح، خ 118).
  7. وسايل الشيعه، شيخ حر عاملی، ج 30، ص 235، مؤسسة آل البيت.
  8. الامالي، شيخ مفيد (متوفي 413 ق)، ص 250-247، مؤسسة النشر الاسلامي، 1412 ق؛ نهج البلاغه، حكمت 147. اين حديث علاوه بر اين كه در بسياري از جوامع روايي شيعه نقل گرديده، مورد شرح و بسط فرزانگاني چون: شيخ بهايی (متوفي 1031 ق) در اربعين نيز قرار گرفته است.
  9. ترجمه تاریخ طبری، ج 6، ص2199.
  10. الذهبى، شمس الدین محمد بن احمد (م 748)؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دار الکتاب العربى، ط الثانیة، ، 1413، ج‌3، ص432.
  11. سعید بن عاص بن سعید، محسن محمد زاده، پایگاه پژوهه
  12. . البلاذری؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1417ق، ج 5، ص 517.
  13. نقش عایشه در تاریخ اسلام، علامه سید مرتضی عسکری، ج1، ص173
  14. . ابن اعثم کوفی؛ پیشین، ج 2، ص 387 و السمعانی؛ پیشین، ج 13، ص 69 و ابن حجر؛ پیشین، ج 5، ص 485.
  15. . الطبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ش، ج 6، ص 350 و ابن اثیر؛
  16. الكامل في التاريخ، ج 3، ص 205.
  17. سفینة البحار، ج7، ص539
  18. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص599
  19. «جزيره»، محدوده شمال بين النهرين (دجله و فرات) را گويند كه بين عراق و تركيه واقع شده است (المنجد، لويس معلوف).
  20. الكامل في التاريخ، ج 2، ص 428.
  21. الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، شيخ مفيد، ج 1، ص 328، علميه اسلاميه.
  22. معجم رجال الحديث، آيت الله خويي، ج 14، ص 128، نشر مدينةالعلم.
  23. الطبقات الكبير، ج 8، ص 299.
  24. تهذيب الكمال، ج 24، ص 219.
  25. همان؛ ميزان الاعتدال في نقدالرجال، محمد بن احمد بن عثمان الذهبي (متوفي 748 ق)، ج 3، ص 415، دارالمعرفة، بيروت.
  26. . ابن حجر؛ پیشین، ج 5، ص 486 و الذهبی؛ تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، 1413ق، چاپ دوم، ج 5، ص 516.
  27. . الذهبی؛ پیشین، ج 6، ص 177 و خیرالذین زرکلی، الاعلامبیروت، دارالعلم للملایین، 1989م، ج 3، ص 234.
  28. تهذيب الكمال، ج 15، ص 416.
  29. . ثقفی کوفی، ابن محمد؛ الغارات، تهران، انجمن آثار ملی، 1353ش، ج 2، ص 944 و ابن حجر، پیشین، ج 5، ص 486 و زرکلی؛ الأعلام، پیشین، ج 5، ص 234.
  30. . الذهبی، تاریخ الاسلام، ج 6، ص 176 و زرکلی؛ پیشین، ج 5، ص 234.
  31. بحارالانوار، ج 1، ص 223.
  32. همان، ج 2، ص 258.
  33. همان، ج 66، ص 424.
  34. همان، ج 68، ص 381.
  35. تحف العقول، ص 171

منابع

پیوندها

دعای کمیل