نفاست نفس

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۰۳ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

یکی از تعابیر بکار رفته در مورد نفس، «نفاست نفس» است؛ در فرهنگ اسلام، روح انسان به منزله یك شیء نفیس تلقی شده و اخلاق خوب به عنوان اشیاء متناسب با این شیء نفیس و اخلاق رذیله به عنوان اشیاء نامتناسب با این شیء نفیس كه آن را از ارزش می اندازد، تلقی گردیده است.

در این تعبیر، انسان دارای یك سرمایه بسیار پرارزش تلقی شده كه آن همان خود اوست و به انسان می گویند مواظب باش كه این خود را از دست ندهی یا آلوده نكنی زیرا این خود خیلی باارزش و نفیس است.

مثلاً امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نامه ای كه در نهج البلاغه است، خطاب به امام حسن (علیه السلام) می فرمایند: اَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِیَّةٍ؛ نفس خویش را از هر پستی بزرگ بدار، برتر بدار. فَاِنَّكَ لَنْ تَعْتاضَ بِما تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضا؛ آنچه كه از نفس خود ببازی عوض ندارد؛ نفس خود را نباز كه آن، گوهری است كه آن را با هرچه معامله كنی مغبون هستی.

پس تعبیر، تعبیر نفاست و باارزش بودن است و اینكه این شی باارزش را كه مافوق هر ارزشی است (یعنی آنقدر ارزش دارد كه هیچ چیزی با آن برابری نمی كند) نباید از دست داد. مثل این كه چیزهایی كه تمام حیثیت یك كشور بستگی به آن دارد، برای آن ملت مافوق ارزش و قیمت است؛ یعنی هیچ ملتی - ولو این كه از فقر بخواهد بمیرد - حاضر نیست آنها را معامله كند، مثل بعضی از آثار نفیس علمی، ادبی و حتی ذوقی. مثلاً مسجد شیخ لطف اللّه برای ایران ارزشی مافوق ارزشهای مادی دارد.

تعبیر دیگری امیرالمؤمنین دارند، می فرمایند: لا دینَ لِمَنْ لامُرُوَّةَ لَهُ. آن كه مردانگی ندارد دین ندارد. (دین اصلاً مردانگی شناخته شده) وَلا مُرُوَّةَ لِمَنْ لاعَقْلَ لَهُ. اگر كسی عقل و تشخیص نداشته باشد نمی تواند [مروّت داشته و] مرد باشد، وَ اِنَّ اَعْظَمَ النّاسِ قَدْرا مَنْ لایَرَی الدُّنْیا لِنَفْسِهِ خَطَرا.[۱] از همه مردم باارزش تر و بلندمرتبه تر، آن كسی است كه تمام دنیا را برای بهای خود كم می داند.

این «خود» چیست كه همه دنیا را برای خود كم می داند كه اگر همه دنیا را در مقابل آن بدهند او خود را برتر از دنیا و مافیها می داند.

تعبیری از حضرت صادق (علیه السلام) هست در یك رباعی كه یك وقت در جلد دوازدهم بحارالانوار دیدم. رباعی از خود ایشان است كه من دو مصراع اولش را حفظ هستم:


اُثامِنُ بِالنَّفْسِ النَّفیسَةِ رَبَّها وَ لَیْسَ لَها فِی الْخَلْقِ كُلِّهِمْ ثَمَنٌ[۲]

من ثمن قرار می دهم با این نفس بسیار پرارزش، خدای او را؛ در همه مخلوقات خدا موجودی پیدا نمی شود كه ارزشش برابر نفس باشد.

پانویس

  1. تحف العقول، ص410.
  2. بحارالانوار، ج45،ص25.

منابع