عطیه عوفی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۱۷ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«عطیه بن سعد جناده عوفی کوفی»، از شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام و از راویان فضایل ایشان بود. وی از مفسران قرآن و از رجال علم و حدیث‌ شیعه به شمار می رود. نام عطیه، همواره در کنار نام جابر بن عبدالله انصارى مطرح مى‌شود که با هم پس از شهادت امام حسين‌ علیه السلام در اربعین اول به زیارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر نابینا شده بود، عطیه او را در این زیارت همراهى مى‌کرد.

ولادت و خاندان

عطیه کنیه‌اش «ابوالحسن» بود و بین سال‌های ۳۶ تا ۴۰ هجری، در کوفه به دنیا آمد. پدرش نزد امیرالمومنین علیه السلام رفت و عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین، صاحب نوزاد پسری شده‌ام. نامی برای او برگزین!». آن حضرت فرمود: «این عطیه‌ی خداوند است». از این رو نام او را عطیه نهادند.(یعنی هدیه و هر چیزی که بزرگان می‌بخشند.)

عطیه عوفی در یکی از خاندانهای معروف عرب که از طایفه بکالی بود، چشم به گیتی گشود. بکالی تیره ای از قبیله بنی عوف بن امرؤالقیس شمرده می شد و در بین قبایل عرب شأن و منزلتی خاص داشت. چون عطیه از قبیله بنی عوف بود، به او عطیه عوفی می گویند.[۱] گویا مادرش در شمار اسرای آزاد شده رومی جای داشت و همسر سعد شمرده می شد.[۲]

مقام علمی

عطیه، از نظر طبقات رجالی در گروه تابعین جای دارد؛ یعنی از طبقه ای است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ندیده و بدون واسطه سخنی از وی نقل نکرده است. او از اصحاب حضرت علی علیه السلام و امامان بعد از او تا امام محمدباقر علیه السلام به شمار می آید.[۳]

عطیه از دانشمندان بزرگ و اسلام شناس عصر خویش شمرده می شد و از چنان مقام علمی برخوردار بود که حتی دانشمندان اهل سنت نیز او را مورد اعتماد می دانستند و دانش تفسیری و حدیثی اش را تایید می کردند.[۴]

اساتید و شاگردان

عطیه استادانی برجسته داشت که در اسلام و تشیع از جایگاهی والا برخوردار بودند. کتاب «تهذیب التهذیب» نام هشت تن، و کتاب «طبقات» شش تن از استادانش را معرفی کرده است. عبدالله بن عباس و جابر بن عبدالله انصاری از معروفترین استادان او شمرده می شوند.[۵]

این شخصیت علمی شاگردان بسیاری تربیت کرد. در کتاب «تهذیب التهذیب» نام شانزده تن از آنها ثبت شده است. اعمش و پسران عطیه (حسن و عمر و علی) در این گروه جای دارند.[۶] علی بن عطیه از اصحاب امام صادق علیه السلام نیز به شمار می آید.[۷]

آثار علمی

  • ۱- تفسیر قرآن: عطیه دست پرورده استادی بزرگ چون ابن عباس بود و پنج جلد تفسیر قرآن نگاشت.[۸] دانشمندان اهل تسنن از این تفسیر بهره های فراوان برده اند. آثار عطیه نزد علمای اهل سنت معتبر است.[۹] و بزرگانی چون طبری، خطیب بغدادی از آثار این دانشور بزرگ بهره فراوان بردند.[۱۰] عشق عطیه به علوم قرآنی و انس وی با قرآن به اندازه ای بود که خودش می گوید: من سه دوره تفسیر کامل قرآن را نزد ابن عباس آموختم و قرآن را نیز هفتاد بار در کنارش خواندم.[۱۱]

وفات

عطیه در ماجرای شورش عبدالرحمن بن محمد اشعث (سال ۸۲ هجری) به یاری وی شتافت و پس از شکست او به ایران گریخت و در فارس ماند. حجاج بن یوسف به محمد بن قاسم ثقفی، حاکم فارس دستور داد: «عطیه را نزد خود فراخوان و از او بخواه که علی بن ابی طالب را لعنت کند. اگر چنین نکرد، چهارصد ضربه شلاق به او بزن و سر و ریش او را بتراش!». حاکم فارس نیز نامه‌ی حجاج را برای عطیه خواند و چون او حاضر به ناسزاگویی به امام علی علیه السلام نشد، چهارصد ضربه شلاق به او نواختند و موهای سر و صورتش را تراشیدند.

وی در سال ۸۶ هجری به خراسان رفت. هنگامی که حجاج مُرد (سال ۹۵ هـ) و عمر بن هبیره حاکم عراق شد، عطیه نامه‌ای به او نوشت و در پی موافقت او بار دیگر به زادگاهش کوفه بازگشت. سرانجام در سال ۱۱۱ هجری، دار فانی را وداع گفت.

پانویس

  1. سفینه البحار، ج۶، ص۲۹۶؛ ریحانه الادب، ج۴، ص۲۱۸.
  2. طبقات الکبری، ج۶، ص۳۰۴؛ جابر بن عبدالله انصاری، ص۲۰۸.
  3. رجال شیخ طوسی، ص۵۱؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۵۳؛ سفینه البحار، ج۶، ص۲۹۶.
  4. تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۲۶؛ تاریخ التراث العربی، ج۱، جزء اول، ص۷۳؛ طبقات، ج۶، ص۳۰۴.
  5. تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۲۵؛ طبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۶؛ سفینه البحار، ج۶، ص۲۹۶.
  6. ریحانه الادب، ج۴، ص۲۱۸؛ تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۲۵؛ سفینه البحار، ج۶، ص۲۹۵.
  7. سفینه البحار، ج۶، ص۲۹۴؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۹۹.
  8. ریحانه الادب، ج۴، ص۲۱۸؛ سفینه البحار، ج۶، ص۲۹۶؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۵۳.
  9. تاریخ التراث العربی، ج۱، جزء اول، ص۷۳.
  10. همان.
  11. سفینه البحار، ج۶، ص۲۹۶؛ ریحانه الادب، ج۴، ص۲۱۸؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۵۳.
  12. بلاغات النساء، ص۱۲؛ سفینه البحار، ج۶، ص۲۹۶؛ بررسی تاریخ عاشورا، ص۲۴۶.
  13. ریحانه الادب، ج۴، ص۲۱۸؛ سفینه البحار، ج۶، ص۲۹۵؛ بشاره المصطفی، ص۸۹.
  14. بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۱۰۶؛ کامل الزیارات، باب ۲۸، ص۹۰.

منابع