طاغوت

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۵۷ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه جهان اسلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«طاغوت» واژه‌ای قرآنی به معنای طغیان‌گر و متجاوز از حدود، به‌ خصوص حدود دینی و اخلاقی. واژه طاغوت هشت بار در قرآن کریم ذکر شده است.[۱] در قرآن، پیروی از طاغوت در مقابلِ عبادت و پیروی از خدا است[۲] و حتی کفر ورزیدن به آن مقدم بر ایمان به خداست (سوره بقره: ۲۵۶) و دعوت به خداپرستی با دعوت به اجتناب از طاغوت همراه بوده است.[۳] در قرآن کریم، طاغوت‌پرستان بدتر از فاسقان اهل کتاب و حتی بدترین و گمراه‌ترین انسانها و ملعون و مغضوب خداوند، معرفی شده اند[۴] و رزمندگان در راه خدا در مقابل جنگ‌کنندگان در راه طاغوت قرار گرفته‌اند.[۵] همچنین ذکر شده است که پیروان طاغوت در آتش جهنم جاودان خواهند بود.[۶]

طاغوت در لغت

طاغوت (جمع آن طواغیت) در لغت از مادّه طَغَی یَطغَی است و به کسی که در شرّ و معصیت فراتر از حد خود قدم بردارد، طاغی و طاغوت گفته شده است.[۷] مصدر این واژه، طُغیان نیز به معنای تجاوز از حد و اندازه خود است. ایزوتسو (ص۱۴۹) طغیان را با استکبار مترادف دانسته و آن را به رودخانه‌ای تشبیه کرده است که آب آن به قدری بالا می‌آید که از کرانه‌های آن لبریز می‌شود. این معنا مجازاً به استکبار و هر نوع غروری که به عصیان بینجامد، اطلاق می‌گردد.

طاغوت، بر وزن فَعَلُوت در اصل طَغَیوت یا طَغَووت بوده که یاء یا واو آن بر غین مقدّم و به الف بدل شده است.[۸] این لفظ به صورت مفرد و جمع و مذکر و مؤنث بکار می رود.[۹] طاغوت در کاربرد ثانوی خود، برای کاهن و شیطان و سردمداران گمراهی بکار رفته است.[۱۰] به نظر ابوهلال عسکری (ص ۱۵۵)، طاغوت به‌ سبب فخامتِ لفظ از طاغی بلیغ‌تر و استعمال آن نیز بیشتر است، به‌طوری که هر معبودی به جز خدا طاغوت نام گرفته و شیطان نیز به سبب شدت طغیان، بدین نام خوانده شده است. بر این اساس علاوه بر این که وزن طاغوت (فاعول)، به نوعی بر کثرت و مبالغه دلالت دارد، در کاربردهای گوناگون آن اغلب به معنای اسم فاعل به ‌کار رفته است.[۱۱]

بر مبنای بحث لغوی، طاغوت کلمه‌ای عربی است. جوالیقی و خفاجی نیز این واژه را در لغات معرّب نیاورده‌اند، تنها سیوطی[۱۲] به‌ سبب ذکر آن به همراه کلمه جِبت در روایات منقول از ابن عباس و عکرمه و سعید بن جبیر آن را در لغات حبشی آورده و گفته که طاغوت به معنای کاهن است.

گایگر و در پی او بیشتر خاورشناسان، واژه طاغوت را اصالتاً مربوط به فرهنگ یهودی و نزدیک به معنای بتها یا بت‌پرست فرض کرده‌اند، اما برخی از آنان اصل مسیحی را برای این واژه محتمل‌تر دانسته‌اند.[۱۳] نولدکه آن را از اصلی آرامی مشتق دانسته، اما جفری با توجه به روایاتی که سیوطی آورده، اصل آن را حبشی دانسته است.[۱۴]

معانی و مصادیق طاغوت

مفسران برای کلمه طاغوت معانی متعددی ذکر کرده اند، از جمله شیطان، کاهن، ساحر، انسانها و جنیان متمرّد، بتها و هر آنچه به جای خدا پرستش شود و کسانی که راه را برای بت‌پرستی و گمراه کردن مردم هموار کنند.[۱۵] همراه شدن لفظ طاغوت با واژه جِبت در آیه ۵۱ سوره نساء، موجب شده است معانی بیشتری برای هر دو واژه ذکر شود. از جمله این که آنان دو بت بودند؛ یا یهودیانی بودند که برای همراهی با مشرکان قریش، بت های آنان را می‌پرستیدند؛ یا اینکه جبت، حُیَیّ بن اَخطَب است و طاغوت، کَعب بن اشرف یهودی است؛ یا اینکه جبت، سحر است و طاغوت، شیطان است.[۱۶]

از تعدد معانی و کاربردهای متفاوت واژه طاغوت چنین برمی‌آید که این لفظ معنایی عام دارد که بر افراد مختلفی صدق می‌کند، از این رو مفسران در معنای آن گفته اند که طاغوت به هر طغیان‌گر و متجاوز از حدود اطلاق می شود، پس همه ساحران و کاهنان و مانعان راه خیر، بتها یا شیاطین یا اَجنّه‌ای که عبادت می‌شوند، انسانهای گمراه‌کننده مردم و همه کسانی که بدون رضایت خدا فرمانبری می شوند، طاغوت هستند.[۱۷]

در قرآن کریم، واژه طاغی – که از ریشه طغیان و مترادف با طاغوت است – شش مرتبه به صیغه جمع (طاغون و طاغین) بکار رفته است.[۱۸] در این آیات، طاغی برای قوم نوح،[۱۹] کسانی که پیامبر اکرم را کاهن، مجنون یا شاعر می‌خواندند،[۲۰] و دیگر مردمان ستمکار و ناسپاس بکار رفته[۲۱] و ذکر شده است که طغیان‌گران فرجام بدی خواهند داشت و به جهنم می روند.[۲۲] وات، طاغی را کسی دانسته است که بدون توجه به موانع، بخصوص موانع و ملاحظات اخلاقی و مذهبی، به راه خود می‌رود و اجازه نمی‌دهد چیزی سدّ راهش شود و اطمینان بی‌پایانی به توانایی های خود دارد. بر اساس آیات قرآن، این واژه بر فقدان حس مخلوقیت بنده در برابر خالق دلالت می‌کند و با بی‌اعتنایی و تکذیب پروردگار مرتبط است. (وات، ص۶۶-۶۷)

در منابع روایی، طاغوت و جمع آن طواغیت و نیز طاغیه و جمع آن طواغی،[۲۳] فراوان به کار رفته است. در برخی احادیث آمده است که در دوران جاهلیت، اعراب بعضی از داوری‌های خود را نزد طواغیت می‌بردند. به نقل بخاری[۲۴] از جابر، طواغیتی که نزد ایشان داوری‌ می‌شد در هر قبیله‌ای وجود داشت و آنان کاهنانی بودند که شیطان بر ایشان نازل می‌شد.

ابن هشام،[۲۵] به نقل از ابن اسحاق، سبب نزول آیه ۶۰ سوره نساء را چنین دانسته است که در نزاع میان گروهی از منافقان با برخی مسلمانان، گروه مسلمان آنان را به داوری نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله دعوت کردند، اما منافقان پیشنهاد کردند که داوری را نزد کاهنان که داوران زمان جاهلیت بودند، ببرند.

اما در روایات دیگری لفظ طاغیة برای بت منات در جاهلیت بکار رفته و گفته شده که آیه ۱۵۸ سوره بقره – که درباره سعی بین صفا و مروه است – در خصوص عده‌ای از انصار نازل شده است که پیش از اسلام آوردن، برای منات تهلیل می‌گفتند.[۲۶] همچنین در روایاتی، طاغیه برای بت قبیله دوس بکار رفته که ذوالخلصة نام داشته است و در جاهلیت آن را می‌پرستیدند.[۲۷] در روایتی از پیامبر اکرم نقل شده است که به طواغی قسم نخورید.[۲۸] با توضیحاتی آن را بتها معنا کرده است. در برخی روایات نیز این مبحث با موضوعات غیبی ارتباط یافته و مثلاً ابن أبی شیبه[۲۹] از انس بن مالک نقل کرده است که در آغاز ملوک بر سر کار خواهند آمد، سپس جباران و سپس طواغیت.

در منابع حدیثی شیعه، لفظ طاغوت پرکاربردتر از منابع اهل سنّت است و سخن از طاغوت و طاغیه به مفاهیم و موضوعات هم‌عصر با صدور روایات نزدیک است و اغلب بر حاکمان ستمگر تطبیق داده شده است.[۳۰]

در روایتی، پیروان ائمه علیهم السلام دستور یافته‌اند که مراقب فتنه طاغوت‌ها و پیروان آنها باشند زیرا آنان فریفته حُطام دنیا شده‌اند.[۳۱]

ابن بابویه[۳۲] در روایتی از امام صادق علیه السلام، یکی از شش ویژگی اختصاصی شیعیان را برائت از طاغوت‌ها برشمرده و حتی علت غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را وجود طاغوت‌ها دانسته است.[۳۳] روایات بسیاری از این دست در ابواب حرمت و کراهت مراجعه به قاضی، حاکم و سلطان ظالم دیده می شود.[۳۴]

بنابراین روایات – که در آنها گاه از حکام و قضات و سلاطین با عنوان طاغوت نام برده شده – هر گونه مراجعه به طاغوت و داوری خواستن از او حتی اگر برای گرفتن حق خود باشد، ممنوع و حرام است که فقها استثنائاً آن را مورد بحث و بررسی قرار داده اند.[۳۵]

در برخی از روایات شیعه، جبت و طاغوت به دشمنان اهل بیت علیهم السلام تأویل شده[۳۶] و در برخی از زیارت نامه‌های مأثور، به برائت از جبت و طاغوت و لات و عُزَّی و دیگر بتها و شیاطین، شهادت داده شده است.[۳۷]

روایات دیگری نیز نقل شده که راجع به علائم ظهور و دوران غیبت است و بر اساس آن هر بیرقی که پیش از قیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برپا شود، صاحب آن طاغوت است.[۳۸]

در دوران معاصر و به‌ خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، واژه طاغوت در ادبیات ایران و جهان اسلام کاربرد وسیعی یافته است. امام خمینی اغلب این کلمه را برای شاهان پهلوی و درباریان فاسد آنها بکار می‌برد، اما امروزه این واژه در جهان اسلام برای هر شخص، گروه یا حکومتی که چهره ضداسلامی داشته باشد و از ارزشهای مادّی و ضددینی غرب حمایت کند، بکار می‌رود. همچنین کسانی که همچون عوامل و وابستگان غرب، سعی در مهم جلوه دادن ارزشهای غربی و نظام سکولار آن دارند، به این نام خوانده می‌شوند.[۳۹]

پانویس

  1. رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل «طغی».
  2. سوره بقره: ۲۵۶؛ سوره نحل: ۳۶.
  3. رجوع کنید به سوره نحل: ۳۶.
  4. رجوع کنید به سوره مائده: ۵۹-۶۰.
  5. رجوع کنید به سوره نساء: ۷۶.
  6. سوره بقره: ۲۵۷.
  7. رجوع کنید به جوهری، ذیل «طَغا»؛ ابوهلال عسکری، ص۱۵۵.
  8. طبری، ذیل سوره بقره: ۲۵۶؛ راغب اصفهانی، ص۳۰۵؛ ابن منظور، ذیل «طغی».
  9. ابن منظور، همانجا.
  10. رجوع کنید به جوهری؛ ابن منظور، همانجاها.
  11. رجوع کنید به طباطبائی، ذیل سوره بقره: ۲۵۶، سوره نساء: ۵۱.
  12. مهذّب، ص۵۲؛ متوکلی، ص۴۰، ۴۱.
  13. رجوع کنید به جفری، ص۲۰۳.
  14. رجوع کنید به جفری، ص۲۰۳؛ د.اسلام، ذیل مادّه.
  15. رجوع کنید به طبری، ذیل سوره نساء: ۵۱؛ طوسی؛ طبرسی، ذیل سوره بقره: ۲۵۶.
  16. برای مصادیق و توضیحات بیشتر رجوع کنید به بخاری، ج۵، ص۱۸۰؛ طبری؛ طوسی، ذیل سوره نساء: ۵۱؛ جبت؛ برای سبب نزول این آیه رجوع کنید به ابن هشام، ج۲، ص۴۰۲.
  17. طبری، ذیل سوره بقره: ۲۵۶؛ راغب اصفهانی، ص۳۰۵؛ طباطبائی، ذیل سوره بقره: ۲۵۶.
  18. رجوع کنید به عبدالباقی، ذیل طغی.
  19. سوره ذاریات: ۵۳.
  20. سوره طور: ۲۹-۳۳.
  21. سوره صافات: ۲۲-۳۰؛ سوره قلم: ۳۱.
  22. سوره ص: ۵۵-۵۶؛ سوره نبا: ۲۱-۲۲.
  23. رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «طغی».
  24. بخاری، ج۵، ص۱۸۰.
  25. ج۲، ص۳۶۸.
  26. رجوع کنید به بخاری، ج۲، ص۱۶۹؛ مسلم نیشابوری، ج۴، ص۶۹.
  27. رجوع کنید به بخاری، ج۸، ص۱۰۰؛ ابن أبی عاصم، ص۳۸؛ برای توضیح بیشتر رجوع کنید به د.اسلام، ذیل مادّه.
  28. مسلم نیشابوری، ج۵، ص۸۲؛ نووی، ج۱۱، ص۱۰۸.
  29. ج۷، ص۲۵۴؛ ج۸، ص۶۰۴.
  30. رجوع کنید به صفارقمی، ص۱۴۴-۱۴۵؛ کلینی، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲، ۳۱۹، ۴۷۷.
  31. کلینی، ج۸، ص۱۵.
  32. صفات الشیعة، ص۲۹-۳۰.
  33. همو، کمال الدین، ص۲۶.
  34. برای نمونه، رجوع کنید به کلینی، ج۷، ص۴۱۱-۴۱۲؛ حر عاملی، ج۲۷، ص۱۱-۱۶.
  35. برای نمونه، رجوع کنید به فاضل هندی، ج۱۰، ص۷-۸؛ انصاری، ص۶۱-۶۴؛ آشتیانی، ص۲۰-۲۲.
  36. برای نمونه، رجوع کنید به مجلسی، ج۳۰، ص۱۸۷-۱۸۸؛ ج۳۱، ص۶۰۰-۶۰۱.
  37. برای نمونه، رجوع کنید به مجلسی، ج۹۶، ص۱۹۰، ۱۹۳؛ ج۹۷، ص۲۰۶، ۲۹۵.
  38. کلینی، ج۸، ص۲۹۵؛ مجلسی، ج۵۲، ص۱۴۳.
  39. د. جهان نوین اسلام، ذیل مادّه؛ د. خاورمیانه معاصر، ذیل« طاغوتی».

منابع مقاله

  • قرآن کریم.
  • محمدحسن آشتیانی، کتاب القضاء، قم ۱۴۰۴.
  • عبدالله بن محمدبن أبی شیبه کوفی، المصنف، چاپ سعید لحام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
  • عمرو بن أبی عاصم شیبانی، کتاب السنة، چاپ محمد ناصرالدین ألبانی، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
  • لسان العرب، ابن منظور.
  • محمد بن علی ابن بابویه قمی، صفات الشیعة، تهران.
  • همو، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۰۵/۱۳۶۳ش.
  • عبدالملک ابن هشام حمیری، السیرة النبویة، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
  • ابوهلال حسن بن عبدالله عسکری، الفروق اللغویة، قم ۱۴۱۲.
  • انصاری، مرتضی، القضاء والشهادات، قم ۱۴۱۵.
  • محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
  • اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
  • وسائل الشیعه، حر عاملی.
  • ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فی غریب القرآن، قم ۱۴۰۴.
  • عبدالرحمان بن ابی‌بکر سیوطی، المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرّب، چاپ سمیر حسین حلبی، بیروت ۱۹۸۸.
  • همو، المتوکلی، چاپ عبدالکریم زبیدی، بیروت ۱۹۸۸.
  • محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، چاپ حسن کوچه باغی، تهران ۱۳۶۲ش.
  • تفسیر المیزان، علامه طباطبائی.
  • مجمع البیان، طبرسی.
  • تفسیر طبری.
  • التبیان، طوسی.
  • محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، استانبول ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
  • بهاءالدین حسن فاضل هندی، کشف اللثام عن قواعد الاحکام، قم.
  • الکافی، کلینی.
  • بحارالانوار، مجلسی.
  • مسلم بن حجاج نیشابوری، الجامع الصحیح، بیروت.
  • محیی الدین یحیی بن شرف نووی، شرح صحیح مسلم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.

منبع