خالق (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

خالق به معنای آفريدگار، یکی از اسامی خداست.

واژه خالق در لغت

خلق در اصل بمعنى اندازه گيرى و تقدير است و چون آفريدن توأم با اندازه گيرى است لذا خلق را آفريدن معنى مى كنند. راغب گويد: اصل خلق بمعنى اندازه گيرى درست مى باشد. [۱] پس خالق بمعنى اندازه گير است و بالمناسبه بمعنى آفريدگار مى باشد .[۲]

مرحوم طبرسى گفته : اصل خلق به معنى ساختن چيزى است پس از اندازه گيرى آن به نحو دقيق آنچنان كه كم و كاست و نقص و عيبى در آن نباشد ، و اين كار جز به دست تواناى خداوند قادر حكيم صورت نگيرد ، آرى اين اطلاق به نحو مسامحه و تجوّز در غير خداوند ، صحيح و معقول است .

فرق خالق با صانع و باری

در كتاب لوامع مقداد آمده كه فرق ميان صانع و خالق و بارى آنست كه صانع كسى است كه چيزى را از عالم نيستى بعالم هستى آورده باشد، و خالق كسى است كه به مقتضاى حكمت اشياء را اندازه گيرى كرده باشد خواه ايجادشان كرده باشد يا نه، و بارى كسى است كه اشياء را بدون نقص و كمبود ايجاد كرده باشد . [۳]

خالق در قرآن

اين صفت خداوند در سوره انعام(6)/ 102، سوره رعد(13)/ 16، سوره حجر(15)/ 28، سوره فاطر(35)/ 3، سوره ص(38)/ 71، سوره زمر(39)/ 62، سوره غافر(40)/ 62، سوره طور(52)/ 35، سوره واقعه(56)/ 59 و سوره حشر(59)/ 24 آمده است.

(هوالله الخالق البارىء المصوّر له الاسماء الحسنى ...) ; او است معبودى كه آفريننده عالم امكان و پديدآورنده جهان و جهانيان است ...[۴] . (هل من خالق غيرالله يرزقكم من السماء و الارض) ; آيا جز خدا آفريننده اى هست كه شما را از فراز و جوّ هوا و از زمين روزى دهد[۵] . (الله خالق كلّ شىء وهو على كلّ شىء وكيل) ; خداوند خود آفريدگار هر چيزى است و او بر همه چيز نگهبان است . [۶]

از اين آيات و نيز آيه : (الا له الخلق و الامر)استفاده مى شود كه خالقيت منحصر به ذات اقدس خداوندى است و جز او خالقى وجود ندارد ; ولى از آيه (تبارك الله احسن الخالقين) ; فرخنده خداوندى كه بهترين آفريننده است [۷] . به ظاهر به نظر مى رسد كه به غير از خدا نيز اگر سازنده چيزى باشد مى توان اين واژه را بر او اطلاق نمود .

خالق در روایات

از سخنان اميرالمؤمنين على (ع) : «عظم الخالق عندك يصغّر المخلوق فى عينك» : اگر به عظمت آفريدگار پى ببرى و خدا را آنچنان كه هست بزرگ بدانى ، مخلوق و آفريده به چشمت حقير و كوچك نمايد [۸] . «لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق» : شايسته نباشد كه با نافرمانى آفريدگار ، آفريده را اطاعت نمود . [۹]


پانویس

  1. التقدير المستقيم
  2. مجمع البيان و مفردات راغب
  3. بحار:90/105
  4. حشر:24
  5. فاطر:3
  6. زمر:62
  7. مؤمنون:14
  8. نهج : حكمت 129
  9. نهج : حكمت 165


منابع

  • فرهنگ قرآن، جلد 12، صفحه 269.
  • سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف.
اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.