شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

حاج آقا رحیم ارباب

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حاج آقا رحیم ارباب عارف و فقیه، اصولی و دانشمند قرن چهاردهم هجری و از اساتید حوزه علمیه اصفهان است.

ولادت

در سال 1297 هـ.ق در قریه «چرمهین» اصفهان و در خانه حاج علی پناه (ارباب حاج آقا) پسری به دنیا آمد كه نام او را «رحیم» برگزیدند.

خاندان

پدر آقا رحیم، حاج علی پناه، مشهور به ارباب حاج آقا (فرزند عبدالله مشهور به ارباب آقا) فرزند حاج علی پناه فرزند ملا عبدالله شیرانی بود. «آقا رحیم در خانواده‌ای رشد كرد كه افرادی باسواد، اهل شعر و ادب و تاریخ بودند. پدر ایشان در شعر، تخلص «لنگر» داشت و سال‌ها با عمان سامانی و دهقان سامانی و ملا محمد همامی و دیگر شعرای معاصرش جلسات شعر داشت. آقا رحیم نیز بیشتر اشعار فارسی حافظ و مولانا و شعرای عرب را كه حفظ داشت، ‌از دوره كودكی خود و از طریق شنیدن از زبان پدر و عمویش بوده است».

آقا رحیم ارباب بزرگترین فرزند خانواده‌اش بود. وی دو برادر و یك خواهر داشت. یكی از برادرانش، عبدالله ارباب (1298ـ1379 هـ.ق) استاد بزرگ خط نسخ بود و قرآن و كتاب‌های دعا را با این خط می‌نوشت. دومین برادر وی، حاج عبدالعلی ارباب (1304ـ1384 هـ.ق) بود. او مردی باسواد و اهل كمال بود كه مخارج خانواده به همت وی تأمین می‌شد. هر دو برادر آقا رحیم از وی كوچكتر بودند، و پیش از او وفات یافتند.[۱]

اجداد آقا رحیم ارباب «از اعیان دهاقین و مشاهیر نجبا و بزرگ زادگان قریه چرمهین از قرای معروف روستای لنجان اصفهان و صاحب مال و ثروت بودند و بدین سبب به لقب ارباب خوانده می‌شود».[۲]

پدر و عمویش (ارباب حاج حسن) از ستم «بختیاری‌ها گریخته... به شهر آمدند كه تظلم كنند؛ اما چه نتیجه كه حاكم، خود فاسدتر از آن‌ها (بختیاری‌ها) بود و به ناچار برای همیشه در اصفهان و ـ در محله‌ باغ همایون سابق و باغ تختی امروزی ـ ساكن شدند و محل سكونت آن‌ها چهار خانه تو در تو بود كه چهار طرف این خانه‌ها اتاق وجود داشت، ‌و هشت خانوار كه حدود شصت نفر بودند در صلح و صفا و ‌آرامش می‌زیستند...».[۳]

تحصیلات

آقا رحیم ارباب، ادبیات فارسی و بخشی از صرف و نحو را در كودكی، نزد ملا محمد همامی،[۴] در «چرمهین» خواند. وی در اصفهان، بقیه مقدمات و سطوح را نزد حاج میرزا بدیع (متوفا: 1318 هـ.ق)، قوانین اصول را نزد علامه آیت الله آقا سید محمدباقر درچه‌ای (متوفا: 1342 هـ.ق) و خارج اصول فقه را نزد سید ابوالقاسم دهكردی و حاج آقا منیر احمدآبادی (متوفا: 1342 هـ.ق) آموخت. فلسفه، هیئت و ریاضیات را نزد جهانگیرخان قشقایی و ‌آخوند ملا محمد كاشی فراگرفت.[۵]

وی 4 سال به فراگیری اسفار نزد حاجی ملا اسماعیل درب كوشكی پرداخت. او برای ادامه تحصیلات، به عراق رفت و در درس میرزا محمدحسن شیرازی شركت كرد، تا به مقام اجتهاد نائل آمد.

او شوق فراوانی نسبت به فراگیری دانش داشت. خودش در این باره می‌گوید: «از اول شب آماده مطالعه كتاب‌های علمی می‌شدم و مطالعه طول می‌كشید تا شام حاضر می‌شد و لذت مطالعه كتاب، ‌مهلت به صرف شام نمی‌داد و غذا سرد می‌شد و گاهی مطالعه طول می‌كشید تا صبح می‌شد و بعد از تناول غذای شب و ادای فریضه صبح، در مجلس درس حاضر می‌شدم و با شوقِ علم آموزی اعتنا به كمبود خواب نداشتم».[۶]

آقا رحیم ارباب «از حیث تبحر در ادبیات، در زمان خود كم نظیر بودند. تمام اشعار سیوطی را در سن نود و چند سالگی از حفظ داشتند و نیز كتاب شرح منظومه ملا هادی سبزواری را، همین ملاهادی كتابی دارد در فقه به نام «نبراس» كه هم نظم است و هم نثر و موضوع آن فلسفه احكام است».[۷]

استادان

استادان حاج آقا رحیم در اصفهان و نجف به شرح ذیل است:

  1. حجت الاسلام والمسلمین ابوالمعالی كلباسی
  2. آخوند ملا محمد كاشی
  3. آیت الله سید محمدتقی مدرس
  4. آیت الله حاج سید محمدباقر درچه‌ای
  5. جهانگیرخان قشقایی[۸]
  6. آیت الله سید ابوالقاسم دهكردی (1272ـ1353 هـ.ق)
  7. میرزا بدیع درب امامی (متوفی: 1318 هـ.ق)[۹]
  8. حاج آقا منیر احمدآبادی (1269 ـ 1342 هـ.ق)
  9. آقا سید محمود كلیشادی (متوفی: 1324 هـ.ق)[۱۰]

تدریس

او شرح لمعه تدریس می‌كردند. درس شرح لمعه ایشان «آن قدر تطبیقی بود و شرح و بسط داشت كه مطالب را استدلالی برای شاگردانشان می‌گفتند. آن كسانی كه می‌رفتند درس ایشان و آن را یادداشت می‌كردند، از شرح لمعه آیت الله ارباب بیشتر از درس خارج دیگران استفاده می‌كردند؛ به طوری كه كسی شش یا هفت سال به درس خارج حاج آقا رحیم ارباب می‌رفت، ادعای اجتهادش مقرون به دلیل می‌شد. چون در هر بحث فقهی، ایشان روایاتش را از بحارالانوار و یا كتب مشهور روایی كه مستند فقه است، نقل می‌نمودند و یا نظر استادان فقه را با دلایل آن می‌گفتند. كتاب وسایل الشیعه از كتاب‌های جامع اخبار فقهی است، كانّهُ ایشان آن روایات را حاضر الذهن داشتند و اقوال مختلف فقها را نقل می‌كردند، با شرح لمعه تمام اقوال را با شواهد روایی و شواهد آیات قرآن كریم، تفسیر، لغت، رجال، درایه آن كاملاً بررسی می‌كردند. مصداق آن چه كه به آن می‌گویند درس خارج».

حاج آقا رحیم ارباب، ابتدا در مسجد حكیم و سپس در مسجد «كرك یراق» تدریس می‌كردند.[۱۱] وی «فقه را از روی جواهر می‌گفتند و جواهر هم جلوی ایشان بود. در خارج فقه استنباطشان از روی جواهر آشیخ محمدحسین نجفی بود. فقه را از جواهر می‌گفتند و اصول را هم از فرائد.»[۱۲] او پس از آن كه بیماری‌اش شدت یافت، در منزل تدریس می‌كردند. وی به تدریس، بیشتر از هر چیز دیگر اهمیت می‌دادند، «در طول پنجاه سال كمتر مسافرت رفتند، حتی برای سفرهای زیارتی عتبات مقدس كربلا، نجف، مشهد و حج هم همان یك حج واجب را ایشان رفتند. ایشان درس را تعطیل نمی‌كردند و در احیای حوزه و تربیت شاگردانی كه هر كدام از علمای این شهر (اصفهان) هستند، نهایت جدیت و كوشش را می‌نمودند».[۱۳]

آیت الله ارباب در سال 1320 جواهر و شرح تجرید علامه را در مسجد حكیم تدریس می‌كردند.[۱۴] وی معتقد بود «تنها تدریس كافی نیست، علما و مجتهدین بر اریكه منبر بنشینند و به بیان مسائل شرعیه و اخلاقیات برای مردم بپردازند.»[۱۵] یكی از شاگردان وی‌ می‌گوید: «در زمینه فلسفه، در حد اعلی بودند و به «حكیم» شهرت داشتند».[۱۶]

آیت الله ارباب آخرین فروغ‌های فلسفه در اصفهان بودند. وی مدت‌ها درس فلسفه می‌گفتند، لكن بعداً تبدیل كردند به كلام. مانند «شرح تجرید» و هنگامی كه به ایشان پیشنهاد می‌شود كه شرح منظومه تدریس كنند، قبول نمی‌كنند و می‌فرماید: حاضرم شرایع الاسلام (فقه) بگویم. حكمت ایشان «متمایل به حكمت مشاء و حرف‌های ملاصدرا بود؛ به مطالب صدرالمتألهین خیلی اهمیت می‌دادند. هر وقت حرف از حكمت بود، ‌معمولاً سخنان ملاصدرا یا محی الدین عربی اندلسی را مطرح می‌فرمودند، زیرا این ها استوانه‌های علمی ایشان بودند در حكمت و عرفان».[۱۷]

شاگردان

  1. ملا محمدعلی معلم حبیب‌آبادی (نویسنده مكارم الآثار) می‌گوید: «من هیئت را خدمت آیت الله ارباب می‌خواندم و مثل این كه ایشان در كُرات سیر كرده بودند، با وجود نداشتن ابزار و وسایل در آن زمان، چنان برای ما علم هیئت را ترسیم می‌نمودند كه گویا می‌دیدیم و برای ما عینیت پیدا می‌كرد».[۱۸]
  2. سید حسین مدرس هاشمی (متولد: 1290 هـ.ق) وی هیئت را نزد آیت الله ارباب فراگرفت.[۱۹] او درباره استادش می‌گوید: «خیلی به ادبیات بها می‌داد و اگر طلبه‌ای عبارتی را اشتباه می‌خواند، خیلی ناراحت می‌شد و برعكس، وقتی عبارت عربی را از نظر ادبی خوب می‌خواند، او را مورد تشویق قرار می‌داد».[۲۰]
  3. سید مصطفی بهشتی نژاد
  4. سید محمد حسینی قهدریجانی
  5. شهید سید محمد حسینی بهشتی
  6. شهید محمد مفتح
  7. حاج سید محمدرضا خراسانی
  8. حاج میرزا علی آقا هسته‌ای
  9. سید محمد مباركه‌ای
  10. حاج ملا رمضان املایی
  11. حجت الاسلام مقتدایی
  12. حاج آقا رضا بهشتی نژاد
  13. ملا هاشم جنتی (پدر آیت الله جنتی)
  14. حاج آقا هدایت (اهل شهرضا)
  15. حاج آقا مهدی امام (امام جمعه شهرضا)
  16. آخوند نوری (اهل رهنان)
  17. حاج آقا میرزا امام دهكردی
  18. حاج آقا مصطفی امام دهكردی
  19. آقای حسین علی راشد (سخنران معروف)
  20. شیخ مرتضی شمس اردكانی
  21. حاج آقا كلباسی
  22. آیت الله ناصری اصفهانی[۲۱]
  23. جلال الدین همایی: وی «هر وقت به اصفهان می‌آمد، فوراً به خدمت آقای ارباب می‌شتافت و ایشان نیز به وی علاقه داشتند. آقا همایی «فقه» آیت الله ارباب را تماماً می‌دانست.»[۲۲] آقای همایی در این خصوص نوشته است: «این بنده ‌حقیر افتخار دارد كه سالیان دراز با ارادت صادق در خدمت ایشان آمد و رفت داشتم و مدت مدید از درس فقه، كلام، هیئت و نجوم از محضر مباركشان بهره‌مند شده‌ام. آن چه درباره ایشان می‌نویسم مبتنی بر درایت است، نه روایت؛ از قبیل مشاهدات و امور یقینی است نه مسموعات و قضایای حدسی و تخمینی».[۲۳]
  24. شهید مرتضی مطهری: آیت الله شیخ احمد فیاض می‌گوید: «مرحوم مطهری پیش حاج میرزا علی شیرازی و مرحوم ارباب ـ كه در جنبه‌های حكمت و ریاضی و... قوی بودند و جامع ـ رفت و آمد می‌كردند و از ایشان استفاده‌ها می‌بردند، مرحوم ارباب به ایشان احترام می‌گذاشتند».[۲۴]

شهید مطهری درباره حاج آقا رحیم ارباب گفت: «خدا حفظ كند آقای حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی را، ایشان از علمای طراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبیات عرب و قسمتی از ریاضیات قدیم می‌باشند؛ شاگرد حكیم معروف مرحوم جهانگیرخان قشقایی بوده‌اند و مثل مرحوم جهانگیرخان هنوز هم كلاه پوستی بسر می‌گذارند».[۲۵]

ویژگی‌های اخلاقی

در خصوص ویژگی‌های اخلاقی حاج آقا رحیم ارباب باید گفت كه وی مردی بود كه جذبه معنوی‌اش، كوچك و بزرگ را به تكریم و تعظیم وامی‌داشت و سخنان كوتاه و پرلطفش هر كسی را به قبول و اطاعت ترغیب می‌كرد. همیشه با طمأنینه راه می‌رفت و چشم به سوی زمین داشت. ابتدا، از طریق صدا دیگران را می‌شناخت و بعد آن ها را می‌دید. به اندك غذایی قانع بود، غذای اصلی او را لبنیات تشكیل می‌داد. اگر به مهمانی می‌رفت ساده‌ترین غذا را می‌خورد. عادت او، خوردن چند استكان چای بود. هرگز با هیچ كس، بچه و بزرگ، با لحن تند و خشن سخن نمی‌گفت و همه را با لفظ آقا یا خانم صدا می‌زد. او با بچه‌هایی كه شلوغ می‌كردند، درشتی نمی‌كرد و با مهربانی برخورد می‌نمود.

هر كس به ملاقات او می‌رفت، تا آن جا كه توان داشت در تكریم و تعظیم او می‌كوشید و در مقابل او بپا می‌خاست. كمتر كسی دیده شده است كه هنگام سخن گفتن از استادان خود و بزرگان گذشته و حال، تا آن حد احترام آمیز سخن گوید. «وقتی از جهانگیرخان و آخوند كاشی حرفی به میان می‌آورد، درست مثل آن بود كه هنوز در برابر آنان ایستاده است. آن ها را عاشقانه می‌ستود. یك بار مرد ناپخته‌ای به ایشان گفت: حاج آقا! شنیده‌ام كه مرحوم آخوند كاشی گاهی عصبانی كه می‌شدند الفاظ تند و درشت بر زبان می‌آوردند. در پاسخ گفتند: از این بابت چیزی نمی‌دانم؛ ولی شما آیا از بزرگی مقام و علم آخوند چیزی نشنیده‌ای؟ گفت: چرا. گفتند: پس از آن ها حرف بزنید.[۲۶]

احترام به استادان

ارادت و عشق آقا رحیم به استادانش، به خصوص جهانگیرخان قشقایی و آخوند كاشی به حدی بود كه نظیرش در كمتر كسی دیده شده است. وی در خدمت آن دو بزرگوار می‌ایستاد تا بگویند: آقا رحیم، بنشین! آن وقت با ادب در حضور آنان می‌نشست. «نكته مهمی كه در زندگی ایشان قابل توجه است و به عنوان اسوه پذیری از آیت الله ارباب می‌توان نام برد، ‌این است كه در مورد خدمت به استادش، جهانگیرخان این گونه بود كه كلیه وسایل زندگی و خوراك ایشان را تهیه و غذای ایشان را آماده می‌كرد و حتی لباس‌های ایشان را با نهایت احتیاطی كه طبیعت او بود، می‌شست؛ آنگاه اگر اجازه می‌داد از خدمتش مرخص می‌شد».[۲۷]

توجه به فقرا و مستمندان

«دكتر محمدباقر كتابی می‌گوید: وقتی كه عازم سفر بیت الله بودم و جهت خداحافظی منزل آقای ارباب رفتم، به ایشان عرض كردم: آقا! آمده‌ام خداحافظی كنم،‌ ضمناً یك مقدار پول در ذمّه من هست كه آمده‌ام خدمت شما بدهم. آقا دست در جیبشان كردند، مقداری پول درآورده و به من داده، فرمودند:‌ آقا، چرا از فلان همسایه‌تان غافلید؟! این پول‌ها را با پو‌ل‌های خودتان روی هم گذاشته و بدهید به او».

«عوام و خواص به عدالت ایشان معترفند و كلیه طبقات مردم از بازاری، اداری،‌ مقدسین و مجتهدین به ایشان ارادت دارند و اطلاق نائب امام برای ایشان صحیح است. هیچگاه تاكنون از سهم امام اعاشه نكرده‌اند، اصلاً سهم امام نمی‌گیرند به مردم می‌گوید: خود شما بروید به مستحقین و طلاب سهم امام بدهید؛ چه لازم است كه من بگیرم و به آنها بدهم».[۲۸]

مقام علمی آيت الله ارباب

مرحوم ارباب، از نظر علمی فوق العاده بود. «مرحوم ارباب رفته بودند تهران برای معالجه. آقایی از علمای تهران، همراه پسرش به عیادت آن مرحوم می‌روند. همان جا، مشكل فلسفی را كه سال‌ها دنبال حل آن بوده؛ ولی موفق به حل آن نشده بود، از مرحوم ارباب سؤال می‌كند. ایشان با همان حال مریضی و با آن كهولت سن، پاسخ وی را می‌دهد و سپس اشعاری را از منظومه، از حفظ می‌خواند. آن آقا به پسرش می‌گوید: «این چنین باید درس خواند كه هنوز اشعار منظومه از یادش نرفته است و مشكل مرا هم به آسانی حل كرد».[۲۹]

تألیفات

حاج آقا رحیم ارباب جزوه‌ای در علم هیئت نوشته بودند. از جمله آثار ایشان، حاشیه نویسی بر كتب مختلف علمی ـ فلسفی بود ـ به طوری كه مطالب خلاف خود را در سطوری یادداشت و نظر خودشان را نیز می‌نوشتند.[۳۰] ایشان در این زمینه همانند مرحوم ابوالحسن شعرانی بودند كه بر آثار دیگران حاشیه می‌زدند.

آیت الله ارباب همراه آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی، در تصحیح «تبیان» سعی فراوانی نمود. «مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی در جلسات متعددی كه در هر هفته با حاج آقا رحیم داشتند؛ آن دو با هم گفتگو می‌كردند و بقیه سراپا گوش بودند، ‌خوب به یاد دارم كه مدت‌های مدید، به هنگامی كه مشغول تصحیح تبیان بودند، از بعدازظهر تا غروب، دو نفری مشغول بودند و گاهی سید دیگری نیز بود كه متأسفانه ایشان را به یاد نمی‌آورم. به هر حال، تبیان را صفحه به صفحه تصحیح كرده و به پیش می‌رفتند؛ تا پایان پذیرفت.»[۳۱] این تفسیر شامل 76 جزء بود «كه در كتابخانه مرحوم آقا محسن اراكی بوده است كه به دستور حاج میرزا علی آقا شیرازی از آن‌جا توسط استاد حسین عمادزاده به اصفهان ـ برای تصحیح و مقابله ـ برده می‌شود».[۳۲]

از دیگر آثار این عالم فرهیخته، تعلیقات ریاضی در حواشی كتاب «منهاج معادن التجنیس» است كه در نسخه عكسی كتابخانه مركزی دانشگاه تهران موجود است.[۳۳]

وفات

آیت الله ارباب نزدیك به یك قرن زیست. این حكیم فرزانه در خصوص راز طولانی بودن عمر خود گفته است: «من هیچ وقت بدخواه كسی نبودم.»[۳۴] وی در 18 ذی الحجه 1396 هـ.ق مصادف با 19 آذر ماه 1355 هـ.ش و در روز عید غدیر دارفانی را وداع گفت. بدن مطهرش را در تخت فولاد اصفهان، حوالی تكیه ملك به خاك سپردند.

پانویس

  1. ارباب معرفت، ص 77.
  2. همان، ص 125.
  3. ارباب معرفت، ص 67 و 68 (با تغییر اندك).
  4. وی مردی فاضل، ادیب و شاعر بوده است.
  5. ارباب معرفت، ص 74.
  6. همان، ص 43.
  7. همان، ص 42.
  8. گنجینه دانشمندان، ج 8، ص 86.
  9. دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 505.
  10. همان.
  11. همان، ص 40.
  12. همان، ص 48.
  13. همان، ص 40.
  14. همان، ص 57.
  15. همان، ص 10 (با تغییر اندك).
  16. همان، ص 57.
  17. همان، ص 50 و 51.
  18. ارباب معرفت، ص 40.
  19. مجله حوزه، شماره 47، ص 33.
  20. همان، ص 40 و 41.
  21. به نقل از حسن ابراهیم زاده (یكی از پژوهشگران حوزه علمیه قم).
  22. ارباب معرفت، ص 57.
  23. مجله جاویدان خرد، شماره اول، سال سوم، ص 8.
  24. مجله حوزه، شماره 18، ص 32.
  25. ارباب معرفت، (پشت جلد).
  26. همان، ص 63 و 64.
  27. ارباب معرفت، ص74.
  28. علوم و عقاید، ابراهیم جواهری، چ1333، ص7.
  29. مجله حوزه، شماره 53، ص 54 و 55.
  30. همان، ص 45.
  31. همان، ص 69.
  32. همان، ص 44 (با تغییر اندك).
  33. همان، ص 127.
  34. ارباب معرفت، ص 20.

منابع

  • مجموعه گلشن ابرار، جلد 3، زندگی نامه "آيت الله ارباب" از سيد عباس رفيعي پورعلوی.
  • آيا مي توان نماز را به فارسي خواند؟، اندیشه قم، بازیابی: 7 اسفند 1392.