محمد بن قاسم علوی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تقویم هجری قمری

روز واقعه:15 ربیع الثانی
سال 219 هجری قمری


"محمد بن قاسم بن عمر بن على بن الحسين علیه‌السلام"، كه نَسَبش با چهار واسطه به "امام علی بن ابى‌ طالب علیه‌السلام" مى‌ رسد و بدين منظور به محمد بن قاسم علوى شهرت پيدا كرد، در عصر "معتصم عباسى" با خراسانيان همراه شد و بر عليه حاكمان معتصم در منطقه خراسان، اقدام به قيام نمود وى در آغاز در "جوزجان"[۱] مقيم شد و مردم آن ناحيه را به "الرضا من آل محمد" دعوت كرد و گروهى بسيار، دعوتش را اجابت كردند.

در آن زمان از جانب معتصم بالّله (هشتمين خليفه عباسى) در خراسان و شرق عالم اسلام عبدالله بن طاهر حكومت مى‌ راند و سيطره كاملى بر منطقه داشت. بدين جهت وجود اين سيد علوى را در آن ناحيه برنمى‌تافت و به حاكمان محلى و سرداران نظامى خويش دستور داد كه با وى مبارزه كرده و نهضتش را خاموش گردانند.

فشارهاى روزافزون و تندروى‌ هاى حاكمان محلى و سرداران نظامى عبدالله بن طاهر، مردم را به جوش و خروش آورد و آنان را در "طالقان" به رهبرى "محمد بن قاسم علوى" وادار به قيام و شورش سراسرى و علنى نمود.

از آن پس ميان ياران سيد علوى و سپاهيان عبدالله بن طاهر درگيرى‌ هاى متعددى به وقوع پيوست ولى به خاطر برترى نيروهاى عبدالله بن طاهر و ضعف انقلابيون، محمد ناچار شد از جوزجان و طالقان (كه هم‌اكنون در خاك كشور افغانستان قرار دارند) به "نسا" مهاجرت كند.

عامل نسا كه از مهاجرت محمد باخبر شده بود، طى عملياتى وى را دستگير و به نزد عبدالله بن طاهر فرستاد. عبدالله بن طاهر نيز وى را در غل و زنجير كرد و به نزد معتصم عباسى در بغداد ارسال نمود.

محمد بن قاسم در نيمه ربیع الثانی و به قولى در نيمه ربیع الاول سال 219 قمرى بر معتصم وارد شد و معتصم وى را در نزد "مسرور كبير" در جايگاهى تنگ و تاريك زندانى نمود و بر وى بسيار سخت گرفت. پس از سه روز وى را از سلول انفرادى و جايگاه تنگ و طاقت‌فرسا بيرون آورد و در اتاقى ديگر زندانى نمود.

محمد بن قاسم در زندان معتصم، شب و روز را سپرى مى‌ كرد و از درد و ناراحتى مى‌ ناليد و به نقل مورخان اهل سنت در شب عيد فطر كه همگى مشغول جشن و شادمانى بوده و از وى غافل بودند، از زندان گريخت و خود را از بند دژخيمان عباسى رهانيد. اما كسى ندانست كه وى چگونه گريخت، به كجا رفت، زندگى او چگونه بود و يا به دست چه كسى كشته شد.[۲]

ولى بى‌ ترديد فرار وى از زندان نقشه خود دستگاه خلافت بود تا از اين راه وى را سر به نيست كرده و بدون اين كه حساسيتى در ميان مخالفان خود به وجود آورند، وى را از سر راه خويش بردارند. برخى معتقدند كه وى را در همان جا مسموم كرده و با زهر جفا شهيدش نمودند.[۳]

پانویس

  1. هم‌اكنون در كشور افغانستان قرار دارد.
  2. البداية والنهاية، ج 1، ص 309؛ تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 398.
  3. مروج الذهب، ج 4، ص 61.

منابع

سيد تقى واردى، روز شمار تاريخ اسلام، جلد سوم، ماه ربیع الثانی