تفسیر الجلالین (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۴ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
تفسير-الجلالين.jpg
نویسنده عبدالرحمن بن ابی بکر السیوطی
موضوع تفسیر اهل سنت
زبان عربی
تعداد جلد 1

تفسیری موجز

تفسيرى موجز بر قرآن كريم تأليف جلال الدين محلّى و جلال الدين سيوطى. جلال الدين محلّى( براى شرح حال وى- ابن عماد، ج 7، ص 303- 304) نخست بخش دوم اين تفسير را، از سوره كهف تا آخر سوره ناس، تأليف كرد، سپس به تفسير بخش نخست پرداخت. به سبب فوت وى در 864، اين كار پس از تفسير سوره حمد ناتمام ماند تا آنكه در 870 جلال الدين سيوطى بخش ناتمام تفسير( از ابتداى سوره بقره تا انتهاى سوره اسراء) را نوشت و تفسير سوره فاتحه، نگاشته محلّى، را در انتهاى همه سوره‌ها قرار داد( محلّى و سيوطى، ج 1، ص 2، 239, جمل، ج 1، ص 7). حاجى خليفه( ج 1، ستون 445) به اشتباه، تدوين هر يك از اين دو بخش تفسير را به مؤلف بخش ديگر نسبت داده( قس ذهبى، ج 1، ص 334- 336) و بروكلمان( د. اسلام، چاپ اول، ذيل« سيوطى») نيز به اشتباه تفسير الجلالين را نام ديگرى براى لباب النقول فى اسباب النزول پنداشته و گفته است كه سيوطى و محلّى مشتركا كتاب لباب را تأليف كرده‌اند.

تفسیر دور از نطویل

مؤلفان اين تفسير، بدون تطويل در بيان وجوه صرف و نحو و قرائت و مانند آنها، بيشتر كوشيده‌اند كه با تكيه بر روايات مأثور و سنّت تفسيرى گذشته، ترجمه‌اى مفهومى از آيات قرآن به شيوه مزجى ارائه دهند. ايجاز و سبك اين تفسير را مى‌توان با تفاسير موجز متأخرى چون الجوهر الثمين فى تفسير القرآن المبين تأليف سيد عبد اللّه شبّر و تفسير فريد وجدى مقايسه كرد.

شیوه تفسیر

در تفسير الجلالين پس از ذكر هر كلمه، عبارت، جمله يا آيه‌اى از قرآن، توضيحى كوتاه در معناى لغوى آن، اختلاف قرائت، تركيب نحوى، بيان مبهمات و شأن نزول و معناى كلى آيه آمده است( درباره اهميت نحو و اختلاف قرائات در اين تفسير- بوبتسين، nizboBص 33- 44). بلندترين و مفصّلترين توضيحات درباره شأن نزول برخى آيات است( براى نمونه- ج 1، ص 28، 100، 151- 152، ج 2، ص 85، 111، 114، 228- 229). اين توضيحات بندرت به مباحث فقهى و گاه كلامى برمى‌گردد كه در اين موارد، هر دو مفسر، رأى فقهى شافعى و ديدگاه كلامى اشاعره را منعكس مى‌كنند( براى نمونه- ج 1، ص 29- 30، ص 97- 98، 143، ج 2، ص 173). در اينگونه موارد، نقل برخى اسرائيليات و قصه‌هاى باور نكردنى متداول است( براى نمونه- توصيف آبادانى و نعمت قوم سبأ در ج 2، ص 116, كيفيت هلاكت اصحاب فيل در ج 2، ص 274, داستانهايى از حضرت داوود و سليمان عليهما السلام در ج 2، ص 138- 139). اما ذكر نكردن برخى شأن نزولهاى معروف جاى شگفتى دارد, مثلا سيوطى در اين تفسير با آنكه دائما به تعيين مبهمات و شأن نزولهاى غير مشهور اشاره كرده، در تفسير آيه«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»( مائده: 55)« راكعون» را صرفا به معناى خاشعان يا به جاى آورندگان نماز مستحب دانسته است( محلّى و سيوطى، ج 1، ص 105, قس سيوطى، ص 107، كه با نقل روايات مختلف گفته است كه اين آيه در شأن على عليه السلام نازل شده است, براى بررسى جامعى از روايات سيوطى در تفسير الجلالين- عتر، ص 287- 304). سيوطى در كار تكميل اين تفسير، كه فقط چهل روز به طول انجاميده است، عينا به سبك محلّى به تفسير پرداخته و حتى در تفسير آيات متشابه از گفته‌هاى محلّى بهره برده است, مثلا هر دو مفسر در بيان معناى حروف مقطعه مى‌گويند كه خداوند به مراد خود داناتر است( براى نمونه‌اى ديگر- تفسير سيوطى بر داستان عذاب قوم نوح در آيات 37 و 40 سوره هود و تفسير محلّى بر همان داستان در مؤمنون: 27). با اينهمه، سيوطى نوشته محلّى را برتر از نوشته خود مى‌داند و اذعان مى‌كند كه جز در مواردى معدود( كمتر از ده مورد) با رأى وى مخالفت نكرده است( ج 1، ص 239- 240). يك نمونه آن، تفسير محلّى بر آيه«نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»( ص: 72) است كه وى مى‌گويد روح جسمى لطيف است كه با نفوذ در آدمى سبب حيات مى‌شود( ج 2، ص 141). سيوطى در تفسير همين عبارت در آيه 29 سوره حجر، همه گفته‌هاى محلّى بجز همين جمله را نقل مى‌كند( ج 1، ص 216) و در توجيه عمل خود مى‌گويد كه آيه«قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي »( اسراء: 85) بصراحت نشان مى‌دهد كه« شناخت» روح از جمله علوم الاهى است و لذا امساك در تبيين آن اولى است( ج 1، ص 240, براى نمونه‌اى ديگر از تفاوت رأى آنها- تفسير كلمه صابئين در ج 1، ص 10، 106، 240، ج 2، ص 38). سيوطى و محلّى، بجز نقلهايى اندك از اقوال صحابه و تابعين چون ابن عباس و عكرمه، از هيچيك از كتب تفسير و مفسران گذشته سخنى نقل نكرده‌اند. همچنين در توضيحات لغوى، نحوى، بلاغى، فقهى و كلامى به هيچ كتاب يا مؤلفى استناد نكرده‌اند. بيشترين ارجاعات ايشان به منابع حديثى چون صحاح سته، مستدرك حاكم نيشابورى و معجم طبرانى است( براى نمونه- ج 1، ص 22- 23، 48، 54، 149، 183، 191، ج 2، ص 177). مقايسه‌اى كوتاه ميان دو بخش اين تفسير نشان مى‌دهد كه نقل روايات و استناد به كتب حديثى كه در بخش دوم- تأليف محلّى- بسيار اندك است، در بخش نخست- تأليف سيوطى- بمراتب فراوانتر است.

توجه دانشمندان به این تفسیر

تفسير الجلالين با وجود ايجاز و اختصارش، به دليل سبك ويژه آن- كه گزيده‌اى از آراى تفاسير مأثور و لغوى اهل سنّت به شمار مى‌آيد- همواره مورد اعتناى دانشمندان اسلامى بوده و گاه متنى درسى شده است(- صاوى، ج 1، ص 2, ذهبى، ج 1، ص 337). به گفته محمد رشيد رضا( ج 1، ص 15) شيخ محمد عبده با آنكه علاقه‌اى چندان به مراجعه، نقل و حتى مطالعه تفاسير متقدم نداشت، به تفسير الجلالين مراجعه و استناد مى‌كرد.

چاپ در دفعات متعدد

اين كتاب بارها، به صورتهاى مختلف و حتى در حواشى برخى قرآنها و غالبا همراه با كتاب لباب النقول فى اسباب النزول به چاپ رسيده و از ديرباز مخطوطات فراوانى از آن در كتابخانه‌هاى مختلف بر جاى مانده است. بكائى( ج 5، ص 1982- 1986) فهرستى از 134 نسخه مخطوط آن را ارائه كرده است.

از ميان حواشى و شروح اين تفسير، نوشته دو تن تداول و شهرت بسيار داشته است: حاشيه جمل از سليمان بن عمر عجيلى مشهور به جمل( متوفى 1204) با عنوان الفتوحات الالهية بتوضيح تفسير الجلالين للدقائق الخفية، و حاشيه ديگر از شاگرد وى احمد بن محمد خلوتى مشهور به صاوى( 1175- 1241) كه با عنوان حاشية العلامة الصاوى على تفسير الجلالين چاپ شده است. حاجى خليفه( ج 1، ستون 445) و اسماعيل پاشا بغدادى( ج 1، ستون 304) از شروح و حواشى ديگرى نيز ياد مى‌كنند كه چندان شناخته نيستند

منبع

نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتابشناسی

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف: