بنى جذيمه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


بنی جَذیمَه؛از قبایل عدنانی

بنی‌جَذیمة بن عامر بن عبد منات باواسطه چند نسل نسب به کنانة بن خزیمه می‌برد. برادران جذیمه که هر یک وابستگانی دارند، عبارت‌اند از: مبذول، عوف، قُصَین و قَین (قعن).[۱] ابن حزم به جای دو فرد اخیر از مَعْن و قمر[۲] نام برده که شاید تصحیف همان دو‌نام پیشین باشد.

فرزندان جذیمه که هر یک تیره‌ای به شمار می‌آیند عبارت اند از: مالک که دارای جمعیت بسیار بود، اقرم و عمرو.[۳] فرزندان مالک عبارت‌اند از عبدالله بن مالک که خالد بن ولید از ایشان انتقام گرفت و هبیرة بن مالک که در میان بنی کنانه دارای بیشترین شتر بوده و بالطبع از راه گله داری، از توان و بنیه اقتصادی مناسبی برخوردار بوده است.[۴] از جمله فرزندان اقرم نیز، مُساحق بن اقرم است که در شمار تیره‌های مطرح بنی جذیمه بود.[۵]

قبایل دیگری نیز وجود دارد که با بنی جذیمه تنها در نام اشتراک دارند زیرا شماری از آنان از قبایل قحطانی و یمنی‌اند؛ مانند بنی جذیمة بن‌سعد.[۶]

نام این قبیله در برخی منابع به ویژه کتب تفسیری به جای جذیمه، خزیمه آمده که اشتباه است. این اشتباه افزون بر یکسانی در صورت نوشتاری قدیم این دو کلمه می‌توانست ناشی از اشتباه شدن جذیمه با جد اعلای خود «خزیمة بن مدرکه» بوده باشد.

موقعیت جغرافیایی و اخبار عصر جاهلی

محل سکونت ایشان در جنوب مکه به فاصله یک شب راه، در ناحیه یَلَمْلَم[۷] در مکانی به نام غُمَیْصاء بود.[۸] غمیصاء نام آبی از آبهای بنی‌جذیمه بود[۹] که به مرور نام سرزمین محل سکونت آنان گشت.

از بنی‌جذیمه در رخدادهای دوران جاهلی جز یک مورد یاد نشده است. گفته شده است که سه‌تن قرشی به نامهای فاکه بن مغیره (عموی خالد بن ولید)، عوف‌ بن عبدمناف (پدر عبدالرحمن بن عوف) و عفان بن ابی العاص (پدر عثمان) برای تجارت به یمن رفتند و در بازگشت، اموال مردی از بنی جذیمه را که در یمن درگذشته بود برای سپردن به وارثان وی همراه خود آوردند. پیش از آنکه اموال به دست ورثه میت برسد، یکی از بنی جذیمه مدعی آن مال شد و همراه مردانی از بنی جذیمه به جنگ مردان قرشی برخاست.

در این درگیری عوف‌ بن عبدمناف و فاکه بن مغیره کشته شدند و اموالشان بدست بنی‌جذیمه تصاحب شد. قریش در پی این حادثه آماده جنگ با بنی‌جذیمه شد؛ اما بزرگان بنی جذیمه این رخداد را تصمیمی اتخاذ شده از سوی سران خود ندانسته، به قریش اعلام کردند که خسارتهای وارد شده را جبران می‌کنند. در پی این اعلام نظر، اوضاع به حالت عادی برگشته، صلح میان ایشان برقرار شد[۱۰]، هر چند صاحبان خون به دریافت غرامت راضی نشدند و ولید بن مغیره (پدر خالد بن ولید) در بستر مرگ وصیت کرد که انتقام خون برادرش فاکه بن مغیره از بنی جذیمه گرفته شود.[۱۱]

بنی جذیمه در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله

از این قبیله هیچ یادی پیش از فتح مکه در کتب تاریخ و سیره نیست. نزدیکی آنان به مکه که کانون دشمنی با پیامبر صلی الله علیه و آله بود و دوری جغرافیایی از مدینه که پایگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله در دوره مدنی بود، موجب شد تا رسول خدا در این مدت هیچ‌گاه به سوی ایشان لشکری گسیل ندارد؛ اما کتب سیره و تاریخ به اتفاق پس از فتح مکه به اعزام سریه خالد بن ولید به سوی بنی جذیمه در شوال‌ سال هشتم اشاره می‌کنند. این سریه که همراه با کشتار بود به نام «یوم‌غُمَیصاء»[۱۲] شناخته می‌شود.

رسول خدا پس از فتح مکه برای فراخوانی قبایل بیابان نشین اطراف مکه دسته‌هایی را برای دعوت گسیل داشت. یکی از این قبایل بنو جذیمه بود که خالد بن ولید مأمور فراخوانی آنان شد. هنگامی که خالد نزد آنان رسید، آنان که با سلاح بیرون آمده بودند، اعلام کردند اسلام را پیش از این پذیرفته، مساجد بنا کرده و اذان می‌گویند.[۱۳] بنی‌جذیمه پس از اطمینان از آنکه خالد با آنان به خشونت رفتار نخواهد کرد، سلاحها را بر زمین نهاده، تسلیم شدند؛ اما خالد به رغم اعتراض برخی از لشکریان مانند ابن عمر و سالم مولی حذیفه تنها به سبب کینه‌های دوران جاهلی (و‌ احتمالاً وصیت پدرش) حدود 30 نفر از آنان را کشت.[۱۴] در برابر دستور خالد مبنی بر قتل بنی جذیمه، مهاجران و انصار حاضر در لشکر، فرمان وی را گردن ننهادند و به قتل عام بنی جذیمه نپرداختند. تنها بنوسلیم که همراه لشکر خالد بودند و از بنی جذیمه کینه و دشمنی دیرین به دل داشتند.[۱۵] از دستور وی در کشتن اسیران اطاعت کردند.[۱۶]

چون این خبر به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید از اقدام خالد تبری جست و امیرمؤمنان، علی علیه السلام را بر اساس خوابی که پیش از این دیده بود[۱۷] برای جبران کار ناپسند خالد به‌ سوی بنی جذیمه فرستاد. امام علی علیه السلام این مأموریت را به خوبی انجام داد و رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله را خرسند کرد.[۱۸]

خالد که در پی این رخداد موقعیت خود را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله متزلزل می‌دید به بهانه‌های گوناگون، خود را در معرض دید پیامبر صلی الله علیه و آله قرار می‌داد تا با وی هم صحبت شود؛ اما آن حضرت از او روی بر می‌گرداند.[۱۹]

خالد این عمل خود را با خواندن آیاتی از سوره توبه: «قتِلوهُم یُعَذِّبهُمُ اللّهُ بِاَیدیکُم ویُخزِهِم ویَنصُرکُم عَلَیهِم ویَشفِ صُدورَ قَوم‌مُؤمِنین × و یُذهِب غَیظَ قُلوبِهِم و یَتوبُ اللّهُ عَلی مَن یَشاءُ واللّهُ عَلیمٌ حَکیم». (سوره توبه/9، 14‌‌15) که به کشتن کافران سفارش می‌کرد، نزد رسول خدا توجیه کرد[۲۰] و گفت که دیگران وی را بر این کشتار ترغیب کرده‌اند[۲۱]، چنان که برخی برای توجیه اقدام خالد چنین گفته‌اند که چون بنی‌جذیمه در پرسش از این که اسلام آورده‌اند یا نه؟ به جای تعبیر «أسلمنا» از واژه «صبأنا» (خروج از دینی به دین دیگر)[۲۲] که مشرکان در حق پیامبر بکار می‌بردند و صراحت در پذیرفتن اسلام نداشت، استفاده کردند.

خالد متوجه منظور آنان نشده و ایشان را کشت.[۲۳] از این عمل خالد حتی نزدیکان وی نیز تبری جستند؛ از جمله عبدالرحمن بن عوف وی را سرزنش کرد که در اسلام بر مرام جاهلیت عمل کرده است؛ اما خالد اقدام خود را برای خونخواهی پدر عبدالرحمن قلمداد کرد.[۲۴] عمار نیز به سختی خالد را سرزنش کرد.[۲۵]

صرفنظر از اقدام ناصواب خالد در کشتار جذیمیان، بیشتر منابع به ساختن مساجد و اذان گفتن بنی جذیمه اشاره کرده‌اند که این امر با توجه به مناسباتی که با قریش داشتند بعید به نظر می‌رسد، به ویژه با در‌ نظر گرفتن این موضوع که تا پیش از فتح مکه بنی‌جذیمه در صلح حدیبیه از جمله قبایلی بودند که با قریش همراهی کرده، با آنان همپیمان شدند.

اعزام خالد به سوی ایشان در کمتر از یک ماه پس از فتح مکه صورت گرفت، از این رو مسجد سازی به صورت گسترده که اقدامی فرهنگی و نماد اسلام بود، برای جا افتادن نیاز به فرصت بیشتری داشت. ضمن آنکه فرستادن سریه تبلیغی از طرف پیامبر به سوی بنی‌جذیمه نشان از همه‌گیر نشدن اسلام در میان ایشان بود.

بنی جذیمه در شان نزول

مفسران آیه 90 سوره نساء/4 و آیات آغازین سوره توبه/9 را درباره سه تیره کنانی بنی‌ضمره (‌<=‌بنی‌ضمره)، بنی‌مدلج (‌بنی‌مدلج) و بنی‌جذیمه دانسته‌اند؛ اما در این که بنی‌جذیمه مصداق این آیات باشند، تردید است.

خداوند در آیه 89 سوره نساء/4 مسلمانان را از دوستی با کافران و منافقان منع کرده و آنان را به پیکار با آن دسته از کافرانی که بر ضد مسلمانان اقدام می‌کنند، فراخوانده است؛ آنگاه در آیه 90‌ سوره نساء/4، نبرد با قبایل و افرادی را که با پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان عدم تعرض داشته‌اند منع کرده و آنان را از حکم پیشین استثنا کرده است: «اِلاَّ الَّذینَ یَصِلونَ اِلی قَوم بَینَکُم و بَینَهُم میثقٌ اَو جاءوکُم حَصِرَت صُدورُهُم اَن یُقتِلوکُم اَو یُقتِلوا قَومَهُم»؛ مگر آنان که به گروهی پیوندند که میان شما و ایشان پیمانی هست یا در حالی نزد شما آیند که سینه‌هاشان از اینکه با شما یا با قوم خود پیکار کنند به تنگ آمده است.

مطابق قول عکرمه این آیه مربوط به بنی‌جذیمه است[۲۶]؛ اما مقاتل این آیه را مربوط به پیمان خزاعه و بنی جذیمه و بنو مدلج و هلال‌ بن‌ عُویمِر و سُراقة‌ بن مالک دانسته است[۲۷]؛ همچنین ادامه آیه را که به تنگی عرصه (حَصِرَت صُدورُهُم) برای برخی قبایل اشاره دارد مربوط به بنی‌جذیمه دانسته است.

مفسران در تفسیر و توضیح آیاتی مانند آیه یاد شده که از سویی می‌تواند مصادیق متعددی داشته باشد و از سوی دیگر گزارشهای تاریخی کافی برای انصراف آیه به موردی خاص وجود ندارد، دست به تعمیم زده و هر آنچه از رخدادهای تاریخی دوره پیامبر را که می‌توانست این آیه آن را پوشش دهد به عنوان توضیح و مصداق آیه آورده‌اند؛ اما در گزارشهای کتب تاریخ و سیره درباره بنی جذیمه گزارشی که با آن بتوان، پیوندی میان بنی‌جذیمه و این آیه برقرار کرد، یافت نمی‌شود و به احتمال چون این آیه درباره قبایل کنانی دیگری مانند بنی‌ضمره و بنی‌مدلج دانسته شده به قبیله بنی جذیمه که از جمله قبایل کنانی است نیز تسری داده شده است، افزون بر این موقعیت جغرافیایی بنی‌جذیمه که در جنوب مکه سکونت داشت با موقعیت جغرافیایی دو قبیله کنانی دیگر (بنی‌ضمره و بنی‌مدلج) که جایگاهشان به مدینه نزدیک‌تر بود تا به مکه، و این که بنی‌جذیمه به‌ جهت فاصله مکانی از تیررس پیامبر دور بود، نمی‌توانست جذیمیان را در موقعیتی قرار دهد که به پناه آوردن به پیامبر یا قبایل کنانی همتای خود وادار شوند.

مفسران آیات 1، 4 و 7 سوره توبه/9 را که به پیمانهای مشرکان با رسول خدا صلی الله علیه و آله اشاره می‌کند، درباره قبایلی چون بنی‌جذیمه دانسته‌اند. آیات یاد شده پیمانهای رسول خدا صلی الله علیه و آله با مشرکان را ملغا اعلام کرده، تنها کسانی را که بر پیمان پایبند بوده‌اند استثنا‌ می‌کند.

مفسران در این زمینه نیز با مراجعه به گزارشهای تاریخی به مصداق یابی پرداخته و از جمله قبایلی را که در صلح حدیبیه با قریش همراه شدند ولی مانند قریش پیمان نشکستند. بنی‌جذیمه دانسته و ادامه آیات را که مسلمانان را به تعهد بر پیمان تا پایان زمان آن سفارش می‌کند، درباره این قبایل دانسته‌اند.

پذیرش سخن مفسران در این زمینه دشوار است زیرا سه قبیله کنانیِ بنی‌مدلج، بنی‌ضمره و بنی جذیمه که مفسران آنان را مصداق آیات آغازین سوره توبه می‌دانند، پیش از نزول این آیات اسلام آورده. در جرگه مسلمانان بودند و باید از قواعد جدید پیروی می‌کردند.

پانویس

  1. المقتضب، ص83؛ انساب الاشراف، ج11، ص135.
  2. جمهرة انساب العرب، ص187.
  3. المقتضب، ص83.
  4. المقتضب، ص83.
  5. انساب الاشراف، ج11، ص136؛ جمهرة انساب العرب، ص187.
  6. نسب معد و الیمن الکبیر، ج1، ص293؛ معجم قبائل العرب، ج1، ص176.
  7. الطبقات، ج2، ص112.
  8. الطبقات ج7، ص278؛ معجم البلدان، ج4، ص214.
  9. المنمق، ص209.
  10. السیرة‌النبویه، ج4، ص431؛ المنمق، ص143؛ انساب الاشراف، ج11، ص136.
  11. المنمق، ص192.
  12. الطبقات، ج2، ص112.
  13. المغازی، ج3، ص875.
  14. همان، ص884؛ المنمق، ص209.
  15. تاریخ یعقوبی، ج2، ص61؛ معجم ما استعجم، ج3، ص258.
  16. الطبقات، ج2، ص112.
  17. السیرة‌النبویه، ج4، ص429.
  18. المغازی، ج3، ص882.
  19. المغازی، ج3، ص883.
  20. الاغانی، ج7، ص307.
  21. سبل الهدی، ج6، ص203.
  22. النهایه، ج3، ص3؛ لسان العرب، ج1، ص108.
  23. صحیح البخاری، ج5، ص125؛ النهایه، ج3، ص3.
  24. المغازی، ج3، ص880.
  25. المغازی، ج3، ص881.
  26. جامع‌البیان، مج4، ج5، ص268؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج3، ص‌1027؛ تفسیر جلالین، ص263.
  27. تفسیر مقاتل، ج1، ص396.


منابع

  • بنی جذیمه، منصور داداش نژاد، دائرة المعارف قرآن كريم، جلد6، صفحه158.