آیه 90 سوره هود

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۳۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها) (تفسیر آیه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ ۚ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ

مشاهده آیه در سوره


<<89 آیه 90 سوره هود 91>>
سوره : سوره هود (11)
جزء : 12
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و از خدای خود آمرزش طلبید و به درگاهش توبه و انابه کنید که خدای من بسیار مهربان و دوستدار بندگان است.

از پروردگارتان آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید؛ زیرا پروردگارم مهربان و بسیار دوستدار [توبه کنندگان] است.

«و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان‌] است.»

از پروردگارتان آمرزش بخواهيد. به درگاهش توبه كنيد، كه پروردگار من مهربان و دوست‌دارنده است.

از پروردگار خود، آمرزش بطلبید؛ و به سوی او بازگردید؛ که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه‌کار) است!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Plead with your Lord for forgiveness, then turn to Him penitently. My Lord is indeed all-merciful, all-affectionate.’

And ask forgiveness of your Lord, then turn to Him; surely my Lord is Merciful, Loving-kind.

Ask pardon of your Lord and then turn unto Him (repentant). Lo! my Lord is Merciful, Loving.

"But ask forgiveness of your Lord, and turn unto Him (in repentance): For my Lord is indeed full of mercy and loving-kindness."

معانی کلمات آیه

«وَدُودٌ»: بسیار بامحبّت. بسیار دوستدار.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ «90»

(پس بياييد) و از پروردگارتان آمرزش بطلبيد و به سوى او باز گرديد. همانا پروردگار من، مهربان و دوستدار (توبه كنندگان) است.

نکته ها

«ود»، به آن دوستى‌اى گفته مى‌شود كه داراى آثار بوده واستمرار داشته باشد.

پیام ها

1- بايد در كنار هشدار واخطار به مخالفان، راه بازگشت و اصلاح را نيز به آنها ارائه داد. اسْتَغْفِرُوا ...

2- طلب آمرزش و دورى از گناه، مقدّمه‌ى بازگشت به راه حقّ است. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ»

3- اگر استغفار وتوبه كنيم، از جانب پروردگارمان جواب مثبت مى‌شنويم. اسْتَغْفِرُوا ... إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ

4- خداوند را آن گونه معرّفى كنيم كه عشق بازگشت به سوى او آسان شود. «إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ»

5- رحمت خدا لحظه‌اى نيست، بلكه استمرار دارد و داراى آثار وبركات زيادى است. «إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ» (علاوه بر جمله‌ى اسميّه، «رَحِيمٌ» صيغه‌ى مبالغه است)

6- خداوند نه تنها توبه‌پذير است، بلكه توبه‌كننده را دوست دارد. «وَدُودٌ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 113

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90)

پس از راه لطف موعظه فرمايد:

وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ‌: و طلب آمرزش كنيد پروردگار خود را به ايمان. ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ‌: 1- پس بازگشت نمائيد به پرستش الهى از ستايش غير. 2- طلب آمرزش كنيد از خداى متعال، پس متوصل شويد به آن به سبب توبه. 3- استغفار كنيد از گذشته و عازم باشيد در آينده. 4- استغفار نمائيد در حال، پس دائم و ثابت باشيد بر آن. 5- استغفار نمائيد در علانيه، پس اضمار ندامت كنيد در قلب. إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ: بدرستى كه پروردگار من بخشاينده است بر مستغفران، دوستدار تائبان.

تبصره: اين مطلب مسلم آمده كه ذات احديت الهى منزه از جسميت و عوارضات آن باشد، بنابراين اسماء صفات از قبيل: رحيم، ودود، رءوف و غيره معناى حقيقى آن نسبت به مقام ربوبى شايسته نيست، زيرا صفت رحم عبارت است از حالت رقّتى در قلب كه آثار بخشش در خارج به سبب آن ظاهر شود (تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا) پس مراد رحيميت از ذات حق تعالى، لازمه آن باشد يعنى بخشايش نسبت به بندگان، و همچنين ودود لازمه دوستى كه اظهار لطف و مرحمت باشد نسبت به بنده منظور فرمايد، چنانچه كسى مودت غير داشته باشد به او احسان و انعام نمايد، و يا رضاى الهى است از بندگان و قبول طاعت آنان و اثابت بر وفق آن، و اين وعد است بر توبه بعد از وعيد بر اصرار، و ممكن است كه ودود به معنى مفعول باشد، يعنى بندگان او را دوست دارند و بدان جهت كمال انقياد امر او نمايند. يعقوب كرخى در شرح اسماء اللّه معنى ودود را بر اين وجه نموده كه: دوست دارنده نيكى به همه خلقان و دوست گرداننده دلها به حق، يعنى ذات سبحانى دوست دارد نيكان را و نيكان او را دوست دارند. از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله مروى است كه شعيب‌

جلد 6 - صفحه 127

عليه السّلام خطيب انبياء بوده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِلى‌ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84) وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (85) بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ (86) قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ (87) قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‌ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (88)

وَ يا قَوْمِ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقاقِي أَنْ يُصِيبَكُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْكُمْ بِبَعِيدٍ (89) وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (90) قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثِيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِينا ضَعِيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزِيزٍ (91) قالَ يا قَوْمِ أَ رَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِما تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (92) وَ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ مَنْ هُوَ كاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ (93)

وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ (94) كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ (95)

ترجمه‌

و فرستاديم بسوى اهل مدين برادرشان شعيب را گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او و كم مكنيد پيمانه و ترازو را

جلد 3 صفحه 102

همانا من مى‌بينم شما را با ثروت و همانا من ميترسم بر شما عذاب روزى را فرا گيرنده‌

و اى قوم من تمام كنيد پيمانه و ترازو را بعدالت و كم مكنيد از مردم چيزهاى آنها را و فساد مكنيد در زمين كه از فساد كنندگان باشيد

باقى گذارده خدا بهتر است از براى شما اگر باشيد گروندگان و نيستم من بر شما نگهبان‌

گفتند اى شعيب آيا نماز تو امر ميكند تو را كه ترك كنيم آنچه را مى‌پرستيدند پدران ما يا آنكه بجا آوريم در مالهامان آنچه را ميخواهيم همانا تو هر آينه توئى بردبار راه يافته‌

گفت اى قوم من خبر دهيد مرا كه اگر بوده باشم داراى دليل واضحى از پروردگارم و روزى داده باشد مرا از خود روزى خوب و نميخواهم كه مخالفت كنم با شما در آنچه نهى ميكنم شما را از آن نميخواهم مگر بصلاح آوردن را بقدريكه بتوانم و نيست توفيق من مگر بكمك خدا بر او توكّل كردم و بسوى او بازگشت مينمايم‌

و اى قوم من بر آن ندارد شما را مخالفت با من كه برسد شما را مانند آنچه رسيد قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح را و نباشد قوم لوط از شما دور

و طلب آمرزش كنيد از پروردگارتان پس بازگشت كنيد بسوى او همانا پروردگار من مهربان و دوست دار است‌

گفتند اى شعيب نميفهميم بسيارى را از آنچه ميگوئى و همانا ما هر آينه مى‌بينيم تو را در ميان خودمان ناتوان و اگر نبودند قبيله تو هر آينه سنگسار ميكرديم تو را و نيستى تو بر ما غالب‌

گفت اى قوم من آيا قبيله من عزيزترند نزد شما از خدا و قرار داديد او را پشت سر خودتان همانا پروردگار من بآنچه ميكنيد احاطه دارنده است‌

و اى قوم من كار كنيد بر حدّ توانائى خودتان همانا من كار كننده‌ام زود باشد كه بدانيد كيست كه مى‌آيد او را عذابى كه رسوا كند او را و كيست او دروغگو و منتظر باشيد كه من با شما منتظرم‌

و چون آمد فرمان ما نجات داديم شعيب و آنانرا كه گرويدند با او برحمتى از خودمان و گرفت آنانرا كه ستم كردند فرياد آسمانى پس صبح نمودند در خانه‌هاشان بر جاى ماندگان‌

كه گويا اقامت نداشتند در آنها آگاه باشيد دورى از رحمت خدا است براى قوم مدين چنانچه دور شدند قوم ثمود.

تفسير

خداوند حضرت شعيب را مبعوث فرمود بر قوم خود كه اهل بلد مدين بودند و اطلاق برادر بمناسبت قوميّت است و شمه‌اى از حالات و نسب آنحضرت در سوره اعراف گذشت و مأموريّت او مانند ساير أنبياء عظام اوّلا دعوت بتوحيد بود و ثانيا نهى از كم فروشى چون قوم او با آنكه داراى مكنت و وسعت بودند عادت باين عمل قبيح‌

جلد 3 صفحه 103

نموده بودند لذا آنحضرت در مقام ارشاد آنها اشاره باين نكته فرموده است كه مى‌بينم شما را مقرون بخير و بركت و نعمت الهى و اين مقتضى شكر و استغناء از كم فروشى است و ميترسم بر شما عذاب روزى را كه احاطه دارد آنروز بعذابش بر شما بطوريكه احدى از شما از دائره آن خارج نيست و بنابراين محيط در معنى صفت عذاب است اگر چه در لفظ صفت يوم باشد و محتمل است محيط بمعناى مهلك باشد كه گاهى استعمال ميشود و بنابراين محتمل است در معنى هم صفت يوم باشد چنانچه ظاهر است و اينكه ثانيا امر فرموده است بتمام فروشى علاوه بر تأكيد شايد براى اشاره بآن باشد كه در مقام ايفاء حقّ مشترى بايد يقين باداء تمام مقدار نمود و يقين نداشتن بكم بودن كافى نيست بلكه در مورد لزوم بايد قدرى زيادتر تسليم نمود تا يقين بوفاء حاصل شود و شايد براى تقييد بقسط باشد كه مراد عدل و مساوات در ميزان و مكيال است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قومى كم فروشى كنند خداوند آنها را بسنوات قحطى و كمى ارزاق گرفتار ميفرمايد و در روايت ديگر شدّت مؤنه و جور سلطان اضافه شده است و چون كم فروشى اختصاص بكيل و وزن ندارد اخيرا نهى صريح از مطلق اين عمل شده تا شامل شود مكيل و موزون و معدود و غير آنها را با اشاره بآنكه اين عمل از اقسام فساد در زمين است كه آن بهر عنوان باشد از سرقت و غارت و راهزنى و غيرها ممنوع و قبيح عقلى است و بايد پيرامون اين امور نگشت و خود را در زمره اهل فساد نياورد كه آنها مبغوض خدا و منفور خلقند و بايد دانست كه آنچه خداوند باقى بدارد براى بنده از مال حلال بعد از اجتناب از حرام بهتر است از آنچه در نتيجه كم فروشى و ساير تعدّيات بحقوق و اموال مردم اشخاص براى خودشان جمع آورى نمايند چون بركت و عزّت در مال حلال و ذلّت و خسران دنيا و آخرت در حرام است و اگر كسى مؤمن باشد بايد باين امر معتقد باشد و بر خلاف اين عمل ننمايد و وظيفه پيغمبر ارشاد و هدايت است نه مراقبت و حفظ بلكه مردم بايد خودشان حفظ نمايند خود را از ارتكاب قبايح عقليّه و منهيّات شرعيّه تا در دنيا و آخرت رستگار شوند خصوصا پيغمبرى مانند حضرت شعيب كه روايت شده مأمور بجهاد نبوده روزها مردم را موعظه ميفرمود و شبها نماز ميگذارد لذا قوم بطور استهزاء در جواب مواعظ حسنه او گفتند مفاد آيه سوم را كه مشعر است‌

جلد 3 صفحه 104

بحقارت نماز در نظر آنها و صلاحيّت نداشتن آن براى آنكه ناهى از فحشاء و منكر باشد و رسوخ آنها در تقليد آباء و حرص بجمع مال گويا ميخواهند بگويند اين عمل تو موجب مزيّتى براى تو نيست كه ما اختيار اعمال و اموال خودمان را بتو واگذار نمائيم و عبادات و معاملات خودمان را بدستور تو انجام دهيم و بطور طعنه گفتند تو مردى بردبار و داراى رشد و صلاحى خوب است چندى صبر كنى تا امور اصلاح شود و قمّى ره فرموده آنها گفتند انّك لانت السّفيه الجاهل و خداوند حكايت فرمود قول ايشانرا پس فرمود انّك لانت الحليم الرّشيد و شايد مراد آن باشد كه آنها اراده نمودند سفيه و جاهل را و خداوند نقل نمود لفظ آنها را و اعراض فرمود از بيان مراد براى ستّاريّت خود و احترام مقام نبوّت و حضرت شعيب در جواب فرمود اى قوم من اگر خداوند مرا بزيور علم و حلم و رشد و صلاح آراسته باشد و بمنصب نبوّت فائز نموده باشد و از مال حلال روزى وافر عطا فرموده باشد آيا سزاوار است ابلاغ رسالت او را ننمايم با آنكه شكر منعم واجب است و بنابراين جواب شرط براى وضوح حذف شده پس از آن فرمود شما ميدانيد كه من نميخواهم شما را منع نمايم از اموريكه خودم مرتكب ميشوم تا موعظه‌ام در شما مؤثر نشود بلكه ميخواهم حتّى الامكان امور دنيا و آخرت شما را اصلاح نمايم و از خداوند توفيق ميطلبم كه باين مرام نائل شوم و از كسى باك ندارم چون توكّلم بر خدا است كه قدرتش فوق تمام قدرتها است و بازگشت من و شما باو است و هر كس را بجزاى عملش خواهد رسانيد ولى شما متوجّه باشيد كه وادار نكند و مستحقّ ننمايد شما را مخالفت با من كه برسد بر شما عذابى مانند عذاب قوم نوح كه غرق بود يا قوم هود كه باد سام بود يا قوم صالح كه زلزله بود و از همه نزديكتر قوم لوط كه مجاور يا قريب العهد با شما بودند و ديديد كه خداوند با آنها چه معامله‌اى فرمود و بهتر آنستكه هر چه زودتر طلب مغفرت كنيد از گناهان گذشته پس نادم شويد و عازم بترك معاصى در آينده و مطمئن باشيد كه رحمت و مودّت الهى نسبت به بندگان مقتضى قبول توبه آنها است و آنها در جواب گفتند ما بيشتر از سخنان تو را نمى‌فهميم يعنى قابل فهم نيست و تو شخص ناتوانى هستى كه قدرت معارضه با ما را ندارى و ما هر آسيبى بخواهيم ميتوانيم بر تو وارد نمائيم ولى ملاحظه احترام اقارب نزديكت را مينمائيم كه با ما همكيش و هم مسلكند

جلد 3 صفحه 105

و الا سنگسارت مينموديم و ميكشتيم و تو براى آنها عزيز و محترمى براى ما عزيز و محترم نيستى چون گفته‌اند آنحضرت از اشراف و اعزّه قوم بود و قمّى ره فرموده چشم او كم نور شده بود و بعضى گفته‌اند نابينا بوده در هر حال حضرت در جواب آنها فرمود آيا كسان من عزيزترند نزد شما از خدا چون رهط بر قبيله كوچك و اقارب نزديك شخص اطلاق ميشود و ملامت فرمود آنها را بر اين رويّه كه تقديم جانب خلق باشد بر حقّ و آنكه شما خدا و فرمان او را كه اطاعت انبياء و ترك معاصى است فراموش كرديد و پشت سر انداختيد و بى‌اعتنائى نموديد و خلق را مورد اعتناء و ملاحظه قرار داديد و خدا بر اعمال شما احاطه دارد و چيزى بر او مخفى نيست و بمجازات خواهيد رسيد و ظهرى منسوب بظهر است و در مقام نسبت فتحه ظاء بدل بكسره شده است و در خاتمه آنحضرت حجّت را بر آنها تمام فرمود باين تقريب كه شما بر بت پرستى و كم فروشى و ساير اعمال قبيحه خود ثابت باشيد و هر چه از دستتان بر آيد در باره من كوتاهى نكنيد منهم بتكليف خود عمل ميكنم تا معلوم شود كدام دسته از ما و شما مستحقّ عقوبتيم و كه دروغگو است و منتظر باشيد كه منهم با شما منتظرم و چون عذاب نازل شد خداوند آنحضرت و اهل ايمان باو را نجات داد و سايرين از صيحه مهيب جبرئيل جان دادند و بجاى خود باقى ماندند و اثرى از آنها باقى نماند گويا آنكه هرگز در آن ديار اقامت نداشتند و مانند قوم ثمود بلعنت الهى و بعد از رحمت او گرفتار شدند و گفته‌اند عذاب آندو قبيله صيحه بود نهايت اينها آسمانى و آنها زمينى و باين مناسبت تشبيه شده است حال اينها بآنها و در اكمال از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اوّل سخن حضرت حجت عليه السّلام در وقت ظهورش آيه شريفه بقيّه اللّه خير لكم ان كنتم مؤمنين است پس از آن ميفرمايد منم بقية اللّه و حجّت و خليفه او بر شما و مسلمانان باين لقب بر او سلام ميكنند و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه چه قدر خوب است انتظار فرج آيا نشنيدى قول خداوند را فارتقبوا انّى معكم رقيب و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه شعيب خطيب انبياء بوده است و مراجعه بنظائر اين آيات در قصص سابقه انبياء موجب مزيد بصيرت است.

جلد 3 صفحه 106

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ استَغفِرُوا رَبَّكُم‌ ثُم‌َّ تُوبُوا إِلَيه‌ِ إِن‌َّ رَبِّي‌ رَحِيم‌ٌ وَدُودٌ (90)

و طلب‌ آمرزش‌ كنيد ‌از‌ گناهان‌ گذشته‌ ‌خود‌ پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ توبه‌ كنيد بسوي‌ ‌او‌ ‌که‌ ديگر مرتكب‌ نشويد محققا بدانيد ‌که‌ پروردگار ‌من‌ ‌هم‌ رحيم‌ ‌است‌ رحمت‌ ‌او‌ شامل‌ حال‌ ‌شما‌ ميشود و ‌هم‌ ودود ‌است‌ ‌با‌ مودّت‌ و محبّت‌ ‌است‌ نسبت‌ ببندگانش‌ ‌هم‌ ميآمرزد و ‌هم‌ قبول‌ توبه‌ ميكند.

وَ استَغفِرُوا غفران‌ پوشيدن‌ ‌است‌ و غفران‌ ذنوب‌ پوشيدن‌ گناه‌ باينست‌ ‌که‌ هيچ‌ اثري‌ ‌از‌ آثار گناه‌ ‌را‌ ظاهر نكند نه‌ ‌در‌ نامه‌ عمل‌ ثبت‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بكلي‌ محو كند، نه‌ ‌در‌ نظر ملائكه‌ ‌باشد‌ ‌از‌ نظر ‌آنها‌ ببرد، نه‌ بعقوبات‌ اخروي‌ عقوبت‌ كند نه‌ بآثار وخيمه‌ دنيوي‌ گرفتار نمايد ربّكم‌ مربّي‌ ‌شما‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ تربيت‌ ميكند ‌تا‌ ‌شما‌ ‌را‌ بسعادت‌ و مقامات‌ عاليه‌ برساند.

ثُم‌َّ تُوبُوا إِلَيه‌ِ توبه‌ پشيماني‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌از‌ ‌رسول‌ اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌است‌ فرمود

(كفي‌ ‌في‌ التوبة الندم‌)

و اثر پشيماني‌ اينست‌ ‌که‌ ديگر ‌خود‌ ‌را‌ آلوده‌ نكند پشيماني‌ ‌از‌ شرك‌ توحيد ‌است‌، پشيماني‌ ‌از‌ كفر ايمان‌ ‌است‌، پشيماني‌ ‌از‌ ترك‌ واجبات‌ اتيان‌ و تدارك‌ ‌است‌، پشيماني‌ ‌از‌ معاصي‌ ترك‌ ‌است‌، پشيماني‌ ‌از‌ ذهاب‌ حقوق‌ ردّ ‌آنها‌ ‌است‌ كلا بحسبه‌.

إِن‌َّ رَبِّي‌ رَحِيم‌ٌ وَدُودٌ دشمني‌ ‌با‌ كسي‌ ندارد مؤاخذه‌ نميكند، بنده‌ دوست‌ ‌است‌، ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و جعل‌ احكام‌ و اعطاء عقل‌ و افاضه‌ نعم‌ دنيوي‌ و مثوبات‌ اخروي‌ تماما ‌از‌ روي‌ محبت‌ و لطف‌ و عنايت‌ و تفضل‌ و عطوفت‌ ببندگان‌ ‌است‌

111

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 90)- و سر انجام دو دستور که در واقع نتیجه تمام تبلیغات پیشین او است به این قوم گمراه می‌دهد.

نخست این که: «از خداوند آمرزش بطلبید» (وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ).

تا از گناه پاک شوید، و از شرک و بت پرستی و خیانت در معاملات بر کنار گردید.

«و پس از پاکی از گناه به سوی او بازگردید» (ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ).

که او پاک است و باید پاک شد و به سوی او رفت.

در واقع استغفار، توقف در مسیر گناه و شستشوی خویشتن است و توبه بازگشت به سوی اوست که وجودی است بی‌انتها.

و بدانید گناه شما هر قدر عظیم و سنگین باشد، راه بازگشت به روی شما باز است «چرا که پروردگار من، هم رحیم است و هم دوستدار بندگان» (إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع