آیه 66 سوره یس

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۲۱ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَىٰ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّىٰ يُبْصِرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<65 آیه 66 سوره یس 67>>
سوره : سوره یس (36)
جزء : 23
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و اگر ما بخواهیم، دیده‌هایشان را (به گمراهی) محو و نابینا کنیم تا چون به راه سبقت گیرند کجا (با کوری و گمراهی) بصیرت یابند؟

و اگر بخواهیم [در همین دنیا] دیدگانشان را محو می کنیم، پس به [سوی همان] راه [گمراهی] بر یکدیگر پیشی می گیرند؛ نهایتاً چگونه و کجا می توانند [صراط مستقیم را] ببینند؟

و اگر بخواهيم، هر آينه فروغ از ديدگانشان مى‌گيريم تا در راه [كج‌] بر هم پيشى جويند؛ ولى [راه راست را] از كجا مى‌توانند ببينند؟

اگر بخواهيم، چشمانشان را محو مى‌كنيم. پس شتابان آهنگ راه كنند. اما كجا را توانند ديد؟

و اگر بخواهیم چشمانشان را محو کنیم؛ سپس برای عبور از راه، می‌خواهند بر یکدیگر پیشی بگیرند، امّا چگونه می‌توانند ببینند؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Had We wished We would have blotted out their eyes: then, were they to advance towards the path, how would have they seen?

And if We please We would certainly put out their eyes, then they would run about groping for the way, but how should they see?

And had We willed, We verily could have quenched their eyesight so that they should struggle for the way. Then how could they have seen?

If it had been our Will, We could surely have blotted out their eyes; then should they have run about groping for the Path, but how could they have seen?

معانی کلمات آیه

  • طمسنا: طمس: كهنه شدن و محو شدن و نيز كهنه كردن و محو كردن لازم و متعدى هر دو آمده است، راغب گويد: به معنى ازاله اثر به طور محو كردن است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى‌ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ «66»

و اگر بخواهيم فروغ ديدگانشان را محو مى‌كنيم، پس آنگاه كه در راه سبقت مى‌گيرند، چگونه خواهند ديد؟

وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى‌ مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ «67»

و اگر بخواهيم آنان را در جاى خود مسخ مى‌كنيم (و به مجسّمه‌هايى بى‌روح مبدّل مى‌سازيم،) به گونه‌اى كه نه بتوانند به راه خود ادامه دهند و نه بر گردند.

نکته ها

اگر اين دو را ادامه آيات قبل در مورد عذاب كفّار در قيامت بدانيم، بيانگر ناتوانى كفّار در جستجوى راه بهشت و حيرت و سرگردانى آنها در صحراى محشر است. امّا اكثر مفسّران اين دو را مربوط به كيفر دنيوى كفّار دانسته و آن را نوعى تهديد در از دست دادن قوّه بينايى و يافتن راه خانه و كسب و كار دانسته‌اند. «1»

پیام ها

1- فكر نكنيد آن چه داريد بايد داشته باشيد يا جاودانه خواهيد داشت، از قهر و غضب الهى و تغيير نعمت‌ها غافل نباشيد. «لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا»

2- علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد. قبل از نزول عذاب بايد از لجاجت دست برداشت. لَوْ نَشاءُ ... لَوْ نَشاءُ ...

3- هر مكانى مى‌تواند ظرف قهر خدا باشد. «عَلى‌ مَكانَتِهِمْ»

«1». تفسير نمونه.

جلد 7 - صفحه 554

4- قهر خدا كه آمد احدى توان تحمّل ندارد. فَمَا اسْتَطاعُوا ...

5- سنّت خداوند، آزاد گذاشتن انسان‌ها است تا از راه ديدن و شنيدن حقايق ايمان بياورند، نه آنكه از طريق قهر و اجبار و فشار ايمان آورند. «لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ» (حرف‌ «لَوْ» نشانه آن است كه سنّت خداوند، مسخ و زمين‌گير كردن مردم نيست.)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى‌ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ (66)

بعد از آن در مقام تهديد مخالفان و معاندان فرمايد:

وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا: و اگر بخواهيم، در دنيا هر آينه نابود كنيم و محو نمائيم، عَلى‌ أَعْيُنِهِمْ‌: بر چشمهاى ايشان بر وجهى كه اثر چشم بر صفحه رويشان ننمايد، فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ: پس سبقت گيريد به راهى كه در سلوك آن عادت داريد، فَأَنَّى يُبْصِرُونَ‌: پس چگونه ببينيد آن را. ابن عباس گويد: اگر خواهيم، كور سازيم بر وجه تخليه و خذلان ديده بصيرت ايشان را به سوء اختيار آنان خلاف حق را، پس چگونه به حق راه يابند و بينا شوند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَنِ اعْبُدُونِي هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (61) وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ (62) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (63) اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (64) الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‌ أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (65)

وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى‌ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ (66) وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى‌ مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ (67)

ترجمه‌

و آنكه بپرستيد مرا اينست راه راست‌

و بتحقيق گمراه كرد از شما خلق بسيارى را آيا پس نبوديد كه دريابيد بعقل‌

اينست دوزخى كه بوديد وعده داده ميشديد

برويد بمانيد در آن براى آنكه كفر ميورزيديد

امروز مهر مى‌نهيم بر دهنهاشان و سخن ميگويد با ما دستهاشان و گواهى ميدهد پاى‌هاشان بآنچه بودند

جلد 4 صفحه 415

كسب ميكردند

و اگر بخواهيم هر آينه كور كنيم چشمهاشان را پس پيش گيرند راه را پس چگونه مى‌بينند

و اگر بخواهيم برگردانيم صورتهاى آنها را در جاى خودشان پس نتوانند گذشتن را و نه برميگردند.

تفسير

از جمله خطاب خداوند بگناهكاران مذكور در آيات سابقه است كه بعد از نهى از عبادت شيطان امر بعبادت خود فرموده با توصيف آن به اين كه راه مستقيم بجانب بهشت اين است و بيان عداوت شيطان به اين كه تاكنون خلق كثيرى را از شما بنى آدم گمراه نموده بمعصيت يا كفر چرا نبايد تاكنون بعقل دريافته باشيد كه اطاعت هواى نفس و شيطان موجب گمراهى است شما كه منكر جهنّم بوديد اين آتش همان است كه انبياء و اولياء بشما وعده ميدادند كه در صورت معصيت خدا داخل در آن ميشويد امروز داخل شويد و بمانيد و ملازم با عذاب باشيد در آن براى كفرتان بخدا و تكذيبتان انبياء و اولياء را در دنيا و بعدا خداوند روى سخن را از آنها گردانده ميفرمايد در اين روز ما مهر خاموشى بدهان آنها مى‌نهيم و كارى ميكنيم كه قدرت بر انكار معاصى خودشان نداشته باشند باين كيفيّت كه دستها و پاهايشان را بسخن درميآوريم كه با ما تكلّم ميكنند و شهادت ميدهند باعمال ناشايسته‌ئى كه از آنها در دنيا صادر شده و با اينحال ديگر آنها نميتوانند منكر شوند با آنكه اراده انكار دارند مانند كسيكه دهانش مهر شده و زبانش بند آمده باشد اين معنى بنظر حقير رسيده ولى مفسّرين فرموده‌اند خداوند قوّه ناطقه را از زبان آنها ميگيرد و باعضاء ديگر ميدهد و بعضى گفته‌اند اين بعد از آنستكه منكر گناهان خود شدند و بعضى گفته‌اند علامتى در اعضاء آنها پيدا ميشود كه دلالت دارد بر صدور معصيت از آنها و قمّى ره نقل نموده كه چون روز قيامت شود و مردم را خداوند جمع فرمايد نامه عمل هر كس را بدست او دهد و آنها مينگرند و منكر ميشوند كه آن اعمال را بجا آورده باشند پس ملائكه شهادت ميدهند كه آنها بجا آورده‌اند و آنها ميگويند پروردگارا ملائكه تو براى تو شهادت ميدهند و قسم ميخورند كه ما اين كارها را نكرديم و خدا از اين امر خبر داده آنجا كه فرموده روز كه مبعوث ميكند خدا آنها را تمامى پس قسم ميخورند براى او چنانچه قسم ميخورند براى شما و چون كار به اين جا ميكشد

جلد 4 صفحه 416

خدا زبان آنها را مهر ميكند و جوارح آنها نطق ميكنند بآنچه بودند كه بجا ميآوردند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه جوارح شهادت بر مؤمن نميدهند جز اين نيست كه شهادت ميدهند جوارح بر كسيكه مستحق عذاب شده امّا مؤمن پس عطا ميشود كتابش بدست راستش خدا فرموده پس امّا كسانيكه داده شده كتابشان بدست راستشان پس ايشان ميخوانند كتاب خودشان را و ستم كرده نميشوند ذرّه‌ئى و نيز خدا ميفرمايد و اگر بخواهيم محو و نابود و كور كنيم چشمهاى كفّار را پس راه معتاد خودشان را پيش گيرند و نبينند راه را و نه جهتى را كه ميخواهند بجانب آن سير نمايند و نه چيزهاى ديگر را و اگر بخواهيم صورت آنها را تغيير ميدهيم بيكى از حيوانات و قواء آنها را ميگيريم هر جا باشند بطوريكه از جاى خودشان نتوانند حركت كنند و بجاى ديگر منتقل شوند و نتوانند برگردند بجاى قبل از مسخ خودشان و بصورت قبل از آن كه داشتند يا آنكه برنميگردند از تكذيبشان انبياء و اولياء را با اينحال كه در خود مشاهده مينمايند براى توغّلشان در تعصّب و عناد پس مستحق امثال اين عقوبتها هستند ولى بناى ما با خلق بر تعجيل در عقوبت نيست و مكاناتهم بصيغه جمع نيز قرائت شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو نَشاءُ لَطَمَسنا عَلي‌ أَعيُنِهِم‌ فَاستَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنّي‌ يُبصِرُون‌َ (66)

و ‌اگر‌ مشيّت‌ تعلق‌ گرفت‌ ‌هر‌ آينه‌ محو ميكنيم‌ ‌بر‌ چشمهاي‌ ‌آنها‌ و منقلب‌ ميكنيم‌ ‌پس‌ استباق‌ ميكنند راه‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ كجا بينا ميشوند و راه‌ ‌را‌ پيدا ميكنند و ميبينند.

وَ لَو نَشاءُ ‌يعني‌ قدرت‌ داريم‌ و ميتوانيم‌.

لَطَمَسنا عَلي‌ أَعيُنِهِم‌ طمس‌ بمعني‌ محو و نابودي‌ و انقلاب‌ و تغيير دادن‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ حق‌ قوم‌ لوط ميفرمايد فَطَمَسنا أَعيُنَهُم‌ قمر آيه 37 ‌يعني‌ كور كرديم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ و ميفرمايد مِن‌ قَبل‌ِ أَن‌ نَطمِس‌َ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلي‌ أَدبارِها نساء آيه 50 ‌يعني‌ صورتها ‌به‌ پشت‌ برميگردد رَبَّنَا اطمِس‌ عَلي‌ أَموالِهِم‌ يونس‌ آيه

جلد 15 - صفحه 101

88 ‌يعني‌ ‌از‌ ‌بين‌ ببر اموال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ فَإِذَا النُّجُوم‌ُ طُمِسَت‌ مرسلات‌ آيه 8 ‌در‌ اينجا بمعني‌ كوري‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ جاي‌ ديگر ميفرمايد وَ نَحشُرُه‌ُ يَوم‌َ القِيامَةِ أَعمي‌ قال‌َ رَب‌ِّ لِم‌َ حَشَرتَنِي‌ أَعمي‌ وَ قَد كُنت‌ُ بَصِيراً قال‌َ كَذلِك‌َ أَتَتك‌َ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِك‌َ اليَوم‌َ تُنسي‌ طه‌ آيه 124 ‌الي‌ 126 و نيز ميفرمايد وَ مَن‌ كان‌َ فِي‌ هذِه‌ِ أَعمي‌ فَهُوَ فِي‌ الآخِرَةِ أَعمي‌ وَ أَضَل‌ُّ سَبِيلًا اسراء آيه 74.

فَاستَبَقُوا الصِّراطَ طلب‌ ميكنند راه‌ ‌را‌ ‌يعني‌ ميخواهند راهي‌ و طريقي‌ پيدا كنند لكن‌ فَأَنّي‌ يُبصِرُون‌َ ‌پس‌ ‌از‌ كجا پيدا ميكنند و بينا ميشوند (تنبيه‌) انسان‌ ‌تا‌ ‌در‌ دنيا هست‌ ميتواند اخلاق‌ و صفات‌ و ملكات‌ ‌خود‌ ‌را‌ تغيير دهد لكن‌ ‌پس‌ ‌از‌ مردن‌ ‌با‌ ‌هر‌ صفت‌ و خلق‌ و ملكه‌ هست‌ باقي‌ ميمانند اينها ‌که‌ قلب‌ ‌آنها‌ ‌در‌ دنيا كور ‌است‌ حق‌ ‌را‌ مشاهده‌ نميكنند بواسطه سياهي‌ قلب‌ عناد عصبيت‌ كبر و نخوت‌ قساوت‌ فرداي‌ قيامت‌ ‌هم‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ صفات‌ هستند و چون‌ باطن‌ها ظاهر ميشود يَوم‌َ تُبلَي‌ السَّرائِرُ ‌است‌ كوري‌ ‌آنها‌ ظاهر و مشهود ميگردد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 66)- در این آیه اشاره به یکی از عذابهایی می‌کند که ممکن است خداوند در همین دنیا این گروه مجرم را به آن مبتلا سازد، عذابی دردناک و وحشتزا،

ج4، ص106

می‌فرماید: «و اگر بخواهیم چشمانشان را محو می‌کنیم»! (وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْیُنِهِمْ).

و در این حال وحشتی فوق العاده آنها را فرا می‌گیرد، «سپس برای عبور از راه، می‌خواهند بر یکدیگر پیشی بگیرند، اما چگونه می‌توانند ببینند»؟ (فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّی یُبْصِرُونَ).

آنها حتی از پیدا کردن راه خانه خود عاجز خواهند ماند، تا چه رسد به این که راه حق را پیدا کنند و در صراط مستقیم قدم بگذارند!

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص93

منابع