آیه 1 سوره ضحی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۹ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَالضُّحَىٰ

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 1 سوره ضحی 2>>
سوره : سوره ضحی (93)
جزء : 30
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

قسم به روز روشن (یا هنگام ظهر آن).

سوگند به ابتدای روز [وقتی که خورشید پرتو افشانی می کند]

سوگند به روشنايى روز،

سوگند به آغاز روز،

قسم به روز در آن هنگام که آفتاب برآید (و همه جا را فراگیرد)،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

By the morning brightness,

I swear by the early hours of the day,

By the morning hours

By the Glorious Morning Light,

معانی کلمات آیه

  • ضحى: گسترش نور آفتاب. چنان كه راغب و ديگران گفته‏‌اند. در صحاح و اقرب گويد: ضحوه بعد از طلوع خورشيد و پس از آن ضحى است در مجمع آمده كه در اصل آن ظهور است.[۱]

نزول

شأن نزول آیات 1 تا 3:

«شیخ طوسى» گویند: وقتى که وحى رسول خدا صلی الله علیه و آله تا پانزده شب به تأخیر افتاد. عده اى از مشرکین گفتند: خداوند از محمد صرفنظر کرده و او را واگذاشته است سپس این سوره نازل گردید.[۲][۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


سیمای سوره ضحى‌

اين سوره يازده آيه دارد و در مكّه نازل شده است.

نام سوره، برگرفته از آيه اول است كه با سوگند به هنگام بالا آمدن روز آغاز مى‌شود.

از آنجا كه مخالفان، به خاطر قطع نزول وحى به مدّت پانزده روز، به آن حضرت نيش زبان مى‌زدند، لذا اين سوره در مقام دلدارى به پيامبر است و حمايت‌هاى خداوند از آن حضرت را، از هنگام يتيمى تا رسيدن به رسالت بيان مى‌دارد.

و آنگاه از پيامبر مى‌خواهد تا او نيز با يتيمان و محرومان برخوردى خدايى داشته و با زبان و عمل، نعمت‌هاى الهى را آشكار ساخته و سپاس‌گزار آنها باشد.

جلد 10 - صفحه 515


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌ «4» وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌ «5»

«1» به روشنايى آغاز روز سوگند. «2» به شب سوگند آنگاه كه آرامش بخشد. «3»

پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است. «4» همانا آخرت براى تو بهتر از دنيا است. «5» و به زودى پروردگارت (چيزى) به تو عطا كند كه خشنود شوى.

نکته ها

«ضحى» به معناى اوايل روز و هنگام چاشت است. «سجى» هم به معناى پوشاندن و هم به معناى سكون و آرامش است.

«وَدَّعَكَ» از «توديع» به معناى واگذاشتن و رها كردن است و «قَلى‌» به معناى شدّت عداوت و بغض و خشم و قهر است.

براى چند روزى وحى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قطع شد. مخالفان سرزنش كردند كه خدا تو را رها كرده است. اين آيات نازل شد و حضرت را دلدارى داد. شايد دليل قطع وحى آن بود كه خداوند به مردم بفهماند هر چه هست از اوست و پيامبر در الفاظ وحى و زمان نزول آن و مقدار آن، از خود اختيارى ندارد.

نشانه آنكه خدا پيامبرش را رها نكرده، اين است كه در اين سوره كوچك، سيزده بار شخص پيامبر مورد خطاب قرار گرفته است.

جلد 10 - صفحه 516

پیام ها

1- روشنى روز و تاريكى و آرامش شب دو نعمت بزرگ الهى است كه مورد سوگند خداوند قرار گرفته است. «وَ الضُّحى‌ وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌»

2- با قاطعيّت، زبان بدگويان را قطع و دل پاكان را بدست آوريد. «وَ الضُّحى‌ وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌ ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ»

3- به قضاوت‌ها و پيش داورى‌ها و تحليل‌هاى نادرست، صريحاً جواب بدهيد. «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ»

4- مربّى نبايد كسى را كه تحت تربيت اوست رها كند. «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ»

5- قطع موقت لطف را نشانه غفلت و قهر الهى ندانيد. «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ الضُّحى‌ «1»

وَ الضُّحى‌: سوگند به چاشتگاه كه آفتاب در آن وقت ارتفاع يافته و به سبب آن نور روز زايد گشته.

جلد 14 - صفحه 248

بيان- تخصيص اين وقت از روز يا به جهت قوت و تزايد نور آفتاب است در آن زمان و وقت اعتدال نهار در سرما و گرما در زمستان و تابستان، يا به سبب آنكه در آن ساعت حق تعالى با حضرت موسى كليم اللّه تكلّم فرموده (به ايجاد سخن) و در آنوقت سحره فرعون مشاهده معجزه حضرت موسى عليه السّلام نموده، خداى را سجده كردند. نزد بعضى مراد «ربّ الضّحى» است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ الضُّحى‌ «1» وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌ «2» ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‌ «3» وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌ «4»

وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌ «5» أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‌ «6» وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‌ «7» وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى‌ «8» فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ «9»

وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ «10» وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ «11»

ترجمه‌

سوگند بوقت بلند شدن آفتاب‌

و بشب وقتى كه مستقرّ گردد تاريكى آن‌

ترك ننمود تو را پروردگار تو و دشمن نداشت تو را

و هر آينه آخرت بهتر است براى تو از دنيا

و هر آينه بعد از اين عطا ميكند بتو پروردگارت پس خشنود ميشوى‌

آيا نيافت تو را يتيم پس مأوى داد

و يافت تو را گمشده پس راهنمائى كرد

و يافت تو را عيالمند پس بى‌نياز نمود

و امّا طفل يتيم را پس مورد قهر قرار مده‌

و امّا سائل و گدا را پس بدرشتى محروم منما

و امّا بنعت پروردگارت پس سخنرانى كن.

تفسير

خداوند متعال سوگند ياد فرموده بوقت بلند شدن آفتاب كه بهترين اوقات روز است براى انجام امور و وقت اعتدال هوا در تابستان و زمستان است و بشب در وقتى كه كامل و مستقرّ گردد تاريكى آن و مخفى شوند مبصرات از انظار و ساكن گردند مردم از رفتار براى آنكه قطع ننموده است وحى خود را از پيغمبر اكرم مانند كسيكه وداع نمايد با كسى و ترك كند روابط خود را با او و ودعك بتخفيف بمعناى تركك نيز قرائت شده و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده و نيز بغض و عداوتى با آنحضرت پيدا ننموده است چون در جوامع نقل نموده كه وحى چندى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نرسيد پس مشركين گفتند خداى‌

جلد 5 صفحه 401

محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با او وداع نموده و عداوت ورزيده پس اين سوره نازل شد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اول سوره‌اى كه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد اقرء باسم ربّك الّذى خلق بود پس تأخير افتاد در تشرّف جبرئيل و نزول قرآن و خديجه عليها السلام عرض كرد شايد خداوند ترك فرموده تو را و لذا نميفرستد نزد تو پس نازل نمود خداوند ما ودّعك ربّك و ما قلى و بعد از اين مژده داده به پيغمبر خود كه هر آينه اواخر امر دعوت او بهتر و با پيشرفت مقرون‌تر است براى او از اوائل آن يا آخرت براى او بهتر از دنيا است و هر آينه خداوند بقدرى در آخرت باو عطا فرمايد از بهشت چنانچه قمى ره نقل نموده و از قبول شفاعت نسبت باهل توحيد چنانچه از محمد حنفيّه نقل شده تا راضى شود و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه راضى ميشود جدّ من بآنكه باقى نماند در آتش موحّدى و نيز از آن حضرت نقل نموده كه يك روز پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شد بر حضرت فاطمه عليها السلام و در بر او كسائى بود از پشم شتر و آسيا ميكرد بدست خود و شير ميداد طفل خود را و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن حال را مشاهده فرمود ديدگانش پر از اشك شد و فرمود اى دختر من سبقت گير بتلخى دنيا براى شيرينى آخرت و خداوند نازل فرموده بر من و لسوف يعطيك ربّك فترضى و بعد از اين بيان فرموده نعمت‌هاى خود را كه از اول عمر باو انعام فرموده و كاشف از محبوبيّت ديرين آن حضرت نزد خداوند است باين تقريب كه آيا نيافت خداوند تو را يتيم و بى‌پدر از وقت ولادت و بى‌مادر پس از چند سال پس جاى داد تو را در حجر جدّت عبد المطّلب و پس از وفات او در تحت كفالت عمّت ابو طالب كه برادر ابو ينى پدرت عبد اللّه است و تا آخر عمر با كمال عزت و تمام قدرت از تو نگهدارى و حمايت نموده و مينمايد و يافت تو را گمشده از دايه‌ات حليمه سعديّه در راه مكّه وقتى كه ميخواست رد كند تو را بجدت پس هدايت فرمود تو را و رسانيد بآن بزرگوار تو را چنانچه مورّخين نقل نموده‌اند و يافت تو را فقير پس بى‌نياز نمودت بمال خديجه محترمه كه تمام ثروت فوق العاده خود را در تحت اختيار تو قرار داد ميخواهد بفرمايد همين طور كه تا كنون مشمول عنايات ما بودى بعد از اين هم خواهى بود آنچه ذكر شد معانى ظاهرى آيات اخيره است ولى عياشى ره از امام رضا عليه السّلام نقل‌

جلد 5 صفحه 402

نموده كه مراد از يتيم فرد بى مثل در ميان مخلوق است كه خداوند مردم را در پناه او جاى داده و مراد از ضالّ گمشده از قومى است كه معرفت بمقام و فضل او نداشتند پس هدايت فرمود خداوند آنها را باو و مراد از عائل نگهدار و سرپرست اقوامى است كه نگهدارى و سرپرستى نمود از آنها بعلم و دانش پس بى‌نياز فرمود آنان را خداوند بوجود او و قمى ره اين معنى را از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده و نيز نقل نموده كه مراد از يتيم بى‌مثل است و لذا درّ را يتيم خوانده‌اند چون مانند ندارد و مراد از بى‌نياز نمودن خدا آن حضرت را بى‌نيازى او بسبب وحى است از آنكه بپرسد از كسى چيزى را و در حديث عيون از حضرت رضا عليه السّلام و وجدك عائلا فاغنى باستجابت دعا تفسير شده و بعضى بى‌نيازى آن حضرت را بقناعت و مقام رضاى او تفسير نموده‌اند و اقوال ديگرى هم در اين مقام از مفسّرين نقل شده كه چون منطبق با ظاهر آيات و روايات نبود حقير ذكر ننمودم و در تعقيب اين آيات براى گوشزد مردم خداوند حبيب خود را مخاطب قرار داده ميفرمايد پس امّا يتيم را مقهور و مظلوم در نفس و مال منما و تعدّى و تجاوز و ستم در حق او روا مدار و چنانچه گفته‌اند اين عادت عرب بوده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعمل خود كه بسيار به ايتام احسان و محبت و نوازش ميفرمود و بتوصيه و سفارشى كه مكرر در باره آنها بمسلمانان فرمود اين خوى زشت را از ميان آنها برطرف فرمود و امّا سائل و گدا را مطرود و رانده از درگاه منما و درشتى با او مكن چون بايد محروم نشود اگر چه بنصف خرما باشد و در صورت عدم تمكّن بنرمى و ملاطفت بايد از او جواب گوئى كرد و عذر خواهى نمود چنانچه مستفاد از روايات است و بعضى گفته‌اند مراد آن است كه جواب سؤال از مسئله علمى را بده و امّا بنعمت پروردگارت كه در اين سوره براى تو تعداد شده و ساير نعم الهى كه شامل حال تو شده از مقام نبوّت و ولايت و امامت و قرآن و احكام و اخلاق حسنه و صفات فاضله خبر ده و شكر گزار باش و آشكار كن آنرا و مخفى منما چون اظهار نعمت شكر منعم و اخفاء آن كفران نعمت است و در روايات باين مضامين و به اظهار دين حق و بيان احكام اسلام و عطاياى الهى نسبت بآن حضرت و امثال اينها تفسير شده است و ثواب قرائت اين سوره هم در ذيل سوره الشمس گذشت و الحمد للّه على نعمه و آلائه.

جلد 5 صفحه 403

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

وَ الضُّحي‌ «1» وَ اللَّيل‌ِ إِذا سَجي‌ «2»

قسم‌ ‌بر‌ روشنايي‌ روز و بشب‌ ‌که‌ تاريكي‌ ‌او‌ برقرار و ساكن‌ و مستقر ميشود.

(وَ الضُّحي‌) روشنايي‌ روز ‌از‌ اول‌ طلوع‌ فجر ‌است‌ ‌تا‌ ذهاب‌ حمره مغربيه‌، و بعضي‌ گفتند: موقعي‌ ‌که‌ آفتاب‌ پهن‌ ميشود، بعضي‌ گفتند: ظهر ‌است‌ ‌که‌ خورشيد وسط‌-‌ النهار ميرسد و سايه شاخص‌ بمنتها درجه كوتاهي‌ ميرسد ‌که‌ اول‌ وقت‌ نماز ظهر ‌است‌ و اول‌ وقت‌ فضيلت‌.

اقول‌: اقسامي‌ ‌از‌ روشنايي‌ داريم‌ يكي‌ خلقت‌ انوار مقدسه‌ ‌محمّد‌ و آل‌، و خلقت‌ موجودات‌ ‌که‌ ماهيات‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ظلمت‌ نيستي‌ بروشنايي‌ هستي‌ ميآيند، يكي‌ قلوب‌ مؤمنين‌ بنور ايمان‌ ‌که‌ ‌از‌ ظلمت‌ كفر خارج‌ ميشوند، يكي‌ قلوب‌ علماء بنور علم‌ ‌که‌ ‌از‌ ظلمت‌ جهل‌ بيرون‌ ميآيند، يكي‌ توبه‌ ‌که‌ ظلمت‌ معاصي‌ ‌را‌ برطرف‌ ميسازد، يكي‌ اعمال‌ صالحه‌ ‌که‌ قلب‌ ‌را‌ روشن‌ ميكند، يكي‌ نامه عمل‌ مؤمن‌ و نور صورت‌ ‌او‌ ‌که‌ صحراي‌ محشر ‌را‌ روشن‌ ميكند و ‌از‌ همه‌ بالاتر: اللّه‌ُ نُورُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ ... الايه‌ نور ‌آيه‌ 35. و ‌در‌ حق‌ مؤمنين‌ ميفرمايد: يَوم‌َ تَرَي‌ المُؤمِنِين‌َ وَ المُؤمِنات‌ِ يَسعي‌ نُورُهُم‌ بَين‌َ أَيدِيهِم‌ وَ بِأَيمانِهِم‌ ... الايه‌ حديد ‌آيه‌ 12.

وَ اللَّيل‌ِ إِذا سَجي‌ ‌يعني‌ ظلمت‌ شب‌ مستقر ميشود، و ‌در‌ حق‌ اصحاب‌ نار ميفرمايد: كَأَنَّما أُغشِيَت‌ وُجُوهُهُم‌ قِطَعاً مِن‌َ اللَّيل‌ِ مُظلِماً أُولئِك‌َ أَصحاب‌ُ النّارِ هُم‌ فِيها خالِدُون‌َ يونس‌ ‌آيه‌ 27.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 1)- در آغاز این سوره نیز با دو سوگند رو برو می‌شویم: سوگند به «نور» و «ظلمت» می‌فرماید: «قسم به روز در آن هنگام که آفتاب برآید» و همه جا را فرا گیرد (و الضحی).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص262
  2. در تفسیر على بن ابراهیم از ابوالجارود و او از امام باقر علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: وقتى که اولین سوره قرآن «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ» بر پیامبر نازل شد. چندى وحى تعطیل گردید تا این که خدیچه زوجه پیامبر به وى گفت: شاید خداوند تو را ترک کرده باشد که به سوى تو وحى نمى فرستد سپس آیه 3 نازل شد و صاحب مجمع البیان از ابن جریج نقل کند که گفت: مدت قطع وحى دوازده روز بوده و نیز از مقاتل روایت کند که مدت مزبور چهل روز بوده است.
  3. سعید بن منصور در سنن خود و فریابى در تفسیر خود از جندب روایت کند که مشرکین مى گفتند: خداوند از پیامبر صرفنظر کرده و به او وحى نمى فرستد و طبرى صاحب جامع البیان از عبدالله بن شداد نقل نماید که خدیجه به پیامبر گفت: خداوند تو را واگذاشته است، حافط ابن حجر گوید: خدیجه و ام‌جمیله هر دو این سخن را به پیامبر گفته بودند. خدیجه از روى همدردى گفته بود و ام‌جمیله از روى شماتت و نیز در صحیح بخارى و صحیح مسلم و دیگران از جندب نقل شده که زنى به عنوان طعنه و شماتت در موقع تعطیل وحى به رسول خدا گفت: یا محمد چطور است که شیطان تو را ترک نموده و واگذاشته است و حاکم صاحب المستدرک نیز از زید بن ارقم شماتت ام‌جمیله را ذکر نموده است.

منابع