آیه 13 سوره مائده

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۳۶ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ ۙ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ ۚ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<12 آیه 13 سوره مائده 14>>
سوره : سوره مائده (5)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

پس چون پیمان شکستند، آنان را لعنت کردیم و دلهایشان سخت گردانیدیم (که موعظه در آن اثر نکرد)، کلمات خدا را از جای خود تغییر می‌دهند و از آن کلمات که به آن‌ها پند داده شد نصیب بزرگی را از دست دادند. و دائم بر خیانتکاری آن قوم مطلع می‌شوی جز قلیلی از ایشان (که با ایمان و نکوکارند)، پس تو از آنها درگذر و (کار بدشان را) عفو کن، که خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد.

پس آنان را به سبب پیمان شکستنشان لعنت کردیم، و دل هایشان را بسیار سخت گردانیدیم، [تا جایی که] کلمات خدا را از جایگاه اصلی اش و معنای حقیقی اش تغییر می دهند، و بخشی از آنچه را [از معارف و احکام تورات واقعی] که به وسیله آن پند داده شدند، از یاد بردند [و نادیده گرفتند]، و همواره از اعمال خائنانه آنان جز اندکی از ایشان [که وفادار به پیمان خدایند] آگاه می شوی؛ پس [تا نزول حکم جهاد] از آنان درگذر و [از مجازاتشان] روی گردان؛ زیرا خدا نیکوکاران را دوست دارد.

پس به [سزاى‌] پيمان شكستنشان لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم. [به طورى كه‌] كلمات را از مواضع خود تحريف مى‌كنند، و بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشى سپردند. و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مى‌شوى، مگر [شمارى‌] اندك از ايشان [كه خيانتكار نيستند]. پس، از آنان درگذر و چشم پوشى كن كه خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

و اهل كتاب -جز اندكى از آنها- چون پيمانشان را شكستند، لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم. كلمات را از معنى خود منحرف مى‌سازند و از آن پند كه به ايشان داده شده بود بهره خويش فراموش كرده‌اند. و همواره از كارهاى خائنانه‌شان آگاه مى‌شوى. عفوشان كن و از گناهشان درگذر كه خدا نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

ولی بخاطر پیمان‌شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را از موردش تحریف می‌کنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف‌نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Then, because of their breaking their covenant We cursed them and made their hearts hard: they pervert words from their meanings, and have forgotten a part of what they were reminded. You will not cease to learn of some of their treachery, excepting a few of them. Yet excuse them and forbear. Indeed Allah loves the virtuous.

But on account of their breaking their covenant We cursed them and made their hearts hard; they altered the words from their places and they neglected a portion of what they were reminded of; and you shall always discover treachery in them excepting a few of them; so pardon them and turn away; surely Allah loves those who do good (to others).

And because of their breaking their covenant, We have cursed them and made hard their hearts. They change words from their context and forget a part of that whereof they were admonished. Thou wilt not cease to discover treachery from all save a few of them. But bear with them and pardon them. Lo! Allah loveth the kindly.

But because of their breach of their covenant, We cursed them, and made their hearts grow hard; they change the words from their (right) places and forget a good part of the message that was sent them, nor wilt thou cease to find them- barring a few - ever bent on (new) deceits: but forgive them, and overlook (their misdeeds): for Allah loveth those who are kind.

معانی کلمات آیه

قاسية: قسو و قساوت: سخت دلى. قاسيه: سخت، «قلوب قاسيه» يعنى دلهاى سخت.

يحرفون: حرف. طرف. تحريف: يك طرف بردن. تحريف كلام يعنى منحرف كردن آن از معناى اصلى. يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ، يعنى كلمه ها را از معانى واقعى بر كنار مى كردند.

الكلم: كلمه ها. از لفظش مفرد ندارد. آن چهار بار در قرآن مجيد آمده است.

حظا: حظ: قسمت، نصيب. «حظا» يعنى قسمتى و مقدارى.

خائنة: خائنه و خيانت هر دو مصدر هستند. مثل كاذبه به معنى كذب. خيانت مقابل امانت است.

اصفح: صفح: اغماض و ناديده گرفتن. «فاصفح» يعنى اغماض و چشم پوشى كن.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ «13»

پس (بنى‌اسرائيل را) به خاطر شكستن پيمانشان لعنت كرديم (و از رحمت خويش دور ساختيم) و دل‌هايشان را سخت گردانيديم. آنان كلمات (الهى) را از جايگاه‌هاى خود تحريف مى‌كنند و بخشى از آنچه را به آنان تذكّر داده شده بود فراموش كردند، و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مى‌شوى (هر روز توطئه و خيانتى تازه دارند) مگر اندكى از ايشان (كه سنگدل و تحريف‌گر و خائن نيستند). پس، از آنان درگذر و از لغزش‌هايشان چشم بپوش. همانا خداوند نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

نکته ها

در اوّلين آيه‌ى اين سوره، وفاى به پيمان‌ها و در آيه‌ى قبل، پيمان خداوند با بنى‌اسرائيل آمده است. اين آيه آثار خلف وعده و پيمان‌شكنى را مطرح مى‌كند.

نسيان گاهى به معناى فراموشى غير اختيارى است كه انتقادى بر آن نيست؛ ولى گاهى به معناى بى‌اعتنايى وبى‌توجّهى است كه قابل انتقاد است. مانند؛ موردى كه در اين آيه آمده است. «نَسُوا حَظًّا»

پیام ها

1- از پيمان‌شكنى بنى‌اسرائيل و عواقب آن عبرت بگيريم. فَبِما نَقْضِهِمْ‌ ... لَعَنَّاهُمْ‌

2- پيمان‌شكنى با خدا، عامل محروميّت از لطف الهى و زمينه‌ى پيدايش سنگدلى است. لَعَنَّاهُمْ‌ ... جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً در آيه‌ى 77 سوره‌ى توبه نيز پيمان‌شكنى با خدا، سبب پيدايش نفاق است. «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ»

جلد 2 - صفحه 257

3- گروهى از بنى‌اسرائيل، همواره اهل خيانت بودند. «لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ»

4- پيامبر صلى الله عليه و آله دائماً بر اعمال ورفتار يهود ناظر بودند. «لا تَزالُ تَطَّلِعُ»

5- در برخورد با دشمن، انصاف را فراموش نكنيم. ( «إِلَّا قَلِيلًا» يعنى همه‌ى بنى‌اسرائيل توطئه‌گر نبودند.)

6- عفو و صفح، از مصاديق احسان است. فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ‌ ... الْمُحْسِنِينَ‌

7- عفو و گذشت كردن از كافر نيز احسان ونيكى است. فَاعْفُ عَنْهُمْ‌ ... إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ‌

8- نيكوكار، محبوب خداست. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ «13»

«1» نهج البلاغه، خطبه 16.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 41

فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ‌: پس بسبب شكستن ايشان عهدى را كه از ايشان گرفته بوديم كه از جمله نقض عهد، تكذيب رسل و كشتن انبيا و اعتنا ننمودن به كتاب و ضايع ساختن احكام و واجبات آن، و كتمان صفات حضرت خاتم صلى اللّه عليه و آله‌ لَعَنَّاهُمْ‌: رانديم و طرد نموديم ايشان را از رحمت خود، يا مسخ گردانيديم آنها را به خوك و ميمون، يا خوارى جزيه را بر آنها وضع كرديم. در مجمع‌ «1» گويد: آيه شريفه، تسليه خاطر عاطر رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله است كه: تعجب منما از يهود و آنانكه اذيت به تو و اصحاب تو نمايند و نقض عهد و عذرخواهى كنند، بدرستى كه اين دأب و عادت اسلاف ايشان است كه: اخذ ميثاق بر طاعت خود نمودم در زمان موسى عليه السّلام، و مبعوث ساختم دوازده نفر نقيب را، پس شكستند ميثاق را؛ لذا دور كردم ايشان را از رحمت خود. وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً: و قرار داديم دل‌هاى ايشان را بسيار سخت بر سبيل عقوبت.

تنبيه- اين مطلب محقق گرديده كه ذات اقدس الهى از قبايح منزه و مبرى باشد، لذا اينگونه آيات به يكى از وجوه تفسير شود: 1- قرار داديم دلهاى ايشان را سخت بر سبيل عقوبت، به اين وجه كه الطاف خاصه لين القلب را از آنها برداشتيم. 2- آنكه بسبب فرط عناد و انكار، تخليه نموديم و بعد از اتمام حجت، آنها را واگذاشتيم و آثار قسى القلب ظاهر و هويدا شد. 3- به جهت عدم تدبر و تأمل در آيات بينه و حجج ظاهره، سلب توفيق آنها فرموديم و قسى القلب گرديدند و از شنيدن تهديدات و مشاهده آيات اصلا متأثر نشدند.

«1» مجمع البيان ج 2 صفحه 172.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 42

4- بواسطه انهماك در طغيان و عصيان، حكم فرموديم به قساوت قلب آنان؛ بنابر اين مواعظ و نصايح در آنها تأثير نيافت كه الطاف خاصه لين القلب را از آنها باز داشتيم، يعنى به جهت فرط عناد و جحود و عدم تدبر در آيات واضحه هاديه، تخليه نموديم و آنها را در وادى ضلالت بگذاشتيم و سلب توفيق و لطف نموديم، تا آنكه قلوب آنها قساوت تامه يافته از استماع تخويفات و مشاهده آيات اصلا متأثر نشد، يا آنكه بسبب عدم قبول آنها حق را، حكم فرموديم به قساوت قلوب آنها كه متأثر نشود در آنها موعظه.

يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‌: تغيير و تبديل مى‌دهند كلمات تورات را از جاهاى آن، يعنى حكم تورات را مأوّل مى‌گردانند به تأويلات فاسده و تغيير مى‌دهند صفات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را. وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ‌: و ترك كردند بهره و نصيب وافر را از آنچه پند داده شده بودند در تورات از متابعت پيغمبر آخر الزمان، مانند كسى كه چيزى را فراموش و بدين جهت ترك آن نمايد و بجا نياورد. يا معنى آنكه بنى اسرائيل تحريف تورات كردند و بسبب شآمت اين فعل شنيع، احكام غير محرفه از خاطر ايشان محو شد؛ چنانچه از ابن مسعود مروى است كه: قد ينسى المرء بعض العلم بالمعصية يعنى گاهى فراموش مى‌كند مرد بعضى از علوم را بسبب شآمت معصيت، و بعد اين آيه تلاوت نمود. نعم ما قيل:

شكوت الى حبيب سوء حفظى‌

فار شدنى الى ترك المعاصى‌

و علّله بانّ العلم فضل‌

و فضل اللّه لا يعطى لعاصى‌

وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ‌: و هميشه هستى تو كه مطلع مى‌شوى بر خيانتى از يهود. حاصل آنكه خيانت و غدر از عادت يهود و اسلاف ايشان است، هميشه آن را از آنها مى‌يابى. إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ‌: مگر عده قليلى از آنها كه خائن نيستند مانند ابن سلام و اصحاب او كه ايمان آرند. فَاعْفُ عَنْهُمْ‌: پس عفو كن از ايشان اگر توبه كنند و ايمان آورند. وَ اصْفَحْ‌: و رو بگردان از ايذاى ايشان اگر ملتزم جزيه شوند. يا عفو و صفح بر سبيل اطلاق است و آن منسوخ باشد به‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 43

آيه‌ «قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» «1». إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ‌: بدرستى كه خداوند دوست مى‌دارد نيكوكاران را، يعنى لازمه دوستى كه جزاى احسان باشد نسبت به محسنين، مرعى دارد. اين تعليل امر است به صفح و ترغيب به آن و تنبيه بر آنكه عفو از كافر خائن احسان است، چه جاى آنكه مؤمن باشد.

در معراج السعاده- از حضرت سيد الساجدين عليه السّلام مروى است: حق تعالى روز قيامت، اولين و آخرين را جمع مى‌فرمايد. پس منادى ندا كند كدامند اهل فضل. طايفه‌اى قيام نمايند. ملائكه گويند: چه چيز است فضل شما؟ گويند: صله مى‌نموديم به هر كه از ما قطع مى‌كرد، و عطا مى‌نموديم به هر كه ما را محروم مى‌ساخت، و عفو مى‌نموديم از هر كه به ما ظلم مى‌كرد.

ملائكه گويند: راست گفتيد، اهل فضليد، داخل بهشت شويد. «2» و حضرت باقر عليه السّلام فرمود: پشيمانى بر عفو بهتر و آسانتر است از پشيمانى بر انتقام و عقوبت. «3» و همينقدر در فضل عفو و احسان كافيست كه از صفات ذات اقدس الهى است.

بدى را بدى سهل باشد جزا

اگر مردى، أحسن الى من أسا


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ «13»

جلد 2 صفحه 186

ترجمه‌

پس براى شكستن آنها پيمانشان را لعنت نموديم آنها را و گردانديم دلهاى آنانرا سخت تغيير ميدهند سخنان را از جايهاى خود و فراموش كردند قسمتى را از آنچه پند داده شده بودند بآن و هميشه مطلع ميشوى بر خيانتى از آنها مگر اندكى از آنها پس در گذر از ايشان و صرف نظر كن همانا خدا دوست دارد نيكى كنندگانرا

تفسير

لعنت خداوند مكرر بيان شده است كه طرد از درگاه رحمت الهى است و قساوت قلب بآنستكه از آيات الهى متأثر نشود و خوف و رجائى در او روى ندهد و اين اثر وضعى نقض عهد با خدا استكه بواسطه اضافه عهد بخداوند صحت استناد بحق دارد و تحريف كلم همان تغييراتى استكه در اوصاف حضرت ختمى مرتبت كه در تورية ذكر شده است ميدادند و نسيان امر الهى عبارت از پشت گوش انداختن مواعظ و ارشادهاى انبيا استكه قسمت مهمى از آنها را كه مخالف با هواى نفسشان بود در طاق نسيان گذاردند و هر روز پيغمبر اكرم (ص) بخيانتى از خيانتهاى آنها مطلع ميشد يا دسته از آنها را مشاهده مى‌فرمود كه با آنحضرت خيانت مينمودند و عموما آنها اين قبيل مردم بودند بلى چند نفر هم از قبيل عبد اللّه سلام مردمان سليم النفس كه كتمان از حق نمينمودند بين آنها پيدا ميشد و خداوند باحترام اين قبيل صلحا پيغمبر اكرم را امر بعفو و اغماض از جرائم همه آنها فرمود بلكه اشاره فرمود بآنكه اگر علاوه بآنها احسان هم بنمائى نزد خداوند محبوب خواهى بود تا وقتى كه جرأت و جسارت آنها از حد گذشت كه اين آيه منسوخ گرديد و پيغمبر اكرم (ص) مأمور بقتال با آنها شد چنانچه قمى ره فرموده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَبِما نَقضِهِم‌ مِيثاقَهُم‌ لَعَنّاهُم‌ وَ جَعَلنا قُلُوبَهُم‌ قاسِيَةً يُحَرِّفُون‌َ الكَلِم‌َ عَن‌ مَواضِعِه‌ِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمّا ذُكِّرُوا بِه‌ِ وَ لا تَزال‌ُ تَطَّلِع‌ُ عَلي‌ خائِنَةٍ مِنهُم‌ إِلاّ قَلِيلاً مِنهُم‌ فَاعف‌ُ عَنهُم‌ وَ اصفَح‌ إِن‌َّ اللّه‌َ يُحِب‌ُّ المُحسِنِين‌َ «13»

‌پس‌ بواسطه‌ نقض‌ (شكستن‌) ‌آنها‌ عهد و ميثاق‌ ‌خود‌ ‌را‌ لعن‌ كرديم‌ (دور نموديم‌ ‌از‌ رحمت‌ ‌خود‌) ‌آنها‌ ‌را‌ و قلوب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ قسي‌ّ نموديم‌ و بسبب‌ قساوت‌ قلب‌ و دوري‌ ‌از‌ رحمت‌ كلمات‌ الهي‌ ‌را‌ تحريف‌ نمودند ‌از‌ موضع‌ ‌خود‌ جابجا كردند

جلد 6 - صفحه 322

جاي‌ ‌هر‌ كلمه‌ كلمه‌ ديگري‌ گذاردند و فراموش‌ كردند ‌آن‌ حظّ و نصيبي‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ متذكر نموديم‌ ‌که‌ مغفرت‌ و دخول‌ جنّت‌ ‌باشد‌ و ‌لا‌ يزال‌ مطلع‌ ميشوي‌ بخيانتهاي‌ ‌آنها‌ مگر قليلي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ بميثاق‌ ‌خود‌ وفا كردند ‌پس‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مورد عفو ‌خود‌ قرار ده‌ و ‌از‌ تقصيرات‌ ‌آنها‌ صرفنظر نما محققا ‌خدا‌ دوست‌ ميدارد احسان‌ كنندگان‌ ‌را‌ فَبِما نَقضِهِم‌ مِيثاقَهُم‌ بعض‌ مفسرين‌ گفتند ‌ما ‌در‌ ‌بما‌ زائد ‌است‌ و مكرر گفته‌ايم‌ كلمه‌ زائده‌ ‌در‌ قرآن‌ نيست‌ و توهّم‌ كردند ‌که‌ مراد ‌از‌ نقض‌ ميثاق‌ معاهده‌ ‌بود‌ ‌که‌ پيغمبر ‌با‌ ‌آنها‌ نمود ‌که‌ همراهي‌ ‌با‌ مشركين‌ نكنند و تخلف‌ نمودند، و بعضي‌ گفتند قرارداد جزيه‌ بوده‌ لكن‌ ظاهر اينست‌ ‌که‌ همان‌ عهد و ميثاقي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ مذكور شد ‌از‌ اقامه‌ نماز و ايتاء زكاة و ايمان‌ برسل‌ و اعزاز ‌آنها‌ و صرف‌ مال‌ ‌در‌ سبيل‌ و راه‌ خداوند ‌که‌ احكام‌ الهي‌ ‌را‌ پشت‌ پا زدند و انبياء ‌را‌ كشتند و ‌در‌ شرط غوطه‌ور گشتند و ‌از‌ تورات‌ موسي‌ و زبور داود و انجيل‌ عيسي‌ هيچ‌ نام‌ و نشاني‌ نگذاشتند.

لَعَنّاهُم‌ ‌در‌ دنيا گرفتار قتل‌ و غارت‌ و اسيري‌ شدند و بعضي‌ مسخ‌ شدند بقرده‌ و ‌در‌ آخرت‌ معذّب‌ بسخت‌ترين‌ عذاب‌ گرفتار.

وَ جَعَلنا قُلُوبَهُم‌ قاسِيَةً ‌که‌ الان‌ ‌هم‌ مشاهده‌ ميشود ‌که‌ هيچ‌ طائفه‌ ‌حتي‌ طبيعي‌ قساوت‌ قلب‌ ‌آنها‌ بمقدار يهود نيست‌ بالاخص‌ ‌با‌ مسلمين‌ خصوصا ‌اگر‌ اولاد پيغمبر باشند ‌ يا ‌ نام‌ پيغمبر ‌را‌ داشته‌ باشند ‌حتي‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ نسبت‌ بيكديگر ‌از‌ زن‌ و فرزند فقط دوستي‌ ‌آنها‌ ‌با‌ مال‌ و زخارف‌ دنيوي‌ ‌است‌.

يُحَرِّفُون‌َ الكَلِم‌َ عَن‌ مَواضِعِه‌ِ تحريف‌ عبارت‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ كلمه‌ ‌را‌ ‌بر‌ دارند و جاي‌ ‌او‌ كلمه‌ ديگر گذارند و ‌اينکه‌ معمول‌ يهود و نصاري‌ ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زماني‌ بوده‌ و هست‌ ‌اگر‌ طبع‌ عهد قديم‌ و جديد ‌را‌ مشاهده‌ كني‌ ‌با‌ طبع‌ سابق‌ ‌آن‌ بسيار مخالفت‌ دارد بخصوص‌ جملاتي‌ ‌که‌ بشارت‌ بوجود مقدّس‌ نبي‌ اسلام‌ و اسم‌ شريف‌ ‌او‌ ‌است‌

جلد 6 - صفحه 323

تغييرات‌ كلّي‌ داده‌اند خذلهم‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ و لعنهم‌ لعنا كثيرا.

وَ نَسُوا حَظًّا مِمّا ذُكِّرُوا بِه‌ِ ‌که‌ تغفير سيئات‌ و دخول‌ جناني‌ ‌که‌ تجري‌ ‌من‌ تحتها الانهار ‌باشد‌.

وَ لا تَزال‌ُ تَطَّلِع‌ُ عَلي‌ خائِنَةٍ مِنهُم‌ ‌اگر‌ مراجعه‌ كنيد باحوال‌ يهود و نصاري‌ ‌از‌ عهد موسي‌ و عيسي‌ ‌تا‌ عصر حاضر خيانت‌هاي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ حدّ و حصر خارج‌ چنانچه‌ كتب‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ ‌بر‌ ‌اينکه‌ شاهد ‌است‌.

إِلّا قَلِيلًا مِنهُم‌ بعضي‌ توهّم‌ كردند ‌که‌ ‌اينکه‌ استثناء ‌از‌ كساني‌ ‌که‌ ‌با‌ پيغمبر ‌صلي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ معاهده‌ جزيه‌ ‌ يا ‌ ترك‌ مساعده‌ ‌با‌ مشركين‌ و ترك‌ جنگ‌ ‌با‌ مسلمين‌ ‌است‌ ‌که‌ قليلي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ باين‌ معاهدات‌ ثابت‌ بودند لكن‌ ظاهر ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ استثناء راجع‌ بجملات‌ همين‌ ‌آيه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قليل‌ بمعاهدات‌ و ميثاقي‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌خدا‌ بسته‌ بودند باقي‌ و ثابت‌ بودند و دستور آمد ‌از‌ جانب‌ حق‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ دسته‌ قليل‌ مساعدت‌ فرما زيرا اينها قابل‌ هدايت‌ هستند و قساوت‌ قلب‌ اينها ‌را‌ نگرفته‌ و مورد لعن‌ الهي‌ نشدند و خيانتي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ سر نزده‌ و تحريف‌ كلمات‌ ‌را‌ نكرده‌اند و آخرت‌ ‌را‌ فراموش‌ نكرده‌ و ‌در‌ مقام‌ تحصيل‌ حق‌ و حقيقت‌ هستند فَاعف‌ُ عَنهُم‌ ‌اگر‌ تقصيري‌ ‌در‌ مورد ‌شما‌ كرده‌اند ‌آنها‌ ‌را‌ عفو فرما (و اصفح‌) ‌از‌ تقصيرات‌ ‌آنها‌ ‌در‌ گذر چنانچه‌ وظيفه‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ نسبت‌ بكفار همين‌ بوده‌ ‌با‌ كمال‌ ملايمت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ دعوت‌ باسلام‌ ميكرد و ‌براي‌ ‌آنها‌ اقامه‌ معجزه‌ مينمود و ‌آنها‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ميشدند و ‌اگر‌ لجاج‌ و بهانه‌گيري‌ و عناد و عصبيت‌ ‌در‌ ‌آنها‌ مشاهده‌ مينمود ‌با‌ ‌آنها‌ جهاد ميكرد.

إِن‌َّ اللّه‌َ يُحِب‌ُّ المُحسِنِين‌َ چه‌ احساني‌ بالاتر ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ تيه‌ ضلالت‌ و كفر نجات‌ دهد و بشاه‌ راه‌ هدايت‌ بياورد و ‌از‌ شقاوت‌ و عذاب‌ جهنم‌ بسعادت‌ و بهشت‌ سوق‌ دهد كُنتُم‌ عَلي‌ شَفا حُفرَةٍ مِن‌َ النّارِ فَأَنقَذَكُم‌ مِنها آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 103، و ‌از‌ ‌اينکه‌ بيان‌ معلوم‌ ميشود ‌که‌ ‌اينکه‌ جمله‌ منافي‌ ‌با‌ آيات‌ جهاد نيست‌ ‌که‌ بعضي‌ توهم‌ كردند ‌که‌ ‌اينکه‌ حكم‌ نسخ‌ ‌شده‌ بآيات‌ جهات‌، و اللّه‌ العالم‌.

324

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه‌ 13)

در تعقیب بحثی که در باره پیمان خدا با بنی اسرائیل در آیه قبل گذشت، در این آیه اشاره به پیمان شکنی آنها و عواقب این پیمان شکنی می کند و می فرماید: «چون آنها پیمان خود را نقض کردند ما آنها را طرد کردیم و از رحمت خود دور ساختیم و دلهای آنها را سخت و سنگین نمودیم» (فَبِما نَقضِهِم می ثاقَهُم لَعَنّاهُم وَ جَعَلنا قُلُوبَهُم قاسِیةً).

در حقیقت آنها به جرم پیمان شکنی با این دو مجازات، کیفر دیدند، هم از رحمت خدا دور شدند، و هم افکار و قلوب آنها متحجر و غیر قابل انعطاف شد.

سپس آثار این قساوت را چنین شرح می دهد: «آنها کلمات را تحریف می کنند و از محل و مسیر آن بیرون می برند» (یحَرِّفُونَ الکلِمَ عَن مَواضِعِهِ).

و نیز «قسمتهای قابل ملاحظهای از آنچه به آنها گفته شده بود به دست فراموشی می سپارند» (وَ نَسُوا حَظًّا مِمّا ذُکرُوا بِهِ).

بعید نیست قسمتی را که آنها به دست فراموشی سپردند، همان نشانه ها و آثار پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله باشد که در آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده است، و نیز ممکن است این جمله اشاره به آن باشد که می دانیم تورات در طول تاریخ مفقود شده، سپس جمعی از دانشمندان یهود به نوشتن آن مبادرت کردند و طبعا قسمتهای فراوانی از میان رفت و قسمتی تحریف یا به دست فراموشی سپرده شد، و آنچه به دست آنها آمد بخشی از کتاب واقعی موسی (ع) بود که با خرافات زیادی آمیخته شده بود و آنها همین بخش را نیز گاهی به دست فراموشی سپردند.

سپس اضافه می فرماید: «هر روز به خیانت تازهای از آنها پی می بری، مگر دستهای از آنها که از این جنایتها برکنارند و در اقلیتند» (وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَةٍ مِنهُم إِلّا قَلِیلًا مِنهُم).

و در پایان به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می دهد که «از آنها صرف نظر کن و چشم بپوش، زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد» (فَاعفُ عَنهُم وَ اصفَح إِنَّ اللّهَ یحِبُّ المُحسِنِینَ).

بطور مسلم این گذشت و عفو در مورد آزارهایی است که به شخص پیامبر رسانیدند نه در مسائل هدفی و اصولی اسلام که در آنها گذشت معنی ندارد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع