آل ابراهیم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ مارس ۲۰۱۴، ساعت ۰۹:۲۴ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (افزودن 1 رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تركيب آل ابراهيم از دو كلمه تشكيل شده است؛ 1- «آل» كه مقلوب لفظي اهل است. [۱] و اهل كساني را گويند كه نسبي يا ديني يا چيزي همانند آن، آنها را با يكديگر جمع و مربوط كند[۲]و "آل" به شريف­تر و با فضيلت‌تر‌ها اضافه مي‌شود، مثل آل الله و آل النبي، اما اهل اضافه شدنش كلي و عمومي است[۳]

2- «ابراهيم»، اسمي غير عربي است كه به صورت "آب رام" به معني پدر عالي و بعد از آن به صورت "پابراهام" به معني پدر جماعت بسيار آمده [۴] و اصطلاحاً نام يكي از پيامبران اوالعزم مي‌باشد.

يادكرد قرآن از آل ابراهیم

آل ابراهيم تنها دوبار در قرآن تكرار شده و در اينكه آنها از چه كساني هستند با توجه به گوناگوني معاني آل، در بين مفسران اختلاف وجود دارد؛

«اِنَّ اللهَ اصْطَفي ءادَمَ و نوحاً و ءالِ اِبراهيمَ و ءالِ عِمرانَ عَلَي العالَمينَ [۵] «خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برتري داد »

مراد از اصطفي (يعني گزينش و برتري دادن آنها) يا برگزيدن دين آنهاست يا ارزاني داشتن فضيلت و برتري به خود آن شايستگان، كه در مورد ابراهيم (ع) مقام ولا و دوستي خدا و سرد گردانيدن آتش بر آن حضرت و نابود ساختن رجال زمان او يعني نمرود، از مصاديق برتري دادن وي محسوب مي‌شود[۶] و برگزيده شدن، مختص كساني است كه معصوم باشند و از اين آيه معصوم بودن انبياء و امامان استدلال شده است [۷]

آل ابراهيم چه كساني هستند؟

1- فرزندان برگزيدۀ ابراهيم؛

یعنی اسماعيل، اسحاق، يعقوب اسباط، داود، سليمان و... و پيامبر اسلام (ص) نيز در شمار آل ابراهيم قرار مي‌گيرد چون نسبش به اسماعيل (ع) مي‌رسد. قرآن به پيوند معنوي و عميق رسول اكرم (ص) و دين اسلام با حضرت ابراهيم اشاره دارد [۸]

2- پيروان دين ابراهيم؛

آيه 68 سورۀ آل عمران و آيۀ 36 سورۀ ابراهيم مؤيد اين مطلب است.[۹] فرزندان پيامبر (ص) نيز از آل ابراهيم خواهند بود چرا كه اينان نوادگان ابراهيم (ع) هستند[۱۰]

3- پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهل البیت علیهم السلام؛

«اَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلي ماء ءاتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضلِهِ فَقَد ءاتَينا ءَالَ اِبراهيمَ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَءَاتَيناهُمْ مُلكاَ عَظيماً « يا اينكه نسبت به مردم (پيامبر و خاندانش) بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده، حسد مي‌ورزند؛ ما به آل ابراهيم (كه يهود نيز از خاندان او هستند) كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمي در اختيار آنها (پيامبران بني اسرائيل) قرار داديم»

در اين آيه به حسادت يهود به پيامبر و خاندانش، اشاره شده است، زيرا آنها بر اثر ظلم و ستم و كفران نعمت، مقام نبوت و حكومت را از دست دادند و به همين جهت مايل نبودند اين موقعيت الهي به دست هيچ كس سپرده شود، لذا به پيامبر (ص) و اهل بيتش (ع) كه مشمول اين موهبت الهي شده‌اند، حسد مي‌ورزن[۱۱]

استدلال ائمه علیهم السلام به این آیه در اثبات حقانیت خود

عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه اين آيه را تلاوت فرمود و فرمود ما از آنها هستيم و ما بقيّه اين عترتيم و در مجالس از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه محمد بن اشعث بن قيس كندى لعنه اللّه بحضرت سيد الشهداء (ع) عرض كرد چه حرمتى از براى شما است از طرف پيغمبر كه سايرين ندارند و حضرت در جواب اين آيه و آيه بعد را تلاوت فرمود بعد از آن فرمود و اللّه همانا محمد (ص) از آل ابراهيم است و عترت هاديه هر آينه از آل محمدند و در عيون در حديث فرق بين عترت و امت نقل نموده است كه مأمون بحضرت رضا (ع) عرض كرد آيا خداوند تعالى فضيلت داده است عترت طاهره را بر ساير مردم حضرت فرمود خداوند تعالى ظاهر ساخت فضل عترت را بر ساير مردم در محكم كتاب خود مأمون عرض كرد در كجاى قرآن حضرت فرمود در اين آيه [۱۲]

پانویس

  1. راغب اصفهاني، مفردات، ترجمه غلامرضا حسيني، تهران، مرتضوي، 1375، دوم، ج 1، ص 222
  2. مفردات، همان، ص 219.
  3. مفردات، همان، ص 222.
  4. مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس، بيروت، بي نا، 1928 م، ص 4
  5. آل عمران / 33 (ترجمه آيات از آيت الله مكارم شيرازي مي‌باشد)
  6. طبرسي، فضل بن حسن، تفسير مجمع البيان، ترجمه علي كرمي، تهران، فراهاني، 1378، اول، ج 2، ص 255
  7. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374، اول، ج 2، ص 520.
  8. خرمشاهي، بهاء الدين؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، دوستان و ناهيد، 1377، اول، ج 1، ص 44
  9. مركز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن، قم، بوستان كتاب، 1385، ج 1، ص 116
  10. حاج سيد جوادي، احمد صدر و بهاء الدين خرمشاهي و كامران فاني، دايره المعارف تشيع، تهران، شهيد سعيد محبي، 1375، سوم، ج 1، ص 136.
  11. تفسير نمونه، پيشين، ج 3، ص 421
  12. تفسير روان جاويد، ج‌1، ص: 404


منابع

  • تفسير روان جاويد، ثقفى تهرانى محمد، انتشارات برهان‌، تهران‌، 1398 ق‌