کعبه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۸:۳۶ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


«كَعبَة» که «بيت الله الحرام» یا «بيت العتيق» نیز خوانده می شود، نخستين خانه اى است كه خداوند جهت عبادت بندگان (يا به سود بندگان) در روى زمين بنا نمود؛ در قرآن کریم می خوانیم: «انّ اوّل بيت وُضِع للناس للذى ببكّة مباركاً و هدى للعالمين»(سوره آل عمران: 96).

و همچنین آن را مايه حيات (به زندگى شايسته انسانى، مادى و معنوى) مردم قرار داد: «جعل الله الكعبةَ البيتَ الحرام قياماً للناس»(سوره مائده: 97).

وجه تسمیه «کعبه»

در وجه اين تسميه گفته اند: «كعبه» به معنى مرتفع است به لحاظ رفعت معنوى اين بيت؛ و يا از مكعب، بدين لحاظ كه خانه كعبه مربع است.

ارتفاع بنای آن 15 متر و طول هر یك از دو ضلع سمت ناودان و نیز ضلع مقابل آن 10/10 متر و طول هر یك از دو ضلع دیگر 12 متر مى باشد.[۱]

و در قرآن كریم در سوره مائده، در آیات 95 و 97 به همین نام از آن یاد شده است.

یاقوت مى نویسد: از این رو «كعبه» نامیده شد كه به شكل مكعب است و یا داراى بناى مرتفع مى باشد.[۲]

دو دلیل دیگر براى علت نامگذارى آن مطرح شده كه طریحى با تعبیر «قیل» به ضعف آن دو اشاره مى كند:

  1. به هر چیز مرتفع و بلندى كعب گفته مى شود و به واسطه ارتفاع كعبه از سطح مسجد به آن كعبه گفته شده است.
  1. به واسطه قرار گرفتن كعبه در وسط زمین، این نام بر آن نهاده شد.[۳]

نام دیگر كعبه، بكّه است چنانكه ابن سنان مى گوید: از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم، چرا كعبه، بكّه نامیده شد؟ فرمود: «لبكاء النّاس حوله؛[۴] براى آن كه مردم در اطراف كعبه بكا (گریه) مى كنند».

«کعبه» پیش از اسلام

خانه كعبه ـ به موجب روايات منقول از اهل بيت علیهم السلام، و نيز حسب قول ابن عباس و عطاء از مفسرين ـ به شهادت آيه (انّ اوّل بيت وضع للناس للذى ببكّة)در زمان حضرت آدم ابو البشر بنا گرديده است، زيرا به مقتضاى اين آيه، كعبه مورد نياز ناس است، پس چگونه مى شود كه مردم باشند و كعبه وجود نداشته باشد.

دليل واضح تر بر اين مدعى اين آيه مباركه است: «و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل...» زيرا اين آيه مى رساند كه حضرت ابراهيم بنيان گذار كعبه نبوده بلكه آن حضرت كعبه را نوسازى نموده و بناى نوين را بر شالوده و پايه هاى پيشين نهاده است، پس از محو ساختمان كعبه نخستين.

همان ساختمان مجدّد كعبه كه بدست حضرت ابراهيم و فرزندش اسماعيل ساخته شده بود همچنان باقى بود تا آن كه عماليق و پس از آنها جرهميان آن را تجديد بنا نمودند. و هنگامى كه زعامت مكه به قصىّ بن كلاب، يكى از اجداد پيغمبر اسلام رسيد (قرن دوم قبل از هجرت)، كعبه را از شالوده بركند و از نو آن را با استوارترين كيفيت ممكن در آن زمان بساخت و دارالندوه را در كنارش بنا نهاد كه آن خانه مركز حكومت و محل تصميم گيريهاى آنها بود. آنگاه اطراف كعبه را به شاخه هاى گوناگون قبيله بزرگ قريش اختصاص داد كه منازلشان را حول خانه بنا كردند آنچنان كه درب خانه هاى آنها به مسجدالحرام گشوده مى شد.

پنج سال پيش از بعثت رسول گرامى اسلام، سيل عظيمى در مكه اتفاق افتاد كه خانه کعبه را از اساس ويران ساخت، قبايل عرب ساكن مكه به تجديد بناى آن متفق گشتند، و هر قبيله بخشى از هزينه آن را تقبل نمود. چون ساختمان كعبه به جائى رسيد كه مى بايست «حجرالاسود» نصب شود، ميان قبايل اختلاف پديد آمد كه چه كسى و از چه قبيله اى بدين افتخار مفتخر گردد.

سرانجام همه به اتفاق نظر، محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و اله) را كه آن روز به عنوان محمد امين مشهور و به وفور عقل و سداد مشهور بود و آن روز 35 سال از عمر شريفش مى گذشت، جهت اين امر برگزيدند. آن حضرت ردائى بخواست و حجر را در آن بنهاد، نماينده هاى قبايل را فرمود هر يك گوشه اى از آن رداء گرفتند و چون به محاذى موضع بلند شد خود به دست مبارك آن را از رداء برگرفت و به جاى مخصوص منصوب نمود (برخى گفته اند: خود حضرت جهت حلّ نزاع اين پيشنهاد بداد و مقبول افتاد). ساختمان كنونى كعبه از حيث طول و عرض و ارتفاع، همان اندازه است كه در آن زمان ساخته شده.

رواياتى در باره «كعبه»

  • شیخ طوسی در الامالی خود از ابوذر نقل کرده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) فرمودند: «النَّظَرُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَيْنِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ فِي الصَّحِيفَةِ يَعْنِي صَحِيفَةَ الْقُرْآنِ عِبَادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْكَعْبَةِ عِبَادَةٌ». (نگاه کردن به علی بن ابیطالب، ونگاه کردن از روی محبت به پدر و مادر، و نگاه کردن به قرآن و نگاه کردن به خانه کعبه عبادت است.)[۵]
  • امام علی علیه السلام در وصف خانه خدا می فرمایند:

«مگر نمى بينيد خداوند انسانها را از زمان آدم تا انسانهاى آخرين اين جهان، با سنگ هائى كه نه زيان مى رسانند و نه نفع مى بخشند، نه مى بينند و نه مى شنوند آزمايش نموده اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده; و آن را موجب پايدارى و پابرجائى مردم گردانيده است...

سپس آن را در پر سنگلاخ ترين مكان ها و بى گياه ترين نقاط زمين و كم فاصله ترين دره ها در ميان كوه هاى خشن، رملهاى فراوان، چشمه هاى كم آب، و آبادى هاى از هم جدا و پر فاصله، كه نه شتر، و نه اسب و گاو و گوسفند هيچ كدام در آن به راحتى زندگى نمى كند قرار داد و سپس آدم و فرزندانش را فرمان داد كه به آن سو توجه كنند و آن را مركز تجمع و سر منزل مقصود و باراندازشان گردانيد; تا افراد از اعماق قلب به سرعت از ميان فلات و دشت هاى دور، و از درون واديها و دره هاى عميق، و جزائر از هم پراكنده درياها به آنجا روى آورند، تا به هنگام سعى شانه ها را حركت دهند و «لااله الاّالله» گويان اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته و بدن هاى پر گرد و غبار به سرعت حركت كنند، لباسهائى كه نشانه شخصيت ها است كنار انداخته و با اصلاح نكردن موها قيافه خود را تغيير دهند.

اين آزمونى بزرگ، امتحانى شديد و آزمايشى آشكار و پاكسازى و خالصگردانيدنى مؤثر است كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشتش قرار داده است. اگر خداوند خانه محترمش و محلهاى انجام وظائف حج را در ميان باغها و نهرها و سرزمينهاى هموار و پر درخت و پر ثمر، مناطقى آباد و داراى خانه و كاخهاى بسيار و ... قرار مى داد به همان نسبت كه آزمايش و امتحان آسان تر بود، پاداش و جزاء نيز كمتر بود. اما خداوند بندگانش را با انواع شدائد مى آزمايد و با انواع مشكلات دعوت به عبادت مى كند و به اقسام گرفتاري ها مبتلا مى نمايد تا تكبر را از قلبهايشان خارج سازد، و خضوع و آرامش را در آنها جايگزين نمايد».[۶]

  • امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «تا گاهى كه كعبه برپا است دين استوار خواهد ماند».[۷]

پانویس

  1. نعف، قسمت پیشین و نازك توده ریگ، مكان هموارى كه از كوه پایین تر و از شیب درّه بلندتر باشد- م.
  2. در متن «تلعه» آمده كه به دو معناست، یكى تپه و پشته و دیگرى آبراهه اى كه از قسمت هاى مرتفع و بالاى زمین شروع و به ته رودبار ختم مى شود، مسیل آب. در معجم البلدان واژه «جیل» به كار رفته است- م.
  3. الموسوعة العربیة العالمیّة 19، ص 307.
  4. همان، ‌ج 4، ص 465.
  5. أمالي الطوسيّ ج 2 ص 70.
  6. نهج البلاغه: خطبه 192.
  7. علل الشرائع ص 396.

منابع

  • سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف»
  • محمد محمدحسن شرّاب ،فرهنگ اعلام جغرافیایى، تاریخى در حدیث و سیره نبوى، ترجمه حمیدرضا شیخی(مطلب نقل شده از جمله اضافات محمدرضا نعمتى بر این کتاب است