پیامبر اسلام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد صفحه)
جز
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
  
  
برای پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم در [[قرآن]] ده نام آمده است: محمد و احمد و عبداللّه و [[طه]] و [[يس]]... .
+
برای پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم در [[قرآن]] چند نام آمده است از جمله: محمد و احمد و عبداللّه و [[طه]] و [[يس]]... .
 
پیامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله سلم در سن بيست و پنج سالگی با حضرت  خديجه رضى اللّه عنها [[ازدواج]] فرمودند.
 
پیامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله سلم در سن بيست و پنج سالگی با حضرت  خديجه رضى اللّه عنها [[ازدواج]] فرمودند.
  

نسخهٔ ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۰

نگاهی گذرا به وقایع حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله[۱]

اكثر محدثان و مورخان بر اين قول اتفاق دارند كه تولد پيامبر، در ماه «ربیع الاول» بوده، ولى در روز تولد او اختلاف دارند. معروف ميان محدثان شيعه اين است كه آن حضرت، در هفدهم ماه ربيع الاول روز جمعه، پس از طلوع فجر چشم به دنيا گشود و در سالى كه اصحاب فيل، فيل آوردند براى خراب كردن كعبه معظمه و به حجاره سجيل عذاب شدند مشهور ميان اهل تسنن اين است كه ولادت آن حضرت، در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است.

اجماع علماى اماميه آنست که پدر و مادر حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم و جميع اجداد و جدات آن حضرت تا آدم عليه السلام همه مسلمان بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشركى قرار نگرفته است، و شبهه ای در نسب آن حضرت و آباء و امهات آن حضرت نبوده است، و احادیث متواتر از طرق خاصه و عامه بر اين مضامين دلالت دارد.


از ابوالاسود روايت كرده اند كه نسب محمد پيغمبر خدا صلى الله عليه و سلم چنين بود: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصى بن كلاب ابن مرة بن كعب بن لوى بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان بن ادد. و در دنباله نسب وى بالاتر از عدنان اختلاف هست.


برای پیامبر صلى الله عليه و آله و سلم در قرآن چند نام آمده است از جمله: محمد و احمد و عبداللّه و طه و يس... . پیامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله سلم در سن بيست و پنج سالگی با حضرت خديجه رضى اللّه عنها ازدواج فرمودند.

بيست و هفتم رجب كه با روز نوروز مطابق بود حضرت محمد بن عبداللّه صلى الله عليه و آله و سلم به سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شدند.

مدت سه سال حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مردمان را پنهانى دعوت مى فرمود بعد از آن دعوت خود را علنی فرمودند و به دنبال فشار و آزار و اذیت فراوان از سوی کفار برایشان و یاورانشان آغاز شد.

چون دعوت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم قوى شد و جمعى به دين آن حضرت درآمدند كفار قريش با يكديگر اتفاق نمودند كه آن ها را كه مسلمان شده اند اذیت و شكنجه کنند شايد كه از دين آن حضرت برگردند، پس هر قبيله اى متوجه اذيت مسلمانانى كه در ميان ايشان بودند، شدند؛ و چون آن حضرت از جانب خدا به جهاد كافران هنوز مأمور نگرديده بود در سال پنجم بعثت به امر الهى جمعى از مسلمانان را به جانب حبشه هجرت فرستادند.


سال دوازدهم بعثت معراج پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم اتفاق افتاد. آن چه از آيات كريمه و احاديث متواتره بدست آمده است،آن است كه حق تعالى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را در يك شب از مكه معظمه تا مسجدالاقصى و از آن جا به آسمان ها تا سدرة المنتهى و عرش اعلا سير داد.

و عجائب خلق سماوات را به آن حضرت نشان داد. و رازهاى نهانى و معارف نامتناهى به آن حضرت القا فرمود، و آن حضرت در بيت المعمور و تحت عرش به عبادت حق تعالى قيام نمود. و با انبياء عليهم السلام ملاقات كرد و داخل بهشت شد و منازل اهل بهشت را مشاهده نمود.

بعد از دعوت علنی به مدت سه سال مسلمانان در شعب ابی طالب دچار محاصره بودند، در سال دهم وفات خدیجه و ابوطالب رخ داد. سال بعد آن پس از آن که مشرکین تصمیم گرفتند شبانه در بستر ایشان را به قتل برسانند، حق تعالى پيغمبرش را از اين قصه آگهى داد و آيه شريفه:

«إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُاللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ».[۲]

به امر الهی ایشان از مکه خارج شدند و امیرالمومنین علیه السلام به جای ایشان در بستر خوابیدند، و در دوازدهم ماه ربيع الأول سال سيزدهم بعثت وارد مدينه طيبه شد. و اين هجرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم به مدينه مبدأ تاريخ مسلمانان شد.

بعد از پنج ماه، يا هشت ماه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم عقد برادرى بين مهاجرین و انصار بستند، و امیرالمومنین عليه السلام را برادر خود قرار داد.

در سال دوم هجرى قبله مسلمانان از جانب بيت المقدس به سوى كعبه گشت. و در اين سال ازدواج حضرت فاطمه عليهاالسلام با اميرالمؤمنين عليه السلام شد. بعضى از محققين گفته اند كه سوره هل اتى در شأن اهل بيت عليهم السلام نازل شده، و حق تعالى بسيارى از نعمت هاى بهشت را در آن سوره بیان فرمودند و در آخر شعبان همان سال، روزه ماه رمضان واجب شد. در همین سال حکم قتال با کفار از جانب خداوند نازل شد.

در سال دوم هجرت غزوه بدر رخ داد که در آن مسلمانان پیروز شدند و در سال سوم هجرت جنگ احد روی داد که در آن مسلمانان شکست خوردند.

بايد دانست كه چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را به حرب مى گماشت و خود آن حضرت با آن لشگر بود، آن را «غزوه» گويند، و اگر آن حضرت با ايشان نبود آن را بعث یا سريه گويند. در عدد غزوات آن حضرت اختلاف است از نوزده تا بيست و هفت عدد در تاریخ آمده ولی قتال در نه غزوه واقع شده است. سال هشتم هجرت فتح مكه بدون جنگ رخ داد و پیامبر و اصحاب ایشان وارد مکه معظمه شدند.

غدیر خم

شيخ كلينى روايت كرده كه: حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم بعد از هجرت، ده سال در مدينه ماند و حج به جا نياورد تا آن كه در سال دهم خداوند عالميان اين آيه را فرستاد كه: «و اذّن فى النّاس بالحجّ يأتوك رجالا و على كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق، ليشهدوا منافع لهم»؛ و در ميان مردم براى اداى حج بانگ برآور تا پياده و سوار بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى مى آيند به سوى تو روى آورند.[۳]

وقتی حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم از اعمال حج فارغ شد متوجه مدينه شد و حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و ساير مسلمانان در خدمت آن حضرت بودند و چون به غديرخم رسيدند. حق تعالى اين آيه را فرستاد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ».

يعنى: «اى پيغمبر بزرگوار! برسان به مردم آن چه فرستاده شده است بسوى تو از جانب پروردگار تو» در باب نص بر امامت على بن ابى طالب و خليفه نمودن او در ميان امت خود؛ پس فرمود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»؛ پس اگر نكنى رسالت خدا را نرسانده ای و خدا تو را نگاه مى دارد از شر مردم.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آنجا خطبه معروف غدیرخم را قرائت فرمودند و حضرت علی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کردند. سپس همه بر گرد رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم و اميرالمؤمنين عليه السلام جمع شدند و با آن حضرت مصافحه كردند و بيعت نمودند.

اكثر علماى خاصه و عامه معتقدند كه ارتحال سيد انبيا روز دوشنبه بوده است، و اكثر علماى شيعه معتقدند كه روز بيست و هشتم ماه صفر بوده است، و اكثر علماى عامه دوازدهم ماه ربيع الاول را گفته اند. در آن وقت سن شريف آن حضرت شصت و سه سال بود و سال دهم هجرت بود.


نمونه هایی از سیره پیامبر

چون راه مى رفت قدم ها را به روش متكبران بر زمين نمى كشيد بلكه از زمين مى كند و مى گذاشت، و سر را به زير مى افكند به روش كسى كه از بلندى به نشيب آيد، و گردن را به روش متجبران نمى كشيد، و گام ها را بلند مى گذاشت اما به تأنى و وقار مى رفت.

و اگر می خاستند با كسى سخن گويند، به روش سلاطین به گوشه چشم نظر نمى كردند بلكه با تمام بدن مى گشتند و سخن مى گفتند، و در اكثر احوال ديده ایشان به زير بود، و نظرشان بسوى زمين بیشتر بود تا نظر بسوى آسمان.

هر كه را مى ديدند مبادرت به سلام مى نمودند، دايم مشغول فکر کردن بودند، و هرگز از فكر و کار فارغ نبودند، بدون احتياج سخن نمى فرمودند، آشکار و واضح مى فرمودند و كلمات جامعى مى گفتند كه لفظش اندك و معنيش بسيار بود.

غلظت در خلق كريمشان نبود، و كسى را حقير نمى شمردند، اندك نعمتى را عظيم مى دانستند، و هيچ نعمتى را مذمت نمى فرمودند اما خوردنى و آشاميدنى را مدح هم نمى نمودند، از براى فوت امور دنيا به غضب نمى آمدند، اكثر خنديدن آن حضرت تبسم بود و افضل خلق نزد ایشان كسى بود كه خيرخواهى او براى مسلمانان بيشتر باشد، و بزرگترين مردم نزد ایشان كسى بود كه احسان و يارى او به مردم بيشتر باشد.

چنان معاشرت مى فرمودند كه هر كس را گمان آن بود كه گرامى ترين خلق است نزد ایشان، و با هر كه مى نشستند تا او اراده برخاستن نمى كرد برنمى خاستند، و هر كه از ایشان حاجتى مى طلبيد اگر مقدور بود روا مى كردند والا به سخن نيكى و وعده خوبی او را راضى مى كردند، مجلس شريفشان مجلس بردبارى و حيا و راستى و امانت بود، صداها در آن بلند نمى شد و بدى كسى در آن گفته نمى شد و بدى از آن مجلس مذكور نمى شد، و اگر از كسى خطائى صادر مى شد نقل نمى كردند و همه با يكديگر در مقام عدالت و انصاف و احسان بودند و يكديگر را به تقوى و پرهيزكارى وصيت مى كردند و با يكديگر در مقام تواضع بودند، پيران را احترام مى كردند و بر خردسالان رحم مى كردند، مراعات غريبان را مى كردند و حاجتمند را کمک می کردند.

در احاديث معتبر از حضرت امام صادق عليه السلام منقول است كه: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به روش بندگان طعام مى خورد بى خوان، و به روش بندگان مى نشست يعنى دو زانو، و بر زمين مى خوابيد بى فراش، و مى دانست كه او بنده است. در حديث ديگر فرمود كه: بهترين نان خورش ها نزد آن حضرت سركه و زيت بود.[۴]


کتاب پیامبر، معجزه جاویدان

کتابی که به عنوان معجزه ابدی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله از جانب خداوند فرود آمد قرآن است. برای اعجاز قرآن دلایل زیادی وجو دارد ولی مهمترین دلیل بیان قرآن است. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در ميان قومى مبعوث گرديدند كه کار ايشان فصاحت و بلاغت در سخن بود و هر كس را به قدر فصاحت مى سنجيدند و شعراى و خطباى فصيح البيان را از همه خلق برتر مى ديدند، لهذا حق تعالى معجزه كبراى آن حضرت را از جنس سخن گردانيد و قرآن مجيد را آورد. سپس خداوند تحدی کرد و وبارز طلبید که سخنی همانندش بیاورید که تا امروز بی پاسخ مانده است.


چند مورد از فضایل رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله

خدا از پیامبران خود عهد گرفته است که اگر زمان او را درک کردند از او پیروی نمایند: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ».[۵]

خداوند در قرآن پیامبرانش را با نام خطاب می کند در حالی که نبی مکرم اسلام را از جهت تعظیم و تکریم با عناوین «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ»[۶]، و «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ»[۷] و هر جا نام مبارک محمد صلی الله علیه و آله را آورده مخاطب نبوده است «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ»[۸] و ديگر «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»[۹]، «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ»[۱۰]

تمام روى زمين براى معبد و مسجد امت او جايز است و و امم پیش از ایشان جز در معبد معين عبادتشان مورد قبول نبوده است. ایشان بر تمامت خلايق مبعوث شدند و انبياى قبل از ایشان به روايتى هر يك به قومى مبعوث شدند.

پیامبران دیگر بر اساس درخواست شان خدا بدان ها عنایتی می فرمود مانند حضرت موسی علیه السلام که از خدا شرح صدر طلب نمود «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»[۱۱] ولی درباره رسول اکرم فرمود «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»[۱۲] آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.[۱۳]


حضرت محمد صلی الله علیه و آله در روايات

رسول خدا صلي الله عليه و آله هيچ گاه به اندازه ژرفاي خرد خود با بندگان سخن نگفت. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: ما، جماعت پیامبران، دستور داريم كه با مردم به فراخور فهم و خردهايشان سخن بگوييم.[۱۴]

  • 2- امام علی علیه السلام در وصف پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند:

خداوند او را از شجره پيامبران و چراغدان (و جايگاه) روشنايي و بلنداي پيشاني (خانداني بلندپايه و شريف) و ناف مكه و چراغ هاي تاريكي و چشمه هاي حكمت، برگزيد.[۱۵]

  • 3- امام علی علیه السلام در وصف پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند:

و گواهي مي دهم كه محمد بنده خدا و فرستاده اوست و سرور بندگانش مي باشد. هر زمان خداوند آفريدگان را به دو شاخه تقسيم كرد، او را در بهترين شاخه قرار داد، نه آلوده دامني در وجود او سهيم شد و نه گنه كاري در وجودش شريك گشت.[۱۶]

  • 4- امام علی علیه السلام درباره بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله:

خداوند در روزگاري او را برانگيخت كه مردم گمراه و سرگردان بودند و در فتنه و فساد دست و پا مي زدند. هوس ها آنان را دلباخته خود كرده و از راه به درشان برده بود.[۱۷]


پانویس

  1. حیوه القلوب، علامه مجلسی؛ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
  2. سوره انفال آیه 30.
  3. سوره حج آیه 22.
  4. سنن النبی، علامه طباطبائی.
  5. سوره آل عمران آیه 81.
  6. سوره تحريم آیه 9.
  7. سوره مائده آیه 41.
  8. سوره آل عمران آیه 144.
  9. سوره محمد آیه 29.
  10. سوره احزاب آیه 40.
  11. سوره طه آیه 25.
  12. سوره انشراح آیه 1.
  13. ناسخ التواریخ، ج 4، ص 1810.
  14. حكم النبي الأعظم صلى الله عليه و آله و سلم (محمدى رى شهرى)، ج 2، ص: 264.
  15. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 34، ص: 240.
  16. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 66، ص: 311.
  17. بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج 18، ص: 219.