والى (اسم الله): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۴: سطر ۴:
 
لفظ «والى» در [[قرآن]] يك بار و به عنوان وصف [[الله|خدا]] آمده است، چنان كه مى فرمايد:
 
لفظ «والى» در [[قرآن]] يك بار و به عنوان وصف [[الله|خدا]] آمده است، چنان كه مى فرمايد:
  
(وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوم سُوءً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وال).([[سوره رعد]]/11)
+
{{متن قرآن|«وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوم سُوءً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وال»}}.([[سوره رعد]]/11)
  
 
«هرگاه خدا براى مردمى عذاب يا مصيبت بخواهد براى آن دافعى نيست، و براى آنان جز خدا سرپرستى نيست كه عذاب را از آنان دفع كند».
 
«هرگاه خدا براى مردمى عذاب يا مصيبت بخواهد براى آن دافعى نيست، و براى آنان جز خدا سرپرستى نيست كه عذاب را از آنان دفع كند».

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۰۹

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

اسم صدو سى ويكم: الوالى

لفظ «والى» در قرآن يك بار و به عنوان وصف خدا آمده است، چنان كه مى فرمايد:

«وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوم سُوءً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وال».(سوره رعد/11)

«هرگاه خدا براى مردمى عذاب يا مصيبت بخواهد براى آن دافعى نيست، و براى آنان جز خدا سرپرستى نيست كه عذاب را از آنان دفع كند».

لفظ والى از «ولى» گرفته شده كه به معنى قرب و نزديكى است، زيرا نزديكى انسان به انسان است كه يك نوع اولويتى در او پديد مى آورد، و مقصود از والى در آيه، متولى و سرپرست انسان است، كه به حكم سرپرستى، شر را از او دفع كند، و اين تنها خدا است كه ولىّ همه انسانها است و اراده او نافذ و قاطع است.[۱]

پانویس

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.