نمرود

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

نمرود: واژه ای عبری به معنی سخت و نیرومند است.[۱] و حضرت ابراهیم علیه السلام در زمانى چشم به جهان گشود كه نمرود بن كنعان آن پادشاه جبار و ستمگر بر بابل حكومت مى كرد و خود را خداى بزرگ بابل معرفى مى نمود.[۲]

بنابر روايات و تفاسير و آنچه در تواریخ آمده، نسب او نمرود بن كنعان بن سنجاريب بن كوش بن حام بن نوح است.[۳]

نمرود در قرآن

در قرآن نامی از نمرود نیامده فقط در یک آیه از او یاد شده است: در سوره بقره آیه 256 که در آن محاجه و مخاصمه[۴] نمرود با ابراهيم می باشد. و نمرود اولين كسى است كه به جبر ستم ادعاى ربوبيت كرد و با ابراهيم در اين خصوص استدلال نمود.

از امام صادق علیه السلام روايت شده: اين ماجرا (محاجه) بعد از انداختن ابراهيم در آتش واقع شده و محاجه و مخاصمه نمرود با ابراهيم از روى طغيان و سركشى بوده و به اعتبار اين كه خداوند به او ملك و حكومت اعطاء كرده خود را رب مردم پنداشته و ملك در اين جا به معناى نعمت هاى دنيوى است كه خداوند آن را در دنيا بر مؤمن و كافر عرضه مى دارد، اما ملك به معناى تمليك امر و نهى و تدبير امور مردم و وجوب اطاعة مردم، اعطاى آن از جانب خداوند فقط بر كسانى جايز است كه اهل صلاح و سداد و رشد و هدايت باشند كه مسلما چنين كسانى جز پيامبر و اهل بيت طاهرين او نخواهند بود كه ايشان به همه احتياجات مردم از ابتدا تا انتها آگاهى و علم دارند.[۵]

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي كَفَرَ وَاللَّهُ لايَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ»: آيا نديدى كسى را كه با ابراهيم درباره پروردگارش ستيز كرد به جهت آن كه خدا به او پادشاهى داده بود. هنگامى كه ابراهيم گفت: پروردگار من كسى است كه زنده مى كند و مى ميراند. او گفت: من نيز زنده مى كنم و مى ميرانم! ابراهيم گفت: همانا خدا آفتاب را از مشرق مى آورد پس تو آن را از مغرب بياور! پس او كه كافر بود مبهوت شد و خدا گروه ظالمان را هدايت نمى كند.

در اين مناظره وقتى ابراهيم خداى خود را چنين معرفى كرد كه او مى تواند زنده كند و بميراند، نمرود با يك مغالطه آشكار به او گفت: من نيز چنين قدرتى دارم و دستور داد دو نفر را كه در زندان بودند و محكوم به اعدام بودند آوردند يكى را بخشيد و ديگرى را كشت و به ابراهيم گفت: ديدى كه كسى را كه محكوم به مرگ بود بخشيدم و در واقع او را زنده كردم و آن ديگرى را كشتم پس من نيز قدرت زنده كردن و ميراندن را دارم.

ابراهيم در برابر اين مغالطه روشن كه مورد تأييد و تحسين درباريان قرار گرفت چيزى نگفت، چون هر چه مى گفت او را هو مى كردند ولى براى كوبيدن نمرود و محكوم كردن او مطلب ديگرى را مطرح كرد و آن اين بود كه گفت: پروردگار من خورشيد را از مشرق مى آورد، اگر راست مى گويى تو آن را از مغرب بيرون آور! در اينجا بود كه نمرود سرگشته و حيران شد و حرفى براى گفتن پيدا نكرد.[۶]

از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه ابراهيم به نمرود گفت: اگر راست مى گويى، آن كسى را كه كشته اى زنده كن و پس از آن، به او گفت: خدا خورشيد را از مشرق مى آورد و تو آن را از مغرب بياور.

«فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ»: نمرود كه كافر شده بود متحير و سرگردان گشت و ديگر بيانى و دليلى نداشت كه بگويد.

سؤال: ممكن بود نمرود متقابلا همين درخواست را از ابراهيم بنمايد كه تو بگو، خدايت خورشيد را از مغرب بياورد، پس چرا چنين درخواستى نكرد؟ پاسخ: دو جواب براى اين سؤال گفته اند:

  • نمرود وقتى آن همه آيات و نشانه هاى قدرت الهى در حركات ابراهيم ديد، ترسيد كه اگر درخواستى كند فورى ابراهيم آن را نيز عملى كند و نمرود بيش از پيش رسوا شود.
  • خداوند آن چنان نمرود را در برابر عظمت ابراهيم خوار و سبك و كوچك كرد كه ديگر نتوانست سخنى بگويد و سؤالى نمايد.[۷]

عاقبت نمرود

در تفسير ابن عباس چنين آمده است: خداوند بر نمرود پشه اى را مسلط كرد روى لب نمرود نشست و گزيد نمرود خواست با دست پشه را دور كند پشه به بينى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسيد و چهل شب او را عذاب و آزار مي داد تا هلاك شد.[۸]

نمرود در روايات

  • محمد بن خالد با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل مى كند كه فرمود: چهار كس پادشاهى روى زمين را بدست آوردند كه دو نفرشان مؤمن و دو نفرشان كافر بودند: اما دو نفر مؤمن حضرت سلیمان بن داود و ذوالقرنين بودند و اما دو نفر كافر نمرود و بخت نصر بودند و نام ذوالقرنين عبداللَّه بن ضحاك بن سعد بود.[۹]
  • از حضرت امام علی علیه السلام پرسیده شد: اولين كسى كه دينار و درهم را سكه زد كه بود؟ فرمود: نمرود بن كنعان بعد از نوح.[۱۰]
  • امام صادق عليه السلام فرمود: هولناكترين و دشوارترين كيفرها در روز قيامت، كيفر هفت نفر است: فرزند آدم (قابيل) است كه برادرش (هابيل) را كشت؛ نمرود كه با حضرت ابراهیم عليه السلام در رابطه با خدا (و خداپرستى) به جدال و (كينه توزى) پرداخت؛ دو تن از بنى اسرائيل كه قوم خود را يهودى و نصرانى كردند؛ فرعون كه (ادعاى خدايى كرد) و گفت: «منم خداى بزرگ شما»؛ و (بالاخره) دو تن از اين امت، كه وضع يكى از آن ها بدتر از ديگرى است و (جايگاهشان) در تابوت شيشه يى كه در زير فلق (شكافى است در برزخ) درياهايى از آتش قرار دارد.[۱۱]

پانویس

  1. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، (بهاءالدین خرمشاهی)، ج 2، ص 2273.
  2. تفسير نمونه، ج 10، ص: 398.
  3. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 11، ص: 57.
  4. محاجة و احتجاج به معنى استدلال متخاصمين و حجت آوردن بر اثبات حقانيت خود و ابطال ديگری است. (أطيب البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص: 219)
  5. قصص الأنبياء، (قصص قرآن)، ص 161.
  6. كوثر، ج 3، ص: 475.
  7. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص: 122.
  8. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص123.
  9. خصال، ترجمه جعفرى، ج1، ص369.
  10. احتجاجات/ترجمه جلد چهارم، بحارالانوار، ج2، ص77.
  11. پاداش نيكى ها و كيفر گناهان، ص 541.

منابع

  • دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، خرمشاهی، بهاءالدین؛ تهران: دوستان و ناهید، چاپ اول، 1377 ش.
  • تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى؛ تهران: دارالكتب الإسلامية، چاپ اول، 1374 ش.
  • بحارالأنوار، علامه مجلسى ؛ تهران.
  • أطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب؛ تهران: انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378 ش.
  • قصص الأنبياء؛ فاطمه مشايخ، تهران: انتشارات فرحان، چاپ اول، 1381 ش.
  • كوثر، جعفرى يعقوب.
  • ترجمه مجمع البيان، مترجمان، تهران: فراهانى، چاپ اول، 1360 ش.
  • خصال/ترجمه جعفرى، يعقوب جعفرى؛ قم، نسيم كوثر، چاپ اول، 1382 ش.
  • احتجاجات/ترجمه جلد چهارم بحارالانوار، موسى خسروى؛ تهران: اسلاميه، چاپ اول، 1379 ش.
  • پاداش نيكى ها و كيفر گناهان، محمدعلى مجاهدى؛ قم: انتشارات سرور، چاپ اول، 1381 ش.