میرزا ابوالقاسم کلانتر تهرانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آیت اللّه حاج میرزا ابوالقاسم کلانتر، یکی از مشاهیر شیعه در قرن 13 هجری است که او را به عنوان فقیه اصولی، جامع علوم عقلی و نقلی و افتخار دانشمندان شیعه و یکی از بزرگترین علمای عامل که به زیور زهد و تقوا آراسته بود، ستوده اند.

معرفی اجمالی

میرزا ابوالقاسم بن حاج محمدعلی بن حاج هادی در تهران به دنیا آمد. وی نوری الاصل و از علمای قرن سیزدهم هجری است. شهرت وی به کلانتری به جهت انتساب به دایی خود محمودخان کلانتر بوده است. پدرش حاج محمدعلی از تجار متدین بازار تهران بود که به امانتداری و صداقت در تجارت آراسته بود.

وی از خاندان دانش و تقوا همسری را برگزید که حاصل این پیوند مبارک، فرزندی سعادتمند به نام میرزا ابوالقاسم، آن فقیه و اصولی ژرفنگر و دقیق النظر بود.

از همان دوران کودکی نشانه های هوش و استعداد سرشار در او نمایان بود. چنان که در ده سالگی مقدمات علوم دینی را فراگرفت و مضامین مشکل را به خوبی می فهمید و به خاطر می سپرد.

وی چندی بعد به حوزه علمیه اصفهان که در آن زمان از رونق خوبی برخوردار بود، رفت و مدت سه سال در محضر پرفیض اساتید آن سامان در کمال جدیت، دروس سطح را پی گرفت و پایه های علمی خود را قوی کرد.

میرزا ابوالقاسم تشنه علم و کمال بود. وی به عشق تحصیل در حوزه بابرکت و با قدمت نجف اشرف، دو سفر به عتبات کرد اما هر بار با مشکل و موانعی مواجه شده و به ایران بازگشت؛ تا این که بار سوم توفیق تشرف به عتبات عالیات او را دست داد و به محضر شیخ اعظم مرتضی انصاری راه یافت.

او سالیانی چند از آبشار معرفت و اندیشه های زلال آن نادره زمان و اعجوبه دوران، جرعه های ناب نوشید و مراحل والای علمی، اخلاقی را به نحو شگفت انگیزی طی کرد تا جایی که استادش بارها به اجتهاد وی تصریح کرد. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی، میرزا ابوالقاسم تهرانی را از مشهورترین شاگردان شیخ انصاری معرفی کرده و می گوید: ایشان بحث های استادش را به نحو احسن، تقریر نمود و مدت بیست سال این برنامه استمرار داشت.

این فقیه محقق که حقا عالمی به تمام معنی وارسته و آراسته به ملکات فاضله و سجایای حمیده بود، در سال 1277 قمری به تهران بازگشت و مرجع امور دینی و علمی پایتخت گردید. علما و فضلای بسیاری در مجلس تدریس وی حاضر و از دانش و فضل او بهره می بردند.

این عالم فرزانه بنا به گفته نوه عالم و فاضلش، آیت اللّه میرزا محمدثقفی وقتی که خواست از نجف به ایران بیاید، به محضر شیخ انصاری رسید و استادش در لحظه تودیع و خداحافظی به وی چنین توصیه کرد: وقتی به تهران رفتی، درس و بحث و تشکیل محافل علمی را ترک مکن. اگر خواستی امام جماعت شوی در صورتی که قصدت خالصانه و برای خدا بود، بپذیر و اگر احساس کردی برای خدا نیست و کمّ و کیف جماعت و حمایت مأمومین در تو اثر می گذارد، از آن اعراض نما. دیگر این که در زمان حاکمیت جور و سلطه ستم، قضاوت را نپذیر و از قاضی شدن دوری کن.

آری آن مجتهد جوان، در تهران رحل اقامت افکند و بنا به توصیه های ارزشمند استادش و دعوت آیت اللّه حاج ملاعلی کنی در مدرسه مروی به تربیت و پرورش طلاب مبادرت ورزید. از کرسی درس او دانشوران زیادی بهره مند شدند که بعضا به مرتبه والای اجتهاد و مرجعیت نایل آمده و از رجال بزرگ و مشاهیر علم و دیانت و سیاست به شمار می آیند.

این عالم ربانی که به کلانتر تهرانی شهرت یافته بود، از نفوذ اجتماعی و اقتدار معنوی خاصی در تهران برخوردار شد و این توانایی علمی و موقعیت اجتماعی را خالصانه در جهت اعتلا و نشر احکام الهی و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام بکار گرفت. در این که چرا این خاندان به کلانتر شهرت یافته اند، گفته شده که این لقب را از دایی ایشان محمود خان کلانتر گرفته اند که در زمان ناصرالدین شاه، مأمور رسیدگی به امور اجتماعی و اقتصادی شهر تهران بود. آیت اللّه کلانتر تهرانی علاوه بر تدریس و تربیت علمای برجسته در عرصه قلم و نگارش نیز آثار نفیس و ارزنده ای از خود به جای گذاشت.

ایشان پس از شاگردی نزد سیدابراهیم و شیخ مرتضی انصاری به تهران بازگشت و با اجازه ی اجتهاد شیخ انصاری، به مدت هفت سال در مدرسه ی فخریه ی تهران به تدریس فقه و اصول مشغول شد. وی درباره ی موضوعات مختلفی از جمله: اجتهاد و تقلید، اجاره، حُسن و قُبح شرعی و عقلی، رَهن، زکات و... تألیفاتی دارد.

اساتید

عالمان بزرگی همچون: شیخ مرتضی انصاری، آقا سید ابراهیم قزوینی، ملاعبداللّه زنوزی، شیخ جعفر کرمانشاهی و...

شاگردان

شهید شیخ فضل اللّه نوری، حاج شیخ عبدالنبی نوری، محمدصادق تهرانی (بلور)، ملا حبیب اللّه کاشانی، میرزا ابوالفضل تهرانی (فرزندش) و...

آثار

مطارح الانظار، رساله ای در غصب، قضا و شهادت و... معروفترین اثر ایشان، کتاب مطارح الانظار است که برگرفته از افاضات درس اصول استادش شیخ مرتضی انصاری قدس سره می باشد.

وفات

این فقیه محقق در اواخر عمر از نظر سلامت جسم، دچار مشکل شد و بینایی اش چنان به ضعف گرایید که قادر به دیدن نبود. آفتاب عمرش خیلی زود غروب کرد و درست در سالروز ولادتش یعنی سوم ربیع الثانی دعوت حق را اجابت کرد و بسرای باقی شتافت.

پیکر پاکش پس از تشییع باشکوهی در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام در مقبره مفسّر نامی، شیخ ابوالفتوح رازی به خاک سپرده شد. از باقیات الصالحات این عالم ربانی فرزند علامه و نابغه اش میرزا ابوالفضل تهرانی بود که وارث علم و فضل و هنر پدر گردید و گوی سبقت را از همگنان ربود.

وی که هنگام رحلت جانگداز پدر تنها نوزده سال داشت، قصیده ای طولانی در سوگ پدر عالمش سرود که از نظر فنون بدیع و صنایع شعری و ادبی، ممتاز است.

او همچنین کتابی موسوم به صدح الحمامه فی احوال الوالد العلامه در معرفی شخصیت علمی و فکری پدرش به تحریر درآورد که از حیث نگارش با کتاب مقامات حریری برابری می کند. روح پاکش با ائمه طاهرین علیهم السلام محشور باد.

منابع