مصراع: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '== معانی لغوی مصراع == مصراع . [ م ِ ] (ع اِ) نیمه ٔ در که به هندی کواراست . <ref> منتهی ا...' ایجاد کرد)
 
 
سطر ۱: سطر ۱:
== معانی لغوی مصراع ==
+
==معانی لغوی مصراع==
  
مصراع . [ م ِ ] (ع اِ) نیمه ٔ در که به هندی کواراست . <ref> منتهی الارب </ref> . یک لنگه از دو لنگه ٔ در. ج ، مصاریع.<ref>  ناظم الاطباء </ref>. یک پاره از دو پاره ٔ دری دولختی . <ref> المعجم ص 30. </ref>.. تخته ٔ در را گویند. <ref> از کشاف اصطلاحات الفنون </ref> . یک لت از دو لت در. لت . لخت . لنگه ٔ در.<ref> یادداشت مؤلف </ref> . طبقه . طبق . ج ، مصارع .<ref>  مجمل اللغه </ref> . مصراع و مصرع هر دو درست است به معنی یک تخته در که آن را لخت در و طبقه ٔ در نیز گویند. و به هندی کوار نامند. <ref> از غیاث </ref> <ref> آنندراج </ref> : درِ آتشکده بکندند و آن دو مصراع بودند از طلا و آن را برکندند و به پیش حجاج بردند. <ref> ترجمه ٔ تاریخ قم ص 90 </ref>. || <ref> اصطلاح عروض </ref> نیم بیت . <ref> دهار </ref>. نیم بیت شعر. <ref> مهذب الاسماء. </ref> نیمه ٔ شعر. <ref> منتهی الارب  </ref> یک لنگه از شعر.<ref>  ناظم الاطباء </ref>. هر نیمه از دو نیمه ٔ بیت که در متحرکات و سواکن به هم نزدیک باشند و هر یک را بی دیگری بتوان انشا و انشاد کرد. <ref> المعجم ص 30 </ref>. نیمه ٔ بیت را از آن جهت مصراع خوانند که همچنانکه از در دو طبقه هر کدام طبقه را که خواهند باز و فراز توان کرد بی دیگری نتواند بود و چون هر دو طبقه را به هم فرازکنند یک در باشد، از بیت نیز هر کدام مصراع را که خوانند بی دیگری بیت نتواند بود. <ref> غیاث </ref> <ref> آنندراج . </ref> مصراع نصف بیت را گویند. در اصطلاح بلغا آن است که از سه قالب یا چهار قالب مرکب شده باشد، کمتر و بیشتر روانیست که آن از قبیل نظم نبود، اگرچه منقول است که بزرگی یک مصراع برحسب قانون و مصراع دوم دراز گفته :
+
مصراع. [ م ِ ] (ع اِ) نیمه در که به هندی کواراست.<ref> منتهی الارب </ref> یک لنگه از دو لنگه ٔ در. ج، مصاریع.<ref>  ناظم الاطباء </ref> یک پاره از دو پاره دری دولختی.<ref> المعجم ص 30. </ref> تخته در را گویند.<ref> از کشاف اصطلاحات الفنون </ref> یک لت از دو لت در. لت. لخت. لنگه در.<ref> یادداشت مؤلف </ref> طبقه. طبق. ج، مصارع.<ref>  مجمل اللغه </ref> مصراع و مصرع هر دو درست است به معنی یک تخته در که آن را لخت در و طبقه در نیز گویند. و به هندی کوار نامند. <ref> از غیاث </ref> <ref> آنندراج </ref> درِ آتشکده بکندند و آن دو مصراع بودند از طلا و آن را برکندند و به پیش حجاج بردند.<ref> ترجمه ٔ تاریخ قم ص 90 </ref> <ref> اصطلاح عروض </ref> نیم بیت.<ref> دهار </ref> نیم بیت شعر.<ref> مهذب الاسماء. </ref> نیمه شعر.<ref> منتهی الارب  </ref> یک لنگه از شعر.<ref>  ناظم الاطباء </ref>  
مصراع اول :
+
 
 +
هر نیمه از دو نیمه [[بیت (شعر)|بیت]] که در متحرکات و سواکن به هم نزدیک باشند و هر یک را بی دیگری بتوان انشا و انشاد کرد.<ref> المعجم ص 30 </ref> نیمه بیت را از آن جهت مصراع خوانند که همچنانکه از در دو طبقه هر کدام طبقه را که خواهند باز و فراز توان کرد بی دیگری نتواند بود و چون هر دو طبقه را به هم فرازکنند یک در باشد، از بیت نیز هر کدام مصراع را که خوانند بی دیگری بیت نتواند بود.<ref> غیاث </ref> <ref> آنندراج . </ref>  
 +
 
 +
مصراع نصف بیت را گویند. در اصطلاح بلغا آن است که از سه قالب یا چهار قالب مرکب شده باشد، کمتر و بیشتر روانیست که آن از قبیل نظم نبود، اگرچه منقول است که بزرگی یک مصراع برحسب قانون و مصراع دوم دراز گفته:
 +
مصراع اول:
 
آب را و خاک را بر سر زنی سر نشکند.
 
آب را و خاک را بر سر زنی سر نشکند.
مصراع دوم :
+
مصراع دوم:
آب را و خاک را یک جا و اندر هم کنی خشتی پزی ...<ref> از کشاف اصطلاحات الفنون </ref>  
+
آب را و خاک را یک جا و اندر هم کنی خشتی پزی ... .<ref> از کشاف اصطلاحات الفنون </ref>  
  
== مصراع در شعر ==
+
==مصراع در شعر==
  
یک نیمه ٔ شعر. نصف یک بیت ، چنانکه «چو ایران نباشد تن من مباد» یک مصراع است و مصراع دوم آن «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» باشد که جمعاً یک بیت اند و مصراع صحیح است و به این معنی ظاهراً «مصرع » در عربی نیامده است .<ref>  یادداشت مؤلف </ref>  صاحب آنندراج گوید: رنگین ، موزون ، تند، شوخ ، بلند، رسا، برجسته از صفات و انگشت ،سر، نخل ، کوچه از تشبیهات مصراع است . <ref> از آنندراج </ref>  : چنانکه بیشتر فهلویات که اغلب ارباب طبع مصراعی از آن بر مفاعیلن مفاعیلن فعولن که از بحر هزج است می گویند و مصراعی بر فاعلاتن مفاعیلن فعولن که بحر مشاکل است از بحور مستحدث می گویند. <ref> المعجم ص 28. </ref>
+
یک نیمه ٔ شعر. نصف یک بیت، چنانکه «چو ایران نباشد تن من مباد» یک مصراع است و مصراع دوم آن «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» باشد که جمعاً یک بیت اند و مصراع صحیح است و به این معنی ظاهراً «مصرع » در عربی نیامده است.<ref>  یادداشت مؤلف </ref>  صاحب آنندراج گوید: رنگین ، موزون ، تند، شوخ ، بلند، رسا، برجسته از صفات و انگشت ، سر، نخل ، کوچه از تشبیهات مصراع است.<ref> از آنندراج </ref>  چنانکه بیشتر فهلویات که اغلب ارباب طبع مصراعی از آن بر مفاعیلن مفاعیلن فعولن که از بحر هزج است می گویند و مصراعی بر فاعلاتن مفاعیلن فعولن که بحر مشاکل است از بحور مستحدث می گویند. <ref> المعجم ص 28. </ref>
  
==پانویس ==
+
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 +
==منبع==
  
 +
*لغت نامه [[علی اکبر دهخدا|دهخدا]]، ذیل واژه مصراع، در دسترس در [http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D9%85%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D8%B9 واژه یاب] بازیابی: 15 آبان ماه 1392.
  
== منابع ==
+
<br />{{شعر فارسی}}
* لغت نامه دهخدا، ذیل واژه مصراع، در دسترس در [http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D9%85%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D8%B9 واژه یاب] بازیابی: 15 آبان ماه 1392.
 
 
 
{{شعر فارسی}}
 
 
[[رده:شعر]]
 
[[رده:شعر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۰۴

معانی لغوی مصراع

مصراع. [ م ِ ] (ع اِ) نیمه در که به هندی کواراست.[۱] یک لنگه از دو لنگه ٔ در. ج، مصاریع.[۲] یک پاره از دو پاره دری دولختی.[۳] تخته در را گویند.[۴] یک لت از دو لت در. لت. لخت. لنگه در.[۵] طبقه. طبق. ج، مصارع.[۶] مصراع و مصرع هر دو درست است به معنی یک تخته در که آن را لخت در و طبقه در نیز گویند. و به هندی کوار نامند. [۷] [۸] درِ آتشکده بکندند و آن دو مصراع بودند از طلا و آن را برکندند و به پیش حجاج بردند.[۹] [۱۰] نیم بیت.[۱۱] نیم بیت شعر.[۱۲] نیمه شعر.[۱۳] یک لنگه از شعر.[۱۴]

هر نیمه از دو نیمه بیت که در متحرکات و سواکن به هم نزدیک باشند و هر یک را بی دیگری بتوان انشا و انشاد کرد.[۱۵] نیمه بیت را از آن جهت مصراع خوانند که همچنانکه از در دو طبقه هر کدام طبقه را که خواهند باز و فراز توان کرد بی دیگری نتواند بود و چون هر دو طبقه را به هم فرازکنند یک در باشد، از بیت نیز هر کدام مصراع را که خوانند بی دیگری بیت نتواند بود.[۱۶] [۱۷]

مصراع نصف بیت را گویند. در اصطلاح بلغا آن است که از سه قالب یا چهار قالب مرکب شده باشد، کمتر و بیشتر روانیست که آن از قبیل نظم نبود، اگرچه منقول است که بزرگی یک مصراع برحسب قانون و مصراع دوم دراز گفته: مصراع اول: آب را و خاک را بر سر زنی سر نشکند. مصراع دوم: آب را و خاک را یک جا و اندر هم کنی خشتی پزی ... .[۱۸]

مصراع در شعر

یک نیمه ٔ شعر. نصف یک بیت، چنانکه «چو ایران نباشد تن من مباد» یک مصراع است و مصراع دوم آن «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» باشد که جمعاً یک بیت اند و مصراع صحیح است و به این معنی ظاهراً «مصرع » در عربی نیامده است.[۱۹] صاحب آنندراج گوید: رنگین ، موزون ، تند، شوخ ، بلند، رسا، برجسته از صفات و انگشت ، سر، نخل ، کوچه از تشبیهات مصراع است.[۲۰] چنانکه بیشتر فهلویات که اغلب ارباب طبع مصراعی از آن بر مفاعیلن مفاعیلن فعولن که از بحر هزج است می گویند و مصراعی بر فاعلاتن مفاعیلن فعولن که بحر مشاکل است از بحور مستحدث می گویند. [۲۱]

پانویس

  1. منتهی الارب
  2. ناظم الاطباء
  3. المعجم ص 30.
  4. از کشاف اصطلاحات الفنون
  5. یادداشت مؤلف
  6. مجمل اللغه
  7. از غیاث
  8. آنندراج
  9. ترجمه ٔ تاریخ قم ص 90
  10. اصطلاح عروض
  11. دهار
  12. مهذب الاسماء.
  13. منتهی الارب
  14. ناظم الاطباء
  15. المعجم ص 30
  16. غیاث
  17. آنندراج .
  18. از کشاف اصطلاحات الفنون
  19. یادداشت مؤلف
  20. از آنندراج
  21. المعجم ص 28.

منبع

  • لغت نامه دهخدا، ذیل واژه مصراع، در دسترس در واژه یاب بازیابی: 15 آبان ماه 1392.


شعر فارسی
Poetry1.jpg
شعرشناسی * شعر * علم عروض * قافیه * تخلص * دیوان * مصراع * بیت * مقفا * قالب * مطلع * تغزل * بحور شعری
قالب‌های شعر *مثنوی * قصیده * غزل * مسمط * مستزاد * ترجیع‌بند * ترکیب‌بند * قطعه * رباعی
سبک‌های شعر فارسی * سبک خراسانی * سبک عراقی * سبک هندی * سبک بازگشت ادبی * شعر نو
شاعران پارسی گو: همه*قرن 4 * قرن 5 * قرن 6 * قرن 7 * قرن 8 * قرن 9 * قرن 10 * قرن 11 * قرن 12 * قرن 13 * قرن 14