محمد بن عثمان عمرى

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۳۵ توسط سید مهدی خدایی (بحث | مشارکت‌ها) (درج الگو رتبه بندی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محمد بن عثمان پس از پدرش عثمان بن سعید دومين نايب از «نواب چهارگانه» امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است.او مدت 40 سال بر این سمت بود.

نیابت محمد بن عثمان

وي پيش از آن، در زمان حيات پدرش، از سوي امام عسكري(عليه السلام) به نيابت امام غايب معرفي شده بود. بدين صورت كه آن حضرت، هنگامي كه گروهي از شيعيان يمن در شهر «سامرا» به حضورش شرفياب شدند، عثمان بن سعيد را نزد خود فرا خواند و بر وكالت و وثاقت او تصريح كرد. سپس فرمود: گواه باشيد عثمان بن سعيد عمري، وكيل من است و فرزندش محمد بن عثمان وكيل فرزند من، مهدي شما است.[۱]

عثمان بن سعيد هنگام مرگ خود، به دستور حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيابت را به فرزند خود «محمد» سپرد. به علاوه خود حضرت ولي عصر(عليه السلام) نيز در توقيعاتي، به نيابت او تصريح فرمود.[۲]

آن حضرت در توقيعي چنين فرمود: «ما براي خداييم و بازگشتمان به سوي او است. تسليم فرمان خدا و خشنود به قضاي الهي هستيم. پدرت سعادتمندانه زيست و نيكو از اين جهان، ديده بر بست. خداي رحمتش كند و او را به اوليا و موالي خود ملحق سازد! كه همواره در راه آنان كوشا بود و در چيزهايي كه او را به خدا نزديك سازد، تلاش فراواني داشت. خداوند تبارك و تعالي رويش را سفيد و درخشنده كند و لغزش‌هايش را ببخشد!».[۳] در بخش ديگري از آن توقيع فرمود: «از كمال سعادت او بود كه خداوند چون تو فرزندي را روزي‌اش ساخت كه جانشين او باشد و به امر او قيام كند».[۴]

همچنين در توقيع ديگري فرمود: «... و اما محمد بن عثمان عمري، خداوند از او و پدرش خشنود و راضي باشد! همانا او مورد وثوق من و نوشته او، نوشته من است.»[۵]

ویژگی های دوران نیابت محمد بن عثمان

مدعیان دروغین نیابت

پس از مرگ عثمان بن سعید عده ای در نیابت محمد بن عثمان تردید کردند و به دروغ ادعای نیابت کردند و او در کنار انجام وضایف نیابت باید با این افراد نیز مبارزه می کرد.

ضرورت تقیه

دوران نيابت او، هم‌زمان با حكومت چهار تن از خلفاي عباسي بود. آغاز كار او در زمان معتمد عباسي، كه از زمان حيات امام يازدهم بر مسند خلافت نشسته بود، مصادف بود. معتمد با مشكلات داخلي و خارجي مختلفي درگيري داشت. به نظر مي‌رسد كه گرفتاري‌ها و درگيري‌هاي حكومت، آزادي عمل بيشتري را براي نايب دوم امام(عج) در سال‌هاي اوليه نيابتش فراهم ساخته و زمينه را براي فعاليت بيشتر وي مهيا كرده بود. در اين شرايط محمدبن عثمان، با رعايت شرايط تقيه، كوشش بيشتري براي آگاهي دادن به شيعيان درباره جانشيني امام يازدهم و شناخت امام مهدي(عج) به كار مي‌بست. با اين حال با توجه به تصريحاتي كه از جانب امام(عج) رسيده بود از ذكر نام صريح آن حضرت به هرگونه نهي مي‌كرد.

اين اقدامات در ادامه فعاليت‌هاي نايب اول و به منظور دورساختن هر چه بيشتر اذهان حكومت نسبت به مساله امامت صورت مي‌گرفت؛ زيرا حكومت تا حدودي قانع شده بود كه شيعيان پس از امام يازدهم امام ديگري ندارند و اين بدان معني بود كه ديگر از جانب آن‌ها خطري متوجه عباسيان نيست و اين همان خواسته مطلوب امام(عج) محسوب مي‌شد؛ زيرا در اين صورت از اعمال فشارهاي زياد حكومت بر شيعيان كاسته مي‌شد و اين گشايشي در كار شيعه بود.[۶]

ظهور قرامطه

آنچه بيش از همه موقعيت نايب دوم شيعيان را در اين دوره دشوار مي‌كرد، حركت‌هاي سياسي بود كه از جانب ديگر فرقه‌هاي شيعي به خصوص اسماعيليه و زيديه در اين دوران به وقوع مي‌پيوست. در اين زمان بود كه قرمطيان، فرقه‌ افراطي از اسماعيليات توانسته بودند در نواحي كوفه و مراكز عراق نفوذ بسياري به دست آورند و بدين طريق عده‌اي از شيعيان را به خود جلب كنند؛ زيرا اين اقدامات ناخواسته جو بدبيني شديدي را در دربار نسبت به عموم شيعيان پديد مي‌آورد؛ لذا به گفته شيخ طوسي در اين ايام، دولت عباسي فشار فوق‌العاده‌اي بر شيعيان وارد مي‌ساخت و رعب و وحشتي در دل آنان پديد آورده بود كه قادر به آشكار ساختن مذهب خود نبودند و حتي در همين ايام مرقد امام حسين(ع) و اميرالمومنين(ع) نيز در اثر خرابكاري‌هايي كه مي‌توان آن‌ها را به حكومت عباسي نسبت داد، ويران شدند. در نتيجه اقدامات ماموران و جاسوسان «المعتمد»، آن‌ها به وجود تشكيلات سازمان‌يافته‌اي براي شيعيان و در واقع همان سيستم نيابت و وكالت يقين پيدا كردند. شيخ كليني به نقل از حسين بن حسن علوي مي‌گويد كه عبيدالله بن سليمان وزير تصميم داشت با دسيسه‌اي، وكيلان امام را شناسايي و دستگير كند، ليكن در همين ايام توقيعي از امام(عج) رسيد كه به همه وكلا دستور داده بود تا به هيچ وجه از كسي مالي را نپذيرند و نسبت به اين امر اظهار بي‌اطلاعي نمايند و بدين ترتيب نقشه وزير ناموفق ماند و وكيلان امام از اين خطر نجات يافتند. با تمام اين احوال تا پايان حكومت المعتمد (متوفي 279 ق)، محمدبن عثمان از آزادي عمل بيشتري برخوردار بود،‌ ليكن با شروع خلافت المعتضد (279-289ق) وضعيت دشوارتر شد. المعتضد مردي بي‌رحم و خشن بود و دوران حكومت او، دوره سركوب و تعقيب شيعيان تلقي مي‌شود.

علاوه بر اين المعتضد از اعتقاد شيعيان درباره وجود جانشيني براي امام يازدهم اطلاع داشت و ظاهرا خبري مبني بر اقامت امام دوازدهم در منزل پدرش در سامرا به او رسيده بود؛ از اين رو پس از دستگيري چند تن از وكلا، دستور داد تا عده‌اي از سربازان مخصوص وي از بغداد، كه به تازگي مقر خلافت بدانجا منتقل شده بود، به سامرا بروند و خانه امام(عج) را بازرسي كنند و هر كسي را در آنجا يافتند به قتل برسانند. اين اقدام عملي شد، ولي آنان به هدف خود نرسيدند. گويا چند نفر از سربازان مذكور در ورود به خانه امام عسگري(ع)، حضرت مهدي(ع) را ديده ولي موفق به دستگيري ايشان نشده بودند. پس از بازگشت، معتضد به آن‌ها تاكيد كرد كه اين امر را مخفي نگه دارند.

براي مقابله با وضعيت پيش‌آمده لازم بود تا امام(ع) موضع شيعه را نسبت به حركت‌هاي سياسي به راه افتاده مشخص سازد و مساله قيام قرمطيان در عراق، كه بيشترين تاثير را بر اوضاع جامعه شيعه داشت در اولويت قرار مي‌گرفت؛ لذا امام(ع) در يكي از توقيعاتش موضع خود را نسبت به آن‌ها ابراز كرد. ايشان در اين نامه درباره ابوالخطاب محمد بن ابي زينب صحبت كرده بود كه از غاليان زمان امام صادق(ع) به شمار مي‌رفت و در درگيري با نيروهاي عباسيان همراه عده‌اي از پيروانش به قتل رسيد.

علماي اماميه نيز در همين راستا حركتي علمي را آغاز كرده بودند و تاليفات متعددي از جانب ايشان در رد عقايد غاليان اسماعيليه و قرامطه نوشته شد. بدين ترتيب تلاش گسترده‌اي صورت گرفت تا موضع شيعيان از ساير فرق، به خصوص اسماعيليان و قرمطيان، كه حركت‌هاي سياسي و نظامي دامنه‌داري را شروع كرده بودند، جدا شود و در همين زمان نيز كتاب‌هاي متعددي نيز توسط علماي شيعه درباره امام مهدي(عج) به عنوان دوازدهمين امام معصوم و مساله غيبت و قيام آن حضرت نوشته شد. نشر اين آثار، كه عموما به احاديث و روايت ائمه(ع) مستند بود، موجب مي‌شد شيعيان از گرايش انحرافي و اقدام به اموري كه تحت نظارت نايبان خاص امام نبود، پرهيز كنند و به ويژه از داخل شدن در حركت‌هاي سياسي كه ثمره‌اي جز اعمال فشار بيشتر از جانب حكومت بر آن‌ها نداشت و غالبا از سوي اسماعيليان و زيديان رهبري مي‌شد، جلوگيري كند.[۷]


مبارزه فرهنگی با شبهات اعتقادی

حركت ديگري كه در اين زمان در جهت تقويت جنبه اعتقادي شيعيان در مقابل شبهات و القائات عقيدتي، كه از ناحيه فرقه‌هاي ديگر و مخالفان ابراز مي‌شد، صورت گرفت، تبيين عقايد اماميه در قالب ادعيه بود. گذشته از توقيعاتي كه از ناحيه امام(ع) صادر مي‌شد و در آن پاسخ پرسش‌هاي اعتقادي شيعيان ذكر مي‌شد، بيان دعاهايي كه دربردارنده اعتقادات صحيح تشيع بود، مي‌توانست جنبه آموزشي سازنده‌اي براي جو عمومي جامعه شيعه داشته باشد. دعاهاي مذكور از ناحيه امام(ع) و از طريق نايبان خاص به مردم مي‌رسيد. از جمله اين ادعيه، دعاي معروف رجبيه است كه در ضمن نامه‌اي به دست محمدبن عثمان عمري رسيد و در آن تاكيد شده بود كه آن را در هر روز ماه رجب بخوانند.

در اين مناجات، كه چندان طولاني نيست، گذشته از مطالبي كه در باب توحيد و صفات الهي از ديدگاه مكتب اهل بيت(ع) بيان شده،‌ در فرازهايي از آن به ذكر مسائل اصلي امامت، كه در اين زمان مردم با آن مواجه بودند، پرداخته شده است و در ضمن آن ائمه معصومين(ع) به عنوان حجت‌هاي الهي و واليان امور مردم معرفي شده‌اند كه اركان توحيد و خداشناسي هستند و خدا را تنها از طريق ايشان مي‌توان شناخت. همچنين اين مناجات به نظام ولي‌اللهي و ولايت الهي ايشان اشاره دارد و در عين حال از هرگونه شبهه غلو درباره ائمه(ع)،‌ با بيان اين كه ايشان بندگي و مخلوقات خداوند هستند و همه امورشان به دست اوست، جلوگيري كرده است. از جمله اين دعاها دعاي مفصل ديگري نيز توسط محمدبن عثمان عمري به شيعيان آموخته شد كه به "دعاي در زمان غيبت" معروف شد.

درباره اين دعا تصريح نشده كه از ناحيه امام(ع) به محمدبن عثمان رسيده است، ليكن بعيد مي‌نمايد كه وي آن را از جانب خود بيان كرده و به شيعيان آموخته باشد. در دعاي مذكور به برخي موارد چون مباحث خاص امامت و معرفت‌شناسي، مقوله غيبت كه اساسي‌ترين مسئله اعتقادي در اين زمان بوده، توجه و به عنوان امري الهي كه به اذن پروردگار صورت گرفته، تلقي شده است، وجود امام زنده غايب، طولاني شدن غيبت امام، وقوع فتنه‌ها و دشواري‌هاي بسيار بر شيعيان و درخواست از خداوند براي اتمام دوران غيبت امام و رفع ظلم و ستم فراگير دشمنان دين از خدا اشاره مي‌شود و نيز از خدا طلب مي‌كند كه ايمان و يقين شيعيان را به وجود امام غايب، در اين دوران سخت،‌ افزايش دهد و آنان را از ياوران آن حضرت و تقويت‌كنندگان حكومت وي در ايام ظهورش قرار دهد.

به نظر مي‌رسد فرازهاي عالي و پرمعناي اين دعا مي‌توانسته است نقش بسزايي در حفظ و تحكيم عقايد عامه شيعه داشته باشد؛ به طوري كه محمدبن عثمان بر خواندن مداوم آن تاكيد مي‌ورزيد. دوران حساس و طولاني نيابت محمدبن عثمان تا زمان وفات وي در سال 305 قمري ادامه يافت. او طي اين دوران در عين رعايت جوانب احتياط و تقيه، فعاليت‌هاي ارزنده‌اي در هدايت جامعه شيعه و سازماندهي سيستم وكالت انجام داد. [۸]


وفات

ابوجعفر محمد بن عثمان، طبق ديدگاه مشهور، در سال 305 ق در آخر ماه جمادي الاولي وفات يافت. بنابر نقل روایات، محمد بن عثمان زمان مرگ خویش را از پیش می دانست و دو ماه پیش از وفات خود، از آن خبر داد. راوی، در دیداری که با او داشته، از محمد بن عثمان پرسیده که چرا برای خود قبر حفر کرده‌ای؟ و او گفته است که من مأمورم کارهای خود را جمع کنم و دو ماه بعد از دنیا خواهم رفت [۹] قبر ابوجعفر محمد بن عثمان، در كنار قبر مادرش، بر سر راه كوفه در محلي كه خانه اش آن‌جا بود، واقع است. اين محل در سمت غربي بغداد است.[۱۰]

پانویس

  1. ر.ك: شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص 356، ح 317.
  2. ر.ك: شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 510، ح 41؛ شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص 361.
  3. همان، ص 188، ح 38.
  4. همان، ص 188، ح 38.
  5. شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 362، ح 326.
  6. اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي شيعه در غيبت صغري، حسن حسين‌زاده شانه‌چي
  7. اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي شيعه در غيبت صغري، حسن حسين‌زاده شانه‌چي
  8. اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي شيعه در غيبت صغري، حسن حسين‌زاده شانه‌چي
  9. طوسی، الغیبه، ۱۴۱۱ق، ص۳۶۴.
  10. غفارزاده، علي، پژوهشي پيرامون زندگاني نواب خاص امام زمان (عليه السلام)، ص230، به نقل از: كتاب الغيبة، ص366

منابع

  • درسنامه مهدویت2-ص79 تا ص81
  • اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي شيعه در غيبت صغري»، حسن حسين‌زاده شانه‌چي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1386
  • جاسم حسین، تاریخ سیاسی امام دوازدهم، ۱۳۸۵ش