محمد بن عبدالله حمیری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آنچه به یک شهر یا کشور اعتبار و اهمیت می بخشد و موقعیت آن را در نزد صاحبان خرد و دانش بالا می برد، ظهور مردان بزرگ و فرهنگ پروری است که از آن سرزمین بر می خیزند و دانش و معرفت بشری را گامی به پیش می برند. شهر قم همواره و در طول قرن ها و عصرها و در مقاطع متفاوت فرهنگی و اجتماعی، محل خیزش انسان هایی دانشمند و فرهیخته و علاقمند به آموزه های دینی و مکتی بوده و هست.

در این مقاله می کوشیم که با یکی از چهره های برجسته و شاخص محدثان شیعی آشنا شویم؛ بزرگ مردی که نامش محمد، کنیه اش ابوجعفر و معروف به «حِمْیری قمی» است.(۱)

حِمیَر

حمیری اهل قم و منسوب به قبیله ای در یمن به نام «حِمْیر» است. در مجمع البحرین می خوانیم: «حمیر پدر یکی از قبائل یمن است که از آنان پادشاهانی در آن سرزمین به سلطنت رسیدند.» (۲)

صاحب لسان العرب چنین می نگارد: «حمیر بزرگ خاندان طائفه حمیر بود و او حمیر بن سبأ است.»(۳)

دکتر محمد معین در کتاب ارزشمندش می گوید: «حمیر شهر و ناحیه ای در یمن که در مغرب شهر صنعای امروزی است.»(۴)

و حسن عمید می نویسد: «حمیر یکی از قبائل معتبر عرب قحطانیه که در یمن سکونت داشته و دولت های کوچکی تشکیل داده اند، مهمترین دولت های آنان یکی دولت سبأ و دیگری تبایعه بود که در قرن ششم میلادی منقرض شده اند.»(۵)

به هر صورت حمیر چه نام قبیله یا اسم منطقه و شهری در یمن باشد، برخی از خاندان حمیری از یمن - بنابر عللی که در جای خود باید مورد تحقیق قرار گیرد. - به قم آمدند و کم کم سلسله معروف حمیری در این شهر پا گرفت که یکی از معروفترین آنان همین محدث بزرگوار است و دیگری پدر عظیم الشأن او که از بزرگان و عالمان قم به حساب می آمد .

ولادت

همان گونه که تاریخ دقیق و قطعی ولادت عده زیادی از فقیهان و محدثان بزرگ تاریخ شیعه، در هاله ای از ابهام قرار دارد، تاریخ ولادت این عالم بزرگوار هم، مبهم است و در مآخذ و مدارک مطلبی ذکر نشده است. مورخان نیز متعرض این موضوع نشده اند؛ البته آنچه مهم است، شناخت شخصیت مورد نظر است تا دستمایه ای باشد برای شناخت بیشتر مردانی که قبل از ما در راه دین و مذهب و نشر آثار اهل بیت(ع) زحمت ها و رنج های فراوانی را متحمل شده اند، تا مذهب راستین اسلام جاودان بماند.

اساتید

یکی از عواملی که به شخصیت انسان شکل می دهد و در آن تأثیر فراوان بر جای می گذارد، استاد است. آری! استاد است که می تواند علاوه بر انتقال یافته های علمی خود به شاگرد، در حوزه تهذیب و اخلاق نیز، پرورش دهنده روح او باشد و انسان هایی را در حوزه عقل و دانش و تهذیب و طهارت روح تربیت کند.

نام چندانی از استادان این محدث بزرگوار در تذکره های و تراجم رجال، ذکر نشده و گویا بیش از دو یا سه استاد روایت نداشته است. این اساتید عبارتند از :

۱. پدر بزرگوارش، عبدالله بن جعفر حمیری قمی: که استاد اصلی او است.(۶) عبدالله بن جعفر نویسنده کتاب معروف و معتبر «قرب الاسناد» است. درباره اش نوشته اند: «بزرگ قمی ها، شخصیت برجسته عالمان قم و از یاران حضرت امام عسکری(ع) بود که عمر پربرکت خویش را در راه اعتلای مذهب اهل بیت و ترویج مبانی دین به پایان برد.»

شیخ طوسی، در رجال و فهرست از او تجلیل می کند و به شخصیت وی ارج می نهد. علّامه حلّی نیز ضمن ستایش، به او اعتماد کامل دارد.(۷)

۲. احمد بن محمد بن خالد برقی: (۸) او دانشمند برجسته و مؤلف کتاب معروف «المحاسن» است که از زمان تألیف تا روزگار ما مورد اعتماد تمام دین شناسان است. جدّ ایشان اهل کوفه بود و مدتی، هنگام بروز حادثه شهادت زید بن علی(ع) در زندان ستمگران گرفتار بود؛ ولی در زندان به شهادت رسید. در این هنگام خالد همراه پدرش، عبدالرحمن به قم آمد.(۹)

نجاشی درباره احمد بن محمد بن خالد می گوید: «او مورد وثوق و اعتماد است.» البته یک نقطه ضعفی نیز بر او وارد کرده اند و می گویند وی از افرادی که چندان وثاقت آنان مشخص نبود، روایت نقل می کرد. همین موضوع باعث شد که احمد بن محمد بن عیسی - که شخص اول قم بود - او را از قم تبعید کند؛ ولی هنگام مرگش با سر و پای برهنه دنبال پیکر احمد بن محمد بن خالد برقی حرکت می کرد و از کار خود پشیمان شده بود.(۱۰) در تاریخ رحلت او دو قول است؛ سال ۲۷۴ یا سال ۲۸۰، که مرحوم نجاشی در کتاب خود به هر دو قول اشاره کرده است.(۱۱)

شاگردان

تعلیم و تربیت دو عنصر برجسته و بنیادی مکتب اسلام است. محمد بن عبدالله در این حوزه به توفیقات بلندی دست یافت و جمعی از تشنگان معرفت دینی دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فیض بردند. نام برخی از آنان چنین است:

۱. علی بن حسین بن شاذویه: (۱۲) شاگرد روایتی محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم شیخ صدوق قرار دارد.

۲. احمد بن هارون:(۱۳) از استادان شیخ صدوق است و جناب صدوق بیشتر روایات کتاب «اکمال الدین و اتمام النعمه» را از وی نقل می کند که این خود نشان دهنده عظمت این محدّث توانا است.(۱۴)

۳. جعفر بن محمد بن قولویه قمی:(۱۵) مرحوم نجاشی او را این چنین ستوده است: «از یاران موثق شیعه و بزرگان آنان است، در حوزه حدیث و فقه، هر چه انسان درباره خوبی های او و فقه و معرفتش بگوید، باز او بالاتر از این ها است. وی صاحب کتاب های بسیار خوبی است و کتاب معروف «کامل الزیارات» از این جناب است.»(۱۶) او استاد شیخ مفید است. وی، مخصوصاً در کتاب «امالی» نام این استاد را بارها ذکر کرده و از او روایت نقل می کند.(۱۷)

۴. حسن بن حمزه علوی حسینی طبری:(۱۸) از اساتید برجسته جناب شیخ مفید است و در امالی از ایشان به عنوان «شریف صالح» یاد می کند.(۱۹) شیخ طوسی که شاگرد با واسطه اوست، درباره اش چنین اظهار نظر کرده است: حسن بن حمزه علوی طبری، مردی فاضل، ادیب، عارف به اخبار، فقیه در دین و دارای زهد و ورع فراوان بود و کتاب های زیادی تألیف و تصنیف کرد.(۲۰)

۵. علی بن حاتم بن ابی حاتم.(۲۱)

از منظر بزرگان

برای پی بردن به شخصیت علمی و فرهنگی یک عالم و محدّث، اظهار نظرهای دانشمندان و بزرگان تاریخ و تراجم درباره آنان راهگشا است، که در نهایت موجب می شود ابعاد شخصیتی آن فرد کاملا روشن و آشکار شود؛ بنابراین باید گفته ها و نظرها درباره محمد بن عبدالله حمیری را مورد ملاحظه قرار داد. قریب به اتفاق تمام رجال شناسان معروف، که ترجمه این محدّث را مورد بررسی قرار داده اند، از وی به خوبی یاد کرده اند؛ به عنوان نمونه، مرحوم نجاشی (متوفای در سال ۴۵۰) درباره اش می گوید: «محمد بن عبدالله حمیری، از محدّثانی است مورد اعتماد و وثاقت و در میان دانشمندان قم، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصیتی است که باب مکاتبه اش با حضرت ولی عصر(ع) باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونی را در زمینه های دینی، از آن حضرت سؤال کرد. استاد من، احمد بن حسین غضائری برایم می گفت: من اصل سؤال ها و جواب های حضرت را که در بین سطرها نوشته بودند، دیده ام.»(۲۲)

شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ه. ق) در سه جا از کتاب رجال از وی نام برده است.(۲۳)

علّامه حلّی (متوفای ۷۲۶) هم درباره اش می گوید: «او محدّثی است فرزانه که با حضرت ولی عصر(ع) مکاتبه و ارتباط داشت.»(۲۴)

گرایش ولایی

محمد بن عبدالله حمیری قمی از جمله عالمان و فقیهان شیعه است که گرایش عمیقی به حضرت ولی عصر(ع) داشت و در این راستا بود که به واسطه سفیران حضرت، با امام مهدی(ع) رابطه برقرار کرد، خدمت آن عزیز، نامه هایی ارسال می کرد و مسائل شرعی و نیازهای دینی خود را از آن بزرگوار سؤال می کرد و امام هم جواب می داد .

در یکی از نامه هایش، این چنین به حضرت، اظهار اخلاص و محبت می کند: «خداوند متعال عمر مبارک شما را طولانی کند و عزّت شما را مستدام فرماید. نعمت هایش را بر شما کامل کند. ای امام! هر کس در آستانه شما تسلیم شد و شما او را قبول کردید، او قطعاً انسانی شایسته و لایق است و هر کس را که شما دست رد بر سینه اش زدید، بیچاره و ذلیل است.»

در آخر یکی از نامه  ها که حضرت جوابش را می دهد، او را این گونه دعا می کند: « خداوند برای تو و برادرانت خیر دنیا و آخرت را جمع فرماید.»(۲۵)

توقیعات

توقیع به نامه هایی می گویند که در عصر غیبت صغری، امام عصر(ع) به بعضی از شیعیان خاصّ خود می نوشت.(۲۶)

اینک پاره ای از سؤالات حمیری از امام عصر و جواب های آن بزرگوار را می خوانیم:

۱. بعضی از اصحاب ما - شیعه - می گویند که سجده شکر بدعت و کاری ناروا است. آیا انسان نمازگزار می تواند، بعد از خواندن نماز واجب یا بعد از خواندن نافله های مغرب، سجده شکر به جا آورد؟

امام در پاسخ فرمود: «سجده شکر یکی از مستحبات مؤکّده است. کسی می تواند بگوید بدعت است که خود بدعت گذار باشد.» (۲۷)

۲. آیا در بهشت هم زاد و ولد وجود دارد؟

جواب حضرت چنین بود: «در آن جا، برای زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها میل می کند و چشم ها را خوش می آید، وجود دارد.»

۳. آیا مرد می تواند با دختر زن خود ازدواج کند؟

جواب: «اگر آن دختر در دامن این مرد بزرگ شده که ربیبه او حساب می شود، جایز نیست».(۲۸)

۴. نماز جعفر طیار(ع) را می شود در مسافرت خواند؟

جواب: «جایز است.»(۲۹)

این بود گزیده ای از موارد متعدد سؤالات و جواب های حضرت.

صحابی امام

آن طور که در این نوشتار اشارت رفت، پدر این بزرگوار، عبدالله بن جعفر حمیری از اصحاب امام عسکری(ع) شمرده می شد؛ اما درباره خودش مشخص نیست که به شرف ملاقات امام عسکری(ع) نائل شده باشد. بر این اساس شیخ طوسی او را در شمار محدثان و عالمانی قرار می دهد که مستقیماً از امامان معصوم روایت نقل نکرده اند.

طبق آنچه گفته شد، او با ناحیه مقدسه حضرت ولی عصر(ع) ارتباط داشته؛ ولی از صحابی معصوم به شمار نمی رود.

معرّفی آثار

یکی از نشانه های قدرت علمی یک محدث و عالم، آثار و تألیفاتی است که از خود به یادگار می گذارد. عالم متبحّر و معروف شیعه، شیخ طوسی می نویسد: «برای محمد بن عبدالله حمیری تصنیفات و روایاتی است.»(۳۰)

رجال شناس نقّاد و برجسته، مرحوم نجاشی هم می گوید: «از برای محمد کتاب هایی است: کتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابلیس و جنوده، الاحتجاج». وی آن گاه سند خویش را به این تألیفات، به ترتیب ذکر می کند.(۳۱)

مرحوم نجاشی قطعه جالبی را نقل می کند که نشان دهنده حافظه قوی مرحوم حمیری است. او از قول استادش، علی بن حاتم نقل می کند: «محمد بن عبدالله حمیری به من گفت: علت این که من این کتاب ها را نوشتم این بود که جستجو و بررسی کردم فهرست کتاب های مساحت را که احمد بن محمد بن خالد برقی نوشته بود و آن ها را به دست آوردم. همه آن ها را نوشتم؛ ولی این کتاب ها که در بردارنده شش کتاب بود، گم شد و از بین رفت. هیچ نسخه ای از آنها به دست من نیامد. از برادران شیعه خودم در قم، بغداد و ری سوال کردم؛ ولی متأسفانه بی فایده بود و پیدا نشد؛ لذا به اصول و مصنفاتی که علمای ما نوشته بودند، مراجعه کردم و این شش کتاب را از آن اصول و تألیفات استخراج کردم و هر حدیث را در جای مناسب خود قرار دادم.»(۳۲)

مسائل حمیری

مجموع مطالبی که این محدّث عظیم شیعه از امام عصر(ع) سؤال کرد، حدود شصت و هفت سؤال است که ناظر به ابواب مختلف فقه و مسائل دینی است. وی در سه نوبت خدمت امام نامه فرستاد و آخرین نامه اش که به پیشگاه امام ارسال کرد، در تاریخ ۳۰۸ ق بود.(۳۳)

این روایات و جواب های امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع شیعه است و اصحاب فتوا، مطابق این روایات و سؤالات فتوا می دهند و این نیز جلوه ای دیگر از شخصیت محمد بن عبدالله حمیری قمی است.(۳۴)

خاندان

خاندان حمیری در قم، خاندانی اصیل و معتبر بودند. پدرش از بزرگان و خودش از محدّثان و فقیهان نامور قم بود. علاوه بر این ها محمد سه برادر به نام های: جعفر، حسین و احمد داشت. نجاشی درباره آنان می گوید: «برای هر یک از آن ها با ولی عصر(عج) مکاتبه ای است و به دست می آید که براداران او نیز در زمره محدّثان و اهل فقه و فضل بوده اند.»(۳۵)

رحلت و مدفن

از تاریخ رحلت بزرگ مرد فقه و حدیث، محمد بن عبدالله چیزی در دست نیست؛ البته می دانیم که او تا سال ۳۰۸ ق زنده بود. سرزمینی هم که او در آن جا سر بر خاک تیره نهاد، نیز نامشخص است.

برگزیده ای از روایات

ایمان یک جوان:

این روایت را با واسطه از حضرت امام صادق(ع) نقل می کند: در زمانی که سلمان از کوی آهنگران کوفه می گذشت، دید جوانی در کنار راه بر زمین افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتی سلمان را دیدند، به او گفتند: ای سلمان! گویا این جوان دیوانه شده که به این حالت افتاده است. اگر ممکن است، دعایی در گوش او بخوانید . سلمان به نزدیک جوان رفت و او یک مرتبه به هوش آمد و گفت: ای ابا عبدالله! (کنیه سلمان) این چنین نیست که این ها می گویند و من دیوانه نشده ام. من وقتی از این جا می گذشتم، چشمم به پُتک های آهنگران که آهن را در سندان می کوبند، افتاد تا این حال را مشاهده کردم، سخن خداوند در قرآن یادم آمد که فرموده است: «برای اهل جهنم کُرزها و پتک هایی از آهن است.» (حج - ۲۱) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولی شد و بیهوش شدم. این جا بود که وقتی سلمان این جوان خدا ترس را شناخت، او را به عنوان برادر دینی اش برگزید و این دوستی ادامه داشت تا وقتی که آن جوان مریض شد و جناب سلمان به عیادتش رفت و بالای سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنیا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: ای عزرائیل، ای فرشته مرگ! با برداد من مدارا کن... .(۳۶)

مظلومیت سیدالشهدا(ع):

از امام صادق(ع) با واسطه چنین نقل می کند: هنگامی که به امام حسن(ع) زهر داده شده بود، حضرت امام حسین(ع) به ملاقات برادر آمد. وقتی امام حسن را با آن مظلومت مشاهده کرد، شروع کرد به گریه کردن و اشک از گوشه چشمهای مقدس حضرت سرازیر شد. امام حسن متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: بر مظلومیت شما اشک می ریزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسید؛ ولی هیچ روزی مانند روز تو نیست. سی هزار سپاه تو را محاصره می کنند و ادعای مسلمانی هم دارند؛ ولی اجتماع می کنند تا خون تو را بر زمین ریزند، به اهل بیت تو ستم کنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است که لعنت خدا بر بنی امیه نازل می شود... بر تو حتی جانوران بیابان ها و ماهیان دریا گریه می کنند.»(۳۷)

پانویس

۱. رجال نجاشی، ص ۲۵۱؛ فهرست شیخ طوسی، ص ۱۵۶؛ خلاصه علّامه، ص ۱۵۷؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰ ص ۳۳۹

۲. ماده حَمَرَ .

۳. لسان العرب، ج ۳ص ۳۲۹

۴. اعلام، ج ۲ص ۶۸

۵. فرهنگ اطلاعات، حسن عمید، ص ۳۸۲

۶. امالی صدوق، ص ۴۲و ۱۰۱؛ امالی مفید، ص ۱۳۰

۷. تنقیح المقال، ج ۲ص ۱۷۶؛ نجاشی، ص ۱۶۹؛ فهرست، ص ۱۲۸؛ معالم العلما، ص ۶۵

۸. امالی صدوق، ج ۷ ص ۴۲

۹ و ۱۰. رجال نجاشی، ص ۵۵

۱۱. مقدمه فاضل ارموی بر کتاب محاسن برقی.

۱۲. رجال نجاشی، ص ۵۶

۱۳. امالی صدوق، ص ۸۸حدیث۷

۱۴. همان، ص ۴۲حدیث ۷

۱۵. تنقیح المقال، ج ۳ص ۹۹

۱۶. امالی مفید، ص ۱۳۶حدیث ۴

۱۷. نجاشی، ص ۹۰و مقدمه کامل الزیارات، از استاد محمد علی غروی، ص ۵

۱۸. امالی، ص ۱۲ ۱۱ ۹و چند روایت دیگر .

۱۹. همان، ص ۲۵۳حدیث ۳

۲۰. فهرست، ص ۵۲

۲۱. رجال نجاشی، ص ۲۵۲

۲۲. همان ، ص ۲۵۱

۲۳. رجال شیخ طوسی، ص ۵۰۷ ۴۹۵و ۵۱۳

۲۴. خلاصه علّامه، ص ۱۵۷

۲۵. غیبت شیخ طوسی، ص ۳۳۹؛ احتجاج طبرسی، ج ۲ص ۳۰۳

۲۶. نگاه شود به احتجاج طبرسی، ج ۲ص ۳۲۲ - ۲۹۶

۲۷. همان، ص ۳۰۸

۲۸. همان، ص ۳۱۳

۲۹. همان، ص ۳۱۵

۳۰. فهرست، ص ۱۵۶

۳۱ و ۳۲. رجال نجاشی، ص ۲۵۴

۳۳ و ۳۴. احتجاج طبرسی، ج ۲ص۳۰۹

۳۵. رجال نجاشی، ص ۲۵۲

۳۶. امالی شیخ مفید، ص ۱۳۶؛ بحار، ج ۲۲ص ۳۸۶و ۳۸۵

۳۷. امالی صدوق، ص ۱۰۱ مجلس ۲۴

منبع

ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى، "محمد بن عبدالله بن جعفر حميرى قمى"، ستارگان حرم، جلد 7