محمدسعید بارفروشی مازندرانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ملا محمد سعيد بارفروشی (1270–1187 قمری) معروف به «سعید العلماء مازندرانی»، یکی از علما و مشاهير دانشمندان قرن سيزدهم هجری بود.


سيد العلما از اکابر و افضل مجتهدين روزگارش بود. در نطق و بيان و فصاحت کلام یگانه عصر خود بود. در کنار شيخ انصاری سالها از کرسی درس مراجع عراق امثال شريف العلما برخوردار بود و خود در تحقيقات فقهی کوشش می نمود تا به درجه اجتهاد رسيد.

فقاهت و استادی او مسلم همگان بود و بعضی او را بر جناب شيخ انصاری مقدم می دانستند. نوشته اند با وجود سید العلما در جهان تشيع، شيخ انصاری از دادن فتاوی خودداری می فرمود، و مدتی پا از گليم خويش دراز ننمود. تا سرانجام کار به مکاتبه کشيد، و سيد در جواب شيخ مرقوم داشت: من مدتها است در ايران از درس و بحث متارکه شده ام ولی شيخ هميشه مشغول بوده، هر چند در ايام اشتغال اعلم بودم ولی امروز جناب شيخ برای فتوی متيقن (و متعين) است.

سيد العلما استادی بزرگ، بين دو استاد بود (صاحب جواهر و شيخ انصاری) و غيبت او از حوزه عراق و متارکه با علما او را از زعامت فرود آورد. هر چند در ايران مورد احترام عموم مردم بود و با احترامات امرای قاجار (ناصرالدين شاه) مواجه گرديد و جهت بقای ملک خويش به ظاهر کمال تجليل و احترام از او می نمودند، و رياست مداومی در ظاهر به کشور شيعيان امام هشتم به دست آورد، ولی عملا کارها به دست حکام مستبد بود.

قسمتی از سنوات عمر او در مازندران و ايران به تدريس علما و رتق و فتق امور مردم گذشت و علمائی مانند شيخ زين العابدين مازندرانی و ملا محمد اشرفی مازندرانی و افاضلی ديگر از محضرش به مقام استادی رسيدند.

سید العلمای مازندرانی سرانجام در سال 1270 قمری در ايران وفات نمود و به شهر بابل مدفون شد.

ولادت

ملا محمدسعید مازندرانی بارفروشی در سال 1187 قمری در شهرستان بارفروش (بابل مازندران)، دیده به عالم وجود گشود.

تحصیلات

وی برای کسب معرفت و علوم دینی قدم در حوزه ی علمیه بارفروش گذاشت و از محضر عالمان برجسته ی آن دیار کسب فیض کرد. ایشان مقدمات علوم حوزوی را در بابل و ساری فرا گرفت.

از آن جا که هجرت برای کسب علم و تکمیل تحصیلات، قرین فرزانگان و عالمان متفکر است، محمدسعید نیز برای طی مدارج علمی، دست به هجرتی بزرگ و سرنوشت ساز به عتبات عالیات، بویژه کربلای معلی زد.

او در کنار مرقد و بارگاه ملکوتی سومین امام همام، سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین، علیه السلام، از محضر عالمان فرهیخته و فقهای بزرگ حوزه ی علمیه ی کربلا، مانند سید محمد مجاهد و شریف العلماء مازندرانی (آملی)، بهره های علمی و عملی برد. بویژه در حوزه ی درس شریف العلماء به کمال علمی و مقام اجتهاد دست یافت و در حلقه ی شاگردان استادش مانند نگینی خوش درخشید.

محدث قمی وی را از جمله ی شاگردان برجسته ی شریف العلماء نام می برد.[6]

روش درسی شریف العلماء چنین بود که پس از اتمام هر درسی، یکی از شاگردان برتر و فرهیخته اش می بایست درس را یک بار دیگر تقریر کند و خود با مشارکت، اشکالات بحث را برطرف می کرد. سپس شاگردانش را به گروه های مختلف چند نفر تقسیم می کرد و فردی مجدداً به تقریر همان درس می پرداخت. بنابراین در یک شبانه روز، هر درسی، چندین بار مورد بحث و بررسی قرار می گرفت و پس از آن، آنان به نگارش آن درس همت می گماشتند. این شیوه، موجب گردید که شاگردان شریف العلماء خیلی سریع مدارج ترقی را طی کنند.[7]

مرحوم سعیدالعلماء از جمله شاگردان برتر این حوزه بود که به تقریر درس استاد می پرداخت و بزرگانی مانند شیخ مرتضی انصاری که از فرزانگان حلقه ی درس شریف العلماء بودند، سعیدالعلماء را از حیث درس و معلومات بر خود مقدم می داشتند.[8]

موفقیت علمی

چنان که گفته شد سعیدالعلماء از بزرگان و فرزانگان حلقه ی درس استادش شریف العلماء بود. از ایشان اثری علمی به جز تقریرات درس شریف العلماء گزارش نشده است. ظاهراً او نیز چون استادش اعتقاد راسخ به تربیت شاگردان فرهیخته داشت تا تالیف کتاب و متون علمی، ولی بزرگان علما بر فضل و دانش بی کران او در فقه و اصول و مقام استادی وی، اتفاق نظر دارند.

اخیراً در سفری که مقام معظم رهبری به استان مازندران داشتند به نسخه ای منحصر بفرد از تقریرات درس اصول سعیدالعلماء دست یافتند که آن را جهت تصحیح و تعلیق در اختیار آقای صادق لاریجانی قرار داده اند.[9]

مرحوم شیخ عباس قمی در این باره می نویسد:

المولی محمد سعید البار فروشی المازندرانی، کان من اجلاء تلامیذ شریف العلماء مسلماً فی الفقه والاصول.[10]

مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی در توصیف جایگاه علمی ایشان فرموده است:

المولی محمد سعید المازندرانی کان من اعاظم العلماء واکابر الفقهاء ومشاهیر عصره الاجلاء المعروفین بالفقاهه التامه والاجتهاد. یعرف بسعید العلماء البار فروشی. وهو زمیل المولی آغا الدربندی والسید شفیع الجابلاقی، والشیخ المرتضی الانصاری، وأقرانهم من حجج العلم وأساطین الدین، وقدکان من أجلاء تلامیذ شریف العلماء وغیره؛[11]

ملا محمدسعید مازندرانی از اعاظم علما و بزرگان فقها و از مشاهیر عصر خود بود که به فقاهت تام و اجتهاد شناخته شده بود. او به سعیدالعلماء بارفروشی شهرت داشت. او همدرس ملاآقای دربندی و سیدشفیع جابلاقی و شیخ مرتضی انصاری و اقران شان از بزرگان علم و استوانه های دین بود و از شاگردان بزرگ شریف العلماء و دیگران شمرده می شد.

پس از درگذشت شریف العلماء حوزه ی درس او در کربلا مورد توجه بزرگان علم و فقاهت بوده است. در مورد اهمیت حوزه درس او آورده اند که فقاهت و استادی او مسلم همگان بود و بعضی او را بر جناب شیخ انصاری مقدم می دانستند با وجود سعیدالعلماء در جهان تشیع، شیخ انصاری از دادن فتاوی خودداری می فرمود . سعیدالعلماء استادی بزرگ بین دو استاد (صاحب جواهر[12] و شیخ انصاری) بود.[13]

صاحب نجوم السماء می نویسد:

بعضی از اهل تحقیق او را با شیخ الطائفه استاد الکل مرتضی الانصاری هم سنگ می گرفتند.[14]

مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد:

از جمله چیزها ئی که دلالت بر عظمت و جایگاه علمی و فقهی او دارد، این است که علامه انصاری با حضور وی فتوا نمی داد.[15]

در نامه ای شیخ انصاری به وی نوشت:

... هنگامی که در کربلا بودید و در محضر شریف العلماء استفاده می بردیم، استفاده و فهم تو از من بیش تر بود...[16]

مرحوم تبریزی نیز جایگاه علمی سعیدالعلماء را بدین گونه توصیف کرده است:

بعضی از اهل خبره او را هم سنگ شیخ انصاری دانسته و بلکه گاهی ترجیحش می دهند. وبالجمله (در) فقه و اصول او مسلم اهل عصر خود بود و شیخ انصاری با آن همه جلالت علمی که داشته، با حضور وی فتوا نمی داد...[17]

عدم پذیرش مرجعیت و زعامت شیعه

قطعاً موقعیت و منزلت علمی سعیدالعلماء در حوزه ی کربلا و نجف است که او را در معرض مرجعیت و زعامت شیعه قرار داد. زمانی که با نظر بر منزلت علمی شیخ انصاری و توصیه ی مرحوم صاحب جواهر، علمای بزرگ نجف از شیخ برای قبول این مسئولیت دعوت به عمل آوردند، شیخ با نظر به توان مندی و برتری های سعیدالعلماء در مبانی فقه و اصول، به اعلمیت ایشان بر خود اصرار می ورزد و علما را به دعوت از ایشان برای قبول این مسئولیت ترغیب کند.

اصرار شیخ بر اعلمیت سعیدالعلماء بدین دلیل بود که وی پس از درس شریف العلماء به تقریر آن می پرداخت و شیخ نیز با درک تقریرات او کاملا به مقامات علمی سعیدالعلماء واقف و به اعلمیت او اقرار داشت.[18]

مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی مسئله را چنین گزارش می کند:

وقد کتب الیه بعضهم مخبراً له عن رأی الانصاری فاجاب: انی کنت اعلم من الشیخ فی ایام الاشتغال، لکنی لم أواصل ذلک فی بلاد العجم والشیخ جَدٌّ فی الاشتغال الی الان فهو أعلم منی وهو المتعین لذلک.[19]

برخی از گزارش های دیگر، از این حکایت دارد که شیخ انصاری خود برای سعیدالعلماء نامه نوشت و با اعتراف به اعلمیت او از ایشان برای قبول مقام افتاء و زعامت شیعه دعوت به عمل آورده است.[20] علی رغم صلاحیت و توان مندی علمی سعیدالعلماء برای مرجعیت و زعامت دینی جهان شیعه، مهاجرت وی به ایران و غیبت او از حوزه ی عراق و متارکه ی با علما، او را از زعامت فرود آورد[21] و ایشان با تأکید بر اعلمیت مرحوم شیخ انصاری (ره) مقدمات مرجعیت تامه شیخ فراهم کرد. [22]

این مطلب حکایت از اوج زهد و ورع علمای بزرگ شیعه چون شیخ انصاری و سعیدالعلماء دارد که علی رغم صلاحیت علمی، دیگری را در پذیرش مسئولیت رهبری دینی و زعامت شیعه، برخود ترجیح می دادند.

مهاجرت به ایران

سعیدالعلماء تا پس از سال 1250قمری در حوزه ی کربلا به تربیت فقها اشتغال و استاد مسلم فقه و اصول بود.[23] علی رغم موقعیت ممتاز علمی و برخورداری از حوزه ی درس کم نظیرش در کربلا، ترجیح می دهد که جهت رفع نیازهای دینی مردم و تربیت نفوس به خطه ی دین پرور مازندران و شهر بارفروش مهاجرت کند.

حوزه ی علمیه و مدارس دینی بارفروش که مرکزیت در منطقه ی مازندران داشت، با ورود و زعامت این فقیه و اصولی فرزانه، جایگاه و موقعیت بس عظیم و برجسته ای یافت. طالبان علم و عالمان دینی از اقصی نقاط برای تربیت نفس و تعلیم و تعلم علوم دینی به بارفروش که از حوزه های معتبر شیعه به شمار می رفت، روی آوردند.

سعیدالعلماء در کنار تدریس و مدیریت حوزه ی علمیه، در پاسخ به مسائل دینی و بیان معارف اسلامی نیز از ید طولائی برخوردار بود و با منطق و بیان قوی از حقانیت مذهب دفاع می کرد. از این رو آورده اند که این بزرگوار به ملاحت منطق و فصاحت بیان، یگانه ی روزگار به نظر می آمد.[24]

از سویی دیگر از موقعیت اجتماعی خوب و تأثیرگذاری نیز برخوردار بوده است و حکم او در مسائل مختلف نافذ و لازم الاجراء بود. در توصیف قدرت و ریاست اجتماعی او نوشته اند: سعید العلماء از افاضل مجتهدین بود و ریاستی مُعْتَدّ بِها داشت.[25]

از این رو در برخورد با مسائل و پدیده های اجتماعی، نظرشان مطاع و حکم شان لازم الاجراء بود و عوامل حکومتی و شاه نیز برای او نهایت احترام را قائل بودند. از این رو گزارش کرده اند که (شاه)… را نسبت به وی، اقبالی عظیم و توجهی عن الصمیم بود.[26]

صاحب ریحانه الادب می نویسد:

ملامحمد سعیدالعلماء مازندرانی بارفروشی از اکابر علمای امامیه ی قرن سیزدهم و از تلامذه ی شریف العلماء مازندرانی است. ریاست علمی مذهبی معتدّ به داشته و مورد توجهات ملوکانه ناصرالدین شاه قاجار بوده...[27]

از این رو باید گفت، نفوذ و موقعیت اجتماعی ایشان موجب حل بسیاری از مشکلات از جمله عامل اصلی ریشه کن کردن فتنه بابیت در منطقه ی بارفروش به شمار می رود.

شاگردان

مرحوم سعیدالعلماء چه در حوزه ی درس کربلا و چه در حوزه ی علمیه ی بارفروش، شاگردان بسیاری را پرورش داد. حوزه ی علمیه ی بارفروش، در دوره ی زعامت و مدیریت ایشان به اوج رشد و شکوفایی خویش رسیده بود و بسیاری از طالبان علوم دینی در آن دوره به آن جا روی آوردند.

در این قسمت به برخی از شاگردان ایشان اشاره خواهد شد.

1ـ حاج شیخ زین العابدین مازندرانی

از اعاظم علما و بزرگان فقهای قرن سیزدهم و فرزند کربلایی مسلم بارفروشی مازندرانی است. وی پس از طی مقدمات علوم اسلامی در بارفروش به حوزه ی علمیه ی عراق مهاجرت و به طبقه شاگردان سعیدالعلماء در کربلا درآمد.

مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد:

شیخ زین العابدین فرزند مسلم بارفروشی مازندرانی حائری از اعاظم علما و بزرگان فقها بود. او در کربلا از شاگردان مولی محمدسعید مازندرانی، مشهور به سعیدالعلماء (متوفای 1270) و سید ابراهیم قزوینی صاحب ضوابط (متوفای 1262) بود. در نجف در درس شیخ مرتضی انصاری (متوفای 1281) و دیگر بزرگان حاضر و تحصیلاتش را در فقه و اصول به پایان رساند.

ایشان در کربلا سکونت گزید. او یکی از مراجع بزرگ تشیع شمرده می شود که بسیاری از شیعیان هند و ایران و عراق به فتاوای وی عمل می کردند. رساله ی عملیه او مکرر چاپ گردید. و در طول عمرش به تدریس و هدایت و ارشاد مردم و فتوا اشتغال داشت.

او در شانزدهم ذوالقعده سال 1309 ق درگذشت و در صحن شریف امام حسین، علیه السلام، نزدیک دَرِ قاضی الحاجات به خاک سپرده شد.[28]

سید احمد حسینی صاحب تراجم رجال در شرح حال شیخ زین العابدین مازندرانی از شاگردان سعیدالعلماء چنین آورده است:

کان تحصیله فی بارفروش من توابع مازندران و هاجر الی العتبات مع استاذه سعیدالعلماء فی سنة 1250.

سپس در پاورقی می آورد:

کان سعید العلما مقیماً بکربلا قبل هذا التاریخ، فلعله کان ذهب الی مازندران فی هذه السنه وعاد ومعه تلمیذه المازندرانی.[29]

2ـ حاج ملامحمد اشرفی(ره)

از مشاهیر و علمای و عرفای بزرگ قرن سیزدهم، بود. فرزند محمدمهدی اشرفی بود که به حجه الاسلام اشرفی و مقدس اشرفی شهرت داشت.

وی در سال 1220 قمری پا به عرصه ی وجود گذاشت. پس از طی مقدمات علوم و معارف اسلامی در حوزه ی علمیه ی اشرف (بهشهر) به جمع تلامذه و شاگردان سعیدالعلماء در بارفروش پیوست و از محضر ایشان کمال استفاده و بهره را برد. سپس برای تکمیل درسش به محضر حضرت حجت الاسلام شفتی(ره) در حوزه ی اصفهان راه یافت و از آن جا عازم عتبات عالیات گردید.

ایشان پس از درگذشت استاد گرامش سعیدالعلماء به بارفروش مهاجرت کرد و قریب چهل و پنج سال به فتوا و تدریس و اداره ی آن حوزه ی گرانقدر اشتغال داشت. وی از مراجع بزرگ عصر خویش بود. آثاری مانند: اسرارالشهاده و شعائرالاسلام از او به یادگار مانده است.

3ـ شیخ ملا علی خلیلی

وی از مشایخ علمای امامیه و فقهای بنام قرن سیزدهم بود. او فرزند میرزا خلیل رازی طهرانی است. سال 1226 قمری متولد گردید. ایشان عارفی وارسته و زاهدی کامل بود وی از شاگردان برجسته ی سعیدالعلماء بود[30] و اصول را نزد ایشان تلمذ کرد.[31] محدث قمی درباره ی زهد و تقوا او می نویسد:

همانا آن جناب در زهد و تقوا و اعراض از دنیا به مرتبه ی اقصی رسیده بود و اقتدا کرده بود به مولای خویش امیرالمومنین، علیه السلام، در خشوتت ملبس و جشوبت ماکل...[32]

هم چنین در توصیف او گفته اند:

نمونه ای کامل برای ایمان و تقوا و رستگاری بود. از خوردنی ها به چیزهای سخت و بدخورشت و از پوشیدنی ها به لباس خشن اکتفا می کرد و در نهایت زهد می زیست. از نعمت های دنیا اعراض می کرد. ایشان مرتاضی از اهل اسرار و علوم و واعظ متعظی بود که بر منبر رفته و به روش سلف صالح از علمای پیشین، مردم را به مصالح دین و دنیا شان ارشاد و راهنمایی می کرد.[33]

او در 25 صفر سال 1297 قمری در نجف اشرف درگذشت و در وادی السلام به خاک سپرده شد.

مبارزه با بدعت بابیت

از بدعت هایی که در قرن سیزدهم به ظهور پیوست، ظهور محمد علی باب در ایران و ادعای بابیت حضرت حجت و پس از آن ادعای امام زمانی و سپس ادعای نبوت و آوردن دین جدید بود. علمای شیعه از جمله سعیدالعلماء در برابر این بدعت ها ایستادند و در برابر تبلیغ گسترده ی مدعیان و پیروان آنان، به مبارزه ی خستگی ناپذیر و نقد عالمانه ی اعتقادات و باورهای آنان پرداختند.

آن جناب مبارزات دامنه داری با فرقه ضاله بابیه و سران آنان ملا حسین بشرویی و قره العین کرد و نگذاشت آنان وارد شهر بابل شوند. در قلعه ای نزدیک بابل آنان را محاصره کرده و نابودشان کرد.[34]

برخی تفصیل مسئله را چنین گزارش کرده اند:

ملامحمد بارفروشی که در میان بابیه به قدوس مشهور است، بعد از ملاقات با سید علی محمد باب در شیراز، در بابل شروع به تبلیغ و ترویج بابیگری کرد.

علمای عصر، مخصوصاً سعیدالعلماء به مبارزه با او و تعالیم بابیگری پرداختند. در مقابل ملا محمد نیز با تبلیغ علنی از بابیت و قیام علیه مخالفان خویش و همراهی برخی با او، به فعالیت خویش ادامه می داد. ورود ملاحسین بشرویه که با 200 نفر از یاران خود به بابل آمده بود، ابعاد جدیدی را ایجاد و فعالیت آنان را تشدید کرد.

سعیدالعلماء با رهبری یک حرکت مردمی از سویی و حمایت حاکمان وقت از سوی دیگر، موجب گردید که بابی ها از شهر بارفروش بیرون رانده شوند و در نزدیکی روستای قراخیل مستقر گردند و آنان با ایجاد قلعه و خندق برای خود استحکاماتی را فراهم ساختند. در نهایت تلاش ها و مبارزات سعیدالعلماء علیه بابیت و نفوذ و تأثیر اجتماعی ایشان، موجب گردید که حکومت وقت با نیروی فراوانی به استحکاماتشان حمله کند و با نابودی سران بابیت و کشته شدن بسیاری از طرفداران شان این غائله را ختم کنند.[35]

وفات

مرحوم سعیدالعلماء پس از سال ها جهد و جهاد و اجتهاد در راه ترویج دین و توسعه ی فقه آل محمد و تربیت صدها نفر عالم مجتهد و سخن ور و مبارزه با بدعت ها و انحرافات فکری و اعتقادی و خدمت به محرومان و دستگیری از نیازمندان با پرونده ای افتخارآمیز در سن هشتاد و سه سالگی، ندای حق را لبیک و به ملکوت اعلی پیوست. خدا غریق رحمتش کند که عاش سعیدا و مات سعیدا.

مآخذ مختلف، درگذشت ایشان سال 1270 قمری ثبت کرده اند.[36]

جنازه او با حضور طبقات مختلف و با تجلیل تمام، تشییع و در مقبره ی معروفش در مسجد جامع شهر به خاک سپرده شد.

اکنون مرقد شریف او یکی از بقاع متبرکه و زیارت گاه مردم مسلمان بابل است.[37]

پس از وفات سعیدالعلماء حوزه ی علمیه ی بارفروش با حضور یکی از شاگردان بزرگ و برجسته ی ایشان حضرت حجت الاسلام اشرفی به نشاط و حیات علمی خویش ادامه داد و یک دوره ی شکوفای دیگری را تجربه کرد.


[1]. الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج24، ص387.

[2]. اثر معروف محقق حلی(ره) از علمای شیعه قرن هفتم هجری است که در فقه نگاشته شده است.

[3]. اثر صدرالدین محمد قوام شیرازی معروف به ملاصدرا درگذشته سال 1050 قمری، که در فلسفه اسلامی به رشته تحریر در آمده است.

[4]. تراجم الرجال، ج 2، ص873.

[5]. الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 20، ص309 و

ج 15، ص86.

[6]. هدیه الاحباب، ص282 و ر.ک زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص181.

[7]. قصص العلما، تنکابنی محمدرضا، تحقیق محمدرضا حاج شریفی خوانساری، ص 120.

[8]. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص96؛ زندگینامه استاد الفقها شیخ انصاری، ص97.

[9]. ر.ک. مصاحبه آقای لاریجانی در نشریه ستارگان ملکوت، ویژه نامه کنگره ملی بزرگداشت علامه سعیدالعلماء و علامه ملامحمد اشرفی، ص54،

[10]. الکنی والالقاب، ج 2، ص314.

[11]. الکرام البرره فی قرن الثالث بعد العشره، قسم الثانی من جزء الثانی، ص599.

[12]. آیت الله شیخ محمد حسن نجفی از بزرگان و عالمان برجسته حوزه نجف اشرف بود که اثر گرانسنگ « جواهرالکلام » که دائره المعارف بزرگ فقهی است در چهل واندی جلد از آن بزرگوار بجا مانده است.

[13]. علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص255.

[14]. نجوم السماء، ج1، ص342.

[15]. الکرام البرره، ص599.

[16]. زندگینامه ی و شخصیت شیخ انصاری، ص97.

[17]. ریحانه الادب، ج 3 ص 37.

[18]. الکلام یجر الکلام، ج1، ص128.

[19]. الکرام البرره، ج 2، ص599.

[20]. ر. ک الکنی والالقاب، ج 2، ص 314؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص255.

[21]. همان، ص255.

[22]. رک گفتگو با حضرت آیه الله شبیری زنجانی، تاریخ و فرهنگ معاصر، ش3و4، سال سوم 1373، ص 274.

[23]. گنجینه ی دانشمندان، ج 3، ص159.

[24]. نجوم السماء، ج 1، ص342.

[25]. گنجینه ی دانشمندان، ج 3، ص159.

[26]. نجوم السماء، ج 1، ص342 به نقل از کتاب الماثر والآثار.

[27]. ریحانه الادب، ج 3، ص38.

[28]. ر. ک نقباء البشر فی قرن الرابع عشر، ج 2، ص805.

[29]. تراجم الرجال، ج 1، ص227.

[30]. معارف الرجال فی تراجم العلما والادباء، ج 2، ص103.

[31]. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص236.

[32]. الفوائد الرضویه، ص292.

[33]. معارف الارجال فی تراجم العلماء والادباء، ج 2، ص103.

[34]. گنجینه ی دانشمندان، ج3، ص159.

[35]. ر. ک فرزانگان بابل، ص25 و 26؛ دانشنامه ی جهان اسلام، ج 1، ص88.

[36]. الکنی والالقاب، ج 2، ص314؛ گنجینه ی دانشمندان، ج 3، ص160.

[37]. همان، ص160.

منابع

  • سایت فرهیختگان تمدن شیعی، علی اکبر نیک زاد.
  • سایت شعائر.