ماتریدیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۳۵ توسط مهدی موسوی (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

یک مکتب کلامی است که به پیروی از ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی تاسیس شده است.

با دقت در تاریخ مکتب ماتریدى، به روشنى ثابت می‌شود که او اندیشه‌ هاى کلامى خود را از ابوحنیفه گرفته زیرا ابوحنیفه پیش از آن که به فقه بپردازد، داراى حلقه کلامى بوده است. از روزى که مسائل کلامى در محیط اسلامى به صورت ساده مطرح گردید، در میان مسلمانان دو گروه پدید آمد.

  • گروه اهل حدیث که آنان را «حشویه‌» و «سلفیه‌» و «حنابله» مى‌نامند. این گروه کلیه عقاید خود را از ظواهر آیات و قسمت اعظم آن را از حدیث مى‌گیرند و براى عقل و خرد ارزشى قائل نمى‌باشند و اگر در میان این گروه عقایدى مانند تشبیه و تجسیم و جبر و حکومت قضا و قدر بر افعال اختیارى انسان پدید آمد و یا بر رؤیت‌ خدا در روز رستاخیز اصرار مى‌ورزند، در اثر احادیثى است که در میان آنان منتشر شد و غالباً اثر انگشت احبار یهود و راهبان نصارى در آنها دیده مى‌شود تا آنجا که به قدیم بودن کلام خدا (قرآن) قائل شدند، بسان یهودیان که تورات را قدیم و یا مسیحیان که مسیح را ازلى مى‌دانند و آنان نیز قرآن را قدیم و ازلى دانستند.
  • گروه معتزله که به عقل و خرد بها و ارزش داده، حدیث و روایتى را که با حکم خرد مخالف باشد، طرد مى‌نمایند و عقاید خود را از نصوص قطعى کتاب و سنت و حکم خرد مى‌گیرند.

چیزى که بر آنها خرده مى‌گیرند این است که به عقل بیش از حد، بها بخشیده‌اند و چه بسا نصوص فراوانى که در شریعت مقدس آمده به خاطر اندیشه مخالفت آن با عقل به کنار مى‌گذارند.

سالها جنگ و نبرد فکرى میان این دو گروه پیوسته برقرار و پیروزى هر گروه بر گروه دیگر در گرو کمک هاى فرمانروایان وقت ‌بود که جانب یکى را مى‌گرفتند و در تضعیف دیگرى مى‌کوشیدند و این نزاع تا آغاز سال ۳۰۰ هجرى به صورتى چشمگیر ادامه داشت ولى در آغاز قرن چهارم دو شخصیت در دو قطر و منطقه سر بلند کردند و مکتبى را که در حقیقت مکتب معتدلى میان اهل حدیث و مکتب معتزله بود، پدید آوردند.

یکى از این دو نفر ابوالحسن اشعرى (۲۶۰ - ۳۲۴) است که در عراق از مذهب اعتزال توبه کرد و خود را یار و یاور احمد بن حنبل معرفى نمود و در عین حال در مذهب ابن حنبل تصرفاتى پدید آورد و به تدریج مذهب رسمى اهل سنت‌ شد. همان طور که مذاهب چهارگانه فقهى به تدریج مذهب اهل سنت گردیدند.

دیگرى ابومنصور ماتریدى سمرقندى (۲۵۰ - ۳۳۳) که در مشرق جهان اسلام به جانبدارى از اهل حدیث‌ برخاست و درست همان کارى را انجام داد که همتاى او «اشعرى‌» انجام داد و عجیب این که این دو بنیانگذار در حالى که در یک عصر مى‌زیستند و در یک مسیر گام برمى‌داشتند، از کار یکدیگر آگاه نبودند.

منطقه شرق اسلامى در آن روز مرکز بحث هاى کلامى بود، همان طور که بصره زادگاه اشعرى نقطه برخورد آراى عقاید مختلف به شمار مى‌رفت و افکار بیگانگان به هنگام فتوحات اسلامى، از کشورهاى مختلف به صورت افکار وارداتى به جهان اسلام منتقل شده بود.

از نظر فقهى مذهب حنفى در خراسان رواج کامل داشت، در حالى که مردم بصره بیشتر شافعى بودند از این جهت، حنفی ها گرایش فراوانى به ماتریدى پیدا کردند در حالى که شافعی ها بیش از همه به اشعرى گرویدند، ماتریدى قسمتى از اندیشه‌هاى کلامى خود را از ابوحنیفه گرفته و از کتاب ‌«فقه اکبر» او که مربوط به عقاید است متاثر مى‌باشد، از این جهت پیروان بیشتر ماتریدى در خراسان مى‌زیستند و در فقه، حنفى بودند. مانند:

  1. فخرالاسلام محمد بن عبدالکریم بزودى.(۴۹۳)
  2. ابوحفص عمر بن محمد نسفى.(۵۷۳)
  3. سعد الدین تفتازانى.(۷۹۱)
  4. کمال الدین احمد بیاضى.(قرن ۱۱)
  5. کمال الدین محمد بن همام الدین.(۸۶۱)

با دقت در تاریخ مکتب ماتریدى به روشنى ثابت مى‌شود که او اندیشه‌هاى کلامى خود را از ابوحنیفه گرفته زیرا ابوحنیفه پیش از آن که به فقه بپردازد، داراى حلقه کلامى بوده. آنگاه که با «حماد بن ابى سلیمان‌» رابطه برقرار کرد، بحث کلامى را ترک کرد و به فقه پرداخت.

این تنها ماتریدى نیست که عقاید کلامى خود را از ابوحنیفه گرفته بلکه معاصر او ابوجعفر طحاوى (۳۲۱) مؤلف عقاید طحاویة، اندیشه‌هاى کلامى خود را از ابوحنیفه گرفته، حتى در آغاز رساله خود مى‌گوید: این رساله عقیده فقهاى امت اسلامى است، آنگاه از ابوحنیفه و دو نفر دیگر از تلامیذ معروف او به نامهاى: ابویوسف و محمد بن حسن شیبانى نام مى‌برد.[۱]

عبدالقاهر بغدادى مؤلف کتاب‌ «الفرق بین الفرق‌» در کتاب دیگر خود به نام‌ «اصول دین‌» یادآور مى‌شود که ابوحنیفه کتابى به نام‌ «الفقه الاکبر» دارد که در آنجا ردى بر قدریه نگاشته است و در رساله دیگر، قول اهل سنت در مساله‌اى[۲] را تایید کرده است البته رسائل موروث از ابى حنیفه بیش از این دو رساله است که او یادآور شده است.

از آنجا که مسائل کلامى در رساله‌هاى ابوحنیفه فاقد نظم و انسجام بود، کمال الدین بیاضى در قرن یازدهم اسلامى به تنظیم این مسائل پرداخت و کتابى به نام ‌«اشارات المرام من عبارات الامام‌» نوشت و در آن کتاب مى‌گوید: من این مسائل را از کتاب هاى: الفقه الاکبر، الرسالة‌، الفقه الابسط، کتاب العالم والمتعلم، الوصیة، که همگى از ابوحنیفه به وسیله مشایخ نقل شده است، تنظیم نمودم.[۳]

از مجموع آنچه که یادآور شدیم، روشن مى‌شود که ریشه‌هاى‌ «مکتب ماتریدى‌» با سند خاصى به ماتریدى و به گونه‌اى به ابوحنیفه مى‌رسد و همان طور که خواهیم دید این مکتب، یک منهج معتدل میان اهل حدیث و اعتزال مى‌باشد. حتى خواهیم دید که این مکتب به شیوه تعقل و اعتزال نزدیکتر است تا به مکتب اهل حدیث.

زندگانى ماتریدى

بررسى کتاب هاى تراجم، این مطلب را قطعى مى‌سازد که بنیانگذار این مکتب در عصر خود معروفیت کامل پیدا نکرد و بعدها نیز ترجمه نگاران به ضبط زندگى او کمتر پرداختند در حالى که همه تذکره نگاران به بیان زندگى اشعرى پرداخته و از او به گونه‌اى یاد کرده‌اند و شاید نکته آن این باشد که ‌«ماتریدى‌» دور از عاصمه آن روز اسلام یعنى‌ «عراق‌» زندگى مى‌کرد، در حالى که‌ «اشعرى‌» در عاصمه اسلام به دنیا آمد و در همان جا درگذشت و دوستان و دشمنان او هر یک به گونه‌اى از او یاد کرده‌اند.

ابن ندیم (م ۳۸۸) در فهرست ‌خود، از «ماتریدى‌» یاد ننموده در حالى که ترجمه مختصرى از اشعرى انجام داده است، کتاب شیخ طحاوى پیشواى حنفی ها در مصر مورد عنایت قرار گرفته و شروح زیادى بر آن نوشته شده است، در حالى که این کار درباره کتاب هاى ‌«ماتریدى‌» صورت نپذیرفته است از این جهت مى‌بینیم ترجمه نگاران مانند: ابن خلکان (۶۸۱) مؤلف ‌«وفیات الاعیان‌»، صلاح الدین صفدى (۷۶۴) مؤلف ‌«الوافی بالوفیات‌»، ابن شاکر کتبى، (۷۶۴) مؤلف‌ «فوات الوفیات‌»، تقى الدین اسلامى (۷۷۴)، مؤلف ‌«الوفیات‌»، ابن خلدون (۸۰۸) مؤلف‌ «مقدمه و تاریخ‌»، جلال الدین سیوطى (۹۱۱) مؤلف‌ «طبقات المفسرین‌» و همچنین دیگر نویسندگان از «ماتریدى‌» نامى نبرده‌اند، در حالى که از افرادى که از نظر علمى کمتر بوده‌اند، نام برده‌اند حتى کسانى که به ترجمه او پرداخته‌اند، چیز مفصلى یاد نکرده‌اند و آنچه نگارنده توانسته از لابلاى کتاب ها درباره زندگانى او بدست آورد، همین است که اینجا مى‌نگارد.

تاریخ تولد

مترجمان زندگانى‌ «ماتریدى‌» مى‌گویند وى در سال ۳۳۳ چشم از جهان بست، در حالى که از سال تولد او چیزى گزارش نمى‌کنند ولى به گونه‌اى مى‌توان گفت که او در حدود ۲۴۸ یا ۲۵۰ متولد شده است زیرا وى از «نصیر بن یحیى بلخى‌» اخذ حدیث نموده و او در سال ۲۶۸ درگذشته است. اگر او در آن روز ۲۰ سال داشت، طبعا تولد او همان خواهد بود که یادآور شدیم.

زادگاه او

او در منطقه‌اى به نام‌ «ماترید» که یکى از بخش هاى سمرقند در «ماوراءالنهر» است دیده به جهان گشود و سپس به نام هاى ‌«ماتریدى‌» سمرقندى و یا علم الهدى معروف شده است و گویا از نظر نسب به‌ «ابوایوب انصارى‌» مى‌رسد که میزبان پیامبر گرامى بود.[۴]

تحصیلات او

او در عقاید و کلام و فقه از امام مذهب خود، ابوحنیفه پیروى نموده و از این افراد نیز درس آموخته است:

  1. ابوبکر احمد بن اسحاق جوزجانى
  2. ابونصر احمد بن العیاض
  3. نصیر بن یحیى تلمیذ حفص بن سالم پدر مقاتل
  4. محمد بن مقاتل.[۵]

کلام اهل سنت ‌ساخته و پرداخته دو نفر است که یکى حنفى و دیگرى شافعى مذهب است، حنفى ابومنصور ماتریدى و شافعى ابوالحسن اشعرى است.[۶]

مصلح الدین قسطلانى مى‌گوید: معروفترین فرد در علم کلام در سرزمین خراسان و عراق و شام و بیشتر مناطق ابوالحسن اشعرى است و در ماوراءالنهر ابومنصور ماتریدى است.[۷]

زبیدى مى‌گوید: هرگاه اهل سنت گفته شود، مقصود اشاعره و ماتریدیه است.[۸]

شاگردان او

گروهى از شخصیت هاى کلامى از او بهره گرفته‌اند که اسامى برخى را مى‌آوریم:

  1. ابوالقاسم اسحاق بن محمد معروف به حکیم سمرقندى.(۳۴۰)
  2. امام ابواللیث‌ بخارى.
  3. ابومحمد عبدالکریم بن موسى بزدوى.

وى جد پدر محمد بن محمد بن الحسین بن عبدالکریم بزدوى مؤلف کتاب‌ «اصول الدین‌» است. وى در این کتاب مى‌گوید: من کتاب توحید ابومنصور ماتریدى سمرقندى را دیدم که مطابق مذهب اهل سنت ‌بود.

پدرم از جدش عبدالکریم بن موسى کراماتى از ابومنصور ماتریدى نقل مى‌کرد و جد ما مقاصد کتاب هاى مشایخ و کتاب توحید و تاویلات [۹] را از ابومنصور ماتریدى فراگرفت. چیزى که هست کتاب ‌«توحید» ماتریدى خالى از اغلاق نیست و اگر دور از اغلاق بود، ما به همان کتاب اکتفا مى‌کردیم.

آثار ماتریدى

ابومنصور آثار فراوانى از خود به یادگار نهاده و آنچه الان موجود است، سه کتاب بیش نیست. دو تاى از آنها چاپ و منتشر شده و دیگرى به حالت مخطوط باقى مانده است.

  1. کتاب التوحید، این کتاب بزرگترین منبع براى عقاید فرقه ماتریدى است. او در این کتاب در اثبات آراى خود، از کتاب و سنت و خرد بهره مى‌گیرد و گاهى به عقل، برترى بیشترى مى‌بخشد. این کتاب در سال ۱۳۹۰ در بیروت در ۴۱۲ صفحه منتشر شده و دکتر فتح الله خلیف به تحقیق نص آن پرداخته است و همان طورى که بزدوى مؤلف اصول الدین یادآور شده، در تعبیر خالى از اغلاق نیست.
  2. تاویلات اهل السنة، این کتاب در تفسیر قرآن کریم نگاشته شده و در آن، عقاید اهل سنت و آراى فقهى امام خود ابوحنیفه را مطرح مى‌کند و در حقیقت کتاب عقیدتى و فقهى است و یک دوره تفسیر قرآن است و جزء اخیر آن از سوره منافقین تا آخر قرآن را دربرمى‌گیرد. و آن را دکتر «ابراهیم عوضین‌» به کمک شخصى دیگر در قاهره منتشر نموده است. به هنگام مقایسه روشن مى‌شود که این دو کتاب در مسائل عقیدتى از نظر مطلب و لفظ کاملا به هم نزدیکند.
  3. المقالات، محقق کتاب التوحید مى‌گوید: نسخه‌اى از آن در کتابخانه‌هاى اروپا موجود است و اما دیگر آثار او که نام آنها در کتاب هاى ترجمه آمده، عبارتند از:
    1. اخذ الشرایع
    2. الجدل فی اصول الفقه
    3. بیان وهم المعتزلة
    4. رد کتاب الاصول الخمسة للباهلی
    5. رد الامامة لبعض الروافض
    6. الرد على اصول القرامطة
    7. رد تهذیب الجدل للکعبی
    8. رد وعید الفساق للکعبی
    9. رد اوائل الادلة للکعبی.

از این کتاب ها تاکنون اثرى بدست نیامده است.

پانویس

  1. رح العقیدة الطحاویة، ص ۲۵، نگارش شیخ عبدالغنى میدانى دمشقى، متوفى ۱۲۹۸.
  2. مقصود «تقارن قدرت با فعل یا تقدم آن بر فعل‌» است و ابوحنیفه بسان دیگر اهل سنت گفته است که مقارن با فعل مى‌باشد.
  3. اشارات المرام، ص ۲۱-۲۲، این کتاب از مصادر مکتب کلامى ماتریدى است و قبل از این ها کتاب هاى خود ماتریدى است‌ به نامهاى التوحید والتفسیر و پس از این دو، اصول الدین بزدوى است.
  4. بیاضى: اشارات المرام، ص ۲۳.
  5. اشارات المرام، ص ۲۳.
  6. مفتاح السعادة و مصباح السیادة، ج ۲، ص ۲۲-۲۳.
  7. حاشیه کستلى بر شرح العقائد النسفیة که همراه با شرح چاپ شده است، ص ۱۷.
  8. اتحاف السادة المتقین بشرح اسرار احیاء علوم الدین: ۲/۸ طبع قاهره.
  9. کتاب ‌«توحید» و «تاویلات اهل السنة‌» از آثار ابومنصور است که جد پدر بزدوى، آن دو را نزد او خوانده است. به کتاب اصول الدین بزدوى: مراجعه شود.


منابع

سایت مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، به نقل از جعفر سبحانی، فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامى، ج4.